راشد الغنوشی و جریان شناسی سلفی گری در تونس: تفاوت میان صفحه‌ها

از ویکی‌وحدت
(تفاوت بین صفحه‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:راشد الغنوشی.jpg|جایگزین=دکتر راشد الغنوشی|بندانگشتی|راشد الغنوشی]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:پرچم کشور تونس.jpg|جایگزین=پرچم کشور تونس|بندانگشتی|جمهوری تونس]][[پرونده:سلفیت در تونس.jpg|جایگزین=سلفیت در تونس|بندانگشتی|پرچم]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
!نام
!راشد الغنوشی
|-
|نام‎های دیگر
|شیخ راشد الغنوشی
|-


|عنوان مقاله
| data-type="authorfatherName" |جریان شناسی سلفی گری در تونس
|-
|-
|متولد
|زبان مقاله
|۱۹۴۱ میلادی
| data-type="authorfatherName" |فارسی
 
|-
|محل تولد
|تونس- استان قابس
|-
|رحلت
|در قید حیات
|-
|-
|فعالیت
|رهبر اسلامگرایان تونس و از مخالفان نظام سیاسی تونس
تاسیس جمعیت پاسدار قرآن کریم


|نشر
| data-type="authorfatherName" |پژوهشگاه مطالعات تقریبی - قم
|-
|-
|}
|}
</div>
</div>
[[راشد الغنوشی]] (زاده ۱۹۴۱ میلادی در [[تونس]]) رهبر اسلامگرایان تونس و از مخالفان نظام سیاسی تونس و مؤسس [[جمعیت پاسدار قرآن کریم]] است. راشد الغنوشی در مدرسه [[زیتونیه]] تحصیلات ابتدایی خود را گذراند و سپس برای تحصیل در سال 1963 به [[قاهره]] رفت. او از مدافعان دموکراسی و مخالف ارهاب و تکفیر است.
'''جریان شناسی [[سلفی گری]] در [[تونس]]''' از جمله موضوعاتی است که آگاهی از آن برای هرگونه فعالیت فرهنگی در کشور تونس لازم است؛ زیرا  
 
=زندگی نامه=
 
[[راشد الغنوشی]] در ۱۹۴۱ میلادی در روستایی کوچک در جنوب شرقی [[تونس]] چشم به جهان گشود. او در مدرسه [[زیتونیه]] قابس تحصیلات ابتدایی خود را گذراند و سپس وارد الخلدونیه شد. در ۱۹۶۲ میلادی از آن مدرسه فارغ التحصیل شد و بعدها در شهر قفصه به شغل معلمی روی آورد. وی یکسال در قفصه ماند؛ سپس در اوایل پاییز ۱۹۶۳ میلادی به منظور ادامه تحصیل در دانشگاه به قاهره رفت و یک سال و نیم بعد به سبب بحرانی شدن روابط تونس و مصر به ناچار به سوریه مهاجرت کرد. غنوشی در دانشگاه دمشق در ۱۹۶۸ میلادی به مقام استادی نایل آمد و سپس به پاریس رفت و تحصیلات عالیه خود را ادامه داد. اما پس از یکسال به دلیل مشکلات خانوادگی، تحصیل در اروپا را رها کرد و به تونس بازگشت و به عنوان استاد فلسفه مشغول به فعالیت شد. الغنوشی در سفر به سوریه، فرهنگ اسلامی را فرا گرفت و آن را با تجربه عملی که در زمینه فعالیت های اسلامی در پاریس از مبلغان در ۱۹۶۸ به دست آورده بود، درآمیخت.
 
غنوشی پس از مراجعت به تونس، نخستین هسته های حرکت اسلامی را در میهن خود تشکیل داد و در ۱۹۷۰ میلادی، مجله المعرفه را به عنوان ارگان حرکت «الاتجاه الاسلامی» که موجودیت رسمی حرکت را اعلام کرده بود، منتشر ساخت و با نشر مقالاتی متعدد در آن مجله از انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام خمینی(ره) به شدت حمایت و پشتیبانی کرد و به تبیین افکار و اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی پرداخت. به همین دلیل در دوران حبیب بورقبیه رییس جمهوری سکولار و وابسته به امپریالیسم فرانسه به ۱۱ سال زندان محکوم شد. او پس از سالیانی که در زندان به سر برد به محض آزادی موقت از کشور خود بیرون آمد اما دیری نپایید که او را ۲۲ سال تمام به انگلیس تبعید کردند. هنگام تبعید در لندن خبرنگاری از غنوشی می‌پرسد که اگر مردم یک نامزد کمونیست را به رهبری تونس انتخاب کنند، واکنش او چگونه خواهد بود، وی در پاسخ گفت آن را خواهد پذیرفت و تنها تلاش خواهد کرد که رأی مردم را در انتخابات بعدی به طرف حزب خود جلب کند.
غنوشی پس از آنکه مردم تونس بر ضد نظام دیکتاتوری قیام کردند و طاغوت حاکم را بیرون راندند به میهن خود بازگشت. <ref>[https://www.irna.ir/news/83668752/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%B4%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D8%BA%D9%86%D9%88%D8%B4%DB%8C https://www.irna.ir/news]</ref>
 
=شخصیت راشد الغنوشی=
شخصیت [[راشد الغنوشی]] تلفیقی از گرایش های مختلف است. وی می گوید که در سوریه ضمن مطالعه ژرف کتاب های فلسفی، مطالعه آثار اندیشمندانی از جهان اسلام همچون اقبال لاهوری، سیّد ابوالأعلی مودودی، سید قطب، محمد قطب و حسن البنا را مغتنم می شمرد که در جریان آن با گروه های حزب التحریر، سلفی ها، صوفیه و اخوان المسلمین آشنا شد اما به طور رسمی به عضویت هیچکدام درنیامد. گرچه سلفیگری را در ابتدا پذیرفت اما در بازگشت به تونس و پس از تجربه آن، به سطحی نگری و جزئی نگری آن پی برد و از آن فاصله گرفت. بدین ترتیب راشد الغنوشی شخصیتی چند بعدی و پیچیده داشت و نمی توان او را به یک جریان فکری خاص منتسب کرد.<ref>[https://www.irna.ir/news/83668752/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%B4%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D8%BA%D9%86%D9%88%D8%B4%DB%8C https://www.irna.ir/news]</ref>
 
=فعالیت های راشد الغنوشی=
 
غنوشی بیش از ۲۰ سال در دوران حکومت بن‌علی در لندن در تبعید به سر برد و پس از پیروزی بهار عربی در  ۲۰۱۱ میلادی به تونس بازگشت و توانست حزب نهضت را با همکاری قشر مذهبی در مدت کوتاهی دوباره احیا کند. حزب نهضت در نخستین انتخابات دمکراتیک تونس برای مجلس موسسان در ۲۰۱۱، ۳۷ درصد رأی آورد و در حکومت اتئلافی پس از انقلاب سهم عمده‌ای را بر عهده گرفت اما نگرانی‌ ناشی از اسلام‌گرایی روزافزون این حزب در جامعه‌ای که چندین دهه حکومت‌های سکولار را شاهد بود به ویژه پس از قتل منتقدین چپ‌گرای دولت شکری بلعید و محمد براهمی، باعث خیزش‌های تازه‌ای شد که در سال‌های۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ به بحران جدیدی در تونس منجر شد. نهضت برخلاف رسم معمول در کشورهای منطقه، داوطلبانه از قدرت کنار رفت و اجازه داد تا انتخابات جدیدی برگزار شود که در آن ۲۷ درصد رأی آورد و جزیی از حکومت ائتلافی کنونی به رهبری حزب ندای تونس است. یکی از نخستین اقدامات غنوشی پس از برگشت به تونس اعلان مخالفت با مفهوم خلافت بود و در این زمینه با اندیشه‌های حزب التحریر که خواهان تشکیل خلافت اسلامی بود به مخالفت برخاست. به باور او، اسلام با دمکراسی، حقوق بشر و آزادی فردی در تضاد نیست و یک مسلمان برخلاف باور رایج در جهان می‌تواند، دمکرات نیز باشد.<ref>[https://www.irna.ir/news/83668752/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D8%B4%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D8%BA%D9%86%D9%88%D8%B4%DB%8C https://www.irna.ir/news]</ref>
 
=تالیفات راشد الغنی=
شیخ راشد علاوه بر مقالات بسیار که در جرائد تونس و دیگر کشورها منتشر شده، تألیفاتی نیز دارد که علاوه بر عربی، به زبان های: انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی، ترکی و فارسی ترجمه و به چاپ رسیده است. تألیفات عمده وی عبارت است از:
   
طریقنا الی الحضاره.
 
نحن و الغرب
 
حق الاختلاف و واجب وحده الصف
 
القضیه الفلسطینه و الامام الخمینی
 
المرأه بین القران و واقع المسلمین
 
حقوق المواطنه فی الدوله الاسلامیه
 
الحرکه الاسلامیه و مسأله التغییر
 
مقاربات فی العلمانیه و المجتمع، المدنی


من تجربه الحرکه الاسلامیه فی تونس
این مقاله، اولا: آشنایی با فعالیت های این جریان در کشور تونس و ثانیا: ایجاد منبع و مرجعیت در زمینه مذکور جهت شناخت کیفیت تعامل یا مقابله با این جریان در کشور تونس است و ثالثا: ایجاد شناختی عمیق تر نسبت به میزان نفوذ و تاثیرگذاری این جریان در این کشور به صورت تخصصی برای مراکزی است که جهت فعالیت هایشان به چنین دانش میان مذهبی ای نیاز دارند. در مقاله پیش رو اطلاعاتی در زمینه های زیر از جریان سلفیت در کشور تونس ارائه گردیده است: ... 


مقالات
=مذاهب اسلامی تونس=
سیاست حاکمان تونس در طول تاریخ این بود که جز مذهب مالکی، مذهب دیگری رواج پیدا نکند؛ بنابراین مذهب بیشتر مردم تونس «مالکی» است. مذاهب «شیعی»، «حنفی» و «اباضی» ـ نحله ای از خوارج ـ نیز در این کشور زندگی می کنند.<ref>[https://farsi.al-shia.org/تشیع-در-تونس/ https://farsi.al-shia.org]</ref>


الامام الخمینی و التجدید
=[[جریانات سلفی]] در تونس=
==[[سلفيه علمى]]==
سلفيه علمى، يكى از گروه‏ هاى جريان سلفى در تونس است. اين گروه، صلح ‏طلب هستند و به طرح دعوت و وعظ بسنده می كنند. مبلغان آن، به ابعاد فقهى و عقيدتى تكيه كرده‏ اند و به دنبال علوم شرعى هستند. آنها خود را دنباله ‏رو مراجع سلفيه علمى در خارج (مثلًا مصر) و مخصوصاً نهاد دينى وهابى در عربستان می دانند. اين جريان در دهه 1990 م. با بازگشت جمعى از دانش ‏آموختگان تونسى از دانشگاه اسلامى به تونس و تلاش آنها براى ترويج افكار سلفيه علمى در ميان جوانان، وارد اين كشور شد و به سبب وجود شبكه‏ هاى ماهواره‏اى و اينترنت، به سرعت شيوع يافت.
به اعتقاد اين دسته از سلفی ها، قيام عليه حاكم حرام است، حتى اگر ظالم باشد. اغلب شيوخ آنها از هواداران رژيم بن ‏على بودند و بن ‏على نيز فعاليت‏ هاى آنها را تا حدودى ناديده می گرفت.
رويكرد سلفی هاى علمى تونس، نه تنها در جهت حفظ نظام بن ‏على بود، بلكه همچنين اين جريان با تحريم عمليات استشهادى فلسطينی ها عليه اسرائيل و «خودكشى» خواندن آن، عملًا فاصله قابل توجهى از ديگر انواع سلفيتِ تونسى و عربى گرفت. از جمله مهم‏ترين شخصيت هاى جريان سلفی گرى علمى، «كمال بن محمد بن على المرزوقى» و نيز «شيخ بشير بن حسن» هستند.
نگاه سلفی گرى علمى به فعاليت سياسى و حزبى و نيز جمعيتى، نگاهى منفى است و بر اين مقوله مبتنى است كه اسلام با حزب‏ گرايى سازگار نيست. از جمله تبعات اين كار، ايجاد انشقاق درون امت است. در نتيجه، فعاليت حزبى در ساختار سياسى يا فراتر از آن، به هر صورتى كه باشد، از ديد آنها مذموم است. آنها سياست را امرى منافى پرهيزگارى و بی فايده و حقير می شمارند و برايشان، دموكراسى نيرنگى گمراه ‏كننده و شيوه ه‏اى وسوسه ‏انگيز است كه در نهايت در مسيرى دور از جاده منتهى به خلافت، به بن ‏بست می رسد.<ref>http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=953</ref>


الحریات العامه فی الدوله الاسلامیه<ref>[http://iscq.ir/?part=menu&inc=menu&id=256 http://iscq.ir]</ref>
==[[سلفيه حركتى]] ([[اصلاح‏طلب يا جنبشى]])==
اين جريان از نظر فكرى و عملى، تا حدى شبيه سلفيه علمى و نزديك به تفكر اخوانى است. اين جريان كه پيش‏تر فقط خواستار اصلاحات سياسى بود، امروزه خواهان مشاركت عملى در فعاليت ‏هاى سياسى و تشكيل حزب و تفكر سلفى به عنوان چارچوبى جهت تبيين نحوه برخورد با واقعيت‏هاى سياسى- اقتصادى- آموزشى و اقتصادى است. به عبارتى اين جريان، زندگى سياسى دموكراتيك را پذيرفته است و در چارچوب آن فعاليت می كند و انتخابات آزاد را به عنوان ابزارى براى چرخش نخبگان می پذيرد.  


=آراء و مواضع راشد الغنوشی=
اين جريان سلفى، در 1988 م. با تأسيس «جبهه اسلامى تونس» به رهبرى «محمدعلى الحراثى»، «عبدالله الحاجى» و «محمد خوجه» فعاليت خود را آغاز كرد و پس از بازگشت بسيارى از جوانان تونسى جهادگر مستقر در افغانستان به‏ تونس، ظهور و بروز جدى يافت. البته جبهه اسلامى تونس، در ابتدا شامل بسيارى از سلفی ها، از جمله سلفی ‏هاى جهادى می ‏شد كه در سال‏هاى بعد، اين دو جريان از يكديگر جدا شدند. در واقع روشن است كه جريان سلفيت سياسى يا جنبشى، به تدريج و با جدا شدن از سلفی ‏هاى جهادى، به سوى پذيرش ساز و كارهاى سياست رسمى و عمل در چارچوب آنها حركت كرده است. اين جريان در دوره جديد، بسيار به سلفيت مصرى نزديك شده و اغلب گفتمانى نزديك به آنها در پيش گرفته است.
پس از انقلاب «ياسمن» تونس، چند حزب سلفى از درون اين جريان ظهور كرد كه از جمله مهم‏ترين آنها، «حزب الإصالة السلفى»، «حزب الإصلاح السلفى و حزب الرحمة السلفى» هستند.


==دموکراسی==
البته اين نوع سلفی گرى به فعاليت حزبى محدود نماند و فعاليت در چارچوب جمعيت ‏هاى خيريه، آموزشى و غيره را نيز در پيش گرفت. در حال حاضر ده ‏ها جمعيت و انجمن زير چتر اين نوع سلفيت در تونس فعال‏ند كه زير چتر فراگير «الجبهه التونسية للجمعيات الإسلامية» با مديريتِ شيخ مختار الجبالى، كه از جمله شناخته‏ شده ‏ترين و معتبرترين شيوخ سلفيتِ تونسى است، فعاليت می كنند.
ويژگی هاى ديگر اين جريان سلفى در تونس عبارت‏ند از:


النهضه از ابتدای تاسیس به تدریج از ایده خلافت و امت اسلامی فاصله گرفت و بسیاری از مفاهیم و ارزشهای مدرن را سعی کرد تا در درون اندیشه خویش هضم کند به همین سبب دموکراسی و دولت ملت را صراحتا به رسمیت شناخت و در کنگره دهم که در 20 تا 22 مه 2016 برگزار گردید علنا اعلام کرد که منافع تونس را به منافع اخوان المسلمین ترجیح می دهد که این نشان از تغییر رویکرد از فراملی به ملی توسط این حزب است.
الف. مذهب مالكى، مبناى شرعى جنبش سلفى در تونس است و بر اعتقاد صحيح به كتاب و سنت پيامبر مبتنى است؛


همچنین راشد الغنوشی در اندیشه سیاسی خود مسئله شورا را به درجه بسیار بالایی از اهمیت می‌رساند تا جایی که اذعان می‌کند که بعد از نص بالاترین جایگاه از آن شورا است و مهمترین اصل در تشکیل حکومت اسلامی است که می‌تواند به همراه شریعت مشروعیت حکومت را تامین کند. او همواره سعی در سازگار نمودن دموکراسی با اسلام داشته و معتقد است که ذهنیت تضاد و تعارض اسلام با دموکراسی توسط گروه‌های افراطی شکل گرفته و به هیچ وجه صحیح نیست.
ب. كار سازمانى و حزبى مجاز است و با قوانين شرع در تضاد نيست؛


وی مدعی است که خداوند امت را خلیفه خود قرار داده و هیچ کس به جز امت نمی‌تواند از جانب دین سخن بگوید و نماینده و حافظ آن بر روی زمین باشد به این معنا که نه دولت و نه هیج حزبی حق داعیه داری و سخنگویی از جانب دین را ندارد لذا خود امت باید درباره سرنوشت خویش تصمیم بگیرد.
ج. فراخوان براى مشاركت سياسى به منظور كاهش شر و ترويج خير و نيكى در كشور ضرورى و واجب است؛


همانطور که سابقا هم ذکر شد استبداد و دیکتاتوری حکام تونس از مهمترین پدیده هایی بود که بر اندیشه راشد الغنوشی تاثیر به سزایی برجای گذاشت تا به حدی که وی دموکراسی سکولار را بر استبداد دینی ترجیح می دهد در همین رابطه وی اذعان دارد که:
د. اسلام بايد به عنوان شيوه و راه‏حلى براى مشكلات مردم در سراسر جهان و نيز اتخاذ رويكردى معتدل و به دور از خشونت و افراط گرايى ارائه شود.<ref>http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=953</ref>


« ما ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﻭ ﺩیکﺘﺎﺗﻮﺭی ﺭﺍ ﺩﺭ همهی ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻭ ﺍﺷکﺎﻟﺶ ﺭﺩ ﻣیکنیم؛ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧی ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪی ﻧﺸﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﻣیﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﭘیﺸﻪ کﻨﺪ؛ ﺯیﺮﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺁیﻪ افانت تکره الناس ﺣﺘی یکﻮﻧﻮﺍ ﻣﺆﻣﻨیﻦ ﺍﺟﺎﺯﻩی ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﺭﺍ ﺣﺘی ﺑﻪ ﺍﻧﺒیﺎ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎی ﻋﺎﺩی ﺑﻪ ﻃﺮیق ﺍﻭﻟی ﻣﺠﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﻧیﺴﺘﻨﺪ. ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻧﻈﺎﻡ ﻭ ﺩﻭﻟﺘی ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩیﻫﺎی ﻋﻤﻮﻣی ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ، ﺣﺮکﺖ ﺍﺳﻼﻣی ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ یک ﮔﺮﻭﻩ ﺳیﺎﺳی ﻋﻤﻞ ﻣیکﻨﺪ؛ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻃﺮﻑﻫﺎی ﺩیﮕﺮ ﻭﮔﺮﻭﻩﻫﺎی ﺩیﮕﺮ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺋﻪکﺮﺩﻥ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎیی ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪی ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺧﻮیﺶ. ﭘﺲ ﺣﺮکﺖ ﺍﺳﻼﻣی ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺷﺮکﺖ ﻣیکﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎیﻨﺪﻩ ﻣیﻓﺮﺳﺘﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺨﺶﻫﺎی ﺍﺩﺍﺭی ﺩﻭﻟﺖ ﻭﻟﻮ ﺟﺰﺋی، ﺑﺮﺍی ﺗﻤﺮیﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﻮﺩ ﻣﺸﺎﺭکﺖ ﻣیکﻨﺪ ﻭ ﺑﺪین ترتیب ﻣیتوﺍﻧﺪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ کﻨﺪ.»
==[[سلفی جهادی]]==
اين گروه، افراطی ترين گروه سلفى است و به عكس جريان سلفيه حركتى، خواستار شورش عليه حاكم و انواع فعاليت ‏هاى جمعى، از جمله عمليات مسلحانه است. اين نوع سلفيت، البته در سطح منطقه ‏اى فراگير بوده است و نمی توان آن را در كشورهايى خاص خلاصه كرد. در اين معنا، سلفيت جهادى جريانى بين ‏المللى است كه ماهيت و اهداف خود را از همين بُعد بين ‏المللى كنش خويش می گيرد؛ كنشى كه بنا بر اعتقاد بزرگان اين جريان، براى مقاومت در برابر تهاجم صليبى به سرزمين‏ هاى اسلامى انجام داده می شود و هدف آن، مبارزه با اشغالگران و آزاد كردن سرزمين ‏هاى اسلامى از نفوذ و حضور صليبی هاست. به ويژه پس از اشغال افغانستان و عراق، بُعد بين‏ المللى كنش اين نوع سلفی گرى آشكارتر شد و به صورت گسترده ‏تر محل تأكيد قرار گرفت.


او معتقد است که دموکراسی و آزادی بر دعوت دینی اولویت دارد زیرا در اندیشه او دعوت دینی هم باید در بستری از آزادی های اجتماعی رخ دهد البته آزادی های اجتماعی که برای دیگر تفکرها و اندیشه ها هم چنین دعوتی را ممکن می سازد این گزاره چنان در باور الغنوشی پررنگ شده است که حتی وی اخیرا برای دیگر اندیشه ها همچون کمونیست ها و مسیحیان حق دعوت مسلمانان به کیش خود را قائل است، در صورتی که وی سابقا از مدافعان حکم ارتداد بود.
اين گروه در تونس، براى نخستين بار در دهه هشتاد ميلادى، با حضور جمعى از جوانان، كه دست به ضدعمليات ساده ابتدايى زده بودند، فعاليت خود را آغاز كرد. در عمليات مذكور، تعدادى از عوامل آن كشته و برخى بازداشت شدند و گروهى ديگر به خارج از تونس گريختند كه يكى از آنها «شيخ محمد الازرق» بود كه فتواى جهاد و مشروعيت اقدام عليه حكومت و دستگاه‏ هاى وابسته به آن‏ را صادر كرده بود. وى پس از انجام دادن اين عمليات به عربستان گريخت، اما نظام عربستان در اواسط دهه هشتاد ميلادى وى را دستگير كرد و تحويل دستگاه اطلاعات تونس داد و حكم اعدام وى صادر شد.
در دهه 1990 م، فعاليت سلفيت جهادى و انديشه اين جريان در تونس با ورود «شيخ الضرير الإدريسى» از عربستان و آموزش‏ هاى دينىِ وى در استان «سيدى بوزيد»، رشد خود را آغاز كرد.  


در مجموع وی دموکراسی را راهی برای تعالی مردم و احکام الهی می داند و اذعان دارد که بهترین روش موجود برای پیاده کردن احکام اسلامی توسط ملت است و نه تنها با اسلام تعارضی ندارد بلکه اسلام ذیل مفاهیمی همچون شورا و بیعت به آن توصیه کرده است.
تعدادى از عناصر اين جهاد در اواخر دهه هشتاد و اوايل دهه نود قرن گذشته ميلادى، پس از چند تجربه جهادى ناموفق به افغانستان رفتند و برخى از آنها كوشيدند هسته جماعت جهادى يك پارچه ‏اى نظير كار ليبيايی ها و الجزايری هاى مقيم افغانستان تشكيل دهند، اما تلاششان به دليل فقدان كادرهاى شايسته بين آنها بی نتيجه ماند. پس از خروج افغان‏ هاى عرب از افغانستان در 1992 م، جهادی هاى تونسى به سودان رفتند و باز هم كوشيدند جماعت مورد نظرشان را تشكيل دهند، اما اين بار هم ناكام ماندند. پس از تسلط طالبان بر افغانستان و ورود موج دوم افغان‏ هاى عرب به اين كشور، ده‏ها تن از جهادی هاى تونسى، پس از شركت در جنگ با صربستان و نسل ‏كشى، در اواسط دهه نود از بوسنى وارد افغانستان شدند و در آنجا توانستند پايگاه مستقلى براى خود تشكيل دهند، اما فرصتى براى توسعه اين پايگاه به منظور بازگشت به تونس براى جهاد پيدا نكردند.
در دهه نخست سده بيست و يكم، اين جريان توانمندى قابل توجهى در بسيج جوانان تونسى و فرستادن آنها به «جبهه ‏هاى جهاد» در افغانستان و عراق داشت.  


==تحزب==
بعد از حادثه يازده سپتامبر و حمله آمريكا به افغانستان در دسامبر 2001 م، اردوگاه سلفی هاى جهادى تونسى نيز در جنگ عليه نيروهاى آمريكايى در جبهه ارتفاعات تورابورا در كوه‏هاى سليمان در غرب جلال‏ آباد شركت كردند و ده‏ها نفر از آنها كشته و تعدادى نيز اسير شدند و به اين ترتيب، تجربه نوپاى جهاديان تونسى در آزمايشگاه‏ هاى افغانستان از پا افتاد.
پس از 14 ژانويه 2011 م.، سازمان جهانى القاعده و بازوى منطقه‏ اى آن در مغرب عربى، جريان جهادى تونسى را با استفاده از نظريات‏
رهبران و نيروهاى آموزش‏ ديده و پول احيا كرد.


از لازمه های دموکراسی وجود احزاب مستقل با اندیشه ها و نظرات مختلف است که بسیاری از اندیشمندان اهل سنت معاصر همچون مودودی و سیدقطب با ایجاد آنان مخالف بودند اما راشد الغنوشی حزب گرایی را از دو منظر مفید به فایده برای جامعه اسلامی می داند:
هدف از احياى اين مجموعه، بر هم زدن ثبات در منطقه و پيش‏برد برنامه ‏هاى خود در عرصه سياست بين ‏الملل و جذب نيروهاى جديد و آموزش آنها و نيز تلاش براى كاهش فشارهاى موجود بر روى گروه ‏هاى مسلح در الجزاير و ليبى و ايجاد خط امداد لجستيكى براى آنان بود.
1- اینکه مجرایی برای امر به معروف و نهی از منکر حاکمان و نصیحت آنان است که اگر از مدار حق خارج شدند توانایی اصلاح و یا برکناری آنان وجود داشته باشد
محدوده جغرافيايى خشونت ‏ها در تونس، حاكى از آن است كه اغلب كسانى كه در خشونت ‏هاى تونس دست داشته ‏اند، در مناطق حاشيه ‏اى تونس يا اطراف شهرهاى بزرگ اين كشور ساكن، و اغلب بيكار و پيش‏تر زندانى بوده ‏اند. جوانان مناطق مرزى و فقير و محروم در حاشيه پايتخت و استان‏ هاى «بنزرت» و «سيدى بوزيد» و «مدنين»، عناصر اصلى اين جريان را تشكيل می دهند.<ref>http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=953</ref>
2- و دیگری اینکه بستری برای تربیت و آموزش امت برای امر حکومت داری و مدیریت است


==سکولاریسم یا اسلامگرایی==
===رشد سلفی های جهادی در تونس===


گفتیم که در کنار دیکتاتوری حکام مستبد سکولاریسم نیز از جمله دل‌مشغولی های راشد الغنوشی بوده که اساسا یکی از دلایل اصلی رویکرد اسلام‌گرایی را پاسخی به این دو پدیده عنوان می کند که بعد از انقلاب با برطرف شدن این دو مسئله دیگر توجیهی برای اسلام سیاسی نیست اتفاقی که باعث حذف این پسوند در کنگره دهم شد.با گذشت زمان نحوه تعریف سکولاریسم و نوع مواجهه با آن در جنبش النهضه دچار تغییرات اساسی شده است.
سلفی هاى جهادى كه به جهاد به عنوان وظيفه و تكليف نگاه می كنند، با توجه به بُعد بين ‏المللى، جهاد را تنها به مرزهاى تونس محدود نمی دانند، تا جايى كه جهادگرايان سلفى در جنگ داخلى سوريه نيز شركت فعال دارند. سلفی هاى جهادى در شمال پايتخت تونس در شهرهايى مثل «بيزرت»، «جندوبا»، «كاروان»، «مهديا»، «سوس»، «سفاكس»، «تزور» و «ژربا مدنين» حضور دارند. قبل از انقلاب تونس، شمار جهادى‏ها صدها نفر بود، اما امروزه شمار آنها به هفت هزار تا نه هزار نفر مى‏رسد.<ref>http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=953</ref>


الغنوشی سکولاریسمی را که بتوان ضدیت با دین توسط دولت تعریف کرد تقبیح می کند که لزوما طرف مقابل آن دولت دینی قرار نمی گیرد وی پس از انقلاب به صراحت اعلام کرد که دولت باید انعکاس کلی جامعه باشد نه اینکه به نمایندگی از دین بر آن ولایت داشته باشد او تاکید کرد که نهاد دولت باید نسبت به دین بی طرف باشد یعنی نه موضع ضدیت و نه موضع حمایت به خود بگیرد


او در همین زمینه در یک مصاحبه ضمن انتقاد از سکولاریسم بوقیبه از دیکتاتورهای تونس میگوید:


« بورقیبه یک سکولار افراطی بود نه یک سکولار میانه رو. زیرا سکولاریسم الزاما به این معنا نیست که ضد دین باشد، بلکه در بسیاری از مواقع با آن همزیستی دارد. کما اینکه در فرهنگ انگلوساکسونی برای مثال وجود دارد. اما زمینه های فرانسوی سکولاریسم آن را فرهنگی ضد دینی معرفی می کند. یعنی به گونه ای که دیگر بی طرف نیست. در این برداشت دولت دیگر در برابر دین بی طرف نیست بلکه با آن جنگ دارد. از این رو برای مثال می بینیم که مشکل حجاب و تحریم آن در سنت های سکولاریسم غربی به جز فرانسه دیده نمی شود. در انگلستان حتی نحوه پوشش اسلامی پلیس های مسلمان را جدا کردند. به همین دلیل می گویم سکولاریسم بورقیبه افراطی و حتی فاشیستی بود. مکتبی که نه تنها به دموکراسی اعتقادی نداشت بلکه طرفدار تسلط دولت بر کل جامعه بود و قصد داشت بنیان های دینی جامعه را متلاشی کرده و از نو بسازد. به جای اینکه دولت نماینده جامعه باشد اراده خودش را تحمیل می کرد و این کاملا با آن چیزی که گفته می شود دولت باید در قبال دین بی طرف باشد تناقض دارد.»


الغنوشی رویکرد اسلامگرایی خود را با هدف مقابله با دشمنی حکام مستبد تونس با دین تعریف کرد که لزوما معنایش تلاش برای ایجاد دولت دینی نیست. این سیر تغییرات در کنگره دهم به اوج خودش رسید که به صورت علنی النهضه اعلام کرد که از یک حزب تبلیغی به یک حزب سیاسی تبدیل می‌شود و بعد دینی را از بعد سیاسی جدا می‌کند.
=[[احزاب سلفى تونس]]=
در اثر انقلاب تونس، گرايشى ميان سلفی هاى تونس به منظور كسب مشروعيت قانونى از طريق تأسيس احزاب سياسى مشاهده شد. در نتيجه اين گرايش، تعدادى از احزاب سلفى در صحنه ظهور كردند كه ضمن عمل در چارچوب هاى رسمى و قانونى، جوياى پيشبرد برنامه هاى خويش از راه هاى مسالمت جويانه هستند.<ref>http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=953</ref>


البته به ادعای غنوشی حزب النهضه هنوز هم از ارزش های اسلامی الهام می گیرد و به تعالی احکام الهی نسبت به قوانین بشری اعتقاد داد اما معتقد است که نباید این احکام به مردم تحمیل شوند بلکه باید مانند هر اعتقاد دیگیر در معرض انتخاب مردم قرار بگیرند و اگر مورد پذیرش واقع شدند می توانند تبدیل به قانون شوند از نظر راشد الغنوشی اگر مردم از قوانین شرع خوششان نیاید نباید این احکام را بر آنان جاری کرد به عنوان مثال حجاب یا حدود و مجازات‌های اسلامی زمانی باید تبدیل به قانون کلی جامعه شوند که مورد پذیرش عموم جامعه قرار گیرند و دموکراسی دقیقا در اینجا به معنای اعتلای احکام اسلامی تعبیر می شود.


در مجموع می توان گفت که جنبش النهضه و راشد الغنوشی سکولاریسم علمی را هرگز نپذیرفتند اما به سکولاریسم عینی تن در دادند یعنی در بازنویسی قانون اساسی پذیرفتند که شریعت از منابع قانون گذاری نباشد که ناظر به دلایل این امر در خاتمه مقاله توضیحات لازم ارائه خواهد شد.
==[[حزب اصالت]]==
حزب اصالت نخستين حزب سلفى، بود كه در مارس 2012 توانست مجوز فعاليت بگيرد و به صورت قانونى به فعاليت بپردازد. رهبرى اين حزب را «مولدى على»، استاد حقوق بين الملل و از جمله شخصيت هاى تحت تعقيب دوره بن على به عهده دارد. اين حزب از احزاب سلفى نزديك به «[[حزب النور]]» مصر است و گرايشى آشكار به اولويت بخشيدن به دعوت و تبليغ دينى در عرصه اجتماعى دارد.<ref>http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=953</ref>


==آزادی==
==[[حزب الرحمه]]==
حزب دوم، «حزب الرحمه» است كه در جولاى 2012 توانست مجوز فعاليت خود را دريافت كند و رسماً به فعاليت بپردازد. رهبر اين حزب، «سعيد الجزائرى» است كه از جمله افراد منشعب شده از النهضه است. اين حزب نيز همچون «حزب اصالت»، بر اعمال شريعت در چارچوبى قانونى تأكيد می كند و به ويژه بر مسائل اجتماعى طبقات ضعيف، از جمله اشتغال، بهداشت، خانه سازى و نيز آموزش متمركز است.<ref>http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=953</ref>


آزادی در اندیشه سیاسی راشد الغنوشی جایگاه ویژه ای پیدا می کند زیرا هنگامی که یک دستگاه فکری دموکراسی و تحزب را می پذیرد به ناچار باید حق فعالیت گروه‌ها و اندیشه‌های دیگر را در جامعه نیز به رسمیت بشناسد زیرا این دسته از مفاهیم در اندیشه سیاسی به نوعی لازم و ملزوم یکدیگرند و بدون وجود یکی حضور دیگری بی معنا جلوه می‌کند.
==[[جبهه اصلاح]]==
سومين حزب، «جبهه اصلاح» است. اين حزب در مى 2012 قانونى شد و نفوذ و اعتبارى بيشتر از دو حزب نخست به دست آورد. گفته می شود اين حزب از ميان احزاب سلفى، نزديك ترين رويكردها را به النهضه دارد. بنا بر بعضى گزارش ها، اين حزب را می توان ميراث دار جبهه اسلامى اصلاح تونس دانست؛ جبهه اى كه در اواخر دهه 1980 به مبارزه مسلحانه عليه رژيم حاكم دعوت كرد و «محمد خوجه» را در رأس خود دارد. اعضاى اصلى اين جبهه پس از انقلاب تونس در اجتماعى كه با اخوان تونس برگزار كردند، خط مشى مسلحانه را كنار گذاشتند و در سايه تحول وضعيت تونس و سقوط نظام استبدادى و رواج آزادی هاى سياسى، وارد فرآيندهاى قانونى موجود شدند و در نتيجه، با تأسيس حزب، رسماً به صحنه سياسى وارد شدند. اين حزب افراد فراوانى را از درون النهضه كه از عملكرد رهبری شان ناراضى بوده اند و نيز بسيارى از سلفی هاى جهادى را به خود جذب كرد. جبهه اصلاح و كادر رهبرى و اغلب پيروان‏ آن اهداف و روش هاى حركت «[[اتجاه اسلامى]]» را دنبال مى‏كنند. در مجموع، اين حزب، بنا بر گفتمان مطرح شده از سوى رهبر آن، به دنبال تحقق دموكراسى اسلامى است كه همان نهادينه كردن شريعت است.<ref>http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=953</ref>


وی برای تئوریزه کردن این مفهوم به کرات از آیه «لا اکراه فی الدین» استفاده کرده و از آن دستمایه ای برای مشروعیت سازی به الگوی حکومتی مورد نظر خویش استفاده کرده است. او در این باب کتابی به عنوان آزادی‌های عمومی در حکومت اسلامی نوشته که بیانگر نظرات و اندیشه‌هایش در این زمینه است.
==[[حزب التحریر]]==
«حزب التحریر» را «تقی الدین النبهانی» محقق اسلامی فلسطینی الاصل، در سال 1953 پایه گذاشت. پایه گذار حزب التحریر در ابتدا، حرفی از ضرورت تأسیس حکومت اسلامی به میان نیاورد، ولی بعدها این حزب به عنوان یک حزب بین المللی در آمد. نظریه سیاسی حزب التحریر بر پایه دو اصل قرار داشت: اول، نیاز به احکام و قوانین اسلامی موسوم به شریعت که شئون زندگی انسان (سیاست، اقتصاد، علوم و اخلاق) را در بر می گیرد. دوم، نیاز به حکومت اسلامی واقعی، زیرا یک جامعه عادل تنها در قالب چنین نظام سیاسی ای قابل دستیابی است. اسلام سیاسی متضمن ترکیب منحصر به فرد دین و سیاست است و میان دین و دولت جدایی وجود ندارد.  


==حقوق زن و هنرهای زیبا==
حزب التحریر خود را نه یک سازمان مذهبی، بلکه یک حزب سیاسی می شناسد که ایدئولوژی اش بر پایه اسلام قرار دارد. حزب التحریر مانند اکثر گروه های مذهبی، مدعی رسالتی خدادادی برای دعوت مردم به اسلام و احیای سلطنت خداوند بر روی زمین است که نام آن را «خلافت» می گذارد. و با استفاده از قرآن و حدیث، از حقانیت ایدئولوژی خود دفاع می کند.<ref>https://www.alwahabiyah.com/fa/Article/View/21006/خاستگاه-ها،-ایدئولوژی-و-ساختار-حزب-التحریر</ref>


راشد الغنوشی با اعتقاد به تساوی حقوق زن و مرد در اسلام که تنها معیار برتری را در میان آن دو تقوا قرار داده است به انتقاد به تمدن غرب می پردازد که با معیار قرار دادن بهره‌وری اقتصادی باعث ظلم به زن شده است :
معروف‏ ترين و قدرتمندترين حزب سلفى در دوره جديد، حزب «التحرير» است. البته به لحاظ برنامه و اهداف، اين حزب تفاوت هاى بارزى با ديگر احزاب سلفى دارد. اين حزب جزئى از حزب التحرير در ساير كشورهاى اسلامى به شمار می رود كه در اصل از سوى مجموعه اى انشعاب يافته از اخوان المسلمين در دهه 1950 تأسيس شد و هدف خود را اعاده خلافت و نيز حركت به سوى حاكم كردن شريعت در امت اسلامى تحت حكومت خلافت قرار داد. اين حزب اساساً در واكنش به تغيير اهداف‏ اخوان المسلمين و گرايش تدريجى آن به حركت در چارچوب هاى موجود شكل گرفت و هدف احياى خلافت را كه به تدريج در گفتمانِ اخوانى رنگ می باخت، محقق كرد.


«ﺍﺳﻼﻡ میاﻥ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ کرﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻋﺎﻣﻞ ﺑﺮﺗﺮی یکی ﺑﺮ ﺩیگری ﺟﺰ ﺗﻘﻮﺍ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﻭ ﺷﺎیستگی ﻧﻤی توﺍﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﺻﻞ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮﻭﺯ ﺧﻠﻞ ﺩﺭ ﺗﻮﺯیع ﻧﻘﺶﻫﺎ ﻭ تکاﻣﻞ ﺁﻥﻫﺎ نمی ﺷﻮﺩ؛ بلکه ﺗﻤﺪﻥ ﺟﺪید ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺎﺩی ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮﻭﺯ ﺧﻠﻞ ﺩﺭ ﺍیفای ﻧﻘﺶ ﻫﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻮلید ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی ﺭﺍ ﺑﺎﻻﺗﺮین ﺟﺎیگاﻩ ﻭ میزﺍﻥ ﺳﻨﺠﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺣﺎلیکه ﻧﻘﺶﻫﺎی ﺩیگری ﭼﻮﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎعی، ﺍﻣﻮﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻭ ﺍﻣﻮﺭ کﻮﺩک ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کرﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ همه ی ﺍین ﻧﻘﺶﻫﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍیفاﮔﺮﺍﻥ ﺍین ﻧﻘشﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ تکریم ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺗﻤﺪﻥ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺑﻪ ﺩلیل ﺗﻮﺟﻪ بیش ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﺗﻮلید ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﭼﺎﺭ ﻓﺮﻭﭘﺎشی ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺗﺎ ﺟﺎیی که ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﺮﺍﺽ ﻧﺴﻞ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺑﻪ میان ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍین، مشکل ﺩﺭ ﻣﺸﺎﺭکت ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ سیاسی، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎعی نیست؛ بلکه مشکل، ﻣﺒﻨﺎ ﻭ ﺍﺳﺎﺱ فکری ﺍین ﻣﺸﺎﺭکت ﻭ ﺍفقی ﺍﺳﺖ که ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺁﻥ ﮔﺎﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ میﺷﻮﺩ.»
اين حزب فعاليت خود را در دهه 1980 آغاز كرد و در آن دوره در سايه فضاى سركوب حاكم بر تونس، به صورت مجموعه اى كوچك و كم تحرك عمل می كرد. همچنين در برخى مناطق تونس پايگاه هاى مردمى قابل توجهى دارد؛ به ويژه در مناطق حاشيه اى پايتخت و نيز برخى از شهرهاى اطراف آن، محبوبيتش حتى از النهضه بيشتر است. حزب التحرير به دليل ايستارهاى تندى كه اغلب در برابر نهادهاى دولتى و در مخالفت با رويه حاكم بر آن اتخاذ می كند. <ref>http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=953</ref>


وی قوانین اسلام درباره زن را جزء راقی‌ترین و پیشرفته‌ترین قوانین جهان می داند که حقوق وکرامتش را حفظ میکند و تمامی آن چه که باعث شده تصویری سیاه از حقوق زن در اسلام را در جهان نشان دهد رفتار و عملکرد گروه‌های تروریستی و افراطی می‌داند.


وی همچنین با جدیت معتقد است که اسلام باید به عرصه هنرهای مدرن مانند بازیگری و تئاتر ورود کند و این مظاهر از مدرنیته را به هیچ وجه متعارض با اسلام نمی داند.<ref>[http://www.css.ir/fa/content/114855/نقد_و_بررسی_الگوی_اسلام%E2%80%8Cگرایی_راشد_الغنوشی_و_جنبش_النهضه_در_تونس http://www.css.ir/fa]</ref>
از ميان چهار حزب سلفى يادشده، «حزب اصلاح» به رغم طرح انتقادات، از ساير احزاب به النهضه و جريان اسلام گرايى ميانه نزديك تر است. دو حزب «الرحمة» و «الاصالة» توجه چندانى به مسائل سياسى ندارند و اغلب جوياى تحولات اجتماعی اند.
از ميان اين احزاب، تنها حزبى كه جريانى تحول خواه و مخالف وضع موجود سياسى است، حزب التحرير است كه برنامه ايدئولوژيك مشخصى با هدف تأسيس خلافت اسلامى و بازگشت به سيره سلف صالح دارد و دموكراسى جديد تونس را رد می كند. با اين حال، التحرير در صحنه سياسى تونس حضورى رسمى يافته، به عنوان نيرويى اثرگذار مطرح است.<ref>http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=953</ref>




=پانویس=
{{پانویس|2}}


[[رده:عالمان اهل سنت]]
[[رده:سلفیت و سلفی گری ]]
[[رده:جریان های سلفی ]]
[[رده:جریان های موجود در تونس ]]
[[رده:جریان های موجود در کشورهای اسلامی ]]

نسخهٔ ‏۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۱۰

پرچم کشور تونس
جمهوری تونس
سلفیت در تونس
پرچم
عنوان مقاله جریان شناسی سلفی گری در تونس
زبان مقاله فارسی
نشر پژوهشگاه مطالعات تقریبی - قم

جریان شناسی سلفی گری در تونس از جمله موضوعاتی است که آگاهی از آن برای هرگونه فعالیت فرهنگی در کشور تونس لازم است؛ زیرا

این مقاله، اولا: آشنایی با فعالیت های این جریان در کشور تونس و ثانیا: ایجاد منبع و مرجعیت در زمینه مذکور جهت شناخت کیفیت تعامل یا مقابله با این جریان در کشور تونس است و ثالثا: ایجاد شناختی عمیق تر نسبت به میزان نفوذ و تاثیرگذاری این جریان در این کشور به صورت تخصصی برای مراکزی است که جهت فعالیت هایشان به چنین دانش میان مذهبی ای نیاز دارند. در مقاله پیش رو اطلاعاتی در زمینه های زیر از جریان سلفیت در کشور تونس ارائه گردیده است: ...

مذاهب اسلامی تونس

سیاست حاکمان تونس در طول تاریخ این بود که جز مذهب مالکی، مذهب دیگری رواج پیدا نکند؛ بنابراین مذهب بیشتر مردم تونس «مالکی» است. مذاهب «شیعی»، «حنفی» و «اباضی» ـ نحله ای از خوارج ـ نیز در این کشور زندگی می کنند.[۱]

جریانات سلفی در تونس

سلفيه علمى

سلفيه علمى، يكى از گروه‏ هاى جريان سلفى در تونس است. اين گروه، صلح ‏طلب هستند و به طرح دعوت و وعظ بسنده می كنند. مبلغان آن، به ابعاد فقهى و عقيدتى تكيه كرده‏ اند و به دنبال علوم شرعى هستند. آنها خود را دنباله ‏رو مراجع سلفيه علمى در خارج (مثلًا مصر) و مخصوصاً نهاد دينى وهابى در عربستان می دانند. اين جريان در دهه 1990 م. با بازگشت جمعى از دانش ‏آموختگان تونسى از دانشگاه اسلامى به تونس و تلاش آنها براى ترويج افكار سلفيه علمى در ميان جوانان، وارد اين كشور شد و به سبب وجود شبكه‏ هاى ماهواره‏اى و اينترنت، به سرعت شيوع يافت. به اعتقاد اين دسته از سلفی ها، قيام عليه حاكم حرام است، حتى اگر ظالم باشد. اغلب شيوخ آنها از هواداران رژيم بن ‏على بودند و بن ‏على نيز فعاليت‏ هاى آنها را تا حدودى ناديده می گرفت. رويكرد سلفی هاى علمى تونس، نه تنها در جهت حفظ نظام بن ‏على بود، بلكه همچنين اين جريان با تحريم عمليات استشهادى فلسطينی ها عليه اسرائيل و «خودكشى» خواندن آن، عملًا فاصله قابل توجهى از ديگر انواع سلفيتِ تونسى و عربى گرفت. از جمله مهم‏ترين شخصيت هاى جريان سلفی گرى علمى، «كمال بن محمد بن على المرزوقى» و نيز «شيخ بشير بن حسن» هستند. نگاه سلفی گرى علمى به فعاليت سياسى و حزبى و نيز جمعيتى، نگاهى منفى است و بر اين مقوله مبتنى است كه اسلام با حزب‏ گرايى سازگار نيست. از جمله تبعات اين كار، ايجاد انشقاق درون امت است. در نتيجه، فعاليت حزبى در ساختار سياسى يا فراتر از آن، به هر صورتى كه باشد، از ديد آنها مذموم است. آنها سياست را امرى منافى پرهيزگارى و بی فايده و حقير می شمارند و برايشان، دموكراسى نيرنگى گمراه ‏كننده و شيوه ه‏اى وسوسه ‏انگيز است كه در نهايت در مسيرى دور از جاده منتهى به خلافت، به بن ‏بست می رسد.[۲]

سلفيه حركتى (اصلاح‏طلب يا جنبشى)

اين جريان از نظر فكرى و عملى، تا حدى شبيه سلفيه علمى و نزديك به تفكر اخوانى است. اين جريان كه پيش‏تر فقط خواستار اصلاحات سياسى بود، امروزه خواهان مشاركت عملى در فعاليت ‏هاى سياسى و تشكيل حزب و تفكر سلفى به عنوان چارچوبى جهت تبيين نحوه برخورد با واقعيت‏هاى سياسى- اقتصادى- آموزشى و اقتصادى است. به عبارتى اين جريان، زندگى سياسى دموكراتيك را پذيرفته است و در چارچوب آن فعاليت می كند و انتخابات آزاد را به عنوان ابزارى براى چرخش نخبگان می پذيرد.

اين جريان سلفى، در 1988 م. با تأسيس «جبهه اسلامى تونس» به رهبرى «محمدعلى الحراثى»، «عبدالله الحاجى» و «محمد خوجه» فعاليت خود را آغاز كرد و پس از بازگشت بسيارى از جوانان تونسى جهادگر مستقر در افغانستان به‏ تونس، ظهور و بروز جدى يافت. البته جبهه اسلامى تونس، در ابتدا شامل بسيارى از سلفی ها، از جمله سلفی ‏هاى جهادى می ‏شد كه در سال‏هاى بعد، اين دو جريان از يكديگر جدا شدند. در واقع روشن است كه جريان سلفيت سياسى يا جنبشى، به تدريج و با جدا شدن از سلفی ‏هاى جهادى، به سوى پذيرش ساز و كارهاى سياست رسمى و عمل در چارچوب آنها حركت كرده است. اين جريان در دوره جديد، بسيار به سلفيت مصرى نزديك شده و اغلب گفتمانى نزديك به آنها در پيش گرفته است. پس از انقلاب «ياسمن» تونس، چند حزب سلفى از درون اين جريان ظهور كرد كه از جمله مهم‏ترين آنها، «حزب الإصالة السلفى»، «حزب الإصلاح السلفى و حزب الرحمة السلفى» هستند.

البته اين نوع سلفی گرى به فعاليت حزبى محدود نماند و فعاليت در چارچوب جمعيت ‏هاى خيريه، آموزشى و غيره را نيز در پيش گرفت. در حال حاضر ده ‏ها جمعيت و انجمن زير چتر اين نوع سلفيت در تونس فعال‏ند كه زير چتر فراگير «الجبهه التونسية للجمعيات الإسلامية» با مديريتِ شيخ مختار الجبالى، كه از جمله شناخته‏ شده ‏ترين و معتبرترين شيوخ سلفيتِ تونسى است، فعاليت می كنند. ويژگی هاى ديگر اين جريان سلفى در تونس عبارت‏ند از:

الف. مذهب مالكى، مبناى شرعى جنبش سلفى در تونس است و بر اعتقاد صحيح به كتاب و سنت پيامبر مبتنى است؛

ب. كار سازمانى و حزبى مجاز است و با قوانين شرع در تضاد نيست؛

ج. فراخوان براى مشاركت سياسى به منظور كاهش شر و ترويج خير و نيكى در كشور ضرورى و واجب است؛

د. اسلام بايد به عنوان شيوه و راه‏حلى براى مشكلات مردم در سراسر جهان و نيز اتخاذ رويكردى معتدل و به دور از خشونت و افراط گرايى ارائه شود.[۳]

سلفی جهادی

اين گروه، افراطی ترين گروه سلفى است و به عكس جريان سلفيه حركتى، خواستار شورش عليه حاكم و انواع فعاليت ‏هاى جمعى، از جمله عمليات مسلحانه است. اين نوع سلفيت، البته در سطح منطقه ‏اى فراگير بوده است و نمی توان آن را در كشورهايى خاص خلاصه كرد. در اين معنا، سلفيت جهادى جريانى بين ‏المللى است كه ماهيت و اهداف خود را از همين بُعد بين ‏المللى كنش خويش می گيرد؛ كنشى كه بنا بر اعتقاد بزرگان اين جريان، براى مقاومت در برابر تهاجم صليبى به سرزمين‏ هاى اسلامى انجام داده می شود و هدف آن، مبارزه با اشغالگران و آزاد كردن سرزمين ‏هاى اسلامى از نفوذ و حضور صليبی هاست. به ويژه پس از اشغال افغانستان و عراق، بُعد بين‏ المللى كنش اين نوع سلفی گرى آشكارتر شد و به صورت گسترده ‏تر محل تأكيد قرار گرفت.

اين گروه در تونس، براى نخستين بار در دهه هشتاد ميلادى، با حضور جمعى از جوانان، كه دست به ضدعمليات ساده ابتدايى زده بودند، فعاليت خود را آغاز كرد. در عمليات مذكور، تعدادى از عوامل آن كشته و برخى بازداشت شدند و گروهى ديگر به خارج از تونس گريختند كه يكى از آنها «شيخ محمد الازرق» بود كه فتواى جهاد و مشروعيت اقدام عليه حكومت و دستگاه‏ هاى وابسته به آن‏ را صادر كرده بود. وى پس از انجام دادن اين عمليات به عربستان گريخت، اما نظام عربستان در اواسط دهه هشتاد ميلادى وى را دستگير كرد و تحويل دستگاه اطلاعات تونس داد و حكم اعدام وى صادر شد. در دهه 1990 م، فعاليت سلفيت جهادى و انديشه اين جريان در تونس با ورود «شيخ الضرير الإدريسى» از عربستان و آموزش‏ هاى دينىِ وى در استان «سيدى بوزيد»، رشد خود را آغاز كرد.

تعدادى از عناصر اين جهاد در اواخر دهه هشتاد و اوايل دهه نود قرن گذشته ميلادى، پس از چند تجربه جهادى ناموفق به افغانستان رفتند و برخى از آنها كوشيدند هسته جماعت جهادى يك پارچه ‏اى نظير كار ليبيايی ها و الجزايری هاى مقيم افغانستان تشكيل دهند، اما تلاششان به دليل فقدان كادرهاى شايسته بين آنها بی نتيجه ماند. پس از خروج افغان‏ هاى عرب از افغانستان در 1992 م، جهادی هاى تونسى به سودان رفتند و باز هم كوشيدند جماعت مورد نظرشان را تشكيل دهند، اما اين بار هم ناكام ماندند. پس از تسلط طالبان بر افغانستان و ورود موج دوم افغان‏ هاى عرب به اين كشور، ده‏ها تن از جهادی هاى تونسى، پس از شركت در جنگ با صربستان و نسل ‏كشى، در اواسط دهه نود از بوسنى وارد افغانستان شدند و در آنجا توانستند پايگاه مستقلى براى خود تشكيل دهند، اما فرصتى براى توسعه اين پايگاه به منظور بازگشت به تونس براى جهاد پيدا نكردند. در دهه نخست سده بيست و يكم، اين جريان توانمندى قابل توجهى در بسيج جوانان تونسى و فرستادن آنها به «جبهه ‏هاى جهاد» در افغانستان و عراق داشت.

بعد از حادثه يازده سپتامبر و حمله آمريكا به افغانستان در دسامبر 2001 م، اردوگاه سلفی هاى جهادى تونسى نيز در جنگ عليه نيروهاى آمريكايى در جبهه ارتفاعات تورابورا در كوه‏هاى سليمان در غرب جلال‏ آباد شركت كردند و ده‏ها نفر از آنها كشته و تعدادى نيز اسير شدند و به اين ترتيب، تجربه نوپاى جهاديان تونسى در آزمايشگاه‏ هاى افغانستان از پا افتاد. پس از 14 ژانويه 2011 م.، سازمان جهانى القاعده و بازوى منطقه‏ اى آن در مغرب عربى، جريان جهادى تونسى را با استفاده از نظريات‏ رهبران و نيروهاى آموزش‏ ديده و پول احيا كرد.

هدف از احياى اين مجموعه، بر هم زدن ثبات در منطقه و پيش‏برد برنامه ‏هاى خود در عرصه سياست بين ‏الملل و جذب نيروهاى جديد و آموزش آنها و نيز تلاش براى كاهش فشارهاى موجود بر روى گروه ‏هاى مسلح در الجزاير و ليبى و ايجاد خط امداد لجستيكى براى آنان بود. محدوده جغرافيايى خشونت ‏ها در تونس، حاكى از آن است كه اغلب كسانى كه در خشونت ‏هاى تونس دست داشته ‏اند، در مناطق حاشيه ‏اى تونس يا اطراف شهرهاى بزرگ اين كشور ساكن، و اغلب بيكار و پيش‏تر زندانى بوده ‏اند. جوانان مناطق مرزى و فقير و محروم در حاشيه پايتخت و استان‏ هاى «بنزرت» و «سيدى بوزيد» و «مدنين»، عناصر اصلى اين جريان را تشكيل می دهند.[۴]

رشد سلفی های جهادی در تونس

سلفی هاى جهادى كه به جهاد به عنوان وظيفه و تكليف نگاه می كنند، با توجه به بُعد بين ‏المللى، جهاد را تنها به مرزهاى تونس محدود نمی دانند، تا جايى كه جهادگرايان سلفى در جنگ داخلى سوريه نيز شركت فعال دارند. سلفی هاى جهادى در شمال پايتخت تونس در شهرهايى مثل «بيزرت»، «جندوبا»، «كاروان»، «مهديا»، «سوس»، «سفاكس»، «تزور» و «ژربا مدنين» حضور دارند. قبل از انقلاب تونس، شمار جهادى‏ها صدها نفر بود، اما امروزه شمار آنها به هفت هزار تا نه هزار نفر مى‏رسد.[۵]



احزاب سلفى تونس

در اثر انقلاب تونس، گرايشى ميان سلفی هاى تونس به منظور كسب مشروعيت قانونى از طريق تأسيس احزاب سياسى مشاهده شد. در نتيجه اين گرايش، تعدادى از احزاب سلفى در صحنه ظهور كردند كه ضمن عمل در چارچوب هاى رسمى و قانونى، جوياى پيشبرد برنامه هاى خويش از راه هاى مسالمت جويانه هستند.[۶]


حزب اصالت

حزب اصالت نخستين حزب سلفى، بود كه در مارس 2012 توانست مجوز فعاليت بگيرد و به صورت قانونى به فعاليت بپردازد. رهبرى اين حزب را «مولدى على»، استاد حقوق بين الملل و از جمله شخصيت هاى تحت تعقيب دوره بن على به عهده دارد. اين حزب از احزاب سلفى نزديك به «حزب النور» مصر است و گرايشى آشكار به اولويت بخشيدن به دعوت و تبليغ دينى در عرصه اجتماعى دارد.[۷]

حزب الرحمه

حزب دوم، «حزب الرحمه» است كه در جولاى 2012 توانست مجوز فعاليت خود را دريافت كند و رسماً به فعاليت بپردازد. رهبر اين حزب، «سعيد الجزائرى» است كه از جمله افراد منشعب شده از النهضه است. اين حزب نيز همچون «حزب اصالت»، بر اعمال شريعت در چارچوبى قانونى تأكيد می كند و به ويژه بر مسائل اجتماعى طبقات ضعيف، از جمله اشتغال، بهداشت، خانه سازى و نيز آموزش متمركز است.[۸]

جبهه اصلاح

سومين حزب، «جبهه اصلاح» است. اين حزب در مى 2012 قانونى شد و نفوذ و اعتبارى بيشتر از دو حزب نخست به دست آورد. گفته می شود اين حزب از ميان احزاب سلفى، نزديك ترين رويكردها را به النهضه دارد. بنا بر بعضى گزارش ها، اين حزب را می توان ميراث دار جبهه اسلامى اصلاح تونس دانست؛ جبهه اى كه در اواخر دهه 1980 به مبارزه مسلحانه عليه رژيم حاكم دعوت كرد و «محمد خوجه» را در رأس خود دارد. اعضاى اصلى اين جبهه پس از انقلاب تونس در اجتماعى كه با اخوان تونس برگزار كردند، خط مشى مسلحانه را كنار گذاشتند و در سايه تحول وضعيت تونس و سقوط نظام استبدادى و رواج آزادی هاى سياسى، وارد فرآيندهاى قانونى موجود شدند و در نتيجه، با تأسيس حزب، رسماً به صحنه سياسى وارد شدند. اين حزب افراد فراوانى را از درون النهضه كه از عملكرد رهبری شان ناراضى بوده اند و نيز بسيارى از سلفی هاى جهادى را به خود جذب كرد. جبهه اصلاح و كادر رهبرى و اغلب پيروان‏ آن اهداف و روش هاى حركت «اتجاه اسلامى» را دنبال مى‏كنند. در مجموع، اين حزب، بنا بر گفتمان مطرح شده از سوى رهبر آن، به دنبال تحقق دموكراسى اسلامى است كه همان نهادينه كردن شريعت است.[۹]

حزب التحریر

«حزب التحریر» را «تقی الدین النبهانی» محقق اسلامی فلسطینی الاصل، در سال 1953 پایه گذاشت. پایه گذار حزب التحریر در ابتدا، حرفی از ضرورت تأسیس حکومت اسلامی به میان نیاورد، ولی بعدها این حزب به عنوان یک حزب بین المللی در آمد. نظریه سیاسی حزب التحریر بر پایه دو اصل قرار داشت: اول، نیاز به احکام و قوانین اسلامی موسوم به شریعت که شئون زندگی انسان (سیاست، اقتصاد، علوم و اخلاق) را در بر می گیرد. دوم، نیاز به حکومت اسلامی واقعی، زیرا یک جامعه عادل تنها در قالب چنین نظام سیاسی ای قابل دستیابی است. اسلام سیاسی متضمن ترکیب منحصر به فرد دین و سیاست است و میان دین و دولت جدایی وجود ندارد.

حزب التحریر خود را نه یک سازمان مذهبی، بلکه یک حزب سیاسی می شناسد که ایدئولوژی اش بر پایه اسلام قرار دارد. حزب التحریر مانند اکثر گروه های مذهبی، مدعی رسالتی خدادادی برای دعوت مردم به اسلام و احیای سلطنت خداوند بر روی زمین است که نام آن را «خلافت» می گذارد. و با استفاده از قرآن و حدیث، از حقانیت ایدئولوژی خود دفاع می کند.[۱۰]

معروف‏ ترين و قدرتمندترين حزب سلفى در دوره جديد، حزب «التحرير» است. البته به لحاظ برنامه و اهداف، اين حزب تفاوت هاى بارزى با ديگر احزاب سلفى دارد. اين حزب جزئى از حزب التحرير در ساير كشورهاى اسلامى به شمار می رود كه در اصل از سوى مجموعه اى انشعاب يافته از اخوان المسلمين در دهه 1950 تأسيس شد و هدف خود را اعاده خلافت و نيز حركت به سوى حاكم كردن شريعت در امت اسلامى تحت حكومت خلافت قرار داد. اين حزب اساساً در واكنش به تغيير اهداف‏ اخوان المسلمين و گرايش تدريجى آن به حركت در چارچوب هاى موجود شكل گرفت و هدف احياى خلافت را كه به تدريج در گفتمانِ اخوانى رنگ می باخت، محقق كرد.

اين حزب فعاليت خود را در دهه 1980 آغاز كرد و در آن دوره در سايه فضاى سركوب حاكم بر تونس، به صورت مجموعه اى كوچك و كم تحرك عمل می كرد. همچنين در برخى مناطق تونس پايگاه هاى مردمى قابل توجهى دارد؛ به ويژه در مناطق حاشيه اى پايتخت و نيز برخى از شهرهاى اطراف آن، محبوبيتش حتى از النهضه بيشتر است. حزب التحرير به دليل ايستارهاى تندى كه اغلب در برابر نهادهاى دولتى و در مخالفت با رويه حاكم بر آن اتخاذ می كند. [۱۱]


از ميان چهار حزب سلفى يادشده، «حزب اصلاح» به رغم طرح انتقادات، از ساير احزاب به النهضه و جريان اسلام گرايى ميانه نزديك تر است. دو حزب «الرحمة» و «الاصالة» توجه چندانى به مسائل سياسى ندارند و اغلب جوياى تحولات اجتماعی اند. از ميان اين احزاب، تنها حزبى كه جريانى تحول خواه و مخالف وضع موجود سياسى است، حزب التحرير است كه برنامه ايدئولوژيك مشخصى با هدف تأسيس خلافت اسلامى و بازگشت به سيره سلف صالح دارد و دموكراسى جديد تونس را رد می كند. با اين حال، التحرير در صحنه سياسى تونس حضورى رسمى يافته، به عنوان نيرويى اثرگذار مطرح است.[۱۲]


پانویس