نگرش‌های درست و نادرست به تقریب مذاهب (مقاله)

از ویکی‌وحدت

تقریب در گفتمان برگرفته از متون دینی و سیره رسول گرامی اسلام و ائمه معصومین (علیهم‌السلام)، ضمن حفظ حرمت و حقوق همه مذاهب اسلامی، علی‌رغم وجود تفاوت‌ها و تنوع‌ها، برای رفع خصومت و ایجاد فضای سالم برای مناسبات و روابط انسانی و اسلامی در قالب همزیستی مسالمت‌آمیز میان تمامی فرق و مذاهب اسلامی تلاش می‌شود.

برجسته‌ترین ویژگی‌های تقریب در گفتمان با خواستگاه کتاب و سنت

1. تعاون و همکاری

ایجاد روح تعاون و همکاری در همه عرصه‌های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و معرفتی، مهمترین عامل برای بالا بردن ظرفیت تحمل و مدارای میان مسلمانان است. و فعال شدن تقریب در همه زمینه‌های ارتباطی می‌تواند جامع‌ترین و مشروع ترین در عین حال دقیق ترین روابط همه‌جانبه میان مذاهب اسلامی را پدید آورد. قرآن کریم در این جهت تاکید می‌نماید: «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»؛ [۱] و دشمنى با قومى که شما را از مسجد‌الحرام بازداشتند وادارتان نسازد که از حد خویش تجاوز کنید، و در نیکوکارى و پرهیز همکارى کنید نه در گناه و تجاوز. و از خداى بترسید که او به سختى عقوبت مى کند.

با توجه به فقراتی از این آیه شریفه که در راستای تعامل با غیر مسلمانان وارد شده است، می‌توان برداشت‌هایی با همان محتوا و مفاهیم، بلکه با تاکید بیشتری را نسبت به مسلمانان به دست آورد؛ زیرا وقتی با غیر مسلمان این‌گونه می‌بایستی رفتار کرد، با مسلمانان به طریق اولی باید همکاری کرد: (الف) نهی اکید قرآن از تجاوز از حدّ هنگام عکس‌العمل با غیر مسلمانان؛ (وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا). (ب) دستور به همکاری مسالمت‌آمیز در امور انسان دوستانه و خدا پسندانه با آنان؛ (وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ). (ج) دستور به رعایت تقوا در هر برخوردی، و اینکه این دستورات احکام استحبابی نیست، بلکه متخلف هر چند یک مسلمان باشد عذاب خواهد شد؛ (وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ).

2. حفظ موجودیت متقابل

گفتمان وحدت بر اساس آموزه‌های دینی، در صدد الغاء و از بین بردن دیگر مذاهب نیست. کما اینکه این نگرش در صدد خلق مذهب جدید و یا اسلام بلا مذهب نیست؛ زیرا برای هر یک جایگاهی ویژه قائل است؛ و مذاهب را در حدّ مناسک و اعمال فردی عبادی نمی‌داند. ولی در عین حال تلاش می‌کند تا با تکیه بر مشترکات بسیار مانع از بزرگنمایی نقاط اندک مورد اختلاف شود. امام صادق (علیه‌السلام) در این راستا فرمودند:

