پرش به محتوا

تصوف در ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۱۶۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸: خط ۳۸:
به گزارش برخی منابع، خواجه اسحاق یکی از مریدان خود به نام سید محمد نوربخش (د ۸۶۹ق) را به جانشینی برگزید و وی را به قیام بر ضد شاهرخ تیموری ــ که در آن هنگام حکومت را در دست داشت ــ ترغیب نمود و خود نیز به یاری او برخاست.
به گزارش برخی منابع، خواجه اسحاق یکی از مریدان خود به نام سید محمد نوربخش (د ۸۶۹ق) را به جانشینی برگزید و وی را به قیام بر ضد شاهرخ تیموری ــ که در آن هنگام حکومت را در دست داشت ــ ترغیب نمود و خود نیز به یاری او برخاست.
اما این قیام که ظاهراً با دعوی مهدویت و برای ایجاد حکومتی صوفیانه و شیعی صورت گرفته بود، به شکست انجامید و خواجه اسحاق که زندانی شده بود، پس از چندی به دستور شاهرخ کشته شد.
اما این قیام که ظاهراً با دعوی مهدویت و برای ایجاد حکومتی صوفیانه و شیعی صورت گرفته بود، به شکست انجامید و خواجه اسحاق که زندانی شده بود، پس از چندی به دستور شاهرخ کشته شد.
نوربخش نیز، ظاهراً به سبب پای‌گاه اجتماعی‌اش، از مرگ گریخت و به هرات تبعید شد. اما پس از تعقیب و گریزهای پیاپی، و فراز و نشیب‌های فراوان، سرانجام به ری رفت و در همان‌جا درگذشت. [۲۸][۲۹][۳۰][۳۱]
نوربخش نیز، ظاهراً به سبب پای‌گاه اجتماعی‌اش، از مرگ گریخت و به هرات تبعید شد. اما پس از تعقیب و گریزهای پیاپی، و فراز و نشیب‌های فراوان، سرانجام به ری رفت و در همان‌جا درگذشت.<ref>شوشتری، نورالله، ج۲، ص۱۴۴-۱۴۸، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۶۵ش. - هدایت، رضاقلی، ج۱، ص۲۵۱، ریاض العارفین، به کوشش مهرعلی گرکانی، تهران، ۱۳۴۴ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش. - یارشاطر، احسان، ج۱، ص۱۸، شعر فارسی در عهد شاهرخ، تهران، ۱۳۳۴ش.</ref>
وی خود را «مظهر» و «امام الاولیاء» و «نتیجۀ سلطان آل عبا» می‌دانست و اهل زمانه را به یاری فرا می‌خواند. [۳۲] با این‌همه، برخی محققان انتساب دعوی مهدویت به او را چندان درست نمی‌دانند و آن را مربوط به اوایل حال او می‌شمرند. [۳۳][۳۴]
 
به هر روی، پیروان سید محمد نوربخش شاخۀ نوربخشیۀ کبرویه را در ایران به وجود آوردند که با گرایش‌های شیعی خود، نقش مهمی در گسترش تشیع در ایران داشتند. [۳۵]
وی خود را «مظهر» و «امام الاولیاء» و «نتیجۀ سلطان آل عبا» می‌دانست و اهل زمانه را به یاری فرا می‌خواند.<ref>نوایی، عبدالحسین، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، تهران، ۱۳۵۶ش.</ref> با این‌همه، برخی محققان انتساب دعوی مهدویت به او را چندان درست نمی‌دانند و آن را مربوط به اوایل حال او می‌شمرند.<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۸۶، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش. - صفا، ذبیح‌الله، ج۴، ص۵۹-۶۰، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>
به هر روی، پیروان سید محمد نوربخش شاخۀ نوربخشیۀ کبرویه را در ایران به وجود آوردند که با گرایش‌های شیعی خود، نقش مهمی در گسترش تشیع در ایران داشتند.<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۸۳، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>


