مشکلات جهان اسلام و درمان آن در پرتو جهانی سازی (مقاله)

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۰ توسط Mollahashem (بحث | مشارکت‌ها)
Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۰:۰۰، ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۲؛



فصلنامه اندیشه تقریب - شماره هفتم، تابستان 1385
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال دوم/ شماره ششم/تابستان 1385
عنوان مقاله مشکلات جهان اسلام و درمان آن در پرتو جهانی سازی
نویسنده آیت‌الله محمدعلی تسخیری[۱]
تعداد صفحات 20
بخش اندیشه
زبان فارسی
مشکلات جهان اسلام و درمان آن در پرتو جهانی‌سازی عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه فصلنامه اندیشه تقریب در شماره هفتم می‌باشد که به قلم آیت‌الله محمدعلی تسخیری[۲] و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تدوین و منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.

چکیده:

جهانى‌سازى جنبش فراگیر است که همگان دیر یا زود با آن روبرو و وادار مى‌شوند که در مواضع خود تجدیدنظر کنند، جهان اسلام نیز به عنوان بخش عظیمى از این جهان در معرض زیان این پدیده ساختگى دست امریکا است.
نگارنده در این نوشتار به تعریف اجمالى از جهانى‌سازى خصوصاً تعریفى که غربى‌ها‌‌ و بالاخص امریکا مبنى بر نفى هر تمدن غیرغربى و تلاش براى تحمیل مدل امریکایى بر سایر تمدن‌ها‌‌ و زیر سلطه درآوردن جهان به دست داده، مى‌پردازد و بدنبال آن پیامدهاى منفى چنین جهانى‌سازى را برمى‌شمارد و موانع جدى که امریکا در تحقق اهداف یک‌جانبه‌گرانه خود با آن روبرو است از جمله جهان اسلام که مدعى جهان‌مدارى اسلامى است اشاره مى‌کند. از این رو مشکلات جهان اسلام در رویارویى با این پدیده و درمان آن دغدغه اصلى نگارنده است و بدین منظور ابتداء وضعیت امروز امت اسلامى را مطرح نموده و سپس گام‌ها‌‌ و راهبردهاى عملى که جهان اسلام باید در سطح کشورهاى اسلامى و در سطح جهانى براى مقابله با جنبه‌ها‌‌ى منفى این تهاجم بزرگ بردارد را مورد بررسى قرار مى‌دهد.
واژگان کلیدی: جهانى‌سازى، جهانى‌سازى غربى، جهان‌مدارى اسلامى، امت اسلامى، راهبرد عملى.

مقدمه

همه جهان، از جمله جهان اسلام، در پرتو سیستم جهانى جدید که به نوبه خود مظهر عظیمى از جنبش فراگیر جهانى‌سازى بوده با حالت تازه‌اى از تعامل غرب و در رأس آن ایالات متحده آمریکا روبه‌رو گردیده است، که این مسأله همگان را وادار مى‌کند نسبت به مواضع خود تجدید نظر کنند، زیرا زندگى اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و حتى فولکلورهاى مردمى جهان به طور کلى در معرض خطر این خیزش بزرگ و فراگیر قرار گرفته است.
ما نیز بر این باوریم که جهان اسلام بیش از سایر بخش‌ها‌‌ى جهان در معرض زیان این پدیده قرار گرفته است، چون جهانى‌سازى وحشى ـ که خود غربى‌ها‌‌ این نام را بر آن گذاشته‌اند ـ روى آن تمرکز دارد.
استراتژى‌ها‌ى تهیه شده در پرتو این سیستم با صراحت به آن اشاره دارند (نظیر استراتژى آمریکا در سال 1997). بلکه ما تقریباً یقین داریم که این حمله در درجه نخست متوجه ما است و این امر از تمرکز فشارهاى نظامى و فرهنگى و اقتصادى علیه ما و نیز اجراى پروژه‌ها‌ى استعمارى نوین هم‌چون طرح خاورمیانه بزرگ که در بر گیرنده جهان اسلام و اطراف آن است استفاده مى‌گردد.
و با توجه به اینکه ایدئولوژى اسلامى ما متناقض با بسیارى از ارزش‌ها‌ و معیارهاى تمدنى غرب مى‌باشد، اکنون غرب با چالش‌ها‌ى بزرگى روبه‌رو است.
علاوه بر این، تراکم تاریخى روانى که قرن‌ها‌ى زیادى از کشمکش و تبادل نقش‌ها‌ى احراز پیروزى نظامى میان طرفین وجود داشته است، که زمانى جهان اسلام به قلب غرب گسترش مى‌یافت و گاهى اشغال غرب متوجه همه جهان اسلام مى‌گردید و هیچ منطقه‌اى از آن دور نبوده است، باعث پیدایش یک کینه تاریخى و یک حالت روانى شده بود که تأثیر خود را روى استراتژى‌ها‌ى طرفین در نگرش به یک‌دیگر گذاشته است، حتى در زمینه نظریه پردازى تاریخى و تجزیه و تحلیل علمى که یک ضرورت تاریخى است منعکس شده است.
جهان اسلام امروزه از جهانى‌سازى شدیدترین رنج را مى‌برد و این رنج ناشى از این نیست که جهانى‌سازى یک حالت تمدنى طبیعى است که بشریت را از کثرت به وحدت و همبستگى در زمینه‌ها‌ى گوناگون پیش مى‌برد، که چنین چیزى شایسته و بجا بوده و شکى در واقعیت آن نیست. بلکه این رنج ناشى از آن است که غرب تلاش دارد با سوار شدن بر ترک این اسب، راه آن را به سوى تحقق هدف‌ها‌ و منافع تنگ نظرانه مورد نظر خود کج نموده و زمام همه امور را در دست بگیرد و سلطه نظامى و اقتصادى و فرهنگى و غیره خود را تعریف نماید و این همان خطر بزرگ است که چنان‌چه بخواهیم از میراث تمدنى عظیم خود پاسدارى نموده و در ساختن تمدن جهانى سهیم باشیم، باید براى مقابله با آن برنامه‌ریزى نماییم. از این‌رو باید به طور اجمال مفهوم جهانى‌سازى را شناخت تا براى مقابله با چالش‌ها‌ى آن برنامه‌ریزى نمود.

تعریف جهانى‌سازى

تعریف جهانى‌سازى یک تعریف مبهم و پیچیده است و تعریف‌ها‌ى ارایه شده براى آن، متناقض و متنوع و گوناگون است و در واقع انسان با شناخت نوع تفسیرها و تعریف‌ها‌ى ارایه شده براى جهانى‌سازى پى مى‌برد که جهانى‌سازى یک تلاش براى نفى تمدن‌ها‌ى غیر غربى و تحمیل سرمایه دارى و تلاشى براى تحمیل مدل آمریکایى بر سایر تمدن‌ها‌ و زیر سلطه در آوردن جهان از سوى آمریکا است.
ما در اینجا سه مورد از این‌گونه تلاش‌ها‌ را یاد آور مى‌شویم:
1ـ تعریف جهانى‌سازى ارایه شده از سوى کمیته بین‌المللى در سال 1958، آن را دخالت در امور اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و رفتار سایر جوامع جهانى از طریق الغاى مرزها و تابعیت ملى و اقدامات دولتى دیگر کشورها دانسته است. (مجلة النهج، شماره 50، 1988).
2ـ برخى از تعریف‌ها‌ى عربى براى جهانى‌سازى آن را تحول سرمایه دارى در سایه سلطه کشورهاى مرکزى و حاکمیت یک سیستم جهانى نا برابر دانسته‌اند. (مجلة الواحة، شماره 16، ص153).
3ـ تعریف روزناو آمریکایى. وى در تعریف جهانى‌سازى این سؤال‌ها‌ را مطرح مى‌کند که: آیا جهانى‌سازى ناشى از تجانس و همانندى یا تعمیق تفاوت‌ها‌ است؟ آیا جهانى‌سازى منابع واحد دارد یا گوناگون و آیا جهانى‌سازى فرهنگ واحد دارد یا متعدد؟ و سر انجام معتقد است سه مطلب در مسئله جهانى‌سازى وجود دارد که عبارت است از بر چیدن مرزها و برجسته نمودن مشابهت‌ها‌ى موجود در جوامع بزرگ و تحمیل روش زندگى آنها بر دیگران. (جیمس روزناوـ دینامیکیة المعرفة).
از این‌رو ما مى‌توانیم بگوییم که جهانى‌سازى در واقع آمریکایى شدن روابط سیاسى و حقوق اجتماعى در سطح جهان و تحمیل فرهنگ سلطه غرب بر دیگران است که این مسئله خطرناک‌تر از اندیشه‌ها‌ى شیطانى است. جهان غرب با بهره‌گیرى از توان تکنولوژى علمى و فرهنگى و نظامى خود این اندیشه را مطرح کرده است و برخى از فلاسفه و نویسندگان نیز تئورى‌ها‌ى نظرى را براى اجراى آن زمینه‌سازى کرده‌اند. همه ما با نظریه هنتنگتن آشنا هستیم. وى در این نظریه بر تمدن غرب تأکید دارد و آن را در زمینه‌ها‌ى تسامح و انسان دوستى و تکثر بر دیگر تمدن‌ها‌ متمایز مى‌داند و تمدن‌ها‌ى غیر غربى را به استبداد و پیروى محض از ارزش‌ها‌ى گذشته و ناکامى در حل مشکلات انسانى هم‌چون فقر و بى کارى و سطح پایین زندگى و زیادى زاد و ولد و دیکتاتورى متهم مى‌کند. این نظریه به غرب پیشنهاد مى‌کند با دیگر تمدن‌ها‌ همکارى نکند و تکنولوژى خود را به آنها صادر ننماید و کشورهاى غربى در زمینه‌ها‌ى اقتصادى و سیاسى و ادارى به وحدت برسند. این تئورى بر این باور است که تمدن غرب بر پایه میراث یونانى و مسیحى غربى و سکولار و قانون سالارى و تکثر اجتماعى و جامعه مدنى و حقوق بشر استوار است که این امور بخشى از تمایزهاى تمدن غرب به شمار مى‌رود و در دیگر تمدن‌ها‌ تحقق نمى‌یابد.
فوکویاما نیز سیستم سرمایه دارى را هدف و غایت تاریخ مى‌داند و بر این باور است که همه جوامع باید به سوى سرمایه دارى حرکت کنند و باید شرایط سیاسى و اجتماعى که مهم‌ترین آن ایجاد تحول در ساختار اجتماعى است به سوى برابرى و عدم قشرى‌گرى و قومى‌گرایى حرکت نماید و تفسیرهاى مذهبى مرتبط با این تحول را ایجاد نمود و نیز جامعه توسعه یافته به ایجاد نهادهاى میانه رو و اعتدال میان افراد و دولت اقدام کند. وى هم‌چنین غلو نکردن در برترى و تمایز قومیتى که موجب انزواى تمدنى مى‌گردد و نیز ارائه تفسیرهاى روشن فکرى از متون مذهبى، و انتقاد از کلیه حرکت‌ها‌ى افراطى و اقدام نخبگان به پشتیبانى از ارزش‌ها‌ى دمکراسى و آزادى را خواستار شده است. بنابراین او جامعه سرمایه دارى را به عنوان یک هدف مطرح مى‌کند که همه تمدن‌ها‌ باید به سوى آن حرکت کنند. (مجدالدین خمشى، العربى، شماره 512، ص2).
