نقد و بررسی یکی از مبانی حدیثی جریانهای تکفیری ( احادیث رفض ): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'اینگونه' به 'این‌گونه')
جز (جایگزینی متن - 'میکنند' به 'می‌کنند')
خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:
3- در متن روایات مذکور امده است که از مشخصه های رافضه ان است که اسلام را رها می‌کنند:یرفضون الاسلام  
3- در متن روایات مذکور امده است که از مشخصه های رافضه ان است که اسلام را رها می‌کنند:یرفضون الاسلام  
آیا پیروان مذهب امامیه و شیعیان اثنی عشری که همه عشقشان به اسلام و قرآن و اهلبیت پیامبر ص بوده و عقائدشان را از شخصیت های بی نظیری همانند امام باقر و امام صادق ع میگیرند میتواند مصداق رافضه در این روایات باشد.
آیا پیروان مذهب امامیه و شیعیان اثنی عشری که همه عشقشان به اسلام و قرآن و اهلبیت پیامبر ص بوده و عقائدشان را از شخصیت های بی نظیری همانند امام باقر و امام صادق ع میگیرند میتواند مصداق رافضه در این روایات باشد.
اگر اینان رافضی هستند پس نسبت به کسانی که از شاگردان این امامان همانند ابوحنیفه و مالک بن انس تبعیت میکنند چه می گویید ایا اینان نیز را فضی و تارک اسلام هستند؟
اگر اینان رافضی هستند پس نسبت به کسانی که از شاگردان این امامان همانند ابوحنیفه و مالک بن انس تبعیت می‌کنند چه می گویید ایا اینان نیز را فضی و تارک اسلام هستند؟


4- بین صدر و ذیل این روایات تهافت و ناهماهنگی زیا دی وجود دارد.
4- بین صدر و ذیل این روایات تهافت و ناهماهنگی زیا دی وجود دارد.
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
اعلم ان للناس فی الصحابه و الخلفا اسراف فی اطراف؛ فمن مبالغ فی الثنا حتی یدعی العصمه للائمه و منهم منهجهم علی الطعن یطلق اللسان بذم الصحابه فلا تکونن من الفریقین و اسلک طریق الاقتصاد فی الاعتقاد:   
اعلم ان للناس فی الصحابه و الخلفا اسراف فی اطراف؛ فمن مبالغ فی الثنا حتی یدعی العصمه للائمه و منهم منهجهم علی الطعن یطلق اللسان بذم الصحابه فلا تکونن من الفریقین و اسلک طریق الاقتصاد فی الاعتقاد:   


بدان مردم دیدگاه معتدلی در مورد صحابه و خلفا ندارند برخی با نگاه افراطی شان انان را در حد عصمت مطرح میکنند و برخی نیز با نگاه تفریطی شان زبان به طعن و مذمت انان گشوده اند باید گفت هر دو گروه از مسیر اعتدال خارج شده پس از هر دو گروه فاصله گرفته و درعقیده ات طریق اعتدال را بر گزین
بدان مردم دیدگاه معتدلی در مورد صحابه و خلفا ندارند برخی با نگاه افراطی شان انان را در حد عصمت مطرح می‌کنند و برخی نیز با نگاه تفریطی شان زبان به طعن و مذمت انان گشوده اند باید گفت هر دو گروه از مسیر اعتدال خارج شده پس از هر دو گروه فاصله گرفته و درعقیده ات طریق اعتدال را بر گزین


ایشان درقسمتی دیگر از کتابش مینویسد
ایشان درقسمتی دیگر از کتابش مینویسد
خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:
گروه دوم غلات نسبت به خاندان معاویه که مصداق بارز ان فرقه یزیدیه هستند.
گروه دوم غلات نسبت به خاندان معاویه که مصداق بارز ان فرقه یزیدیه هستند.


گروه سوم غلاتی هستند که در وجود خویش افکار غلو امیز داشته و ادعاهای عجیبی میکنند نظیر برخی از متصوفه و عرفا مثل ابن عربی و حلاج و... که قائل به وحدت وجود میباشند که در این موارد باید سخن محققان و اهل اندیشه را جستجو نمود که انان نسبت به این نوع تفکرات چه میگویند.
گروه سوم غلاتی هستند که در وجود خویش افکار غلو امیز داشته و ادعاهای عجیبی می‌کنند نظیر برخی از متصوفه و عرفا مثل ابن عربی و حلاج و... که قائل به وحدت وجود میباشند که در این موارد باید سخن محققان و اهل اندیشه را جستجو نمود که انان نسبت به این نوع تفکرات چه میگویند.


ایشان در ادامه نسبت به معنای دوم رفض مینویسد:
ایشان در ادامه نسبت به معنای دوم رفض مینویسد:
خط ۲۷۵: خط ۲۷۵:
ایشان در ادامه از ذهبی نقل میکند که ساب به صحابه از دین الهی خارج شده و عملش به انکار ایات الهی در مدح صحابه برمی‌گردد و انگاه به روایاتی در این باب استشهاد میکند  <ref>رک به الغدیر – علامه أمینی - ج 10 - ص 268 – محب طبری در الریاض النضرة ازپیامبر ص نقل می کند که ان حضرت فرمود: " كنت أنا وأبو بكر وعمر وعثمان وعلی أنوارا على یمین العرش قبل أن یخلق آدم بألف عام، فلما خلق أسكناه ظهره، ولم نزل ننتقل فی الأصلاب الطاهرة إلى أن نقلنی الله إلى صلب عبدالله، ونقل أبا بكر إلى صلب أبی قحافة، ونقل عمر إلى صلب الخطاب، ونقل عثمان إلى صلب عفان، ونقل علیا إلى صلب أبی‌طالب، ثم اختارهم لی، فجعل أبا بكر صدیقا، وعمر فاروقا، وعثمان ذا النورین، وعلیا وصیا، ومن سب أصحابی فقد سبنی ومن سبنی فقد سب الله، ومن سب الله أكبه فی النار على منخره - انتهی -"</ref>
ایشان در ادامه از ذهبی نقل میکند که ساب به صحابه از دین الهی خارج شده و عملش به انکار ایات الهی در مدح صحابه برمی‌گردد و انگاه به روایاتی در این باب استشهاد میکند  <ref>رک به الغدیر – علامه أمینی - ج 10 - ص 268 – محب طبری در الریاض النضرة ازپیامبر ص نقل می کند که ان حضرت فرمود: " كنت أنا وأبو بكر وعمر وعثمان وعلی أنوارا على یمین العرش قبل أن یخلق آدم بألف عام، فلما خلق أسكناه ظهره، ولم نزل ننتقل فی الأصلاب الطاهرة إلى أن نقلنی الله إلى صلب عبدالله، ونقل أبا بكر إلى صلب أبی قحافة، ونقل عمر إلى صلب الخطاب، ونقل عثمان إلى صلب عفان، ونقل علیا إلى صلب أبی‌طالب، ثم اختارهم لی، فجعل أبا بكر صدیقا، وعمر فاروقا، وعثمان ذا النورین، وعلیا وصیا، ومن سب أصحابی فقد سبنی ومن سبنی فقد سب الله، ومن سب الله أكبه فی النار على منخره - انتهی -"</ref>


