جعدیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۴: خط ۱۴:


== نام اصلی ==
== نام اصلی ==
نام اصلی وی [[مؤدب مروان بن محمّد اموی]] بود که به او جعدی می‌گفتند از این جهت نام «جعد» بر وی نهاده شده است.
نام اصلی وی مؤدب مروان بن محمّد اموی بود که به او جعدی می‌گفتند از این جهت نام «جعد» بر وی نهاده شده است.


== تاریخچه ==
== تاریخچه ==
جعد از شاگردان‌ و ارادتمندان‌ [[وَهْب ‌بن‌ مُنَبّه‌]] بود. ممکن‌ است‌ که جعد قول‌ به‌ قدر را از وهب‌ گرفته‌ باشد، چرا که‌ بنا بر گزارش‌ها وهْب‌ مدتی‌ بر این‌ نظر بوده‌ و کتابی‌ هم‌ درباره قدر نگاشته است. اما در ادامه نظر وهب‌ تغییر کرد‌، در حالی ‌که‌ جعد قدری‌ باقی‌ ماند. هم‌چنین‌ طبق‌ گزارش‌های‌ موجود وهب‌ درباره توجه‌ فوق‌العاده جعد به‌ مسئله [[صفات‌ خدا]] هشدار داده‌ و او را از غور در این‌ مسئله‌ منع‌ نموده‌ بود. جعد مدتی‌ زندانی‌ بود و پیش‌ از سال‌ 125، احتمالاً در سال‌ 124 یا 120، ظاهراً به‌ سبب‌ عقاید غیر متعارفش‌، و چه‌ بسا به‌ علل‌ سیاسی‌، به‌ امر [[هشام‌بن‌ عبدالملک‌]] و به‌ دست‌ [[خالدبن‌ عبداللّه‌ قسری‌]] والی‌ [[کوفه‌]]، در ملاعام‌ به‌قتل‌ رسید. اگر زمان‌ حکومت‌ خالد بر [[کوفه|کوفه‌]] سال‌های‌ 105 تا 120 بوده‌ باشد و جعد در 124 کشته‌ شده‌ باشد، در اصالت‌ داستان‌ نحوه قتل‌ او، که‌ در روز [[عید قربان|عید قربان‌]] و به‌ صورت‌ [[ذبح و قربانی|قربانی‌]] کردن‌ جعد بوده‌، می‌توان‌ تردید کرد؛ اما، چون‌ در ذکر دقیق‌ سال‌ها ممکن‌ است‌ اشتباه‌ شده‌ باشد و ماجرای‌ جعد و خالد بارها نقل‌ شده‌ است‌، این‌ گزارش‌ را فی‌الجمله‌ باید درست‌ تلقی‌ کرد<ref>ر ک، دانش نامه جهان اسلام، جلد اول، ص 4690 ذیل جعد بن درهم. همراه با ویرایش و دخل و تصرف اندک</ref>.
جعد از شاگردان‌ و ارادتمندان‌ [[وهب بن منبه|وَهْب ‌بن‌ مُنَبّه‌]] بود. ممکن‌ است‌ که جعد قول‌ به‌ قدر را از وهب‌ گرفته‌ باشد، چرا که‌ بنا بر گزارش‌ها وهْب‌ مدتی‌ بر این‌ نظر بوده‌ و کتابی‌ هم‌ درباره قدر نگاشته است. اما در ادامه نظر وهب‌ تغییر کرد‌، در حالی ‌که‌ جعد قدری‌ باقی‌ ماند. هم‌چنین‌ طبق‌ گزارش‌های‌ موجود وهب‌ درباره توجه‌ فوق‌العاده جعد به‌ مسئله [[صفات‌ خدا]] هشدار داده‌ و او را از غور در این‌ مسئله‌ منع‌ نموده‌ بود. جعد مدتی‌ زندانی‌ بود و پیش‌ از سال‌ 125، احتمالاً در سال‌ 124 یا 120، ظاهراً به‌ سبب‌ عقاید غیر متعارفش‌، و چه‌ بسا به‌ علل‌ سیاسی‌، به‌ امر [[هشام بن عبدالملک|هشام‌بن‌ عبدالملک‌]] و به‌ دست‌ [[خالدبن‌ عبداللّه‌ قسری‌]] والی‌ [[کوفه‌]]، در ملاعام‌ به‌قتل‌ رسید. اگر زمان‌ حکومت‌ خالد بر [[کوفه|کوفه‌]] سال‌های‌ 105 تا 120 بوده‌ باشد و جعد در 124 کشته‌ شده‌ باشد، در اصالت‌ داستان‌ نحوه قتل‌ او، که‌ در روز [[عید قربان|عید قربان‌]] و به‌ صورت‌ [[ذبح و قربانی|قربانی‌]] کردن‌ جعد بوده‌، می‌توان‌ تردید کرد؛ اما، چون‌ در ذکر دقیق‌ سال‌ها ممکن‌ است‌ اشتباه‌ شده‌ باشد و ماجرای‌ جعد و خالد بارها نقل‌ شده‌ است‌، این‌ گزارش‌ را فی‌الجمله‌ باید درست‌ تلقی‌ کرد<ref>ر ک، دانش نامه جهان اسلام، جلد اول، ص 4690 ذیل جعد بن درهم. همراه با ویرایش و دخل و تصرف اندک</ref>.


