سیمای امام علی علیه‌السلام در قرآن کریم از دیدگاه اهل سنت

از ویکی‌وحدت

امروزه فضائل امام علی جهانگیر است و دوست و دشمن، یهودی و مسیحی و مسلمان، و شیعی و سنی در مورد آن داد سخن داده‌اند به تعبیر امام شوافع در صحیح بخاری شخصی امام شافعی را ملاقات کرد و از او پرسید: در حق علی چه می‌گویی؟ در پاسخ امام شافعی گفت: چه گویم درباره مردی که دوستان او از ترس دشمنانش مناقب و فضائل او را کتمان می‌کنند و دشمنان، از راه کینه‌توزی مناقب او را کتمان نمودند، درحالی‌که مناقب و فضائل او به‌اندازه‌ای است که خاور و باختر جهان را پرکرده است. [۱] این صفحه گوشه‏ای از فضایل مولی علی علیه‌السّلام در قالب بعضی از آیات کریمه قرآن مجید است و درصدد بیان برخی فضایل امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام از منابع دانشمندان اهل‌سنت و جماعت، هستیم که در شأن نزول یا تفسیر یا تأویل بعضی از آیات کلام‌الله مجید ذکر شده است.

فضایل علی علیه‌السّلام در قرآن به روایت اهل‌سنت

علی علیه‌السلام صراط مستقیم

اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‏[۲]: به راه راست ما را راهبر باش.

حدیث: عن ابن عباس‏ قال: قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم لعلی بن ابی‌طالب: «انت الطریق الواضح و انت الصراط المستقیم و انت یعسوب المؤمنین‏»:از ابن عباس رسیده است که پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام فرمود: (ای علی) تو راه روشن و همان راه راست و پشتوانه و پناه مؤمنان هستی. [۳]

علی علیه‌السلام هادی متقین

هُدی لِلْمُتَّقِینَ‏[۴]: این است کتابی که مایه هدایت تقواپیشگان است. حدیث: عن عبدالله بن عباس فی قول اللّه عزّوجلّ: ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ‏ یعنی لا شک فیه أنّه من عند اللّه نزل «هدی» یعنی بیانا و نورا «للمتقین» علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام الذی لم یشرک باللّه طرفة عین، اتقی الشرک و عبادة الاوثان و اخلص للّه العبادة، یبعث الی الجنّة بغیر حساب هو و شیعته‏: در مورد قول خداوند که فرموده: ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ، ابن عباس گفته است یعنی شکی نیست که این کتاب از جانب خداوند نازل شده است و هدایت به معنای بیان و نور است و مراد از «متّقین» امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب علیه‌السّلام می‏باشد (که مصداق اتم و اکمل پارسایان می‏باشد) امامی که چشم به هم زدنی شرک نیاورد او بود که از بت‌ها بیزاری می‏جست و خدا را خالصانه عبادت می‏کرد. او و شیعیانش بدون حساب اهل بهشت خواهند بود. [۵]

علی علیه‌السلام و حزبش رستگارانند

هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏[۶] ترجمه: ایشان همان رستگارانند

حدیث: «قال رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: یا سلمان هذا و حزبه هم المفلحون»: پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به سلمان فرموده است: ای سلمان این مرد (اشاره به حضرت علی علیه‌السّلام کردند) و حزبش رستگارند [۷]

علی علیه‌السلام مومنی که خداوند مسخره‌کننده‌اش را استهزاء می‌کند

وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلی‏ شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُونَ. [۸] ترجمه: و چون با کسانی که ایمان آورده‏اند برخورد کنند می‏گویند: ایمان‏ آوردیم و چون با شیطان‌های خود خلوت کنند، می‏گویند: در حقیقت ما با شماییم، ما فقط (آنان را) ریشخند می‏کنیم.

حدیث: عن محمد بن الحنفیه قال: بینما امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب قد اقبل من خارج المدینه و معه سلمان الفارسی و عمّار، و صهیب و المقداد، و ابوذرّ، اذا بصر بهم عبدالله بن ابی بن سلول المنافق و معه اصحابه، فلما دنی امیرالمؤمنین قال عبدالله بن ابی: مرحبا بسید بنی‌هاشم وصی رسول‌الله و اخیه و ختنه و ابی السبطین الباذل له ماله و نفسه فقال ویلک یا بن ابی انت منافق اشهد علیک بنفاقک. فقال ابن ابی: و تقول مثل هذا لی؟ و و اللّه انی لمؤمن مثلک و مثل اصحابک. فقال علی ثکلتک امک ما انت الا منافق. ثم اقبل ابی رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فاخبره بما جری فانزل اللّه تعالی: «وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا» یعنی و اذا لقی ابن سلول امیرالمؤمنین المصدق بالتنزیل قالوا (کنا) آمنّا، یعنی صدقنا بمحمد و القرآن، و اذا خلوا الی شیاطینهم من المنافقین قالوا: انا معکم فی الکفر، و الشرک، انّما نحن مستهزؤون بعلی بن ابی‌طالب و اصحابه. یقول اللّه تعالی (تبکیتا لهم): «اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ» یعنی یجازیهم فی الاخرة جزاء استهزائهم بعلی علیه‌السّلام و اصحابه رضی اللّه عنهم‏.

ترجمه: ابوالعباس علوی باسنادش، از محمد بن حنفیه (فرزند حضرت علی علیه‌السلام) خبر می‏دهد در آن زمان که علی علیه‌السّلام از خارج مدینه می‏آمدند و همراه ایشان سلمان فارسی و عمار و صهیب و مقداد و ابوذر بودند عبدالله بن ابی سلول منافق به آنها برخورد. با او نیز عدّه‏ای بودند وقتی به نزدیکی امیرالمؤمنین رسید عبدالله گفت آفرین به سید بنی‌هاشم، وصی پیامبر و برادر ایشان و داماد او و پدر حسن و حسین، کسی که مال و جانش را فدای ایشان کرد. مولی علی علیه‌السّلام فرمودند: وای بر تو ای ابن ابی تو منافق هستی، من به نفاق تو شهادت می‏دهم. ابن ابّی گفت شخصی همانند من منافق است؟ این را به من می‏گویی؟ به خدا قسم من مثل تو و یاران تو مؤمن هستم علی علیه‌السّلام فرمودند مادرت به عزایت بنشیند، نیستی تو مگر منافق. سپس خدمت رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم رسیدند و قضیه را تعریف کردند، خداوند تعالی آیه فوق را فرستاد إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا یعنی وقتی‌که ابن سلول امیرالمؤمنین را ملاقات کرد. (به‏عنوان مصداق آیه) قالُوا آمَنَّا یعنی گفتند به محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و قرآن ایمان آوردیم. [۹]

علی علیه‌السلام خلیفه خدا بر زمین

وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یفْسِدُ فِیها وَ یسْفِک الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ.[۱۰]: و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت، گفتند: آیا در آن کسی را می‏گماری که در آن فساد انگیزد و خون‏ها بریزد؟ و حال‌آنکه ما با ستایش تو (تو را) تنزیه می‏کنیم، و به تقدست می‏پردازیم. فرمود: من چیزی می‏دانم که شما نمی‏دانید.

حدیث: عن عبدالله بن مسعود قال: وقعت الخلافة من اللّه عزّ و جلّ فی القرآن لثلاثة نفر: لآدم علیه‌السّلام لقول اللّه عزّ و جلّ: وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً یعنی آدم، قالوا «أَ تَجْعَلُ فِیها» یعنی اتخلّق فیها «مَنْ یفْسِدُ فِیها»، یعنی یعمل بالمعاصی بعد ما صلحت بالطاعة، نظیرها: «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»* یعنی لا تعملوا بالمعاصی بعد ما صلحت بالطاعة، نظیرها: «وَ إِذا تَوَلَّی سَعی‏ فِی الْأَرْضِ لِیفْسِدَ فِیها» یعنی لیعمل فیها بالمعاصی‏ «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک‏ یعنی نذکرک، وَ نُقَدِّسُ لَک» یعنی و نطهر لک الارض. «قال: انی اعلم ما لا تعلمون» یعنی سبق فی علمی ان آدم و ذرّیته سکان الارض و انتم سکان السّماء

و الخلیفة الثانی داود صلوات اللّه علیه لقوله تعالی: یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ‏ [۱۱] یعنی ارض بیت المقدس،

و الخلیفة الثالث علی بن ابی‌طالب لقول اللّه تعالی‏ «لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏ [۱۲] یعنی آدم و داود.

ترجمه: ابن مسعود گفته است خلافت از خدا در قرآن برای سه نفر است:

1- برای حضرت آدم علیه‌السّلام آنجا که فرموده است: وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ... [۱۳] «و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خود خواهم گماشت ...» (به دلیل اینکه بحث در مورد حضرت علی علیه‌السّلام است نه حضرت آدم علیه‌السّلام از دنباله ترجمه حدیث خودداری می‏کنیم ...).

2- برای حضرت داود علیه السّلام، آنجا که فرموده است: یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ‏ [۱۴] «ای داود! ما تو را خلیفه روی زمین گردانیدیم»

3- برای حضرت علی علیه السّلام، آنجا که فرموده است: لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏ [۱۵] «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین خود قرار دهد همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین (خود) قرار داد یعنی آدم و داود علیهماالسلام. [۱۶]

علی علیه‌السلام اولین نمازگزار

وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکعُوا مَعَ الرَّاکعِینَ‏ [۱۷]): و نماز را برپا دارید و زکات را بدهید و با رکوع‏کنندگان رکوع کنید.

حدیث: عن ابن عباس فی قوله: «و ارکعوا» قالوا (کذا) مما نزل فی القرآن خاصة فی رسول‌الله و علی ابن ابی‌طالب و اهل‌بیته من سورة البقرة: «وَ ارْکعُوا مَعَ الرَّاکعِینَ» انها نزلت فی رسول‌الله علیه‌السّلام و علی ابن ابی‌طالب و هما اول من صلی و رکع‏.

ترجمه: از ابن عباس نقل می‏کنند که این آیه شریفه، فقط در مورد رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و علی ابن ابی‌طالب علیه‌السّلام نازل شده است، این دو شخصیت اولین کسی بودند در اسلام که نماز خواندند. [۱۸]

علی علیه‌السلام خاشع در نماز

اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ‏ [۱۹]: از شکیبایی و نماز یاری جویید و به راستی این (کار) گران است مگر بر فروتنان.

حدیث: عن ابی صالح عن ابن عباس (قال:) الخاشع: الذلیل فی صلاته المقبل علیها، یعنی رسول‌الله و علیا، نزلت فی علی و عثمان بن مظعون، و عمار بن یاسر و اصحاب لهم رضی اللّه عنهم‏.

ترجمه: ابن عباس گفته است کلمه خاشع کسی را گویند که در نمازش افتاده باشد، ذلیلانه در درگاه الهی اقامه نماز کند، و خاشع در نماز رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام بودند. این آیه در مورد علی علیه‌السّلام و عثمان بن مظعون، و عمّار یاسر نازل شده است [۲۰]

علی علیه‌السلام مومن عامل و اهل بهشت

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ‏ (بقره،82) : و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند آنان اهل بهشتند و در آن جاویدان خواهند ماند.

حدیث: عن ابن عباس قال: ممّا نزل من القرآن خاصة فی رسول‌الله و علی و اهل‌بیته من سورة البقرة (قوله تعالی:) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ‏ نزلت فی علی خاصة و هو اوّل مؤمن و اوّل مصلّ بعد رسول‌اللّه صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم .

ترجمه: ابن عباس گفته است: آیه شریفه در مورد علی علیه‌السّلام نازل شده است چراکه اوّل ایمان‏آورنده و اوّلین نمازگزار بعد از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم بود. [۲۱]

علی علیه‌السّلام امت وسط و هدایت یافته و شاهد بر مردم

وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یکونَ الرَّسُولُ عَلَیکمْ شَهِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کنْتَ عَلَیها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ ینْقَلِبُ عَلی‏ عَقِبَیهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکبِیرَةً إِلَّا عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ‏ [۲۲]ترجمه: و بدین‌گونه شما را امتی میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید، و پیامبر بر شما گواه باشد و قبله‏ای را که (چندی) بر آن بودی، مقرّر نکردیم جز برای آنکه کسی را که از پیامبر پیروی می‏کند، از آن‏کس که از عقیده خود برمی‌گردد بازشناسیم، و البته (این کار) جز بر کسانی که خدا هدایت (شان) کرده، سخت گران بود.

حدیث: عن سلیم بن قیس عن علی علیه‌السّلام قال: انّ اللّه ایانا عنی بقوله تعالی: لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ‏ فرسول اللّه شاهد علینا، و نحن شهداء علی‏ الناس و حجّته فی ارضه و نحن الذین قال اللّه جلّ اسمه (فیهم): «وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً».

سلیم بن قیس از قول علی علیه‌السّلام نقل می‏کند که فرمود: منظور خداوند از این آیه ما هستیم آنجا که فرمود: لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ‏ تا اینکه بر مردم گواه باشید. رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم گواه بر ماست و ما گواه بر مردم. و حجت خدا هستیم روی زمین. ما کسانی هستیم که خدا فرموده است: وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً. [۲۳]

حاکم در صفحه دیگر کتاب خود، احتجاج بین حسن بصری و حجاج را نقل می‏کند: عبدالله بن عمر گفت که حجاج به حسن بصری گفت در مورد ابوتراب چه می‏گویی؟ گفت ابوتراب کیست؟ گفت علی ابن ابی‌طالب حسن گفت خداوند او را از هدایت‏شدگان قرار داده است حجاج گفت چه دلیلی داری؟ گفتم کلام خدا تعالی آنجا که فرمود: «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کنْتَ عَلَیها ... عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ ...». علی علیه‌السّلام اول کسی بود که خداوند او را با پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم هدایت فرمود. [۲۴]

علی علیه‌السلام رأس مؤمنین

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کلُوا مِنْ طَیباتِ ما رَزَقْناکمْ وَ اشْکرُوا لِلَّهِ إِنْ کنْتُمْ إِیاهُ تَعْبُدُونَ‏ [۲۵] ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‏اید از نعمت‏های پاکیزه‏ای که روزی شما کرده‏ایم بخورید و خدا را شکر کنید اگر تنها او را می‏پرستید.

حدیث: عن عکرمه عن ابن عباس قال: ما فی القرآن آیة: الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ* الّا و علی امیرها و شریفها، و ما من اصحاب محمد رجل الّا و قد عاتبه اللّه و ما ذکر علیا الّا بخیر»

ترجمه: عکرمه از ابن عباس نقل می‏کند که نازل نشد آیه‏ای در قرآن که در آن‏«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا»*داشته باشد الّا اینکه در رأس ایمان‌آورندگان و امیر و شریف آنها علی علیه‌السّلام است. خداوند اصحاب محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم را در غیر این آیه، در جاهای دیگر، مورد عتاب قرار داده است، و همه‌جا از علی علیه‌السّلام به خیر یاد کرده است. [۲۶]

علی علیه‌السلام جان‌پناه رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ[۲۷]: از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‏فروشد، و خدا نسبت به (این) بندگان مهربان است.

حدیث: عن ابی سعید الخدری قال: ممّا اسری بالنبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و یرید الغار، بات علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام علی فراش رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فاوحی اللّه الی جبرئیل و میکائیل: انّی قد اخیت بینکما و جعلت عمر احدکما اطول من الآخر، فایکما یؤثر صاحبه بالحیاة؟ فکلاهما اختاراها و احبا الحیاة فاوحی اللّه الیهما أ فلا کنتما مثل علی ابن ابی‌طالب اخیت بینه و بین نبیی محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فبات علی فراشه یقیه بنفسه، اهبطا الی‏ الارض فاحفظاه من عدّوه. فکان جبرئیل عند رأسه و میکائیل عند رجلیه ینادی بخ‏بخ من مثلک یا بن ابی‌طالب عزّ و جلّ یباهی بک الملائکه فانزل اللّه تعالی «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».

ترجمه: ابوسعید خدری می‏گوید: همان شبی که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به غار رفتند، علی علیه‌السّلام به‏جای پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در بسترشان خوابید. خداوند تبارک‌وتعالی به جبرئیل و میکائیل علیه‌السّلام فرمود: بین شما برادری برقرار کردم، عمر یکی از شما از دیگری طولانی‏تر است کدام‌یک از شما حاضر است برای دیگری فداکاری کند و از مقداری عمرش درگذرد؟ هریک از آنها حیات و زندگی خود را خواستند. خداوند متعال فرمود: شما مانند علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام نیستید من بین او و پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم برادری قرار دادم و علی علیه‌السّلام در بستر پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم خوابید، و ایثار نمود، جانش را فدای پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم کرد. به‌سوی زمین بروید و او را از شرّ دشمنان محافظت نمایید جبرئیل کنار سر و میکائیل پایین پایشان قرار گرفتند. جبرئیل گفت خوشا به حال مثل تو ای پسر ابی‌طالب. خداوند به تو بر ملائکه مباهات می‏کند در این هنگام خداوند بر رسولش این آیه شریفه را در شأن علی علیه‌السّلام فرستاد که: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ... ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.
حدیثی که در شأن نزول آیه وارد شده است با تغییر مختصری در کثیری از کتاب‌های اهل تسنن آمده است. ش[۲۸]

ولایت علی علیه‌السّلام سِلم در تعبیر قرآن

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً ... ( [۲۹] ای کسانی که ایمان آورده‏اید، همگی به اطاعت (خدا) درآیید.

حدیث: عن الحافظ ابی نعیم الاصفهانی انّه قال فی هذه الایة: السلم: ولایة امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب علیه السّلام‏.

ترجمه: ابونعیم اصفهانی در مورد کلمه «سلم» در آیه شریفه گفته است: مراد از «سلم» ولایت، دوستی و پذیرفتن سرپرستی علی علیه‌السّلام می‏باشد. [۳۰]

علی علیه‌السّلام حکیم و دارای خیر کثیر

وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثِیراً[۳۱]: (خدا) به هرکس که بخواهد حکمت می‏بخشد، و به هرکس حکمت داده شود، به‌یقین، خیری فراوان داده شده است.

حدیث: ... قال الربیع بن خیثم (فی قوله تعالی): وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثِیراً یعنی علیا». ترجمه: ربیع بن خیثم در مورد آیه شریفه گفت، مراد از آن‏کس که به او حکمت داده شده علی علیه‌السّلام است. [۳۲] حدیث: عن عبدالله قال: کنت عند رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فسئل عن علی فقال:قسمت الحکمة عشرة اجزاء فاعطی علی تسعة اجزاءا و اعطی الناس جزاءا واحدا
ترجمه: ابن مسعود از رسول‌الله نقل کرده است که فرمود: حکمت ده جزء است، نه جزء آن را علی علیه‌السّلام و یک جزء باقی را مردم دارند. ش[۳۳] حدیث: عن ابن عباس قال: قال رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: من اراد ان ینظر الی ابراهیم فی حلمه و الی نوح فی حکمته و الی یوسف فی اجتماعه فلینظر الی علی ابن ابی‌طالب علیه السّلام‏.

ترجمه: ابن عباس از قول رسول خدا نقل می‏کند که فرمود: هرکس می‏خواهد به ابراهیم نگاه کند، در حلم و بردباریش و به نوح علیه‌السّلام در حکمتش و به یوسف علیه‌السّلام در جمالش، پس به علی ابن ابی‌طالب علیه‌السلام، نگاه کند. [۳۴]

علی علیه‌السّلام انفاق کننده در شب و روز و نهان و آشکارا

الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ‏[۳۵] ترجمه: کسانی که اموال خود را شب و روز، و نهان و آشکارا، انفاق می‏کنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود، و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‏شوند.

حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیةً (قال): نزلت فی علی ابن ابی‌طالب لم یکن عنده (الا) اربعة دراهم فتصدق بدرهم لیلا و بدرهم نهارا و بدرهم علانیة فقال رسول‌الله: ما حملک علی هذه؟ قال حملنی علیها رجاء ان استوجب علی‌الله وعدنی قال رسول‌الله: الا ذلک لک فانزل اللّه الایة فی ذلک‏.

ترجمه: از ابن عباس نقل شده است که این آیه‏ ... الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیلِ ... در شأن علی علیه‌السّلام نازل شده است. حضرتش چهار درهم داشتند و چیزی غیر از آن نداشتند وقتی به صدقه دادن تحریض شدند یک درهم را در شب و درهمی را در روز و یک درهم در پنهانی و درهم باقی را آشکارا تصدق دادند. پیامبر فرمود چه چیزی تو را وادار به این کار کرد؟ علی علیه‌السّلام عرض کرد به امید آنکه آنچه خدا وعده داده است شامل حالم گردد. پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود آگاه باش که به مقصود رسیدی. سپس خدای تعالی این آیه را نازل کرد. [۳۶]

این قضیه با مختصر تغییری در آثار اهل سنت آمده است‏. [۳۷]
سیوطی در کتاب الدر المنثور این حدیث را که در شأن امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام است از ابن‏ عساکر، و طبرانی و ابی حاتم و ابن جریر و جمعی دیگر از اهل تسنن نقل کرده است‏. [۳۸]

علی علیه‌السلام بهترین مومن

آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکتِهِ وَ کتُبِهِ وَ رُسُلِهِ‏ [۳۹] ترجمه: پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به آنچه از جانب پروردگارش نازل شده است ایمان آورده است و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و فرستادگانش ایمان آورده‏اند.

حدیث: عن ابی سلمی (سلمان) راعی ابل رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّ مقال، سمعت رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم یقول: لیلة اسری بی الی السماء- قال لی الجلیل جلّ جلاله: آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ‏ فقلت: «المؤمنون» قال: صدقت. من خلفت فی امتک؟ قلت: خیرها. قال: علی ابن ابی‌طالب. قلت: نعم یا ربی. قال: یا محمد انی اطّلعت علی الارض اطلاعة فاخترتک منها، فشققت لک اسما من اسمائی، فلا اذکر فی موضع الا ذکرت معی فانا المحمود و انت محمد، ثم اطلعت ثانیة فاخترت علیا و الحسن و الحسین و الائمة من ولده من نوری و عرضت ولایتکم علی اهل السموات و الارض فمن قبلها کان عندی من المؤمنین و من جحدها کان عندی من الکافرین. یا محمد: لو ان عبدا من عبادی عبدنی حتی ینقطع، او یصیر کالشن البالی ثم اتانی جاحدا لولایتکم ما غفرت له حتی یقر بولایتکم. یا محمد: أ تحب ان تراهم؟ قلت: نعم یا رب. فقال: التفت عن یمین العرش فالتفت، فاذا بعلی، فاطمة، و الحسن، و الحسین، و علی بن الحسین، و محمد بن علی، و جعفر بن محمد، موسی‌بن‌جعفر، و علی بن موسی، و محمد بن علی، و علی بن محمد، و الحسن بن علی، و المهدی فی ضحضاح من نور قیاما یصلون فهو فی وسطهم کانه کوکب دری. و قال: یا محمد هؤلاء الحجج و هذا الثائر من عترتک و عزّتی و جلالی انه الحجة الواجبة لاولیائی و المنتقم من اعدائی.