«رَحِمَ اللَّه عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِه؛ حَدِّثُوهُمْ بِمَا یَعْرِفُونَ واسْتُرُوا عَنْهُمْ مَا یُنْکِرُونَ. ثُمَّ قَالَ: واللَّه مَا النَّاصِبُ لَنَا حَرْباً بِأَشَدَّ عَلَیْنَا مَئُونَةً مِنَ النَّاطِقِ عَلَیْنَا بِمَا نَکْرَه؛ فَإِذَا عَرَفْتُمْ مِنْ عَبْدٍ إِذَاعَةً فَامْشُوا إِلَیْه ورُدُّوه عَنْهَا، فَإِنْ قَبِلَ مِنْکُمْ، وإِلَّا فَتَحَمَّلُوا عَلَیْه بِمَنْ یَثْقُلُ عَلَیْه ویَسْمَعُ مِنْه؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ یَطْلُبُ الْحَاجَةَ فَیَلْطُفُ فِیهَا حَتَّى تُقْضَى لَه فَالْطُفُوا فِی حَاجَتِی کَمَا تَلْطُفُونَ فِی حَوَائِجِکُمْ فَإِنْ هُوَ قَبِلَ مِنْکُمْ وإِلَّا فَادْفِنُوا کَلَامَه تَحْتَ أَقْدَامِکُمْ ولَا تَقُولُوا إِنَّه یَقُولُ ویَقُولُ فَإِنَّ ذَلِکَ یُحْمَلُ عَلَیَّ وعَلَیْکُمْ أَمَا واللَّه لَوْ کُنْتُمْ تَقُولُونَ مَا أَقُولُ لأَقْرَرْتُ أَنَّکُمْ أَصْحَابِی»؛ [۲] خدا بیامرزد بنده‌ای را که دوستی مردم را به سوی خویش جلب می‌کند؛ با آنان به آنچه که دوست می‌دارند سخن بگویید، و از آنچه بدشان می‌آید سخن به میان نیاورید.

سپس فرمود: به خدا قسم دوستان ما وقتی که با دیگران راجع به آنچه دوست نمی‌دارند وارد بحث می‌شوند، گویی به شدت علیه ما وارد جنگ شده‌اند. هرگاه دیدید یکی از دویتان ما دارد از اسرار ما چیزی را فاش می‌کند مانع شوید، و اگر نتوانستید از فردی بالاتر که می‌تواند او را منع کند کمک بگیرید و همانطور که در انجام نیازهای خود با دقت و زیرکی عمل می‌کنید، در انجام نیازهای من هم این‌گونه باشید. اگر آنانی که اسرار ما را فاش می‌کنند و شما منعشان می‌کنید سخن شما را نپذیرفتند، پس کلام او را همانجا در زمین دفن کنید و اشاعه ندهید، نگویید او چنین و چنان می‌گوید؛ زیرا این سخنان به اسم من تمام می‌شود. به خدا قسم اگر به آنچه گفتم عمل کنید شماها از اصحابم شمرده خواهید شد.

3. تاکید بر اصول

این دیدگاه ضمن تأکید بر اصول اساسی اسلام و ارکان سه گانه آن (توحید، نبوت، معاد)، برای ورود در جرگه مسلمانی و خروج از دایره کفر، بر مشترک میان مذاهب پافشاری می‌نماید. با این نگرش تمامی یکتا پرستانی که پیرو پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌باشند را مسلمان شمرده، و آنان را مشمول تمامی احکام اسلام می‌داند. که در میان شهادت به یکتایی خداوند و رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) برای تحقق اسلام کفایت می‌کند. این اصل در حقیقت پاسخ قاطعی است به کسانی که به بهانه‌های واهی حکم به عدم مسلمانی عده‌ای از افراد جامعه بزرگ اسلامی می‌نمایند، در حالیکه به قبله آنان نماز گزارده و بر اساس کتاب آسمانی قرآن زندگی خود را تنظیم نموده‌اند، و با تمام وجود به پیامبر عزیز اسلام عشق می‌ورزند.[۳]

4. اصل اجتهاد

این دیدگاه تنها راه پیوند مسلمانان با دستورات دینی و احکام شرعی در عصر حاضر را اجتهاد می‌داند؛ و بر اجتهاد به عنوان اصلی مهم برای فهم دین، پافشاری و تاکید دارد. و از آن بعنوان سرمایه ای بزرگ برای شکوفایی دینی و نشاط اسلامی یاد می‌کند. و نسبت به اجتهاد دیگر مذاهب نگاهی تسامحی دارد چنانکه رشید رضا در یک کلام طلایی می‌گوید: (نَتَعاوَنُ فِیمَا اِتَّفَقنَا فِیهِ وَیَعذِرُ بَعضُنا بَعضاً فِیمَا اِختَلَفنَا فِیهِ)؛ در آنچه که اتفاق داریم با هم همکاری می‌کنیم؛ و در اختلافیات همدیگر را معذور می‌داریم. [۴]

