پرش به محتوا

خلق افعال عباد (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره'
جز (جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقاله‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
خط ۴: خط ۴:


= توضیح نظریه =  
= توضیح نظریه =  
این نظریه می‌گوید که اولا منشا صدور افعال عباد چیست و ثانیا تکلیف بندگان درباره افعالی که از آن‌ها صادر می‌شود، چگونه است. هر کدام از متکلمان [[مذاهب اسلامی]] در‌این‌باره به تفصیل مطالبی را بیان و نظریه‌ای را ارائه کردند. [[متکلمان امامیه]] مطابق با تعالیم اهل بیت علیهم‌السلام، امر بین الامرین و [[متکلمان اشعری]] و [[متکلمان ماتریدی]] کسب و [[اهل‌حدیث]] خلق‌افعال عباد را ارائه کردند تا نشان دهند که انسان در افعالش مجبور نیست، بلکه در حالتی میان جبر و اختیار قرار دارد. با این بیان که انسان در صدور فعل نه به طور مطلق مختار است آن گونه که [[معتزله]] به این موضوع اعتقاد دارند که انسان فقط فاعل بودن خود را درک می‌کند و نه به طور کامل مجبور است و فقط خدا را فاعل افعال خود می‌داند، در این صورت هیچ مسئولیتی در باره افعالش نخواهد داشت آن گونه که افرادی چون جهم بن صفوان و پیروانش بدان معتقدند. پس نتیجه می‌گیریم که چهار مذهب نام برده شده یعنی [[امامیه]]، [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]] و [[اهل‌حدیث]] معتقدند که انسان در افعالش نه به طور کامل مختار و نه به طور کامل مجبور است، بلکه افعالی که از وی سر می‌زند، تلفیقی از جبر و اختیار و حاصلی از آن دو می‌باشد.
این نظریه می‌گوید که اولا منشا صدور افعال عباد چیست و ثانیا تکلیف بندگان درباره افعالی که از آن‌ها صادر می‌شود، چگونه است. هر کدام از متکلمان [[مذاهب اسلامی]] در‌این‌باره به تفصیل مطالبی را بیان و نظریه‌ای را ارائه کردند. [[متکلمان امامیه]] مطابق با تعالیم اهل بیت علیهم‌السلام، امر بین الامرین و [[متکلمان اشعری]] و [[متکلمان ماتریدی]] کسب و [[اهل‌حدیث]] خلق‌افعال عباد را ارائه کردند تا نشان دهند که انسان در افعالش مجبور نیست، بلکه در حالتی میان جبر و اختیار قرار دارد. با این بیان که انسان در صدور فعل نه به طور مطلق مختار است آن گونه که [[معتزله]] به این موضوع اعتقاد دارند که انسان فقط فاعل بودن خود را درک می‌کند و نه به طور کامل مجبور است و فقط خدا را فاعل افعال خود می‌داند، در این صورت هیچ مسئولیتی درباره افعالش نخواهد داشت آن گونه که افرادی چون جهم بن صفوان و پیروانش بدان معتقدند. پس نتیجه می‌گیریم که چهار مذهب نام برده شده یعنی [[امامیه]]، [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]] و [[اهل‌حدیث]] معتقدند که انسان در افعالش نه به طور کامل مختار و نه به طور کامل مجبور است، بلکه افعالی که از وی سر می‌زند، تلفیقی از جبر و اختیار و حاصلی از آن دو می‌باشد.


بعد از بیان این مقدمه و به مناسبت عنوان بحث، به آرای متکلمان شاخص اهل حدیث در تفسیر خلق افعال عباد می‌پردازیم.
بعد از بیان این مقدمه و به مناسبت عنوان بحث، به آرای متکلمان شاخص اهل حدیث در تفسیر خلق افعال عباد می‌پردازیم.
خط ۲۷: خط ۲۷:
به تحقیق، بزرگان اهل‌سنت معتقدند که خداوند اشیاء را با اسباب و وسایلش خلق می‌کند. اوست که برای بنده‌اش قدرتی را خلق می‌کند تا بتواند فعل خود را انجام دهد. بنابراین، عبد فاعل حقیقی آن فعل است. پس قول اهل‌سنت مبنی بر این‌که عبد فعل خود را با اراده و قدرتش انجام می‌دهد، مثل این است که سایر حوادث را با کمک اسبابش خلق می‌کند. ابن تیمیه در این‌جا به جبریون محض چون جهم بن صفوان و نیز ابوالحسن اشعری که منکر اسباب و نیز قدرت و اراده عبد هستند طعنه می‌زند و می‌گوید قاطبه اهل‌سنت مخالف کسانی هستند که برای انسان هیچ اراده و قدرتی را قبول ندارند، آن‌گونه که جهم و پیروانش و نیز اشعری و موافقانش به آن اعتقاد دارند. زیرا جهم بن صفوان، منکر مشیت، حکمت و رحمت الهی یوده است و نیز هر گونه فعل و قدرت موثر برای عبد را انکار می‌کرد.
به تحقیق، بزرگان اهل‌سنت معتقدند که خداوند اشیاء را با اسباب و وسایلش خلق می‌کند. اوست که برای بنده‌اش قدرتی را خلق می‌کند تا بتواند فعل خود را انجام دهد. بنابراین، عبد فاعل حقیقی آن فعل است. پس قول اهل‌سنت مبنی بر این‌که عبد فعل خود را با اراده و قدرتش انجام می‌دهد، مثل این است که سایر حوادث را با کمک اسبابش خلق می‌کند. ابن تیمیه در این‌جا به جبریون محض چون جهم بن صفوان و نیز ابوالحسن اشعری که منکر اسباب و نیز قدرت و اراده عبد هستند طعنه می‌زند و می‌گوید قاطبه اهل‌سنت مخالف کسانی هستند که برای انسان هیچ اراده و قدرتی را قبول ندارند، آن‌گونه که جهم و پیروانش و نیز اشعری و موافقانش به آن اعتقاد دارند. زیرا جهم بن صفوان، منکر مشیت، حکمت و رحمت الهی یوده است و نیز هر گونه فعل و قدرت موثر برای عبد را انکار می‌کرد.


با توجه به متن فوق می‌توان نتیجه گرفت که میان عقاید بزرگان اهل‌سنت با عقاید کسانی چون جهم بن صفوان و اشعری تمایز آشکاری وجود دارد، با این‌که ابوالحسن اشعری با طرح نظریه کسب از عقاید افرادی چون جهم بن صفوان فاصله می‌گیرد، اما بزرگان اهل‌سنت چنین اقدامی را از سوی اشعری کافی نمی‌دانند و او و پیروانش را با جبریون هم‌مسلک می‌دانند. در هر صورت، بر شمردن شخصی چون اشعری و پیروانش در تفسیر جبر و اختیار به عنوان مخالف اعتقادات اهل‌سنت -با این که اشعری انسان را در باره افعالش مجبور و دست بسته نمی‌داند و نظریه کسب را برای رفع اتهام به جبرگرایی مطرح کرده است-، این نکته را ثابت می‌کند که اهل‌حدیث تا چه اندازه در باره اراده و اختیار انسان وسعت نظر دارند و در ادعای خود مبنی بر این‌که انسان فاعل واقعی افعال خویش است، صادق‌اند. ابن تیمیه در فرازی دیگر می‌نویسد: «ان العبد فاعل لفعله حقیقة و محدثا لفعله و الله سبحانه فاعلا له محدثا له و هذا قول جماهیر اهل السنة من جمیع الطوائف و هذا قول کثیر من اصحاب الاشعری کابی اسحاق الاسفرایینی و ابی المعالی الجوینی الملقب بامام الحرمین و غیرهما» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 74</ref>یعنی عبد به طور حقیقی فاعل و محدث فعل خویش است و خداوند نیز فاعل و محدث فعل عبد است. این عقیده تمام اهل‌سنت از همه طایفه ها می‌باشد. وی این اعتقاد را به بخش بزرگی از اشاعره نسبت می‌دهد و می‌گوید بسیاری از اصحاب اشعری چون [[ابی اسحاق اسفراینی]] و [[عبدالملک جوینی]]، با اهل سنت همراه هستند.
با توجه به متن فوق می‌توان نتیجه گرفت که میان عقاید بزرگان اهل‌سنت با عقاید کسانی چون جهم بن صفوان و اشعری تمایز آشکاری وجود دارد، با این‌که ابوالحسن اشعری با طرح نظریه کسب از عقاید افرادی چون جهم بن صفوان فاصله می‌گیرد، اما بزرگان اهل‌سنت چنین اقدامی را از سوی اشعری کافی نمی‌دانند و او و پیروانش را با جبریون هم‌مسلک می‌دانند. در هر صورت، بر شمردن شخصی چون اشعری و پیروانش در تفسیر جبر و اختیار به عنوان مخالف اعتقادات اهل‌سنت -با این که اشعری انسان را درباره افعالش مجبور و دست بسته نمی‌داند و نظریه کسب را برای رفع اتهام به جبرگرایی مطرح کرده است-، این نکته را ثابت می‌کند که اهل‌حدیث تا چه اندازه درباره اراده و اختیار انسان وسعت نظر دارند و در ادعای خود مبنی بر این‌که انسان فاعل واقعی افعال خویش است، صادق‌اند. ابن تیمیه در فرازی دیگر می‌نویسد: «ان العبد فاعل لفعله حقیقة و محدثا لفعله و الله سبحانه فاعلا له محدثا له و هذا قول جماهیر اهل السنة من جمیع الطوائف و هذا قول کثیر من اصحاب الاشعری کابی اسحاق الاسفرایینی و ابی المعالی الجوینی الملقب بامام الحرمین و غیرهما» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 74</ref>یعنی عبد به طور حقیقی فاعل و محدث فعل خویش است و خداوند نیز فاعل و محدث فعل عبد است. این عقیده تمام اهل‌سنت از همه طایفه ها می‌باشد. وی این اعتقاد را به بخش بزرگی از اشاعره نسبت می‌دهد و می‌گوید بسیاری از اصحاب اشعری چون [[ابی اسحاق اسفراینی]] و [[عبدالملک جوینی]]، با اهل سنت همراه هستند.


به نظر می‌رسد که نکته‌ای مهم در این بخش از کلمات ابن تیمیه وجود دارد و آن اعتراف به این مطلب که برای ایجاد یک فعل دو فاعل( خداوند و انسان) همزمان نقش دارند، در حالی‌که انتساب فعل به هر دو حقیقی است.  یعنی همان‌طور که انسان به طور واقعی فاعل و محدث فعل خویش است، همزمان خداوند نیز فاعل و محدث همان فعل است که به طور حقیقی به انسان منتسب می‌باشد. ابن تیمیه این قول را به بسیاری از اصحاب اشعری منتسب می‌کند. این ادعا ثابت می‌کند که [[مکتب اشاعره]] در زمان‌های پس از او، تغییرات وسیعی داشته و به نوعی تکامل یافته و به قرابت اندیشه با دیگر مذاهب چون امامیه و اهل‌حدیث رسیده است.  
به نظر می‌رسد که نکته‌ای مهم در این بخش از کلمات ابن تیمیه وجود دارد و آن اعتراف به این مطلب که برای ایجاد یک فعل دو فاعل( خداوند و انسان) همزمان نقش دارند، در حالی‌که انتساب فعل به هر دو حقیقی است.  یعنی همان‌طور که انسان به طور واقعی فاعل و محدث فعل خویش است، همزمان خداوند نیز فاعل و محدث همان فعل است که به طور حقیقی به انسان منتسب می‌باشد. ابن تیمیه این قول را به بسیاری از اصحاب اشعری منتسب می‌کند. این ادعا ثابت می‌کند که [[مکتب اشاعره]] در زمان‌های پس از او، تغییرات وسیعی داشته و به نوعی تکامل یافته و به قرابت اندیشه با دیگر مذاهب چون امامیه و اهل‌حدیث رسیده است.  