ترجمه: خوارزمی و حموینی و بعضی از علماء اهل تسنن به اسناد خودشان در کتاب‌های خود، از چوپان شتران حضرت رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حدیثی را که او از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم شنیده، نقل کرده‏اند که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم وقتی به معراج رفتند خداوند متعال فرمودند آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ‏ پیامبر عرض کرد «المؤمنون»؟ خداوند فرمود: درست گفتی. چه کسی در میان امت جانشین توست؟ پیامبر عرض کرد: بهترین آنها. خداوند فرمود: علی ابن ابی‌طالب. رسول‌الله عرض کرد: آری پروردگار من. خداوند فرمود ای محمد! در روی زمین ترا انتخاب کردم و اسم تو را منشق از اسم خودم قرار دادم به‏طوری‏که هروقت نام من (محمود) برده شد اسم تو (محمد) هم برده شود، سپس توجه دیگری به زمین کردم و علی را انتخاب کردم، نام او را نیز از نام خودم اختیار کردم، من هستم «اعلی» و او هست «علی». ای محمّد! من ترا خلق کردم و علی را و حسن و حسین و ائمه دیگر را از حسین. تمام آنها را از نور خودم قرار دادم، و ولایت و دشمنی شما را بر اهل آسمانها و زمین عرضه داشتم، هرکس که پذیرفت او مؤمن است، و هرکس نپذیرفت، نزد من او کافر است. ای محمّد! اگر بنده‏ای از بندگانم تا آنجا که می‏تواند عبادت کند، (نماز بخواند و روزه بگیرد) و مانند مشک خالی و خشکیده شود، امّا ولایت شما را نداشته باشد و انکار کند، او را نمی‏آمرزم، مگر اینکه به ولایت شما اعتراف کند. ای محمّد! آیا دوست داری فرزندانت را ببینی؟ پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم عرض کرد: آری. خداوند متعال فرمود: به سمت راست عرش نظر کن. پس پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نگاه کرد، علی، فاطمه، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی‌بن‌جعفر، علی‏ بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد و حسن بن علی را در هاله‏ای از نور دید که در وسط آنها حضرت مهدی علیهم السّلام قرار داشت ایستاده در حال نماز بود و مانند ستاره‏ای درخشان می‏درخشید خداوند فرمود: ای محمّد اینها حجت‏های من هستند و این مهدی از نسل تو برانگیخته خواهد شد. به عزت و جلالم سوگند، او حجت واجب است برای دوستانم و انتقام گیرنده است برای دشمنانم. [۴۰]

علی علیه‌السلام راسخ در علم

وَ ما یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ ... [۴۱]: تاویل قرآن را جز خدا و ریشه‏داران در دانش نمی‏داند.

حدیث: عن انس قال: قال النّبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: علی یعلم (اعلم) الناس بعدی من تأویل القران ما لا یعلمون (او قال:) یخبرهم : انس از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نقل کرده است که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: بعد از من، علی علیه‌السّلام عالی‏ترین مردم است برای تعلیم و تأویل قرآن به آنها که نمی‏دانند. [۴۲]

عن علقمة بن قیس قال: قال علی علیه‌السّلام سلونی یا اهل الکوفة قبل ان لا تسألونی. فو الذی نفسی بیده ما نزلت آیة الّا و انا اعلم بها این نزلت و فی من نزلت، فی سهل ام فی جبل او فی مسیر ام فی مقام‏.
علقمه بن قیس از علی علیه‌السّلام نقل می‏کند که فرمود: ای اهل کوفه تا در میان شما هستم از من بپرسید قسم به خدایی که جانم در دست اوست من عالی‏ترین مردم هستم به اینکه بدانم کدام آیه از قرآن در کجا نازل شده است و در شأن چه کسی، در دشت یا کوه در سفر یا حضر. [۴۳]

علی علیه‌السلام نفس پیامبر

فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ.[۴۴]: پس هرکه در این (باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده، با تو محاجّه کند، بگو: «بیائید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فراخوانید، سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

حدیث: عن ابن عباس فی قوله: «ان مثل عیسی عند اللّه کمثل آدم» فبلغنا ان وفد نجران قدموا علی نبی اللّه و هو بالمدینه و معهم السید و العاقب و ابو حنس و ابو الحرث و اسمه عبد المسیح و هو رأسهم و هو الاسقف و هم یومئذ سادة اهل نجران فقالوا: یا محمد لم تذکر صاحبنا؟ و ساق نحوه الی قوله: و نزل جبرئیل فقال: «ان مثل عیسی عند اللّه ... الی قوله لهو العزیز الحکیم». و ساق نحوه الی قوله: قالوا نلاعنک. فخرج رسول‌الله و اخذ بید علی بن ابی‌طالب و معه فاطمة و حسن و حسین فقال: هؤلاء ابناؤنا و نساؤنا و انفسنا فهموا ان یلاعنوا ثم ان ابا الحرث قال للسید و العاقب و اللّه ما نضع بملاعتة هذا شیئا فصالحوه علی الجزیة. قالوا: صدقت یا ابا الحرث. فعرضوا علی رسول‌الله الصلح و الجزیة فقبلها و قال: اما و الذی نفسی بیده لو لا عنونی ما احال اللّه لی الحول و بحضرتهم منهم بشر اذا لا هلک اللّه الظالمین‏. [۴۵]

مانند این حدیث در کتب اهل‌سنت از طرق مختلف نقل شده است و اصل قضیه که همان جریان مباهله حضرت رسول صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و اهل‌بیت طاهرینش با مسیحیان نجران می‏باشد در تمام نقل‏ها محفوظ است. گرچه این آیه شریفه، اختصاصاً درباره امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام نازل نشده است اما چنانچه بیان شد مفسران و محدثان اهل‌سنت تصریح کرده‏اند که این آیه (مباهله) در حق اهل‌بیت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نازل شده است [۴۶]
و علی علیه‌السّلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن و حسین علیهماالسلام اهل‌بیت پیامبر بودند همان‌ها که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم آنان را همراه خود به میعادگاه برد.

بنابراین منظور از کلمه «ابنائنا» در آیه منحصراً حسن علیه‌السّلام و حسین علیه‌السّلام هستند همان‌طور که منظور از «نسائنا» فاطمه علیهاالسلام و منظور از «انفسنا»، تنها علی علیه‌السّلام بوده است و احادیث فراوانی با حفظ اصل قضیه مباهله و با اندک تغییراتی در کتب اهل‌سنت آمده است. قضیه زیر که در واقع شرح حدیث فوق است نمونه‏ای از گفتار دانشمندان اهل‌سنت در مأخذ ذیل است‏. [۴۷]

روایت کرده‏ اند که پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم چون مسیحیان نجران را برای مباهله دعوت کرد گفتند بما مهلتی ده تا درباره آن فکری کنیم، زمانی که به خانه خود برگشتند به «عاقب» که صاحب رأیشان بود، گفتند: ای عبد المسیح چه کنیم؟ رأی تو چیست؟ گفت ای جماعت نصاری به خدا قسم که فهمیده‏اید محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم پیغمبر و فرستاده الهی است اینک موضوعی را پیش کشیده که جداکننده حق از باطل است و هیچ پیغمبری با قومش مباهله نکرد جز آنکه کوچک و بزرگ آنان به هلاکت رسیدند، اکنون چنان می‏بینیم که اگر شما هم به آن دست زنید تمام ما هلاک خواهیم شد. صلاح آن است که با محمد قراردادی کنید و به‌سوی دیار خود برگشته و بدین خود بوده روزگار به سر برید. صبح شد و برای مباهله آمدند پیغمبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حسین علیه‌السّلام را در آغوش و با یک دست، دست حسن علیه‌السّلام را گرفت و فاطمه علیهاالسّلام پشت سر او و علی علیه‌السّلام پشت سر فاطمه علیهاالسّلام روان شدند. پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: وقتی من نفرین کردم، شما آمین بگویید. اسقف نجران چون پیغمبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و همراهانش را به آن حال دید گفت ای جماعت نصاری توجه کنید من چهره‏هایی را می‏بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوهی را از جای خود زایل کند خدا آن کوه را چنان کند. مبادا با آنان مباهله کنید که حتما هلاک می‏شوید و هیچ نصرانی در روی زمین باقی نمی‏ماند. نصرانیان گفتند: ای ابوالقاسم رأی‌مان بر آن است که با تو مباهله نکنیم ترا بدین خودت واگذاریم ما هم بر دین خود ثابت باشیم حضرت فرمود حال که از مباهله روی برگردانده‌اید پس مسلمان شوید تا آنچه به نفع مسلمانان است به نفع شما و آنچه به ضرر ایشان است به ضرر شما هم باشد آنان امتناع نمودند. حضرت فرمود: پس شما را دعوت به جنگ می‏کنم گفتند: ما را طاقت جنگ با عرب نیست، لیکن با تو مصالحه می‏کنیم که با ما جنگ نکنی و ما را نترسانی و از دینمان بازنداری، در عوض جزیه بدهیم، در هرسال دو هزار حلّه، هزارتای آن در ماه صفر و هزار دیگر در ماه رجب و 30 زره آهنین به تو بدهیم. حضرت همان‌طور با آن مباهله کرد رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: به خدایی که جانم در دست اوست هلاکت به اهل نجران نزدیک شد و اگر مباهله می‏نمودند به‌صورت میمون و گراز مسخ شده و بیابان بر آنان آتش می‏شد. تمامی اهل نجران حتی پرنده‏های بالای درختانشان بیچاره و مستأصل می‏گشتند و یک سال بیشتر بر نصاری نمی‏گذشت که تمامی هلاک می‏شدند.

ولایت علی علیه‌السلام جواز عبور از صراط

فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ [۴۸]: پس هرکس را که از آتش به دور دارند و در بهشت در آورند قطعاً کامیاب شده است.

حدیث: عن ثمامة بن عبدالله بن انس عن ابیه عن جدّه قال: قال رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: اذا کان یوم القیامة و نصب الصراط علی شفیر جهنم، لم یجز علیه الّا من کان معه کتاب ولایة علی بن ابی‌طالب. المناقب ابن مغازلى ص 242.ابی سعید خدری، قال: سمعت رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: اذا کان یوم القیامة امر اللّه ملکین یقعدان علی الصراط فلا یجوز احد الّا ببراءة امیرالمؤمنین، و من لم تکن له براءة امیرالمؤمنین کبّر اللّه علی منخره من النار، قلت: فداک ابی و امی یا رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم ما معنی براءة امیرالمؤمنین؟ قال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: مکتوب: لا اله الّا اللّه، محمّد رسول‌الله و امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب وصی رسول‌الله.
ترجمه: از رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نقل می‏کنند که فرمود: وقتی روز قیامت می‏شود و بر شفیر جهنم پل صراط منصوب می‏گردد هیچ‏کس نمی‏تواند از آن عبور کند مگر اینکه با او کتاب ولایت علی ابن ابی‌طالب علیه‌السّلام باشد. همچنان که در کتاب المناقب المائه از ابی سعید خدری نقل می‏کند از قول رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم که فرمود: وقتی روز قیامت می‏شود خداوند دو فرشته را دستور می‏دهد بر سر پل صراط بایستد و کسی اجازه عبور ندارد مگر به برائت امیرالمؤمنین. راوی گفت: پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا! معنای برائت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام چیست؟ فرمودند نامه‏ای که در آن نوشته شده است: لا اله الّا اللّه، محمّد رسول‌الله و امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب وصی رسول‌الله. [۴۹]

فضیلت پیامبر در نبوت و فضیلت علی در امامت

أَمْ یحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَینا آلَ إِبْراهِیمَ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ آتَیناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً[۵۰]: بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می‏ورزند، در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملکی بزرگ بخشیدیم.

حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: «أَمْ یحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»: نزلت فی رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و فی علی علیه السّلام. قال ابوجعفر: الفضل فیه النبوة، و فی علی الامامة.

ترجمه: از ابن عباس نقل شده است که این آیه در مورد پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و علی علیه‌السّلام نازل شده است. فضل در پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم همان نبوت است و در علی علیه‌السّلام همان امامت. [۵۱]

علی علیه‌السلام اولی الامر

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ‏ [۵۲] ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‏اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را (نیز) اطاعت کنید.

حدیث: «عن تفسیر مجاهد: «ان هذه الایة نزلت فی امیرالمؤمنین حین خلّفه رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم بالمدینة، فقال: یا رسول‌الله أ تخلفنی علی النساء و الصبیان؟ فقال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: یا علی أ ما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی حین قال: اخلفنی‏ فی قومی و اصلح. فقال اللّه: و اولی الامر منکم».

در تفسیر آمده است که این آیه در مورد امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام در وقتی‌که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم او را جانشین خود قرار داده است نازل شده است. علی علیه‌السّلام عرض کرد: یا رسول‌الله، آیا مرا جانشین بر زنان و مردان قرار می‏دهی؟ پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: ای علی آیا نمی‏خواهی تو نسبت به من به‌مانند هارون نسبت به موسی باشی؟ آنجا که موسی به برادرش هارون گفت: «اخلفنی فی قومی و اصلح» پس خداوند فرمود: وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ. مجاهد می‏گوید: خداوند امر ولایت و سرپرستی امت را بعد از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام سپرد و موقعی که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم او را به‌جای خود در مدینه گذاشت خداوند به مردم امر فرموده است که از او اطاعت کرده مخالفتش نکنند. [۵۳]

انتصاب علی علیه‌السّلام اکمال دین و تمام نعمت

الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِیناً [۵۴] ترجمه: امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.

روز اکمال دین کدام روز است؟ کدام روز است که این چهار جهت «در آیه شریفه» در آن جمع شده است هم کافران در آن روز مأیوس شده‏اند و هم دین کامل شده و هم نعمت خدا تکامل‌یافته و هم خداوند آیین اسلام را به‏عنوان آیین نهایی مردم جهان پذیرفته است؟ روز غدیر خم روزی است که پیامبر اسلام امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام را رسماً برای جانشینی خود تعیین کرد قرائن زیر نیز این تفسیر را تأیید می‏کند:

الف: در تفسیر الکبیر فخر رازی و روح المعانی آلوسی و تفسیر المنار رشید رضا در ذیل این آیه نقل شده است که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم بعد از نزول این آیه بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد و باتوجه‌به اینکه وفات پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در روایات اهل تسنن و حتی در بعضی از روایات شیعه مانند آنچه کلینی در کتاب معروف کافی نقل کرده است دوازدهم ماه ربیع‌الاول بوده چنین نتیجه می‏گیریم که روز نزول آیه درست روز هجدهم ذی‌الحجه بوده است. (البته این در صورتی است که روز وفات پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و خود روز غدیر را محاسبه نکنیم و در سه ماه پشت‌سرهم دو ماه را 29 روز بگیریم که این موضوع کاملاً امکان‏پذیر است و باتوجه‌به اینکه در روزهای قبل و بعد از روز غدیر حادثه مهمی در تاریخ اسلام رخ نداده است که تاریخ فوق قابل تطبیق بر آن باشد مسلم می‏شود که منظور از آن جز روز غدیر نیست).

ب: در روایات فراوانی که از طریق اهل تسنن نقل شده صریحاً این مطلب آمده است که آیه شریفه فوق در روز غدیر خم و به دنبال ابلاغ ولایت علی علیه‌السّلام نازل گردیده از جمله اینکه:

1- دانشمند معروف و مفسر مشهور سنی ابن جریر طبری در کتاب ولایت از زید بن ارقم صحابی معروف نقل می‏کند که این آیه در روز غدیر خم‏ درباره علی علیه‌السّلام نازل گردید.

2- حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی علیه‌السّلام از ابوسعید خدری صحابی معروف، نقل کرده که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در غدیر خم علی علیه‌السّلام را با عنوان ولایت به مردم معرفی کرد و مردم متفرق نشده بودند تا اینکه آیه‏ الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ ... نازل شد در این موقع پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: «الله‌اکبر علی اکمال الدین و اتمام النّعمة و رضی الرب برسالتی و بالولایة لعلی علیه‌السّلام من بعدی ثم قال من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و نصر من نصره و اخذل من خذله» یعنی: الله‌اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی علیه‌السّلام بعد از من، سپس فرمود: هر کس من مولای اویم علی علیه‌السّلام مولای اوست. خداوندا آن‏کس که او را دوست بدارد دوست بدار و آن‏کس که او را دشمن بدارد دشمن بدار. هرکس که او را یاری کند، یاری کن و هرکس دست از یاریش بردارد، دست از او بردار.

3- خطیب بغدادی در تاریخ خود از ابو هریره و او از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم چنین نقل کرده که بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت علی علیه‌السّلام و گفتار عمر بن خطاب: بخّ بخّ یا بن ابی‌طالب اصبحت مولای و مولا کلّ مسلم، آیه‏ الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ‏ نازل گردید اين سه روايت را مرحوم علامه امينى با تمام مشخصات در جلد اول الغدير صفحه 230 به بعد نقل كرده است و نیز [۵۵] نزول آيه فوق درباره جريان غدير به دو طریق از ابوهریره نقل شده است و از ابوسعید خدرى نيز به چندين طريق آمده است در الغدير علاوه بر روايات سه‏گانه فوق در متن، 13 روايت نيز در اين زمينه نقل شده است. [۵۶]

روشن است که اخباری که نزول آیه فوق را در جریان غدیر بیان کرده، در ردیف خبر واحد نیست که بتوان با تضعیف اسناد آن، آنها را نادیده گرفت. [۵۷]

علی و اولادش علیهم‌السّلام وسیله تقرب به خدا یعنی

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ[۵۸] ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا کنید و به او (توسل و) تقرب جویید.

حدیث: «و عن علی علیه‌السّلام قال: قال رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: الائمه من ولدی فمن اطاعهم فقد اطاع اللّه و من عصاهم فقد عصی اللّه، و هم العروة الوثقی، و الوسیلة الی اللّه جلّ و علا.

ترجمه: قندوزی از کتاب مودة القربی همدانی نقل کرده است که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به علی علیه‌السّلام فرموده است که امامان از فرزندان من یعنی «علی علیه‌السلام» هستند هرکس آنها را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هرکس با آنها مخالفت کند خدا را معصیت کرده است آنها ریسمان محکم الهی و وسیله به‌سوی خدا جلّ و علا هستند. [۵۹]

حدیث: عن عائشه فی حدیث قالت قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فی علی: خیر الخلق و الخلیقة اقربهم عند اللّه وسیلة.

ترجمه: عایشه در حدیثی از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نقل می‏کند که علی مقرب‏ترین مردم به درگاه الهی است. المناقب ابن مغازلى ص 56، مجمع الزوائد 6/ 239، ارجح المطالب ص 591.

علی علیه‌السّلام ولی مسلمانان

إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ‏ [۶۰] ترجمه: ولی شما تنها پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‏اند: همان کسانی که نماز برپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏دهند.

حدیث: عن قیس بن الربیع عن الاعمش عن عبایة بن ربعی قال: بینما عبدالله بن عباس جالس علی شفیر زمزم یقول: قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم اذا قبل رجل ...

ترجمه: قیس بن ربیع از اعمش و او از عبایه بن ربعی و او از عبدالله ابن عباس نقل شده است که روزی در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حدیث نقل می‏کرد ناگهان مردی که عمامه‏ای بر سر داشت و صورت‏ خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه‏ای که ابن عباس از پیامبر اسلام صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حدیث نقل می‏کرد او نیز با جمله قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حدیث دیگری از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نقل می‏کرد. ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی کند او صورت خود را گشود و صدا زد ای مردم! هرکس مرا نمی‏شناسد بداند من ابوذر غفاری هستم با این گوش‏های خودم از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم شنیدم و اگر دروغ می‏گویم هر دو گوشم کر باد و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ می‏گویم هر دو چشمم کور باد که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: «علی قائد البررة» «علی علیه‌السّلام پیشوای نیکان است». «و قاتل الکفره» «و کشنده کافران». «منصور من نصره مخدول من خذله»، «هرکس او را یاری کند خدا یاریش خواهد کرد و هرکس دست از یاریش بردارد خدا دست از یاری او بر خواهد داشت» سپس ابو ذر اضافه کرد: ای مردم! روزی از روزها با رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در مسجد نماز می‏خواندم سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد ولی کسی چیزی به او نداد او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب مساعد به من نداد در همین حال علی علیه‌السّلام که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست اشاره کرد سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد هنگامی‌که از نماز فارغ شد سر به‏سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و بوسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا من پیامبر و برگزیده تو هستم سینه مرا گشاد کن و کارها را بر من آسان ساز از خاندانم علی علیه‌السّلام را وزیر من گردان تا به‌وسیله او پشتم قوی و محکم گردد. ابو ذر می‏گوید هنوز دعای پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم گفت بخوان، پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود چه بخوانم گفت بخوان‏ ... إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ... . ش[۶۱]

علی علیه‌السّلام ولی امت پیامبر

یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ‏ [۶۲]ترجمه: ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان اگر چنین نکنی امر رسالت او را ادا نکرده‏ای.

حدیث: «عن ابن عباس فی قوله تعالی: یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ... الایة. نزلت فی علی، امر رسول‌الله ان یبلغ فیه فاخذ رسول‌الله بید علی فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».

ترجمه: آیه فوق در مورد علی علیه‌السّلام نازل شده است پیامبر دست علی را گرفت و او را معرفی کرد و فرمود فمن کنت مولاه فعلی مولاه «هرکس من مولا و رهبر او هستم، علی مولا و رهبر اوست» روایات زیادی آن‏چنان‏که گفته شد از طریق اهل تسنن وارد شده است که این آیه درباره علی علیه‌السّلام نازل شده است. [۶۳]

علی علیه‌السّلام به دور از شرک حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن

الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِک لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ‏ [۶۴]: کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده‏اند، آنان راست ایمنی و ایشان راه‏یافته ‏گانند.

حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: «الَّذِینَ آمَنُوا» یعنی صدقوا بالتوحید هو علی ابن ابی‌طالب‏ «وَ لَمْ یلْبِسُوا» یعنی لم یخلطوا، نظیرها: «لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ» یعنی لم تخالطون. و لم یخلطوا ایمانهم‏ «بِظُلْمٍ» یعنی الشرک، قال ابن عباس: و اللّه ما آمن احد الّا بعد شرک ما خلا علیا فانه آمن باللّه من غیر ان اشرک به طرفة عین. «أُولئِک لَهُمُ الْأَمْنُ» من النار و العذاب‏ «وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» یعنی مرشدون الی الجنة یوم القیامة بغیر حساب فکان علی اول من آمن به و هو من ابناء سبع سنین.

ترجمه: الَّذِینَ آمَنُوا* یعنی کسانی که تصدیق به توحید کردند یعنی علی ابن ابی‌طالب علیه السّلام. وَ لَمْ یلْبِسُوا یعنی ایمانشان مخلوط به شرک نشده است. إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ‏ یعنی ظلم یعنی شرک، یعنی ایمانشان به شرک آلوده نشده است. سپس ابن عباس گفته است: به خدا قسم هیچ‏کس به خدا ایمان نیاورد مگر بعد از شرک، غیر از حضرت علی علیه‌السّلام زیرا که ایشان حتی به‌اندازه یک‌چشم به‌هم‌زدن هم شرک نیاورد. أُولئِک لَهُمُ الْأَمْنُ یعنی از عذاب و آتش درامان هستند. وَ هُمْ مُهْتَدُونَ* یعنی آنها به بهشت هدایت می‏کنند و بدون حساب وارد بهشت می‏شوند و علی علیه‌السّلام اول کسی است که ایمان آورد. [۶۵]

علی علیه‌السّلام حجت الله

قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ (انعام، 149): بگو برهان رسا ویژه خداست.

حدیث: عن انس قال: کنت عند النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرأی علیا مقبلا فقال: انا و هذا حجة علی امتی یوم القیامة.
ترجمه: از انس نقل می‏کنند که رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم بود پس دید که علی بطرف او می‏آید پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمودند من و علی حجت بر امت هستیم در روز قیامت. [۶۶]

حدیث آخر: عن ابی الصلت الهروی باسناده الی رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم قال: سمعت اللّه تعالی یقول: علی بن ابی‌طالب حجتی علی خلقی‏.

ترجمه: از ابی الصلت نقل شده است که رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: از خداوند متعال شنیده است که می‏گوید علی ابن ابی‌طالب حجت من بر خلق من است و به سندش از ابن عباس که از رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم شنیده است: هرکس دوست دارد حجت بعد از مرا بشناسد پس باید که علی ابن ابی‌طالب علیه‌السّلام را بشناسد و به سندش از مسیب از علی بن ابی‌طالب نقل کرده که ایشان فرمود: رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم مرا در میان امتش خلیفه و جانشین خویش قرار داده است پس من حجت خدا بر آن امت هستم بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. [۶۷]

پیامبر و علی علیه‌السّلام پدران امت

وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً[۶۸]: و به پدر و مادر احسان کنید.

حدیث: روی الشیخ الفقیه ابو الحسن بن شاذان عن طریق العامة عن علی بن الحسین عن ابیه عن علی بن ابی‌طالب قال: قال رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: ان اللّه قد فرض علیکم طاعتی و نهاکم عن معصیتی و اوجب علیکم اتباع امری و فرض من طاعة علی بن ابی‌طالب بعدی و نهاکم عن معصیته کما نهاکم عن معصیتی، و جعله اخی و وزیری و وارثی و هو منی و انا منه، حبه ایمان و بغضه کفر، محبه محبی و هو مولی من انا مولاه و انا مولی کل مسلم و مسلمة و انا و هو ابوا هذه الامة».

