خلیل ابو غضیب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
<br>
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>


'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
{{جعبه اطلاعات شخصیت
<br>
| عنوان = خلیل أبو غضیب
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛
| تصویر = خلیل ابوغضب.jpg
 
| نام =  
<noinclude>
| نام‌های دیگر = خلیل حافظ أبوغضیب
</div>
| سال تولد = 1922 م
<div class="wikiInfo">[[پرونده:احمد قضاة.jpg|جایگزین=احمد قضاة|بندانگشتی|احمد قضاة]]
| تاریخ تولد =
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام
| محل تولد = کرانه باختری
 
| سال درگذشت = 2008 م
! نام
| تاریخ درگذشت =
|خلیل أبو غضیب
| محل درگذشت = کرانه باختری
|-
| استادان =
|زاده
| شاگردان =
|1905 میلادی / [[مصر]]
| دین = [[اسلام]]
|-
| مذهب = [[اهل سنت]]
|درگذشت
| آثار =
|1974 میلادی / [[مصر]]
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه عمودی |همکاری با [[اخوان‌المسلمین]]|| }}
|-
| وبگاه =
|دین و مذهب
}}
|[[اسلام]]، [[تسنن]]
'''خلیل حافظ أبوغضیب''' در شهر [[نابلس]] که مرکز شمال [[کرانه باختری]] است در سال 1922 م، به دنیا آمد. او پس از فوت پدرش در سن هشت سالگی به همراه عموهای خود برای زندگی به [[بیسان]] نقل مکان کرد و پس از سه سال به [[نابلس]] بازگشت و سپس در سال 1938 م، برای کار، بار دیگر به [[بیسان]] بازگشت. ایشان در سال 1945 م، به جنبش [[اخوان‌المسلمین]] پیوست و همکاری خود را با آنها آغاز کرد. او عضو کمیته [[زکات]] اردوگاه [[فلسطین]] با 10000 نفر جمعیت بود.
|-
|فعالیت‌ها
|همکاری با [[اخوان‌المسلمین]]
|}
</div>
 
'''خلیل حافظ أبو غضیب''' در شهر نابلس که مرکز شمال کرانه باختری است علاوه بر مرکز استان نابلس که شامل 56 روستا می شود، خلیل حافظ یا غدیب در سال 1922 میلادی به دنیا آمد و به همراه عموهای خود برای زندگی در بیسان نقل مکان کرد. پس از فوت پدرش در سن هشت سالگی و پس از سه سال به نابلس بازگشت تا در سال 1938 دوباره به بیسان بازگردد تا به کار مشغول شود.
 
پس از تجاوزات رژیم صهیونیستی به اعراب و اشغال بقیه فلسطین بزرگ در ژوئن 1967، وی در اردوگاه عسکر قدیم در نزدیکی نابلس سکونت داشت و عضو کمیته زکات اردوگاه فلسطین با 10000 نفر جمعیت بود. .
 
او تا زمان مرگش رئیس خاندان ابوغدیب بود که حدود 500 نفر بودند.خاندان ابوغدیب در شهر نابلس، اردوگاه قدیمی عسکر و مسکن های مردمی توزیع شده اند. او تعداد زیادی پسر و پسر دارد.
== زندگی‌نامه ==
== زندگی‌نامه ==
حاج خلیل (ابو حافظ) با پشتکار و پشتکار در یک پمپ بنزین و سپس در دفتر یک تاجر فلسطینی در نابلس مشغول به کار شد و در تربیت پسران و دختران خود که اکثراً لیسانس گرفتند کار کرد. و یکی از آنها پسرش عمار، دکترای مهندسی عمران گرفت.
وی پس از تجاوزات [[رژیم صهیونیستی]] به اعراب و اشغال بقیه [[فلسطین]] در ژوئن 1967 م، به اردوگاه عسکر قدیم در نزدیکی [[نابلس]] رفت و در آنجا سکونت داشت. او تا زمان مرگش بزرگ خاندان خود بود که خاندانش حدود 500 نفر بودند. ایشان ابتدا در یک پمپ‌بنزین و سپس در دفتر یک تاجر فلسطینی در [[نابلس]] مشغول به کار شد و در تربیت پسران و دختران خود که اکثراً لیسانس گرفتند کار کرد. و یکی از پسرانش به نام عمار، دکترای مهندسی عمران گرفت.
 