بنابراین بین فقیهان اهل سنت در حکم نمودن به کفر و کشتن کسانی که به برخی صحابه سب و اهانت میکنند اختلاف زیادی وجود داشته و همانطور که ملاحظه گردید اکثر انان مخالف ان میباشند. <ref>در کتاب الغدیر – علامه أمینی - ج 10 - ص 268 – 269 امده است:...... ولهم فی سب الشیخین وعثمان تصویب وتصعید، قال محمد بن یوسف الفریابی: سئل " القاضی أبو یعلى " عمن شتم أبا بكر ؟ قال: كافر. قیل: فیصلى علیه ؟ قال: لا. وسأله كیف یصنع به وهو یقول: لا إله إلا الله ؟ قال: لا تمسوه بأیدیكم ادفعوه بالخشب حتى تواروه فی حفرته......وقال ابن تیمیة فی " الصارم المسلول " ص 581: قال إبراهیم النخعی:كان یقال شتم أبی بكر وعمر من الكبائر. وكذلك قال أبو إسحاق السبیعی: شتم أبی بكر و عمر من الكبائر التی قال الله تعالى: إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه. وقتل عیسی بن جعفر بن محمد لشتمه أبا بكر وعمر وعائشة وحفصة بأمر المتوكل على الله. قاله ابن كثیر فی تاریخه 10: 324. وفی "الصارم المسلول" ص 576: قال أحمد فی روایة أبی‌طالب فی الرجل یشتم عثمان: هذا زندقة. هب أن هذه الفتاوى المجردة من مسلمات الفقه، ولیس للباحث أن یناقش أصحابها الحساب، ویطالبه ـ انتهی ـ</ref>
بنابراین بین فقیهان اهل سنت در حکم نمودن به کفر و کشتن کسانی که به برخی صحابه سب و اهانت می‌کنند اختلاف زیادی وجود داشته و همانطور که ملاحظه گردید اکثر انان مخالف ان میباشند. <ref>در کتاب الغدیر – علامه أمینی - ج 10 - ص 268 – 269 امده است:...... ولهم فی سب الشیخین وعثمان تصویب وتصعید، قال محمد بن یوسف الفریابی: سئل " القاضی أبو یعلى " عمن شتم أبا بكر ؟ قال: كافر. قیل: فیصلى علیه ؟ قال: لا. وسأله كیف یصنع به وهو یقول: لا إله إلا الله ؟ قال: لا تمسوه بأیدیكم ادفعوه بالخشب حتى تواروه فی حفرته......وقال ابن تیمیة فی " الصارم المسلول " ص 581: قال إبراهیم النخعی:كان یقال شتم أبی بكر وعمر من الكبائر. وكذلك قال أبو إسحاق السبیعی: شتم أبی بكر و عمر من الكبائر التی قال الله تعالى: إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه. وقتل عیسی بن جعفر بن محمد لشتمه أبا بكر وعمر وعائشة وحفصة بأمر المتوكل على الله. قاله ابن كثیر فی تاریخه 10: 324. وفی "الصارم المسلول" ص 576: قال أحمد فی روایة أبی‌طالب فی الرجل یشتم عثمان: هذا زندقة. هب أن هذه الفتاوى المجردة من مسلمات الفقه، ولیس للباحث أن یناقش أصحابها الحساب، ویطالبه ـ انتهی ـ</ref>


=چند سئوال از جریانهای تکفیری تروریستی و سران وهابیت:=
=چند سئوال از جریانهای تکفیری تروریستی و سران وهابیت:=
خط ۲۸۱: خط ۲۸۱:
1- اگر حرکت تکفیری و تروریستی شما در کشتن مسلمانان بر مبنای اصول دینی و روایات مذکور است چرا دشمنان واقعی اسلام نظیر امریکا و صهیونیسم از شما حمایت نموده و از هیچ حمایتی از شما مضایقه نمی‌کنند؟
1- اگر حرکت تکفیری و تروریستی شما در کشتن مسلمانان بر مبنای اصول دینی و روایات مذکور است چرا دشمنان واقعی اسلام نظیر امریکا و صهیونیسم از شما حمایت نموده و از هیچ حمایتی از شما مضایقه نمی‌کنند؟


2- اگر شیعه مشرک است و مستحق قتل چرا دولت وهابی سعودی به آنان اجازه حج وعمره را می‌دهد؟ مگرقرآن کریم ورود مشرکان را به مکه مکرمه ونزدیک شدن به خانه خدا و مسجدالحرام ممنوع ننموده است ؟ ایا این رفتاردوگانه اینان بیانگران نیست که جریانهای تکفیری که رهبری ان اکنون در وهابیت متمرکز شده است اعتقادی به احادیث رفض نداشته و از این‌گونه روایات استفاده ابزاری میکنند؟
2- اگر شیعه مشرک است و مستحق قتل چرا دولت وهابی سعودی به آنان اجازه حج وعمره را می‌دهد؟ مگرقرآن کریم ورود مشرکان را به مکه مکرمه ونزدیک شدن به خانه خدا و مسجدالحرام ممنوع ننموده است ؟ ایا این رفتاردوگانه اینان بیانگران نیست که جریانهای تکفیری که رهبری ان اکنون در وهابیت متمرکز شده است اعتقادی به احادیث رفض نداشته و از این‌گونه روایات استفاده ابزاری می‌کنند؟


والسلام
والسلام

نسخهٔ ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۲۹


احادیث رفض مجموعه ای از احادیثی است که جریانهای تکفیری بر اساس آن شیعیان را تکفیر نموده و حکم به لزوم قتل آنان نموده‌اند. هر چند این روایات در برخی از کتب اهل سنت مطرح گردیده اما اکثریت عالمان اهل سنت آنها را موضوع و مجعول و اسنادشان را نیز مخدوش می‌دانند.

بررسی یکی از مبانی حدیثی جریانهای تکفیری(احادیث رفض)

در برخی از کتابهای حدیثی اهل سنت احادیثی امده است که مضمونشان این است که:‌

عده ای در اخرالزمان میایند که مدعی عشق به اهلبیت پیامبر ص هستند در حالی که دروغ می‌گویند ؛اینان رافضی بوده و نشانه رفض و خروج اینان این است که به اصحاب من از جمله ابوبکر و عمر سب و لعن می‌کنند.انگاه پیامبر دستور می‌دهد اینان ر ا به قتل برسانید.

در برخی دیگر از این روایات از اینان بعنوان مشرک نیز یاد شده است.

احادیث رفض

در اینجا چند نمونه از این روایات ر اذکر می کنیم:

1-محمد بن علی بن میمون، حدثنا أبو سعید محمد بن أسعدالتغلبی. حدثنا عثبر بن القاسم أبو زبید، عن حصین بن عبدالرحمن، عن أبی عبدالرحمن السلمی. عن علی قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: سیأتی بعدی قوم لهم نبز یقال لهم الرافضة فإذا لقیتموهم فاقتلوهم فإنهم مشرکون. قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم ؟ قال: یقرضونک بما لیس فیک ویطعنون على أصحابی ویشتمونهم.18 [۱]

2- حدثنا محمد بن عوف، ثنا بکر بن خنیس، حدثنا سواد بن مصعب، عن داود بن أبی عوف، عن فاطمة بنت علی، عن فاطمة الکبرى، عن أسماء بنت عمیس، عن أم سلمة قالت کانت لیلتی وکان رسول الله صلى الله علیه وسلم عندی فجاءت إلی فاطمة مسلمة فتبعها علی فرفع رسول الله صلى الله علیه وسلم رأسه فقال: أبشر یا علی أنت وأصحابک فی الجنة إلا إن ممن یزعم أنه یحبک قوم یرفضون الإسلام یلفظونه یقال لهم الرافضة ( فإذا التقیتهم فجاهدهم ) فإنهم مشرکون قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم ؟ قال لا یشهدون جمعة ولا جماعة ویطعنون على السلف 19[۲]

3-حدثنا إسماعیل بن سالم، حدثنا یونس بن محمد، حدثنا عمران ابن زید عن الحجاج بن تمیم، عن میمون بن مهران، عن ابن عباس قال: سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول: یکون فی آخر الزمان قوم ینبزون الرافضة یرفضون الإسلام ویلفظونه فاقتلوهم فإنهم مشرکون. [۳]

4- ثنا أبو بکر بن أبی شیبة، ثنا یزید بن هارون، حدثنا یحیى بن المتوکل أبو عقیل، حدثنا کثیر بن إسماعیل أبو إسماعیل، عن إبراهیم بن الحسن، عن أبیه، عن جده، عن علی بن أبی‌طالب رضی الله عنه، عن النبی صلى الله علیه وسلم قال: یکون قوم یسمون الرافضة یرفضون الإسلام.21[۴]

نقد و بررسی

بعد از بیان روایات مذکور اینک به نقد و بررسی انها می پردازیم

1- ضعف سندی

احادیث رفض بر اساس اعتراف عالمان بزرگ اهل سنت از موضوعات و مجعولات بوده و قابل استناد نمی باشد؛ بعلاوه انکه در سلسله سند انها افرادی قرار گرفته اند که در کتب رجالی اهل سنت ضعیف شمرده شده‌اند.

در اینجا گفتار برخی از عالمان اهل سنت را در زمینه غیر قابل استناد بودن احادیث رفض بیان می کنیم:

حدیث اول:

محمد بن علی بن میمون، حدثنا أبو سعید محمد بن أسعدالتغلبی. حدثنا عثبر بن القاسم أبو زبید، عن حصین بن عبدالرحمن، عن أبی عبدالرحمن السلمی. عن علی قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: سیأتی بعدی قوم لهم نبز یقال لهم الرافضة فإذا لقیتموهم فاقتلوهم فإنهم مشرکون. قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم ؟ قال: یقرضونک بما لیس فیک ویطعنون على أصحابی ویشتمونهم 22[۵]

بررسی سند

در بین روات ذکر شده در حدیث ابوسعید محمدبن اسعدالتغلبی گرچه برخی رجالیین او را توثیق کرده اما ابو زرعه او را منکر الحدیث میداند؛ عمروبن ابی عاصم مولف کتاب السنه نیز ذیل این حدیث ص460 می‌نویسد:

إسناده ضعیف، ورجاله کلهم ثقات غیر محمد بن أسعدالتغلبی قال أبو زرعة والعقیلی " منکر الحدیث "23[۶]

حدیث دوم

- حدثنا محمد بن عوف، ثنا بکر بن خنیس، حدثنا سواد بن مصعب، عن داود بن أبی عوف، عن فاطمة بنت علی، عن فاطمة الکبرى، عن أسماء بنت عمیس، عن أم سلمة قالت کانت لیلتی وکان رسول الله صلى الله علیه وسلم عندی فجاءت إلی فاطمة مسلمة فتبعها علی فرفع رسول الله صلى الله علیه وسلم رأسه فقال: أبشر یا علی أنت وأصحابک فی الجنة إلا إن ممن یزعم أنه یحبک قوم یرفضون الإسلام یلفظونه یقال لهم الرافضة ( فإذا التقیتهم فجاهدهم ) فإنهم مشرکون قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم ؟ قال لا یشهدون جمعة ولا جماعة ویطعنون على السلف.24ه[۷]

بررسی سند

عقیلی در کتاب الضعفاء‌الکبیر ، بکربن خنیس را ضعیف شمرده است و نیز در همین کتاب از قول یحیی بن معین نقل می کند که:بکر بن خنیس لیس بشیئ 25[۸]

مولف کتاب السنه(ابن ابی عاصم ) نیزدر زمینه ضعف اسناد این حدیث مینویسد:

إسناده ضعیف جدا، آفته سوار بن مصعب، قال البخاری: " منکر الحدیث ". وقال النسائی وغیره: " متروک ". وبکر بن خنیس ضعیف.... والحدیث أخرجه الخطیب فی " التاریخ " ( 12 / 358 ) من طریق الفضل بن غانم: وحدثنا سوار بن مصعب به وأتم منه. والفضل هذا ضعیف کما قال الخطیب،.... والحدیث أورده الشوکانی فی " الأحادیث الموضوعة " ( ص 381 ) 26[۹]

طبرانی نیز این حدیث را نقل نموده و در ذیل ان گفته است:

لم یرو هذاالحدیث عن عطیه عن ابی سعید عن ام سلمه الا سواربن مسلم 27[۱۰]

حدیث سوم

- حدثنا إسماعیل بن سالم، حدثنا یونس بن محمد، حدثنا عمران ابن زید عن الحجاج بن تمیم، عن میمون بن مهران، عن ابن عباس قال: سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول: یکون فی آخر الزمان قوم ینبزون الرافضة یرفضون الإسلام ویلفظونه فاقتلوهم فإنهم مشرکون 28[۱۱]

مولف کتاب« السنه» نسبت به ضعف سندی این حدیث مینویسد:

إسناده ضعیف، الحجاج بن تمیم ضعیف. وعمران بن زید وهو التغلبی کما فی " التقریب ". وسائر رجاله ثقات رجال مسلم، وإسماعیل بن سالم هو الصائغ البغدادی. والحدیث أخرجه أبو یعلى ( 2 / 673 ) من طریق أخرى عن عمران بن زید به. وقال الهیثمی ( 10 / 22 ): " رواه أبو یعلى، والبزار، والطبرانی، ورجاله وثقوا، وفی بعضهم خلاف " 29[۱۲]


همانگونه ملاحظه شد علاوه بر ضعف برخی رواتی که در سند حدیث قرار گرفته اند در مورد برخی از روات بین رجال اهل سنت نسبت به جرح و تعدیل انها اختلاف است که دراینصورت نیز حدیث مقبول نخواهد بودچون بر اساس قواعد علم رجال اگر در مورد یکی از روات بین علمای این علم در توثیق و عدم ان اختلا ف وجود داشت همگی معتقدند که قول جارح مقدم است 30[۱۳]


حدیث چهارم

أبو بکر بن أبی شیبة، ثنا یزید بن هارون، حدثنا یحیى بن المتوکل أبو عقیل، حدثنا کثیر بن إسماعیل أبو إسماعیل، عن إبراهیم بن الحسن، عن أبیه، عن جده، عن علی بن أبی‌طالب رضی الله عنه، عن النبی صلى الله علیه وسلم قال: یکون قوم یسمون الرافضة یرفضون الإسلام31[۱۴] مولف کتاب«السنه» ذیل این حدیث مینویسد:

إسناده ضعیف، یحیى بن المتوکل وشیخه کثیر وهو ابن إسماعیل أبو إسماعیل النواء، کلاهما ضعیف،.32 [۱۵]

حدیث پنجم

5-عن علی قال: یخرج فی آخر الزمان قوم لهم نبز یقال لهم الرافضة یعرفون به، ینتحلون شیعتنا ولیسوا من شیعتنا، وآیة ذلک أنهم یشتمون أبا بکر وعمر، أینما أدرکتموهم فاقتلوهم ! فإنهم مشرکون. 33[۱۶]

این حدیث نیز بدلیل ارسالش قابل استناد نیست.

حدیث ششم

6-عن ابن عباس قال کنت عند النبی صلى الله علیه وسلم وعنده على فقال النبی صلى الله علیه وسلم یا علی سیکون فی أمتی قوم ینتحلون حب أهل البیت لهم نبز یسمون الرافضة قاتلوهم فإنهم مشرکون.34[۱۷]

این روایت نیز بدلیل حجاج بن تمیم از منظر رجالیین اهل سنت قابل استناد نیست 35[۱۸]


حدیث هفتم

7-عن أبی الجحاف، عن محمد بن عمرو الهاشمی، عن زینب بنت على، عن فاطمة، قالت: نظر رسول الله صلى الله علیه وسلم إلى علی فقال: هذا فی الجنة، وإن من شیعته قوما یلفظون الاسلام لهم نبز یسمون الرافضة، من لقیهم فلیقتلهم، فإنهم مشرکون 36[۱۹]

همین روایت با تغییراتی جزیی در ج 2 میزان الاعتدال - الذهبی نیزنقل شده است:

تلید بن سلیمان، عن أبی الجحاف، عن محمد بن عمرو الهاشمی، عن زینب بنت علی، عن فاطمة - أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال: أما إنک یا بن أبی‌طالب وشیعتک فی الجنة، وسیجئ أقوام ینتحلون حبک یمرقون من الاسلام، یقال لهم الرافضة: فإن لقیتهم فاقتلهم، فإنهم مشرکون 37[۲۰]

بررسی سند

اولا تلید بن سلیمان بنابرنقل ذهبی متهم به کذب می‌باشد 38[۲۱] ایشان در مورد سند این حدیث مینویسد:

تلید بن سلیمان [ ت ] الکوفی الأعرج. عن عطاء بن السائب، وعبدالملک بن عمیر. وعنه أحمد، وابن نمیر. فمن مناکیره عن ابی الجحاف....وقال النسائی: ضعیف –انتهی-39[۲۲]

ثانیا بدلیل نقل ابی الحجاف از محمد بن عمرو الهاشمی روایت مرسل می‌باشد در کتاب التاریخ الکبیر امده است:

محمد بن عمرو الهاشمی عن زینب، روى عنه أبوالجحاف حدیثه مرسل لم یصح، إن لم یکن هذا هو الأول فلا أدری یعنی محمد بن عمرو بن الحسن.) 40[۲۳] بنابر این حدیث مذکورقابل استناد نیست.

حدیث هشتم

8-اخبرنا إبراهیم بن مخلد المعدل، حدثنا محمد بن أحمد بن إبراهیم الحکیمی قال: حدثنا أحمد بن زهیر، حدثناالفضل بن غانم، حدثنا سوار بن مصعب عن عطیة العوفی عن أبی سعید الخدری عن أم سلمة قالت: کانت لیلتی من رسول الله صلى الله علیه وسلم فأتته فاطمة ومعها علی فقال له النبی صلى الله علیه وسلم " أنت وأصحابک فی الجنة، أنت وشیعتک فی الجنة، إلا أن ممن یحبک قوما یضفزون الإسلام بألسنتهم یقرءون القرآن لا یجاوز تراقیهم، لهم نبز یسمون الرافضة. فإذا لقیتهم فجاهدهم فإنهم مشرکون " قال: قلت یا رسول الله ما علامة ذلک فیهم ؟ قال: " یترکون الجمعة والجماعة، ویطعنون فی السلف الأول "41[۲۴]


بررسی سند

این روایت نیز بدلیل الفضل بن غانم و سواربن مصعب ضعیف است42[۲۵]

با دقت در مطالبی که پیرامون احادیث مذکور بیان گردید ضعف سندی روایات دیگر نیز که مضامینی مشابه روایات مذکور دارند روشن می‌شود که به دلیل اختصار از ذکر انها صرف نظرمی کنیم.


2- ضعف متنی و دلالتی

بر فرض صحت اسناد روایات مذکور را بپذیریم اشکالات فراوان متنی و دلالتی بر ان وارد است که در اینجا برخی از انها را بیان می کنیم:

1-‌ در مفهوم سب و شتم و فرق ا ن با لعن و نفرین با ید دقت نمود بنا براموزه های قرآن کریم سب و فحش دادن به هیچکس حتی به بت مشرکین نیزجایزنیست اما لعن که در برابردعا بوده و نوعی نفرین است درموارد متعدد در قرآن کریم ذکرشده است و خداوندمتعال خود برخی از انسانها را نظیر ظالمین و نیزکسانی را که موجب اذیت او و پیامبرش می‌گردند را لعن نموده است.

بنابر این باید بین سب و اهانت به برخی اصحاب و لعن و نفرین نسبت به انها فرق گذاشت وروایات رفض برفرض صحت ، سب به اصحاب را موجب شرک و کفردانسته است نه لعن و نفرین به انها را

2-‌ روایات رفض چند طائفه هستند که مضامین برخی ازانها با یکدیگر قابل جمع نیستند –در برخی از این روایات امده است که فرقه رافضه در ا خر الزمان پیدا میشوند:

عن ابن عباس قال: سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول: یکون فی آخر الزمان قوم ینبزون الرافضة یرفضون الإسلام ویلفظونه فاقتلوهم فإنهم مشرکون 43[۲۶]

در برخی دیگر امده است که پیامبر ص زمان پیدایش این فرقه را بعد از وفاتش میداند:

سیکون من بعدی الرافضة فإن وقعوا فی أیدیهم فاقتلوهم لکونهم من أهل الشرک إنهم یسبون أبا بکر ومن یفعل ذلک فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین.44 [۲۷]

در برخی دیگر از این روایات امده است که پیامبر ص نزدیکترین زمان را هنگام پیدایش فرقه رافضه میدانند:

- تولد فی أقرب الأزمنة فرقة تسب أصحابی وتتبع أخطاءهم فلا وع‍ سوهم ولا تناکحوهم ولا تسلموا علیهم علیهم لعنة الله 45.[۲۸]

بعد از بیان سه طائفه از روایات مذکور می گوییم

برفرض روایت دوم و سوم قابل جمع باشد هیچکدام از انها با روایت اول قابل جمع نیست

چون بر اساس روایت اول زمان پیدایش رافضه در اخر الزمان می‌باشد در حالی که مصدا ق بارز این گروه که از نظر معتقدان به این احادیث شیعه می‌باشد از همان قرن اول هجری وجود داشته است

3- در متن روایات مذکور امده است که از مشخصه های رافضه ان است که اسلام را رها می‌کنند:یرفضون الاسلام آیا پیروان مذهب امامیه و شیعیان اثنی عشری که همه عشقشان به اسلام و قرآن و اهلبیت پیامبر ص بوده و عقائدشان را از شخصیت های بی نظیری همانند امام باقر و امام صادق ع میگیرند میتواند مصداق رافضه در این روایات باشد. اگر اینان رافضی هستند پس نسبت به کسانی که از شاگردان این امامان همانند ابوحنیفه و مالک بن انس تبعیت می‌کنند چه می گویید ایا اینان نیز را فضی و تارک اسلام هستند؟

4- بین صدر و ذیل این روایات تهافت و ناهماهنگی زیا دی وجود دارد. در تبیین این نکته مهم باید گفت مفاد روایات رفض این است که سب به برخی از صحابه موجب شرک و کفر است در اینجا این سئوال مطرح میگردد که چه ارتباطی بین شرک و کفر وسب ا ینان است


شرک امری است که به توحید نظری و اعتقادی انسان لطمه میزند و مشرک در عرض خدای متعال خدایان دیگری را قرار می‌دهد در حالی که سب و لعن به برخی از صحابه ارتباطی به شرک ندارد چون این امور از از مسائل فرعی بوده و تاثیری در ایما ن انسان به توحید ندارد به عبارت دیگر بین اعتقاد انسان به توحید و لعن به برخی از صحابه که به اجتهاد قائلین به ان مستحق لعن و نفرین هستند تناقضی وجود نداشته و هر دو انها با یکدیگر قابل جمع هستند حتی نعوذبالله اگر کسی به پیامبر ص جسارت کند گر چه موجب کفر او خواهد بود اما نمی‌توان ا و را مشرک دانست.

