پرورش جامعه اسلامی بر فرهنگ نیرومندی، مقاومت و عزت (مقاله)

از ویکی‌وحدت

پرورش جامعه اسلامی بر فرهنگ نیرومندی، مقاومت و عزت [۱][۲]

مقدمه

با مطالعه‌ در روند حركت تاریخ اسلام، مشاهده می‌شود كه دشمنی با دین اسلام، از همان زمانی كه این دین ظهور یافت، آغاز گردید و با گسترش و انتشار سریع و شتابنده آن، این دشمنی شدّت و خشونت بیشتری یافت و دشمنان و رقیبان، دشمنی و ستم و طغیان فزون‌تری نشان دادند.

بنابراین اسلام گریزی جز این نداشت كه جهاد در راه خداوند عزوجل را به عنوان وسیله‌ای برای پاسخ به این تجاوزها و راهی برای ریشه‌كن ساختن ستم و طغیان در پیش گیرد تا موانع سرراه را بردارد و بتواند به حركت خود ادامه داده، عدالت و برابری را گسترش دهد، امنیت و آرامش را سایه‌گستر سازد، به نیازمندان رحمت آورد و مانع از طغیان و سركشی سركشان گردد.

مسلمانان، از این كارزار شریف ـ عرصه جهاد در راه خدا ـ استقبال نمودند و هر كدام از ایشان افتخار بسیار بزرگی برای خود می‌دانست كه در جنگ با دشمنان خدا شركت داشته باشد.

عقیده اسلامی در زندگی مسلمانان، دریچه‌ای بود كه با آن تمامی حقایق هستی و علوم را نظاره می‌كردند. سرچشمه تأثیرگذاری در عقیده اسلامی شالوده فكری ـ معنوی و یك چارچوب عملی اجرایی است كه حاكمیت آن، برای انسان معتقد و مؤمن و عهده‌دار و امین شیوه برخورد با دیگران را مشخص می‌سازد.

تاریخ و منطق به ما آموخته كه اگر موضع عملی تابع حركت انسان و حضور وی نباشد، عملی نیست و تنها موضعی نظری است كه كمترین جایگاهی در عرصه‌های تلاش و جهاد و اقدام و عمل و درگیری، ندارد.

مسلمانان تنها برای رضای خدا و با خلوص بی‌نظیری، به جهاد در راه خدا روی ‌آوردند. مجاهدان با عزمی راسخ به جنگ در راه خدا ‌پرداختند و نسبت به هر بلایی كه بر سرشان ‌آمد، شكیبایی ‌ورزیدند و از دنیا و لهو و لعب‌های آن درگذشتند و جان بركف و با شوق شهادت، رهسپار میدان شدند.

آنها در میدان جهاد بیش از زندگی‌، به مرگ می‌اندیشیدند و هم‌چون تشنه‌ای كه آرزوی آب داشته باشد، تمنای شهادت داشتند.

اسلام از طریق اصول، آموزه‌ها، رهنمودها و نظامات خود در پی ایجاد امت نیرومند، به هم پیوسته، با عزت و پركرامتی است كه افراد آن در حقوق و وظایف با هم برابر باشند و در هر آن‌چه خیر امت را در پی داشته و شر آن را دفع كند همكاری و همیاری داشته باشند و تلاش آنان در راستای اعتلای كلمه الله باشد.

اهمیت جهاد در اسلام

به همین دلیل است كه جهاد در اسلام برای اعتلای كلمه حق و درهم كوبیدن باطل، مطرح گردید. امت نیز وظیفه پیدا كرد خود را مجهز نماید تا قدرت‌مند و پرصلابت و توانا در دفاع از خویش و رویارویی با هر دشمن متجاوز، گردد.

در حقیقت نیز وقتی اسلام ناگزیر به جنگ شود، درگیر شرافت‌مندانه‌ترین نوع جنگی شده است كه دنیا هرگز مشابه یا نسخه نزدیکی از آن به لحاظ علل، انگیزه‌ها، اهداف، آماج‌ها، شرایط، سنت‌ها و آداب و شیوه‌‌ها، به خود ندیده است، زیرا علل آن جملگی در راستای دفاع و دورساختن تجاوز، پاسخ به حملات و بازپس‌گیری حق سلب شده و كرامت لگدمال شده و امیدهای برباد رفته و نیز ریشه‌كن ساختن ستم و كاستن از تیزی و محدود ساختن گسترش آن، قرار دارد.

اگر آن‌چه گفته شد، از علل جهاد در اسلام و انگیزه‌های مشروعیت آن نبود، مفاهیم آشفته می‌شد و معادلات به هم می‌خورد و زندگی پریشانی می‌گرفت و چهره‌اش از حق و مردان حق، تهی می‌گشت. انگیزه‌ها و علل جهاد هم‌چنین برای دور افكندن فتنه‌ها در زمان فتنه‌انگیزی‌هاست، زیرا تاب و توان نفس محدود و توانایی‌های آن زیر پتك فتنه‌ها اندك است. در این صورت جنگیدن و جهاد تنها ریسمان نجات‌بخشی است كه ویران‌شدگان را نجات می‌دهد و توطئه‌گران را از مفسده‌جویی‌های بیشتر و گسترده‌تر بازمی‌دارد.

وقتی اسلام، در چارچوب ضرورت حداكثری، فرمان جنگ‌ می‌دهد، مسلمان در كارزار شرف و صحنه‌های جوانمردی‌ای می‌جنگد كه در تمامی هستی چیزی والاتر از آن وجود ندارد. جنگ در اسلام از جمله بزرگ‌ترین فضیلت‌های اسلامی است، زیرا جان بر كف گذاردن در راه اسلام دشوارترین فضیلت‌هاست و انگیزه آن نیز فضیلت است، زیرا این انگیزه یا ردّ تجاوز است ـ كه جز افراد دون‌مایه، كسی كه توان ایستادگی در برابر تجاوز را داشته باشد، آن‌را پذیرا نمی‌شود ـ و یا تأمین دعوت اسلامی و گشودن راه در برابر آن. و اگر جهاد، فضیلتی انسانی است نباید در جریان آن، هتك حرمت گردد؛ فضیلت‌های اسلامی را باید در جنگ و صلح رعایت كرد و رعایت آن در جنگ و در هنگامی كه شمشیرهای آخته به هم نواخته می‌شوند و كشته‌ها به زمین می‌افتند، اولی‌تر است.

فرمان به جنگ در اسلام، مبتنی بر ارزش‌های والایی بود؛ این دین در پی آن بود كه مردم را از پرستش بندگان به پرستش آفریدگار بندگان بلندی بخشد. می‌خواست طاغوت‌های مادی و معنوی در داخل و خارج را درهم شكند و خشوع و خضوع را تنها برای خدای یكتای بی‌همتا قرار دهد، بنابراین، جنگ در اسلام، هدف نبود بلكه وسیله‌ای برای تحقق هدفی والا بود.

با تأمل در آیات قرآن مجید درباره جنگ و كشتار، مشاهده می‌شود كه این آیات روح و مفهوم‌هایی در اوج والایی و قدرت، گسترانیده است تا روحیه امت اسلامی و توان تحمل جهاد و پایداری در راه خدا را اعتلا بخشد. به این ترتیب، این آیات به درون تو در توی نفس انسانی رسوخ می‌كند تا آن‌را دریابد و به آن توان تجدید نیرو بخشند. جنگ در راه خدا، ضرورت است نه هدف و آخرین ابزاری است كه اسلام در صورت ناكارآمدی دیگر وسایل به آن پناه می‌برد.

اسلام نمی‌پذیرد كه مسلمانان با كسانی كه با ایشان از در صلح و هم‌زیستی در آمده یا پیمان نامه‌ای امضا كرده‌اند، از در جنگ درآیند. فرمان جنگ در اسلام مربوط به کسانی است كه با ایشان می‌جنگند، دشمنی می‌ورزند، كینه دارند و بدون هیچ تحریك یا كمینی، خصومت به خرج می‌دهند.

مسلمانان تنها در چارچوب ناگزیری و ضرورت صد در صدی با ستم‌كاران، سركشان، خشونت‌طلبان، خیانت‌پیشه‌گان، كین‌ توزان و فرومایگان می‌جنگند.

از نظر پژوهش‌گران، این امر مسلّم است كه مبارزه و كارزار میان زندگان، از طبیعت زندگی است و نیروهای شرّ و الحاد، بی‌هیچ رحم و مدارایی عمل می‌كنند و نبرد میان خیر و شر ادامه دارد و درگیری ایمان و طغیان جریان دارد و شر سركش و باطل، مسلح است.

به همین دلیل اسلام كوشید تا مسلمانان همواره آماده رویارویی با باطل و نیروهای الحاد و گمراهی و طغیان و تباهی باشند حتی اگر فداكاری‌ها و قربانی‌های جانی و مالی زیاد باشد.

رویارویی حق و باطل، ضرورت اجتناب‌ناپذیری است كه قرآن كریم نیز در این آیه به آن اشاره كرده است: «... وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِیراً وَ لَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ؛ ... و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرهای راهبان و كلیساهای مسیحیان و كنشت‌های یهودیان و مسجدهایی كه نام خداوند را در آن بسیار می‌برند، ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به كسی كه وی را یاری كند، یاری خواهد رساند كه خداوند توانمندی پیروز است.» [۳].

ناگزیری و گریزناپذیری این رویارویی، مستلزم آمادگی و تدارك است. این درست نیست كه مسلمانان به انتظار دیدن نشانه‌های شر و تجاوز بنشینند كه چه بسا كار از كار گذشته و خیلی دیر شده باشد.

مسلمانان باید طبیعت زندگی را درك كنند، واقعیت مردم را بشناسند و نهایت تلاش خود را برای تهیه نیرو و تدارك به كار گیرند. در این‌جاست كه خداوند متعال خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَی‏ءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یوَفَّ إِلَیكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ؛ و آن‌چه در توان دارید از نیرو و اسبان بسته (آماده)، در برابر آنان فراهم سازید كه بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افكنید و نیز جز آنها كسانی دیگر را كه شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد و آن‌چه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت.» [۴].