تقریب در نگرش غیر دینی

1. نگرش پلورالیستی

مقصود از آن محترم شمردن هر قرائت از اسلام است، در نتیجه تلاش می‌شود تا میان قرائت‌های مختلف وفاق و یا لاأقل تسامح برقرار گردد. در این نگاه تقریب میان مذاهب یعنی هضم و تحمل نمودن یکدیگر. نقد: در این نگرش رسیدن به حق امری نسبی است، یعنی حق بودن هیچکدام معلوم نیست؛ و هر کس هر چه را حق دانست همان درست است؛ تعدد گرایی به این معنی از نگاه اسلام مردود است. پس تقریب با مدل پلورالیستی نیز قابل قبول نیست. [۵]

2. نگرش سکولاریستی

سکولاریسم عقیده‌ای است مبنی بر جدا شدن نهادهای حکومتی از نهادهای مذهبی. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد؛ واژه سکولاریسم برای نخستین ‌بار توسط (جورج‌ هالی اوک) در سال ۱۸۴۶ استفاده شد. هر چند این اصطلاح تازه بود، ولی مفهوم کلی آزادی که سکولاریسم بر پایه آن بنا شده بود، در طول تاریخ وجود داشته‌ است. ایده‌های اولیه‌ی سکولار را می‌توان در آثار ابن رشد (اورئوس) پیدا کرد. وی و پیروان مکتب اوروئسیسم معتقد به جدایی دین از فلسفه بودند. هالی اوک این ایده جدایی اجتماع از دین را بدون تلاش برای انتقاد عقاید دینی مطرح کرد. (ویکی پدیا).</ref>

این نگرش درصدد حذف ابعاد اجتماعی اسلام است. دایره مذاهب را در حدّ انجام وظایف عبادی محدود می‌کند. و دین را امری شخصی و فردی می‌پندارد و رابطه انسان‌ها با یکدیگر را امری خارج از دین به حساب می‌آورد. و آنچه برای تقریب با این نگرش مهم است؛ روابط انسانی است که از گستردگی فراوانی برخوردار است. و امور دینی و مذهبی که عبارتند از وظایف عبادی نیز در بسیاری مواقع مشترکند، و موارد اختلافات اندکی دارند و نمی‌تواند ضرری به تقریب و همکاری میان مذاهب وارد کند. نقد: باید گفت پیروان مذاهب اسلامی با عقیده غیر سکولاری اعتقاد به حضور دین در جامعه درصدد تقریب میان مذاهب اند؛ در حالیکه نگرش سکولاری در حقیقت پاک کردن صورت مسأله است نه ارئه راه حل برای تقریب میان مذاهب اسلامی.

3. همگرایی یک جانبه

این نگاه روابط میان مذاهب را در قالب همگرایی اقتصادی و یا سیاسی پیگیری می‌کند. مانند اتحادیه عرب یا اتحادیه اروپا، که به بازار مشترک و منافع سیاسی یا اقتصادی مشترک میان اعضا فکر می‌کند. نقد: تقریب تلاش همه‌جانبه در همه عرصه‌های معنوی و مادی است. و هدف آن نزدیک کردن دل‌ها به یکدیگر برای رسیدن به شکوفایی و تعالی استعدادهای نهفته در امور دین و دنیای مسلمانان است.

