نقد و بررسی دیدگاه جریانهای تکفیری در منع ساخت بناء، گنبد و بارگاه ‌بر قبور اولیای الهی

از ویکی‌وحدت

از جمله مبانی اعتقادی جریان‌های تکفیری که بر اساس آن مسلمانان دیگر را مورد مشرک دانسته و حکم به کفر آنان می‌دهند منع ساخت بنا و گنبد و بارگاه بر قبور اولیای الهی است. در این مقاله دیدگاه مذکور مورد نقد و بررسی قرار گرفته و بر اساس استناد به قرآن و سنت و سیره مستمره مسلمانان از صدر اسلام تا کنون جواز ساخت بنا بر قبور و تعظیم اولیای الهی اثبات گردیده است.

نقد و بررسی دیدگاه جریان‌های تکفیری در منع ساخت بناء، گنبد و بارگاه ‌بر قبور اولیای الهی

از جمله مبانی اعتقادی وهابیت و جریان‌های تکفیری حرمت ساخت بناء‌ و گنبد و بارگاه بر قبور اولیای الهی است. اینان چنین عملی را بدعت و شرک دانسته و تخریب آنها را واجب می‌دانند. شوکانی ساخت بناء‌ بر قبور را یکی از شگردهای شیطان در گمراه نمودن مسلمانان دانسته و از آن بعنوان فتنه‌ای عظیم یاد می‌کند.

ایشان اولین کسانی را که اقدام به چنین عملی کردند مشرکین قوم نوح دانسته و با اشاره به آیات قرآن در این زمینه(قال نوح رب انهم عصونی واتبعوا من لم یزده ماله وولده إلا خسارا، ومکروا مکرا کبارا، وقالوا لا تذرن آلهتکم، ولا تذرن ودا ولا سواعا ولا یغوث ویعوق ونسرا) می‌گوید:‌ اسامی ذکر شده از بُت‌ها در آیه مذکور متعلق به انسان‌های صالحی است که قوم نوح بعد از وفات آنان بر روی قبورشان بارگاه ساخته و بدین طریق بت‌پرستی در بین اعراب بتدریج تداوم یافت.[۱]


در این قسمت دلائلی را که وهابیت در اثبات منع ساخت گنبد و بارگاه‌ بر قبور بدان استناد می‌کند بیان می‌کنیم :‌

دلیل اول :‌ اتفاق امت

شوکانی - از علمای اهل سنت- که در مساله مورد بحث بشدت متاثر از اندیشه ابن تیمیه و وهابیت می‌باشد در کتاب «شرح الصدور بتحریم رفع القبور» می‌نویسد :‌ امت اسلامی از گذشته تا کنون بر حرمت ساخت بناء‌ بر قبور اجماع داشته و آنرا بدعت می‌دانند. [۲]

دلیل دوم :‌ روایات نهی از ساخت بناء‌بر قبور در منابع اهل سنت

الف - روایت ابوالهیاج

ابوالهیاج اسدی می‌گوید امام علی بن ابی‌طالب (ع) بمن فرمود: «تو را به مأموریتی می‌فرستم که رسول اکرم(ص) مرا به آن فرستاد، این که هر تمثالی را یافتی آن را محو و از بین ببری و هر قبری را که به صورت مشرف دیدی، آن را همسطح و مساوی می‌سازی [۳]

شوکانی این حدیث را مهم¬ترین دلیل برای هموار و همسطح نمودن قبرها دانسته و یکی از مصادیق اشراف را ساخت گنبد و بارگاه می‌داند. [۴]

ب- روایت جابر بن عبدالله

جابر می‌گوید :‌ رسول خدا(ص) از گچ‌کاری کردن قبر و نشستن بر روی آن و بنای بر قبرها نهی کردند.[۵]

شوکانی در زمینه علت اقدام برخی از مسلمانان در ساخت بناء‌ و گنبد بر قبور اولیای الهی و تزیین آنها و نیز آثار چنین عملی در روحیه زائران می‌گوید :‌ منشا آن وساوس شیطانی است که چنین عملی را در نزد آنان زیبا جلوه داده است بگونه‌ای که انسان‌های ناآگاه وقتی گنبد و بارگاه را با عظمت خاص خودش می‌بینند نسبت به صاحب آن قبر که بارگاه برروی آن بنا شده است بی اختیار تعظیم نموده و خواسته‌های خود را بجای آنکه از خداوند طلب نمایند از او طلب می‌کنند که همین زمینه شرک را فراهم خواهد کرد. [۶]

ج - روایات نهی از ساخت بناء‌بر قبور در منابع شیعی

باید گفت :‌ از ظاهر برخی روایات در منابع شیعی نیز چنین استفاده می‌شود که از ساخت بنا و گنبد بر قبور نهی شده است.