آماده شدن و تدارك در اندازه‌ای كه توان آن هست، همان فرضیه جهاد در اسلام است و قرآن كریم فرمان می‌دهد كه با تمام نیرو و با انواع و اقسام نیرو، آماده باشیم.

از جمله نمودهای آمادگی و تدارك، پای‌بندی به عقیده‌ای است كه قرآن كریم را نیز در بر می‌گیرد و پیامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله پایه‌ها و شالوده‌های آن‌را تحكیم بخشید.

عقیده اسلامی، انگیزه‌ها و نیروی دافعه به هر خیر و صلاحی را در جان مؤمن برمی‌انگیزد و دل او را از ثبات و آرامش و یقین، سرشار می‌‌سازد و علاوه براینها، مهربان‌تر از هر کس نسبت به انسان است و بهترین یار و یاور انسان بوده و دشواری‌ها و سختی‌های زندگی را بر وی، آسان می‌سازد.

عقیده اسلامی، عقیده توحید الهی و منزه داشتن پروردگار یكتا است و آدمی را ارجمندی و بزرگواری خاصی می‌بخشد كه چیز دیگری قادر به تحقق آن برای انسان نیست، عقیده‌ای است كه زندگی سالم و پر نشاط را به ارمغان می‌آورد و در دل‌ها، گرمای زندگی و مهرورزی می‌تراود.

طبق آیه كریمه یاد شده، عقیده و قدرت اعتقادات نیز در شمار نیرو و توانی قرار می‌گیرد كه باید آن‌را برای مقابله با دشمنان، تدارك دید، زیرا ابزارهای مادی به تنهایی قادر به حل و فصل درگیری‌های جنگی نیست. چه بسیار پیش آمده كه تعادل اعصاب جنگجویان برهم می‌خورد و از هر سو پا به فرار می‌گذارند و در این میان چیزی جز عقیده اسلامی كه پیوستگی و دلبستگی دل‌ها به خداوند متعال را برقرار می‌سازد و نیروی مجاهدان را به قدرت بزرگ و غلبه‌ناپذیر وصل می‌كند، كارساز نیست.

راهکار قرآن برای دفاع از مسلمانان و فواید آن

خداوند متعال مؤمنان را به آمادگی برای دفع تجاوز، حفظ جان‌ها و عقیده و سرزمین و حق و فضیلت فرمان می‌دهد؛ این فرمان دو بخش دارد: بخش اول: تدارك در حد توان به لحاظ نیرو و توانی كه متناسب با زمان و مكان، متفاوت است؛

بخش دوم: حضور در مرزهای كشور برای پاسداری از آنها، زیرا محل ورود دشمنان و جای مناسب برای حمله به آنهاست.

حكمت این بخش نیز در آن است كه امت اسلامی دارای لشكریان همیشه آماده به رزمی باشد كه هرلحظه بتوانند در برابر دشمن به دفاع بپردازند.

دشمنان عقیده و حق نیز وقتی متوجه آمادگی مسلمانان و تدارك آنان برای جهاد شوند، می‌هراسند و حساب می‌برند. «ابوتمام» در اشاره به همین نكته چنین می‌سراید:

از آن بیم دارم كه شمشیرهای خود به نیام برید**** خون به جوش آمده را فقط خون پاس می‌دارد.

این هراس، برای مسلمانان از چند نظر مفید است:

اولاً: باعث می‌شود دشمنان به یاری دشمنان دیگر آنان نروند؛

ثانیاً: دشمنان را بر آن می‌دارد تا پای‌بند تعهدات خود از جمله رعایت آداب، قراردادها، واردات، صادرات و سرمایه‌گذاری‌ها باشند؛

ثالثاًـ چه بسا بسیاری را به پذیرش اسلام، تشویق كند.

هدف از تدارك و تهیه نیرو در اسلام كه به آن فرمان داده شده، تدارک نیروی مشابه نیروی دشمن نیست، زیرا فریضه جهاد در اسلام، به انتظار تدارك نیروی هم‌سنگ و اندازه نیروهای دشمن نمی‌نشیند، زیرا این‌كار ممكن است به درازا كشد.

اگر مسلمانان در نبرد بزرگ بدر، منتظر می‌ماندند تا نیرو و شمار و سلاحشان به اندازه نیروی دشمن برسد، مطلقا دوام نمی‌آوردند، زیرا اندكی از مؤمنان به خدا و مفتخر به چنین اعتقادی، فراتر از هر معیار و ملاك دیگری است.

آیه كریمه‌ای كه فرمان به تدارك نیرو داده از واژه «ترهبون» به «صیغه مضارع» استفاده كرده كه خود اشاره به هدف از تدارك نیرو، یعنی ترساندن و به هراس افكندن دشمنان و ایجاد وحشت در دل دشمنان پیدا و پنهان خدا و مسلمانان در هر جا، دارد، زیرا احزاب ویران‌گر، اندیشه‌های الحادی و كشورهای استكباری و استعماری و صهیونیستی و ... همه و همه جنگ خطرناكی را علیه مسلمانان و اسلام به راه انداخته‌اند.

بی‌هیچ تردیدی قدرت اسلام در دل مسلمانان و قدرت مسلمانان در جوامع اسلامی حتی اگر اسلام به آنها نرسیده باشد، آنها را می‌هراساند.

آیه كریمه: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» با وجود فشردگی و ایجاز ظریفی كه دارد، همه انواع تدارك برای لشكریان ـ هم‌سو و هماهنگ با هر دوره و زمان ـ از جمله تدارك مادی، اداری، فنی، مالی، برنامه‌ریزی، مطالعات عینی شرایط و به طور كلی تدارك به تمام معنای كلمه را دربر می‌گیرد.

هرگونه تصوری مبنی بر امكان تداوم زندگی در جوامع اسلامی بدون این آمادگی‌ها و تدارکها، توهمی است كه به ضعف و زبونی و ذوب و ... می‌انجامد و خداوند متعال هرگز راضی نمی‌شود كه پرچم‌داران اسلام و حامیان دعوت اسلامی، در شمار جامدان و تن‌پرورانی باشند كه به صرف این‌که مسلمان‌اند، چشم انتظار پیروزی‌اند.

ضرورت توانمندی سازی امت اسلامی در مقابل دشمنان

امت اسلامی، اینك بیش از هر زمان دیگری نیازمند بیدارباش همه عناصر و سلول‌های خود و تدارك همه نیروها و فراهم آوردن همه آمادگی‌ها و گردآوری تمام توان‌هاست تا رشد آن كامل گردد و بنایش شكل نهایی به خود بگیرد، زیرا تحرك دشمنان توقف‌ناپذیر بوده و یورش آنها گستاخی و هاری بیشتری می‌یابد. حق باید مردان و قدرت خود را داشته باشد هم برای دفاع از حق و هم برای یورش به باطل.

ولی این كدام قدرت است كه اسلام آن‌را مورد ستایش قرار می‌دهد و از مسلمانان می‌خواهد بدان مسلح شوند؟ بی‌هیچ تردیدی، قدرت ستم‌گر و طغیان‌گر نیست، زیرا رسالت اسلام خود، جنگ علیه طغیان و ستم‌گری و تجاوز است.

به طور قطع قدرتی است كه در برابر اهالی الحاد و ماده‌گرایی و فساد و تخریب می‌ایستد. قدرتی كه اسلام ستایش می‌كند، قدرت جسمی، قدرت عقلی، قدرت روحی، قدرت اخلاقی، قدرت اراده و قدرت تصمیم و عزم است.

نیاكان ما و مسلمانان صدر اسلام آغازگر پی‌ریزی تمدن بشریت بوده‌اند، آغازگر گشودن راه فتوحات اسلامی در عرصه‌های دانش، جامعه‌شناسی، اقتصاد، پزشكی، كشاورزی، صنعت و دیگر فنون و علومی بودند كه خود از ثمرات جهاد در اسلام به شمار می‌رود. مسلمانان در دوره خود با عزت و قدرت‌مند و ثروت‌مند زندگی كردند و اینها همه به بركت تدارك و آمادگی‌هایی بود كه در تمامی جوامع اسلامی مورد تشویق قرار می‌گرفت.

مسلمانان نخستین دارای تاریخ پرشكوهی بودند كه آن‌را با خون شهدا و مجاهدان، رقم زدند؛ هنوز هم صفحات درخشان تاریخ اسلامی، چون گوهری تابناک، سرشار از عزت و كرامت است. در اسلام مردانی پدید آمدند كه بر نفس خویش فایق گشتند و شجاعت و شهامت جانانه و قهرمانی بی‌همتا و فداكاری كم‌نظیری نشان دادند. این مسلمانان را اسلام بر اساس كتاب خدا پرورش داد. آنها اخلاق این كتاب را گرفتند و ادب آن‌را آموختند و شرایع و احكامش را برای خود برگزیدند و از چشمه‌های ناب آن سیراب گشتند.

كسی كه قرآن كریم و پیامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و مكتب وی اسلام پاك را سرمشق و الگوی خود قرار دهد حتماً در اوج والایی اخلاقی، جنبش، فعالیت و جهاد خواهد بود.

آنان، چنین بودند. با كوشش و تلاش این قهرمانان، طغیان و بی‌عدالتی و ستم، سقوط كرد، بنای ظلم و جبروت ویران شد، موانع از سر راه دعوت اسلامی كنار زده شد و مردم فوج فوج وارد دین خدا شدند و پایه‌های امت استحكام پذیرفت و شوكتش نیرو گرفت و پرچم آن به اهتزاز درآمد. اگر قهرمانی‌های مسلمانان نبود، جاهلیت هم‌چنان برجا مانده بود و قوانین ویران‌گر چون بختكی شوم بر سینه بشریت با تمام بی‌شرمی‌ها و هرزگی‌ها و گستاخی‌ها فشار می‌آورد.

اگر مسلمانان اولیه خود را در راه خدا معامله نكرده بودند، كاروان‌های تمدن بشری، عقب مانده بود.

