پرش به محتوا

تصوف در صفویه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
"قبل از دوره [[صفویه]] ، تصوف دچار دگرگونی شده بود؛ هم‌چنین تشیع در میان آن‌ها رواج یافته بود. در ضمن تصوف قبل از صفویه انسجام خاصی یافته بود.
قبل از دوره [[صفویه]] تصوف دچار دگرگونی شده بود؛ هم‌چنین [[شیعه|تشیع]] در میان آن‌ها رواج یافته بود. در ضمن تصوف قبل از صفویه انسجام خاصی یافته بود.
وقتی دوره صفویه فرا رسید (ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) تصوف وضع پیچیده‌ای یافت.
وقتی دوره صفویه فرا رسید (ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) تصوف وضع پیچیده‌ای یافت.


خط ۵: خط ۵:
صفویه خود در اصل سلسله‌ای صوفی و منسوب به شیخ صفی‌الدین اسحاق اردبیلی (متوفی ۷۳۵) بود.
صفویه خود در اصل سلسله‌ای صوفی و منسوب به شیخ صفی‌الدین اسحاق اردبیلی (متوفی ۷۳۵) بود.


== شیخ صفی‌الدین==
==شیخ صفی‌الدین==
شیخ صفی‌الدین از مشایخ مشهور صوفیه در دوران الجایتو و ابوسعید ایلخانی ، و بنا بر کتاب صفوة الصفا<ref>ابن بزاز، صفوة الصفا، ج۱، ص۷۰، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تبریز ۱۳۷۳ ش.</ref> مرید شیخ زاهد گیلانی (متوفی ۷۰۰) و نیز داماد او بود.
شیخ صفی‌الدین از مشایخ مشهور صوفیه در دوران الجایتو و ابوسعید ایلخانی و بنا بر کتاب صفوة الصفا<ref>ابن بزاز، صفوة الصفا، ج۱، ص۷۰، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تبریز ۱۳۷۳ ش.</ref> مرید شیخ زاهد گیلانی (متوفی ۷۰۰) و نیز داماد او بود.
نفوذ معنوی صفی‌الدین اردبیلی در ۳۵ سال دوره ارشادش بسیار زیاد بود و چون مغولان به او ارادتی تمام داشتند، وی بسیاری از آنان را از آزار رساندن به مردم باز می‌داشت. <ref>ابن بزاز، صفوة الصفا، ج۱، ص۷۰، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تبریز ۱۳۷۳ ش.</ref>
نفوذ معنوی صفی‌الدین اردبیلی در ۳۵ سال دوره ارشادش بسیار زیاد بود و چون مغولان به او ارادتی تمام داشتند، وی بسیاری از آنان را از آزار رساندن به مردم باز می‌داشت. <ref>ابن بزاز، صفوة الصفا، ج۱، ص۷۰، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تبریز ۱۳۷۳ ش.</ref>
پس از مرگ شیخ نیز اولاد و احفاد او در سلسله صفویه به مقام ارشاد رسیدند.
پس از مرگ شیخ نیز اولاد و احفاد او در سلسله صفویه به مقام ارشاد رسیدند.


==شیخ صدرالدین==
==شیخ صدرالدین==
شیخ صدرالدین ، فرزند شیخ صفی‌الدین، خانقاه بزرگ و مجللی در اردبیل ، در کنار مزار پدرش، ساخت که محل استقرار مریدانش شد. <ref>حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۶۷۵.</ref>
شیخ صدرالدین فرزند شیخ صفی‌الدین  خانقاه بزرگ و مجللی در اردبیل در کنار مزار پدرش  ساخت که محل استقرار مریدانش شد. <ref>حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۶۷۵.</ref>


== شاه اسماعیل==
==شاه اسماعیل==
ششمین نواده شیخ صفی‌الدین، شاه اسماعیل ( مؤسس حکومت صفوی ) بود که در عین حال جانشین معنوی شیخ صفی‌الدین نیز محسوب می‌گردید؛ ازین‌رو، لشکریان صفوی که مؤسس این سلسله را مرشد خود می‌دانستند، به نیروی ارادت معنوی شمشیر زدند و همین امر از لوازم اصلی استقرار حکومت صفوی (وسیع‌ترین حکومت واحد ایرانی پس از ساسانیان) شد.
ششمین نواده شیخ صفی‌الدین  شاه اسماعیل ( مؤسس حکومت صفوی ) بود که در عین حال جانشین معنوی شیخ صفی‌الدین نیز محسوب می‌گردید؛ ازین‌رو  لشکریان صفوی که مؤسس این سلسله را مرشد خود می‌دانستند  به نیروی ارادت معنوی شمشیر زدند و همین امر از لوازم اصلی استقرار حکومت صفوی (وسیع‌ترین حکومت واحد ایرانی پس از ساسانیان) شد.