دکتر می گوید. کمال ابراهیم علونه، استاد علوم سیاسی درباره وی گفت: حاج خلیل ابوغدیب یکی از شخصیت های منعطف اسلامی بود که پیوند خویشاوندی و شرکت در مراسم و اعیاد اسلامی برای همه مسلمانان داشت.
 
با حاج خلیل ابوغدیب مرحوم انشاءالله در اسفند 1365 آشنا شدم و به ویژه در اعیاد اسلامی و دیگر مناسبت های اجتماعی تا زمان رحلت ایشان مرتب به دیدار ایشان می رفتم. آن مرد مسلمان فرهیخته ای را که دو بار به حج مکرمه مکرمه رفت و یکی از شخصیت های بزرگواری که با نشاط و محبت و برادری مرتب از میهمانان و زائران پذیرایی می کرد، اعم از اسلامی، ملی، حرفه ای را در وجود ایشان لمس کردم. و شخصیت های اجتماعی و جایگاه ویژه ای در اردوگاه عسکر قدیم دارد. او مورد احترام همه کسانی بود که او را می شناختند.
 
او در زندگی اسلامی متجدد و با تدبیر و منعطف است و به حزب خاصی متعصب نیست و راست می گوید و از سرزنش ملامت کننده در خداوند هراسی ندارد. وقتی از فوتش مطلع شدم، برای نماز میت در مسجد صلاحی بزرگ، پسرم هلال و برادرم کاید به نماز میت رفتم و از مرگ او متاثر شدم و با اشک پنهان در قبرستان گریستم و چند عکس گرفتم. برای تشییع جنازه و در جریان مداحی اسلامی برای وی توسط یک شخصیت اسلامی، نصوح الرامینی، که توسط دکتر عبدالرحیم الحنبلی، رئیس کمیته صحبت شد، زکات در نابلس از او و زندگی شریف اسلامی او قدردانی کرد.
 
برای عیادت سریع به خانه اش رفتیم... فکر می کردیم سلامتی او بعد از گذشت هشتاد و پنج سال بیشتر از یک احوالپرسی اجازه نمی دهد، خوش گذشت و ما را به جایی رساندیم که خاطرات داغ و تاریخ فراموش شده با شکوه ما را به حضرت البناء برد و سید ما را به مسابقات اخوان در سال 48 برد.. ..به اولین هسته اخوت در سرزمین الاسراء.. بین بیسان و حیفا ما را گشت. ما را به نابلس برگرداند. چند بار سخن گفت و چه چیزی او را پاکیزه کرد، با صحبت های او از قدمت دعوت احساس کردیم و قدیمی ترین ما در آن وابستگی حافظه ای آهنین دارد،
 
او ده ها مطلب برای ما گفت و ده ها داستان با ریزترین جزییات برایمان تعریف کرد و با دقیق ترین رازهایش از ما کوتاهی نکرد و با او به سینماهای حیفا و بیسان و شراب های آن و به روستاهای جوانان رفتیم. در اورشلیم و چگونه جوانان در فلسطین راه مساجد را نمی دانستند. پیشاهنگان الکل و اخوان شروع به شکار پسران جوان باشگاهی کردند و آنها را با آسودگی و محبت به مساجد خالی منتقل کردند. خانه ای در بیسان یا حیفا بدون اخوان باقی نماند. فراخوانی برای ورود به آن، و فراخوان اخوان به قوی ترین.. بلکه تنها رابط سیاسی در فلسطین تبدیل شد.


