نقش عالمان دین در ایجاد همبستگی پیروان مذاهب اسلامی (مقاله)

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۴۲ توسط Mollahashem (بحث | مشارکت‌ها)
فصلنامه اندیشه تقریب - شماره هفتم، تابستان 1385
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال دوم/ شماره ششم/تابستان 1385
عنوان مقاله نقش عالمان دین در ایجاد همبستگی پیروان مذاهب اسلامی
نویسنده محمد حسین فصیحی
تعداد صفحات 16
بخش اندیشه
زبان فارسی
نقش عالمان دین در ایجاد همبستگی پیروان مذاهب اسلامی عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه فصلنامه اندیشه تقریب در شماره هفتم می‌باشد که به قلم محمد حسین فصیحی [۱] تدوین و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.

چکیده

با توجه به اینکه انسجام مسلمانان در هر زمان به ویژه در شرایط فعلى (که مسلمانان لبنان و فلسطین آماج حملات بى‌رحمانه و ضد بشرى اسرائیل غاصب با حمایت آشکار آمریکا قرار دارند. یک ضرورت عقلى و فریضه دینى است، امت اسلامى مکلف به ایجاد فضاى اتحاد و برادرى است. اما عالمان دین بیش از دیگران نسبت به این مهم تکلیف و نقش دارند.
در این نوشتار ابتدا به اهمیت و ضرورت اتحاد مسلمانان و مؤمنان
در قرآن و سنت پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله)اشاره شده، سپس تعریفى از مسلمان و مؤمن ارایه گردیده است.
طبق تعریف شیعه و سنى، مسلمان و مؤمن کسى است که:

  1. ایمان به خدا و یگانگى او داشته باشد؛
  2. باور به نبوت و رسالت حضرت محمد(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و هر آنچه او با خود آورده است داشته باشد؛
  3. عقیده به معاد داشته باشد.

آن گاه به اختصار به جایگاه عالمان دین در فرهنگ اسلام پرداخته شده است. در فرهنگ اسلامى علماى دینى از منزلت ویژه‌اى برخوردار بوده و از ایشان به عنوان جانشینان پیامبر و امینان خداوند و...یاد شده است. در پایان نیز به بیست راه‌کار علما در ایجاد همبستگى مسلمانان اشاره شده است، از جمله:

  1. پرهیز از جمود فکرى و جلوگیرى از خرافات و بدعت‌ها‌؛
  2. توجه به دستورهاى قرآن و سنت نبوى درباره ضرورت اتحاد؛
  3. اقتدا به اهل‌بیت پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله)؛
  4. بیان واقعیات پرهیز از تحریف؛
  5. آگاهى از عقاید یک‌دیگر.

کلید واژه‌ها‌: قرآن، پیامبر اکرم، علماى دین، وحدت اسلامى، همبستگى، مذاهب اسلامى، اختلاف.

مقدمه

هماهنگى و انسجام میان پیروان مذاهب اسلامى به ویژه در عصر کنونى که دشمنان اسلام از راه‌ها‌ى گوناگون از جمله مبارزه با تروریسم و سلاح اتمى در صدد تضعیف و نابودى مکتب حیات بخش اسلام برآمده‌اند از مسایل بنیادى و بسیار با اهمیت است. از این‌رو تنها عامل تجدید عظمت اسلام و رهایى مسلمین و خنثى نمودن توطئه‌ها‌ى دشمن، اتحاد مسلمانان جهان است. اتحاد از راه‌کارهایى است که نه تنها در مسایل سیاسى راه‌گشا است که در عمران، آبادى، پیشرفت، ترقى و... نیز مؤثر است.
مراد از وحدت و تقریب، وحدت و تقریب اسلامى است نه سیاسى و مذهبى. به این معنا که همه مسلمانان با حفظ هویت مذهبى خود، علیه دشمنان اسلام در یک جبهه متحد شوند و از هویت دینى و فرهنگى خود دفاع کنند. چنین اتحادى عملى و شدنى است و هر مسلمان اعم از شیعه و سنى وظیفه دارد که در راه ایجاد آن به طور جدى قدم بردارد. وظیفه و رسالت علماى دینى دراین‌باره بسیار سنگین است و این مقاله در تبیین نقش آنان در این مورد مى‌باشد.
پیش از تبیین نقش علما و دانشمندان دینى در ایجاد همبستگى بین پیروان مذاهب اسلامى، با دیدگاه قرآن و سنت درباره اهمیت و ضرورت اتحاد مسلمین آشنا مى‌شویم.

وحدت در قرآن

آیات متعددى از قرآن با تعبیرهاى گوناگون مسلمانان را به اتحاد و توحید صفوف فراخوانده و از اختلاف و دشمنى بر حذر داشته است، از جمله:

  1. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » (آل‌عمران/103).
  2. «وَ لا تَکونُوا کالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیناتُ وَ أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ»؛ (آل‌عمران/105).
  3. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیکمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ» (حجرات/10).
  4. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْکفّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ»(الفتح/29).
  5. «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ» (انبیاء/92).