ترجمه: از طریق عامه، علی بن حسین از پدرش و او از علی بن ابی‌طالب نقل می‏کند که فرمود: پیامبر فرمود: خداوند اطاعت از مرا بر شما واجب کرده است و من شما را از گناه و مخالفت کردن با من نهی می‏کنم و واجب کرد بر شما پیروی از دستورات مرا و آن‏چنان‏که اطاعت از مرا بر شما فرض کرد اطاعت از علی بن ابی‌طالب را واجب کرد و من از معصیت کردن و مخالفت کردن با او شما را نهی می‏کنم آن‌چنان‌که از مخالفت با خود، شما را نهی می‏کنم. خداوند علی را برادر من و وزیر و وارث من قرار داد. او از من است و من از او. دوستی او ایمان است و دشمنی با او کفر. دوستدار او دوستدار من است و دشمن او دشمن من. او مولای هرکسی است که من مولای او هستم و من مولای هر مرد مسلم و زن مسلمان هستم من و علی دو پدر این امت هستیم [۶۹]

و نیز نقل کرده‏اند از علی علیه‌السلام، که پیامبر فرمود: حق علی علیه‌السّلام بر مسلمانان، همان حق پدر بر فرزند خویش است‏. [۷۰]

علی علیه‌السّلام مانند باب حطّه

وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَکمْ خَطِیئاتِکمْ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ‏[۷۱]): و بگویید خداوندا گناهان ما را فرو ریز و سجده‏کنان از دروازه‏ شهر درآیید تا گناهان شما را بر شما ببخشاییم و بزودی بر اجر نیکوکاران بیفزاییم.

حدیث: عن ابی سعید خدری قال: سمعت النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم یقول: و انما مثل اهل‌بیتی فیکم مثل باب حطة فی بنی اسرائیل من دخله غفر له.

ترجمه: ابوسعید خدری گفت شنیدم از نبی اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم که می‏فرمود: مثل اهل‌بیت من در میان شما امت، مثل باب حطه (استغفار) در میان قوم بنی‌اسرائیل است هرکس داخل آن دروازه (استغفار) شد آمرزیده خواهد شد. [۷۲]

حدیث: عن ابی سعید خدری عن النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: علی ابن ابی‌طالب باب حطة، من دخل منه کان مؤمنا و من خرج منه کان کافرا.

ترجمه: ابی سعید خدری از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نقل کرده است که فرموده‏اند: علی بن ابی‌طالب باب حطه (بنی اسرائیل) است هرکس داخل این دروازه شد مؤمن و هرکس از آن خارج شد کافر است (یعنی هرکس از قلعه ولایت علی علیه‌السّلام خارج شد کافر است). [۷۳]

علی علیه‌السّلام هدایتگر به حق

وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یعْدِلُونَ‏ [۷۴] : از میان کسانی که آفریده‏ایم گروهی هستند که به حق هدایت می‏کنند و به حق داوری می‏نمایند.

حدیث: عن زاذان عن علی علیه‌السّلام قال: «تفترق هذه الامة علی ثلاث و سبعین فرقة، اثنتان و سبعون فی النار، و واحدة فی الجنة، و هم الذین قال اللّه عزّ و جلّ فی حقهم: وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یعْدِلُونَ‏.» «انا و شیعتی»

ترجمه: حافظ سلیمان قندوزی از زاذان از قول علی علیه‌السّلام نقل می‏کند که حضرت فرمود: این امت 73 فرقه خواهند شد، 72 فرقه در آتش و یک فرقه از آنها در بهشت است و آنها کسانی هستند که خداوند متعال در حق آنها این آیه را فرموده است‏ وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یعنی من و شیعیان من. [۷۵]

عده‏ ای از مفسران این آیه را در مورد علی علیه‌السّلام و شیعیان او دانسته‏ و گفته‏ اند مراد از کلمه «امّة» حضرت علی علیه‌السّلام است‏. [۷۶]

علی علیه‌السّلام مومن یاریگر پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم

هُوَ الَّذِی أَیدَک بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ‏ [۷۷]: همو بود که تو را با یاری خود و مؤمنان نیرومند گردانید.

حدیث: عن انس قال: قال النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: لما عرج بی رأیت علی ساق العرش مکتوبا: لا اله الّا اللّه، محمد رسول‌الله ایدته بعلی نصرته بعلی‏.

ترجمه: انس می‏گوید: پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: آن زمانی که به معراج رفتم بر ساق عرش نوشته‏ای دیدم که نیست خدایی به جز خدای یگانه، محمد پیام‏آور خداست من او را به‌واسطه علی تأیید کردم و به‌واسطه او، یاری‌اش گردانیدم. علی علیه‌السّلام محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم را بس!

و از طریق ابوهریره: قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم مکتوب علی العرش أنا اللّه لا اله انا وحدی لا شریک لی، و محمد عبدی و رسولی ایدته بعلی بن ابی‌طالب. [۷۸]

یاری علی علیه‌السّلام پیامبر را بس!

یا أَیهَا النَّبِی حَسْبُک اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ‏ [۷۹] : ای پیامبر، خدا و مؤمنانی که از تو پیروی می‏کنند تو را بسند.
حدیث: عن جابر بن عبدالله انصاری فی قوله تعالی: یا أَیهَا النَّبِی حَسْبُک اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، هو علی بن ابی‌طالب و هو رأس المؤمنین.

تذکر: این آیه شریفه به نظر کثیری از علماء عامه و مفسران قرآن در شأن علی علیه‌السّلام نازل شده است چنانچه نمونه این حدیث در شأن نزول آن گذشت و منابع اهل‌سنت با تغییراتی مانند آن را نقل کرده‏اند. [۸۰]

علی علیه‌السّلام فرستاده ویژه و اذان خدا و رسول الله

وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الْأَکبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُهُ[۸۱] ترجمه: و این آیات اعلامی است از جانب خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر که خدا و پیامبرش در برابر مشرکان تعهدی ندارند.

حدیث: عن زید بن یثیع قال: نزلت براءة فبعثت بها رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم ابا بکر ثم ارسل علیا فاخذها منه، فلما رجع ابو بکر قال: هل نزل فی شی؟ قال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: لا و لکن امرت ان ابلغها انا او رجل من اهل‌بیتی.
ترجمه: طبری در تفسیرش‏ با سند از زید بن یثیع روایت کرده است که سوره برائت که نازل شد، رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم ابا بکر را فرستاد، برای خواندن آن به مردم. سپس علی علیه‌السّلام را فرستاد، که آیه را از او بگیرد و خود بخواند و علی چنین کرد وقتی‌که ابوبکر برگشت گفت آیا در مورد من چیزی نازل شده است؟ پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: نه و لکن به من امر شده است که یا خودم این برائت را به گوش مردم برسانم یا مردی از اهل‌بیت من. [۸۲]

بخاری در صحیح‏ خود از ابی هریره روایت می‏کند که علی علیه‌السّلام یوم النهر در منی اعلام برائت کرد. «یعنی گفت انّ اللّه بری من المشرکین و رسوله» و او بود که اعلام کرد پس از آن سال، مشرکان حق ندارند حج به‌جا آورند و نباید با بدن برهنه طواف کنند. [۸۳]

سیوطی شافعی در تفسیرش از ابن ابی حاتم از حکیم بن حمید نقل می‏کند که گفت: علی بن حسین علیه‌السّلام برای من گفت که برای علی علیه‌السّلام در کتاب خدا اسمی است و لکن آن را نمی‏شناسد گفتم آن چیست؟ فرمود: مگر گفتار خداوند را نشنیدی که فرمود: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الْأَکبَرِ؟ به خدا قسم او علی است یعنی علی همان اذان است. [۸۴]

ارزش ایمان علی علیه‌السّلام بیش از سقایة الحاج و عمارت مسجد

أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ‏ [۸۵] ترجمه: آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همانند کار کسی پنداشته‏اید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد می‏کند؟ نه این دو نزد خدا یکسان نیستند.

حدیث: عن انس بن مالک قال: قعد العباس بن عبد المطلب و شیبة صاحب البیت یفتخران فقال العباس: انا اشرف منک انا عم رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و وصی ابیه و سقایة الحجیج لی. فقال له شیبة: انا اشرف منک انا امین اللّه علی بیته و خازنه أ فلا ایتمنک کما ایتمنی؟ و هما فی ذلک یتشاجران حتی اشرف علیهما علی بن ابی‌طالب فقال له العباس: أ فترضی بحکمه؟ قال نعم قد رضیت. فوقف علی فقال له العباس ان شیبه فاخرنی فزعم انه اشرف فقال فما ذا قلت انت یا عماه؟ فقال قلت له: انا عم رسول‌الله و وصی ابیه و ساقی الحجیج انا اشرف. فقال لشیبه و ما قلت یا شیبة؟ قال: قلت له: بل انا اشرف منک، انا امین اللّه و خازنه، أ فلا ایتمنک کما ایتمنی. قال انس فقال لهما: اجعل لی معکما فخرا؟ قالا له: نعم. قال: فانا اشرف منکما، انا اول من آمن بالوعید من هذه الامة و هاجر و جاهد. فانطلقوا ثلاثتهم الی رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فجثوا بین یدیه فاخبر کل واحد منهم بفخره فما اجابهم بشی‏ء. فنزل الوحی بعد ایام فارسل الی ثلاثتهم فأتوا فقرأ علیهم النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ ....

ترجمه: ابوعبدالله محمد بن یوسف بن محمد قرشی کنجی شافعی از قاضی ابی نصر محمد بن هبة اللّه با سندش از انس بن مالک روایت می‏کند که عباس بن عبدالمطلب و شیبه صاحب البیت در کنار هم نشسته و به همدیگر افتخار می‏کردند عباس می‏گفت: من از تو شریف‏ترم، چون عم رسول خدا و وصی پدرش و سقایة الحاج هستم. حاجیان را من آب می‏دهم و شیبه می‏گفت: من از تو شریف‏ترم، زیرا من امین خدا در خانه او هستم و خزینه‏دار او. عمارة مسجدالحرام از من است در حین مشاجره علی علیه‌السّلام وارد شد و عباس به او گفت: آیا حکم ما می‏شوی؟ فرمود: آری. عباس گفت شیبه بر من افتخار می‏کند که از من اشرف است. علی فرمود: تو چه می‏گویی ای عمو؟ عباس گفت: من اشرفم، زیرا عموی پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و وصی پدرش و ساقی حجاج هستم. علی فرمود: ای شیبه تو چه می‏گویی؟ گفت من اشرفم، زیرا من امین خدا در خانه او هستم. انس بن مالک می‏گوید علی گفت آیا افتخار کنم بر شما (به چیزی که انجام نداده‏اید) گفتند: آری. فرمود: من از هر دو شما شریف‏ترم، زیرا اول کسی هستم که ایمان آورده‏ام، مهاجرت کرده و جهاد نمودم. هر سه نفر نزد رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم رفته و هر کدام از ایشان به فخر خویش خبر داد، ولی جوابی از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نشنیدند تا اینکه امین وحی نازل شده و این آیه را آورد: أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ ... [۸۶]

علی علیه‌السّلام السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ‏ [۸۷] ترجمه: و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند خدا از ایشان خشنود و آنان نیز از او خشنودند و برای آنان باغهایی آماده کرده که از زیر درختان آن نهرها روان است. همیشه در آن جاودانند این است همان کامیابی بزرگ.

حدیث: عن ابن عباس و السابقون الاولون. قال: نزلت فی علی سبق الناس کلهم بالایمان باللّه و برسوله و صلی القبلتین و بایع البیعتین و هاجر الهجرتین ففیه نزلت هذه الایة.
و مانند آن از ضحاک از ابن عباس درباره قول خدا که گفته: «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» نقل شده است که علی بن ابی‌طالب و عمار و ابو ذر و سلمان و مقداد بودند. [۸۸]

ترجمه: از ابن عباس روایت می‏کنند که این آیه در مورد علی علیه‌السّلام نازل شده است. او بود که در ایمان به خدا و رسول از همه مردم سبقت گرفته بود. او بود که به دو قبله نماز گزارد و دو بار بیعت کرد و دو هجرت نمود. [۸۹]

علامه جمال‌الدین محمد بن مکرم از عبدالرحمن بن عوف در مورد کلام خدا «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» روایت کرده و گفته است: ایشان ده نفر از قریش بودند که اولین آنها از جهت اسلام آوردن علی علیه‌السّلام می‏باشد. [۹۰]

علی علیه‌السّلام یعنی صادقین

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ‏119 توبه. ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‏اید از خدا پروا کنید و با راستان باشید.

حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» قال هو علی بن ابی‌طالب خاصة [۹۱]

در بعضی از احادیث آیه به «کونوا مع علی و اصحابه» تاویل شده است. [۹۲]

و در بعضی دیگر به «کونوا مع علی» تفسیر شده است. ترجمه: ابن عباس در مورد کلام خدا که فرمود: ای کسانی که ایمان آورده‏اید پروا پیشه کنید و با راستان باشید گفته است مراد از صادقین علی بن ابی‌طالب است فقط. یا با علی و یارانش باشید یا اینکه با علی علیه‌السّلام باشید. [۹۳]

علی علیه‌السّلام فضل خداوند

قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِک فَلْیفْرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ[۹۴] ترجمه: بگو به فضل و رحمت خداست که مؤمنان باید شاد شوند و این از هرچه گرد می‏آورند بهتر است.

حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ‏ الایة قال: بفضل اللّه: النبی و برحمة: علی‏. ترجمه: از ابن عباس روایت کرده‏اند که گفته است بفضل اللّه یعنی نبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و برحمة یعنی علی علیه السّلام. [۹۵]

علی علیه‌السّلام شاهد از طرف پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم

أَ فَمَنْ کانَ عَلی‏ بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ‏ 17 هود. ترجمه: آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از «خویشان» او پیرو آن است.

حدیث: عن علی علیه‌السّلام انه قیل له، فانزل فیک؟ قال: ان تقرا سوره هود «أَ فَمَنْ کانَ عَلی‏ بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم علی بینه من ربه و انا شاهد منه. ا[۹۶]

در منابع شیعی مهم با همین مضمون روایتی آمده امالى شيخ صدوق؛ كافى كلينى که تفسیری است بر روایات اهل سنت: حضرت صادق از پدرش از جدش علی بن الحسین از حضرت امام حسن علیه‌السّلام روایت کرده که در ضمن خطبه طولانی‏ای که در حضور معاویه خواند، فرمود: کارها انجام یافت و دوره‏ها گذشت تا خدا محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم را به نبوت مبعوث‏ کرد و او را برای رسالت برگزید و کتاب خود را بر او فروفرستاد و او را مأمور کرد که مردم را به‌سوی خدا دعوت کند و پدر من اولین کسی بود که دعوت خدا و رسول او را اجابت کرد و اولین کسی بود که ایمان آورد، و خدا و رسول او را تصدیق کرد. خدا در کتاب خود که بر پیامبر نازل کرده بود فرمود: «أَ فَمَنْ کانَ عَلی‏ بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» پس رسول خدا دارای بینه الهی است و پدر من بدنبال او می‏رود و او شاهدی است از طرف پیغمبر.... تا آخر خطبه ... اصبغ بن نباته گفت حضرت امیر فرمود: اگر مسند قضاوت را برای من بگسترانند و من بر آن نشینم ما بین اهل تورات با تورات خودشان و ما بین اهل انجیل با انجیل و ما بین اهل قرآن با قرآن قضاوت می‏کنم آن‏چنان قضاوتی که بدرگاه خدا برود و بدرخشد. به خدا سوگند آیه‏ای از خدا در شبانه‏روز نازل نشد مگر آنکه من می‏دانستم درباره چه کسی نازل شده است. هیچ‏یک از این مردمی که تیغ بر سرشان گذر کرده نیست مگر اینکه در مورد او آیه‏ای نازل شده که او را در بهشت یا جهنم سوق می‏دهد. آنگاه مردی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین چه آیه‏ای درباره شما نازل شده؟ فرمود: مگر نشنیده‏ای که خدا می‏گوید: «أَ فَمَنْ کانَ عَلی‏ بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم از طرف خدا بینه دارد و من شاهد او و از آن اویم. [۹۷]

علی علیه‌السّلام هادی امّت

إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هادٍ [۹۸] ترجمه: ای پیامبر تو فقط هشدار دهنده‏ای و برای هر قومی رهبری است.

روایات متعددی از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در کتب معتبر اهل سنت نقل شده که‏ فرمود: من منذرم و علی هادی است.

حدیث: عن ابن عباس قال: لما نزلت‏ «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هادٍ» قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم انا المنذر و علی الهادی من بعدی و ضرب بیده الی صدر علی قال:انت هادی بعدی یا علی بک یهتدی المهتدون.

ترجمه: از ابن عباس نقل می‏کنند که: پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم دستش را بر سینه خود گذاشت و فرمود منم منذر! سپس به شانه علی اشاره کرد و فرمود: تویی هادی! و بوسیله تو بعد از من هدایت‏یافتگان هدایت می‏شوند و مانند این حدیث با مختصر تغییری در منابع اهل سنت آمده است. [۹۹]

علی علیه‌السّلام و پیامبر هم خانه در بهشت

الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبی‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ‏[۱۰۰] ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند، خوشا به‏ حالشان، و خوش سرانجامی دارند.

حدیث 1: سئل رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم عن طوبی قال: هی شجرة اصلها فی داری و فرعها علی اهل الجنة. ثم سئل عنها مرة اخری قال شجرة فی الجنة اصلها فی دار علی و فرعها علی اهل الجنة. فقیل له: سألناک عنها یا رسول‌الله فقلت اصلها فی داری ثمّ سألناک مرة اخری فقلت شجرة فی الجنة اصلها فی الدار علی و فرعها علی اهل الجنة فقال ان داری و دار علی واحدة.

ترجمه: حاکم حسکانی در کتابش روایت می‏کند از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم سوال شد از «طُوبی‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» فرمود: درختی در بهشت است که ریشه آن بر اهل بهشت سایه افکنده است. به ایشان عرض شد قبلاً از آن درباره شما پرسیدیم یا رسول‌الله! پس فرمودید ریشه‏اش در خانه من و شاخه‏اش روی سر اهل بهشت است و حالا می‏فرمایید ریشه‏اش در خانه علی و شاخه‏هایش بر اهل بهشت است؟ فرمود: آری خانه من و علی در بهشت یکی است و یک جا است. [۱۰۱]

حدیث 2:رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به عمر فرمود: ان فی الجنة لشجرة ما فی الجنة قصر و لا دار و لا منزل و لا مجلس الا و فیه عضن من اعضان تلک الشجرة و اصل تلک الشجرة فی داری ثم مضی علی ذلک ثلاثه ایام ثم قال رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: یا عمر ان فی الجنة لشجرة ما فی الجنة قصر و لا دار و لا منزل و لا مجلس الا و فیه عضن من اعضان تلک الشجرة اصلها فی دار علی بن ابی‌طالب قال عمر: یا رسول‌الله قلت ذلک الیوم ان اصل تلک الشجرة فی داری و الیوم قلت ان اصل تلک الشجرة فی دار علی؟ فقال رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: اما عملت ان منزلی و منزل علی فی الجنة واحد، و قصری و قصر علی فی الجنة واحد و سریری و سریر علی فی الجنة واحد.

ترجمه: ابوهریره نقل می‏کند که روزی رسول خدا به عمر فرمود: در بهشت درختی است در هیچ قصر و خانه و مجلسی در بهشت نیست مگر اینکه شاخه‏ای از شاخه‏های آن درخت در آن است و ریشه آن درخت در خانه من است سپس چند روز گذشت پیامبر فرمود ای عمر در بهشت درختی که در هیچ قصر و خانه و مجلسی در بهشت نیست مگر آنکه شاخه‏ای از شاخه‏های آن درخت در آن است و ریشه آن درخت در خانه علی است عمر گفت یا رسول‌الله قبلاً فرمودید ریشه آن درخت در خانه من است و اکنون می‏فرمایید ریشه آن در خانه علی است؟ حضرت فرمود مگر نمی‏دانی منزل من و علی و قصر من و علی و تخت من و علی در بهشت یکی است؟ [۱۰۲]

علی علیه‌السّلام دارای علم الکتاب

قُلْ کفی‏ بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ‏ [۱۰۳]: بگو کافی است خدا و آن‏کس که نزد او علم کتاب است. میان من و شما گواه باشد.

حدیث 1: سألت رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم عن قول اللّه تعالی: وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ‏ قال: ذاک اخی علی بن ابی‌طالب‏ .

ترجمه: از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم درباره قول خدا که فرمود «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ» پرسیدم مراد چه کسی است؟ فرمود: آن‏کس که نزد او علم الکتاب است علی بن ابی‌طالب است. [۱۰۴]

حدیث 2: حدثنی عبدالله بن عطاء قال: کنت جالسا مع ابی جعفر فی المسجد فرأیت ابنا لعبد اللّه بن سلام جالسا فی ناحیة فقلت لابی جعفر: زعموا ان ابا هذا عنده علم الکتاب یعنی عبدالله بن سلام فقال: لا انما ذاک علی بن ابی‌طالب.

این حدیث با تفصیل بیشتر در منابع دیگر از جمله مناقب ابن مغازلی آمده که ترجمه آن ذکر می ‏شود: ترجمه: محدث بزرگ حافظ ابن مغازلی نقل می‏کند و او سند را می‏رساند به علی بن حابس که می‏گوید: من و ابو مریم بر عبدالله بن عطاء وارد شدیم ابو مریم گفت حدیثی که از قول حضرت باقر علیه‌السّلام برای من روایت کرده بودی برای ما بگو عبدالله گفت: من پیش حضرت باقر علیه‌السّلام نشسته بودم که پسر عبدالله بن سلام بر ما گذر کرد، گفتم قربانت گردم این فرزند کسی است (عبدالله بن سلام) که علم کتاب نزد اوست؟ حضرت فرمود نه بلکه او رفیق شما علی بن ابی‌طالب‏ است که آیاتی از کتاب خدا درباره‏اش نازل شد:مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ‏ أَ فَمَنْ کانَ عَلی‏ بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ‏ إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا. [۱۰۵]

در کافی بسند خود از برید بن معاویه روایت کرده که در تفسیر آیه موردبحث فرمود: ما را منظور داشته که اولمان، و افضلمان و بهترین ما بعد از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم علی علیه‌السّلام است و در معانی بسند خود از خلف بن عطیه عوفی از ابی سعید خدری روایت کرده که گفت: من از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم از معنای گفتار خدای جل ثنائه که فرموده: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکتابِ» پرسش نمودم، فرمود: او جانشین برادرم سلیمان بن داود بود، گفتم: یا رسول‌الله! در آیه: «قُلْ کفی‏ بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ» منظور کیست؟ فرمود: او برادرم علی بن ابی‌طالب است و در تفسیر عیاشی از عبدالله بن عطا روایت کرده است که گفت خدمت حضرت أبی جعفر علیه‌السّلام عرض کردم این پسر عبدالله بن سلام بن عمران چنین معتقد است که منظور از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ» پدر اوست. آیا صحیح است، یا نه؟ فرمود: دروغ می‏گوید، منظور علی بن ابی‌طالب است. [۱۰۶]

علی علیه‌السّلام فرع شجره طیبه

أَ لَمْ تَرَ کیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کلِمَةً طَیبَةً کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ[۱۰۷] ترجمه: آیا ندیدی خدا چگونه مثل زده: سخنی پاک، که مانند درختی‏ پاک است که ریشه‏اش استوار و شاخه‏اش در آسمان است؟

حدیث: عن سلام الخثعمی قال: دخلت علی ابی جعفر محمد بن علی علیه‌السّلام فقلت: یا بن رسول‌الله قول اللّه تعالی: «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» قال: یا سلام الشجرة محمد، و الفرع علی امیرالمؤمنین، و الثمر الحسن و الحسین، و العضن فاطمة، و شعب ذلک الغصن الائمة من ولد فاطمة، و الورق شیعتنا و محبونا اهل البیت، فاذا مات من شیعتنا رجل تناثر من الشجرة ورقة، فاذا ولد لمحبّینا مولود اخضّر مکان تلک الورقة ورقة.
ترجمه: روایت می‏کنند با سند از سلام خثعمی که گفت داخل شدم بر علی ابی جعفر بن محمد بن علی و عرض کردم: ای پسر رسول خدا! قول خدا «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» یعنی چه؟ فرمود: ای سلام، شجرة و درخت، حضرت محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم است و تنه آن امیرالمؤمنین و میوه‏اش، حسن و حسین و شاخه‏اش، فاطمه و شاخه‏های کوچک آن ائمه از فرزندان فاطمه و برگ‏های آن شیعیان و دوستان ما اهل‌بیت علیهم السّلام هستند هر کدام از شیعیان ما از دنیا برود برگی از این درخت جدا شده و هر مولودی به دنیا بیاید برگی در این درخت سبز می‏شود. [۱۰۸]

علی علیه‌السّلام همنشین بهشتی پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم

«وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ»[۱۰۹]  ترجمه: و آنچه کینه (و شائبه‏های نفسانی) در سینه‏های آنان است بر کنیم، برادرانه بر تخت‏هایی روبروی یکدیگر نشسته‏اند.

حدیث: عن احمد بن حنبل باسناده عن یزید بن ابی او فی قال: ان النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم لعلی علیه السّلام: انت معی فی قصری فی الجنة مع ابنتی فاطمة، و انت اخی و رفیقی ثم تلا رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: اخوانا علی سرر متقابلین.
ترجمه: از احمد بن حنبل روایت شده که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به علی علیه‌السّلام فرمود: ای علی! تو با من در قصر بهشت هستی، در کنار آن دخترم فاطمه، ای علی! تو برادر من و رفیق من هستی. سپس حضرت این آیه را تلاوت کرد: برادرانه بر تخت‏هایی روبروی یکدیگر نشسته ‏اند. [۱۱۰]

علی علیه‌السّلام أَهْلُ الذِّکرِ

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏ [۱۱۱] ترجمه: و نفرستادیم پیش از تو مگر مردانی را که وحی می‏فرستادیم بدیشان، پس بپرسید اهل کتاب را اگر شما نمی‏دانید.

حدیث: عن جابر الجعفی قال: لمّا نزلت‏ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قال علی علیه‌السّلام نحن اهل الذکر.

جابر جعفی گفت: وقتی آیه‏ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ ... نازل شد حضرت علی علیه‌السّلام فرمود: اهل ذکر ما هستیم. [۱۱۲]

عن سدی قال: کنت عند عمر بن الخطاب اذا اقبل الیه کعب بن الاشراف و مالک بن الضیف و حی بن اخطب فقالوا: ان فی کتابک: وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ‏ [۱۱۳] اذا کانت سعة جنة واحدة کسبع سموات و سبع ارضین فالجنان کلها یوم القیامة این تکون؟ فقال عمر: لا اعلم فبینما هم فی ذلک اذ دخل علی بن ابی‌طالب، فقال: أ فی شی کنتم؟ فالقی الیهودی المسأله علیه. فقال لهم: خبرونی ان النهار اذا اقبل اللیل این تکون؟ قالوا له: فی علم اللّه. فقال له کذلک الجنان تکون فی علم اللّه فجاء علی الی النبی و اخبره بذلک فنزل قوله تعالی‏ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.

ترجمه: سدی نقل می‏کند نزد عمر بودند کعب و مالک و حی بن اخطب آمدند و پرسیدند در کتاب شما آیه‏ای است که می‏گوید عرض بهشت به اندازه آسمان‏ها و زمین است. اگر یک بهشت چنین توسعه دارد بقیه باغهای بهشت کجا هستند؟ عمر گفت نمی‏دانم. آنها به علی علیه‌السّلام برخورد کردند و مسأله را پرسیدند؟ حضرت فرمود وقتی روز می‏رود و شب می‏آید روز کجاست؟ آنها گفتند در علم خدا، علی هم فرمود بهشت‏های دیگر هم در علم خدا هستند آنگاه خدمت حضرت رسول خدا رسیدند و ماوقع را به ایشان خبر دادند آیه‏ فَسْئَلُوا ... از اهل ذکر سوال کنید نازل شد. [۱۱۴]

کلمات حضرت و قضاوت‏های امام، گوشه‏ ای از علم خدادادی او را بیان می‏کند. آورده‏اند زن مجنونی در زمان عمر، مرتکب زنا شده و باردار شد عمر دستور داد او را رجم کنند امام علی علیه‌السّلام فرمود آیا قول رسول خدا را نشنیده‏ای که سه نفر تکلیف ندارند اول دیوانه تا عاقل شود و دوم بچه تا بزرگ شود و سوم خوابیده تا بیدار شود. پس عمر گفت اگر علی علیه‌السّلام نبود عمر هلاک می‏شد. [۱۱۵]

علی علیه‌السّلام از بین برنده باطل

وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً [۱۱۶] ترجمه: و بگو حق آمد و باطل نابود شد. آری، باطل نابود شدنی است.

حدیث: عن ابی هریره قال: قال لی جابر بن عبدالله: دخلنا مع النبی مکة و فی البیت و حوله ثلاث مائه و ستون صنما یعبد من دون اللّه، فامر بها رسول‌الله فالقیت کلها لوجهها، و کان علی البیت صنم طویل یقال له: هبل، فنظر رسول‌الله الی امیرالمؤمنین و قال له: یا علی ترکب علی او ارکب علیک لا لقی هبل عن ظهر الکعبة. قلت: یا رسول‌الله بل ترکبنی. فلما جلس علی ظهری لم استطع حمله لثقل الرسالة، فقلت: یا رسول‌الله ارکبک، فضحک و نزل فطأطأ لی ظهره و استویت علیه، فو الذی فلق الجنة و برأ النسمة لواردت ان امس السماء لمسستها بیدی‏ فالقیت هبل عن ظهر الکعبه فانزل اللّه تعالی: وَ قُلْ جاءَ الْحَقُ‏ یعنی قول: لا اله الا اللّه، محمد رسول‌الله‏ «وَ زَهَقَ الْباطِلُ» یعنی و ذهب عبادة الاصنام‏ «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» یعنی ذاهبا. ثم دخل البیت فصلی فیه رکعتین.

ترجمه: ابو هریره با سند از جابر بن عبدالله روایت کند که گفت با پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم داخل مکه شدیم 360 بت وجود داشت که عبادت می‏شدند، پیامبر دستور داد همه آنها را از بین ببرند در میان آنها بت بزرگی بود بنام هبل. پیامبر نگاهی به امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام کرد و فرمود: یا علی! بر من سوار شو یا من بر تو، تا این بت بزرگ را از پشت‏بام کعبه به پایین اندازیم، علی گفت: یا رسول‌الله! شما بر من سوار شوید امام گفت: وقتی رسول‌الله پا به پشت من نهاد احساس کردم قدرت تحمل ایشان را ندارم و این از وزانت رسالت بود عرض کردم یا رسول‌الله من بر پشت شما قرار می‏گیرم پیامبر خنده‏ای کرد و پشت خویش را برای من آماده نمود و من بر دوش حضرت قرار گرفتم. قسم به خدایی که دانه را آفرید در آن هنگام اگر اراده می‏کردم آسمان را دست بکشم می‏توانستم (احساس بلندی عجیبی می‏کردم) آنگاه هبل را از پشت‏بام کعبه انداختم. پس خداوند تعالی این آیه را نازل کرد: «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ» یعنی لا اله الّا اللّه، محمد رسول‌الله‏ «وَ زَهَقَ الْباطِلُ» یعنی عبادت بتها دورانش تمام شد «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» باطل رفتنی است سپس داخل کعبه شده و دو رکعت در آنجا نماز گزاردند. [۱۱۷]

مانند این حدیث و با مختصر تغییری، که در آن جریان بالا رفتن علی علیه‌السّلام از دوش پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نیز بیان شده باشد در کثیری از آثار محدثین اهل سنت با اسناد مختلف آمده است . [۱۱۸]

علی علیه‌السّلام دارای زینت زهد

إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَها [۱۱۹] ترجمه: در حقیقت ما آنچه را که بر زمین است زیوری برای آن قرار دادیم.

حدیث: عن قتادة عن عطاء عن عبدالله ابن مسعود و من طرق آخر عن عمار بن یاسر قال: سمعت رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم یقول لعلی: «یا علی ان اللّه زینّک» بزینه لم یزین العباد باحسن منها: «بغّض الیک الدنیا، و زهّدک فیها، و حبّب الیک الفقراء. «فرضیت بهم اتباعا، و رضوا بک اماما»

روایت نقل می‏کنند از عمار بن یاسر که گفت شنیدم رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به علی علیه‌السّلام می‏فرمود: ای علی! خداوند ترا به زینتی مزین کرده که احدی از مردم به بهتر از آن زینت مزین نشده‏اند. یکی اینکه دنیا را مبغوض تو قرار داد و ترا در دنیا زاهد گردانید و دیگر اینکه فقراء را نزد تو محبوب کرد و تو راضی شدی که آنها پیرو تو باشند و آنها نیز راضی باینکه تو امام آنها باشی‏. [۱۲۰]

علی علیه‌السّلام محبوب دل مومنین

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا [۱۲۱] ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند. به زودی خدای رحمان برای آنان محبتی در دلها قرار می‏دهد.

احادیث زیادی در تفسیر این آیه به طرق مختلف از ابن عباس، از زید بن علی، از صحابه، از محمد بن حنیفه، از سعید بن خدری، از جابر بن عبدالله و دیگران نقل شده است که این آیه در مورد علی علیه‌السّلام نازل شده است. و مضمون احادیث این است: مؤمنی نیست مگر اینکه در قلب او محبت علی علیه‌السّلام می‏باشد از باب نمونه به بعضی از منابع و محتوای نقل آنها اشاره می‏شود:

حدیث: عن البراء بن عازب قال: قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم لعلی بن ابی‌طالب: یا علی قل اللهم اجعل لی عندک عهدا، و اجعل لی فی قلوب المؤمنین مودة. فانزل اللّه تعالی‏ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» قال: انزلت فی علی بن ابی‌طالب.

از براء بن عازب نقل می‏کنند که رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به علی علیه‌السّلام فرمود: بگو خداوندا برای من عهدی نزد خودت قرار بده و در دلهای مؤمنان مؤدت مرا بیفکن در این هنگام آیه‏ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ... نازل گردید. [۱۲۲]

از محمد بن حنیفه در تفسیر همین آیه نقل می‏کنند که هیچ فرد باایمانی پیدا نمی‏شود مگر اینکه در درون قلبش محبت علی و خاندان او است. امام علی علیه‌السّلام فرمود: اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم که مرا دشمن دارد هرگز دشمن نخواهد داشت و اگر تمام دنیا را در کام منافق فروریزم که مرا دوست دارد دوست نخواهد داشت این به‌خاطر آن است که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به‏صورت یک حکم قاطع به من فرموده است: ای علی هیچ مؤمنی تو را دشمن نخواهد داشت و هیچ منافقی محبت تو را در دل نخواهد داشت.

علی علیه‌السّلام اوج شرح صدر و امیر بیان

قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یفْقَهُوا قَوْلِی وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی [۱۲۳] ترجمه: گفت: پروردگارا، سینه‏ام را گشاده گردان، و کارم را برای من آسان ساز، و از زبانم گره بگشای تا سخنم را بفهمند. و برای من دستیاری از کسانم قرار ده، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار کن.

از روایاتی که در کتب دانشمندان اهل‌سنت وارد شده، استفاده می‏شود که پیامبر اسلام صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نیز همین مسائل را که موسی برای پیش‏برد اهدافش از خدا خواسته بود، خواست. با این تفاوت که به‏جای نام هارون، نام امیرالمؤمنین را نهاد. پیامبر از درگاه خداوند تقاضا کرد که: پروردگارا! من از تو همان تقاضا می‏کنم که برادرم موسی آن را تقاضا کرد. ای خدا! از تو می‏خواهم سینه‏ام را گشاده داری و کارها را بر من آسان کنی، گره از زبانم بگشایی تا سخنانم را درک کنند علی را که برادر من است و از اهل‌بیتم برای من وزیر قرار دهی پشتم را با او محکم کن و او را در کار من شریک گردان تا تو را بسیار تسبیح گوییم و تو را بسیار یاد کنیم که تو به حال ما بصیر و بینایی.

عده زیادی از بزرگان علماء و محدثین نزدیک بهمین مضمون را نقل‏ کرده‏اند به یک نمونه آن اکتفا می‏شود:

عن حذیفه بن اسید قال: اخذ النبی علیه‌السّلام بید علی بن ابی‌طالب فقال: ابشر و ابشر، ان موسی دعا ربه ان یجعل له وزیرا من اهله هارون، و انّی ادعو ربی ان یجعل لی وزیرا من اهلی علی اخی اشدد به ظهری و اشرکه فی امری. [۱۲۴]

علی علیه‌السّلام ستیزه گر حامی الله

هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ‏ [۱۲۵] ترجمه: این دو گروه دشمنان یکدیگرند که درباره پروردگارشان باهم ستیز می‏کنند.

حدیث: عن قیس‏ بن عباد قال: سمعت اباذر لقسم قسما ان قوله تعالی‏ «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» نزلت فی الذین برزوا یوم بدر، حمزه و علی و عبیدة بن الحرث و عتبه و شیبه و الولید بن عتبة.

ترجمه: از قیس بن عباده نقل شده است که گفت: روز جنگ بدر، سه نفر از مسلمانان، علی علیه السّلام، حمزه و عبیدة بن حارث بن عبد المطلب به میدان نبرد آمدند و به ترتیب ولید بن عتبه و عتبه بن ربیعه و شیبه بن ربیعه را از پای درآوردند. سپس آیه فوق نازل شد، و سرنوشت این مبارزان را بیان کرد. ابو ذر سوگند یاد می‏کرد که این آیه درباره مردان فوق نازل شده‏ است. [۱۲۶]

علی علیه‌السّلام منصوب در واقعه انذار عشیره اقربین

وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ‏ [۱۲۷].ترجمه: و خویشان نزدیکت را هشدار ده.

براساس آنچه در تواریخ اسلامی آمده، پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در سال سوم بعثت رسما مأمور ابلاغ دعوت به توحید شد زیرا تا آن زمان دعوت مخفیانه انجام می‏گرفت و تعداد کمی اسلام را پذیرا شده بودند اما هنگامی که آیه: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ‏ و آیه‏ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ‏ 94 حجر نازل گردید، پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم مأمور شد دعوت خود را آشکار سازد و نخست از خویشاوندان شروع کند و این آیه در همین مورد است. حدیث: عن براء قال: لما نزلت: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ‏ جمع رسول‌الله بنی عبد المطلب و هم یومئذ اربعون رجلا، الرجل منهم یاکل المسنة و یشرب العس، فأمر علیا برجل شاة فآدمها ثم قال: ادنوا بسم اللّه فدنا القوم عشرة فاکلوا حتی صدروا، ثم دعا بقعب من لبن فجرع منه جرعة ثم قال لهم: اشربوا ببسم اللّه فشرب القوم حتی رووا فبدرهم ابو لهب فقال: هذا ما اسحرکم به الرجل!! فسکت النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم یومئذ فلم یتکلم، ثم دعاهم من الغد علی مثل ذلک من الطعام و الشراب ثم انذرهم رسول‌الله فقال یا نبی عبد المطلب انی انا النذیر الیکم من اللّه عزّ و جلّ و البشیر لما یجی‏ء به احدکم جئتکم بالدنیا و الاخرة فاسلموا و اطیعونی تهتدوا، و من یواخینی منکم و یوازرنی؟ و یکون ولیی و وصیی بعدی و خلیفتی فی اهلی و یقضی دینی؟ فسکت القوم، و اعاد ذلک ثلاثا کل ذلک یسکت القوم و یقول علی: انا. فقال: انت. فقام القوم و هم یقولون لابی طالب: اطع ابنک فقد امّره علیک!!

ترجمه: پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم بستگان نزدیکش را به خانه ابوطالب دعوت کرد آنها در آن روز حدود 40 نفر بودند و از عموهای پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم ابوطالب، حمزه، و ابولهب حضور داشتند پس از صرف غذا هنگامی‌که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم خواست وظیفه خود را ابلاغ کند ابولهب با گفته‏های خود زمینه را از میان برد لذا فردای همان روز دوباره پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم آنها را دعوت کرد، بعد از صرف غذا چنین فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب به خدا سوگند، هیچ جوانی را در عرب نمی‏شناسم که برای قومش چیزی بهتر از آنچه من آورده‏ام آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‏ام و خداوند به من دستور داده است که شما را دعوت به این آیین کنم کدام‌یک از شما مرا در این امر یاری خواهید کرد تا برادر من و وصی من و جانشین من باشید؟ جمعیت همگی سر باززدند جز علی علیه‌السّلام که از همه کوچک‌تر بود، برخاست و عرض کرد: ای پیامبر خدا! من در این راه یارویاور تو هستم. پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم دست بر گردن علی علیه‌السّلام نهاد و فرمود: ان هذا اخی و وصیتی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا «این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید» جمعیت از جا برخاستند درحالی‏که خنده تمسخرآمیزی بر لب داشتند و به ابوطالب می‏گفتند به تو دستور می‏دهد که گوش‌به‌فرمان پسرت باشی و از وی اطاعت نمایی. [۱۲۸]

این حدیث را با مختصر تغییری، بسیاری از دانشمندان و علماء اهل تسنن در آثارشان آورده‏اند [۱۲۹]

علی علیه‌السّلام مخلص درگاه الهی

وَ مَنْ یسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‏ [۱۳۰] ترجمه: و هرکس خود را درحالی‏که نیکوکار باشد تسلیم خدا کند قطعا در ریسمان استوارتری چنگ زده است.

حدیث: عن انس بن مالک فی قوله: «وَ مَنْ یسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ» قال: نزلت فی علی ابن ابی‌طالب، کان اول من اخلص للّه الایمان و جعل نفسه و عمله للّه.
ترجمه: از انس ابن مالک درباره آیه مذکور روایت می‏کنند که درباره علی بن ابی‌طالب نازل شده است علی اول مخلص بود برای خدا از جهت ایمان. او بود که خود و عملش را خالصا برای خدا قرار داد. ش[۱۳۱]

در حدیثی که در تفسیر برهان از طرق اهل‌سنت از امام علی بن موسی‌الرضا علیه‌السّلام از پیامبر گرامی اسلام نقل شده چنین آمده: بعد از من فتنه‏ای تاریک و ظلمانی خواهد بود تنها کسانی از آن رهائی می‏یابند که به عروة الوثقی چنگ زنند عرض کردند: یا رسول‌الله سید الاوصیاء کیست؟ فرمود امیرالمؤمنان. عرض کردند: امیر المؤمنان کیست؟ فرمود: مولای مسلمانان و پیشوای آنان بعد از من، باز برای اینکه پاسخ صریح‏تری بگیرند عرض کردند: او کیست؟ فرمود برادرم علی ابن ابی‌طالب علیه السّلام.

علی علیه‌السّلام مومن به تمام معنا و سخنور و جنگجو

أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کمَنْ کانَ فاسِقاً لا یسْتَوُونَ‏ [۱۳۲] ترجمه: آیا کسی که مومن است چون کسی است که نافرمان است؟ یکسان نیستند. حدیث: عن ابن عباس قال: انتدب علی و الولید بن عقبه فقال الولید لعلی: انا احد منک سنانا و اسلط منک لسانا و املأ منک حشوا فی الکتیبة فقال له علی: اسکت یا فاسق فانزل اللّه تعالی هذه الایة.

جمعی از مفسران بزرگ در ذیل این آیه نقل کرده‏اند که روزی ولید بن عقبه (همان کسی که در داستان جمع‏آوری زکات از طایفه بنی المصطلق آنها را متهم به قیام بر ضد اسلام کرد و خداوند در سوره حجرات در آیه 6 او را تکذیب نموده و فاسق خواند: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا) به علی عرض کرد: من از تو زبانی گسترده‏تر و فصیح‏تر و نیزه‏ای تیزتر دارم یعنی هم سخنورتر و هم جنگجوترم. علی علیه‌السّلام در پاسخ او فرمود: این‏چنین نیست که تو می‏گویی ای فاسق. در اینجا بود که آیه فوق نازل شد. اين روايات را صاحب مجمع‌البیان از واحدى از ابن عباس، و نيز سيوطى در الدر المنثور از كتاب اغانى، و واحدى و ابن عدى و ابن مردويه و خطيب و ابن عساكر از ابن عباس، و نيز از ابن اسحق و ابن جرير، و از ابن ابى حاتم از سدى از ابن عباس نقل كرده، و نيز از ابن ابى حاتم از ابن ابى ليلى، نظير آن را روايت كرده است. دانشمندان ديگر اهل تسنن نيز آن را نقل كرده‏اند.[۱۳۳]

علی علیه‌السّلام عاشق و منتظر شهادت

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ [۱۳۴] ترجمه: از میان مؤمنان مردانی‏اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا می‏کنند برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در انتظارند و هرگز (عقیده خود را) تبدیل نکردند.

حدیث: سئل علی و هو علی منبر الکوفة عن قوله تعالی: رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ. فقال: اللهم اغفر، هذه الایة نزلت فی و فی عمی حمزة و فی ابن عمی عبیدة بن الحارث بن عبد المطلب، فاما عبیدة فقضی نحبه شهیدا یوم بدر و اما حمزة فقضی نحبه شهیدا یوم احد، و اما انا فانتظر اشقاها یخضب هذه من هذا- و اشار الی لحیته و راسه-.

ترجمه: درحالی‏که علی علیه‌السّلام در کوفه، بالای منبر بود از او در مورد آیه‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ... سؤال شد؟ فرمود آیه درباره ما نازل شده است و من به خدا همان کسی هستم که انتظار (شهادت) را می‏کشم. ریشم با خون سرم توسط شقی‏ترین مردم خضاب خواهد شد این آیه درباره من و عمویم حمزه و پسرعمویم عبیدة نازل شده است عمویم در روز احد کشته شد و پسرعمویم در بدر و من منتظرم. [۱۳۵]

علی علیه‌السّلام دارای مدال «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین»

وَ کفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ‏ 25 احزاب. ترجمه: و خدا زحمت جنگ را از مؤمنان برداشت.

