محمد تقی بافقی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:محمدتقی بافقی2.jpg|جایگزین=حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بافقی یزدی|حاشیه|بندانگشتی|250x250پیکسل]]
{{جعبه اطلاعات شخصیت
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
| عنوان = آیت‌الله بافقی
!نام
| تصویر = محمدتقی بافقی2.jpg
!شیخ محمد تقی بافقی
| نام = شیخ محمد تقی بافقی
|-
| نام‌های دیگر =  
|لقب
| سال تولد = ۱۲۹۲ ق
|آیت الله بافقی
| تاریخ تولد =
|-
| محل تولد = یزد
|زادروز
| سال درگذشت = ۱۳۲۵ ش
|سال ۱۲۹۲ق
| تاریخ درگذشت =
|-
| محل درگذشت = قم  
|زادگاه
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی | میرزا حسین نوری| سیدعلی لب‌ِخندقی| آخوند خراسانی}}
|بافق-یزد
| شاگردان =
|-
| دین =
|تاریخ وفات:
| مذهب = شیعه
|۲۶ فروردین ۱۳۲۵ش
| آثار =
|-
| فعالیت‌ها =
|محل‌وفات/ مدفن:
| وبگاه =
|ایران، قم / قم،حرم مطهر حضرت معصومه(س)
}}
|-
'''محمدتقی بافقی''' از عالمان [[شیعه]] در قرن ۱۴ قمری است. مخالفت و اعتراض او به همسر رضاشاه و برخی زنان دربار که در تعویض چادر سیاه و سفید تعلل کرده و دقایقی بدون حجاب در حرم حضرت معصومه ظاهر شده بودند، باعث شد رضاشاه، خود از [[تهران]] به [[قم]] آمده و او را پس از ضرب و شتم زندانی کند. برخی معتقدند اقدام آیت‌الله بافقی موجب شد تا کشف حجاب هشت سال دیرتر اجرا شود.
|محل‌تحصیل
|یزد- عراق
|-
|برخی از استادان
|حضرات آیات‌ عظام‌: <br> میرزا حسین نوری
سیدعلی لب‌ِخندقی
آخوند خراسانی
سید احمد موسوی کربلایی
سید محمد کاظم طباطبایی یزدی؛
|-
|مذهب
|شیعه
|-
|}
</div>


'''محمدتقی بافقی'''از عالمان [[شیعه]] در قرن ۱۴ قمری است. مخالفت و اعتراض او به همسر رضاشاه و برخی زنان دربار که در تعویض چادر سیاه و سفید تعلل کرده و دقایقی بدون حجاب در حرم حضرت معصومه ظاهر شده بودند، باعث شد رضاشاه، خود از [[تهران]] به [[قم]] آمده و او را پس از ضرب و شتم زندانی کند. برخی معتقدند اقدام آیت الله بافقی موجب شد تا کشف حجاب هشت سال دیرتر اجرا شود.
== زندگی و تحصیلات ==
محمدتقی بافقی در ۱۲۹۲ق در شهر بافق از توابع یزد به دنیاآمد<ref>[https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/4627/34396/%D8%AA%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B3-%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%D8%AA(%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AA%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C) سایت حوزه]</ref> وی فرزند بازرگانی به نام حاج محمدباقر بود. تحصیلات دینی خود را در ۱۴ سالگی در یزد آغاز کرد و فقه و اصول را نزد حاج میرزا سیدعلی لب‌ِخندقی آموخت. در سال ۱۳۲۰ق عازم [[نجف]] شد و در درس عالمانی مانند آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی و [[میرزا حسین نوری]] شرکت کرد. پس از ۱۷ سال به کربلا رفت و نزد حاج [[سیداحمد موسوی کربلایی]] به تحصیل و تهذیب اخلاق پرداخت. بعدها در ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ق، به [[ایران]] بازگشت و در قم، در محله باغ پنبه ساکن شد. آقابزرگ طهرانی، نقباء البشر، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹و در کنار دو روحانی بزرگ شهر، [[آیت اللّه کبیر]] و [[آیت اللّه فیض]]، به احیای [[حوزه علمیه قم]] و اجرای خدمات دینی پرداخت.


=زندگی و تحصیلات=
== همکاری در تأسیس حوزه علمیه ==
در ۱۳۰۱ ش، با ورود [[عبدالکریم حائری یزدی|شیخ عبدالکریم حائری]] به قم، تلاش‌ها برای احیای حوزه علمیه قم به نتیجه رسید. عده‌ای از علمای بزرگ شهر، از جمله بافقی، شیخ عبدالکریم حائری را ترغیب کردند که در قم بماند و خود را وقف احیای حوزه علمیه قم کند. بافقی یکی از دستیاران عمده آیت‌الله حائری شد و مسئولیت تهیه لباس و رسیدگی به امور طلاب را که تعدادشان روزبه‌روز بیشتر می‌شد، بر عهده گرفت و نیز، در غیاب آیت اللّه حائری، به جای او اقامه جماعت می‌کرد. علاوه بر این، بر ساختن سه [[مسجد]] جدید نظارت داشت و گاه خود در کار ساختمان مشارکت می‌کرد.


محمدتقی بافقی در ۱۲۹۲ق در شهر بافق از توابع یزد به دنیاآمد<ref>[https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/4627/34396/%D8%AA%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B3-%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%D8%AA(%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AA%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C) سایت حوزه]</ref> وی فرزند بازرگانی به نام حاج محمدباقر بود. تحصیلات دینی خود را در ۱۴ سالگی در یزد آغاز کرد و فقه و اصول را نزد حاج میرزا سیدعلی لب‌ِخندقی آموخت. در سال ۱۳۲۰ق عازم [[نجف]] شد و در درس عالمانی مانند آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی و [[میرزا حسین نوری]] شرکت کرد. پس از ۱۷ سال به کربلا رفت و نزد حاج [[سیداحمد موسوی کربلایی]] به تحصیل و تهذیب اخلاق پرداخت. بعدها در ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ق، به [[ایران]] بازگشت و در قم، در محله باغ پنبه ساکن شدآقابزرگ طهرانی، نقباء البشر، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹و در کنار دو روحانی بزرگ شهر، [[آیت اللّه کبیر]] و [[آیت اللّه فیض]]، به احیای [[حوزه علمیه قم]] و اجرای خدمات دینی پرداخت.
== درگیری با رضاخان ==
 
تلاش مجدّانه او در [[امر به معروف و نهی از منکر]]، در شیوه زندگی مردم بسیار مؤثر بود. از جمله اینکه وی توانست سلمانی‌های قم را متعهّد سازد که ریش مشتریان را نتراشند. یک بار، دولت خواست بافقی و سایر علما را از این کار بازدارد، اما وقتی با جواب تند بافقی که رضاخان را با فراعنه مقایسه می‌کرد روبرو شد، موقّتاً از اصرار خود چشم‌پوشید. بافقی به گوشزدهای شفاهی قانع نبود، چنانکه گفته شده، چندین نامه به [[رضاخان]] نوشت و از وی خواست تا سیاست‌هایی را که به نظر علما مخالف با [[اسلام]] است، تغییر دهد.
=همکاری در تأسیس حوزه علمیه=
 
در ۱۳۰۱ ش، با ورود [[عبد الکریم حائری یزدی|شیخ عبدالکریم حائری]] به قم، تلاش‌ها برای احیای حوزه علمیه قم به نتیجه رسید. عده‌ای از علمای بزرگ شهر، از جمله بافقی، شیخ عبدالکریم حائری را ترغیب کردند که در قم بماند و خود را وقف احیای حوزه علمیه قم کند. بافقی یکی از دستیاران عمده آیت الله حائری شد و مسئولیت تهیه لباس و رسیدگی به امور طلاب را که تعدادشان روزبه‌روز بیشتر می‌شد، بر عهده گرفت و نیز، در غیاب آیت اللّه حائری، به جای او اقامه جماعت می‌کرد. علاوه بر این، بر ساختن سه [[مسجد]] جدید نظارت داشت و گاه خود در کار ساختمان مشارکت می‌کرد.
 
=درگیری با رضاخان=
 
تلاش مجدّانه او در [[امر به معروف و نهی از منکر]]، در شیوه زندگی مردم بسیار مؤثر بود. از جمله اینکه وی توانست سلمانی‌های قم را متعهّد سازد که ریش مشتریان را نتراشند. یک بار، دولت خواست بافقی و سایر علما را از این کار بازدارد، اما وقتی با جواب تند بافقی که رضاخان را با فراعنه مقایسه می‌کرد روبرو شد، موقّتاً از اصرار خود چشم پوشید. بافقی به گوشزدهای شفاهی قانع نبود، چنانکه گفته شده، چندین نامه به [[رضاخان]] نوشت و از وی خواست تا سیاست‌هایی را که به نظر علما مخالف با [[اسلام]] است، تغییر دهد.


