متخیله: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''متخيله‏''' معتقدند که [[نفس ناطقه]] بر دو نوع عملی و نظری است. است. با نفس ناطقه عملی، محسوسات و با نفس ناطقه نظری معقولات درک می شود. حسّ انسان نزدیک ترین  وسیله او در درک محسوسات است و حال آن که محسوسات از اخصّ مدركات و معقولات از بهترين مدركات است و [[عقل]] عالي ترين اسباب ادراكات است و [[قوّه متخيله]] به هر دو متصل و در خدمت ایشان است. بنابر این، [[قوه متخیله]] ماده قوه عملی است و قوه عملی ماده قوه نظری و عقل منفعل ماده [[عقل مستفاد]] و عقل مستفاد ماده [[عقل فعال]] است.
'''متخیله‏''' معتقدند که [[نفس ناطقه]] به دو نوع عملی و نظری تقسیم می‌شود. با نفس ناطقه عملی، محسوسات و با نفس ناطقه نظری معقولات درک می‌شود. حسّ انسان نزدیک‌ترین وسیله او در درک محسوسات است و حال آنکه محسوسات از اخصّ مدرکات و معقولات از بهترین مدرکات  و [[عقل]] عالی‌ترین اسباب ادراکات است و [[قوّه متخيله|قوّه متخیله]] به هر دو متصل و در خدمت ایشان است. بنابر‌این، [[قوه متخیله]] ماده قوه عملی است و قوه عملی ماده قوه نظری و عقل منفعل ماده [[عقل مستفاد]] و عقل مستفاد ماده [[عقل فعال]] است.
در حقيقت؛ قوه متخيله يك چيز بیشتر نیست و چون قوّه متخيله ماده قوه عملى است و قوه عملى ماده قوه نظرى و قوه نظرى ماده عقل منفعل و عقل منفعل ماده عقل مستفاد و عقل مستفاد ماده عقل فعّال است؛ پس اگر با افعال متحد شود به درجه كمال می رسد و در این صورت آماده دریافت [[وحی]] می شود وحى به فعّال می رسد و از عقل فعّال به عقل مستفاد و از عقل مستفاد به عقل منفعل. حكيمى که [[فيلسوف]] شود، اگر فيض كند به قوه متخيله با افعال متحد می شود. در این صورت،  چنین شخصی آگاه به همه احوال و افعال می شود و آن چه را که لازم است بداند خواهد دانست و راهنمای سعادت اعظم می شود و خوبی ها و خیرات اول و اخر مربوط به دنیا و انسان ها را بیان می کند. او حاکم و رییس می شود و در نفوس نفوذ می کند و هیچ رییسی بالاتر از وی نخواهد بود بلکه او ناموسی است که اطاعت از او واجب است. و اما در این جا مقصود از عقل فعال [[جبرائیل]] است. جبرائیل در نظام آفرینش و نزد خداوند مبدأ اول و اتصال دهنده معراج و ناموس نبوت است. این سخن فلاسفه است که مسلمانان آن را نبوت نامیدند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 387 با ویرایش و بازنویسی کامل جملات و روان سازی آن.</ref> <ref>حسنی رازی سید مرتضی، تبصرة العوام فى معرفة مقالات الانام، با اهتمام عباس اقبال آشتيانى، تهران، سال 1313 هجری شمسی، ص 9</ref>
در حقیقت؛ قوه متخیله یک چیز بیشتر نیست و چون قوّه متخیله ماده قوه عملی است و قوه عملی ماده قوه نظری و قوه نظری ماده عقل منفعل و عقل منفعل ماده عقل مستفاد و عقل مستفاد ماده عقل فعّال است؛ پس اگر با افعال متحد شود به درجه کمال می‌رسد، در این‌صورت آماده دریافت [[وحی]] می‌شود وحی به عقل فعّال می‌رسد و از عقل فعّال به عقل مستفاد و از عقل مستفاد به عقل منفعل. حکیمی که [[فيلسوف|فیلسوف]] شود، اگر فیض کند به قوه متخیله با افعال متحد می‌شود. در این‌صورت، چنین شخصی آگاه به همه احوال و افعال می‌شود و آنچه را که لازم است بداند خواهد دانست و راهنمای سعادت اعظم می‌شود و خوبی‌ها و خیرات اول و آخر مربوط به دنیا و انسان‌ها را بیان می‌کند. او حاکم و رئیس می‌شود و در نفوس نفوذ می‌کند و هیچ رئیسی بالاتر از وی نخواهد بود، بلکه او ناموسی است که اطاعت از او واجب است. و اما در اینجا مقصود از عقل فعال [[جبرائیل]] است. جبرائیل در نظام آفرینش و نزد خداوند مبدأ اول و اتصال‌دهنده معراج و ناموس نبوت است. این سخن فلاسفه است که مسلمانان آن را نبوت نامیدند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 387 با ویرایش و بازنویسی کامل جملات و روان سازی آن.</ref> <ref>حسنی رازی سید مرتضی، تبصرة العوام فى معرفة مقالات الانام، با اهتمام عباس اقبال آشتيانى، تهران، سال 1313 هجری شمسی، ص 9</ref>


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده: کلام ]]
[[رده:فرق و مذاهب]]
[[رده: فرق و مذاهب کلامی ]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۶

متخیله‏ معتقدند که نفس ناطقه به دو نوع عملی و نظری تقسیم می‌شود. با نفس ناطقه عملی، محسوسات و با نفس ناطقه نظری معقولات درک می‌شود. حسّ انسان نزدیک‌ترین وسیله او در درک محسوسات است و حال آنکه محسوسات از اخصّ مدرکات و معقولات از بهترین مدرکات و عقل عالی‌ترین اسباب ادراکات است و قوّه متخیله به هر دو متصل و در خدمت ایشان است. بنابر‌این، قوه متخیله ماده قوه عملی است و قوه عملی ماده قوه نظری و عقل منفعل ماده عقل مستفاد و عقل مستفاد ماده عقل فعال است. در حقیقت؛ قوه متخیله یک چیز بیشتر نیست و چون قوّه متخیله ماده قوه عملی است و قوه عملی ماده قوه نظری و قوه نظری ماده عقل منفعل و عقل منفعل ماده عقل مستفاد و عقل مستفاد ماده عقل فعّال است؛ پس اگر با افعال متحد شود به درجه کمال می‌رسد، در این‌صورت آماده دریافت وحی می‌شود وحی به عقل فعّال می‌رسد و از عقل فعّال به عقل مستفاد و از عقل مستفاد به عقل منفعل. حکیمی که فیلسوف شود، اگر فیض کند به قوه متخیله با افعال متحد می‌شود. در این‌صورت، چنین شخصی آگاه به همه احوال و افعال می‌شود و آنچه را که لازم است بداند خواهد دانست و راهنمای سعادت اعظم می‌شود و خوبی‌ها و خیرات اول و آخر مربوط به دنیا و انسان‌ها را بیان می‌کند. او حاکم و رئیس می‌شود و در نفوس نفوذ می‌کند و هیچ رئیسی بالاتر از وی نخواهد بود، بلکه او ناموسی است که اطاعت از او واجب است. و اما در اینجا مقصود از عقل فعال جبرائیل است. جبرائیل در نظام آفرینش و نزد خداوند مبدأ اول و اتصال‌دهنده معراج و ناموس نبوت است. این سخن فلاسفه است که مسلمانان آن را نبوت نامیدند. [۱] [۲]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 387 با ویرایش و بازنویسی کامل جملات و روان سازی آن.
  2. حسنی رازی سید مرتضی، تبصرة العوام فى معرفة مقالات الانام، با اهتمام عباس اقبال آشتيانى، تهران، سال 1313 هجری شمسی، ص 9