وحدت در سنت و سیره نبوى(صلى‌الله‌علیه‌وآله)

با مطالعه سنت و تاریخ زندگانى پربار پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) به موارد زیادى برمى‌خوریم که حضرت در قول و عمل پیروان خود را به اتحاد دعوت نموده و نسبت به تفرقه و اختلاف هشدار مى‌داد و همواره مراقب بود تا مسلمانان با یک‌دیگر اختلاف نکنند و اگر کوچک‌ترین اختلاف و نزاعى بین آنها پیش مى‌آمد با آن برخورد مى‌کرد و آتش فتنه را خاموش مى‌کرد. از اقوال پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) در این باره مى‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف ـ ذمه المسلین واحدة یسعى بها ادناهم و هم ید على من سواهم فمن اخفر مسلما فعلیه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین لا یقبل منه یوم القیامه صرف و لا عدل؛ عهد و امان مسلمانان یکى است و در زمینه پایین‌ترین آنها هم مى‌توانند تلاش کنند و مسلمانان یک دست و متحد بر دیگران‌اند و هر کس به مسلمانى خیانت کند نفرین خدا، فرشتگان، و همه مردم بر او خواهد بود و خداوند در روز قیامت هیچ عذر و بهانه‌اى را از او نمى‌پذیرد». (منصور على ناصف، 1382ق، ج4، ص 400).
ب ـ «المسلم اخو المسلم لایظلمه و لایسلمه (اى الى الهلاک) من کان فى حاجته اخیه کان الله فى حاجة و من فرج عن مسلم کربه فرج الله عنه کربه من کرب یوم القیامه و من ستر مسلما ستره الله یوم القیامه؛ مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمى‌کند، او را رها نکرده و تنها نمى‌گذارد. هر کس در پى حاجت برادر خود باشد خدا در پى حاجت او است و هر که اندوهى را از مسلمانى برطرف کند خدا در روز قیامت اندوهى از اندوه‌ها‌ى قیامت را از او برطرف مى‌کند. هر کس مؤمنى را بپوشاند خدا او را در روز قیامت مى‌پوشاند». (پیشین، ج5، ص 20).
ج ـ «مثل المومن فى توادّهم و تعاطفهم و تراحمهم بمنزله الجسد اذ اشتکى منه شىء تداعى له سایر الجسد بسحر و الحمى؛ مؤمنین در دوستى، عطوفت و مهربانى خود نسبت به یک‌دیگر مانند اعضاى پیکر یک انسان‌اند، هرگاه عضوى رنجور و دردمند گردد اعضاى دیگرى نیز از بى‌خوابى و سوز تب متأثر مى‌گردد». (ابن حنبل، بى‌تا، ج 4، ص 270).
پیامبر اسلام علاوه بر توصیه‌ها‌ى قولى، در عمل نیز جهت ایجاد وحدت قدم برمى‌داشت. از جمله این موارد آشتى دادن دو قبیله اوس و خزرج است که سال‌ها‌ در مدینه با یک‌دیگر دشمنى و خصومت شدید داشتند. پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) در همان روزهاى آغازین ورود خود به مدینه دشمنى و اختلاف دیرینه آنها را به دوستى و اتحاد تبدیل نمود. (سیوطى، ج2، ص 287 ذیل آیه 103 آل‌عمران؛ به نقل از بحوث قرانیه فى التوحید و الشرک، آیه الله سبحانى).
یکى دیگر از اقدامات عملى پیامبر اسلام جهت بر قرارى اخوت و همدلى میان مسلمانان و ریشه کن کردن اسباب اختلاف، بستن عقد اخوت و برادرى میان انصار و مهاجرین است. با توجه به اینکه میان انصار و مهاجرین از لحاظ قومى، نژادى و اقتصادى فاصله زیادى بود منافقان سعى مى‌کردند از این طریق میان آنها اختلاف ایجاد کنند و جامعه نو بنیاد اسلامى را در مدینه به خطر‌اندازند، اما پیامبر از طریق ایجاد عقد و پیمان برادرى میان آن‌ها‌، امید منافقان را به یأس تبدیل کرد. (ابن هشام، 1363ش، ج2، ص150).

مسلمان و مؤمن کیست؟

از آنچه گفته شد، در ضرورت و اهمیت اتحاد مسلمانان براى هیچ مسلمانى تردید باقى نمى‌ماند اما جاى این سؤال وجود دارد که به لحاظ کلامى و فقهى به چه کسى مسلمان و مؤمن گفته مى‌شود. طبق روایات نبوى که شیعه و سنى در کتاب‌ها‌ى حدیثى معتبر خود آنها را نقل نموده‌اند، مسلمان کسى است که شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر خاتم بدهد و اعتقاد به معاد، نمازهاى پنج گانه، روزه، زکات و حج داشته باشد.
«عن عکرمة بن خالد عن ابن عمر قال قال رسول الله: بنى الاسلام على خمس: شهادة ان لااله الا الله و ان محمدا رسول الله و اقامه الصلاة و ایتاء الزکاة و الحج و صوم رمضان؛ پیامبر فرمود: اسلام بر پنج چیز بنا شده است: شهادت به وحدانیت خدا و رسالت حضرت محمد، بر پا داشتن نماز، دادن زکات و روز ماه رمضان». (نجارى، بى‌تا، ج1، ص 11).
«عن ابن عمر (رض) ان رسول الله قال امرت ان اقاتل الناس حتى یشهدوا ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و یقیم الصلاة و یؤتوا الزکاة فاذا فعلوا ذلک عصموا منى دمائهم و اموالهم؛ از ابن عمر نقل شده است که رسول خدا فرمود: ما مأمور شده‌ایم که با مردم بجنگیم تا اینکه شهادت به وحدانیت خدا و رسالت حضرت محمد بدهند و نماز را بر پا دارند و زکات بدهند، اگر چنین کردند خون و مالشان از ناحیه ما در امان است». (پیشین، ص 13).
«عن ابى عمر بن الخطاب (رض) سئل رجل عن النبى من الاسلام قال: یا محمد اخبرنى عن الاسلام، فقال رسول الله: الاسلام ان تشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و تقیم الصلاة و تؤتى الزکاة و تصوم رمضان و تحج البیت ان استطعت الیه سبیلا ... قال فاخبرنى عن الایمان، قال: ان تؤمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله والیوم الاخر و تؤمن بالقدر خیره و شره؛ مردى از پیامبر در مورد اسلام سؤال کرد، پیامبر فرمود: اسلام این است که شهادت بدهى خدایى جز خداى واحد نیست و اینکه محمد رسول خدا است و نماز بر پا دارى و زکات بدهى و روزه ماه رمضان را بگیرى و حج خانه خدا را در صورت استطاعت انجام دهى. سپس آن مرد از معناى ایمان پرسید، پیامبر فرمود: ایمان به خدا و ملائکه و کتاب‌ها‌ و انبیاى خداوند و روز قیامت و قدر، خیر و شرش را باور داشته باشى». (قشیرى، 261ق، ج1، ص 37).
«عن عجلان ابى صالح قال: قلت لابى عبد الله او قفنى على حدود الایمان، فقال: شهادة ان لااله الا الله و ان محمدا رسول الله و الاقرار بماجاء به من عند الله و صلوات الخمس و اداء الزکاة و صوم شهر رمضان و حج البیت و ولایة ولینا و عداوة عدونا و الدخول مع الصادقین؛ عجلان مى‌گوید خدمت امام صادق عرض کردم که مرا از حدود و تعریف ایمان آگاه کن، امام صادق فرمود: شهادت بر وحدانیت خدا و رسالت حضرت محمد و اعتراف به اینکه آنچه پیامبر آورده است از جانب خدا مى‌باشد و نمازهاى پنج‌گانه و اداى زکات و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و دوست داشتن دوستان و دشمنى دشمنان ما، و وارد شدن در جمع صادقین، ایمان است». (کلینى، بى‌تا، ج 1، ص 29).