بیدهام برایان اندیشمند انگلیسى نیز در سلسله مقالاتى که آن را در سال 1994 در مجله اکونومیست منتشر کرده است بر وجود مشابهت میان وضع کشورهاى اسلامى در قرن پانزدهم هجرى و وضع اروپا در قرن پانزدهم میلادى تأکید داشته و بر این باور است که این دو وضع در فراهم آوردن زمینه مناسب براى انجام اصلاحات و در نوع نهادهاى مذهبى موجود نزد مسلمانان و نهادهاى کلیسا در قرن پانزدهم میلادى و در سطح استعمارى که از آن رنج مى‌برند و اشتیاقى که براى بهبود اوضاع از خود نشان مى‌دهند با هم مشابهت دارند. وى بر این باور است که یک عامل وجود دارد که این وضعیت را تحریک و پشتیبانى کرده است.
در زمانى که مسلمانان عامل خارجى را در ایجاد تحول در زندگى اروپا در آن زمان تشکیل داده بودند، غرب نیز امروزه به عاملى براى پیشبرد جهان اسلام به سوى تحول و پیشرفت تبدیل شده است. وى معتقد است این حرکت از سوى اسلام گرایان آزاده‌اى که به دمکراسى ایمان دارند آغاز مى‌شود و باید براى پشتیبانى این افراد با قدرت حرکت کرد. وى در پایان مقالات خود سه توصیه به جهان اسلام ارایه مى‌دهد تا شایستگى تعامل با غرب و وارد شدن در کاروان تمدن انسانى امروزى را پیدا کند:
1ـ منسجم شدن با اقتصاد نوین؛
2ـ پذیرش اندیشه برابرى مرد و زن؛
3ـ تلاش در جهت بهره‌گیرى از اصول دمکراسى و اجراى آن در سیستم حکومتى. (مجله المنهاج، شماره 22، سال ششم، ص 248).
به این ترتیب، روند آماده سازى براى تئورى جهانى‌سازى و آمریکایى نمودن روش‌ها‌ى زندگى در بر گیرنده زمینه‌ها‌ى کامپیوترى و اینترنتى و ماهواره‌اى و به کنترل در آوردن سازمان‌ها‌ى بین‌المللى گردیده است. این‌گونه دستگاه‌ها‌ براى دسترسى به این هدف باید پاسخ مثبت دهند، زیرا در غیر این صورت یا نادیده گرفته مى‌شوند و یا اینکه با موانعى روبه‌رو خواهند گردید، همان‌گونه که اخیراً ما شاهد تلاش سازمان ملل متحد براى تشکیل شوراى حقوق بشر به جاى کمیته بین‌المللى مأمور این مهم بوده‌ایم. هر چند که این مسئله تحقق بخش شعارهاى آمریکا در این مورد بوده است ولى چون به این کشور مجال نفوذ در آن داده نمى‌شد، در برابر آن ایستاد. آمریکا با بهره‌بردارى از رویدادهاى 11 سپتامبر تلاش کرد خود را به عنوان نیروى اول جهان مطرح نماید و سرنوشت‌ها‌ى سیاسى همه کشورهاى جهان را در کنترل خود درآورد. از این نمونه است طراحى این کشور براى به کنترل در آوردن فرهنگ‌ها‌ و ارزش‌ها‌ و دخالت در قانون‌گذارى‌ها‌ى اجتماعى دیگر کشورها، به صورتى که در کنفرانس‌ها‌ى خانواده در قاهره، کپنهاگ، مکزیکوسیتى، پکن و غیره شاهد آن بوده‌ایم که آمریکا با شعار حمایت از حقوق بشر و در قانون‌گذارى‌ها‌ى اجتماعى دیگر کشورها دخالت نموده و خواستار به رسمیت شناخته شدن حقوقى نظیر حقوق جنسى و حقوق زایمان و نظیر آن در قانون این کشورها شده است. (ر.ک: کنفرانس جمعیت و توسعه قاهره و پیامدهاى آن، نوشته مؤلف).

پیامدهاى منفى جهانى‌سازى

پیامدهاى منفى این اندیشه خرابکارانه براى همه جهانیان آشکار شده است. از این‌رو جهانى‌سازى از اوصاف زیادى هم‌چون جهانى‌سازى دیوانه و جهانى‌سازى تله، و یا چیزى که یا مى‌خورد و یا خورده مى‌شود نامیده شده است. تحقیقات گوناگون انجام شده در این باره، این پیامدهاى منفى را یادآور شده است که ما در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‌کنیم:
1ـ تسلط و سیطره قدرت‌ها‌ى بزرگ بر جریان اقتصادى جهانى و منابع تولیدى و مبادلات مالى و تجارت بین‌المللى؛ تا آن جا که گفته مى‌شود در جهان 500 شرکت بزرگ وجود دارد که 70 درصد حجم تجارت بین‌المللى را در کنترل انحصارى خود دارند و تنها 20 درصد از جمعیت جهان در وضعیت خودکفایى به سر مى‌برند، در حالى‌که 80 درصد ازجمعیت جهان در وضعیت دریافت کمک و اعانات از دیگر کشورها بوده و از این راه زندگى را سپرى مى‌نمایند. از زمان تشکیل سازمان تجارت جهانى تا سال 2005 میانگین سالانه در آمد ایالات متحده آمریکا دست کم 200 میلیارد دلار بوده است، در حالى‌که میزان زیان‌ها‌ى کشورهاى آفریقایى در این سال‌ها‌ سالانه نزدیک به 209 میلیارد دلار بوده است.
2ـ تسلط آمریکا بر رسانه‌ها‌ى علمى؛
3ـ شکستن هیبت، اعتبار و توان توسعه کشورهاى کوچک؛
4ـ دخالت در قانون‌گذارى‌ها‌ى داخلى ملت‌ها‌ى جهان، همان‌گونه که در کنفرانس‌ها‌ى خانواده و غیره شاهد آن بوده‌ایم؛
5ـ تهاجم فرهنگى به همه بخش‌ها‌ى جهان و تلاش براى ریشه کنى دیگر فرهنگ‌ها‌ى موجود در این بخش‌ها‌ و پى گیرى اجراى تطبیق‌ها‌ى عصر ماوراى مدرنیته و الغاى نقش دین، به طورى که فیلسوف جاک دریدا خواستار برچیدن نهادهاى دینى و آموزشى در کلیه کشورهاى جهان شده است. (عبدالعزیز حمودةـالثقافةـ اختیار الثقافة القومیة، الاهرام، 2002، ص 13).
ما هم اکنون شاهد تلاش غرب براى صدور برخى از ارزش‌ها‌ى خود هم‌چون دمکراسى و آزادى شخصى و آزادى جنسى به عنوان ارزش‌ها‌یى مسلّم و بى‌چون و چرا به دیگر کشورهاى جهان هستیم، تا جایى که اخیراً مسلک لائیک را به عنوان یک اصل انسانى که نمى‌توان آن را کنار گذاشت مطرح کرده است. به این صورت مى‌توان درباره الگوهاى اقتصادى غربى از دید فرهنگى سخن گفت و نیز مى‌توان درباره تهاجم گسترده و چند بعدى فرهنگى و تلاش در جهت محو هویت‌ها‌ى ملى و ایجاد هویت‌ها‌ى مجازى و مصنوعى از طریق رسانه‌ها‌ى تبلیغاتى گسترده و تأثیر گذار صحبت نمود.
6ـ کاهش دادن جایگاه محافل بین‌المللى و بهره‌گیرى از آنها به نفع قدرت‌ها‌ى بزرگ نظیر بهره‌گیرى از صندوق بین‌المللى پول و بانک جهانى و سایر سازمان‌ها‌ى بین‌المللى به منظور اجراى سیاست‌ها‌ى مربوط به منافع آن‌ها‌؛ به طورى که اخیراً رئیس یکى از کشورهاى غربى اعلام کرد که ناتو و نیروهاى غربى به خاطر سوءاستفاده آنها از سازمان‌ها‌ى بین‌المللى بزرگ‌ترین ضربه را به نظم جهانى وارد کرده‌اند.
7ـ آلوده کردن و قربانى نمودن محیط زیست توسط قدرت‌ها‌ى بزرگ براى تأمین منافع مادى؛
8ـ تلاش زیاد براى تغییر نقشه سیاسى برخى از مناطق جهان (هم‌چون منطقه خلیج فارس، منطقه شمال آفریقا، روسیه و تایوان) که احتمالاً به منظور ایجاد یک سایس پیکوى جدید انجام مى‌گیرد.
البته پیامدهاى منفى زیادى براى جهانى‌سازى وجود دارد که ما در اینجا از ذکر آن خوددارى مى‌نماییم.

موانع موجود بر سر راه جهانى‌سازى یک‌جانبه‌اى آمریکا

ما اطمینان داریم آمریکا که این حرکت جهانى‌سازى را دنبال مى‌کند به رغم امکانات زیادى که در اختیار دارد نخواهد توانست هدف‌ها‌ى خود را توسط آن تحقق بخشد، زیرا موانع زیادى در این راه وجود دارد که برخى از آنها عبارت‌اند از:
1ـ ایستادگى کشورهاى بزرگ و ائتلاف‌ها‌ى جهانى در برابر این جهانى‌سازى که با منافع آنها تعارض خواهد داشت؛
2ـ ایستادگى ملت‌ها‌ى جهان در برابر طرف‌ها‌ى مرتبط با مسخ هویت آنها و احتمال اشغال کشورهایشان که احتمالاً در بطن این طرح وجود دارد؛
3ـ بروز بحران‌ها‌ى جهانى در زمینه‌ها‌ى گوناگون و به ویژه در زمینه‌ها‌ى اقتصادى، هم‌چون بحران انرژى که احتمالاً همه سیستم‌ها‌ى جهانى را به خود گرفتار خواهد کرد؛
4ـ عدم امکان ادامه روند آمریکا در به چالش کشیدن سیستم روابط بین‌المللى و نادیده گرفتن نهادهاى جهانى، به طورى که جهان را علیه آمریکا خواهد شوراند؛
5ـ افزایش آگاهى جهانى نسبت به وجود این طرح‌ها‌ که موجب افزایش روند مقاومت و تبدیل ابزار مدرن مورد استفاده جهانى‌سازى به ابزارى براى آگاهى بخشى مردم جهان نسبت به وجود این طرح‌ها‌ خواهد شد؛ 6ـ آگاهى مذهبى روبه افزایش ملت‌ها‌ى جهان که بزرگ‌ترین مانع در مقابل چنین طرح‌ها‌یى خواهد بود.

جهان‌مدارى اسلامى و جهانى‌سازى غربى

پیش از پرداختن به اقدامى که امت اسلامى باید در این رابطه انجام دهد سعى خواهیم کرد موارد تفاوت موجود میان جهان‌مدارى اسلامى و جهانى‌سازى را به طور خلاصه یادآور شویم.
جهان‌مدارى اسلامى از ویژگى‌ها‌ى زیر برخوردار است:
ـ داراى جنبه جهانى و اقتناعى است که ایدئولوژى خود را به ملت‌ها‌ى جهان تحمیل نمى‌کند و در صدد سلب فرهنگ و روش زندگى دیگر ملت‌ها‌ نیست بلکه در جهت هم زیستى و تفاهم با آنها تلاش مى‌کند، که چنین چیزى با متون اسلامى و رویدادهاى تاریخى قابل انسجام با این متون مورد تأکید قرار گرفته و هیچگونه اجبار در عقیده و یا مسخ فرهنگى دیگران و یا تفاخر نژادى در آن انجام نگیرد.
ـ جهت سلب حقوق و چپاول منابع دیگر کشورها تلاش نمى‌کند.
ـ در جهت اشاعه و گسترش مفهوم‌ها‌ى مربوط به منافع مادى نظیر تعمیق الگوهاى مصرفى تلاش نمى‌کند، بلکه میان خط‌مشى‌ها‌ى خود و تولید انسانى و نیاز عمومى موازنه ایجاد مى‌کند و هرگونه کفر ورزیدن به نعمت‌ها‌ى خداوندى و نیز ظلم و ستم در توزیع و اسراف در تولید و توزیع مواد مصرفى را نفى مى‌نماید و هدف آن خوشبختى و کرامت انسان است.
ـ جهان‌مدارى اسلامى در صدد وارد آوردن زیان به افراد و گروه‌ها‌ و یا جوامع نبوده بلکه تلاش او در جهت اعطاى حق به صاحب حق بوده و امنیت را در زمینه‌ها‌ى گوناگون براى همگان فراهم مى‌نماید.
ـ جهان‌مدارى اسلامى تلاش نمى‌کند تا سلطه یک ملت، یا یک قشر و یا یک فرد را بر دیگران تحمیل نماید و با هرگونه دیکتاتورى و برترى طلبى مبارزه مى‌نماید و آن را مظهرى از مظاهر طاغوت مى‌داند و مبارزه با طاغوت را یکى از دو هدف پیامبران در کنار پرستش خداوند در زمین مى‌داند.
ـ جهان‌مدارى اسلامى در جهت اشاعه و گسترش ارزش‌ها‌ى انسانى و اخلاق نیکو به عنوان یک هدف اجتناب ناپذیر تلاش مى‌نماید.
ـ این جهان‌مدارى تلاش واقع بینانه و با اصالتى مى‌نماید تا مظاهر انسانى را در رفتار شخصى و اجتماعى و بین‌المللى خود تجلى بخشد.
ـ از عناصر فطرى عدالت است که دین در تحقق آن در همه زمینه‌ها‌ تلاش مى‌کند و هر چیزى را که با آن منافات داشته باشد حذف مى‌نماید.
ـ جهان‌مدارى اسلامى تلاش مى‌کند به دیگران احترام بگذارد و منطق گفت‌وگو را گسترش دهد؛ (لیحیى من حیى على بینة و یهلک من هلک عن بینة؛ به کسانى که خواهان زندگى بر اساس شواهد باشند فرصت زندگى مى‌دهد و کسانى که راه هلاکت را با شواهد در پیش گرفته باشند به هلاکت مى‌رساند) و این مسئله نیز از اقتضائات فطرت انسانى است.
ـ در جهت نشر همکارى و معارفه و استخلاف الهى و همیارى اجتماعى تلاش مى‌کند.
ـ انسان و مرکزیت او را با معیارهاى تعهد و کار او ارزیابى مى‌نماید.
ـ میان آزادى‌ها‌ى فردى و منافع اجتماعى توازن ایجاد مى‌کند و سرانجام همه مسایل اجتماعى را برپایه فلسفه واقع گرایانه استوار مى‌نماید و از آن مسیر حرکت مى‌کند و خود را به مقتضیات آن و ویژگى‌ها‌یى که در این‌جا مجالى براى ذکر آن نیست متعهد مى‌نماید.
اما جهانى‌سازى غربى در موضع مخالف آنچه گذشت قرار دارد. این جهانى‌سازى ـ همان‌گونه که قبلاً بیان شد ـ داراى ویژگى نفرت فرهنگى و چپاول گرى یا به گونه وحشیانه و دیوانه وار و یا به شکل پیشرفته و مدرن است، و تلاش مى‌کند منطق حیوانى مصرفى را در جهان تعمیم دهد و در همه امور دیگر جوامع حتى در زمینه‌ها‌ى اجتماعى و مدنى آنها دخالت کند و هدف آن تحمیل سلطه خود در همه زمینه‌ها‌ بر دیگران است، و هیچ‌گونه ارزشى براى اخلاقیات قائل نیست بلکه اخلاق را در جهت تحقق اغراض و هدف‌ها‌ى سیاسى خود به کار مى‌گیرد.
همان‌گونه که اخیراً در بیانیه اندیشمندان آمریکایى شاهد آن بوده‌ایم، در فرهنگ غرب جایى براى مسایل معنوى وجود ندارد بلکه غرب با همه ابزارى که در اختیار دارد، از جمله رسانه‌ها‌ى تبلیغاتى و آزادى جنسى، با آن مبارزه مى‌کند و عدالت نیز از نظر غرب نسبى است به طورى که باید با منافع تنگ نظرانه آنها سازگار و متناسب باشد و سرانجام به طور وحشیانه منطق کشمکش را به جاى گفت‌وگو مطرح مى‌کند.
اما درباره معیار عدالت و ارزیابى، هیچ معیار عدالت و ارزیابى جز قدرت و منافع تنگ نظرانه خود نمى‌شناسد. از این‌رو سیاست یک بام و دو هوا را در تعامل با دیگران به کار مى‌گیرد؛ به این معنا که دیگران حق تعامل انسانى را ندارند ـ طبق نظریه‌ها‌بز در تقسیم بندى جوامع بر اساس مدرنیته که امروزه پیروان بیش‌ترى از اندیشمندان غربى و به ویژه در انگلیس و آمریکا پیدا کرده است. و سرانجام ـ همان‌گونه که بیان شد ـ جهانى‌سازى غربى از شرایطى که براى خود مناسب مى‌بیند بهره‌بردارى مى‌نماید بى آنکه به یک فلسفه واقعى که توجیه گر تهاجم وحشیانه‌اش باشد تکیه نماید.

اوضاع امروز امت اسلامى:

امت اسلامى امروزه آثار یک نبرد درازمدت را که ده‌ها سال وشاید صدها سال ادامه داشت از خود زدوده است. برخى از موارد اشغال در برخى از مناطق جهان اسلامى هم‌چون اندونزى از سوى غرب بیش از سه قرن ادامه داشته است و این ملت‌ها‌ طى این مدت رنج‌ها‌ى بسیار و شکست‌ها‌ و غارت‌ها‌ى گوناگون و تجزیه جغرافیاى و تاریخى و زبانى و غیره را متحمل و از هدایت دینى محروم گردیده و در معرض آموزه‌ها‌ى لائیکى و ستیزه جویانه و غیره غرب قرار گرفته و در پایان قرن بیستم در اثر غفلت و خیانت و عدم برنامه‌ریزى، دچار آسیب‌ها‌ى فراوان شده‌اند. در عین حال، این امت‌ها‌ هم اکنون در معرض خطرات بزرگترى قرار گرفته‌اند که همه موجودیت فرهنگى و تمدنى آنها را هدف قرار داده است.
در چنین شرایطى، امت اسلامى چه اقداماتى مى‌تواند انجام دهد؟ ما براین باوریم که اوضاع کنونى تا میزان زیادى به وضعیتى که مسلمانان در پى شکست در جنگ اُحد داشته‌اند شباهت دارد. در آن زمان مسلمانان در معرض دردهاى ناشى از زخم‌ها‌ى جنگ و تفرقه و نفاق و تشکیک عقاید قرار گرفته بودند، اما رهبر مسلمانان «پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله)» مسلمانان شرکت کننده در جنگ اُحد را یک بار دیگر آماده نبرد مى‌کند و به این وسیله ترس و واهمه را در دل قریش انداخته و آنها را از تجاوز مجدد منصرف مى‌کند.
ما باید آن وضعیت و طرح‌ها‌ى حضرت رسول اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و آموزه‌ها‌ى قرآن کریم درباره آن زمان را بررسى نماییم و از آن براى وضعى که اکنون با آن روبه‌رو هستیم بهره بگیریم.
خداوند متعال شصت آیه از سوره آل‌عمران را در روز اُحد نازل نمود به طوری‌که ابن هشام در سیره خود مى‌گوید: «فیها صفة ما کان فى یومهم ذلک و معاتبة من عاتب منهم». (سیره ابن هشام، ج3، ص112) درس عبرت‌ها‌ و وقایع جنگ اُحد را مى‌توان به قرار زیر مرور نمود:
ـ مطرح شدن شایعات از سوى دشمنان، در حالى‌که حضرت رسول اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) مسلمانان را براى نبرد آماده مى‌نمود، که این مسئله موجب مى‌شود دو گروه از مؤمنان گذشته‌ها‌ى عقیدتى و عامل توکل بر خداوند توانا را فراموش کنند و دچار شکست و ناکامى شوند که وعده رسول اکرم آنها را به راه صحیح و رستگارى باز مى‌گرداند.
ـ پایبندى به ایمان، رمز پیروزى است و این مسئله جزء سنت‌ها‌ى تاریخى است (آیه 137آل‌عمران).
ـ مسئله تقویت معنویت‌ها‌ و اینکه شخص مؤمن متوجه مى‌شود که به رغم وجود زخم‌ها‌ى وارد آمده به بدن او، پیروز است و پیروزى و شکست دست خداوند است که هیچ نیرویى توان شکست او را ندارد. و این مسئله براى مؤمنان یک آزمایش و شناسایى و براى کافران زوال و فروپاشى بوده است؛ (آیات140ـ139).
ـ لزوم ایمان به رسالت و ثابت قدمى نسبت به آن، زیرا این امر مقتضاى شکر نعمت رسالت است (آیه144).
ـ لزوم حفظ روحیه شور و حماسه و امید و پایدارى بر خط ایمان و انتظار وعده الهى و پرهیز از وعده‌ها‌ى دشمن (آیات151ـ146).
ـ وعده الهى وعده‌اى حقیقى است که مسلمانان هنگامی که به خط او پایبند بودند آن را با چشم خود دیده‌اند و هنگامى که صبر و تقوا را که شرط پیروزى بود از دست دادند با آزمایش شکست روبه‌رو گردیدند (آیه152).
ـ شکست ناشى از حیرت برخى از مسلمانان و عدم فراموشى منافع تنگ نظرانه و ابراز شک و تردید نسبت به برنامه رهبرى و ترس از مرگ و توجه به وسوسه‌ها‌ى شیطانى. قرآن کریم یک بار دیگر آنها را از قدرت الهى و وعده‌ها‌ى پیروزى و معناى مرگ و فرا رسیدن اجل آگاه مى‌کند و از تخیل‌ها‌ى جاهلیت بر حذر مى‌دارد (آیات158ـ155).
ـ دعوت به سازمان‌دهى وضع موجود و از سرگیرى وضعیت طبیعى روابط میان رهبر و امت در چارچوب نرمش و رحمت و نشر مشورت و پذیرش مسئولیت مشترک با حفظ رهبرى براى حرکت به سوى اجراى طرح‌ها‌ى آماده شده در چارچوب توکل به خداوند. (آیه159)
ـ رسول اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله) به مسلمانان و به ویژه آن‌ها‌یى که در جنگ احد شرکت داشتند دستور مجهز شدن جهت مقابله با دشمن، در واقعه‌اى که «حمراءالاسد» نام داشت را صادر مى‌نماید تا قریش متوجه میزان عزم و تصمیم رهبر مسلمانان شده و از تصمیم خود براى حمله به مسلمانان منصرف شود. (آیات174ـ172).
ما نیز براى مقابله با تهاجم وحشیانه جهانى‌سازى باید از این وقایع تاریخى درس عبرت بگیریم.

موضع امت اسلامى و گام‌ها‌ى عملى که باید در برابر جهانى‌سازى برداشت

پیش از تبیین این گام‌ها‌، تأکید بر این نکته ضرورى است که مخالفت انفعالى با جهانى‌سازى با شکل‌ها‌ى گوناگون آن بى‌نتیجه خواهد بود، زیرا برخى از گونه‌ها‌ى جهانى‌سازى دربرگیرنده حالت‌ها‌ى ترقى‌خواهانه است. بنابراین باید با تأمل، گام‌ها‌ى عملى و حساب شده‌اى را جهت ایستادگى در برابر جنبه‌ها‌ى منفى این تهاجم جهانى بزرگ برداشت.
اقدام به تهیه یک راهبرد علمى، روشن و فراگیر که همگى در تهیه آن مشارکت داشته باشند و آن را به اجرا در آورند و نیز بیان نظریاتى که زمینه را براى این نگرش تخریبى فراهم آورده است، بسیار مفید و راه‌گشا خواهد بود.
در مورد راهبرد مورد نظر، به چند گام مهم در این زمینه، اشاره مى‌شود:

الف ـ در سطح جهانى

1ـ باید جنبه‌ها‌ى ایدئولوژى سلطه آمریکا و هدف اصلى از مقوله‌ها‌ى این بخش را (هم‌چون دهکده کوچک جهانى و آزادى بازار و آزادى دخالت در امور دیگران و گشایش مرزها و نظایر آن) روشن و رسوا نماییم؛ 2ـ باید براى جلوگیرى از تسلط بازار بر جنبه سیاسى در کلیه مظاهر آن و حذف آن برنامه‌ریزى جدى نماییم؛
3ـ لزوم تلاش در جهت تعمیق ارزش فطرى انسان با ارایه تئورى فطرت اسلامى؛
4ـ لزوم تأکید بر هویت‌ها‌ى منطقه‌اى و هویت ملت‌ها‌ى جهان و آگاهى دادن به آنها جهت حفظ هویت‌ها‌ و فرهنگ‌ها‌ى خود؛
6ـ لزوم بالا بردن توان علمى و توسعه‌اى ملت‌ها‌؛
7ـ لزوم تلاش براى اعطاى آزادى‌ها‌ و حقوق اصلى ملت‌ها‌؛
8ـ لزوم تقویت نهادهاى بین‌المللى و تعمیق استقلال عمل آن‌ها‌؛
9ـلزوم تعمیق منابع فرهنگى متنوع.

ب ـ در سطح کشورهاى اسلامى

1ـ تعمیق تلاش در جهت تقویت نهادهاى جهان‌شمولى اسلامى و فعال نمودن آن در بخش‌ها‌ى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى؛
2ـ لزوم ایجاد تحول در مطالعات منطقه‌اى و جهانى و توجه به تاریخ؛
3ـ لزوم تقویت کلیه عوامل پایدارى و همکارى و وحدت هم‌چون مسئله آموزش و فراگیرى زبان عربى و تعمیق آن و لزوم احیاى معنویت‌ها‌ که وجه تمایز ما و دشمنان ما است؛ خداوند در سوره نساء، آیه 104 مى‌فرماید:
«وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یأْلَمُونَ کما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ ما لا یرْجُونَ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَکیماً؛ سستى نکنید، اگر شما در رنج باشید آنها نیز مانند شما در رنج هستند و حال آنکه شما به خدا امید دارید، آنچه را که آنها به آن امیدى ندارند و خدا بسیار دانا و حکیم است».
4ـ لزوم بازگرداندن حالت طبیعى رهبرى اسلامى و روش تعامل آن با امت در چارچوب نرمش و محبت؛
5ـ لزوم تعمیق ارزش‌ها‌ درباره زندگى و مرگ و تمدن و نوع ارتباط با خداوند و ایمان به قدرت او و توکل بر او و عدم تعرض به یک‌دیگر.
میانه‌روى اسلامى بیان دقیقى از توازن حکیمانه اسلامى است، از این‌رو ابتدا باید کشف شود و سپس در دل‌ها‌ تعمیق گردد.
6ـ لزوم گسترش روحیه مشورت در همه معانى آن در جامعه؛
7ـ لزوم اجراى دقیق مواد اعلامیه حقوق بشر اسلامى؛ 8ـ اقدام لازم جهت تبدیل تهدیدهاى گوناگون به فرصت‌ها‌؛ در آیه 172 سوره آل‌عمران آمده است: «الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ؛ آن مؤمنانى که چون مردم (منافق) به آنها گفتند لشکر بسیارى علیه شما فراهم شده پس از آنان بر حذر باشید بر ایمانشان افزوده شد و گفتند خدا ما را کفایت مى‌کند و نیکو مددى است».
10ـ توجه به اصالت، نوگرایى و اجتهاد جمعى در تحقیقات مذهبى و ترویج روحیه مقاومت در برابر این حمله جهانى بزرگ؛
11ـ حمایت از مسئله بیدارى اسلامى؛
و سرانجام نباید فراموش کرد که یک جهانى‌سازى بزرگ دیگر هم اکنون در حال گسترش است و آن عبارت است از گرایش به توسعه معنویات و روح دین‌دارى نزد ملت‌ها‌ى جهان و تفاهم میان رهبران مذهبى و به ویژه در جهان اسلام که فهم همه جانبه اسلام مورد توجه آنان قرار گرفته است؛ فهمى که این امت را در جایگاه تمدنى مطلوب خود قرار مى‌دهد.
ما بر این عقیده‌ایم که مظاهر این گرایش جهانى به معنویات روز به روز ریشه‌دارتر مى‌گردد. موارد زیر تأییدکننده این ادعا است:
الف ـ حرکت توده‌ها‌ى مردم در جهان اسلام به سوى دین‌دارى و درخواست از علماى دینى براى دخالت مستقیم در زندگى عمومى مردم و ابراز نظر در مسایل آن‌ها‌؛
بـ تحکیم نقش کلیسا در مسایل سیاسى و اجتماعى در جهان مسیحى و به ویژه در کشورهایى که پس از فروپاشى شوروى تشکیل یافته‌اند و آزادى نیروهاى مذهبى بودایى در اتخاذ تصمیمات اجتماعى در جنوب آسیا؛ جـ افزایش اقبال مردم به نظریات و کتاب‌ها‌ى دینى؛
هــ توجه اخیر سازمان ملل متحد به رهبران مذهبى، همان‌گونه که در کنفرانس‌ها‌ى نیویورک و بانکوک شاهد آن بوده‌ایم؛
وـ گسترش گفت‌وگو میان ادیان و مذاهب گوناگون.

منابع و ماخذ:

  1. قرآن کریم.
  2. جیمس روزناو، دینامیکیة المعرفة.
  3. دکتر عبدالعزیز حمودةـالثقافةـ اختیار الثقافة القومیة، الاهرام 2002.
  4. کنفرانس جمعیت و توسعه قاهره و پیامدهاى آن، نوشته مؤلف.
  5. سیره ابن هشام، ج3، دار احیاء التراث.
  6. مجدالدین خمشى، العربى، شماره 512.
  7. مجله المنهاج، شماره 22، سال ششم.
  8. مجلة النهج، شماره 50، بهار سال 1988
  9. مجلة الواحة، شماره 16.

پانویس

مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره هفتم، تابستان 1385 می‌باشد.

  1. دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
  2. دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی