ابراهیم ادهم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به '‌علیه‌السلام')
جز (جایگزینی متن - '[[امام سجاد' به '[[علی بن الحسین (زین العابدین)')
 
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۲: خط ۱۲:
</div>
</div>


'''ابراهیم ادهم''' عارف و زاهد قرن دوم هجری قمری است. او در ابتدا زندگی اشرافی داشت اما ناگهان به زهد و عرفان روی آورد. او توفیق تشرف به خدمت امام [[امام محمد باقر|باقرالعلوم]] ‌علیه‌السلام پیدا کرد و حقایق و معارفى از آن امام بزرگوار استفاده نمود<ref>سید ابراهیم سید علوى، ‌سرزمین پیامبران، ص 194</ref>.ظاهراً اوضاع نابسامان خراسان در نیمۀ اول سدۀ ۲ق<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۷۷ بب‌. - هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش</ref> سبب شد که برخی از طالبان معرفت از آن‌جا به عراق و شام هجرت کنند که مهم‌ترین آنان ابراهیم ادهم (ه‌ م) بود که ظاهراً با امام جعفر صادق (ع) نیز در مدینه ملاقات کرد. ابوحنیفه او را «سیدنا» و جنید او را «مفاتیح العلوم» خوانده است‌<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۵، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش</ref>. ابراهیم ادهم نمونۀ زهد و ترک و تجرد بود و بر مخالفت با نفس اصرار می‌ورزید و به شدت از شهرت می‌گریخت. افزون بر آن بر کسب حلال و ارتزاق از دست‌رنج خود بسیار تأکید می‌کرد. در گفته‌ها و تعالیم او، مبانی و مقدمات بسیاری از معارف صوفیه، به‌ویژه مقامات و احوال مندرج است، از جمله آن‌که زهد را بر ۳ نوع دانسته است: «زهد واجب» یا پرهیز از حرام؛ «زهد سلامت»، یا پرهیز از شبهات؛ و «زهد فضل» یا زهدورزی در حلال<ref>سلمی، محمد، ج۱، ص۳۲-۳۵، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۸، ص۲۴-۲۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - میرعابدینی، ابوطالب، ج۱، ص۱۴-۱۷، ابراهیم ادهم، تهران، ۱۳۷۴ش</ref>.
'''ابراهیم ادهم''' عارف و زاهد قرن دوم هجری قمری است. او در ابتدا زندگی اشرافی داشت اما ناگهان به زهد و عرفان روی آورد. او توفیق تشرف به خدمت امام [[محمد بن علی (باقر العلوم)|باقرالعلوم]] ‌علیه‌السلام پیدا کرد و حقایق و معارفی از آن امام بزرگوار استفاده نمود<ref>سید ابراهیم سید علوی، ‌سرزمین پیامبران، ص 194</ref>.ظاهراً اوضاع نابسامان خراسان در نیمۀ اول سدۀ ۲ق<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۷۷ بب‌. - هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش</ref> سبب شد که برخی از طالبان معرفت از آن‌جا به عراق و شام هجرت کنند که مهم‌ترین آنان ابراهیم ادهم (ه‌ م) بود که ظاهراً با امام جعفر صادق (ع) نیز در مدینه ملاقات کرد. ابوحنیفه او را «سیدنا» و جنید او را «مفاتیح العلوم» خوانده است‌<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۵، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش</ref>. ابراهیم ادهم نمونۀ زهد و ترک و تجرد بود و بر مخالفت با نفس اصرار می‌ورزید و به شدت از شهرت می‌گریخت. افزون بر آن بر کسب حلال و ارتزاق از دست‌رنج خود بسیار تأکید می‌کرد. در گفته‌ها و تعالیم او، مبانی و مقدمات بسیاری از معارف صوفیه، به‌ویژه مقامات و احوال مندرج است، از جمله آن‌که زهد را بر ۳ نوع دانسته است: «زهد واجب» یا پرهیز از حرام؛ «زهد سلامت»، یا پرهیز از شبهات؛ و «زهد فضل» یا زهدورزی در حلال<ref>سلمی، محمد، ج۱، ص۳۲-۳۵، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۸، ص۲۴-۲۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - میرعابدینی، ابوطالب، ج۱، ص۱۴-۱۷، ابراهیم ادهم، تهران، ۱۳۷۴ش</ref>.


=زندگی=
=زندگی=
خط ۲۰: خط ۲۰:
کتاب‌های مختلف از جمله آثار عرفانی، درباره زندگی‌نامه، رفتار و نصایح او، مطالبی بیان کرده‌اند. برخی منابع مانند تذکرة الاولیای عطار نیشابوری، از دیدار وی با [[خضر نبی]] و آگاهی‌اش از [[اسم اعظم]] خداوند سخن گفته‌اند<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص۸۸؛ شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۱؛ ابن خمیس الموصلی، مناقب الأبرار، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۵۱</ref>
کتاب‌های مختلف از جمله آثار عرفانی، درباره زندگی‌نامه، رفتار و نصایح او، مطالبی بیان کرده‌اند. برخی منابع مانند تذکرة الاولیای عطار نیشابوری، از دیدار وی با [[خضر نبی]] و آگاهی‌اش از [[اسم اعظم]] خداوند سخن گفته‌اند<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص۸۸؛ شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۱؛ ابن خمیس الموصلی، مناقب الأبرار، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۵۱</ref>


==گرایش به زهد==
== گرایش به زهد ==


منابع مختلف اسلامی دلایل مختلفی برای گرایش ابراهیم ادهم به زهد و کناره‌گیری از دنیا بیان کرده‌اند؛ از جمله شنیدن صدایی غیبی وقتی می‌خواست به شکار بپردازد<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۱۳۵</ref> یا به زبان آمدن آهو<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۱۳۷۵ش، ص۱۲۸</ref>یا دیدن کارگری که با کمترین امکانات از زندگی خود لذت می‌برد<ref>مظاهری، اخلاق و جوان، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۰۳</ref>.چنانکه از خود او نقل شده ابراهیم ادهم دلیل انتخاب زهد و ترک دنیا را مواردی از این قبیل دانسته است: ترس از وحشت قبر و تنهایی آن، راه طولانی سفر قیامت و نداشتن توشه کافی، جباریت خداوند و نداشتن عذر موجه<ref>مشکینی، نصایح و سخنان چهارده معصوم(ع) و هزار و یک سخن، ۱۳۸۲ش، ص۱۶۵</ref>.
منابع مختلف اسلامی دلایل مختلفی برای گرایش ابراهیم ادهم به زهد و کناره‌گیری از دنیا بیان کرده‌اند؛ از جمله شنیدن صدایی غیبی وقتی می‌خواست به شکار بپردازد<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۱۳۵</ref> یا به زبان آمدن آهو<ref>هجویری، کشف المحجوب، ۱۳۷۵ش، ص۱۲۸</ref>یا دیدن کارگری که با کمترین امکانات از زندگی خود لذت می‌برد<ref>مظاهری، اخلاق و جوان، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۰۳</ref>.چنانکه از خود او نقل شده ابراهیم ادهم دلیل انتخاب زهد و ترک دنیا را مواردی از این قبیل دانسته است: ترس از وحشت قبر و تنهایی آن، راه طولانی سفر قیامت و نداشتن توشه کافی، جباریت خداوند و نداشتن عذر موجه<ref>مشکینی، نصایح و سخنان چهارده معصوم(ع) و هزار و یک سخن، ۱۳۸۲ش، ص۱۶۵</ref>.


به باور او وارد شدن به زهد و رسیدن به مقام صالحان، شروطی دارد؛‌ از جمله: بستن باب نعمت و گشودن باب شدت، بستن باب عزت و گشودن باب ذلت، بستن باب راحت و گشودن باب جهد، بستن باب خواب و گشودن باب بیداری، بستن باب بی‌نیازی و گشودن باب فقر، بستن باب آرزو و گشودن باب مرگ<ref>سهروردی، عوارف المعارف، ۱۳۷۵ش، ص۳</ref>.
به باور او وارد شدن به زهد و رسیدن به مقام صالحان، شروطی دارد؛ ‌ از جمله: بستن باب نعمت و گشودن باب شدت، بستن باب عزت و گشودن باب ذلت، بستن باب راحت و گشودن باب جهد، بستن باب خواب و گشودن باب بیداری، بستن باب بی‌نیازی و گشودن باب فقر، بستن باب آرزو و گشودن باب مرگ<ref>سهروردی، عوارف المعارف، ۱۳۷۵ش، ص۳</ref>.


[[محسن قرائتی]] زهدِ مورد نظر ابراهیم ادهم را مغایر با مفهوم زهد در اسلام دانسته و آن را مورد نهی و توبیخ [[پیامبر اسلام]](ص) معرفی کرده است<ref>قرائتی، گناه‌شناسی، ۱۳۸۶ش، ص۱۹۷</ref>.ابراهیم ادهم ازدواج و فرزندآوری را مغایر با زهد و گوشه‌گیری از اجتماع را لازم می‌دانسته است<ref>فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۹۲</ref>.
[[محسن قرائتی]] زهدِ مورد نظر ابراهیم ادهم را مغایر با مفهوم زهد در اسلام دانسته و آن را مورد نهی و توبیخ [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام]](ص) معرفی کرده است<ref>قرائتی، گناه‌شناسی، ۱۳۸۶ش، ص۱۹۷</ref>.ابراهیم ادهم ازدواج و فرزندآوری را مغایر با زهد و گوشه‌گیری از اجتماع را لازم می‌دانسته است<ref>فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۹۲</ref>.


==مهاجرت به مکه و شام==
== مهاجرت به مکه و شام ==


ابراهیم پس از توبه به نیشابور رفت ۹ سال در غار کوهی به نام البثراء ساکن شد<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۴۷</ref> و پس از آن به مکه رفت<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص۸۷</ref>.ذهبی، مورخ و محدث [[اهل سنت]] خروج او از بلخ را به علت ترس از [[ابومسلم خراسانی]] دانسته است<ref>.ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰،ص۴۴</ref>.ابراهیم ادهم در مکه با عارفانی چون [[سفیان ثوری]] و [[فضیل بن عیاض]] آشنا شد<ref>سلمی، طبقات الصوفیة، ۱۴۲۴ق، ص۱۵؛ فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۹</ref> و سپس به [[شام]] رفت<ref>ابن الملقن، طبقات الأولیاء، ۱۴۲۷ق، ص۳۷</ref> او را سبب پیشرفت زهد و عرفان در شام دانسته‌اند<ref>کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات اصفهان، سیری در سپهر اخلاق، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۰۷</ref>.
ابراهیم پس از توبه به نیشابور رفت ۹ سال در غار کوهی به نام البثراء ساکن شد<ref>زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۴۷</ref> و پس از آن به مکه رفت<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص۸۷</ref>.ذهبی، مورخ و محدث [[اهل سنت]] خروج او از بلخ را به علت ترس از [[ابومسلم خراسانی]] دانسته است<ref>.ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰،ص۴۴</ref>.ابراهیم ادهم در مکه با عارفانی چون [[سفیان ثوری]] و [[فضیل بن عیاض]] آشنا شد<ref>سلمی، طبقات الصوفیة، ۱۴۲۴ق، ص۱۵؛ فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۹</ref> و سپس به [[شام]] رفت<ref>ابن الملقن، طبقات الأولیاء، ۱۴۲۷ق، ص۳۷</ref> او را سبب پیشرفت زهد و عرفان در شام دانسته‌اند<ref>کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات اصفهان، سیری در سپهر اخلاق، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۰۷</ref>.
خط ۳۵: خط ۳۵:


