پرش به محتوا

جنگ: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'سرمایه دار' به 'سرمایه‌دار'
جز (جایگزینی متن - 'دولتها' به 'دولت‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'سرمایه دار' به 'سرمایه‌دار')
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
# علل سیاسی جنگ: برخی عقیده دارند، هر گاه سیاست توانایی خود را در حل و فصل اختلافات از دست بدهد، جنگ آخرین وسیل‌ه‏ای است که برای دستیابی به اهداف سیاسی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به بیان دیگر، زمانی که سیاست در حل مسائل با شکست رو به رو شود، جنگ تنها راه باقیمانده برای تحقق هدف‌های سیاسی است. اگر چه نمونه‌هایی از جنگ را می‌توان برای نظریه فوق پیدا کرد؛ ولی جنگ فقط به دلایل و علل سیاسی انجام نمی‌شود. به بیان دیگر، تصور این که پس از شکست سیاست، جنگ صورت می‌گیرد اشتباه است؛ زیرا پس از شکست سیاست، ممکن است جنگ صورت گیرد؛ امّا وقوع آن حتمی نیست؛ زیرا به عنوان مثال، توسل به راه‌های اقتصادی می‌تواند راه حل مناسبی برای حل اختلافات دو طرف جنگ در این شرایط باشد. همچنین اگر جنگ ادامه سیاست است<ref>(کلاوزویتس) جنگ را ادامه سیاست میدانست، در حالی که لنین جنگ را همان سیاست و هیتلر سیاست را همان جنگ میدانست.</ref> و پس از شکست سیاست ادامه می‌یابد، پس باید موقعی که جنگ در جریان است هیچ گونه روابط سیاسی بین متخاصمین در جریان نباشد، در حالی که در شدیدترین جنگ‌ها، روابط سیاسی ضعیفی بین طرفین درگیر برقرار است. دولت‌ها و کشورها برای تحقق اهداف سیاسی با گسترش حاکمیت ملّی و همچنین امپریالیست‌ها برای تحقق سلطه‏‌گری، فقط متکی به جنگ نیستند؛ بلکه ممکن است از ابزارهای دیگری چون پاداش و تنبیه نیز استفاده کنند. علاوه بر این، باید یادآور شد که به هم خوردن هر توازن قوایی منجر به جنگ نمی‌شود. به عنوان مثال، پس از فروپاشی شوروی و با به هم خوردن توازن بین آمریکا و روسیه، جنگی بین این دو کشور صورت نگرفت.
# علل سیاسی جنگ: برخی عقیده دارند، هر گاه سیاست توانایی خود را در حل و فصل اختلافات از دست بدهد، جنگ آخرین وسیل‌ه‏ای است که برای دستیابی به اهداف سیاسی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به بیان دیگر، زمانی که سیاست در حل مسائل با شکست رو به رو شود، جنگ تنها راه باقیمانده برای تحقق هدف‌های سیاسی است. اگر چه نمونه‌هایی از جنگ را می‌توان برای نظریه فوق پیدا کرد؛ ولی جنگ فقط به دلایل و علل سیاسی انجام نمی‌شود. به بیان دیگر، تصور این که پس از شکست سیاست، جنگ صورت می‌گیرد اشتباه است؛ زیرا پس از شکست سیاست، ممکن است جنگ صورت گیرد؛ امّا وقوع آن حتمی نیست؛ زیرا به عنوان مثال، توسل به راه‌های اقتصادی می‌تواند راه حل مناسبی برای حل اختلافات دو طرف جنگ در این شرایط باشد. همچنین اگر جنگ ادامه سیاست است<ref>(کلاوزویتس) جنگ را ادامه سیاست میدانست، در حالی که لنین جنگ را همان سیاست و هیتلر سیاست را همان جنگ میدانست.</ref> و پس از شکست سیاست ادامه می‌یابد، پس باید موقعی که جنگ در جریان است هیچ گونه روابط سیاسی بین متخاصمین در جریان نباشد، در حالی که در شدیدترین جنگ‌ها، روابط سیاسی ضعیفی بین طرفین درگیر برقرار است. دولت‌ها و کشورها برای تحقق اهداف سیاسی با گسترش حاکمیت ملّی و همچنین امپریالیست‌ها برای تحقق سلطه‏‌گری، فقط متکی به جنگ نیستند؛ بلکه ممکن است از ابزارهای دیگری چون پاداش و تنبیه نیز استفاده کنند. علاوه بر این، باید یادآور شد که به هم خوردن هر توازن قوایی منجر به جنگ نمی‌شود. به عنوان مثال، پس از فروپاشی شوروی و با به هم خوردن توازن بین آمریکا و روسیه، جنگی بین این دو کشور صورت نگرفت.
#
#
# علل اقتصادی جنگ: تلاش برای دستیابی به امکانات اقتصادی، منابع زیرزمینی، از بین بردن منابع تجاری و گمرکی و مانند آن، از علل اقتصادی جنگ معرفی شده‏‌اند. به عنوان مثال، عده‏‌ای جنگ جهانی اوّل را ناشی از تلاش کشورهای آلمان و [[ایتالیا]] برای دستیابی به بازارهای جهانی مواد خامِ لازم، دانسته‌‏اند<ref>آلوین و هایدی تافلر، جنگ و ضد جنگ، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر سیمرغ، تهران، 1372، ص11.