تعریف عبد القاهر بغدادى از مسلمان

عبد القاهر بغدادى از متکلمان اهل‌سنت در تعریف مسلمان سنى مى‌گوید: «والصحیح عندنا ان امة الاسلام تجمع المقرین بحدوث العالم و توحید صانعه و قدمه و صفاته و عدله و حکمته و نفى التشبیه عنه و نبوت محمد(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و رسالته الى الکافه و بتأبید شریعته و بان کل ما جاء به حق و بان القرآن منبع احکام الشریعه و ان الکعبة هى القبلة التى تجب الصلاة الیها فکل من اقر بذلک کله و لم یشبه ببدعة تود الى الکفر فهو السنى الموحد؛ صحیح در نزد ما این است که امت اسلام جمع مى‌کند هرکسى که اقرار به حدوث عالم و یگانگى سازنده و خالق آن و قدیم بودن خدا و اینکه خدا داراى صفات و عادل و حکیم است و اینکه خدا شریک ندارد و نیز اقرار به نبوت و عمومیت رسالت حضرت محمد و ابدى و جاودانى بودن شریعت آن حضرت داشته باشد و معتقد باشد هر آنچه محمد(صلى‌الله‌علیه‌وآله)آورده است حق است و قرآن سرچشمه احکام شریعت و خانه کعبه همان قبله‌اى است که نماز خواندن به سمت آن واجب است. بنابراین هرکسى به آنچه ذکر شد اقرار و اعتراف داشته باشد و بدعت که منجر به کفر بشود انجام ندهد سنى موحد و یگانه پرست است». (بغدادى، بى‌تا، ص 13).
طبق تعریف بغدادى از سنى موحد، شیعیان نیز سنى موحداند، زیرا به همه آنچه در عبارت بغدادى ذکر شد اقرار و ایمان دارند.
از آنچه بیان شد دو مطلب به خوبى استفاده مى‌شود:
1ـ وحدت و همبستگى مسلمانان علاوه بر اینکه واجب عقلى است یک فریضه و واجب دینى نیز مى‌باشد و مسلمانان باید به این دستور و واجب دینى عمل نمایند.
2ـ مسلمان و مؤمن کسى است که:
الف ـ ایمان به خدا و یگانگى او داشته باشد؛
ب ـ ایمان به نبوت و رسالت حضرت محمد(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و هر آنچه به همراه خود آورده است داشته باشد؛
ج ـ عقیده به معاد و روز قیامت داشته باشد.

