رابعه عدویه

از ویکی‌وحدت
رابعه عدویه
رابعه عدویه
نام رابعه عَدَویّه
نام‎های دیگر تاجُ الرجال یا امُ الخیر
درگذشت 801م

رابعه عَدَویّه از جمله عارفان مستقل از حلقۀ حسن بصری است. با آن‌که شرح احوال او چندان مشخص نیست، اما یکی از پرآوازه‌ترین عارفان مسلمان و از نخستین صوفیانی است که شهرتش مرزهای جهان اسلام را در نوردید و به ادبیات اروپایی راه یافت. او نخستین کسی بود که به صراحت از عشق و محبت الاهی سخن به میان آورد و آن را ازلی و ابدی خواند. رابعه قائل به دو عشق یا «حبّ» بود: حب الهوی یا حب از روی خودخواهی، و حب خالص که فارغ از هر نوع خودخواهی، و شایستۀ حضرت حق است. وی علاوه بر آن، مشاهدۀ مولا را برترین مراتب می‌شمرد و معتقد بود که عارف در این مقام، همه چیز، حتی بلاهای الاهی را نیز فراموش می‌کند. در باب توبه، به «توبۀ عطایی» باور داشت و می‌گفت که تنها در صورتی که خداوند امکان توبه دهد، شخص می‌تواند توبه کند[۱].

تولد و خانواده

رابعه عَدَویّه لقب گرفته به تاجُ الرجال با کنیهٔ امُ الخیر (۷۱۳ میلادی برابر ۹۵–۹۴ قمری- ۸۰۱ میلادی برابر ۱۸۵–۱۸۴ قمری) بانوی صوفی و شاعر عربی در سدهٔ دوم هجری بود. او دختر «اسماعیل عدوی قیسی» بود. نام او را از این جهت رابعه گذاشتند که فرزند چهارم خانواده بود.

اندیشه و سلوک

آن گونه که وی از خدادوستی سروده‌ است برمی‌آید که از شوق به خدا و آگاهی بر دریافتن زیبایی ازلی اوست نه از ترس عذاب یا طمع در ثواب او. رابعه یکی از کسانی است که فریدالدین عطار در کتاب تذکره الاولیایش از او یاد کرده‌است. رابعه صوفی ای بود ربودهٔ جذبات الهیه و در طریقت جذبه اش بر سلوک غلبه داشت. او طبع شاعری هم داشته و اشعاری در عشق به خدا سروده‌ است. وی با صوفیانی چون حسن بصری، ابراهیم ادهم، سفیان ثوری و مالک دینار هم‌دوره دانسته‌اند. هم‌دوره بودن و شاید دیدار رابعهٔ عدویه با حسن بصری قابل تردید است، زیرا حسن بصری در سال ۱۱۰ هجری فوت نموده‌است. احتمالاً با حسن بصری دیگری هم‌دوره بوده‌ است.

درگذشت

رابعه در ۸۰۱ میلادی برابر ۱۸۵–۱۸۴ قمری درگذشت. محل دفن او را به اشتباه در رأس طور زیت در قریهٔ طور در شرق بیت‌المقدس دانسته‌اند که محل دفن رابعه شامیه است. رابعهٔ عدویه احتمالاً در بصره مدفون است.

گفتاری از رابعه عدویه

رابعه گفت: یا بنی آدم! از دیده به حق منزلی نیست و از زبان‌ها بدو راه نیست؛ و سمع شاهراه زحمت گویندگان است و دست و پای سکان حیرتند و کار با دل افتاده‌است. بکوشید تا دلی بیدار به دست آرید که چون دل بیدار شد او را به یار حاجت نیست. یعنی دل بیدار آن است که در حق گم شده‌است و هرکه گم شد با یار چه کند؟ الفناء فی الله اینجا بود.

گفتند: بنده کی راضی شود؟ گفت: آنگاه که از محنت شاکر شود، چنان‌که از نعمت.

گفتند: حضرت عزّت را دوست داری؟ گفت: دارم. گفتند: شیطان را دشمن داری؟ گفت: از دوستی رحمن با عداوت شیطان نمی‌پردازم[۲].

پانویس

  1. ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۶، ص۱۹۵، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرةالاولیاء، ص۷۶-۸۶، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۶۱۳-۶۱۴، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - بدوی، عبدالرحمان، شهیدة العشق الالهی: رابعة العدویه، ص۲۴-۳۲، کویت، ۱۹۷۸م
  2. زندگی‌نامه رابعه عدویه