طه ابو الليل: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:


<noinclude>
{{جعبه اطلاعات شخصیت
 
| عنوان = طه ابواللیل
<div class="wikiInfo">[[پرونده:طه ابو الیل.jpg|جایگزین=طه ابو اللیل|بندانگشتی|طه ابو اللیل]]
| تصویر = طه ابو الیل.jpg
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام
| نام = طه محمد ابواللیل
 
| نام‌های دیگر =  
!نام
| سال تولد = 1956 م
|طه ابواللیل
| تاریخ تولد =
|-
| محل تولد = [[مصر]]
|زاده
| سال درگذشت = 2012 م
|1956 م، [[مصر]]
| تاریخ درگذشت =
|-
| محل درگذشت = [[امارات متحده عربی]]
|درگذشت
| استادان =
|1443 ق، [[امارات متحده عربی]]
| شاگردان =
|-
| دین = [[اسلام]]
|دین و مذهب
| مذهب = [[اهل‌سنت]]
|[[اسلام]]، [[تسنن]]
| آثار =
|-
| فعالیت‌ها = همکاری با [[اخوان‌المسلمین]]
|فعالیت‌ها
| وبگاه =
|همکاری با [[اخوان‌المسلمین]]
}}
|}
</div>
'''طه محمد ابواللیل''' در سال 1923 میلادی در اطراف [[مصر]] به دنیا آمد و مراحل مختلف تحصیل را پشت سر گذاشت. او با خانم تحیه بشیر که دختر یکی از علمای ازهری (احمد محبا) بود ازدواج کرد. پدرش حاج احمد با اینکه اهل [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] نبود؛ لکن گاهی از آنها حمایت می‌کرد، عاشق [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] بود و با عقاید آنها همدل بود.  
'''طه محمد ابواللیل''' در سال 1923 میلادی در اطراف [[مصر]] به دنیا آمد و مراحل مختلف تحصیل را پشت سر گذاشت. او با خانم تحیه بشیر که دختر یکی از علمای ازهری (احمد محبا) بود ازدواج کرد. پدرش حاج احمد با اینکه اهل [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] نبود؛ لکن گاهی از آنها حمایت می‌کرد، عاشق [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] بود و با عقاید آنها همدل بود.  
   
   
== همکاری با اخوان ==
== همکاری با اخوان ==
او از طریق دوستش ''محمد احمد حسن'' با [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] آشنا شد. وضعیت خود را اینگونه شرح می‌دهد و می‌گوید: من جوان مجردی بودم که تازه فارغ‌التحصیل شده بودم و او جز خواندن رمان جیب چیزی برای خود نمی‌یافت و هر وقت دوستم حسن را می‌دیدم سخنانی از او می‌شنیدم که در دل وجانم تاثیر می‌گذاشت. و حسن مرا به سالن پینگپنگ می‌برد و تا غروب آفتاب بازی می‌کردیم، بازی متوقف می‌شد و همه به [[نماز]] می‌شتافتند، شعار [[خدا]] هدف ماست، [[رسول الله(ص)|رسول]] الگوی ماست، [[قرآن]] قانون اساسی ماست، [[جهاد]] راه ماست و مرگ در راه خدا بالاترین آرزوی ماست.
او از طریق دوستش ''محمد احمد حسن'' با [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] آشنا شد. وضعیت خود را این‌گونه شرح می‌دهد و می‌گوید: من جوان مجردی بودم که تازه فارغ‌التحصیل شده بودم و او جز خواندن رمان جیب چیزی برای خود نمی‌یافت و هر وقت دوستم حسن را می‌دیدم سخنانی از او می‌شنیدم که در دل وجانم تاثیر می‌گذاشت. و حسن مرا به سالن پینگپنگ می‌برد و تا غروب آفتاب بازی می‌کردیم، بازی متوقف می‌شد و همه به [[نماز]] می‌شتافتند، شعار [[خدا]] هدف ماست، [[رسول الله(ص)|رسول]] الگوی ماست، [[قرآن]] قانون اساسی ماست، [[جهاد]] راه ماست و مرگ در راه خدا بالاترین آرزوی ماست.


درانقلاب 23 ژوئیه که شاه و فساد را به کمک اخوان سرنگون کرد. تقریباً کشور را تحت کنترل داشتند تا اینکه دولت آنها را وسوسه کرد و حاضر به بازگشت به جای خود در ارتش نشدند. آنها به قانون پایبند بودند و هرکسی را که در مقابل میلشان ایستاده بود کتک زدند و این چیزی نبود که قبل از انقلاب بر سر آن توافق شده بود. توافق بر این بود که زندگی پارلمانی و حاکمیت غیرنظامی باز خواهد گشت و ارتشیان به جای خود بازگردند. از این رو خواسته‌های انقلابیون محقق نشد و با اخوان برخورد کردند؛ بنابراین [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] باید از زندگی سیاسی حذف می‌شد. اولین ضربه در ژانویه 1954 میلادی به رهبران [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] و مرشد عام آنها بود. اما نیروهای مردمی همچنان قوی بودند و در تظاهرات میلیونی حرکت کردند که محمد نجیب را به قدرت بازگرداند و رژیم را مجبور به آزادی اخوان کرد. در عوض، او از مرشد عام بازدید کرد، جایی که [[جمال عبدالناصر|عبدالناصر]] و عبدالحکیم به دیدار او در خانه‌اش در مانیل رفتند، اما جمال در حال طراحی نقشه شدیدتری برای سرنگونی نجیب و [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] بود. حادثه منشیا، که در 26 اکتبر رخ داد، 1954 میلادی، جایی بود که [[جمال عبدالناصر|عبدالناصر]] توانست محمد نجیب را سرنگون کند و او را در ویلای زینب الوکیل دستگیر کند و هزاران برادر را ظرف چند ساعت و در مدتی که سخنرانی به پایان نرسید، دستگیر کرد که نشان می‌دهد این حادثه برای او بوده است.  
درانقلاب 23 ژوئیه که شاه و فساد را به کمک اخوان سرنگون کرد. تقریباً کشور را تحت کنترل داشتند تا اینکه دولت آنها را وسوسه کرد و حاضر به بازگشت به جای خود در ارتش نشدند. آنها به قانون پایبند بودند و هرکسی را که در مقابل میلشان ایستاده بود کتک زدند و این چیزی نبود که قبل از انقلاب بر سر آن توافق شده بود. توافق بر این بود که زندگی پارلمانی و حاکمیت غیرنظامی باز خواهد گشت و ارتشیان به جای خود بازگردند. از این رو خواسته‌های انقلابیون محقق نشد و با اخوان برخورد کردند؛ بنابراین [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] باید از زندگی سیاسی حذف می‌شد. اولین ضربه در ژانویه 1954 میلادی به رهبران [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] و مرشد عام آنها بود. اما نیروهای مردمی همچنان قوی بودند و در تظاهرات میلیونی حرکت کردند که محمد نجیب را به قدرت بازگرداند و رژیم را مجبور به آزادی اخوان کرد. در عوض، او از مرشد عام بازدید کرد، جایی که [[جمال عبدالناصر|عبدالناصر]] و عبدالحکیم به دیدار او در خانه‌اش در مانیل رفتند، اما جمال در حال طراحی نقشه شدیدتری برای سرنگونی نجیب و [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] بود. حادثه منشیا، که در 26 اکتبر رخ داد، 1954 میلادی، جایی بود که [[جمال عبدالناصر|عبدالناصر]] توانست محمد نجیب را سرنگون کند و او را در ویلای زینب الوکیل دستگیر کند و هزاران برادر را ظرف چند ساعت و در مدتی که سخنرانی به پایان نرسید، دستگیر کرد که نشان می‌دهد این حادثه برای او بوده است.  
خط ۳۲: خط ۳۰:


== خروج از زندان ==
== خروج از زندان ==
او در سال 1971 میلادی پس از مرگ [[جمال عبدالناصر]] از زندان بیرون آمد و کاری برای او نبود که به آن اشتغال داشته باشد؛ تا اینکه یکی از برادران به نام مهندس سعید را ملاقات کرد. که از حاج ''عبدالرازق هویدی'' مسئول [[اخوان‌المسلمین]] [[حلوان]] واز روزنامه نگار معروف، استاد ''فهمی هویدی''، پرسید، که این موجب گشایش شد.
او در سال 1971 میلادی پس از مرگ [[جمال عبدالناصر]] از زندان بیرون آمد و کاری برای او نبود که به آن اشتغال داشته باشد؛ تا اینکه یکی از برادران به نام مهندس سعید را ملاقات کرد. که از حاج ''عبدالرازق هویدی'' مسئول [[اخوان‌المسلمین]] [[حلوان]] واز روزنامه نگار معروف، استاد ''فهمی هویدی''، پرسید، که این موجب گشایش شد.


این برادر در وزارت مسکن [[امارات]] مشغول به کار بود و سپس سردبیر مجله اصلاح شد و سپس در وزارت دفاع به کار ارشاد اخلاقی پرداخت و برادر خانواده همسرش را با خود به امارات برد و شغلی برای او پیدا کرد.  
این برادر در وزارت مسکن [[امارات]] مشغول به کار بود و سپس سردبیر مجله اصلاح شد و سپس در وزارت دفاع به کار ارشاد اخلاقی پرداخت و برادر خانواده همسرش را با خود به امارات برد و شغلی برای او پیدا کرد.
== نوشتن کتاب برای اهداف اخوان ==
== نوشتن کتاب برای اهداف اخوان ==
وی همچنان به دعوت [[اخوان‌المسلمین]] علاقه‌مند بود، از جمله گام‌هایی که در راه دعوت به اخوان برداشت این بود که تعدادی کتاب برای آنها نوشت که توسط مؤسسه انتشارات و پخش اسلامی چاپ شد.
وی همچنان به دعوت [[اخوان‌المسلمین]] علاقه‌مند بود، از جمله گام‌هایی که در راه دعوت به اخوان برداشت این بود که تعدادی کتاب برای آنها نوشت که توسط مؤسسه انتشارات و پخش اسلامی چاپ شد.
خط ۴۱: خط ۳۹:
== درگذشت ==
== درگذشت ==
ایشان پس از مبارزه با بیماری در روز یکشنبه 14 اکتبر 2012 میلادی مطابق با 28 ذی القعده 1433 میلادی در [[امارات متحده عربی]] درگذشت و در آنجا به خاک سپرده شد.
ایشان پس از مبارزه با بیماری در روز یکشنبه 14 اکتبر 2012 میلادی مطابق با 28 ذی القعده 1433 میلادی در [[امارات متحده عربی]] درگذشت و در آنجا به خاک سپرده شد.
== منابع ==
== منابع ==
* ر. ک: مدخل طه محمد أبو الليل در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].
* ر. ک: مدخل طه محمد أبوالليل در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].


[[رده:شخصیت‌ های اخوان‌المسلمین]]
[[رده:اعضای اخوان المسلمین‎‏]]
[[رده:شخصیت‌ های جهان اسلام]]
[[رده:شخصیت‌‌های جهان اسلام]]
[[رده:اخوان‌المسلمین]]
[[رده:اخوان المسلمین]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:مصر]]
[[رده:مصر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۴

طه ابواللیل
طه ابو الیل.jpg
نام کاملطه محمد ابواللیل
اطلاعات شخصی
سال تولد1956 م، ۱۳۳۴ ش‌، ۱۳۷۵ ق
محل تولدمصر
سال درگذشت2012 م، ۱۳۹۰ ش‌، ۱۴۳۲ ق
محل درگذشتامارات متحده عربی
دیناسلام، اهل‌سنت
فعالیت‌هاهمکاری با اخوان‌المسلمین

طه محمد ابواللیل در سال 1923 میلادی در اطراف مصر به دنیا آمد و مراحل مختلف تحصیل را پشت سر گذاشت. او با خانم تحیه بشیر که دختر یکی از علمای ازهری (احمد محبا) بود ازدواج کرد. پدرش حاج احمد با اینکه اهل اخوان نبود؛ لکن گاهی از آنها حمایت می‌کرد، عاشق اخوان بود و با عقاید آنها همدل بود.

همکاری با اخوان

او از طریق دوستش محمد احمد حسن با اخوان آشنا شد. وضعیت خود را این‌گونه شرح می‌دهد و می‌گوید: من جوان مجردی بودم که تازه فارغ‌التحصیل شده بودم و او جز خواندن رمان جیب چیزی برای خود نمی‌یافت و هر وقت دوستم حسن را می‌دیدم سخنانی از او می‌شنیدم که در دل وجانم تاثیر می‌گذاشت. و حسن مرا به سالن پینگپنگ می‌برد و تا غروب آفتاب بازی می‌کردیم، بازی متوقف می‌شد و همه به نماز می‌شتافتند، شعار خدا هدف ماست، رسول الگوی ماست، قرآن قانون اساسی ماست، جهاد راه ماست و مرگ در راه خدا بالاترین آرزوی ماست.

درانقلاب 23 ژوئیه که شاه و فساد را به کمک اخوان سرنگون کرد. تقریباً کشور را تحت کنترل داشتند تا اینکه دولت آنها را وسوسه کرد و حاضر به بازگشت به جای خود در ارتش نشدند. آنها به قانون پایبند بودند و هرکسی را که در مقابل میلشان ایستاده بود کتک زدند و این چیزی نبود که قبل از انقلاب بر سر آن توافق شده بود. توافق بر این بود که زندگی پارلمانی و حاکمیت غیرنظامی باز خواهد گشت و ارتشیان به جای خود بازگردند. از این رو خواسته‌های انقلابیون محقق نشد و با اخوان برخورد کردند؛ بنابراین اخوان باید از زندگی سیاسی حذف می‌شد. اولین ضربه در ژانویه 1954 میلادی به رهبران اخوان و مرشد عام آنها بود. اما نیروهای مردمی همچنان قوی بودند و در تظاهرات میلیونی حرکت کردند که محمد نجیب را به قدرت بازگرداند و رژیم را مجبور به آزادی اخوان کرد. در عوض، او از مرشد عام بازدید کرد، جایی که عبدالناصر و عبدالحکیم به دیدار او در خانه‌اش در مانیل رفتند، اما جمال در حال طراحی نقشه شدیدتری برای سرنگونی نجیب و اخوان بود. حادثه منشیا، که در 26 اکتبر رخ داد، 1954 میلادی، جایی بود که عبدالناصر توانست محمد نجیب را سرنگون کند و او را در ویلای زینب الوکیل دستگیر کند و هزاران برادر را ظرف چند ساعت و در مدتی که سخنرانی به پایان نرسید، دستگیر کرد که نشان می‌دهد این حادثه برای او بوده است.

در همین حال یکی از برادران تحیه بشیر (همسرش) در نیل غرق شد و شش روز در آب ماند و در مراسم تشییع جنازه، حاج طه دستگیر و به دادگاه معرفی شد و دادگاه او را به ده سال زندان محکوم کرد. پدرش به دلیل اینکه از مرگ پسرش مطلع نشده بود از مردم شهر ناراحت شد و به حلوان منتقل شد و چون نخواست دخترش را تنها بگذارد او را هم با خود برد. زمانی که شوهرش در زندان بود و با مشکلات اقتصادی مواجه بود عبدالرازق هویدی مسئول اخوان در حلوان برای او آنچه را که لازم داشت، خریداری می‌کرد.

خروج از زندان

او در سال 1971 میلادی پس از مرگ جمال عبدالناصر از زندان بیرون آمد و کاری برای او نبود که به آن اشتغال داشته باشد؛ تا اینکه یکی از برادران به نام مهندس سعید را ملاقات کرد. که از حاج عبدالرازق هویدی مسئول اخوان‌المسلمین حلوان واز روزنامه نگار معروف، استاد فهمی هویدی، پرسید، که این موجب گشایش شد.

این برادر در وزارت مسکن امارات مشغول به کار بود و سپس سردبیر مجله اصلاح شد و سپس در وزارت دفاع به کار ارشاد اخلاقی پرداخت و برادر خانواده همسرش را با خود به امارات برد و شغلی برای او پیدا کرد.

نوشتن کتاب برای اهداف اخوان

وی همچنان به دعوت اخوان‌المسلمین علاقه‌مند بود، از جمله گام‌هایی که در راه دعوت به اخوان برداشت این بود که تعدادی کتاب برای آنها نوشت که توسط مؤسسه انتشارات و پخش اسلامی چاپ شد.

درگذشت

ایشان پس از مبارزه با بیماری در روز یکشنبه 14 اکتبر 2012 میلادی مطابق با 28 ذی القعده 1433 میلادی در امارات متحده عربی درگذشت و در آنجا به خاک سپرده شد.

منابع

  • ر. ک: مدخل طه محمد أبوالليل در ویکی‌اخوان؛ ikhwanwiki.com..