امت اسلامی، از آن‌چنان نیروهای بشری، امكانات مادی‌، مواضع و مواقع استراتژیك برخوردار است كه می‌تواند بزرگ‌ترین قدرت روی زمین باشد؛ قدرتی نه برای طغیان‌گری و سركشی، كه برای برقراری عدالت میان مردم و گسترش امنیت و صلح و آرامش و پاسخ دندان‌شكن دادن به توطئه‌گران و فریب‌كاران.

==اخوت اسلامی مبتنی بر ایمان به خدا و رسالت پیامبر عامل منحصر به فرد وحدت امت اسلام ==

عنصر دیگری نیز هست كه در امت‌های دیگر وجود ندارد ولی امت اسلام از آن برخوردار است: اخوّت اسلامی مبتنی بر ایمان به خدا و رسالت حضرت محمدصلی‌آله‌علیه‌و‌آله. برادری مسلمانان به رغم تفاوت كشورها، نژاد و مصالح و منافع دنیوی آنها، از نوع برادری ملی یا برادری‌های تعصّبی و یا از نوع روابط اجتماعی موجود میان شركا و همكاران بر اساس منافع اقتصادی و معیشتی نیست.

برادری اسلامی، برادری كاملاً عقیدتی است و اسلام یك مسلمان و ایمان وی جز با تحقق این برادری در عمق جان و وجدان وی و به فراموشی سپردن هرگونه مصلحت ملی، مذهبی، تعصبی، اقلیمی، خانوادگی، شخصی، اقتصادی، معیشتی و ... تحقق‌پذیر و كامل نمی‌گردد.

او همه مصلحت‌های پیش‌گفته را در صورتی كه در برابر برادری اسلامی قرار گیرند، به یك سو می‌نهد. برادری صادقانه اسلامی می‌تواند بر همه فتنه‌ها و بر آنهایی كه امنیت را تهدید می‌كنند و صلح را متزلزل می‌سازند، چیره گردد.

برادری اسلامی، اعلان جنگ به توطئه‌گران، كینه‌توزان، مفسده‌جویان و فریب‌كاران، یاوه‌گویان، سم‌پاشان و مروجان بی‌وجدان و خیانت‌كار و نابكار شیوه‌های ویرانی و تباهی است.

خدمت نظامی در اسلام به كار نجات، یاری و یاوری و شجاعت و شهامت و رعایت حقوق و تحكیم روابط و استحكام پیوندها میان مسلمانان و مشاركت و هم‌دلی با مسلمانان در بدبختی و خوشبختی آنها، می‌پردازد.

در قلب هر مؤمنی كه ایمان در آن كاشته شده گیرنده‌ای است كه امواج آن، منحنی احساسات مسلمانان و نیازهای ایشان را ثبت می‌كند و در اولین فرصت، فرمان آمادگی به تمامی دستگاه‌هایش می‌دهد تا به یاری و نجات برآیند.

اگر ملت‌های دیگر می‌كوشند تا وارد پیمان‌ها و اردوها و مناطق نفوذ شوند، مسلمانان باید بر اساس ایمان گرد هم آیند و بر یاری حق و خیر و عدالت و انصاف بكوشند تا نیرویی توان‌مند در بازگرداندن حق و كرامت، گردند.

امت اسلامی ما، همه پیش‌نیازهای پیشرفت و رهبری و پیش‌گامی را دارد تا بهترین امتی ‌باشد كه در میان مردم، پدید آمده است. از جمله این‌که خداوند متعال برترین و بزرگ‌ترین نعمت‌ها را به این امت ارزانی داشته و گنج‌های گران‌بها و ثروت‌های معدنی هنگفت و بهترین و مفیدترین و انباشته‌ترین و گشاده‌دست‌ترین چاه‌های نفت را در اختیار او قرار داده است.

هم‌چنان كه این امت آن قدر سواحل دریایی و رودخانه‌ها و گذرگاه‌ها و راه‌های زمینی و دریایی و هوایی دارد كه آن‌را در مركز رهبری قرار می‌دهد و توان كنترل و تحرك فعال به آن می‌دهد.

این از فضل الهی بر امت اسلامی است كه آن را در مناطق ثقل جهانی قرار داده تا بتواند نقش مؤثر خود را صادقانه و مؤثر ایفا نماید. ما برای رسیدن به خواسته‌های خود، تنها كاری كه باید انجام دهیم چنگ زدن به ایمان كامل و یقین ثابتی است كه در برابر تندبادها و بلایا و مصایب ـ با هر شدت و حدّتی ـ متزلزل نمی‌شود. باید در كوششی پی‌گیر و مستمر، در راستای تثبیت اصول حق و عدالت و یاری دین خداوند عزوجل و اخلاص در راه او و عدم شهرت‌طلبی و جاه‌پرستی در كارهای خود، عمل كنیم.

جنگ در اسلام و جهاد در راه خدا، بركنار و مجرد از هر هدف زمینی و انگیزه شخصی است و تنها برای خدا و برای تحقق كلمه الله و رسیدن به رضای الهی است.

تدارك قدرت مادی و معنوی، برای مسلمانان گریزناپذیر است و قدرت معنوی در اسلام دارای تأثیر شگرفی در این میانه است و جهاد نیز به یكی از دو فرجام نیك می‌انجامد.

قرآن كریم دل‌ها را برای این معنا آماده می‌كند و آن‌را با شیوه تشویق مطرح می‌سازد تا به صورت شعار مؤمنان در زندگی درآید.

خداوند متعال می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلی تِجارَةٍ تُنْجِیكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَیرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * یغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ یدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَْنْهارُ وَ مَساكِنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَ أُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ؛ ای مؤمنان، آیا می‌خواهید شما را به داد و ستدی رهنمون شوم كه از عذابی دردناك رهاییتان می‌بخشد؟ * و به خدا و پیامبرش ایمان آورده و در راه خداوند با مال و جان خویش جهاد كنید این برای شما بهتر است اگر بدانید * تا گناهتان را ببخشاید و شما را به بهشت‌هایی كه از بن آنها جویبارها روان است و به جایگاه‌هایی پاكیزه در بهشت برین درآورد، این همان رستگاری سترگ است * و چیز دیگری كه آن را دوست می‌دارید: یاری‌ای از سوی خداوند و پیروزی‌ای نزدیک است و به مؤمنان مژده بده.» [۵]. بنابراین ایمان به خدا و رسول او و جهاد در راه خدا برای بزرگ داشتن و والایی بخشیدن به كلمه الله، به مثابه معامله و تجارتی است كه مؤمنان در آن رضای الهی را كسب می‌كنند و به بهشت او راه می‌یابند و این از هر تجارت دیگری بهتر است.

خصلت دیگری نیز هست كه مؤمنان در كنار ثواب آخرت آن‌را دوست می‌دارند و آن عبارت است از پیروزی بر دشمنان. بدین‌گونه است كه آیات پیش‌گفته سوره صف دست‌یابی به پیروزی و فتح در دنیا را به عنوان میوه‌ها و نتایجی كه مؤمنان آنها را دوست می‌دارند، به دست‌یابی به بهشت می‌افزاید، زیرا مجاهد وقتی به جهاد و جنگ می‌پردازد و می‌كشد یا كشته می‌شود، زندگی آزاد و شرافت‌مندانه‌ای را رقم می‌زند. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ و كسانی را كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده مپندار كه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌برند.» [۶]. و این یعنی این‌كه آیین جهاد، یكی از ضرورت‌های زندگی شرافت‌مندانه است و هرگونه كوتاهی در تدارك و آمادگی و خدمت نظامی، امت را با خطرات بزرگی روبه‌رو می‌سازد و ویژگی‌های آن‌را در زندگی و خصوصیات مؤمن را در روند جهاد و آمادگی دفاعی و نظامی، از میان می‌برد. مانند آن است كه مؤمن با خداوند سبحان، معامله‌ای كرده و خداوند به وی همه چیز را بخشیده تا به بهشتی كه برای مجاهدان تهیه شده است راه پیدا كند. خداوند عزوجل می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الإِْنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِكُمُ الَّذِی بایعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر این‌که بهشت از آن آنها باشد، در راه خداوند كارزار می‌كنند، می‌كشند و كشته می‌شوند؛ به وعده‌ای راستین برعهده خویش، در تورات و انجیل و قرآن، و چه كسی به پیمان خویش وفادارتر از خداوند است؟ پس به داد و ستدی كه كرده‌اید شاد باشید و این است كه رستگاری بزرگ است.» [۷].

آن‌چه مسلّم است این است که جهاد مورد نظر اسلام برای اعلای كلمه الله و حمایت از كشورها و زنان و مردان و فرزندان مستضعف، باعث می‌گردد كه دعوت اسلام به گوش همه جهانیان برسد و به عموم مردم نشان داده شود كه شریعت و آیین قرآن كریم، آیین افتخار به خود و به آموزه‌ها و اهداف خویش، شریعت خیزش بر شالوده‌های حق و آرزوهای روشن و خواسته‌های بلندپروازانه است. شریعت، به تصور برخی مغرضان و نادانان عزلت‌گزینی و عافیت‌طلبی و ذلت‌پذیری، نیست. [۸].

مراحل توجه به اندیشه اسلامی در اروپ

پژوهش‌گران نیز درك می‌كنند كه اروپا، اندیشه اسلامی را در دو مرحله از تاریخ خود كشف كرد: بار اول در مرحله سده‌های میانه پیش و پس از «توماس الاكوینی»«توماس آكوینی» در سال 1226 میلادی به دنیا آمد و در سال 1274 میلادی وفات یافت؛ او از بزرگ‌ترین فلاسفه و لاهوتیان دوره كلاسیك مسیحی است. در سال 1243م. كلیسای كاتولیك به او لقب قدیس داد. ، در پی كشف این اندیشه و ترجمه آن به منظور غنی‌سازی فرهنگ و تمدن خود برآمد و گام‌‌‌های مزبور در عمل، اروپا را از اواخر قرن پانزدهم میلادی به جنبش رنسانس رهنمون ساخت. بار دوم در مرحله نژادپرستی و استعمار بود، ولی این بار نه برای تعدیل فرهنگی بلكه به منظور تعدیل سیاسی و برنامه‌ریزی‌های سیاسی متناسب با اوضاع و شرایط كشورهای اسلامی و پرداختن به این اوضاع بر اساس سیاست‌های مربوط به كشورهای اسلامی بود. [۹].

انگیزه‌‌های لشکریان صلیبی در تهاجم به سرزمین‌های اسلامی

تاریخ‌نگاران یادآور می‌شوند زمانی كه لشكریان صلیبی اروپایی به سرزمین‌های اسلامی حمله كردند، دو انگیزه داشتند: انگیزه نخست، انگیزه دینی و تعصب كوری بود كه مردان كلیسا در میان اروپاییان برانگیخته بودند و بدترین و زشت‌ترین افتراها را به مسلمانان بسته و مسیحیان را به نجات مهد حضرت مسیح [بیت‌المقدس] از دست كفار ـ یعنی مسلمانان ـ تحریك می‌كردند. به دنبال این تحریکها و تعصب‌ها، گروه‌هایی از جنگ‌جویان صلیبی‌ ـ كسانی كه تعصب‌های دینی آنان را با حسن نیت تمام و نیروی عقیده از دیار خویش بیرون كشید تا به دیدار مرگ و قتل و آوارگی و حمله‌های پیاپی درآیند ـ پدید آمدند.

انگیزه دوم، انگیزه سیاسی ـ استعماری بود؛ پادشاهان اروپا از تمدن و ثروت و منابع سرزمین‌های اسلامی، چیزهایی شنیده بودند؛ آنها آمدند و لشكریان خود را به نام حضرت مسیح علیه‌السلام رهبری كردند ولی در دل تنها چیزی كه به دنبال آن بودند استعمار و فتح بود، خداوند نیز مقدر فرمود كه این یورش‌های صلیبی را شكست‌خورده و منهدم‌شده به خودشان بازگرداند. [۱۰].

همگان می‌دانند كه اروپا هشت حمله صلیبی علیه شرق اسلامی به راه انداخت. جنگ‌های صلیبی از نیمه قرن یازدهم میلادی آغاز شد و تا پایان قرن سیزدهم، یعنی حدود 225 سال ادامه یافت.

«ریموند واجیل» اسقف شهر «لوبوی»، در توصیف رفتار صلیب‍ی‌ها به هنگام ورود به «بیت‌المقدس» می‌گوید: «در میان اعراب و زمانی كه نیروهای ما بر برج و باروهای «بیت‌المقدس» چیره شدند، حوادث شگفتی اتفاق افتاد؛ سرهای برخی از ایشان بریده شد و این حداقل بلایی بود كه بر سر ایشان می‌آمد. شكم برخی نیز شكافته شد. آنها خود را ناگزیر می‌یافتند از آن بالای برج به زیر افكنند یا به آتش اندازند و ... كسی كه در «قدس» بود چیزی جز تلی از سرها و دستان و پاهای اعراب نمی‌دید. كسی نمی‌توانست جز با لگدمال كردن اجساد ایشان، از آن‌جا عبور كند ولی همه این فجایع، تنها بخشی از بدبختی‌های وارد بر ایشان بود.» [۱۱].

همین اسقف خود از كشتن ده‌ هزار نفر مسلمان در یك مسجد خبر داده و درباره آن می‌گوید: «هم‌كیشان ما در خون‌ریزی در هیكل سلیمان، افراط كردند، اجساد كشتگان همه محوطه را در این‌جا و آن‌جا پر كرده بود؛ دست‌ها و پاهای قطع شده چنان شناور بودند كه گویی در پی وصل شدن به جسدی بیگانه بودند. وقتی دست بریده‌ای به بدنی متصل می‌شد، معلوم نبود اصلش كجاست، سربازانی كه این حماسه را ایجاد كردند خود یارای تحمل بوی ناشی از این صحنه‌ها را نداشتند.» [۱۲].

در تاریخ آمده است كه صلیبی‌ها با ورود به «بیت‌المقدس» در 15 ماه مه سال 1099 میلادی بیش از هفتاد هزار مسلمان را به قتل رساندند، به‌گونه‌ای كه اسبان تا سینه در خون حركت می‌كردند و در «انطاكیه» نیز بیش از یكصدهزار مسلمان را به قتل رساندند.

با گذشت بیش از دو قرن از جنگ‌های خونین و شدیدی كه میان نیروهای ایمان و لشكریان شر جریان داشت، جنگ‌های صلیبی روند معكوسی به خود گرفت و این حملات با شكست و ناكامی روبه‌رو شد. «قدیس لویی نهم» فرمانده هشتمین حمله صلیبی و پادشاه فرانسه در شهر «المنصوره» مصر، به اسارت گرفته شد و با پرداخت فدیه از اسارت رهایی یافت.

وقتی او به فرانسه بازگشت، یقین پیدا كرد كه نیروی آهن و آتش، بر مسلمانانی كه دارای اعتقاد راسخی هستند كه آنان را به جهاد می‌كشاند و به فداكاری و ایثار و جان‌فشانی سوق می‌دهد، كارساز نیست، بنابراین باید شیوه كار را تغییر داد. از توصیه‌های وی در این راستا این بود كه پیروانش در پی تغییر اندیشه مسلمانان و ایجاد تردید و تشكیك در اعتقادات و شریعت ایشان باشند و این‌كار را در پی مطالعه اسلام به همین منظور انجام دهند. به این ترتیب جنگ از عرصه آهن و آتش به كارزار اندیشه كشانده شد (نعمه)، زیرا چیرگی بر اسلام یا رویگردانی مسلمانان از دین خود، از راه زور و اجبار مادی و اشغال مسلحانه امكان‌پذیر نیست.

«یورش فكری» از خاستگاه ضربه‌زدن به مسلمانان از راه اندیشه و كلمه و در پی شكست جنگ‌های صلیبی ـ و بر اساس رهنمودهای «لویی نهم» ـ و كوشش برای ترجمه قرآن و سنت و علوم مسلمانان برای جست‌وجوی نقاط ضعف و طرح شبهات علیه اسلام، آغاز شد.

آنها آشكارا اعلام كردند اسلام دشمن نخست آنهاست و بزرگ‌ترین هدف ایشان ضربه زدن به آن و ویران‌كردن شالوده‌های آن است. [۱۳].

جنگ‌های صلیبی از نظر نظامی، با شكست روبه‌رو شد، ولی اشغال فكری به سم‌پاشی‌ها و تردیدافكنی‌های خود ادامه داد. گرایش‌های صلیبی در آن سوی پوشش دیپلماتیك و ریاكاری سیاسی باقی ماند و به تحریك و توطئه پرداخت و با تمام توان و دانش خود، پشت سر اشغال و یورش فكری ایستاد.

تردیدی نیست كه دشمنی صلیبی‌ها با اسلام، انگیزه سیاسی و اصیل «یورش فكری» مسلط بر جوامع امت اسلامی است و مشاهده می‌شود که این دشمنی در میان ملت‌های غربی و به ویژه ایالات متحده آمریكای صلیبی، شكل آزمندی بیمارگونه‌ای به خود گرفت. آنها از هر سو سم‌پاشی می‌كنند، دروغ می‌گویند، افترا می‌بندند، حقایق را پنهان می‌كنند، توطئه می‌چینند و مترصد لغزش‌ها می‌مانند و به خود و هم‌كیشان خود این‌گونه وانمود می‌كنند كه آنها برترین نژاد و بهترین خردمندان و رستگارترین ادیان را دارند و اوصیای بشریت و سروران انسانیت و مرشدان و رهبران مردم‌اند. [۱۴].

«ویلیام لیفورد بلگراف» انگلیسی و مشهور به «سوسمار» جمله مشهوری دارد كه در آن دشمنی غربیان با اسلام به صورت چكیده بیان شده است: «هر زمان كه قرآن و «مكه» از سرزمین اعراب ناپدید شد می‌توانیم ببینیم كه عرب با تمدنی كه جز محمد [ص] و كتابش آنها را از آن دور نساخته، هم‌ساز می‌گردند.» (پیشین).

و «گلادستون» نخست‌وزیر بریتانیا می‌گوید: «مادام که قرآن وجود دارد، اروپا هرگز قادر به چیرگی بر شرق نیست و خودش هم رنگ امنیت را نخواهد دید.» [۱۵].

و «گاردنر» معتقد است: «قدرتی كه در اسلام نهفته است اروپا را به وحشت می‌اندازد.» [۱۶].

این دشمنی را «بیكر» خاورشناس توضیح می‌دهد و به برخی دلایل و علل آن اشاره نموده و می‌گوید: «دشمنی مسیحیت با اسلام از آن‌روست كه وقتی اسلام طی قرون وسطی گسترش یافت، دیوار محكمی در برابر استعمار و گسترش مسیحیت ایجاد كرد و سپس به آن سرزمین‌هایی كه در محدوده نفوذ مسیحیت قرار داشت، امتداد یافت.» [۱۷].

و در همین معنا «لورنس براون» می‌گوید: «خطر حقیقی در نظام اسلام و توان آن بر گسترش و پذیرندگی و پویایی آن نهفته است و تنها مانع و دیوار در برابر استعمار غربی است.» [۱۸].

وی سپس توضیح می‌دهد كه خطر مسلمانان، تنها خطر جهانی در این دوران است و باید همه نیروها را برای مقابله با آن بسیج كرد و تمامی لشكریان را تدارك دید و توجه همگان را به آن جلب كرد. او با بازگویی نظر مبشران مسیحی می‌گوید: «مسئله اسلامی با مسئله یهودی متفاوت است؛ مسلمانان به لحاظ دینی با یهودیان فرق می‌كنند؛ اسلام دین دعوت و فراخوانی دیگران است، اسلام در میان خود مسیحیان و نیز میان غیرمسیحیان، گسترش پیدا می‌كند. از آن گذشته، مسلمانان بنا به نظر مبشران مسیحی، دارای سابقه مبارزاتی طولانی در اروپا بودند و لذا مسلمانان هرگز اقلیتی كه تنها جای پایی دارد، نبوده‌اند.»

سپس می‌گوید: «برای همین است كه به نظر ما مبشران مسیحی، به یهودیان علیه مسلمانان در فلسطین كمك می‌كنند و‌ آنان را یاری می‌دهند. پیش از این ما را از خطر یهودی و از خطر زردهای ژاپنی و چینی و خطر بلشویكی می‌ترساندند ولی هیچ‌كدام از اینها تحقق نیافت و ما چیزی از آن‌چه تصور می‌كردیم، ندیدیم: یهودیان را دوستان خود یافتیم، لذا هركس آنان‌را شكنجه داده باشد دشمن سرسخت ماست واقعیت آن است كه یهودیان را مسلمانان آزار و شكنجه ندادند ولی این یهودیان بودند كه مسلمانان را آزار دادند و علیه ایشان توطئه كردند. ، و بلشویکها را نیز دیدیم كه هم‌پیمان ما هستند و در میان ملل زردپوست نیز كشورهای دموكراتیك بزرگی هستند كه مقاومت در برابر آنها را برعهده می‌گیرند و حریفشان می‌شوند ولی خطر حقیقی، در نظام اسلامی نهفته است.» [۱۹]

استعمار غربی، كوشش‌های تبشیری و كینه‌های صلیبی در جنگ علیه مسلمانان و پراكندن میراث ایشان و چپاول ثروت و سرزمینشان، شركت داشتند و گویا ابر سیاهی از كینه و نفرت بر ایشان خیمه‌افكن شده است. این امر در حادثه سال 1918م. و به هنگامی كه «لرد اللنبی» وارد «بیت‌المقدس» شد و گفت: «اكنون جنگ‌های صلیبی پایان یافت» كاملاً به چشم می‌خورد.

ژنرال فرانسوی «گورو» فرمانده ارتش فرانسه در دمشق نیز به هنگام حضور بر سر مزار «صلاح‌الدین ایوبی» اظهار داشت: «ما این‌جاییم، صلاح‌الدین!». روز بعد نیز او همین كار را در «حمص» و به هنگام حضور بر سر مزار «خالد بن ولید» انجام داد و گفت: «ما این‌جاییم خالد!»
(ر. ک: پیشین، ص707).

این كینه و نفرت و دشمنی و بیزاری، علت اصلی و نیرومند یورش علیه مسلمانان به هر شیوه و راه و نوع و رنگ بود. این موج حملات هم‌چنان شدت می‌گیرد و به لحاظ فرهنگی و فكری جریان دارد و در پی ویران ساختن اساس اسلام و اخلاق اسلامی و نیز رواج اندیشه‌های ویران‌گر و جریان‌های انحرافی[۲۰] و مشغول داشتن امت اسلام به مسایل حاشیه‌ای در زندگی برای دور نگه داشتن آن از عمق مسایل و عدم توجه به توطئه‌هایی است كه علیه آن تدارك می‌شود.

اسلام جز در هنگامی كه ناگزیر می‌شود، وارد نبرد نمی‌گردد و هرگز خود را درگیر جنگی كه به آن فراخوانده نشود، نمی‌سازد و برای انتقام‌جویی یا به شوق خون‌ریزی نیز جنگ را آغاز نمی‌كند.

اسلام با كسانی كه از در صلح با آن درآمده یا پیمان بسته‌اند یا هم‌زیستی دارند به جنگ نمی‌پردازد. اسلام با آنهایی كه دشمنی نمی‌كنند و نمی‌جنگند و خصومت نمی‌ورزند و هرگز توطئه‌چینی نمی‌كنند و مترصد دشمنان نمی‌شوند و آنان‌را تحریك نمی‌كنند، مایل به رویارویی و نبرد نیست. اسلام در چارچوب ضرورت حداكثری با ستم‌كاران، طاغوتیان، متكبران، زورمندان، سلطه‌جویان، نیرنگ‌كاران، عهدشكنان، خیانت‌پیشه‌گان، توطئه‌چینان و دشمنی‌ورزان می‌جنگد.

اسلام با اینان می‌جنگد تا راه را در برابر عقیده توحید و شریعت آسمانی باز كند تا بدان پای‌بندی حاصل شود، از قانون عدل الهی پیروی گردد، اصول حق و حقیقت سرمشق قرار گیرد، ارزش‌های والا گسترش یابد، انگیزه‌های ایمانی فراگیر شود، نمودهای وادادگی و انحراف و قانون جنگل از میان برود و بشریت با بهره‌مندی از نعمت زندگی كه هیچ نعمتی بالاتر از آن در تمام هستی یافت نمی‌شود، زندگی كنند: «الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الإِْسْلامَ دِیناً؛ ... امروز دینتان را كامل و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان آیین شما پسندیدم» [۲۱].

بنابراین اسلام تنها در چارچوب ضرورت صد در صدی در نبردی شرافت‌آمیز و مسئله‌ای پرافتخار كه در تمام هستی چیزی شرافت‌مندانه‌تر و پرافتخارتر از آن وجود ندارد، مبارزه می‌كند.

مجوز اقدام به جنگ در شریعت اسلام

در حقیقت نیز وقتی اسلام ناگزیر به جنگ می‌شود در واقع درگیر شرافت‌مندانه‌ترین و والاترین نوع جنگ‌ها می‌شود؛ جنگ‌هایی كه هرگز از نظر علل و انگیزه‌ها و اهداف و آماج‌ها و شرایط و سنت‌ها و آداب آن در دنیا مشابه و نظیری ندارد، زیرا همه علل و اسباب این جنگ‌ها در دفاع و ردّ تجاوز و یورش و بازگرداندن حقوق غصب شده و كرامت لگدمال شده و امیدهای برباد رفته و نیز ریشه‌كن ساختن ظلم و جور و بازگرداندن صاحبان حق به سرزمین و دیار و اموال و دارایی‌های محروم مانده از آن می‌باشد.

جنگ در اسلام هم‌چنین برای رفع فتنه و دفع مفسده‌ها نیز هست؛ فتنه‌ای كه سربرمی‌آورد و شرّ آن بیدار می‌شود و تركش‌های آن به هرسو پراكنده‌ می‌شود. چه این‌که گفته می‌شود فتنه‌ها درخوابند و خدا لعنت كند كسی را كه آنها را بیدار سازد.

در این حالت جنگ، بند نجاتی است كه در هم شكستگان را نجات می‌بخشد و توطئه‌گران را از توسعه‌طلبی و زیاده‌خواهی بازمی‌دارد، آنها نباید كسی را سرزنش كنند كه خود فتنه‌انگیزی كرده‌اند و هركس شمشیر نابكاری بكشد، با همان شمشیر از پای درمی‌آید. جنگ در اسلام همان‌گونه كه در مقابل متجاوزان و شكنجه‌گران و فتنه‌جویان است، در برابر كسانی كه امنیت را تهدید و صلح را متزلزل می‌سازند نیز هست؛ كسانی كه دسیسه‌چینی، فتنه‌انگیزی و فریب‌كاری می‌كنند، اباطیل و اراجیف پخش می‌كنند، سم‌پاشی می‌كنند و شیوه‌های ویرانی و تباهی را ترویج می‌كنند، و آنهایی كه وجدان‌های فاسدی دارند و خیانت و نیرنگ پیشه آنهاست و نیز كسانی كه آمادگی آن‌را دارند كه از هر اصل و اصولی روی برگردانند و به هر نیرنگی درآیند و بنابر شرایط و احوال، چهره عوض ‌كنند.

اینان باید ادب گردیده و بازداشته شوند به ویژه اگر از راه آزمایش، ثابت شود كه جز این كار راه علاج دیگری باقی نمانده است. اسلام دین نجات و شهامت و رعایت حقوق و پای‌بندی به عهد و پیمان‌ها و تحكیم روابط و پیوندهای اهل ایمان و مشاركت در خوبی‌ها و بدی‌های یکدیگر است. هم‌چنان‌كه جبهه كفر با هم همكاری دارند و به لحاظ مادی و معنوی همه بخش‌های آن یکدیگر را كمك می‌كنند، مؤمنان نیز باید در ایمان به خدا گردهم آیند و بر حق و خیر و عدل و انصاف، یکدیگر را یاری كنند.

بنابراین، جنگ در اسلام، جنگ در راه خدا و دفاع از دین، حق، اصول، سرزمین، ناموس، جان، مال، عدالت، شرف و كرامت است.

هیچ‌گاه جنگ در اسلام برخاسته از تجاوزی از سوی آن، سلطه‌جویی یا اجبار و اكراه نبوده است. مسلمانان طی تاریخ همواره قربانی شكنجه و زور و طغیان و خشونت بوده‌اند، از این رو به جنگ با قدرت پرداخته‌اند، زیرا جنگ با قدرت را نمی‌توان با حجت و استدلال به پیش برد و باید با جنگ مشابهی، با آن مقابله كرد؛ همه جنگ‌های اسلام یا دفاعی بوده و یا برای پیش‌گیری از یورش احتمالی از سوی سركشان و طاغوت‌هایی بوده كه هرگز از حمله ناگهانی به اسلام و توطئه‌چینی و شوراندن مردم علیه آن، خودداری نكرده‌اند.

مسلّم است که نبرد میان موجودات زنده، از طبیعت زندگی است و به تجربه نیز ثابت شده كه بویژه میان مردم، با هر رشدی كه در اندیشه داشته یا پیشرفت و اعتلایی كه در معارف و تمدنشان حاصل آمده باشد، غیرقابل اجتناب است. دلیل روشن آن نیز وقوع جنگ‌های جهانی میان ملت‌هاست و این مسابقه داغ در اسلحه‌های كشتارجمعی و ویرانی به رغم رسیدن به این درجه از دانش و تمدن مادی و پیشرفت است. [۲۲].