== صوفی اعظم==
==صوفی اعظم==
سلاطین صفوی نیز مانند شاه اسماعیل با عناوینی چون « صوفی اعظم » یا « مرشد کامل » خوانده می‌شدند. <ref>غلامرضا طباطبائی مجد، دردِ طلب: زندگانی شیخ صفی الدین اردبیلی، ج۱، ص۲۶، تبریز ۱۳۷۶ ش.</ref>
سلاطین صفوی نیز مانند شاه اسماعیل با عناوینی چون « صوفی اعظم » یا « مرشد کامل » خوانده می‌شدند. <ref>غلامرضا طباطبائی مجد، دردِ طلب: زندگانی شیخ صفی الدین اردبیلی، ج۱، ص۲۶، تبریز ۱۳۷۶ ش.</ref>


=ارتباط تصوف و تشیع=
=ارتباط تصوف و تشیع=


== زمینه رشد تشیع==
==زمینه رشد تشیع==
گفته می‌شود که یکی از شواهد تاریخی ارتباط تصوف و تشیع این است که چون صفویه صوفی‌مسلک به قدرت رسیدند، تشیع را ــ که عمدتاً تصوف زمینه رشد آن را در ایران ، بخصوص از اوایل قرن هفتم، فراهم آورده بود ــ مذهب رسمی اعلام کردند.
گفته می‌شود که یکی از شواهد تاریخی ارتباط تصوف و تشیع این است که چون صفویه صوفی‌مسلک به قدرت رسیدند  تشیع را ــ که عمدتاً تصوف زمینه رشد آن را در ایران بخصوص از اوایل قرن هفتم  فراهم آورده بود ــ مذهب رسمی اعلام کردند.


== نهضت‌های صوفی شیعی==
==نهضت‌های صوفی شیعی==
قبل از صفویه نیز دیگر نهضت‌های صوفیه، مثل سربداران و حروفیه و نوربخشیه و مشعشعیان ، همگی شیعی‌مذهب بودند.
قبل از صفویه نیز دیگر نهضت‌های صوفیه  مثل سربداران و حروفیه و نوربخشیه و مشعشعیان همگی شیعی‌مذهب بودند.


=رونق تصوف=
=رونق تصوف=
خط ۳۱: خط ۳۱:


=اسباب افول تصوف در ایران=
=اسباب افول تصوف در ایران=
در شرائطی که تصوف در ایران رونق و رواج بسیاری یافته بود، به چند علت، اسباب افول آن در ایران فراهم شد:
در شرائطی که تصوف در ایران رونق و رواج بسیاری یافته بود، به چند علت اسباب افول آن در ایران فراهم شد:
۱) مفاسد اخلاقی میان صوفیان قزلباش و خودسری آن‌ها که سبب شده بود خطری برای حکومت محسوب شوند؛
۱) مفاسد اخلاقی میان صوفیان قزلباش و خودسری آن‌ها که سبب شده بود خطری برای حکومت محسوب شوند؛
۲) کثرت جماعت قلندران و درویشان لاابالی که غالباً از هند می‌آمدند و چون با سلسله‌های رسمی ارتباط نداشتند به آن‌ها درویشان بی‌شرع می‌گفتند؛
۲) کثرت جماعت قلندران و درویشان لاابالی که غالباً از هند می‌آمدند و چون با سلسله‌های رسمی ارتباط نداشتند به آن‌ها درویشان بی‌شرع می‌گفتند؛
خط ۳۸: خط ۳۸:


