غیلانیه

از ویکی‌وحدت

غيلانيه‏ از فرق «مرجئه» و پيرو ابو مروان غيلان بن مسلم دمشقى متوفى در 105 هجرى بودند.

تاریخچه

قاضى عضد الدين ايجى در كتاب «مواقف» گاهى او را مروان و زمانى ابو مروان بن غيلان خوانده و در «فرق الشيعة» نوبختى و «المقالات و الفرق» ابى خلف اشعرى، نام او غيلان بن مروان آمده است و او را از اهل شام دانسته ‏اند. محمد بن اسحاق النديم می گوید که غيلان دارای رسائلى است كه در دو هزار ورقه نوشته شده است. او را متهم كردند كه در جواني اش از پيروان حارث بن سعيد بود. وی در دوران فرمانروایی هشام بن عبدالملک در ابتدا از نزدیکان دستگاه حکومت بود، اما چون دیگر بار عقائد قدری را آشکار کرد و مردم را بدان فراخواند و همچنین نظریه امویان در باب خلافت را رد کرد و با سیاست‌های مالی حکومت مخالفت ورزید؛ هشام او را دستگیر کرد و اوزاعى فقيه معروف، به قتل او فتوا داد تا آن که وى را در دروازه كيسان دمشق به دار آويختند. [۱] [۲] [۳]

موسس

غیلان پیشوای قدریه شام بوده است. وی این عقیده را در خلال سفری که معبد جهنی به شام داشته از او گرفته است. عبد القاهر بغدادی وی را پایه گذار فرقه غیلانیه از مرجئه قدریه می‌داند.[۴]

عقاید

وى مردى بليغ و فصيح بود و بعد از معبد جهنى دومين كسى بود كه درباره قدر سخن گفت و قدر را توانايى انسان و خير و شر را از بنده دانست و معتقد بود هر كسی «كتاب» و «سنت» را اقامه کند، مستحق امامت است و آن مقام جز به اجماع امت به دست نمی آید.[۵] غيلان ميان «قدر» و «ارجاء» جمع كرد و می گفت که ايمان، معرفت دوم به خداوند و مهر و فروتنى به وى و اقرار به آن چیزی است که پيامبر آورده است. در نگاه او، معرفت نخستين؛ از روى ناچارى است و ايمان نمى‏ باشد.همچنین بغدادى از زبرقان نقل مى ‏كند كه وى در «مقالات» خود از غيلان نقل می کند كه ايمان اقرار به زبان مى‏ باشد و معرفت به خداى تعالى ضرورى است و از ايمان نيست. [۶] [۷] غيلان معتقد بود که چیزی از ایمان کم نمی شود، بلکه بر آن افزدوه می شود و مومنین نسبت به هم برتری ندارند.[۸] در نظر او، خدا گناهکاران اهل قبله را هم می‌تواند عذاب کند و هم می‌تواند ببخشد، پس اگر کسی را عذاب کند و یا حتی اگر او را مخلد در آتش کند، او را به خاطر گناهی که انجام داده عذاب کرده و اگر یک نفر را ببخشد، همه کسانی را که مثل او هستند (در میزان گناه) نیز می‌بخشد. [۹] غیلان همچنین به نفی صفات و مخلوق بودن قرآن عقیده داشت و می‌گفت خیر و شر از خود بندگان است. [۱۰]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 348 با ویرایش فنی و اصلاحات در عبارات
  2. صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، ص۶۳، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۳ش.
  3. صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، ص۶۴، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۳ش.
  4. بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۰۵، قاهره، دارالتراث.
  5. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 348
  6. اشعری ابو الحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ج۱، ص۱۳۶،
  7. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 349 با ویرایش و اصلاح عبارات
  8. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 349 با ویرایش
  9. امیر مهنا و علی خریس، جامع الفرق والمذاهب، ج۱، ص۱۵۴، بیروت، مرکز الثقافی العربی، ۱۹۹۴م.
  10. صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، ص۶۴، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۳ش.