پانویس

  1. مائده: 2.
  2. کافی: 2/223.
  3. چند دیدگاه در اینکه مسلمان چه کسی است: شیخ صدوق می‌گوید: «الإسلامُ هُوَ الإقرارُ بالشِّهادَتَینِ، وَهُوَ الَّذی یُحقَنُ بِهِ الدِّماءُ والأموالُ، وَمَن قالَ:»لا إله إلا اللهُ وَ محمدٌ رسولُ اللهِ»؛ فقد حُقِنَ مالُهُ وَدَمُهُ إلاَّ بِحَقَّیهِمَا». اسلام همان اقرار به شهادتین است، که به واسطه آن جان و مال شخص محترم شمرده می‌شود. هر کس که بگوید: (لا إله إلا الله و محمد رسول الله)؛ جان و مالش محفوظ است مگر در حالت قصاص؛ (هدایه: 55). آیة الله خویی می‌گوید: «إذا أقرَّ وَلَدُ الكافِرِ بِالاسلامِ وَأجرى الشَّهادَتَینِ على لِسانِهِ فَلا مُحالَةَ یَحكُمُ بِطَهارَتِهِ وَإسلامِهِ لاطلاقِ ما دَلَّ على تَحَقُّقِ الاسلامِ بِالاقرارِ بِالشَّهادَتَینِ». وقتی که بچه کافر به اسلام اقرار کند، یعنی شهادتین را بر زبان جاری کند حکم به طهارت و اسلام او می‌شود. (كتاب الطهارة، السید الخوئی: 2/ شرح67). کحلانی از علمای اهل سنت نیز می‌گوید: «إنَّهُ یَكفِی فِی الایمَانِ الاقرارُ بِالشَّهادَتِینِ وَلا یَلزَمُ التّبرِیُ مِن سَائرِ الأدیانِ». ایمان همان اقرار به شهادتین است، و تبری از سایر ادیان لازم نیست. (سبل السلام: 153). چنانکه ابن عابدین و ابن نجیم مصری و حصفکی و بسیاری می‌گویند: «لایُفتى بِكُفرِ مُسلِمٍ أمكَنَ حَملُ كَلامِهِ عَلى مَحمِلٍ حَسَنٍ»؛ حاشیه رد المحتار: 4/ 414 و البحر الرائق: 5/210 و الدر المختار:4/ 414.حکم به کفر مسلمانی که بتوان کلام او را (که احتمال کفر از آن می‌رود) بر معنای نیکویی حمل کرد نمی‌شود.
  4. اعانه المستفید بشرح کتاب التوحید: 2/135؛ زیاده الایمان و نقصه و حکم: 1/451؛ مساله التقریب بین اهل السنه: 2/228؛ منهج الاشاعره فی العقیده: 1/86. عده‌ای دیگر از بزرگان نیز همین نظر را دارند: (1) علامة محمد تقی قمی: «محاولة جادة لتعزیز الروابط بین أتباع هذه المذاهب من خلال تفهّم الإختلاف الواردة بینها ونزع آثاره السلبیة ولیس إزالة أصل الإختلاف من البین»؛ تلاش جدی برای استحکام روابط میان پیروان مذاهب از طریق شناسایی اختلافات ما بین آنها و جلوگیری از آثار منفی آن، البته نه به این معنا که بخواهند اصل اختلافات را ریشه کن نمایند. (قصة التقریب: 15). (2) شیخ علاءالدین زعتری: «التقریب یعنی أن یتحد المسلمون علی أصول الإسلام وأن یعذّر بعضهم بعضاً فی أفهامهم ما دامت تحتمل ذلک وهو دعوة إلی التعاون علی البرّ والتقوی لإصلاح المسلمین»؛ تقریب یعنی: اتحاد پیدا کردن مسلمانان بر اصول اسلام، و اینکه در موارد اختلافی عذر همدیگر را بپذیرند. و این حقیقت با دعوت به همکاری در کارهای نیک و خداپسندانه به هدف اصلاح امور مسلمانان صورت نمی‌گیرد. (رسالة التقریب، ش: 49). (3) آیة الله سبحانی: «إنّما المراد من التقریب، هو التقریب بین القادة للمذاهب وبالتالی بین القادة وأتباعهم وذلک من خلال