خط ۴۲: خط ۴۲:


== ادعای بزرگ ابن تیمیه ==
== ادعای بزرگ ابن تیمیه ==
ابن تیمیه در جایی دیگر ادعای بزرگی را مطرح می‌کند مبنی بر این که همه امت‌ها به وجود قدر و نیز وجود ثواب و عقاب ناشی از افعال اختیاری بشر اقرار دارند. می‌نویسد:«و جماهیر الامم مقرّة با القدر و ان الله خالق کل شی و هم مع هذا یذمّون الظالمین و یعاقبونهم لدفع ظلمهم و عدوانهم»<ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 150</ref>یعنی همه امت‌ها به قدر اقرار دارند و خدا را خالق همه اشیاء می‌دانند، با این‌حال ظالمین به دلیل ظلم و دشمنی شان مذمت و عقاب می‌شوند. این بیان نیز به نوعی تکرار مطالب سابق و تایید امر بین الامرین و ردّ جبر یا اختیار محض است. وی در پاسخ به ادعای امامیه که می‌گویند اهل‌سنت مطابق با مبانی اعتقادی‌اشان که قایل به قدر و نیز [[توحید افعالی]] هستند، و بر این مبنا هیچ‌گونه مسئولیتی را متوجه انسان در باره افعالش نمی‌دانند بلکه خداوند را فاعل معاصی و قبایح می‌دانند؛ پاسخ می‌دهد که در واقع این‌گونه نیست، بلکه اهل‌سنت و جماعت نیز در تفاسیری که از خود ارایه کردند، همچون امامیه مسیر میان جبر و اختیار را انتخاب کردند و مبنای اعتقادی‌اشان چیزی جز آن‌چه به آن معتقدند نیست. می‌نویسد:«نقله عن الاکثر ان العبد لا تاثیر له فی الکفر و المعاصی نقل باطل، بل جمهور اهل السنة المثبتة للقدر من جمیع الطوایف یقولون ان العبد فاعل لفعله حقیقة و ان له قدرة حقیقیة و استطاعة حقیقیة و هم لا ینکرون تاثیر الاسباب الطبیعیة بل یقرّون بما دل علیه الشرع و العقل من ان الله یخلق السحاب با الریاح و ینزل الماء باالسحاب و ینبت النبات با الماء و لا یقولون ان القوی و الطبایع الموجوة فی المخلوقات لا تاثیر لها بل یقرّون ان لها تاثیرا لفظا و معنا» <refابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 12</ref>یعنی استناد [[رافضیه]](امامیه) به اکثر اهل‌سنت مبنی بر این‌که عبد هیچ‌گونه مسئولیتی در باره افعالش در کفر و معاصی ندارد، استنادی باطل است، بلکه جمهور اهل‌سنت آن‌ها که مثبت قدر از تمامی طوایف هستند، معتقدند که عبد به طور واقعی فاعل فعل خویش بوده و نیز دارای قدرت و استطاعت حقیقی  می‌باشد. علاوه، این طوایف منکر اسباب و علل طبیعی (در ایجاد حوادث) نیستند، زیرا به آن‌چه شرع و عقل می‌گوید اقرار دارند که خدای متعال ابر را توسط باد خلق می‌کند و آب(باران) را توسط ابر از آسمان نازل می‌کند و گیاه را توسط باران می‌رویاند و نمی‌گویند که این قوا و طبایعی که در مخلوقات وجود دارد، هیچ تاثیری در طبیعت ندارد، بلکه اقرار دارند که آن‌ها نیز دارای تاثیر‌ند.
ابن تیمیه در جایی دیگر ادعای بزرگی را مطرح می‌کند مبنی بر این که همه امت‌ها به وجود قدر و نیز وجود ثواب و عقاب ناشی از افعال اختیاری بشر اقرار دارند. می‌نویسد:«و جماهیر الامم مقرّة با القدر و ان الله خالق کل شی و هم مع هذا یذمّون الظالمین و یعاقبونهم لدفع ظلمهم و عدوانهم»<ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 150</ref>یعنی همه امت‌ها به قدر اقرار دارند و خدا را خالق همه اشیاء می‌دانند، با این‌حال ظالمین به دلیل ظلم و دشمنی شان مذمت و عقاب می‌شوند. این بیان نیز به نوعی تکرار مطالب سابق و تایید امر بین الامرین و ردّ جبر یا اختیار محض است. وی در پاسخ به ادعای امامیه که می‌گویند اهل‌سنت مطابق با مبانی اعتقادی‌اشان که قایل به قدر و نیز [[توحید افعالی]] هستند، و بر این مبنا هیچ‌گونه مسئولیتی را متوجه انسان درباره افعالش نمی‌دانند بلکه خداوند را فاعل معاصی و قبایح می‌دانند؛ پاسخ می‌دهد که در واقع این‌گونه نیست، بلکه اهل‌سنت و جماعت نیز در تفاسیری که از خود ارایه کردند، همچون امامیه مسیر میان جبر و اختیار را انتخاب کردند و مبنای اعتقادی‌اشان چیزی جز آن‌چه به آن معتقدند نیست. می‌نویسد:«نقله عن الاکثر ان العبد لا تاثیر له فی الکفر و المعاصی نقل باطل، بل جمهور اهل السنة المثبتة للقدر من جمیع الطوایف یقولون ان العبد فاعل لفعله حقیقة و ان له قدرة حقیقیة و استطاعة حقیقیة و هم لا ینکرون تاثیر الاسباب الطبیعیة بل یقرّون بما دل علیه الشرع و العقل من ان الله یخلق السحاب با الریاح و ینزل الماء باالسحاب و ینبت النبات با الماء و لا یقولون ان القوی و الطبایع الموجوة فی المخلوقات لا تاثیر لها بل یقرّون ان لها تاثیرا لفظا و معنا» <refابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 12</ref>یعنی استناد [[رافضیه]](امامیه) به اکثر اهل‌سنت مبنی بر این‌که عبد هیچ‌گونه مسئولیتی درباره افعالش در کفر و معاصی ندارد، استنادی باطل است، بلکه جمهور اهل‌سنت آن‌ها که مثبت قدر از تمامی طوایف هستند، معتقدند که عبد به طور واقعی فاعل فعل خویش بوده و نیز دارای قدرت و استطاعت حقیقی  می‌باشد. علاوه، این طوایف منکر اسباب و علل طبیعی (در ایجاد حوادث) نیستند، زیرا به آن‌چه شرع و عقل می‌گوید اقرار دارند که خدای متعال ابر را توسط باد خلق می‌کند و آب(باران) را توسط ابر از آسمان نازل می‌کند و گیاه را توسط باران می‌رویاند و نمی‌گویند که این قوا و طبایعی که در مخلوقات وجود دارد، هیچ تاثیری در طبیعت ندارد، بلکه اقرار دارند که آن‌ها نیز دارای تاثیر‌ند.