=اسباب انقراض صفویه=
=اسباب انقراض صفویه=
تفرقه میان سران قزلباش در کسب قدرت نیز موجب تضعیف حکومت و از اسباب عمده انقراض صفویه گردید، تا بدان حد که وقتی دوره پادشاهی به شاه عباس رسید دیگر از قدرت قزلباشان صوفی ، و‌ به‌طور کلی تصوف، چندان چیزی باقی نمانده بود. <ref>عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۲۴۴، تهران ۱۳۶۲ ش،.</ref>
تفرقه میان سران قزلباش در کسب قدرت نیز موجب تضعیف حکومت و از اسباب عمده انقراض صفویه گردید تا بدان حد که وقتی دوره پادشاهی به شاه عباس رسید دیگر از قدرت قزلباشان صوفی و‌ به‌طور کلی تصوف  چندان چیزی باقی نمانده بود. <ref>عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۲۴۴، تهران ۱۳۶۲ ش،.</ref>
ابن کربلائی ، مورخ صوفی که در قرن دهم می‌زیست و تذکره‌اش از مهم‌ترین آثار در این دوره است، از زاویه معمور یکی از مشایخ صوفیه در حوالی تبریز سخن رانده و گفته است که اکنون درویشی آن‌جا نیست، بلکه هیچ جا نیست. <ref>ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج۵، بخش ۱، ص۲۰۲، تهران، ج ۴، ج ۵، بخش ۱، ۱۳۷۸ ش.</ref>
ابن کربلائی مورخ صوفی که در قرن دهم می‌زیست و تذکره‌اش از مهم‌ترین آثار در این دوره است  از زاویه معمور یکی از مشایخ صوفیه در حوالی تبریز سخن رانده و گفته است که اکنون درویشی آن‌جا نیست بلکه هیچ جا نیست. <ref>ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج۵، بخش ۱، ص۲۰۲، تهران، ج ۴، ج ۵، بخش ۱، ۱۳۷۸ ش.</ref>


=صوفیان حقیقی=
=صوفیان حقیقی=
خط ۴۷: خط ۴۷:
اینان یا از ایران هجرت کردند و بسیاری، مثل نعمت اللهیه، به هندوستان رفتند یا این‌که در ایران ماندند و در تألیفاتشان انزجار و تبرای خود را از تصوف مرسوم زمانه ابراز کردند و نیز در دفاع از تصوفی که آن را حقیقی و منافی با شرع نمی‌دانستند، کوشیدند. <ref>ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۲، ص۷۵، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ ش.</ref><ref>ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج۵، بخش ۱، ص۱۰۵، تهران، ج ۴، ج ۵، بخش ۱، ۱۳۷۸ ش.</ref><ref>ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج۵، بخش ۱، ص۲۰۴ـ۲۰۵، تهران، ج ۴، ج ۵، بخش ۱، ۱۳۷۸ ش.</ref>
اینان یا از ایران هجرت کردند و بسیاری، مثل نعمت اللهیه، به هندوستان رفتند یا این‌که در ایران ماندند و در تألیفاتشان انزجار و تبرای خود را از تصوف مرسوم زمانه ابراز کردند و نیز در دفاع از تصوفی که آن را حقیقی و منافی با شرع نمی‌دانستند، کوشیدند. <ref>ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۲، ص۷۵، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ ش.</ref><ref>ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج۵، بخش ۱، ص۱۰۵، تهران، ج ۴، ج ۵، بخش ۱، ۱۳۷۸ ش.</ref><ref>ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج۵، بخش ۱، ص۲۰۴ـ۲۰۵، تهران، ج ۴، ج ۵، بخش ۱، ۱۳۷۸ ش.</ref>


== میرداماد==
==میرداماد==
از جمله در میان اکثر قریب به اتفاق حکما و فلاسفه این عصر، مثل میرداماد ، تعلقات صوفیانه به عیان دیده می‌شد، بخصوص از طریق حکمت اشراق که میرداماد از مفسرانش بود.
از جمله در میان اکثر قریب به اتفاق حکما و فلاسفه این عصر، مثل میرداماد ، تعلقات صوفیانه به عیان دیده می‌شد، بخصوص از طریق حکمت اشراق که میرداماد از مفسرانش بود.


== میرفندرسکی==
==میرفندرسکی==
میرزا ابوالقاسم فندرسکی مشهور به میرفندرسکی (متوفی ۱۰۵۰)، که از حکمای عصر بود، نیز زندگی زاهدانه داشت و از او کراماتی نقل شده است.
میرزا ابوالقاسم فندرسکی مشهور به میرفندرسکی (متوفی ۱۰۵۰)، که از حکمای عصر بود، نیز زندگی زاهدانه داشت و از او کراماتی نقل شده است.
وی اهل سیر و سفر بود و بارها به هند سفر کرد و بخشی از زندگی طریقتی خود را در مجالست با عارفان هند به سر برد.
وی اهل سیر و سفر بود و بارها به هند سفر کرد و بخشی از زندگی طریقتی خود را در مجالست با عارفان هند به سر برد.
خط ۶۱: خط ۶۱:
ظاهراً سبب این‌که وی رساله سه اصل را به زبان فارسی نوشت، این بود که مخاطبانش عموم مردم بودند و او می‌خواست آنان را متنبه به حقیقت تصوف کند.
ظاهراً سبب این‌که وی رساله سه اصل را به زبان فارسی نوشت، این بود که مخاطبانش عموم مردم بودند و او می‌خواست آنان را متنبه به حقیقت تصوف کند.


== فیض کاشانی==
==فیض کاشانی==
فیض کاشانی شاگرد و داماد ملاصدرا و مرید شیخ بهائی و صاحب آثار بسیار، از تفسیر قرآن تا علم کلام و حدیث و فقه و عرفان و تصوف، است.
فیض کاشانی شاگرد و داماد ملاصدرا و مرید شیخ بهائی و صاحب آثار بسیار، از تفسیر قرآن تا علم کلام و حدیث و فقه و عرفان و تصوف، است.
وی در بعضی آثار، از جمله در المحاکمه ، از صوفی‌نمایان و همچنین علمای جاهلی، که در آزار صوفیه حقیقی می‌کوشند، انتقاد نموده و در آثار دیگری، مثل شرح صدر ، از تصوف حقیقی و سیر و سلوک دفاع کرده و علم تصوف را گوهر دانش و میراث انبیا خوانده است. <ref>محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، ج۱، ص۹۱، رساله سه اصل، چاپ محمد خواجوی، تهران ۱۳۷۶ ش.</ref><ref>محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، ده رساله محقق بزرگ فیض کاشانی، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، چاپ رسول جعفریان: شرح صدر، اصفهان ۱۳۷۱ ش.</ref>
وی در بعضی آثار، از جمله در المحاکمه ، از صوفی‌نمایان و همچنین علمای جاهلی، که در آزار صوفیه حقیقی می‌کوشند، انتقاد نموده و در آثار دیگری، مثل شرح صدر ، از تصوف حقیقی و سیر و سلوک دفاع کرده و علم تصوف را گوهر دانش و میراث انبیا خوانده است. <ref>محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، ج۱، ص۹۱، رساله سه اصل، چاپ محمد خواجوی، تهران ۱۳۷۶ ش.</ref><ref>محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، ده رساله محقق بزرگ فیض کاشانی، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، چاپ رسول جعفریان: شرح صدر، اصفهان ۱۳۷۱ ش.</ref>
خط ۷۰: خط ۷۰:
شاگردِ فقیهِ فیض، سیدنعمت اللّه جزائری در مقام دفاع از او بر آمد و انتساب وی را به صوفیه نفی کرد (اِنّها فریةٌ بِلافریةٍ). <ref>یوسف بن احمد بحرانی، للة البحرین، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بی تا).</ref><ref>خوانساری، ج۶، ص۹۴.</ref>
شاگردِ فقیهِ فیض، سیدنعمت اللّه جزائری در مقام دفاع از او بر آمد و انتساب وی را به صوفیه نفی کرد (اِنّها فریةٌ بِلافریةٍ). <ref>یوسف بن احمد بحرانی، للة البحرین، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بی تا).</ref><ref>خوانساری، ج۶، ص۹۴.</ref>


== لاهیجی==
==لاهیجی==
دو تن دیگر از هم‌مشربان و معاصران فیض کاشانی ملاعبدالرزاق لاهیجی و قاضی سعید قمی هستند.
دو تن دیگر از هم‌مشربان و معاصران فیض کاشانی ملاعبدالرزاق لاهیجی و قاضی سعید قمی هستند.
لاهیجی داماد دیگر ملاصدرا و ملقب به فیاض (متوفی ح۱۰۷۲) است که بیش‌تر به واسطه کتاب‌هایش در علم کلام شیعی ، مثل شوارق‌الالهام و سرمایه ایمان و گوهر مراد ، مشهور است. <ref>ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج۵، بخش ۱، ص۲۱۵ـ۲۱۶، تهران، ج ۴، ج ۵، بخش ۱، ۱۳۷۸ ش.</ref><ref>خوانساری، ج۴، ص۹ـ۱۱.</ref>
لاهیجی داماد دیگر ملاصدرا و ملقب به فیاض (متوفی ح۱۰۷۲) است که بیش‌تر به واسطه کتاب‌هایش در علم کلام شیعی ، مثل شوارق‌الالهام و سرمایه ایمان و گوهر مراد ، مشهور است. <ref>ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج۵، بخش ۱، ص۲۱۵ـ۲۱۶، تهران، ج ۴، ج ۵، بخش ۱، ۱۳۷۸ ش.</ref><ref>خوانساری، ج۴، ص۹ـ۱۱.</ref>
خط ۷۷: خط ۷۷:
در خاتمه همین کتاب نیز در عین حال که آداب رایج صوفیان زمانه را نادرست خوانده، طریقه محققین از علمای شریعت را، که به نظر او همان صوفیه و عرفا هستند، خواه مسمّا به این نام باشند خواه نباشند، شرح داده و گفته است که مرتبه عرفان بالاترین مراتب است. <ref>عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گزیده گوهرمراد، ج۱، ص۱۱ـ۱۲، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۴ ش.</ref><ref>عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گزیده گوهرمراد، ج۱، ص۳۶۳، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۴ ش.</ref>
در خاتمه همین کتاب نیز در عین حال که آداب رایج صوفیان زمانه را نادرست خوانده، طریقه محققین از علمای شریعت را، که به نظر او همان صوفیه و عرفا هستند، خواه مسمّا به این نام باشند خواه نباشند، شرح داده و گفته است که مرتبه عرفان بالاترین مراتب است. <ref>عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گزیده گوهرمراد، ج۱، ص۱۱ـ۱۲، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۴ ش.</ref><ref>عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گزیده گوهرمراد، ج۱، ص۳۶۳، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۴ ش.</ref>


== قاضی سعید قمی==
==قاضی سعید قمی==
قاضی سعید قمی (متوفی ۱۱۰۳)، شاگرد مشهور فیض کاشانی، و بنا بر بعضی اقوال شاگرد لاهیجی، <ref>عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گزیده گوهرمراد، ج۱، ص۳۶۸، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۴ ش.</ref> بیش از استادش دارای تمایلات صوفیانه بود.
قاضی سعید قمی (متوفی ۱۱۰۳)، شاگرد مشهور فیض کاشانی، و بنا بر بعضی اقوال شاگرد لاهیجی، <ref>عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گزیده گوهرمراد، ج۱، ص۳۶۸، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۴ ش.</ref> بیش از استادش دارای تمایلات صوفیانه بود.
شروح عرفانی وی بر احادیث معصومین (مثل کتاب اربعین یا شرح سه جلدی بر توحید شیخ صدوق یا مطالبی که در کتاب اسرارالعبادات آورده) در جهت نشان دادن بُعد عرفانی احادیث منقول از معصومین علیهم‌السلام است. <ref>خوانساری، ج۴، ص۱۰.</ref>
شروح عرفانی وی بر احادیث معصومین (مثل کتاب اربعین یا شرح سه جلدی بر توحید شیخ صدوق یا مطالبی که در کتاب اسرارالعبادات آورده) در جهت نشان دادن بُعد عرفانی احادیث منقول از معصومین علیهم‌السلام است. <ref>خوانساری، ج۴، ص۱۰.</ref>
وضع برخی علما و فقها نیز که گرایش به تصوف داشتند، به همین منوال بود.
وضع برخی علما و فقها نیز که گرایش به تصوف داشتند، به همین منوال بود.


== شیخ بهایی==
==شیخ بهایی==
بهاءالدین عاملی ، مشهور به شیخ بهایی (متوفی ۱۰۳۰)، استاد بسیاری از حکما و فقها و بزرگان عصر بود.
بهاءالدین عاملی ، مشهور به شیخ بهایی (متوفی ۱۰۳۰)، استاد بسیاری از حکما و فقها و بزرگان عصر بود.
او و پدرش که از فقهای بزرگ این دوره بودند و حتی خود او چندی منصب شیخ‌الاسلامی اصفهان را عهده‌دار گردید، به تصوف گرایش داشت (بهاءالدین عاملی).
او و پدرش که از فقهای بزرگ این دوره بودند و حتی خود او چندی منصب شیخ‌الاسلامی اصفهان را عهده‌دار گردید، به تصوف گرایش داشت (بهاءالدین عاملی).