علی بن جعفر از امام کاظم علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمود :‌

ساختن بنا بر قبر و نشستن بر آن و گچ‌کاری و گل‌کاری آن کار شایسته‌ای نیست. [۷]

یونس بن ظبیان از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که پیامبر (صلّی الله علیه وآله) از سه چیز نهی کرده است: نماز گزاردن بر روی قبر، نشستن برروی آن و ساخت بناء‌برآن. [۸]

جراح مدائنی از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند:

بر روی قبرها ساختمان نسازید و سقف خانه‌ها را نقاشی نکنید. [۹]

نقد دیدگاه وهابیت نسبت به هدم قبوری که برروی آنها بنا ساخته شده است [۱۰]

1- روایات دال بر انهدام قبور مخالف قرآن است

با قطع نظر از ضعف سندی روایاتی که به انهدام قبور به آنها استناد شده است محتوای این روایات مخالف قرآن است. به دلیل اینکه حفظ قبور اولیای الهی و تعظیم شخصیت آنان حتی بعد از مماتشان از جمله شعائر الهی بوده و مانع تحریف یا تشکیک در وجود تاریخی آنها خواهد بود .

دلیل قرآنی بر جواز بناء‌ بر قبور اولیای الهی

آیه اول :‌ (فی بیوت أذن الله ان ترفع ویذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والآصال * رجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکر الله وإقام الصلاة وإیتاء الزکاة یخافون یوما تتقلب فیه القلوب والأبصار) (النور: 36 - 37). تقریب استدلال :‌

استدلال به این آیات بر جواز بناء‌ بر قبور مبتنی بر تبیین معنای بیت و رفع در آنها می‌باشد.

الف - معنای بیت (فی بیوت):‌

در روایتی از ابن عباس، «بیوت» بمعنای مساجد ذکر شده است اما باید گفت این معنا از باب بیان یکی از مصادیق بیوت است نه اینکه مدلول مطابقی بیوت، مساجد باشد. مضافا بر اینکه محتمل است مراد از بیوت غیر مساجد باشد بدلیل آنکه بیت در جائی اطلاق می‌گردد که مکان مسقف باشد و به مکان غیر مسقف- مساجدی که مکشوف بوده و غیر مسقف است - بیت اطلاق نمی‌گردد. از اینرو در قرآن کریم کلمه بیت به مکان مسقف(کعبه) اطلاق شده است اما در هیج جای قرآن بیت به مسجد اطلاق نگردیده است. بنابر‌این مراد از بیوت غیر از مساجد می‌باشد.

از طرفی در روایات متعدد ذکر شده است که مراد از بیوت در آیه شریفه بیوت انبیاء‌ و اولیا می‌باشد که بیت علی و فاطمه افضل همه آنهاست.


ب- معنای رفع (ان ترفع)

در معنای رفع دو معنا متصور است :‌

معنای اول عبارتست ساخت بنا و عمارت جهت عبادت خداوند بر قبور انبیاء‌ و اولیای الهی که در بیوتشان واقع گردیده است. طبق این معنا، آیه شریفه به صراحت دلالت بر جواز بنا‌ء برقبور اولیای الهی خواهد داشت.

معنای دوم :‌ مراد از رفع (اذن الله ان ترفع) تعظیم بیوت اولیای الهی است بدین معنا که قبورشان مورد تعظیم قرار گیرد که در اینصورت مدلول التزامی آیه شریفه بیانگر جواز بناء‌ و بارگاه بر قبور اولیای الهی خواهد بود. [۱۱]

آیه دوم :‌ (ومن یعظم شعائر الله ف آنها من تقوى القلوب) (الحج - 32).