شیخ در مورد خود می گوید: «پدرم در هشت سالگی فوت کرد که با عموهایم به بیسان رفتم و پس از سه سال به نابلس برگشتم، اما در سال 1938 دوباره به بیسان بازگشتم، اما این بار. برای کار؛ او شانزده ساله است.
=== بیان کمال ابراهیم علونه ===
دکتر''کمال ابراهیم علونه'' استاد علوم سیاسی دربارۀ وی می‌گوید: «حاج خلیل ابوغضیب یکی از شخصیت‌های منعطف [[اسلامی]] بود که با مردم در ارتباط بود. او در مراسم‌ها و اعیاد اسلامی شرکت می‌نمود. با ایشان در سال 1986 م، آشنا شدم. او [[مسلمان]] فرهیخته‌ای بود؛ به‌ویژه در اعیاد اسلامی و دیگر مناسبت‌های اجتماعی تا زمان رحلت ایشان مرتب به دیدار ایشان می‌رفتم. وی دو بار به [[مکه مکرمه]] رفت و [[حج]] بجا آورد. ایشان مورد احترام همۀ کسانی بود که او را می‌شناختند».


== در صف اخوان ==
== در صف اخوان ==
ایشان در سال 1945 م، با مشاهده صداقت گفتار و کردار برادران [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] به آنها ملحق شد و همکاری خود را شروع کرد. او در مورد پیوستنش به [[اخوان‌المسلمین]] چنین می‌گوید: «من به دین گرایش داشتم و همیشه حسی به من انگیزه می‌داد و مرا به فکر دوری از گناهان وا می‌داشت. در سال 1945 م، در حالی که در خیابانی در [[بیسان]] قدم می‌زدم از رادیو خبر افتتاح بخش [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] در [[اورشلیم]]، در یکی از [[مساجد]] شهر را شنیدم. که مرا ترغیب کرد تا بدانم [[اخوان المسلمین|اخوان]] چیست. پس از اینکه شعبه‌های [[اخوان‌المسلمین]] یکی پس از دیگری گشوده شد، هیجان زده بودم که درباره این جنبش بیشتر بدانم؛ لذا از طریق خواندن روزنامه‌ها و گوش دادن مداوم به رادیو، چیزهای زیادی در مورد این جنبش یاد گرفتم و یکی از کسانی شدم که مردم در مسجد را ترغیب می‌کردم که بخش [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] را در [[بیسان]] باز کنند. پس از اینکه افراد زیادی دور ما جمع شدند، تصمیم گرفتیم شعبۀ [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] را در [[بیسان]] افتتاح کنیم و این در اواخر سال 1945 م، بود؛ بنابراین با یکی از بنیان‌گذاران فعال [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] در [[نابلس]] به نام ''عبدالعزیز الخیاط'' تماس گرفتیم و بنا شد خانه‌ای را اجاره کنیم و این خانه به مقر اخوان تبدیل شد و ''شیخ محمد فخرالدین''، یکی دیگر از نابلسی‌ها، به ریاست بخش [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] منصوب شد».
وی در ادامه می‌افزاید: «نیروهای [[اخوان‌المسلمین]] [[مصر]] همیشه به [[فلسطین]] می‌آمدند و برای مردم سخنرانی می‌کردند و تصمیم گرفتیم که بخش [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] در [[بیسان]] را رسما افتتاح کنیم. جایی که ''شیخ احمد عبدالعزیز'' از [[مصر]] آمد تا در رژۀ باشکوه که از [[یافا]] تا [[بیسان]] بود، شرکت کند... پیشگامان، [[قرآن]] را پیش می‌بردند و مردم از شکوه این رژه شادی می‌کردند».


شیخ خلیل در سال 1945 میلادی با مشاهده صداقت گفتار و کردار آنها به اخوان ملحق شد و باید توقف کرد تا به شیخ بگوییم چگونه به این گروه پیوسته است و می گوید: تربیت من در ابتدا آواز خواندن و مهمانی در قهوه خانه ها بود. از استعداد صدایی که داشتم و در بیسان مجالس عروسی می‌کردم، او بر سنت «محمد عبدالوهاب» مسلط بود.
او می‌گوید: «پس از بررسی، محبوبیت [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] افزایش یافت و بسیاری به ما پیوستند و علاوه بر دعوت، فاحشه‌خانه‌ها را آتش زدیم، مشروب‌فروشی‌ها را شکستیم و از هرگونه مظاهر فساد جلوگیری کردیم و آن هم در سال 1946 م، بود. در همان سال از کشورهای همسایه به‌ویژه [[مصر]] سلاح آوردند و اعضای [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] آموزش دیدند و گروهی به مستعمرات حمله کردند و علیه [[یهودیان]] و استعمار عملیات انجام دادند و جوانان زیادی در این عملیات به [[شهادت]] رسیدند. و این وضعیت تا سال 1948 م، ادامه داشت».
 
در مورد خودم، من به دین گرایش داشتم و همیشه چیزی به من انگیزه می دهد و مرا به فکر دوری از این گناهان وا می دارد و در سال 1945 میلادی در حالی که در خیابانی در بیسان قدم می زدم از رادیو خبر افتتاح این مسجد را شنیدم. بخش اخوان در اورشلیم، که مرا ترغیب کرد تا بدانم اخوان چیست. پس از اینکه تقسیمات اخوان یکی پس از دیگری گشوده شد، هیجان زده بودم که درباره این جنبش بیشتر بدانم.
 
از طریق خواندن روزنامه ها و گوش دادن مداوم به رادیو، چیزهای زیادی در مورد این جنبش یاد گرفتم و یکی از کسانی شدم که مردم در مسجد را ترغیب می کردند که بخش اخوان را در بیسان باز کنند.
 
پس از اینکه افراد زیادی دور ما جمع شدند، تصمیم گرفتیم شعبه اخوان را در بیسان افتتاح کنیم و این در اواخر سال 1945 میلادی بود، بنابراین با یکی از بنیانگذاران فعال اخوان در نابلس به نام عبدالعزیز الخیاط تماس گرفتیم. خانواده ها و کارهایی که در زمینه تنظیم ساختار داخلی اخوان در بیسان انجام می شود، پس از آن خانه ای اجاره کردیم و این خانه به مقر اخوان تبدیل شد و شیخ محمد فخرالدین، یکی دیگر از نابلس ها، به ریاست بخش اخوان منصوب شد. بیسان.
 
در ضمن اخوان المسلمین مصر همیشه به فلسطین می آمد و برای مردم سخنرانی می کرد و تصمیم گرفتیم که بخش اخوان در بیسان رسما افتتاح شود. جایی که شیخ احمد عبدالعزیز از مصر آمد تا در رژه ای باشکوه از یافا تا بیسان، راهپیمایی را که این روزها به آن ها می گویند، هدایت کند و این زیباترین منظره زندگی من بود. طلایه داران قرآن را پیش می بردند و مردم از شکوه این رژه شادی می کردند.
 
پس از بررسی، محبوبیت اخوان افزایش یافت و بسیاری به ما پیوستند و علاوه بر دعوت، فاحشه خانه ها را آتش زدیم، مشروب فروشی ها را شکستیم و از هرگونه مظاهر فساد جلوگیری کردیم و آن هم در سال 1946 میلادی.


در همان سال از کشورهای همسایه به ویژه مصر سلاح شروع شد و اعضای اخوان آموزش دیدند و گروهی به مستعمرات حمله کردند و علیه یهودیان و استعمار عملیات انجام دادند و جوانان زیادی در این عملیات به شهادت رسیدند. و این بود تا سال هجرت در سال 1948 م.
وی پس از ورود سلاح از کشورهای همسایه به‌ویژه [[مصر]] و حمله به مستعمرات انگلیسی و صهیونیستی در آموزش تسلیحات شرکت کرد و در فاجعه 1948 م، [[فلسطین]] بار دیگر به [[نابلس]] بازگشت.


وی پس از ورود سلاح از کشورهای همسایه به ویژه مصر و حمله به مستعمرات انگلیسی و صهیونیستی در آموزش تسلیحات شرکت کرد و در فاجعه 1948 فلسطین بار دیگر به نابلس بازگشت.
== درگذشت ==
== درگذشت ==
ایشان در روز جمعه 15 نوامبر 2008 م، در شهر [[نابلس]] درگذشت و در مسجد جامع آن شهر و پس از [[نماز جمعه]] در قبرستان شرقی به خاک سپرده شد.


حاج خلیل در روز جمعه 24 بهمن 1387 در سن 87 سالگی در شهر نابلس درگذشت و در راه طاعت خداوند و خدمت به اسلام و مسلمین و خدمت به نهضت اسلامی در شهر نابلس سپری کرد و در سال 1387 برایش دعا کردند. مسجد جامع شهر نابلس و پس از نماز جمعه در قبرستان شرقی به خاک سپرده شد.
== منابع ==
 
* ر. ک: مدخل خلیل حافظ أبوغضیب در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].
شیخ نصوح الرامینی مدیحه ای ایراد کرد و در آن فضائل شیخ ابوغدیب را ستود و نشان داد که وی عمری را صرف دعوت به سوی خدا و امر به معروف و نهی از منکر کرده است.
{{فلسطین}}
=منبع=
[[رده:اخوان المسلمین]]
*ر.ک: مدخل خلیل حافظ أبو غضیب در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].
[[رده:اعضای اخوان المسلمین]]
[[رده: شخصیت‌ها]]
[[رده:فلسطین]]
[[رده: شخصیت‌های مسلمان]]
[[رده: شخصیت‌های اخوان‌المسلمین]]
[[رده: مصر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۴۹

خلیل أبو غضیب
خلیل ابوغضب.jpg
نام‌های دیگرخلیل حافظ أبوغضیب
اطلاعات شخصی
سال تولد1922 م، ۱۳۰۰ ش‌، ۱۳۴۰ ق
محل تولدکرانه باختری
سال درگذشت2008 م، ۱۳۸۶ ش‌، ۱۴۲۸ ق
محل درگذشتکرانه باختری
دیناسلام، اهل سنت
فعالیت‌ها

خلیل حافظ أبوغضیب در شهر نابلس که مرکز شمال کرانه باختری است در سال 1922 م، به دنیا آمد. او پس از فوت پدرش در سن هشت سالگی به همراه عموهای خود برای زندگی به بیسان نقل مکان کرد و پس از سه سال به نابلس بازگشت و سپس در سال 1938 م، برای کار، بار دیگر به بیسان بازگشت. ایشان در سال 1945 م، به جنبش اخوان‌المسلمین پیوست و همکاری خود را با آنها آغاز کرد. او عضو کمیته زکات اردوگاه فلسطین با 10000 نفر جمعیت بود.

زندگی‌نامه

وی پس از تجاوزات رژیم صهیونیستی به اعراب و اشغال بقیه فلسطین در ژوئن 1967 م، به اردوگاه عسکر قدیم در نزدیکی نابلس رفت و در آنجا سکونت داشت. او تا زمان مرگش بزرگ خاندان خود بود که خاندانش حدود 500 نفر بودند. ایشان ابتدا در یک پمپ‌بنزین و سپس در دفتر یک تاجر فلسطینی در نابلس مشغول به کار شد و در تربیت پسران و دختران خود که اکثراً لیسانس گرفتند کار کرد. و یکی از پسرانش به نام عمار، دکترای مهندسی عمران گرفت.

بیان کمال ابراهیم علونه

دکترکمال ابراهیم علونه استاد علوم سیاسی دربارۀ وی می‌گوید: «حاج خلیل ابوغضیب یکی از شخصیت‌های منعطف اسلامی بود که با مردم در ارتباط بود. او در مراسم‌ها و اعیاد اسلامی شرکت می‌نمود. با ایشان در سال 1986 م، آشنا شدم. او مسلمان فرهیخته‌ای بود؛ به‌ویژه در اعیاد اسلامی و دیگر مناسبت‌های اجتماعی تا زمان رحلت ایشان مرتب به دیدار ایشان می‌رفتم. وی دو بار به مکه مکرمه رفت و حج بجا آورد. ایشان مورد احترام همۀ کسانی بود که او را می‌شناختند».

