عاشورا

از ویکی‌وحدت
اعاشورا
عاشورا روز دهم از ماه محرّم
رویدادها واقعه کربلا • اسیران کربلا • روزشمار واقعه عاشورا • روز عاشورا • نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع) • واقعه عاشورا
افراد امام حسین(ع)

علی اکبر • علی اصغر • عباس بن علی • حضرت زینب(س) • سکینه بنت حسین • فاطمه دختر امام حسین • مسلم بن عقیل • شهیدان کربلا • اسیران کربلا

جاهای ویژه حرم امام حسین(ع) • تل زینبیه • حرم حضرت عباس(ع) • گودال قتلگاه • بین‌الحرمین • نهر علقمه
روزهای ویژه تاسوعا • عاشورا • اربعین
آیین‌ها مرثیه‌خوانی • نوحه • تعزیه • روضه • زنجیرزنی • سینه‌زنی • سقاخانه • سنج و دمام • دسته عزاداری • شام غریبان • تشت‌گذاری • نخل‌گردانی • قمه‌زنی • راهپیمایی اربعین • تابوت‌گردانی • مراسم تابوت
سال واقعه 61 هجری قمری

عاشورا به روز دهم محرّم گفته می شود. عاشورا روز شهادت سالار شهیدان حسین بن علی (ع) و فرزندان و اصحاب گرانقدر او در کربلا است. شیعیان جهان این روز را به عزاداری می پردازند. عشر به معنای ده و عاشورا به معنای دهم می باشد.

نبرد کربلا جنگی بود که در دهم محرم ۶۱ هجری قمری (برابر ۱۳ اکتبر ۶۸۰ میلادی) اتفاق افتاد. روز نبرد به عاشورا نیز معروف است. این نبرد میان سپاه کم‌تعداد حسین بن علی (نوه دختری پیامبر اسلام و امام سوم شیعیان) و سپاه اعزامی از سوی یزید (دومین پادشاه دودمان اموی) در نزدیکی محلی به نام کربلا درگرفت.

پیش از شروع جنگ امام حسین(ع) و بُرَیر سپاه مقابل را موعظه کردند. امام حسین(ع) به یارانش هشدار داده بود شروع‌کننده جنگ نباشند. اولین تیر را عمر سعد به سوی لشکر امام حسین(ع) پرتاب کرد. در ابتدا حملات به صورت گروهی بود و عده زیادی از یاران امام حسین(ع) در این حملات کشته شدند.

کتاب حماسه حسینی اثر استاد شهید مرتضی مطهری حماسه حسینی، کتابی مشتمل بر سخنرانی‌ها و یادداشت‌های مرتضی مطهری درباره واقعه کربلا و به‌ویژه تحریف‌هایی که در نقل اخبار آن روی داده است. این کتاب در چاپ‌های اولیه در سه جلد منتشر شد، ولی چاپ‌های بعدی آن به صورت دوجلدی ارائه گردیده است. حماسه حسینی با عنوان «الملحمةُ الحسینیة» به عربی ترجمه شده است.

حماسه حسینی

اطلاعات کتاب نویسنده شهید مطهری موضوع واقعه کربلا زبان فارسی مجموعه ۲ جلد اطلاعات نشر ناشر صدرا تاریخ نشر ۱۳۷۹ ش نویسنده نوشتار اصلی: مرتضی مطهری مرتضی مطهری (۱۲۹۸-۱۳۵۸ش) متفکر و نویسنده شیعه در قرن ۱۴ و از شاگردان علامه طباطبائی و امام خمینی است. او از موثرترین روحانیان معاصر ایرانی در تفسیر آموزه‌های اسلام مطابق با نیاز روز محسوب می‌شود. پیش از انقلاب اسلامی، مبارزات فکری مطهری در مقابله با جریانات فکری مارکسیستی در ایران نقش قابل توجهی در رویگردانی جوانان از این تفکرات داشت. او از بنیان‌گذاران حسینیه ارشاد است که یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های انتشار معارف اسلامی در زمان پیش از انقلاب به شمار می‌رود. بروزآوری و تبیین آموزه‌های اسلام و تشیع، از ویژگی‌های فعالیت‌های فکری مطهری است. مطهری، آموزه‌های اسلامی را، که پیشتر در غالب بیاناتی پیچیده و دشواریاب ارائه می‌شد، به سبک ویژه خود، به صورت آسان و به‌روز در اختیار مخاطبان قرار می‌داد. کتاب‌های او در موضوعات مختلف دینی بارها به فارسی و نیز به زبان‌های مختلف منتشر شده است. مطهری از افراد تاثیر گذار و رهبران فکری انقلاب اسلامی ایران به شمار می‌رود. وی بدست گروهک فرقان به شهادت رسید.

پیشینه این کتاب نخست در سال ۱۳۶۰ش به کوشش محمدحسین حقجو با استفاده از سخنرانی‌های استاد مطهری به نام فریادهای شهید مطهری بر تحریفات عاشورا منتشر شد. سپس با افزودن چندین سخنرانی دیگر به ضمیمه یاداشت‌های وی در مورد قیام امام حسین(ع) با عنوان حماسه حسینی نشر یافت.[۱] علت انتخاب این نام برای این مجموعه از سخنرانی های شهید مطهری بدین دلیل است که از نظر مرتضی مطهری بهترین واژه‌ای که بیانگر عمق نهضت حسینی است کلمه حماسه است، نه نهضت یا قیام یا شورش و [۲] «کلید شخصیت امام حسین(ع) حماسه است و عظمت و شور و صلابت و شدّت و ایستادگی و حق پرستی. کلمات و اشعاری هم که از آن حضرت نقل شده، حاکی از همین روحیه حماسه و صلابت، خداپرستی و حماسه الهی و انسانی است».[۳]

اهمیت کتاب تا قبل از تالیف این اثر، نگاه احساسی به حادثه کربلا غالب بود و بیشتر بدان اهمیت داده می‌شد. در این راستا گاهی کار به تحریف نیز کشیده می‌شد، مثلا بعضی می‌گفتند: امام حسین(ع) شهید شد تا گناهان امت بخشیده شود. مطهری در بحث تحریفات معنوی با زیر سوال بردن این نگاه، آن را برگفته از الاهیات مسحیت می‌داند، چرا که همین نگاه را مسیحیان نسبت به حضرت عیسی دارند و به وی لقب فادی داده‌اند.[۴]

مطهری در مجموعه سخنرانی های خود که در این کتاب جمع آوری شده است کوشید با تحریف در واقعه عاشورا مقابله کند. البته پیش از حماسه حسینی آثار دیگری هم چون لولو و مرجان نوشته میرزا حسین نوری و التنزیه نوشته سید محسن امین عاملی در جهت مقابله با تحریفات عاشورا نیز نگاشته شده بود اما تاثیر حماسه حسینی از آن دو به مراتب بیشتر بوده و این تاثیر آنچنان بود که مراسم‌ عزاداری را تحت الشعاع قرار داد و در بسیاری از مجالس بحث تحریف و روضه‌های دروغین مطرح شد. گاهی شنوندگان نیز با استناد به نوشته‌های حماسه حسینی با سخنرانان و مداحان به بحث می‌نشستند.

عوامل مختلفی در این تاثیر نقش داشتند از جمله:

مخاطب کتاب‌های قبلی، علما و روحانیون بودند اما مخاطب حماسه حسینی را علاوه بر علماء، روحانیون و مداحان، عامه مردم و عزاداران تشکیل می‌دادند. شخصیت علمی و انقلابی شهید مطهری مانع موضع‌گیری مخالفان این تفکر در مقابل وی شد. به هرحال پس از تالیف این کتاب روحیه حماسی جریان کربلا در لایه‌های زیرین جامعه تقویت شد. منبری‌ها مداحان و عامه مردم تا مدت زمانی تحت تاثیر این طرز تفکر و نگاه حماسی به حادثه کربلا بودند.

ساختار کتاب حماسه حسینی مجموعه ای از سخنرانی ها و یادداشت های شهید مطهری در مورد قیام عاشورا است. سخنرانی های ایشان در این کتاب در قالب هفت فصل تنظیم شده است و در انتها نیز یادداشت های ایشان منتشر شده است.

فصل اول مجموعۀ سه سخنرانی استاد مطهری است که در حدود سال ۱۳۴۷ش در حسینیه ارشاد ایراد شده است. وی در این فصل حماسه امام حسین(ع) را عامل شخصیت یافتن جامعه اسلامی می‌داند.

فصل دوم را سخنرانی‌های وی تحت عنوان «تحریفات در واقعۀ تاریخی کربلا» تشکیل می‌دهد. در این فصل به مسئله تحریف پرداخته شده است.

فصل سوم درباره «ماهیت قیام حسینی» است. مطهری در سال ۱۳۵۶ش، در سخنرانی‌هایی تحت عنوان «مسئلۀ شناخت» در سه جلسه‌ای که مصادف با شب‌های تاسوعا و عاشورا بود، این سخنرانی را ارائه نمود. وی نهضت امام حسین را چند ماهیتی دانسته و سه عامل تقاضای بیعت، دعوت مردم کوفه و مساله امر به معروف و نهی از منکر را عوامل این نضهت بیان می‌کند.

فصل چهارم را سخنرانی وی تحت عنوان «تحلیل واقعۀ عاشورا» تشکیل می‌دهد. این سخنرانی در سال ۱۳۵۶ش در یکی از جلساتی که به طور هفتگی در برخی منازل برقرار و موسوم به «جلسه یزدیها» بود ایراد شده است.

فصل پنجم به شعارهای عاشورا می‌پردازد. این سخنرانی در روز عاشورا و در حدود سال ۱۳۵۲ش در مسجد جامع نارمک تهران، ایراد گردیده است.(سخنرانی معروفش که توأم با گریه شدید است).

فصل ششم مجموع ۷ جلسه سخنرانی استاد مطهری تحت عنوان «عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی» است که در محرم ۱۳۹۰ق برابر با اسفند ۱۳۴۸ش و فروردین ۱۳۴۹ش در حسینیۀ ارشاد ایراد شده است. در این فصل، علاوه بر موضوع مذکور، به طور کلی اصل «امر به معروف و نهی از منکر» مورد بحث واقع شده که در خلال آن، مسائل اجتماعی و سیاسی روز، از جمله کارنامه مسلمین در مسئله فلسطین بررسی شده است.

فصل هفتم را به «عنصر تبلیغ در نهضت حسینی» اختصاص یافته است. این فصل مجموع ۷ سخنرانی وی، تحت همین عنوان است که در سال ۱۳۵۰ش و در ماه محرم در مسجد «جاوید» تهران ایراد شده است. در این فصل به طور کلی «تبلیغ در اسلام» نیز مورد بحث واقع شده است.

یادداشت های شهید مطهری شامل نوشته‌ها و یادداشت‌هایی از استاد مطهری در این باب است که به مرور ایام نگاشته و هدف از این نگارش، یادداشت مطالب قابل توجه، جهت مراجعۀ بعدی و یا آمادگی برای سخنرانی بوده است.

این مطالب از نظر اجمال و تفصیل متفاوت می‌باشند، به طوری که برخی از آنها به صورت یک مقاله است و برخی دیگر چند سطری بیش نیست و در موارد اندکی مطلب با اشاره، بیان شده است. این یادداشت ها در هشت فصل تنظیم شده است که موضوع برخی از آنها همان موضوع سخنرانی‌هایی است که در جلد اول این مجموعه به چاپ رسیده و تفاوت اصلی این دو در گفتاری و نوشتاری بودن آنها و برخی مطالب اختصاصی است.

محتوای کتاب یکی از مهترین مطالب این کتاب انتقاد از تحریفات عاشورا و حماسه امام حسین(ع) است.

عوامل تحریف از نظر مطهری عوامل تحریف عبارتند از:

اغراض دشمنان [۵] تمایل به اسطوره سازی [۶] تحریک احساسات مردم از طریق جعل.[۷] اقسام تحریف مطهری پس از تقسیم تحریف به لفظی و معنوی[۸] از این گلایه دارد که هر دو نوع تحریف در حادثه عاشورا راه یافته است. وی تحریف معنوی را خطرناک‌تر از تحریف لفظی و نقل قطعات تاریخی نادرست می‌داند؛[۹] زیرا بدون اینکه از لفظ بکاهد و آن را کم یا زیاد کند، حادثه و سخن را به گونه‌ای توجیه و تفسیر می‌نماید که برخلاف معنای واقعی آن باشد.

راهکار مقابله با تحریف به نظر استاد مطهری دو گروه عوام و خواص (توده مردم و آگاهان) در پدید آمدن این تحریفات نقش داشته‌اند و اکنون نیز وظیفه هر دو گروه مبارزه با این آفت می‌باشد. دانشمندان که نقاط ضعف اجتماع را می‌شناسند نباید از آنها چشم‌پوشی کنند، بلکه باید برای رفع آنها بکوشند.

عوام در حادثه عاشورا دو نقطه ضعف دارند: «شلوغی مجلس» و «شور و وایلا به پا شدن». وی در مقابله با این ضعف عوام بزرگ‌ترین وظیفه علما را مبارزه با این نقاط ضعف اجتماعی می‌داند، و می‌گوید:

وظیفه علما در دوره ختم نبوت، مبارزه با تحریف است... وظیفه علماست که در این موارد حقایق را بدون پرده به مردم بگویند، و لو مردم خوششان نیاید.[۱۰] نمونه تحریفات در نظر مطهری مطهری بعضی از روضه‌های رایج را از تحریفات عاشورا می‌داند از جمله:

آب آوردن حضرت عباس(ع) در کودکی برای امام حسین(ع).[۱۱] مطهری می‌گوید: از آنجا که گزارش مذکور در هنگام خطبه خوانی حضرت علی(ع) بوده و حضرت فقط در هنگام خلافت خطبه می‌خوانده، این داستان با سن امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) سازگاری ندارد.[۱۲] جلال و کوکبه پادشاه حجاز هنگام خروج از مدینه.[۱۳] همخوانی نداشتن با گزارش‌های تاریخی و مخالفت با سیره امام حسین(ع) دلیل جعلی بودن این گزارش عنوان شده است.[۱۴] روضه لیلا مادر علی اکبر(ع)؛[۱۵] بر پایه گزارش‌های تاریخی، مطهری حضور لیلی در کربلا را انکار می‌کند و تمام روضه‌های منسوب به وی را زیر سوال می‌برد.[۱۶] عروسی قاسم بن حسن(ع)[۱۷] مطهری به دو دلیل این داستان را جعلی می‌داند، اول: این داستان در منابع معتبر تاریخی نیامده است. دوم: عروسی با جنگی که وقت نماز خواندن در آن نیست، تناسب ندارد.[۱۸] حضور هاشم مرقال در کربلا[۱۹] به گفته مطهری هاشم بن مرقال ۲۰ سال قبل از حادثه کربلا به شهادت رسیده بود.[۲۰] روضه اربعین؛[۲۱] به نظر مطهری دوری مسافت از کربلا به کوفه و از آنجا به شام با توجه به اتفاقاتی که دراین سفر افتاده مانع برگشت اهل بیت در روز اربعین به کربلا است[۲۲] در مقابل شهید قاضی طباطبایی کتابی با عنوان اربعین تالیف نموده و برگشت اهل بیت امام حسین(ع) در روز اربعین را اثبات نموده است. پراکنده شدن یاران امام حسین(ع) در شب عاشورا.[۲۳] داستان شیر و فضه[۲۴] داستان فاطمه صغری[۲۵] داستان زعفر جنی[۲۶] بی بی شهربانو در ری.[۲۷] مطهری در این کتاب دلیل جعلی بودن داستان شهربانو را بیان نمی‌کند ولی در کتاب سیری در سیره نبوی علت جعلی بودن داستان شهربانو را عدم بیان در منابع تاریخی معتبر و منطقی نبودن داستان می‌داند.[۲۸] نقد نویسنده شهید جاوید به کتاب شهید مطهری در حماسه حسینی در بخش یادداشت ها از کتاب شهید جاوید نوشته نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی انتقاد کرده است.


صالحی نجف آبادی در این کتاب تلاش کرد تا به نقدهای شهید مطهری به شهید جاوید پاسخ دهد. صالحی نجف آبادی نیز در کتابی با عنوان «نگاهی به حماسه حسینی شهید مطهری» در صدد پاسخگویی به انتقادات شهید مطهری برآمده است، وی در ضمن پاسخگویی، به بعضی از روضه‌هایی که مطهری خوانده، انتقاد کرده است.[۲۹]

به نقدهای نویسنده شهید جاوید چند پاسخ داده شده است. عباس ایزدپناه مشکل اصلى کتاب نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری را عبارت از اختلاف در پیش‏ فهم‏ ها و زیرساخت‏هاى معرفتى می شمارد که در مقدمه شهید جاوید به آن‏ تصریح شده است. بنا بر سخن ایزدپناه، صالحی نجف‌آبادی بر ضرورت تفکیک میان بُعد باطنى شخصیت امام حسین(ع) و رفتار ظاهرى حضرت و لزوم انسان عادى تلقى کردن امام تأکید دارد، ولى مطهرى تنها امتیاز امام حسین(ع) را همان شخصیت ممتاز او می‌داند که از معرفت متعالى و ایمان او سرچشمه می ‏گیرد و او را از عقلاى غیرالهى جدا می‌‏سازد.[۳۰]

آثار مرتبط راهنمای موضوعی کتابهای حماسه حسینی: کتابی در معرفی حماسه حسینی نگاشته سعید سرمدی است. این کتاب راهنمای موضوعی حماسه حسینی (جلد اول و دوم) است که در یک جلد فهرست‌ بندی شده است. سرمدی، در راستای پروژه موضوعی کردن آثار شهید مرتضی مطهری، به ارائه کتاب حماسه حسینی می‌پردازد.

نویسنده با این هدف اقدام به موضوعی کردن کتاب‌های استاد مطهری نموده است که عقیده دارد که اگر محققین وقت خود را صرف خواندن کتاب‌های متعدد و قسمت‌های غیرمرتبط کتاب کنند وقت آن‌ها هدر خواهد رفت. این کار به محققین کمک می‌کند تا بدانند در هر کتاب چه موضوع‌هایی وجود دارد و آن موضوع در کدام صفحه کتاب قرار دارد.

درسنامه: این کتاب نگاشته سید محمدصالح هاشمی گلپایگانی در ۱۹۲ صفحه توسط انتشارات مکتب صادق در سال ۱۳۹۰ منتشر شده است.

برگردان به عربی حماسه حسینی با عنوان «الملحمةُ الحسینیه» به عربی ترجمه شده و به نام مترجم تصریح نشده است

شرح واقعه عاشورا

با مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری پسرش یزید بر مسند خلافت تکیه زد و مردم شام با وی بیعت کردند. آنگاه یزید با ارسال نامه‌ای به حاکم مدینه از او خواست تا از بزرگان قریش از جمله امام حسین (ع) نیز بیعت بگیرد.[۱]

اما وقتی حاکم مدینه از امام حسین (ع) بیعت خواست حضرت از بیعت امتناع نموده و شبانه از مدینه عازم مکه گردیدند. در این حین مردم کوفه که در عراق[۲] از مرگ معاویه و امتناع امام حسین (ع) از بیعت یزید اطلاع یافتند، نامه‌های فراوان در پشتیبانی از امام (ع) امضاء کردند و آن حضرت را به کوفه فراخواندند. [۳]

از طرفی یزید پس از اطلاع از سفر حج امام، مزدوران خود را بسیج کرد تا امام حسین (ع) را در شهر مکه ترور نمایند. چون امام (ع) از توطئه سوء قصد به جان مبارکش آگاهی یافت، از سر حفظ حرمت و قداست بیت الله الحرام مناسک حج را به اضطرار پایان برد و به روز هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری از مکه به همراه خانواده و نزدیکان و یاران خود به سمت عراق حرکت نمود. [۴]

اما در کربلا به محاصره نیروهاى ابن زیاد به سرکردگی عمر بن سعد در آمد و چون حاضر نشد ذلّت تسلیم و بیعت با حکومت غاصب و ظالم یزیدى را بپذیرد، سپاه کوفه در روز دهم محرم معروف به روز عاشورا با او وارد جنگی نابرابر شدند. به طوری که سپاهیان عمر بن سعد را سی هزار نفر و تعداد یاران حسین (ع) را بین ۷۲ تا ۱۵۴ نفر گزارش نموده اند. امام حسین و یارانش روز عاشورا، لب تشنه، با رشادتى شگفت مردانه تا آخرین نفر جنگیدند و به شهادت رسیدند و بازماندگان این قافله، به اسارت در آمده و به کوفه برده شدند. [۵]

آرایش سپاه

با فرا رسیدن صبح عاشورا، امام (ع) به همراه یارانش نماز صبح خود را اقامه کردند. پس از اقامه نماز، حضرت (عل) صفوف نیروهای خود را که سی و دو نفر سواره و چهل تن پیاده بودند (تعداد اصحاب امام (ع) در روز عاشورا سی و دو نفر سواره و چهل نفر پیاده بوده است. و از محمد بن ابیطالب نقل شده که پیادگان هشتادو دو نفر بودند. و سید بن طاووس از امام باقر (ع) نقل کرده است که تعداد یاران امام (ع) چهل و پنج نفر سواره و صدنفر پیاده بودند.) [۶]

منظم کرد ایشان زهیر بن قین را فرمانده جناح راست لشکر و حبیب بن مظاهر را بر میسره سپاه خود امیر کرد و پرچم جنگ را به دست برادرش عباس (ع) سپرد. [۷] به دستور امام (ع) اصحاب خیمه‌ها را در پشت سر خود قرار داده، [۸] اطراف آن را که پیش از آن خندق حفر کرده بودند از هیزم و نی پر نموده آتش زدند تا مانع تهاجم دشمن از پشت سر گردند. [۹]

در آن سوی میدان نیز، عمر بن سعد نماز صبح خود را به جای آورد و فرماندهان سپاهش را معین نمود، پس عمرو بن حجاج زبیدی را فرمانده جناح راست و شمر بن ذی الجوشن را فرمانده جناح چپ و عزرة بن قیس احمسی را فرمانده سواران و شبث بن ربعی را به فرماندهی پیادگان گماشت. او همچنین عبدالله بن زهیر اسدی را فرمانده شهریان کوفه[۱۰] و عبدالرحمن بن ابی سبره را فرمانده قبایل مذحج و بنی اسد و قیس بن اشعث بن قیس را فرمانده قبایل ربیعه و کنده و حر بن یزید ریاحی را بر قبایل بنی تمیم و همدان امارت داد و پرچم را نیز به دست غلام خود زوید (درید) سپرد [۱۱] و آماده نبرد با اباعبدالله الحسین (ع) و یارانش گردید.

سخنرانی بریر بن خضیر

پیش از آغاز جنگ امام حسین (ع) برای اتمام حجت با لشکر کوفه، سوار بر اسب شده همراه با گروهی از یارانش به سوی لشکر دشمن، پیش آمد بریر بن خضیر جلوی ایشان بود، امام (ع) به او فرمود: ای بریر با اینان، سخن بگو وآنان را نصیحت کن(در کتاب انساب الاشراف تنها آمده که بریر سخنرانی کرد.) [۱۲]

پس بریر در برابر سپاه عمر بن سعد قرار گرفت و خطاب به ایشان چنین گفت:

یا هؤلاء اتقوا الله فان نسل محمد (ص) قد اصبح بین اظهرکم و هؤلاء ذریته و عترته و بناته و حریمه فهاتوا ما الذی عندکم و ما تریدون ان تصنعوا بهم.... ؛ ‌ ای مردم از خدا بترسید اینک خاندان محمد (ص) به میان شما آمده‌اند واینان، فرزندان و خاندان و دختران و حرم (نزدیکان) او هستند. آنچه در دل دارید بر زبان آورید و بگویید که می‌خواهید با آنان، چه کنید؟ گفتند: می‌خواهیم که آنان را در اختیار امیر عبیدالله بن زیاد بگذاریم تا در باره ایشان، نظر دهد.

بریر گفت: آیا راضی نمی‌شوید که ایشان به همان جایی که از آن آمده‌اند باز گردند؟ وای بر شما، ‌ای کوفیان! آیا نامه‌هایی را که برای آنان فرستادید وتعهدهایی را که از جانب خود به ایشان دادید و خدا را بر آن گواه گرفتید، فراموش کرده‌اید، و خدا برای گواهی دادن، کافی است. وای بر شما! خاندان پیامبرتان را دعوت کردید و پنداشتید که جانتان را در راهشان فدا می‌کنید؛ اما چون نزد شما آمدند، آنان را به عبیدالله تسلیم کردید و بین آنان و آب جاری فرات که یهود و نصارا و مجوس از آن می‌نوشند، و سگ ها و خوک ها در آن می‌غلتند، فاصله انداختید. پس از محمد (ص)، چه بد رفتاریها که با خاندانش نکردید. شما را چه شده است؟ خداوند، روز قیامت شما را سیراب نکند چه بد مردمانی هستید.

در این هنگام عده‌ای از میان لشکر به او گفتند: ای فلان! ما نمی‌فهمیم تو چه می‌گویی؟ بریر گفت: سپاس خدای را که بینش مرا بیش از شما قرار داد. پروردگارا! من از رفتار این قوم بیزارم، تو خود تیرهایی در بین آنها بیفکن که تو را در حالی که از آنان غضبناک باشی ملاقات کنند. پس سپاه عمر بن سعد به سوی او تیراندازی کردند و بریر مجبور شد به عقب باز گردد. [۱۳]

شهادت امام حسین(ع)

پیادگان تحت امر شمر بن ذی‌الجوشن، حسین(ع) را احاطه کردند؛ ولی همچنان پیش نمی‌آمدند و شمر آنها را به حمله تشویق می‌کرد. [۱۴] شمر به تیراندازان دستور داد امام را تیرباران کنند. از فراوانی تیرها، بدن امام پر از تیر شد. [۱۵] حسین(ع)، عقب کشید و آنان در برابرش صف بستند. جراحات وارده و خستگی، حسین(ع) را به شدت کم توان کرده بود. ازاین‌رو ایستاد تا اندکی استراحت کند. در این هنگام، سنگی به پیشانی‌اش اصابت کرد و خون از آن جاری شد. همین که امام خواست با لبه پیراهن، خون صورتش را پاک کند، تیر سه‌شعبه و مسمومی به سویش پرتاب شد و بر قلبش نشست.[۱۶] مالک بن نُسَیر، با شمشیر، چنان ضربتی بر سرِ حسین(ع) زد که بند کلاه‌خود امام، پاره شد. [۱۷] مردی به نام زرعة بن شریک تمیمی نیز ضربتی سخت به شانه چپ امام زد. سنان بن انس نخعی هم تیری به گلوی او زد. سپس صالح بن وهب جعفی (به نقلی سنان بن انس) پیش آمد و چنان با نیزه بر پهلوی حسین(ع) زد که با گونه راست از اسب به زمین افتاد. [۱۸]

شمربن ذی الجوشن با گروهی از سپاهیان عمر سعد از جمله سنان بن انس و خولی بن یزید اصبحی، به سوی حسین(ع) آمدند. شمر آنان را به تمام کردن کار حسین(ع) تشویق کرد؛ [۱۹] اما کسی نپذیرفت. او به خولی دستور داد تا سر حسین(ع) را جدا کند. وقتی خولی وارد گودال قتلگاه شد، دست و بدنش لرزید و نتوانست این کار را انجام دهد. شمر [۲۰] و به نقلی سنان بن انس [۲۱] از اسب پیاده شد و سر حسین(ع) را جدا کرد و به دست خولی داد.[۲۲]

عاشورا جلوه فضائل و رذائل اخلاقی

قیام امام حسین (ع) از سویی تجلی گاه خصلت های پاک انسانی و فضایل اخلاقی در جبهه حق، و از سوی دیگر محل بروز و ظهور رذایل اخلاقی در جبهه باطل است. عاشورا، میدان مسابقه خصلت های پاکی است که ریشه در افکار درخشان رسول گرامی اسلام (ص) و سلم دارد. حسین (ع) و یاران وفادارش، برای احیاء این خصلت ها قیام کردند و به همین خصایل نیز مشهور شدند. در جبهه مقابل نیز، دشمنان گرفتار رذیله های اخلاقی بودند و به همان رذایل معروف شدند.

فضائل عاشورا

ایمان، تصدیق، رجاء، رضا، وفا، صبر، عدل، تعهد و احساس مسؤولیت، توکل و زهد که جبهه حق نمایشگر آن بود.

رذائل عاشورا

کفر، جور، حرص بر دنیا، حماقت، هتک حرمت، جحود، حقد و کینه، مکر و خدعه، فسق و قساوت و سنگدلی که جبهه باطل نمایشگر آن بود. [۲۳]

روایتگران واقعه عاشورا

راویان حادثه کربلا چندین گروه هستند که در واقعه عاشورا حضور داشتند و آن را روایت کردند:

۱. همراهان نزدیک و خانواده امام حسین (ع) که در کربلا حضور داشتند و بعدها در دوره خفقان پس از عاشورا، ماجرا را به گوش دیگران رسانند. از میان اهل‌بیت، امام سجاد (ع)٬ حضرت زینب (س) و امام باقر (ع) بیشتر از دیگران دراین‌باره روشنگری کرده و واقعه را شرح داده‌اند. همچنین مادران و همسران شهدای بنی‌هاشم به بازگو کردن وقایع اهتمام ورزیده‌اند و پس از عاشورا در عزاداری‌ها و مجالس دیگر به بازگو کردن اتفاقات پرداخته و باعث تحول در جامعه و قیام‌های متعدد مانند قیام مردم مدینه شدند.

۲. برخی از همراهان امام حسین (ع) در روز عاشورا، به‌گونه‌ای از کشته شدن در امان ماندند و شاهد و گزارشگر وقایع تلخ آن روز گشتند.

۳. کسانی از سپاه دشمنان هستند که در زمان دریافت جایزه از ابن زیاد و بار دوم در قیام مختار شرح ماوقع داده‌اند یا با هدف ثبت وقایع در جنگ شرکت داشته‌اند.

۴. برخی از راویان هم از توبه کنندگان و پشیمانان بعد از روز عاشورا هستند که برای جبران گناه حضور در لشگر دشمن امام حسین (ع)، با هدف افشاگری ظلم یزید ماجرا را نقل کرده‌اند.

لایه بعدی از راویان، شیعیان و دوستداران امام حسین (ع) هستند که نتوانستند روز عاشورا امام را همراهی کنند، مانند اصبغ‌بن نباته که از اصحاب خاص امام علی (ع) و شرکت کننده در نبرد صفین در رکاب امام است و حتی در آخرین لحظات عمر هم بر بالین ایشان بوده اما در زمان عاشورا، در زندان به سر می‌برده و اولین مقتل را در وصف واقعه کربلا نوشته است.

غالب منابع قابل اعتماد ابومخنف را اولین نویسنده و گردآورنده وقایع کربلا در اوایل سده دوم هجری می‌دانند. قرائن تاریخی نشان می‌دهد که ابومخنف کتاب مقتل الحسین را در حدود دهه سوم از سده دوم هجری، تألیف کرده است.

از این رو، می‌توان با ظن قریب به یقین گفت که کتاب مقتل الحسین بین سال‌های ۱۲۷ تا ۱۳۰ که دوره ضعف امویان و مقارن با آغاز دعوت عباسیان است، تدوین شده است برخی از محققان بر این باورند که احتمالاً تألیف این کتاب از سوی امام یا عباسیان، به ابومخنف پیشنهاد شده؛ تا از گزارش‌های هولناک تاریخی که لکه ننگی بر دامان خاندان اموی بوده، در تبلیغ و پیشبرد نهضت خود بر ضد امویان و سقوط آنان و بهره گیرند. بسیاری از راویان اصلی واقعه عاشورا در روایات ابومخنف، شاهدان عینی و حاضران در میدان کربلا بودند. [۲۴]

بخش مهمی از اخبار عاشورا هم به وسیله هشام بن محمد کلبی به دست مورخان بعدی رسیده و نتیجه تلاش ابومخنف و عوانه بن الحکم است اما متأسفانه اصل کتاب‌های مقتل الحسین ابومخنف و عوانه بن الحکم در دسترس نیستند.

حمید بن مسلم ازدی

از شرکت کنندگان در لشکر عمر سعد بسیاری از وقایع کربلا را نقل کرده است، او در روز عاشورا، پس از شهادت امام حسین (ع) بر سر آتش زدن خیمه‌ها، با شمر مجادله داشت [۲۵] و حتی شمر را از به شهادت رساندن امام سجاد (ع) منصرف کرد [۲۶] و هر چند از حاملین سر امام حسین (ع) به همراه خولی بوده اما سپاه وی در عملیات جنگی شرکت نداشته و کار اصلی وی ثبت حوادث بوده است.

حمید بن مسلم کوفی در نبرد توابین شرکت کرده و شیخ طوسی[۲۷]، او را در شمار اصحاب امام سجاد (ع) آورده است. ابومخنف با واسطۀ افرادی مانند سلیمان بن ابی راشد [۲۸] و صقعب بن زبیر [۲۹] وقایع کربلا را از وی گزارش کرده است. روایات سلیمان، از حرکت شمر بن ذی الجوشن به سمت کربلا آغاز می‌شود و با شهادت عبدالله بن عفیف پایان می‌یابد. طبری نیز بیشتر وقایع حادثه کربلا را به نقل ابومخنف از وی گزارش کرده است. از او گزارش‌هایی از نبرد توابین و قیام مختار نیز نقل شده است.

قُرَّه بن قیس تَمیمی حَنظَلی

او از سپاهیان عمر بن سعد در واقعه کربلا است وی با فرمانده خود در واقعه کربلا، حر بن یزید ریاحی هم قبیله بود. در مورد او گفته شده؛ روز سوم محرم، عمر بن سعد او را نزد امام حسین (ع) فرستاد تا از آن حضرت بپرسد چه چیزی او را به اینجا کشانده است. [۳۰] او پیام عمر سعد را به امام رساند. امام حسین (ع) در پاسخ او فرمود مردم شهر شما (کوفه) به من نامه نوشته‌اند و مرا به شهرتان دعوت کرده‌اند. من به دعوت آنان به اینجا آمده‌ام، اگر ناراحتید، برمی‌گردم.

وقتی قره بن قیس سخنان امام را شنید، خواست به اردوگاه عمر سعد بر گردد. حبیب بن مظاهر از او خواست تا به یاران امام حسین (ع) ملحق شود. قره بن قیس در پاسخ حبیب گفت: نزد عمر سعد برمی‌گردم و جواب امام حسین (ع) را ابلاغ می‌کنم و درباره پیشنهاد تو هم فکری خواهم کرد.

قره به نزد عمر سعد رفت و دیگر بازنگشت. [۳۱] روز عاشورا هنگامی که حر بن یزید ریاحی قصد پیوستن به امام حسین (ع) را داشت، قره در کنار او بود. [۳۲] قُرَّه بن قیس ادعا کرده است که اگر حر او را از تصمیم خویش آگاه می‌ساخت، به همراه او به سوی حسین (ع) می‌شتافت. [۳۳] اما در لشگر دشمن باقی ماند و برخی حوادث واقعه عاشورا مانند پیوستن حر بن یزید به امام حسین (ع)، عبور دادن اهل‌بیت امام بر اجساد شهدا و سخنان زینب (س) (هنگامی که از کنار بدن برادرش می‌گذشت) از وی نقل شده است. ابومخنف با واسطه ابو زهیر عبسی از وی روایت کرده است. [۳۴]

مسروق بن وائل حضرمی

او از نیروهای سواره نظام لشکریان عمر بن سعد در واقعه کربلا است و به امید اینکه سر امام حسین (ع) نصیبش شود و با آن نزد عبیدالله بن زیاد جایگاهی پیدا کند، در جلوی نیروهای سواره نظام لشکر عمر بن سعد حرکت می‌کرد. پس از گفت‌وگوی ابن حوزه با امام حسین (ع) و نفرین آن حضرت و در نتیجه مشاهده مرگ او، مرعوب شد و از میدان نبرد کنار کشید؛ و گفت: من در این خانواده چیزی دیدم که دیگر هرگز با آنان نمی‌جنگم.

مسروق بن وائل جریان برخورد ابن حوزه با امام حسین (ع) و نفرین آن حضرت در حق او را گزارش کرده است؛ و هدف از حضور خود را در جلوی لشکر عمر بن سعد به دست آوردن سر امام حسین (ع) بیان کرده است. [۳۵] ابومخنف این گزارش را با واسطه عطاء بن سائب از برادرش عبدالجبار بن وائل نقل کرده است.

هانی بن ثُبَیت (شبیب) حَضرَمی

هانی بن ثبیت از لشکریان عمر بن سعد و از ده سواری بود که در عصر عاشورا به دستور ابن ­سعد با اسب بر بدن امام حسین (ع) تاختند و استخوان‌های سینه و پشت آن حضرت را در هم شکستند. و به همراه رحیل بن خیثمه جعفی و جریر بن مسعود حضرمی کمان و لباس‌های امام حسین (ع) را ربودند. [۳۶]

او قاتل عبدالله بن علی بن ابی‌طالب [۳۷] و جعفر بن علی بن ابی‌طالب معرفی شده است و در زیارت ناحیه مقدسه به عنوان قاتل این دو فرزند امام علی (ع) لعن شده است. البته برخی منابع شهادت جعفر بن علی را به خولی بن یزید نسبت داده‌اند. [۳۸]

برخی منابع نیز او را قاتل عبدالله بن حسین [۳۹] و عبدالله بن حسن نیز معرفی کرده‌اند. [۴۰] هانی بن ثبیت با کمک بکیر بن حی تمیمی، عبدالله بن عمیر کلبی را نیز به شهادت رساندند. وی سرانجام در قیام مختار سال ۶۶ هجری قمری کشته شد. [۴۱] هانی بن ثبیت برخی از وقایع کربلا را گزارش کرده است. [۴۲] ابومخنف با واسطه ابو جناب کلبی از او گزارش‌های کربلا را نقل کرده است.

حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب

حسن مثنی همراه عمویش جنگید و مجروح شد و از اسب بر زمین افتاد. وقتی که کوفیان سرهای شهدا را قطع می‏کردند، وی هنوز زنده بود. اسماء بن خارجه فزاری که از دائی‏های وی بود از او شفاعت کرد و بخشیده شد. حسن مثنی را به کوفه برد و وی را معالجه کرد تا این‌که خوب شد. سپس به مدینه رفت. [۴۳] او از راویان وقایع عاشورا گشت.

عُقبه بن سمعان

عقبه یا عاقبه بن سمعان غلام رباب بود، اما کارهای امام حسین (ع) مانند آماده ساختن اسب‌ها و شتران را نیز انجام می‌داد. پس از شهادت امام حسین (ع) لشکریان عمر بن سعد او را گرفتند و چون برده بود آزادش کردند. [۴۴] شیخ طوسی وی را در شمار اصحاب امام حسین (ع) آورده است. [۴۵] در زیارت رجبیه بر او درود فرستاده شده است [۴۶] و آیت الله خوئی او را از شهدای کربلا می‌داند و می‌گوید برخی از مورخین اهل سنت گفته‌اند که وی فرار کرد و نجات یافت. [۴۷]

عقبه از مدینه تا کربلا امام حسین (ع) را همراهی کرد. هنگامی‌که در ذو حُسَم کاروان امام حسین (ع) با سپاه حر بن یزید برخورد کردند، عقبه به دستور امام دو خورجین از نامه‌های کوفیان را بیرون آورد. [۴۸]

ابومخنف با واسطه عبدالرحمن بن جندب و حارث بن کعب والبی از وی برخی وقایع عاشورا را گزارش کرده است.

مسلم بن ریاح

وی غلام حضرت علی (ع) [۴۹] بوده که با امام حسین (ع) در کربلا حضور داشت و پس از شهادت حضرت جان سالم بدر برد، وی برخی حوادث کربلا را گزارش کرده است.

ضحاک بن عبدالله مشرقی

ضحاک فرزند عبدالله مشرقی از قبیله همدان بود. اطلاعات چندانی از زندگی او در دست نیست. همین اندازه معلوم است که او علاوه بر یاری امام حسین (ع) در کربلا، در زمان امامت امام سجاد (ع) زنده بوده و شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد (ع) نام برده است. [۵۰]

ضحاک بن عبدالله مشرقی از جمله یاران امام حسین (ع) است که با حضور در کربلا و سپس فرار از صحنه نبرد روز عاشورا، انتقاداتی را بعدها بین تحلیل‌گران و مورخین شیعی -به علت تنها گذاشتن امام (ع) و اهل‌بیتش- برانگیخته است. طبری نقل کرده است ضحاک به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین (ع) ملاقات کردند. امام حسین (ع) آن دو نفر را به یاری خود خواند، وقتی آنان عذر خواستند امام (ع) علت عدم همراهی‌شان را جویا شد.

مالک بن نضر گفت: من بدهی و نان‌خور دارم؛ اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: من هم فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی -در کنارت- نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم. امام (ع) پذیرفت. [۵۱] ضحاک در صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعت‌های بسیاری از خود به نمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام به‌جای آورد.

او وقتی که دید سپاه بنی‌امیه به دستور عمر بن سعد اسب‌های یاران امام (ع) را هدف قرار داده و با پی کردن از پای درمی‌آورند، اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت. ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام (ع)، دو نفر از دشمن را که پیاده می‌جنگیدند، به قتل رسانده و دست یکی دیگر را از تنش قطع کرده که حضرت هم در حق او دعا کردند و فرمودند: «سست نگردی، دستت بریده نشود. خداوند از اهل‌بیت رسول (ص)، بهترین پاداش‌ها را به تو ارزانی دارد. [۵۲] ابومخنف از عبدالله بن عاصم الفائشی به نقل از ضحاک بن عبدالله مشرقی آورده است:

وقتی دیدم یاران امام حسین (ع) کشته شده‌اند و نوبت به وی و خاندانش رسیده و با وی به جز سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی باقی نمانده‌اند، خدمت ابا عبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین جهت بود که پیاده می‌جنگیدم.» پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. ۱۵ نفر از اصحاب عمر سعد به تعقیبش پرداختند تا اینکه ضحاک به دهکده‌ای نزدیک ساحل فرات رسید و آنجا توقف کرد. کثیر بن عبدالله شعبی و ایوب بن مشرح حیوانی و قیس بن عبدالله صایدی از تعقیب‌کنندگان او را شناختند و با حمایت و کمک تعدادی از بنی تمیم که آنان نیز از تعقیب‌کنندگان بودند، ضحاک را از کشته شدن رهایی دادند. [۵۳]

ضحاک از محدثین و گزارشگران واقعه کربلا در کوفه است. برخی از مورخان، از جمله طبری، جریان بیعت شب عاشورا توسط امام حسین (ع) و اظهار وفاداری یاران را از قول ضحّاک نقل کرده‌اند. [۵۴] شیخ مفید در ارشاد در ماجرای واقعه عاشورا از وی روایت کرده است [۵۵] بنابراین، نام او و احادیث منقوله از او، در کتب تاریخ و مقاتل بسیار دیده می‌شود.

مرقع بن سُمامه اسدی

وی از یاران امام حسین (ع) و از تیراندازان حضرت بود، که اسیر شد و قبیله‏ اش برای وی امان خواستند. ابن زیاد هم او را به زراره در سرزمین بحرین [۵۶] یا زبده در عمان، یا رنده تبعید کرد و پس از مرگ یزید و رفتن عبیدالله به کوفه بازگشت.

دیدگاه اهل سنت در باره حادثه عاشورا

در موضع گیری اهل سنت در برابر حادثه عاشورا اهل سنت به دو دسته تقسیم می­شود.

یک دسته که اکثریت اهل سنت را تشکیل می­دهد اهل سنت معتدل و محب اهل بیت(ع) می­باشد.

دسته دوم اهل سنت، پیرو بنی امیه و یزید بن معاویه است که نسبت به اهل بیت و امام حسین (ع) دید مثبتی ندارد بلکه می توان گفت دشمن اهل بیت می باشد. این دسته امروز در قالب سلفیه و وهابیت در جهان اسلام معروف است.

اما در باره اهل سنت معتدل باید گفت که آنان از این حادثه­ی ناگوار، غمگین و ناراضی هستند و عوامل آن را مورد نکوهش و گاهی مورد لعن قرار می­دهند. موضع گیری این دسته­ از اهل سنت را می توان از مطالبی که در زیر به آنها اشاره می شود به دست آورد:

علمای اهل سنت از پیامبر اسلام(ص) روایاتی را مبنی بر شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ نقل نموده که از آن جمله این روایت است: «... روزی حسین (ع) در کودکی بر پشت و گردن پیامبر (ص) بازی می­کرد که جبرئیل به پیامبر (ص) گفت آیا او را دوست داری فرمود بلی. جبرئیل گفت امت تو او را خواهد کشت. و سپس محل شهادت او را به پیامبر ـ علیه السلام ـ نشان داده و مشتی خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه می دهد...». [۵۷]

و نیز روایاتی را در مورد حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل نموده که در یکی از این روایات چنین آمده است: «هنگامی که حسین بن علی کشته شد آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است.» [۵۸] بیشتر مفسرین اهل سنت این روایت را در ذیل آیه« فَما بَكَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ » [۵۹] این سخن را آورده اند. [۶۰]

در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ کسی نه گریسته است مگر بر دو نفر یکی یحیی بن ذکریا و دیگری حسین بن علی می باشد. و از زید بن زیاد نقل شده که چون­که حسین کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن می باشد. [۶۱]

طبرانی نقل می کند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابی طالب منسوب است انشاد کرد: مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَكُمْ مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی منهم أُسَارَى وقَتْلَى ضُرِّجُوا بِدَمِ ماكان ذَاكَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَكُمْ أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فی ذَوِی رَحِمِ یعنی چه می گویید اگر رسول خدا به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آنها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته نمودید. جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من اینگونه رفتار بد انجام دهید! [۶۲]

از دیدگاه اهل سنت بنا بر آنچه که در متون روایی آنها آمده، امت اسلامی با اهل بیت رسول خدا در از مایش قرار دارد زیرا بنابر نقل خالد بن عرفطه رسول خدا فرموده بودند زود است که شما بعد از من در باره اهل بیتم مورد آزمایش قرار خواهید گرفت. [۶۳] و این امتحان و ابتلاء تا پایان تاریخ همچنان ادامه دارد و لذا همانگونه که در روز عاشورا بسیاری از مسلمانان در معرض امتحان قرار گرفتند و فقط تعداد معدودی از این امتحان سربلند بیرون آمدند، امروز نیز مسلمانان با موضع گیری در قبال این واقعه همچنان امتحان می شوند و هرکه به دلیل محبتی که نسبت به امام حسین (ع) و خاندان رسول خدا(ص) دارد از آن غمگین شود و کسانی را که باعث این حادثه شده و ظلم هایی را بر این خاندان پاک روا داشتند از خود طرد کنند سربلند خواهند بود اما آنانی که در قبال این واقعه­ی دردناک بی تفاوت هستند و یا از یزید و یاران او حمایت می کنند قطعا دراین امتحانی که رسول خدا آن را برای امت خود قرار داده است مردود و در روز جزا در برابر رسول الله(ص) شرمسار و سرافکنده خواهند بود.

اینست که تفتازانی از متکلمین بنام اهل سنت می گوید: ظلمی که بر اهل بیت پیامبر (ص) انجام گرفته نمی توان آن را پنهان نمود. زیرا بر این ظلم که در نهایت شقاوت بوده جمادات و حیوانات بی زبان شهادت می دهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره ها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسی که این کار را انجام داد یا به آن راضی شد و یا در این جهت کوشید. و عذاب آخرت شدید تر و ماندگار تر می باشد. [۶۴]

بنابراین می توان گفت علمای آگاه اهل سنت نیز به خاطر واقعه عاشورا محزون و ماتم زده هستند. هر چند عوام آنان اطلاعات چندانی از مسئله عاشورا و کربلا ندارند. و لذا در برخی از مناطق اهل سنت دیده شده که در روز عاشورا برای امام حسین (ع) مجلس عزا تشکیل می دهند منتهی مجالس در میان اهل سنت به علت های مختلفی فراگیر نمی باشد.

اما فرقه وهابیت هماهنگ با سیاست بنی امیه و به ویژه یزید بن معاویه مراسم عزا و ماتم و سخنرانی را در روز عاشورا حرام و بدعت می دانند بلکه از این حد فراتر رفته این روز را مبارک شمرده و برای جشن و شادمانی و شیرینی خوری و خریدن لوازم جدید منزل و سرمه کشیدن و نظافت و امثال این ها مناسب می دانند و این فرهنگی است که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان خلافت عبدالملک مروان برای شکنجه و عذاب شیعیان پایه گذاری کرد. [۶۵] و سنی هایی که با مراسم عزاداری روز عاشورا مخالفت می کنند متأثر از همین فرهنگ می باشند.

موضع و دیدگاه منفی وهابیها و سلفی های متجدد در باره حادثه عاشورا بر حمایت یزید بن معاویه و تبرئه او از این جنایت مبتنی است و برای اینکه حقایق و وقایع حادثه عاشورا برملا نشود و یزید و اطرافیان و پیروان او از طرف مسلمانان زیر سوال نرود از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری می کنند.

وهابی ها از این حد هم تجاوز کرده و بر بدعت عزاداری در روز عاشورا بسنده نکرده بلکه روز عاشورا را روز عید و زینت و سرور و شادمانی می دانند، و به قصد تبرک و شکرانه کشتن امام حسین (ع) نور چشم رسول خدا و سید جوانان اهل بهشت، این روز را روزه می گیرند. روایت عمرو بن ابی یوسف می گوید: من شنیدم که معاویه روی منبر گفت روز عاشورا روز عید است، هر کس دوست دارد روزه بگیرد و هر کس نمی خواهد روزه نگیرد حرجی بر او نیست. [۶۶]

مقریزی می گوید: در دوران حکومت فاطمیون در مصر، در روز عاشورا به خاطر شهادت حسین (ع) ماتم و سوگواری بر پا می شد، ولی هنگامی که بنی ایوب به حکومت رسیدند، آن ها در روز عاشورا سرور و شادمانی بر پا نموده و با ریخت و پاش غذا پخش می کردند، هم چنین به حمام رفته و تنظیف نموده و به چشم سرمه می کشیدند آنان این اعمال را در پیروی از روش و عادت اهل شام که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان عبد الملک بن مروان، در مخالفت با شـیـعیان علی بن ابی طالب (ع) که روز عاشورا را روز اندوه و ماتم می دانند پی­ریزی کرده بود، انـجـام مـی­دادند. [۶۷] سقاف می گوید: این اخبار زیاد و کثیر العدد را برای دفن قضیه کربلا آوردند، لیکن قضیه کربلا به عظمت خود باقی ماند و آن ها بیچاره و فشل شدند. [۶۸] امام فخر رازی آیه شریفه مباهله را دلیل قاطع بر این مطلب گرفته که حسن و حسین دو پسر رسول خدا(ص) می باشند؛ زیرا هنگامی که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسران شان را دعوت کنند، پیامبر(ص) حسن و حسین را دعوت کرد و با خود آورد.


بدون تردید امام حسین‌(ع) نواده پیامبر‌(ص) سید جوانان اهل‌بهشت است که در قرآن بر محبت آن حضرت تاکید شده است. جایگاه آن حضرت نزد شیعیان بر کسی پوشیده نیست زیرا که آن حضرت را سومین امام منصوب از سوی خدا برای هدایت امت می‌دانند.

و اهل سنت نیز محبت آن حضرت را بر خود فرض و لازم می‌شمارند هر چند ناصبی‌ها و وهابیت با ایجاد بدعت در دین بسیاری از معارف آن را دگرگون کردند.

پیش از آنکه نظر اهل سنت در باره حادثه عاشورا بیان شود لازم است جایگاه امام حسین(ع) از دیدگاه اهل سنت مورد بررسی قرار بگیرد.

بدون تردید امام حسین ـ علیه السلام ـ فرزند رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یکی از سروران جوانان اهل بهشت و از اهل بیت پیامبر ـ علیه السلام ـ می باشد[1] که در قرآن کریم محبت و دوستی شان با آیه مودت[2] بر مسلمین واجب گردیده است. وقتی که آیه شریفه «... قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» نازل گردید، از رسول خدا(ص) سوال شد این خویشاوندان شما کیست که محبت و دوستی آنان بر ما واجب شده است؟ رسول الله(ص) فرمود: علی، فاطمه و دو فرزند او (حسن و حسین).[3]

و نیز احادیثی از رسول خدا(ص) از طریق اهل سنت نقل شده که بر این محبت و دوستی تاکید دارند. یکی از این روایات که مشتمل بر جملات متعددی است با جمله «من مات علی حب آل محمد مات شهیدا» آغاز می گردد و به جمله «ألا و من مات علی بغض آل محمد مات کافراً و من مات علی بغضهم لم یشم رائحه الجنه» به پایان می رسد.[4]

در کتابهای معتبر اهل سنت آمده که رسول خدا(ص) فرمود: قسم به آن کسی که جان محمد در دست اوست هیچ کس با ما اهل بیت دشمنی نمی کند مگر اینکه خدا او را وارد جهنم کند.[5]

محبت اهل‌بیت‌(ع) بر تمام مسلمانان واجب است آلوسی یکی از مفسرین اهل سنت از این حدیث این نتیجه را می گیرد که محبت اهل بیت بر تمام مسلمانان فرض می باشد.[6] و به همین دلیل امام شافعی عقیده خود را در باره اهل بیت اینگونه ابراز می کند:

یا اهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القرآن انزله

کفاکم من عظیم القدر انکم من لم یصل علیکم لا صلات له[7]

(ای اهل بیت رسول خدا! محبت شما از طرف خداوند در قرآن فرض شده است و این عظمت برای شما کافی است که هر که در نماز بر شما درود نفرستد نمازش باطل است)

مراد شافعی این است که در تشهد نماز های یومیه صلوات فرستادن بر اهل بیت که امام حسین یکی از آنها ست فرض و واجب می باشد و اگر این صلوات فرستاده نشود نماز، نماز نخواهد بود.

و بر طبق حدیث رسول خدا(ص) که در صحیح مسلم از زبان عایشه همسر پیامبر(ص) نقل شده است، امام حسین(ع) از مصادیق بارز اهل بیت به شمار می آید. عایشه می گوید: روزی پیامبر اسلام(ص) صبح بین طلوعین جامه ای را که از پشم سیاه بافته شده بود بر خود انداخت در این هنگام حسن بن علی آمد و رسول خدا او را زیر جامه کنار خود برد لحظه ای بعد حسین آمد او نیز زیر جامه کنار رسول خدا رفت و پس از آن فاطمه دختر رسول خدا آمد او هم زیر جامه رفت و سپس علی آمد و با آنان در زیر جامه یکجا شد. در این زمان رسول خدا فرمود: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (احزاب/33).[8]

در مستدرک حاکم و کتاب های دیگر اهل سنت نیز از زبان ام سلمه همسر دیگر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده است که زمانی که این آیه در خانه من بر پیامبر نازل گردید پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ علی، فاطمه، حسن و حسین را در زیر کساء جمع کردند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بیتی» ام سلمه می گوید من عرض کردم آیا من از اهل بیت نیستم فرمودند: تو اهل منی و با خیر هستی و اینان اهل بیت من هستند.[9]

سخن عالم برجسته اهل سنت فخر رازی می گوید صحت این روایت بین اهل تفسیر و حدیث متفق علیه می باشد.[10]

از طرف دیگر امام حسین(ع) نه تنها فرزند بلکه پسر رسول خدا(ص) است. امام فخر رازی آیه شریفه مباهله را دلیل قاطع بر این مطلب گرفته که حسن و حسین دو پسر رسول خدا(ص) می باشند؛ زیرا هنگامی که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسران شان را دعوت کنند، پیامبر (ص) حسن و حسین را دعوت کرد و با خود آورد. بنابراین واجب است که آن دو پسران پیامبر باشند.[11]

فخر رازی که یکی از علمای برجسته اهل سنت است درباره شدت تعلق اهل بیت با پیامبر اسلام می گوید که شکی در این نیست که بین فاطمه، علی، حسن و حسین و بین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تعلق شدیدی وجود داشته و واجب است که آنان اولین مصداق آل محمد باشند. و سپس در ذیل آیه مودت می گوید شکی نیست که پیامبر اسلام(ص) فاطمه و علی و حسن و حسین را دوست داشتند بنابراین مثل همین محبت و دوستی با آنان بر همه ی امت واجب می باشد و آیات «وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» (اعراف/١٥٨) و «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» (آل عمران/٣١) و« لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ » (احزاب٢١) دلیل بر این مطلب می باشد. و در ادامه می گوید دعایی که در پایان تشهد نماز خوانده می شود که عبارت است از «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد» تعظیم بس بزرگی است که در باره احدی غیر از آنان وجود ندارد و تمام اینها دلالت بر این دارد که دوستی و محبت آل محمد واجب است و لذا شافعی گفته است که:

ان کان رفضا حب آل محمد فلیشهدان الثقلان أنی رافضی[12]

اینکه پیامبر اسلام(ص) فرزندش امام حسین(ع) را بسیار دوست می داشتند در احادیثی که در کتابهای اهل سنت نقل شده منعکس گردیده است. پیامبر اسلام(ص) امام حسین(ع) را به حدی دوست داشت که مدام دهان او را می‌بوسید و می گفت حسین از من است و من از حسینم.[13] در حدیث دیگری آمده است که روزی حسین با بچه ها بازی می کرد در این هنگام رسول الله(ص) آمد او را در بغل گرفت و سپس یک دست خود را زیر چانه او گذاشت و با دست دیگر از قفای سر او گرفت و سرش را بلند کرد و دهانش را بر دهان او گذاشت و گفت: حسین از من است و من از حسینم خداوند بیامرزد آن کسی را که حسین را دوست داشته باشد.[14] از طریق ابی هریره و دیگران نقل شده که روزی حسین داخل مسجد شد و خودش را به بغل رسول خدا(ص) انداخت و انگشتان خود را داخل محاسن رسول خدا نمود، در این هنگام رسول خدا دهان خود را بر دهان او گذاشت و فرمود: خدایا! من حسین را دوست دارم و تو هم او را و هر که او را دوست دارد دوست بدار. ابو هریره می گوید بعد از این که هر گاه حسین را می دیدم اشک از چشمانم جاری می گردید.[15]

ملاک دوستی با خدا و پیامبر خدا‌(ص) از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: «من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی؛ یعنی هر که حسن و حسین را دوست داشته باشد در حقیقت مرا دوست دارد و هر که با آنان دشمنی کند در حقیقت با من دشمنی کرده است.»[16]

با تمام این روایات و مطالبی که از طریق اهل سنت در باره اهل بیت و بخصوص امام حسین(ع) مبنی بر مقام و جایگاه او در نزد رسول خدا(ص) و محبت و دوستی آن حضرت و وجوب این محبت بر امت اسلامی نقل شده، وقتی به صفحات تاریخ رجوع شود مشاهده می شود که بیشترین و بدترین ظلم بر اهل بیت رسول خدا(ص) روا داشته شده است. از میان این ظلمها ظلمی که از طرف یزید بن معاویه بر فرزند رسول الله(ص) حضرت امام حسین(ع) انجام گرفت در تاریخ بشریت نظیر آن وجود ندارد و در آینده هم چنین ظلمی واقع شدنی نخواهد بود؛ زیرا آنانی که خود را مسلمان می دانستند و از امت رسول خدا(ص) به شمار می آمدند، به نام اسلام، فرزند و پسر پیامبر خود شان را همراه با یاران او به بدترین و بی رحمانه ترین وضع کشتند و اطفال و زنان خانواده ی پاک پیامبر(ص) را به نام کافر و طاغی اسیر نموده و در شهر ها در منظر مردم گردانده و در مجالس یزید و عبیدالله بن زیاد آنان را از نظر جسمی و روحی مورد آزار و اذیت قرار دادند.

این واقعه تاریخی غیر قابل انکار می باشد که امام حسین ـ علیه السلام ـ با یاران اندک خود به مظلومانه ترین وجه توسط یزید بن معاویه، در راه خدا و حفظ دین اسلام در کربلا و روز عاشورا سال 61 هجری به شهادت رسیده و خانواده پاک او که خانواده پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود با ظالمانه ترین وجه به اسارت گرفته شدند. بنابراین برای یک مسلمان واقعی و پیرو راستین قرآن و سنت، با توجه به آیات و روایاتی که نقل شد کافی است که نسبت به واقعه عاشورا اندوهگین و ماتم زده باشد و بدون شک بی تفاوتی نسبت به آن دلیل بر بی مبالاتی نسبت به دستور خدا و پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می باشد. زیرا ممکن نیست کسی امام حسین ـ علیه السلام ـ را به عنوان قربی و اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دوست داشته باشد، اما واقعه کربلا و عاشورا او را غمگین و ماتم زده نگرداند. و نیز ممکن نیست کسی مسلمان باشد اما قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ را در برابر انحراف و ظلم و دشمنان اسلام به عنوان قیام ناب الهی در قالب مجالس و عزاداری گرامی ندارد.

اهل سنت در برابر حادثه عاشورا به دو دسته تقسیم می شود. یک دسته که اکثریت اهل سنت را تشکیل می دهد اهل سنت معتدل و محبّ اهل بیت(ع) می باشد. دسته دوم اهل سنت، پیرو بنی امیه و یزید بن معاویه است که نسبت به اهل بیت و امام حسین(ع) دید مثبتی ندارد بلکه می توان گفت دشمن اهل بیت می باشد. این دسته امروز در قالب سلفیه و وهابیت در جهان اسلام معروف است که می توان گفت آنان در واقع اهل سنت نیستند و اگر به تاریخ تکون، فعالیت و نظرات این فرقه رجوع شود دشمنی آنان با اهل سنت ثابت می گردد.

اما در باره اهل سنت معتدل باید گفت که آنان از این حادثه ی ناگوار غمگین وناراضی هستند و عوامل آن را مورد نکوهش و گاهی مورد لعن قرار می دهند. موضع گیری این دسته ی اهل سنت را می توان از مطالبی که در زیر به آنها اشاره می شود به دست آورد:

علمای اهل سنت از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایاتی را مبنی بر شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ نقل نموده که از آن جمله این روایت است: «... روزی حسین ـ علیه السلام ـ در کودکی بر پشت و گردن پیامبر(ص) بازی می کرد که جبرئیل به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گفت آیا او را دوست داری فرمود بلی. جبرئیل گفت امت تو او را خواهد کشت. و سپس محل شهادت او را به پیامبر ـ علیه السلام ـ نشان داده و مشتی خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه می دهد...».[17] و نیز روایاتی را در مورد حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل نموده که در یکی از این روایات چنین آمده است: «هنگامی که حسین بن علی کشته شد آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است.»[18]

بیشتر مفسرین اهل سنت این روایت را در ذیل آیه« فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ » (الدخان/29) این سخن را آورده اند.[19]

در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ کسی نگریسته است مگر بر دو نفر یکی یحیی بن ذکریا و دیگری حسین بن علی می باشد. و از زید بن زیاد نقل شده که چونکه حسین کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن می باشد.[20]

طبرانی نقل می کند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابی طالب منسوب است انشاد کرد:

مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَکُمْ مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ

بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی منهم أُسَارَی وقَتْلَی ضُرِّجُوا بِدَمِ

ماکان ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ ل

یعنی چه می گویید اگر رسول خدا به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آنها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته نمودید. جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من اینگونه رفتار بد انجام دهید! [21]

از دیدگاه اهل سنت بنا بر آنچه که در متون روایی آنها آمده امت اسلامی با اهل بیت آن رسول خدا در از مایش قرار دارد زیرا بنابر نقل خالد بن عرفطه رسول خدا فرموده بودند زود است که شما بعد از من در باره اهل بیتم مورد آزمایش قرار خواهید گرفت.[22] و این امتحان و ابتلاء تا پایان تاریخ همچنان ادامه دارد و لذا همانگونه که در روز عاشورا بسیاری از مسلمانان در معرض امتحان قرار گرفتند و فقط تعداد معدودی از این امتحان سربلند بیرون رفتند، امروز نیز مسلمانان با موضع گیری در قبال این واقعه همچنان امتحان می شوند و هرکه به دلیل محبتی که نسبت به امام حسین(ع) و خاندان رسول خدا(ص) دارد از آن غمگین شود و کسانی را که باعث این حادثه شده و ظلم هایی را بر این خاندان پاک روا داشتند از خود طرد کنند سربلند خواهند بود اما آنانی که در قبال این واقعه ی دردناک بی تفاوت هستند و یا از یزید و یاران او حمایت می کنند قطعا در این امتحانی که رسول خدا آن را برای امت خود قرار داده است مردود و در روز جزا در برابر رسول الله شرمسار و سرافکنده خواهند بود.

ظلم به اهل‌بیت‌(ع) در نهایت شقاوت بود ینست که تفتازانی از متکلمین بنام اهل سنت می گوید: ظلمی که بر اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ انجام گرفته نمی توان آن را پنهان نمود. زیرا بر این ظلم که در نهایت شقاوت بوده جمادات و حیوانات بی زبان شهادت می دهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره ها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسی که این کار را انجام داد یا به آن راضی شد و یا در این جهت کوشید. و عذاب آخرت شدید تر و ماندگار تر می باشد.

[23]بنابراین می توان گفت علمای آگاه اهل سنت نیز به خاطر واقعه عاشورا محزون و ماتم زده هستند. هر چند عوام آنان اطلاعات چندانی از مسئله عاشورا و کربلا ندارند. و لذا در برخی از مناطق اهل سنت دیده شده که در روز عاشورا برای امام حسین ـ علیه السلام ـ مجلس عزا تشکیل می دهند منتهی مجالس در میان اهل سنت به علت های مختلفی فراگیر نمی باشد.

اما فرقه وهابیت همانگونه که در واقع نمی توان اسم اهل سنت را بر آن اطلاق نمود بلکه یک حزب سیاسی اموی می باشد، هماهنگ با سیاست بنی امیه و به ویژه یزید بن معاویه مراسم عزا و ماتم و سخنرانی را در روز عاشورا حرام و بدعت می دانند بلکه از این حد فراتر رفته این روز را مبارک شمرده و برای جشن و شادمانی و شیرینی خوری و خریدن لوازم جدید منزل و سرمه کشیدن و نظافت و امثال این ها مناسب می دانند و این فرهنگی است که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان خلافت عبدالملک مروان برای شکنجه و عذاب شیعیان پایه گذاری کرد.[24] و سنی هایی که با مراسم عزاداری روز عاشورا مخالفت می کنند متأثر از همین فرهنگ می باشند.

موضع و دیدگاه منفی وهابیها و سلفی های متجدد در باره حادثه عاشورا بر حمایت یزید بن معاویه و تبرئه او از این جنایت مبتنی است و برای اینکه حقایق و وقایع حادثه عاشورا برملا نشود و یزید و اطرافیان و پیروان او از طرف مسلمانان زیر سوال نرود از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری می کنند و در این راستا حدیثی را که از عمر خلیفه دوم و پسرش عبدالله بن عمر در باره حرمت گریه و سوگواری نقل شده، دلیل بر این گرفته که گریه بر حسین(ع) و عزاداری به مناسبت عاشورا بدعت و جایز نمی باشد. این حدیث که در باره گریه بر میت می باشد به صورت های مختلف نقل شده است. در این نقل ها آمده است که: «میت در قبرش به دلیل نوحه ای که برایش می کنند در عذاب می افتد» یا « میت با گریه های بستگانش در عذاب می افتد» ویا «میت به واسطه بعضی از گریه های اهلش در عذاب می افتد».[25]

این در حالی است که عبدالله بن عباس و عایشه اصل صحت روایت را بر عمر و ابن عمر انکار کرده و عایشه گفته است که عبدالله بن عمر یا اشتباه کرده و یا فراموش نموده. به خدا قسم آن چه را او از پیغمبر(ص) نقل می کند پیغمبر نفرموده بلکه آن چه پیغمبر فرموده این است: « همانا خدا عذاب کافر را به خاطر گریه بستگانش بر او زیاد می کند».[26]

این انکار عبدالله عباس و عایشه همسر پیامبر با گریه های شخص رسول خدا(ص) بر مردگان وتشویق آن حضرت که بر این کار در کتب معتبر اهل سنت نقل شده مورد تایید قرار می گیرد که به چند مورد از آنها اشاره می شود.

الف. ابن عباس نقل کرده که در مرگ رقیه بنت رسول الله(ص) زن ها گریه می کردند و عمر آنها را با تازیانه می زد و از گریه آنان ممانعت میکرد تا اینکه پیغمبر(ص) فرمود: رهایشان کن که گریه کنند زیرا نفس مصیبت دیده و چشمها گریان و مرگ نزدیک است و خود آن حضرت نیز لب قبر نشست در حالی که فاطمه(س) اشک می ریخت و حضرت اشکهای او را پاک می کرد.[27]

ب. رسول اکرم که کانون عاطفه و رحمت است در مرگ فرزندش ابراهیم اشک می ریزد. وقتی که از حضرت سئوال می کنند می فرماید: «چشمها گریان است و قلب می سوزد و آن چه خشم خدا را بر می انگیزد نمی گوییم».[28]

ج. پیامبر(ص) در مرگ ابوطالب و نیز حمزه که در احد به شهادت رسید گریه کرد. و هنگامی که به مدینه برگشت دید زن های انصار بر کشتگان شان گریه می کنند، حضرت فرمود: (اما حمزه گریه کننده و عزادار ندارد). انصار با شنیدن این کلام و آن گریه پیغمبر(ص) به زنهایشان دستور دادند که بروند بر حمزه گریه کنند و آنها رفتند خانه پیغمبر بر حمزه گریه کردند و پیغمبر در حق آنها دعا کرد و فرمود: «خدا از شما و اولاد شما راضی باشد».[29] از همین به بعد برای اهل مدینه رسم شد که هرگاه می خواستند بر کسی گریه کنند در ابتدا بر حمزه گریه می کردند

عاشورا پیش از اسلام

یهودیان، مسیحیان، و اعراب زمان جاهلیت در گذشته عاشورا را بزرگ می‌داشته و این روز را روزه می‌گرفته‌اند. [۶۹] فَیّومی در مصباح المنیر می‌گوید: از رسول خدا(ص) روایت شده: یک روز قبل از عاشورا و یک روز بعد از آن را هم روزه بگیرید تا از شباهت به یهود که فقط روز دهم را روزه می‌گرفتند خارج شوید. [۷۰] مضمون همین روایت در کتاب‌های سنن دارمی [۷۱]، سنن ابن ماجه [۷۲]، صحیح مسلم[۱۷]، جمهرة اللغة [۷۳] صحیح بخاری [۷۴] و نیل الأوطار [۷۵] هم نقل شده است.

پانویس

  1. تراثنا، ش ۱۶۴/۱۰
  2. ر.ک:مقاله عراق
  3. مروج الذهب ۶۴/۳
  4. الارشاد/ ۲۱۸
  5. جواد محدثى، فرهنگ عاشورا
  6. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۲۲.
  7. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۵۹.
  8. شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۹۶
  9. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۲۳
  10. روک:مقاله کوفه
  11. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۸۷.
  12. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۸۹.
  13. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۰۰.
  14. بلاذری، انساب‌الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۸
  15. مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۱-۱۱۲؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین(ع)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۵؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ص۱۱۱
  16. خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۴
  17. بلاذری، انساب‌الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۰۳؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۴۸؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۷۵؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۰
  18. دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۸؛ بلاذری، انساب‌الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۳؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲
  19. بلاذری، انساب‌الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۰؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۷۷؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۷
  20. مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین(ع)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۶؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۶۹
  21. مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین(ع)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۶؛ طبرسی، اعلام‌الوری، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۶۹
  22. ابن سعد، الطبقات الکبیر، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۴۴۱، ج۳، ص۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۳؛ اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، دارالمعرفه، ص۱۱۸؛ مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۸
  23. عاشورا؛ نمایشگاه فضایل و رذایل اخلاقى، نشریه خُلُق، آذر و دى ۱۳۸۸ - شماره ۱۴
  24. جواد محدثی: «فرهنگ عاشورا»، صفحه154
  25. طبری، تاریخ، ج 5، ص 438
  26. طبری، تاریخ، ج 5، ص 454
  27. ر.ک:مقاله شیخ طوسی
  28. طبری، ج 5، ص 412، 414، 429، 438، 446، 447، 451، 453، 456، 457
  29. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8، ص 188
  30. بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 177
  31. طبری، تاریخ، ج 5، ص 427
  32. مفید، الارشاد، ج 2، ص 99
  33. طبری، تاریخ، ج 5، ص 427، 456
  34. تاریخ طبری، ج 5، ص 455.
  35. طبری، تاریخ، ج 5، ص 431 [12] طبری، تاریخ، ج 5، ص 431
  36. طاووس، لهوف، ص 130 و ابن شهر آشوب، المناقب، ج 4، ص 111
  37. بلاذری، انساب‌الاشراف، ج 3، ص 201
  38. طبقات، ج 5، ص 475؛ ابن طاووس، اقبال، ص 574، ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 88
  39. ابن سعد، طبقات، ج 5، ص 476
  40. ابن شهر آشوب، المناقب، ج 4، ص 106
  41. طبری، تاریخ، ج 5، ص 436
  42. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8،6 18
  43. حیاه الامام الحسین، سید محمد باقر قرشی، ج 3، ص 312
  44. بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 205
  45. طوسی، رجال، ص 104
  46. سید بن طاووس، اقبال، ص 713
  47. خوئی، معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 154
  48. بن اعثم، الفتوح، ج 5، ص 78 ا
  49. تاریخ مدینه دمشق، ج 14، ص 223
  50. شیخ طوسی؛ رجال الشیخ الطوسی، قم، جامعه مدرسین، 1415 ق، ص 116
  51. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 4، بیروت: نشر موسسه الاعلمی للمطبوعات، ص 317؛ همو تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: نشر بنیاد فرهنگ ایران، 1352، ص 3015
  52. الطبری، ص 3050
  53. البلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، 1977، ج 3، ص 197؛ الطبری، پیشین، ص 3050- 3051؛ ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 73
  54. طبری، تاریخ، ج 4، ص 339، انساب الاشراف، ج 3، ص 197
  55. شیخ مفید، الارشاد، نشر اسلامیه، 1380، ص 446
  56. قرشی، ج 3، ص313
  57. احمد بن حنبل، مسند احمد، 3/ 242، بیروت، دار صادر، و هیثمی، مجمع الزوائد، 9/187، بیروت دار الکتب العلمیه، 1408 ق
  58. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، 1993 م و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر 4/143، بیروت، دار ا لفکر، 1401 ق و طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، 25/124، بیروت، دار الفکر، 1405 ق
  59. الدخان/29
  60. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، 1993 م و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر 4/143، بیروت، دار ا لفکر، 1401 ق و طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، 25/124، بیروت، دار الفکر، 1405 ق
  61. تفسیر ابن ابی حاتم، ج10ص3289
  62. سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، المعجم الكبیر، ج3 ص124مكتبة الزهراء، الموصل - 1404 - 1983، الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی
  63. المعجم الکبیر، ج4ص192
  64. تفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر، شرح مقاصد فی علم الکلام، 2/307، پاکستان، دار النعمانیه، اول، 1401 ق
  65. الوردانی، صالح، الشیعه فی مصر من الامام علی ـ ص 34، قاهره، مطبعه مدبولی صغیر، اول، 1414 ق
  66. صنعانی، عبد الرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج 4، ص 29، ح 7850، منشورات المجلس العلمی
  67. طبسی، نجم الدین، صوم یوم عاشورا، بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص 137، منشورات عهد به نقل از سیر اعلام النبلاء ج 4، ص 343
  68. نجم الدین طبسی، صوم عاشورا بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص 139، منشورات عهد
  69. استادی، رضا، پیشینه عاشورا، در عاشوراشناسی، ص۳۹-۳۸
  70. عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از بیهقی، ج۴، ص ۲۸۷
  71. عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از سنن دارمی، ج۲، ص ۲۲
  72. عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از سنن ابن ماجه، ج۱، ص ۵۵۲
  73. عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از صحیح مسلم، ج۳، ص ۱۵۰
  74. عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از صحیح بخاری، ج۳، ص ۵۷
  75. عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از نیل الأوطار، ج۴، ص ۳۲۶