رسم الخطوط العریضة المشترکة التی تجمع المذاهب الإسلامیة فی مجالی العقیدة والشریعة وأنّه لو کان هناک خلاف فیهما فهو بالنسبة إلی الأمور المتفق علیها قلیل جداً»؛ تقریب یعنی ایجاد نزدیکی میان رهبران مذاهب و به دنبال آن میان پیروان آنهاست. و این مهم با حرکت بر اساس مشترکات عقیدتی و اسلامی رخ می‌دهد، زیرا اختلافات میان آنها در قبال اشتراکات بسیار ناچیز است. (مقدمه کتاب خصائص الوحی المبین). (4) آیت‌الله واعظ زاده خراسانی: «تقریب یعنی تأکید بر مشترکات و معذور دانستن یکدیگر در موارد اختلافی بر مبنای (للمصیبِ أجرانِ وللمخطئ أجرٌ واحدٌ)». (کتاب تقریب مذاهب از نظر تا عمل) (5) آیت‌الله تسخیری: «تقریب یعنی نزدیک شدن پیروان مذاهب اسلامی با هدف تعارف و شناخت مشترکات یکدیگر و توسعه مشترکات به منظور دستیابی به برادری و اخوت دینی بر اساس اصول اسلام و مشترکات اسلامی و نیز معذور نمودن یکدیگر در نقاط مورد اختلاف».
  5. پلورال (plural) بمعنای جمع و كثرت است. و پلورالیسم (pluralism) یعنی كثرت گرایی. گرایش پلورالیستی در قبال گرایش مونیستی (monoistic) وحدت‌گرایی است. زادگاه این واژه مغرب زمین است. در گذشته هر كس در كلیسا چند منصب داشت یا كسی كه معتقد بود در كلیسا می‌توان چند منصب داشت پلورالیست خوانده می‌شد. اما امروزه در عرصه فرهنگی پلورالیست به كسی گفته می‌شود كه در یك عرصه فكری خاص اعم از سیاسی، مذهبی، هنری و یا غیر آن صحت همه روش‌های موجود را بپذیرد. این گرایش نقطه مقابل اعتقاد به انحصارگرایی (exclusivism) است؛ یعنی اعتقاد به اینكه تنها یك روش یا یك مكتب بر حق است و سایر روش‌ها و مكاتب نادرست می‌باشند. پلورالیسم در عرصه‌های گوناگونی مطرح می‌شود و در هر كدام از این زمینه‌ها گاه فقط به معنای پذیرش كثرت در مقام عمل است، به این معنا كه با یكدیگر همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند و به نظر یكدیگر احترام بگذراند و اجازه اظهار نظر و رأی بدهند که این پلورالیسم عملی است. گاهی نیز به معنای پلورالیسم نظری و علمی هر دو به كار می‌رود، به این معنا كه قائل به صحت همه انظار مختلف در عرصه سیاست یا فرهنگ یا اقتصاد یا دین بشویم، یا قائل شویم كه همه انظار بخشی از حقیقت را در بردارند و چنان نیست كه یكی حق محض و دیگری نادرست باشد. مبنای پلورالیسم عملی همزیستی مسالمت‌آمیز است؛ لذا توصیه میكنند كه كثرت‌های موجود در جامعه به جای تنازع و اصطكاك با یكدیگر، نیروهای خود را صرف خودسازی درونی نمایند و بایكدیگر به صورت مسالمت‌آمیز زندگی كنند. این سخن به این معنا نیست كه همه گروه‌ها یكدیگر را حق بدانند، بلكه باید وجود كثرت را بعنوان یك واقعیت بپذیرند. اما این منافاتی ندارد با آنكه هر گروهی خود را بر حق بداند و دیگران را بر باطل. در بعد نظری مقتضای پلورالیسم این است كه انسان نباید سخت‌گیر و مطلق‌گرا باشد و روی یك فكر خاص تعصّب بورزد و آن را صد در صد صحیح و حق بداند. در حقیقت بازگشت آن به نوعی شك گرایی در بُعد معرفت‌شناسی است. پلورالیسم دینی: و اما پلورالیسم دینی نیز گاهی در بُعد نظری مطرح می‌شود و گاهی در بُعد عملی. منظور از پلورالیسم دینی در بُعد عملی یعنی احترام به عقیده طرف مقابل و هر مذهب و دینی كه بدان معتقد است، و زندگی مسالمت‌آمیز در كنار یكدیگر، بدون ایجاد هرگونه مزاحمت اجتماعی برای دیگری. مثلاً در مورد مذهب كاتولیك یا مذهب پروتستان برخی می‌گویند یكی از دو مذهب باید حاكم باشد و لذا باید با دیگری مبارزه كرد تا از بین برود. اما براساس پلورالیسم دینی باید این دو مذهب، اگر‌چه از حیث نظری هر كدام دیگری را باطل می‌داند، در عمل با یكدیگر برادرانه زندگی كنند. و امّا پلورالیسم دینی در بُعد نظری به معنای حقانیت فی‌الجمله همه ادیان و مذاهب است که به سه نوع متفاوت طرح شده است: (1) هیچ دینی باطل محض و یا حقّ مطلق نیست، بلكه هر دینی دارای آموزه‌های صحیح و آموزه‌های نادرست است. پلورالیسم دینی به معنای مدارا و همزیستی مسالمت‌‌آمیز برای جلوگیری از جنگ‌ها و تخاصمات است. به عبارت دیگر، کثرت‌ها به عنوان واقعیت‌های اجتماعی پذیرفته شوند و مصلحت جامعه، این نیست که به جان هم بیفتند بلکه باید همزیستی داشته باشند نه اینکه با هم یکی شوند. در قلمرو ادیان و مذاهب هم، دو فرقه، در عین حال که گرایش‌های خاص و متفاوت از هم دارند، به هم احترام می‌گذارند و عملاً با یکدیگر درگیر نمی‌شوند در عین حال که هر کسی نظر خودش را صحیح و نظریه بقیه را نادرست می‌داند اما در عمل، برادرانه زندگی می‌کنند. برخی تسامح (Tolerance) را غیر از پلورالیسم می‌دانند و می‌گویند در تسامح، انسان آزادی و حقوق دیگران را محترم می‌شمارد اگرچه معتقد باشد که همه حقیقت پیش‌خود اوست. (2) حقیقت از نگاه عقل نمی‌تواند یکی بیشتر باشد، و هر یك از ادیان راهی به سوی آن حق واحد است. (3) قضایای دینی از قبیل گزاره‌های غیرحسی اند؛ و این گزاره‌ها یا اصولا بی‌معنا هستند؛ و یا اگر هم معنایی داشته باشند قابل اثبات نیستند. لذا همه در یك ردیف اند و هر فردی هر دینی را بپسندد می‌تواند آن را اختیار كند. پلورالیسم دینی در دهه‌های اخیر با کار (جان‌هیک) در جهان مسیحی بالا گرفت. وی می‌دید که بسیاری از غیر مسیحیها تحت تأثیر ادیان دیگر، انسان‌هایی پاک و بی‌آزار بار آمده‌اند، بنابراین گفت: پس نگوئیم که مسیح خداست و فقط به ‌وسیله او می‌توان به بهشت رسید! چرا که در این صورت پس عمل خیر بقیه چه می‌شود؟ امروزه از پلورالیسم دینی معنای دیگری منظور می‌شود که با معنای اصلی متفاوت است و آن اینکه حقیقت مطلق و رستگاری را منحصر در یک دین و مذهب و پیروی از یک شریعت و آئین ندانیم، بلکه معتقد شویم که حقیقت مطلق مشترک میان همه ادیان است؛ و شرایع و مذاهب مختلف، جلوه‌های گوناگون حق مطلق‌اند و در نتیجه همه پیروان ادیان و مذاهب به نجات دست می‌یابند. البته اینکه هر یک از ادیان از چه مقداری از حقانیت برخوردارند یک دیدگاه وجود ندارد؛ عده‌ای می‌گویند: دین واحدی از طرف خداوند آمده که چهره‌هایی مختلف دارد. و اعتقاد به همه ی ادیان چهره‌های یک حقیقتند. پس اختلاف در جوهر ادیان نیست بلکه در فهم دین است؛ کسانی به گونه‌ای آن امر الهی را فهمیدند و یهودی شدند، عده‌ای دیگر، به شکل ‌دیگری فهمیدند و مسیحی شدند، و کسانی به شکل ‌دیگری فهمیدند و مسلمان شدند. نباید بگوئیم که این دین یا مذهب درست است و آن نادرست؛ برای اینکه هر کس طبق ذهنیت و شرایط خود درکی از این واقعیت دارد. آنچه در اختیار ماست، فهم‌های مختلفی است که به صورت قاطع نمی‌توان ادعا کرد که کدام بهتر یا درست است. البته با یک قراینی می‌توان فهمی را بر فهم دیگر ترجیح داد. ما صراط مستقیم نداریم بلکه صراط‌های مستقیم داریم. این پلورالیسم یعنی پذیرفتن چند نوع فهم و چند نوع برداشت و چند نوع معرفت نسبت به یک حقیقت واحد، حتی اگر با یکدیگر متضاد باشند. عده‌ای دیگر معتقدند: حقیقت مجموعه‌ای از اجزا و عناصری است که هر یک از این عناصر در یک دین از ادیان یافت می‌شود؛ در این صورت حقیقت، مطلب واحدی نسبت به یک موضوع واحد نیست و ما هم هیچ دین جامعی نداریم، بلکه مجموعی از ادیان دارای حقیقتند که هر یک سهمی از حقیقت دارند. خلاصه هیچ دینی که جامع همه حقایق و خالص از همه باطل‌ها باشد، وجود ندارد. نه مسلمان و نه هیچ کس دیگری نمی‌تواند بگوید که دین من به تمام حقیقت رسیده است. انحصارگرایی و شمول‌گرایی: در دنیای غرب، در برابر پلورالیسم دینی، دو مکتب فکری دیگر، با عنوان (انحصارگرایی) و (شمول گرایی) نیز مطرح است. انحصار گرایان براین باورند که راه نجات و رستگاری فقط در مسیحیت است؛ البته نه از آن جهت که حقیقت ناب تنها در آئین مسیحیت یافت می‌شود، بلکه از آن روی که تجلی الهی، منحصراً در مسیح واقع شده است (در اعتقاد مسیحیان عیسی مسیح و خداوند یکتا دارای یک ذات هستند). و چون راه نجات نیز در گرو عنایت الهی است که از طریق تجلّی او بر بشر دست یافتنی است. و جون تجلّی خداوند شخصی بوده و فقط در مسیح رخ داده است، پس راه نجات منحصراً در آیین مسیحیت است. (کارل بارت) متکلم مسیحی پیرو آئین پروتستان از طرفداران این نظریه است. از دیدگاه شمول گرایی فقط یک راه رستگاری وجود دارد که صرفاً در یک دین و مذهب خاص قابل شناخت است، و در عین حال همه می‌توانند در این راه قدم بگذارند هر چند که به شرایط خاصی که در آن دین مطرح شده است متعهد نشوند. شمول‌گرایی، کثرت‌ گرایی را که لطف و عنایت خداوند به انحاء مختلف در مورد پیروان ادیان گوناگون تجلی یافته است را نیز قبول دارد. هر کس می‌تواند رستگار شود هر چند از اصول اعتقادی دین حق چیزی نشنیده باشد. (کارل‌رانر) متکلم مسیحی پیرو مذهب کاتولیک از طرفداران این نظریه است. (ویکی پدیا).