== محمدتقی مجلسی==
==محمدتقی مجلسی==
محمدتقی مجلسی ، فقیه نامور همین عصر (متوفی ۱۰۷۰)، از شاگردان وی بود و مطابق قول فرزندش <ref>محمد سعید بن محمد مفید قاضی سعید قمی، اسرارالعبادات و حقیقة الصّلوة، ج۱، صکو ـ مط، چاپ محمدباقر سبزواری، تهران ۱۳۳۹ ش.</ref><ref>محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، اجوبه، در محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، رساله تشویق السالکین، (تهران) ۱۳۷۵ ش.</ref> دستور ذکر و فکر را از شیخ بهایی گرفته بود.
محمدتقی مجلسی ، فقیه نامور همین عصر (متوفی ۱۰۷۰)، از شاگردان وی بود و مطابق قول فرزندش <ref>محمد سعید بن محمد مفید قاضی سعید قمی، اسرارالعبادات و حقیقة الصّلوة، ج۱، صکو ـ مط، چاپ محمدباقر سبزواری، تهران ۱۳۳۹ ش.</ref><ref>محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، اجوبه، در محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، رساله تشویق السالکین، (تهران) ۱۳۷۵ ش.</ref> دستور ذکر و فکر را از شیخ بهایی گرفته بود.
رساله‌هایی نیز به محمدتقی مجلسی منسوب است، از جمله رساله تشویق السالکین در دفاع از صوفیه حقیقی و انتقاد از متصوفه زمانه. <ref>محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، اجوبه، ج۱، ص۳۵، در محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، رساله تشویق السالکین، (تهران) ۱۳۷۵ ش.</ref>
رساله‌هایی نیز به محمدتقی مجلسی منسوب است، از جمله رساله تشویق السالکین در دفاع از صوفیه حقیقی و انتقاد از متصوفه زمانه. <ref>محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، اجوبه، ج۱، ص۳۵، در محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، رساله تشویق السالکین، (تهران) ۱۳۷۵ ش.</ref>
خط ۹۲: خط ۹۲:
در هر حال، وی را برخی علما به تصوف منسوب کردند و فرزندش علامه محمدباقر مجلسی ، که در رد صوفیه جهد تام داشت، در مقام رفع این نسبت از پدر بر آمد. <ref>خوانساری، ج۴، ص۱۴۴.</ref>
در هر حال، وی را برخی علما به تصوف منسوب کردند و فرزندش علامه محمدباقر مجلسی ، که در رد صوفیه جهد تام داشت، در مقام رفع این نسبت از پدر بر آمد. <ref>خوانساری، ج۴، ص۱۴۴.</ref>


== محمدباقر مجلسی==
==محمدباقر مجلسی==
محمدباقر مجلسی در رساله اجوبه ، که پاسخ به نامه یکی از علمای زمان به نام ملاخلیل قزوینی است، از تصوف حقیقی دفاع کرده و کسانی را که تصوف را مطلقاً نفی می‌کنند، بی‌بصیرت خوانده است. <ref>ج ۵، بخش ۱۴: نقد تصوف، ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، تهران، ج ۴، ج ۵، بخش ۱، ۱۳۷۸ ش.</ref>
محمدباقر مجلسی در رساله اجوبه ، که پاسخ به نامه یکی از علمای زمان به نام ملاخلیل قزوینی است، از تصوف حقیقی دفاع کرده و کسانی را که تصوف را مطلقاً نفی می‌کنند، بی‌بصیرت خوانده است. <ref>ج ۵، بخش ۱۴: نقد تصوف، ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، تهران، ج ۴، ج ۵، بخش ۱، ۱۳۷۸ ش.</ref>
در عین حال، در مواضع گوناگون کتاب عین الحیات ، به مناسبت‌های مختلف از جمله در بحث ذکر <ref>محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، اجوبه، ج۱، ص۲۹ـ۳۶، در محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، رساله تشویق السالکین، (تهران) ۱۳۷۵ ش.</ref> و لباس پشمی پوشیدن، <ref>محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، عین الحیات، ج۱، ص۴۳۰ـ۴۳۲، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۶ ش.</ref> از تصوف و بزرگانش مثل غزالی و مولوی و ابن عربی انتقادهای شدیدی نموده است.
در عین حال، در مواضع گوناگون کتاب عین الحیات ، به مناسبت‌های مختلف از جمله در بحث ذکر <ref>محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، اجوبه، ج۱، ص۲۹ـ۳۶، در محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، رساله تشویق السالکین، (تهران) ۱۳۷۵ ش.</ref> و لباس پشمی پوشیدن، <ref>محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، عین الحیات، ج۱، ص۴۳۰ـ۴۳۲، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۶ ش.</ref> از تصوف و بزرگانش مثل غزالی و مولوی و ابن عربی انتقادهای شدیدی نموده است.
خط ۲۸۱: خط ۲۸۱:
[[رده: تصوف]]
[[رده: تصوف]]
[[رده: صوفیه]]
[[رده: صوفیه]]
<references />
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۷۶۲

ویرایش