ابراهیم ادهم در کنار [[حسن بصری]] (درگذشته ۱۱۰ق)، [[مالک دینار]]، [[رابعه عدویه]]، [[شقیق بلخی]] و [[معروف کرخی]] (درگذشته ۲۰۰ق) از طبقه نخستین عرفان و تصوف در [[اسلام]] بوده است. برخی معتقدند که نام صوفی در زمان ابراهیم ادهم رواج یافت<ref>احمدپور، کتاب‌شناخت اخلاق اسلامی، ۱۳۸۵ش، ص۳۷</ref>.
ابراهیم ادهم در کنار [[حسن بصری]] (درگذشته ۱۱۰ق)، [[مالک دینار]]، [[رابعه عدویه]]، [[شقیق بلخی]] و [[معروف کرخی]] (درگذشته ۲۰۰ق) از طبقه نخستین عرفان و تصوف در [[اسلام]] بوده است. برخی معتقدند که نام صوفی در زمان ابراهیم ادهم رواج یافت<ref>احمدپور، کتاب‌شناخت اخلاق اسلامی، ۱۳۸۵ش، ص۳۷</ref>.


صوفیان بلخ از جمله ابراهیم ادهم تحت تأثیر مکتب [[بصره]]، ویژگی‌هایی از قبیل مبالغه در زهد، عبادت، خوف و التزام به فقر داشته‌اند<ref>سلمی، مجموعة آثار أبوعبدالرحمن سلمی، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۳۵۸</ref>ابراهیم ادهم همچنین تحت تأثیر چهره‌های برجسته تصوف از جمله حسن بصری و سفیان ثوری هم بوده است در عین حال، تصوف شام، تأثیر بسیاری از ابراهیم ادهم گرفته و تحول زهد و عبادت‌ورزی و نیز ایجاد ریاضت‌های صوفیانه، نتیجه تأثیرات او قلمداد شده است<ref>کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات اصفهان، سیری در سپهر اخلاق، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۰۷</ref>.
صوفیان بلخ از جمله ابراهیم ادهم تحت تأثیر مکتب [[بصره]]، ویژگی‌هایی از قبیل مبالغه در زهد، عبادت، خوف و التزام به فقر داشته‌اند<ref>سلمی، مجموعة آثار أبوعبدالرحمن سلمی، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۳۵۸</ref>ابراهیم ادهم همچنین تحت تأثیر چهره‌های برجسته تصوف از جمله حسن بصری و سفیان ثوری هم بوده است در عین حال، تصوف شام، تأثیر بسیاری از ابراهیم ادهم گرفته و تحول زهد و عبادت‌ورزی و نیز ایجاد ریاضت‌های صوفیانه، نتیجه تأثیرات او قلمداد شده است<ref>کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات اصفهان، سیری در سپهر اخلاق، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۰۷</ref>.
خط ۴۱: خط ۴۰:
ابراهیم ادهم، از جمله محدثین به شمار آمده<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ذیل واژه ابراهیم ادهم، ص۴۰۵</ref> و در کتب رجالی اهل سنت بسیار مدح شده و از اصحاب [[ابوحنیفه]] و سفیان ثوری دانسته شده است<ref>شیروانی، ریاض السیاحة، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۲</ref>.ابوحنیفه، امام [[حنفی|مذهب حنفی]] در اهل سنت و [[جنید بغدادی]] از او با القابی احترام‌آمیز یاد کرده‌اند؛<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص 85 و 86</ref>.به طوری که این القاب در شعر عارفان نیز بازتاب داشته است<ref>اسیری لاهیجی، أسرار الشهود فی معرفه الحق المعبود، بی‌تا، ص۱۸۲</ref>.به گفته زین‌العابدین شیروانی (۱۱۹۴-۱۲۵۳ق)، نویسنده و شاعر صوفی، نامی از ابراهیم ادهم در کتب رجالی متقدم [[شیعه]] ذکر نشده است<ref>شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱</ref>۱.سید محسن اعرجی کاظمی (۱۱۳۰-۱۲۲۷ق)، فقیه شیعه، ابراهیم ادهم را در کنار [[کمیل بن زیاد]]، [[بشر بن حارث مروزی]] و [[بایزید بسطامی]] از رجال شیعی صوفی دانسته است<ref>اعرجی کاظمی، عدة الرجال، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۶۰</ref>.
ابراهیم ادهم، از جمله محدثین به شمار آمده<ref>دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ذیل واژه ابراهیم ادهم، ص۴۰۵</ref> و در کتب رجالی اهل سنت بسیار مدح شده و از اصحاب [[ابوحنیفه]] و سفیان ثوری دانسته شده است<ref>شیروانی، ریاض السیاحة، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۲</ref>.ابوحنیفه، امام [[حنفی|مذهب حنفی]] در اهل سنت و [[جنید بغدادی]] از او با القابی احترام‌آمیز یاد کرده‌اند؛<ref>عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص 85 و 86</ref>.به طوری که این القاب در شعر عارفان نیز بازتاب داشته است<ref>اسیری لاهیجی، أسرار الشهود فی معرفه الحق المعبود، بی‌تا، ص۱۸۲</ref>.به گفته زین‌العابدین شیروانی (۱۱۹۴-۱۲۵۳ق)، نویسنده و شاعر صوفی، نامی از ابراهیم ادهم در کتب رجالی متقدم [[شیعه]] ذکر نشده است<ref>شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱</ref>۱.سید محسن اعرجی کاظمی (۱۱۳۰-۱۲۲۷ق)، فقیه شیعه، ابراهیم ادهم را در کنار [[کمیل بن زیاد]]، [[بشر بن حارث مروزی]] و [[بایزید بسطامی]] از رجال شیعی صوفی دانسته است<ref>اعرجی کاظمی، عدة الرجال، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۶۰</ref>.