</ref>. مهمترین نظریه‌‏ای که ریشه جنگ را فقط در مؤلفه‌‏های اقتصادی جستجو می‌کند، تفسیر مارکسیستی از جنگ است. [[مارکسیست‌]]ها از یک سوء عقیده دارند تقسیم کار و برقراری اصل مالکیت خصوصی، طبقات مختلفی را در جامعه بشری ایجاد کرده است و تا زمانی که این طبقات باقی باشند، جنگ نیز وجود خواهد داشت و از سوی دیگر، آنها برای تحقق [[کمونیسم]] جهانی، جنگ را لازم می‌دانند؛ و آن جنگی است که بین طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار روی خواهد داد<ref>بازشناسی جنبه‏های تجاوز و دفاع، پیشین، ص 202.</ref>. شکی نیست که عامل اقتصادی می‌تواند در بروز جنگ نقش داشته باشد؛ امّا چنین عاملی نمی‌تواند به صورت مطلق، ریشه همه جنگ‌های بشری، مانند جنگ‌هایی که در جهت گسترش دین و یا حفاظت از آن انجام می‌شود باشد. چنان که از نظر تاریخی، ایجاد طبقات اجتماعی به آن صورت که مارکسیست‌ها می‌گویند آن هم در تمام دنیا که جنگ در آن کم و بیش جریان داشته است، به اثبات نرسیده است. البتّه فروپاشی شوروی، خود دلیلی بر بطلان عقاید [[مارکسیسم]] و [[لنینیسم]] ـ بخصوص نظریه علل اِقتصادی جنگ ـ به شمار می‏رود.
# علل اقتصادی جنگ: تلاش برای دستیابی به امکانات اقتصادی، منابع زیرزمینی، از بین بردن منابع تجاری و گمرکی و مانند آن، از علل اقتصادی جنگ معرفی شده‏‌اند. به عنوان مثال، عده‏‌ای جنگ جهانی اوّل را ناشی از تلاش کشورهای آلمان و [[ایتالیا]] برای دستیابی به بازارهای جهانی مواد خامِ لازم، دانسته‌‏اند<ref>آلوین و هایدی تافلر، جنگ و ضد جنگ، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر سیمرغ، تهران، 1372، ص11.</ref>. مهمترین نظریه‌‏ای که ریشه جنگ را فقط در مؤلفه‌‏های اقتصادی جستجو می‌کند، تفسیر مارکسیستی از جنگ است. [[مارکسیست‌]]ها از یک سوء عقیده دارند تقسیم کار و برقراری اصل مالکیت خصوصی، طبقات مختلفی را در جامعه بشری ایجاد کرده است و تا زمانی که این طبقات باقی باشند، جنگ نیز وجود خواهد داشت و از سوی دیگر، آنها برای تحقق [[کمونیسم]] جهانی، جنگ را لازم می‌دانند؛ و آن جنگی است که بین طبقه کارگر و طبقه سرمایه‌دار روی خواهد داد<ref>بازشناسی جنبه‏های تجاوز و دفاع، پیشین، ص 202.</ref>. شکی نیست که عامل اقتصادی می‌تواند در بروز جنگ نقش داشته باشد؛ امّا چنین عاملی نمی‌تواند به صورت مطلق، ریشه همه جنگ‌های بشری، مانند جنگ‌هایی که در جهت گسترش دین و یا حفاظت از آن انجام می‌شود باشد. چنان که از نظر تاریخی، ایجاد طبقات اجتماعی به آن صورت که مارکسیست‌ها می‌گویند آن هم در تمام دنیا که جنگ در آن کم و بیش جریان داشته است، به اثبات نرسیده است. البتّه فروپاشی شوروی، خود دلیلی بر بطلان عقاید [[مارکسیسم]] و [[لنینیسم]] ـ بخصوص نظریه علل اِقتصادی جنگ ـ به شمار می‏رود.
#
#
# سایر علل مادی جنگ: جنگ دارای ریشه‏‌های مادی دیگری هم هست که به برخی از آنها به اختصار اشاره می‌شود.
# سایر علل مادی جنگ: جنگ دارای ریشه‏‌های مادی دیگری هم هست که به برخی از آنها به اختصار اشاره می‌شود.
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:
امپریالیسم هم در بعضی موارد به عنوان عامل اصلی برای آغاز جنگ معرفی شده است. در این دیدگاه، امپریالسیم در دو صورت، علت جنگ محسوب می‌شود.
امپریالیسم هم در بعضی موارد به عنوان عامل اصلی برای آغاز جنگ معرفی شده است. در این دیدگاه، امپریالسیم در دو صورت، علت جنگ محسوب می‌شود.


# در سطح داخلی، سرمایه داران برای دستیابی به سود بیشتر، به غارت و چپاول خشونت ‏آمیز دستمزدها و دست رنج‌ها می‏‌پردازند.
# در سطح داخلی، سرمایه‌داران برای دستیابی به سود بیشتر، به غارت و چپاول خشونت ‏آمیز دستمزدها و دست رنج‌ها می‏‌پردازند.
# در سطح خارجی، امپریالیسم برای بهره‌برداری از مواد اوّلیه ارزان و بازارهای وسیع به جنگ دست می‏زند. این نظریه، علل جنگ‌های سودجویانه و استعماری را نشان می‏دهد؛ امّا انگیزه جنگ‌هایی که غیر امپریالیست‌ها در نقاط دیگر جهان انجام می‏دهند را روشن نمی‌‏سازد.
# در سطح خارجی، امپریالیسم برای بهره‌برداری از مواد اوّلیه ارزان و بازارهای وسیع به جنگ دست می‏زند. این نظریه، علل جنگ‌های سودجویانه و استعماری را نشان می‏دهد؛ امّا انگیزه جنگ‌هایی که غیر امپریالیست‌ها در نقاط دیگر جهان انجام می‏دهند را روشن نمی‌‏سازد.


Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش