عبیدالله بن زیاد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۴: خط ۳۴:
|لقب
|لقب
|اِبنِ زیاد
|اِبنِ زیاد
|-
|کنیه
|أباحفص‌
|-
|-
|نام پدر
|نام پدر
خط ۶۵: خط ۶۸:


به روایتی، [[ابراهیم بن مالك]] اشتر خود در جنگ تن به تن، ابن‌زیاد را به قتل رساند. آن‌گاه سر ابن‌زیاد را نزد [[مختار]] بردند و او آن را نزد [[محمد بن حنفیه]] و [[حضرت علی بن حسین(ع)]] ([[امام زین العابدین"ع"]]) و دیگر افراد [[بنی هاشم]] فرستاد.
به روایتی، [[ابراهیم بن مالك]] اشتر خود در جنگ تن به تن، ابن‌زیاد را به قتل رساند. آن‌گاه سر ابن‌زیاد را نزد [[مختار]] بردند و او آن را نزد [[محمد بن حنفیه]] و [[حضرت علی بن حسین(ع)]] ([[امام زین العابدین"ع"]]) و دیگر افراد [[بنی هاشم]] فرستاد.
=عبیدالله بن زیاد کیست=
عبیدالله با کنیۀ أباحفص‌ <ref>خیر الدین الزرکلى، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین،بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، 1989،ج3،ص325و ابن العماد شهاب الدین ابو الفلاح عبد الحی بن احمد العکری الحنبلی الدمشقی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب،تحقیق الأرناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ط الأولى، 1406/1986،ج4،ص 262و عبد الرحمن بن خلدون، مقدمه ابن خلدون،ترجمه محمد پروین گنابادى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى،چ هشتم، 1375ش.،ج‌3،ص199 و عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر ،الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385/1965.ج‌19،ص129 أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى البدایة و النهایة،بیروت، دار الفکر، 1407/ 1986، ج‌11،190و238 </ref> ، به سال 39(ه‌.ق) <ref>ابن عذاری المراکشی،البیان المغرب فی أخبار الأندلس و المغرب، تحقیق و مراجعة ج. س. کولان و إ. لیوی پرونسال، بیروت، بی‌نا، 1983 م ج 2،ص 117 – 118</ref> در [[بصره]] متولد شد. <ref>أبو عبدالله محمد بن عبدالله بن أبی بکر القضاعی المعروف ابن الأبار، الحلة السیراء، تحقیق حسین مؤنس، قاهره، الشرکة العربیة للطباعة و النشر، 1963 م ،ج 1، ص 159 </ref> زیاد پدر وی بود و مادرش مرجانه نام داشت. <ref> عبد الرحمن بن خلدون، مقدمه ابن خلدون،ترجمه محمد پروین گنابادى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى،چ هشتم، 1375ش.،ج3،ص201</ref> نام پدر زیاد، [[عبید]] بود؛ ولی معروف بود که فرزند [[ابوسفیان]] است. <ref>بدالله ناصری طاهری،تاریخ مغرب اسلامی،قم :حوزه و دانشگاه،1385،ص142</ref> از همین روی، معاویه زیاد را برادر خود خواند. <ref>ابن عذاری المراکشی،البیان المغرب فی أخبار الأندلس و المغرب، تحقیق و مراجعة ج. س. کولان و إ. لیوی پرونسال، بیروت، بی‌نا، 1983 م ج2،ص240</ref> گفته شده که زیاد قبل از آنکه ابوسفیان او را به خود ملحق کند، [[زیاد بن عبید ثقفی]] نام داشت. <ref>محمد عبدالله عنان،تاریخ دولت اسلامی در اندلس،ترجمه عبدالمحمد آیتی ،تهران:کیهان،1366،ج1،ص413-409</ref> یک بار نیز که معاویه از او خشمگین و عصبانی بود، گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] زیاد را به مادرش سمیه و پدرش عبید بر می‌گردانم. <ref>محمد عبدالله عنان،تاریخ دولت اسلامی در اندلس،ترجمه عبدالمحمد آیتی ،تهران:کیهان،1366،ج1 ،ص،423-420</ref> از آن‌جا که مادر عبیدالله زنی بدکار بود، <ref>محمد عبدالله عنان،تاریخ دولت اسلامی در اندلس،ترجمه عبدالمحمد آیتی ،تهران:کیهان،1366،ج1،ص413-409 ،ج1،ص424-436229</ref> دشمنان عبیدالله در طعن وی، او را به مادرش ملحق کرده و وی را ابن مرجانه می‌نامند. <ref>بن الخطیب، لسان الدین محمد. الاحاطة فى أخبار غرناطة، به کوشش محمد عبداللّه‌ عنان، قاهره: 1394 ق/ 1974 م. ج 2،ص 39</ref>
مادر عبیدالله بعد از مرگ شوهرش، با شیرویۀ ایرانی ازدواج کرد و عبیدالله به خاطر آن‌که در خانۀ او بزرگ شد، دچار لکنت زبان گردید. اشتباه او در تلفظ کلمات به گونه‌ای بود که وقتی در یکی از جنگ‌هایش خواست به سربازانش بگوید، شمشیرهایتان را بکشید، گفت: شمشیرهایتان را باز کنید. <ref>شمس الدین محمد بن احمد الذهبى،تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت،دار الکتاب العربى،ط الثانیة،1413/1993.ج24،ص47</ref> از همین روی [[ابن‌مفرغ]] شاعر، در وصف این واقعه می‌گوید:
و یوم فتحت سیفک من بعید أضعت و کلّ أمرک للضیاع <ref>شمس الدین محمد بن احمد الذهبى،تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت،دار الکتاب العربى،ط الثانیة،ج24،ص47/1993.47</ref>
به خاطر داشته باش روزی که شمشیرت را از راه دور کشیدی و آن افتضاح را به بوجود آوردی، هر چند تمامی کارهای تو ضایع بود.


=پانویس=
=پانویس=

نسخهٔ ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۰۵


عبیدالله بن زیاد
نام عبیدالله بن زیاد
نام کامل ابو حفص عبیدالله بن زیاد بن ابیه
لقب اِبنِ زیاد
کنیه أباحفص‌
نام پدر زیاد بن ابیه
نام مادر مرجانه
اقدامات اعزام سپاه به کربلا برای مقابله با امام حسین(ع) • توهین به سر امام حسین(ع) • سرکوب قیام توابین
نقش‌های برجسته حاکم خراسان • بصره • کوفه
جنگ‌ها و عملیات‌ها نبرد کربلا • نبرد مرج راهط
نحوه درگذشت بدست مختارثقفی
درگذشت محرم سال ۶۷ قمری

عبیدالله ابن زیاد ابن ابیه مشهور به ابن مرجانه و ابن زیاد با نام کامل ابو حفص عبیدالله بن زیاد بن ابیه ، از کنیزی به نام مرجانه زاده شد.از این روست که برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب کرده و ابن مرجانه خوانده‌ اند که اشاره به اتهام ناپاکی تولد عبیدالله دارد چرا که در برخی منابع به بد نامی و زناکار بودن مرجانه اشاره و تاکید شده است.

ابن مرجانه فرمانده نظامی مشهور امویان و از عوامل اصلی به شهادت رسیدن حسین بن علی و یاران باوفایش بود. در واقع عبیداللّه بن زیاد از سرداران مشهور اموی بود که در سال ۵۴ هجری از طرف معاویه به حکومت خراسان گمارده شد و در سال ۵۶ از آنجا عزل و به حکمرانی بصره منصوب گردید.

به روایتی، ابراهیم بن مالك اشتر خود در جنگ تن به تن، ابن‌زیاد را به قتل رساند. آن‌گاه سر ابن‌زیاد را نزد مختار بردند و او آن را نزد محمد بن حنفیه و حضرت علی بن حسین(ع) (امام زین العابدین"ع") و دیگر افراد بنی هاشم فرستاد.

عبیدالله بن زیاد کیست

عبیدالله با کنیۀ أباحفص‌ [۱] ، به سال 39(ه‌.ق) [۲] در بصره متولد شد. [۳] زیاد پدر وی بود و مادرش مرجانه نام داشت. [۴] نام پدر زیاد، عبید بود؛ ولی معروف بود که فرزند ابوسفیان است. [۵] از همین روی، معاویه زیاد را برادر خود خواند. [۶] گفته شده که زیاد قبل از آنکه ابوسفیان او را به خود ملحق کند، زیاد بن عبید ثقفی نام داشت. [۷] یک بار نیز که معاویه از او خشمگین و عصبانی بود، گفت: به خدا سوگند زیاد را به مادرش سمیه و پدرش عبید بر می‌گردانم. [۸] از آن‌جا که مادر عبیدالله زنی بدکار بود، [۹] دشمنان عبیدالله در طعن وی، او را به مادرش ملحق کرده و وی را ابن مرجانه می‌نامند. [۱۰]

مادر عبیدالله بعد از مرگ شوهرش، با شیرویۀ ایرانی ازدواج کرد و عبیدالله به خاطر آن‌که در خانۀ او بزرگ شد، دچار لکنت زبان گردید. اشتباه او در تلفظ کلمات به گونه‌ای بود که وقتی در یکی از جنگ‌هایش خواست به سربازانش بگوید، شمشیرهایتان را بکشید، گفت: شمشیرهایتان را باز کنید. [۱۱] از همین روی ابن‌مفرغ شاعر، در وصف این واقعه می‌گوید:

و یوم فتحت سیفک من بعید أضعت و کلّ أمرک للضیاع [۱۲]

به خاطر داشته باش روزی که شمشیرت را از راه دور کشیدی و آن افتضاح را به بوجود آوردی، هر چند تمامی کارهای تو ضایع بود.

پانویس

  1. خیر الدین الزرکلى، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین،بیروت، دار العلم للملایین، ط الثامنة، 1989،ج3،ص325و ابن العماد شهاب الدین ابو الفلاح عبد الحی بن احمد العکری الحنبلی الدمشقی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب،تحقیق الأرناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ط الأولى، 1406/1986،ج4،ص 262و عبد الرحمن بن خلدون، مقدمه ابن خلدون،ترجمه محمد پروین گنابادى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى،چ هشتم، 1375ش.،ج‌3،ص199 و عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر ،الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385/1965.ج‌19،ص129 أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى البدایة و النهایة،بیروت، دار الفکر، 1407/ 1986، ج‌11،190و238
  2. ابن عذاری المراکشی،البیان المغرب فی أخبار الأندلس و المغرب، تحقیق و مراجعة ج. س. کولان و إ. لیوی پرونسال، بیروت، بی‌نا، 1983 م ج 2،ص 117 – 118
  3. أبو عبدالله محمد بن عبدالله بن أبی بکر القضاعی المعروف ابن الأبار، الحلة السیراء، تحقیق حسین مؤنس، قاهره، الشرکة العربیة للطباعة و النشر، 1963 م ،ج 1، ص 159
  4. عبد الرحمن بن خلدون، مقدمه ابن خلدون،ترجمه محمد پروین گنابادى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى،چ هشتم، 1375ش.،ج3،ص201
  5. بدالله ناصری طاهری،تاریخ مغرب اسلامی،قم :حوزه و دانشگاه،1385،ص142
  6. ابن عذاری المراکشی،البیان المغرب فی أخبار الأندلس و المغرب، تحقیق و مراجعة ج. س. کولان و إ. لیوی پرونسال، بیروت، بی‌نا، 1983 م ج2،ص240
  7. محمد عبدالله عنان،تاریخ دولت اسلامی در اندلس،ترجمه عبدالمحمد آیتی ،تهران:کیهان،1366،ج1،ص413-409
  8. محمد عبدالله عنان،تاریخ دولت اسلامی در اندلس،ترجمه عبدالمحمد آیتی ،تهران:کیهان،1366،ج1 ،ص،423-420
  9. محمد عبدالله عنان،تاریخ دولت اسلامی در اندلس،ترجمه عبدالمحمد آیتی ،تهران:کیهان،1366،ج1،ص413-409 ،ج1،ص424-436229
  10. بن الخطیب، لسان الدین محمد. الاحاطة فى أخبار غرناطة، به کوشش محمد عبداللّه‌ عنان، قاهره: 1394 ق/ 1974 م. ج 2،ص 39
  11. شمس الدین محمد بن احمد الذهبى،تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت،دار الکتاب العربى،ط الثانیة،1413/1993.ج24،ص47
  12. شمس الدین محمد بن احمد الذهبى،تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت،دار الکتاب العربى،ط الثانیة،ج24،ص47/1993.47