حدیث: عن ابن عباس فی قوله‏ «وَ کفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ» قال: کفاهم اللّه القتال یوم الخندق بعلی بن ابی‌طالب حین قتل عمر و بن عبد ود و شرح هذه القصه‏ فیما اخبرناه الحاکم الوالد ... عن حذیفه قال: لما کان یوم الخندق عبر و عمر بن عبد ود حتی جاء فوقع علی عسکر النبی فناد البراز. فقال رسول‌الله: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد الا علی ابن ابی‌طالب فانه قام فقال النبی: اجلس، ثم قال النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد، فقام الیه علی فقال: انا له. فقال النبی: اجلس ثم قال النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم لاصحابه: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد، فقام علی فقال: انا له. فدعاه النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فقال: انه عمرو بن عبد ود. قال: و انا علی بن ابی‌طالب فالیه درعه ذات الفضول و اعطاه سیفه ذو الفقار و عممه بعمامته السحاب علی رأس تسقة اکوار ثم قال له: تقدم، فقال النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم لما ولی: اللهم احفظه من بین یدیه و خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدمیه. فجاء حتی وقف علی عمرو فقال: من انت؟ فقال عمرو: ما ظنت انی اقف موقفا اجهل فیه، انا عمرو بن عبد ود، فمن انت؟ قال: انا علی ابن ابی‌طالب فقال: الغلام الذی کنت اراک فی حجر ابی‌طالب؟ قال: نعم. قال: ان اباک کان لی صدیقا و انا اکره ان اقتلک. فقال له علی: لکنی لا اکراه ان اقتلک، بلغنی انک تعلقک باستار الکعبة و عاهدت اللّه عز و جل ان لا یخیرک رجل بین ثلاث خلال الّا اخترت منها خلة؟ قال: صدقوا. قال اما ان ترجع من حیث جئت. قال: لا تحدث بها قریش. قال او تدخل فی دیننا فیکون لک مالنا و علیک ما علینا. قال و لا هذه. فقال له علی فانت فارس و انا راحل فنزل عن فرسه و قال: ما لقیت من احد ما لقیت من هذه الغلام! ثم ضرب وجه فرسه فادبرت، ثم اقبل الی علی، و کان رجلا طویلا یداوی دبر البعیرة و هو قائم و کان علی فی تراب دق و لا یثبت قدماه علیه فجعل علی ینکص الی ورائه یطلب جلدا من الارض یثبت قدمیه و یعلوه عمرو بالسیف فکان فی درع عمرو قصر فلما تشاک بالضربة تلقاها علی بالترس فلعق ذیاب السیف فی رأسه علی و تسیف علی رجلیه بالسیف من اسفل فوقع علی قفاه فثارت بینهما عجاجة فسمع علی یکبر، فقال رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: قتله و الذی نفسی بیده فکان اول من ابتدر العجاج علی یمسح سیفه بدرع عمرو، فکبر (عمر بن خطاب) فقال: یا رسول‌الله قتله. فجّز علی رأسه ثم اقبل یخطر فی مشیته، فقال له رسول‌الله: یا علی ان هذه مشیة یکرهها اللّه عز و جل الا فی هذه الموضع فقال رسول‌الله لعلی: ما منعک من سلبه و کان ذو سلب؟ فقال: یا رسول‌الله انه تلقانی بعورته فقال النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم بشّر یا علی فلو وزن الیوم عملک بعمل امة محمد لرحج عملک بعملهم و ذلک انه لم یبق بیت عن بیوت المسلمین الا و قد ذحله عزّ بقتل عمرو. علماء اهل سنت به چند طرق نزول این آیه را در مورد علی علیه‌السّلام می‏دانند یکی از آنها آن روایتی است که از ابن عباس نقل می‏کند و او می‏گوید: خداوند در این میدان با قتل عمرو بن عبد ود در روز خندق توسط علی علیه السّلام، مؤمنان را از جنگ بی‏نیاز کرد [۱۳۶]

اجمال ترجمه و شرح حدیث: لشکر احزاب زورمندترین دلاوران عرب را به همکاری در این جنگ دعوت کرده بود از میان آنها 5 نفر از همه مشهورتر بودند: عمر بن عبد ود و عکرمه ابن ابی جهل و هبیره و نوفل و ضرار. آنها در یکی از روزهای جنگ، برای نبرد تن‏به‏تن آماده شدند لباس رزم در بر پوشیدند و از نقطه باریکی از خندق که از تیررس سپاهیان اسلام نسبتا دور بود با اسب خود، به‌جانب دیگر خندق پرش کردند و در برابر لشکر اسلام حاضر شدند که از میان اینها عمرو بن عبد ود از همه نام‏آورتر بود. او که مغزش از غرور خاصی لبریز بود و سابقه زیادی در جنگ داشت جلو آمد و مبارز طلبید صدای خود را بلند کرد و نعره برآورد. طنین فریاد هل‌من‌مبارز او در میدان احزاب پیچید و چون کسی از میان مسلمانان آماده مقابله با او نشد جسورتر گشت و عقاید مسلمانان را به سخریه کشید و گفت شما که می‏گویید کشتگانتان در بهشت هستند و مقتولین ما در دوزخ، آیا یکی از شما نیست که من او را به بهشت بفرستم یا او مرا به دوزخ اعزام کند. پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمان داد یک نفر برخیزد و شر این مرد را از سر مسلمانان کم کند. اما هیچ‏کس جز علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام آماده این جنگ نشد. پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به او فرمود: این عمرو بن عبد ود است. علی علیه‌السّلام عرض کرد من آماده‏ام هرچند عمرو باشد. پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به او فرمود نزدیک بیا، عمامه بر سرش پیچید و شمشیر مخصوصش ذوالفقار را به او بخشید و برای او دعا کرد: خداوندا او را از پیشرو و پشت سر و از راست و چپ و از بالا و پایین حفظ کن. علی علیه‌السّلام به‌سرعت به وسط میدان آمد و در اینجا بود که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم جمله معروف: «برز الایمان کله الی الشرک کله» را فرمود: یعنی تمام آینه ایمان (امروز) در برابر تمام آینه کفر است. عمر وقتی از زیر آن روپوش آهنی این رجز را شنید، پرسید: تو کیستی؟ فرمود: علی هستم، پرسید: پسر عبد منافی؟ فرمود: پسر ابی‌طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف، عمرو گفت: ای برادرزاده غیر تو کسی می‏آمد که مسن‏تر از تو بود، از قبیل عموهایت، چون من از ریختن خون تو کراهت دارم. علی علیه‌السّلام فرمود: و لکن به خدا سوگند من هیچ کراهتی از ریختن خون تو ندارم، عمرو از شنیدن این پاسخ سخت خشمناک شد قصد حمله به حضرت را کرد. علی علیه‌السّلام نخست او را دعوت به اسلام کرد. او نپذیرفت، سپس او را به ترک میدان دعوت کرد، از آن هم ابا کرد، و این را برای خود ننگ و عار دانست. سومین پیشنهادش این بود که از مرکب پیاده شوند و جنگ تن‏به‏تن به‏صورت پیاده انجام گیرد، عمرو خشمگینانه از مرکب پیاده شد و گفت من باور نمی‏کنم کسی از عرب چنین پیشنهادی به من کند شمشیر خود را از غلاف کشید، شمشیری چون شعله آتش با خشم و به‌طرف علی حمله‏ور شد علی علیه‌السلام با سپر خود به استقبالش رفت و عمرو شمشیر خود را بر سپر او فرود آورده، دو نیمش کرد و از شکاف آن فرق سر آن جناب را هم شکافت. علی علیه‌السّلام با استفاده از یک‏ شیوه جنگی با چابکی فراوان از فرصت استفاده کرد، شمشیر را در ساق پای او جای داد و قامت رشید عمرو به روی زمین درغلتید، گرد و غباری غلیظی بر خواسته بود هیچ‏یک از دو لشکر نمی‏دانستند پیروز کدام‌یک از آن دو نفرند، جمعی از منافقان فکر می‏کردند علی علیه‌السّلام به دست عمرو کشته شد اما ناگهان صدای علی به تکبیر بلند شد و همه مؤمنان منتظر نتیجه قطعی بودند. علی علیه‌السّلام درحالی‏که خون از سرش می‏چکید، آرام‏آرام به‏سوی لشکرگاه بازمی‏گردد و لبخند پیروزی بر لب، و پیکر عمرو بی‏سر در گوشه‏ای از میدان افتاده بود. رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: به آن خدایی که جانم در دست اوست علی او را کشت و اولین کسی بود که به‌سوی گرد و غبار دوید عمر بن خطاب بود که رفت و برگشت و گفت: یا رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم عمرو را کشت. حذیفه می‏گوید: رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به وی فرمود: ای علی بشارت باد تو را که اگر امروز در یک کفه میزان و عمل تمامی امت در کفه دیگر گذاشته شود، عمل تو سنگین‏تر است. «فلو وزن الیوم عملک بعمل امة محمد لرجح عملک بعملهم» در حدیث دیگری وارد شده که «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» (ارزش ضربه علی علیه‌السّلام در روز جنگ خندق به عمرو بن عبد ود، بالاتر از عبادت جن و انس است) برای اینکه هیچ خانه از خانه‏های شرک نماند مگر آنکه مرگ عمرو خواری را در آن وارد کرد [۱۳۷] ، همچنان که که هیچ خانه‏ای از خانه‏های اسلام نماند مگر آنکه با کشتن عمر عزت را در آن داخل نمود. حاکم نیشابوری دانشمند معروف اهل سنت همین سخن پیامبر را با تعبیر دیگری آورده است: لمبارزة علی ابن ابی‌طالب لعمرو بن عبد ود یوم الخندق افضل من اعمال امتی الی یوم القیامة. [۱۳۸]

علی علیه‌السّلام طاهر و مطهَّر

إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً [۱۳۹] ترجمه: خدا فقط می‏خواهد آلودگی را از شما خاندان (پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.

حدیث: و قد کثرت الروایة فیه فمنها روایة انس بن مالک الانصاری: ان رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم کان یمر بباب فاطمة سته اشهر اذا خرج الی صلاة (الصبح) یقول: الصلاة یا اهل البیت‏ إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً. [۱۴۰]

ترجمه و شرح: در اینکه این آیه شریفه در شأن اهل‌بیت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نازل شده است شکی نیست و اهل‌بیت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم علی علیه‌السّلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه‌السّلام و حسین علیه‌السّلام می‏باشند و روایات در این مورد به حد تواتر است چه اهل‌بیت را شامل افراد نامبرده بدانیم چنانچه روایاتی بر آن دلالت دارد و چه زن‌های پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم را داخل در اهل‌بیت ایشان بدانیم چنانچه عده‏ای معتقدند چراکه گفته‏اند بیان تطهیر اهل‌بیت در لابه‌لای آیات مربوط به همسران پیامبر آمده است و سیاق آیه حکم می‏کند اهل‌بیت پیامبر شامل زنان ایشان هم باشد باید گفت قدر مسلم پذیرفته شده آن است که مصداق اتم و اکمل و بارز اهل‌بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، حضرت علی علیه‌السّلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیه‌السّلام و حسین علیه‌السّلام می‏باشند و روایات زیادی از طریق اهل‌سنت هم بر این مدعا گواهی می‏دهند آنان که اهل‌بیت نبی را منحصر به افراد یاد شده دانسته و زنان پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم را داخل در اهل او نمی‏دانند ادله‏ای در جای خود بیان داشته‏اند که در مقام اثبات آن معنی، باید به آنها رجوع کرد ولی ابتدایی‏ترین دلیل آنها این است که سیاق آیه تغییر کرده است چون ضمیرهای جمع مؤنث که به زنان پیامبر برمی‏گردد یکباره به جمع مذکر تبدیل گشته است و این مطلب نشان می‏دهد که این فقره آیه، محتوایی، جدایی از بقیه آیات دارد.

به ‏هرحال کلمه «انما» در آیه انحصار خواست خدا را می‏سازد و می‏فهماند که خدا خواسته رجس و پلیدی را تنها از اهل‌بیت پیامبر دور کند و به آنان عصمت دهد و کلمه «اهل‌البیت» چه اینکه صرفاً برای اختصاص باشد تا غیر اهل خانه داخل در حکم نشوند و چه اینکه این کلمه نوعی مدح باشد و چه ندا و به معنای (ای اهل‌بیت) بوده باشد به‏هرحال دلالت دارد بر اینکه دور کردن‏ رجس و پلیدی از آنان و تطهیرشان مسئله‌ای است مختص به آنان و کسانی که مخاطب در کلمه «عنکم» هستند؛ بنابراین در آیه شریفه در حقیقت دوتا قصر و انحصار بکار رفته، یکی انحصار اراده و خواست خدا در بردن و دور کردن پلیدی و تطهیر اهل‌بیت، دوم انحصار این عصمت و دوری از پلیدی در اهل‌بیت. [۱۴۱]

بنابراین آیه در مورد اهل‌بیت است حتی کسانی که آیه را مخصوص به پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین ندانسته‏اند معنای وسیعی برای آن قائل شده‏اند که هم این بزرگواران را شامل می‏شود و هم همسران پیامبر را یا هر دو را بیان کرده‏اند [۱۴۲]

ولی روایات زیادی موجود است که نشان می‏دهد آیه مخصوص این بزرگواران است و کثیری از منابع اهل سنت با این قضیه اذعان دارند که همسران حضرتش در این معنا داخل نیستند صحيح مسلم 2/ 231؛ صحيح الترمذى 2/ 393؛ مسند ابن حنبل 6/ 313.هرچند از احترام متناسب و مخصوص به خود برخوردار دارند اینک بخشی از آن روایات را ذیلاً از نظر می‏گذرانیم:

1- روایاتی از خود همسران پیامبر نقل شده و می‏گوید: هنگامی‌که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم سخن از این آیه شریفه می‏گفت ما از او سؤال کردیم که جزء آن هستیم فرمود: شما خوبید اما مشمول این آیه نیستید! از آن جمله روایتی است که ثعلبی در تفسیر خود از ام سلمه‏ نقل کرده که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در خانه خود بود که فاطمه علیهاالسلام پارچه حریری نزد آن حضرت آورد پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: همسر و دو فرزندانت حسن و حسین را صدا کن، آنها را آورد سپس غذا خوردند، بعد پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم عبایی بر آنها افکند و گفت: اللهم هؤلاء اهل‌بیتی و عترتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا «خداوندا اینها خاندان منند پلیدی را از آنها دور کن و از هر آلودگی پاکشان گردان» و در اینجا آیه‏ إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ ... ازل شد ... من گفتم آیا من هم با شما هستم ای رسول خدا! فرمود: «انک الی خیر» تو بر خیر و نیکی هستی.[۱۴۳]

ثعلبی خود از عایشه نقل می‏کند:هنگامی که از او درباره جنگ جمل و دخالت او در جنگ ویرانگر سؤال کردند (با تأسف) گفت: این یک تقدیر الهی بود و هنگامی‌که درباره علی علیه‌السّلام از او سؤال کردند، گفت: آیا از من درباره کسی سؤال می‏کنی که محبوب‏ترین مردم نزد پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم بود و از کسی می‏پرسی که همسر محبوب‏ترین مردم نزد رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم بود من با چشم خود، فاطمه و حسن و حسین را دیدم که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم آنها را در زیر لباسی جمع کرده بود و فرمود: خداوندا اینها خاندان من هستند و حامیان من، رجس را از آنها ببر و از آلودگی‏ها پاکشان فرما. من عرض کردم ای رسول خدا آیا من هم از آنها هستم؟ فرمود: دور باش تو بر خیر و نیکی هستی [۱۴۴] این‏گونه روایات به‌صراحت می‏گوید زنان پیامبر جزء عنوان اهل‌بیت نیستند.

2- روایات بسیار فراوانی در مورد حدیث فوق به طور اجمال وارد شده که از همه آنها استفاده می‏شود پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و یا به خدمت او درآمدند پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم عبایی بر آنها افکند و گفت خداوندا اینها خاندان من هستند رجس و آلودگی را از آنها دور کن در این هنگام آیه‏ «إِنَّما یرِیدُاللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ ...» نازل گردید. [۱۴۵]

3- در روایات فراوان دیگری می‏خوانیم بعد از نزول آیه فوق، پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم شش ماه، هنگامی که برای نماز صبح از کنار خانه فاطمه علیهاالسلام می‏گذشت صدا می‏زد: الصلوة یا اهل البیت‏ إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً «هنگام نماز است ای اهل‌بیت! خداوند پلیدی را از شما اهل‌بیت دور کند و شما را پاک سازد» این حدیث را حاکم حسکانی از ابوسعید خدری شواهد التنزيل ج 2/ 28.‏ و انس بن مالک شواهد التنزيل ج 2/ 11.‏ نقل کرده است. چنانکه از ابن عباس هم نقل شده است. [۱۴۶]

4- روایات متعددی از ابوسعید خدری صحابی معروف نقل شده که با صراحت گواهی می‏دهد این آیه درباره همان پنج‌تن نازل شده است [۱۴۷] نویسنده کتاب شواهد التنزیل که از علمای معروف برادران اهل‌سنت است بیش از 130 حدیث در این زمینه نقل کرده است [۱۴۸] از همه این روایات گذشته، پاره‏ای از همسران پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در طول زندگی خود به کارهایی دست زدند که هرگز با مقام معصوم‌بودن سازگار نیست، مانند ماجرای جنگ جمل که قیامی بود بر ضد امام وقت که سبب خونریزی فراوانی گردید و به گفته بعضی از مورخان تعداد کشتگان این جنگ 17000 نفر بالغ می‏شود. [۱۴۹]اصل قضیه شأن نزول آیه، در بسیاری از منابعاهل‌سنتت آمده است. تنها شواهد التنزيل حدود 137 حديث در مورد اهل بيت نقل كرده است كه نمونه‏هايى از آن بيان شد و-- در آثار زير هم مذكور است: [۱۵۰]

اذیت کردن علی علیه‌السّلام گناه بزرگ

وَ الَّذِینَ یؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیرِ مَا اکتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً [۱۵۱] ترجمه: و کسانی که مردان و زنان مومن را بی‏آنکه مرتکب (عمل زشتی) شده باشند آزار رساند قطعا تهمت و گناهی آشکار به گردن گرفته‏اند.

حدیث: نزلت فی علی بن ابی‌طالب و ذلک ان نفرا من المنافقین کانوا یؤذونه و یکذبون علیه.

این آیه چنانچه حسکانی روایت می‏کند درباره علی بن ابی‌طالب نازل شده است آن زمان که منافقی او را اذیت کرده و تکذیب نمود. [۱۵۲]

تفسیر: در آیه 57 فرمود: «کسانی که خدا و پیامبرش را اذیت می‏کنند خداوند آنها را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور می‏سازد و برای آنان عذاب خوارکننده‏ای آماده کرده است» و در همین راستا در آیه مذکور می‏فرماید: «کسانی که مردان‏ و زنان باایمان را به‌خاطر کاری که انجام نداده‏اند آزار می‏دهند متحمل بهتان و گناه آشکاری شده‏اند» در اینکه منظور از کلمه «ایذاء» چیست؟ بعضی گفته‏اند اگر ایذاء به خدا باشد معنایش همان کفر است زیرا کفر موجب غضب و خشم خداوند است و اما ایذاء پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم دارای مفهوم وسیعی است چنانچه ایذاء مؤمنان هم همین‏طور است هرگونه کاری که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و مؤمنان را آزار دهد اعم از کفر و مخالفت فرامین خدا، نسبت‏های ناروا، ایجاد موانع و مشکلات و ... می‏باشد. حتی گاهی یک حرف موجب آزار پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم می‏شود چراکه این حرف، سنگین‏تر است و بار فراوان دارد چنانچه در 61 توبه آمده است گروهی از آنها پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم را آزار می‏دهند و می‏گویند: او آدم خوش‏باوری است که گوش به حرف هرکس می‏دهد. از آن بالاتر آن است که در روایات صحیح آمده است که اذیت و آزار منسوبین خاندان بزرگوار پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم موجب رنجش پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم است چنان‌که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی فاطمه پاره تن من است هرکس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است [۱۵۳] یا فرموده است: ان فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذاها فاطمه پاره تن من است هرچه او را آزار دهد مرا می‏آزارد. [۱۵۴] یا درباره علی علیه‌السّلام نیز این سخن وارد شده است هرکس علی علیه‌السّلام را آزار کند پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم را آزرده و هرکس پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم را بیازارد خدا را آزرده و در این حال از رحمت خداوند دور است. [۱۵۵] آزار مومن هم موجب گناه آشکار است، چرا که مومن از طریق ایمان پیوندی با خدا و پیامبرش دارد و به همین دلیل در این آیه در ردیف خدا و پیامبرش قرار گرفته است و اول مومن به خدا و رسول‏ او چنانچه در احادیثی بیان گردید مولا امیر المومنین علی علیه‌السّلام است.

سوال از ولایت علی علیه‌السّلام در قیامت

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ‏ 24 صافات: و بازداشتشان نمایید که آنها مسئولند.

حدیث: عن ابی سعید الخدری‏ فی قوله: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» قال: امامة علی بن ابی‌طالب.

در روایت معروفی که از طرق اهل سنت نقل شده، آمده است که در قیامت از ولایت علی علیه‌السّلام سئوال می‏شود. مثل آنچه ابو سعید خدری از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نقل کرده است از اعلام عامه تعداد زیادی از مفسرین و حفاظ آنها مضمون این روایت را نقل کرده‏اند ع[۱۵۶]

مفسران در اینکه از چه چیزی در موقف قیامت سوال می‏کنند؟ نظرات گوناگون داده‏اند بعضی گفته‏اند از نعمت‏های خدادادی مانند سلامتی، جوانی سؤال می‌کنند و بعضی هم گفته‏اند از ولایت علی علیه‌السّلام می‏پرسند شواهد التنزيل حسكانى ذيل آيه؛ الصواعق المحرقه ذيل آيه. چون ولایت رکن رکین اسلام است. در تفسیر آخرین آیه از سوره تکاثر ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ‏ حدیثی آمده است که ابو حنیفه از امام صادق علیه‌السّلام درباره تفسیر این آیه سوال کرد امام علیه‌السّلام سوال را به او برگردانید و فرمود: «نعیم» به عقیده تو چیست؟ عرض کرد: غذاست و طعام و آب خنک. فرمود: اگر خدا بخواهد تو را روز قیامت در پیشگاهش نگه دارد تا از هر لقمه‏ای که خورده‏ای و هر جرعه‏ای که نوشیده‏ای از تو سوال کند باید بسیار در آنجا بایستی! عرض کرد پس نعیم چیست؟ فرمود: ما اهل‌بیت هستیم که خداوند به وجود ما به بندگانش نعمت داده و میان آنها بعد از اختلاف الفت بخشیده، دلهای آنها را بوسیله ما به هم پیوند داده و برادر خود ساخته، بعد از آنکه دشمن یکدیگر بودند و به وسیله ما آنها را به اسلام هدایت کرده است ... آری نعیم همان پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و خاندان اوست. [۱۵۷]

علی علیه‌السّلام از آل یاسین

سَلامٌ عَلی‏ إِلْ‏یاسِینَ‏ 130 صافات. ترجمه: درود بر پیروان الیاس (آل یاسین).

حدیث: عن علی علیه‌السّلام فی قوله‏ «سَلامٌ عَلی‏ إِلْ‏یاسِینَ» قال: یاسین: محمد و نحن آل یاسین. [۱۵۸]
ترجمه: از حضرت علی علیه‌السّلام در مورد آیه‏ «سَلامٌ عَلی‏ إِلْ‏یاسِینَ» نقل کرده‏اند که حضرت فرمود: یاسین محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم است و ما آل یاسین هستیم (یعنی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ) (علی، فاطمه، حسن، حسین) زمخشری و دیگران‏ [۱۵۹]

علی علیه السلام دارای نور الهی

فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیلٌ لِلْقاسِیةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکرِ اللَّهِ أُولئِک فِی ضَلالٍ مُبِینٍ‏ [۱۶۰] ترجمه: پس آیا کسی که خدا سینه‏اش را برای پذیرش اسلام گشاده و در نتیجه برخوردار از نوری از جانب پروردگارش می‏باشد (همانند فرد تاریک دل است)؟ پس وای بر آنان که از سخت دلی یاد خدا نمی‏کنند اینانند که در گمراهی آشکارند.

واحدی در اسباب التنزیل در قول خدا تعالی‏ أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ ... گفته است: آیه در مورد علی و حمزه نازل شده و فَوَیلٌ لِلْقاسِیةِ قُلُوبُهُمْ‏ درباره ابی‏لهب و اولادش نازل شده است. [۱۶۱]

علی علیه‌السّلام تصدیق کننده پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کذَبَ عَلَی اللَّهِ وَ کذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَیسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوی لِلْکافِرِینَ وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ‏ [۱۶۲] ترجمه: پس کیست ستمکارتر از آن‏کس که بر خدا دروغ بست و سخن راست را چون به او آمد دروغ پنداشت؟ آیا جای کافران در جهنم نیست؟ و آن کس را که راستی آورد و آن را باور نمود آنانند که خود پرهیزگارانند.

حدیث: عن مجاهد فی قول اللّه: «وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ» (قال: هو) محمد «الذی صدق به» علی بن ابی‌طالب.

مفسران آیه کریمه «ان‏ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ» را به رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و «الذی صدق به» را به علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام تطبیق داده‏اند. [۱۶۳]

علی علیه‌السّلام از قربای رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم

ذلِک الَّذِی یبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ، قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی‏ [۱۶۴] ترجمه: این همان (پاداش) است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند (بدان) مژده داده است. بگو به‌ازای آن (رسالت) پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان.

حدیث: عن سعید بن جبیر عن ابن عباس قال: لما نزل قول اللّه تعالی: قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی‏. قالوا: یا رسول‌الله من قرابتک الذین و جبت علینا مودتهم؟ قال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: علی و فاطمة و ابناهما.

ترجمه: سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می‏کند که می‏گفت: وقتی‌که کلام خدا یعنی‏ «قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً ...» نازل شد گفتند ای رسول خدا! نزدیکان تو چه کسانی هستند که دوستی آنها بر ما واجب شده است؟ پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: علی و فاطمه و حسن و حسین و فرزندان آنها. [۱۶۵]

حدیث: روی انها نزلت قیل: یا رسول‌الله من قرابتک هؤلاء الذین و جبت علینا مودتهم؟ قال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: علی و فاطمه و ابناها.