نقش علماى دینى در ایجاد همبستگى و وحدت اسلامى

به طور کلى در فرهنگ اسلام، علما و دانشمندان دینى از جایگاه و قداست بسیار بالایى برخوردارند و به تعبیر قرآن، داراى درجات و مراتب بالاترى نسبت به دیگران مى‌باشند؛ «یرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات» (مجادله/11). در احادیث نبوى، از علما و جانشینان پیامبر خاتم به وارثین انبیا و ستارگان آسمان و ... یاد شده است:
قال النبى(صلى‌الله‌علیه‌وآله) رحم الله خلفائى، فقیل یا رسول الله و من خلفائک؟ قال: الذین یحیون سنتى و یعلمونها عباد الله؛ پیامبر فرمود: خداوند جانشینان مرا رحمت کند، عرض شد اى رسول خدا جانشینان شما چه کسانى هستند؟ فرمود: کسانى که سنت مرا زنده نموده و به بندگان خدا آموزش مى‌دهند». (هندى، 1405، ج 10، ص 229).
ان العلما ورثة الانبیاء ان الانبیاء لم یورثوا دینارا و لا درهما انما ورثوا العلم فمن اخذه فقد اخذ بحظ وافر؛ همانا عالمان وارثان پیامبران‌اند، پیامبران طلا و نقره به ارث نمى‌گذارند، بلکه ارث پیامبر جز علم و دانش چیز دیگرى نیست، هرکه از آن بر دارد و استفاده کند بهره فراوانى برده است» (قزوینى، 1395ق، ج1، ص 81).
ان مثل العلماء فى الارض کمثل النجوم یهتدى بها فى ظلمات البر و البحر فاذا انطمست النجوم او شک ان تظل الهداة؛ علما در روى زمین همانند ستارگان در آسمان‌اند که به وسیله آنها مردم در تاریکى‌ها‌ى بیابان و دریا هدایت مى‌شوند، اگر ستاره‌ها‌ غروب نمایند نزدیک است که راهنمایان راه را گم کنند. (منذرى، 1388ق، ج1، ص 102ـ100).
با توجه به جایگاه و مقام معنوى و اجتماعى علما و پیشوایان دینى، آنان داراى مسئولیت خطیر و نقش کلیدى و محورى در ایجاد وحدت و هماهنگى بین مسلمانان و برطرف کردن اختلاف و نفاق از میان ایشان‌اند، زیرا نقش و مسئولیت هر کس به میزان ارزش وجودى و جایگاه و موقعیت او در جامعه است. بنابراین همان‌گونه که قرآن و پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) امت مسلمان را به انسجام و برادرى فراخوانده و از اختلاف و دشمنى بر حذر داشته‌اند، علماى اسلام که طبق نص پیامبر وارث، جانشین و امین خدا و پیامبرند باید با تأسى از پیامبران اختلافات و تنش‌ها‌ى مذهبى، نژادى، منطقه‌اى و ملى را از راه‌ها‌ى مختلف از جمله خطابه و منبر، کتاب، مجله، روزنامه، اینترنت و سایر ابزار تبلیغاتى، از میان مسلمانان ریشه کن نمایند و در مقابل، بذر محبت، همدلى و برادرى را در دل‌ها‌ى آنان بیافشانند.
اکنون وقت آن رسیده است که علما با درک زمان و شرایط حساس جهان اسلام با تمسک به کتاب و سنت و در نظر گرفتن اصول و مشترکات اسلام، از اختلافات و اعمال تفرقه انگیز پرهیز نمایند و جلوى کسانى که زمینه‌ها‌ى دشمنى میان مسلمین و جدایى آنان از یک‌دیگر را فراهم مى‌کنند گرفته و نقشه‌ها‌ى خطرناک دشمنان اسلام را خنثى نمایند.
وحدت میان علماى اسلام رمز موفقیت، عظمت، پیشرفت و سربلندى مسلمین مى‌باشد. اهمیت و ضرورت اتحاد و مداراى علماى مسلمان از آن رو است که همبستگى ایشان سبب انسجام، همدلى و همراهى سایر اقشار مسلمانان مى‌شود؛ زیرا علما پیشوا و مقتداى امت اسلام‌اند و مردم از آنها تبعیت مى‌کنند. پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «صنفان من امتى اذا صلحا صلحت امتى و اذا فسدوا فسدت امتى، قیل: یا رسول الله و من هما؟ قال: الفقهاء و الامراء؛ پیامبر فرمود: دو دسته از امت من اگر صالح و شایسته شدند امت من صالح و شایسته مى‌شوند و اگر فاسد شدند امت فاسد مى‌شوند، سؤال شد آن دو طایفه کدام‌اند، فرمود: دانشمندان دینى و حاکمان».

راه‌کارهاى علما در اتحاد مسلمانان

عالمان دین با راه‌کارهاى زیر به خوبى مى‌توانند مسلمانان را با یک‌دیگر نزدیک و متحد و اختلافات را از میان آنها ریشه کن نمایند:

  1. ترویج فضایل اخلاقى و انسانى در میان جوامع اسلامى و امر به معروف و نهى از منکر؛
  2. پرهیز از جمود فکرى و کوته نظرى و جلوى گیرى از خرافات و بدعت‌ها‌؛
  3. اجتناب از تعصب ملى، نژادى، منطقه‌اى، قومى و مذهبى و توجه به این اصل که ملاک امتیاز و برترى در اسلام تقواى الهى است (إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکمْ) (حجرات/13) و نژاد، رنگ و قوم تنها وسیله شناسایى از یک‌دیگر است نه امتیاز معنوى (وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا) (همان)؛
  4. توجه به دستورات قرآن و سنت درباره اتحاد؛
  5. خود دارى از تفسیر به رأى آیات قرآن کریم؛
  6. اقتدا به اهل‌بیت پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) در برخورد با سران مذاهب اسلامى؛
  7. خوددارى از سب و لعن و تکفیر و متهم نمودن یک‌دیگر؛
  8. اخلاص، حسن نیت، سعه صدر و رعایت آداب گفت‌وگو در مقام تفاهم و تبادل نظر و مباحث علمى (وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ) (نحل/125)؛
  9. ارتباط مداوم میان علماى مذاهب اسلامى از طریق برگزارى نشست‌ها‌ و سیمنارهاى علمى و تحقیقى در فضاى آزاد و صمیمى و تسلیم شدن در برابر منطق صحیح و قوى؛
  10. مقایسه و تطبیق موارد اشتراک و افتراق مکتب خلفا و اهل‌بیت(علیهم‌السلام)؛
  11. اجتناب از نقل روایات ضعیف و اسرائیلیات و اقوال نادر و اختلاف انگیز؛
  12. خوددارى از صدور هر نوع فتواى تفرقه انگیز؛
  13. نقل روایات از کتاب‌ها‌ى حدیثى یک‌دیگر؛
  14. توجه به این نکته که اختلاف در مسایل فقهى امرى طبیعى و مطلوب است و کم و بیش در میان همه مذاهب وجود دارد؛
  15. توجه به مغز و روح دین و پرهیز از قشرى گرى و ظاهرگرایى؛
  16. مبارزه با جهل و بى‌خبرى و عقب ماندگى و تلاش براى فتح قله‌ها‌ى علوم و فنون مختلف؛
  17. پیروى از پیشگامان تقریب و منادیان وحدت اسلامى هم‌چون سید جمال الدین اسدآبادى، شیخ محمد عبده، سید عبد الحسین شرف الدین، امام خمینى، شیخ محمود شلتوت و ...؛
  18. توجه به این مطلب که شیعه و سنى دشمنى مشترک دارند؛
  19. بیان واقعیات و پرهیز از تحریف احکام؛
  20. آگاهى از مسایل اعتقادى و فقهى و اصطلاحات مذاهب اسلامى.