واما در تایید مطالب پیشگفته، به قسمت کوتاهی از کلمات ابن تیمیه اشاره می‌شود:«و اهل السنه یقولون .... ان العبد فاعل و الله خلقه فاعلا و العبد مریدا مختار و الله جعله مریدا مختارا» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 236</ref> یعنی اهل‌سنت معتقدند که عبد فاعل(واقعی) است و خداوند وی را به صورت فاعل خلق کرده و مرید و مختار است، زیرا خداوند او را مرید و مختار آفریده است. ابن تیمیه در ادامه این جملات، به آیات فراوانی که ناظر به ادعای فوق است اشاره می‌کند و می‌نویسد:«فدلیلهم اقتضی مشیة العبد و انه فاعل با الاختیار و هذا الدلیل اقتضی ان هذه المشیة و الاختیار حصلت بمشیة الرب فکلا الامرین حق» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 237</ref> پس اعتقاد اهل‌سنت بر اقضای مشیت برای عبد است تا فاعل‌مختار باشد که البته این مشیت به مشیت پروردگار گره خورده است و حال آن‌که هر دو مشیت، حق است.  
واما در تایید مطالب پیشگفته، به قسمت کوتاهی از کلمات ابن تیمیه اشاره می‌شود:«و اهل السنه یقولون .... ان العبد فاعل و الله خلقه فاعلا و العبد مریدا مختار و الله جعله مریدا مختارا» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 236</ref> یعنی اهل‌سنت معتقدند که عبد فاعل(واقعی) است و خداوند وی را به صورت فاعل خلق کرده و مرید و مختار است، زیرا خداوند او را مرید و مختار آفریده است. ابن تیمیه در ادامه این جملات، به آیات فراوانی که ناظر به ادعای فوق است اشاره می‌کند و می‌نویسد:«فدلیلهم اقتضی مشیة العبد و انه فاعل با الاختیار و هذا الدلیل اقتضی ان هذه المشیة و الاختیار حصلت بمشیة الرب فکلا الامرین حق» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 237</ref> پس اعتقاد اهل‌سنت بر اقضای مشیت برای عبد است تا فاعل‌مختار باشد که البته این مشیت به مشیت پروردگار گره خورده است و حال آن‌که هر دو مشیت، حق است.  
خط ۵۸: خط ۵۸:


== طرح امت وسط ==
== طرح امت وسط ==
ا'''ین قیم جوزیه''' شخصیت دیگری از اهل حدیث است که می‌باید به آرای او در تفسیر جبر و اختیار توجه کرد، نام وی، محمد بن ابی بکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی است. او شاگرد ابن تیمیه است که همانند سلف و استاد خود در فرازهای مختلف آثار کلامی‌اش در انتخاب راهی میان جبر و اختیار تردید نکرده است و انسان را در باره افعال اختیاری‌اش مسئول می‌داند. البته وی نیز مطابق با فهم خود در برخی از موارد مطالبی بیان کرده است که می‌تواند از عقیده امامیه فاصله بگیرد، اما در فهم کلی موضوع مورد بحث، با امامیه همراه است.  
ا'''ین قیم جوزیه''' شخصیت دیگری از اهل حدیث است که می‌باید به آرای او در تفسیر جبر و اختیار توجه کرد، نام وی، محمد بن ابی بکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی است. او شاگرد ابن تیمیه است که همانند سلف و استاد خود در فرازهای مختلف آثار کلامی‌اش در انتخاب راهی میان جبر و اختیار تردید نکرده است و انسان را درباره افعال اختیاری‌اش مسئول می‌داند. البته وی نیز مطابق با فهم خود در برخی از موارد مطالبی بیان کرده است که می‌تواند از عقیده امامیه فاصله بگیرد، اما در فهم کلی موضوع مورد بحث، با امامیه همراه است.  
ابن قیم به بهانه خلق‌افعال‌عباد، بحث [[امت وسط]] را مطرح و در‌ این‌باره مطالب جالبی بیان می‌کند که می‌تواند تصویری از نظریه امر بین الامرین باشد. نوشته است: «فصل و للناس هاهنا مسلکان یعتمد المتکلمون فی هذا الباب لا نرتضیهما بل نسلک مسلک العدل و التوسط بین طرفی الافراط و التفریط فدین الله بین الغالی فیه و الجافی عنه کا لوادی بین الجبلین و الهدی بین الضلالتین و قد جعل الله هذه الامة هی الامة الوسط فی جمیع ابواب الدین ...و کانت وسطا فی القدر بین الجبریة الذین ینفون ان یکون للعبد فعل او کسب او اختیار البتة، بل هو مجبور مقهور لا اختیار له ولا فعل، و بین القدریة النفاة الذین یجعلونه مستقلا بفعله و لا یدخل فعله تحت مقدور الرب تعالی و لا هو واقع بمشیة الله تعالی و قدرته، فاثتبوا له فعلا و کسبا و اختیار حقیقة هو متعلق الامر و النهی و الثواب و العقاب و هو مع ذلک واقع بقدرة الله و مشیئتة. فما شاء الله من ذلک کان و ما لم یشا لم یکن و لا تتحرک ذرة الا بمشیئته و ارادته و العباد اضعف و اعجز ان یفعلوا ما لم یشأ الله» <ref>ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعادة و منشور ولایة العلم والارادة. عربستان، جده، انتشارات مجمع الفقه الاسلامی، ص 1513</ref>
ابن قیم به بهانه خلق‌افعال‌عباد، بحث [[امت وسط]] را مطرح و در‌ این‌باره مطالب جالبی بیان می‌کند که می‌تواند تصویری از نظریه امر بین الامرین باشد. نوشته است: «فصل و للناس هاهنا مسلکان یعتمد المتکلمون فی هذا الباب لا نرتضیهما بل نسلک مسلک العدل و التوسط بین طرفی الافراط و التفریط فدین الله بین الغالی فیه و الجافی عنه کا لوادی بین الجبلین و الهدی بین الضلالتین و قد جعل الله هذه الامة هی الامة الوسط فی جمیع ابواب الدین ...و کانت وسطا فی القدر بین الجبریة الذین ینفون ان یکون للعبد فعل او کسب او اختیار البتة، بل هو مجبور مقهور لا اختیار له ولا فعل، و بین القدریة النفاة الذین یجعلونه مستقلا بفعله و لا یدخل فعله تحت مقدور الرب تعالی و لا هو واقع بمشیة الله تعالی و قدرته، فاثتبوا له فعلا و کسبا و اختیار حقیقة هو متعلق الامر و النهی و الثواب و العقاب و هو مع ذلک واقع بقدرة الله و مشیئتة. فما شاء الله من ذلک کان و ما لم یشا لم یکن و لا تتحرک ذرة الا بمشیئته و ارادته و العباد اضعف و اعجز ان یفعلوا ما لم یشأ الله» <ref>ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعادة و منشور ولایة العلم والارادة. عربستان، جده، انتشارات مجمع الفقه الاسلامی، ص 1513</ref>
یعنی و برای مردم درباره جبر و اختیار دو مسلک وجود دارد که اهل کلام به آن اعتماد دارند، ولی هیچ کدام مورد قبول ما نیست، بلکه ما مسلک مورد قبول ما راهی میان افراط و تفریط یعنی مسلک عدل است. دین خدا میان پستی و بلندی قرار دارد و مثل دشتی میان دو کوه و راه نجات میان دو بی‌راهه است. به تحقیق خدای‌متعال این امت را در تمامی ابواب دین و نیز میان قدر و جبر، امت وسط قرار داد. و همچنین این امت را میان قدر و جبر قرار داد، جبریه‌ای که هر گونه فعل و کسب و اختیاری را برای عباد نفی می‌کنند و بندگان را مجبور و مقهور می‌دانند به گونه‌ای که هیچ اختیار و فعلی برای او نباشد. و نیز قدریه‌ای که عباد را درباره افعالش کاملا مستقل می‌دانند به طوری که فعل صادر شده از انسان کاملا از حیطه، مشیت و قدرت الهی خارج است. پس برای امت ثابت کردند که حقیقتا دارای فعل و کسب و اختیار و متعلق امر و نهی و ثواب و عقاب است. با این‌حال ثابت کردند که همه این افعال در عین‌حال که واقعا از طرف انسان صادر می‌شود، به طور واقعی تابع قدرت و مشیت الهی است. پس آن‌چه را که خدا بخواهد، انجام می‌شود و آن چه را که نخواهد، انجام نمی‌شود. علاوه، هیچ  ذرّه‌ای جز به مشیت و اراده الهی به حرکت در نمی‌آید و بندگان خدا ضعیف‌تر و عاجز‌تر از آن هستند که بدون مشیت خدا کاری انجام دهند.
یعنی و برای مردم درباره جبر و اختیار دو مسلک وجود دارد که اهل کلام به آن اعتماد دارند، ولی هیچ کدام مورد قبول ما نیست، بلکه ما مسلک مورد قبول ما راهی میان افراط و تفریط یعنی مسلک عدل است. دین خدا میان پستی و بلندی قرار دارد و مثل دشتی میان دو کوه و راه نجات میان دو بی‌راهه است. به تحقیق خدای‌متعال این امت را در تمامی ابواب دین و نیز میان قدر و جبر، امت وسط قرار داد. و همچنین این امت را میان قدر و جبر قرار داد، جبریه‌ای که هر گونه فعل و کسب و اختیاری را برای عباد نفی می‌کنند و بندگان را مجبور و مقهور می‌دانند به گونه‌ای که هیچ اختیار و فعلی برای او نباشد. و نیز قدریه‌ای که عباد را درباره افعالش کاملا مستقل می‌دانند به طوری که فعل صادر شده از انسان کاملا از حیطه، مشیت و قدرت الهی خارج است. پس برای امت ثابت کردند که حقیقتا دارای فعل و کسب و اختیار و متعلق امر و نهی و ثواب و عقاب است. با این‌حال ثابت کردند که همه این افعال در عین‌حال که واقعا از طرف انسان صادر می‌شود، به طور واقعی تابع قدرت و مشیت الهی است. پس آن‌چه را که خدا بخواهد، انجام می‌شود و آن چه را که نخواهد، انجام نمی‌شود. علاوه، هیچ  ذرّه‌ای جز به مشیت و اراده الهی به حرکت در نمی‌آید و بندگان خدا ضعیف‌تر و عاجز‌تر از آن هستند که بدون مشیت خدا کاری انجام دهند.
