نجف

از ویکی‌وحدت
نام کشور عراق
مکان عراق نجف اشرف
شهرت آرامگاه امام علی بن ابی‌طالب (ع)
زبان رسمی عربی/کردی

نَجَف (به عربی: مدينة النجف یا النّجف الأشرف) نام شهری در کشور عراق است که در این شهر، آرامگاه امام علی بن ابی‌طالب (ع) نخستین امام شیعیان واقع شده‌است.

این شهر مرکز استان نجف است و از مقدس‌ترین شهرهای شیعیان و مرکز قدرت سیاسی شیعیان در عراق به‌شمار می‌رود. نجف همواره محل تردد و اقامت زائران و نیز مشتاقان علوم دینی است که این عامل در رونق تجارت آن تأثیری بسزا دارد. این شهر مدت زیادی در مسیر کاروان‌هایی قرارداشته که برای انجام مناسک حج از راه خشکی عازم مکه و مدینه بودند. این ویژگی نیز در ارتباط نجف با شهرها و مراکز تأثیر زیادی داشته‌است.


تاریخچه

به جز آنچه جهانگردان درباره شهر نجف نوشته اند، تصویر دیگری پیش روی ما نیست. شاید نخستین کسی که از شهر نجف یاد کرده، جهانگرد عرب، ابن جبیره (متوفای ۵٠٨) باشد؛ آن جا که می گوید:

وارد شهر نجف شدیم؛ منطقه ای در پشت کوفه که گویا حدّ فاصل این شهر و صحراست. زمینی سخت، وسیع و چشم گستر دارد. در طرف غرب کوفه، به فاصلة یک فرسخ، بارگاهی مشهور و عظیم، منسوب به علی بن ابی طالب (رض) واقع شده که بنایی باشکوه دارد.[۱]

ابن بطوطه (متوفای ٧٢۵) شهر نجف را در سفرنامة خود این گونه توصیف می کند: به شهر بارگاه علی بن ابی طالب (رضی الله عنه) در نجف فرود آمدیم. شهری نیک منظر، در زمینی وسیع و سخت که از بهترین و پرجمعیت ترین و مقاوم بناترین شهرهای عراق به شمار است و بازارهایی نظیف و نیکو دارد. از «باب الحضره» وارد شهر شدیم و به بازار بقالین و آشپزان و نانواها رسیدیم و پس از آن، به بازار میوه و بازار دوزندگان و رخت شویان و عطاران. آن گاه به حرمی که مردم می پندارند قبر علی (ع) است، در آمدیم. در برابر آن، مدرسه ها و تکیه ها و استراحت گاه های آباد و دل پذیر، به بهترین شکل خودنمایی می کرد. دیوارهای حرم را لعابی خوش رنگ و چشم نواز پوشانده است.[۲]

١٠١٣«یعقوب سرکیس» از قول تکسیرا نقل می کند: ظهر روز شنبه، ١٨ ماه آوریل، ١۶٠۴م (٢٣ ربیع الثانی ) وارد شهر نجف شدیم. شهری بزرگ که شمار خانه های آن، حدود پنجاه تا شصت سال پیش، شصت یا هفتادهزار بوده است. خرابه های بر جای مانده از آن خانه ها نشان می دهد که نجف، شهری وسیع و خوش ساخت بوده؛ اما امروزه خانه های مسکونی آن از ۵٠٠ خانه فراتر نمی رود و ساکنان آن، بیشتر بینوایان و بیچارگانند. به گفتة بعضی اهالی شهر، خرابی و انحطاط شهر از روزی آغاز شده که شاه طهماسب صفوی در سال ٩٨۴ق/١۵٧۶م از دنیا رفت و دیگر هیچ کس، همچون او به شهر نجف نپرداخت و اهمیت نداد. در این شهر، خرابه های چند بازار به چشم می خورد که گواه عظمت گذشته آن است.[۳]

جهانگرد فرانسوی، «تاورنیه» هنگام عبور خود از شهر نجف در سال ١٩٣٨م آن را چنین توصیف می کند: به شهری کوچک که در گذشته به آن کوفه می گفتند و هم اکنون به «مشهد علی» معروف است، رسیدیم. بارگاه علی، داماد پیامبر، فضایی وسیع دارد. در چهارگوشة مرقد، چهار شمعدان روشن دیده می شود و قندیل هایی که بالای ضریح، از سقف آویزانند. دو قاری قرآن، شبانه روز آن جا قرآن می خوانند. در این شهر، جز سه چهار چاه آب با آب های ناگوار و یک قنات خشک، منبع دیگری برای آب نیست. خوردنی موجود در نجف، تنها خرما و انگور و بادام است که به قیمت گران فروخته می شود. چون زائران وارد نجف شوند و گرسنه باشند، شیخ که بزرگ آن منطقه است، با برنجی که با آب و نمک و روغن، پخته شده، از آنها پذیرایی می کند. چراگاهی که برای چهارپایان در آن بچرند، وجود ندارد و همین کمبود غذا را باعث شده است.[۴]

«نیپور» جهانگرد آلمانی مشاهدات خود در سال ١٧۶۵م/١١٧٩ق از نجف را این گونه بیان می کند: مشهد علی در سرزمین خشک و خالی از گیاه قرار دارد؛ همچون جدّه. بی آبی، مشکل جدی این منطقه است. برای غذا پختن و شست وشو، آب قنات های زیرزمینی، به کار می رود و برای خوردن، آب را از مسافت سه ساعتی بر پشت الاغ ها به شهر منتقل می کنند. همة خانه ها از خشت های سفالی و بر پایه های آهکی ساخته شده و سقف های گنبدی دارند برای استحکام بیشتر. اهالی این شهر، بعضی سنی و بعضی شیعه اند. شکل و هیأت کلی این شهر، به شهر قدس می ماند؛ همچنین از جهت وسعت. پیرامون شهر دیواری کشیده اند که اکنون دو درب دارد: «باب المشهد» و «باب النهر». «باب الشام» را که سومین درب بوده، با دیوار مسدود کرده اند. دیوار شهر چندان تخریب شده که از بیست جای آن می توان وارد شهر شد. جز بارگاه باشکوه و عظیمی که بر قبر امام علی (ع) ساخته اند، سه محل اجتماع دیگر که از آن کوچک ترند، نیز وجود دارد.[۵]

مستشرق انگلیسی، خانم «لیدی درور» در سفرنامة خود، پس از توصیف شهر و محلات و بازارهای آن که در سال ١٩٢٣م/١٣۴٢ق مشاهده کرده، دربارة خیابان ها و جاده های شهر نجف می گوید: «نجف شهر زیبایی است، اما خیابان های آن هیچ صاف و هموار نیست»[۶]

نزدیک به ده سال بعد، در ١٩٣۵م، در «راهنمای سرزمین عراق» در این باره می خوانیم: خیابان ها جز در مواردی محدود صاف، هموار و عریض است.. . ساختمان ها عظیم و چشم نواز، بازارها منظم و عریض، به خصوص بازار بزرگی که از دیوار شرقی شهر شروع می شود تا می رسد به صحن علوی. در این شهر سه مدرسة دولتی، سه مدرسة محلی و تعداد زیادی مدرسة علمیه وجود دارد. مساجد متعددی ساخته شده که در اتاقک های پیرامون هر یک، قبور عالمان و بزرگان قرار دارد. شهر نجف، با دیواری بزرگ و حجیم احاطه شده؛ دیواری که پس از انقلاب سال ١٩٢٠م/١٣٣٩ق بعضی قسمت های آن شکافته شد. دیواری که اکنون پیرامون شهر، آن را در بر گرفته، به دست «محمدحسین خان علاف» وزیر فتحعلی شاه قاجار، درسال ١٢٣٢ق/١٨١۶م ساخته شده و چهار دروازه به نام های مختلف دارد.[۷]

در سال ١٩۴۵م/١٣۶٩ق شهرداری شهر نجف تصمیم گرفت تا تغییری اساسی در این شهر ایجاد کند. پس خیابان اطراف صحن علوی را احداث کرد و در پی آن، بازارچه ها و ساختمان های بسیاری تخریب شد و جای خود را به ساختمان ها و بازارچه های نوساز داد. از آن پس خیابان «الرسول» مقابل «باب القبله»، خیابان طوسی، در طرف عکس، خیابان «امام صادق» و «زین العابدین» که به طور موازی از میدان شروع می شوند و پس از رسیدن به خیابان پیرامون حرم، در غرب شهر نجف به پایان می رسند، پدید آمد. نوترین و محکم ترین بناهای شهر در حاشیة این خیابان ها برپا شده است. بزرگ ترین بازار نجف، بازاری است به طول ۵٠٠متر که از میدان اصلی یا خیابان اطراف حرم امتداد دارد و در آن، هفت دهنة فرعی منشعب می شود. هر محله نیز معمولاً برای خود بازاری دارد. بازارهای نجف، آباد، پررونق و برآورندة نیازهای مختلف شهروندان است. اما بازارهایی که مخصوص یک صنعت یا کالا باشد، وجود ندارد.

شهر نجف، به استثنای بعضی محلاتش، شهری است امروزی، زنده و پویا و آکنده از نشانه های فرهنگ و تمدن. تا سال ١٩٧۴م/١٣٩۴ق محلات و منطقه های مختلفی با امکانات تمام، در شهر نجف احداث شد. بیشتر این محلات، آباد و دارای خانه ها و خیابان های بزرگ و وسیع، باغ ها، پارک ها، مدارس و ساختمان های دولتی است.

جغرافیا

نام ها

مورخان و جغرافی دانان نام های بسیاری برای این سرزمین گفته اند؛ از جمله: نجف، غری، مشهد، وادی السلام، لسان، خدّ عذراء، براثا، بانقیا و ربوه. نجف نامی است که بر نام های دیگر غلبه یافته و مشهور گردیده است. در علت نام گذاری این شهر به «نجف»، دکتر مصطفی جواد معتقد است: این سرزمین به سبب بلند و در دسترس بودن، همچون پشته ای است که آب را از پیرامون خود دور می کند و هنگام جاری شدن سیل، آب گرداگرد آن را می گیرد اما از آن عبور نمی کند؛ همچون یک سد (نجف در لغت یعنی بلندی، پُشته، تل).[۸]

نجف از نظر ابعاد سیاسی

در نجف دو گروه عمده نقش آفرین بودند: مردم عادی که قدرت مبارزه و حمل سلاح داشتند و دیگر، عالمان که نقش رهبری و هدایت بر عهدة آنها بود. ارتباط این شهر با قبایل اطراف را که برخاسته از پیوند روحی و اعتقادی بود، نمی توان نادیده گرفت. همچنین جوانان بافرهنگ و آگاه نجف، در بیدار کردن روح حماسه و عزت خواهی مردم، توانمندی بسیاری داشتند.

با نگاهی به سال های قبل و بعد از جنگ جهانی اول، آنچه بیش از همه در زنده نگه داشتن حرکت های ضداشغال و سلطه برجسته می نماید، رابطة عمیق مرجعیت دینی با توده های مردم است؛ چنان که در این دوره، نجف اشرف هیچ گاه آرام نبود و در همه سطوح و عرصه ها فعالیت و تحرک در آن به چشم می خورد. نجف از نخستین شهرهای عراق بود که در آن، روزنامه چاپ و منتشر می شد و در ارتباط با حرکت های آزادی خواهانه در ایران و ترکیه و مانند آن، عکس العمل نشان می داد. اعلان جهاد علیه روسیه که شمال ایران را اشغال کرده بود، موضع گیری بر ضد ایتالیا و دفاع از مردم و کشور لیبی و نمونه هایی از این دست، نشانه آشکاری بر بیداری فرزندان این شهر و حرکت های آزادی خواهانه ضد سلطه آنهاست.