5- چگونه ممکن است سب و لعن برخی ازصحابه موجب کفر گردد مگر اعتقاد به صحابه جزیی از ارکان دین است که انکار ان موجب کفروشرک باشد. غزالی در الاقتصاد فی الاعتقاد ص261 دراینکه ایا انکار خلافت شیخین موجب کفراست یا خیرمی گوید:

اعلم ان للناس فی الصحابه و الخلفا اسراف فی اطراف؛ فمن مبالغ فی الثنا حتی یدعی العصمه للائمه و منهم منهجهم علی الطعن یطلق اللسان بذم الصحابه فلا تکونن من الفریقین و اسلک طریق الاقتصاد فی الاعتقاد:

بدان مردم دیدگاه معتدلی در مورد صحابه و خلفا ندارند برخی با نگاه افراطی شان انان را در حد عصمت مطرح می‌کنند و برخی نیز با نگاه تفریطی شان زبان به طعن و مذمت انان گشوده اند باید گفت هر دو گروه از مسیر اعتدال خارج شده پس از هر دو گروه فاصله گرفته و درعقیده ات طریق اعتدال را بر گزین

ایشان درقسمتی دیگر از کتابش مینویسد

اگر کسی اصلی از اصول قطعی اسلام راانکار کند اگرچه این انکار با صراحت نباشد کافر شمرده می‌شود....و اگر کسی وجود ابوبکر یا خلافت او را انکار کند نمی‌توان حکم به کفر او نمود چون او اصلی از اصول دین را انکار ننموده است 46.[۲۹]

6- نکته اساسی فهم درست این روایات است باید دید معنای رفض و رافضی در روایات مذکور چیست ؟ ایا مراد از انها طائفه غلات هستند یا مراد از انها کسانی هستند که زیر بار خلافت شیخین نرفته ویا مراد از رافضه شیعیان و پیروان اهلبیت ع هستند ؟

مولف کتاب دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة در این زمینه تحقیق جامعی کرده که بدلیل اهمیتش خلاصه ای از ان را بیان می‌کنیم.

ایشان در ابتدا میگوید:

اگر مراد از رافضه غلاه هستند باید گفت اینان سه گروه هستند:

گروه اول: غلات نسبت به اهل بیت ع که مصداق بارز اینان فرقه خطابیه هستند براساس گفتار بزرگان شیعه نظیر سید شرف الدین اینان کافر بوده وامامان شیعه پیروانشان ر ا از انها تحذیر کرده اند.

گروه دوم غلات نسبت به خاندان معاویه که مصداق بارز ان فرقه یزیدیه هستند.

گروه سوم غلاتی هستند که در وجود خویش افکار غلو امیز داشته و ادعاهای عجیبی می‌کنند نظیر برخی از متصوفه و عرفا مثل ابن عربی و حلاج و... که قائل به وحدت وجود میباشند که در این موارد باید سخن محققان و اهل اندیشه را جستجو نمود که انان نسبت به این نوع تفکرات چه میگویند.

ایشان در ادامه نسبت به معنای دوم رفض مینویسد:

اگر مراد از رافضه کسانی اند که زیربارخلافت شیخین نرفته و منکر خلافت انان شدند در اینصورت باید گفت اولین رافضی سعدبن عباده انصاری است که یکی از صحابه جلیل القدر پیامبرص می‌باشد چون ایشان خلافت شیخین را به رسمیت نشناخت و در هیچیک از مراسم جمعی انان شرکت ننمود

سپس ایشان از معتقدان به احادیث رفض سئوال میکند که: ایا بخودتان اجازه میدهید این صحابی بزرگ پیامبر ص را کافر و مشرک دانسته و او را مهدور الدم بدانید؟

سپس درجواب می گوید:

أنا أجیب عن أخوانی أهل السنة - بالطبع لا، سعد بن عبادة غیر رافضی وغیر مشرک وغیر مهدور الدم بل من السابقین الأولین ورضی الله عنه أرضاه

من از طرف برادران اهل سنت جواب میدهم خیر سعدبن معاذ رافضی و مشرک و مهدورالدم نبوده بلکه از سابقین و صحابه راستین پیامبر ص بود که خداوند از او راضی بود.

انگاه سئوال دیگری را مطرح میکند اگر سعد از سابقین و صحابه است پس به چه جرمی او را کشتند و قتلش را به جنیان نسبت دادند?

ایشان در ادامه معنای ر فض میگوید:

اگر مراد از رافضه محبین اهل بیت ع و پیروان انان هستند دراینصورت باید انان را در زمره هدایت شدگان دانست چون اینا ن پایبند به عهد الهی بوده و عمل به وصیت پیامبر ص در تمسک به ثقلین نموده‌اند.47[۳۰]


7-سیره عملی پیامبرص ناقض مضمون روایات رفض است ؛ روایات فراوانی ازرفتارپیامبرص رسیده است که مفادش ان است که در حضور ان حضرت گاه به یکی ازصحابه ان حضرت جسارت میشد اما ان حضرت نسبت کفربه او نداده ودستوربه کشتن او نمی‌دادند و حتی با کسانی که نسبت کفر یا نفاق به برخی از افراد میدادند بشدت برخورد میکردند ؛ چنانکه وقتی ان حضرت مشاهده نمود در حضورش یکی از اصحابش به ابن مالک بن الدخیشن گفت: ذلک منافق لا یحب الله ورسوله؛ رسولخدا ص بدو فرمود: لا تقل ذلک ألا تراه قد قال لا اله إلا الله یرید بذلک وجه الله 48[۳۱]


8- چگونه پیامبری که مظهر رافت و محبت به ا نسانهاست و دینی که او برای بشریت به ارمغان اورد بر مبنای رحمانیت و رحیمیت الهی بنا گردیده است اینچنین و بر احتی دستور کشتن انسانها را می‌دهد بدون اینکه توجیه منطقی برا ی ان ار ائه دهد و فرد باصطلاح مستحق قتل را نسبت به کاری که انجام می‌دهد مجاب کند. ممکن نیست دینی که نسبت به خون و ابرو و حیثیت مسلمانان اهتمام فراوان داشته و نهایت احتیاط و سختگیریها را نسبت به ان اعمال کرده است پیامبرش اینچنین دستور قتل انسانها را صادر نماید.

از ان حضرت روایات مختلفی در زمینه لزوم حرمت خون و ابرو و حیثیت مسلمانان وارد شده است نظیر: لا یحلّ دمُ امرى‏ءٍ مسلمٍ یشهد أن لا اله الّا اللَّه، محمد رسول اللَّه الّا بإحدى الثلاث، الثَّیب الزانى والنفسُ‏بالنفسِ والتارکُ لدینه.49[۳۲]

9- اگرسب و لعن برخی از صحابه موجب شرک و کفراست پس چرا معاویه را که سب ولعن به علی ع را بصورت رسمی پایه گذاری کرد کافر و رافضه نمی دانید؟ بلکه از او با عنوان رضی الله عنه یاد میکنید

10- اگر سب و لعن برخی صحابه موجب کفراست پس بایدکسانی که فاجعه حره را درمدینه مرتکب شدند وصدها صحابی پیامبرص را بقتل رساندند کافر باشند و بتبع ان کسانی را که دستوربه کشتن انان دادند نیزکافرباشند درحالی که شما حتی از یزید نیزبه عنوان رضی الله عنه یاد میکنید.

11-اگر سب و لعن برخی صحابه موجب کفراست پس باید قاسطین وناکثین ومارقین که با امام علی ع که حاکم رسمی جامعه اسلامی بود جنگیده و موجب کشته شدن هزاران مسلمان گردیدند کافرباشند درحالی که شما قائل به ان نیستید و ازبسیاری ازانها تجلیل میکنید

12- اگرطعن و سب و لعن برخی از صحابه موجب کفر وشرک است پس سب و اهانت وطعن برخی از صحابه را نسبت به یکدیگر بلکه قتال و جنگ انان با یکدیگر که منجر به کشته شدن برخی از انان گردید را چگونه توجیه میکنید ایا میتوان به کفر همه کسانی که مرتکب چینن اعمال و رفتاری شده‌اندنمود ؟50[۳۳]

13- درسیره برخی از خلفای صدر اسلام درموارد گوناگون امده است که انان برخی ازصحابه پیامبرص را تجریح واهانت مینمودند اگرسب و اهانت به صحابه موجب کفروشرک است چرااین حکم را نسبت به انان اعمال نمی کنید51[۳۴]

14- رضایت خداوند ازصحابه (مهاجرین و انصار )که درقرآن کریم امده است مشروط به ان است که نقض نگرددهمانگونه که درسوره فتح ایه 9 پذیرش بیعت صحابه با پیامبرص (بیعت الشجره ) و رضوان الهی ازانان مشروط به عدم النکث شده است:

إن الذین یبایعونک إنما یبایعون الله ید الله فوق أیدیهم فمن نکث فإنما ینکث على نفسه ومن أوفى بما عاهد علیه الله فسیؤتیه أجرا عظیما

دراینجا باید گفت : نگاهی هر چند کوتاه به تاریخ اسلام نشان می‌دهد که برخی از صحابه پیامبرص متاسفانه نقض عهد نموده وحتی مرتدشدند چنانکه طبق بر خی از احادیثی که از منابع معتبراهل سنت نظیر صحیح مسلم و بخاری نقل شده است در قیامت انگاه که سراغ اصحابش را میگیرد به ان حضرت گفته می‌شود که بسیاری از انان به جاهلیت سابقشان برگشت ه و از شریعتت دور شدند:

عن ابن عباس رضی الله عنهما عن النبی صلى الله علیه وسلم قال إنکم تحشرون حفاةعراة غرلا ثم قرأ کما بدأنا أول خلق نعیده وعدا علینا انا کنا فاعلین وأول من یکسى یوم القیامة إبراهیم وان أناسا من أصحابی یؤخذ بهم ذات الشمال فأقول أصحابی أصحابی فیقال انهم لم یزالوا مرتدین على أعقابهم منذ فارقتهم52[۳۵]

نتیجه آنکه احادیث رفض از جنبه سند مخدوش بوده و از جنبه دلالت بر مهدور الدم بودن کسانی که نسبت به برخی صحابه لعن می‌کنند نیز تمام نمی باشد.

حکم فقهی سب و لعن بر صحابه از منظر اهل سنت

در اینکه ایا سب و شتم صحابه موجب کفر است یا خیر باید گفت:

اولا سب و شتم بر اساس اموزه های قرآنی مطلقا حتی به بت های بت پرستان جایز نیست اری لعن و نفرین بر ظالمین و کافران و منافقین یکی از اموزه های قرآنی است که منطبق بر ادله عقلی نیز می‌باشد اما این که این عمل مستلزم کفر باشد باید گفت:‌ اگر سب به صحابه فقط به دلیل صحابی بودنشان باشد شکی نیست که موجب کفر خواهد بود چون این عمل در واقع اهانت به پیامبرص خواهد بود. اما اگر به این عنوان نباشد گر چه عمل حرامی است اما نمی‌توان حکم به کفر چنین کسی نمود؛ چون مستلزم انکار رکنی از ارکان دین نشده است. در این زمینه آیت الله صافی در مجموعة الرسائل مینویسد:

اگر کسی که در پوشش اسلام به صحابه یا سایر مسلمین اهانت می کنداز روی عناد به خداوند و رسولش باشد شکی در کفر او نیست اما اگر این عمل از روی جهل یا القای شبهه ای در ذهنش باشد بنا بر سخن ابن حزم معذور خواهد بود

سپس در همین زمینه مطالب مهمی را از قول برخی عالمان اهل سنت نقل می کند:

اگر مرا تهدید به اعدام هم کنند هیچگاه حکم به تکفیر حتی یک نفر در صورتی که اظهار شهادتین کند نخواهم کرد و مولف کتاب الاختیار میگوید: همه امامان اهل سنت بر گمراهی اهل بدعت اجماع دارند اما سب و بغض صحابه را موجب کفر ندانسته وفقط چنین شخصی را گمراه میدانند و مولف فتح القدیر می گوید: کسی که صحابه را کافر دانسته یا به انان سب میکند قطعا کافر نخواهد بود و کسانی که حکم به کفر اینان نموده‌اند در زمره مجتهدان نیستند و ابن حجر نیز در الصواعق لعن کننده به صحابه را کافر نمی داند.

ایشان در ادامه مینویسد:

اگر بخواهیم همه فتاوای فقیها ن اهل سنت را ذکر کنیم از حالت اختصار خارج شده اما اجمالا میگوئیم مقتضای کلام بسیاری از انان است که ساب به صحابه کافر نخواهد بود حتی اگر عملش از روی عمد و علم به حرمت ان باشد

ایشان در ادامه مستند گفتار این فقیهان را از احادیث نبوی بیان کرده و در ادامه ازبزرگان اهل سنت نقل میکند که قول به عدم کفر ساب به صحابه و مسلم بودن کسی که اظهار شهادتین نموده و به ارکان خمسه دین اعتقاد دارد مورد اتفاق همه فقیهان اهل سنت است ؛ اینان حتی خوارج را کافر میدانند بنابر این بطریق اولی پیرو ان مذهبی که شعار اهلبیت را می‌دهد مسلمان خواهند [۳۶]

ابن عابدین از عالمان اهل سنت ( علاءالدین) در تکملة حاشیة رد المحتار) - ج 1 - ص 580 – 581می‌نویسد:

...والحاصل: أن الحکم بالکفر على ساب الشیخین أو غیرهما من الصحابة مطلقا قول ضعیف لا ینبغی الافتاء به ولا التعویل علیه کما حققه سیدی الوالد رحمه الله تعالى فی کتابه تنبیه الولاة والحکام فراجعه [۳۷]

خلاصه انکه حکم به کفر کسی که به شیخین یا دیگر صحابه سب میکند قول ضعیفی است و شایسته نیست کسی چنین فتوایی بدهد و اعتماد به چنین فتوایی نیز نباید کرد.

نووی در شرح مسلم در باب تحریم سب الصحابه مینویسد:

واعلم أن سب الصحابة رضی الله عنهم حرام من فواحش المحرمات سواء من لابس الفتن منهم وغیره لأنهم مجتهدون فی تلک الحروب متأولون کما أوضحناه فی أول فضائل الصحابة من هذا الشرح قال القاضی وسب أحدهم من المعاصی الکبائر ومذهبنا ومذهب الجمهور انه یعزر ولا یقتل -[۳۸]:‌ سب صحابه بطور مطلق از محرمات و گناه کبیره بوده و کسی که مرتکب ان بشود تعزیر شده ولی کشته نخواهد شد.

بنابر این حکم به کفر و قتل ساب الصحابه طبق این گفتار جایز نیست.

اما برخی از عالمان اهل سنت در این زمینه ارای دیگری دارند چنانکه علامه أمینی در کتاب الغدیر از قول برخی اهل سنت نقل میکند که ساب الصحاب ه مطلقا حتی سب و شتم افرادی مثل عمروعاص موجب کفر شده و چنین شخصی قتلش لازم و واجب است:

... وقال القاضی أبو یعلى: الذی علیه الفقهاء فی سب الصحابة إن کان مستحلا لذلک کفر، وإن لم یکن مستحلا فسق ولم یکفر، سواء کفرهم أو طعن فی دینهم مع إسلامهم وقد قطع طائفة من الفقهاء من أهل الکوفة وغیرهم بقتل من سب الصحابة وکفر الرافضة. وقال أبو بکر بن عبدالعزیز فی المقنع: فأما الرافضی فإن کان یسب فقد کفر فلا یزوج. وقال الشیخ علاءالدین أبوالحسن الطرابلسی الحنفی فی [ معین الحکام فیما یتردد بین الخصمین من الأحکام ] ص 187: من شتم أحدا من أصحاب النبی علیه السلام أبا بکر أو عمر أو عثمان أو علیا أو معاویة أو عمرو بن العاص فإن قال: کانوا على ضلال وکفر. قتل وإن شتمهم بغیر هذا من مشاتمة الناس نکل نکالا شدیدا.

ایشان در ادامه از ذهبی نقل میکند که ساب به صحابه از دین الهی خارج شده و عملش به انکار ایات الهی در مدح صحابه برمی‌گردد و انگاه به روایاتی در این باب استشهاد میکند [۳۹]

بنابراین بین فقیهان اهل سنت در حکم نمودن به کفر و کشتن کسانی که به برخی صحابه سب و اهانت می‌کنند اختلاف زیادی وجود داشته و همانطور که ملاحظه گردید اکثر انان مخالف ان میباشند. [۴۰]

چند سئوال از جریانهای تکفیری تروریستی و سران وهابیت:

1- اگر حرکت تکفیری و تروریستی شما در کشتن مسلمانان بر مبنای اصول دینی و روایات مذکور است چرا دشمنان واقعی اسلام نظیر امریکا و صهیونیسم از شما حمایت نموده و از هیچ حمایتی از شما مضایقه نمی‌کنند؟

2- اگر شیعه مشرک است و مستحق قتل چرا دولت وهابی سعودی به آنان اجازه حج وعمره را می‌دهد؟ مگرقرآن کریم ورود مشرکان را به مکه مکرمه ونزدیک شدن به خانه خدا و مسجدالحرام ممنوع ننموده است ؟ ایا این رفتاردوگانه اینان بیانگران نیست که جریانهای تکفیری که رهبری ان اکنون در وهابیت متمرکز شده است اعتقادی به احادیث رفض نداشته و از این‌گونه روایات استفاده ابزاری می‌کنند؟

والسلام

پانویس

  1. السنه ص408
  2. همان ص461
  3. 20همان
  4. همان ص460
  5. رک به:تهذیب الکمال ج2ص 429
  6. السنه ص408
  7. همان ص461
  8. رجوع کنید به: کتاب الضعفا و المتروكین تالیف نسائی ص 160و عقیلی درالضعفاء‌الكبیر ج1ص148
  9. السنه ص461
  10. رک به المعجم الاوسط الطبرانی ج6 ص355
  11. السنه ص 461
  12. همان ص 460
  13. در این زمینه سید حسین رجا - مولف کتاب دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة مینویسد: إذا اختلف علماء الرجال فی رجال السند فجرح بعضهم زیدا وعدله آخرون یقدم الجرح على التعدیل وهذا هو الصحیح الذی علیه الجمهور وكما جاء فی التدریب على التقریب ما ملخصه إذا اجتمع فی الراوی جرح مفسر وتعدیل فالجرح مقدم ولو زاد عدد المعدل ایشان در علت تقدیم قول جارح مینویسد:لأن مع الجارح زیادة علم لم یطلع علیها المعدل، ولأنه مصدق للمعدل فیما أخبر به من ظاهر حاله إلا أنه یخبر عن أمر باطن خفی عنه، وقید الفقهاء ذلك بما لم یقل المعدل عرفت السبب الذی ذكره الجارح ولكنه تاب وحسنت حاله فإنه حینئذ یقدم المعدل دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة ص 253 - 260
  14. كنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 325
  15. السنه ص 461: ایشان در ادامه مینویسد وساق الذهبی هذا الحدیث فیما أنكر على النواء. والحدیث أخرجه عبدالله بن أحمد فی "زوائد المسند" ( 1 / 103 ) من طریقین آخرین عن یحیى به. وقال الهیثمی ( 10/22): "رواه عبدالله والبزار، وفیه كثیر بن إسماعیل النواء وهو ضعیف"
  16. مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 10 - ص 22
  17. مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 10 - ص 22
  18. رک به:الکامل – عبدالله عدی الجرجانی ج2ص229و المغنی فی الضعفاء –الذهبی ج1ص235
  19. تاریخ مدینه دمشق ج69ص175
  20. میزان الاعتدال - الذهبی - ج 2 - ص 18
  21. در میزان الاعتدال - الذهبی - ج 2- ص 18امده است:. فهذا آفته تلید، فإنه متهم بالكذب
  22. میزان الاعتدال - الذهبی - ج 1 - ص 358
  23. رجوع کنید به التاریخ الكبیر ج 1 / ص 191
  24. تاریخ بغداد - الخطیب البغدادی - ج 12 - ص 353
  25. رک به تاریخ الذهبی ج1ص153و بحر الدم (فی من مدحه أحمد أو ذمه) - یوسف بن المبرد - ص 71در این کتاب امده است:سوار بن مصعب شیخ أبی جهم: قال أحمد: متروك الحدیث. وقال فی روایة المروذی: لیس بشئ.
  26. بغیه الباحث عن زوائد مسند الحارث ص 312
  27. تاریخ مدینه دمشق ج69ص175
  28. شرح مسلم ج 16 - ص 92 – 94
  29. الاقتصاد فی الاعتقاد ص271-261
  30. دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة ص267 -255
  31. در کتاب صحیح البخاری ج 1ص 110امده است که وقتی پیامبر ص مشاهده نمود برخی از افراد خانه عتبان بن مالك نسبت به مالك بن الدخیشن اظهار داشتند که: ذلك منافق لا یحب الله ورسوله رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) فرمود: " لا تقل ذلك ألا تراه قد قال لا اله إلا الله یرید بذلك وجه الله... و انگاه که ان فرد اظهار داشت که: فإنا نرى وجهه ونصیحته إلى المنافقین رسول الله ص فرمود: " فإن الله حرم النار على من قال لا إله إلا الله یبتغی بذلك وجه الله همین روایت در کتاب صحیح مسلم ج 1 ص 45امده است که پیامبر ص فرمود: ألیس یشهد أن لا إله إلا الله وأننی رسول الله و انگاه که انها گفتند: أنه یقول ذلك وما هو فی قلبه ان حضرت فرمود: لا یشهد أحد أن لا إله إلا الله وأننی رسول الله فیدخل النار أو تطعمه درپایان این روایت امده است که أنس بعد از شنیدن این حدیث گفت: فأعجبنی هذا الحدیث وقلت لابنی: اكتبه فكتبه - انتهی - دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة ص 75
  32. مسند احمد ج1ص382
  33. فردى در محضر ابوبكر او را دشنام گفت، ابوبرزه به او گفت: اى خلیفه‏ى رسول خدا! اگر رخصت دهى گردنش را بزنم. ابوبكر در پاسخ گفت: برجاى خود بنشین زیرا این كار جز براى رسول خدا روا نیست. رجوع کنید به:السنن الکبری ج 7، ص 60، مسند احمد بن حنبل ج 1، ص 9.خلیفه دوم، خالد بن ولید را در جریان قتل مالك بن نویره دشمن خدا خطاب كرد. رک به:تاریخ طبرى ج 2، ص 504، و عایشه امّ المؤمنین، عثمان را به فردى یهودى به نام نعثل تشبیه كرده و مى‏گفت: او را بكشید كه كافر شده است.رک به: تاریخ طبرى ج 3، ص 477،
  34. دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة ازص53ببعد
  35. صحیح البخاری - البخاری - ج 4 - ص 110
  36. رک به: مجموعة الرسائل - - ج 2 - ص 413 – 415:...... وقد قال رسول الله صلى الله علیه وآله فی حدیث أخرجه البخاری فی صحیحه -: إذا حكم الحاكم فاجتهد ثم أصاب فله اجران، وإذا حكم فاجتهد ثم أخطأ فله اجر. وهذا ابن حزم یقول فی كتابه الفصل: وذهبت طائفة إلى أنه لا یكفر ولا یفسق مسلم بقول قاله فی اعتقاد أو فتیا، وان كل من اجتهد فی شئ من ذلك فدان بما رأى أنه الحق فإنه مأجور على كل حال، وان أصاب فاجران وان أخطأ فاجر واحد ( قال ) وهذا قول ابن أبی لیلى وأبی حنیفة، والشافعی وسفیان الثوری، وداود بن علی، وهو قول كل من عرفنا له قولا فی هذه المسألة من الصحابة لا نعلم منهم خلافا فی ذلك أصلا. وقال الفاضل النبهانی فی أوائل كتاب ( شواهد الحق ) على ما حكى عنه: اعلم انى لا اعتقد ولا أقول بتكفیر أحد من أهل القبلة لا الوهابیة ولا غیرهم، وكلهم مسلمون تجمعهم مع سائر المسلمین كلمة التوحید والایمان بسیدنا محمد صلى الله علیه وآله، وما جاء من دین الاسلام. وبالغ فی ذلك الشیخ أبو طاهر القزوینی على ما حكى عنه فی كتابه ( سراج العقول ) فقال باثبات الاسلام لكل فرد من أهل القبلة، وجزم بنجاة الجمیع من كل فرق الاسلام، وحكى عن شیخ السادة الحنفیة ابن عابدین فی باب المرتد من كتاب الجهاد ص 302 انه حكم قاطعا باسلام من یتأول فی سب الصحابة، مصرحا بان القول بتكفیر المتأولین فی ذلك مخالف لاجماع الفقهاء. وقد أسلفنا فی بعض المباحث السابقة مقالة ابن حزم فیمن سب أحدا من الصحابة، وما قال فی تكفیر عمر بحضرة النبی صلى الله علیه حاطبا، وهو صحابی مهاجری بدری. وأضف إلى جمیع ذلك كله النصوص الكثیرة المخرجة فی الصحاح الستة الحاكمة على أهل الأركان الخمسة بالاسلام ودخول الجنة، وإذا كان الخوارج الذین استحلوا دما المسلمین، وكفروا الصحابة، وحاربوا أمیر المؤمنین علی بن أبی‌طالب علیه السلام، ونص النبی صلى الله علیه وآله على أنهم یمرقون من الدین كما یمرق السهم من الرمیة ثم لا یعودون فیه، وانهم شر الخلق والخلیقة، وطوبى لمن قتلهم وقتلوه، عند أهل السنة من المسلمین والمعذورین فی مذهبهم، فغیرهم ممن تمسكوا بالثقلین وتمذهبوا بمذاهب أهل البیت أعدال الكتاب، واقتفوا أثرهم واهتدوا بهدیهم أولى بذلك –انتهی -
  37. تكملة حاشیة رد المحتار) - ج 1 - ص 580 – 581
  38. شرح مسلم ج 16 - ص 92 – 94
  39. رک به الغدیر – علامه أمینی - ج 10 - ص 268 – محب طبری در الریاض النضرة ازپیامبر ص نقل می کند که ان حضرت فرمود: " كنت أنا وأبو بكر وعمر وعثمان وعلی أنوارا على یمین العرش قبل أن یخلق آدم بألف عام، فلما خلق أسكناه ظهره، ولم نزل ننتقل فی الأصلاب الطاهرة إلى أن نقلنی الله إلى صلب عبدالله، ونقل أبا بكر إلى صلب أبی قحافة، ونقل عمر إلى صلب الخطاب، ونقل عثمان إلى صلب عفان، ونقل علیا إلى صلب أبی‌طالب، ثم اختارهم لی، فجعل أبا بكر صدیقا، وعمر فاروقا، وعثمان ذا النورین، وعلیا وصیا، ومن سب أصحابی فقد سبنی ومن سبنی فقد سب الله، ومن سب الله أكبه فی النار على منخره - انتهی -"
  40. در کتاب الغدیر – علامه أمینی - ج 10 - ص 268 – 269 امده است:...... ولهم فی سب الشیخین وعثمان تصویب وتصعید، قال محمد بن یوسف الفریابی: سئل " القاضی أبو یعلى " عمن شتم أبا بكر ؟ قال: كافر. قیل: فیصلى علیه ؟ قال: لا. وسأله كیف یصنع به وهو یقول: لا إله إلا الله ؟ قال: لا تمسوه بأیدیكم ادفعوه بالخشب حتى تواروه فی حفرته......وقال ابن تیمیة فی " الصارم المسلول " ص 581: قال إبراهیم النخعی:كان یقال شتم أبی بكر وعمر من الكبائر. وكذلك قال أبو إسحاق السبیعی: شتم أبی بكر و عمر من الكبائر التی قال الله تعالى: إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه. وقتل عیسی بن جعفر بن محمد لشتمه أبا بكر وعمر وعائشة وحفصة بأمر المتوكل على الله. قاله ابن كثیر فی تاریخه 10: 324. وفی "الصارم المسلول" ص 576: قال أحمد فی روایة أبی‌طالب فی الرجل یشتم عثمان: هذا زندقة. هب أن هذه الفتاوى المجردة من مسلمات الفقه، ولیس للباحث أن یناقش أصحابها الحساب، ویطالبه ـ انتهی ـ

منابع

نهج البلاغه

تهذیب الکمال ج2ص 429

کتاب الضعفا و المتروکین تالیف نسائی

الضعفاء‌الکبیر -عقیلی

المعجم الاوسط الطبرانی

السنه

دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة تالیف:‌ سید حسین رجا -

کنز العمال - المتقی الهندی -

مجمع الزوائد - الهیثمی

الکامل – عبدالله عدی الجرجانی

المغنی فی الضعفاء –الذهبی

تاریخ مدینه دمشق

میزان الاعتدال - الذهبی

التاریخ الکبیر

تاریخ بغداد - الخطیب البغدادی

تاریخ الذهبی

بغیه الباحث

شرح مسلم

الاقتصاد فی الاعتقاد

السنن الکبری

مسند احمد بن حنبل

تاریخ طبرى

صحیح البخاری - البخاری

مجموعة الرسائل

تکملة حاشیة رد المحتار)

شرح مسلم

الغدیر – علامه أمینی

الریاض النضرة - محب طبری