===ذهبیه همدانیه===
===ذهبیه همدانیه===
با آن‌که خواجه اسحاق ختلانی سید محمد نوربخش را به خلافت خود برگزید، اما پاره‌ای از پیروان او با ردّ این جانشینی، دیگر مرید ختلانی یعنی سید عبدالله برزش‌آبادی را برگزیدند و با او بیعت کردند.
با آن‌که خواجه اسحاق ختلانی سید محمد نوربخش را به خلافت خود برگزید، اما پاره‌ای از پیروان او با ردّ این جانشینی، دیگر مرید ختلانی یعنی سید عبدالله برزش‌آبادی را برگزیدند و با او بیعت کردند.
اینان در دوره‌های بعد شاخۀ ذهبیۀ طریقۀ کبرویه، از دیگر طریقه‌های شیعه را در ایران به وجود آوردند که از ابتدا تا اوایل دورۀ صفویه در خراسان رواج داشت و با نام ذهبیۀ همدانیه شناخته می‌شد، اما پس از خلافت شیخ علینقی اصطهباناتی (د ۱۱۲۶ق)، و پس از او، سید قطب‌الدین نیریزی (د ۱۱۷۳ق)، پای‌گاه این طریقه به فارس منتقل شد و هم‌چنان در آن‌جا ماند. [۳۶][۳۷][۳۸][۳۹]
اینان در دوره‌های بعد شاخۀ ذهبیۀ طریقۀ کبرویه، از دیگر طریقه‌های شیعه را در ایران به وجود آوردند که از ابتدا تا اوایل دورۀ صفویه در خراسان رواج داشت و با نام ذهبیۀ همدانیه شناخته می‌شد، اما پس از خلافت شیخ علینقی اصطهباناتی (د ۱۱۲۶ق)، و پس از او، سید قطب‌الدین نیریزی (د ۱۱۷۳ق)، پای‌گاه این طریقه به فارس منتقل شد و هم‌چنان در آن‌جا ماند.<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۶۵، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش. - خاوری، اسدالله، ج۱، ص۲۹۰، ذهبیه، تصوف علمی آثار ادبی، تهران، ۱۳۶۲ش. - خاوری، اسدالله، ج۱، ص۲۹۴-۲۹۶، ذهبیه، تصوف علمی آثار ادبی، تهران، ۱۳۶۲ش. - خاوری، اسدالله، ج۱، ص۳۰۷-۳۰۸، ذهبیه، تصوف علمی آثار ادبی، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>


=نقشبندیه=
=نقشبندیه=
خط ۵۲: خط ۵۳:
=نعمت اللهیه=
=نعمت اللهیه=
اندکی متأخرتر از طریقه‌های یاد شده، طریقۀ نعمت اللٰهیه نیز توسط شاه نعمت الله ولی (د ۸۳۴ق) پایه‌گذاری شد.
اندکی متأخرتر از طریقه‌های یاد شده، طریقۀ نعمت اللٰهیه نیز توسط شاه نعمت الله ولی (د ۸۳۴ق) پایه‌گذاری شد.
اگرچه دربارۀ مذهب شاه نعمت الله اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما جدای از جنبه‌های فقهی و کلامی، وی را شیعه به معنای عرفانی کلمه دانسته‌اند [۴۰][۴۱] و سلسله‌ای را که پس از او شکل گرفت نیز از جمله طریقه‌های شیعه به شمار آورده‌اند‌.
اگرچه دربارۀ مذهب شاه نعمت الله اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما جدای از جنبه‌های فقهی و کلامی، وی را شیعه به معنای عرفانی کلمه دانسته‌اند<ref>فرزام، حمید، ج۱، ص۵۸۷-۶۰۷، شاه نعمت‌الله ولی، تهران، ۱۳۷۴ش. - پازوکی، شهرام، ج۱، ص۴۵۷-۴۶۳، شاه نعمت‌الله ولی، آشنایان ره عشق، به کوشش محمودرضا اسفندیار، تهران، ۱۳۸۴ش.</ref> و سلسله‌ای را که پس از او شکل گرفت نیز از جمله طریقه‌های شیعه به شمار آورده‌اند‌.
پس از درگذشت شاه نعمت الله ولی، دشواری‌ها و فشارهای حکومت تیموری ــ که ظاهراً از فزونی صوفیان شیعه در هراس بود ــ شاه خلیل الله، فرزند و جانشین وی را واداشت که به دعوت احمد شاه بهمنی، حاکم دکن پاسخ مثبت دهد و از ایران به دکن مهاجرت کند. [۴۲][۴۳]
 