تقریب استدلال :‌

از این آیه که تعظیم شعائر الهی را برخاسته از تقوای الهی می‌داند استفاده می‌شود که هر امری که سبب تعظیم شعائر گردد جائز می‌باشد که از جمله آنها ساختن بناء ‌بر قبور اولیای الهی است بجهت آنکه اولیای الهی بزرگترین آیات الهی بوده و تعظیم آنان مصداق بارز تعظیم شعائر الهی خواهد بود بعبارت دیگر تعظیم هر امری بحسب خود خواهد بود از اینرو تعظیم اولیای الهی در دوران حیاتشان بگونه‌ای و بعد از مماتشان بطریقی دیگر خواهد بود. [۱۲]

آیه سوم: ...فقالوا ابنوا علیهم بنیانا ربهم أعلم بهم قال الذین غلبوا على أمرهم لنتخذن علیهم مسجدا(آیه 21سوره کهف)

همانگونه که از ظاهر آیه بدست می‌آید اصل ساختن بنا بر روی قبور اولیای الهی که سبب توجه مردم به خداوند متعال باشد(لنتخذن علیهم مسجدا) امری نه تنها مشروع بلکه عملی مستحسن و مطلوب می‌باشد.

2 – عدم دلالت روایات ذکر شده بر لزوم انهدام و تسطیح قبور:

آیه الله سبحانی در نقد استناد وهابیت به روایاتی که در آنها امر به تسویه قبور شده است- نظیر روایت نخست از ابوالهیاج - می‌گوید :‌

اولا مراد از تسویه در این روایات(ولا قبرا إلا سویته) صاف نمودن قبر از ناهمواریهاست و این بمعنای هدم قبور نیست یعنی اساسا این نوع روایات فقط در صدد بیان آن است که سطح قبور لازم است هموار باشد اما مساله هدم و تخریب امر دیگری است که نیاز به دلیل دیگری دارد.

ثانیا سنت قطعی از زمان پیامبر ص بر این بوده است که قبر نباید هم سطح زمین باشد بلکه لازم است به اندازه چهار انگشت مرتفع باشد چنانکه برخی از شارحین این روایات نظیر ابن حجر عسقلانی نیز همین برداشت را از آن داشته‌اند.

ثالثا حتی اگر مراد از«سویته» هدم و انهدام قبور باشد به احتمال قوی مراد قبور مشرکین است نه قبور اولیای الهی که بر روی آنها بنا ساخته شده است. بنابراین از این روایات نمی‌توان حرمت ساخت بناء‌ بر قبور اولیای الهی را استفاده نمود چون قرآن و سیره عملی مسلمین برخلاف آن است. [۱۳]

3- حفظ آثار اولیای الهی دلیل بر وجود آنها و مانع از خطر تحریف آثارشان خواهد بود

بناهای یادبود از اولیای الهی و شخصیت‌ها سندی تاریخی بر وجود آنان و برنامه‌های الهی شان بوده و منافاتی با توحید ندارد؛ شاهد عینی بر صحت مبنای ذکر شده تشکیکی است که در وجود حضرت عیسی علیه‌السلام مطرح گردیده است. هر چند از دیدگاه مسلمانان وجود عیسی علیه‌السلام امری قطعی است اما از جنبه تاریخی نمی‌توان آنرا اثبات نمود. یکی از عوامل اصلی پیدایش چنین ابهامی محو شدن آثاری است که بر وجود این پیامبر الهی دلالت می‌کند.

در حالی که تا کنون چنین ابهامی در زمینه وجود پیامبر اسلام و اهل بیت مکرمش مطرح نشده است و این بدان جهت است که بیشتر آثار این بزرگواران از جمله قبور مطهرشان تا کنون محفوظ مانده و در طول تاریخ مزار عاشقان و پیروانشان بوده است.

‌در زمینه نقش بناهای یادبود بر قبور اولیای الهی در اثبات وجود آنان در تفسیر نمونه آمده است:

اصولا بناهای یادبود که خاطره افراد برجسته و با شخصیت را زنده می‏‌دارد همیشه در میان مردم جهان بوده و هست، و یک نوع قدردانی از گذشتگان، و تشویق برای آیندگان در آن کار نهفته است، اسلام نه تنها از این کار نهی نکرده بلکه آن را مجاز شمرده است. وجود اینگونه بناها یک سند تاریخی بر وجود این شخصیت‌ها و برنامه و تاریخشان است، به همین دلیل پیامبران و شخصیت‌هایی که قبر آنها متروک مانده تاریخ آنها نیز مورد تردید و استفهام قرار گرفته است. از طرفی واضح است که اینگونه بناها کمترین منافاتی با مسئله توحید و اختصاص پرستش به" الله" ندارد، زیرا" احترام"، مطلبی است، و" عبادت" و پرستش مطلبی دیگر. [۱۴]

4-سیره مسلمین در طول تاریخ بر جواز بنا بر قبور اولیای الهی بوده است

بر خلاف ادعای شوکانی و دیگر جریان‌های تکفیری سیره مستمره مسلمین در طول تاریخ بیانگر مشروعیت ساخت بنا و گنبد بر قبور اولیای الهی بوده است. شواهد تاریخی نشان می‌دهد که حتی قبل از اسلام نیز سیره موحدین و پیروان انبیای الهی نیز بر همین روش بوده است چنانکه مسلمانان در عهد عمر آنگاه که وارد فلسطین شدند بناهائی که بر مقابر انبیای الهی نظیر قبر حضرت داود(ع) در قدس و قبور حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق، حضرت یعقوب و حضرت یوسف(ع) در شهر الخلیل بود را خراب ننمودند و این بیانگر مشروعیت ساخت چنین بناهائی خواهد بود.

مهمتر از همه ساخت بنا بر قبر پیامبر ص بعد از وفات آن حضرت که در مرای و منظر صحابه صورت گرفت بیانگر مذموم نبودن این عمل می‌باشد.

در منابع روائی اهل سنت نیز آمده است که اولین شخصی که دیواری بر کنار قبر پیامبر بنا نهاد عمر بن الخطاب بود: حماد بن زید سمعت عمرو بن دینار وعبید الله بن أبی یزید قالا: لم یکن على عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم على بیت النبی حائط فکان أول من بنی علیه جدارا عمر بن الخطاب [۱۵]

مطالعات تاریخی نیز نشان می‌دهد که در اعصار بعد ساخت بنا بر قبور رهبران و شخصیت‌های بزرگ عملی پسندیده بوده است چنانکه قبور ائمه اربعه اهل سنت نظیر ابوحنیفه[۱۶] و دیگر شخصیت‌های بزرگ آنان از گذشته تا کنون دارای بناها و گنبدهائی است که مزار پیروانشان می‌باشد.

نتیجه آنکه ساختن بناهای یادبود بر قبور اولیای الهی نه تنها منع شرعی نداشته بلکه از منظر قرآن امری مستحسن و مطلوب می‌باشد ضمن آنکه وجود چنین بناها علاوه بر آثار عمیق‌تربیتی و اخلاقی مانع تشکیک در وجود آنان برای آیندگان خواهد بود.

پانویس

  1. شرح الصدور بتحريم رفع القبور ص 6-9
  2. همان ص 6-5
  3. صحيح مسلم ج 3ص 61 :‌ عن أبي الهياج الأسدي قال قال لي علي بن أبي طالب الا أبعثك على ما بعثني عليه رسول الله صلى الله عليه وسلم ان لا تدع تمثالا الا طمسته ولا قبرا مشرفا الا سويته
  4. شرح الصدور بتحريم رفع القبور ص 10-11-:‌ وفي هذا أعظم دلالة على أن تسوية كل قبر مشرف بحيث يرتفع زيادة على القدر المشروع واجبة متحتمة. فمن إشراف القبور: أن يرفع سمكها أو يجعل عليها القباب أو المساجد. فإن ذلك من النهي عنه بلا شك ولا شبهة. ولهذا فإن النبي صلى الله عليه وسلم بعث لهدمها أمير المؤمنين عليا. ثم أمير المؤمنين بعث لهدمها أبا الهياج الأسدي في أيام خلافته.
  5. صحيح مسلم ج 3ص 62: عن جابر قال نهى رسول الله صلى الله عليه وسلم ان يجصص القبر وان يقعد عليه وان يبنى عليه؛ السنن الكبري ج 1ص 653
  6. شرح الصدور بتحريم رفع القبور ص 12 :‌ فلا شك ولا ريب أن السبب الأعظم الذي نشأ منه هذا الاعتقاد في الأموات هو ما زينه الشيطان للناس من رفع القبور، ووضع الستور عليها، وتجصيصها وتزيينها بأبلغ زينة، وتحسينها بأكمل تحسن. فإن الجاهل إذا وقعت عينه على قبر من القبور قد بنيت عليه قبة فدخلها، ونظر على القبور الستور الرائعة، والسرج المتلألئة، وقد سطعت حوله مجامر الطيب، فلا شك ولا ريب أنه يمتلئ قلبه تعظيما لذلك القبر، ويضيق ذهنه عن تصور ما لهذا الميت من المنزلة؟ ويدخله من الروعة والمهابة ما يزرع في قلبه جمن العقائد الشيطانية التي هي من أعظم مكائد الشيطان للمسلمين، وأشد وسائله إلى ضلال العباد ما يزلزله عن الإسلام قليلا قليلا، حتى يطلب من صاحب ذلك القبر مالا يقدر عليه إلا الله سبحانه، فيصير في عداد المشركين. وقد يحصل له هذا الشرك بأول رؤية لذلك القبر الذي صار على تلك الصفة وعند أول زورة له إذ لابد أن يخطر بباله أن هذه العناية البالغة من الأحياء بمثل هذا الميت لا تكون إلا لفائدة يرجونها منه، إما دنيوية أو أخروية، فيستصغر نفسه بالنسبة إلى من يراه من أشباه العلماء زائرا لذلك القبر، وعاكفا عليه ومتمسحا بأركانه. وقد يجعل الشيطان طائفة من إخوانه من بني آدم يقفون على ذلك القبر، يخادعون من يأتي إليه من الزائرين، يهولون عليهم الأمر، ويصنعون أمورا من أنفسهم، وينسبونها إلى الميت على وجه لا يفطن له من كان من المغفلين. وقد يصنعون أكاذيب مشتملة على أشياء يسمونها كرامات لذلك الميت، ويبثونها في الناس، ويكررون ذكرها في مجالسهم، وعند اجتماعهم بالناس، فتشيع وتستفيض، ويتلقاها من يحسن الظن بالأموات، ويقبل عقله ما يروى عنهم من أكاذيب، فيرويها كما سمعها، ويتحدث بها في مجالسه، فيقع الجهال في بلية عظيمة من الاعتقاد الشركي، وينذرون على ذلك الميت كرائم أموالهم، ويحبسون على قبره من أملاكهم ما هو أحبها إلى قلوبهم، لاعتقادهم أنهم ينالون بجاه ذلك الميت خيرا عظيما وأجرأ كبيرا، ويعتقدون أن ذلك قربة عظيمة، وطاعة نافعة، وحسنة متقبلة، فيحصل بذلك مقصود أولئك الذين جعلهم الشيطان من إخوانه من بني آدم على ذلك القبر. فإنهم إنما فعلوا تلك الأفاعيل وهولوا على الناس بتلك التهاويل، وكذبوا تلك أكاذيب، لينالوا جانبا من الحطام من أموال الطغام الأغتام. وبهذه الذريعة الملعونة، والوسيلة لإبليسية تكاثرت الأوقاف على القبور، وبلغت مبلغا عظيما، حتى بلغت غلات ما يوقف على المشهورين منهم ما لو اجتمعت أوقافه لبلغ ما يقتاته أهل قرية كبيرة من قرى المسلمين. ولو بيعت تلك الحبائس الباطلة لأغنى الله بها طائفة عظيمة من الفقراء، وكلها من النذر في معصية الله.
  7. التهذيب ج 1ص 461:‌ عن علي بن جعفر قال: سألت أبا الحسن موسى عليه السلام عن البناء على القبر والجلوس عليه هل يصلح؟ قال: لا يصلح البناء عليه ولا الجلوس ولا تجصيصه
  8. همان:‌ عن يونس بن ظبيان عن أبي عبد الله عليه السلام قال: نهىرسول الله صلى الله عليه وآله أن يصلى على قبر أو يقعد عليه أو يبنى عليه
  9. همان:‌ عن جراح المدائني عن أبي عبد الله عليه السلام قال: لا تَبْنوا علي القُبورِ ولا تُصوِّروا سُقوفَ الْبيوتِ
  10. لازم به ذکر است عمده نقدهای ذکر شده در این فصل از کتاب ارزشمند التوحيد و الشرك آیة‌الله سبحانی و تفسیر نمونه استفاده شده است.
  11. التوحيد و الشرك ص 207-210
  12. همان ص 207-211: البناء على القبور تعظيم للشعائر، وقد قال الله تعالى: (ومن يعظم شعائر الله فإنها من تقوى القلوب) (الحج - 32) والشعائر جمع شعيرة بمعنى العلامة، وليس المراد منه علائم وجوده سبحانه لأن العالم برمته علائم وجوده بل علائم دينه، ولأجل ذلك فسره المفسرون بمعالم الدين، والله يصف " الصفا والمروة " بأنهما من شعائر الله إذ يقول: (إن الصفا والمروة من شعائر الله) (البقرة - 158) .ويقول: (والبدن جعلناها لكم من شعائر الله) (الحج - 36) .ويقول: (يا أيها الذين آمنوا لا تحلوا شعائر الله) (المائدة - 2) وليس المراد إلا كونها علامات دينه. فإذا وجب تعظيم شعائر الله بتصريح القرآن معللا بأنها من تقوى القلوب جاز تعظيم الأنبياء والأولياء باعتبارهم أعظم آية لدين الله وأعظم تعظيم وأفضلتكريم. فهم الذين بلغوا دين الله إلى البشرية فيكون حفظ قبورهم وأضرحتهم وآثارهم عن الاندراس والاندثار خير تكريم وتعظيم لهم وإن شئت قلت: إن تعظيم كل شئ بحسبه، فتعظيم الكعبة يكون بسترها بالأستار، وتعظيم البدن الذي هو من شعائر الله بالمواظبة على إبلاغها إلى محلّها وترك الركوب عليها وتعليفها، وتعظيم الأنبياء والأولياء في حياتهم بنحو وبعد وفاتهم بنحو آخر. فكل ما يعد تعظيما وتكريما يجوز بنص هذه الآية من غير شك ولا شبهة وورود الآية في مشاعر الحج وشعائره لا يكون دليلا على اختصاصها بها فإن قوله تعالى (ومن يعظم شعائر الله) ضابطة كلية ومبدأ هام، ينطبق على مصاديقه وأفراده وجزئياته الكثيرة.
  13. التوحيد و الشرك في القرآن ص 206-207:‌ ولا شك أن المراد من التسوية ليس جعلها والأرض سواء، لأن ذلك خلاف السنة القطعية التي تقضي بأن يرتفع القبر عن الأرض بشبر واحد، فيكون المراد أن يسطح سنام‌ها، ولهذا جاء في عبارة النووي عند تفسير الحديث المذكور في صحيح مسلم " ولا يسنم بل يرفع نحو شبر ويسطح " ولم ننفرد نحن بهذا التفسير للحديث بل ذهب إليه ابن حجر القسطلاني في كتابه " إرشاد الساري في شرح صحيح البخاري " إذ قال - بعد أن ذكر أن السنة هي تسطيح القبر وأنه لا ينبغي ترك التسطيح مخالفة للشيعة -: " لأنه لم يرد تسويته بالأرض وإنما أراد تسطيحه جمعا بين الأخبار " وأخيرا لم يرد في حديثه صلى الله عليه وآله وسلم بل قال: " ولا قبرا إلا سويته ولا بناء مبنيا على القبر ولا قبة إلا سويتها "، فإذن المراد ليس إلا ما ذكرناه من عدم جعل نفس القبر مسنما، وأما البناء فوق القبر فليس بمقصود وليس هناك ما يدل من الحديث على عدم جواز البناء على القبور، بل السيرة العملية للمسلمين على خلافه كما عرفت. وحتى لو فرضنا أن المراد من التسوية هو تخريب القباب والأبنية المقامة على القبور، فمن المحتمل جدا أن يكون المراد هو قبور المشركين المقدسين – آنذاك - من قبل الوثنيين وأهل الشرك، إذ كانت تلك القبور بعد ظهور الإسلام متروكة على حالها، ويؤيد هذا أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم بعث عليا – عليه السلام - لمحو الصور وهدم التماثيل الموجودة في أطراف المدينة أو غيرها، وليست هذه التماثيل والصور، إلا الأصنام والأوثان التي كانت تعبد حتى بعد ظهور الإسلام. وعلى هذا فأي ارتباط لهذا الحديث بقبور الأنبياء والأولياء والصالحين؟
  14. تفسير نمونه ج‏12 ص 388
  15. الطبقات الکبری، ابن سعد ج 2ص 294
  16. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۱۲ق٬ ج۱۶، ص۱۰۰.