این مطالب، مقدمه ای بود برای بررسی یکی از بزرگ ترین و تأثیرگذارترین حرکت های مردمی شهر نجف در دفاع از مقدسات وطنی و شعائر دینی، یعنی انقلاب ١٩١٨م / ١٣٣٧ق در مقابل اشغالگران انگلیس. پس از سقوط بغداد، انگلستان کوشید تا نیروهای خود را در تمام مناطق عراق سازمان دهی و مستقر نماید. موقعیت دینی، سیاسی و جغرافیایی شهر نجف اشغالگران را به صرافت انداخت تا آن را به مناطق تحت سلطة خود ملحق کنند و با راضی کردن بزرگان و رؤسای قبایل و دادن پول های هنگفت به مردم و نیز افراد صاحب نفوذ، راه را برای رسیدن به این هدف هموار سازند.[۹] نخست، برای جلوگیری از اتحاد مردم و نیروهای مدافع شهر، نیروهای خود را در مناطقی دور از شهر ساکن کردند. اما درگیری بعضی از مدافعان با سربازان هندی که مزدور اشغالگران بودند، سبب شد که متجاوزان وارد شهر شوند. ظهر همان روز، یک هواپیمای انگلیسی در آسمان نجف ظاهر شد و مدافعان به سوی آن آتش گشودند و این بر انگلیسی ها سخت ناگوار آمد و تصمیم به اشغال شهر گرفتند.[۱۰]

شهر نجف اشرف خود را آمادة رویارویی و ضربه زدن به انگلیسی ها می کرد و «جمعیت نهضت اسلامی» با پخش اعلامیه در بین مردم و قبایل شهرهای نجف و کوفه و فراخوان مدافعان مسلح به انقلاب بر ضد اشغالگران، فعالیت خود را تشدید کردند.

در شب سه شنبه ۶ جمادی الثانی سال ١٣٣۶ (١٩ آذار ١٩١٨) عده ای از سرانِ جمعیت نهضت اسلامی تصمیم گرفتند که «کاپیتان مارشال» را ترور کنند و چنین نیز شد و در پی آن، دو سرباز انگلیسی را کشتند، اما در قتل «بالفور» حاکم شامیه و نجف موفق نبودند. انقلابیون نجف، به دارالحکومة قدیم هجوم بردند و با خلع سلاح کردن نگهبانان، آن جا را به آتش کشیدند.[۱۱]

انتظار می رفت که قبایل اطراف نجف، به ندای یاری خواهی انقلابیون پاسخ مثبت دهند و با ارسال سلاح و امکانات آنان را یاری نمایند، اما چنین نشد و بالفور دستور داد تا شهر را محاصره کردند و یک تیپ کامل را به فرماندهی «ژنرال ساندرز» بر شهر نجف مسلط نمود. دروازه های شهر مسدود گردید و از ورود آب آشامیدنی جلوگیری شد. انقلابیون پس از مشورت به این نتیجه رسیدند که باید تا آخرین نیرو مبارزه کنند و تسلیم نشوند؛ اگرچه عده ای در این میان، مصالحه و تسلیم را ترجیح می دادند.

چون محاصره طولانی شد و تشنگی و گرسنگی بر اهالی شهر نجف سخت گردید، از متجاوزان خواستند تا محاصره را پایان دهند و انقلابیون را عفو کنند. انگلیسی ها برای برداشتن محاصره، شروطی گذاشتند، از جمله: تسلیم شدن عوامل قتل کاپیتان مارشال و سربازان انگلیسی، بدون هیچ قید و شرطی؛ پرداخت غرامتی معادل ١٠٠٠(تفکه) (۵٠٠٠٠ روپیه)؛ تسلیم کردن صد نفر از انقلابیون محلات مختلف.

این شرایط در ٣٠ مارس ١٩١٨م/١٣٣٧ق محقق گردید و یازده نفر در کاروانسرای «حاج محسن شلاش» در کوفه اعدام شدند و ١٢٣ نفر را هم از نجف به هند تبعید کردند.[۱۲]

شکست انقلاب نجف در سال ١٩١٨م/١٣٣٧ق به معنای محو تفکر آزادی خواهی و سلطه ستیزی از ذهن آزادگان و فرزانگان نبود؛ بلکه حرکت تازه آغاز شده بود و این تفکر، روزبه روز، یاوران و پیروان بیشتری پیدا می کرد. انقلاب همچون خاکستر زیر آتش، در فرصت های مناسب جلوه می کرد و پیوسته شوق شعله ور شدن داشت. به نمونه هایی از این موارد اشاره می شود:

نیروهای اشغالگر انگلیسی درصدد بودند تا برای تحکیم جایگاه خود در عراق، حاکمی دست نشانده را به مردم و اوضاع سیاسی عراق تحمیل کنند. در اعتراض به این امر، روزنامه های شهر بغداد گام اول را برداشتند و با اعلامیه ها و آگهی های سیاسی مردم را آگاه کرده و آماده می کردند. شهر نجف، با وجود چاپخانه های سنگی و جدید، بزرگ ترین تأثیر را در انقلاب بر عهده گرفت و با چاپ و پخش ده ها هزار اعلامیه، مردم را علیه انگلیسی ها به قیام و مبارزه فرامی خواند.[۱۳]

فتوای آیت الله شیخ محمدتقی شیرازی که در آن آمده بود: «بر هر عراقی واجب است که حقوق خود را مطالبه کند؛ البته با آرامش و رعایت خونسردی، ولی اگر انگلیسی ها از در مقابل حق خواهی آنان کوتاه نیامدند، می توانند نیروی دفاعی خود را در برابر آن به کار اندازند» در هزاران نسخه چاپ و به دست آزادی خواهان در سراسر عراق رسانده شد و باعث شد تا بسیاری از مردم با حق خواهی، انگلیسی ها را در فشار قرار دهند و سران عشایر از همکاری با قوای اشغالگر خودداری کنند.[۱۴]

در سی ام حزیران سال ١٩٢٠م/١٣٣٩ق قوای انگلیسی، «شیخ شعلان ابوجون»، رئیس قبیلة «ظوالم» را دستگیر و زندانی کردند و این بهانه ای شد برای حرکتی عظیم و انقلابی که با همکاری مردم و عشایر و قبایل مختلف علیه انگلیسی ها صورت گرفت. چون خبر این شورش به نجف رسید، مردم نظامیان انگلیسی را از شهر بیرون کردند و نجف پایگاه اصلی انقلابی دوباره گردید و این مرکزیت تا پایان قیام ادامه داشت. این حرکت ها در شهر و جبهه های مختلف واقع می شد که گاه با شکست و عقب نشینی همراه بود و گاه با پیروزی. سرانجام شیوة مکر و فریب انگلیسی ها که از انواع خیانت ها و ستم ها بهره می گرفت، کار را به نفع سلطه گران پایان داد و انقلاب پیش از رسیدن به هدف نهایی خود، شکست خورد.[۱۵]

نمونة دیگر، انتخابات مجلس مؤسسان بود که چون حکومت وقت، به پیشنهادات و شروط بزرگان و علما وقعی ننهاد، در اجرای انتخابات، مشکل اساسی و سختی پیش آمد. علمای نجف، متحد با سران گروه های انقلابی و جنبش های وطنی، انتخابات را تا تمکین دولت در مقابل خواسته ها و شرایط آنها، ممنوع کردند و جمعیت علمی نجف فتوایی بدین عبارت صادر کرد: «شرکت در انتخابات جایز نیست و هر که رأی بدهد، از دایرة اسلام خارج شده است». این فتوا با تأثیر فراگیر خود، انتخابات را در بیشتر شهرهای عراق متوقف ساخت.[۱۶]

شهر نجف هم صدا با آزادی خواهان عراق، نقشی بزرگ در بی تأثیر شدن و الغای معاهدات و قراردادهای ظالمانه، ضدمردمی و ضددینی داشت. علما در تأیید حرکت های ضدنظام، با تلگراف های متعدد به حاکمان وقت، در ایجاد تغییرات و تحولات در سطح وزارتخانه ها و مجالس کوشش بسیار می نمودند که ثمربخش نیز بود. موضع گیری در معاهدة ١٩٣٠م/١٣۴٩ق، تأیید و تحکیم حرکت انقلابی و عمومی سال ١٩۴١م/١٣۶٠ق، مشارکت در جنبش سال ١٩۴٨م / ١٣۶٨ق، نقش بارز در انتفاضه سال ١٩۵٢م / ١٣٧٢ق، به راه انداختن تظاهرات اعتراضی علیه «پیمان استعماری بغداد» در سال ١٩۵۴م/١٣٧۴ق، پیش گام بودن در معرکة مقابله با دومین تجاوز به مصر در سال ١٩۵۶م/١٣٧۶ق، نمونه های دیگری است از نقش پویا، زنده و حیاتی نجف اشرف در تحولات تکاملی عرصه های سیاسی عراق.

ضداستعماری مردم عراق، به ویژه شهرهایی چون نجف و کربلا چندان ادامه یافت که سرانجام در سال ١٩۵٨م/١٣٨٧ق با تقدیم هزاران شهید و مجاهدت بی نظیر مردم، به پیش گامی رادمردان دینی و وطنی، به ثمر نشست و مردم عراق پس از سال ها زیستن زیر سلطة بیگانگان، طعم آزادی و رهایی را چشیدند.[۱۷] از آن روزگار تاکنون، نجف در چشم ایشان، تکیه گاهی محکم برای حرکت های انقلابی در عراقی و پشتیبانی قابل اعتماد برای جنبش های ضدسلط در همة کشورهای عربی به شمار می رود.[۱۸]

مراکز علمی

حرم امام علی

اماکن زیاتی

حوزه علمیه نجف

مدارس علوم دینی

کتابخانه‌ها

آثار و بناها

اشخاص مشهور مدفون

مساجد

قبرستان وادی السلام

جمعیت

محله‌های قدیمی

پانویس

  1. رحلة ابن جبیر، ص١۶٣ و ١۶۴
  2. رحلة ابن بطوطه، ج١، ص١٠٩
  3. مباحث عراقیة، القسم الثانی، ص٣٣۵
  4. العراق فی القرآن السابع عشر، ص٢۴ و ٢۵
  5. مشاهدات نیبور فی رحلته من البصرة الی الحلة سنة١٧۶۵م، ص٧٧-٧٩
  6. فی بلاد الرافدین، صور و خواطر، لیدی درور، ص٧١-٧٣
  7. فی بلاد الرافدین، صور و خواطر، لیدی درور، ص٧١-٧٣
  8. موسوعة العتبات المقدسه، جعفر الخلیلی، مقاله دکتر مصطفی جواد، ص9
  9. فصول من تاریخ العراق القریب، جعفر خیاط، ص١٢٧
  10. همان، ص١۶
  11. ثورة النجف، عبدالرزاق الحسنی، ص٢۴-٣۴
  12. همان، ص١۶
  13. همان، ص٣٨١
  14. همان، ص٣٨٣
  15. همان
  16. الحرکة الوطنیة فی العراق ١٩٢١-١٩٣٣
  17. عبدالامیر هادی الحکام، ص٨٠-٨٢
  18. احرار العراق، انتفاضة العراق الاخیرة، ص۵٢-۵۵