پرش به محتوا

جنید بغدادی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|2}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (تمیزکاری)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:جنید بغدادی.jpg|جایگزین= جنیدبن ‌محمدبن ‌جنید خزّاز قواریری‌ |بندانگشتی|مزار جنید بغدادی در بغداد ]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:جنید بغدادی.jpg|جایگزین= جنیدبن ‌محمدبن ‌جنید خزّاز قواریری‌ |بندانگشتی|مزار جنید بغدادی در بغداد]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
!نام
!نام
خط ۱۲: خط ۱۲:
</div>
</div>


'''جنید بغدادی''' از بزرگان مکتب [[بغداد]] و اهل صحو و معروف به «شیخ الطایفه» یا «سید الطایفه» بود. او نزد [[سری سقطی]] و محمد قصاب سلوک کرد و در این راه به پایه‌ای رسید که او را شیخِ مشایخ در طریقت و امامِ ائمه در شریعت و مقبول اهل ظاهر و ارباب القلوب خوانده‌اند و به سبب تأکیدش بر [[توحید]] و معرفت او را «ارباب توحید» نیز شمرده‌اند<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۶۱، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش</ref>. جای‌گاه بلند او نزد صوفیان دوره‌های بعد چنان بود که او را آخرین نمایندۀ راستین تصوف به شمار آوردند و مرگ او را مرگ تصوف خواندند. وی نمایندۀ برجستۀ مکتب صحو، یعنی «صحو ثانی» یا «صحو بعد المحو» بود و کوشید تا به عرفان چهارچوبی علمی ببخشد. جنید بر طریقتِ مبتنی بر کتاب و سنت تأکید می‌کرد و می‌گفت کسی می‌تواند به راستی در طریقت گام بردارد که کتاب خدای بر دست راست و سنت مصطفی بر دستِ چپ گرفته باشد. وی همچنین از فنا و بقا، غیبت و حضور، و عشق نیز سخن به میان آورد و برخی از مباحثِ نظری عرفان، از جمله مفهوم وحدتِ وجود را نیز در گفته‌هایش بیان نمود. جنید رعایت ظواهر تصوف، از جمله خرقه پوشیدن را ضروری نمی‌شمرد و پافشاری او بر حفظ اصول‌ شریعت سبب شد که نه تنها صوفیان، بلکه اهل شریعت نیز او را بزرگ و محترم بشمارند<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۴، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۱۶-۴۳۲، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۱۴، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش. - بشیردار، نخستین صوفیان (ادامه)، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴، ترجمۀ نصرالله پورجوادی، تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش م م شریف، تهران، ۱۳۵۲ش. - رادمهر، فـریدالدین، ج۱، ص۶۳ بب‌ ‌، ‌تحقیقـی در زندگی و افکـار و آثار جنید بغـدادی، تهـران، ۱۳۸۰ش</ref>.
'''جنید بغدادی''' از بزرگان مکتب [[بغداد]] و اهل صحو و معروف به «شیخ الطایفه» یا «سید الطایفه» بود. او نزد [[سری سقطی]] و محمد قصاب سلوک کرد و در این راه به پایه‌ای رسید که او را شیخِ مشایخ در طریقت و امامِ ائمه در شریعت و مقبول اهل ظاهر و ارباب القلوب خوانده‌اند و به سبب تأکیدش بر [[توحید]] و معرفت او را «ارباب توحید» نیز شمرده‌اند<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۶۱، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش</ref>. جای‌گاه بلند او نزد صوفیان دوره‌های بعد چنان بود که او را آخرین نمایندۀ راستین تصوف به شمار آوردند و مرگ او را مرگ تصوف خواندند. وی نمایندۀ برجستۀ مکتب صحو، یعنی «صحو ثانی» یا «صحو بعد المحو» بود و کوشید تا به عرفان چهارچوبی علمی ببخشد. جنید بر طریقتِ مبتنی بر کتاب و سنت تأکید می‌کرد و می‌گفت کسی می‌تواند به راستی در طریقت گام بردارد که کتاب خدای بر دست راست و سنت مصطفی بر دستِ چپ گرفته باشد. وی همچنین از فنا و بقا، غیبت و حضور، و عشق نیز سخن به میان آورد و برخی از مباحثِ نظری عرفان، از جمله مفهوم وحدتِ وجود را نیز در گفته‌هایش بیان نمود. جنید رعایت ظواهر تصوف، از جمله خرقه پوشیدن را ضروری نمی‌شمرد و پافشاری او بر حفظ اصول‌ شریعت سبب شد که نه تنها صوفیان، بلکه اهل شریعت نیز او را بزرگ و محترم بشمارند<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۴، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۱۶-۴۳۲، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۱۴، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش. - بشیردار، نخستین صوفیان (ادامه)، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴، ترجمۀ نصرالله پورجوادی، تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش م م شریف، تهران، ۱۳۵۲ش. - رادمهر، فـریدالدین، ج۱، ص۶۳ بب‌ ‌، ‌تحقیقـی در زندگی و افکـار و آثار جنید بغـدادی، تهـران، ۱۳۸۰ش</ref>.


=نسب ‌و لقب=
=نسب ‌و لقب=


نسب ‌و لقب ‌او در منابع ‌متقدم ‌عموماً به ‌صورت ‌جنیدبن ‌محمدبن ‌جنید خزّاز قواریری‌ ضبط‌ شده‌<ref>عبدالوهاب‌بن‌علی‌سبکی‌، طبقات‌الشافعیه‌الکبری‌، ج‌۲، ص۲۶۰</ref>.اما [[خواجه‌عبداللّه ‌انصاری‌]] <ref>عبداللّه‌بن ‌محمد انصاری‌، طبقات‌ الصوفیه‌، ج۱، ص۱۶۱</ref>. لقبِ او را زَجّاجِ خَزّاز آورده‌است‌. گفته ‌شده ‌که ‌چون‌ پدر جنید تاجر شیشه‌ ( قَواریر ) و خود او تاجرِ ابریشم ‌خام‌ (خَز) بوده ‌است‌، جنید را قواریری‌ و خَزّاز خوانده‌اند<ref>عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری‌، الرساله ‌القشیریه‌، ج۱، ص‌۷۸</ref>.از او با القاب ‌متعددی ‌همچون ‌ طاووس‌العلما ، سلطان‌المحققین‌، و سید طایفه ‌یاد کرده‌اند<ref>محمدبن‌ابراهیم‌عطار، تذکره‌الاولیاء، ج۱، ص‌۴۱۶</ref>. جنید به‌بغدادی ‌و نهاوندی ‌نیز شهرت‌دارد زیرا اصل‌او از نهاوند و محل ‌تولد و رشد وی‌ بغداد بوده‌است‌<ref>ابن ‌جوزی‌، صفة الصفوة، ج۱‌، ص۵۱۸</ref>.ماسینیون‌<ref>ماسینیون‌، ج‌۱، ص‌۱۱۶</ref>.و به‌ تبع ‌او کوربن‌ <ref>کوربن‌، ج‌۱، ص‌۲۷۱</ref> زادگاه ‌او را نهاوند دانسته‌اند. تاریخ ‌تولد جنید معلوم‌ نیست‌ ولی‌ بنا بر قرائنی‌<ref>علی‌حسن‌عبدالقادر، ص‌۲ـ۳</ref> احتمالاً قبل‌از ۲۱۵ به ‌دنیا آمده‌ است‌.
نسب ‌و لقب ‌او در منابع ‌متقدم ‌عموماً به ‌صورت ‌جنیدبن ‌محمدبن ‌جنید خزّاز قواریری‌ ضبط‌ شده‌<ref>عبدالوهاب‌بن‌علی‌سبکی‌، طبقات‌الشافعیه‌الکبری‌، ج‌۲، ص۲۶۰</ref>.اما [[خواجه‌عبداللّه ‌انصاری‌]] <ref>عبداللّه‌بن ‌محمد انصاری‌، طبقات‌ الصوفیه‌، ج۱، ص۱۶۱</ref>. لقبِ او را زَجّاجِ خَزّاز آورده‌است‌. گفته ‌شده ‌که ‌چون‌ پدر جنید تاجر شیشه‌ (قَواریر) و خود او تاجرِ ابریشم ‌خام‌ (خَز) بوده ‌است‌، جنید را قواریری‌ و خَزّاز خوانده‌اند<ref>عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری‌، الرساله ‌القشیریه‌، ج۱، ص‌۷۸</ref>.از او با القاب ‌متعددی ‌همچون ‌ طاووس‌العلما، سلطان‌المحققین‌، و سید طایفه ‌یاد کرده‌اند<ref>محمدبن‌ابراهیم‌عطار، تذکره‌الاولیاء، ج۱، ص‌۴۱۶</ref>. جنید به‌بغدادی ‌و نهاوندی ‌نیز شهرت‌دارد زیرا اصل‌او از نهاوند و محل ‌تولد و رشد وی‌ بغداد بوده‌است‌<ref>ابن ‌جوزی‌، صفة الصفوة، ج۱‌، ص۵۱۸</ref>.ماسینیون‌<ref>ماسینیون‌، ج‌۱، ص‌۱۱۶</ref>.و به‌ تبع ‌او کوربن‌ <ref>کوربن‌، ج‌۱، ص‌۲۷۱</ref> زادگاه ‌او را نهاوند دانسته‌اند. تاریخ ‌تولد جنید معلوم‌ نیست‌ ولی‌ بنا بر قرائنی‌<ref>علی‌حسن‌عبدالقادر، ص‌۲ـ۳</ref> احتمالاً قبل‌از ۲۱۵ به ‌دنیا آمده‌ است‌.


=جوانی و مذهب=
=جوانی و مذهب=


از کودکی‌ خانواده‌ و نسب‌ جنید اطلاع ‌چندانی ‌در دست‌ نیست‌. او در اوایل‌جوانی‌ نزد ابوثور ابراهیم‌بن ‌خالد کلبی‌ (فقیه ‌مشهور) [[فقه]] ‌آموخت ‌و در بیست‌سالگی‌ در حضور وی‌ بر مذهب ‌او که ‌ظاهراً مذهب‌ مستقلی‌ بوده‌ است‌، فتوا می‌داد<ref>عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری‌، الرساله ‌القشیریه‌، ج۱، ص‌۷۸</ref>.از این‌ رو پیش‌ از آنکه ‌صوفی‌باشد فقیه ‌به ‌شمار می‌رود. عمده‌ منابع‌ او را [[شافعی‌]] مذهب‌ دانسته‌اند<ref>عبدالرحیم‌بن ‌حسن‌اسنوی‌، طبقات‌الشافعیه‌، ج‌۱، ص‌۱۶۳</ref>.اما ابن‌ابی‌یعلی <ref>ابن‌ابی‌یعلی‌، طبقات‌ الحنابله‌، ج‌۱، ص‌۱۲۷</ref>. او را [[حنبلی]] ‌پنداشته ‌و رادمهر<ref>فریدالدین‌رادمهر، جنید بغدادی‌ (تاج‌العارفین‌)، ج۱، ص‌۹۲ـ ۹۸</ref>.از امکان ‌[[شیعه|شیعه‌]] بودن‌ وی‌سخن‌گفته‌است‌. با آنکه‌جنید، علاوه‌بر فقه‌، در دیگر علوم‌شرعی‌تحصیلاتی‌داشته‌ و بر فراگیری ‌حدیث ‌و کتابتِ آن‌ و تقید به‌ کتاب‌ و [[سنّت|سنّت‌]] تأکید کرده‌<ref>احمدبن‌عبداللّه‌ابونعیم‌، حلیه‌الاولیاء و طبقات‌الاصفیاء، ج‌۱۳، ص‌۲۵۵</ref>.خود از راویان ‌[[حدیث‌]] به ‌شمار نمی‌آید و جز یکی ‌دو حدیث‌، از او روایت ‌نشده ‌است‌<ref>محمدبن‌حسین‌سلمی، طبقات‌الصوفیه‌، ج۱، ص‌۱۲۹</ref>.  
از کودکی‌ خانواده‌ و نسب‌ جنید اطلاع ‌چندانی ‌در دست‌ نیست‌. او در اوایل‌جوانی‌ نزد ابوثور ابراهیم‌بن ‌خالد کلبی‌ (فقیه ‌مشهور) [[فقه]] ‌آموخت ‌و در بیست‌سالگی‌ در حضور وی‌ بر مذهب ‌او که ‌ظاهراً مذهب‌ مستقلی‌ بوده‌ است‌، فتوا می‌داد<ref>عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری‌، الرساله ‌القشیریه‌، ج۱، ص‌۷۸</ref>.از این‌ رو پیش‌ از آنکه ‌صوفی‌باشد فقیه ‌به ‌شمار می‌رود. عمده‌ منابع‌ او را [[شافعی‌]] مذهب‌ دانسته‌اند<ref>عبدالرحیم‌بن ‌حسن‌اسنوی‌، طبقات‌الشافعیه‌، ج‌۱، ص‌۱۶۳</ref>.اما ابن‌ابی‌یعلی <ref>ابن‌ابی‌یعلی‌، طبقات‌ الحنابله‌، ج‌۱، ص‌۱۲۷</ref>. او را [[حنبلی]] ‌پنداشته ‌و رادمهر<ref>فریدالدین‌رادمهر، جنید بغدادی‌ (تاج‌العارفین‌)، ج۱، ص‌۹۲ـ ۹۸</ref>.از امکان ‌[[شیعه|شیعه‌]] بودن‌ وی‌سخن‌گفته‌است‌. با آنکه‌جنید، علاوه‌بر فقه‌، در دیگر علوم‌شرعی‌تحصیلاتی‌داشته‌ و بر فراگیری ‌حدیث ‌و کتابتِ آن‌ و تقید به‌ کتاب‌ و [[سنّت|سنّت‌]] تأکید کرده‌<ref>احمدبن‌عبداللّه‌ابونعیم‌، حلیه‌الاولیاء و طبقات‌الاصفیاء، ج‌۱۳، ص‌۲۵۵</ref>.خود از راویان ‌[[حدیث‌]] به ‌شمار نمی‌آید و جز یکی ‌دو حدیث‌، از او روایت ‌نشده ‌است‌<ref>محمدبن‌حسین‌سلمی، طبقات‌الصوفیه‌، ج۱، ص‌۱۲۹</ref>.  


=شجره‌ طریقتی‌=
=شجره‌ طریقتی‌=


بنا بر سنّت‌ نویسندگانِ احوالِ متصوفه‌ برای‌ جنید نیز شجره‌ طریقتی‌ به‌ دست ‌داده‌اند<ref>محمدسعید کردی‌، الجنید، ج۱، ص‌۱۲</ref>.در تصوف‌ استادان ‌و مصاحبان‌ مختلفی‌ برای ‌جنید برشمرده‌اند از جمله‌ "سَری‌ سَقَطی‌" دایی‌ جنید حارث‌ محاسبی‌ ابوجعفر محمدبن‌ قصّاب‌، ابوجعفربن‌ الکَرَنْبی‌/ الکُرّینی‌<ref>ابونصر سراج‌، کتاب ‌اللُّمع‌ فی ‌التصوف‌، ج۱،ص146،182، ص۱۸۸</ref>.جنید قریب‌به ‌نیمی‌از عمر خود را نزد "سَری‌" ـ که ‌واسطه ‌انتقال ‌تعالیم‌استادش‌ [[معروف کرخی|معروف‌کَرخی]] به‌ جنید بود ــ به ‌سر برد و به‌این‌ترتیب‌ جنید نیز واسطه‌ انتقال‌ افکار و تعالیم‌ کرخی ‌و "سَری‌" به ‌نسل‌ بعد صوفیه‌ گردید. چون‌ "سَری‌" کتابی‌ ننوشت‌ بیشترِ اقوالی‌ که‌ از او در دست‌ است‌ از طریق‌ جنید به‌ ما رسیده‌ و ممکن ‌است ‌برخی ‌از آنها در حقیقت ‌اقوال‌ خود جنید باشد که‌ وی آنها را از زبان‌ "سَری‌" بیان‌ کرده‌ است‌<ref>عبدالحسین ‌زرین‌کوب‌، جستجو در تصوف‌ایران‌، ج۱، ص‌۱۱۸، ‌۱۳۶۹ ش‌</ref>. با توجه ‌به‌ این ‌نکته ‌و نیز سبک‌ سؤال‌ و جوابی گفتگوهای‌ جنید و "سَری‌" می‌توان ‌نسبت ‌این‌ دو را چون‌ نسبت ‌[[سقراط|سقراط‌]] و [[افلاطون]] ‌دانست<ref>علی‌حسن ‌عبدالقادر، ص‌48</ref>.
بنا بر سنّت‌ نویسندگانِ احوالِ متصوفه‌ برای‌ جنید نیز شجره‌ طریقتی‌ به‌ دست ‌داده‌اند<ref>محمدسعید کردی‌، الجنید، ج۱، ص‌۱۲</ref>.در تصوف‌ استادان ‌و مصاحبان‌ مختلفی‌ برای ‌جنید برشمرده‌اند از جمله‌ "سَری‌ سَقَطی‌" دایی‌ جنید حارث‌ محاسبی‌ ابوجعفر محمدبن‌ قصّاب‌، ابوجعفربن‌ الکَرَنْبی‌/ الکُرّینی‌<ref>ابونصر سراج‌، کتاب ‌اللُّمع‌ فی ‌التصوف‌، ج۱،ص146،182، ص۱۸۸</ref>.جنید قریب‌به ‌نیمی‌از عمر خود را نزد "سَری‌" ـ که ‌واسطه ‌انتقال ‌تعالیم‌استادش‌ [[معروف کرخی|معروف‌کَرخی]] به‌ جنید بود ــ به ‌سر برد و به‌این‌ترتیب‌ جنید نیز واسطه‌ انتقال‌ افکار و تعالیم‌ کرخی ‌و "سَری‌" به ‌نسل‌ بعد صوفیه‌ گردید. چون‌ "سَری‌" کتابی‌ ننوشت‌ بیشترِ اقوالی‌ که‌ از او در دست‌ است‌ از طریق‌ جنید به‌ ما رسیده‌ و ممکن ‌است ‌برخی ‌از آنها در حقیقت ‌اقوال‌ خود جنید باشد که‌ وی آنها را از زبان‌ "سَری‌" بیان‌ کرده‌ است‌<ref>عبدالحسین ‌زرین‌کوب‌، جستجو در تصوف‌ایران‌، ج۱، ص‌۱۱۸، ‌۱۳۶۹ ش‌</ref>. با توجه ‌به‌ این ‌نکته ‌و نیز سبک‌ سؤال‌ و جوابی گفتگوهای‌ جنید و "سَری‌" می‌توان ‌نسبت ‌این‌ دو را چون‌ نسبت ‌[[سقراط|سقراط‌]] و [[افلاطون]] ‌دانست<ref>علی‌حسن ‌عبدالقادر، ص‌48</ref>.


=اهمیت ‌مبحث ‌توحید=
=اهمیت ‌مبحث ‌توحید=
خط ۳۷: خط ۳۷:
=شاگردان ‌و مریدان‌جنید=
=شاگردان ‌و مریدان‌جنید=


بسیاری‌ از مشایخ‌صوفیه‌ را در شمار شاگردان ‌و مریدان‌جنید نام‌برده‌اند، از جمله‌: [[ابومحمد جُریری‌]] که‌ جنید به ‌او اجازه‌ ارشاد داد<ref>علی‌بن‌عثمان‌هجویری‌، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌۱۸۷</ref>. و برطبق ‌وصیت‌ جنید، ابومحمد جانشین‌او گردید<ref>عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری‌، الرساله ‌القشیریه‌، ج۱، ص‌۱۰۲</ref> حلّاج‌ که ‌جنید او را از عواقب ‌دعوی‌اش‌ بیم ‌داده ‌و برخی ‌اقوال ‌و اعتقاداتش‌ را مردود خوانده‌ بود<ref>محمدبن‌ابراهیم‌عطار، تذکره‌الاولیاء، ج۱، ص‌۵۸۵</ref>. شِبلی‌ که‌ گفته ‌شده‌ جنید برای‌ زدودن‌ غرور از طبع ‌وی‌، او را به ‌گدایی ‌در بازار وادار ساخت‌<ref>علی‌بن‌عثمان‌هجویری‌، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌۴۶۸ـ۴۶۹</ref>.از لحاظ ‌عقاید رویکردی‌ مشابه‌ با جنید داشت ‌ولی ‌در طرز گفتار و رفتار با او سخت‌ مغایر و متفاوت‌ بود.همچنین‌ جعفر خلدی‌ ، ابوعلی‌ رودباری‌ ، ابوبکر کتّانی‌ ، ابوالحسن‌ مزین (متوفی ۳۲۸)، ابومحمد مرتعش‌ (متوفی ۳۲۸) و ابو یعقوب ‌نَهْرِ جوری‌ از شاگردان‌ جنید بودند<ref>علی‌حسن‌عبدالقادر، ص‌۴۷</ref>.
بسیاری‌ از مشایخ‌صوفیه‌ را در شمار شاگردان ‌و مریدان‌جنید نام‌برده‌اند، از جمله‌: [[ابومحمد جُریری‌]] که‌ جنید به ‌او اجازه‌ ارشاد داد<ref>علی‌بن‌عثمان‌هجویری‌، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌۱۸۷</ref>. و برطبق ‌وصیت‌ جنید، ابومحمد جانشین‌او گردید<ref>عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری‌، الرساله ‌القشیریه‌، ج۱، ص‌۱۰۲</ref> حلّاج‌ که ‌جنید او را از عواقب ‌دعوی‌اش‌ بیم ‌داده ‌و برخی ‌اقوال ‌و اعتقاداتش‌ را مردود خوانده‌ بود<ref>محمدبن‌ابراهیم‌عطار، تذکره‌الاولیاء، ج۱، ص‌۵۸۵</ref>. شِبلی‌ که‌ گفته ‌شده‌ جنید برای‌ زدودن‌ غرور از طبع ‌وی‌، او را به ‌گدایی ‌در بازار وادار ساخت‌<ref>علی‌بن‌عثمان‌هجویری‌، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌۴۶۸ـ۴۶۹</ref>.از لحاظ ‌عقاید رویکردی‌ مشابه‌ با جنید داشت ‌ولی ‌در طرز گفتار و رفتار با او سخت‌ مغایر و متفاوت‌ بود. همچنین‌ جعفر خلدی‌، ابوعلی‌ رودباری‌، ابوبکر کتّانی‌، ابوالحسن‌ مزین (متوفی ۳۲۸)، ابومحمد مرتعش‌ (متوفی ۳۲۸) و ابو یعقوب ‌نَهْرِ جوری‌ از شاگردان‌ جنید بودند<ref>علی‌حسن‌عبدالقادر، ص‌۴۷</ref>.


=ترجیح‌ ‌اقامت ‌بر سفر=
=ترجیح‌ ‌اقامت ‌بر سفر=
خط ۴۵: خط ۴۵:
=‌مشرب‌عرفانی صحوی=
=‌مشرب‌عرفانی صحوی=


جنید همچنان‌که ‌مشرب‌عرفانی صحوی ‌و متعادل ‌او ایجاب‌ می‌کرد، زندگی ‌به ‌نسبت ‌آرامی ‌را گذراند و در دوره‌ پرآشوب ‌خلافت ‌متوکل‌ (حک: ۲۳۲ـ۲۴۷)، به‌ مصائبی ‌به ‌شدتِ آنچه ‌بر برخی ‌اقرانِ او، چون‌ [[حلاّج]] ‌و شبلی‌، رفت‌ دچار نگردید<ref>محمدسعید کردی‌، الجنید، ج۱، ص‌۱۴ـ ۱۵</ref>. او در اظهار آرای‌ خود بسیار محتاط ‌بود و اغلب ‌با اشارات ‌و عباراتی‌مبهم ‌و تأویل‌پذیر و معمولاً برای‌ جمعی‌ کم‌شمار سخن‌می‌گفت‌ و همواره‌ از سوء تعبیر سخنان‌خود بیمناک ‌بود<ref>عبدالحسین ‌زرین‌کوب‌، جستجو در تصوف‌ایران‌، ج۱، ص۱۱۹، ‌۱۳۶۹ ش‌</ref>.این‌ نگرانی او، به ‌ویژه‌ در نامه‌هایی‌جلوه‌گر می‌شود که‌ او به ‌شبلی ‌و کتانی ‌و بعضی‌ عرفای‌ دیگر نگاشته‌ و آنان ‌را از پرده‌دری ‌و افشای ‌بحثهای‌باطنی خواص‌نزد عوام‌برحذر داشته‌است‌. با اینکه‌خانه‌ جنید در بغداد، محل‌ تردد صوفیه‌ بود، از غوغا و تظاهر به ‌شدت‌ پرهیز می‌کرد و به‌همین ‌سبب‌، نه ‌مجلس‌عام‌داشت‌ و نه ‌با [[شیعیان]] ‌و قرمطیان‌ ارتباط‌ می‌یافت‌<ref>عبدالحسین ‌زرین‌کوب‌، جستجو در تصوف‌ایران‌، ج۱، ص۱۱۸‌</ref>.در هنگام‌ فتنه‌ عبداللّه‌بن‌احمدبن‌محمد باهلی‌ معروف‌ به ‌ غلام‌خلیل ‌ (متوفی‌۲۷۵) برضد صوفیان ‌بغداد، جنید خود را صرفاً یک ‌فقیه ‌خواند و از محاکمه‌ رهید<ref>ابن‌جوزی‌، تلبیس‌ابلیس‌، ج۱، ص‌۱۵۵</ref>.  
جنید همچنان‌که ‌مشرب‌عرفانی صحوی ‌و متعادل ‌او ایجاب‌ می‌کرد، زندگی ‌به ‌نسبت ‌آرامی ‌را گذراند و در دوره‌ پرآشوب ‌خلافت ‌متوکل‌ (حک: ۲۳۲ـ۲۴۷)، به‌ مصائبی ‌به ‌شدتِ آنچه ‌بر برخی ‌اقرانِ او، چون‌ [[حلاّج]] ‌و شبلی‌، رفت‌ دچار نگردید<ref>محمدسعید کردی‌، الجنید، ج۱، ص‌۱۴ـ ۱۵</ref>. او در اظهار آرای‌ خود بسیار محتاط ‌بود و اغلب ‌با اشارات ‌و عباراتی‌مبهم ‌و تأویل‌پذیر و معمولاً برای‌ جمعی‌ کم‌شمار سخن‌می‌گفت‌ و همواره‌ از سوء تعبیر سخنان‌خود بیمناک ‌بود<ref>عبدالحسین ‌زرین‌کوب‌، جستجو در تصوف‌ایران‌، ج۱، ص۱۱۹، ‌۱۳۶۹ ش‌</ref>.این‌ نگرانی او، به ‌ویژه‌ در نامه‌هایی‌جلوه‌گر می‌شود که‌ او به ‌شبلی ‌و کتانی ‌و بعضی‌ عرفای‌ دیگر نگاشته‌ و آنان ‌را از پرده‌دری ‌و افشای ‌بحثهای‌باطنی خواص‌نزد عوام‌برحذر داشته‌است‌. با اینکه‌خانه‌ جنید در بغداد، محل‌ تردد صوفیه‌ بود، از غوغا و تظاهر به ‌شدت‌ پرهیز می‌کرد و به‌همین ‌سبب‌، نه ‌مجلس‌عام‌داشت‌ و نه ‌با [[شیعیان]] ‌و قرمطیان‌ ارتباط‌ می‌یافت‌<ref>عبدالحسین ‌زرین‌کوب‌، جستجو در تصوف‌ایران‌، ج۱، ص۱۱۸‌</ref>.در هنگام‌ فتنه‌ عبداللّه‌بن‌احمدبن‌محمد باهلی‌ معروف‌ به ‌ غلام‌خلیل ‌ (متوفی‌۲۷۵) برضد صوفیان ‌بغداد، جنید خود را صرفاً یک ‌فقیه ‌خواند و از محاکمه‌ رهید<ref>ابن‌جوزی‌، تلبیس‌ابلیس‌، ج۱، ص‌۱۵۵</ref>.  


=جمع علم و تجربه=
=جمع علم و تجربه=


یکی‌ از مهم‌ترین ‌امتیازات ‌جنید بر مشایخ ‌وقت‌ آن ‌بود که‌ علم ‌را با حال ‌و تجربه‌های ‌عرفانی ‌جمع‌ می‌کرد<ref>عبدالوهاب‌بن‌علی‌سبکی‌، طبقات‌الشافعیه‌الکبری‌، ج‌۲، ص‌۲۶۰</ref>.و بر مراقبه ‌باطن ‌و محاسبه ‌اعمال‌ تأکید بسیار داشت‌؛ از این‌رو، هجویری‌<ref>علی‌بن‌عثمان‌هجویری‌، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌۲۴۵</ref>. مراقبه‌ باطن ‌را طریق‌ جنیدیان‌می‌نامد. اغلب‌اوقات‌جنید به‌عبادت‌ و ریاضت‌ می‌گذشت‌، با این ‌حال ‌روزها به ‌بازار می‌رفت ‌و به‌ تجارت‌ می‌پرداخت‌<ref>ابن‌جوزی، ‌صفة ‌الصفوة‌، ج۱‌، ص۵۱۸‌</ref>.به ‌گفته ‌عطار<ref>محمدبن‌ابراهیم‌عطار، تذکره‌الاولیاء، ج۱، ص‌۴۲۲</ref>. وی‌ برخلاف‌ صوفیان‌، رقعه‌ و مرقّعه ‌بر تن‌نمی‌کرد و به‌ رسم‌علما لباس‌ می‌پوشید. جنید در طول ‌سالهایی‌ که‌ سری ‌سقطی‌ تدریس ‌می‌کرد، برای‌ رعایت‌ حرمتِ استاد، حتی ‌با وجود اصرارِ خود وی‌، از وعظ ‌و خطابه ‌امتناع ‌می‌کرد تا آنکه‌ [[پیامبر اکرم|پیامبر اکرم‌ صلی الله علیه وآله]] را در خواب‌دید و به‌ دعوت‌ایشان‌، درس‌ و وعظ‌ را آغاز کرد<ref>عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری‌، الرساله ‌القشیریه‌، ج۲، ص‌۳۹۶</ref>.  
یکی‌ از مهم‌ترین ‌امتیازات ‌جنید بر مشایخ ‌وقت‌ آن ‌بود که‌ علم ‌را با حال ‌و تجربه‌های ‌عرفانی ‌جمع‌ می‌کرد<ref>عبدالوهاب‌بن‌علی‌سبکی‌، طبقات‌الشافعیه‌الکبری‌، ج‌۲، ص‌۲۶۰</ref>.و بر مراقبه ‌باطن ‌و محاسبه ‌اعمال‌ تأکید بسیار داشت‌؛ از این‌رو، هجویری‌<ref>علی‌بن‌عثمان‌هجویری‌، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌۲۴۵</ref>. مراقبه‌ باطن ‌را طریق‌ جنیدیان‌می‌نامد. اغلب‌اوقات‌جنید به‌عبادت‌ و ریاضت‌ می‌گذشت‌، با این ‌حال ‌روزها به ‌بازار می‌رفت ‌و به‌ تجارت‌ می‌پرداخت‌<ref>ابن‌جوزی، ‌صفة ‌الصفوة‌، ج۱‌، ص۵۱۸‌</ref>.به ‌گفته ‌عطار<ref>محمدبن‌ابراهیم‌عطار، تذکره‌الاولیاء، ج۱، ص‌۴۲۲</ref>. وی‌ برخلاف‌ صوفیان‌، رقعه‌ و مرقّعه ‌بر تن‌نمی‌کرد و به‌ رسم‌علما لباس‌ می‌پوشید. جنید در طول ‌سالهایی‌ که‌ سری ‌سقطی‌ تدریس ‌می‌کرد، برای‌ رعایت‌ حرمتِ استاد، حتی ‌با وجود اصرارِ خود وی‌، از وعظ ‌و خطابه ‌امتناع ‌می‌کرد تا آنکه‌ [[پیامبر اکرم|پیامبر اکرم‌ صلی الله علیه وآله]] را در خواب‌دید و به‌ دعوت‌ایشان‌، درس‌ و وعظ‌ را آغاز کرد<ref>عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری‌، الرساله ‌القشیریه‌، ج۲، ص‌۳۹۶</ref>.  


=علاقه به ‌شعر=
=علاقه به ‌شعر=
خط ۵۷: خط ۵۷:
=مجالس سماع=
=مجالس سماع=


گفته‌اند که‌ جنید، به ‌رغم ‌حضور در مجالس ‌ سماع ‌، حرکتی ‌نمی‌کرد و در توضیح‌ و تبیین ‌عمل ‌خود به‌ آیه‌ «وَ تَرَی‌ الجِبال ‌تَحْسَبُها جامِدَه وَ هِی تَمُرُّ مَرَّالسَّحاب‌» استشهاد می‌کرد و سماع ‌را مستلزم‌ ترک‌ صحو و هوشیاری‌ نمی‌دانست‌<ref>محمدبن‌حسین‌سلمی‌، حقائق‌التفسیر: تفسیر القرآن ‌العزیز، ج‌۲، ص‌۹۸</ref>.به‌ جنید نیز، مانند دیگر مشایخ‌، کراماتی ‌منسوب‌ است‌<ref>خطیب ‌بغدادی‌، تاریخ بغداد، ج‌۸، ص‌۱۶۸</ref>.  
گفته‌اند که‌ جنید، به ‌رغم ‌حضور در مجالس ‌ سماع ‌، حرکتی ‌نمی‌کرد و در توضیح‌ و تبیین ‌عمل ‌خود به‌ آیه‌ «وَ تَرَی‌ الجِبال ‌تَحْسَبُها جامِدَه وَ هِی تَمُرُّ مَرَّالسَّحاب‌» استشهاد می‌کرد و سماع ‌را مستلزم‌ ترک‌ صحو و هوشیاری‌ نمی‌دانست‌<ref>محمدبن‌حسین‌سلمی‌، حقائق‌التفسیر: تفسیر القرآن ‌العزیز، ج‌۲، ص‌۹۸</ref>.به‌ جنید نیز، مانند دیگر مشایخ‌، کراماتی ‌منسوب‌ است‌<ref>خطیب ‌بغدادی‌، تاریخ بغداد، ج‌۸، ص‌۱۶۸</ref>.  


=بانی مکتب‌ صحوی بغداد=
=بانی مکتب‌ صحوی بغداد=
خط ۶۵: خط ۶۵:
=علل ترجیح‌ صحو بر سکر=
=علل ترجیح‌ صحو بر سکر=


فضای ‌نه‌ چندان ‌موافق ‌بغداد در قرن ‌سوم‌ و فتنه‌هایی ‌از نوع‌ آنچه‌ غلام‌ خلیل ‌یا ابوبکربن ‌یزدانیار (متوفی‌۲۷۵) برضد صوفیه‌برمی‌انگیختند نیز پرهیز بیش‌تر از تظاهرات ‌سُکری‌ مسلکانه‌ را ایجاب‌ می‌کرد. البته‌مبانی ‌و جنبه‌های‌نظری‌هم‌ در ترجیح‌ صحو بر سکر در تصوفِ جنید دخیل ‌بوده‌ و به ‌همین‌ سبب‌ تصوف‌ او با آنِ حلاّج ‌و شبلی ‌متفاوت ‌است‌. لازمه ‌رعایت‌ میثاق الست‌ ، [۱۲۸] که‌ یکی‌ از اصول ‌تعالیم ‌عرفانی‌جنید محسوب‌می‌شود، صحو و اجتناب‌از سکر است‌. از نظر او حتی‌ فنای ‌صوفی‌ نیز مستلزمِ سُکر و گم‌کردن‌ حدِّ وجودِ خود نیست ‌و در واقع ‌پس‌از استهلاک ‌اراده ‌عبد در اراده‌حق‌، سالک‌ باید از سکرِ روحانی‌ و فنا، به ‌صحو و بیداری‌ باز گردد تا به ‌ارشاد و دستگیری ‌خلق‌ بپردازد. به‌ تعبیری ‌دیگر، سالک‌ باید در عین‌ غیبت‌ از حضور بهره‌مند باشد و نگذارد که ‌سکرِ وی ‌بر ظاهر شریعت ‌لطمه‌ وارد کند<ref>بشیر احمددار، نخستین ‌صوفیان‌: صوفیان ‌پیش‌از حلاج‌، ج۱، ص‌۴۸۱</ref>.
فضای ‌نه‌ چندان ‌موافق ‌بغداد در قرن ‌سوم‌ و فتنه‌هایی ‌از نوع‌ آنچه‌ غلام‌ خلیل ‌یا ابوبکربن ‌یزدانیار (متوفی‌۲۷۵) برضد صوفیه‌برمی‌انگیختند نیز پرهیز بیش‌تر از تظاهرات ‌سُکری‌ مسلکانه‌ را ایجاب‌ می‌کرد. البته‌مبانی ‌و جنبه‌های‌نظری‌هم‌ در ترجیح‌ صحو بر سکر در تصوفِ جنید دخیل ‌بوده‌ و به ‌همین‌ سبب‌ تصوف‌ او با آنِ حلاّج ‌و شبلی ‌متفاوت ‌است‌. لازمه ‌رعایت‌ میثاق الست‌، [۱۲۸] که‌ یکی‌ از اصول ‌تعالیم ‌عرفانی‌جنید محسوب‌می‌شود، صحو و اجتناب‌از سکر است‌. از نظر او حتی‌ فنای ‌صوفی‌ نیز مستلزمِ سُکر و گم‌کردن‌ حدِّ وجودِ خود نیست ‌و در واقع ‌پس‌از استهلاک ‌اراده ‌عبد در اراده‌حق‌، سالک‌ باید از سکرِ روحانی‌ و فنا، به ‌صحو و بیداری‌ باز گردد تا به ‌ارشاد و دستگیری ‌خلق‌ بپردازد. به‌ تعبیری ‌دیگر، سالک‌ باید در عین‌ غیبت‌ از حضور بهره‌مند باشد و نگذارد که ‌سکرِ وی ‌بر ظاهر شریعت ‌لطمه‌ وارد کند<ref>بشیر احمددار، نخستین ‌صوفیان‌: صوفیان ‌پیش‌از حلاج‌، ج۱، ص‌۴۸۱</ref>.


=معرفت توحیدی=
=معرفت توحیدی=
خط ۷۴: خط ۷۴:
=عالم ذر=
=عالم ذر=


 
در توضیح‌ این‌ مطلب ‌باید گفت ‌که ‌به ‌عقیده‌ جنید، نفوس‌ بشری‌ (که‌ در این ‌جهان ‌به ‌اَبدان ‌متصل‌اند) قبل‌ از وجودِ این‌ جهانیشان‌، به‌ صورت‌ پاک ‌و خالص‌، وجود دیگری‌هم‌ در عالم ‌ذرّ داشته‌اند و در آن‌جا به ‌سبب‌ اتصال ‌مستقیم‌ به ‌مبدأ الوهی‌، هیچ‌حجابی‌مانعشان‌نبوده‌است‌ ولی ‌پس ‌از اتصال‌ این‌ ارواح‌ با عالم‌ مادّی ‌و اشتغال‌آنها به ‌ابدان ‌و شهواتی ‌که ‌لازمه‌ این‌ابدان‌ و اجسام‌ است‌، حجابهایی ‌میان ‌ارواح ‌و مبدأ الوهی ‌پدید آمده ‌است ‌که‌ جنید از آنها به‌ «رغبت‌ و رَهْبَتِ متعلقان ‌به‌ ماسوی‌اللّه‌» تعبیر می‌کند. به‌ عقیده‌ جنید، ارواح‌ در عالم‌ ذرّ، در پاسخِ «الست‌بربکمِ» پروردگار، «بلی‌» گفتند و به وحدانیت‌ او گواهی‌دادند زیرا در آن ‌وضعیت‌غیر از خداوند، هیچ ‌فاعل‌ و مرید و قادری ‌را نمی‌شناختند و از سویی ‌فاقد هرگونه‌ صفات‌ عینی‌ و محو در وجود الاهی ‌بودند. وقتی ‌این ‌ارواح ‌به‌عالم‌سفلی‌هبوط‌کردند، به ‌واسطه‌ غلبه‌ حجابها و استیلای‌شهوات‌ بر آنها، عهد قدیم‌را فراموش‌کردند و توحیدشان‌به‌انواع‌شوائب‌ آلوده‌گردید. از این‌روست‌که‌جنید می‌گوید انفاس‌انسانی‌برای‌رسیدن‌به‌همان‌توحید قدیم‌، باید با ریاضت ‌و سلوک‌ و تزکیه ‌نفس‌ به ‌قدر استطاعت‌ خود تلاش‌کنند تا به‌همان‌وضعی‌باز گردند که ‌در عالم ‌ذرّ داشته‌اند و معنای‌ قول ‌او که ‌در پایان‌سلوک‌ توحیدی‌، موحد باید شبحی‌ بی‌اراده‌ تحت‌ تدبیر و تصرف ‌خداوند و مستغرق ‌دریاهای‌ توحید باشد، همین‌است‌<ref>ابوالعلاء عفیفی‌، التصوف‌، ج۱، ص‌۱۷۴ـ ۱۷۵</ref>.
در توضیح‌ این‌ مطلب ‌باید گفت ‌که ‌به ‌عقیده‌ جنید، نفوس‌ بشری‌ (که‌ در این ‌جهان ‌به ‌اَبدان ‌متصل‌اند) قبل‌ از وجودِ این‌ جهانیشان‌، به‌ صورت‌ پاک ‌و خالص‌ ، وجود دیگری‌هم‌ در عالم ‌ذرّ داشته‌اند و در آن‌جا به ‌سبب‌ اتصال ‌مستقیم‌ به ‌مبدأ الوهی‌، هیچ‌حجابی‌مانعشان‌نبوده‌است‌ ولی ‌پس ‌از اتصال‌ این‌ ارواح‌ با عالم‌ مادّی ‌و اشتغال‌آنها به ‌ابدان ‌و شهواتی ‌که ‌لازمه‌ این‌ابدان‌ و اجسام‌ است‌، حجابهایی ‌میان ‌ارواح ‌و مبدأ الوهی ‌پدید آمده ‌است ‌که‌ جنید از آنها به‌ «رغبت‌ و رَهْبَتِ متعلقان ‌به‌ ماسوی‌اللّه‌» تعبیر می‌کند. به‌ عقیده‌ جنید، ارواح‌ در عالم‌ ذرّ، در پاسخِ «الست‌بربکمِ» پروردگار، «بلی‌» گفتند و به وحدانیت‌ او گواهی‌دادند زیرا در آن ‌وضعیت‌غیر از خداوند، هیچ ‌فاعل‌ و مرید و قادری ‌را نمی‌شناختند و از سویی ‌فاقد هرگونه‌ صفات‌ عینی‌ و محو در وجود الاهی ‌بودند. وقتی ‌این ‌ارواح ‌به‌عالم‌سفلی‌هبوط‌کردند، به ‌واسطه‌ غلبه‌ حجابها و استیلای‌شهوات‌ بر آنها، عهد قدیم‌را فراموش‌کردند و توحیدشان‌به‌انواع‌شوائب‌ آلوده‌گردید. از این‌روست‌که‌جنید می‌گوید انفاس‌انسانی‌برای‌رسیدن‌به‌همان‌توحید قدیم‌، باید با ریاضت ‌و سلوک‌ و تزکیه ‌نفس‌ به ‌قدر استطاعت‌ خود تلاش‌کنند تا به‌همان‌وضعی‌باز گردند که ‌در عالم ‌ذرّ داشته‌اند و معنای‌ قول ‌او که ‌در پایان‌سلوک‌ توحیدی‌، موحد باید شبحی‌ بی‌اراده‌ تحت‌ تدبیر و تصرف ‌خداوند و مستغرق ‌دریاهای‌ توحید باشد، همین‌است‌<ref>ابوالعلاء عفیفی‌، التصوف‌، ج۱، ص‌۱۷۴ـ ۱۷۵</ref>.


=آثار=
=آثار=


از جنید تعدادی ‌نامه ‌و رساله ‌کوتاه ‌به‌عربی ‌باقی‌ مانده ‌است ‌که ‌مجموعه‌ای‌ از آنها را علی‌حسن ‌عبدالقادر ذیل‌ مجموعه ‌اوقاف‌ گیب ‌در ۱۹۷۶ میلادی‌ در لندن ‌به ‌چاپ ‌رسانده ‌است‌. از جمله‌ این ‌نوشته‌ها نامه‌هایی‌است‌که‌جنید به ‌یحیی‌بن ‌معاذ رازی‌، عمربن‌عثمان‌مکّی ‌، یوسف‌بن ‌حسین ‌رازی‌ و برخی ‌دیگر نگاشته ‌است‌. همچنین ‌است‌رساله‌های‌ دواءالارواح ‌، الفناء ، المیثاق‌، فی ‌الالوهیه‌، فی ‌الفرق‌ بین‌الاخلاص‌ و الصدق‌، آداب ‌المفتقِر الی‌اللّه‌، دواء التفاریط ‌، و چند رساله‌ کوتاه ‌در توحید که ‌نسخه‌های ‌دستنویس ‌آنها در مجموعه‌ خطی‌ کتابخانه ‌شهیدعلی‌ در استانبول (ش۱۳۷۴) نگهداری‌ می‌شود<ref>علی‌حسن‌عبدالقادر، ص‌ ۱۲۲</ref>.
از جنید تعدادی ‌نامه ‌و رساله ‌کوتاه ‌به‌عربی ‌باقی‌ مانده ‌است ‌که ‌مجموعه‌ای‌ از آنها را علی‌حسن ‌عبدالقادر ذیل‌ مجموعه ‌اوقاف‌ گیب ‌در ۱۹۷۶ میلادی‌ در لندن ‌به ‌چاپ ‌رسانده ‌است‌. از جمله‌ این ‌نوشته‌ها نامه‌هایی‌است‌که‌جنید به ‌یحیی‌بن ‌معاذ رازی‌، عمربن‌عثمان‌مکّی ‌، یوسف‌بن ‌حسین ‌رازی‌ و برخی ‌دیگر نگاشته ‌است‌. همچنین ‌است‌رساله‌های‌ دواءالارواح ‌، الفناء، المیثاق‌، فی ‌الالوهیه‌، فی ‌الفرق‌ بین‌الاخلاص‌ و الصدق‌، آداب ‌المفتقِر الی‌اللّه‌، دواء التفاریط ‌، و چند رساله‌ کوتاه ‌در توحید که ‌نسخه‌های ‌دستنویس ‌آنها در مجموعه‌ خطی‌ کتابخانه ‌شهیدعلی‌ در استانبول (ش۱۳۷۴) نگهداری‌ می‌شود<ref>علی‌حسن‌عبدالقادر، ص‌ ۱۲۲</ref>.


=توحید ـ میثاق‌ـ فنا=
=توحید ـ میثاق‌ـ فنا=


مجموعه ‌مطالب ‌مندرج ‌در رساله‌های‌جنید، در چارچوبی‌منضبط ‌و بر اساس‌نظام‌اندیشگی‌مبتنی‌بر سه‌ اصل‌ توحید ـ میثاق‌ـ فنا مطرح‌شده‌اند، از جمله ‌در رساله ‌فناضمن‌ تفکیکِ وجود عادی‌مخلوقات‌ و وجود کاملشان‌به‌هنگام ‌خطاب‌ «الست‌» و تأکید بر این ‌حدیث ‌قدسی ‌که‌ «بنده‌ به ‌واسطه‌ نوافل ‌آن‌ قدر به ‌من ‌نزدیک‌ می‌شود تا دوستش‌بدارم‌ و هرگاه ‌من‌ بنده‌ای ‌را دوست‌بدارم‌، گوش ‌او می‌شوم‌ که ‌بدان ‌می‌شنود و چشمش‌ که ‌بدان ‌می‌نگرد و...»، بر آن‌است ‌که‌ کیفیت‌ این ‌امر، به ‌سبب ‌دریافت‌ محدود بنده‌، قابل‌ درک‌ نیست‌. این‌ فعلِ خدا و عطا و موهبت ‌او در حق ‌بنده‌ است‌ و از این ‌رو به‌حق‌منسوب‌است‌نه‌ به‌کسی‌که‌آن‌را کسب‌کرده‌است‌. خداوند بر آنان‌ که ‌از هرگونه‌ رسم‌ و معنی‌، محو و از صفات‌خود فانی‌می‌گردند، مستولی‌می‌شود و به ‌ایشان ‌و از ایشان ‌و برای ‌ایشان‌، به ‌فعل‌، قیام ‌می‌کند.جنید در این ‌رساله‌<ref>جنید بغدادی، ۱۹۷۶‌، ج۱، ص‌۳۷ـ ۳۸</ref>. به‌ ابتلای ‌سالک‌ در مقام‌ فنا به ‌دست‌حق‌نیز اشاره ‌کرده‌است‌.
مجموعه ‌مطالب ‌مندرج ‌در رساله‌های‌جنید، در چارچوبی‌منضبط ‌و بر اساس‌نظام‌اندیشگی‌مبتنی‌بر سه‌ اصل‌ توحید ـ میثاق‌ـ فنا مطرح‌شده‌اند، از جمله ‌در رساله ‌فناضمن‌ تفکیکِ وجود عادی‌مخلوقات‌ و وجود کاملشان‌به‌هنگام ‌خطاب‌ «الست‌» و تأکید بر این ‌حدیث ‌قدسی ‌که‌ «بنده‌ به ‌واسطه‌ نوافل ‌آن‌ قدر به ‌من ‌نزدیک‌ می‌شود تا دوستش‌بدارم‌ و هرگاه ‌من‌ بنده‌ای ‌را دوست‌بدارم‌، گوش ‌او می‌شوم‌ که ‌بدان ‌می‌شنود و چشمش‌ که ‌بدان ‌می‌نگرد و...»، بر آن‌است ‌که‌ کیفیت‌ این ‌امر، به ‌سبب ‌دریافت‌ محدود بنده‌، قابل‌ درک‌ نیست‌. این‌ فعلِ خدا و عطا و موهبت ‌او در حق ‌بنده‌ است‌ و از این ‌رو به‌حق‌منسوب‌است‌نه‌ به‌کسی‌که‌آن‌را کسب‌کرده‌است‌. خداوند بر آنان‌ که ‌از هرگونه‌ رسم‌ و معنی‌، محو و از صفات‌خود فانی‌می‌گردند، مستولی‌می‌شود و به ‌ایشان ‌و از ایشان ‌و برای ‌ایشان‌، به ‌فعل‌، قیام ‌می‌کند. جنید در این ‌رساله‌<ref>جنید بغدادی، ۱۹۷۶‌، ج۱، ص‌۳۷ـ ۳۸</ref>. به‌ ابتلای ‌سالک‌ در مقام‌ فنا به ‌دست‌حق‌نیز اشاره ‌کرده‌است‌.


=موضوع سه رساله=
=موضوع سه رساله=


در رساله‌ میثاق‌ <ref>جنید بغدادی، ۱۹۷۶‌، ج۱، ص‌۴۱ـ۴۲</ref>. جنید با بحث‌از آیه‌ «الست‌»، بر آن ‌است‌ که‌ مخاطبان‌ این‌ خطاب‌، جز به‌وجود حق‌، موجود نبودند در حالی‌که‌حق‌، با حق‌ موجود بود؛ یعنی‌، او را جز همو نمی‌شناخت‌ و نمی‌توانست ‌دریابد. خداوند، این‌ موجودات ‌را بدان ‌سبب ‌ظاهر ساخت ‌که‌ برای ‌آنان ‌در علم‌ غیب ‌خود جایی‌ قرار دهد و آنان‌را به ‌مقام‌ جمعِ خود راه‌ برد.
در رساله‌ میثاق‌ <ref>جنید بغدادی، ۱۹۷۶‌، ج۱، ص‌۴۱ـ۴۲</ref>. جنید با بحث‌از آیه‌ «الست‌»، بر آن ‌است‌ که‌ مخاطبان‌ این‌ خطاب‌، جز به‌وجود حق‌، موجود نبودند در حالی‌که‌حق‌، با حق‌ موجود بود؛ یعنی‌، او را جز همو نمی‌شناخت‌ و نمی‌توانست ‌دریابد. خداوند، این‌ موجودات ‌را بدان ‌سبب ‌ظاهر ساخت ‌که‌ برای ‌آنان ‌در علم‌ غیب ‌خود جایی‌ قرار دهد و آنان‌را به ‌مقام‌ جمعِ خود راه‌ برد.
در رسالة‌ فی‌ الفرق ‌بین ‌الاخلاص‌ و الصدق‌ ، در جواب‌ کسی‌ که ‌از این ‌موضوع‌ سؤال ‌کرده ‌بود، ضمن‌ تعریف ‌صدق‌ معتقد است‌ که‌ صدق‌، قبل ‌از وجود حقیقت ‌ اخلاص ‌، موجود بوده‌است‌. به‌عقیده‌او، اخلاصِ موجود نزد خلق‌، یا در حالت ‌اعتقاد و نیت ‌است‌ یا در حالت‌فعل‌ و عمل‌. او در عین ‌حال ‌میان ‌صدق‌ نزد خلق‌، با صدق ‌نزد خداوند تمایز می‌نهد که ‌در اولی ‌صدق ‌با اخلاص‌ متفاوت ‌و در دومی ‌با اخلاص‌ همراه ‌است ‌و نهایت ‌اینکه ‌اخلاص‌ بر صدق‌ برتری‌ دارد اما چیزی ‌نمی‌تواند بر اخلاص‌ برتری‌ یابد چرا که ‌اخلاص‌، غایتِ عبودیت ‌از حیث ‌بندگی ‌است‌.  
در رسالة‌ فی‌ الفرق ‌بین ‌الاخلاص‌ و الصدق‌، در جواب‌ کسی‌ که ‌از این ‌موضوع‌ سؤال ‌کرده ‌بود، ضمن‌ تعریف ‌صدق‌ معتقد است‌ که‌ صدق‌، قبل ‌از وجود حقیقت ‌ اخلاص ‌، موجود بوده‌است‌. به‌عقیده‌او، اخلاصِ موجود نزد خلق‌، یا در حالت ‌اعتقاد و نیت ‌است‌ یا در حالت‌فعل‌ و عمل‌. او در عین ‌حال ‌میان ‌صدق‌ نزد خلق‌، با صدق ‌نزد خداوند تمایز می‌نهد که ‌در اولی ‌صدق ‌با اخلاص‌ متفاوت ‌و در دومی ‌با اخلاص‌ همراه ‌است ‌و نهایت ‌اینکه ‌اخلاص‌ بر صدق‌ برتری‌ دارد اما چیزی ‌نمی‌تواند بر اخلاص‌ برتری‌ یابد چرا که ‌اخلاص‌، غایتِ عبودیت ‌از حیث ‌بندگی ‌است‌.  
در رسالة‌ آداب‌ المفتقر الی‌اللّه‌ جنید به ‌این ‌سؤال‌ پاسخ‌م ی‌دهد که‌ سالکِ نیازمند به‌ خداوند باید در پی ‌چه‌ آداب‌ و ترتیبی‌ باشد. او در این‌ زمینه‌، ابتدا خواطرِ داعی طاعت ‌را به ‌سه‌ قسم‌ شیطانی‌، نفسانی ‌و ربّانی ‌تقسیم‌ می‌کند و سپس‌نشانه‌ها و عوامل‌ هریک‌ را برمی‌شمرد<ref>حاجی‌خلیفه، ج‌۲، ستون ۱۸۰۶‌</ref>.
در رسالة‌ آداب‌ المفتقر الی‌اللّه‌ جنید به ‌این ‌سؤال‌ پاسخ‌م ی‌دهد که‌ سالکِ نیازمند به‌ خداوند باید در پی ‌چه‌ آداب‌ و ترتیبی‌ باشد. او در این‌ زمینه‌، ابتدا خواطرِ داعی طاعت ‌را به ‌سه‌ قسم‌ شیطانی‌، نفسانی ‌و ربّانی ‌تقسیم‌ می‌کند و سپس‌نشانه‌ها و عوامل‌ هریک‌ را برمی‌شمرد<ref>حاجی‌خلیفه، ج‌۲، ستون ۱۸۰۶‌</ref>.


=تاریخ وفات=
=تاریخ وفات=


تاریخ ‌درگذشت ‌او را عمدتاً نوروز ۲۹۷ یا ۲۹۸ ذکر کرده‌اند<ref>عبدالوهاب‌ بن‌ علی‌ سبکی‌، طبقات‌ الشافعیه‌ الکبری‌، ج۲، ص‌۲۶۷</ref>.  
تاریخ ‌درگذشت ‌او را عمدتاً نوروز ۲۹۷ یا ۲۹۸ ذکر کرده‌اند<ref>عبدالوهاب‌ بن‌ علی‌ سبکی‌، طبقات‌ الشافعیه‌ الکبری‌، ج۲، ص‌۲۶۷</ref>.  


=مقبره=
=مقبره=


قبر جنید در قبرستان شونیزیه ‌در مغرب ‌بغداد و در کنار قبر دایی‌اش ‌سری‌ سقطی‌ و صوفیان ‌دیگری‌ چون ‌[[جعفر خُلدی‌]]، رویم‌ و سَمْنون‌مُحب ‌واقع‌ است‌. در این‌محل‌ خانقاه ‌و مسجدی‌ به ‌نام‌ جنید بنا شده‌ است‌<ref>خطیب ‌بغدادی‌، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج‌۸، ص‌۱۶۸</ref>.گفته ‌شده‌ که ‌در این ‌مسجد سه‌ قطعه‌ سنگ‌ سیاه ‌وجود داشته ‌است ‌که ‌بیماران ‌برای ‌شفا آنها را بر محل‌ درد می‌نهاده‌اند<ref>هاشمی‌ بغدادی‌، محمد، بغداد الحاضره‌، ج۱، ص‌۱۴۸</ref>.
قبر جنید در قبرستان شونیزیه ‌در مغرب ‌بغداد و در کنار قبر دایی‌اش ‌سری‌ سقطی‌ و صوفیان ‌دیگری‌ چون ‌[[جعفر خُلدی‌]]، رویم‌ و سَمْنون‌مُحب ‌واقع‌ است‌. در این‌محل‌ خانقاه ‌و مسجدی‌ به ‌نام‌ جنید بنا شده‌ است‌<ref>خطیب ‌بغدادی‌، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج‌۸، ص‌۱۶۸</ref>.گفته ‌شده‌ که ‌در این ‌مسجد سه‌ قطعه‌ سنگ‌ سیاه ‌وجود داشته ‌است ‌که ‌بیماران ‌برای ‌شفا آنها را بر محل‌ درد می‌نهاده‌اند<ref>هاشمی‌ بغدادی‌، محمد، بغداد الحاضره‌، ج۱، ص‌۱۴۸</ref>.
مقبره جنید و سری سقطی، از مقابر قدیمی بغداد و زیارتگاه‌های معتبر این شهر، به شمار می‌آید.براساس کتیبه کوچکی در این زیارتگاه، رشید پاشا کوزلُکلی، والی بغداد در دوره [[عثمانی]] (ولایت: ۱۲۶۸- ۱۲۷۳ ه. ق)، بنای آن را در سال ۱۲۶۹ ه. ق، بازسازی‌ کرده است<ref>راوی، سیدمحمد سعید، خیر الزاد، ص۴۶۷</ref>. همچنین در سال ۱۳۹۸ ه. ق- ۱۹۷۷ م، وزارت اوقاف عراق، این زیارتگاه را بازسازی کرده و توسعه داده است و گنبد هر یک از قبر جنید و سری سقطی را که پیش از این مستقل بوده تخریب کرده و روی آنها، یک گنبد بنا نهاده است.<ref>سامرائی، یونس ابراهیم، مراقد بغداد، ص۹۱</ref>.این زیارتگاه، شامل مسجد یا نمازخانه کوچکی است که گنبد قبر جنید و سری سقطی، در شمال آن واقع است.بر قبر جنید، یک ضریح مشبک با پوششی از مس، نصب شده است و بر قبر سری سقطی، یک ضریح چوبی نسبتاً ساده قرار دارد.
مقبره جنید و سری سقطی، از مقابر قدیمی بغداد و زیارتگاه‌های معتبر این شهر، به شمار می‌آید. براساس کتیبه کوچکی در این زیارتگاه، رشید پاشا کوزلُکلی، والی بغداد در دوره [[عثمانی]] (ولایت: ۱۲۶۸- ۱۲۷۳ ه. ق)، بنای آن را در سال ۱۲۶۹ ه. ق، بازسازی‌ کرده است<ref>راوی، سیدمحمد سعید، خیر الزاد، ص۴۶۷</ref>. همچنین در سال ۱۳۹۸ ه. ق- ۱۹۷۷ م، وزارت اوقاف عراق، این زیارتگاه را بازسازی کرده و توسعه داده است و گنبد هر یک از قبر جنید و سری سقطی را که پیش از این مستقل بوده تخریب کرده و روی آنها، یک گنبد بنا نهاده است.<ref>سامرائی، یونس ابراهیم، مراقد بغداد، ص۹۱</ref>.این زیارتگاه، شامل مسجد یا نمازخانه کوچکی است که گنبد قبر جنید و سری سقطی، در شمال آن واقع است. بر قبر جنید، یک ضریح مشبک با پوششی از مس، نصب شده است و بر قبر سری سقطی، یک ضریح چوبی نسبتاً ساده قرار دارد.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: تصوف]]
[[رده:تصوف]]
۴٬۹۳۳

ویرایش