درگیری بافقی با رضاخان در فروردین ۱۳۰۷ به اوج خود رسید. در این سال، همسر رضاخان و گروهی از زنان دربار، برای حضور در مراسم نوروزی، دوشنبه ۲۹ اسفند ماه ۱۳۰۶، وارد حرم حضرت معصومه(س) شدند<ref>بهبودی، خاطرات، ص۱۹۹؛ مکی، تاریخ بیست سالة ایران، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۲۸۵</ref> و در غرفه بالای ایوان آیینه دقایقی بی‌چادر ماندند<ref>[http://yazdfarda.com/news/af/29856/%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%AE-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%88%DA%A9-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8 سایت یزد فردا]</ref> وقتی بافقی از این ماجرا آگاه شد، پیغامی برای زنان فرستاد و به حضور آنان در حرم، بدان وضع اعتراض کرد و چون مؤثر واقع نشد، شخصاً به آنجا آمد و از ایشان خواست تا حرم را ترک کنند.
درگیری بافقی با رضاخان در فروردین ۱۳۰۷ به اوج خود رسید. در این سال، همسر رضاخان و گروهی از زنان دربار، برای حضور در مراسم نوروزی، دوشنبه ۲۹ اسفند ماه ۱۳۰۶، وارد حرم حضرت معصومه(س) شدند<ref>بهبودی، خاطرات، ص۱۹۹؛ مکی، تاریخ بیست سالة ایران، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۲۸۵</ref> و در غرفه بالای ایوان آیینه دقایقی بی‌چادر ماندند<ref>[http://yazdfarda.com/news/af/29856/%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%AE-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%88%DA%A9-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8 سایت یزد فردا]</ref> وقتی بافقی از این ماجرا آگاه شد، پیغامی برای زنان فرستاد و به حضور آنان در حرم، بدان وضع اعتراض کرد و چون مؤثر واقع نشد، شخصاً به آنجا آمد و از ایشان خواست تا حرم را ترک کنند.


خانواده شاه به خانه تولیت رفتند و این واقعه را به تهران خبر دادند. رضاخان بی‌درنگ، همراه با وزیر دربار و یک فوج زرهی، از تهران روانه قم شد، نظامیان را در منظریه قم مستقر کرد و خود به همراه عده‌ای از گارد، وارد شهر شد<ref>حکمت، سی خاطره، ۱۳۵۵ش، ص۲۰۳</ref>. رضاخان با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد، عده‌ای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند. غیبت موقت آیت الله حائری از قم، به دربار در این اقدام جرأت بخشیده بود. رضاشاه شخصاً بافقی را زیر لگد انداخت و به ناسزا گرفت<ref>دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۶</ref>و به زندان تهران فرستاد و در یکی از جلسات هیئت دولت، واقعه را برای حاضران گزارش کرد. آیت الله حائری از طلابی که حاضر و ناظر صحنه بودند درباره عکس‌العمل مردم پرسید، وقتی که فهمید مردم با تأسف خوردن و بدون عکس‌العمل، به تدریج پراکنده شدند، فتوا داد که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است»<ref>مجله حضور - تابستان ۱۳۸۵، شماره ۵۷</ref>. بافقی پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیت اللّه حائری، از زندان آزاد ولی به شهر ری تبعید شد و در آستان [[حضرت عبدالعظیم]] به امامت جماعت و حلّ و فصل امور دینی پرداخت. وی به لحاظ تقوا و صداقت و روحیه مساعدت به مردم از محبوبیت بسیار برخوردار بود. سرانجام، در ۱۳۱۴ش توانست به مشهد سفر کند.
خانواده شاه به خانه تولیت رفتند و این واقعه را به تهران خبر دادند. رضاخان بی‌درنگ، همراه با وزیر دربار و یک فوج زرهی، از تهران روانه قم شد، نظامیان را در منظریه قم مستقر کرد و خود به همراه عده‌ای از گارد، وارد شهر شد<ref>حکمت، سی خاطره، ۱۳۵۵ش، ص۲۰۳</ref>. رضاخان با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد، عده‌ای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند. غیبت موقت آیت‌الله حائری از قم، به دربار در این اقدام جرأت بخشیده بود. رضاشاه شخصاً بافقی را زیر لگد انداخت و به ناسزا گرفت<ref>دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۶</ref>و به زندان تهران فرستاد و در یکی از جلسات هیئت دولت، واقعه را برای حاضران گزارش کرد. آیت‌الله حائری از طلابی که حاضر و ناظر صحنه بودند درباره عکس‌العمل مردم پرسید، وقتی که فهمید مردم با تأسف خوردن و بدون عکس‌العمل، به تدریج پراکنده شدند، فتوا داد که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است»<ref>مجله حضور - تابستان ۱۳۸۵، شماره ۵۷</ref>. بافقی پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیت اللّه حائری، از زندان آزاد ولی به شهر ری تبعید شد و در آستان [[حضرت عبدالعظیم]] به امامت جماعت و حلّ و فصل امور دینی پرداخت. وی به لحاظ تقوا و صداقت و روحیه مساعدت به مردم از محبوبیت بسیار برخوردار بود. سرانجام، در ۱۳۱۴ش توانست به مشهد سفر کند.
 
=پس از رضاخان=


== پس از رضاخان ==
با عزل رضاخان در ۱۳۲۰ ش، بافقی از تبعید رهایی یافت. پس از بازگشت به قم، در مدت کوتاهی که در آنجا اقامت داشت، از گشودن دکان‌های مشروب فروشی در آن شهر جلوگیری کرد.
با عزل رضاخان در ۱۳۲۰ ش، بافقی از تبعید رهایی یافت. پس از بازگشت به قم، در مدت کوتاهی که در آنجا اقامت داشت، از گشودن دکان‌های مشروب فروشی در آن شهر جلوگیری کرد.


=درگذشت=
== درگذشت ==
 
وی سپس از قم، عازم شهرهای مقدس [[عراق]] شد و حدود یک سال در آنجا به سر برد؛ امّا سال‌های آخر عمر را در ری سپری کرد. بافقی در ۲۶ فروردین ۱۳۲۵ش درگذشت<ref>حائری، روزشمار شمسی، ۱۳۸۱ش، ص۶۶</ref>.و در حرم [[فاطمه بنت موسی بن جعفر]] دفن شد.
وی سپس از قم، عازم شهرهای مقدس [[عراق]] شد و حدود یک سال در آنجا به سر برد؛ امّا سال‌های آخر عمر را در ری سپری کرد. بافقی در ۲۶ فروردین ۱۳۲۵ش درگذشت<ref>حائری، روزشمار شمسی، ۱۳۸۱ش، ص۶۶</ref>.و در حرم [[حضرت معصومه]] دفن شد.
 
=در نگاه محققان=


== در نگاه محققان ==
برخی از محققان، واکنشِ تند بافقی را به حضور زنان بی‌حجاب در حرم حضرت معصومه در ۱۳۰۷ش، سبب تأخیر هشت ساله در کشف حجاب می‌دانند. مهدیقلی هدایت در یادداشت‌های راجع به [[کشف حجاب]] گفته است که در سنوات ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ش ملکه، رفع حجاب را تشویق می‌کرده است<ref>هدایت، خاطرات و خطرات، ۱۳۶۳ش، ص۴۰۷</ref>.
برخی از محققان، واکنشِ تند بافقی را به حضور زنان بی‌حجاب در حرم حضرت معصومه در ۱۳۰۷ش، سبب تأخیر هشت ساله در کشف حجاب می‌دانند. مهدیقلی هدایت در یادداشت‌های راجع به [[کشف حجاب]] گفته است که در سنوات ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ش ملکه، رفع حجاب را تشویق می‌کرده است<ref>هدایت، خاطرات و خطرات، ۱۳۶۳ش، ص۴۰۷</ref>.


با این حال تصمیم جدّی رضاخان درباره رفع حجاب پس از سفر او به [[ترکیه]] در سال۱۳۱۳ بوده است<ref>مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ۱۳۶۲ش، ج۶، ص۲۶۱، به نقل از خاطرات محمود جم</ref>.به طور کلی، شجاعت بافقی در رویارویی با رضاخان، تأثیر شایانی درحوزه علمیه قم بر جای نهاد<ref>دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۷</ref>.به طوری که [[امام خمینی]] در درس اخلاقی که در دهه ۱۳۱۰-۱۳۲۰ در آن شهر می‌داد، بافقی را به عنوان نمونه‌ای ذکر می‌کرد که باید سرمشق قرار گیرد.
با این حال تصمیم جدّی رضاخان درباره رفع حجاب پس از سفر او به [[ترکیه]] در سال۱۳۱۳ بوده است<ref>مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ۱۳۶۲ش، ج۶، ص۲۶۱، به نقل از خاطرات محمود جم</ref>.به طور کلی، شجاعت بافقی در رویارویی با رضاخان، تأثیر شایانی درحوزه علمیه قم بر جای نهاد<ref>دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۷</ref>.به طوری که [[سید روح‌الله موسوی خمینی|امام خمینی]] در درس اخلاقی که در دهه ۱۳۱۰-۱۳۲۰ در آن شهر می‌داد، بافقی را به عنوان نمونه‌ای ذکر می‌کرد که باید سرمشق قرار گیرد.


=پانویس=
== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:مفسران شیعه]]
[[رده:شخصیت‌ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۵۸

آیت‌الله بافقی
محمدتقی بافقی2.jpg
نام کاملشیخ محمد تقی بافقی
اطلاعات شخصی
سال تولد۱۲۹۲ ق، ۱۲۵۳ ش‌، ۱۸۷۵ م
محل تولدیزد
سال درگذشت۱۳۲۵ ش، ۱۹۴۷ م، ۱۳۶۶ ق
محل درگذشتقم
دین، شیعه
استادان
  • میرزا حسین نوری
  • سیدعلی لب‌ِخندقی
  • آخوند خراسانی

محمدتقی بافقی از عالمان شیعه در قرن ۱۴ قمری است. مخالفت و اعتراض او به همسر رضاشاه و برخی زنان دربار که در تعویض چادر سیاه و سفید تعلل کرده و دقایقی بدون حجاب در حرم حضرت معصومه ظاهر شده بودند، باعث شد رضاشاه، خود از تهران به قم آمده و او را پس از ضرب و شتم زندانی کند. برخی معتقدند اقدام آیت‌الله بافقی موجب شد تا کشف حجاب هشت سال دیرتر اجرا شود.

زندگی و تحصیلات

محمدتقی بافقی در ۱۲۹۲ق در شهر بافق از توابع یزد به دنیاآمد[۱] وی فرزند بازرگانی به نام حاج محمدباقر بود. تحصیلات دینی خود را در ۱۴ سالگی در یزد آغاز کرد و فقه و اصول را نزد حاج میرزا سیدعلی لب‌ِخندقی آموخت. در سال ۱۳۲۰ق عازم نجف شد و در درس عالمانی مانند آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی و میرزا حسین نوری شرکت کرد. پس از ۱۷ سال به کربلا رفت و نزد حاج سیداحمد موسوی کربلایی به تحصیل و تهذیب اخلاق پرداخت. بعدها در ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ق، به ایران بازگشت و در قم، در محله باغ پنبه ساکن شد. آقابزرگ طهرانی، نقباء البشر، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹و در کنار دو روحانی بزرگ شهر، آیت اللّه کبیر و آیت اللّه فیض، به احیای حوزه علمیه قم و اجرای خدمات دینی پرداخت.

همکاری در تأسیس حوزه علمیه

در ۱۳۰۱ ش، با ورود شیخ عبدالکریم حائری به قم، تلاش‌ها برای احیای حوزه علمیه قم به نتیجه رسید. عده‌ای از علمای بزرگ شهر، از جمله بافقی، شیخ عبدالکریم حائری را ترغیب کردند که در قم بماند و خود را وقف احیای حوزه علمیه قم کند. بافقی یکی از دستیاران عمده آیت‌الله حائری شد و مسئولیت تهیه لباس و رسیدگی به امور طلاب را که تعدادشان روزبه‌روز بیشتر می‌شد، بر عهده گرفت و نیز، در غیاب آیت اللّه حائری، به جای او اقامه جماعت می‌کرد. علاوه بر این، بر ساختن سه مسجد جدید نظارت داشت و گاه خود در کار ساختمان مشارکت می‌کرد.

درگیری با رضاخان

تلاش مجدّانه او در امر به معروف و نهی از منکر، در شیوه زندگی مردم بسیار مؤثر بود. از جمله اینکه وی توانست سلمانی‌های قم را متعهّد سازد که ریش مشتریان را نتراشند. یک بار، دولت خواست بافقی و سایر علما را از این کار بازدارد، اما وقتی با جواب تند بافقی که رضاخان را با فراعنه مقایسه می‌کرد روبرو شد، موقّتاً از اصرار خود چشم‌پوشید. بافقی به گوشزدهای شفاهی قانع نبود، چنانکه گفته شده، چندین نامه به رضاخان نوشت و از وی خواست تا سیاست‌هایی را که به نظر علما مخالف با اسلام است، تغییر دهد.

درگیری بافقی با رضاخان در فروردین ۱۳۰۷ به اوج خود رسید. در این سال، همسر رضاخان و گروهی از زنان دربار، برای حضور در مراسم نوروزی، دوشنبه ۲۹ اسفند ماه ۱۳۰۶، وارد حرم حضرت معصومه(س) شدند[۲] و در غرفه بالای ایوان آیینه دقایقی بی‌چادر ماندند[۳] وقتی بافقی از این ماجرا آگاه شد، پیغامی برای زنان فرستاد و به حضور آنان در حرم، بدان وضع اعتراض کرد و چون مؤثر واقع نشد، شخصاً به آنجا آمد و از ایشان خواست تا حرم را ترک کنند.

خانواده شاه به خانه تولیت رفتند و این واقعه را به تهران خبر دادند. رضاخان بی‌درنگ، همراه با وزیر دربار و یک فوج زرهی، از تهران روانه قم شد، نظامیان را در منظریه قم مستقر کرد و خود به همراه عده‌ای از گارد، وارد شهر شد[۴]. رضاخان با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد، عده‌ای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند. غیبت موقت آیت‌الله حائری از قم، به دربار در این اقدام جرأت بخشیده بود. رضاشاه شخصاً بافقی را زیر لگد انداخت و به ناسزا گرفت[۵]و به زندان تهران فرستاد و در یکی از جلسات هیئت دولت، واقعه را برای حاضران گزارش کرد. آیت‌الله حائری از طلابی که حاضر و ناظر صحنه بودند درباره عکس‌العمل مردم پرسید، وقتی که فهمید مردم با تأسف خوردن و بدون عکس‌العمل، به تدریج پراکنده شدند، فتوا داد که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است»[۶]. بافقی پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیت اللّه حائری، از زندان آزاد ولی به شهر ری تبعید شد و در آستان حضرت عبدالعظیم به امامت جماعت و حلّ و فصل امور دینی پرداخت. وی به لحاظ تقوا و صداقت و روحیه مساعدت به مردم از محبوبیت بسیار برخوردار بود. سرانجام، در ۱۳۱۴ش توانست به مشهد سفر کند.

پس از رضاخان

با عزل رضاخان در ۱۳۲۰ ش، بافقی از تبعید رهایی یافت. پس از بازگشت به قم، در مدت کوتاهی که در آنجا اقامت داشت، از گشودن دکان‌های مشروب فروشی در آن شهر جلوگیری کرد.

درگذشت

وی سپس از قم، عازم شهرهای مقدس عراق شد و حدود یک سال در آنجا به سر برد؛ امّا سال‌های آخر عمر را در ری سپری کرد. بافقی در ۲۶ فروردین ۱۳۲۵ش درگذشت[۷].و در حرم فاطمه بنت موسی بن جعفر دفن شد.

در نگاه محققان

برخی از محققان، واکنشِ تند بافقی را به حضور زنان بی‌حجاب در حرم حضرت معصومه در ۱۳۰۷ش، سبب تأخیر هشت ساله در کشف حجاب می‌دانند. مهدیقلی هدایت در یادداشت‌های راجع به کشف حجاب گفته است که در سنوات ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ش ملکه، رفع حجاب را تشویق می‌کرده است[۸].

با این حال تصمیم جدّی رضاخان درباره رفع حجاب پس از سفر او به ترکیه در سال۱۳۱۳ بوده است[۹].به طور کلی، شجاعت بافقی در رویارویی با رضاخان، تأثیر شایانی درحوزه علمیه قم بر جای نهاد[۱۰].به طوری که امام خمینی در درس اخلاقی که در دهه ۱۳۱۰-۱۳۲۰ در آن شهر می‌داد، بافقی را به عنوان نمونه‌ای ذکر می‌کرد که باید سرمشق قرار گیرد.

پانویس

  1. سایت حوزه
  2. بهبودی، خاطرات، ص۱۹۹؛ مکی، تاریخ بیست سالة ایران، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۲۸۵
  3. سایت یزد فردا
  4. حکمت، سی خاطره، ۱۳۵۵ش، ص۲۰۳
  5. دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۶
  6. مجله حضور - تابستان ۱۳۸۵، شماره ۵۷
  7. حائری، روزشمار شمسی، ۱۳۸۱ش، ص۶۶
  8. هدایت، خاطرات و خطرات، ۱۳۶۳ش، ص۴۰۷
  9. مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ۱۳۶۲ش، ج۶، ص۲۶۱، به نقل از خاطرات محمود جم
  10. دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۷