لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی « شرح اسماء اللّه الحسنى كه خود مؤلف آن را لوامع البيّنات فى الاسماء و الصفات...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - '[[امام زین‌العابدین' به '[[علی بن الحسین (زین العابدین)')
 
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
| عنوان = لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات
| تصویر = کتاب لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات.jpg
| نام = لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات
| پدیدآوران = فخرالدین الرازی
| زبان =
| زبان اصلی = [[زبان عربی|عربى‌]]
| ترجمه =
| سال نشر =
| ناشر =
| تعداد صفحه =
| موضوع = [[کلام]]
| شابک =
}}
'''شرح اسماء اللّه الحسنى''' که خود مؤلف آن را '''لوامع البیّنات فى الاسماء و الصفات''' نامیده است توسط [[فخرالدین رازی|فخرالدین محمد رازى]] در قرن ششم هجرى نوشته شده است. این کتاب هم‌چنانکه از نامش پیداست در مورد اسماء و صفات الهى مى‌باشد. این کتاب را فخر رازى در سه قسمت تنظیم نموده است. نخست به مبادى و مقدمات اسماء الهى و چگونگى تسمیۀ خدا به اسماء و اتصافش به صفات پرداخته در قسمت دوم مقاصد و نمایات کتاب را مطرح نموده که بیان اقوال در اسماء الحسنى و بحثى مبسوط راجع به کلمۀ لا اله الاّ اللّه است و نهایتا قسمت سوم کتاب که لواحقى در همین زمینه است.
== معرفی اجمالی ==
[[فخر رازی]] بعد از بیان مقدمه‌اى کوتاه بر کتاب که در آن خطبه‌اى کوتاه و مطالبى راجع به کتاب بیان مى‌کند، وارد قسم اول کتاب خود که در ده فصل تنظیم کرده و عبارت از مباحثى پیرامون اسم و ذکر و...مى‌باشد. او راجع به اسم به سه نظریه مهم اشاره کرده و نهایتا نظر خود را اعلام مى‌کند نظر اول را که نظر جمعى از اصحاب مى‌داند این است که اسم نفى مسمّى و غیر تسمیه است. نظر دوم نظر معتزله است که مى‌گویند اسم غیر تسمیه و غیر مسمّى است. نظر سوم که از [[غزالى]] است این است که اسم و مسمّى و تسمیه امور سه‌گانه تباین و غیر هم مى‌باشند فخر رازى موافقت خود را با این نظریه با توضیحاتى در ذیل آن بیان مى‌دارد و براى آن چند دلیل ارائه مى‌نماید.
== تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی ==
مؤلف صفات الهى را نیز به دو قسم سلبى و اضافى تقسیم کرده مى‌گوید صفات سلبیه خداوند در [[قرآن]] صفات جلال نامیده شده‌اند و صفات اضافیه صفات اکرام که ذى الجلال و الاکرام از آیۀ 78 سورۀ الرحمن بدان دلالت دارد. وى سپس نظریات مختلفى را در این زمینه بیان مى‌دارد.
اینکه اسماء الهى توقیفیه‌اند یا قیاسیه‌اند از دیگر مطالبى است که فخر رازى در این بخش بدان پرداخته است. او توقیفى بودن اسماء را نظر اصحاب مى‌داند در مقابل معتزله و کرامیه که برخلاف این نظریه مى‌گویند هرمعنایى که عقل بر ثابت بودن آن در حق خدا ما را دلالت کند جائز است که به خداوند اطلاق گردد.
== تقسیمات مؤلف درباره اسماء الهی ==
او اسماء را به سه صورت اسماء ذات، اسماء جزئى از اجزاء ذات و اسماء خارج از ذات تقسیم مى‌کند. تقسیمى که فخر رازى به صفات قائل است نیز به سه قسمت مى‌باشد که عبارتند از صفات ذاتیه، صفات معنویه و صفات فعلیّه، صفات ذاتیه یعنى القابى که دلالت بر ذات دارند. صفات معنویه الفاظ دالّ بر معانى قائم به ذات خدا هستند و صفات فعلیه الفاظى هستند که دلالت بر صدور اثرى از آثار قدرت خداوند دارند.
فخر ذکر خداوند با اسماء و صفاتش را داراى فضیلت مى‌داند که قرآن و روایات و عقل بر آن دلالت دارند شاهد قرآنیش بر این مدّعا آیۀ و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بهامى‌باشد که به همراه چند آیۀ دیگر آورده است او معنى اسماء حسنى را با دو قول تبیین مى‌کند. اول آنکه عبارتند از اسمائى که دلالت بر معانى حسن دارند زیرا اجل و اعلاء صفات، صفات الهى مى‌باشند. دوم آنکه اسماء حسنى اوصاف حسنه هستند مانند وصف به وحدانیت و جلال و عزت و... .
راجع به اینکه فکر افضل است یا ذکر. فخر رازى معتقد است هرکدام به دلائلى نسبت به دیگرى برترى دارند و در واقع ذکر نتیجۀ فکر مى‌باشد. البته هرکدام از این‌دو یعنى برتر بودن فکر یا برتر بودن ذکر طرفدارانى دارند که هرکدام براى ادعاى خود دلائلى را برشمرده‌اند. وى در بخش دیگر روایتى که از ابوهریره منقول است و دلالت بر حصر اسماء الهى در نود و نه اسم دارد را ذکر مى‌کند و اشکالات وارد شده بر این روایت را جواب مى‌دهد که ازاشکالات لازمۀ این حدیث است که اسماء الهى محصور در همین نود و نه اسم باشند و اسم دیگرى نباشد که فخر معتقد است این روایت زائد بر این تعداد را نفى نمى‌کند. او در دفاع از حقیقت دعا ابتداء به تعریف دعا مى‌پردازد که عبارت از استدعاء عبدعنایت پروردگار و استمدادش از اوست و در واقع اظهار افتقار به او و اعتراف به برائت از غیر حول و قوۀ الهى همچنین ثناء بر خدا و اضافۀ جود کرم به خداوند است. سپس وارد شبهاتى که در مورد دعا وارد شده که مى‌گویند فائده‌اى بر دعا مترتب نیست را جواب داده و مورد تخطئه قرار مى‌دهد. وى در همین زمینه به آیات و روایاتى نیز استناد مى‌جوید که از آن‌جمله روایت بنى مکرم اسلام(ص) است که مى‌فرماید الدعاء مخ العبادة.
== تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی ==
بیان اقوال مختلف در مورد اسم اعظم خداوند پایان‌بخش قسمت اول کتاب فخر رازى است. او مى‌گوید عده‌اى معتقدند اسم اعظم اسم معیّن و معلومى نیست و هراسمى که بنده با استغراق در معرفت خدا آنرا ذکر مى‌کند همان اسم اعظم است.
و عده‌اى دیگر معتقدند اسم اعظم اسم معین و مشخصى است که خود اینها به دو دسته تقسیم مى‌شوند برخى مى‌گویند آن اسم بر خلق معلوم است و برخى دیگر قائلند آن اسم بر خلائق معلوم نمى‌باشد. عده‌اى معتقدند اسم اعظم الحى القیوم است.