بنابراین امكان ندارد كه جنگ از دنیا رخت بربندد یا از شدت و حدّت آن كاسته شود یا ویرانی‌ها و بدبختی‌های آن محدود گردد، زیرا با همه تلخی‌ها و دردهایی كه در آن هست و با تمامی خشونت و یورش و اختلال در امنیت و صلحی كه همراه دارد، از رازهای زندگی و از جوهرهای آن است، چون زندگی، جنبش است و این جنبش مادّه را تغییر و دگرگون می‌سازد و باعث برخورد و اصطكاك و درگیری دائمی می‌شود.

تمام موجودات جهان هستی اعم از عناصر مركب یا ساده آن در جنگی مستمر میان اجزای خود هستند؛ آب، هوا، حرارت و دیگر عناصر همگی در جنگی دائمی‌اند و همه پدیده‌های طبیعی و جغرافیایی كه خود تشكیل دهنده صحنه زندگی هستند از جنگ نشأت می‌گیرد.

بادها، طوفان‌ها، ابرها، رعد و برق‌ها، صاعقه‌ها، سیل‌ها، باران‌ها، زلزله‌ها، آتش‌فشان‌ها و ... همه و همه نمودهای این درگیری‌ها هستند، و در هركدام از ذرات هستی این نبرد دائمی وجود دارد. كافی است از میكروسكوپ نگاهی به یك قطره آب یا یك قطره خون بیندازیم تا شاهد لشكریان عظیمی از موجودات ذره‌بینی باشیم كه در تكاپو و برخورد و كنش و واكنش و درگیری با یکدیگرند.

و اگر خواسته باشیم همین صحنه را بزرگ‌شده و با جسم مجرد ببینیم كافی است نگاهی به جنگل بیندازیم كه پر از جانوران و چرندگان و پرندگان و جوندگانی و ... است كه هر لحظه در حال جنگ دائمی با یکدیگرند و لحظه‌ای آرام و قرار ندارند و این اصل از یك كرم كوچك تا فیل عظیم‌الجثه را شامل می‌شود.[۲۳].

انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ او والاترین چهره زندگی است كه البته عقل و ادیان، نیروهای او را سامان بخشیده و غریزه‌هایی را كه همیشه و همواره او را به جنگ سوق می‌دهند، وحدت داده‌اند.

ولی اینها همه، این غریزه را از میان نبرده است، كه اگر چنین بود اساس زندگی به هم می‌خورد. غریزه جنگ هم‌چنان در آدمی نهفته مانده است و به مجردی كه فرصتی می‌یابد و انگیزه‌ای پیدا می‌كند و اسباب آن فراهم می‌شود ـ كه اسباب و انگیزه‌های زیادی هم هست ـ به رقابت میان افراد بشر و جنگ آنها با یکدیگر می‌انجامد.[۲۴].

وقتی انسان، صلح روانی‌اش را در درون از دست می‌دهد، صلح اجتماعی و جهانی‌اش را در بیرون از دست می‌دهد و آسایش و آرامش و انظباطش متزلزل می‌شود و به آن در و این در می‌زند و به هر سو روی می‌آورد ولی جز لشكری از هوای نفس و خواهش‌ها و گرایش‌ها چیزی نمی‌یابد. بر طبل آزها و طمع‌ها كوبیده می‌شود و جنگ وحشیانه‌ای علیه آرامش درونی و سلامت روانی‌اش اعلام می‌كنند و خیلی زود عرصه وجدان و گستره احساساتش را درمی‌نوردد تا لهیب آن به هر سو شعله‌ور شود و تر و خشك را با هم بسوزاند و روابط افراد و گروه‌ها و ملت‌ها و نیز سرنوشت و دارایی‌ها و مناطق نفوذ آنان و شکل و مظاهر تمدن و صحنه‌های پیشرفت و ابزارها و وسایل مدنیت را آماج و طعمه خود قرار دهد و دستاوردهای زندگی و پیشرفت‌های آن‌را زیر سؤال ببرد.

و وای بر آن زمان كه فتنه‌ها سر برآورند و هواهای سركش و گرایش‌های بی‌لگام و طمع‌ها و آزهای گشاده، روی نشان دهند و بر پایمال ساختن حق و اهل حق پای فشارند. از این رو اسلام به شدت در پی آن است كه اهل ایمان، به قدرت و نیرومندی متصف گردند و همواره برای رویارویی با اهل باطل با هر اندازه فداكاری در جان و مال و اهل و عیال آماده و گوش به فرمان باشند. تنها تبصره‌ای كه اسلام در مورد قدرت و نیرومندی مسلمانان در نظر گرفته، آن است كه این قدرت در خدمت عدالت و صلح باشد و مسلمانان از تجاوز و ستم‌گری دوری گزینند.

خداوند متعال می‌فرماید: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِیراً وَ لَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ؛ ... و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت، بی‌گمان دیرهای راهبان و كلیساهای مسیحیان و كنشت‌های یهودیان و مسجدهایی كه نام خداوند در آن بسیار می‌برند، ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به كسی كه وی را یاری كند، یاری خواهد رساند كه خداوند توان‌مندی پیروز است» [۲۵].

«قرطبی» در تفسیر خود یادآور می‌شود: «اگر حكم جنگ با دشمنان در شریعت خداوند متعال به پیامبران و مؤمنان نبود، مشركان، چیره می‌شدند و آن‌چه را ارباب ادیان ساخته بودند (عبادتگاه‌ها و ...) ویران می‌ساختند ولی شریعت الهی بر آن شد تا جنگ را واجب گرداند تا اهل دین بتوانند به كار عبادت بپردازند... بنابراین جهاد، در میان هر ملت و امّتی، وجود دارد و به سبب آن است كه شرایع الهی امكان حضور یافته و عبادتگاه‌ها شكل گرفته‌اند.» [۲۶].

ضرورت آمادگی جوامع اسلامی در تقابل با دشمن

حتمی بودن رویارویی، مستلزم آن است كه مسلمانان به عنوان یك امت یا مجموعه‌ای از جوامع اسلامی، به ضرورت تدارك و آمادگی توجه جدی نمایند. مسلمانان نباید منتظر نشانه‌های بد و شرّ و تجاوز از سوی دشمنان آشكار خود باشند و آن‌گاه به فراهم آوردن وسایل دفاع بپردازند. آنها باید طبیعت زندگی را از این زاویه مهمی كه وجود درگیری‌ها را به تجربه و طی تاریخ میان مردم حتمی ساخته است، درك كنند و تمامی تلاش خود را در تهیه نیرو ـ حتی اگر دشمن شناخته‌شده‌ای در برابرشان نباشد ـ به كار گیرند.

در توجه به همین معناست كه قرآن كریم خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَی‏ءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یوَفَّ إِلَیكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ؛ و آن‌چه در توان دارید از نیرو و اسبان بسته (آماده)، در برابر آنان فراهم سازید كه با آنها دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افكنید و نیز جز آنها كسانی دیگر را كه شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد و آن‌چه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» (انفال/60). بنابراین خداوند متعال، مؤمنان را به آماده‌شدن برای جنگی كه به هدف دفع تجاوز و حفظ جان‌ها و حق و فضیلت لازم است، فرمان داده است. این آمادگی به دو صورت است:

1ـ تدارك و تهیه نیرو در حد امكان، كه البته با اختلاف زمان و مكان، نوع و حجم آن متفاوت می‌گردد. آن‌چه در این زمان بر مسلمانان واجب است، ساخت توپ، تانك، هواپیما، كشتی‌های جنگی، زیر‌دریایی‌ها و ... و نیز فراگیری فنون و صنایع جنگی است.

صحابه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در غزوه «خیبر» و غزوات دیگر از منجنیق استفاده كردند. «مسلم بن عقبه بن عامر» روایت كرده كه آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از تلاوت آیه 60 از سوره انفال، فرمود: «بدانید كه نیرو، یعنی پرتاب‌كردن» و این جمله را سه بار تكرار فرمود؛ یعنی پرتاب چیزی از دور به سوی دشمن كه او را از پای درآورد كه بسی بهتر از درگیری تن به تن با شمشیر یا نیزه و... است.

این سلاح شامل تیر و كمان و اسلحه و منجنیق و هواپیما و توپ و تفنگ و... هم می‌شود، حتی اگر در زمان آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله، شناخته شده نبود. [۲۷].

2ـ حضور نیروی سواره‌نظام در مرزهای كشور؛ مرزهایی كه محل ورود دشمنان و معیادگاه حمله آنان است. حكمت این كار آن است كه امت اسلامی دارای سربازان دائمی آماده دفاع در صورت غافلگیرشدن از سوی دشمنان می‌گردد: «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ»؛ یعنی تا آن‌جا كه در توان دارید، برای مقابله با آنها (دشمنان) نیرو تدارك ببینید تا دشمنان خدا را بترسانید. خلاصه این‌که افزایش ابزارهای جهاد و ادوات آن هم‌چنان كه دشمنان شناخته شده ما را می‌ترساند دشمنان پنهان را نیز به وحشت می‌افكند.

«وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یعْلَمُهُمْ؛ و دشمنان دیگری كه شما آنها را نمی‌شناسید ولی خداوند آنها را می‌شناسد». آمادگی جنگی، همه را می‌ترساند و مانع از اقدام ایشان برای جنگ می‌گردد. و همین است كه امروزه از آن به «صلح مسلحانه» یاد می‌كنند. [۲۸].

واژه «ترهبون» در آیه كریمه‌ای كه به تدارك و آمادگی جنگی فرمان داده است به صیغه مضارع آمده، كه به هدف از این تدارك اشاره دارد كه همانا ایجاد رعب و وحشت در دل دشمنان خدا و دشمنان معلوم و مجهول مسلمانان است.

آیه كریمه یاد شده به رغم اختصار، همه انواع تدارك جنگی و ارتشی متناسب با هر عصر و زمانی از جمله تدارك مادّی، اداری، فنی، مالی، برنامه‌ریزی و مطالعه عینی شرایط و احوال و... را در بر می‌گیرد.

جنگ در اسلام، تهی از هرگونه هدف زمینی و انگیزه شخصی است و تنها و تنها خالصانه برای تحقق كلمه الله و برقراری عدالت و طلب رضای او، صورت می‌گیرد. [۲۹].

خداوند متعال می‌فرماید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ یعْلَمَ الصَّابِرِینَ؛ آیا پنداشته‌اید به بهشت می‌روید بی‌آنكه خداوند جهادگران و شكیبایان شما را معلوم دارد؟» [۳۰].

اسلام در این آیه كریمه، هدف مورد نظر ـ یعنی ورود به بهشت ـ را به رفتار عملی مسلمانان در زندگی دنیوی مرتبط م‍ی‌‌داند و این زندگی مقیاس و ملاك و معیار قرار می‌گیرد كه خود بر صحت ارتباط با دین نیز دلالت می‌کند. خداوند متعال می‌فرماید: «قاتِلُوهُمْ یعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیدِیكُمْ وَ یخْزِهِمْ وَ ینْصُرْكُمْ عَلَیهِمْ وَ یشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ * وَ یذْهِبْ غَیظَ قُلُوبِهِمْ وَ یتُوبُ اللَّهُ عَلی مَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ * أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا یعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ یتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ؛ با آنان پیكار كنید تا خداوند آنها را به دست شما عذاب كند و خوارشان گرداند و شما را بر آنان پیروزی دهد و دل‌های گروهی مؤمن را خنك گرداند * و خشم دل‌های آنان را بزداید و خداوند از هر كه خواهد توبه می‌پذیرد و خداوند دانایی فرزانه است * آیا پنداشته‌اید كه به خود واگذاشته‌ می‌شوید در حالی كه هنوز خداوند كسانی از شما را كه جهاد كرده‌اند و جز خداوند و پیامبرش و مؤمنان، هم‌رازی نگزیده‌اند، معلوم ندانسته است؟! و خداوند از آن‌چه انجام می‌دهید آگاه است» [۳۱].

واژه «بأیدیكم» (به دست شما)، معانی توكّل جستن، اهمال و تن‌پروری را نفی می‌كند و بر سهم كوشش‌های بشری در رویارویی با ظالمان و ستم‌گران تأكید می‌كند. هم‌چنان‌كه به مسلمانان خاطرنشان می‌سازد كه امیدی جز به خود نداشته باشند.

و واژه «أَمْ حَسِبْتُمْ» در این آیه (به معنای آیا پنداشته‌اید؟) آشكارا بر این نکته دلالت می‌کند كه اهل ایمان هرگز نباید تصور زندگی و نظام آن‌را به دور و بركنار از كوشش و سعی و جهاد و شكیبایی و فداكاری و ایثار، داشته باشند و هر تصوری به دور از این ویژگی‌ها، توّهم باطلی است كه حتماً باید با آن مبارزه كرد تا مؤمنان همواره در آمادگی واقعی و متناسب با طبیعت زندگی، به سر برند. [۳۲].

امت اسلامی به شدت نیازمند آن است كه همه بخش‌ها و سلول‌های وجودی آن بیدار شود و تمامی نیروهایش بسیج گردند تا رشد و توسعه صورت گیرد و ساختمان تمدنش بنا شود، زیرا تحرك دشمنان، توقف نمی‌پذیرد و یورش دشمنان هر لحظه شدیدتر، وقیحانه‌تر و سبعانه‌تر می‌شود، به ویژه آن كه حق منزوی، لگدمال است. [۳۳].

از آن‌جا كه پدیده درگیری، به تداوم خویش وابسته است، تدارك برای آن و به رسمیت شناختن آن جایگاه برجسته‌ای در اسلام دارد. به همین دلیل معیارهایی برای مقایسه و ارزیابی اعمال، مطرح شده است تا جهاد را در دل و جان مؤمن و در جایی كه بر سایر اعمال برتری دارد، قرار دهد. خداوند متعال می‌فرماید: «لا یسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدِینَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنی وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً * دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛ مؤمنان جهاد‌گریز كه آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند، خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان، به پایگاهی والا برتری بخشیده و به همگان وعده نیكو داده است و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است * به پایگاه‌هایی و آمرزش و بخشایشی از سوی خویش و خداوند آمرزنده بخشاینده است» [۳۴].

حقیقت نیز آن است كه كسی كه صادقانه برای بذل جان و مال و فداكاری و جهاد آماده می‌شود، سایر عبادات بر وی آسان می‌گردد و از این رو است كه مؤمن در روند جهاد یا تدارك و آمادگی برای آن، از همه چیز، مجرّد می‌شود و برای خداوند متعال، كار می‌كند، تو گویی در معامله‌ای با خدا همه چیز خود را داده تا به بهشتی كه به ابعاد آسمان‌ها و زمین است، دست یابد. در قرآن كریم آمده است: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الإِْنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِكُمُ الَّذِی بایعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر این‌که بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند كارزار می‌كنند، می‌كشند و كشته می‌شوند به وعده‌ای راستین بر عهده خویش، در تورات و انجیل و قرآن. چه كسی به پیمان خویش وفادارتر از خداوند است؟ پس به داد و ستدی كه كرده‌اید، شاد باشید و این است كه رستگاری بزرگ است.»[۳۵]. نیز در جایی دیگر آمده است: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ و كسانی را كه در راه خداوند كشته شده‌اند، مرده مپندار كه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌برند» [۳۶].

و این بدان معناست كه شیوه جهاد، برای زندگی شرافت‌مندانه، ضروری است و هرگونه كوتاهی در تدارك و آمادگی برای آن، به نقص در ایمان طرف مقصّر و فساد در عقیده او می‌انجامد. از «ابوهریره» روایت شده كه پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «هركس بمیرد و جنگی نكرده باشد و خود را با جنگ «نو» نكرده باشد، بر شعبه‌ای از نفاق مرده است.» [۳۷].

«طبرانی» نیز چنین روایت كرده است: پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «هیچ قومی جهاد را ترك نگفتند مگر آن‌كه عذاب، آنان‌را در بر گرفت.» [۳۸].

نتیجه‌گیری

آن‌چه از آیین قرآنی و سنت نبوی و برگرفته از آیات و احادیث مربوط به جهاد و جنگ استنباط می‌شود آن است كه وظیفه امت اسلامی، كسب آمادگی و تدارك همیشگی و دائمی خود برای جهاد و مبارزه است. این آمادگی و تدارك، جزء عقیده و از اركان عبادات است و خداوند متعال سعادت مسلمانان در دنیا و نجات ایشان در آخرت را به تحقق این امر پیوند داده است؛ امت اسلامی از نیروهای بشری، اندیشمندان، امكانات مادی، عزّت، شرافت‌مندی، قدرت و مقاومت، یعنی برترین و والاترین ارزش‌هایی كه اسلام بدان فراخوانده، برخوردار است. دعوت اسلام نیز برای انسان و به منظور حفظ انسانیت و آزادی و كرامت و آرامش او است. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یعْلَمُونَ؛ ... با آن‌كه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند.» [۳۹].

عزت و كرامت در اسلام، صورتی عملی ـ رفتاری كه اراده‌ای قوی و عزمی صادقانه و توانی در انعطاف‌پذیری و خوگیری، بدان می‌انجامد؛ عزّت، كوششی برای تحقق ایده‌آل‌ها در زندگی و تحقّق تاریخ و تمدن و عظمت مسلمانان است.

تاریخ گذشته و حال و آینده مسلمانان هرگز بر اساس تحقق شهوت‌ها و هواها و گدایی از این و آن و اتكای به دیگران شكل نپذیرفته و برعكس، بر پایه قهرمانی‌ها و فداكاری‌ها و علم و معرفت و همراهی با پیشرفت‌های تمدن، پی‌ریزی شده است.

هر كس در پی عزت است باید آن‌را از سرچشمه‌ای كه جز آن وجود ندارد، جست‌وجو كند؛ و در پرتو ایمان به خدا، به دنبال آن باشد.

ایمان به خدا، عزلت‌گزینی در زندگی نیست، بلکه حقیقتی اساسی از حقایق هستی است. ایمان خود ضامن تعدیل ارزش‌ها و معیارها، و تعدیل حكم و تقدیر و سرنوشت‌ها و تعدیل آیین و رفتار و تعدیل وسایل و شیوه‌هاست.

كافی است عزّت و كرامت به مفهوم و مدلول و فلسفه خود در قلب انسان مؤمن جای گیرد تا او را قادر سازد در برابر همه دنیا، سرفراز و سربلند و ثابت‌قدم و شجاعانه و در ریشخند به مرگ و رویارویی با آن، بایستد.

كسی كه عزّت الهی داشته باشد، در برابر مخلوق ـ هر كه باشد ـ یا در برابر طوفان‌های در هم كوبنده سر تعظیم فرود نمی‌آورد و راضی به ابتذال نمی‌شود. عزت و كرامت در اسلام حقیقتی است كه در قلب جای می‌گیرد و انسان مؤمن را ـ پیش از آن‌كه نمودی در دنیای مردم داشته باشد ـ سرشار می‌سازد. حقیقتی است كه مسلمانان با یاری گرفتن از آن بر همه اسباب و علل ذلت و خواری و وادادگی، فایق می‌آیند. حقیقتی است كه انسان مؤمن با کمک آن بر نفس اماره خود، بر شهوات نفس و هواهای خویش، بر هر قید و ذلت و خواری و بر هر كرنش و تسلیمی، فایق می‌آید.

كسی كه این همه بزرگواری به دست آورد و از سرچشمه‌های اسلام سیراب شود و در رفتار و اخلاق و اندیشه با اسلام پیوند برقرار سازد هیچ كس قدرت خوارساختن و تسلیم اراده‌اش را نخواهد داشت. بنابراین می‌توان با اطمینان كامل گفت كه فلسفه عزّت در اسلام، خضوع در برابر خدا و ترس از خدا و پرهیزگاری و عمل و مراقبت از خویش است.

فرد در اسلام، بخشی از جامعه اسلامی است كه آن‌را كامل می‌سازد و خود بدان كامل می‌شود، به آن می‌دهد و از آن می‌گیرد، پناهش می‌شود و به آن پناه می‌جوید.