توجه عملى به راه‌کارها و پیشنهادات یاد شده، مسلمانان را به هم دیگر نزدیک و متحد نموده و سبب بازگشت عظمت از دسته رفته آنان و شکست دشمنان اسلام مى‌شود.
توضیح، تحلیل و بیان میزان تأثیر یکایک راه‌کارهاى ذکر شده فرصت و مجال دیگرى مى‌طلبد و در اینجا تنها به تبیین دو راه‌کار آخر به صورت خلاصه پرداخته مى‌شود.

نقش بیان واقعیات و پرهیز از تحریف احکام اسلامى در همبستگى مسلمانان

مقصود از بیان واقعیات و پرهیز از تحریف احکام این است که علماى محترم مذاهب اسلامى هنگام بازگویى و تعلیم احکام و مسایل فقهى باید همان‌گونه که ائمه مذاهب اسلامى و مراجع تقلید در کتاب‌ها‌ى فقهى و رساله‌ها‌ى عملیه خود بیان نموده‌اند عمل نمایند. به عنوان مثال، اگر عملى طبق نظر رئیس مذهب و مرجع تقلیدى مستحب است، در موقع تعلیم از آن به عنوان مستحب، اگر واجب است به عنوان واجب و اگر اختلافى است به عنوان مورد اختلاف از آن نام ببرند.
در مواردى دیده مى‌شود که برخى علما اعمالى را که طبق فتاواى رؤساى همه مذاهب اسلامى واجب نیست به گونه‌اى براى مردم بازگو مى‌کنند که تداعى واجب بودن نزد تمام مذاهب مى‌نماید؛ براى نمونه مى‌توان به مسئله تکتف در نماز (گذاشتن دست روى دست در حال قیام در نماز) و شهادت به ولایت حضرت على در اقامه اشاره کرد. برخى از علماى محترم اهل‌سنت تکتف را طورى به مردم آموزش داده و مى‌دهند که گویا واجب است و بدون تکتف نماز باطل است. آن‌ها‌ به این نکته اشاره نمى‌کنند که اولا همه مذاهب چهارگانه اهل‌سنت، تکتف در نماز را واجب نمى‌دانند؛ ثانیاً برخى از مذاهب اسلامى مانند مالکى نه تنها این عمل را واجب نمى‌دانند بلکهّ طبق بعضى از صورت‌ها‌ ارسال (رها کردن دست در حال قیام نماز) را مندوب و تکتف را مکروه مى‌دانند و ثالثاً آن‌ها‌یى هم که تکتف را سنت و مستحب مى‌دانند در نحوه آن اختلاف دارند؛ حنفیه معتقد است باید دست راست را بر دست چپ در زیر ناف گذاشت. اما شافعیه مى‌گوید باید دست را پشت ناف و در زیر سینه گذاشت. (ر.ک: جزیرى، 1406 ق، ج1، ص 251؛ حنفى، بى‌تا، ج 1، ص 287 و مرغنیانى، بى‌تا، ج1، ص 47).
از طرفى دیگر، علماى شیعه اذان و اقامه را به گونه‌اى به مسلمانان شیعه آموزش مى‌دهند که گویا شهادت به ولایت امیرالمؤمنین (اشهد ان علیا ولى الله) جزء اذان و اقامه است و بدون آن اذان و اقامه ناقص است. در حالى‌که هیچ یک از مراجع تقلید شیعه چنین فتوایى نداده‌اند. همه آن را مستحب مى‌دانند و در رساله‌ها‌ى عملیه خود تصریح کرده‌اند اگر کسى شهادت ثالثه را به این نیت که جزء اذان و اقامه است بگوید بدعت انجام داده است. (بنى‌ها‌شمى، 1378ش، ج1، ص540). شیخ طوسى در کتاب مبسوط در این مورد مى‌گوید: «الاذان و الاقامه خمسة و ثلاثون عشر فصلا ثمانیة عشر فصلا الاذان و سبعة عشر فصلا الاقامه ... فاما قول اشهد ان علیا امیر المومنین و آل محمد خیر البریه على ما ورد فى شواذ الاخبار فلیس بمعول علیه فى الاذان و لو فعله الانسان یاثم به غیر انه لیس من فضیلة الاذان و لا کمال فصوله؛ اذان و اقامه 35 فصل است، هرکدام به ترتیب 18 و 17 جمله دارد، اما گفتن اشهد ان علیا امیر المومنین و آل محمد خیر البریه بنابر آنچه که در اخبار شاذ آمده است که فقها در بحث اذان به آنها عمل نکرده‌اند اگر آن جمله را در اذان بگوید [به قصد جزئیت] گناه کرده است». (شیخ طوسى، 1387ق، ج1، ص99).
بنابراین اختلاف در مسایل فقهى یک امرى طبیعى است و هر مجتهدى که واجد شرایط باشد با توجه به مبانى و ادله شرعى که در اختیار دارد احکام اسلامى را از منابع آن استنباط و استخراج مى‌کند. این اختلاف‌نظر تنها در میان علماى شیعه و سنى نیست بلکه در میان مذاهب اهل‌سنت و علماى شیعه نیز وجود دارد. مذاهب چهارگانه اهل‌سنت در بسیارى از جزئیات مسایل فقهى با هم اختلاف دارند که این امر هیچ مشکلى به وجود نمى‌آورد و چنین اختلافى مذموم نیست، بلکه موجب بالندگى و پویایى فقه مى‌شود. براى نمونه مى‌توان به اختلاف آنها در مقدار مسح سر در وضو و تکتف در نماز و نحوه آن و معناى سنت، مندوب، مستحب، تطوع، فضیلت، واجب و فرض اشاره کرد. [۲]
در نتیجه، اگر همه تعالیم اسلام را در سه بخش عقاید، اخلاق، و احکام فقهى خلاصه کنیم، شیعه و سنى در مسایل اعتقادى و اخلاقى یا با هم اختلاف ندارند و یا اگر اختلاف دارند اندک است. اما در مسایل فقهى اختلاف هم در میان خود مذاهب اهل‌سنت است و هم علماى شیعه در بعضى موارد با یک‌دیگر اختلاف‌نظر دارند.
اما نکته مهم این است که اختلاف علمى در مسایل فقهى و حتى اعتقادى اگر به خوبى هدایت و رهبرى شود منجر به اختلاف سیاسى و دشمنى و مخاصمه نمى‌شود.

لزوم آگاهى علماى هر دو فرقه از مذاهب و عقاید یک‌دیگر

یکى از راه‌کارها و عوامل مهم اتحاد مسلمانان این است که علماى فرقه‌ها‌ى مختلف اسلامى از مذاهب و عقاید یک‌دیگر آگاهى و شناخت صحیح داشته باشند، در غیر این صورت ممکن است نسبت‌ها‌ى خلاف واقع به یک‌دیگر داده و هر کدام دیگرى را متهم به داشتن عقاید غیر اسلامى و شرک آلود نمایند.
به عنوان مثال، برخى از شیعیان معتقدند برادران اهل‌سنت دشمن اهل‌بیت‌اند یا دست‌کم نظر مثبت به اهل‌بیت ندارند، در حالى‌که همه برادران اهل‌سنت با توجه به آیه مودت «قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» (شورى/ 23) و آیه تطهیر «... إِنَّما یرِیدُ اللّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً (احزاب/33)، و روایاتى که در ذیل این دو آیه از پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) درباره اهل‌بیت در کتاب‌ها‌ى تفسیرى و حدیثى دو فرقه نقل شده است، اهل‌بیت پیامبر را دوست دارند.

دیدگاه اهل‌سنت درباره محبت اهل‌بیت

عبد القاهر بغدادى از علماى بزرگ اهل‌سنت قرن پنجم، نظر اهل‌سنت را درباره محبت اهل‌بیت این‌گونه بیان مى‌کند: «قالوا (اهل‌سنت) بمواله الحسن و الحسین و المشهورین من اسباط رسول الله(صلى‌الله‌علیه‌وآله) کالحسن بن الحسن و عبد الله بن حسن و على بن الحسین زین‌العابدین و محمد بن على بن الحسین المعروف بالباقر و هو الذى بلغه جابر بن عبدالله الانصارى سلام رسول‌الله(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و جعفر بن محمد المعروف با لصادق و موسى بن جعفر و على بن موسى الرضا و کذلک قولهم فى سائر من درجه على سنن ابائه الطاهرین؛ اهل‌سنت، امام حسن، امام حسین و معروفین از فرزندان پیامبر مانند حسن بن حسن و عبدالله بن حسن و زین العابدین و امام باقر، کسى که جابر بن عبد الله انصارى سلام رسول خدا را به او ابلاغ کرد، و جعفر بن محمد معروف به صادق و موسى بن جعفر و على بن موسى الرضا را دوست دارند و نیز فرزندان دیگر اهل‌بیت را که بر سنت پدران طاهرین خود مشى مى‌کنند دوست دارند». (بغدادى، بى‌تا، 360و362)
بنابراین شیعیان باید بدانند که محبت اهل‌بیت پیامبر اختصاص به شیعه ندارد بلکه برادران اهل‌سنت نیز آنان را دوست دارند. از این‌رو محبت اهل‌بیت، زمینه خوبى براى وحدت مسلمین و رهایى از دام اختلاف است.

دیدگاه امامان و علماى شیعه درباره غلات، تحریف قرآن و اصحاب پیامبر

در مقابل، تصور برخى از اهل‌سنت درباره شیعه چنین است: شیعیان اهل غلو (کسانى که حضرت على و امامان و فرزندان او را به الوهیت و نبوت توصیف مى‌کنند) و قائل به تحریف قرآن بوده و همه اصحاب پیامبر را سب و لعن مى‌کنند و ... . در حالى‌که امامان و علماى شیعه با شدت با غلات بر خورد کرده و غالیان را تکفیر نموده‌اند. امام على در این باره فرموده است: «اللهم انى برىء من الغلات کبرائه عیسى بن مریم من النصارى اللهم اخذلهم ابدا و لا تنصر منهم احدا؛ خداوندا من از غلات بیزارى مى‌جویم همان‌گونه که عیسى بن مریم از نصارى بیزارى جست، خدایا آنان را خار گردان و هیچ یک از آنان را یارى مکن». (علامه مجلسى، ج25، ص 346).
امام صادق نیز فرمود: «الغلات شر الخلق؛ بدترین مردم غالیان‌اند». (پیشین).
شیخ صدوق از محدثین و علماى بزرگ شیعه (381م) مى‌گوید: اعتقاد ما درباره غلات و مفوضه این است که آنها کافر و بدتر از یهود و نصارى مى‌باشند (شیخ صدوق، ص 17 به نقل از فرق و مذاهب ربانى گلپایگانى).
شیخ مفید از متکلمین معروف قرن چهارم (م413) نیز همین نظر را درباره غلات دارد. (شیخ مفید، ص 109).
بنابراین شیعه را با غلات یکى دانستن نشانه عدم اطلاع از دیدگاه شیعه درباره غلات است.
هم‌چنین شیعیان قول به تحریف قرآن را نمى‌پذیرند و مى‌گویند قرآن موجود همان قرآنى است که خدا بر پیامبر اکرم نازل فرموده است. همه علماى شیعه از فضل بن شاذان گرفته تا علماى عصر حاضر هیچ کس قائل به تحریف قرآن نشده است. گرچه برخى از روایات شاذ و ضعیف درباره تحریف قرآن در برخى منابع فریقین وجود دارد ولى کسى به آنها عمل نکرده است.
براى نمونه تنها به نقل عبارت مرحوم شیخ صدوق درباره عدم تحریف قرآن اکتفا مى‌شود. وى در رساله‌اى که در آن عقاید شیعه را بیان کرده است در مورد تحریف قرآن مى‌نویسد: «اعتقادنا ان القرآن الذى انزله الله تعالى على نبیه محمد هو ما بین الدفتین و هو ما بایدالناس لیس باکثر من ذلک و من نصب الینا انا نقول انه اکثر من ذلک فهو کاذب؛ اعتقاد شیعیان درباره قرآن این است: قرآنى که خداوند متعال بر پیامبر خود حضرت محمد(صلى‌الله‌علیه‌وآله) نازل کرده است همین قرآنى است که در دست مسلمانان است، بیش‌تر از این نبوده و نیست و هر کس به شیعه نسبت دهد که آنان معتقد به قرآنى هستند که بیش‌تر از قرآن موجود است، دروغ‌گو است.[۳] (شیخ صدوق، اعتقادات الامامیه، ضمیمه شرح باب حادى عشر، به نقل از رسائل و مقالات آيت‌الله سبحانى، ج1، ص 192)
دیدگاه شیعه درباره صحابه پیغمبر دیدگاهى معتدل و به دور از افراط و تفریط است؛ یعنى شیعه به اصحاب پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) احترام مى‌گذارد، اما طبق آیات قرآن و برخى روایات، بعضى از اصحاب از مسیر پیامبر خارج شدند و شیعه نسبت به آنها حساس است.
بنابر آنچه گفته شد همه عوامل و راه‌کارهاى یاد شده، به ویژه بیان واقعیات و دیدگاه‌ها‌ى اصلى صاحبان مذاهب اسلامى و علماى صاحب‌نظر هر مذهب و آگاهى از عقاید یک‌دیگر و معرفى عقاید پیروان مذاهب اسلامى از کتاب‌ها‌یى که مورد قبول آنان است نقش عمده در ایجاد وحدت و همبستگى مسلمانان دارد که عالمان دین با به کار بستن آنها مى‌توانند جلوى تکفیر، طعن و اتهام بستن مسلمانان به یک‌دیگر را بگیرند و آنها را در یک صف قرار دهند.
علماى فعلى جهان اسلام باید با اقتدا به عالمان گذشته خود، کلام، فقه و اصول مقارن و بین‌المذاهب بنویسند و تدریس کنند و از یک‌دیگر کسب فیض نمایند و مجالس مناظره و گفت‌وگو را در فضاى صمیمى فراهم نمایند؛ همان‌گونه که در قرن چهارم هجرى شیخ مفید و قاضى ابوبکر باقلانى در فضاى صمیمى با رعایت آداب و شرایط مناظره با یک‌دیگر مناظره مى‌کردند و به همین دلیل شیخ مفید در میان اهل‌سنت از احترام زیادى برخوردار بود و وقتى رحلت کرد تشییع جنازه او یکى از باشکوه‌ترین و شلوغ‌تر ین مراسم تشییع جنازه بود با اینکه بیش‌تر مردم بغداد از اهل‌سنت بودند.
یا در قرن پنجم، مرحوم شیخ طوسى کتاب «الخلاف» در بیان دیدگاه‌ها‌ى مذاهب اسلامى نوشت و یا فاضل قوشجى، از علماى اهل‌سنت، بر کتاب «تجرید الاعتقاد» خواجه نصیرالدین طوسى شرح نوشت و نیز مرحوم فیض کاشانى (م1072) به تهذیب و تحقیق در مورد کتاب احیاء علوم الدین غزالى پرداخت.
هم‌چنین در گذشته نه چندان دور، سید جمال الدین افغانى، شیخ محمد عبده، علامه اقبال لاهورى، شیخ حسن بناء (رهبر اخوان المسلمین)، شیخ محمود شلتوت، آيت‌الله بروجردى، شرف الدین عاملى، شیخ سلیم بشرى، و امام خمینى، از منادیان وحدت اسلامى بودند که از هیچ تلاشى در ایجاد وحدت و اخوت اسلامى فروگذار نکردند، بنابراین بسیار شایسته است که علماى فعلى جهان اسلام به آنان تأسى نموده و در راه وحدت و انسجام مسلمین تلاش شبانه روزى نمایند و نغمه‌ها‌ى شوم اختلاف را در نطفه خفه نمایند.

فتواى شیخ شلتوت بر جواز تقلید از مذهب شیعه

در پایان جهت حسن ختام، فتواى تاریخى و وحدت بخش شیخ محمود شلتوت رئیس وقت الازهر و نیز روایاتى را که حضرت امام خمینى در بحث تقیه مداراتى در کتاب رسائل خود نقل نموده است بیان مى‌گردد:
شیخ محمود شلتوت در پاسخ این سؤال که آیا مى‌شود از مذهب شیعه تقلید کرد چنین مى‌گوید: «ان مذهب الجعفریه المعروف به مذهب الشیعة الامامیة الاثنا عشریة مذهب یجوز التعبد به شرعا کسائر مذاهب اهل السنه.فینبغى للمسلمین ان یعرف ذلک و یتخلصوا من العصبیة بغیر الحق لما مذاهب معینة؛ مذهب جعفرى که معروف به مذهب شیعه دوازده امامى است مذهبى است که تقلید از آن و تعبد به آن شرعاً جایز است مانند سایر مذاهب اهل‌سنت. بنابراین سزاوار است که مسلمانان، مذهب شیعه امامیه را بشناسند و خود را از تعصب و دل بستن بدون دلیل از مذاهب خاص رها کنند». (بى‌آزار شیرازى، 1412ق).
امام خمینى در کتاب الرسائل خود در بحث تقیه مداراتى [۴] در مقام استدلال بر عدم اعاده اعمالى که به صورت تقیه مداراتى انجام شده است روایات زیر را، با به کار بردن تعبیر صحیحه و موثقه درباره آن‌ها‌، نقل نموده است: عنوان باب چنین است: «فى الروایات الدالة على صحة الصلاة مع العامه».

  1. 1ـ «صحیحه حماد بن عثمان عن ابى عبد الله انه قال: من صلى معهم فى الصف الاول کان کمن صلى خلف رسول الله فى الصف الاول». سپس امام در ذیل روایت اضافه مى‌کند که: «و لاریب ان الصلاة معه صحیحة ذات فضیلة جمة فکذلک الصلاة معهم حال التقیة؛ امام صادق فرمود کسى که با اهل‌سنت در صف اول جماعت نماز بخواند مانند کسى است که در پشت سر رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله) در صف اول نماز خوانده است. بدون تردید نماز خواندن با پیامبر نه تنها صحیح است که داراى فضیلت بسیار بزرگ است، هم‌چنین نماز خواندن با اهل‌سنت در حال تقیه داراى فضیلت بزرگ است. (امام خمینى، 1385ق، ص 198).
  2. 2ـ «عن ابى عبد الله ... صلوا فى عشائرهم و عدودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم؛ امام صادق به شیعیان خود فرمود: در میان طوائف و گروه‌ها‌ى اهل‌سنت نماز بگذارید و به عیادت بیماران آنها بروید و جنازه‌ها‌ى آنها را تشییع کنید». (پیشین، ص 195).

منابع و مآخذ

  1. قرآن کریم
  2. ابن‌بابویه، شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، مؤسسه النشر الاسلامى، قم، 1414.
  3. ابن‌حنبل، احمد، مسند و بهامشه منتخب کنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، دار الفکر، بى‌جا، بى‌تا.
  4. ابو محمد، عبد الملک (ابن‌هشام) السیرة النبویة، تحقیق عبد الحفیظ شبلى و دیگران، انتشارات ایران، قم، 1363ش.
  5. امام خمینى، روح الله، الرسائل، مؤسسه اسماعیلیان، تهران، 1385ق.
  6. بخارى، محمد بن اسماعیل، صحیح بخارى، دارالمعرفه، بیروت، بى‌تا.
  7. بغدادى، عبد القاهر، الفرق بین الفرق، تحقیق محیى الدین عبد الحمید، دارالمعرفه، بیروت، بى‌تا.
  8. بنى‌ها‌شمى، سید محمد حسن، توضیح المسائل مراجع، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ چهارم، 1378ش.
  9. بى‌آزار شیرازى، عبدالکریم، الوحدة الاسلامیه، موسسه الاعلمى، بیروت، چاپ دوم، 1412.
  10. جزیرى، عبد الرحمن، الفقه على المذاهب الاربعه، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ هفتم، 1406.
  11. حنفى، ابن همام، شرح فتح القدیر على الهدایه، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، بى‌تا.
  12. شیخ صدوق، الاعتقادات فى دین الامامیه.
  13. شیخ طوسى، محمد، المبسوط فى فقه الامامیه، تصحیح محمد تقى کشفى، المکتبة المرتضویه، تهران، 1387ق.
  14. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد.
  15. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 25.
  16. قزوینى، ابن ماجه، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤادعبدالباقى، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1395ق.
  17. قشیرى، مسلم، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقى، دار احیاء الکتب العربى، بیروت، چاپ اول، 1374ق.
  18. کتاب الخصال، تحقیق على اکبر غفارى، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1403.
  19. کلینى، محمد بن یعقوب، اصول کافى، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، بى‌تا.
  20. مرغینانى، برهان الدین، الهدایه شرح بدایة المبتدى، المکتبة الاسلامیه، بى‌تا، بى‌جا.
  21. منذرى، عبدالعظیم، الترغیب و الترهیب، تحقیق مصطفى محمد عمارة، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، 1388ق.
  22. منصور على شیف ناصف، التاج الجامع للاصول فى احادیث الرسول، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، 1382ق.
  23. هندى، متقى، کنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوة السقا، مؤسسه الرسالة، بیروت، چاپ پنجم، 1405ق.



پانویس

مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره هفتم، تابستان 1385 می‌باشد.

  1. محقق، نويسنده و مدرس حوزه.
  2. جهت اطلاع از اختلاف نظر رؤساى مذاهب اهل سنت به کتاب الفقه على مذاهب الاربعه، تأليف عبدالرحمن الجزيرى مراجعه نماييد.
  3. جهت آگاهى بيش‌تر از ديدگاه شيعه درباره عدم تحريف قرآن به مقدمه تفسير البيان مرحوم آيت‌الله خوئى مراجعه نماييد.
  4. و المراد بالتقيه مداراة ان يکون المطلوب فيها نفس شمل الکلمة و وحدتها لاجل مدارات الناس و جلب محبتهم و جر مودتهم من غير خوف ضرر کما فى التقيه خوفا (امام خمينى).