ثنویه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی «ثَنَوّیت، از مباحث مربوط به کلام و به معنای اعتقاد به وجود دو خدا (دو خالق و م...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
ثَنَوّیت، از مباحث مربوط به کلام و به معنای اعتقاد به وجود دو خدا (دو خالق و مُدَبِّر) در عالم می‎ باشد.
ثَنَوّیت، از مباحث مربوط به [[کلام]] و به معنای اعتقاد به وجود دو [[خدا]] (دو خالق و مُدَبِّر) در عالم می‎ باشد.


==تاریخچه==
==تاریخچه==
ثنويه‏ فرقه ‏هايى بودند كه به دو اصل خير و شر قايل شدند.
ثنويه‏ فرقه ‏هايى بودند كه به دو اصل خير و شر قايل شدند.
اما در اسلام ثنويه كسانى هستند كه معتقدند: «الخير من الله و الشر من ابليس او من انفسنا». يعنى هرچه نيكى و طاعت است از خداوند مى ‏باشد و هر چه بدى و معصيت است از شيطان و نفس ما، چنان كه در قرآن كريم آمده است: «ما أصابك من حسنة فمن الله و ما أصابك من سيئة فمن نفسك ...» سوره نساء،آیه 79. پیشینه اعتقاد به ثنویت به قبل از ظهور اسلام بر می گردد و منابع دینی نیز بدان پرداخته‌اند. ثنویت دارای اقسامی است که شامل میانه رو و افراطی می‌شود. این نوع تفکر موجب تشکیل فرقه های متعددی از  جمله  مجوس، مانویه، مزدکیه، زروانیه و دیصانیه شده است. ابن اَبی العَوجاء، ابوشاکر دیصانی و ابن طالوت از بزرگان ثنویت هستند.
اما در [[اسلام]] ثنويه كسانى هستند كه معتقدند: «الخير من الله و الشر من ابليس او من انفسنا». يعنى هرچه نيكى و طاعت است از خداوند مى ‏باشد و هر چه بدى و معصيت است از شيطان و نفس ما، چنان كه در قرآن كريم آمده است: «ما أصابك من حسنة فمن الله و ما أصابك من سيئة فمن نفسك ...» سوره نساء،آیه 79. پیشینه اعتقاد به ثنویت به قبل از ظهور اسلام بر می گردد و منابع دینی نیز بدان پرداخته‌اند. ثنویت دارای اقسامی است که شامل میانه رو و افراطی می‌شود. این نوع تفکر موجب تشکیل فرقه های متعددی از  جمله  مجوس، مانویه، مزدکیه، زروانیه و دیصانیه شده است. ابن اَبی العَوجاء، ابوشاکر دیصانی و ابن طالوت از بزرگان ثنویت هستند.
فكر ثنوى در بعضى از «غلاة» شيعه مانند «بيانيه» و بعضى از «معتزله» نيز راه يافت و غالب ايشان متأثر از افكار ايرانى قديم مانند مانويه، مزدكيه، زروانيه و ديصانيه شده ‏اند.<ref>مشکور محمد جواد  فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 132</ref> همچنین می توان گفت که ثنویه از قدریه یا معتزله هستند و  در بسیاری از موارد، قَدَریه و معتزله را یک فرقه به شمار آورده اند و معتقدند که خیر از خدا و شر از شیطان است.<ref>ابن جوزی ابو الفرج عبد الرحمن بن علی،  تلبیس ابلیس،  ص40</ref> <ref>مشکور محمد جواد، هفتاد و سه ملت، ص29</ref>  <ref>مقریزی احمد بن علی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج2، ص348</ref>   
فكر ثنوى در بعضى از «غلاة» شيعه مانند «بيانيه» و بعضى از «معتزله» نيز راه يافت و غالب ايشان متأثر از افكار ايرانى قديم مانند مانويه، مزدكيه، زروانيه و ديصانيه شده ‏اند.<ref>مشکور محمد جواد  فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 132</ref> همچنین می توان گفت که ثنویه از قدریه یا معتزله هستند و  در بسیاری از موارد، قَدَریه و معتزله را یک فرقه به شمار آورده اند و معتقدند که خیر از خدا و شر از شیطان است.<ref>ابن جوزی ابو الفرج عبد الرحمن بن علی،  تلبیس ابلیس،  ص40</ref> <ref>مشکور محمد جواد، هفتاد و سه ملت، ص29</ref>  <ref>مقریزی احمد بن علی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج2، ص348</ref>   
نوشته اند: «در منابع اسلامی از جمله افراد مشهور به داشتن عقاید ثنوی و به تعبیری زندیقان، این اشخاص بودند: ابن طالوت، ابوشاکر دیصانی، نعمان بن ابی العَوجاء، جعد بن درهم، ابن اخی ابی شاکر و صالح بن عبدالقدوس. گفته اند شاعرانی چون بَشّار بن بُرْد (م: 167ق)، اسحاق بن خلف (م: 318ق)، ابن سَیابَه(از شاگردان امام جعفر صادق (علیه السلام)، علی بن خلیل، علی بن ثابت و بُحتُری نیز به مذاهب ثنویه گرایش داشته اند. در منابع گزارش هایی متعارض از ثنوی بودن برخی اشخاص وجود دارد. این تعارضات گاهی ناشی از اشتباهات و گاهی از روی اتهام و به تبع آن نفی اتهام است. مثلاًً نام کسانی چون هشام بن حکم (از اصحاب امام صادق (علیه السلام)، ابوعیسی وراق (م: 247ق) و نظام معتزلی را در زمره قائلان به ثنویت آورده اند. در صورتی که چنانکه گزارش شده است این اشخاص خود از پیشگامان ردّیه نویسی بر ثنویان بوده اند. »  <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص136</ref>  
نوشته اند: «در منابع اسلامی از جمله افراد مشهور به داشتن عقاید ثنوی و به تعبیری زندیقان، این اشخاص بودند: ابن طالوت، ابوشاکر دیصانی، نعمان بن ابی العَوجاء، جعد بن درهم، ابن اخی ابی شاکر و صالح بن عبدالقدوس. گفته اند شاعرانی چون بَشّار بن بُرْد (م: 167ق)، اسحاق بن خلف (م: 318ق)، ابن سَیابَه(از شاگردان امام جعفر صادق (علیه السلام)، علی بن خلیل، علی بن ثابت و بُحتُری نیز به مذاهب ثنویه گرایش داشته اند. در منابع گزارش هایی متعارض از ثنوی بودن برخی اشخاص وجود دارد. این تعارضات گاهی ناشی از اشتباهات و گاهی از روی اتهام و به تبع آن نفی اتهام است. مثلاًً نام کسانی چون هشام بن حکم (از اصحاب امام صادق (علیه السلام)، ابوعیسی وراق (م: 247ق) و نظام معتزلی را در زمره قائلان به ثنویت آورده اند. در صورتی که چنانکه گزارش شده است این اشخاص خود از پیشگامان ردّیه نویسی بر ثنویان بوده اند. »  <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص136</ref>  