وی سرسلسله برخی از طریقت‌های صوفی دانسته شده است؛<ref>شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۷؛ میرزا شیرازی، مناهج أنوار المعرفة فی شرح مصباح الشریعة، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۴۵</ref> بر این اساس، طریقت [[ادهمیه]]<ref>گولپینارلی، مولانا جلال‌الدین، ۱۳۶۳ش، ص۲۴۶؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۲ش، ص۳۰۹</ref> و [[نقشبندیه]] خود را به واسطه ابراهیم ادهم متصل به [[امام سجاد]](ع) می‌دانند<ref>میرزا شیرازی، مناهج أنوار المعرفة فی شرح مصباح الشریعة، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۴۵</ref>.
وی سرسلسله برخی از طریقت‌های صوفی دانسته شده است؛<ref>شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۷؛ میرزا شیرازی، مناهج أنوار المعرفة فی شرح مصباح الشریعة، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۴۵</ref> بر این اساس، طریقت [[ادهمیه]]<ref>گولپینارلی، مولانا جلال‌الدین، ۱۳۶۳ش، ص۲۴۶؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۲ش، ص۳۰۹</ref> و [[نقشبندیه]] خود را به واسطه ابراهیم ادهم متصل به [[علی بن الحسین (زین العابدین)]](ع) می‌دانند<ref>میرزا شیرازی، مناهج أنوار المعرفة فی شرح مصباح الشریعة، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۴۵</ref>.


=ارتباط با معصومین(ع)=
=ارتباط با معصومین(ع)=
خط ۵۳: خط ۵۲:
ابراهیم ادهم روایاتی از امام باقر(ع)، محمد بن زیاد جمحی، ابی اسحاق، [[مالک دینار|مالک بن دینار]]، [[اعمش]] و پدر خود نقل کرده است<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰، ص۴۴</ref>.
ابراهیم ادهم روایاتی از امام باقر(ع)، محمد بن زیاد جمحی، ابی اسحاق، [[مالک دینار|مالک بن دینار]]، [[اعمش]] و پدر خود نقل کرده است<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰، ص۴۴</ref>.


معروف‌ترین شاگرد او [[شقیق بلخی]] است که از عارفان بزرگ و شاگرد [[امام کاظم]](ع) معرفی شده<ref>سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۱۰۶۸</ref> و بنا بر نظر مشهور<ref>فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۴</ref>مرید و تربیت‌یافته ابراهیم ادهم<ref>صفی علیشاه، عرفان الحق، ۱۳۷۱ش، ص۱۲۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ص۴۸</ref> یا همراه و هم‌صحبت او بوده است<ref>سلمی، طبقات الصوفیة انصاری، ۱۴۲۴ق، ص۱۸</ref>.
معروف‌ترین شاگرد او [[شقیق بلخی]] است که از عارفان بزرگ و شاگرد [[موسی بن جعفر (کاظم)]](ع) معرفی شده<ref>سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۱۰۶۸</ref> و بنا بر نظر مشهور<ref>فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۴</ref>مرید و تربیت‌یافته ابراهیم ادهم<ref>صفی علیشاه، عرفان الحق، ۱۳۷۱ش، ص۱۲۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ص۴۸</ref> یا همراه و هم‌صحبت او بوده است<ref>سلمی، طبقات الصوفیة انصاری، ۱۴۲۴ق، ص۱۸</ref>.


=در شعر و ادبیات=
=در شعر و ادبیات=


شیوه زندگی، رفتار و نصایح ابراهیم ادهم در سروده‌های شعرا به خصوص عارفان بازتاب گسترده‌ای داشته است به گونه‌ای که حکایات ابراهیم ادهم در موضوعات مختلف همچون زندگی‌نامه<ref>شاه نعمت الله ولی، دیوان شاه نعمت الله ولی، ۱۳۸۰ش، ص۹۹۶؛ عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۲۱۹؛ اسیری لاهیجی، أسرار الشهود فی معرفه الحق المعبود، بی‌تا، ص۱۸۲</ref>،داستان توبه و گرایش به زهد<ref>خلخالی، رسائل فارسی ادهم خلخالی، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۱</ref>،سبب هجرت<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، ص۵۲۰</ref>، ملاقات با خضر<ref>عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۲۷۷</ref> و فرزند خود<ref>عطار نیشابوری، منطق الطیر، ۱۳۷۳ش، ص۲۳۲</ref>، مناجات‌ها<ref>عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۴۰۲</ref> کرامات‌<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، ص۲۷۹</ref>، حکایات و موضوعات مختلف دیگر<ref>عطار نیشابوری، مصیبت نامه، ۱۳۵۴ق، ص۲۲۵؛ مولوی، دیوان کبیر شمس، ۱۳۸۴ش، ص۷۱۷؛ عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۶۹، ۳۵۰؛ فیض کاشانی،دیوان فیض کاشانی، ۱۳۸۱ش، ج۴، ص۷۹؛ عطار نیشابوری، مظهر العجائب، ۱۳۲۳ش، ص۹۸؛ فیض کاشانی، عرفان مثنوی، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۸</ref> به نظم و شعر درآمده است.
شیوه زندگی، رفتار و نصایح ابراهیم ادهم در سروده‌های شعرا به خصوص عارفان بازتاب گسترده‌ای داشته است به گونه‌ای که حکایات ابراهیم ادهم در موضوعات مختلف همچون زندگی‌نامه<ref>شاه نعمت الله ولی، دیوان شاه نعمت الله ولی، ۱۳۸۰ش، ص۹۹۶؛ عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۲۱۹؛ اسیری لاهیجی، أسرار الشهود فی معرفه الحق المعبود، بی‌تا، ص۱۸۲</ref>،داستان توبه و گرایش به زهد<ref>خلخالی، رسائل فارسی ادهم خلخالی، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۱</ref>،سبب هجرت<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، ص۵۲۰</ref>، ملاقات با خضر<ref>عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۲۷۷</ref> و فرزند خود<ref>عطار نیشابوری، منطق الطیر، ۱۳۷۳ش، ص۲۳۲</ref>، مناجات‌ها<ref>عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۴۰۲</ref> کرامات‌<ref>مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، ص۲۷۹</ref>، حکایات و موضوعات مختلف دیگر<ref>عطار نیشابوری، مصیبت نامه، ۱۳۵۴ق، ص۲۲۵؛ مولوی، دیوان کبیر شمس، ۱۳۸۴ش، ص۷۱۷؛ عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۶۹، ۳۵۰؛ فیض کاشانی، دیوان فیض کاشانی، ۱۳۸۱ش، ج۴، ص۷۹؛ عطار نیشابوری، مظهر العجائب، ۱۳۲۳ش، ص۹۸؛ فیض کاشانی، عرفان مثنوی، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۸</ref> به نظم و شعر درآمده است.


=وفات=
=وفات=


منابع مختلف تاریخی سال وفات ابراهیم ادهم را ۱۶۰ق،161ق،۱۶۲ق یا ۱۶۶ق ذکر کرده‌اند. او به مرگ طبیعی وفات کرد؛<ref>خوارزمی، ینبوع الأسرار، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۳۷۷ به نقل از تذکره الاولیا</ref>هرچند برخی معتقدند که در یکی از غزوات و جنگ با رومیان<ref>روزبهان ثانی، تحفة أهل العرفان، ۱۳۸۲ش، ص۲۱</ref>در منطقه سوقین یکی از بلاد روم کشته شد<ref>زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس،۱۴۱۴ق، ج۱۳، ص۲۳۲؛ خوارزمی، ینبوع الأسرار، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۳۷۷</ref>. درباره محل دفن او نیز اختلافاتی وجود دارد که منطقه صور از شهرهای ساحلی شام یکی از این موارد است<ref>ابن الملقن، طبقات الأولیاء، ۱۴۲۷ق، ص۳۹؛ برای مورد دیگر بنگرید: زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۱، ص۳۱</ref>.
منابع مختلف تاریخی سال وفات ابراهیم ادهم را ۱۶۰ق،161ق، ۱۶۲ق یا ۱۶۶ق ذکر کرده‌اند. او به مرگ طبیعی وفات کرد؛<ref>خوارزمی، ینبوع الأسرار، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۳۷۷ به نقل از تذکره الاولیا</ref>هرچند برخی معتقدند که در یکی از غزوات و جنگ با رومیان<ref>روزبهان ثانی، تحفة أهل العرفان، ۱۳۸۲ش، ص۲۱</ref>در منطقه سوقین یکی از بلاد روم کشته شد<ref>زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۴۱۴ق، ج۱۳، ص۲۳۲؛ خوارزمی، ینبوع الأسرار، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۳۷۷</ref>. درباره محل دفن او نیز اختلافاتی وجود دارد که منطقه صور از شهرهای ساحلی شام یکی از این موارد است<ref>ابن الملقن، طبقات الأولیاء، ۱۴۲۷ق، ص۳۹؛ برای مورد دیگر بنگرید: زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۱، ص۳۱</ref>.
 
=پانویس=
{{پانویس|2}}


[[رده: تصوف]]
== پانویس ==
{{پانویس}}
[[رده:تصوف]]
[[رده:صوفیه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۴۱

ابراهیم ادهم
قبر ابراهیم بن ادهم در شام
نام ابراهیم بن ادهم بن سلیمان بن منصور بلخی
نام‎های دیگر ابراهیم ادهم
درگذشت 160ق

ابراهیم ادهم عارف و زاهد قرن دوم هجری قمری است. او در ابتدا زندگی اشرافی داشت اما ناگهان به زهد و عرفان روی آورد. او توفیق تشرف به خدمت امام باقرالعلوم ‌علیه‌السلام پیدا کرد و حقایق و معارفی از آن امام بزرگوار استفاده نمود[۱].ظاهراً اوضاع نابسامان خراسان در نیمۀ اول سدۀ ۲ق[۲] سبب شد که برخی از طالبان معرفت از آن‌جا به عراق و شام هجرت کنند که مهم‌ترین آنان ابراهیم ادهم (ه‌ م) بود که ظاهراً با امام جعفر صادق (ع) نیز در مدینه ملاقات کرد. ابوحنیفه او را «سیدنا» و جنید او را «مفاتیح العلوم» خوانده است‌[۳]. ابراهیم ادهم نمونۀ زهد و ترک و تجرد بود و بر مخالفت با نفس اصرار می‌ورزید و به شدت از شهرت می‌گریخت. افزون بر آن بر کسب حلال و ارتزاق از دست‌رنج خود بسیار تأکید می‌کرد. در گفته‌ها و تعالیم او، مبانی و مقدمات بسیاری از معارف صوفیه، به‌ویژه مقامات و احوال مندرج است، از جمله آن‌که زهد را بر ۳ نوع دانسته است: «زهد واجب» یا پرهیز از حرام؛ «زهد سلامت»، یا پرهیز از شبهات؛ و «زهد فضل» یا زهدورزی در حلال[۴].

زندگی

ابراهیم بن ادهم بن سلیمان بن منصور بلخی از بزرگان مکتب زهد[۵] و از عارفان قرن دوم هجری دانسته می‌شود[۶] کنیه او ابواسحاق[۷] و به او «العجلی» نیز گفته شده است[۸].ابراهیم ادهم در سال ۸۰ق[۹] یا ۱۰۰ق[۱۰] در خانواده‌ای غیر عرب[۱۱]یا از اعراب بنی‌ تمیم[۱۲] در شهر بلخ که جزئی از خراسان بود، متولد شد[۱۳].ذهبی نویسنده کتاب تاریخ الاسلام معتقد است او در سفر والدینش برای انجام حج در مکه به دنیا آمد[۱۴].ابراهیم و پدرانش از امیران [۱۵] حاکمان[۱۶] و اشراف شهر بلخ بوده‌اند[۱۷]اما بنابر منابع تاریخی، او تاج و تخت و زندگی پر زرق و برق خود را رها کرده و به زهد و فقر روی آورد و مشغول سلوک و مجاهده با نفس شد[۱۸].

کتاب‌های مختلف از جمله آثار عرفانی، درباره زندگی‌نامه، رفتار و نصایح او، مطالبی بیان کرده‌اند. برخی منابع مانند تذکرة الاولیای عطار نیشابوری، از دیدار وی با خضر نبی و آگاهی‌اش از اسم اعظم خداوند سخن گفته‌اند[۱۹]

گرایش به زهد

منابع مختلف اسلامی دلایل مختلفی برای گرایش ابراهیم ادهم به زهد و کناره‌گیری از دنیا بیان کرده‌اند؛ از جمله شنیدن صدایی غیبی وقتی می‌خواست به شکار بپردازد[۲۰] یا به زبان آمدن آهو[۲۱]یا دیدن کارگری که با کمترین امکانات از زندگی خود لذت می‌برد[۲۲].چنانکه از خود او نقل شده ابراهیم ادهم دلیل انتخاب زهد و ترک دنیا را مواردی از این قبیل دانسته است: ترس از وحشت قبر و تنهایی آن، راه طولانی سفر قیامت و نداشتن توشه کافی، جباریت خداوند و نداشتن عذر موجه[۲۳].

به باور او وارد شدن به زهد و رسیدن به مقام صالحان، شروطی دارد؛ ‌ از جمله: بستن باب نعمت و گشودن باب شدت، بستن باب عزت و گشودن باب ذلت، بستن باب راحت و گشودن باب جهد، بستن باب خواب و گشودن باب بیداری، بستن باب بی‌نیازی و گشودن باب فقر، بستن باب آرزو و گشودن باب مرگ[۲۴].

محسن قرائتی زهدِ مورد نظر ابراهیم ادهم را مغایر با مفهوم زهد در اسلام دانسته و آن را مورد نهی و توبیخ پیامبر اسلام(ص) معرفی کرده است[۲۵].ابراهیم ادهم ازدواج و فرزندآوری را مغایر با زهد و گوشه‌گیری از اجتماع را لازم می‌دانسته است[۲۶].

مهاجرت به مکه و شام

ابراهیم پس از توبه به نیشابور رفت ۹ سال در غار کوهی به نام البثراء ساکن شد[۲۷] و پس از آن به مکه رفت[۲۸].ذهبی، مورخ و محدث اهل سنت خروج او از بلخ را به علت ترس از ابومسلم خراسانی دانسته است[۲۹].ابراهیم ادهم در مکه با عارفانی چون سفیان ثوری و فضیل بن عیاض آشنا شد[۳۰] و سپس به شام رفت[۳۱] او را سبب پیشرفت زهد و عرفان در شام دانسته‌اند[۳۲].

جایگاه

ابراهیم ادهم در کنار حسن بصری (درگذشته ۱۱۰ق)، مالک دینار، رابعه عدویه، شقیق بلخی و معروف کرخی (درگذشته ۲۰۰ق) از طبقه نخستین عرفان و تصوف در اسلام بوده است. برخی معتقدند که نام صوفی در زمان ابراهیم ادهم رواج یافت[۳۳].

صوفیان بلخ از جمله ابراهیم ادهم تحت تأثیر مکتب بصره، ویژگی‌هایی از قبیل مبالغه در زهد، عبادت، خوف و التزام به فقر داشته‌اند[۳۴]ابراهیم ادهم همچنین تحت تأثیر چهره‌های برجسته تصوف از جمله حسن بصری و سفیان ثوری هم بوده است در عین حال، تصوف شام، تأثیر بسیاری از ابراهیم ادهم گرفته و تحول زهد و عبادت‌ورزی و نیز ایجاد ریاضت‌های صوفیانه، نتیجه تأثیرات او قلمداد شده است[۳۵].