خط ۷۰: خط ۷۰:
== انکار قدر و جبر ==  
== انکار قدر و جبر ==  
ابن قیم بعد از آن‌که به طور مفصل به اقوال قدریون و جبریون اشاره می‌کند، در رد قدر و جبر می‌نویسد:«و أهل السنة و حزب الرسول و عسكر الإيمان لا مع هؤلاء و لا مع هؤلاء، بل هم مع هؤلاء فيما أصابوا فيه و هم مع هؤلاء فيما أصابوا فيه، فكلّ حقّ مع طائفة من الطوائف، فهم يوافقونهم فيه، و هم براء من باطلهم، فمذهبهم جمع حقّ الطوائف»<ref>ابن قیم، شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، بیروت، انتشارات دار الجمیل، ص 143</ref>
ابن قیم بعد از آن‌که به طور مفصل به اقوال قدریون و جبریون اشاره می‌کند، در رد قدر و جبر می‌نویسد:«و أهل السنة و حزب الرسول و عسكر الإيمان لا مع هؤلاء و لا مع هؤلاء، بل هم مع هؤلاء فيما أصابوا فيه و هم مع هؤلاء فيما أصابوا فيه، فكلّ حقّ مع طائفة من الطوائف، فهم يوافقونهم فيه، و هم براء من باطلهم، فمذهبهم جمع حقّ الطوائف»<ref>ابن قیم، شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، بیروت، انتشارات دار الجمیل، ص 143</ref>
یعنی اهل‌سنت و پیروان پیامبر صلوات الله علیه و لشکر ایمان، نه(به طور کامل) با گروه قدر هستند و نه (به طور کامل) با گروه جبر، بلکه با آن‌چه در هر گروه حق است، همراهی دارند. پس هر حقی از طوایف، مورد موافقت گروه ایمان و اهل سنت و پیروان پیامبر است و از باطل آن برائت جسته می‌شود. بنابراین، مذهب اهل‌سنت جمع حقوق طوایف است. ابن قیم در ادامه به مباحث مربوط به مشیت و قدرت الهی در باره همه موجودات می‌پردازد و در همان‌حال قدرت و اراده حقیقی را برای عباد در حیطه فعل اختیاری‌شان ترسیم می‌کند و می‌نویسد:«و يثبتون مع ذلك قدرة العبد و إرادته و اختياره و فعله حقيقة لا مجازا و هم متفقون علی أن الفعل غير المفعول كما حكاه عنهم البغويّ و غيره، فحركاتهم و اعتقاداتهم أفعال لهم حقيقة» <ref>ابن قیم، شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، بیروت، انتشارات دار الجمیل، ص 144</ref> و ثابت می‌کنند که عبد دارای قدرت و اراده و اختیار بوده و فاعلیتش حقیقی است نه مجازی. علاوه، گروه حق بر این نکته اجماع دارند که فعل غیر از مفعول است آن‌طور که بغوی و غیر او از گروه حق و اهل‌سنت این موضوع را حکایت می‌کند، پس حرکات و اعتقادات عباد، افعال واقعی آن‌ها است.
یعنی اهل‌سنت و پیروان پیامبر صلوات الله علیه و لشکر ایمان، نه(به طور کامل) با گروه قدر هستند و نه (به طور کامل) با گروه جبر، بلکه با آن‌چه در هر گروه حق است، همراهی دارند. پس هر حقی از طوایف، مورد موافقت گروه ایمان و اهل سنت و پیروان پیامبر است و از باطل آن برائت جسته می‌شود. بنابراین، مذهب اهل‌سنت جمع حقوق طوایف است. ابن قیم در ادامه به مباحث مربوط به مشیت و قدرت الهی درباره همه موجودات می‌پردازد و در همان‌حال قدرت و اراده حقیقی را برای عباد در حیطه فعل اختیاری‌شان ترسیم می‌کند و می‌نویسد:«و يثبتون مع ذلك قدرة العبد و إرادته و اختياره و فعله حقيقة لا مجازا و هم متفقون علی أن الفعل غير المفعول كما حكاه عنهم البغويّ و غيره، فحركاتهم و اعتقاداتهم أفعال لهم حقيقة» <ref>ابن قیم، شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، بیروت، انتشارات دار الجمیل، ص 144</ref> و ثابت می‌کنند که عبد دارای قدرت و اراده و اختیار بوده و فاعلیتش حقیقی است نه مجازی. علاوه، گروه حق بر این نکته اجماع دارند که فعل غیر از مفعول است آن‌طور که بغوی و غیر او از گروه حق و اهل‌سنت این موضوع را حکایت می‌کند، پس حرکات و اعتقادات عباد، افعال واقعی آن‌ها است.


== اعتراف صریح به امر بین الامرین ==  
== اعتراف صریح به امر بین الامرین ==  
خط ۸۵: خط ۸۵:


= تفسیر ابن حجر عسقلانی از افعال عباد =
= تفسیر ابن حجر عسقلانی از افعال عباد =
'''ابن حجر عسقلانی'''(ابوالفضل شهاب‌الدین احمد بن علی بن محمد الکنانیّ العسقلانی. 773-852 ق) نیز همانند اسلافش درباره خلق افعال عباد نظراتی بیان کرده است که می‌تواند به امر بین الامرین امامیه بسیار شبیه باشد. عسقلانی در تفسیر خلق افعال عباد و نسبت آن با جبر و اختیار، به این نکته اشاره می‌کند که خالق فقط خدای متعال است و انسان از عهده خلق بر نمی‌آید. می‌نویسد:«أَنَّ أَهْلَ السُّنَّةِ تَمَسَّكُوا بِأَصْلٍ قَامَتْ عَلَيْهِ الْبَرَاهِينُ وَهُوَ أَنَّ اللَّهَ خَالِقُ كُلِّ مَخْلُوقٍ وَيَسْتَحِيلُ أَنْ يَخْلُقَ الْمَخْلُوقُ شَيْئًا» <ref>57. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت، انتشارات دار المعرفة، ج 13، ص 449</ref> یعنی اهل‌سنت به اصلی تمسک کرده‌اند که براهینی بر آن تکیه کرده است، با این توضیح که خدای متعال خالق هر مخلوقی است و محال است که مخلوق چیزی را خلق کند. وی در این عبارات صریح که در مقام پاسخ به نظر مخالفین است، روی اصل توحید تاکید کرده و جز خداوند فاعل و خالق دیگری را معرفی نمی‌کند که البته این عقیده همه فرقه‌های اهل سنت است. ابن حجر در ادامه به مخالفین و دشمنان می‌تازد که برای فرار از مسئولیت در باره افعال خویش به قدر سابق و از پیش نوشته قایل‌اند و بر مبنای خودشان مسیر عقل و نقل را می‌بندند. می‌نویسد:«فَلَمَّا عَانَدَ الْمُشْرِكُونَ الْمَعْقُولَ وَكَذَّبُوا الْمَنْقُولَ ... تَمَسَّكُوا بِالْمَشِيئَةِ وَالْقَدَرِ السَّابِقِ وَهِيَ حُجَّةٌ مَرْدُودَةٌ لِأَنَّ الْقَدَرَ لَا تَبْطُلُ بِهِ الشَّرِيعَةُ وَجَرَيَانُ الْأَحْكَامِ عَلَی الْعِبَادِ بِأَكْسَابِهِمْ» <ref> عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، شرح صحیح البخاری، بیروت، انتشارات دار المعرفة، ج 13، ص 449</ref>
'''ابن حجر عسقلانی'''(ابوالفضل شهاب‌الدین احمد بن علی بن محمد الکنانیّ العسقلانی. 773-852 ق) نیز همانند اسلافش درباره خلق افعال عباد نظراتی بیان کرده است که می‌تواند به امر بین الامرین امامیه بسیار شبیه باشد. عسقلانی در تفسیر خلق افعال عباد و نسبت آن با جبر و اختیار، به این نکته اشاره می‌کند که خالق فقط خدای متعال است و انسان از عهده خلق بر نمی‌آید. می‌نویسد:«أَنَّ أَهْلَ السُّنَّةِ تَمَسَّكُوا بِأَصْلٍ قَامَتْ عَلَيْهِ الْبَرَاهِينُ وَهُوَ أَنَّ اللَّهَ خَالِقُ كُلِّ مَخْلُوقٍ وَيَسْتَحِيلُ أَنْ يَخْلُقَ الْمَخْلُوقُ شَيْئًا» <ref>57. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت، انتشارات دار المعرفة، ج 13، ص 449</ref> یعنی اهل‌سنت به اصلی تمسک کرده‌اند که براهینی بر آن تکیه کرده است، با این توضیح که خدای متعال خالق هر مخلوقی است و محال است که مخلوق چیزی را خلق کند. وی در این عبارات صریح که در مقام پاسخ به نظر مخالفین است، روی اصل توحید تاکید کرده و جز خداوند فاعل و خالق دیگری را معرفی نمی‌کند که البته این عقیده همه فرقه‌های اهل سنت است. ابن حجر در ادامه به مخالفین و دشمنان می‌تازد که برای فرار از مسئولیت درباره افعال خویش به قدر سابق و از پیش نوشته قایل‌اند و بر مبنای خودشان مسیر عقل و نقل را می‌بندند. می‌نویسد:«فَلَمَّا عَانَدَ الْمُشْرِكُونَ الْمَعْقُولَ وَكَذَّبُوا الْمَنْقُولَ ... تَمَسَّكُوا بِالْمَشِيئَةِ وَالْقَدَرِ السَّابِقِ وَهِيَ حُجَّةٌ مَرْدُودَةٌ لِأَنَّ الْقَدَرَ لَا تَبْطُلُ بِهِ الشَّرِيعَةُ وَجَرَيَانُ الْأَحْكَامِ عَلَی الْعِبَادِ بِأَكْسَابِهِمْ» <ref> عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، شرح صحیح البخاری، بیروت، انتشارات دار المعرفة، ج 13، ص 449</ref>
پس زمانی‌‌که مشرکین با فهم عقلی مخالفت و نیز منقول را تکذیب کردند، برای پاسخ به رفتار خود، به مشیت و قدر پیشین الهی تمسک نمودند، حال آن‌که این یک دلیل مردود است، زیرا قدر، موجب بطلان(بی خاصیت بودن) دین و مانع اجرای احکام(جزا و حدود الهی) در باره افعال بندگان نمی‌شود. ابن حجر در این جملات و ادامه آن، از حد وسط جبر و اختیار دفاع می‌کند و از مسئولیت بندگان در باره افعال‌شان دفاع می‌کند. با این‌حساب می‌توان از فحوای کلام وی (که از یک طرف تابع قدر است و از طرف دیگر، انسان را در باره افعالش مسئول می‌داند؛) امر بین الامرین را اصطیاد کرد.
پس زمانی‌‌که مشرکین با فهم عقلی مخالفت و نیز منقول را تکذیب کردند، برای پاسخ به رفتار خود، به مشیت و قدر پیشین الهی تمسک نمودند، حال آن‌که این یک دلیل مردود است، زیرا قدر، موجب بطلان(بی خاصیت بودن) دین و مانع اجرای احکام(جزا و حدود الهی) درباره افعال بندگان نمی‌شود. ابن حجر در این جملات و ادامه آن، از حد وسط جبر و اختیار دفاع می‌کند و از مسئولیت بندگان درباره افعال‌شان دفاع می‌کند. با این‌حساب می‌توان از فحوای کلام وی (که از یک طرف تابع قدر است و از طرف دیگر، انسان را درباره افعالش مسئول می‌داند؛) امر بین الامرین را اصطیاد کرد.