ترجمه: روایت شده وقتی آیه مذکور نازل شد از رسول‌الله پرسیدند نزدیکان شما که محبت آنها بر ما واجب است کیستند؟ پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: علی علیه‌السّلام و فاطمه علیهاالسلام و دو فرزند ایشان (حسن علیه‌السّلام و حسین علیه السّلام). [۱۶۶]

حدیث: الا المودة فی القربی الا ان تودوا قرابتی.
ترجمه: در تفسیر الا المودة فی القربی گفته‏اند: یعنی اینکه نزدیکان پیامبر را دوست بدارید. [۱۶۷]

علی علیه‌السّلام منتقم از مخالفین پیامبر

فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِک فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ‏41 زخرف. : پس اگر ما تو را از دنیا ببریم قطعا از آنان انتقام می‏کشیم.

حدیث: عن جابر ابن عبدالله انصاری قال: نزل قوله تعالی‏ فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ ... فی علی بن ابی‌طالب، قال رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: انه ینتقم من الناکثین و القاسطین بعدی.

سیوطی از ابن مردویه از طریق محمد بن مروان از کلبی از ابی صالح از جابر بن عبدالله از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم روایت کرده که در ذیل آیه‏ فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِک فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ‏ فرموده است این آیه درباره علی بن ابی‌طالب نازل شد که بعد از درگذشتم از ناکثین و قاسطین انتقام خواهد گرفت. [۱۶۸]

علی علیه‌السّلام در افراط و تفریط طرفداران مثل عیسی علیه‌السّلام

وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُک مِنْهُ یصِدُّونَ‏ [۱۶۹]ترجمه: و هنگامی‌که در مورد پسر مریم مثالی آورده شد به ناگاه قوم تو از آن سخن هلهله درانداختند (و اعراض کردند).

حدیث: عن امیرالمؤمنین قال: قال لی رسول‌الله ان فیک مثلا عن عیسی احبه قوم فهلکوا فیه و ابغضه قوم فهلکوا فیه ....

کثیری از مفسران و بزرگان اهل سنت در تفسیر این آیه شریفه حدیثی را با کمتر تغییراتی نقل کرده‏اند من‏جمله: احمد بن حنبل در کتابش با سند از علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام نقل کرده است که فرمود: پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم بایشان فرمود: ای علی درباره تو مثل حضرت عیسی علیه‌السّلام دودسته می‏شوند آن‏چنان‏که یهود نسبت به عیسی بغض و عداوت داشته و به مادرش بهتان زدند و از آن طرف نصاری آن‏قدر به عیسی اظهار محبت کردند و شأن او را جایی رساندند که اصلاً چنین نبود (او را خدا یا پسر خدا دانستند) علی فرمود: در مورد من دو دسته هلاک شدند دوستدارانی که در مورد من غلو کرده، و چیزی به من گفتند که آن نیستم و کینه‏توزانی که با من دشمنی کرده و از بهتان هم فروگذاری نکردند.

قریب به این مضمون و مفصل‏تر در بعض کتب دیگر آمده است. [۱۷۰]

علی علیه‌السّلام مصداق مومن عامل

أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یحْکمُونَ‏ [۱۷۱] ترجمه: آیا کسانی که مرتکب کارهای بد شده‏اند پنداشته‏اند که آنان را مانند کسانی قرار می‏دهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند (به‏طوری که) زندگانی آنها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری می‏کنند.

حدیث: عن مجاهد عن ابن عباس فی قول الله تعالی: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ» الایة قال: نزلت فی علی و حمزة و عبید بن الحرث بن عبد المطلب، و هم الذین آمنوا و عملوا الصالحات، و فی ثلاثه رهط من المشرکین عتبة و شیبة بن ربیعه، و الولید بن عتبه، و هم‏ «الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ» یعنی اکتسبوا الشرک باللّه، کانوا جمیعا بمکة فتجادلوا و تنازعوا فیها فقال الثلاثة: الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السیئات للثلاثة من المؤمنین: و اللّه ما انتم علی شی و ان کان ما تقولون فی الاخرة حقا لنفضلن علیکم فیها. فانزل اللّه عز و جل فیهم هذه الایة.

ترجمه: مطابق آنچه که علماء تفسیر کرده‏اند این آیه در مورد دو دسته نازل شده است: «الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ» بنو عبد شمس و عتبه و شیبه و ولید هستند. «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»* علی و حمزه و عبیدة بن حارث بن عبد المطلب. [۱۷۲]

علی علیه‌السّلام معیار شناخت منافقین

وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیناکهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ[۱۷۳] ترجمه: و اگر بخواهیم قطعا آنان را به تو می‏نمایانیم در نتیجه ایشان را به سیمای (حقیقی) شان می‏شناسی و از آهنگ سخن به جان آنان پی خواهی برد.

سیوطی در تفسیرش گفته است ابن مردویه و ابن عساکر از ابی سعید خدری نقل کرده‏اند در مورد قول خدا تعالی‏ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ‏ کلمه لحن القول یعنی به بغض و کینه‏شان نسبت به علی ابن ابی‌طالب علیه السّلام‏ پی خواهی برد: «عن ابی سعید الخدری فی قوله تعالی‏ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ‏ قال: ببغضهم علی بن ابی‌طالب.» منافق علی را دوست ندارد چون مبغوض اوست و مؤمن نسبت به او بغض ندارد. بنابراین از این راه می‏شود منافق را شناخت.
در حدیث ابو سعید خدری‏ است که گفت ما منافقان را در عصر پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم از طریق عداوت با علی علیه‌السّلام می‏شناختیم. [۱۷۴]

علی علیه‌السّلام مصداق یعجب الزراع لیغلظ بهم الکفار

مُحَمَّدٌ رسول‌الله‏ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ تَراهُمْ رُکعاً سُجَّداً یبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِک مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی‏ عَلی‏ سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغِیظَ بِهِمُ الْکفَّارَ[۱۷۵] ترجمه: محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم پیامبر خداست و کسانی که با اویند، بر کافران، سخت گیر و با همدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود می‏بینی. فضل و خشنودی خدا را خواستارند. علامت (مشخصه) آنان بر اثر سجود در چهره‏هایشان است.

حدیث: علی بن احمد الاهوازی ... عن عطاء عن ابن عباس فی قوله تعالی ... تراهم رکعا و سجدا ... علی ... یعجب الزراع لیغلظ بهم الکفار ... بعلی. ترجمه: از علی بن احمد اهوازی از ابن عباس نقل روایت می‏کند درباره قول خدا تعالی تراهم رکعا سجدا یعنی علی بن ابی‌طالب و یعجب الزراع لیغلظ بهم الکفار یعنی بعلی [۱۷۶]

و نیز روایت کرده فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعنی علی بن ابی‌طالب فاستوی علی سوقه یعنی استوی در اسلام به شمشیر علی بن ابی‌طالب ایستاده و استوار است. [۱۷۷]

علی علیه‌السّلام و شیعیانش در بهشت

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ[۱۷۸] ترجمه: در حقیقت مردم پرهیزگار در میان باغ‏ها و نهرها در قرارگاه صدق نزد پادشاهی توانایند.

حدیث: عن جابر بن عبدالله انصاری قال: قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم لعلی: ان من احبک و تولاک اسکنه اللّه الجنة معنا، ثم تلا رسول‌الله ان المتقین ...

موفق به احمد خوارزمی در کتاب مناقبش از جابر بن عبدالله انصاری نقل می‏کند که پیامبر اکرم خطاب به علی علیه‌السّلام فرمود: هرکس تو را دوست دارد و ولایت ترا داشته باشد خدا او را با ما در بهشت جا خواهد داد سپس رسول‌الله تلاوت کردند: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ». ا[۱۷۹]

علی علیه‌السّلام بحر قرآن

مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ بَینَهُما بَرْزَخٌ لا یبْغِیانِ ... یخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ‏[۱۸۰] ترجمه: دو دریا را به‏گونه‏ای روان کرد که باهم برخورد کنند. میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی‏کنند. از هر دو دریا مروارید و مرجان برآید

حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: «مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ» قال: علی و فاطمة «بَینَهُما بَرْزَخٌ لا یبْغِیانِ» قال: حب دائم لا ینقطع و لا ینفد «یخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» قال: الحسن و الحسین.

ترجمه: از ابن عباس در مورد کلام خدا که فرمود: مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ‏ نقل شده که گفت منظور از دو دریا علی و فاطمه علیهماالسّلام هستند و مراد از قول خدا بَینَهُما بَرْزَخٌ ... دوستی دائم و همیشگی آنها به‏طوری‏که قطع نشود و مراد از کلام خدا که فرمود یخْرُجُ مِنْهُمَا ... حسن و حسین علیهماالسّلام هستند که دو گوهرند از آن دو دریا. [۱۸۱]

امام علی علیه السلام همان مقربون

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ‏[۱۸۲].ترجمه: و سبقت‏گیرندگان مقدمند. آنانند همان مقربان (خدا).

حدیث: عن ابن عباس انه قال: سالت رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم عن هذه الایة من هم؟ فقال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: هم علی و شیعته فانهم السابقون المقربون الی اللّه و هم فی جنات النعیم.

از ابن عباس نقل شده که در مورد این آیه از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم پرسیدند که منظور کیست؟ فرمود: علی و شیعیان او می‏باشند. همان‏ها هستند که سابقون و مقربون به خدا و در جنات نعیم می‏باشند. المناقب مير محمد صالح ترمذى كشفى. علی اول کسی است که اسلام آورد. [۱۸۳]

نزدیک به همین مضامین در آثار دیگران نیز آمده است. [۱۸۴]

بنابراین باید نتیجه گرفت که ایمان علی علیه‌السّلام یک ایمان صحیح و پابرجا بوده که از ایمان و گرویدن دیگران کمتر نبوده است. و بهترین مصداق این آیه‏ «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ» همان شخص علی بن ابی‌طالب بوده است. [۱۸۵]

علی علیه‌السّلام اصحاب یمین

وَ أَصْحابُ الْیمِینِ ما أَصْحابُ الْیمِینِ [۱۸۶] ترجمه: و یاران راست، یاران راست کدامند؟

حدیث: عن جابر الجعفی عن ابی جعفر محمد بن علی قال: قال علی بن ابی‌طالب: انزلت النبوة علی النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم یوم الاثنین و اسلمت غداه یوم الثلثاء فکان النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم یصلی و انا اصلی عن یمینه و ما معه احد من الرجال غیری فانزل اللّه‏ «وَ أَصْحابُ الْیمِینِ» الایة.

حاکم حسکانی به اسنادش تا جابر جعفی از امام باقر علیه‌السّلام نقل می‏کند که گفت علی علیه‌السّلام فرموده‏اند: نبوت نبی اکرم در دوشنبه بود و من روز سه‏شنبه اسلام آوردم پیامبر نماز می‏خواند و با او در طرف راستش نماز می‏گذاردم و غیر از من احدی نبود پس خداوند آیه‏ وَ أَصْحابُ الْیمِینِ‏ تا آخر را نازل کرد.

سپس حسکانی برای گواه نظر خود حدیثی از ابن مسعود نقل می‏کند که متواتر و مشهور است و خلاصه آن این است: عده‏ای خود را به نزد عباس بن عبدالمطلب که نزدیک زمزم نشسته بود رساندند و نزد او نشستند در این هنگام مردی از باب‏ صفا با صورتی درخشان و نورانی درحالی‏که دو قطعه پارچه‏ای سفید بر او بود وارد شد مرد جوانی در طرف راست او بود نیکومنظر و در آستانه بلوغ و زنی هم پشت سر آنها راه می‏رفت. نزدیک رکن رسیدند و دست را بالا گرفته و تکبیر گفت و آن دو نیز چنین کردند قنوت را طولانی کردند ... عباس گفت این پسر برادرزاده من محمد بن عبدالله و سمت راست او علی بن ابی‌طالب و آن زن خدیجه است احدی روی زمین غیر از این سه نفر به این دین خدا را عبادت نکرده‏اند. [۱۸۷]

علی علیه‌السّلام صدیق اکبر

وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِک هُمُ الصِّدِّیقُونَ‏ 19 حدید.): و کسانی که به خدا و پیامبران وی ایمان آورده‏اند آنان همان راستینانند.

این آیه در شأن علی علیه‌السّلام نازل شده است. [۱۸۸]

و امام علی علیه‌السّلام در منبر بصره فرمودند من صدیق اکبرم. ایمان آوردم قبل از آنکه ابو بکر ایمان آورد و اسلام آوردم قبل از آنکه او اسلام آورد. [۱۸۹]

پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: صدیقون سه کس هستند، حبیب نجار مؤمن آل یاسین، حزبیل یا حزقیل مؤمن آل فرعون، و علی بن ابی‌طالب که افضل‏ آنهاست. [۱۹۰]

علی علیه‌السّلام تنها انجام دهنده این آیه

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْواکمْ صَدَقَةً ذلِک خَیرٌ لَکمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْواکمْ صَدَقاتٍ‏ [۱۹۱] ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‏اید هرگاه با پیامبر گفتگوی محرمانه می‏کنید پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقه‏ای تقدیم بدارید این کار برای شما بهتر و پاکیزه‏تر است و اگر چیزی نیافتید بدانید که خدا آمرزنده مهربان است آیا ترسیدید که پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقه‏هایی تقدیم دارید؟

حدیث: عن مجاهد: ان علیا قال: ان فی القرآن لآیة ما عمل بها غیری قبلی و لا بعدی و هی آیة النجوی قال: کان لی دینار فبعته بعشرة دراهم فکلما اردت ان اناجی النبی تصدقت بدرهمن منه ثم نسخت.

از مجاهد از قول علی علیه‌السّلام نقل می‏کند که فرمود: آیه‏ای در قرآن هست که احدی قبل از من و بعد از من به آن عمل نکرده و نمی‏کند و آن آیه نجوی است. نزد من یک دینار بود آن را به 10 درهم فروختم و هر وقت می‏خواستم با پیامبر نجوی کنم درهمی صدقه می‏دادم تا درهم‏ها تمام شد و این آیه نسخ گردید. علامه بحرانی از عالم شافعی محمد بن ابراهیم حموینی به اسنادش از امام حسام الدین محمد بن عثمان بن محمد از علی علیه‌السّلام روایت می‏کند که ده کلمه از رسول‌الله پرسید و قبل از آن برای هرکدام صدقه داد (مانند این روایات در منابع زیادی آمده است. [۱۹۲]

علی علیه‌السّلام صالح المومنین

وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلائِکةُ بَعْدَ ذلِک ظَهِیرٌ[۱۹۳] ترجمه: و اگر علیه او به یکدیگر کمک کنید در حقیقت خدا خود سرپرست و جبرئیل و صالح مؤمنان و گذشته از این فرشتگان هم پشتیبان او خواهند بود.

جلال الدین سیوطی شافعی در تفسیرش با واسطه از رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نقل می‏کند که فرمود: منظور از صالح المؤمنین علی بن ابی‌طالب می‏باشد. [۱۹۴]

روایات از طریق عامه (اهل‌سنت) در این باب کم نیست مثل آنچه ذکر شد و مانند آنچه حسکانی از امام صادق علیه‌السّلام نقل می‏کند: که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم 2 بار علی علیه‌السّلام را معرفی کردند یکبار فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه و بار دیگر وقتی‌که این آیه نازل شد که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: ای مردم این علی صالح المؤمنین است و مانند دو حدیث فوق، در منابع دیگر اهل‌سنت هم آمده است. [۱۹۵]

علی علیه‌السّلام شنوای معارف

وَ تَعِیها أُذُنٌ واعِیةٌ12 حاقه. ترجمه: تا آن را برای شما مایه تذکری گردانیم و گوش‏های شنوا آن را نگاه دارد.

حدیث: سمعت علی بن ابی‌طالب یقول: لما نزلت‏ «وَ تَعِیها أُذُنٌ واعِیةٌ» قال لی رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: سالت اللّه ان یجعلها اذنک یا علی علیه السّلام.

بلاذری با واسطه از رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نقل می‏کند که حضرتش این آیه را خواندند و سپس فرمود: ای علی! از خدا خواستم که گوش ترا این‏چنین قرار دهد. حضرت علی فرمود (بعد از دعا رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ) هیچ حدیثی را فراموش نکردم و آنچه از رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم شنیدم فراموش نکردم. و مانند این حدیث را عده زیادی از مورخین و اهل حدیث و تفسیر با عبارات مختلف نقل کرده‏اند [۱۹۶]

بارش سنگ بر منکر ولایت علی علیه السلام

سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ‏ [۱۹۷] ترجمه: به نام خداوند رحمت‏گر مهربان، پرسنده‏ای از عذاب واقع‏شونده‏ای پرسید، که اختصاص به کافران دارد و آن را بازدارنده‏ای نیست و از جانب خداوند صاحب درجات و مراتب است.

حدیث: و قیل: هو الحارث بن النعمان الفهری و ذلک انه لما بلغه قول رسول‌الله فی علی کرم اللّه تعالی وجهه: «من کنت مولاه فعلی مولاه» قال: اللهم ان کان ما یقول محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حقا فامطر علینا حجارة من السماء فما لبث حتی رماه اللّه تعالی بحجر، فوقع علی دماغه فخرج من اسفله، فهلک من ساعته و انت تعلم ان ذلک القول منه علیه الصلاة و السّلام فی امیرالمؤمنین کرم اللّه تعالی وجهه کان فی غدیر خم. [۱۹۸]

عبارت فوق از تفسیر ارزنده اهل سنت نقل شده است آن بیان فقیه حنفی آلوسی در تفسیرش روح المعانی می‏باشد ولی قریب به همین مضمون را بسیاری از دانشمندان اهل سنت به طور مختصر و یا با تفصیل بیشتر، آن را بیان کرده‏اند. شان نزول آیه هم ترجمه و شرح کاملی از متن فوق است و هم نمونه‏ای از آنچه در منابع روایی اهل سنت آمده است:

هنگامی که رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم علی علیه‌السّلام را در روز غدیر خم به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت: من کنت مولاه فعلی مولاه «هرکس من مولی و ولی او هستم علی مولی و ولی اوست» چیزی نگذشت که این مسأله در شهرها منتشر شد نعمان بن حارث فهری خدمت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم آمد و عرض کرد تو به ما دستور دادی شهادت به یگانگی خدا و اینکه تو فرستاده او هستی دهیم ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز ... دادی ما همه آنها را پذیرفته و قبول کردیم اما تو با اینها راضی نشدی تا اینکه این جوان (اشاره به حضرت علی علیه السّلام) را به جانشینی خود منصوب کردی. آیا این سخنی است از ناحیه خودت یا از سوی خدا؟ پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: قسم به خدایی که معبودی جز او نیست این از ناحیه خداست. نعمان روی برگرداند درحالی‏که می‏گفت اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء «خداوندا اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگی از آسمان بر ما بباران» اینجا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت همین‏جا آیه‏ سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ... نازل گشت‏. شواهد التنزيل ج 2/ 381. مضمون همین قضیه را بسیاری از مفسران اهل‌سنت و جماعت و روات حدیث با مختصری تفاوت نقل کرده‏اند. در مورد شخص موردنظر، اختلافی است بعضی او را حارث بن نعمان یا جابر بن نذر می‏دانند ولی این تغییر نام، ضرری به اصل قضیه نمی‏زند و آنان که به اصل قضیه، ایراد می‏گیرند به غرض‏ورزی بیشتر شبیه است تا اشکال منطقی، از جمله ابن تیمیه در کتاب منهاج السنة در مورد احادیثی که در شأن نزول آیات فوق آمده است اشکالاتی را ذکر کرده است که اساس ندارد و در جای خود دانشمندان، به آن پاسخ داده‏اند. [۱۹۹] و اما منابعی که این قضیه را با تغییر مختصری بیان کرده‏اند کم نیستند به بعضی از آنها در پاورقی اشاره می‏شود. [۲۰۰]

علی علیه‌السّلام اطعام کننده مسکین و یتیم و اسیر در راه خدا

إِنَّ الْأَبْرارَ یشْرَبُونَ مِنْ کأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً. عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یفَجِّرُونَها تَفْجِیراً یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یخافُونَ یوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً. وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیراً إِنَّما نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزاءً وَ لا شُکوراً [۲۰۱]
ترجمه: همانا نیکان از جامی نوشند که آمیزه‏ای از کافور دارد. چشمه‏ای که بندگان خدا از آن می‏نوشند و (به‌دلخواه خویش) جاری‌اش می‏کنند. (همان بندگانی که) به نذر خود وفا می‏کردند، و از روزی که گزند آن فراگیرنده است می‏ترسیدند و به پاس دوستی خدا بینوا و یتیم و اسیر را خوراک می‏دادند. ما برای خشنودی خداست که به شما می‏خورانیم و پاداش و سپاسی از شما نمی‏خواهیم.

حدیث: و من روایة عطاء عن ابن عباس، ان الحسن و الحسین مرضا فعادهما جدهما محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و معه ابو بکر و عمر رحمهم اللّه و عادهما من عادهما من الصحابه، فقالوا لعلی کرم اللّه تعالی وجهه: یا ابا الحسن لو نذرت علی ولدیک، فنذر علی و فاطمة و فضه جاریة لهما ان برآ ممّا بهما ان یصوموا ثلاثة ایام شکرا، فالبس اللّه تعالی الغلامین ثوب العافیة. و لیس عند آل محمد قلیل و لا کثیر، فانطلق علی کرم اللّه تعالی وجهه الی شمعون الیهودی الخیبری، فاستقرض منه ثلاثه اصوع من شعیر فجاء بهاء فقامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی صاع فطحنته و خبزت منه خمسته اقراص علی عددهم و صلی علی کرم اللّه تعالی وجهه مع النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم المغرب، ثم اتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف بالباب سائل فقال: السّلام علیکم یا اهل‌بیت محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم انا مسکین من مساکین المسلمین اطعمونی اطعمکم اللّه تعالی من موائد الجنة فآثروه و با توالم یذوقوا شیئا الّا الماء، و اصبحوا صیاما ثم قامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی صاع آخر فطحنته و خبزته و صلی علی کرم اللّه تعالی وجه مع النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم المغرب، ثم اتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف یتیم بالباب، و قال: السّلام علیکم یا اهل‌بیت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، یتیم من اولاد المهاجرین اطعمونی اطعمکم اللّه تعالی من موائد الجنة، فاثروه، و مکثوا یومین و لیلتین لم یذوقوا شیئا الا الماء القراح، و اصبحوا صیاما. فلمّا کان الیوم الثالث قامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی الصاع الثالث و طحنته و خبزته و صلی علی کرم اللّه تعالی وجه مع النبی المغرب، فاتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف اسیر بالباب فقال: السّلام علیکم یا اهل‌بیت محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم انا اسیر محمد علیه الصلاة و السّلام اطعمونی اطعمکم اللّه فآثروه و باتوا لم یذوقوا الا الماء القراح، فلما اصبحوا اخذ علی کرم اللّه تعالی وجهه الحسن و الحسین و اقبلوا الی رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و رآهم یرتعشون کالفراخ من شدة الجوع قال: یا ابا الحسن ما اشد ما یسؤتی ما اری بکم، و قام فانطلق معهم الی فاطمة رضی اللّه تعالی عنها فرآها فی محرابها قد التصق بطنها بظهرها و غارت عیناها من شدة الجوع فرق لذلک صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و ساءة ذلک، فهبط جبرئیل علیه‌السّلام فقال: خذها یا محمد هناک اللّه تعالی فی اهل‌بیتک. قال: «و ما آخذ یا جبرئیل» فاقرأه‏ «هَلْ أَتی‏ عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ ... السورة». [۲۰۲]

قاتل علی علیه‌السّلام اشقی الاخرین

إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها [۲۰۳] ترجمه: آنگاه که شقی‏ترین آنها برپا خاست.

حدیث: عن علی علیه‌السّلام قال: قال لی رسول‌الله: یا علی من اشقی الاولین؟ قلت: عاقر الناقة. قال: صدقت فمن اشقی الاخرین؟ قلت: لا ادری قال: الذی یضربک علی هذه کعاقر ناقة اللّه اشقی بنی فلان من ثمود.