شرح اسماء اللّه الحسنى كه خود مؤلف آن را لوامع البيّنات فى الاسماء و الصفات ناميده است توسط فخرالدين محمد رازى در قرن ششم هجرى نوشته شده است. اين كتاب همچنانكه از نامش پيداست در مورد اسماء و صفات الهى مى‌باشد.
و عده‌اى دیگر ذوالجلال و الاکرام را اسم اعظم مى‌دانند. بعضیها با استناد به روایتى از [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین‌]] علیه‌السلام حروف مقطعه واقع در اوائل سور را اسم اعظم دانسته و گروهى از روایتى که از [[علی بن الحسین (زین العابدین)]] علیه‌السّلام نقل شده است استفاده مى‌کنند که اللهم انى اسألک اللّه اللّه اللّه الذى لا اله الا هو رب العرش العظیم حاوى اسم اعظم مى‌باشد.
فخر رازى در بخش دوم کتاب که مقاصد کتاب است نخست به تفسیر «هو» مى‌پردازد و مى‌گوید این اسمى که در نزد ارباب کشف هیبت عظیمى دارد و چون الفاظ به دو بخش مضمره و مظهره تقسیم مى‌شوند. این از اسماء مضمره که دربر گیرنده معارف بلند و فراوانى است مى‌باشد. دوّمین اسمى که فخر به تفسیر آن پرداخته اسم اللّه مى‌باشد.  


اين كتاب را فخر رازى در سه قسمت تنظيم نموده است.نخست به مبادى و مقدمات اسماء الهى و چگونگى تسميۀ خدا به اسماء و اتصافش به صفات پرداخته در قسمت دوم مقاصد و نمايات كتاب را مطرح نموده كه بيان اقوال در اسماء الحسنى و بحثى مبسوط راجع به كلمۀ لا اله الاّ اللّه است و نهايتا قسمت سوم كتاب كه لواحقى در همين زمينه است.
وى در پاسخ به کسانى که اسم اللّه را غیر عربى و برگرفته از کلمات یهود و نصارى مى‌دانند ادله‌اى را بر عربى بودن این اسم متذکر مى‌گردد. اما تفسیر کلمۀ لا اله الا اللّه که از عمده‌ترین بخش‌هاى کتاب را به خود اختصاص داده است از وجوهى مورد بررسى قرار گرفته است که عبارتند از دیدگاه نحویین به این کلمه. او معتقد است چیزى از این کلمه محذوف مى‌باشد. فخر رازى معتقد است لا اله الا اللّه به اسمائى در قرآن ذکر شده است که براى هرکدام دلائلى را اقامه مى‌کند از آن‌جمله کلمۀ توحید، کلمه اخلاص، کلمه احسان، احسن القول، دعوة الحق، الطیب من القول، الکلمة الطیبة، الکلمة الثابتة و کلمة التقوى مى‌باشند. اما بیان فوائد کلمۀ لا اله الا اللّه از دیگر بخش‌هاى مورد بحث فخر رازى است. او مى‌گوید این کلمه از افضل اذکار است که دوست و دشمن به هنگام گرفتارى به این اسم تمسک مى‌کنند. شاهد این مدّعا هم کلام فرعون است که به هنگام غرق شدن گفت آمنت انه لا اله الا اللّه الذى آمنت به بنو اسرائیل و کلام حضرت یونس که در بطن ماهى گفت لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین. اما اینکه این کلمه به چه صورت‌هایى تعبیر شده است آخرین بخش مطالب فخر رازى در این زمینه است. او سپس به تفسیر الرحمن الرحیم مى‌پردازد و باز به عربى بودن این کلمه تأکید مى‌ورزد. اما اینکه چرا اسم رحیم بعد از رحمن ذکر شده است توضیحاتى از فخر را به خود اختصاص داده است.  


= معرفی اجمالی =
تفسیر ملک، قدوس، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبار، تکبر، خالق، غفّار، وهّاب، رزاق، فتاح، علیم و همچنین قابض و باسط، معز و مذل، خافض و رافع، سمیع، بصیر، حکم، عدل، حکیم، خبیر، حلیم، علىّ و...
فخر رازى بعد از بيان مقدمه‌اى كوتاه بر كتاب كه در آن خطبه‌اى كوتاه و مطالبى راجع به كتاب بيان مى‌كند، وارد قسم اول كتاب خود كه در ده فصل تنظيم كرده و عبارت از مباحثى پيرامون اسم و ذكر و...مى‌باشد او راجع به اسم به سه نظريه مهم اشاره كرده و نهايتا نظر خود را اعلام مى‌كند نظر اول را كه نظر جمعى از اصحاب مى‌داند اين است كه اسم نفى مسمّى و غير تسميه است.نظر دوم نظر معتزله است كه مى‌گويند اسم غير تسميه و غير مسمّى است.
از دیگر اسمائى هستند که فخر رازى در ادامه یک‌یک آنها را آورده و مورد بررسى و تحلیل قرار داده است. فخر رازى در قسم سوم کتاب خود که لواحق و متممات مى‌باشد مى‌گوید در قرآن و اخبار و آثار اسماء دیگرى نیز غیر از اسماء مذکور آمده‌اند که ما آنها را ذکر کرده و به تفسیر آنها مى‌پردازیم. اسمائى که فخر در این قسمت‌آنها را نام مى‌برد در دو قسم اسماء ذات و اسماء صفات معنوى هستند که اسماء ذات عبارتند از: الشىء که اختلافى در وقوع آن بر خداوند سبحان و عدم آن وجود دارد که از جهم بن صفوان عدم اطلاق این اسم بر خداوند نقل شده است که فخر رازى با دو دلیل قرآنى این حرف را رد مى‌کند. اولى آیۀقل اى شىء اکبر شهادة قل اللّه و دیگرى کل شىء هالک الاّ وجهه مى‌باشد. اسم دومى که فخر در این قسمت بدان مى‌پردازد القدیم است. او مى‌گوید این اسم به موجودى که اولى ندارد اطلاق مى‌شود و ما دلیل داریم که خداوند سبحان اولى ندارد. عین همین تفسیر در مورد الازلى نیز وجود دارد. از این قبیل اسماء واجب‌الوجود لذاته و دائم مى‌باشد.
نظر سوم كه از غزالى است اين است كه اسم و مسمّى و تسميه امور سه‌گانه تباين و غير هم مى‌باشند فخر رازى موافقت خود را با اين نظريه با توضيحاتى در ذيل آن بيان مى‌دارد و براى آن چند دليل ارائه مى‌نمايد.
وى دو اسم الجسم و الجوهر را که کرامیه و نصارى قائل به اطلاق آن بر خداوند هستند را از اسمائى که هرگز نمى‌توان به خداى سبحان نسبت داد مى‌داند. اما صفات معنویه‌اى که خداوند داراى آنها مى‌باشد و بر هرکدام ادله‌اى نیز اقامه شده است عبارتند از محیط که آیۀو هو بکل شىء محیط دلالت بر آن دارد و قریب که آیه و نحن اقرب الیکم من حبل الورید دال بر آن است، مدبر، مرید، المحبة، الرضا، النحط، الغضب المولاة و المعاداة و الکراهة نیز آخرین اسم‌هائى هستند که فخرالدین محمد رازى در مورد آنها به ایراد سخن پرداخته است.  
مؤلف صفات الهى را نيز به دو قسم سلبى و اضافى تقسيم كرده مى‌گويد صفات سلبيه خداوند در قرآن صفات جلال ناميده شده‌اند و صفات اضافيه صفات اكرام كه ذى الجلال و الاكرام از آيۀ 78 سورۀ الرحمن بدان دلالت دارد.وى سپس نظريات مختلفى را در اين زمينه بيان مى‌دارد.
اينكه اسماء الهى توقيفيه‌اند يا قياسيه‌اند از ديگر مطالبى است كه فخر رازى در اين بخش بدان پرداخته است او توقيفى بودن اسماء را نظر اصحاب مى‌داند در مقابل معتزله و كراميه كه برخلاف اين نظريه مى‌گويند هرمعنايى كه عقل بر ثابت بودن آن در حق خدا ما را دلالت كند جائز است كه به خداوند اطلاق گردد.
او اسماء را به سه صورت اسماء ذات، اسماء جزئى از اجزاء ذات و اسماء خارج از ذات تقسيم مى‌كند.تقسيمى كه فخر رازى به صفات قائل است نيز به سه قسمت مى‌باشد كه عبارتند از صفات ذاتيه، صفات معنويه و صفات فعليّه، صفات ذاتيه يعنى القابى كه دلالت بر ذات دارند.صفات معنويه الفاظ دالّ بر معانى قائم به ذات خدا هستند و صفات فعليه الفاظى هستند كه دلالت بر صدور اثرى از آثار قدرت خداوند دارند.
فخر ذكر خداوند با اسماء و صفاتش را داراى فضيلت مى‌داند كه قرآن و روايات و عقل بر آن دلالت دارند شاهد قرآنيش بر اين مدّعا آيۀو للّه الاسماء الحسنى فادعوه بهامى‌باشد كه به همراه چند آيۀ ديگر آورده است او معنى اسماء حسنى را با دو قول تبيين مى‌كند اول آنكه عبارتند از اسمائى كه دلالت بر معانى حسن دارند زيرا اجل و اعلاء صفات، صفات الهى مى‌باشند.دوم آنكه اسماء حسنى اوصاف حسنه هستند مانند وصف به وحدانيت و جلال و عزت و...
راجع به اينكه فكر افضل است يا ذكر فخر رازى معتقد است هركدام به دلائلى نسبت به ديگرى برترى دارند و در واقع ذكر نتيجۀ فكر مى‌باشد.البته هركدام از ايندو يعنى برتر بودن فكر يا برتر بودن ذكر طرفدارانى دارند كه هركدام براى ادعاى خود دلائلى را برشمرده‌اند.وى در بخش ديگر روايتى كه از ابوهريره منقول است و دلالت بر حصر اسماء الهى در نود و نه اسم دارد را ذكر مى‌كند و اشكالات وارد شده بر اين روايت را جواب مى‌دهد كه ازاشكالات لازمۀ اين حديث است كه اسماء الهى محصور در همين نود و نه اسم باشند و اسم ديگرى نباشد كه فخر معتقد است اين روايت زائد بر اين تعداد را نفى نمى‌كند.او در دفاع از حقيقت دعا ابتداء به تعريف دعا مى‌پردازد كه عبارت از استدعاء عبدعنايت پروردگار و استمدادش از اوست و در واقع اظهار افتقار به او و اعتراف به برائت از غير حول و قوۀ الهى همچنين ثناء بر خدا و اضافۀ جود كرم به خداوند است.سپس وارد شبهاتى كه در مورد دعا وارد شده كه مى‌گويند فائده‌اى بر دعا مترتب نيست را جواب داده و مورد تخطئه قرار مى‌دهد وى در همين زمينه به آيات و رواياتى نيز استناد مى‌جويد كه از آنجمله روايت بنى مكرم اسلام(ص) است كه مى‌فرمايد الدعاء مخ العبادة.
بيان اقوال مختلف در مورد اسم اعظم خداوند پايان‌بخش قسمت اول كتاب فخر رازى است.او مى‌گويد عده‌اى معتقدند اسم اعظم اسم معيّن و معلومى نيست و هراسمى كه بنده با استغراق در معرفت خدا آنرا ذكر مى‌كند همان اسم اعظم است.
و عده‌اى ديگر معتقدند اسم اعظم اسم معين و مشخصى است كه خود اينها به دو دسته تقسيم مى‌شوند برخى مى‌گويند آن اسم بر خلق معلوم است و برخى ديگر قائلند آن اسم بر خلائق معلوم نمى‌باشد.عده‌اى معتقدند اسم اعظم الحى القيوم است.
و عده‌اى ديگر ذو الجلال و الاكرام را اسم اعظم مى‌دانند.بعضيها با استناد به روايتى از اميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام حروف مقطعه واقع در اوائل سور را اسم اعظم دانسته و گروهى از روايتى كه از امام زين‌العابدين عليه‌السّلام نقل شده است استفاده مى‌كنند كه اللهم انى اسألك اللّه اللّه اللّه الذى لا اله الا هو رب العرش العظيم حاوى اسم اعظم مى‌باشد.
فخر رازى در بخش دوم كتاب كه مقاصد كتاب است نخست به تفسير «هو» مى‌پردازد و مى‌گويد اين اسمى كه در نزد ارباب كشف هيبت عظيمى دارد و چون الفاظ به دو بخش مضمره و مظهره تقسيم مى‌شوند اين از اسماء مضمره كه دربر گيرند. معارف بلند و فراوانى است مى‌باشد.دوّمين اسمى كه فخر به تفسير آن پرداخته اسم اللّه مى‌باشد.
وى در پاسخ به كسانى كه اسم اللّه را غير عربى و برگرفته از كلمات يهود و نصارى مى‌دانند ادله‌اى را بر عربى بودن اين اسم متذكر مى‌گردد اما تفسير كلمۀ لا اله الا اللّه كه از عمده‌ترين بخشهاى كتاب را به خود اختصاص داده است از وجوهى مورد بررسى قرار گرفته است كه عبارتند از ديدگاه نحويين به اين كلمه او معتقد است چيزى از اين كلمه محذوف مى‌باشد فخر رازى معتقد است لا اله الا اللّه به اسمائى در قرآن ذكر شده است كه براى هركدام دلائلى را اقامه مى‌كند از آنجمله كلمۀ توحيد، كلمه اخلاص، كلمه احسان، احسن القول، دعوة الحق، الطيب من القول، الكلمة الطيبة، الكلمة الثابتة و كلمة التقوى مى‌باشند.اما بيان فوائد كلمۀ لا اله الا اللّه از ديگر بخشهاى مورد بحث فخر رازى است او مى‌گويد اين كلمه از افضل اذكار است كه دوست و دشمن به هنگام گرفتارى به اين اسم تمسك مى‌كنند شاهد اين مدّعا هم كلام فرعون است كه به هنگام غرق شدن گفت آمنت انه لا اله الا اللّه الذى آمنت به بنو اسرائيل و كلام حضرت يونس كه در بطن ماهى گفت لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين.اما اينكه اين كلمه به چه صورتهايى تعبير شده است آخرين بخش مطالب فخر رازى در اين زمينه است.او سپس به تفسير الرحمن الرحيم مى‌پردازد و باز به عربى بودن اين كلمه تأكيد مى‌ورزد اما اينكه چرا اسم رحيم بعد از رحمن ذكر شده است توضيحاتى از فخر را به خود اختصاص داده است.
تفسير ملك، قدوس، سلام، مؤمن، مهيمن، عزيز، جبار، تكبر، خالق، غ فّار، وهّاب، رزاق، فتاح، عليم و همچنين قابض و باسط، معز و مذل، خافض و رافع، سميع، بصير، حكم، عدل، حكيم، خبير، حليم، علىّ و...
از ديگر اسمائى هستند كه فخر رازى در ادامه يك‌يك آنها را آورده و مورد بررسى و تحليل قرار داده است. فخر رازى در قسم سوم كتاب خود كه لواحق و متممات مى‌باشد مى‌گويد در قرآن و اخبار و آثار اسماء ديگرى نيز غير از اسماء مذكور آمده‌اند كه ما آنها را ذكر كرده و به تفسير آنها مى‌پردازيم.اسمائى كه فخر در اين قسمت‌آنها را نام مى‌برد در دو قسم اسماء ذات و اسماء صفات معنوى هستند كه اسماء ذات عبارتند از: الشىء كه اختلافى در وقوع آن بر خداوند سبحان و عدم آن وجود دارد كه از جهم بن صفوان عدم اطلاق اين اسم بر خداوند نقل شده است كه فخر رازى با دو دليل قرآنى اين حرف را رد مى‌كند اولى آيۀقل اى شىء اكبر شهادة قل اللّهو ديگرىكل شىء هالك الاّ وجههمى‌باشد.اسم دومى كه فخر در اين قسمت بدان مى‌پردازد.
القديم است او مى‌گويد اين اسم به موجودى كه اولى ندارد اطلاق مى‌شود و ما دليل داريم كه خداوند سبحان اولى ندارد.عين همين تفسير در مورد الازلى نيز وجود دارد.از اين قبيل اسماء واجب‌الوجود لذاته و دائم مى‌باشد.
وى دو اسم الجسم و الجوهر را كه كراميه و نصارى قائل به اطلاق آن بر خداوند هستند را از اسمائى كه هرگز نمى‌توان به خداى سبحان نسبت داد مى‌داند.اما صفات معنويه‌اى كه خداوند داراى آن‌ها مى‌باشد و بر هركدام ادله‌اى نيز اقامه شده است عبارتند از محيط كه آيۀو هو بكل شىء محيطدلالت بر آن دارد، و قريب كه آيهو نحن اقرب اليكم من حبل الوريددال بر آن است، مدبر، مريد، المحبة، الرضا، النحط، الغضب المولاة و المعاداة و الكراهة نيز آخرين اسمهائى هستند كه فخرالدين محمد رازى در مورد آنها به ايراد سخن پرداخته است.
= نسخۀ حاضر =
اين كتاب در يك جلد و در قطع وزيرى در سال هزار و سيصد و شصت و چهار هجرى شمسى و در تهران از روى نسخۀ مكتبة الكليات الازهريۀ قاهره افست شده است كه در سال هزار و سيصد و نود و شش در آنجا چاپ شده بود.مقدمۀ تعليقات اين كتاب را طه عبدالرئوف سعد برعهده داشته است كه در آخر كتاب يك فهرست مطالب بر آن آورده است.


== نسخۀ حاضر ==
این کتاب در یک جلد و در قطع وزیرى در سال هزار و سیصد و شصت و چهار هجرى شمسى و در تهران از روى نسخۀ مکتبة الکلیات الازهریۀ قاهره افست شده است که در سال هزار و سیصد و نود و شش در آنجا چاپ شده بود. مقدمۀ تعلیقات این کتاب را طه عبدالرئوف سعد برعهده داشته است که در آخر کتاب یک فهرست مطالب بر آن آورده است.


 
[[رده:کتاب‌ها]]
 
[[رده:کتاب‌های کلامی]]
[[رده: کتاب شناسی]]
[[رده: آثار اسلامی]]
[[رده: کتاب کلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۵۰

لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات
کتاب لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات.jpg
ناملوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات
پدیدآورانفخرالدین الرازی
زبان اصلیعربى‌
موضوعکلام

شرح اسماء اللّه الحسنى که خود مؤلف آن را لوامع البیّنات فى الاسماء و الصفات نامیده است توسط فخرالدین محمد رازى در قرن ششم هجرى نوشته شده است. این کتاب هم‌چنانکه از نامش پیداست در مورد اسماء و صفات الهى مى‌باشد. این کتاب را فخر رازى در سه قسمت تنظیم نموده است. نخست به مبادى و مقدمات اسماء الهى و چگونگى تسمیۀ خدا به اسماء و اتصافش به صفات پرداخته در قسمت دوم مقاصد و نمایات کتاب را مطرح نموده که بیان اقوال در اسماء الحسنى و بحثى مبسوط راجع به کلمۀ لا اله الاّ اللّه است و نهایتا قسمت سوم کتاب که لواحقى در همین زمینه است.

معرفی اجمالی

فخر رازی بعد از بیان مقدمه‌اى کوتاه بر کتاب که در آن خطبه‌اى کوتاه و مطالبى راجع به کتاب بیان مى‌کند، وارد قسم اول کتاب خود که در ده فصل تنظیم کرده و عبارت از مباحثى پیرامون اسم و ذکر و...مى‌باشد. او راجع به اسم به سه نظریه مهم اشاره کرده و نهایتا نظر خود را اعلام مى‌کند نظر اول را که نظر جمعى از اصحاب مى‌داند این است که اسم نفى مسمّى و غیر تسمیه است. نظر دوم نظر معتزله است که مى‌گویند اسم غیر تسمیه و غیر مسمّى است. نظر سوم که از غزالى است این است که اسم و مسمّى و تسمیه امور سه‌گانه تباین و غیر هم مى‌باشند فخر رازى موافقت خود را با این نظریه با توضیحاتى در ذیل آن بیان مى‌دارد و براى آن چند دلیل ارائه مى‌نماید.

تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی

مؤلف صفات الهى را نیز به دو قسم سلبى و اضافى تقسیم کرده مى‌گوید صفات سلبیه خداوند در قرآن صفات جلال نامیده شده‌اند و صفات اضافیه صفات اکرام که ذى الجلال و الاکرام از آیۀ 78 سورۀ الرحمن بدان دلالت دارد. وى سپس نظریات مختلفى را در این زمینه بیان مى‌دارد. اینکه اسماء الهى توقیفیه‌اند یا قیاسیه‌اند از دیگر مطالبى است که فخر رازى در این بخش بدان پرداخته است. او توقیفى بودن اسماء را نظر اصحاب مى‌داند در مقابل معتزله و کرامیه که برخلاف این نظریه مى‌گویند هرمعنایى که عقل بر ثابت بودن آن در حق خدا ما را دلالت کند جائز است که به خداوند اطلاق گردد.

تقسیمات مؤلف درباره اسماء الهی

او اسماء را به سه صورت اسماء ذات، اسماء جزئى از اجزاء ذات و اسماء خارج از ذات تقسیم مى‌کند. تقسیمى که فخر رازى به صفات قائل است نیز به سه قسمت مى‌باشد که عبارتند از صفات ذاتیه، صفات معنویه و صفات فعلیّه، صفات ذاتیه یعنى القابى که دلالت بر ذات دارند. صفات معنویه الفاظ دالّ بر معانى قائم به ذات خدا هستند و صفات فعلیه الفاظى هستند که دلالت بر صدور اثرى از آثار قدرت خداوند دارند. فخر ذکر خداوند با اسماء و صفاتش را داراى فضیلت مى‌داند که قرآن و روایات و عقل بر آن دلالت دارند شاهد قرآنیش بر این مدّعا آیۀ و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بهامى‌باشد که به همراه چند آیۀ دیگر آورده است او معنى اسماء حسنى را با دو قول تبیین مى‌کند. اول آنکه عبارتند از اسمائى که دلالت بر معانى حسن دارند زیرا اجل و اعلاء صفات، صفات الهى مى‌باشند. دوم آنکه اسماء حسنى اوصاف حسنه هستند مانند وصف به وحدانیت و جلال و عزت و... . راجع به اینکه فکر افضل است یا ذکر. فخر رازى معتقد است هرکدام به دلائلى نسبت به دیگرى برترى دارند و در واقع ذکر نتیجۀ فکر مى‌باشد. البته هرکدام از این‌دو یعنى برتر بودن فکر یا برتر بودن ذکر طرفدارانى دارند که هرکدام براى ادعاى خود دلائلى را برشمرده‌اند. وى در بخش دیگر روایتى که از ابوهریره منقول است و دلالت بر حصر اسماء الهى در نود و نه اسم دارد را ذکر مى‌کند و اشکالات وارد شده بر این روایت را جواب مى‌دهد که ازاشکالات لازمۀ این حدیث است که اسماء الهى محصور در همین نود و نه اسم باشند و اسم دیگرى نباشد که فخر معتقد است این روایت زائد بر این تعداد را نفى نمى‌کند. او در دفاع از حقیقت دعا ابتداء به تعریف دعا مى‌پردازد که عبارت از استدعاء عبدعنایت پروردگار و استمدادش از اوست و در واقع اظهار افتقار به او و اعتراف به برائت از غیر حول و قوۀ الهى همچنین ثناء بر خدا و اضافۀ جود کرم به خداوند است. سپس وارد شبهاتى که در مورد دعا وارد شده که مى‌گویند فائده‌اى بر دعا مترتب نیست را جواب داده و مورد تخطئه قرار مى‌دهد. وى در همین زمینه به آیات و روایاتى نیز استناد مى‌جوید که از آن‌جمله روایت بنى مکرم اسلام(ص) است که مى‌فرماید الدعاء مخ العبادة.

تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی

بیان اقوال مختلف در مورد اسم اعظم خداوند پایان‌بخش قسمت اول کتاب فخر رازى است. او مى‌گوید عده‌اى معتقدند اسم اعظم اسم معیّن و معلومى نیست و هراسمى که بنده با استغراق در معرفت خدا آنرا ذکر مى‌کند همان اسم اعظم است. و عده‌اى دیگر معتقدند اسم اعظم اسم معین و مشخصى است که خود اینها به دو دسته تقسیم مى‌شوند برخى مى‌گویند آن اسم بر خلق معلوم است و برخى دیگر قائلند آن اسم بر خلائق معلوم نمى‌باشد. عده‌اى معتقدند اسم اعظم الحى القیوم است.

و عده‌اى دیگر ذوالجلال و الاکرام را اسم اعظم مى‌دانند. بعضیها با استناد به روایتى از امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام حروف مقطعه واقع در اوائل سور را اسم اعظم دانسته و گروهى از روایتى که از علی بن الحسین (زین العابدین) علیه‌السّلام نقل شده است استفاده مى‌کنند که اللهم انى اسألک اللّه اللّه اللّه الذى لا اله الا هو رب العرش العظیم حاوى اسم اعظم مى‌باشد. فخر رازى در بخش دوم کتاب که مقاصد کتاب است نخست به تفسیر «هو» مى‌پردازد و مى‌گوید این اسمى که در نزد ارباب کشف هیبت عظیمى دارد و چون الفاظ به دو بخش مضمره و مظهره تقسیم مى‌شوند. این از اسماء مضمره که دربر گیرنده معارف بلند و فراوانى است مى‌باشد. دوّمین اسمى که فخر به تفسیر آن پرداخته اسم اللّه مى‌باشد.

وى در پاسخ به کسانى که اسم اللّه را غیر عربى و برگرفته از کلمات یهود و نصارى مى‌دانند ادله‌اى را بر عربى بودن این اسم متذکر مى‌گردد. اما تفسیر کلمۀ لا اله الا اللّه که از عمده‌ترین بخش‌هاى کتاب را به خود اختصاص داده است از وجوهى مورد بررسى قرار گرفته است که عبارتند از دیدگاه نحویین به این کلمه. او معتقد است چیزى از این کلمه محذوف مى‌باشد. فخر رازى معتقد است لا اله الا اللّه به اسمائى در قرآن ذکر شده است که براى هرکدام دلائلى را اقامه مى‌کند از آن‌جمله کلمۀ توحید، کلمه اخلاص، کلمه احسان، احسن القول، دعوة الحق، الطیب من القول، الکلمة الطیبة، الکلمة الثابتة و کلمة التقوى مى‌باشند. اما بیان فوائد کلمۀ لا اله الا اللّه از دیگر بخش‌هاى مورد بحث فخر رازى است. او مى‌گوید این کلمه از افضل اذکار است که دوست و دشمن به هنگام گرفتارى به این اسم تمسک مى‌کنند. شاهد این مدّعا هم کلام فرعون است که به هنگام غرق شدن گفت آمنت انه لا اله الا اللّه الذى آمنت به بنو اسرائیل و کلام حضرت یونس که در بطن ماهى گفت لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین. اما اینکه این کلمه به چه صورت‌هایى تعبیر شده است آخرین بخش مطالب فخر رازى در این زمینه است. او سپس به تفسیر الرحمن الرحیم مى‌پردازد و باز به عربى بودن این کلمه تأکید مى‌ورزد. اما اینکه چرا اسم رحیم بعد از رحمن ذکر شده است توضیحاتى از فخر را به خود اختصاص داده است.

تفسیر ملک، قدوس، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبار، تکبر، خالق، غفّار، وهّاب، رزاق، فتاح، علیم و همچنین قابض و باسط، معز و مذل، خافض و رافع، سمیع، بصیر، حکم، عدل، حکیم، خبیر، حلیم، علىّ و... از دیگر اسمائى هستند که فخر رازى در ادامه یک‌یک آنها را آورده و مورد بررسى و تحلیل قرار داده است. فخر رازى در قسم سوم کتاب خود که لواحق و متممات مى‌باشد مى‌گوید در قرآن و اخبار و آثار اسماء دیگرى نیز غیر از اسماء مذکور آمده‌اند که ما آنها را ذکر کرده و به تفسیر آنها مى‌پردازیم. اسمائى که فخر در این قسمت‌آنها را نام مى‌برد در دو قسم اسماء ذات و اسماء صفات معنوى هستند که اسماء ذات عبارتند از: الشىء که اختلافى در وقوع آن بر خداوند سبحان و عدم آن وجود دارد که از جهم بن صفوان عدم اطلاق این اسم بر خداوند نقل شده است که فخر رازى با دو دلیل قرآنى این حرف را رد مى‌کند. اولى آیۀقل اى شىء اکبر شهادة قل اللّه و دیگرى کل شىء هالک الاّ وجهه مى‌باشد. اسم دومى که فخر در این قسمت بدان مى‌پردازد القدیم است. او مى‌گوید این اسم به موجودى که اولى ندارد اطلاق مى‌شود و ما دلیل داریم که خداوند سبحان اولى ندارد. عین همین تفسیر در مورد الازلى نیز وجود دارد. از این قبیل اسماء واجب‌الوجود لذاته و دائم مى‌باشد. وى دو اسم الجسم و الجوهر را که کرامیه و نصارى قائل به اطلاق آن بر خداوند هستند را از اسمائى که هرگز نمى‌توان به خداى سبحان نسبت داد مى‌داند. اما صفات معنویه‌اى که خداوند داراى آنها مى‌باشد و بر هرکدام ادله‌اى نیز اقامه شده است عبارتند از محیط که آیۀو هو بکل شىء محیط دلالت بر آن دارد و قریب که آیه و نحن اقرب الیکم من حبل الورید دال بر آن است، مدبر، مرید، المحبة، الرضا، النحط، الغضب المولاة و المعاداة و الکراهة نیز آخرین اسم‌هائى هستند که فخرالدین محمد رازى در مورد آنها به ایراد سخن پرداخته است.

نسخۀ حاضر

این کتاب در یک جلد و در قطع وزیرى در سال هزار و سیصد و شصت و چهار هجرى شمسى و در تهران از روى نسخۀ مکتبة الکلیات الازهریۀ قاهره افست شده است که در سال هزار و سیصد و نود و شش در آنجا چاپ شده بود. مقدمۀ تعلیقات این کتاب را طه عبدالرئوف سعد برعهده داشته است که در آخر کتاب یک فهرست مطالب بر آن آورده است.