== سخن صریح عسقلانی در انکار جبر و اختیار==  
== سخن صریح عسقلانی در انکار جبر و اختیار==  
ابن حجر به بهانه حفظ توحید (انحصار خالقیت در باره خدای متعال) و نیز تفاوت میان خلق و عمل، مطالبی بیان می‌کند که به نظریه امر بین الامرین امامیه نزدیک می‌شود. وی در پاسخ به مخالفین در تفسیر آیه شریفه: «وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ» سوره صافات، (37) آیه 96 می‌نویسد: «أَنَّ الْعَمَلَ هُنَا غَيْرُ الْخَلْقِ وَهُوَ الْكَسْبُ الَّذِي يَكُونُ مُسْنَدًا إِلَی الْعَبْدِ حَيْثُ أَثْبَتَ لَهُ فِيهِ صُنْعًا وَيُسْنَدُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ حَيْثُ إِنَّ وُجُودَهُ إِنَّمَا هُوَ بِتَأْثِيرِ قُدْرَتِهِ وَلَهُ جِهَتَانِ جِهَةٌ تَنْفِي الْقَدَرَ وَجِهَةٌ تَنْفِي الْجَبْرَ فَهُوَ مُسْنَدٌ إِلَی اللَّهِ حَقِيقَةً وَإِلَی الْعَبْدِ عَادَةً وَهِيَ صِفَةٌ يَتَرَتَّبُ عَلَيْهَا الْأَمْرُ وَالنَّهْيُ وَالْفِعْلُ وَالتَّرْكُ فَكُلُّ مَا أُسْنِدَ مِنْ أَفْعَالِ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَهُوَ بِالنَّظَرِ إِلَی تَأْثِيرِ الْقُدْرَةِ وَيُقَالُ لَهُ الْخَلْقُ وَمَا أُسْنِدَ إِلَی الْعَبْدِ إِنَّمَا يَحْصُلُ بِتَقْدِيرِ اللَّهِ تَعَالَی وَيُقَالُ لَهُ الْكَسْبُ وَعَلَيْهِ يَقَعُ الْمَدْحُ وَالذَّمُّ» <ref>57. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، شرح صحیح البخاری، بیروت، انتشارات دار المعرفه، ج 13، ص 528</ref>
ابن حجر به بهانه حفظ توحید (انحصار خالقیت درباره خدای متعال) و نیز تفاوت میان خلق و عمل، مطالبی بیان می‌کند که به نظریه امر بین الامرین امامیه نزدیک می‌شود. وی در پاسخ به مخالفین در تفسیر آیه شریفه: «وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ» سوره صافات، (37) آیه 96 می‌نویسد: «أَنَّ الْعَمَلَ هُنَا غَيْرُ الْخَلْقِ وَهُوَ الْكَسْبُ الَّذِي يَكُونُ مُسْنَدًا إِلَی الْعَبْدِ حَيْثُ أَثْبَتَ لَهُ فِيهِ صُنْعًا وَيُسْنَدُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ حَيْثُ إِنَّ وُجُودَهُ إِنَّمَا هُوَ بِتَأْثِيرِ قُدْرَتِهِ وَلَهُ جِهَتَانِ جِهَةٌ تَنْفِي الْقَدَرَ وَجِهَةٌ تَنْفِي الْجَبْرَ فَهُوَ مُسْنَدٌ إِلَی اللَّهِ حَقِيقَةً وَإِلَی الْعَبْدِ عَادَةً وَهِيَ صِفَةٌ يَتَرَتَّبُ عَلَيْهَا الْأَمْرُ وَالنَّهْيُ وَالْفِعْلُ وَالتَّرْكُ فَكُلُّ مَا أُسْنِدَ مِنْ أَفْعَالِ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَهُوَ بِالنَّظَرِ إِلَی تَأْثِيرِ الْقُدْرَةِ وَيُقَالُ لَهُ الْخَلْقُ وَمَا أُسْنِدَ إِلَی الْعَبْدِ إِنَّمَا يَحْصُلُ بِتَقْدِيرِ اللَّهِ تَعَالَی وَيُقَالُ لَهُ الْكَسْبُ وَعَلَيْهِ يَقَعُ الْمَدْحُ وَالذَّمُّ» <ref>57. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، شرح صحیح البخاری، بیروت، انتشارات دار المعرفه، ج 13، ص 528</ref>
عمل عبد در این‌جا غیر از خلق و به معنای کسب اما مستند به عبد می‌باشد، زیرا توانایی عبد برای انجام صنعت اثبات شده است. از طرف دیگر، هر‌گونه عملی مستند به خداوند است، زیرا وجود عمل، نتیجه تاثیر قدرت الهی است. بنابراین، برای کسب(عمل) انسان دو جهت فرض می‌شود، جهتی که نافی قدر(اختیار) و جهتی که نافی جبر است. با این مبنا، فعل واقعا به خدا و عادتا به عبد مستند می‌شود و عمل با این صفت، مورد تعلق امر و نهی و فعل و ترک قرار می‌گیرد.
عمل عبد در این‌جا غیر از خلق و به معنای کسب اما مستند به عبد می‌باشد، زیرا توانایی عبد برای انجام صنعت اثبات شده است. از طرف دیگر، هر‌گونه عملی مستند به خداوند است، زیرا وجود عمل، نتیجه تاثیر قدرت الهی است. بنابراین، برای کسب(عمل) انسان دو جهت فرض می‌شود، جهتی که نافی قدر(اختیار) و جهتی که نافی جبر است. با این مبنا، فعل واقعا به خدا و عادتا به عبد مستند می‌شود و عمل با این صفت، مورد تعلق امر و نهی و فعل و ترک قرار می‌گیرد.
شباهت این عبارت به امر بین الامرین کاملا معلوم است که به دو جهت پرهیز گرایانه فعل عبد از جبر و اختیار توجه دارد، زیرا از طرفی، اگر‌چه فعل انجام شده از سوی انسان کسب نامیده می‌شود، اما کسب به وی منتسب بوده ولی ناشی از قدرت الهی است. بنابراین، عمل عبد میان جبر و اختیار محقق می‌شود و امر بین الامرین، امری جز این نیست. البته تفاوتی کوچک در تفسیر ابن حجر وجود دارد که وی نسبت فعل به انسان را واقعی نمی‌داند، بلکه مدعی است که فعل عادتا از انسان صادر می‌شود و عادت چون تابع قانون خاصی نیست، از این‌رو نمی‌تواند موجب انتساب واقعی فعل به فاعل بشود.  
شباهت این عبارت به امر بین الامرین کاملا معلوم است که به دو جهت پرهیز گرایانه فعل عبد از جبر و اختیار توجه دارد، زیرا از طرفی، اگر‌چه فعل انجام شده از سوی انسان کسب نامیده می‌شود، اما کسب به وی منتسب بوده ولی ناشی از قدرت الهی است. بنابراین، عمل عبد میان جبر و اختیار محقق می‌شود و امر بین الامرین، امری جز این نیست. البته تفاوتی کوچک در تفسیر ابن حجر وجود دارد که وی نسبت فعل به انسان را واقعی نمی‌داند، بلکه مدعی است که فعل عادتا از انسان صادر می‌شود و عادت چون تابع قانون خاصی نیست، از این‌رو نمی‌تواند موجب انتساب واقعی فعل به فاعل بشود.  
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش