مذهب

از ویکی‌وحدت

یکی از واژگان پر کاربرد در حوزۀ دینی کلمۀ "مذهب" است. در برابر این واژه، کلماتی دیگر نیز بسیار استعمال می‌شود، مانند: دین، شریعت، فرقه و ... باز شناسی مفهوم هر یک در کاربر آن تاثیر به سزایی دارد.

مفهوم شناسی

معنای لغوی: مذهب، اسم مکان از ریشه "ذهب" است. و چون ذهب به معنی رفتن است پس مذهب یعنی « محلّ رفتن » ؛ و محلَ رفتن همان راه است. لذا مذهب یعنی راه. بر این اساس به هر کدام از مسیرهایی که افراد در یک دین پیش می گیرند مذهب گفته می شود. البته روشن است که همه ی این راهها نمی توانند به مقصد واقعی ختم شوند. لذا بحث مذهب حقَ و مذهب باطل پیش می آید.[۱]

اگر كلمه مذهب از ريشه «ذَهَب» به معني رفتن گرفته شده باشد در آن صورت مذهب، اسم مكان است به معناي محل رفتن.[۲] و اگر از ذهب به معني «در مسأله اي گرايش به نظريه اي پيدا كردن» گرفته شده باشد. در آن صورت مذهب مصدر ميمي مي شود به معناي «عقيده، اعتقاد، آيين.»المنجد، ج 1، ص 525.

لغت‌شناسان برای واژه «مذهب» معانی متعددی ذکر کرده‌اند؛ مانند: آیین، دین، روش، سنت، شرع، شریعت، طریقه، طریقت، کیش، مسلک، مشرب، نحله، راه‌ و روش، طریقه، هریک از فرقه‌ها و گرایشات دینی با مجموعه‌‌ای از آیین‌‌ها و آموزه‌‌ها.[۳] به نظر می‌رسد همه این معانی به دو معنا بر می‌گردد: یک به معنای دین و دیگری فرقه و گرایش خاصی از یک دین. به بیان دیگر، "مذهب" به معنای راه و روش است و در مفهوم دینی، به مسیر اعتقادی افراد، مذهب گفته می‌شود.[۴] در این تعریف، می‌توان مذهب را در ارتباط با اصل دین هم به کار برد. به عنوان نمونه، بیان شود که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )، بنیان‌گذار مذهب اسلام بود. اما اکنون در بیشتر موارد از واژۀ "مذهب" در روش‌های فرعی برگرفته از اسلام استفاده شده و در مورد اصل اسلام از واژه "دین" و یا "آیین" استفاده می‌شود.

معني اصطلاحي: در اصطلاح، مذهب به يكي از تيره ها و شعب يك دين گفته مي شود؛[۵] مي خواهد تيره هاي اعتقادي مانند اسماعيليه و معتزله در اسلام باشد يا طريق سير و سلوك مانند مذهب نقشبنديه در صوفيه باشد يا روش عمل نسبت به احكام مانند مذهب شافعيه و حنفيه در فقه.[۶] اين توضيح لازم است كه در مغرب زمين واژه «Religion» به معناي مكتب هاي دروني يك دين و به معناي خود دين به كار مي رود و حدود نيم قرن است كه متجددان كشور ما تحت تأثير اين موضوع، كلمه «مذهب» را در هر دو معنا، يعني، «دين» و «فرقه هاي دروني يك دين» استعمال مي كنند.[۷]

نسبت مذهب، دین، شریعت و فرقه

دین: مذهب معمولا كار بردش اخص از دين است يعني دين عام است و مذهب خاص. مثلا دين مبين اسلام عام است و شامل همه فرقه­‌هاي اسلامي مي شود و لذا شيعه و سني همه بر اين اعتقادند كه اگر كسي به وجود خداوند و يگانگي او و نبوت پيامبر اكرم (ص) و آنچه او از جانب خدا آورده، اقرار نمايد، مسلمان است و آثار اسلام كه در كتب فقه بيان شده بر آن مترتب است،[۸] ولي مذاهب منشعب از دين اسلام علاوه بر اين اعتقادات، اعتقادات يا اعتقاد خاصي دارند كه ديگر مذاهب آن را ندارند مثلا مذهب شيعه معتقد به نصب الهي در امامت است، ولي مذهب تسنن چنين اعتقادي ندارد.

بر اين اساس گاهي يك دين داراي چند مذهب است؛ بنابراين بين دين و مذهب به اصطلاح معروف از نسب اربعه، عموم و خصوص مطلق است يعني دين شامل مذهب مي شود و عام است و مذهب جزء دين است و خاص مي باشد.

گاهي هم دين و مذهب را مترادف مي دانند و از دين به مذهب تعبير مي كند. بعنوان نمونه يكي از نويسندگان آورده است: جامعه شناسان امروز معترفند كه تمام جوامع بشري بدون استثناء داراي نوعي مذهب بوده اند. جامعه شناس معروف غربي ماسموئل كنيك در كتاب جامعه شناسي، خود مي گويند: «كليه جوامع بشري داراي نوعي مذهب بوده اند... امروز در سرتاسر جهان نه تنها مذهب وجود دارد بلكه تحقيقات دقيق نشان مي دهد طوائف نخستين بشر نيز داراي نوعي مذهب بوده اند.

دين و مذهب با هم منافاتي ندارند، بلكه نسبت بين آنها يا عموم خصوص مطلق است اين در صورتي است كه مذهب به عقيده يك فرقه خاص از ديني يعني همان معناي اصطلاحي مذهب استعمال شود و يا اينكه بين اين دو مفهوم نسبت تساوي است و مذهب به معناي دين استعمال مي شود.[۹]

شریعت: شریعت از نظر مفهومی اخص از دین است در حالی که دین عبارت است از روش عام الهی نسبت به همه امتها؛ از این رو، شریعت قابل نسخ است؛ لیکن دین به این معنا نسخ پذیر نیست. حاصل آنکه دین و مذهب با هم منافاتی ندارند، بلکه نسبت بین آنها یا عموم خصوص مطلق است این در صورتی است که مذهب به عقیده یک فرقه خاص از دینی یعنی همان معنای اصطلاحی مذهب استعمال شود و یا اینکه بین این دو مفهوم نسبت تساوی است و مذهب به معنای دین استعمال می شود. در عرف مردم نیز هرگاه می خواهند افراد مقید به دین و متدین را توصیف کنند می گویند فلانی شخص مذهبی است و مذهبی بودن را درباره فرد دین دار استعمال می نمایند.[۱۰] فرقه: كلمه فرقه در لغت از ريشة «فَرْق» به معناي جدا كردن، گرفته شده است و اسم است براي گروهي از مردم.[۱۱]

كلمه فِرْقه در اصطلاح، نیز معنايي نزديك به معني لغوي دارد و به گروهي از مردم كه اعتقاد واحدي غير از اعتقاد ديگران را انتخاب و دنبال كنند، فرقه گفته مي شود.[۱۲] مثلاً اگر عده اي از پيروان يك دين، اعتقاد خاصي غير از اعتقاد عموم پيروان آن دين داشته باشند به آن عده «فرقه» گفته مي شود.

با توجه به معناي اصطلاحي فرقه و مذهب مي توان گفت كه «فرقه» به افرادي كه از يك دين جدا شده و عقيده خاصي دارند، اطلاق مي شود و به اعتقاد و روش خاص آن «مذهب» گفته مي شود؛ بنابراين اين دو كلمه به يك تعبير، معناي مترادفي دارند با اين تفاوت كه كلمه فرقه به افراد خاص بودن آنها نظر دارد و كلمه مذهب روش خاص آنان را مورد توجه قرار مي دهد. پس اين دو كلمه مي توانند به جاي همديگر به كار گرفته شوند. ولي بايد توجه داشت كه فرقه اسم سخت افزاري و مذهب اسم نرم افزاري يك گروه با عقيده خاص مي باشد. تفاوت ديگري كه از استعمال دو كلمه فرقه و مذهب مي توان به دست آورد اين است كه فرقه بيشتر به تقسيم هاي يك دين از لحاظ كلامي و اعتقادي اطلاق مي شود؛ اما مذهب در تقسيم هاي يك دين از لحاظ فقهي، اعتقادي، اخلاقي و... كاربرد دارد و حتي يك فرقه ديني احتمالاً چندين مذهب مي تواند داشته باشد.

به عنوان مثال اهل سنت چهار مذهب فقهي دارند كه عبارت است از مالكي، شافعي، حنفي و حنبلي و ده ها فرقه ريز و درشت كلامي دارند مانند معتزله، اشعري، ماتريدي، اهل حديث، مشبهه و... به همين دليل مي توان ادعا كرد كه به اصطلاح علماي منطق، رابطه فرقه و مذهب اعم و اخص مطلق است هر فرقه اي مذهب است، ولي هر مذهبي فرقه نيست. البته اين فرق برگرفته از استعمال است و با تغيير استعمال اين فرق هم تغيير مي كند.

البته در زبان فارسي اصطلاح فرقه و مذهب با هم فرق چنداني نداشته و به جاي همديگر استعمال مي شوند و شايد تنها تفاوت شان در استعمال، اين باشد كه براي انشعاب هاي اعتقادي و كلامي از اصطلاح فرقه استفاده مي كنند و براي روشن كردن انشعاب هاي فقهي، اصطلاح «مذهب» را به كار مي برند.

  1. https://www.porseman.com/article/%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8/166776
  2. المنجد، ج 1، ص 524.
  3. ر. ک: فرهنگ فارسی عمید، واژه «مذهب».
  4. ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 394، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
  5. فرهنگ فارسي معين، ج 3، ص 3976.
  6. مشكور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامي، مقدمه استاد مدير شانه چي، ص ش، انتشارات آستان قدس رضوي، چ سوم، سال 1375.
  7. ر.ك: توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، قم، انتشارات سمت، چ اول،1379، ص13.
  8. رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ اول، 1377ش، ص20.
  9. انگيزه پيدايش مذهب، آية الله مكارم شيرازي، مقدمه.
  10. https://www.porseman.com/article/%D8%AF%D9%8A%D9%86---%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8---%D8%B4%D8%B1%D9%8A%D8%B9%D8%AA---%D9%81%D8%B1%D9%82-%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%8C-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8-%D9%88-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA/45415
  11. المنجد (عربي به فارسي) و ترجمه محمد بندريگي، انتشارات ايران، چ دوم، ج 2، ص 1321(بيتا). و معين، محمد، فرهنگ معين، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ دهم، 1375، ج2، ص2523.
  12. ر.ك: فرهنگ فارسي معين، ج 3، ص 2523.