صاحب بن عباد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی «زندگینامه صاحب بن عباد (۳۲۶- ۳۸۵ق) ولادت و تحصیلات مقدماتی «ابوالقاسم اسماعی...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
زندگینامه صاحب بن عباد (۳۲۶- ۳۸۵ق)
'''صاحب بن عباد:''' «ابوالقاسم اسماعیل بن عبّاد(۳۲۶ ۳۸۵ق)» فرزند عباد ملقب به صاحب و مشهور به صاحب بن عباد به سال ۳۲۶ هجری قمری در اصفهان دیده به جهان گشود. در این مقاله تلاش شده خصوصیات این شخصیت بزرگ اسلامی از جهات مختلف بیان شود.
ولادت و تحصیلات مقدماتی
«ابوالقاسم اسماعیل بن عبّاد» فرزند عباد ملقب به صاحب و مشهور به صاحب بن عباد به سال ۳۲۶ هجری قمری در اصفهان دیده به جهان گشود. پدر و اجداد صاحب از بزرگان و سرشناسان اصفهان بوده و مرتبه وزارت داشتند. پدرش عباد به آن مرتبه رسیده بود که مردم او را «شیخ امین» مى¬گفتند.
نخستین استاد صاحب پدرش بود که علاوه بر ایفاى پدرى، استادى مهربان و دلسوز براى وى به شمار مى¬آمد. «صاحب» پس از فراگیرى مقدمات به تحصیل فقه، حدیث، تفسیر، کلام و دیگر علوم رایج پرداخت.
پس از چندى که او خود را از اساتید و بزرگان اصفهان بى¬نیاز دید، به «رى» که از مراکز علم و ادبِ آن زمان بود مهاجرت کرد و در آن شهر به حلقه درس «ابن عمید» وزیر دانشمند و شهیر آل بویه پیوست و ابن عمید چون توانایى «صاحب» در انشاى متون ادبى را مشاهده کرد، او را به عنوان کاتبِ دستگاه وزارت منصوب کرد.


جایگاه صاحب در میان آل بویه و خدمات او
=ولادت و تحصیلات مقدماتی=
خاندان شیعى آل بویه از منطقه شمال ایران برخاستند و در برهه¬اى از تاریخِ این کشور (۳۲۰هجری) بر مناطق وسیعى از ایران حکمرانى مى¬کردند.
«ابوالقاسم اسماعیل بن عبّاد» فرزند عباد ملقب به صاحب و مشهور به صاحب بن عباد به سال ۳۲۶ هجری قمری در اصفهان دیده به جهان گشود. پدر و اجداد صاحب از بزرگان و سرشناسان اصفهان بوده و مرتبه وزارت داشتند. پدرش عباد به آن مرتبه رسیده بود که مردم او را «شیخ امین» مىگفتند.
در عصر آل بویه بسیارى از محدودیت¬ها و سختی¬هایى که شیعیان گرفتار آن بودند از میان رفت. شهادت به ولایت حضرت على علیه السلام در اذان و بزرگداشت حادثه کربلا و شهیدان آنان و علنى کردن دیگر شعارها و مراسم مذهبى شیعیان، از خدمات این خاندان به اسلام است. معزالدوله – از پادشاهان آل بویه – مذهب شیعه را در عراق ترویج نمود. به فرمان وى در دهه اول محرم، بازارهاى بغداد تعطیل شده و مردم با لباس سیاه به عزادارى مى¬پرداختند.
<br>نخستین استاد صاحب پدرش بود که علاوه بر ایفاى پدرى، استادى مهربان و دلسوز براى وى به شمار مىآمد. «صاحب» پس از فراگیرى مقدمات به تحصیل فقه، حدیث، تفسیر، کلام و دیگر علوم رایج پرداخت.
بزرگداشت عید غدیر و برپایى جشن¬هاى باشکوه به مناسبت میلاد ائمه معصومین(ع) و تبلیغ فضیلت-هاى امامان شیعه(ع) از خدمات این خاندان است. تجدید بناى مرقد مطهر حضرت على(ع) و امام حسین(ع) و نیز ساختن گنبد و بارگاه بر مقبره آنان، در شمار فعالیت¬هاى آل بویه است.
<br>پس از چندى که او خود را از اساتید و بزرگان اصفهان بىنیاز دید، به «رى» که از مراکز علم و ادبِ آن زمان بود مهاجرت کرد و در آن شهر به حلقه درس «ابن عمید» وزیر دانشمند و شهیر آل بویه پیوست و ابن عمید چون توانایى «صاحب» در انشاى متون ادبى را مشاهده کرد، او را به عنوان کاتبِ دستگاه وزارت منصوب کرد.
در سال ۳۴۷هجری قمری صاحب به همراه مؤیدالدوله و وزیرش ابوعلى بن ابوالفضل کاشانى به بغداد رفت. او در این شهر که مهم¬ترین پایگاه علوم اسلامى در آن روزگار بود به حضور اساتید و بزرگان مشهور شتافت. وى در مدت توقف کوتاه خود در بغداد به محضر مردانى چون سیرافى، قاضى ابوالسائب، ابوبکر احمد بن کامل، مهلّبى وزیر خلیفه، ابوبکر زکریا یحیى بن علوى و بسیارى دیگر شتافت و بهره¬هاى فروان از آنها برد.
در سال ۳۶۶هجری قمری مؤیدالدوله حاکم اصفهان، صاحب را که ۱۳ سال نویسندگى او را بر عهده داشت، به وزارت برگزیده، و صاحب در دوران اقامت در اصفهان بساط علم و ادب را در آن شهر گسترانید و به نشر و ترویج فضل و دانش و تشویق دانشمندان و فرزانگان پرداخت. رفته رفته نام او به دانش پرورى اشتهار یافت و سخنوران و ادیبان و نویسندگان بسیارى به محضر او شتافتند و در اصفهان اقامت گزیدند.
در دوران اقامت صاحب در اصفهان بزرگان علم و ادب بسیارى از این شهر برخاستند. این افراد عبارت بودند از: ابوعلى مرزوقى ادیب مشهور، حلاج ابومنصور اصفهانى از شاگردان ابوعلى فارسى، ابوعبدالله خطیب اسکافى، ابن فورک اصفهانى، محدث و مورخ مشهور ابونعیم حافظ اصفهانى، محدث معروف و برخى دیگر.
او در اصفهان به اعتقاد استوار تشیع اشتهار داشت و عقیده و مذهب خود را نیز ترویج مى¬کرد. در این راه سعى وافر مبذول مى¬داشت. او با فقها و دانشمندان در مسائل اعتقادى مناظره مى¬کرد و در بیشتر موارد بر آنان غالب مى¬آمد. در مجالس درس او در اصفهان شاگردان فروانى حاضر مى¬شدند. ابوالندى محمد بن احمد از ادباى مشهورى است که در یکى از جلسات املاى صاحب حاضر شده و با وى مناظره کرده است.
پس از مرگ رکن الدوله در سال ۳۶۶هجری قمری مؤیدالدوله فرزند او ولایت رى و اصفهان را عهده¬دار شد. او پس از مدتى وزیر پدرش ابوالفتح فرزند ابن عمید را که جوانى کم تجربه ولى مغرور بود عزل و صاحب بن عباد را به وزارت انتخاب کرد. مؤیدالدوله که به فضایل و نیکی¬هاى صاحب و تجارب او آگاهى کامل داشت و توانایی¬هاى وى را در کشوردارى و اداره امور مشاهده کرده بود، پس از تفویض مقام وزارت به او اختیارات کامل عطا کرد به گونه¬اى که صاحب مى¬توانست در اموال خزانه به هر نحو که شایسته مى¬دانست تصرف کند و در همه مسائل، رأى خویش را به کار بندد. همچنین صاحب در گسترش عدل و آیین¬هاى نیکو، آباد ساختن کشور، رفاه مردم، رونق اقتصادى و ترویج دانش و هنر کوشش بسیار کرد و حوزه علمى و ادبى خود را در رى نیز همانند اصفهان برقرار ساخت.
صاحب در سال ۳۷۰هجری قمری نزاع میان مویدالدوله و عضدالدوله را که از بغداد به همدان لشکر کشیده بود با درایت خود پایان داد و بین آن دو صلح و صفا برقرار کرد. همچنین تدبیر و کیاست صاحب موجب گشت که لشکریان عضدالدوله و مؤیدالدوله بر سپاهیان خراسان و لشکر قابوس بن وشمگیر پیروز شوند. این پیروزى در سال ۳۷۱هجری قمری رخ داد. پس از وفات مویدالدوله، با تدبیر صاحب و پافشارى او حکومت رى و مناطق تحت نفوذ آن به فخرالدوله رسید. عظمت و شأن والاى صاحب در دوران فخر به نهایت رسید. او که همچنان تصدى وزارت را بر عهده داشت در این دوران آزادى عمل بیشترى یافت. ابهت و حشمت صاحب در این زمان بدان اندازه بود که فخرالدوله نیز به احتیاط با او برخورد کرده، چندان جرات مزاح با او را نداشت.
در دوران حکومت فخرالدوله، صاحب با پیگیرى فراوان توانست مناطق زیادى را فتح کند و به سرزمین¬هاى تحت نفوذ فخرالدوله بیفزاید و فتنه¬هایى را که در طبرستان ایجاد شده بود فرو نشاند.


مذهب صاحب
=جایگاه صاحب در میان آل بویه و خدمات او=
بسیارى از بزرگان به تشیع و برخى به دوازده امامى بودن او تصریح کرده¬اند. سیدبن¬طاووس، شیخ صدوق، علامه مجلسى، شیخ حر عاملى، شیخ بهایى، شیخ آقا بزرگ طهرانى، شیخ عباس قمى، علامه امینى و بسیارى دیگر از این جمله¬اند. دقت در اشعارى که از صاحب باقى مانده و شور و شوق او به ولایت و دوستى ائمه معصومین(ع) بهترین شاهد بر شیعی بودن این شخصیت بزرگ است. به نمونه ذیل دقت کنید:
خاندان شیعى آل بویه از منطقه شمال ایران برخاستند و در برههاى از تاریخِ این کشور (۳۲۰هجری) بر مناطق وسیعى از ایران حکمرانى مىکردند.
<br>در عصر آل بویه بسیارى از محدودیتها و سختیهایى که شیعیان گرفتار آن بودند از میان رفت. شهادت به ولایت حضرت على علیه السلام در اذان و بزرگداشت حادثه کربلا و شهیدان آنان و علنى کردن دیگر شعارها و مراسم مذهبى شیعیان، از خدمات این خاندان به اسلام است. معزالدوله – از پادشاهان آل بویه – مذهب شیعه را در عراق ترویج نمود. به فرمان وى در دهه اول محرم، بازارهاى بغداد تعطیل شده و مردم با لباس سیاه به عزادارى مىپرداختند.
<br>بزرگداشت عید غدیر و برپایى جشن‌هاى باشکوه به مناسبت میلاد ائمه معصومین(ع) و تبلیغ فضیلت‌هاى امامان شیعه(ع) از خدمات این خاندان است. تجدید بناى مرقد مطهر حضرت على(ع) و امام حسین(ع) و نیز ساختن گنبد و بارگاه بر مقبره آنان، در شمار فعالیتهاى آل بویه است.
<br>در سال ۳۴۷هجری قمری صاحب به همراه مؤیدالدوله و وزیرش ابوعلى بن ابوالفضل کاشانى به بغداد رفت. او در این شهر که مهمترین پایگاه علوم اسلامى در آن روزگار بود به حضور اساتید و بزرگان مشهور شتافت. وى در مدت توقف کوتاه خود در بغداد به محضر مردانى چون سیرافى، قاضى ابوالسائب، ابوبکر احمد بن کامل، مهلّبى وزیر خلیفه، ابوبکر زکریا یحیى بن علوى و بسیارى دیگر شتافت و بهرههاى فروان از آنها برد.
<br>در سال ۳۶۶هجری قمری مؤیدالدوله حاکم اصفهان، صاحب را که ۱۳ سال نویسندگى او را بر عهده داشت، به وزارت برگزیده، و صاحب در دوران اقامت در اصفهان بساط علم و ادب را در آن شهر گسترانید و به نشر و ترویج فضل و دانش و تشویق دانشمندان و فرزانگان پرداخت. رفته رفته نام او به دانش پرورى اشتهار یافت و سخنوران و ادیبان و نویسندگان بسیارى به محضر او شتافتند و در اصفهان اقامت گزیدند.
<br>در دوران اقامت صاحب در اصفهان بزرگان علم و ادب بسیارى از این شهر برخاستند. این افراد عبارت بودند از: ابوعلى مرزوقى ادیب مشهور، حلاج ابومنصور اصفهانى از شاگردان ابوعلى فارسى، ابوعبدالله خطیب اسکافى، ابن فورک اصفهانى، محدث و مورخ مشهور ابونعیم حافظ اصفهانى، محدث معروف و برخى دیگر.
<br>او در اصفهان به اعتقاد استوار تشیع اشتهار داشت و عقیده و مذهب خود را نیز ترویج مىکرد. در این راه سعى وافر مبذول مىداشت. او با فقها و دانشمندان در مسائل اعتقادى مناظره مىکرد و در بیشتر موارد بر آنان غالب مىآمد. در مجالس درس او در اصفهان شاگردان فروانى حاضر مىشدند. ابوالندى محمد بن احمد از ادباى مشهورى است که در یکى از جلسات املاى صاحب حاضر شده و با وى مناظره کرده است.
<br>پس از مرگ رکن الدوله در سال ۳۶۶هجری قمری مؤیدالدوله فرزند او ولایت رى و اصفهان را عهدهدار شد. او پس از مدتى وزیر پدرش ابوالفتح فرزند ابن عمید را که جوانى کم تجربه ولى مغرور بود عزل و صاحب بن عباد را به وزارت انتخاب کرد. مؤیدالدوله که به فضایل و نیکیهاى صاحب و تجارب او آگاهى کامل داشت و تواناییهاى وى را در کشوردارى و اداره امور مشاهده کرده بود، پس از تفویض مقام وزارت به او اختیارات کامل عطا کرد به گونهاى که صاحب مىتوانست در اموال خزانه به هر نحو که شایسته مىدانست تصرف کند و در همه مسائل، رأى خویش را به کار بندد. همچنین صاحب در گسترش عدل و آیینهاى نیکو، آباد ساختن کشور، رفاه مردم، رونق اقتصادى و ترویج دانش و هنر کوشش بسیار کرد و حوزه علمى و ادبى خود را در رى نیز همانند اصفهان برقرار ساخت.
<br>صاحب در سال ۳۷۰هجری قمری نزاع میان مویدالدوله و عضدالدوله را که از بغداد به همدان لشکر کشیده بود با درایت خود پایان داد و بین آن دو صلح و صفا برقرار کرد. همچنین تدبیر و کیاست صاحب موجب گشت که لشکریان عضدالدوله و مؤیدالدوله بر سپاهیان خراسان و لشکر قابوس بن وشمگیر پیروز شوند. این پیروزى در سال ۳۷۱هجری قمری رخ داد. پس از وفات مویدالدوله، با تدبیر صاحب و پافشارى او حکومت رى و مناطق تحت نفوذ آن به فخرالدوله رسید. عظمت و شأن والاى صاحب در دوران فخر به نهایت رسید. او که همچنان تصدى وزارت را بر عهده داشت در این دوران آزادى عمل بیشترى یافت. ابهت و حشمت صاحب در این زمان بدان اندازه بود که فخرالدوله نیز به احتیاط با او برخورد کرده، چندان جرات مزاح با او را نداشت.
<br>در دوران حکومت فخرالدوله، صاحب با پیگیرى فراوان توانست مناطق زیادى را فتح کند و به سرزمینهاى تحت نفوذ فخرالدوله بیفزاید و فتنههایى را که در طبرستان ایجاد شده بود فرو نشاند.
 
=مذهب صاحب=
بسیارى از بزرگان به تشیع و برخى به دوازده امامى بودن او تصریح کرده‌اند. سیدبن‌طاووس، شیخ صدوق، علامه مجلسى، شیخ حر عاملى، شیخ بهایى، شیخ آقا بزرگ طهرانى، شیخ عباس قمى، علامه امینى و بسیارى دیگر از این جمله‌اند، اما نمی‌توان به طور حتم نسبت به مذهب او نظر داد. حتی دقت در اشعارى که از صاحب باقى مانده و شور و شوق او به ولایت و دوستى ائمه معصومین(ع) را می‌رساند نمی‌تواند دلیل محکمی بر شیعه بودنِ او باشد. مثلاً بر خی از صاحب نظران شیعی مانند آنان که در با لا نامشان آمده است، اشعار زیر را بهترین شاهد بر شیعی بودن این شخصیت بزرگ گرفته‌اند:
«ابا حسن لو کان حبک مدخلى * جهنم، ان الفوز عند جحیمها»
«ابا حسن لو کان حبک مدخلى * جهنم، ان الفوز عند جحیمها»
«فکیف یخاف النار من هو مؤمن * بأن امیرالمؤمنین قسیمها»
«فکیف یخاف النار من هو مؤمن * بأن امیرالمؤمنین قسیمها»
ای اباالحسن اگر دوستى تو مرا به دوزخ وارد سازد همانا که آتش جهنم رستگارى مرا در پى خواهد داشت. آنکس که تو را تقسیم کننده بهشت و دوزخ بداند چگونه از آتش هراسى دارد؟
ای اباالحسن اگر دوستى تو مرا به دوزخ وارد سازد همانا که آتش جهنم رستگارى مرا در پى خواهد داشت. آنکس که تو را تقسیم کننده بهشت و دوزخ بداند چگونه از آتش هراسى دارد؟


اخلاق و سیره صاحب
=اخلاق و سیره صاحب=
صاحب به پشتوانه اخلاق پسندیده خود، بزرگان علم و ادب و عموم مردم را شیفته خود نموده بود. کرم و جوانمردى از بارزترین صفات اخلاقى صاحب است که حکایات بسیار در این باره از وى نقل شده است. او از تواضع و فروتنى نیز بهره فراوان داشت و به ویژه سادات و دانشمندان را گرامى مى-داشت. صاحب ضمن برخوردارى از تواضع و فروتنى، از جلالت قدر و بزرگى نیز بهره برده بود. عفو و اغماض، فراست، شجاعت و بسیارى دیگر از محاسن اخلاقى را مى¬توان در صاحب یافت.
صاحب به پشتوانه اخلاق پسندیده خود، بزرگان علم و ادب و عموم مردم را شیفته خود نموده بود. کرم و جوانمردى از بارزترین صفات اخلاقى صاحب است که حکایات بسیار در این باره از وى نقل شده است. او از تواضع و فروتنى نیز بهره فراوان داشت و به ویژه سادات و دانشمندان را گرامى مىداشت. صاحب ضمن برخوردارى از تواضع و فروتنى، از جلالت قدر و بزرگى نیز بهره برده بود. عفو و اغماض، فراست، شجاعت و بسیارى دیگر از محاسن اخلاقى را مىتوان در صاحب یافت.


سیاست و روش کشوردارى
=سیاست و روش کشوردارى=
هنگامى که صاحب به مقام وزارت رسید در صدد اصلاح امور بر آمد و در اولین گام، بدعت¬هاى ناپسند و رسوم ظالمانه را برانداخت. او در اجراى عدالت و رفع ستم از مردم بسیار کوشا بود. وى همچنین آباد ساختن شهرها، مرمت و بازسازى ویرانی¬ها و بناى آثار نیک را نیز مورد عنایت قرار مى داد؛ که مى¬توان از رونق یافتن شهرهاى قزوین، قم و اصفهان یاد کرد. صاحب به شهر قم که در آن زمان پایگاه اصلى شیعیان بود توجه ویژه داشت. نویسنده تاریخ قم که این کتاب را به صاحب هدیه کرده است می¬گوید: «برای صاحب چیزى گزیده¬تر از تصنیفى در اخبار قم و اهل آن، نیافتم».
هنگامى که صاحب به مقام وزارت رسید در صدد اصلاح امور بر آمد و در اولین گام، بدعتهاى ناپسند و رسوم ظالمانه را برانداخت. او در اجراى عدالت و رفع ستم از مردم بسیار کوشا بود. وى همچنین آباد ساختن شهرها، مرمت و بازسازى ویرانیها و بناى آثار نیک را نیز مورد عنایت قرار مى داد؛ که مىتوان از رونق یافتن شهرهاى قزوین، قم و اصفهان یاد کرد. صاحب به شهر قم که در آن زمان پایگاه اصلى شیعیان بود توجه ویژه داشت. نویسنده تاریخ قم که این کتاب را به صاحب هدیه کرده است میگوید: «برای صاحب چیزى گزیدهتر از تصنیفى در اخبار قم و اهل آن، نیافتم».
صاحب در دوران وزارت خود اقتصاد کشور را رونق بخشید و دارایى خزانه را به مرتبه¬اى عالى رساند. او به ورزش نیز توجه بسیار داشت و ورزشکاران را مورد تشویق خود قرار مى داد. کارهاى دیوان را جز به اهل فضل و دانش نمى¬سپرد. و هر زمان آگاه مى¬شد که فردى شایسته و کاردان بیکار مى¬باشد یک شغل از کسانى را که چند شغل داشتند، مى¬گرفت و به او واگذار مى کرد.
<br>صاحب در دوران وزارت خود اقتصاد کشور را رونق بخشید و دارایى خزانه را به مرتبهاى عالى رساند. او به ورزش نیز توجه بسیار داشت و ورزشکاران را مورد تشویق خود قرار مى داد. کارهاى دیوان را جز به اهل فضل و دانش نمىسپرد. و هر زمان آگاه مىشد که فردى شایسته و کاردان بیکار مىباشد یک شغل از کسانى را که چند شغل داشتند، مىگرفت و به او واگذار مى کرد.


نقش صاحب در گسترش دانش و تأسیس کتابخانه
=نقش صاحب در گسترش دانش و تأسیس کتابخانه=
صاحب بن عباد در محیطى شیفته علم و ادب پاى به جهان گذارد و تا آخرین لحظات حیات، لحظه-ای از دانش و علم غفلت نورزید. کوشش صاحب در تعلیم و تعلم، محدود به زمان معین نبود به گونه¬اى که حتى پس از رسیدن به مقام وزارت نیز کسب علم و معرفت را فراموش نکرد. او چه در ایام اقامت در شهرهاى اصفهان، بغداد و رى و چه در مسافرت، هیچگاه از دانشمندان و بزرگان علم جدا نبود و حتى در مأموریت¬هاى نظامى نیز مجلس بحث و گفتگو داشت.
صاحب بن عباد در محیطى شیفته علم و ادب پاى به جهان گذارد و تا آخرین لحظات حیات، لحظهای از دانش و علم غفلت نورزید. کوشش صاحب در تعلیم و تعلم، محدود به زمان معین نبود به گونهاى که حتى پس از رسیدن به مقام وزارت نیز کسب علم و معرفت را فراموش نکرد. او چه در ایام اقامت در شهرهاى اصفهان، بغداد و رى و چه در مسافرت، هیچگاه از دانشمندان و بزرگان علم جدا نبود و حتى در مأموریت‌هاى نظامى نیز مجلس بحث و گفتگو داشت.
فراهم آوردن زمینه¬هاى گسترش علم در میان عموم مردم از سیاست¬هاى مهم صاحب در دوران وزارت بود. او در پى این مهم، دانشمندانى را از بغداد به اصفهان و رى فرا خواند. صاحب مى¬دانست که آباد شدن کشور و رونق اقتصاد در نخستین مرحله، متوقف بر آن است که مردم از زنجیر جهل و نادانى رهیده، روشنایى دانش و فضیلت را درک کنند.
<br>فراهم آوردن زمینههاى گسترش علم در میان عموم مردم از سیاست‌هاى مهم صاحب در دوران وزارت بود. او در پى این مهم، دانشمندانى را از بغداد به اصفهان و رى فرا خواند. صاحب مى‌دانست که آباد شدن کشور و رونق اقتصاد در نخستین مرحله، متوقف بر آن است که مردم از زنجیر جهل و نادانى رهیده، روشنایى دانش و فضیلت را درک کنند.
صاحب به تألیفات اهل قلم عنایت ویژه داشت. هرگاه از تألیف کتابى جدید آگاهى مى¬یافت با سعى و کوشش فراوان نسخه¬اى از آن فراهم مى¬کرد و براى مطالعه در کتابخانه خویش قرار مى داد. او در پیِ تلاش¬های فراوانِ خود، توانست کتابخانه¬اى عظیم و کم نظیر تشکیل دهد. کتابخانه صاحب، بیشتر آثار و تألیفات علمى آن دوران را در برداشت و دانشوران و نویسندگان متعدد، از آن گنجینه ارزشمند استفاده مى¬بردند. «مقدسى» جغرافى¬دانِ پرآوازه و مشهور سده چهارم، تصریح کرده که از جمله کسانى است که استفاده فراوان و بهره بسیار از کتابخانه بزرگ صاحب برده است. فهرست نام کتاب¬هاى موجود در کتابخانه مذکور به تنهایی حاوى ده جلد بوده و تعداد خود کتاب¬ها بی¬شمار بوده است. به گفته برخى از کاوش¬گران، میزان کتاب¬هاى این کتاب¬خانه در قرن دهم میلادى، برابر مجموع کتاب¬هاى موجود در کتاب¬خانه¬هاى اروپا بوده است.
<br>صاحب به تألیفات اهل قلم عنایت ویژه داشت. هرگاه از تألیف کتابى جدید آگاهى مى‌یافت با سعى و کوشش فراوان نسخه‌اى از آن فراهم مى‌کرد و براى مطالعه در کتابخانه خویش قرار مى داد. او در پیِ تلاش‌های فراوانِ خود، توانست کتابخانه‌اى عظیم و کم نظیر تشکیل دهد. کتابخانه صاحب، بیشتر آثار و تألیفات علمى آن دوران را در برداشت و دانشوران و نویسندگان متعدد، از آن گنجینه ارزشمند استفاده مى‌بردند. «مقدسى» جغرافى‌دانِ پرآوازه و مشهور سده چهارم، تصریح کرده که از جمله کسانى است که استفاده فراوان و بهره بسیار از کتابخانه بزرگ صاحب برده است. فهرست نام کتابهاى موجود در کتابخانه مذکور به تنهایی حاوى ده جلد بوده و تعداد خود کتابها بیشمار بوده است. به گفته برخى از کاوشگران، میزان کتابهاى این کتابخانه در قرن دهم میلادى، برابر مجموع کتابهاى موجود در کتاب‌خانه‌هاى اروپا بوده است.
صاحب مقام بزرگان دین و علم و ادب را گرامى مى داشت و از احترام به آنان کوچک ترین مضایقه اى نمى کرد. برخى از بزرگان به خدمتش حاضر شده ، و در شمارش همراهان او در مى آمدند و برخى دیگر با نامه نگارى به وى اظهار ارادت مى کردند؛ همانند صابى نویسنده مشهور آن دوران . سید رضى نیز قصیده هایى در بغداد سروده و صاحب را مدح گفته است.
<br>صاحب مقام بزرگان دین و علم و ادب را گرامى مى داشت و از احترام به آنان کوچک ترین مضایقه اى نمى کرد. برخى از بزرگان به خدمتش حاضر شده ، و در شمارش همراهان او در مى آمدند و برخى دیگر با نامه نگارى به وى اظهار ارادت مى کردند؛ همانند صابى نویسنده مشهور آن دوران . سید رضى نیز قصیده هایى در بغداد سروده و صاحب را مدح گفته است.
ابن عباد هر سال پنج هزار دینار به بغداد مى¬فرستاد تا بین فقها و ادیبان آن دیار تقسیم گردد. برخى از دانشمندان و ادیبان ملازم صاحب بدین قرار بودند:
<br>ابن عباد هر سال پنج هزار دینار به بغداد مىفرستاد تا بین فقها و ادیبان آن دیار تقسیم گردد. برخى از دانشمندان و ادیبان ملازم صاحب بدین قرار بودند:
۱ – ابوالقاسم زعفرانى
<br>۱ – ابوالقاسم زعفرانى
۲ – ابوالقاسم بن اءبى العلاء
<br>۲ – ابوالقاسم بن اءبى العلاء
۳ – ابوالعباس ضبى
<br>۳ – ابوالعباس ضبى
۴ – ابوسعید رستمى
<br>۴ – ابوسعید رستمى
۵ – ابودلف خزرجى
<br>۵ – ابودلف خزرجى
۶ – ابومحمدخان اصفهانى
<br>۶ – ابومحمدخان اصفهانى
۷ – بدیع الزمان همدانى ... و بسیارى دیگر.
<br>۷ – بدیع الزمان همدانى ... و بسیارى دیگر.
یاقوت در معجم الأدباء مى¬نویسد: صاحب بن عباد را پانصد شاعر صاحب دیوان مدح گفتند و از صاحب نقل شده که گفته است شاعران مرا به صد هزار بیت فارسى و عربى مدح گفته¬اند.
<br>یاقوت در معجم الأدباء مىنویسد: صاحب بن عباد را پانصد شاعر صاحب دیوان مدح گفتند و از صاحب نقل شده که گفته است شاعران مرا به صد هزار بیت فارسى و عربى مدح گفتهاند.
او دانشمندان و بزرگان مکه و مدینه را نیز مورد الطاف خود قرار مى¬داد و هر سال با کاروان حجاج براى هر یک به فراخور شأنش هدایایى مى¬فرستاد.
<br>او دانشمندان و بزرگان مکه و مدینه را نیز مورد الطاف خود قرار مىداد و هر سال با کاروان حجاج براى هر یک به فراخور شأنش هدایایى مىفرستاد.


مقام علمى صاحب
=مقام علمى صاحب=
صاحب در دانش¬هاى چون علوم قرآن و تفسیر، حدیث، کلام، لغت، نحو، عروض، نقد ادبى، تاریخ و طب تسلط تبحر داشت. پشتکار و شوق به یادگیرى علوم فنون رایج در آن عصر، او را به فراگیرى معارف گوناگون واداشت به گونه اى که در بسیارى از علوم صاحبنظر گردید.
صاحب در دانشهاى چون علوم قرآن و تفسیر، حدیث، کلام، لغت، نحو، عروض، نقد ادبى، تاریخ و طب تسلط تبحر داشت. پشتکار و شوق به یادگیرى علوم فنون رایج در آن عصر، او را به فراگیرى معارف گوناگون واداشت به گونه اى که در بسیارى از علوم صاحبنظر گردید.


تألیفات
=تألیفات=
آثار متعددى در زمینه علوم فوق از صاحب باقى مانده که بدین شرح است:
آثار متعددى در زمینه علوم فوق از صاحب باقى مانده که بدین شرح است:
1. الاقناع (در علم عروض)
<br>1. الاقناع (در علم عروض)
2. الامثال السائرة (در علوم ادبی)
<br>2. الامثال السائرة (در علوم ادبی)
3. التذکرة (در کلام و اصول دین)
<br>3. التذکرة (در کلام و اصول دین)
4. دیوان اشعار
<br>4. دیوان اشعار
5. رسائل صاحب (مباحث اخلاقى ، اعتقادى و اجتماعی)
<br>5. رسائل صاحب (مباحث اخلاقى ، اعتقادى و اجتماعی)
6. رساله اى در فضایل حضرت عبدالعظیم حسنى علیه السلام
<br>6. رساله اى در فضایل حضرت عبدالعظیم حسنى علیه السلام
7. رساله اى در علم طب
<br>7. رساله اى در علم طب
8. عنوان المعارف
<br>8. عنوان المعارف
9. الفرق بین الضاد و الظاء
<br>9. الفرق بین الضاد و الظاء
10. المحیط (در علم لغت)
<br>10. المحیط (در علم لغت)
11. المنظومة الفریدة
<br>11. المنظومة الفریدة


تألیفات نایاب صاحب
=تألیفات نایاب صاحب=
1. الأنوار
صاحب بن عباد تأليفاتی داشته که متأسفانه به دست ما نرسیده است:
2. الروزنامجة
<br>1. الأنوار
3. الامامة
<br>2.الروزنامجة
4. تاریخ الملک و اختلاف الدول
<br>3.الامامة
5. الحجر
<br>4.تاریخ الملک و اختلاف الدول
6. الزیدیة
<br>5.الحجر
7. الشواهد
<br>6.الزیدیة
8. الفصول المهذبة للقول
<br>7.الشواهد
9. القضاء و القدر
<br>8.الفصول المهذبة للقول
10. الوزراء
<br>9.القضاء و القدر
11. الوقف و الابتداء
<br>10. الوزراء
12. الکافى فى الترسل و برخى دیگر.
<br>11.الوقف و الابتداء
<br>12.الکافى فى الترسل و برخى دیگر.


کتابهای اهدایی به صاحب
=کتابهای اهدایی به صاحب=
1. عیون اخبار الرضا علیه السلام: از شیخ جلیل و فقیه عالى مقام صدوق رحمه الله علیه
1. عیون اخبار الرضا علیه السلام: از شیخ جلیل و فقیه عالى مقام صدوق رحمه الله علیه
2. کتاب رجال، از حسین بن على بن بابویه برادر شیخ صدوق
<br>2. کتاب رجال، از حسین بن على بن بابویه برادر شیخ صدوق
3. تاریخ قم، از حسن بن محمد قمى
<br>3. تاریخ قم، از حسن بن محمد قمى
4. لطایف المعارف، از ثعالبى (ادیب مشهور)
<br>4. لطایف المعارف، از ثعالبى (ادیب مشهور)
5. الصاحب، از ابن فارس
<br>5. الصاحب، از ابن فارس
6. التهذیب، از قاضى عبدالعزیز جرجانى
<br>6. التهذیب، از قاضى عبدالعزیز جرجانى
7. الحجر، از ابوجعفر احمد بن أبى سلیمان
<br>7. الحجر، از ابوجعفر احمد بن أبى سلیمان


اساتید صاحب
=اساتید صاحب=
از مشخصات تمامى اساتید صاحب اطلاع دقیق در دسترس نیست. برخى از اساتید مهم وى عبارت-اند از:
از مشخصات تمامى اساتید صاحب اطلاع دقیق در دسترس نیست. برخى از اساتید مهم وى عبارتاند از:
1. عباد (پدر او)
<br>1. عباد (پدر او)
2. ابن عمید
<br>2. ابن عمید
3. ابن فارس
<br>3. ابن فارس
4. ابوالفضل عباس بن محمد نحوى مشهور به صدام
<br>4. ابوالفضل عباس بن محمد نحوى مشهور به صدام
5. ابوسعید حسن بن عبدالله سیرافى
<br>5. ابوسعید حسن بن عبدالله سیرافى
6. ابوبکر محمد بن یعقوب
<br>6. ابوبکر محمد بن یعقوب
7. قاضى ابوبکر احمد بن کامل
<br>7. قاضى ابوبکر احمد بن کامل
8. ابوزکریا یحیى بن عدی
<br>8. ابوزکریا یحیى بن عدی
9. ابوعمر صباغ
<br>9. ابوعمر صباغ


شاگردان صاحب
=شاگردان صاحب=
اسامى برخى از شاگردان او بدین شرح است:
اسامى برخى از شاگردان او بدین شرح است:
1. شیخ عبدالقاهر جرجانى
<br> 1. شیخ عبدالقاهر جرجانى
2. ابوبکر بن مقرى
<br>2. ابوبکر بن مقرى
3. قاضى ابوطیب طبرى
<br>3. قاضى ابوطیب طبرى
4. ابوالفضل محمد بن ابراهیم نسوى شافعى
<br>4. ابوالفضل محمد بن ابراهیم نسوى شافعى
5. ابوبکر على ذکوانی
<br>5. ابوبکر على ذکوانی


سروده هاى صاحب
=سروده هاى صاحب=
صاحب در تمامى ابواب و فنون شعر از قبیل مدح ، رثاء،هذل ، مواعظ و غیره اشعارى سروده و در هر فن قدرت طبع خود را با آوردن معانى نو و مضامین تازه و دقیق آشکار ساخته است. او اشعار متعددى در وصف ائمه و امام على علیه السلام و در بیان مقام والاى آنان سروده است. صاحب در مدح امیرالمؤمنین علیه السلام ۲۷ قصیده سروده که در هر یک از قصیده ها یکى از حروف به کار نرفته است.
صاحب در تمامى ابواب و فنون شعر از قبیل مدح ، رثاء،هذل ، مواعظ و غیره اشعارى سروده و در هر فن قدرت طبع خود را با آوردن معانى نو و مضامین تازه و دقیق آشکار ساخته است. او اشعار متعددى در وصف ائمه و امام على علیه السلام و در بیان مقام والاى آنان سروده است. صاحب در مدح امیرالمؤمنین علیه السلام ۲۷ قصیده سروده که در هر یک از قصیده ها یکى از حروف به کار نرفته است.
«صنعت حذف» در قصیده بیست و هشتم که از حرف «واو» خالى است ناتمام ماند. ابن شهر آشوب در معالم العلماء صاحب را در شمار شعراى شیعى آورده و اشعارى از وى نقل کرده و او را از شعرایى دانسته که در بیان تشیع و علاقه خود به خاندان اهل بیت رسول صلى الله علیه و آله بى پروا بوده¬اند.
<br>«صنعت حذف» در قصیده بیست و هشتم که از حرف «واو» خالى است ناتمام ماند. ابن شهر آشوب در معالم العلماء صاحب را در شمار شعراى شیعى آورده و اشعارى از وى نقل کرده و او را از شعرایى دانسته که در بیان تشیع و علاقه خود به خاندان اهل بیت رسول صلى الله علیه و آله بى پروا بودهاند.
برخى از سروده¬هاى او از این قرار است:
<br>برخى از سرودههاى او از این قرار است:
حب على بن ابیطالب
<br>حب على بن ابیطالب
هوالذى یهدى الى الجنة
<br>هوالذى یهدى الى الجنة
إن کان تفضیلى له بدعة
<br>إن کان تفضیلى له بدعة
فلعنة الله على السنة
<br>فلعنة الله على السنة
دوستى على بن ابیطالب علیه السلام، راهبر همگان به سوى بهشت است
<br>دوستى على بن ابیطالب علیه السلام، راهبر همگان به سوى بهشت است
اگر ترجیح او بر صحابه، بدعت و خلاف سنت است پس نفرین خدا بر این سنت.
<br>اگر ترجیح او بر صحابه، بدعت و خلاف سنت است پس نفرین خدا بر این سنت.
و نیز مى¬سراید:
<br>و نیز مىسراید:
ناصب قال لى: معاویة خا
<br>ناصب قال لى: معاویة خا
لک خیر الاعمام و الاخوال
<br>لک خیر الاعمام و الاخوال
فهو خال للمؤ منین جمیعا
<br>فهو خال للمؤ منین جمیعا
قلت خال لکن من الخیر خال
<br>قلت خال لکن من الخیر خال
بدکیشى به من گفت: معاویه دایى تو است، بهترین عموها و دایى¬ها
<br>بدکیشى به من گفت: معاویه دایى تو است، بهترین عموها و دایىها
در واقع معاویه خالوی همه مؤمنان است! گفتم آرى او خال است ولى خالى از خیر است.
<br>در واقع معاویه خالوی همه مؤمنان است! گفتم آرى او خال است ولى خالى از خیر است.
 
=نثر صاحب=
صاحب در فن نویسندگى و کتاب نیز مهارتى عجیب داشت و در این زمینه خود دارنده سبک و روش بود. ثعالبى منشئات صاحب را از حیث زیبایى لفظ و معنى به سرحد سحر و اعجاز نزدیک مىدانست.
<br>صاحب نوشتههاى خود را به آیات قرآن، امثال و پندها و کلمات و اشعار شعراى مشهور مزین مىساخت. جمله: «أیها القاضى بقم قد عزلناک فقم» اى قاضى شهر قم، همانا تو را از قضاوت برکنار نموده‌ایم پس از جاى خود برخیز، از جملههاى ادبى مشهور صاحب است. توقیعات متعدد صاحب نیز از دیگر نشانههاى فصاحت و بلاغت و مهارت او در فنون ادبى مى باشد.


نثر صاحب
=صاحب و زبان فارسى=
صاحب در فن نویسندگى و کتاب نیز مهارتى عجیب داشت و در این زمینه خود دارنده سبک و روش بود. ثعالبى منشئات صاحب را از حیث زیبایى لفظ و معنى به سرحد سحر و اعجاز نزدیک مى¬دانست.
برخى گمان مىکنند صاحب با ترجیح ادبیات عرب بر ادبیات فارسى تعصب به خرج مىداده است و حال آنکه بررسى احوال او این باور را تکذیب مىکند. بهترین شاهد و دلیل ما، ارتباط صاحب با شعراى پارسىگویى همچون «بندار رازى»، «غضائرى» و «جنیدى» و احترام ویژه صاحب در تکریم آنان مىباشد.
صاحب نوشته¬هاى خود را به آیات قرآن، امثال و پندها و کلمات و اشعار شعراى مشهور مزین مى-ساخت. جمله: «أیها القاضى بقم قد عزلناک فقم» اى قاضى شهر قم، همانا تو را از قضاوت برکنار نموده¬ایم پس از جاى خود برخیز، از جمله¬هاى ادبى مشهور صاحب است. توقیعات متعدد صاحب نیز از دیگر نشانه¬هاى فصاحت و بلاغت و مهارت او در فنون ادبى مى باشد.
<br>تحقیق و تأمل در آنچه مدارک گفتهاند نشان مىدهد که صاحب هیچگاه با زبان فارسى و فارسى زبانان مخالف نبوده است، بلکه وى با نژادپرستى و کفر و بازگشت به مجوسیت که به بهانه دفاع از زبان فارسى انجام مىشد، دشمنى مىورزید. او از ترویج و توسعه مجوسیت نگران بود، به ویژه که در دولت آل بویه برخى بزرگان دیالمه بر کیش زردشتى باقى بودند و در منصبهاى مهم قرار داشتند و صاحب به دلیل پاىبندى به دین و مذهب خود از آنها دلگیر بود. از همینرو گاهى در بیان دلتنگى از آنها سخن مىگفت و نمىتوان این موضعگیرى را مخالفت با زبان فارسى به شمار آورد.


صاحب و زبان فارسى
=غروب خورشید=
برخى گمان مى¬کنند صاحب با ترجیح ادبیات عرب بر ادبیات فارسى تعصب به خرج مى¬داده است و حال آن¬که بررسى احوال او این باور را تکذیب مى¬کند. بهترین شاهد و دلیل ما، ارتباط صاحب با شعراى پارسى¬گویى همچون «بندار رازى»، «غضائرى» و «جنیدى» و احترام ویژه صاحب در تکریم آنان مى¬باشد.
تا تو اى ماه زیر خاک شدى، خاک را بر سپهر فضل آمد.
تحقیق و تأمل در آن¬چه مدارک گفته¬اند نشان مى¬دهد که صاحب هیچ¬گاه با زبان فارسى و فارسى زبانان مخالف نبوده است، بلکه وى با نژادپرستى و کفر و بازگشت به مجوسیت که به بهانه دفاع از زبان فارسى انجام مى¬شد، دشمنى مى¬ورزید. او از ترویج و توسعه مجوسیت نگران بود، به ویژه که در دولت آل بویه برخى بزرگان دیالمه بر کیش زردشتى باقى بودند و در منصب¬هاى مهم قرار داشتند و صاحب به دلیل پاى¬بندى به دین و مذهب خود از آنها دلگیر بود. از همین¬رو گاهى در بیان دلتنگى از آن¬ها سخن مى¬گفت و نمى¬توان این موضع¬گیرى را مخالفت با زبان فارسى به شمار آورد.
<br>صاحب در اواخر عمر خویش، ناخوش و رنجور گشت و در بستر هم از مسائل کشور غافل نبود. مردم در ایام بیمارى به عیادت او رفته، براى بهبودىاش روزى دوبار مقابل سراى او به درگاه خداوند دعا مى کردند. ولى صاحب که از زندان تن به تنگ آمده، مشتاق لقاى پروردگار خود بود.
<br>وی سرانجام در شب جمعه ۲۴ صفر سال ۳۸۵هجری قمری جان به پروردگار خویش تسلیم کرد و روح متعالىاش به سراى باقى شتافت.
<br>بامدادان مردم رى از ارتحال وزیر با وفاى دیار خویش با خبر شدند. تمامى بازارهاى شهر بسته گردید و دروازههاى رى به هم آمد. جمعیتى انبوه در تشییع پیکر صاحب گرد آمدند. ابوالعباس ضبّى از دانشمندان رى که شاگرد صاحب بود بر پیکر استاد نماز خواند. فخرالدوله و سران سپاه در حالى که جامعه سیاه بر تن داشتند در مراسم عزاى آن وزیر دانشمند، شرکت داشتند. مدتى تابوت صاحب در خانهاش در رى نهاده شد و سرانجام با شکوه انتقال داده و در زادگاهش اصفهان به خاک سپرده شد. از آن پس مقبره صاحب زیارت گاه خاص و عام گردید و همه ساله افراد زیادى از شیفتگان اهل بیت علیه السلام مقبره صاحب را زیارت مىکنند (مرقدش در میدان طوقچى، جنب مزار آیت الله طیب واقع است).
<br>خبر ارتحال وزیر دانشور و دین پرور شیعه به سرعت در تمامى مراکز مهم جهان همچون بغداد و اصفهان انتشار یافت. دلسوختگان و آنان که از عمق فاجعه خبر داشتند آلام درونى و اندوه قلبى خویش را در ضمن اشعارى بر زبان آورده، مراثى جانسوزى در رثاى این شخصیت گرانقدر اسلام سرودهاند.
<br>برخی از معاصران او ۱۱۲ بیت در رثاى صاحب شعر سروده و ابوالفتح عثمان بن جنى شرحى بر آن ابیات در یک جلد تألیف نمود.
<br>در عظمت شخصیت صاحب بن عباد همین بس که علامه حلی در شأن او مىفرماید: او از کسانى است که نویسنده هر اندازه ادیب و سخندان باشد از بیان فضایل و مکارم او ناتوان بوده، و گوینده زبانش در کلام مىخشکد.


غروب خورشید
=منابع=
تا تو اى ماه زیر خاک شدى
منبع: مطالب این مقاله همراه با تصرفات و ویرایشها، تماماً از اینترنت گرفته شده است.
خاک را بر سپهر فضل آمد
صاحب در اواخر عمر خویش، ناخوش و رنجور گشت و در بستر هم از مسائل کشور غافل نبود. مردم در ایام بیمارى به عیادت او رفته، براى بهبودى¬اش روزى دوبار مقابل سراى او به درگاه خداوند دعا مى کردند. ولى صاحب که از زندان تن به تنگ آمده، مشتاق لقاى پروردگار خود بود.
وی سرانجام در شب جمعه ۲۴ صفر سال ۳۸۵هجری قمری جان به پروردگار خویش تسلیم کرد و روح متعالى¬اش به سراى باقى شتافت.
بامدادان مردم رى از ارتحال وزیر با وفاى دیار خویش با خبر شدند. تمامى بازارهاى شهر بسته گردید و دروازه¬هاى رى به هم آمد. جمعیتى انبوه در تشییع پیکر صاحب گرد آمدند. ابوالعباس ضبّى از دانشمندان رى که شاگرد صاحب بود بر پیکر استاد نماز خواند. فخرالدوله و سران سپاه در حالى که جامعه سیاه بر تن داشتند در مراسم عزاى آن وزیر دانشمند، شرکت داشتند. مدتى تابوت صاحب در خانه¬اش در رى نهاده شد و سرانجام با شکوه انتقال داده و در زادگاهش اصفهان به خاک سپرده شد. از آن پس مقبره صاحب زیارت گاه خاص و عام گردید و همه ساله افراد زیادى از شیفتگان اهل بیت علیه السلام مقبره صاحب را زیارت مى¬کنند (مرقدش در میدان طوقچى، جنب مزار آیت الله طیب واقع است).
خبر ارتحال وزیر دانشور و دین پرور شیعه به سرعت در تمامى مراکز مهم جهان همچون بغداد و اصفهان انتشار یافت. دلسوختگان و آنان که از عمق فاجعه خبر داشتند آلام درونى و اندوه قلبى خویش را در ضمن اشعارى بر زبان آورده، مراثى جانسوزى در رثاى این شخصیت گرانقدر اسلام سروده¬اند.
برخی از معاصران او ۱۱۲ بیت در رثاى صاحب شعر سروده و ابوالفتح عثمان بن جنى شرحى بر آن ابیات در یک جلد تألیف نمود.
در عظمت شخصیت صاحب بن عباد همین بس که علامه حلی در شأن او مى¬فرماید: او از کسانى است که نویسنده هر اندازه ادیب و سخندان باشد از بیان فضایل و مکارم او ناتوان بوده، و گوینده زبانش در کلام مى¬خشکد.


منبع: مطالب این مقاله همراه با تصرفات و ویرایش¬ها، تماماً از اینترنت گرفته شده است.
[[رده: شخصیت‌های اسلامی]]

نسخهٔ ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۲۱

صاحب بن عباد: «ابوالقاسم اسماعیل بن عبّاد(۳۲۶ ۳۸۵ق)» فرزند عباد ملقب به صاحب و مشهور به صاحب بن عباد به سال ۳۲۶ هجری قمری در اصفهان دیده به جهان گشود. در این مقاله تلاش شده خصوصیات این شخصیت بزرگ اسلامی از جهات مختلف بیان شود.

ولادت و تحصیلات مقدماتی

«ابوالقاسم اسماعیل بن عبّاد» فرزند عباد ملقب به صاحب و مشهور به صاحب بن عباد به سال ۳۲۶ هجری قمری در اصفهان دیده به جهان گشود. پدر و اجداد صاحب از بزرگان و سرشناسان اصفهان بوده و مرتبه وزارت داشتند. پدرش عباد به آن مرتبه رسیده بود که مردم او را «شیخ امین» مىگفتند.
نخستین استاد صاحب پدرش بود که علاوه بر ایفاى پدرى، استادى مهربان و دلسوز براى وى به شمار مىآمد. «صاحب» پس از فراگیرى مقدمات به تحصیل فقه، حدیث، تفسیر، کلام و دیگر علوم رایج پرداخت.
پس از چندى که او خود را از اساتید و بزرگان اصفهان بىنیاز دید، به «رى» که از مراکز علم و ادبِ آن زمان بود مهاجرت کرد و در آن شهر به حلقه درس «ابن عمید» وزیر دانشمند و شهیر آل بویه پیوست و ابن عمید چون توانایى «صاحب» در انشاى متون ادبى را مشاهده کرد، او را به عنوان کاتبِ دستگاه وزارت منصوب کرد.

جایگاه صاحب در میان آل بویه و خدمات او

خاندان شیعى آل بویه از منطقه شمال ایران برخاستند و در برههاى از تاریخِ این کشور (۳۲۰هجری) بر مناطق وسیعى از ایران حکمرانى مىکردند.
در عصر آل بویه بسیارى از محدودیتها و سختیهایى که شیعیان گرفتار آن بودند از میان رفت. شهادت به ولایت حضرت على علیه السلام در اذان و بزرگداشت حادثه کربلا و شهیدان آنان و علنى کردن دیگر شعارها و مراسم مذهبى شیعیان، از خدمات این خاندان به اسلام است. معزالدوله – از پادشاهان آل بویه – مذهب شیعه را در عراق ترویج نمود. به فرمان وى در دهه اول محرم، بازارهاى بغداد تعطیل شده و مردم با لباس سیاه به عزادارى مىپرداختند.
بزرگداشت عید غدیر و برپایى جشن‌هاى باشکوه به مناسبت میلاد ائمه معصومین(ع) و تبلیغ فضیلت‌هاى امامان شیعه(ع) از خدمات این خاندان است. تجدید بناى مرقد مطهر حضرت على(ع) و امام حسین(ع) و نیز ساختن گنبد و بارگاه بر مقبره آنان، در شمار فعالیتهاى آل بویه است.
در سال ۳۴۷هجری قمری صاحب به همراه مؤیدالدوله و وزیرش ابوعلى بن ابوالفضل کاشانى به بغداد رفت. او در این شهر که مهمترین پایگاه علوم اسلامى در آن روزگار بود به حضور اساتید و بزرگان مشهور شتافت. وى در مدت توقف کوتاه خود در بغداد به محضر مردانى چون سیرافى، قاضى ابوالسائب، ابوبکر احمد بن کامل، مهلّبى وزیر خلیفه، ابوبکر زکریا یحیى بن علوى و بسیارى دیگر شتافت و بهرههاى فروان از آنها برد.
در سال ۳۶۶هجری قمری مؤیدالدوله حاکم اصفهان، صاحب را که ۱۳ سال نویسندگى او را بر عهده داشت، به وزارت برگزیده، و صاحب در دوران اقامت در اصفهان بساط علم و ادب را در آن شهر گسترانید و به نشر و ترویج فضل و دانش و تشویق دانشمندان و فرزانگان پرداخت. رفته رفته نام او به دانش پرورى اشتهار یافت و سخنوران و ادیبان و نویسندگان بسیارى به محضر او شتافتند و در اصفهان اقامت گزیدند.
در دوران اقامت صاحب در اصفهان بزرگان علم و ادب بسیارى از این شهر برخاستند. این افراد عبارت بودند از: ابوعلى مرزوقى ادیب مشهور، حلاج ابومنصور اصفهانى از شاگردان ابوعلى فارسى، ابوعبدالله خطیب اسکافى، ابن فورک اصفهانى، محدث و مورخ مشهور ابونعیم حافظ اصفهانى، محدث معروف و برخى دیگر.
او در اصفهان به اعتقاد استوار تشیع اشتهار داشت و عقیده و مذهب خود را نیز ترویج مىکرد. در این راه سعى وافر مبذول مىداشت. او با فقها و دانشمندان در مسائل اعتقادى مناظره مىکرد و در بیشتر موارد بر آنان غالب مىآمد. در مجالس درس او در اصفهان شاگردان فروانى حاضر مىشدند. ابوالندى محمد بن احمد از ادباى مشهورى است که در یکى از جلسات املاى صاحب حاضر شده و با وى مناظره کرده است.
پس از مرگ رکن الدوله در سال ۳۶۶هجری قمری مؤیدالدوله فرزند او ولایت رى و اصفهان را عهدهدار شد. او پس از مدتى وزیر پدرش ابوالفتح فرزند ابن عمید را که جوانى کم تجربه ولى مغرور بود عزل و صاحب بن عباد را به وزارت انتخاب کرد. مؤیدالدوله که به فضایل و نیکیهاى صاحب و تجارب او آگاهى کامل داشت و تواناییهاى وى را در کشوردارى و اداره امور مشاهده کرده بود، پس از تفویض مقام وزارت به او اختیارات کامل عطا کرد به گونهاى که صاحب مىتوانست در اموال خزانه به هر نحو که شایسته مىدانست تصرف کند و در همه مسائل، رأى خویش را به کار بندد. همچنین صاحب در گسترش عدل و آیینهاى نیکو، آباد ساختن کشور، رفاه مردم، رونق اقتصادى و ترویج دانش و هنر کوشش بسیار کرد و حوزه علمى و ادبى خود را در رى نیز همانند اصفهان برقرار ساخت.
صاحب در سال ۳۷۰هجری قمری نزاع میان مویدالدوله و عضدالدوله را که از بغداد به همدان لشکر کشیده بود با درایت خود پایان داد و بین آن دو صلح و صفا برقرار کرد. همچنین تدبیر و کیاست صاحب موجب گشت که لشکریان عضدالدوله و مؤیدالدوله بر سپاهیان خراسان و لشکر قابوس بن وشمگیر پیروز شوند. این پیروزى در سال ۳۷۱هجری قمری رخ داد. پس از وفات مویدالدوله، با تدبیر صاحب و پافشارى او حکومت رى و مناطق تحت نفوذ آن به فخرالدوله رسید. عظمت و شأن والاى صاحب در دوران فخر به نهایت رسید. او که همچنان تصدى وزارت را بر عهده داشت در این دوران آزادى عمل بیشترى یافت. ابهت و حشمت صاحب در این زمان بدان اندازه بود که فخرالدوله نیز به احتیاط با او برخورد کرده، چندان جرات مزاح با او را نداشت.
در دوران حکومت فخرالدوله، صاحب با پیگیرى فراوان توانست مناطق زیادى را فتح کند و به سرزمینهاى تحت نفوذ فخرالدوله بیفزاید و فتنههایى را که در طبرستان ایجاد شده بود فرو نشاند.

مذهب صاحب

بسیارى از بزرگان به تشیع و برخى به دوازده امامى بودن او تصریح کرده‌اند. سیدبن‌طاووس، شیخ صدوق، علامه مجلسى، شیخ حر عاملى، شیخ بهایى، شیخ آقا بزرگ طهرانى، شیخ عباس قمى، علامه امینى و بسیارى دیگر از این جمله‌اند، اما نمی‌توان به طور حتم نسبت به مذهب او نظر داد. حتی دقت در اشعارى که از صاحب باقى مانده و شور و شوق او به ولایت و دوستى ائمه معصومین(ع) را می‌رساند نمی‌تواند دلیل محکمی بر شیعه بودنِ او باشد. مثلاً بر خی از صاحب نظران شیعی مانند آنان که در با لا نامشان آمده است، اشعار زیر را بهترین شاهد بر شیعی بودن این شخصیت بزرگ گرفته‌اند: «ابا حسن لو کان حبک مدخلى * جهنم، ان الفوز عند جحیمها» «فکیف یخاف النار من هو مؤمن * بأن امیرالمؤمنین قسیمها» ای اباالحسن اگر دوستى تو مرا به دوزخ وارد سازد همانا که آتش جهنم رستگارى مرا در پى خواهد داشت. آنکس که تو را تقسیم کننده بهشت و دوزخ بداند چگونه از آتش هراسى دارد؟

اخلاق و سیره صاحب

صاحب به پشتوانه اخلاق پسندیده خود، بزرگان علم و ادب و عموم مردم را شیفته خود نموده بود. کرم و جوانمردى از بارزترین صفات اخلاقى صاحب است که حکایات بسیار در این باره از وى نقل شده است. او از تواضع و فروتنى نیز بهره فراوان داشت و به ویژه سادات و دانشمندان را گرامى مىداشت. صاحب ضمن برخوردارى از تواضع و فروتنى، از جلالت قدر و بزرگى نیز بهره برده بود. عفو و اغماض، فراست، شجاعت و بسیارى دیگر از محاسن اخلاقى را مىتوان در صاحب یافت.

سیاست و روش کشوردارى

هنگامى که صاحب به مقام وزارت رسید در صدد اصلاح امور بر آمد و در اولین گام، بدعتهاى ناپسند و رسوم ظالمانه را برانداخت. او در اجراى عدالت و رفع ستم از مردم بسیار کوشا بود. وى همچنین آباد ساختن شهرها، مرمت و بازسازى ویرانیها و بناى آثار نیک را نیز مورد عنایت قرار مى داد؛ که مىتوان از رونق یافتن شهرهاى قزوین، قم و اصفهان یاد کرد. صاحب به شهر قم که در آن زمان پایگاه اصلى شیعیان بود توجه ویژه داشت. نویسنده تاریخ قم که این کتاب را به صاحب هدیه کرده است میگوید: «برای صاحب چیزى گزیدهتر از تصنیفى در اخبار قم و اهل آن، نیافتم».
صاحب در دوران وزارت خود اقتصاد کشور را رونق بخشید و دارایى خزانه را به مرتبهاى عالى رساند. او به ورزش نیز توجه بسیار داشت و ورزشکاران را مورد تشویق خود قرار مى داد. کارهاى دیوان را جز به اهل فضل و دانش نمىسپرد. و هر زمان آگاه مىشد که فردى شایسته و کاردان بیکار مىباشد یک شغل از کسانى را که چند شغل داشتند، مىگرفت و به او واگذار مى کرد.

نقش صاحب در گسترش دانش و تأسیس کتابخانه

صاحب بن عباد در محیطى شیفته علم و ادب پاى به جهان گذارد و تا آخرین لحظات حیات، لحظهای از دانش و علم غفلت نورزید. کوشش صاحب در تعلیم و تعلم، محدود به زمان معین نبود به گونهاى که حتى پس از رسیدن به مقام وزارت نیز کسب علم و معرفت را فراموش نکرد. او چه در ایام اقامت در شهرهاى اصفهان، بغداد و رى و چه در مسافرت، هیچگاه از دانشمندان و بزرگان علم جدا نبود و حتى در مأموریت‌هاى نظامى نیز مجلس بحث و گفتگو داشت.
فراهم آوردن زمینههاى گسترش علم در میان عموم مردم از سیاست‌هاى مهم صاحب در دوران وزارت بود. او در پى این مهم، دانشمندانى را از بغداد به اصفهان و رى فرا خواند. صاحب مى‌دانست که آباد شدن کشور و رونق اقتصاد در نخستین مرحله، متوقف بر آن است که مردم از زنجیر جهل و نادانى رهیده، روشنایى دانش و فضیلت را درک کنند.
صاحب به تألیفات اهل قلم عنایت ویژه داشت. هرگاه از تألیف کتابى جدید آگاهى مى‌یافت با سعى و کوشش فراوان نسخه‌اى از آن فراهم مى‌کرد و براى مطالعه در کتابخانه خویش قرار مى داد. او در پیِ تلاش‌های فراوانِ خود، توانست کتابخانه‌اى عظیم و کم نظیر تشکیل دهد. کتابخانه صاحب، بیشتر آثار و تألیفات علمى آن دوران را در برداشت و دانشوران و نویسندگان متعدد، از آن گنجینه ارزشمند استفاده مى‌بردند. «مقدسى» جغرافى‌دانِ پرآوازه و مشهور سده چهارم، تصریح کرده که از جمله کسانى است که استفاده فراوان و بهره بسیار از کتابخانه بزرگ صاحب برده است. فهرست نام کتابهاى موجود در کتابخانه مذکور به تنهایی حاوى ده جلد بوده و تعداد خود کتابها بیشمار بوده است. به گفته برخى از کاوشگران، میزان کتابهاى این کتابخانه در قرن دهم میلادى، برابر مجموع کتابهاى موجود در کتاب‌خانه‌هاى اروپا بوده است.
صاحب مقام بزرگان دین و علم و ادب را گرامى مى داشت و از احترام به آنان کوچک ترین مضایقه اى نمى کرد. برخى از بزرگان به خدمتش حاضر شده ، و در شمارش همراهان او در مى آمدند و برخى دیگر با نامه نگارى به وى اظهار ارادت مى کردند؛ همانند صابى نویسنده مشهور آن دوران . سید رضى نیز قصیده هایى در بغداد سروده و صاحب را مدح گفته است.
ابن عباد هر سال پنج هزار دینار به بغداد مىفرستاد تا بین فقها و ادیبان آن دیار تقسیم گردد. برخى از دانشمندان و ادیبان ملازم صاحب بدین قرار بودند:
۱ – ابوالقاسم زعفرانى
۲ – ابوالقاسم بن اءبى العلاء
۳ – ابوالعباس ضبى
۴ – ابوسعید رستمى
۵ – ابودلف خزرجى
۶ – ابومحمدخان اصفهانى
۷ – بدیع الزمان همدانى ... و بسیارى دیگر.
یاقوت در معجم الأدباء مىنویسد: صاحب بن عباد را پانصد شاعر صاحب دیوان مدح گفتند و از صاحب نقل شده که گفته است شاعران مرا به صد هزار بیت فارسى و عربى مدح گفتهاند.
او دانشمندان و بزرگان مکه و مدینه را نیز مورد الطاف خود قرار مىداد و هر سال با کاروان حجاج براى هر یک به فراخور شأنش هدایایى مىفرستاد.

مقام علمى صاحب

صاحب در دانشهاى چون علوم قرآن و تفسیر، حدیث، کلام، لغت، نحو، عروض، نقد ادبى، تاریخ و طب تسلط تبحر داشت. پشتکار و شوق به یادگیرى علوم فنون رایج در آن عصر، او را به فراگیرى معارف گوناگون واداشت به گونه اى که در بسیارى از علوم صاحبنظر گردید.

تألیفات

آثار متعددى در زمینه علوم فوق از صاحب باقى مانده که بدین شرح است:
1. الاقناع (در علم عروض)
2. الامثال السائرة (در علوم ادبی)
3. التذکرة (در کلام و اصول دین)
4. دیوان اشعار
5. رسائل صاحب (مباحث اخلاقى ، اعتقادى و اجتماعی)
6. رساله اى در فضایل حضرت عبدالعظیم حسنى علیه السلام
7. رساله اى در علم طب
8. عنوان المعارف
9. الفرق بین الضاد و الظاء
10. المحیط (در علم لغت)
11. المنظومة الفریدة

تألیفات نایاب صاحب

صاحب بن عباد تأليفاتی داشته که متأسفانه به دست ما نرسیده است:
1. الأنوار
2.الروزنامجة
3.الامامة
4.تاریخ الملک و اختلاف الدول
5.الحجر
6.الزیدیة
7.الشواهد
8.الفصول المهذبة للقول
9.القضاء و القدر
10. الوزراء
11.الوقف و الابتداء
12.الکافى فى الترسل و برخى دیگر.

کتابهای اهدایی به صاحب

1. عیون اخبار الرضا علیه السلام: از شیخ جلیل و فقیه عالى مقام صدوق رحمه الله علیه
2. کتاب رجال، از حسین بن على بن بابویه برادر شیخ صدوق
3. تاریخ قم، از حسن بن محمد قمى
4. لطایف المعارف، از ثعالبى (ادیب مشهور)
5. الصاحب، از ابن فارس
6. التهذیب، از قاضى عبدالعزیز جرجانى
7. الحجر، از ابوجعفر احمد بن أبى سلیمان

اساتید صاحب

از مشخصات تمامى اساتید صاحب اطلاع دقیق در دسترس نیست. برخى از اساتید مهم وى عبارتاند از:
1. عباد (پدر او)
2. ابن عمید
3. ابن فارس
4. ابوالفضل عباس بن محمد نحوى مشهور به صدام
5. ابوسعید حسن بن عبدالله سیرافى
6. ابوبکر محمد بن یعقوب
7. قاضى ابوبکر احمد بن کامل
8. ابوزکریا یحیى بن عدی
9. ابوعمر صباغ

شاگردان صاحب

اسامى برخى از شاگردان او بدین شرح است:
1. شیخ عبدالقاهر جرجانى
2. ابوبکر بن مقرى
3. قاضى ابوطیب طبرى
4. ابوالفضل محمد بن ابراهیم نسوى شافعى
5. ابوبکر على ذکوانی

سروده هاى صاحب

صاحب در تمامى ابواب و فنون شعر از قبیل مدح ، رثاء،هذل ، مواعظ و غیره اشعارى سروده و در هر فن قدرت طبع خود را با آوردن معانى نو و مضامین تازه و دقیق آشکار ساخته است. او اشعار متعددى در وصف ائمه و امام على علیه السلام و در بیان مقام والاى آنان سروده است. صاحب در مدح امیرالمؤمنین علیه السلام ۲۷ قصیده سروده که در هر یک از قصیده ها یکى از حروف به کار نرفته است.
«صنعت حذف» در قصیده بیست و هشتم که از حرف «واو» خالى است ناتمام ماند. ابن شهر آشوب در معالم العلماء صاحب را در شمار شعراى شیعى آورده و اشعارى از وى نقل کرده و او را از شعرایى دانسته که در بیان تشیع و علاقه خود به خاندان اهل بیت رسول صلى الله علیه و آله بى پروا بودهاند.
برخى از سرودههاى او از این قرار است:
حب على بن ابیطالب
هوالذى یهدى الى الجنة
إن کان تفضیلى له بدعة
فلعنة الله على السنة
دوستى على بن ابیطالب علیه السلام، راهبر همگان به سوى بهشت است
اگر ترجیح او بر صحابه، بدعت و خلاف سنت است پس نفرین خدا بر این سنت.
و نیز مىسراید:
ناصب قال لى: معاویة خا
لک خیر الاعمام و الاخوال
فهو خال للمؤ منین جمیعا
قلت خال لکن من الخیر خال
بدکیشى به من گفت: معاویه دایى تو است، بهترین عموها و دایىها
در واقع معاویه خالوی همه مؤمنان است! گفتم آرى او خال است ولى خالى از خیر است.

نثر صاحب

صاحب در فن نویسندگى و کتاب نیز مهارتى عجیب داشت و در این زمینه خود دارنده سبک و روش بود. ثعالبى منشئات صاحب را از حیث زیبایى لفظ و معنى به سرحد سحر و اعجاز نزدیک مىدانست.
صاحب نوشتههاى خود را به آیات قرآن، امثال و پندها و کلمات و اشعار شعراى مشهور مزین مىساخت. جمله: «أیها القاضى بقم قد عزلناک فقم» اى قاضى شهر قم، همانا تو را از قضاوت برکنار نموده‌ایم پس از جاى خود برخیز، از جملههاى ادبى مشهور صاحب است. توقیعات متعدد صاحب نیز از دیگر نشانههاى فصاحت و بلاغت و مهارت او در فنون ادبى مى باشد.

صاحب و زبان فارسى

برخى گمان مىکنند صاحب با ترجیح ادبیات عرب بر ادبیات فارسى تعصب به خرج مىداده است و حال آنکه بررسى احوال او این باور را تکذیب مىکند. بهترین شاهد و دلیل ما، ارتباط صاحب با شعراى پارسىگویى همچون «بندار رازى»، «غضائرى» و «جنیدى» و احترام ویژه صاحب در تکریم آنان مىباشد.
تحقیق و تأمل در آنچه مدارک گفتهاند نشان مىدهد که صاحب هیچگاه با زبان فارسى و فارسى زبانان مخالف نبوده است، بلکه وى با نژادپرستى و کفر و بازگشت به مجوسیت که به بهانه دفاع از زبان فارسى انجام مىشد، دشمنى مىورزید. او از ترویج و توسعه مجوسیت نگران بود، به ویژه که در دولت آل بویه برخى بزرگان دیالمه بر کیش زردشتى باقى بودند و در منصبهاى مهم قرار داشتند و صاحب به دلیل پاىبندى به دین و مذهب خود از آنها دلگیر بود. از همینرو گاهى در بیان دلتنگى از آنها سخن مىگفت و نمىتوان این موضعگیرى را مخالفت با زبان فارسى به شمار آورد.

غروب خورشید

تا تو اى ماه زیر خاک شدى، خاک را بر سپهر فضل آمد.
صاحب در اواخر عمر خویش، ناخوش و رنجور گشت و در بستر هم از مسائل کشور غافل نبود. مردم در ایام بیمارى به عیادت او رفته، براى بهبودىاش روزى دوبار مقابل سراى او به درگاه خداوند دعا مى کردند. ولى صاحب که از زندان تن به تنگ آمده، مشتاق لقاى پروردگار خود بود.
وی سرانجام در شب جمعه ۲۴ صفر سال ۳۸۵هجری قمری جان به پروردگار خویش تسلیم کرد و روح متعالىاش به سراى باقى شتافت.
بامدادان مردم رى از ارتحال وزیر با وفاى دیار خویش با خبر شدند. تمامى بازارهاى شهر بسته گردید و دروازههاى رى به هم آمد. جمعیتى انبوه در تشییع پیکر صاحب گرد آمدند. ابوالعباس ضبّى از دانشمندان رى که شاگرد صاحب بود بر پیکر استاد نماز خواند. فخرالدوله و سران سپاه در حالى که جامعه سیاه بر تن داشتند در مراسم عزاى آن وزیر دانشمند، شرکت داشتند. مدتى تابوت صاحب در خانهاش در رى نهاده شد و سرانجام با شکوه انتقال داده و در زادگاهش اصفهان به خاک سپرده شد. از آن پس مقبره صاحب زیارت گاه خاص و عام گردید و همه ساله افراد زیادى از شیفتگان اهل بیت علیه السلام مقبره صاحب را زیارت مىکنند (مرقدش در میدان طوقچى، جنب مزار آیت الله طیب واقع است).
خبر ارتحال وزیر دانشور و دین پرور شیعه به سرعت در تمامى مراکز مهم جهان همچون بغداد و اصفهان انتشار یافت. دلسوختگان و آنان که از عمق فاجعه خبر داشتند آلام درونى و اندوه قلبى خویش را در ضمن اشعارى بر زبان آورده، مراثى جانسوزى در رثاى این شخصیت گرانقدر اسلام سرودهاند.
برخی از معاصران او ۱۱۲ بیت در رثاى صاحب شعر سروده و ابوالفتح عثمان بن جنى شرحى بر آن ابیات در یک جلد تألیف نمود.
در عظمت شخصیت صاحب بن عباد همین بس که علامه حلی در شأن او مىفرماید: او از کسانى است که نویسنده هر اندازه ادیب و سخندان باشد از بیان فضایل و مکارم او ناتوان بوده، و گوینده زبانش در کلام مىخشکد.

منابع

منبع: مطالب این مقاله همراه با تصرفات و ویرایشها، تماماً از اینترنت گرفته شده است.