امتی كه ترجیح می‌دهد در برابر دیگران دست گدایی دراز كند، تن‌پروری نماید، تابع باشد، كار خود را به دیگران واگذارد و اعتماد به نفس و جهاد در راه خدا را به یك سو نهد، امتی است كه سزاوار زندگی آزاد و شرافت‌مندانه نیست. زندگی آزاد و شرافت‌مندانه، بهایی دارد و بهای آن نیز فداكاری است.

هیچ امتی بی‌آن‌كه خود را بر اساس اعتماد به خود و تكیه به توانایی‌های خویش بسازد، نمی‌تواند راه خود را در زندگی بگشاید و وجود و كرامت خود را بازیابد و زندگی خویش را بازسازی كند.

بدیهی است كه ضعف امّت در جوهر و ریشه‌های آن، ضعف در قدرت دفاعی یا نیروی نظامی یا مال و امکانات نیست بلكه در خواری و احساس ضعف و زبونی و پریشانی اراده آن است.

از این روست كه اسلام آموزه‌ها و آداب و رهنمودهای خود را مطرح ساخته و مسلمانان را به چنگ‌زدن به عزّت و ره‌آوردهای آن، یعنی والایی، بزرگواری و مناعت‌طبع و نیز بزرگ‌منشی و شجاعت و شهامت فراخوانده است.

اسلام توانست همه این معانی و ارزش‌ها را در جان مؤمنان به خدا و كسانی که دارای عقیده محكمی هستند، به وجود آورد.

مؤمنان تمامی دشواری‌ها و خطرات را با شكیبایی‌ و عزم و اراده تحمل كردند و جنگ‌ها را از سرگذراندند و با ایمان و شجاعت و كنارگذاشتن ترس و زبونی، عرصه‌های جنگ را درنوردیدند، زیرا ترس و زبونی، عمرها را نمی‌افزاید و شجاعت و بی‌باكی، از عمر نمی‌كاهد.

خداوند متعال می‌فرماید: «... قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِی بُیوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ كُتِبَ عَلَیهِمُ الْقَتْلُ إِلی مَضاجِعِهِمْ وَ لِیبْتَلِی اللَّهُ ما فِی صُدُورِكُمْ وَ لِیمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ؛ ... بگو اگر در خانه‌هایتان نیز می‌بودید، آنان كه كشته شدن بر آنها مقرر شده بود، به سوی كشتارگاه‌های خویش، بیرون می‌آمدند و چنین شد تا خداوند آن‌چه در اندرون خود دارید بیازماید و آن‌چه در دل‌هایتان دارید، بپالاید و خداوند به همه اندیشه‌ها داناست» [۴۰].

و نیز می‌فرماید: «قُلْ لَنْ ینْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلِیلاً؛ بگو: گریز از مرگ یا كشته شدن ـ اگر بگریزید ـ برای شما سودی ندارد؛ و با آن گریز هم جز اندكی از زندگی بهره‌ور نخواهید شد» [۴۱].

و با توجه به این مفاهیم و قواعد است كه مسلمانان در راه عقیده و خدا، به حركت درآمدند؛ حركتی كه بشریت را از این تباهی و زیان نجات بخشید و قید و زنجیرهای موجود را در برابر پیشرفت بشریت و پا بر جا شدن اسلام از میان برداشت.

زندگی از امت اسلامی می‌خواهد تا به تاریخ، طعم شهادت را بچشاند و قدم‌های خود را در راه مجد و عظمت و شكوه بردارد و نسل‌هایی مفتخر به عقیده و عشق به خیر و صلاح و اصلاح، پرورش دهد.

از این‌روست كه امت ناگزیر باید به تربیت اسلامی نسل‌ها برای به دوش‌كشیدن مسئولیت آینده‌ بپردازد.

  • تربیتی كه انسان را در حركتی فكری، روانی و جسمی سازنده و به دور از رفتارهای ویران‌گر می‌سازد و تحجّر و جمود و ایستایی را ردّ می‌كند؛ اسلام رفتارهای جداطلبانه و فراری از فعالیت‌های زندگی و دور شدن از رویارویی با سختی‌ها را نمی‌پسندد.
  • تربیتی كه به انسان، بخشایندگی می‌بخشد و در وی توان تولید و خلاقیت را پرورش می‌دهد و چشم‌انداز‌های اندیشه و عمل را فراروی وی می‌گشاید.
  • تریبتی كه انسان را پختگی می‌بخشد و آماده زندگی به شیوه و برنامه اسلام می‌سازد، زیرا زندگی از نظر اسلام، كار و كوشش و سازندگی و رقابت در نیكی‌هاست.
  • تربیتی كه شخصیت اسلامی را شخصیت متعادلی می‌سازد كه نه تخت تأثیر انفعال قرار می‌گیرد و نه اندیشه‌ مادی بر آن چیره می‌شود و نه دچار انحراف فكری برخاسته از جریان خرد و امتداد نابخردی می‌گردد.
  • تریبتی كه انسان را بر پایه وحدت فكری، رفتاری و عاطفی به هم پیوسته‌ای و بر پایه هماهنگی و هم‌نوایی فكری و عاطفی و رفتاری متعهد ناآشنا با تناقض و ناهنجاری، می‌سازد.
  • تربیتی كه انسان مسلمان را همواره مسئول در برابر اصلاح جامعه می‌سازد.

امت ما چشم به راه فردای روشنی است، این چشم به راهی نیازمند علم و عمل و كوشش‌های سازنده‌ای است كه هم‌چون نشانه‌های روشنی‌بخش راه در نظر گرفته می‌شود.

اقدامات قابل انجام در امت اسلامی در راستای توانمندسازی خود

امت اسلامی می‌تواند:

  1. در راستای وحدت صف خود بكوشد. منشور وحدتی كه «مجمع جهانی تقریب مذاهب» در تهران در نظر گرفته می‌تواند پیش‌درآمد این موضوع باشد؛
  2. كوشش در جهت گسترش فرهنگ تهیه و تدارك و آمادگی، تا به عنوان گامی به سوی تحقق «برنامه‌ای خیزشی» تلقی گردد؛
  3. همراهی رسانه‌های اسلامی با مسایل سرنوشتی امت؛
  4. كشف و رسواسازی ترفندهای پیدا و پنهان كشورهای غربی در جوامع اسلامی.

پانویس

  1. دكتراحمد عبدالرحیم السایح استاد عقاید و فلسفه دانشگاه الازهر مصر
  2. مجله اندیشه تقریب، شماره 21، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، سال ششم، زمستان 1388
  3. (حج/40)
  4. (انفال/60)
  5. (صف/10ـ13)
  6. (آل عمران/169)
  7. (توبه ـ111)
  8. (ر. ک: سایح، ص12ـ14)
  9. (مالك بن نبی، 1969م، ص8)
  10. (ر. ک: سباعی، ص187ـ188)
  11. (ر. ک: لوبون، ص2و4)
  12. (استوارد، ج1، ص60)
  13. (جندی، ص126)
  14. (واعی، ‌ ص704)
  15. (عمری، ص167)
  16. (میدانی، ص‌13)
  17. (پیشین)
  18. (پیشین، و نیز ر. ک: فروخ، ص184)
  19. (ر. ک: واعی، ص706).
  20. (پیشین و نیز ر. ک: جندی، ‌ ص286)
  21. (مائده/3)
  22. (سایح، 1401ق، ص179)
  23. (احمدحسین، 1974، ص11)
  24. (پیشین، ص11)
  25. (حج/40)
  26. (قرطبی، ج12، ص70)
  27. (الدین و الحیاه: نظام الحرب فی الاسلام، 1973م، ص6)
  28. (مراغی، ج10، ص 25 و 26)
  29. (سیاح، ‌ ص‌182)
  30. (آل‌عمران/142)
  31. (توبه/14ـ16)
  32. (وزارت الاوقاف، نشریه‌ی شماره 88 از سلسله‌ی «الدین و الحیاه»، ص8)
  33. (سیاح، ص185)
  34. (نساء/95ـ96)
  35. (توبه/111)
  36. (آل‌عمران/169)
  37. (منذری، ‌ج2، ص 330. حدیث را «مسلم» و دیگران روایت كرده‌اند)
  38. (پیشین، ج2، ص331)
  39. (منافقون/8)
  40. (آل‌عمران/154)
  41. (احزاب/ 16)

منابع

  1. احمد حسین، الحرب علی هدی الکتاب و السنه، المجلس الاعلی، قاهره، 1974.
  2. استوارد، لوثورب، حاضر العالم الاسلامی، ج1.
  3. جندی، انور، المد الاسلامی فی القرن الخامس عشر الهجری.
  4. سایح، احمد، اضواء علی الحضاره الاسلامیه، داراللواء، الریاض، 1401ق.
  5. سباعی، مصطفی، السنه و مكانتها فی التشریع الاسلامی، بیروت، لبنان.
  6. سلسله‌الدین و الحیاه: نظام الحرب فی الاسلام، ش88، چاپ وزارت اوقاف مصر، قاهره 1973م.
  7. سیاح، احمد، معارك حاسمه، داراللواء، ریاض‌.
  8. عمری، نادیه شریف، اضواء علی الثقافه الاسلامیه.
  9. فروخ، عمر، التبشیر و الاستعمار.
  10. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت‌، چاپ دوم، ج2.
  11. لوبون، گوستاو، حضاره العرب، ترجمه عادل زعیتر.
  12. مالك بن نبی، انتاج المستشرقین و اثره فی الفكر الاسلامی، دار بیروت، لبنان، 1969م.
  13. مراغی، تفسیر القرآن الكریم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ج10، 1394ق.
  14. منذری، عبدالعظیم، الترغیب و الترهیب، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ج2، بیروت، 1409ق.
  15. میدانی، عبدالرحمن، اجنحه المكر الثلاثه.
  16. نعمه، ابراهیم، الاسلام امام تحدیات الغزو الفكری.
  17. واعی، توفیق یوسف، الحضاره الاسلامیه.