پس از شاه خلیل الله نیز ۸ تن از فرزندزادگان او به جانشینی و مقام ارشاد رسیدند و در سایۀ حمایت حاکمان بهمنی دکن که از ارادتمندان آنان بودند، در آن سرزمین به نشر طریقۀ خود پرداختند. [۴۴]
پس از درگذشت شاه نعمت الله ولی، دشواری‌ها و فشارهای حکومت تیموری ــ که ظاهراً از فزونی صوفیان شیعه در هراس بود ــ شاه خلیل الله، فرزند و جانشین وی را واداشت که به دعوت احمد شاه بهمنی، حاکم دکن پاسخ مثبت دهد و از ایران به دکن مهاجرت کند.<ref>معصوم‌علیشاه، محمدمعصوم، ج۳، ص۱۳، طرائق الحقایق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۴۵ش. - فرزام، حمید، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۵، شاه نعمت‌الله ولی، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref>
پس از شاه خلیل الله نیز ۸ تن از فرزندزادگان او به جانشینی و مقام ارشاد رسیدند و در سایۀ حمایت حاکمان بهمنی دکن که از ارادتمندان آنان بودند، در آن سرزمین به نشر طریقۀ خود پرداختند.<ref>فرزام، حمید، ج۱، ص۲۰۵-۲۱۰، شاه نعمت‌الله ولی، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref>


=جوریه=
=جوریه=
علاوه بر طریقۀ کبرویه و تمایل شیعی روزافزون آن، در سده‌های ۸-۹ق/۱۴-۱۵م نهضت‌های صوفیانه‌ای نیز به ظهور رسیدند که گرایش به تشیع از ویژگی‌های بارز آنان بود.
علاوه بر طریقۀ کبرویه و تمایل شیعی روزافزون آن، در سده‌های ۸-۹ق/۱۴-۱۵م نهضت‌های صوفیانه‌ای نیز به ظهور رسیدند که گرایش به تشیع از ویژگی‌های بارز آنان بود.
از جملۀ این جنبش‌ها می‌توان به قیام سربه‌داران، یعنی پیروان شیخ خلیفه (د ۷۲۶ق) و شاگردش شیخ حسن جوری (د ۷۴۳ق) که به طریقۀ جوریه نیز شهرت داشتند، اشاره کرد که در ۷۳۸ق/ ۱۳۳۷م نهضت خود را آغاز کردند و حکومتی محلی را در خراسان به وجود آوردند که ۵۰ سال دوام یافت. [۴۵][۴۶][۴۷]
از جملۀ این جنبش‌ها می‌توان به قیام سربه‌داران، یعنی پیروان شیخ خلیفه (د ۷۲۶ق) و شاگردش شیخ حسن جوری (د ۷۴۳ق) که به طریقۀ جوریه نیز شهرت داشتند، اشاره کرد که در ۷۳۸ق/ ۱۳۳۷م نهضت خود را آغاز کردند و حکومتی محلی را در خراسان به وجود آوردند که ۵۰ سال دوام یافت.<ref>عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۱، ص۱۴۴-۱۵۴، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۳ش. - میرخواند، محمد، ج۱، ص۹۹۴-۱۰۰۷، روضة الصفا، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۳ش. - پتروشفسکی، ا پ، ج۱، ص۳۱-۵۷، نهضت سربه‌داران خراسان، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۱ش.</ref>


=حروفیه=
=حروفیه=
خط ۶۸: خط ۷۰:
با این همه، گسترش تعالیم حروفی که در چشم علمای دین بدعتی آشکار و انحرافی روشن از راست‌دینی اسلامی بود، و نیز انگیره‌های سیاسی پنهان و مساوات‌طلبی و عدالت‌خواهی حروفیان که توده‌های محروم شهری و روستایی را مجذوب خود می‌کرد، سرانجام عالمان دینی و دولت تیموری را به واکنش واداشت؛ چندان که فضل الله را دستگیر کردند و کشتند.
با این همه، گسترش تعالیم حروفی که در چشم علمای دین بدعتی آشکار و انحرافی روشن از راست‌دینی اسلامی بود، و نیز انگیره‌های سیاسی پنهان و مساوات‌طلبی و عدالت‌خواهی حروفیان که توده‌های محروم شهری و روستایی را مجذوب خود می‌کرد، سرانجام عالمان دینی و دولت تیموری را به واکنش واداشت؛ چندان که فضل الله را دستگیر کردند و کشتند.
در سال‌های بعد نیز، قیام‌های حروفیان در شهرهای مختلفی چون هرات، اصفهان و تبریز را به شدت سرکوب نمودند.
در سال‌های بعد نیز، قیام‌های حروفیان در شهرهای مختلفی چون هرات، اصفهان و تبریز را به شدت سرکوب نمودند.
در نتیجه، خلفا و پیروان فضل الله به تدریج ایران را ترک کردند و در دیگر سرزمین‌های اسلامی، به ویژه آناتولی، به ترویج اندیشه‌های خود پرداختند. [۴۸][۴۹]
در نتیجه، خلفا و پیروان فضل الله به تدریج ایران را ترک کردند و در دیگر سرزمین‌های اسلامی، به ویژه آناتولی، به ترویج اندیشه‌های خود پرداختند.<ref>آژند، یعقوب، ج۱، ص۲۲-۳۷، حروفیه در تاریخ، تهران، ۱۳۶۹ش. - گولپینارلی، عبدالباقی، ج۱، ص۱۶-۱۸، فهرست متون حروفیه، ترجمۀ توفیق هاشم‌پور سبحانی، تهران، ۱۳۷۶ش.</ref>


=نقطویه=
=نقطویه=
خط ۷۴: خط ۷۶:
این نهضت که توسط محمود پسیخانی گیلانی (د ۸۳۱ ق)، از پیروان فضل الله استرابادی شکل گرفت، مبتنی بر باورهای مادی‌گرایانه، تناسخ، گرایش به آزادی اخلاقی و اباحی‌گری، و عناصر شعوبی و برخی اعتقادات قدیم ایرانی بود.
این نهضت که توسط محمود پسیخانی گیلانی (د ۸۳۱ ق)، از پیروان فضل الله استرابادی شکل گرفت، مبتنی بر باورهای مادی‌گرایانه، تناسخ، گرایش به آزادی اخلاقی و اباحی‌گری، و عناصر شعوبی و برخی اعتقادات قدیم ایرانی بود.
نقطویه در سدۀ ۱۰ق/۱۶م به اوج رشد و گسترش خود رسید و در مناطقی چون کاشان و نطنز پیروانی یافت.
نقطویه در سدۀ ۱۰ق/۱۶م به اوج رشد و گسترش خود رسید و در مناطقی چون کاشان و نطنز پیروانی یافت.
اما سرانجام توسط حاکمان صفوی سرکوب شد و به دنبال قتل عام پیروان آن، گروهی از آنان به هندوستان گریختند. [۵۰][۵۱][۵۲]
اما سرانجام توسط حاکمان صفوی سرکوب شد و به دنبال قتل عام پیروان آن، گروهی از آنان به هندوستان گریختند.<ref>فلسفی، نصرالله، ج۳، ص۳۹-۴۸، زندگانی شاه عباس اول، تهران، ۱۳۵۳ش. - ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ج۱، ص۴۹-۶۹، جنبش نقطویه، قم، ۱۳۸۳ش. - ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ج۱، ص۱۲۹-۱۵۳، جنبش نقطویه، قم، ۱۳۸۳ش.</ref>