نسخهٔ ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۷

ثَنَوّیت، از مباحث مربوط به کلام و به معنای اعتقاد به وجود دو خدا (دو خالق و مُدَبِّر) در عالم می‎ باشد.

تاریخچه

ثنويه‏ فرقه ‏هايى بودند كه به دو اصل خير و شر قايل شدند. اما در اسلام ثنويه كسانى هستند كه معتقدند: «الخير من الله و الشر من ابليس او من انفسنا». يعنى هرچه نيكى و طاعت است از خداوند مى ‏باشد و هر چه بدى و معصيت است از شيطان و نفس ما، چنان كه در قرآن كريم آمده است: «ما أصابك من حسنة فمن الله و ما أصابك من سيئة فمن نفسك ...» سوره نساء،آیه 79. پیشینه اعتقاد به ثنویت به قبل از ظهور اسلام بر می گردد و منابع دینی نیز بدان پرداخته‌اند. ثنویت دارای اقسامی است که شامل میانه رو و افراطی می‌شود. این نوع تفکر موجب تشکیل فرقه های متعددی از جمله مجوس، مانویه، مزدکیه، زروانیه و دیصانیه شده است. ابن اَبی العَوجاء، ابوشاکر دیصانی و ابن طالوت از بزرگان ثنویت هستند. فكر ثنوى در بعضى از «غلاة» شيعه مانند «بيانيه» و بعضى از «معتزله» نيز راه يافت و غالب ايشان متأثر از افكار ايرانى قديم مانند مانويه، مزدكيه، زروانيه و ديصانيه شده ‏اند.[۱] همچنین می توان گفت که ثنویه از قدریه یا معتزله هستند و در بسیاری از موارد، قَدَریه و معتزله را یک فرقه به شمار آورده اند و معتقدند که خیر از خدا و شر از شیطان است.[۲] [۳] [۴] نوشته اند: «در منابع اسلامی از جمله افراد مشهور به داشتن عقاید ثنوی و به تعبیری زندیقان، این اشخاص بودند: ابن طالوت، ابوشاکر دیصانی، نعمان بن ابی العَوجاء، جعد بن درهم، ابن اخی ابی شاکر و صالح بن عبدالقدوس. گفته اند شاعرانی چون بَشّار بن بُرْد (م: 167ق)، اسحاق بن خلف (م: 318ق)، ابن سَیابَه(از شاگردان امام جعفر صادق (علیه السلام)، علی بن خلیل، علی بن ثابت و بُحتُری نیز به مذاهب ثنویه گرایش داشته اند. در منابع گزارش هایی متعارض از ثنوی بودن برخی اشخاص وجود دارد. این تعارضات گاهی ناشی از اشتباهات و گاهی از روی اتهام و به تبع آن نفی اتهام است. مثلاًً نام کسانی چون هشام بن حکم (از اصحاب امام صادق (علیه السلام)، ابوعیسی وراق (م: 247ق) و نظام معتزلی را در زمره قائلان به ثنویت آورده اند. در صورتی که چنانکه گزارش شده است این اشخاص خود از پیشگامان ردّیه نویسی بر ثنویان بوده اند. » [۵]

انگیزه گرایش به ثنویت

این پرسش ها در باره علت پیدایش ثنویت وجود دارد که «انگیزه ثنویین از نظریه دو مبدأ چه بوده است؟ آیا اساساً شرّی در عالم وجود دارد یا هرچه هست خیر محض است؟ اگر شری هست بسیار است یا اندک؟ اگر عالم آمیزه ای از خیرات و شرور است، آیا خیر و شر با هم در تضاد و تقابل اند؟ آیا صدور افعال متضاد و متقابل از مبدأ واحدِ مفروض، معقول است یا ناچاریم به سبب وجود خیر و شر در عالم، قائل به وجود دو فاعل شویم؟ اگر در عالم دو فاعل، مثلاًً نور و ظلمت، هست آیا آن دو قدیم اند یا حادث؟ پیدایی عالم به چه صورت بوده است؟ آیا نور و ظلمت متناهی اند یا نامتناهی؟ آیا نور و ظلمت فاعل بالطبع اند یا فاعل بالاختیار؟ این گونه سؤالات از جمله مسائلی است که در کلام اسلامی درباره مفهوم ثنویت طرح و بررسی شده است. می توان گفت عقیده ثنویون بر سه مقدمه استوار است: مقدمه اول، خارج نبودن امور عالم از دو حال، خیر یا شر؛ مقدمه دوم، قول به تضادّ میان خیر و شر؛ و مقدمه سوم، منع صدور افعال متضاد از فاعل واحد. در نتیجه این مقدمات، ثنویون معتقد بودند در عالم دو خالق (یا صانع) وجود دارد که یکی خالق همه خیرها و دیگری خالق همه شرهااست. در بحث با ثنویون هریک از این مقدمات نقد و بررسی شده است. اشاعره همه چیز را منتسب به خدا و مقدَّر او دانسته اند. معتزله و امامیه برای شروری که اختیار انسان در آن ها مدخلیتی ندارد، حکمت ها و مصالحی را عنوان کرده اند. تضاد میان خیر و شر هم به اعتقاد برخی متکلمان پذیرفتنی نیست. خیر و شر امور نسبی اند. امر واحد ممکن است از جهتی خیر و از جهت دیگر شر باشد. و در ردّ امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد هم می توان استدلال کرد. از دیگر آرای ثنویون، که متکلمان مسلمان درباره آن بحث کرده اند، عقیده ثنویون درباره نحوه پیدایی عالم است. به عقیده آن ها نور که از خشونت ظلمت در رنج بود، برای رهایی از آن با ظلمت ممزوج شد و از ترکیب آن دو، مزاج عالم پدید آمد. که البته با فرض تضاد نور و ظلمت، امتزاج آن ها ممتنع است. مسئله دیگری که توجه متکلّمان را به خود جلب کرده، نحوه فاعلیت نور و ظلمت است. عالمان اسلامی، به ویژه در قرن های سوم و چهارم، در ردّ دیدگاه ثنویون آثاری نوشته اند. در فلسفه هم، هرچند بحث ثنویت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است اما لازمه براهینی که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کرده اند و بحث از واجب الوجودِ بَحْت و بسیط و مطلق که ضدّ و نِدّ ندارد، نفی ثنویت است. درباره سهروردی، با توجه به علاقه او به حکمت ایران باستان و استفاده او از تعابیر نور و ظلمت، گاهی این نکته مطرح شده که لازمه دیدگاه او پذیرش ثنویت است، در صورتی که با توجه به صفاتی که او برای نورالانوار برمی شمارد، روشن است که در اندیشه او نیز ثنویت جایی ندارد و نورالانوار در نظر او یگانه مطلق است. » [۶]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 132
  2. ابن جوزی ابو الفرج عبد الرحمن بن علی، تلبیس ابلیس، ص40
  3. مشکور محمد جواد، هفتاد و سه ملت، ص29
  4. مقریزی احمد بن علی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج2، ص348
  5. دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص136
  6. دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص136