نتایج جستجو

وزنیه‏ منکر میزان و توزین اعمال عباد در آخرت بودند و می‌گفتند: خداى تعالى عالم به غیب و شهادت است. در این‌صورت برتمام جزییات احوال هستی و افعال و اعمال بندگانش

معتقدند قرآن نوعی الهام و مکاشفه درونی پیامبر بوده و ارتباط مستقیم با خدا و عالم غیب ندارد. قائلین به این اندیشه هم دو گروه می‌باشند: الف. برخی معتقدند معانی

یک از ملائکه رسالت و مأموریت به خصوصی دارند. ملائکه، ساکنان عالم غیب هستند و اهالی عالم غیب از دیدگان ما نهانند و ما مأمور و مکلف به اعتقاد به وجود آنان

دیگران است. وحی در اصطلاح دینی به‌معنای ارتباط معنوی بین شخص پیامبر(ص) با عالم غیب است که در آن، پیام خداوند به پیامبران منتقل می‌شود. نتیجه این فرایند آگاهی

الهی قبل از آن که به رسالت مبعوث شوند، مقام نبوت را داشته‌اند، یعنی با عالم غیب در ارتباط بوده، و معارفی نیز به آنان وحی می‌شده است، اما مأمور ابلاغ آن

نمی‌داند که پاداش نیکوکاریش چه نعمت‌ها و لذّت‌های روشنی‌بخش دل و دیده است و در عالم غیب برای او چه ذخیره شده است. با این که می‌دانیم قرآن مقام و مرتبه رضا و خشنودی

نامی چون نهج‌البلاغه با محتوای کتاب منطبق نیست و می‌توان گفت: این نام، از عالم غیب به دل روشن شریف رضی افاضه گردیده است که «الأسماء تنزل من السماء». راه سخنِ

از این رو, از حیث قّوه تخیّل به حدّى مى رسد که مى تواند در بیدارى تمامى عالم غیب را مشاهده کند و از این رهگذر, در مورد گذشته و آینده اطلاع پیدا نماید و

با نفس، صبر بر بلایا و تسلیم شدن در برابر آنها و ادعای اینکه شیخ رفاعی عالم به غیب بوده و می‌توانسته مردگان را زنده کند. اعتقادشان در بیشتر مسائل اعتقادی

نزدیکتر نیست و صرفا لطف و عنایت است. در صورتیکه در عالم معنا واقعا درجات قربی هست. یعنی عالم ملکوت و عالم غیب واقعا مراتب و درجات دارند و نه صرف این است که

قرآنی و منابع سنی و شیعی رابطه طبیعت و ماوراء طبیعت نظیر هستی و خداوند، عالم غیب و عالم شهادت، ارتباط میان موجودات و . . . را تشریح کرده است. در ادامه این بخش

برای عالم قائل است: مرتبۀ اول عالم عقول (جبروت)، مرتبۀ دوم عالم انوار مدبره (ملکوت)، مرتبۀ سوم عالم ملک و مرتبۀ چهارم عالم مثال که واسط میان عالم محسوس

این آیه شریفه است:«عالِمُ الغَیبِ فَلا یُظهِرُ عَلی غَیبِهِ اَحَداً إلاّ مَن ارْتَضی مِن رَسُولِ؛ او عالم به غیب است؛ پس هیچ‌کس را بر غیب خود آگاه نمی‌کند،

معتقدند قرآن نوعی الهام و مکاشفه درونی پیامبر ص بوده و ارتباط مستقیم با خدا و عالم غیب ندارد. قائلین به این اندیشه هم دو گروه می‌باشند: الف- برخی معتقدند معانی

خداوند بر امور غیب تواناست و کسی غیر از خدا این اوصاف را ندارد بنابراین هیچ کس غیر از خداوند علم غیب ندارد حتی پیامبر اکرم نیز عالم به غلم غیب نیست و اگر کسی

وسلم) را موجوداتی فوق‌بشری می‌خواندند که دارای علم نامحدود از جمله علم بر غیب و قدرت تصرف در کائنات بودند. این گروه جدید از غلاة، پیامبر و ائمه را خدا نمی‌خواندند،

خداوند خالق و فاطر عالم است و این جزئی جدایی‌ناپذیر از عقاید همۀ مسلمانان است، ولی صوفیه تفسیر دقیق‌تری از این امر دارند. آنان همۀ عالم را به مثابۀ آیینه‌هایی

معجزات اوست: خلق مرغ، زنده کردن مردگان، شفای کور مادرزاد و برصی و خبر دادن از غیب. مطابق با قرآن عیسی (علیه‌السلام) به گونه‏‌ای اعجازآمیز از مریم عذراء و مقدس

تعیین کند و او امام معصومی است که الهام گرفته از غیب بوده به رهبری مردم می‏‌پردازد. اما قطب‌الرّحای عالم امکان و ضامن حفظ و بقای شریعت است، با این‌همه، حضرت

حوزه علمیه حله در قرن هفتم و هشت و بخشی از قرن نهم معروف‌ترین حوزه‌ی علیمه عالم تشیع به شمار می‌رفت. چنان که عالمان بزرگی از نقاط مختلف در آن به تحصیل اشتغال

کننده مردم به سوی خیر بوده است. القاب دیگر این امام عبارتند از: نقی، مرتضی، عالم، فقیه، امین، ناصح، متوکل، خالص، طیب. شیعیان به امام هادی و امام حسن عسکری

۴- پذیرفتن وحی مستلزم پذیرش پیش فرض‌های آن است؛ نظیر: خبر دادن از وجود عالم غیب، جهان آخرت، میزان، ملائکه، جن و... ۵- معانی الفاظ مسبوق به تئوری هاست؛

حکم به قصاص می‌نمود و سپس این حکم برای تایید بر دو عالِم از علمای موریتانی عرضه می‌شد که به این دو عالم هیئت متخصص در قتل گفته می‌شد و شیخ شنقیطی یکی از

داشت که در مأمون تمایل شیعی بود، نه اینکه شیعه مذهب بوده باشد. چون مأمون عالم و دانشمند بود و به مباحث عقلی و استدلالی علاقه داشت، به همین خاطر که شیعه

این عمل، هم آگاهی خود را از ما‌‌فی‌الضمیر من نشان دادند، که نمونه‌ای از علم غیب بود، هم به من پند دادند و مرا از بیماری عُجب و خودپسندی شفا بخشیدند. احمد

می‌داند. شیعه با استناد به آیات و روایات، جمیع امامان را به اذن الهی عالم به علم غیب و شهادت می‌داند. این مسأله در کُتُب معتبر شیعه آمده است که در رأس جمیع

دیگری‌هم‌ در عالم ‌ذرّ داشته‌اند و در آن‌جا به ‌سبب‌ اتصال ‌مستقیم‌ به ‌مبدأ الوهی‌، هیچ‌حجابی‌مانعشان‌نبوده‌است‌ ولی ‌پس ‌از اتصال‌ این‌ ارواح‌ با عالم‌ مادّی

شهادت این فیض بزرگ را درک نکردند و به مقام شهادت نایل نشدند.» 9.اتصال به غیب: مرحوم آیت‌الله بروجردی در عرفان وعمل و سلوک الی الله و تهذیب نفس و... سابقه

۱۰۰ دینار! سپس پرسید: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد غیب نمی‌دانم. امام فرمود: گفتم امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ

می‌کنند که ایشان پیامبر بوده‌اند. لیکن روایات متعددی وجود دارد که این مرد عالم، پیامبر نبوده بلکه دانشمندی همچون ذوالقرنین و آصف بن برخیا بوده است. با رجوع

قلبی به خدا، روز قیامت، کتب آسمانی، ملائکه، پیامبران، ائمه و به تعبیری امور غیب است. ایمان در تعریف برون دینی، باوری استوار و مستقل از خرد یا تجربه، به نوعی

آن‌ عنصرِ اعظم‌ِ مخزون‌ در غیب‌ِ غیب‌، نگرش‌ و توجهی‌ ویژه‌ به‌ سوی‌ «عالَم‌ِ تدوین‌ و تسطیر» داشته‌ است‌، در حالی‌ که‌ آن‌ عالَم‌ وجودِ عینی‌ نداشته‌ است‌

این عقیده اش که عالم بودن خداوند به علم اوست (اہن الله عالم بعلم)، چنین استدلال می‌کند که اگر فرض کنیم برای ذات او علم ثابت نشود، عالم بودن او از دو حال

نیز همراه مجموعه عالم به سوی قیامت و رستاخیز عمومی پیش می‌رود. ثالثاً: نشان می‌دهد که عالم قیامت و جهان موت برای افراد جن در حکم جهان غیب و پنهان است و افراد

می‌پرداخت و قائل بود بین خداوند و عالم واسطه‌هایی مثل عقول عشره وجود ندارد، بلکه خداوند مستقیم و بدون واسطه در کار تدبیر عالم است. وی با تأثیرپذیری از معتزله

تا با پسرت بیعت کنیم. عبدالله خشمگین شد و گفت: به خدا سوگند خدا تو را از غیب آگاه نساخته و آنچه می‌گویی از روی حسادتی است که به پسرم داری. امام صادق فرمود:

کننده بوده است. منابع تاریخی برای او کرامات فراوانی را نقل کرده‌اند. فقیه، عالم، قاری، احیاگر، مفسر و متبحر در دین بود، وفاتش در سال 540 هجری قمری در براز

عروس تازه ابوطالب، به محض آن‏که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و هم‏چون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت. وهمواره

اعتقاد به خالق یگانه، تدبیر و تصرف در عالم سفلی را از موجودات علوی می‌دانستند و خداوند را متصرف و مربی و مدبر عالم نمی‌دانستند. از این جهت نظیر معتزله بودند

الاهیه‌اند و هر کدام به قدر استعداد خود برمعرفت او دلالت دارند. به گونه‌ای که همۀ غیب و شهود را ظهورات اسماء و صفا احاطه کرده است. همۀ انبیا و اصفیا، موصوف به صفات

می‌کند. امکان اطلاع از امور غیب به این دلیل باید به دیده قبول‎ نگریسته‎ شود که نفوس انسانی مجردند و با عوالمی‌ که صور این عالم در آنها منتقش‎ شده‎، ارتباط‎

نسبت به دیگری حاضر. وقتی در این مباحث صحبت از علم غیب می‌کنیم، منظورمان از غیب آن مجموعه‌ای از عالم می‌باشد که از ادراک عموم مردم مخفی است؛ یعنی در زندگی

شهادت خود با جمیع جزئیات آن. • پس ائمه اطهار(ع) به اذن الهی، دارای علم غیب هستند و غیب در اصطلاح به حقایقی گفته می‌شود که حواس و ابزار ادارکی بشر، راهی بدان

زاده اجتماع بشرى و به عبارت دیگر از احکام عالم حدوث و ساخته و هم پندار مردم تنگ نظر و کوتاه دیده است. در عالم خدایى که وحدت صرف است، این رنگ‌ها وجود ندارد

تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ به حكمت خويش محكم ساخت مصنوعات را طلايه ها(ى عالم وجود) بر او مخفى نيست و امانتها در نزد او ضايع نشود جازى كُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ

ولایت و امامت و خلافت بلافصل آن حضرت نیز خود به خود ثابت می‌شود؛ چرا که عقلای عالم تقدیم مفضول بر فاضل را قبیح و زشت می‌دانند. برای اثبات ولایت امیرمؤمنان (علیه‌السلام)از

تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است. آیه 82 سوره مائده از نوع معجزات اخبار به غیب به شمار می‌رود؛ خبری که از زمان نزول آیه تا کنون، امت اسلامی شاهد آن است.

مبدأ گرفته تا معاد به او تعلیم دهند، تا هم حقائق عالم و هم نفس خود را، که مرتبط با حقایق و واقعیات عالم است بشناسد و در این صورت شناختی حقیقی نسبت به نفس

امامیه و همه مکاتب به آن اعتراف می‌کنند و آن بحث قضا و قدر الهی است که مشیت عالم بر آن اساس نهاده شده است و از جمله آن مشیت‌ها، تعیین تکلیف همه افعال در گذشته

برای آنان – من بعد ما بیناه للناس - آن است که عالمان یهودی از آن‌جا که خود عالم به حقائق کتاب اسمانی- از جمله ظهور پیامبرخاتم ص - بودند می‌بایست انرا در

اعتقاد به خالق یگانه، تدبیر و تصرف در عالم سفلى را از موجودات علوى مى‌دانستند و خداوند را متصرف و مربى و مدبر عالم نمى‌دانستند. از این جهت نظیر معتزله بودند

گزاردن حج، نمازجمعه، نماز عیدین و جهاد… و اگر عالمی را از فتوا دادن منع کرد عالم حق ندارد فتوا بدهد و اگر فتوا بدهد گناهکار است، حتی اگر حاکم، شخصی ستمگر

کسانی که به واسطه‌ جذبه‌ الاهی به مقام قرب می‌رسیدند و صاحب کرامات و باخبر از غیب می‌شدند، مجذوب می‌گفتند. از جمله‌ مجذوبان، علی‌بن احمد صنهاجی دوار (متوفی