در گزارش دیگری نیز آمده است که جعد بن درهم در روزگار خلافت [[هشام بن عبدالملک]]، مروان بن محمد را تعلیم می‏‎داد. هشام می‌دانست که او [[زندیق|زندیق]] است از این جهت وی را به [[بصره]] [[تبعید]] کرد. والی [[بصره]] در آن هنگام «خالد بن عبداللّه القسری» بود. چون [[عید قربان|عید قربان]] فرا رسید، خالد پس از این که خطبه عید را تمام کرد گفت ای مردم هر یک از شما حیوانی را برای خدا قربانی می‌کنید اما قربانی من «جعد بن درهم» است، سپس از منبر فرود آمد و دستور داد تا سر او را بریدند<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 137 همراه با ویراش و حذف و اضافه و اصلاح جملات</ref>.
در گزارش دیگری نیز آمده است که جعد بن درهم در روزگار خلافت [[هشام بن عبدالملک]]، مروان بن محمد را تعلیم می‏‎داد. هشام می‌دانست که او [[زندیق|زندیق]] است از این جهت وی را به [[بصره]] [[تبعید]] کرد. والی [[بصره]] در آن هنگام «خالد بن عبداللّه القسری» بود. چون [[عید قربان|عید قربان]] فرا رسید، خالد پس از این که خطبه عید را تمام کرد گفت ای مردم هر یک از شما حیوانی را برای خدا قربانی می‌کنید اما قربانی من «جعد بن درهم» است، سپس از منبر فرود آمد و دستور داد تا سر او را بریدند<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 137 همراه با ویراش و حذف و اضافه و اصلاح جملات</ref>.
خط ۲۴: خط ۲۴:
در منابع کلامی‌، عقاید مختلفی‌ به‌ جعد نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌. این‌ عقاید را می‌توان‌ ذیل‌ دو عنوان‌ کلی‌ تقسیم‌ کرد: قول‌ به‌ قَدَر و میل‌ به‌ تنزیه‌ مطلق‌. جعد قائل‌ به‌ قَدَر (یعنی‌ اختیار مطلق‌ انسان‌) بود و از پیشگامان‌ این‌ اندیشه‌ در عالم‌ اسلامی‌ محسوب‌ می‌شد. اقوال‌ دیگری‌ که‌ به‌ جعد نسبت‌ داده‌ شده‌، همگی‌ روایت‌هایی‌ از قول‌ او به‌ قدر است‌ از جمله‌ اینکه‌ او پدر را خالق‌ حقیقی‌ و [[خدا]] را خالق‌ مجازی‌ طفل‌ می‌دانسته‌. یا به‌ وجود آمدن‌ جانوران‌ کوچک‌ در گوشت‌ فاسد را نشانه قدرت‌ انسان‌ در به‌ وجود آوردن‌ آنها می‌شمرده‌ است. یا اینکه‌ ایجاد [[شراب|خمر]] را که‌ اسباب‌ معصیت‌ است‌، نه‌ فعل‌ خدا که‌ فعل‌ بشر به‌ حساب‌ می‌آورده‌ است‌. حتی‌ این‌ نظر جعد را که‌ نظر (تفکر) اوّلی‌ که‌ معرفت‌ از آن‌ حاصل‌ می‌شود، فعلی‌ بدون‌ فاعل‌ است‌ می‌توان‌ بر مبنای‌ تمایل‌ او به‌ کاملاً مختار دیدن‌ انسان‌ تفسیر کرد، چرا که‌ با فاعل‌ نداشتن‌ این‌ تفکر اولیه‌، انتساب‌ آن‌ به‌ خداوند منتفی‌ می‌شود.  
در منابع کلامی‌، عقاید مختلفی‌ به‌ جعد نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌. این‌ عقاید را می‌توان‌ ذیل‌ دو عنوان‌ کلی‌ تقسیم‌ کرد: قول‌ به‌ قَدَر و میل‌ به‌ تنزیه‌ مطلق‌. جعد قائل‌ به‌ قَدَر (یعنی‌ اختیار مطلق‌ انسان‌) بود و از پیشگامان‌ این‌ اندیشه‌ در عالم‌ اسلامی‌ محسوب‌ می‌شد. اقوال‌ دیگری‌ که‌ به‌ جعد نسبت‌ داده‌ شده‌، همگی‌ روایت‌هایی‌ از قول‌ او به‌ قدر است‌ از جمله‌ اینکه‌ او پدر را خالق‌ حقیقی‌ و [[خدا]] را خالق‌ مجازی‌ طفل‌ می‌دانسته‌. یا به‌ وجود آمدن‌ جانوران‌ کوچک‌ در گوشت‌ فاسد را نشانه قدرت‌ انسان‌ در به‌ وجود آوردن‌ آنها می‌شمرده‌ است. یا اینکه‌ ایجاد [[شراب|خمر]] را که‌ اسباب‌ معصیت‌ است‌، نه‌ فعل‌ خدا که‌ فعل‌ بشر به‌ حساب‌ می‌آورده‌ است‌. حتی‌ این‌ نظر جعد را که‌ نظر (تفکر) اوّلی‌ که‌ معرفت‌ از آن‌ حاصل‌ می‌شود، فعلی‌ بدون‌ فاعل‌ است‌ می‌توان‌ بر مبنای‌ تمایل‌ او به‌ کاملاً مختار دیدن‌ انسان‌ تفسیر کرد، چرا که‌ با فاعل‌ نداشتن‌ این‌ تفکر اولیه‌، انتساب‌ آن‌ به‌ خداوند منتفی‌ می‌شود.  


تمایل‌ جعد به‌ تنزیه‌ مطلق‌ در دو مسئله‌ به‌ صورت‌ بارز نمایان‌ است‌، یکی‌ نظر او درباره [[خلق‌ قرآن‌]] و دیگر آرای‌ او درباره [[صفات‌ خدا]]. در هر دو این‌ مسائل‌ آرای‌ او پیشاهنگ‌ آرای‌ [[جَهْمیه‌]] و [[معتزله‌]] است‌. جعد نظریه خلق‌ [[قرآن|قرآن‌]] را مطرح‌ و ازلی‌ و قدیم‌ بودن‌ آن‌ را رد کرده‌ است‌ همچنین‌ گفته‌ شده‌ که‌ او صفات‌ خداوند، به‌ ویژه‌ صفت‌ متکلم‌ را نفی‌ می‌کرد و نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ در اسلام‌ چنین‌ رأیی‌ داشته‌ است. ‌ از توضیحاتی‌ که‌ در منابع‌ آمده‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ او از نسبت‌ دادن‌ صفاتی‌ به‌ خدا که‌ می‌توانسته‌ جنبه تشبیهی‌ داشته‌ باشد (مانند تکلم‌) پرهیز داشته‌ است. ‌ نفی‌ دوستی‌ [[حضرت ابراهیم|ابراهیم‌]] با خداوند را، که‌ در منابع‌ مربوط‌ به‌ ماجرای‌ قتل‌ او از قول‌ خالدبن‌ عبداللّه‌ قسری‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ و نیز انکار استوای‌ خداوند بر عرش‌ را نیز باید بر اساس‌ همین‌ روی کرد تنزیه تفسیر کرد.  
تمایل‌ جعد به‌ تنزیه‌ مطلق‌ در دو مسئله‌ به‌ صورت‌ بارز نمایان‌ است‌، یکی‌ نظر او درباره [[خلق‌ قرآن‌]] و دیگر آرای‌ او درباره [[صفات‌ خدا]]. در هر دو این‌ مسائل‌ آرای‌ او پیشاهنگ‌ آرای‌ [[جهمیه|جَهْمیه‌]] و [[معتزله|معتزله‌]] است‌. جعد نظریه خلق‌ [[قرآن|قرآن‌]] را مطرح‌ و ازلی‌ و قدیم‌ بودن‌ آن‌ را رد کرده‌ است‌ همچنین‌ گفته‌ شده‌ که‌ او صفات‌ خداوند، به‌ ویژه‌ صفت‌ متکلم‌ را نفی‌ می‌کرد و نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ در اسلام‌ چنین‌ رأیی‌ داشته‌ است. ‌ از توضیحاتی‌ که‌ در منابع‌ آمده‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ او از نسبت‌ دادن‌ صفاتی‌ به‌ خدا که‌ می‌توانسته‌ جنبه تشبیهی‌ داشته‌ باشد (مانند تکلم‌) پرهیز داشته‌ است. ‌ نفی‌ دوستی‌ [[حضرت ابراهیم|ابراهیم‌]] با خداوند را، که‌ در منابع‌ مربوط‌ به‌ ماجرای‌ قتل‌ او از قول‌ خالدبن‌ عبداللّه‌ قسری‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ و نیز انکار استوای‌ خداوند بر عرش‌ را نیز باید بر اساس‌ همین‌ روی کرد تنزیه تفسیر کرد.  


عقاید جعد که‌ در زمان‌ خودش‌ بدعت‌ محسوب‌ می‌شده‌، سبب‌ شده‌ است‌ او را زندیق‌ و حتی‌ [[مانوی‌]] مسلک‌ بدانند. همچنین‌ آرای‌ او را با سلسله‌ای‌ از اشخاص‌ به‌ [[آیین یهودیت|یهودیان‌]] پیوند داده‌اند. این‌گونه‌ تحلیل‌ها را می‌توان‌ افسانه‌های‌ برساخته مخالفان‌ دانست‌. عقاید جعد بی‌واسطه‌ بر جَهْم‌ بن‌ صَفْوان‌، پیشاهنگ‌ فرقه جهمیه‌، اثر داشته‌ و او موضع‌ تنزیهی‌ خود و قول‌ به‌ خلق‌ قرآن‌ را از او گرفته‌ است‌؛ اما، در زمینه قدر جهم‌ با جعد موافق‌ نبوده‌ و از مُجَبِّره‌ (گروهی‌ که‌ به‌ جبر انسان‌ معتقد بودند) محسوب‌ می‌شده‌ است‌ معتزله‌ علاوه‌ بر مسائل‌ خلق‌ قرآن‌ و صفات‌ خدا، در مسئله قدر و اختیار نیز ادامه ‌دهنده راه‌ جعد محسوب‌ می‌شوند. البته در برخی‌ منابع‌، به‌ جعدیانی‌ اشاره‌ شده‌ است‌ که‌ عقاید تشبیهی‌ داشته‌ و از فرق‌ خوارج‌ دانسته‌ شده‌اند. این‌ گروه‌ را نباید با پیروان‌ جعدبن‌ درهم‌ اشتباه‌ کرد<ref> ر. ک. دانش نامه جهان اسلام جلد اول، ص 4690 ذیل جعد بن درهم. همراه با ویرایش و دخل و تصرف اندک</ref>.
عقاید جعد که‌ در زمان‌ خودش‌ بدعت‌ محسوب‌ می‌شده‌، سبب‌ شده‌ است‌ او را زندیق‌ و حتی‌ [[مانوی‌]] مسلک‌ بدانند. همچنین‌ آرای‌ او را با سلسله‌ای‌ از اشخاص‌ به‌ [[آیین یهودیت|یهودیان‌]] پیوند داده‌اند. این‌گونه‌ تحلیل‌ها را می‌توان‌ افسانه‌های‌ برساخته مخالفان‌ دانست‌. عقاید جعد بی‌واسطه‌ بر جَهْم‌ بن‌ صَفْوان‌، پیشاهنگ‌ فرقه جهمیه‌، اثر داشته‌ و او موضع‌ تنزیهی‌ خود و قول‌ به‌ خلق‌ قرآن‌ را از او گرفته‌ است‌؛ اما، در زمینه قدر جهم‌ با جعد موافق‌ نبوده‌ و از مُجَبِّره‌ (گروهی‌ که‌ به‌ جبر انسان‌ معتقد بودند) محسوب‌ می‌شده‌ است‌ معتزله‌ علاوه‌ بر مسائل‌ خلق‌ قرآن‌ و صفات‌ خدا، در مسئله قدر و اختیار نیز ادامه ‌دهنده راه‌ جعد محسوب‌ می‌شوند. البته در برخی‌ منابع‌، به‌ جعدیانی‌ اشاره‌ شده‌ است‌ که‌ عقاید تشبیهی‌ داشته‌ و از فرق‌ خوارج‌ دانسته‌ شده‌اند. این‌ گروه‌ را نباید با پیروان‌ جعدبن‌ درهم‌ اشتباه‌ کرد<ref> ر. ک. دانش نامه جهان اسلام جلد اول، ص 4690 ذیل جعد بن درهم. همراه با ویرایش و دخل و تصرف اندک</ref>.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۱۹

جعدیه
نامجعدیه
موسسجعد بن درهم
عقیدهقول‌ به‌ قَدَر( اختیار مطلق انسان) و میل‌ به‌ تنزیه‌ مطلق‌

جعدیه‏ از فرق «مرجئه» بوده و از پیروان جعد بن درهم به شمار می‌رفتند.

نام اصلی

نام اصلی وی مؤدب مروان بن محمّد اموی بود که به او جعدی می‌گفتند از این جهت نام «جعد» بر وی نهاده شده است.

تاریخچه

جعد از شاگردان‌ و ارادتمندان‌ وَهْب ‌بن‌ مُنَبّه‌ بود. ممکن‌ است‌ که جعد قول‌ به‌ قدر را از وهب‌ گرفته‌ باشد، چرا که‌ بنا بر گزارش‌ها وهْب‌ مدتی‌ بر این‌ نظر بوده‌ و کتابی‌ هم‌ درباره قدر نگاشته است. اما در ادامه نظر وهب‌ تغییر کرد‌، در حالی ‌که‌ جعد قدری‌ باقی‌ ماند. هم‌چنین‌ طبق‌ گزارش‌های‌ موجود وهب‌ درباره توجه‌ فوق‌العاده جعد به‌ مسئله صفات‌ خدا هشدار داده‌ و او را از غور در این‌ مسئله‌ منع‌ نموده‌ بود. جعد مدتی‌ زندانی‌ بود و پیش‌ از سال‌ 125، احتمالاً در سال‌ 124 یا 120، ظاهراً به‌ سبب‌ عقاید غیر متعارفش‌، و چه‌ بسا به‌ علل‌ سیاسی‌، به‌ امر هشام‌بن‌ عبدالملک‌ و به‌ دست‌ خالدبن‌ عبداللّه‌ قسری‌ والی‌ کوفه‌، در ملاعام‌ به‌قتل‌ رسید. اگر زمان‌ حکومت‌ خالد بر کوفه‌ سال‌های‌ 105 تا 120 بوده‌ باشد و جعد در 124 کشته‌ شده‌ باشد، در اصالت‌ داستان‌ نحوه قتل‌ او، که‌ در روز عید قربان‌ و به‌ صورت‌ قربانی‌ کردن‌ جعد بوده‌، می‌توان‌ تردید کرد؛ اما، چون‌ در ذکر دقیق‌ سال‌ها ممکن‌ است‌ اشتباه‌ شده‌ باشد و ماجرای‌ جعد و خالد بارها نقل‌ شده‌ است‌، این‌ گزارش‌ را فی‌الجمله‌ باید درست‌ تلقی‌ کرد[۱].

در گزارش دیگری نیز آمده است که جعد بن درهم در روزگار خلافت هشام بن عبدالملک، مروان بن محمد را تعلیم می‏‎داد. هشام می‌دانست که او زندیق است از این جهت وی را به بصره تبعید کرد. والی بصره در آن هنگام «خالد بن عبداللّه القسری» بود. چون عید قربان فرا رسید، خالد پس از این که خطبه عید را تمام کرد گفت ای مردم هر یک از شما حیوانی را برای خدا قربانی می‌کنید اما قربانی من «جعد بن درهم» است، سپس از منبر فرود آمد و دستور داد تا سر او را بریدند[۲].

اعتقادات کلامی

در منابع کلامی‌، عقاید مختلفی‌ به‌ جعد نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌. این‌ عقاید را می‌توان‌ ذیل‌ دو عنوان‌ کلی‌ تقسیم‌ کرد: قول‌ به‌ قَدَر و میل‌ به‌ تنزیه‌ مطلق‌. جعد قائل‌ به‌ قَدَر (یعنی‌ اختیار مطلق‌ انسان‌) بود و از پیشگامان‌ این‌ اندیشه‌ در عالم‌ اسلامی‌ محسوب‌ می‌شد. اقوال‌ دیگری‌ که‌ به‌ جعد نسبت‌ داده‌ شده‌، همگی‌ روایت‌هایی‌ از قول‌ او به‌ قدر است‌ از جمله‌ اینکه‌ او پدر را خالق‌ حقیقی‌ و خدا را خالق‌ مجازی‌ طفل‌ می‌دانسته‌. یا به‌ وجود آمدن‌ جانوران‌ کوچک‌ در گوشت‌ فاسد را نشانه قدرت‌ انسان‌ در به‌ وجود آوردن‌ آنها می‌شمرده‌ است. یا اینکه‌ ایجاد خمر را که‌ اسباب‌ معصیت‌ است‌، نه‌ فعل‌ خدا که‌ فعل‌ بشر به‌ حساب‌ می‌آورده‌ است‌. حتی‌ این‌ نظر جعد را که‌ نظر (تفکر) اوّلی‌ که‌ معرفت‌ از آن‌ حاصل‌ می‌شود، فعلی‌ بدون‌ فاعل‌ است‌ می‌توان‌ بر مبنای‌ تمایل‌ او به‌ کاملاً مختار دیدن‌ انسان‌ تفسیر کرد، چرا که‌ با فاعل‌ نداشتن‌ این‌ تفکر اولیه‌، انتساب‌ آن‌ به‌ خداوند منتفی‌ می‌شود.

تمایل‌ جعد به‌ تنزیه‌ مطلق‌ در دو مسئله‌ به‌ صورت‌ بارز نمایان‌ است‌، یکی‌ نظر او درباره خلق‌ قرآن‌ و دیگر آرای‌ او درباره صفات‌ خدا. در هر دو این‌ مسائل‌ آرای‌ او پیشاهنگ‌ آرای‌ جَهْمیه‌ و معتزله‌ است‌. جعد نظریه خلق‌ قرآن‌ را مطرح‌ و ازلی‌ و قدیم‌ بودن‌ آن‌ را رد کرده‌ است‌ همچنین‌ گفته‌ شده‌ که‌ او صفات‌ خداوند، به‌ ویژه‌ صفت‌ متکلم‌ را نفی‌ می‌کرد و نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ در اسلام‌ چنین‌ رأیی‌ داشته‌ است. ‌ از توضیحاتی‌ که‌ در منابع‌ آمده‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ او از نسبت‌ دادن‌ صفاتی‌ به‌ خدا که‌ می‌توانسته‌ جنبه تشبیهی‌ داشته‌ باشد (مانند تکلم‌) پرهیز داشته‌ است. ‌ نفی‌ دوستی‌ ابراهیم‌ با خداوند را، که‌ در منابع‌ مربوط‌ به‌ ماجرای‌ قتل‌ او از قول‌ خالدبن‌ عبداللّه‌ قسری‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ و نیز انکار استوای‌ خداوند بر عرش‌ را نیز باید بر اساس‌ همین‌ روی کرد تنزیه تفسیر کرد.

عقاید جعد که‌ در زمان‌ خودش‌ بدعت‌ محسوب‌ می‌شده‌، سبب‌ شده‌ است‌ او را زندیق‌ و حتی‌ مانوی‌ مسلک‌ بدانند. همچنین‌ آرای‌ او را با سلسله‌ای‌ از اشخاص‌ به‌ یهودیان‌ پیوند داده‌اند. این‌گونه‌ تحلیل‌ها را می‌توان‌ افسانه‌های‌ برساخته مخالفان‌ دانست‌. عقاید جعد بی‌واسطه‌ بر جَهْم‌ بن‌ صَفْوان‌، پیشاهنگ‌ فرقه جهمیه‌، اثر داشته‌ و او موضع‌ تنزیهی‌ خود و قول‌ به‌ خلق‌ قرآن‌ را از او گرفته‌ است‌؛ اما، در زمینه قدر جهم‌ با جعد موافق‌ نبوده‌ و از مُجَبِّره‌ (گروهی‌ که‌ به‌ جبر انسان‌ معتقد بودند) محسوب‌ می‌شده‌ است‌ معتزله‌ علاوه‌ بر مسائل‌ خلق‌ قرآن‌ و صفات‌ خدا، در مسئله قدر و اختیار نیز ادامه ‌دهنده راه‌ جعد محسوب‌ می‌شوند. البته در برخی‌ منابع‌، به‌ جعدیانی‌ اشاره‌ شده‌ است‌ که‌ عقاید تشبیهی‌ داشته‌ و از فرق‌ خوارج‌ دانسته‌ شده‌اند. این‌ گروه‌ را نباید با پیروان‌ جعدبن‌ درهم‌ اشتباه‌ کرد[۳].

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ر ک، دانش نامه جهان اسلام، جلد اول، ص 4690 ذیل جعد بن درهم. همراه با ویرایش و دخل و تصرف اندک
  2. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 137 همراه با ویراش و حذف و اضافه و اصلاح جملات
  3. ر. ک. دانش نامه جهان اسلام جلد اول، ص 4690 ذیل جعد بن درهم. همراه با ویرایش و دخل و تصرف اندک