طلاق: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
</div>
</div>


'''طلاق''' به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است و در پی آن حقوق و تکالیف متقابلی که بین زوجین در هنگام [[ازدواج]] وجود داشته از میان می‌رود. طلاق معمولاً وقتی اتفاق می‌افتد که استحکام رابطه زناشویی از بین می‌رود و میان زوجین ناسازگاری و تنش وجود دارد. طلاق اجتماعی، تغییرات در دوستی‌ها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آن‌ها سر و کار دارد. طلاق روانی، موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوند‌های وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن دردهد.
طلاق در لغت به معناى ترک کردن، آزاد و رهاشدن و جدایى است، و در اصطلاح شرعى «گسستن پیوند ازدواج با صیغه مخصوص» است.[۱] نظام خانواده در اسلام به گونه اى طراحى شده که اگر به خوبى اجرا شود کمتر خانواده اى در چنبره مشکلات جدى گرفتار خواهد شد و یا به بن بست خواهد رسید. با وجود این چون خواه ناخواه برخى خانواده ها به چنین بن بستى گرفتار خواهند شد، اسلام، «طلاق» را مجاز شمرده است.
=تعریف طلاق=


در تعریف طلاق گفته شده طلاق عبارت است از انحلال نکاح دائم با شرایط و تشریفات خاص از جانب خود یا نماینده او بنابراین طلاق ویژه نکاح دائم است و انحلال نکاح منقطع ([[متعه]]) از طریق بذل یا انقضاء مدت صورت می‌گیرد. (ماده ۱۱۳۹ ) طلاق مخصوص عقد دائم است و زن منقطعه با انقضاء مدت یا بذل آن از طرف شوهر از زوجیت خارج می‌شود. از نظر ماهیت حقوقی، طلاق ایقاعی است که از سوی مرد یا نماینده او واقع می‌شود. حتی در مواردی که طلاق توافقی بر اساس توافق زوجین که شرط یا انگیزه طلاق می‌باشد، غیر از خود آن است.


=تعریف طلاق در قوانین ایران=
=طلاق در اسلام=
در روایات معصومین علیهم السلام به همان اندازه که از ازدواج تمجید و بدان سفارش شده است، از طلاق نکوهش و نهى شده است و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده است: «ما مِنْ شَىْءٍ ابْغَضُ الَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ بَیتٍ یخْرَبُ فِى الاسْلامِ بِالْفُرْقَةِ؛[۲] چیزى نزد خداوند بزرگ نکوهیده تر از این نیست که خانه اى در اسلام به سبب جدایى (طلاق) ویران گردد».


در تعریف طلاق باید گفت این واژه از ریشه طلق و به معنای رهایی و آزاد کردن است و به جدایی زن و شهر و پایان زندگی مشترک به صورت قانونی اطلاق می‌شود.
بدین سبب در اسلام تدبیرى اندیشیده شده و تمهیداتى پیش بینى شده تا این «بدترین حلال» به وقوع نپیوندد و آوار جدایى، احساسات و عواطف و آرزوهاى اعضاى خانواده به ویژه کودکان را قربانى بى رحمى خود نسازد و عشق و محبت را به کینه و نفرت تبدیل نکند؛ امساک به معروف، جدایى به معروف، عدم زیان و ضرر و تضییق و سخت گیرى نسبت به زنان، تبادل نظر درباره سرنوشت کودکان، از جمله تمهیداتى است که بخشى از سوره طلاق را به خود اختصاص داده که اگر به مرحله اجرا درآید، راه بازگشت بسیارى از زن و شوهرها را به زندگى اولیه هموار مى سازد، چنان که اصطلاح «سه طلاقه» و شرایط تقریباً سخت طلاق، نیز چنین تدبیرى را با خود دارد.
 
طلاق طبق [[قانون مدنی ایران]] از اختیارات مرد است. به همین دلیل در ماده ۱۱۳۳ اینگونه مقرر می‌دارد:
 
«مرد می‌تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد.»
 
قانون مدنی بر طبق [[فقه]] [[شیعه]] دوازده امامی نوشته است. اما پیروان [[ادیان]] و [[مذاهب]] دیگر که در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده‌اند طبق قانون طلاق و احوال شخصیه، می‌توانند بر طبق دین و آیین خود طلاق بگیرند. طبق اصول دوازدهم و سیزدهم فقط ادیان [[مسیحی]]، [[کلیمی]] و [[زرتشتی]] در [[ایران]] به رسمیت شناخته می‌شوند از سوی دیگر [[مذاهب اسلامی]] [[حنفی]]، [[شافعی]] ، [[حنبلی]]، [[مالکی]] و [[زیدی]] نیز در بحث طلاق از فقه و آیین خودشان پیروی می‌کنند.


=انواع طلاق=
=انواع طلاق=
طلاق به دو نوع بائن و رجعى تقسیم مى شود:


طلاق هم مثل بسیاری از امور حقوقی انواع و تقسیم بندی‌ها مختلفی دارد که ما در ادامه به تعدادی از مهم ترین و پرکاربردترین آن‌ها اشاره خواهیم کرد. طلاق به اعتبار اینکه به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن، قابلیت رجوع داشته باشد یا خیر و اینکه به درخواست طرفین باشد یا به حکم دادگاه به دسته بندی‌های مختلفی تقسیم می‌شود. اما در ماده ۱۱۴۳ قانون مدنی یک دسته بندی کلی برای طلاق ذکر شده است که همه انواع طلاق را به نحوی در خود جای می‌دهد. در این تقسیم بندی طلاق به دسته اصلی تقسیم می‌شود:
==الف) طلاق بائن==
 
طلاق بائن آن است که شوهر بعد از آن حق رجوع[۳] به زن را ندارد، خواه زن عده داشته باشد یا نداشته باشد. طلاق بائن، خود به شش گونه زیر ممکن است رخ دهد:
#طلاق بائن
#طلاق رجعی
 
=طلاق رجعی=
 
طلاق رجعی یکی از انواع طلاق است که در آن تحت شرایطی مرد می‌تواند در مدت [[عده]] به زن رجوع کند. به عبارت دیگر یعنی مرد در صورتی که از طلاق پشیمان شود و عده طلاق نیز به پایان نرسیده باشد، می‌تواند به سراغ زن برود و زندگی را از سر گرفته و بدون هیچگونه تشریفات دیگری به زندگی خود ادامه دهند. حتی به [[عقد]] دوباره نیز نیاز ندارند.
 
=مفهوم عده=
 
زنی که ازدواج او به هر علتی منحل شده است باید مدت زمانی را صبر کند و از ازدواج با مرد دیگری خودداری نماید. مثلا زنی که طلاق گرفته است یا عقد نکاح خود او به هردلیلی فسخ شده یا شوهر او فوت نموده است تا مدتی حق ازدواج ندارد و در صورتی که در این مدت ازدواج نماید، عقد نکاح باطل خواهد بود و چنانچه با علم به این موضوع اقدام به ازدواج مجدد و برقراری رابطه جنسی نموده باشد، رابطه او در حکم [[زنا]] خواهد بود.
ماده ۱۱۵۰ قانون مدنی نیز عده را اینگونه تعریف می‌نماید:
«عده عبارت است از مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمی‌تواند شوهر دیگر اختیار کند.»
 
=انواع طلاق رجعیه=
 
==طلاق به درخواست مرد==
 
همانطور که پیش تر به آن اشاره کردیم طبق ماده۱۱۳۳ قانون مدنی طلاق یکی از اختیارات مرد است و مرد هر زمان که بخواهد می‌تواند همسر خود را طلاق دهد. هرچند در چند سال‌های اخیر به دلیل حمایت از نهاد خانواده این موضوع با محدودیت‌هایی مواجه شده است و در هر صورت برای طلاق باید به دادگاه مراجعه کرده و رای دادگاه را برای این موضوع اخذ نمود اما همچنان طلاق یکی از حقوق قانونی مرد است و طلاق به درخواست مرد یکی از مهم ترین انواع طلاق است.
 
مرد در این نوع طلاق در صورتی که مدت عده زن به پایان نرسیده باشد حق رجوع وجود دارد. به عبارت دیگر بدون اینکه نیازی به عقد مجدد باشد مرد می‌تواند به زن رجوع کرده و به زندگی مشترک بازگردد. عده در این نوع طلاق در ماده ۱۱۵۱ قانون مدنی به این شرح مشخص شده است:
«عده طلاق و عده فسخ نکاح سه طهر است مگر این که زن با اقتضای سن عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او سه ماه است.»
 
در توضیح ابن ماده باید گفت که طهر به معنای پاکی است. یعنی اینکه زن باید سه بار به عادت ماهانه دچار شده و این دوره را به پایان برساند و به اصطلاح فقهی سه بار خون حیض ببیند و از آن پاک شود. زن پس از گذران این دوره که به آن عده گفته می‌شود می‌تواند دوباره ازدواج کرده و شوهر جدید اختیار کند. اما تا قبل از پایان آن در تعریف طلاق رجعی مرد حق رجوع به زن خود را دارد و در صورت رجوع زندگی زناشویی از سر گرفته می‌شود.
 
در این باره باید اضافه کرد با توجه به اینکه این نوع طلاق به درخواست شوهر صورت گرفته است لذا به شوهر فرصت پشیمانی از آن نیز داده شده است. لذا اگر بخواهد که به زندگی مشترک بازگردد می‌تواند از طلاق رجوع نماید و برای این کار نیازی به رضایت زن ندارد.
 
==طلاق خلع و مبارات در صورت رجوع زن==
 
طلاق خلع و مبارات نیز از انواع طلاق هستند که به موجب که که به موجب کراهت زن از مرد یا کراهت هر دو طرف از یکدیگر صورت می‌گیرد.
اما باید دانست در این نوع طلاق زن برای اینکه مرد به طلاق رضایت دهد میزان مشخصی از مال را به او می‌دهد. این نوع طلاق از نوع بائن(غیر قابل رجوع) است ولی اگر زن از وجهی که به شوهر خود پرداخت کرده رجوع کند و آن را از شوهر خود پس بگیرد طلاق بائن تبدیل به طلاق رجعی می‌گردد و قابلیت رجوع پیدا می‌کند. پس در این صورت زن می‌تواند وجه پرداختی را از شوهر خود مطالبه و آن را پس بگیرد و شوهر نیز از طلاق رجوع کند و بدون نیاز به عقد نکاح دوباره، زن و شوهر به زندگی سابق خود بازگردند. پس طلاق خلع و مبارات پس از رجوع زن از بذل مال به طلاق رجعی تبدیل می‌گردد.
 
=رجوع از طلاق=
 
همانطور که گفتیم در طلاق رجعیه مرد می‌تواند در زمان عده طلاق به زن رجوع نماید تا زندگی مشترک را ادامه دهند. اما این رجوع چگونه اتفاق می‌افتد؟ آیا نیاز به تشریفات خاصی دارد؟
قانون گذار برای حمایت از نهاد خانواده و جلوگیری از فروپاشی آن در طلاق به درخواست مرد پیش بینی نموده که همانگونه که مرد می‌تواند زن را طلاق دهد ممکن است از عمل خود نیز پشیمان شود لذا می‌تواند به زن رجوع کرده و زندگی مشترک را دوباره ادامه دهد. این کار نیاز به تشریفات خاصی ندارد و چنانچه قصد رجوع و جود داشته باشد و احراز شود صرفا با هر حرف یا عملی که قصد مرد مبنی بر رجوع از آن استنباط شود محقق می‌گردد. مثلا در آغوش گرفتن زن، برداشتن حجاب او، بوسیدن و یا حتی یک نگاه محبت آمیز که حاکی از قصد مرد بر رجوع باشد.
 
پس اصولا رجوع نیاز به تشریفات خاصی ندارد اما با توجه به اینکه این کار و عدم اطلاع دولت از وقایع مهمی مثل ازدواج و طلاق می‌تواند نظم اجتماعی را بر هم بزند، قانونگذار مرد را مکلف کرده که رجوع از طلاق را به اطلاع سازمان ثبت برساند. برای این کار مرد باید به دفترخانه‌ای که صورتجلسه طلاق در آن تنظیم شده مراجعه کند و رجوع خود از طلاق را در آن به ثبت برساند. در غیر این صورت به مجازات [[حبس تعزیری]] درجه هفت(۹۱ رو تا شش ماه) یا جزای نقدی محکوم خواهد شد.
این کار برای حمایت بیشتر از حقوق زنان انجام شده و راه هرگونه سوء استفاده مردان از آنها در این حوزه می‌بندد.
 
=آثار رجوع از طلاق=
 
رجوع دقیقا مثل ازدواج دوباره است و تمام حقوق و تکالیف زن و شوهر را به قبل از زمان طلاق باز می‌گرداند. لذا حقوقی مثل [[نفقه]]، [[مهریه]]، اجرت المثل و… که قبل از ازدواج نیز برای زن وجود داشت دوباره برقرار می‌گردد و مرد موظف به رعایت تمام این حقوق می‌باشد. در واقع وقتی رجوع انجام می‌شود گویی هیچ اتفاقی صورت نگرفته و کما فی السابق زندگی مشترک جریان دارد.
 
=حقوق و تکالیف مرد در طلاق رجعیه=
 
مرد باید در زمان عده به انجام برخی تکالیف خود همچنان ادامه دهد. نفقه زن و نفقه فرزندان در این دوره زمانی به طور کامل و کما فی السابق باید پرداخت شود. در صورتی که مرد نفقه را پرداخت نکند طبق قانون مرتکب جرم ترک انفاق شده و به حبس و جزای نقدی محکوم خواهد شد. همچنین طبق قول مشهور [[فقها]] حتی زن می‌تواند در این دوره زمانی در اقامتگاه قبلی یعنی همان خانه شوهر به سر برد و شوهر حق بیرون کردن او را ندارد و باید امکانات اقامت زن در همان خانه را مانند قبل فراهم نماید.
 
=طلاق بائن=
 
طلاق بائن به طلاقی گفته می‌شود که در آن شوهر نمی‌تواند به زن رجوع نماید لذا برای از سرگیری زندگی مشترک در قانون به مرد این اجازه داده نشده که هرگاه اراده کند بتواند به زن برای از سرگیری دوباره زندگی مشترک رجوع کند. بلکه باید دوباره عقد نکاح جدیدی منعقد کرده و صیغه عقد جاری شود. در این صورت با توجه به اینکه عقد جدید منعقد شده است می‌توانند برای [[مهریه]] جدید و شروط ضمن عقد دیگر توافق کنند.
 
=طلاق‌های بائن=
 
در انواع طلاق چهار نوع طلاق هستند که در آن‌ها اماکن رجوع برای مرد وجود ندارد لذا جزء طلاق‌های بائن هستند. این طلاق‌های عبات است از:
 
==طلاقی که قبل از زناشویی واقع شود==
 
در برخی موارد طرفین خیلی زود به این نتیجه می‌رسند که نمی‌توانند باهم زندگی کنند و از ادامه زندگی مشترک به هر دلیل صرف نظر می‌کنند. چنانچه '''طلاق قبل از زناشویی واقع شود طلاق بائن''' خواهد بود. به عبارت دیگر زن و شوهر چنانچه قبل از برقراری رابطه جنسی از یکدیگر جدا شوند طلاق بائن بوده و مرد حق رجوع ندارد. در این حالت علاوه بر بائن بودن طلاق زن مستحق نصف مهریه خواهد بود.
 
==طلاق زن یائسه==
 
یائسگی دورانی از زندگی زنان است که زن به اقتضای سن خود دیگر به عادت ماهانه دچار نمی‌شود و خون حیض نمی‌بیند. بیشتر زنان در این زمان که فاقد قدرت باروری می‌شوند و دیگر نمی‌توانند بچه دار شوند. این دوره اصولا بین چهل و پنج تا پنجاه سالگی شروع می‌شود. چنانچه زن یائسه شده باشد و در دوره یائسگی اقدام به طلاق کنند این طلاق بائن بوده و دیگر حق رجوع برای مرد وجود نخواهد داشت.
 
==سه طلاقه شدن زن==
 
چنانچه زن و مرد ۳ بار متوالی باهم ازدواج کرده و طلاق گرفته باشند به این حالت سه طلاقه گفته می‌شود. در این حالت که بعد از ۳ بار طلاق متوالی اتفاق می‌افتد زن بر مرد [[حرام]] شده و نه تنها دیگر حق ازدواج ندارند بلکه طلاق آن‌ها هم بائن بوده و مرد دیگر حق رجوع ندارد. در این حالت فقط در یک صورت امکان ازدواج دوباره این زوج با یک دیگر وجود دارد. در صورتی که یک محلل وجود داشته باشد. یعنی شخص دیگری با زن ازدواج کرده و با او رابطه زناشویی داشته باشد. در این صورت اگر زن از این مرد هم جدا شود می‌تواند دوباره با همسر اول خود که سه بار متوالی از او طلاق گرفته بود ازدواج کند.
 
==طلاق خلع و مبارات==
 
طلاق خلع و مبارات در واقع خود دو نوع طلاق مختلف است. اما وجه اشتراک هر دوی این نوع طلاق‌ها کراهت و تنفر شدید زن از مرد است به نحوی که حاضر است میزانی از مال یا مهریه خود را به شوهر ببخشد تا شوهر به طلاق رضایت دهد.
 
=طلاق خلع=
 
طلاقی است که در آن زن به شدت از شوهر کراهت و تنفر دارد. در این حالت زن حاضر است مالی را به شوهر ببخشد تا شوهر به طلاق رضایت دهد.
 
این مال می‌تواند کمتر، مساوی یا حتی بیشتر از مهریه باشد. این نوع طلاق همان است که در ضرب المثل مشهور «مهرم حلال و جانم آزاد» نیز به ان اشاره شده است.
 
در طلاق خلع مرد حق رجوع ندارد مگر اینکه زن رضایت دهد و مالی که در قبال مهریه به شوهر بخشیده است را پس بگیرد. در این صورت این طلاق به طلاق رجعیه تبدیل شده و مرد می‌تواند رجوع نماید و زندگی مشترک را دوباره در کنار همسر خود ادامه دهد.
 
=طلاق مبارات=
 
طلاق مبارات طلاقی است که در آن کراهت و تنفر حالت دو سویه دارد. یعنی زن شوهر به حدی از یکدیگر تنفر و کراهت دارند که دیگر امکان تحمل هم دیگر را ندارند و قصد دارند از یکدیگر جدا شود. و این نوع طلاق در عرف نیز به طلاق توافقی مشهور است.
 
در طلاق توافقی طرفین درباره هرچیزی اعم از مهریه، نفقه، [[حضانت]] فرزندان و… تصمیم گیری می‌کنند و به توافق می‌رسند و توافقات خود را به اطلاع دادگاه می‌رسانند. در این حالت دادگاه طبق قانون جدید آنها را به داوری در طلاق ارجاع می‌دهد. این داوران که اصولا از بستگان زوجین هستند پس از اینکه رأی و نظر خود مبنی بر جدایی آنها را صادر کنند دادگاه ضمن صدور گواهی عدم امکان سازش اقدام به صدور رای به طلاق توافقی می‌نماید.
 
طلاق مبارات یا طلاق توافقی نیز از انواع طلاق بائن است و جق رجوع در ان برای شوهر وجود ندارد.
 
=طلاق در ادیان مختلف=
 
==طلاق در زرتشت==
 
در دیانت [[زرتشت]] بر خلاف [[مسیحیت کاتولیک]] از سویی و بسیاری از ادیان دیگر از دیگر جهات:
 
#طلاق به عنوان یک روش در راه قطع پیوند زوجیت پذیرفته شده است.
#لیک نهایت کوشش قانون گذار در راه کاهش تعداد طلاق باید به کار آید.
#صدور حکم طلاق منوط به رای دادگاه است و با تصمیم یکی از زوجین صورت تحقق نمی‌پذیرد.
#در جریان اخذ حکم طلاق باید مدتی به عنوان دوران جدایی معرفی گردد که در خلال آن زوجین امکان بازگشت به خانواده را باز یابند.
 
شرایط اخذ حکم طلاق در این آیین برای زن و مرد بدین قرار است:
 
'''الف-برای زن'''
 
#عنن به شرط آ‌نکه قبل از انعقاد قرارداد زوجیت پدید آمده باشد و زن از آن‌اطلاع نداشته باشد.
#اقدام به زنا از جانب شوهر و اثبات آن در دادگاه.
#خودداری مرد از پرداخت نفقه برای مدتی بیشتر از 3 سال.
#خروج از آیین زرتشت.
#غیبت بالاتر از 5 سال.
#ناسازگاری مرد آن طور که با دلایل متقن قابل اثبات باشد.
 
'''ب-برای مرد'''
 
#خروج از آیین زرتشت.
#زنای محصنه.
#ناسازگاری و عدم تمکین.
 
=دین یهود=


در [[دین یهود]] نیز طلاق در اختیار مردان بوده و مقارن با زمانی است که مرد نسبت به زن خود بی میل گشته و از او متنفر می‌شده است و زن در مورد مطلقه کردن خویش هیچ اختیاری نداشت! مرد در چنین شرایطی طلاق‌نامه‌ای می‌نوشت و به دستش می‌داد و او را از خانه خارج می‌ساخت. در این طلاق‌نامه تاریخ وقوع طلاق و سبب آن درج می‌گردید.
۱ - طلاق خُلع؛ اگر زن نسبت به شوهرش متنفر باشد و مهریه یا مال دیگرى را، گرچه بیشتر از مهر باشد به شوهر ببخشد تا طلاقش دهد، چنین طلاقى را خلع گویند.[۴]
۲-  طلاق مبارات؛ این نوع طلاق هنگامى رخ مى دهد که زن و شوهر، یکدیگر را دوست نداشته باشند و زن مالى به شوهرش ببخشد - که بیشتر از مقدار مهر نباشد و احتیاط این است که کمتر باشد - تا شوهرش او را طلاق دهد.[۵]
۳ - طلاق همسرى که به سن بلوغ (۹ سال قمرى) نرسیده است.
۴ - طلاق زن یائسه
۵- طلاق زنى که با او آمیزش نشده است.
۶ - طلاق سومى که پیش از آن - بین طلاق اول و دوم و دوم و سوم - رجوع کرده باشد، گرچه این رجوع با عقد جدید و پس از خروج زن از عده باشد.[۶]
==ب) طلاق رجعى==
طلاق رجعى آن است که مرد پیش از اتمام عده زن مطلقه، او را به همسرى سابق برمى گرداند. چنین کارى در طلاق بائن و پس از اتمام عده ممنوع است.[۷] رجوع و بازگشت مرد مى تواند زبانى باشد و به همسرش بگوید تو را به ازدواج خویش بازگرداندم. و مى تواند عملى باشد و با او کارى را انجام دهد که معمولًا مرد نسبت به همسرش انجام مى دهد.[۸]


ضمناً طی طلاق‌نامه مذکور به زن خود که مطلقه ساخته بود اجازه می‌داد که بعد از او شوهری اختیار نماید. همچنین مرد حق داشت تا مادامی که زن، شوهر دیگری اختیار نکرده باشد به وی رجوع نماید. ولی هنگامی که زن شوهر دیگری اختیار کرده باشد دیگر شوهر اول نمی‌تواند به او رجوع نماید. با این که در دیانت یهود طلاق جایز شمرده شده است ولی در کتب مقدس یهود تاکید شده است که "خدای [[بنی اسرائیل]] از آن‌نفرت دارد".
زنى که طلاق رجعى گرفته، در احکام همانند همسر مرد است و استحقاق نفقه و مسکن و لباس را دارد... ارث میان او و شوهر برقرار است، عقد خواهر او بر مرد حرام است و کفن و زکات فطره او نیز بر عهده شوهرش مى باشد. مرد حق ندارد زنش را که طلاق رجعى گرفته از منزل اخراج کند تا عده اش تمام شود... چنان که زن حق ندارد بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود مگر براى کارى ضرورى یا واجبى که وقتش تنگ است.[۹]


=طلاق در مسیحیت=
=شرایط طلاق=
براى صحت طلاق، سه دسته شرط لازم است که مربوط به اصل طلاق، طلاق دهنده و طلاق گیرنده مى شود.


برخورد [[مسیحیان]] با طلاق به صور مختلف تجلی یافت، در [[انجیل]] طلاق در صورت زنا مجاز شمرده می‌شود(ممنوعیت نسبی) در حالی که انجیل لوقا و مرقس طلاق به طور مطلق محکوم شده است. کاتولیک‌های شرق به انجیل ورایت اول(متی) استناد کردند و طلاق را به طور کامل مطرود ندانستند. در حالی که کاتولیک‌های رم به طور مطلق طلاق را محکوم داشتند.
==الف) شرایط اصل طلاق==
۱- خواندن صیغه مخصوص که عبارت است از «انْتِ طالِقٌ؛ تو رها هستى» و مانند آن که طلاق گیرنده را دقیقاً معین کند. همچنین طلاق باید به صیغه عربى صحیح خوانده شود.[۱۰]
۲- صیغه طلاق باید منجز و بدون قید و شرط باشد؛ پس اگر صیغه را مشروط به شرطى بکند باطل است، خواه وقوع شرط احتمالى یا یقینى باشد مثل این که بگوید: «انْتِ طالِقٌ انْ جاءَ زَیدٌ؛ اگر زید بیاید تو رها هستى» یا «انْتِ طالِقٌ انْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ؛ اگر خورشید، طلوع کند تو رها هستى».[۱۱]
۳- حضور دو شاهد عادل؛ شاهدان باید مرد باشند و خواندن صیغه را بشنوند؛ چه طلاق دهنده به آنان بگوید شاهد باشید یا نگوید. همین طور هر دو باید به اتفاق شاهد صیغه باشند و صیغه به طور انفرادى و جداگانه نزد هر یک از شهود کافى نیست؛ چنان که شهادت زنان، چه تنها باشند و چه همراه مرد اعتبار ندارد.[۱۲] اگر مرد براى طلاق، کسى را وکیل کند، وکیل نمى تواند شاهد هم باشد، چنان که خود مرد نیز نمى تواند شاهد قرار گیرد.[۱۳]
۴- طلاق، مخصوص همسر دائمى است و همسر غیردائمى با اتمام مدت یا بخشیدن آن از سوى شوهر، از مرد جدا مى شود و نیازى به صیغه طلاق نیست.
==ب) شرایط طلاق دهنده==
۱- بلوغ (بنابر احتیاط واجب)؛ پس طلاق نابالغ، صحیح نیست؛ چه بى واسطه چه باواسطه وکیل، اگر چه ممیز و ده ساله باشد.[۱۴]
۲- عقل؛ بنابراین طلاق شخص دیوانه صحیح نیست؛ چه دیوانگى اش دائمى باشد چه دوره اى. شخص مست و هر کس که به طریقى عقلش را از دست داده نیز مانند دیوانه است.[۱۵]
۳- قصد؛ یعنى شوهر به طور جدى تصمیم به طلاق داشته باشد. بنابراین طلاق غیرمصمم مثل کسى که خواب است یا به طور سهوى و اشتباهى و شوخى صیغه طلاق را بخواند صحیح نیست.[۱۶]
۴- اختیار؛ به این معنا که اکراه و اجبارى در کار نباشد. پس اگر کسى را به ضرر مالى، جانى و آبرویى تهدید کنند که زنش را طلاق دهد، چنین طلاقى صحیح نیست.[۱۷] اگر طلاق اجبارى جارى شود و در پى آن، مرد به طلاق راضى شود، این رضایت، موجب صحت طلاق نمى شود.[۱۸]
۵- مرد مى تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد،[۱۹] ولى زن چنین حقى را ندارد مگر این که در عقد ازدواج با شوهر شرط کند که در مواردى وکیل طلاق دادن خود باشد.
استفتایی از محضر امام خمینى: آیا زوجه مى تواند در هنگام عقد ازدواج با شوهر شرط کند که در مواردى خاص، طلاق به دست او باشد؟ جواب: اگر در ضمن عقد شرط کنند که زن از طرف شوهر وکیل باشد که در موارد خاصى خود را طلاق دهد، صحیح است.[۲۰]


براساس دیدگاه (دوم) که بر منع مطلق طلاق سخت تکیه دارد طلاق نه تنها امری جائز شمرده نمی‌شد، بلکه [[حرام]] بود و هیچ یک از زن و مرد حق نداشت دیگری را رها نموده و مجدداً ازدواج نماید زیرا اعتقاد بر آن بود که زن و مرد یک تن بوده که از پدر و مادر خود جدا شده و به یکدیگر می‌پیوستند و هیچ گاه نمی‌ توانستند و حق نداشتند دیگری را رها سازند. دیانت مسیح به هنگام ظهور و با ممنوعیت طلاق در واقع برای خانواده شان و منزلتی آسمانی قائل شد. به عبارت دیگر در آیین [[مسیح]] عقد و ازدواج بطلان پذیر نیست و فقط هنگام [[مرگ]] این پیمان باطل می‌گردد. تنها زمانی که زن زنا کرده باشد مرد حق طلاق دادن وی را دارد.
==ج) شرایط طلاق گیرنده==
۱- زن باید در وقت طلاق، از خون حیض و نفاس پاک باشد و شوهرش در آن پاکى یا در حال نفاس یا حیض که پیش از این پاکى بوده با او نزدیکى نکرده باشد.[۲۱] این شرط در سه صورت لازم الاجرا نیست؛ اول: آن که شوهرش بعد از ازدواج با او نزدیکى نکرده باشد. دوم: آبستن باشد. سوم: مرد به واسطه غایب بودن نتواند یا برایش مشکل باشد که پاک بودن زن را بفهمد.[۲۲]
۲- همسر دائمى مرد باشد؛ بنابراین، طلاق همسر موقت، بى معنا و باطل است.[۲۳]
۳- معین باشد؛ اگر مرد داراى یک همسر است، همین قدر که بگوید: «زَوْجَتى طالِقٌ؛ همسر من رهاست»، کافى است ولى اگر بیش از یک همسر دارد باید آن را که مى خواهد طلاق دهد با نام یا اشاره معین نماید.[۲۴][۲۵]


=منابع=
=پانویس=


#[https://farhangetafahom.ir/%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82/ برگرفته از سایت تعریف طلاق موجبات طلاق انواع طلاق کدام چیست؟ 11 شهریور 99https://farhangetafahom.ir]
#
#[https://www.mehrnews.com/news/1711263/%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D9%84%D9%81-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%A6%DB%8C%D9%86-%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA-%D9%88-%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF-%D8%AA%D8%A7-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B9-%D8%A2%D9%86 برگرفته از سایت طلاق در ادیان مختلف؛ از آئین زرتشت و یهود تا شرایط و انواع آن در ...https://www.mehrnews.com]
#


[[رده: مفاهیم اسلامی]]
[[رده: مفاهیم اسلامی]]

نسخهٔ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۱

طلاق
نام طلاق

طلاق در لغت به معناى ترک کردن، آزاد و رهاشدن و جدایى است، و در اصطلاح شرعى «گسستن پیوند ازدواج با صیغه مخصوص» است.[۱] نظام خانواده در اسلام به گونه اى طراحى شده که اگر به خوبى اجرا شود کمتر خانواده اى در چنبره مشکلات جدى گرفتار خواهد شد و یا به بن بست خواهد رسید. با وجود این چون خواه ناخواه برخى خانواده ها به چنین بن بستى گرفتار خواهند شد، اسلام، «طلاق» را مجاز شمرده است.


طلاق در اسلام

در روایات معصومین علیهم السلام به همان اندازه که از ازدواج تمجید و بدان سفارش شده است، از طلاق نکوهش و نهى شده است و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده است: «ما مِنْ شَىْءٍ ابْغَضُ الَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ بَیتٍ یخْرَبُ فِى الاسْلامِ بِالْفُرْقَةِ؛[۲] چیزى نزد خداوند بزرگ نکوهیده تر از این نیست که خانه اى در اسلام به سبب جدایى (طلاق) ویران گردد».

بدین سبب در اسلام تدبیرى اندیشیده شده و تمهیداتى پیش بینى شده تا این «بدترین حلال» به وقوع نپیوندد و آوار جدایى، احساسات و عواطف و آرزوهاى اعضاى خانواده به ویژه کودکان را قربانى بى رحمى خود نسازد و عشق و محبت را به کینه و نفرت تبدیل نکند؛ امساک به معروف، جدایى به معروف، عدم زیان و ضرر و تضییق و سخت گیرى نسبت به زنان، تبادل نظر درباره سرنوشت کودکان، از جمله تمهیداتى است که بخشى از سوره طلاق را به خود اختصاص داده که اگر به مرحله اجرا درآید، راه بازگشت بسیارى از زن و شوهرها را به زندگى اولیه هموار مى سازد، چنان که اصطلاح «سه طلاقه» و شرایط تقریباً سخت طلاق، نیز چنین تدبیرى را با خود دارد.

انواع طلاق

طلاق به دو نوع بائن و رجعى تقسیم مى شود:

الف) طلاق بائن

طلاق بائن آن است که شوهر بعد از آن حق رجوع[۳] به زن را ندارد، خواه زن عده داشته باشد یا نداشته باشد. طلاق بائن، خود به شش گونه زیر ممکن است رخ دهد:

۱ - طلاق خُلع؛ اگر زن نسبت به شوهرش متنفر باشد و مهریه یا مال دیگرى را، گرچه بیشتر از مهر باشد به شوهر ببخشد تا طلاقش دهد، چنین طلاقى را خلع گویند.[۴] ۲- طلاق مبارات؛ این نوع طلاق هنگامى رخ مى دهد که زن و شوهر، یکدیگر را دوست نداشته باشند و زن مالى به شوهرش ببخشد - که بیشتر از مقدار مهر نباشد و احتیاط این است که کمتر باشد - تا شوهرش او را طلاق دهد.[۵] ۳ - طلاق همسرى که به سن بلوغ (۹ سال قمرى) نرسیده است. ۴ - طلاق زن یائسه ۵- طلاق زنى که با او آمیزش نشده است. ۶ - طلاق سومى که پیش از آن - بین طلاق اول و دوم و دوم و سوم - رجوع کرده باشد، گرچه این رجوع با عقد جدید و پس از خروج زن از عده باشد.[۶]

ب) طلاق رجعى

طلاق رجعى آن است که مرد پیش از اتمام عده زن مطلقه، او را به همسرى سابق برمى گرداند. چنین کارى در طلاق بائن و پس از اتمام عده ممنوع است.[۷] رجوع و بازگشت مرد مى تواند زبانى باشد و به همسرش بگوید تو را به ازدواج خویش بازگرداندم. و مى تواند عملى باشد و با او کارى را انجام دهد که معمولًا مرد نسبت به همسرش انجام مى دهد.[۸]

زنى که طلاق رجعى گرفته، در احکام همانند همسر مرد است و استحقاق نفقه و مسکن و لباس را دارد... ارث میان او و شوهر برقرار است، عقد خواهر او بر مرد حرام است و کفن و زکات فطره او نیز بر عهده شوهرش مى باشد. مرد حق ندارد زنش را که طلاق رجعى گرفته از منزل اخراج کند تا عده اش تمام شود... چنان که زن حق ندارد بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود مگر براى کارى ضرورى یا واجبى که وقتش تنگ است.[۹]

شرایط طلاق

براى صحت طلاق، سه دسته شرط لازم است که مربوط به اصل طلاق، طلاق دهنده و طلاق گیرنده مى شود.

الف) شرایط اصل طلاق

۱- خواندن صیغه مخصوص که عبارت است از «انْتِ طالِقٌ؛ تو رها هستى» و مانند آن که طلاق گیرنده را دقیقاً معین کند. همچنین طلاق باید به صیغه عربى صحیح خوانده شود.[۱۰] ۲- صیغه طلاق باید منجز و بدون قید و شرط باشد؛ پس اگر صیغه را مشروط به شرطى بکند باطل است، خواه وقوع شرط احتمالى یا یقینى باشد مثل این که بگوید: «انْتِ طالِقٌ انْ جاءَ زَیدٌ؛ اگر زید بیاید تو رها هستى» یا «انْتِ طالِقٌ انْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ؛ اگر خورشید، طلوع کند تو رها هستى».[۱۱] ۳- حضور دو شاهد عادل؛ شاهدان باید مرد باشند و خواندن صیغه را بشنوند؛ چه طلاق دهنده به آنان بگوید شاهد باشید یا نگوید. همین طور هر دو باید به اتفاق شاهد صیغه باشند و صیغه به طور انفرادى و جداگانه نزد هر یک از شهود کافى نیست؛ چنان که شهادت زنان، چه تنها باشند و چه همراه مرد اعتبار ندارد.[۱۲] اگر مرد براى طلاق، کسى را وکیل کند، وکیل نمى تواند شاهد هم باشد، چنان که خود مرد نیز نمى تواند شاهد قرار گیرد.[۱۳] ۴- طلاق، مخصوص همسر دائمى است و همسر غیردائمى با اتمام مدت یا بخشیدن آن از سوى شوهر، از مرد جدا مى شود و نیازى به صیغه طلاق نیست.

ب) شرایط طلاق دهنده

۱- بلوغ (بنابر احتیاط واجب)؛ پس طلاق نابالغ، صحیح نیست؛ چه بى واسطه چه باواسطه وکیل، اگر چه ممیز و ده ساله باشد.[۱۴] ۲- عقل؛ بنابراین طلاق شخص دیوانه صحیح نیست؛ چه دیوانگى اش دائمى باشد چه دوره اى. شخص مست و هر کس که به طریقى عقلش را از دست داده نیز مانند دیوانه است.[۱۵] ۳- قصد؛ یعنى شوهر به طور جدى تصمیم به طلاق داشته باشد. بنابراین طلاق غیرمصمم مثل کسى که خواب است یا به طور سهوى و اشتباهى و شوخى صیغه طلاق را بخواند صحیح نیست.[۱۶] ۴- اختیار؛ به این معنا که اکراه و اجبارى در کار نباشد. پس اگر کسى را به ضرر مالى، جانى و آبرویى تهدید کنند که زنش را طلاق دهد، چنین طلاقى صحیح نیست.[۱۷] اگر طلاق اجبارى جارى شود و در پى آن، مرد به طلاق راضى شود، این رضایت، موجب صحت طلاق نمى شود.[۱۸] ۵- مرد مى تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد،[۱۹] ولى زن چنین حقى را ندارد مگر این که در عقد ازدواج با شوهر شرط کند که در مواردى وکیل طلاق دادن خود باشد. استفتایی از محضر امام خمینى: آیا زوجه مى تواند در هنگام عقد ازدواج با شوهر شرط کند که در مواردى خاص، طلاق به دست او باشد؟ جواب: اگر در ضمن عقد شرط کنند که زن از طرف شوهر وکیل باشد که در موارد خاصى خود را طلاق دهد، صحیح است.[۲۰]

ج) شرایط طلاق گیرنده

۱- زن باید در وقت طلاق، از خون حیض و نفاس پاک باشد و شوهرش در آن پاکى یا در حال نفاس یا حیض که پیش از این پاکى بوده با او نزدیکى نکرده باشد.[۲۱] این شرط در سه صورت لازم الاجرا نیست؛ اول: آن که شوهرش بعد از ازدواج با او نزدیکى نکرده باشد. دوم: آبستن باشد. سوم: مرد به واسطه غایب بودن نتواند یا برایش مشکل باشد که پاک بودن زن را بفهمد.[۲۲] ۲- همسر دائمى مرد باشد؛ بنابراین، طلاق همسر موقت، بى معنا و باطل است.[۲۳] ۳- معین باشد؛ اگر مرد داراى یک همسر است، همین قدر که بگوید: «زَوْجَتى طالِقٌ؛ همسر من رهاست»، کافى است ولى اگر بیش از یک همسر دارد باید آن را که مى خواهد طلاق دهد با نام یا اشاره معین نماید.[۲۴][۲۵]

پانویس