=مشعشعیه=
=مشعشعیه=
در همین دوران حرکت «مشعشعیه» نیز توسط محمد بن فلاح (د ۸۶۶ق)، مشهور به مشعشع، در خوزستان و مناطق جنوبی ایران پا گرفت.
در همین دوران حرکت «مشعشعیه» نیز توسط محمد بن فلاح (د ۸۶۶ق)، مشهور به مشعشع، در خوزستان و مناطق جنوبی ایران پا گرفت.
فلاح که ابتدا در کسوت صوفیان ظاهر شده بود، به‌تدریج به دعوت خویش رنگ و بوی سیاسی داد و از استادش ابن ‌فهد حلی ــ که از عالمان و عارفان شیعه بود ــ کناره گرفت و با بالا گرفتن کارش دعوی مهدویت نمود، چندان که ابن‌ فهد خود فتوای قتل او را صادر کرد.
فلاح که ابتدا در کسوت صوفیان ظاهر شده بود، به‌تدریج به دعوت خویش رنگ و بوی سیاسی داد و از استادش ابن ‌فهد حلی ــ که از عالمان و عارفان شیعه بود ــ کناره گرفت و با بالا گرفتن کارش دعوی مهدویت نمود، چندان که ابن‌ فهد خود فتوای قتل او را صادر کرد.
به هر روی، این جنبش نیز پس از درگیری‌ها و جنگ و گریزهای فراوان با حاکمان مختلف، سرانجام به دست شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی سرکوب گردید و از میان رفت. [۵۳][۵۴][۵۵]
به هر روی، این جنبش نیز پس از درگیری‌ها و جنگ و گریزهای فراوان با حاکمان مختلف، سرانجام به دست شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی سرکوب گردید و از میان رفت.<ref>میراحمدی، مریم، ج۱، ص۸۷-۸۹، دین و مذهب در عصر صفوی، تهران، ۱۳۷۷ش. - شوشتری، نورالله، ج۲، ص۳۹۵-۳۹۶، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۶۵ش. - کسروی، احمد، ج۱، ص۱۵-۵۱، مشعشعیان، تهران، ۱۳۵۶ش.</ref>


=گسترش مکتب ابن عربی=
=گسترش مکتب ابن عربی=
چنان‌که پیشتر اشاره شد، گسترش مکتب عرفانی ابن‌ عربی و نگارش شروح متعدد بر آثار وی در ایران، از دیگر ویژگی‌های این دوره است.
چنان‌که پیشتر اشاره شد، گسترش مکتب عرفانی ابن‌ عربی و نگارش شروح متعدد بر آثار وی در ایران، از دیگر ویژگی‌های این دوره است.
نورالدین عبدالرحمان جامی ــ که از عارفان به نام این عصر بود ــ در لوایح، لوامع، اشعة اللمعات و الدرة الفاخرۀ خود به بیان مفاهیم و مبانی عرفان ابن‌ عربی پرداخت و در نقد النصوص خود، فصوص الحکم ابن‌ عربی را شرح کرد.
نورالدین عبدالرحمان جامی ــ که از عارفان به نام این عصر بود ــ در لوایح، لوامع، اشعة اللمعات و الدرة الفاخرۀ خود به بیان مفاهیم و مبانی عرفان ابن‌ عربی پرداخت و در نقد النصوص خود، فصوص الحکم ابن‌ عربی را شرح کرد.
تاج‌الدین حسین خوارزمی (د ۸۴۰ق) و خواجه محمد پارسا نیز از جمله عارفانی بودند که شرح کاملی بر فصوص الحکم نوشتند. در همین دوره، شاه نعمت الله ولی نیز شرح‌هایی بر بخش‌هایی از فصوص نوشت. [۵۶]
تاج‌الدین حسین خوارزمی (د ۸۴۰ق) و خواجه محمد پارسا نیز از جمله عارفانی بودند که شرح کاملی بر فصوص الحکم نوشتند. در همین دوره، شاه نعمت الله ولی نیز شرح‌هایی بر بخش‌هایی از فصوص نوشت.<ref>موحد، محمدعلی، ج۱، ص۴۲، مقدمه بر فصوص الحکم ابن عربی، به کوشش محمدعلی موحد و صمد موحد، تهران، ۱۳۸۵ش.</ref>
 
در سوی دیگر طیف اندیشه‌های عرفانی در ایران، هم‌چنین باید از نویسندگانی نام برد که بیش‌تر به شیوه و طریقۀ عارف بزرگ ایرانی، جلال‌الدین محمد بلخی (مولانا) توجه داشتند و به شرح، تفسیر و تلخیص مثنوی او پرداختند.
در سوی دیگر طیف اندیشه‌های عرفانی در ایران، هم‌چنین باید از نویسندگانی نام برد که بیش‌تر به شیوه و طریقۀ عارف بزرگ ایرانی، جلال‌الدین محمد بلخی (مولانا) توجه داشتند و به شرح، تفسیر و تلخیص مثنوی او پرداختند.
کمال‌الدین حسین خوارزمی (د ۸۳۶ یا ۸۳۹ق)، نویسندۀ دو شرح بر مثنوی به نام‌های جواهر الاسرار و زواهر الانوار و کنوز الحقائق فی رموز الدقائق، و ملا حسین واعظ کاشفی، با دو تلخیص از مثنوی به نام‌های لب لباب و لباب المعنوی از جملۀ این عارفان هستند. [۵۷]
 