ابراهیم ادهم، از جمله محدثین به شمار آمده[۳۶] و در کتب رجالی اهل سنت بسیار مدح شده و از اصحاب ابوحنیفه و سفیان ثوری دانسته شده است[۳۷].ابوحنیفه، امام مذهب حنفی در اهل سنت و جنید بغدادی از او با القابی احترام‌آمیز یاد کرده‌اند؛[۳۸].به طوری که این القاب در شعر عارفان نیز بازتاب داشته است[۳۹].به گفته زین‌العابدین شیروانی (۱۱۹۴-۱۲۵۳ق)، نویسنده و شاعر صوفی، نامی از ابراهیم ادهم در کتب رجالی متقدم شیعه ذکر نشده است[۴۰]۱.سید محسن اعرجی کاظمی (۱۱۳۰-۱۲۲۷ق)، فقیه شیعه، ابراهیم ادهم را در کنار کمیل بن زیاد، بشر بن حارث مروزی و بایزید بسطامی از رجال شیعی صوفی دانسته است[۴۱].

وی سرسلسله برخی از طریقت‌های صوفی دانسته شده است؛[۴۲] بر این اساس، طریقت ادهمیه[۴۳] و نقشبندیه خود را به واسطه ابراهیم ادهم متصل به علی بن الحسین (زین العابدین)(ع) می‌دانند[۴۴].

ارتباط با معصومین(ع)

ابراهیم ادهم هم‌عصر امام سجاد، امام باقر و امام صادق(ع) بوده و گزارش‌هایی از رابطه وی با آنها در منابع آمده است. برخی منابع از ملازمت وی با امام سجاد سخن گفته‌اند [۴۵]. ملاقات ابراهیم ادهم با امام چهارم شیعیان و توصیه امام به وی نیز در منابع شیعه ذکر شده است[۴۶].

زین‌العابدین شیروانی، از ملاقات ابراهیم ادهم و امام باقر سخن گفته[۴۷].و محمدکاظم اسرار تبریزی (۱۲۶۵-۱۳۱۵ق)، شاعر و صوفی عصر قاجار او را از مریدان امام پنجم شیعیان دانسته است[۴۸].روایاتی از امام باقر(ع) به نقل از او در آثار روایی ذکر شده است[۴۹].چنانکه در کتاب سفینة البحار و دیگر منابع آمده در جریان خروج امام صادق از کوفه به سوی مدینه ابراهیم ادهم نیز از مشایعت‌کنندگان وی بوده[۵۰].و برخی منابع ابراهیم را از خادمان امام صادق دانسته‌اند[۵۱].

اساتید و شاگردان

ابراهیم ادهم روایاتی از امام باقر(ع)، محمد بن زیاد جمحی، ابی اسحاق، مالک بن دینار، اعمش و پدر خود نقل کرده است[۵۲].

معروف‌ترین شاگرد او شقیق بلخی است که از عارفان بزرگ و شاگرد موسی بن جعفر (کاظم)(ع) معرفی شده[۵۳] و بنا بر نظر مشهور[۵۴]مرید و تربیت‌یافته ابراهیم ادهم[۵۵] یا همراه و هم‌صحبت او بوده است[۵۶].

در شعر و ادبیات

شیوه زندگی، رفتار و نصایح ابراهیم ادهم در سروده‌های شعرا به خصوص عارفان بازتاب گسترده‌ای داشته است به گونه‌ای که حکایات ابراهیم ادهم در موضوعات مختلف همچون زندگی‌نامه[۵۷]،داستان توبه و گرایش به زهد[۵۸]،سبب هجرت[۵۹]، ملاقات با خضر[۶۰] و فرزند خود[۶۱]، مناجات‌ها[۶۲] کرامات‌[۶۳]، حکایات و موضوعات مختلف دیگر[۶۴] به نظم و شعر درآمده است.

وفات

منابع مختلف تاریخی سال وفات ابراهیم ادهم را ۱۶۰ق،161ق، ۱۶۲ق یا ۱۶۶ق ذکر کرده‌اند. او به مرگ طبیعی وفات کرد؛[۶۵]هرچند برخی معتقدند که در یکی از غزوات و جنگ با رومیان[۶۶]در منطقه سوقین یکی از بلاد روم کشته شد[۶۷]. درباره محل دفن او نیز اختلافاتی وجود دارد که منطقه صور از شهرهای ساحلی شام یکی از این موارد است[۶۸].

پانویس

  1. سید ابراهیم سید علوی، ‌سرزمین پیامبران، ص 194
  2. طبری، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۷۷ بب‌. - هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش
  3. هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۵، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش
  4. سلمی، محمد، ج۱، ص۳۲-۳۵، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۸، ص۲۴-۲۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - میرعابدینی، ابوطالب، ج۱، ص۱۴-۱۷، ابراهیم ادهم، تهران، ۱۳۷۴ش
  5. سهرودی، عوارف المعارف، ۱۳۷۵ش، ص۴
  6. طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۱۱۰
  7. سلمی، طبقات الصوفیة، ۱۴۲۴ق، ص۱۵؛ هجویری، کشف المحجوب، ۱۳۷۵ش، ص۱۲۸
  8. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷، ج۱۰، ص۱۳۵
  9. فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۹
  10. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۳۸۷-۳۸۸
  11. پیرجمال اردستانی، مرآت الأفراد، ۱۳۷۱ش، ص۳۳۲
  12. ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰، ص۴۴؛ فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۹
  13. سلمی، طبقات الصوفیه، ۱۴۲۴ق، ص۱۵
  14. ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰، ص۴۵
  15. سلمی، طبقات الصوفیة، ۱۴۲۴ق، ص۱۵
  16. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ص۴۸
  17. ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰، ص۴۵؛ خوارزمی، ینبوع الأسرار، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۳۷۷
  18. سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۱۲۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ص۲۳۷
  19. عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص۸۸؛ شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۱؛ ابن خمیس الموصلی، مناقب الأبرار، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۵۱
  20. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۱۰، ص۱۳۵
  21. هجویری، کشف المحجوب، ۱۳۷۵ش، ص۱۲۸
  22. مظاهری، اخلاق و جوان، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۱۰۳
  23. مشکینی، نصایح و سخنان چهارده معصوم(ع) و هزار و یک سخن، ۱۳۸۲ش، ص۱۶۵
  24. سهروردی، عوارف المعارف، ۱۳۷۵ش، ص۳
  25. قرائتی، گناه‌شناسی، ۱۳۸۶ش، ص۱۹۷
  26. فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۹۲
  27. زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۴۷
  28. عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص۸۷
  29. .ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰،ص۴۴
  30. سلمی، طبقات الصوفیة، ۱۴۲۴ق، ص۱۵؛ فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۹
  31. ابن الملقن، طبقات الأولیاء، ۱۴۲۷ق، ص۳۷
  32. کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات اصفهان، سیری در سپهر اخلاق، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۰۷
  33. احمدپور، کتاب‌شناخت اخلاق اسلامی، ۱۳۸۵ش، ص۳۷
  34. سلمی، مجموعة آثار أبوعبدالرحمن سلمی، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۳۵۸
  35. کانون نشر و ترویج فرهنگ اسلامی حسنات اصفهان، سیری در سپهر اخلاق، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۰۷
  36. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱، ذیل واژه ابراهیم ادهم، ص۴۰۵
  37. شیروانی، ریاض السیاحة، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۲
  38. عطار نیشابوری، تذکره الأولیاء، ۱۹۰۵م، ص 85 و 86
  39. اسیری لاهیجی، أسرار الشهود فی معرفه الحق المعبود، بی‌تا، ص۱۸۲
  40. شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱
  41. اعرجی کاظمی، عدة الرجال، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۶۰
  42. شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۷؛ میرزا شیرازی، مناهج أنوار المعرفة فی شرح مصباح الشریعة، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۴۵
  43. گولپینارلی، مولانا جلال‌الدین، ۱۳۶۳ش، ص۲۴۶؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۳۷۲ش، ص۳۰۹
  44. میرزا شیرازی، مناهج أنوار المعرفة فی شرح مصباح الشریعة، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۶۴۵
  45. شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۹۰
  46. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۱۸؛ قمی، سفینة البحار، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۸۹
  47. شیروانی، ریاض السیاحه، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۹۰
  48. تبریزی، منظر الأولیاء، ۱۳۸۸ش، ص۱۴۰
  49. ابن طاووس، مهج الدعوات، ۱۴۱۱ق، ص۷۵
  50. قمی، سفینة البحار، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۸۹؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۲۴۱
  51. جزائری، ریاض الأبرار، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۱۳۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۲۴۸؛ مجلسی، زندگانی حضرت امام جعفر صادق(ع)، ۱۳۹۸ق، ص۲۲
  52. ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰، ص۴۴
  53. سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۱۰۶۸
  54. فقیر اصطهباناتی، خرابات، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۴
  55. صفی علیشاه، عرفان الحق، ۱۳۷۱ش، ص۱۲۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ص۴۸
  56. سلمی، طبقات الصوفیة انصاری، ۱۴۲۴ق، ص۱۸
  57. شاه نعمت الله ولی، دیوان شاه نعمت الله ولی، ۱۳۸۰ش، ص۹۹۶؛ عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۲۱۹؛ اسیری لاهیجی، أسرار الشهود فی معرفه الحق المعبود، بی‌تا، ص۱۸۲
  58. خلخالی، رسائل فارسی ادهم خلخالی، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۱
  59. مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، ص۵۲۰
  60. عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۲۷۷
  61. عطار نیشابوری، منطق الطیر، ۱۳۷۳ش، ص۲۳۲
  62. عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۴۰۲
  63. مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، ص۲۷۹
  64. عطار نیشابوری، مصیبت نامه، ۱۳۵۴ق، ص۲۲۵؛ مولوی، دیوان کبیر شمس، ۱۳۸۴ش، ص۷۱۷؛ عطار نیشابوری، الهی‌نامه عطار، ۱۳۵۵ق، ص۶۹، ۳۵۰؛ فیض کاشانی، دیوان فیض کاشانی، ۱۳۸۱ش، ج۴، ص۷۹؛ عطار نیشابوری، مظهر العجائب، ۱۳۲۳ش، ص۹۸؛ فیض کاشانی، عرفان مثنوی، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۸
  65. خوارزمی، ینبوع الأسرار، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۳۷۷ به نقل از تذکره الاولیا
  66. روزبهان ثانی، تحفة أهل العرفان، ۱۳۸۲ش، ص۲۱
  67. زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۴۱۴ق، ج۱۳، ص۲۳۲؛ خوارزمی، ینبوع الأسرار، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۳۷۷
  68. ابن الملقن، طبقات الأولیاء، ۱۴۲۷ق، ص۳۹؛ برای مورد دیگر بنگرید: زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۱، ص۳۱