سالمیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'مى‏ گفت' به 'مى‏‌گفت')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''سالمیه‏''' فرقه‏ اى از متکلمان [[تصوف|صوفیه]] هستند که از نظر فقهى پیرو [[مالک بن انس]] بودند. این مذهب در قرن سوم و چهارم هجرى بین عده ‏اى از مالکیان در بصره رواج داشت.
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
| عنوان =سالمیه
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام =سالمیه
| نام رایج =
| تاریخ شکل گیری = 3 ق
| قرن شکل گیری = قرن سوم و چهارم هجری قمری
| مبدأ شکل گیری = بصره
| موسس =سهل تستری (شوشتری)
| عقیده =1.خداوند پیوسته آفریدگار بوده و افعال او «قدیم» و در همه جا حاضر و ناظر است. 2. مشیت خداوند غیر حادث است، ولی اراده او «حادث» به آن مشیت است. 3. از بندگان معصیت و گناه سر می‌‏زند بدون آن که خداوند آنها را اراده کرده باشد. 4.خداوند در روز قیامت، به صورت آدمی بر انس و جن و ملائکه و حیوانات ظاهر می‌‏شود.  کافران هم خداوند را می ‏بینند و خدا  آنان را بازخواست می‌کند.  
}}


==موسس==
'''سالمیه‏''' فرقه‏‌ای از متکلمان [[تصوف|صوفیه]] هستند که از نظر فقهی پیرو [[مالک بن انس]] بودند. این مذهب در قرن سوم و چهارم هجری بین عده‌‏ای از مالکیان در بصره رواج داشت.
مؤسس این فرقه سهل تسترى (شوشترى) است که در سال 283 هجری قمری از دنیا رفت. ولى نام این فرقه از اسم شاگردش ابو عبداللّه محمد بن سالم (در گذشته در 297 هجری قمری گرفته شده است و توسط پسر وى ابوالحسن احمد بن محمد سالم (در گذشته در 350 ه) رونق گرفت.


==شرح حال==
== موسس ==
ابوالحسن احمد بن محمّد سالم از دوستان مجاهد مفسّر معروف بود و در بیان شأن او گفته ‏اند که ابو طالب مکّى (در گذشته در 380 هجری قمری) صاحب کتاب معروف «قوت القلوب» از شاگردان وى بوده است. بعدا این فرقه مانند «[[بربهاریه|بربهاریه]]» از نظر فقهى به [[حنابله]] پیوستند.
مؤسس این فرقه سهل تستری (شوشتری) است که در سال 283 هجری قمری از دنیا رفت. ولی نام این فرقه از اسم شاگردش ابوعبداللّه محمد بن سالم (در گذشته در 297 هجری قمری گرفته شده است و توسط پسر وی ابوالحسن احمد بن محمد سالم (در گذشته در 350 ه) رونق گرفت.


==اصول عقاید==
== شرح حال ==
اصول عقاید این فرقه بنا به روایت‏ ابو یعلى بن الفراء (درگذشته در 458 ه) در کتاب «الغنیه» منسوب به جیلانى چنین آمده است: خداوند پیوسته آفریدگار بوده و افعال او «قدیم» است و در همه جا حاضر و ناظر است و به خصوص در زبان هر قارى [[قرآن]] تجلى مى ‏فرماید. مشیت خداوند غیر حادث است، ولى اراده او «حادث» به آن مشیت است. از بندگان معصیت و گناه سر مى ‏زند بدون آن که خداوند آن ها را اراده کرده باشد. [[ابلیس|ابلیس]] در آغاز کار، کافر شد و سرانجام به اطاعت خداوند در آمد. خداوند در روز قیامت به صورت آدمى دیده مى ‏شود و در میان خلق تجلى مى ‏فرماید. عمل به شرع با کوشش هایى از روى اراده انجام مى‏ گیرد. صبر از لذات بهتر است تا تمتع و بهره‏مند شدن از آن ها.انبیاء برتر از اولیا هستند. حکمت از ایمان است.آنان مانند صوفیه معتقد به اتحاد روح بنده با خدا هستند و آن شعور مؤمن به ذات خویش است که از فیوضات الهى در ظرف ذات او به اندازه‏اى که خداوند به وى فیض مى ‏بخشد حاصل مى ‏گردد. سالمیه معتقد به بقاى روح و فترت بین موت و بعث بودند.
ابوالحسن احمد بن محمّد سالم از دوستان مجاهد مفسّر معروف بود و در بیان شأن او گفته‌‏اند که ابوطالب مکّی (در گذشته در 380 هجری قمری) صاحب کتاب معروف «قوت القلوب» از شاگردان وی بوده است. بعدا این فرقه مانند «[[بربهاریه|بربهاریه]]» از نظر فقهی به [[حنبلی|حنابله]] پیوستند.
در کتاب «الغنیه» آمده است که: سالمیه مى‏ گویند: خداوند در هر مکان حاضر است و فرق بین [[عرش]] و غیر آن نیست. معتقدند که خداوند درباره بندگان اراده طاعت کند نه معصیت. ابلیس بار دوم به [[آدم]] سجده کرد ولى هرگز به [[بهشت]] اندر نیامد.
خداوند در روز [[قیامت|قیامت]] به صورت آدمى محمدى بر انس و جن و ملائکه و حیوانات ظاهر مى ‏شود، و کافران هم خداوند را مى ‏بینند، و خدا از ایشان بازخواست مى ‏نماید. [[ابو نصر سراج طوسى]] (در گذشته در 370 ه) در کتاب خود «اللمع» آورده که از احمد بن سالم از معنى این حدیث پیغمبر (ص) پرسیدند که فرمود: «اطیب ما اکل الرجل من کسب یده»، یعنى: آنچه را که مرد از کسب دستش بخورد، گواراترین چیز است.
احمد بن سالم گفت کسب [[سنت رسول اللّه (ص)]] و توکل حال او بوده است و از این جهت کسب را براى امت خود سنت قرار داده و از توکل ایشان چیزى نفرموده، زیرا آگاه به ضعف اراده آنان بوده است. در کتاب «الغنیه» آمده که سالمیه مى‏‌گفتند خداوند را رازى است که اگر آن را آشکار کند تدبیر باطل شود و [[انبیاء|انبیاء]] را نیز رازى، اگر آن را بازگویند [[نبوت]] باطل گردد و علما را نیز رازى، که اگر آن راآشکار کنند، علم باطل شود.
در کتاب «اللمع» آمده که احمد بن سالم بر [[بایزید بسطامى|بایزید بسطامى]] به واسطه شطحیاتى که در حال فنا از او صادر می شد و مى‏‌گفت سبحانى سبحانى، ما اعظم شانى سخت اعتراض مى‏ کرد و این سخنان را کفر مى ‏دانست. در «کشف المحجوب» آمده که اکثر سالمیه از [[حلولیه|حلولیه]] بوده‏ اند.<ref>محمد جواد مشکور، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی،چاپ دوم، ص 210 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>


==پانویس==  
== اصول عقاید ==
اصول عقاید این فرقه بنا به روایت‏ ابویعلی بن الفراء (درگذشته در 458 ه) در کتاب «الغنیه» منسوب به جیلانی چنین آمده است: خداوند پیوسته آفریدگار بوده و افعال او «قدیم» است و در همه جا حاضر و ناظر است و به خصوص در زبان هر قاری [[قرآن]] تجلی می ‏فرماید. مشیت خداوند غیر حادث است، ولی اراده او «حادث» به آن مشیت است. از بندگان معصیت و گناه سر می ‏زند بدون آن که خداوند آنها را اراده کرده باشد. [[شیطان|ابلیس]] در آغاز کار، کافر شد و سرانجام به اطاعت خداوند در آمد. خداوند در روز قیامت به صورت آدمی دیده می ‏شود و در میان خلق تجلی می ‏فرماید. عمل به شرع با کوشش هایی از روی اراده انجام می‏ گیرد. صبر از لذات بهتر است تا تمتع و بهره‏مند شدن از آنها. انبیاء برتر از اولیا هستند. حکمت از ایمان است. آنان مانند صوفیه معتقد به اتحاد روح بنده با خدا هستند و آن شعور مؤمن به ذات خویش است که از فیوضات الهی در ظرف ذات او به اندازه‏ای که خداوند به وی فیض می ‏بخشد حاصل می ‏گردد. سالمیه معتقد به بقای روح و فترت بین موت و بعث بودند.
در کتاب «الغنیه» آمده است که: سالمیه می‏ گویند: خداوند در هر مکان حاضر است و فرق بین [[عرش]] و غیر آن نیست. معتقدند که خداوند درباره بندگان اراده طاعت کند نه معصیت. ابلیس بار دوم به [[آدم]] سجده کرد ولی هرگز به [[بهشت]] اندر نیامد.
خداوند در روز [[قیامت|قیامت]] به صورت آدمی بر انس و جن و ملائکه و حیوانات ظاهر می‌شود، و کافران هم خداوند را می ‏بینند و خداوند آنان را بازخواست می کند. [[ابو نصر سراج طوسی]] (در گذشته در 370 ه) در کتاب خود «اللمع» آورده که از احمد بن سالم از معنی این حدیث پیغمبر (ص) پرسیدند که فرمود: «اطیب ما اکل الرجل من کسب یده»، یعنی: آنچه را که مرد از کسب دستش بخورد، گواراترین چیز است.
احمد بن سالم گفت کسب سنت رسول اللّه (ص) و توکل حال او بوده است و از این جهت کسب را برای امت خود سنت قرار داده و از توکل ایشان چیزی نفرموده، زیرا آگاه به ضعف اراده آنان بوده است. در کتاب «الغنیه» آمده که سالمیه می‏‌گفتند خداوند را رازی است که اگر آن را آشکار کند تدبیر باطل شود و [[انبیاء|انبیاء]] را نیز رازی، اگر آن را بازگویند [[نبوت]] باطل گردد و علما را نیز رازی، که اگر آن راآشکار کنند، علم باطل شود.
در کتاب «اللمع» آمده که احمد بن سالم بر [[بایزید بسطامی|بایزید بسطامی]] به واسطه شطحیاتی که در حال فنا از او صادر می‌شد و می‏‌گفت سبحانی سبحانی، ما اعظم شانی سخت اعتراض می‏‌کرد و این سخنان را کفر می ‏دانست. در «کشف المحجوب» آمده که اکثر سالمیه از [[حلولیه|حلولیه]] بوده‏ اند.<ref> مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 210 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>


== پانویس ==
{{پانویس}}


<references />
{{فرق و مذاهب}}


[[رده: فرق و مذاهب]]
[[رده:فرق و مذاهب]]
[[رده: کلام ]]
[[رده: مذاهب کلامی ]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۳:۴۷

سالمیه
نامسالمیه
تاریخ شکل گیری3 ق، ۳ ش‌، ۶۲۴ م
قرن شکل گیریقرن سوم و چهارم هجری قمری
مبدأ شکل گیریبصره
موسسسهل تستری (شوشتری)
عقیده1.خداوند پیوسته آفریدگار بوده و افعال او «قدیم» و در همه جا حاضر و ناظر است. 2. مشیت خداوند غیر حادث است، ولی اراده او «حادث» به آن مشیت است. 3. از بندگان معصیت و گناه سر می‌‏زند بدون آن که خداوند آنها را اراده کرده باشد. 4.خداوند در روز قیامت، به صورت آدمی بر انس و جن و ملائکه و حیوانات ظاهر می‌‏شود. کافران هم خداوند را می ‏بینند و خدا آنان را بازخواست می‌کند.

سالمیه‏ فرقه‏‌ای از متکلمان صوفیه هستند که از نظر فقهی پیرو مالک بن انس بودند. این مذهب در قرن سوم و چهارم هجری بین عده‌‏ای از مالکیان در بصره رواج داشت.

موسس

مؤسس این فرقه سهل تستری (شوشتری) است که در سال 283 هجری قمری از دنیا رفت. ولی نام این فرقه از اسم شاگردش ابوعبداللّه محمد بن سالم (در گذشته در 297 هجری قمری گرفته شده است و توسط پسر وی ابوالحسن احمد بن محمد سالم (در گذشته در 350 ه) رونق گرفت.

شرح حال

ابوالحسن احمد بن محمّد سالم از دوستان مجاهد مفسّر معروف بود و در بیان شأن او گفته‌‏اند که ابوطالب مکّی (در گذشته در 380 هجری قمری) صاحب کتاب معروف «قوت القلوب» از شاگردان وی بوده است. بعدا این فرقه مانند «بربهاریه» از نظر فقهی به حنابله پیوستند.

اصول عقاید

اصول عقاید این فرقه بنا به روایت‏ ابویعلی بن الفراء (درگذشته در 458 ه) در کتاب «الغنیه» منسوب به جیلانی چنین آمده است: خداوند پیوسته آفریدگار بوده و افعال او «قدیم» است و در همه جا حاضر و ناظر است و به خصوص در زبان هر قاری قرآن تجلی می ‏فرماید. مشیت خداوند غیر حادث است، ولی اراده او «حادث» به آن مشیت است. از بندگان معصیت و گناه سر می ‏زند بدون آن که خداوند آنها را اراده کرده باشد. ابلیس در آغاز کار، کافر شد و سرانجام به اطاعت خداوند در آمد. خداوند در روز قیامت به صورت آدمی دیده می ‏شود و در میان خلق تجلی می ‏فرماید. عمل به شرع با کوشش هایی از روی اراده انجام می‏ گیرد. صبر از لذات بهتر است تا تمتع و بهره‏مند شدن از آنها. انبیاء برتر از اولیا هستند. حکمت از ایمان است. آنان مانند صوفیه معتقد به اتحاد روح بنده با خدا هستند و آن شعور مؤمن به ذات خویش است که از فیوضات الهی در ظرف ذات او به اندازه‏ای که خداوند به وی فیض می ‏بخشد حاصل می ‏گردد. سالمیه معتقد به بقای روح و فترت بین موت و بعث بودند. در کتاب «الغنیه» آمده است که: سالمیه می‏ گویند: خداوند در هر مکان حاضر است و فرق بین عرش و غیر آن نیست. معتقدند که خداوند درباره بندگان اراده طاعت کند نه معصیت. ابلیس بار دوم به آدم سجده کرد ولی هرگز به بهشت اندر نیامد. خداوند در روز قیامت به صورت آدمی بر انس و جن و ملائکه و حیوانات ظاهر می‌شود، و کافران هم خداوند را می ‏بینند و خداوند آنان را بازخواست می کند. ابو نصر سراج طوسی (در گذشته در 370 ه) در کتاب خود «اللمع» آورده که از احمد بن سالم از معنی این حدیث پیغمبر (ص) پرسیدند که فرمود: «اطیب ما اکل الرجل من کسب یده»، یعنی: آنچه را که مرد از کسب دستش بخورد، گواراترین چیز است. احمد بن سالم گفت کسب سنت رسول اللّه (ص) و توکل حال او بوده است و از این جهت کسب را برای امت خود سنت قرار داده و از توکل ایشان چیزی نفرموده، زیرا آگاه به ضعف اراده آنان بوده است. در کتاب «الغنیه» آمده که سالمیه می‏‌گفتند خداوند را رازی است که اگر آن را آشکار کند تدبیر باطل شود و انبیاء را نیز رازی، اگر آن را بازگویند نبوت باطل گردد و علما را نیز رازی، که اگر آن راآشکار کنند، علم باطل شود. در کتاب «اللمع» آمده که احمد بن سالم بر بایزید بسطامی به واسطه شطحیاتی که در حال فنا از او صادر می‌شد و می‏‌گفت سبحانی سبحانی، ما اعظم شانی سخت اعتراض می‏‌کرد و این سخنان را کفر می ‏دانست. در «کشف المحجوب» آمده که اکثر سالمیه از حلولیه بوده‏ اند.[۱]

پانویس

  1. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 210 با ویرایش و اصلاح عبارات