در صف اخوان

ایشان در سال 1945 م، با مشاهده صداقت گفتار و کردار برادران اخوان به آنها ملحق شد و همکاری خود را شروع کرد. او در مورد پیوستنش به اخوان‌المسلمین چنین می‌گوید: «من به دین گرایش داشتم و همیشه حسی به من انگیزه می‌داد و مرا به فکر دوری از گناهان وا می‌داشت. در سال 1945 م، در حالی که در خیابانی در بیسان قدم می‌زدم از رادیو خبر افتتاح بخش اخوان در اورشلیم، در یکی از مساجد شهر را شنیدم. که مرا ترغیب کرد تا بدانم اخوان چیست. پس از اینکه شعبه‌های اخوان‌المسلمین یکی پس از دیگری گشوده شد، هیجان زده بودم که درباره این جنبش بیشتر بدانم؛ لذا از طریق خواندن روزنامه‌ها و گوش دادن مداوم به رادیو، چیزهای زیادی در مورد این جنبش یاد گرفتم و یکی از کسانی شدم که مردم در مسجد را ترغیب می‌کردم که بخش اخوان را در بیسان باز کنند. پس از اینکه افراد زیادی دور ما جمع شدند، تصمیم گرفتیم شعبۀ اخوان را در بیسان افتتاح کنیم و این در اواخر سال 1945 م، بود؛ بنابراین با یکی از بنیان‌گذاران فعال اخوان در نابلس به نام عبدالعزیز الخیاط تماس گرفتیم و بنا شد خانه‌ای را اجاره کنیم و این خانه به مقر اخوان تبدیل شد و شیخ محمد فخرالدین، یکی دیگر از نابلسی‌ها، به ریاست بخش اخوان منصوب شد».

وی در ادامه می‌افزاید: «نیروهای اخوان‌المسلمین مصر همیشه به فلسطین می‌آمدند و برای مردم سخنرانی می‌کردند و تصمیم گرفتیم که بخش اخوان در بیسان را رسما افتتاح کنیم. جایی که شیخ احمد عبدالعزیز از مصر آمد تا در رژۀ باشکوه که از یافا تا بیسان بود، شرکت کند... پیشگامان، قرآن را پیش می‌بردند و مردم از شکوه این رژه شادی می‌کردند».

او می‌گوید: «پس از بررسی، محبوبیت اخوان افزایش یافت و بسیاری به ما پیوستند و علاوه بر دعوت، فاحشه‌خانه‌ها را آتش زدیم، مشروب‌فروشی‌ها را شکستیم و از هرگونه مظاهر فساد جلوگیری کردیم و آن هم در سال 1946 م، بود. در همان سال از کشورهای همسایه به‌ویژه مصر سلاح آوردند و اعضای اخوان آموزش دیدند و گروهی به مستعمرات حمله کردند و علیه یهودیان و استعمار عملیات انجام دادند و جوانان زیادی در این عملیات به شهادت رسیدند. و این وضعیت تا سال 1948 م، ادامه داشت».

وی پس از ورود سلاح از کشورهای همسایه به‌ویژه مصر و حمله به مستعمرات انگلیسی و صهیونیستی در آموزش تسلیحات شرکت کرد و در فاجعه 1948 م، فلسطین بار دیگر به نابلس بازگشت.

درگذشت

ایشان در روز جمعه 15 نوامبر 2008 م، در شهر نابلس درگذشت و در مسجد جامع آن شهر و پس از نماز جمعه در قبرستان شرقی به خاک سپرده شد.

منابع

  • ر. ک: مدخل خلیل حافظ أبوغضیب در ویکی‌اخوان؛ ikhwanwiki.com..