علی علیه‌السّلام گفت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم بمن گفت ای علی اشقی الاولین کیست؟ گفتم آن‏کس که شتر صالح را کشت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: درست گفتی پس اشقی الاخرین کیست؟ گفتم نمی‏دانم پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: آن‏کس که به سر تو ضربه می‏زند مانند کشنده شتر صالح. این حدیث و مشابه آن بطرق مختلف از زبان خود حضرت علی علیه‌السّلام و عمار یاسر و ابن عباس و جابر بن عبدالله انصاری و صهیب و ابی هریره و دیگران به تواتر در حالات و مناسبات و حوادث گوناگون نقل شده است. [۲۰۴]

علی علیه‌السّلام بهترین آفریده‌شدگان

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیةِ [۲۰۵] : در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده‏اند آنانند که بهترین آفریدگانند.

احادیث زیادی وارد شده مبنی بر اینکه وقتی این آیه نازل شد پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به علی علیه‌السّلام فرمودند: منظور از ایمان‏آورندگان خیر البریه تو و شیعیان توست. که هم شما از خدا راضی هستید و هم خدا از شما راضی است این حدیث با اختلاف در عبارات در کتب زیر آمده است. [۲۰۶]

علی علیه‌السّلام مومن عامل به صالحات و متواصی به حق و صبر

وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ [۲۰۷] ترجمه: سوگند به عصر (غلبه حق بر باطل) که واقعا انسان دستخوش زیان است، مگر کسانی که به خدا گرویده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایی توصیه کرده‏اند.

حدیث: حدثنی ابی ابن کعب قال: قرأت علی النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ» ابو جهل بن هشام‏ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» علی بن ابی‌طالب. فقلت: بابی انت و امی یا رسول‌الله ما تفسیرها؟ فقال‏ لَفِی خُسْرٍ فهو.

ترجمه: ابن ابی کعب گفت: سوره عصر را بر رسول خدا قرائت کردم.پس گفتم پدر و مادرم فدای تو باد تفسیر این سوره چیست؟ فرمودند: وَ الْعَصْرِ قسمی از خداست که به آخر روز قسم می‏خورد و إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ ابو جهل است و إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام است. [۲۰۸]

حدیثی هم نقل شده که همه خصال نیک در علی علیه‌السّلام جمع است او بود اول‏ کسی که بعد از رسول خدا نماز خواند و روی زمین با رسول خدا نماز گزارد. پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به او وصیت کرد، دینش را قضا کند او را غسل بدهد بعد از مرگش و اطراف قبرش پرده‏ای بیاویزد زن‌هایش موقع جلوس بر سر قبر موجب آزار او نشوند و پیامبر وصیت کرد که مواظب حسن و حسین علیهماالسّلام باشد و آن قول خدا تعالی است که فرمود وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ، مانند این حدیث از طرق مختلف فراوان است. [۲۰۹]

علی علیه‌السّلام و شباهت به سوره توحید

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ وَ لَمْ‏ یکنْ لَهُ کفُواً أَحَدٌ [۲۱۰] ترجمه: به نام خداوند رحمت‏گر مهربان، بگو: «او خدایی است یکتا، خدای صمد، نه کس را زاده نه زاییده از کس، و او را هیچ همتایی نباشد».

حدیث: عن عبدالله بن العباس قال: قال رسول‌الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: یا علی ما مثلک فی الناس الّا کمثل سورة «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» فی القرآن، من قراها مرّة فکانما قرأ ثلث القرآن، و من قراها مرّتین فکانما قرا ثلثی القرآن، و من قراها ثلاث مرات فکانما قراء القرآن کله. و کذا انت یا علی: من احبک بقلبه فقد اخذ ثلث الایمان، و من احبک بقلبه و لسانه فقد اخذ ثلثی الایمان، و من احبک بقلبه و لسانه و یده فقد جمع الایمان کله. و الذی بعثنی بالحق نبیا لو احبک اهل الارض کما یحبک اهل السماء لما عذب اللّه احدا منهم بالنار.

ترجمه: عبدالله بن عباس از قول پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم می‏گوید ای علی! مثل تو در بین مردم مثل سوره توحید است هرکس یک‏بار آن را بخواند گویا یک‏سوم قرآن را قرائت کرده است و اگر کسی دو بار سوره توحید را بخواند دو سوم قرآن را قرائت کرده است و اگر کسی سه بار سوره توحید را بخواند گویا که تمام قرآن را قرائت کرده است. تو هم چنین هستی. هرکس که تو را با قلب خویش دوست بدارد یک‏سوم ایمان را داراست و اگر به قلب و زبانش تو را دوست بدارد دو سوم ایمان در او جمع است و اگر با قلب و زبان و دستش (اعضاء و جوارح) تو را دوست بدارد گویا تمام ایمان را داراست. به آن خدایی که مرا به حق مبعث به رسالت کرد سوگند می‏خورم اگر اهل‏ زمین تو را دوست بدارند چنانچه اهل آسمان تو را دوست دارند خداوند احدی از آنها را به آتش عذابش، معذب نخواهد کرد. [۲۱۱]

منابع:

یغمایی، ابوالفضل، امام علی (ع) در قرآن از دیدگاه اهل‌سنت، 1جلد، احسن الحدیث - ایران - قم، چاپ: 1، 1378 ه.ش.

  1. صحیح بخاری ج 2 ص 202
  2. (حمد،6)
  3. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل حاكم حسكانى حنفى ج 1/ 58.
  4. (بقره،2‏)
  5. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 67.
  6. (بقره‏،5)
  7. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 69.
  8. (بقره،‏14)
  9. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 72.
  10. (بقره‏،30)
  11. قرآن کریم 38/ 26،
  12. (55 نور)
  13. 30 بقره.
  14. قرآن 38/ 26.
  15. 55 نور.
  16. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 75.
  17. بقره43
  18. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 85؛ مناقب خوارزمى ص 198- ما نزل من القرآن فى على عليه السّلام ص 237.
  19. بقره‏45)
  20. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 89، ما نزل من القرآن فى على عليه السّلام ص 238.
  21. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 90؛ تفسير حسين بن حكم حبرى ص 240.
  22. 143 بقره.
  23. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 92.
  24. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 94.
  25. 172 بقره.
  26. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 21 و 48؛ ميزان الاعتدال ذهبى ج 3/ 311؛ حلية الاولياء ابو نعيم اصفهانى ج 1/ 64؛ نور الابصار شبلنجى ص 70؛ الجرح و التعديل محمد بن ادريس حنظل ج 3/ 275؛ المناقب خوارزمى ص 198؛ كفاية الطالب ص 140؛ اسعاف الراغبين ص 149؛ ارحج المطالب ص 51.
  27. (207 بقره)
  28. واهد التنزيل حسكانى ج 1/ 97؛ مسند احمد بن حنبل ج 1/ 221؛ جامع البيان طبرى ج 9/ 140؛ الجامع الاحكام القرآن القرطبى ج 3/ 347؛ ذخائر العقبى محب الدين طبرى شافعى ص 88؛ اسد الغابه فى معرفة الصحابه ابن اثير ج 4/ 25؛ احياء العلوم غزالى ج 3/ 238؛ الكبير امام فخر رازى ج 5/ 223؛ غرائب القرآن نيشابورى ج 2/ 201؛ روح المعانى آلوسى ج 2/ 97؛ بحر المحيط ابو حيان ج 2/ 118؛ نور الابصار شبلنجى ص 175؛ ينابيع المودة قندوزى ص 92؛ الدر المنثور سيوطى ذيل آيه 30 انفال؛ تذكرة الخواص ابن جوزى ص 21.
  29. 208 بقره‏)
  30. ينابيع المودة قندوزى ص 111؛ المسترشد طبرى ص 76؛ غاية المرام بحرانى ص 438.
  31. (269 بقره.)
  32. شواهد التنزيل ج 1/ 106.
  33. واهد التنزيل ج 1/ 105؛ البداية و النهاية ابن كثير شافعى ج 7/ 357.
  34. شواهد التنزيل ج 1/ 106، و مانند احاديث فوق با مختصر تغيير در كتابهاى زير آمده است: فضائل علی ابن ابی‌طالب احمد بن حنبل ج 1/ 63؛ كنز العمال متقى هندى ج 6/ 154؛ اسد الغابه ابن اثير ج 4/ 22؛ تذكرة الخواص ابن جوزى ص 53؛ الجامع الصغير سيوطى ج 1/ 364؛ الصواعق المحرقه و ابن حجر عسقلانى ص 73؛ تاريخ بغداد خطيب بغدادى ج 11/ 204؛ حلية الاولياء ابونعیم اصفهانى ج 1/ 65؛ المناقب ابن مغازلى ص 86؛ ينابيع المودة قندوزى ص 214.
  35. (274 بقره)
  36. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 109.
  37. الجامع لاحكام القرآن قرطبى؛ تفسير عثمان بن حسن بن احمد حذيوى به نقل درة الناصحين ج 1/ 22؛ انوار التنزيل بيضاوى؛ تفسير القرآن العظيم ابن كثير الدمشقى الشافعى ج 1/ 326؛ تفسير ثعالبى ج 1/ 223؛ الكشاف زمخشرى ج 1/ 319؛ اسباب النزول واحدى ص 64؛ الكبير فخر رازى ج 7/ 89؛ درر السمطين زرندى حنفى ص 90؛ المناقب ابن المغازلى شافعى ص 280.
  38. الدر المنثور الجزء الاول 363.
  39. 285 بقره.
  40. مقتل الحسين خوارزمى ج 1/ 95؛ فرائد السمطين حمونيى شافعى ج 2/ ص آخر؛ المناقب المائه ابن شاذان شماره 27، ص 11؛ ينابيع المودة قندوزى ص 486.
  41. 7 آل عمران.)
  42. شواهد التنزيل ج 1/ 29.
  43. شواهد التنزيل ج 1/ 30.
  44. ( آل عمران، 61)
  45. شواهد التنزيل ج 1/ 122.
  46. الكشاف زمخشرى ج 1/ 192؛ احكام القرآن ابن عربى ج 1/ 115؛ معترك القرآن سيوطى ص 562؛ تفسير القرآن الحكيم شيخ محمد عبده ج 3/ 322؛ الدر المنثور السيوطى ج 4/ 38؛ التذكر ابن جوزى ص 17؛ معالم التنزيل بغوى ص 63؛ اسد الغابه ابن اثير ج 4/ 25؛ صحيح مسلم ج 7/ 120؛ صحيح ترمذى ج 4/ 293؛ مسند احمد بن حنبل ج 1/ 185.‏
  47. فصول المهمه مالكى؛ الجواهر طنطاوى ج 2/ 120؛ فتح القدير شوكانى ج 1/ 316؛ التسهيل لعلوم التنزيل كلبى ج 1/ 109؛ تفسير ابى السعود محمد بن محمد عمادى ج 1/ 244؛ احكام القرآن جصاص ج 2/ 16؛ الجامع الاحكام القرآن قرطبى ج 2/ 104؛ روح المعانى آلوسى ج 3/ 167؛ الجامع البيان طبرى ج 3/ 213؛ تفسير مراغى ج 3/ 171؛ الكبير فخر رازى ج 8/ 58؛ مدارك التنزيل و حقايق التاويل نسفى ج 1/ 222.
  48. 185 آل عمران)
  49. المناقب المائه ابن شاذان شماره 26، ص 11، مانند این حديث در منابع ديگرى هم ذكر شده است از جمله: حلية الاولياء ج 1/ 341 از ابونعیم اصفهانى؛ المناقب خوارزمى ص 253؛ ذخائر العقبى محب الدين طبرى ص 71؛ الرياض النضره طبرى ج 2/ 177.
  50. 54 نساء.
  51. غاية المرام بحرانى ص 325؛ المناقب ابن مغازلى ص 267؛ ينابيع المودة قندوزى ص 121؛ الصواعق المحرقه ابن حجر ص 150.
  52. 59 نساء
  53. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 149؛ ينابيع الموده ص 114؛ رساله اعتقاد ابوبكر بن مؤمن شيرازى؛ غاية المرام ص 263.
  54. 3 مائده.
  55. در كتاب احقاق الحق ج 6/ 353،
  56. در مقتل خوارزمی و تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر نزول این آیه درباره داستان غدیر از پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نقل شده است‏. مقتل خوارزمى 47 تفسير القرآن العظيم ابن كثير، ذيل آيه.
  57. ترمذی، محمد بن عیسی، بیروت، دارالفکر، ج12، ص175؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص495، بیروت، دارالفکر، 1409.؛ معجم الکبیر، طبرانی، ج4، ص4.؛ تفسیر اللباب، ابن عادل، ج15، ص456؛ ارشاد العقل السلیم، محمد بن محمد العمادی (ابوالسعود) ج6، ص376.؛ الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، ج3، ص323.؛ . تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، محقق سامی بن محمد، ج3، ص28، دارطیبه للنشر، 1420.؛ . روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، آلوسی، ج5، ص67 ـ 68.؛ فتح القدیر، آلوسی، ج6، ص20. ؛ مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج6، ص113؛ امالی، المحاملی (235 ـ 330)، اسماعیل بن محمد، ج1، ص36، دار ابن القیم و المکتبه الاسلامیه، 1991م؛ الکنی و الاسماء، الدولابی (224 ـ 310)، احمد بن حمادبن سعید، ج5، ص38، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420؛ شرح مذاهب اهل السنه، ابن شاهین (385.ق)، احمد بن عثمان، ج1، ص104، مصر، مؤسسه قرطبه، 1415. الامالی الشجریه (ج1، ص31)، البدایة و النهایة (ج7، ص386)، تاریخ بغداد (ج3، ص498) و مختصر تاریخ دمشق (ج5، ص393) و الشریعه (آجری، ج4، ص181)، فضائل الصحابه (ج2، ص494)، کنزالعمال (ج13، ص134)، المسند الجامع (ج6، ص367) و تاریخ ابن خلدون (ج1، ص197).
  58. 35 مائده.
  59. ينابيع الموده قندوزى ص 466.
  60. 55 مائده.
  61. واهد التنزيل ج 1/ 178؛ المناقب خوارزمى ص 186؛ انساب الاشراف بلاذرى 2/ 150؛ جامع البيان ابن جرير طبرى 6/ 165؛ غاية المرام تعداد 24 حديث در اين‏باره از طريق اهل تسنن و 19 حديث از طريق شيعه نقل كرده است؛ ذخائر العقبى از محب الدين طبرى ص 88؛ فتح القدير از علامه قاضى شوكانى 2/ 50؛ لباب النقول از سيوطى ص 90؛ الكافى الشافى از ابن حجر عسقلانى ص 56؛ مفاتيح الغيب رازى 3/ 431؛ اسباب النزول واحدى ص 148؛ تفسير محى الدين عربى 1/ 334؛ تفسير القرآن العظيم ابن كثير 2/ 71؛ تفسير القرطبى الجامع الاحكام القران 9/ 336؛ تفسير الدر المنثور سيوطى 2/ 295؛ كنز العمال متقى الهندى الحنفى 6/ 405؛ كفاية الطالب علامه الكنجى الشافعى ص 250؛ ينابيع المودة قندوزى الحنفى ص 202؛ جامع الاصول ابن اثير 9/ 478؛ تفسير رازى الكبير 2/ 618؛ الكشاف زمخشرى 1/ 154؛ تفسير غرائب القرآن نيشابورى 2/ 82؛ نور الابصار شبلنجى ص 96؛ شواهد التنزيل حاكم الحسكانى 1/ 181؛ فرائد السمطين جوينى 1/ 9 و 8 و 187؛ اسد الغابه ابن اثير 2/ 28؛ المناقب محمد بن يوسف شافعى ص 28؛ تذكرة الحفاظ امام ذهبى 1/ 10؛ تهذيب التهذيب ابن حجر 3/ 327؛ ميزان الاعتدال علامه ذهبى شافعى 2/ 107؛ خصائص امير المؤمنين احمد بن شعيب نسائى ص 89؛ مجمع البيان طبرسی ج 3 و 4/ 324.
  62. 67 مائده.
  63. حافظ ابو سعيد سجستانى در الولاية؛ حافظ حاكم حسكانى در شواهد التنزيل 1/ 188؛ ابن عساكر شافعى بنا نقل الدر المنثور 2/ 298؛ ابو الحسن واحدى نيشابورى در اسباب النزول ص 150؛ فخر رازى در تفسير الكبير 3/ 636؛ حافظ ابو نعيم اصفهانى در ما نزل من القرآن فى على عليه السّلام ص 29؛ ابو اسحاق حموينى در فرائد السمطين؛ ابن قيتبه در الامامة و السياسة؛ جلال الدين سيوطى شافعى در الدر المنثور 2/ 98؛ علامه نيشابورى در غرائب القرآن و رغائب الفرقان 6/ 195؛ ابن صباغ مالكى در الفصول المهمه ص 27؛ امام ذهبى در تذكرة الحفاظ 1/ 10؛ شهاب الدين آلوسى در روح المعانى 6/ 172؛ محب طبرى شافعى در ذخائر العقبى ص 67؛ شيخ سليمان قندوزى حنفى در ينابيع المودة ص 120؛ ابن اثير شافعى در اسد الغابه 2/ 28؛ شيخ محمد عبده در تفسير المنار 6/ 463؛ احمد بن حنبل امام الحنابله در مسند احمد بن حنبل 4/ 281؛ قاضى شوكانى در فتح القدير 3/ 57؛ ابن حجر عسقلانى شافعى در تهذيب التهذيب 3/ 327؛ بدر الدين حنفى در عمدة القارى فى شرح صحيح النجارى 8/ 584.
  64. 82 انعام.)
  65. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 197.
  66. المناقب ابن مغازلى ص 45.
  67. المناقب المائه ص 20.
  68. 151 انعام.
  69. المناقب المائه ابن شاذان المنقبه الثانيه و العشرون 15.
  70. مناقب ابن مغازلى ص 48؛ شمس الدين محمد ذهبى شافعى در ميزان الاعتدال ج 2/ 111؛ احمد بن حجر عسقلانى شافعى در لسان الميزان ج 4/ 399؛ موفق بن احمد خوارزمى حنفى در المناقب ص 230.
  71. 161 اعراف.
  72. مجمع الزوائد 9/ 168.
  73. كنز العمال متقى 6/ 153؛ سيوطى شافعى در القول الجلى حديث 39؛ شيخ محمد درويش بيروتى در اسنى المطالب فى احاديث مختلفه المراتب حروف العين 141؛ علامه هندى فقير العينى در مناقب العينى 38؛ ابراهيم بن اللّه الوصالى در اسنى المطالب باب 18.
  74. 181 اعراف.
  75. ينابيع المودة 109، مناقب خوارزمى 237.
  76. حاكم حسكانى در شواهد التنزيل 1/ 204؛ سيوطى در الدر المنثور 3/ 617« امّة» را بر آل محمد صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم تطبيق داده است؛ علامه كشفى ترمذى در مناقب مرتضوى 52.
  77. (انفال، 62)
  78. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 224. مانند حديث فوق با مختصر تغييرى در منابع زير هم آمده است: الدر المنثور سيوطى 2/ 199؛ كفاية الطالب علامه گنجى شافعى 110؛ ينابيع المودة قندوزى 94؛ شواهد- التنزيل حاكم حسكانى 1/ 223؛ ترجمة الامام أمير المؤمنين على عليه السّلام ابن عسكر از تاريخ دمشق ج 2/ 19، ح 926؛ فرائد السمطين حافظ جوينى 1/ 235، ح 183 و 184 و 185؛ حلية الاولياء ابو نعيم اصفهانى 3/ 26؛ ارجح المطالب علامه هندى عبيد له بسمل 73؛ ذخائر العقبى محب طبرى 69؛ مناقب خوارزمى 234؛ مجمع الزوايد ابن حجر هيثمى شافعى 9/ 121؛ تاريخ بغداد خطيب بغدادى 11/ 173؛ فضائل الصحابه حافظ ابو نعيم.
  79. 64 انفال.
  80. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 230؛ ما نزل من القرآن فى على فاضل احمد اصفهانى 92؛ مناقب مرتضوى محمد صالح كشفى ترمذى 54؛ مناقب خطيب بغدادى 186؛ ارحج المطالب 88.
  81. ‏ 3 توبه.
  82. جامع‌البیان فى تفسير القرآن ج 10/ 46.
  83. صحيح بخارى ج 5/ 37.
  84. الدر المنثور ذيل آيه‏اى در سوره توبه؛ شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 232؛ العمدة حافظ مفسر ثعلبى ص 164، ح 253؛ حاكم نيشابورى در المستدرك على الصحيحين ج 3/ 51؛ المناقب خوارزمى ص 223؛ حافظ ابو نعيم اصفهانى در ما نزل من القرآن فى على عليه السّلام ذيل آيه؛ علامه شيخ عبد اللّه حنبلى وهابى در مختصر سيرة الرسول صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم ص 412؛ نظم الدر فى تناسب الايات و السور ج 8/ 364؛ حافظ شيخ محمد شاه ولى اللّه حنفى دهلوى در ازالة الخفاء 2/ 99؛ تفسير القاسمى ج 8/ 3069؛ حافظ احمد بن حنبل در المسند ج 1/ 150 و ج 3/ 212؛ تفسير المنار ج 10/ 157؛ حافظ ابو عبد اللّه الرحمن احمد بن شعيب النسائى در خصائص امير المؤمنين على عليه السّلام ص 28؛ التحرير و التنوير شيخ محمد طاهر ابن عاشور ج 10/ 100؛ المناقب ابن مغازلى ص 112؛ فرائد السمطين ص 58؛ الصواعق المحرقه ص 75؛ ميزان الاعتدال ذهبى ج 1/ 205؛ الاستيعاب ابن عبد البر ج 3/ 25؛ كفاية الطالب حافظ كنجى ص 242؛ فضائل على بن ابی طالب ابن حنبل ج 1/ 43؛ تفسير القرآن الكريم شيخ شلتوت ص 608.
  85. 19 توبه.
  86. كفاية الطالب كنجى ص 237؛ شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 250 و نیز كفاية الطالب ص 237 و 238؛ نزهة المجالس ج 2/ 169؛ نور الابصار ص 77؛ هامش تفسير الجلالين ج 1/ 16؛ تفسير القرطبى ج 8/ 91؛ تفسير المنار ج 10/ 216؛ جامع البيان فى تفسير القران ج 10/ 68؛ مفاتيح الغيب ج 4/ 422؛ اسباب النزول ص 182؛ الدر المنثور ج 3/ 218؛ الفصول المهمه ص 123؛ جامع الاصول ج 9/ 477؛ تفسير القرآن العظيم ج 2/ 241؛ مناقب ابن مغازلى ص 321؛ ثمار القلوب ص 542؛ نظم درر السمطين ص 88؛ فتح القدير ج 2/ 202.
  87. 100 توبه.
  88. شواهد التنزيل ج 1/ 335.
  89. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 256.
  90. مختصر تاريخ دمشق ج 17/ 118، جمال الدين محمد بن مكرم.
  91. المناقب خوارزمى ص 198؛ الصواعق المحرقه ص 93؛ كفاية الطالب ص 111.
  92. مناقب خطيب بغدادى ص 189؛ فرائد السمطين ج 1/ 68؛ الدر المنثور ج 3/ 290.
  93. ينابيع المودة ص 119؛ ارجح المطالب ص 60.
  94. ‏ 58 یونس.
  95. خطيب بغدادى تاريخ بغداد ج 5/ 15؛ سيوطى در درالمنثور ج 3/ 308؛ كنجى شافعى در كفاية الطالب ص 237؛ حاكم حسكانى در شواهد التنزيل ج 1/ 268؛ ابن عساكر مشقى در تاريخ دمشق ج 2/ 326.
  96. لدر المنثور سيوطى ذيل آيه ج 3/ 324؛ مناقب ابن مغازلى ص 270، ح 318؛ مناقب خوارزمى ص 197؛ شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 275 و 282، ح 372 و 387؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1/ 208؛ الكشف و البيان ثعلبى؛ جامع البيان فى تفسير القرآن طبرى ج 12/ 10؛ كنز العمال متقى هندى حنفى ج 1/ 251؛ تذكرة الخواص الامة سبط ابن جوزى ص 20؛ كفاية الطالب كنجى شافعى ص 111؛ فرائد السمطين حموينى ج 1/ 338؛ ينابيع الموده قندوزى ص 74؛ ما نزل من القرآن فى على عليه السّلام ص 276، ح 36.
  97. بصائر الدرجات؛ امالى شيخ مفيد؛ كشف الغمه اربلى؛ تفسير عياشى.
  98. 7 رعد.
  99. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 294؛ تفسير الكبير فخر رازى ج 19/ 14؛ تفسير التهذيب بيهقى شافعى؛ الفصول المهمه ابن صباغ مالكى ص 105؛ الدر المنثور سيوطى سوره رعد ذيل آيه؛ تفسير ابن كثير ذيل آيه؛ كفاية الطالب گنجى شافعى ص 109؛ جامع البيان طبرى ج 13/ 72؛ بحر المحيط ابو حيان اندلسى ذيل آيه؛ فرائد السمطين حموينى ج 1/ 148؛ نور الابصار شبلنجى ص 70؛ مجمع الزوائد نور الدين هيثمى ج 7/ 41؛ ينابيع المودة قندوزى؛ احقاق الحق ج 3/ 87؛ المستدرك على الصحيحين ج 3/ 129.
  100. 29 رعد.
  101. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 305؛ ما نزل من القرآن فى على عليه السّلام ص 284؛ الرياض النضرة محب الدين طبرى ص 5؛ الصواعق المحرقه ابن حجر هيثمى ص 8؛ الدر المنثور سيوطى ج 4/ 59؛ الجامع لاحكام القران قرطبى ج 9/ 317؛ كنز العمال متقى هندى ج 5/ 34؛ ينابيع المودة قندوزى ص 131؛ مناقب ابن مغازلى ص 268.
  102. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 306؛ ينابيع المودة قندوزى ص 109؛ الدر المنثور 4/ 59.
  103. 43 رعد
  104. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 307؛ ينابيع المودة ص 102.
  105. مناقب الامام على بن ابى طالب ابن مغازلى ص 313؛ ينابيع الموده قندوزى ص 121؛ الدر المنثور سيوطى ج 4/ 669؛ شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 307؛ ما نزل القران فى على عليه السّلام حسين بن حكم حبرى ص 285.
  106. تفسير الميزان 11/ 388.
  107. 24 ابراهیم.
  108. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 311؛ كفاية الطالب گنجى شافعى ص 220؛ المستدرك على الصحيحين حاكم نيشابورى ج 3/ 126؛ اسد الغابه ابن اثير ج 4/ 22؛ تهذيب التهذيب ابن حجر عسقلانى ج 6/ 320؛ فيض القدير مناوى ج 3/ 46.
  109. 47 حجر.
  110. ارجح المطالب ص 73 از عبد اللّه بسمل هندى.
  111. 43 نحل.
  112. جامع البيان طبرى 17/ 5.
  113. «133 آل عمران»
  114. غاية المرام بحرانى ص 240.
  115. الاستيعاب 3/ 74؛ كنز العمال 3/ 95؛ تذكرة الخواص ص 87؛ سنن ابى داود 4/ 114؛ ذخاير العقبى ص 81؛ فرائد السمطين 1/ 66.
  116. 81 اسراء
  117. حسكانى در شواهد التنزيل.
  118. احمد بن حنبل در مسند ج 1/ 84 و 151؛ نسائى در الخصائص ص 31؛ خطيب بغدادى در موضع اوهام- الجمع و التفريق ج 2/ 432؛ خطيب بغدادى در تاريخ بغداد ج 13/ 302؛ حاكم نيشابورى در المستدرك ج 2/ 368؛ خوارزمى در المناقب ص 71؛ متقى هندى در كنز العمال ج 6/ 407؛ گنجى شافعى در كفاية الطالب ص 257.
  119. 7 کهف.
  120. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 354 و 395؛ مناقب على ابن ابى طالب عليه السّلام ابن مغازلى ص 105، ح 148؛ حلية الاولياء حافظ ابو نعيم اصفهانى ج 1/ 71؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد معتزلى ج 9/ 166؛ المناقب موفق خوارزمى ص 69؛ ترجمه امير المؤمنين عليه السّلام من تاريخ دمشق ابن عساكر ج 2/ 212؛ ذخائر العقبى محب الدين طبرى ص 100؛ اسد الغابه ابن اثير ج 4/ 23؛ نظم در دار السمطين زرندى حنفى ص 102؛ كنز العمال متقى هندى ج 12/ 222؛ مجمع الزوائد هيثمى ج 9/ 121
  121. 96 مریم.
  122. نمونه متن عربى يك حديث در فضيلت حضرت على عليه السّلام مطابق آيه شريفه 96 مريم.- آيه مذكور؛ روح المعانى ج 16/ 130؛ نظم درر السمطين ص 85؛ مجمع الزوائد هيثمى ج 9/ 125؛ رياض النضرة طبرى ج 2/ 207؛ فرائد السمطين حموينى ج 1/ 79؛ كشاف زمخشرى ج 2/ 425؛ جامع لاحكام القران ج 11/ 161؛ ذخائر العقبى طبرى ص 89؛ الفصول المهمه ابن صباغ مالكى؛ المناقب خوارزمى ص 197.
  123. 25 تا 31 طه.
  124. سيوطى در الدر المنثور؛ حاكم حسكانى در شواهد التنزيل ج 1/ 368؛ حافظ محدث ابو نعيم اصفهانى در ما نزل من القرآن فى على عليه السّلام؛ ابن عساكر در ترجمه امام امير المؤمنين على عليه السّلام از تاريخ دمشق ج 1/ 120؛ ابن مغازلى در المناقب ص 328، ح 375؛ احمد بن حنبل در حديث 280 از باب فضائل امير المؤمنين عليه السّلام از كتاب فضائل ص 202.
  125. 19 حج.
  126. روح المعانى آلوسى ذيل آيه؛ الكبير فخر رازى ذيل آيه؛ اسباب النزول سيوطى ذيل آيه؛ الجامع لاحكام القرآن قرطبى ذيل آيه؛ صحيح بخارى 5/ 183، ح 17، ج 6/ 181، ح 264؛ صحيح مسلم 8/ 245؛ المستدرك حاكم نيشابورى 2/ 386؛ اسباب النزول واحدى ص 230؛ الطبقات الكبرى ابن اسد 3/ 17؛ السنن الكبرى بيهقى 3/ 276؛ شواهد النزول حسكانى 1/ 486؛ مناقب الامام على عليه السّلام ابن مغازلى ص 264؛ المناقب خوارزمى ص 104؛ مجمع البيان طبرسى ذيل آيه.
  127. 214 الشعراء
  128. سيره ابن هشام ج 1/ 280.
  129. مانند ابن ابی حریر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه، ابو نعیم، بیهقی، ثعلبی، طبری و ابن اثیر و دیگران. شواهد التنزيل حسكانى 1/ 420؛ الكامل ابن اثير ج 2؛ التذكرة ابن جوزى ص 44؛ المسند علامه احمد محمد بن حنبل الشيبانى المروزى ج 1/ 111؛ معالم التنزيل بغوى ج 5/ 105؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 2/ 253؛ حياة الصحابه محمد يوسف حنفى ج 1/ 81؛ الخصائص علامه نسائى ص 18؛ كنز العمال متقى هندى ج 6/ 396؛ ينابيع المودة قندوزى ص 105.
  130. 22 لقمان.
  131. واهد التنزيل ج 1/ 444، ح 609؛ ينابيع المودة قندوزى ص 111؛ المناقب خوارزمى ص 35؛ مائه منقبه محمد شاذان ص 71.
  132. 18 سجده.
  133. شواهد التنزيل حسكانى ج 1/ 445؛ الرياض النضره طبرى ص 206؛ تاريخ بغداد خطيب بغدادى 13/ 321؛ ينابيع المودة قندوزى ص 212؛ سير اعلام البنلاء ذهبى 3/ 415؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 2/ 196؛ مناقب ابن مغازلى ص 324.
  134. 23 احزاب.
  135. شواهد التنزيل حسكانى ج 2/ 2؛ ارجح المطالب عبيد اللّه بسمل امر تسرى ص 60؛ الفصول المهمه ابن صباغ مالكى ص 12؛ المناقب خوارزمى ص 188؛ الكاف الشاف ابن حجر عسقلانى ص 120؛ در پاورقى به نقل از ترجمه امير المؤمنين از سمط النجوم ج 2/ 469؛ الصواعق المحرقه ص 80؛ نور الابصار ص 97؛ الكشف و البيان نيشابورى ثعلبى.
  136. شواهد التنزيل حسكانى ج 2، ح 631- 634.
  137. بحار الانوار 20/ 216.
  138. مستدرك حاكم 3/ 32.
  139. 33 احزاب.
  140. شواهد التنزيل ج 2/ 10.
  141. تفسیر الميزان ج 16 ذيل آيه.
  142. الميزان ج 16/ 310؛ روح المعانى 12، خبر 22/ 21؛ التحرير و التنوير 22/ 15؛ الدر المنثور 6/ 606؛ مجمع البيان 7 و 8/ 463؛ تفسير فارسى نمونه 17/ 298.
  143. شواهد التنزيل ج 2/ 56؛ مجمع البيان 7 و 8/ 463.
  144. مجمع‌البیان 7 و 2/ 463؛ شواهد التنزيل ج 2، ح 637 به بعد.
  145. شواهد التنزيل ج 2، ح 673 به بعد؛ الدر المنثور سيوطى 6/ 606.
  146. الدر المنثور 6/ 606.
  147. شواهد التنزيل 2/ 25.‏
  148. شواهد التنزيل 2/ 10 تا 92.
  149. نمونه 17/ 302.
  150. دلائل النبوة للبيهقى 1/ 170؛ البداية و النهاية 2/ 257؛ الدر المنثور سيوطى 6/ 605؛ مناقب الامام امير المؤمنين للكوفى 1/ 127؛ اعلام الورى 16؛ المعجم الكبير 12/ 81/ 12604 و 3/ 57/ 2674؛ مسند احمد بن حنبل 6/ 292- و 4/ 369؛ مستدرك على الصحيحين 3/ 125؛ الفصول المهمه ابن صباغ مالكى؛ مسند طيالسى 8/ 274؛ مشكل الاثار طحاوى 1/ 333؛ انساب الاشراف بلاذرى 2/ 104؛ تفسير المراغى 22/ 7؛ مقتل الحسين خوارزمى 1/ 94؛ مقتل الحديث خوارزمى 1/ 94؛ اسعاف الراغبين ص 107؛ الكامل فى التاريخ ابن اثير 3/ 204؛ تفسير التبيان فى معانى القرآن 2/ 125؛ خصائص امير المؤمنين على بن ابى طالب نسائى ص 72؛ صحيح ترمذى 2/ 301؛ نظم الدار السمطين ص 18؛ عمدة القارى 7/ 529؛ فتح البارى 7/ 12؛ تذكرة الخواص ص 41؛ السيرة الحليية 3/ 373؛ صحيح مسلم ج 2/ 231؛ تفسير السراج الميز 3/ 245.
  151. 58 احزاب.
  152. كشاف زمخشرى 3/ 559؛ اسباب النزول واحدى نيشابورى ص 273؛ علامه الامر تسرى در ارجح المطالب ص 515؛ الجامع لاحكام القرآن قرطبى 14/ 240؛ تفسير بيضاوى ج 4/ 47؛ مناقب مرتضويه ص 60.
  153. صحيح بخارى جزء 5/ 26.
  154. صحيح مسلم 4/ 1903.
  155. مجمع البيان 8/ 580.
  156. لامه جوينى در فرائد السمطين 1/ 78، ح 46؛ ابن حجر در الصواعق المحرقه ص 91؛ علامه زرندى در نظم درر السمطين ص 109؛ حسكانى در شواهد التنزيل 2/ 106؛ خوارزمى در المناقب ص 186؛ حبرى در ما نزل من القرآن فى على عليه السّلام ص 312؛ قندوزى در ينابيع المودة ص 257؛ ابن صباغ مالكى در الفصول المهمه فصل اول؛ واحدى در اسباب النزول؛ ابو بكر حسينى شافعى در رشفة الصادى ص 24.:
  157. مجمع البيان ذيل آيه شريفه.
  158. شواهد التنزيل حسكانى 2/ 110- 112؛ الدر المنثور سيوطى 5/ 286.
  159. تفسير الكشاف 2/ 339؛ الصواعق المحرقه ابن حجر ص 87؛ مطالب السئوول فى مناقب آل الرسول محمد بن طلحه شافعى ص 3؛ مناقب خوارزمى ص 35؛ ذخائر العقبى محب الدين طبرى 26.
  160. 22 زمر.
  161. اسباب النزول واحدى ص 263؛ اسنى المطالب وصالى فصل 13؛ ينابيع المودة قندوزى ص 212؛ تفسير بيضاوى جزء 4، ص 96؛ ذخائر العقبى محب الدين طبرى ص 88؛ الرياض النضرة طبرى 2/ 207؛ تفسير الجامع لاحكام القرآن قرطبى 15/ 247؛ الفتح المبين احمد زينى دحلال ص 154.
  162. 32 و 33 زمر.
  163. ما نزل من القرآن فى على عليه السّلام حبرى ص 315؛ كفاية الطالب ص 109؛ تاريخ دمشق ابن عساكر ج 2/ 418؛ الدر المنثور 7/ 228؛ المناقب ابن مغازلى ص 269، ح 317؛ شواهد التنزيل حسكانى 2/ 121؛ تفسير الجامع لاحكام القرآن قرطبى 15/ 256؛ ارجح المطالب بسمل تسرى ص 60.
  164. 23 شوری.
  165. تفسير نسفى ج 4/ 94.
  166. تفسير الكشاف: تفسير سوره شورى؛ نور الابصار شبلنجى ص 112؛ اسعاف الراغبين ص 105.
  167. مناقب ابن مغازلى ص 307؛ كفاية الطالب شافعى ص 91؛ مجمع الزوائد هيثمى شافعى 9/ 168.
  168. الدر المنثور 7/ 380؛ ينابيع المودة قندوزى ص 98؛ المناقب ابن مغازلى ص 274؛ المستدرك على الصحيحين 3/ 126؛ الفردوس شيرويه ديلمى 3/ 154؛ شواهد التنزيل حسكانى 2/ 152؛ مسند احمد بن حنبل 2/ 85 و 87 و 5/ 37، 39، 44؛ ارجح المطالب بسمل امر تسرى ص 74؛ خصائص نسائى ص 85؛ ترجمه الامام على عليه السّلام از تاريخ دمشق 2/ 369.
  169. 57 زخرف.
  170. فضائل الصحابه احمد بن حنبل ص 172؛ ينابيع المودة قندوزى ص 109؛ ذخائر العقبى محب الدين طبرى ص 92؛ المناقب خوارزمى ص 233؛ شواهد التنزيل حسكانى 2/ 159؛ الصواعق المحرقه ابن حجر ص 121؛ تاريخ الخلفاء سيوطى ص 117؛ الخصائص نسائى ص 39.
  171. 21 جاثیه.
  172. مفاتیح الغیب فخر رازی در تفسیر آیه؛ تذکرة الخواص سبط ابن الجوزی ص 21؛ مناقب الخطیب البغدادی ص 186؛ کفایة الطالب محمد گنجی شافعی ص 120؛ ارجح المطالب علامه هندی الامر تسری ص 62؛ شواهد التنزیل حسکانی: 2/ 168.
  173. ‏ 30 محمد.
  174. جامع الاصول ابن اثير 9/ 473؛ تاريخ دول الاسلام ذهبى 1/ 20؛ اسد الغابه ابن اثير 4/ 29؛ شواهد التنزيل حسكانى 2/ 178؛ الصواعق المحرقه هيثمى ص 172؛ دلائل الصدق مظفر ح 2/ 152؛ استيعاب ابن عبد البر 2/ 464؛ كفاية الطالب گنجى شافعى ص 111؛ المناقب ابن مغازلى ص 315؛ صحيح ترمذى 5/ 498، ح 3800؛ الدر المنثور سيوطى ذيل آيه؛ روح المعانى آلوسى ذيل آيه؛ الرياض النضرة طبرى ذيل آيه.
  175. 29 فتح.
  176. شواهد التنزيل حسكانى 2/ 180.
  177. ارجح المطالب علامه هندى عبيد اللّه بسمل ص 88.
  178. 54- 55 قمر.
  179. لمناقب خوارزمى ص 195؛ ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى محب الدين از محب الدين طبرى ص 61؛ مناقب خطيب بغدادى ص 186؛ توضيح الدلائل علامه شهاب الدين حسينى شافعى ص 167؛ بحر المناقب علامه درويشى برهان صنفى ص 158؛ ارجح المطالب علامه تسرى ص 82.
  180. 19، 20 و 22 الرحمن.
  181. نور الابصار شبلنجى ص 115؛ الدر المنثور سيوطى 6/ 142؛ الفصول المهمه نور الدين على بن محمد بن صباغ مالكى در مقدمه؛ ينابيع المودة حافظ قندوزى ص 118؛ المناقب ابن مغازلى حافظ ابو الحسن بن المغازلى شافعى ص 339؛ شواهد التنزيل ج 2/ 120؛ مناقب المرتضوى ترمذى باب الاول؛ تذكرة الخواص ابن جوزى ص 245؛ مقتل الحسين خوارزمى ص 112.
  182. 10 و 11 واقعه
  183. تاريخ طبرى 3/ 312. علی فرمود: من اول مسلمان و اولین کسی هستم که با رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نماز خواندم. مسند الامام ابى حنيفه 1/ 111.
  184. مناقب خطيب بغدادى ص 187؛ المناقب خوارزمى ص 195؛ البداية و النهاية ابن كثير شافعى 1/ 231؛ ميزان الاعتدال ذهبى شافعى 1/ 536؛ ارجح المطالب بسمل ص 81؛ سنن ترمذى 13/ 176؛ المعارف ابن قتيبه ص 169.
  185. تلخيص از كتاب فروع ابديت استاد سبحانى ج 1/ 239.
  186. 27 واقعه.
  187. شواهد التنزيل حاكم حسكانى 2/ 220؛ مجمع الزوائد نور الدين هيثمى 9/ 222؛ لسان الميزان ابن حجر 1/ 395؛ المناقب خوارزمى ص 20؛ تاريخ الامم و الملوك طبرى 2/ 212؛ طبقات ابن سعد 8/ 17؛ تاريخ دمشق ابن عساكر 1/ 67؛ استيعاب ابن عبد البر 2/ 459؛ اسد الغابه ابن اثير 3/ 414؛ الاصابه ابن حجر عسقلانى 2/ 480؛ نظم درر السمطين جمال الدين زرندى ص 84؛ ذخائر العقبى محب الدين طبرى ص 59؛ ينابيع المودة قندوزى ص 61.
  188. ارجح المطالب تسرى ص 60.
  189. انساب الاشراف بلاذرى 2/ 146؛ المناقب عينى ص 28- 20.
  190. شواهد التنزيل ج 2/ 224؛ تاريخ دمشق ابن عساكر 2/ 282؛ المناقب ابن مغازلى ص 245؛ كفاية الطالب گنجى ص 123؛ كنز العمال متقى هندى 11/ 601؛ ينابيع المودة قندوزى ص 124.
  191. 12- 13 مجادله.
  192. شواهد التنزيل حسكانى 2/ 232؛ لباب النقول سيوطى 2/ 81؛ احكام القرآن جصاص 3/ 526؛ جامع البيان فى تفسير القرآن طبرى 28/ 14؛ صحيح ترمذى 5/ 80؛ المستدرك على الصحيحين حاكم 2/ 481؛ الدر المنثور سيوطى 6/ 185؛ ميزان الاعتدال ذهبى 3/ 146؛ المناقب ابن مغازلى ص 325؛ خصائص امير المؤمنين نسائى ص 39؛ تفسير ابن كثير 4/ 324؛ المناقب خوارزمى ص 195.
  193. 4 تحریم.
  194. الدر المنثور سيوطى 6/ 244.
  195. شواهد التنزيل حسكانى 2/ 263؛ مجمع البيان طبرسى 10/ 475.
  196. انساب الاشراف بلاذرى 2/ 121؛ مجمع الزائد هيثمى 1/ 131؛ الدر المنثور سيوطى 6/ 260؛ جامع البيان طبرى 29/ 35؛ حلية الاولياء ابو نعيم 1/ 67؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 4/ 319؛ شواهد التنزيل حسكانى 2/ 271؛ كنز العمال متقى هندى 15/ 157؛ ينابيع المودة قندوزى ص 120؛ كشاف زمخشرى ذيل آيه حاقه؛ اسباب النزول واحدى نيشابورى ص 339؛ نظم درر السمطين زرندى ص 92؛ شرح المقاصد تفتازانى 2/ 220؛ المناقب خوارزمى ص 199؛ كفاية الطالب گنجى ص 110.
  197. 1- 3 معارج.
  198. تفسير روح المعانى 16/ 95.
  199. کتاب الغدیر امینی 1/ 472
  200. حافظ ابو عبيد هروى در غريب القرآن؛ ابو بكر نقاش موصلى در شفاء الصدور؛ ابو اسحاق ثعلبى نيشابورى در الكشف و البيان ص 234؛ ابو بكر يحيى قرطبى در الجامع لاحكام القرآن 18/ 181؛ سبط ابن جوزى حنفى در تذكرة الخواص ص 30؛ حموينى در فرائد السمطين 1/ 82؛ شيخ محمد زرندى حنفى در نظم درر السمطين ص 93؛ ابن صباغ مالكى در الفصول المهمه ص 41؛ ابو السعود عمادى در ارشاد العقل السليم الى مزايا القرآن الكريم 9/ 29؛ شيخ زين الدين مناوى شافعى در فيض الغدير فى شرح الجامع الكبير 6/ 218؛ شيخ محمد صدر العالم سبط الشيخ ابى الرضا در معارج العلى فى مناقب المرتضى؛ شيخ محمد عبده مصرى در المنار 6/ 464؛ السيد مومن شبلنجى شافعى در نور الابصار ص 78؛ به نقل از الغدير امينى ج 1/ 460.
  201. 5- 9 انسان.
  202. تفسير روح المعانى ج 16/ 269؛ شواهد التنزيل ج 2/ 403؛ الكبير 30/ 216؛ تفسير ابى السعود- 9/ 73؛ روح البيان 10/ 368 مانند كشف الاسرار؛ كشف الاسرار 10/ 320؛ الدر المنثور 8/ 371؛ و كتب زير با اختلاف نقل كرده‏اند: معالم التنزيل بغوى 5/ 498؛ الجامع الاحكام القرآن 19/ 127؛ بحر المحيط 10/ 362؛ التحرير و التنوير 29/-.
  203. 12 شمس.
  204. شواهد التنزيل حسكانى 2/ 335؛ خصائص امير المؤمنين عليه السّلام نسائى ص 39؛ تاريخ الامم و الملوك طبرى 2/ 123؛ المعجم الكبير طبرانى 8/ 45؛ تاريخ الخلفاء سيوطى ص 173؛ الطبقات الكبرى ابن سعد 3/ 35؛ الكنى و الاسماء حافظ دولابى 2/ 163؛ المستدرك نيشابورى 3/ 113؛ دلائل النبوه ابو نعيم ص 484؛ السيرة النبوته ابن هشام 1/ 559؛ المناقب مغازلى ص 8؛ الامامة و السياسه ابن قتيبه 1/ 162.
  205. 7- 8 بینه.
  206. جامع البيان فى تفسير القرآن طبرى 30/ 171؛ الدر المنثور سيوطى 6/ 379؛ كنز العمال فاضل متقى 6/ 403؛ كفاية الطالب گنجى ص 118؛ المناقب خوارزمى ص 187؛ مناقب مرتضوى محمد صالح كشفى ص 47؛ تهذيب التهذيب ابن حجر هيثمى شافعى 9/ 419؛ روح المعانى آلوسى 20/ 207؛ التذكرة سبط ابن جوزى ص 22؛ نور الابصار شبلنجى ص 70؛ شواهد التنزيل حسكانى 2/ 357؛ سعد السعود ابن طاوس ص 108؛ الفصول المهمه ابن صباع مالكى ص 122؛ ذخائر العقبى محب طبرى ص 96.
  207. 1- 3 عصر.
  208. شواهد التنزيل حسكانى 2/ 372.
  209. الدر المنثور سيوطى 6/ 392؛ روح المعانى آلوسى 30/ 228؛ كفاية الطالب گنجى ص 135؛ قرطبى اندلسى در تفسيرش 20/ 180؛ نزهة المجالس عبد الرحمن صفدرى شافعى 2/ 173؛ الامامة و السياسه ابن قتيبه ص 67؛ مناقب خطيب بغدادى ص 318.
  210. 1- 4 اخلاص.
  211. ينابيع المودة قندوزى ص 125؛ مناقب ابن مغازلى ص 69.