کمال‌الدین حسین خوارزمی (د ۸۳۶ یا ۸۳۹ق)، نویسندۀ دو شرح بر مثنوی به نام‌های جواهر الاسرار و زواهر الانوار و کنوز الحقائق فی رموز الدقائق، و ملا حسین واعظ کاشفی، با دو تلخیص از مثنوی به نام‌های لب لباب و لباب المعنوی از جملۀ این عارفان هستند.<ref> صفا، ذبیح‌الله، ج۴، ص۷۴، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>


=دوره صفوی=
=دوره صفوی=
خط ۹۳: خط ۹۷:
==دوره افول تصوف==
==دوره افول تصوف==
اولین پادشاهان صفوی که در ابتدای کار این دولت با استفاده از دو عامل تصوف و تشیع، و نیز بهره‌گیری از گرایش‌های غالیانه، مریدانی به‌ویژه از طایفه‌های قزلباش را به دور خود گرد آوردند و با قیام خود به قدرت رسیدند، به علل متعدد به‌تدریج از پیشینۀ صوفیانۀ خود فاصله گرفتند و کوشیدند تا با تأکید بر عنصر دوم، یعنی تشیع، قدرت خود را تثبیت کنند.
اولین پادشاهان صفوی که در ابتدای کار این دولت با استفاده از دو عامل تصوف و تشیع، و نیز بهره‌گیری از گرایش‌های غالیانه، مریدانی به‌ویژه از طایفه‌های قزلباش را به دور خود گرد آوردند و با قیام خود به قدرت رسیدند، به علل متعدد به‌تدریج از پیشینۀ صوفیانۀ خود فاصله گرفتند و کوشیدند تا با تأکید بر عنصر دوم، یعنی تشیع، قدرت خود را تثبیت کنند.
از این رو، از فقها و علمای شیعه که در مناطق شیعه‌نشین سرزمین‌های عربی مانند جبل عامل ‌ لبنان و بحرین ساکن بودند، برای مهاجرت و اقامت در ایران دعوت کردند و به‌تدریج به آن‌ها اعتبار و نفوذ هرچه بیشتری بخشیدند. [۵۸][۵۹]
از این رو، از فقها و علمای شیعه که در مناطق شیعه‌نشین سرزمین‌های عربی مانند جبل عامل ‌ لبنان و بحرین ساکن بودند، برای مهاجرت و اقامت در ایران دعوت کردند و به‌تدریج به آن‌ها اعتبار و نفوذ هرچه بیشتری بخشیدند.<ref>فرهانی منفرد، مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی، ج۱، ص۸۳-۸۸، تهران، ۱۳۷۷ش. - میراحمدی، مریم، ج۱، ص۵۳-۵۴، دین و مذهب در عصر صفوی، تهران، ۱۳۷۷ش.</ref>
به این ترتیب، با مهاجرت علمای شیعه و در اختیار گرفتن مناصب اداری‌ ـ دینیِ دولت صفوی توسط آنان، دیدگاه‌های فقهی ـ دینی آنان مجال طرح بیشتری یافت و موجب تضعیف گرایش‌های غالیانه و جریان‌های صوفیانه شد، و این‌چنین، با قدرت گرفتن روزافزون فقها و علما، سیاست سرکوب صوفیان با شدت بیشتری اعمال گردید و در نتیجۀ آن، تصوف در این دوره هر چه بیش‌تر رو به افول نهاد. [۶۰][۶۱][۶۲]
 
به این ترتیب، با مهاجرت علمای شیعه و در اختیار گرفتن مناصب اداری‌ ـ دینیِ دولت صفوی توسط آنان، دیدگاه‌های فقهی ـ دینی آنان مجال طرح بیشتری یافت و موجب تضعیف گرایش‌های غالیانه و جریان‌های صوفیانه شد، و این‌چنین، با قدرت گرفتن روزافزون فقها و علما، سیاست سرکوب صوفیان با شدت بیشتری اعمال گردید و در نتیجۀ آن، تصوف در این دوره هر چه بیش‌تر رو به افول نهاد.<ref> زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۲۳-۲۳۰، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش. - لاکهارت، لارنس، ج۱، ص۸۱-۸۲، انقراض صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ترجمۀ مصطفی قلی عماد، تهران، ۱۳۴۳ش. - صفا، ذبیح‌الله، ج۵، ص۱۸۷-۱۹۲، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>


==عوامل افول==
==عوامل افول==
خط ۱۰۲: خط ۱۰۷:


===قدرت گرفتن فقها===
===قدرت گرفتن فقها===
چنان‌که بیش‌تر اشاره شد، پذیرش تشیع به عنوان مذهب رسمی، و قدرت گرفتن فقها و متشرعان در دورۀ صفوی از جمله عوامل مهم ضعف تصوف در این دوره بود، زیرا علمای شیعه باورهای غلوآمیز برخی صوفیان و به ویژه قزلباش‌ها را برنمی‌تافتند و بر اعتقادات و آیین‌هایی که به‌نظر آن‌ها نادرست و بدعت‌آمیز می‌آمد، ردّیه می‌نوشتند که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: الفوائد الدینیة فی الرد علی الحکماء و الصوفیة، ملاذ الاخیار و تحفة الابرار، نوشتۀ ملا طاهر قمی (د ۱۰۸۹ق)؛ تنبیه الغافلین (یا العاقلین) و اخزاء المجانین، اعلام المحبین، ریاض المؤمنین و حدائق المتقین، نوشتۀ سید محمد بن محمد سبزواری، معروف به میرلوحی؛ و الرد علی الصوفیة، مشهور به اثنا عشریه، نوشتۀ شیخ حر عاملی (د ۱۱۰۴ق). [۶۳][۶۴][۶۵][۶۶][۶۷]
چنان‌که بیش‌تر اشاره شد، پذیرش تشیع به عنوان مذهب رسمی، و قدرت گرفتن فقها و متشرعان در دورۀ صفوی از جمله عوامل مهم ضعف تصوف در این دوره بود، زیرا علمای شیعه باورهای غلوآمیز برخی صوفیان و به ویژه قزلباش‌ها را برنمی‌تافتند و بر اعتقادات و آیین‌هایی که به‌نظر آن‌ها نادرست و بدعت‌آمیز می‌آمد، ردّیه می‌نوشتند که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: الفوائد الدینیة فی الرد علی الحکماء و الصوفیة، ملاذ الاخیار و تحفة الابرار، نوشتۀ ملا طاهر قمی (د ۱۰۸۹ق)؛ تنبیه الغافلین (یا العاقلین) و اخزاء المجانین، اعلام المحبین، ریاض المؤمنین و حدائق المتقین، نوشتۀ سید محمد بن محمد سبزواری، معروف به میرلوحی؛ و الرد علی الصوفیة، مشهور به اثنا عشریه، نوشتۀ شیخ حر عاملی (د ۱۱۰۴ق).<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۲۶-۲۳۰، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش. - جعفریان، رسول، ج۱، ص۲۲۷، دین وسیاست در دوره صفوی، قم، ۱۳۷۰ش. - افندی، عبدالله، ج۱، ص۲۶۰، ریاض العلماء، به کوشش محمود مرعشی، قم، ۱۴۰۱ق. - صفا، ذبیح‌الله، ج۵، ص۲۱۶-۲۱۷، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۵۸ش. - خوانساری، محمدباقر، ج۴، ص۱۴۳-۱۴۵، روضات‌الجنات، قم، ۱۳۹۰ش.</ref>


===عامل حکومت===
===عامل حکومت===
از سوی دیگر، رقابت‌های درون حاکمیت صفوی و خطر بالقوه‌ای که شاهان این سلسله همواره از جانب گروه‌های متنفذ صوفیان قزلباش و امیران قدرتمند آن احساس می‌کردند، نیز آنان را واداشت تا با شیوه‌های مختلف از قدرت و نفوذ آنان بکاهند.
از سوی دیگر، رقابت‌های درون حاکمیت صفوی و خطر بالقوه‌ای که شاهان این سلسله همواره از جانب گروه‌های متنفذ صوفیان قزلباش و امیران قدرتمند آن احساس می‌کردند، نیز آنان را واداشت تا با شیوه‌های مختلف از قدرت و نفوذ آنان بکاهند.
به علاوه، از آن‌جا که صفویه خود با استفاده از رابطۀ مرید و مرادی، و بهره‌گیری از فرمان‌بری صوفیان از شیخ خود قیام کرده و به حکومت رسیده بودند، دیگر طریقه‌ها و مشایخ صوفیه را نیز دارای نیروی بالقوۀ چنین قیام‌هایی می‌شمردند و همواره نسبت به این خطر هشیار بودند.
به علاوه، از آن‌جا که صفویه خود با استفاده از رابطۀ مرید و مرادی، و بهره‌گیری از فرمان‌بری صوفیان از شیخ خود قیام کرده و به حکومت رسیده بودند، دیگر طریقه‌ها و مشایخ صوفیه را نیز دارای نیروی بالقوۀ چنین قیام‌هایی می‌شمردند و همواره نسبت به این خطر هشیار بودند.
از این‌رو، عموماً از سرکوب و تضعیف صوفیه استقبال می‌کردند. [۶۸][۶۹][۷۰][۷۱]
از این‌رو، عموماً از سرکوب و تضعیف صوفیه استقبال می‌کردند.<ref>دیوان بیگی، احمد، ج۲، ص۱۰۳۶، حدیقة الشعراء، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۵ش. - فلسفی، نصرالله، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۵، زندگانی شاه عباس اول، تهران، ۱۳۵۳ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۲، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۳۷-۲۳۹، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>
 
مجموعۀ این عوامل اندک‌اندک چنان عرصه را بر صوفیان تنگ کرد که بسیاری از آنان مجبور به مهاجرت به نقاط دیگر شدند و در سرزمین‌های دیگر به فعالیت پرداختند و بسیاری دیگر به حیات پنهان و نیمه فعال خود در ایران ادامه دادند.
مجموعۀ این عوامل اندک‌اندک چنان عرصه را بر صوفیان تنگ کرد که بسیاری از آنان مجبور به مهاجرت به نقاط دیگر شدند و در سرزمین‌های دیگر به فعالیت پرداختند و بسیاری دیگر به حیات پنهان و نیمه فعال خود در ایران ادامه دادند.


خط ۱۱۵: خط ۱۲۱:
فساد و انحطاط تدریجی صوفیان قزلباش که با قدرت‌طلبـی و کشمکش‌های درونی خود‌ به‌طور روزافزون از روح تصوف فاصله می‌گرفتند و خواهان قدرت بیشتری مـی‌شدند، از جملۀ این عوامل بود.
فساد و انحطاط تدریجی صوفیان قزلباش که با قدرت‌طلبـی و کشمکش‌های درونی خود‌ به‌طور روزافزون از روح تصوف فاصله می‌گرفتند و خواهان قدرت بیشتری مـی‌شدند، از جملۀ این عوامل بود.
دیگر طریقه‌های صوفیه نیز در این دوره دست‌خوش چنین احوالی بودند.
دیگر طریقه‌های صوفیه نیز در این دوره دست‌خوش چنین احوالی بودند.
دنیاطلبی و تلاش برای کسب مریدان و قدرت بیشتر، نزاع‌های مکرر با یکدیگر (هم‌چون درگیری‌های حیدری ـ نعمتی)، موروثی شدن خلافت و جانشینی، نزدیک شـدن و برقراری پیـوند با دولت صفوی، و فاصله گـرفتن از آرمان‌های معنـوی و سلوک عرفانی، آفت‌هایی بـود کـه تقریباً تمـام طریقه‌های نام‌دار آن دوره گـرفتـار آن بودند. [۷۲][۷۳][۷۴]
دنیاطلبی و تلاش برای کسب مریدان و قدرت بیشتر، نزاع‌های مکرر با یکدیگر (هم‌چون درگیری‌های حیدری ـ نعمتی)، موروثی شدن خلافت و جانشینی، نزدیک شـدن و برقراری پیـوند با دولت صفوی، و فاصله گـرفتن از آرمان‌های معنـوی و سلوک عرفانی، آفت‌هایی بـود کـه تقریباً تمـام طریقه‌های نام‌دار آن دوره گـرفتـار آن بودند.<ref>کیانی، محسن، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۶۹ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۹، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۳۶۷-۳۶۹، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>


===فرقه‌های شبه صوفی===
===فرقه‌های شبه صوفی===
confirmed
۸٬۰۶۰

ویرایش