سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی شقراوی (بلندای استقامت) (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (تمیزکاری)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۵: خط ۲۵:
|}
|}
</div>
</div>
{{پانویس رنگی}}
'''سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی شقراوی (بلندای استقامت)(1371-1284ق)/(1952-1866م)''' عنوان مقاله‌ای از بخش پیشگامان تقریب [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره هفتم می‌باشد که به قلم حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر رحیم ابوالحسینی تدوین و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.</div>
'''سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی شقراوی (بلندای استقامت)(1371-1284ق)/(1952-1866م)''' عنوان مقاله‌ای از بخش پیشگامان تقریب [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره هفتم می‌باشد که به قلم حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر رحیم ابوالحسینی تدوین و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.</div>


=نسب نامه آل‌امین=
== نسب‌نامه آل‌امین ==
سیدمحسن فرزند سیدعبدالکریم فرزند سیدعلى فرزند محمدامین فرزند سیدموسى فرزند سیدحیدر فرزند سیدابراهیم مى‌باشد که در نهایت نسب او به حسین ذى‌الدمعة (م 191 ق) فرزند شهید جاوید اسلام زید بن على بن الحسین زین العابدین(علیه‌السلام)مى رسد. برخى از قراین و شواهد تأیید شده حکایت از این دارد که نسبت سادات جبل عامل به عبدالله محض بن حسن مثنى بن حسن بن على(علیه‌السلام)منتهى مى‌شود. به همین دلیل گاهى از امین عاملى با نسبت «حسینى» و گاهى با نسبت «حسنى» یاد مى‌شود. (امین عاملى، 1403 ق، ص 333).<br>
سیدمحسن فرزند سیدعبدالکریم فرزند سیدعلی فرزند محمدامین فرزند سیدموسی فرزند سیدحیدر فرزند سیدابراهیم می‌باشد که در نهایت نسب او به حسین ذی‌الدمعة (م 191 ق) فرزند شهید جاوید اسلام زید بن علی بن الحسین زین‌العابدین(علیه‌السلام)می رسد. برخی از قراین و شواهد تأیید شده حکایت از این دارد که نسبت سادات جبل عامل به عبدالله محض بن حسن مثنی بن حسن بن علی(علیه‌السلام)منتهی می‌شود. به همین دلیل گاهی از امین عاملی با نسبت «حسینی» و گاهی با نسبت «حسنی» یاد می‌شود. (امین عاملی، 1403 ق، ص 333).<br>
نیاکان سید محسن در حله ـ از مراکز قدیم شیعه نشین در عراق ـ زندگى مى‌کردند، اما یکى از اجداد او (احتمالا سید حیدر) از سوى شیعیان جبل عامل براى مرجعیت و ارشاد به لبنان دعوت شد و از حله به جبل عامل منتقل گردید و قریه شقراء را وطن خود قرار داد و تا هنگام وفات در آن جا ساکن بود. اکنون مزار جد او معلوم است و سال وفات او بر لوح مزارش 1175 ق ثبت شده‌است. (صدر حاج سید جوادى، ج 2، ص 529). گفتنى است صاحب کتاب مفتاح الکرامه، یعنى مرحوم سید جواد عاملى (م 1226 ق)، نوه پسرى مرحوم سید حیدر است. (امین عاملى، پیشین، ص 334).<br>
نیاکان سید محسن در حله ـ از مراکز قدیم شیعه نشین در عراق ـ زندگی می‌کردند، اما یکی از اجداد او (احتمالا سید حیدر) از سوی شیعیان جبل عامل برای مرجعیت و ارشاد به لبنان دعوت شد و از حله به جبل عامل منتقل گردید و قریه شقراء را وطن خود قرار داد و تا هنگام وفات در آن جا ساکن بود. اکنون مزار جد او معلوم است و سال وفات او بر لوح مزارش 1175 ق ثبت شده‌است. (صدر حاج سید جوادی، ج 2، ص 529). گفتنی است صاحب کتاب مفتاح الکرامه، یعنی مرحوم سید جواد عاملی (م 1226 ق)، نوه پسری مرحوم سید حیدر است. (امین عاملی، پیشین، ص 334).<br>
خاندان امین پیش از آن که به لقب «امین» شهرت یابند، معروف به «قشاقشى» یا «قشاقیشى» بودند اما علت انتساب این عنوان به این خاندان معلوم نیست. بعضى از دانشمندان احتمال داده‌اند «قشاقشى» تحریف و ترجمه «أقساسى» است و اقساس نام فردى است که مالک روستایى در نزدیکى کوفه بود و به همین جهت اهالى دهکده، نام روستایشان را أقساسى گذاشته‌اند و اینها طایفه بزرگى هستند که نسبتشان به حسین ذى الدمعه مى‌رسد. از آن جا که یکى از اجداد سید محسن، به «محمد امین» لقب یافت، به خاندان آنها «آل امین» گفته شده‌است. (پیشین، ص 333).<br>
خاندان امین پیش از آن که به لقب «امین» شهرت یابند، معروف به «قشاقشی» یا «قشاقیشی» بودند اما علت انتساب این عنوان به این خاندان معلوم نیست. بعضی از دانشمندان احتمال داده‌اند «قشاقشی» تحریف و ترجمه «أقساسی» است و اقساس نام فردی است که مالک روستایی در نزدیکی کوفه بود و به همین جهت اهالی دهکده، نام روستایشان را أقساسی گذاشته‌اند و اینها طایفه بزرگی هستند که نسبتشان به حسین ذی الدمعه می‌رسد. از آن جا که یکی از اجداد سید محسن، به «محمد امین» لقب یافت، به خاندان آنها «آل امین» گفته شده‌است. (پیشین، ص 333).
=تولد، خانواده و دوران تحصیل=
سید محسن در سال 1284 هجرى قمرى در یک خانواده کاملا مذهبى در روستاى شقراء از توابع جبل عامل لبنان چشم به جهان گشود. به همین دلیل گاه او را «عاملى» و گاه «شقراوى» مى‌خوانند و چون فرزندى به نام محمدباقر داشت، کنیه‌اش ابومحمد الباقر شده‌است. برخى از سیره نویسان معاصر تاریخ ولادت او را سال 1282 ق نوشته‌اند (زرکلى، 1410 ق، ج 5، ص 287)، اما بر اساس قراین و شواهدى که خود امین در زندگى نامه خود نوشته‌اش در آخرین جزء کتاب نفیس اعیان الشیعه، بیان نموده‌است، سال 1284 ق صحیح است (امین عاملى، پیشین، ص 334).<br>
پدرش سید عبدالکریم امین فردى با تقوا و پاک سیرت بود و بیش‌تر روزها را روزه مى‌گرفت و از خوف عاقبتش همیشه گریان بود. در سفرهایش، به زیارت خانه خدا و بیت‌المقدس رفت و پس از آن، عتبات عالیات عراق را زیارت نمود و در همین راستا قصد عزیمت به سوى ایران براى زیارت امام رضا(علیه‌السلام) داشت که پسر عمویش سید کاظم امین او را از این سفر منصرف نمود و به او پیشنهاد کرد مخارج سفرش را براى طلاب علوم دینى هزینه کند و او نیز این پیشنهاد را پذیرفت و از عراق به جبل عامل بازگشت. وى سرانجام به همراه فرزندان و خانواده‌اش به عراق آمد و در سال 1315 ق در نجف درگذشت و در صحن شریف امام على(علیه‌السلام) به خاک سپرده شد.<br>
مادر سید محسن از زنان پرهیزگار و در تدبیر امور خانواده بسیار توانا بود و در سال 1300ق دار فانى را وداع گفت. پدر و مادر سید گرچه بهره بلندى از علم و دانش نداشتند اما در پرورش سید محسن و تعلیم علوم مقدماتى به او از قبیل حفظ قرآن، آموزش خط، فراگیرى برخى اشعار و مانند اینها، نقش عمده‌اى داشتند. هنگامى که وى را به مکتب فرستادند رفتار نادرست و خشونت‌آمیز مکتب دار باعث فرار سید محسن از مکتب شد، اما مادرش او را رها نکرد و به تعلیم او همت گماشت. سید محسن در سن 16 سالگى مادرش را از دست داد و در سوگ او اشعار سوزناکى سرود که ترجمه بخشى از آن چنین است:<br>
«اى قبر اگر بدانى که چه زن پاک سیرت را در خود جا داده‌اى که او لباس شرف بر تن داشت. اى بهترین مادر که به فرزندش نیکى و مهربانى فراوانى داشت مطمئن باش پسرت فرزند سختى‌هاست. چشمانت را با کارهاى نیکش روشن مى‌کند و انگار خود مى‌دانستى که چه فرزند شایسته‌اى را به جاى گذاشته‌اى. اما مادر، من که از فرط محبت و اشتیاق یک لحظه دورى تو قرار را از من مى‌گرفت، اکنون چگونه مى‌توانم طاقت بیاورم در حالى که دورى من و تو تا روز محشر است و رشته کارها از هم گسسته‌است». (پیشین).<br>
این اشعار با توجه به این که سید محسن تنها فرزند خانواده بود، از روابط عمیق بین این مادر و فرزند حکایت دارد. مادرش دختر شاعر و دانشمند محترم شیخ محمدحسین فلحه میسى بود و طبع شعرى سید محسن نیز ریشه در این امر دارد. جد پدرى اش «سید على امین عاملى» فقیهى نامدار در نجف بود و سید استفاده‌هاى شایانى از او برد.<br>
سید محسن بعد از این که در سال 1291 ق در سن هفت سالگى، قرائت قرآن را از اول تا آخر تمام کرد و نوشتن را فرا گرفت به علم نحو و هنر خوشنویسى رو آورد. ابتدا متن اجرومیه <ref>كتاب كوچكى است در علم صرف كه در اكثر حوزه‌هاى آن زمان تدريس مى شد، ولى اكنون بيش‌تر در حوزه‌هاى اهل سنت تدريس مى شود.</ref> را حفظ کرد و سپس کتاب قطر الندى و بل الصدى تألیف ابن هشام انصارى در علم نحو و کتاب تصریف سعد الدین تفتازانى را به پایان برد. وى این دو کتاب را در فاصله سال‌هاى 1295ق و 1296 ق نزد پسر عمویش سید محمدحسین امین فرا گرفت. (پیشین، ص 337). در همین ایام اشتیاق خواندن شعر در او تقویت شد و به یکى از دوستان پدرش به نام حاج محمود مروت که عازم بیروت بود سفارش کرد دیوان شعرى براى او خریدارى نماید. حاج محمود نیز دیوان ابو فراس حمدانى (م 357 ق) را که یکى از بهترین دیوان‌هاى شعر عربى است، براى او خریدارى نمود و این نخستین مطالعه شعر او بود و چون اشتیاق فراوان داشت، اشعار این دیوان را به دقت مطالعه کرد و بسیارى از ابیات آن را حفظ کرد و از همین‌جا پایه‌هاى ذوق شعرى او شکل گرفت. (پیشین).
امین در سال 1297 ق براى ادامه تحصیل در مدرسه‌اى در روستاى «عیثا الزط» نزد سید جواد مرتضى به خواندن شرح قطر الندى و شرح ابن ناظم بر الفیه ابن مالک پرداخت. هم چنین در همین ایام کتاب‌هاى شافیه ابن حاجب و مغنى اللبیب را آموزش دید و چون با سرودن شعر آشنایى پیدا کرده بود منظومه‌اى در علم صرف تألیف نمود. (صدر حاج سید جوادى، پیشین).<br>
امین در ادامه تحصیلاتش به آبادى «بنت جبیل» رفت و در آن جا ضمن دیدار با شیخ موسى شراره که تازه از عراق آمده بود، دروس منطق، معانى بیان، اصول و فقه را نزد وى آموزش دید و استفاده‌هاى فراوان از او برد. در واقع مدرسه بنت جبیل با وجود شیخ موسى شراره از حرارت و رونق بالایى برخوردار بود، اما هنگامى که در شعبان 1304 ق این استاد زحمت کش چشم از جهان فرو بست، طلاب پراکنده شدند و مدرسه بنت جبیل رو به تعطیلى گرایید. از این رو امین به زادگاه خود شقراء بازگشت و تا سال 1308 ق در آن جا بود و در این مدت آموخته‌هایش را به طلاب مبتدى مى‌آموخت و خود نیز مطالعاتى داشت. (امین عاملى، پیشین، ص 344).<br>
=سفر به عراق=
شوق سفر به نجف اشرف در جان سید محسن شعله افکنده بود اما شرایط نامساعد مالى اجازه این سفر را به او نمى داد. اما جهت پاسخ دادن به اشتیاق درونى اش براى تحصیل علم، مسافرت‌هاى کوتاهى به شهرهاى مختلف لبنان از جمله بعلبک، صیدا و جولان انجام داد اما بعد از مرگ شیخ موسى شراره هیچ گاه ماندن در لبنان براى او رضایت بخش نبود و حتى سعى و تلاش متنفذین منطقه براى دعوت از علماى عراق جهت عزیمت به لبنان نیز ثمربخش نبود. هر چند مرحوم سید مهدى حکیم دعوت آنان براى آمدن به لبنان را اجابت کرد و مساعدت‌هاى مالى قابل توجهى انجام داد، اما این مدت چندان به طول نینجامید و به هر حال سید محسن براى ادامه تحصیلات باید به نجف مى‌رفت. (پیشین، ص 347).<br>
این وضعیت از سال 1303 ق که شیخ موسى شراره دار فانى را وداع گفت تا سال 1308 هجرى ادامه داشت تا این که روزى یکى از علماى لبنان به نام شیخ حسین مغنیه که خود عازم عراق بود، سید امین را براى رفتن به عراق تشویق نمود و از او دعوت به همراهى کرد. سید محسن که آرزوى رفتن به عراق را داشت نگران پدر پیرش بود که به تازگى بینایى خود را از دست داده بود. اما پدرش به او پیشنهاد کرد استخاره کند و بر خدا توکل نماید. استخاره سید محسن خوب آمد و به این ترتیب وى به اتفاق همسرش و به همراهى شیخ حسین مغنیه مهیاى سفر گشت.<br>
سید امین و مسافرین همراه، در آخرین روز ماه مبارک رمضان سال 1308 هجرى از زادگاه خود شقراء حرکت نموده و از مسیر صیدا و بیروت به بندر اسکندرونه و از آن جا به حلب رفته و در روز دوم عید قربان به کاظمین و بغداد رسیدند. (پیشین، ص 350ـ348).<br>


=ورود به نجف اشرف=
== تولد، خانواده و دوران تحصیل ==
این سفر او بیش از سه ماه طول کشید. وقتى سید به کاظمین رسید مرقد مطهر دو امام بزرگوار موسى بن جعفر و محمدنقى(علیهما السلام) را زیارت کرد و سپس از راه بغداد و کربلا، عازم نجف گردید. زمانى که سید محسن وارد نجف شد آن شهر در اوج عظمت بود. شیعیان ایران، عراق، هند و پاکستان، روسیه، آفریقا و آسیاى مرکزى و سایر نقاط جهان، وجوهات شرعى را تقدیم مراجع تقلید مى‌کردند و به همین جهت مدارس آن جا آباد و پر از جمعیت بود. مهم‌تر از همه، وجود مجتهدان و مدرسان بزرگى از ایران، هم چون آخوند خراسانى، حاج آقا رضا همدانى، شیخ عبدالله حائرى مازندرانى، سید محمدکاظم یزدى و میرزا حبیب الله رشتى، و از علماى عرب هم چون محمد طه نجف، شیخ على رفیش، سید محمد طباطبایى فرزند سید محمدتقى طباطبایى آل بحرالعلوم، شیخ عباس على و شیخ عباس حسن آل کاشف‌الغطاء، و سید حسین قزوینى الاصل بود که هر یک حوزه‌اى براى تدریس فقه و اصول داشتند. هم چنین در خارج از نجف، مانند سامرا، میرزا سید محمدحسن شیرازى زمام مرجعیت را در دست داشت و در کربلا شیخ زین‌العابدین مازندرانى و در کاظمین شیخ محمدتقى از نوادگان شیخ اسدالله تسترى، سید اسماعیل صدر و سید حسن صدر و بزرگانى دیگر رهبرى مردم را به عهده داشتند.<br>
سید محسن در سال 1284 هجری قمری در یک خانواده کاملا مذهبی در روستای شقراء از توابع جبل عامل لبنان چشم به جهان گشود. به همین دلیل گاه او را «عاملی» و گاه «شقراوی» می‌خوانند و چون فرزندی به نام محمدباقر داشت، کنیه‌اش ابومحمد الباقر شده‌است. برخی از سیره نویسان معاصر تاریخ ولادت او را سال 1282 ق نوشته‌اند (زرکلی، 1410 ق، ج 5، ص 287)، اما بر اساس قراین و شواهدی که خود امین در زندگی‌نامه خود نوشته‌اش در آخرین جزء کتاب نفیس اعیان الشیعه، بیان نموده‌است، سال 1284 ق صحیح است (امین عاملی، پیشین، ص 334).<br>
پدرش سید عبدالکریم امین فردی با تقوا و پاک سیرت بود و بیش‌تر روزها را روزه می‌گرفت و از خوف عاقبتش همیشه گریان بود. در سفرهایش، به زیارت خانه خدا و بیت‌المقدس رفت و پس از آن، عتبات عالیات عراق را زیارت نمود و در همین راستا قصد عزیمت به سوی ایران برای زیارت امام رضا(علیه‌السلام) داشت که پسر عمویش سید کاظم امین او را از این سفر منصرف نمود و به او پیشنهاد کرد مخارج سفرش را برای طلاب علوم دینی هزینه کند و او نیز این پیشنهاد را پذیرفت و از عراق به جبل عامل بازگشت. وی سرانجام به همراه فرزندان و خانواده‌اش به عراق آمد و در سال 1315 ق در نجف درگذشت و در صحن شریف امام علی(علیه‌السلام) به خاک سپرده شد.<br>
مادر سید محسن از زنان پرهیزگار و در تدبیر امور خانواده بسیار توانا بود و در سال 1300ق دار فانی را وداع گفت. پدر و مادر سید گرچه بهره بلندی از علم و دانش نداشتند اما در پرورش سید محسن و تعلیم علوم مقدماتی به او از قبیل حفظ قرآن، آموزش خط، فراگیری برخی اشعار و مانند اینها، نقش عمده‌ای داشتند. هنگامی که وی را به مکتب فرستادند رفتار نادرست و خشونت‌آمیز مکتب دار باعث فرار سید محسن از مکتب شد، اما مادرش او را رها نکرد و به تعلیم او همت گماشت. سید محسن در سن 16 سالگی مادرش را از دست داد و در سوگ او اشعار سوزناکی سرود که ترجمه بخشی از آن چنین است:<br>
«ای قبر اگر بدانی که چه زن پاک سیرت را در خود جا داده‌ای که او لباس شرف بر تن داشت. ای بهترین مادر که به فرزندش نیکی و مهربانی فراوانی داشت مطمئن باش پسرت فرزند سختی‌هاست. چشمانت را با کارهای نیکش روشن می‌کند و انگار خود می‌دانستی که چه فرزند شایسته‌ای را به جای گذاشته‌ای. اما مادر، من که از فرط محبت و اشتیاق یک لحظه دوری تو قرار را از من می‌گرفت، اکنون چگونه می‌توانم طاقت بیاورم در حالی که دوری من و تو تا روز محشر است و رشته کارها از هم گسسته‌است». (پیشین).<br>
این اشعار با توجه به این که سید محسن تنها فرزند خانواده بود، از روابط عمیق بین این مادر و فرزند حکایت دارد. مادرش دختر شاعر و دانشمند محترم شیخ محمدحسین فلحه میسی بود و طبع شعری سید محسن نیز ریشه در این امر دارد. جد پدری اش «سید علی امین عاملی» فقیهی نامدار در نجف بود و سید استفاده‌های شایانی از او برد.<br>
سید محسن بعد از این که در سال 1291 ق در سن هفت سالگی، قرائت قرآن را از اول تا آخر تمام کرد و نوشتن را فرا گرفت به علم نحو و هنر خوشنویسی رو آورد. ابتدا متن اجرومیه <ref>كتاب كوچكی است در علم صرف كه در اكثر حوزه‌های آن زمان تدريس می‌شد، ولی اكنون بيش‌تر در حوزه‌های اهل سنت تدريس می‌شود.</ref> را حفظ کرد و سپس کتاب قطر الندی و بل الصدی تألیف ابن هشام انصاری در علم نحو و کتاب تصریف سعد الدین تفتازانی را به پایان برد. وی این دو کتاب را در فاصله سال‌های 1295ق و 1296 ق نزد پسر عمویش سید محمدحسین امین فرا گرفت. (پیشین، ص 337). در همین ایام اشتیاق خواندن شعر در او تقویت شد و به یکی از دوستان پدرش به نام حاج محمود مروت که عازم بیروت بود سفارش کرد دیوان شعری برای او خریداری نماید. حاج محمود نیز دیوان ابو فراس حمدانی (م 357 ق) را که یکی از بهترین دیوان‌های شعر عربی است، برای او خریداری نمود و این نخستین مطالعه شعر او بود و چون اشتیاق فراوان داشت، اشعار این دیوان را به دقت مطالعه کرد و بسیاری از ابیات آن را حفظ کرد و از همین‌جا پایه‌های ذوق شعری او شکل گرفت. (پیشین).
امین در سال 1297 ق برای ادامه تحصیل در مدرسه‌ای در روستای «عیثا الزط» نزد سید جواد مرتضی به خواندن شرح قطر الندی و شرح ابن ناظم بر الفیه ابن مالک پرداخت. هم چنین در همین ایام کتاب‌های شافیه ابن حاجب و مغنی اللبیب را آموزش دید و چون با سرودن شعر آشنایی پیدا کرده بود منظومه‌ای در علم صرف تألیف نمود. (صدر حاج سید جوادی، پیشین).<br>
امین در ادامه تحصیلاتش به آبادی «بنت جبیل» رفت و در آن جا ضمن دیدار با شیخ موسی شراره که تازه از عراق آمده بود، دروس منطق، معانی بیان، اصول و فقه را نزد وی آموزش دید و استفاده‌های فراوان از او برد. در واقع مدرسه بنت جبیل با وجود شیخ موسی شراره از حرارت و رونق بالایی برخوردار بود، اما هنگامی که در شعبان 1304 ق این استاد زحمت کش چشم از جهان فرو بست، طلاب پراکنده شدند و مدرسه بنت جبیل رو به تعطیلی گرایید. از این رو امین به زادگاه خود شقراء بازگشت و تا سال 1308 ق در آن جا بود و در این مدت آموخته‌هایش را به طلاب مبتدی می‌آموخت و خود نیز مطالعاتی داشت. (امین عاملی، پیشین، ص 344).


=تحصیلات در نجف اشرف=
== سفر به عراق ==
سید امین از این که به پایگاه علم و دانش قدم گذاشته بود بسیار خشنود بود و در مدت اقامتش در نجف که نزدیک به یازده سال طول کشید بهره‌هاى فراوانى برد. امین مرحله سطح، کتاب‌هاى شرح لمعه، قوانین، رسائل و مکاسب را در فقه و اصول نزد استادان درجه اول فرا گرفت و سپس مشغول درس خارج فقه و اصول شد. وى شرح لمعه را نزد پسر عمویش سید على، قوانین را نزد شیخ محمدباقر نجم آبادى، رسائل را نزد ملافتح‌الله اصفهانى معروف به شیخ الشریعه و درس خارج فقه را در محضر شیخ آقارضا همدانى و شیخ محمد طه نجف فرا گرفت و مدتى نیز در جلسات فقه میرزا محمدحسن شیرازى که در سامرا اقامت داشت، حضور یافت. دوره کامل خارج اصول را نزد آخوند ملا محمدکاظم خراسانى صاحب کفایة الاصول گذراند.<ref>سيدمحسن امين با وجود مشكلات معيشتى و سختى روزگار، با انگيزه و جديت تمام تحصيلاتش را دنبال كرد. ضمن اين كه نگرانى‌هايى كه درباره پدر پيرش داشت و خاطر او را مكدر مى نمود در سال‌هاى نخستين اقامتش در نجف برطرف شد، زيرا پدرش خبر حركت به سوى نجف به همراه تعدادى از اهالى مورد اعتماد جبل عامل را در نامه اى به او داد و او را بسيار خوشحال كرد و از آن پس براى ملاقات پدرش لحظه شمارى مى كرد تا اين كه در يكى از روزها در كربلا به استقبال پدرش رفت و استاد او شيخ محمد طه نجف براى استقبال از پدرش به كربلا آمد و به سيد امين تبريك گفت و اظهار اميدوارى كرد كه با آمدن پدرش، سيد امين بتواند مدت بيش‌ترى در نجف بماند. (پيشين، ص 357).</ref> چیزى نگذشت که سید محسن امین در حوزه علمیه نجف در ردیف علما و دانشمندان صاحب اندیشه قرار گرفت و خود کرسى درسى به راه انداخت و شاگردان زیادى در حلقه درس او حاضر شدند.<br>
شوق سفر به نجف اشرف در جان سید محسن شعله افکنده بود اما شرایط نامساعد مالی اجازه این سفر را به او نمی‌داد. اما جهت پاسخ دادن به اشتیاق درونی اش برای تحصیل علم، مسافرت‌های کوتاهی به شهرهای مختلف لبنان از جمله بعلبک، صیدا و جولان انجام داد اما بعد از مرگ شیخ موسی شراره هیچ گاه ماندن در لبنان برای او رضایت بخش نبود و حتی سعی و تلاش متنفذین منطقه برای دعوت از علمای عراق جهت عزیمت به لبنان نیز ثمربخش نبود. هر چند مرحوم سید مهدی حکیم دعوت آنان برای آمدن به لبنان را اجابت کرد و مساعدت‌های مالی قابل توجهی انجام داد، اما این مدت چندان به طول نینجامید و به هر حال سید محسن برای ادامه تحصیلات باید به نجف می‌رفت. (پیشین، ص 347).<br>
این وضعیت از سال 1303 ق که شیخ موسی شراره دار فانی را وداع گفت تا سال 1308 هجری ادامه داشت تا این که روزی یکی از علمای لبنان به نام شیخ حسین مغنیه که خود عازم عراق بود، سید امین را برای رفتن به عراق تشویق نمود و از او دعوت به همراهی کرد. سید محسن که آرزوی رفتن به عراق را داشت نگران پدر پیرش بود که به تازگی بینایی خود را از دست داده بود. اما پدرش به او پیشنهاد کرد استخاره کند و بر خدا توکل نماید. استخاره سید محسن خوب آمد و به این ترتیب وی به اتفاق همسرش و به همراهی شیخ حسین مغنیه مهیای سفر گشت.<br>
سید امین و مسافرین همراه، در آخرین روز ماه مبارک رمضان سال 1308 هجری از زادگاه خود شقراء حرکت نموده و از مسیر صیدا و بیروت به بندر اسکندرونه و از آن جا به حلب رفته و در روز دوم عید قربان به کاظمین و بغداد رسیدند. (پیشین، ص 350ـ348).<br>


=شهرت امین در بلاد شام=
== ورود به نجف اشرف ==
سید محسن امین در حوزه علمیه نجف جزء افتخارات شیعه به شمار آمد و شهرتش از شهر نجف بیرون رفت، به ویژه از زمانى که وى به طور رسمى حلقه درسى تشکیل داد و شاگردان بسیارى در درس او شرکت داشتند، زیرا شاگردان بهترین مبلغ استادان خویش هستند؛ از این رو آوازه سید محسن امین علاوه بر عراق به جبل عامل و دمشق نیز رسید و شیعیان جبل عامل و دمشق با تهیه طومارى از او دعوت کردند تا به نزد ایشان بازگردد و مرجعیت این منطقه را بر عهده گیرد. وى این دعوت را پذیرفت و در اواخر جمادى الثانى 1319 ق بعد از ده سال و نیم اقامت در نجف در حالى که 35 سال از عمرش مى‌گذشت رهسپار شام گردید. (صدر حاج سیدجوادى، پیشین، ص 530).<br>
این سفر او بیش از سه ماه طول کشید. وقتی سید به کاظمین رسید مرقد مطهر دو امام بزرگوار موسی بن جعفر و محمدنقی(علیهما السلام) را زیارت کرد و سپس از راه بغداد و کربلا، عازم نجف گردید. زمانی که سید محسن وارد نجف شد آن شهر در اوج عظمت بود. شیعیان ایران، عراق، هند و پاکستان، روسیه، آفریقا و آسیای مرکزی و سایر نقاط جهان، وجوهات شرعی را تقدیم مراجع تقلید می‌کردند و به همین جهت مدارس آن جا آباد و پر از جمعیت بود. مهم‌تر از همه، وجود مجتهدان و مدرسان بزرگی از ایران، هم چون آخوند خراسانی، حاج آقا رضا همدانی، شیخ عبدالله حائری مازندرانی، سید محمدکاظم یزدی و میرزا حبیب الله رشتی، و از علمای عرب هم چون محمد طه نجف، شیخ علی رفیش، سید محمد طباطبایی فرزند سید محمدتقی طباطبایی آل بحرالعلوم، شیخ عباس علی و شیخ عباس حسن آل کاشف‌الغطاء، و سید حسین قزوینی الاصل بود که هر یک حوزه‌ای برای تدریس فقه و اصول داشتند. هم چنین در خارج از نجف، مانند سامرا، میرزا سید محمدحسن شیرازی زمام مرجعیت را در دست داشت و در کربلا شیخ زین‌العابدین مازندرانی و در کاظمین شیخ محمدتقی از نوادگان شیخ اسدالله تستری، سید اسماعیل صدر و سید حسن صدر و بزرگانی دیگر رهبری مردم را به عهده داشتند.<br>
دوران زندگى ثمربخش امین که بیش از پنجاه سال به طول انجامید در دمشق که وطن دوم او به شمار مى‌آمد سپرى شد. آیت‌‎الله سید محسن امین عاملى شیعیان شام را با مشکلات و کمبودهاى فراوان روبه رو دید که مهم‌ترین آنها بى سوادى و عقب ماندگى اجتماعى و سیاسى و فقر مادى و فرهنگى و وجود اختلافات عقیدتى و عشیرتى و از همه بدتر شیوع خرافات در بین ایشان به نام مذهب بود. روضه خوانان در تکایا احادیث دروغ مى‌خواندند و مردم عوام در ایام عاشورا دیوانهوار بر سر و سینه مى‌کوبیدند و قفل و زنجیر به بدن مى‌زدند و تن را با گل مى‌آلودند و بعضى هم با شمشیر و قمه، زخم‌هایى بر سر مى‌نشاندند و خون جارى مى‌کردند و این همه منکرات خلاف شرع، موجب استهزا و شماتت دیگران بود. چون منشأ همه این بلایا بى سوادى و بى فرهنگى بود، امین ابتدا به این امر پرداخت و در صدد برآمد از سویى مدارسى به سبک جدید و با برنامه‌هاى صحیح تأسیس کند و از سوى دیگر براى دختران مدرسه بسازد و برنامه‌هاى درسى مناسبى براى آنان تدارک ببیند. (پیشین).<br>


=فعالیت‌هاى علامه امین عاملى در برابر خرافات و فقر فرهنگى دمشق=
== تحصیلات در نجف اشرف ==
آیت‌‎الله سید محسن امین در نخستین اقدام خود، رجال و بازرگانان شیعه دمشق را دعوت کرد و توجه ایشان را به این مسئله مهم جلب نمود و شرکتى تأسیس کرد و ساختمان‌هایى خریدارى نمود و دبیرستان‌هاى دخترانه و پسرانه به نام‌هاى محسنیه و علویه تأسیس و راه‌اندازى کرد. علامه سید محسن امین خود نیز ساعاتى در این دبیرستان‌ها تدریس نمود و از نزدیک پیشرفت‌هاى اخلاقى و تعلیم و تربیت دانش‌آموزان را زیر نظر گرفت. امین به تعلیمات دینى توجه مخصوص نمود و 9 کتاب درسى در اصول عقاید، احکام شرعى، عبادات، معاملات، مواریث، حدود، دیات، تفسیر و اخلاق تألیف کرد که به طور مکرر به چاپ رسید و این کتاب‌ها علاوه بر دبیرستان‌هاى محسنیه و علویه، در سایر دبیرستان‌هاى سوریه و لبنان رایج گردید و به فارسى هم ترجمه شد.<br>
سید امین از این که به پایگاه علم و دانش قدم گذاشته بود بسیار خشنود بود و در مدت اقامتش در نجف که نزدیک به یازده سال طول کشید بهره‌های فراوانی برد. امین مرحله سطح، کتاب‌های شرح لمعه، قوانین، رسائل و مکاسب را در فقه و اصول نزد استادان درجه اول فرا گرفت و سپس مشغول درس خارج فقه و اصول شد. وی شرح لمعه را نزد پسر عمویش سید علی، قوانین را نزد شیخ محمدباقر نجم آبادی، رسائل را نزد ملافتح‌الله اصفهانی معروف به شیخ الشریعه و درس خارج فقه را در محضر شیخ آقارضا همدانی و شیخ محمد طه نجف فرا گرفت و مدتی نیز در جلسات فقه میرزا محمدحسن شیرازی که در سامرا اقامت داشت، حضور یافت. دوره کامل خارج اصول را نزد آخوند ملا محمدکاظم خراسانی صاحب کفایة الاصول گذراند.<ref>سيدمحسن امين با وجود مشكلات معيشتی و سختی روزگار، با انگيزه و جديت تمام تحصيلاتش را دنبال كرد. ضمن اين كه نگرانی‌هايی كه درباره پدر پيرش داشت و خاطر او را مكدر می‌نمود در سال‌های نخستين اقامتش در نجف برطرف شد، زيرا پدرش خبر حركت به سوی نجف به همراه تعدادی از اهالی مورد اعتماد جبل عامل را در نامه ای به او داد و او را بسيار خوشحال كرد و از آن پس برای ملاقات پدرش لحظه شماری می كرد تا اين كه در يكی از روزها در كربلا به استقبال پدرش رفت و استاد او شيخ محمد طه نجف برای استقبال از پدرش به كربلا آمد و به سيد امين تبريك گفت و اظهار اميدواری كرد كه با آمدن پدرش، سيد امين بتواند مدت بيش‌تری در نجف بماند. (پيشين، ص 357).</ref> چیزی نگذشت که سید محسن امین در حوزه علمیه نجف در ردیف علما و دانشمندان صاحب اندیشه قرار گرفت و خود کرسی درسی به راه انداخت و شاگردان زیادی در حلقه درس او حاضر شدند.<br>
در میدان مبارزه با خرافات و اصلاح وضع مراسم عزادارى کار امین دشوارتر بود. مخالفان او در شام و عراق تهمت‌هایى متوجه او نموده عوام را علیه وى مى‌شوراندند و بر منابر و در جراید و مجلات و مجالس روضه از طعن و سب او کوتاهى نکرده حتى نسبت کفر و زندقه به او مى‌دادند، اما سید محسن در جهاد خود صادق و جدى بود و با برنامه‌هاى دقیقى جنگ با جهل و خرافات را ادامه مى‌داد. رفته رفته توجه مردم به امین جلب شد و بازار روضه خوان‌هاى بى سواد بى رونق گشت.<br>
سید محسن در همین راستا کتاب‌هاى مهم مناقب و مقتل تألیف نمود که یکى از آنها کتاب لواعج الاشجان در شرح واقعه کربلا و اخبار صحیح شهادت امام حسین(علیه‌السلام) و اهل‌بیت آن حضرت است. کتاب دیگرى هم به نام المجالس السنیه تألیف نمود که شامل پنج بخش است، چهار بخش آن در سیره امام حسین(علیه‌السلام) و بخش پنجم در سیره رسول الله(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و فاطمه زهرا(علیها‌السلام) و امامان معصوم است. دو کتاب مذکور بعد از انتشار در سوریه و لبنان مورد استقبال فضلاى اهل منبر قرار گرفت و نسخه‌هاى بسیارى از آنها به فروش رفت. آن گاه امین با جرئت و قدرت فتوایى صادر کرد که مضمون آن چنین است:<br>
«مجروح کردن سر با قمه و شمشیر، پوشیدن کفن، زدن طبل، دمیدن در شیپورها و مانند این‌ها در مراسم عزادارى امام حسین حرام است. این اعمال به نص شرع مقدس و حکم عقل آزار روحى بوده و هیچ فائده دینى و دنیوى ندارند و علاوه بر این، بیگانگان شیعه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را قوم وحشى و مسخره‌آمیز معرفى مى‌کنند، از این رو در این گونه اعمال نه رضایت خدا است و نه رضایت رسول خدا، و همه از عمل شیطان است». (امین عاملى، پیشین، ص 363ـ361 و صدر حاج سید جوادى، پیشین، ص531).<br>


=مخالفت با برنامه‌هاى امین=
== شهرت امین در بلاد شام ==
در راستاى برنامه‌هاى اصلاحى سید محسن، برخى با او به مخالفت برخاستند و در بین عوام شایعه کردند که سید عزادارى امام حسین(علیه‌السلام) را حرام مى‌کند و حتى نسبت خروج از دین به او دادند. بعضى از عمامه به سرها نیز که به طور کلى با افکار اصلاحى و تجددطلبى سید امین فاصله داشتند، مخالفت برخى از مردم را دست مایه قرار داده و به آنان گفتند: «سید امین در دمشق بازارى به راه‌انداخته و آرام آرام مردم عزادار را از عزاداریشان منع مى‌کند، چه بسا چون آغاز کار است، با احتیاط حرف‌هایش را مى‌زند اما ممکن است بعد از این از دین اسلام خارج گردد». (امین عاملى، پیشین، ص363).<br>
سید محسن امین در حوزه علمیه نجف جزء افتخارات شیعه به شمار آمد و شهرتش از شهر نجف بیرون رفت، به ویژه از زمانی که وی به طور رسمی حلقه درسی تشکیل داد و شاگردان بسیاری در درس او شرکت داشتند، زیرا شاگردان بهترین مبلغ استادان خویش هستند؛ از این رو آوازه سید محسن امین علاوه بر عراق به جبل عامل و دمشق نیز رسید و شیعیان جبل عامل و دمشق با تهیه طوماری از او دعوت کردند تا به نزد ایشان بازگردد و مرجعیت این منطقه را بر عهده گیرد. وی این دعوت را پذیرفت و در اواخر جمادی الثانی 1319 ق بعد از ده سال و نیم اقامت در نجف در حالی که 35 سال از عمرش می‌گذشت رهسپار شام گردید. (صدر حاج سیدجوادی، پیشین، ص 530).<br>
آنان در ادامه مخالفت‌هایشان که کانون آن در نجف اشرف بود، خطباى منابر را تحریک کردند تا بر ضد افکار سید امین سخنرانى کنند. در رأس آنها خطیبى مشهور به نام سید صالح حلّى قرار داشت که از نظر قدرت بیان و چیره دستى و شجاعت، کم نظیر بود. سید صالح در سخنرانى‌هایش مردم را به دو دسته تقسیم کرد، یک دسته را علویین و دسته دیگر را امویین نام نهاد و چنین القا کرد که سید محسن امین و پیروانش در گروه امویون قرار دارند و از مردم خواست از آنها نترسند زیرا آنها جمعیتى اندک و غیرقابل اعتنا بوده و بیش‌تر آنها محافظه کار و جاه طلب مى‌باشند. (پیشین، ص378و379).<br>
دوران زندگی ثمربخش امین که بیش از پنجاه سال به طول انجامید در دمشق که وطن دوم او به شمار می‌آمد سپری شد. آیت‌‎الله سید محسن امین عاملی شیعیان شام را با مشکلات و کمبودهای فراوان روبه رو دید که مهم‌ترین آنها بی سوادی و عقب ماندگی اجتماعی و سیاسی و فقر مادی و فرهنگی و وجود اختلافات عقیدتی و عشیرتی و از همه بدتر شیوع خرافات در بین ایشان به نام مذهب بود. روضه خوانان در تکایا احادیث دروغ می‌خواندند و مردم عوام در ایام عاشورا دیوانهوار بر سر و سینه می‌کوبیدند و قفل و زنجیر به بدن می‌زدند و تن را با گل می‌آلودند و بعضی هم با شمشیر و قمه، زخم‌هایی بر سر می‌نشاندند و خون جاری می‌کردند و این همه منکرات خلاف شرع، موجب استهزا و شماتت دیگران بود. چون منشأ همه این بلایا بی سوادی و بی فرهنگی بود، امین ابتدا به این امر پرداخت و در صدد برآمد از سویی مدارسی به سبک جدید و با برنامه‌های صحیح تأسیس کند و از سوی دیگر برای دختران مدرسه بسازد و برنامه‌های درسی مناسبی برای آنان تدارک ببیند. (پیشین).<br>
سخنرانى‌هاى عوام پسندانه سید صالح تأثیر عمیقى بر مردم گذاشت و مردم به راحتى، به سید محسن امین و هوادارانش ناسزا مى‌گفتند و آنها را در ردیف بنى امیه به شمار مى‌آوردند. حتى خود سید صالح آن قدر جرئت پیدا کرده بود که وقتى آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانى فتوا به حرمت قمه زنى و زنجیرزنى صادر کرد، به مخالفت با این مرجع بزرگ برخاست و این وضعیت باعث دوگانگى عمیقى در میان علما و طلاب گردد. از یک سو دانشمندانى نظیر شیخ عبدالحسین صادق و سید عبدالحسین شرف الدین در لبنان با سید محسن امین و هم چنین با فتواى مرحوم سید ابوالحسن اصفهانى مخالفت کردند و به دنبال آن طلاب جبل عامل ساکن نجف نیز مخالفتشان بیش‌تر شد، و از سوى دیگر عالمان بزرگى نظیر سید مهدى قزوینى در بصره، سید هبة‌الدین شهرستانى در بغداد و استاد جعفر الخلیلى در نجف به دفاع از حرکت اصلاحى سید محسن پرداختند و در راستاى فتواى آیت‌‎الله سید ابوالحسن، حکم به تحریم قمه زنى و کفن پوشى دادند. در این میان مجتهدان بزرگى مانند شیخ عبدالکریم جزائرى، شیخ على قمى و شیخ جعفر بدیرى با این که خود از مخالفان سید محسن امین بودند، اما جانب احتیاط را پیش گرفته و در صدد خاموش کردن فتنه برآمدند. (پیشین، ص 379).<br>
به تدریج مخالفت با حرکت اصلاحى سید محسن در نجف و شهرهاى دیگر بیش‌تر شد و تعداد عزادارانى که با شمشیر و قمه بر سر و صورت خویش مى‌زدند، افزایش یافت و این اخبار لحظه به لحظه براى علامه سید محسن امین گزارش مى‌شد و استاد جعفر الخلیلى که رابطه نزدیکى با علامه امین داشت براى مقابله با مخالفت‌هاى جاهلان، روزنامه «فجر صادق» را راه‌اندازى کرد و در صدد انتقام گرفتن از خطیب مشهور سید صالح حلّى برآمد. به همین منظور از خطیب توانا شیخ محمدعلى یعقوبى که در جعاره (نزدیک نجف) اقامت داشت دعوت به همکارى نمود و یعقوبى با خطابه‌هاى آتشین خود، طلاب و مردم را از حرکت اصلاحى سید محسن امین آگاه نمود و چنان از فتواى آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانى دفاع نمود، که آثار شکست و بى‌تأثیر شدن خطابه‌هاى سیدصالح حلّى نمایان گشت، چندان که لقب امویون بر پیروان علامه سید محسن امین براى همیشه از زبان‌ها افتاد. (پیشین).<br>


=سفرى دوباره به نجف اشرف=
== فعالیت‌های علامه امین عاملی در برابر خرافات و فقر فرهنگی دمشق ==
در راستاى موفقیت‌هاى حرکت اصلاحى امین، استاد خلیلى که جوانى کوشا بود و سهم بسزایى در این پیروزى‌ها داشت، عازم دمشق شد و قبل از هر چیز به دیدار علامه سید محسن رفت. منزل سید محسن در کنار مدرسه محسنیه بود و در آن جا استاد خلیلى اخبار نجف را به اطلاع امین رساند و تصمیمات لازم براى ادامه کار گرفته شد. پس از بازگشت استاد خلیلى به نجف، زمزمه‌هاى سفر علامه سید محسن به نجف اشرف به گوش رسید، اما همه هواداران امین، با آمدن او به نجف موافق نبودند و حتى برخى از آنها نامه‌هایى مبنى بر تأثیر این سفر به امین نوشتند و عزیمت او به نجف را بر خلاف مصلحت دانستند. ولى علامه امین که فردى شجاع و مصلحت اندیش بود، موقعیت کنونى را بهترین فرصت براى این سفر دید و عازم نجف شد.<br>
آیت‌‎الله سید محسن امین در نخستین اقدام خود، رجال و بازرگانان شیعه دمشق را دعوت کرد و توجه ایشان را به این مسئله مهم جلب نمود و شرکتی تأسیس کرد و ساختمان‌هایی خریداری نمود و دبیرستان‌های دخترانه و پسرانه به نام‌های محسنیه و علویه تأسیس و راه‌اندازی کرد. علامه سید محسن امین خود نیز ساعاتی در این دبیرستان‌ها تدریس نمود و از نزدیک پیشرفت‌های اخلاقی و تعلیم و تربیت دانش‌آموزان را زیر نظر گرفت. امین به تعلیمات دینی توجه مخصوص نمود و 9 کتاب درسی در اصول عقاید، احکام شرعی، عبادات، معاملات، مواریث، حدود، دیات، تفسیر و اخلاق تألیف کرد که به طور مکرر به چاپ رسید و این کتاب‌ها علاوه بر دبیرستان‌های محسنیه و علویه، در سایر دبیرستان‌های سوریه و لبنان رایج گردید و به فارسی هم ترجمه شد.<br>
خبر حرکت امین به نجف همه جا پخش شد و آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانى با صدور اعلامیه‌اى علما و مردم را به استقبال از امین دعوت کرد. مردم نیز در آن روز چنان از علامه امین عاملى استقبال کردند که در تاریخ نجف نظیر نداشت. در این خیر مقدم گویى، علاوه بر علما، فضلا، تجار و اقشار مختلف مردم، شیخ کلو الحبیب نیز که در خط مقدم مخالفان او بود با پاى خویش به استقبال آمد ودست علامه امین را بوسید و خطاب به او گفت: «لعن الله من غشّنى‌ها هو ذا وجهک النورانى یشع بالایمان فاغفرلى سوء ظنى؛ خداوند لعنت کند کسانى را که مرا گمراه کردند، این چهره نورانى توست که مملو از ایمان است، پس مرا به خاطر سوء ظنى که پیدا کرده بودم، ببخشن». (پیشین، ص380).<br>
در میدان مبارزه با خرافات و اصلاح وضع مراسم عزاداری کار امین دشوارتر بود. مخالفان او در شام و عراق تهمت‌هایی متوجه او نموده عوام را علیه وی می‌شوراندند و بر منابر و در جراید و مجلات و مجالس روضه از طعن و سب او کوتاهی نکرده حتی نسبت کفر و زندقه به او می‌دادند، اما سید محسن در جهاد خود صادق و جدی بود و با برنامه‌های دقیقی جنگ با جهل و خرافات را ادامه می‌داد. رفته رفته توجه مردم به امین جلب شد و بازار روضه خوان‌های بی سواد بی رونق گشت.<br>
در آن روز امین میهمان مرجع بزرگ سید ابوالحسن اصفهانى بود و پس از آن به اتفاق استاد خلیلى نزد عالم بزرگ شیخ خلیل مغنیه رفت تا با طلاب و فضلاى جبل عامل دیدار کند. شیخ خلیل مغنیه که تاکنون علامه امین را ندیده بود در مقابل او زانو زده و تواضع نمود. فضلاى جبل عامل نیز که تاکنون داعیه مخالفت با برنامه‌هاى امین داشتند، اکنون از رفتار خود پشیمان بودند و از ترس این که استاد خلیلى مواضع آنان را فاش کند، خود را به استاد خلیلى نزدیک نموده و بیش از حد به او توجه کردند. (پیشین).<br>
سید محسن در همین راستا کتاب‌های مهم مناقب و مقتل تألیف نمود که یکی از آنها کتاب لواعج الاشجان در شرح واقعه کربلا و اخبار صحیح شهادت امام حسین(علیه‌السلام) و اهل‌بیت آن حضرت است. کتاب دیگری هم به نام المجالس السنیه تألیف نمود که شامل پنج بخش است، چهار بخش آن در سیره امام حسین(علیه‌السلام) و بخش پنجم در سیره رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و فاطمه زهرا(علیها‌السلام) و امامان معصوم است. دو کتاب مذکور بعد از انتشار در سوریه و لبنان مورد استقبال فضلای اهل منبر قرار گرفت و نسخه‌های بسیاری از آنها به فروش رفت. آنگاه امین با جرئت و قدرت فتوایی صادر کرد که مضمون آن چنین است:<br>
به هر حال، علماى نجف در تکریم و تجلیل از مقام شامخ علامه امین، از هیچ کوششى فروگذار نکردند و مدت‌ها به برکت قدوم وى، ولیمه دادند. علامه امین آن قدر در نجف ماند تا این که اسم «علویون و امویون» از زبان‌ها افتاد و این فرصت براى وى فراهم شد تا برنامه‌ها و نظریات اصلاحى خود را در رساله‌اى به نام «التنزیه» به چاپ برساند. (پیشین).<br>
«مجروح کردن سر با قمه و شمشیر، پوشیدن کفن، زدن طبل، دمیدن در شیپورها و مانند این‌ها در مراسم عزاداری امام حسین حرام است. این اعمال به نص شرع مقدس و حکم عقل آزار روحی بوده و هیچ فائده دینی و دنیوی ندارند و علاوه بر این، بیگانگان شیعه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را قوم وحشی و مسخره‌آمیز معرفی می‌کنند، از این رو در این گونه اعمال نه رضایت خدا است و نه رضایت رسول خدا، و همه از عمل شیطان است». (امین عاملی، پیشین، ص 363ـ361 و صدر حاج سید جوادی، پیشین، ص531).<br>


=شیوع وبا در ایام جنگ جهانى اول=
== مخالفت با برنامه‌های امین ==
هنگام شروع جنگ جهانى اول در سال 1332 ق (1932 م)، علامه امین در جبل عامل به سر مى‌برد. او با خود فکر کرد که اگر همسر و خانواده‌اش را به دمشق انتقال دهد با خطر کم‌ترى روبه رو خواهد شد، از این رو تمام دارایى‌هایش در شقراء را فروخت و عازم دمشق گردید. اما معلوم شد که ماندن در دمشق خطراتى به همراه دارد و به همین خاطر دوباره به جبل عامل بازگشت. در همین ایام بیمارى وبا موسوم به «هواى زرد» شیوع پیدا کرد و چنان شد که حتى در روستاى کوچک شقراء در یک روز دوازده نفر جان خود را در اثر این بیمارى از دست دادند و حتى برادر از حمل جنازه برادر خود امتناع مى‌کرد و سعى داشتند جنازه‌ها را بدون غسل و کفن دفن کنند اما سید محسن امین که در آن جا حضور داشت مردم را براى تغسیل و تکفین مرده‌هایشان فرا مى‌خواند و خود نیز در این راستا سختى‌هاى فراوان کشید، چندان که گاهى براى تشییع جنازه‌ها کسى پیدا نمى شد تا چهار طرف تابوت را بردارد و سید محسن خود این کار را انجام مى‌داد.
در راستای برنامه‌های اصلاحی سید محسن، برخی با او به مخالفت برخاستند و در بین عوام شایعه کردند که سید عزاداری امام حسین(علیه‌السلام) را حرام می‌کند و حتی نسبت خروج از دین به او دادند. بعضی از عمامه به سرها نیز که به طور کلی با افکار اصلاحی و تجددطلبی سید امین فاصله داشتند، مخالفت برخی از مردم را دست مایه قرار داده و به آنان گفتند: «سید امین در دمشق بازاری به راه‌انداخته و آرام آرام مردم عزادار را از عزاداریشان منع می‌کند، چه بسا چون آغاز کار است، با احتیاط حرف‌هایش را می‌زند اما ممکن است بعد از این از دین اسلام خارج گردد». (امین عاملی، پیشین، ص363).<br>
به هر حال، سال‌هاى سختى پشت سر گذاشته شد و علامه امین در این سال‌ها به عنوان یک عالم دینى پیوسته مشغول برطرف ساختن مشکلات مردم و دلدارى دادن به آنان بود و حتى در همان ایام جنگ، براى حل و فصل منازعات دامنه‌دار، به خارج از جبل عامل مانند «هرمل» سفر کرد و عاملى براى اصلاح منازعات قومى و قبیله‌اى بود. (پیشین، ص 368ـ366).<br>
آنان در ادامه مخالفت‌هایشان که کانون آن در نجف اشرف بود، خطبای منابر را تحریک کردند تا بر ضد افکار سید امین سخنرانی کنند. در رأس آنها خطیبی مشهور به نام سید صالح حلّی قرار داشت که از نظر قدرت بیان و چیره دستی و شجاعت، کم‌نظیر بود. سید صالح در سخنرانی‌هایش مردم را به دو دسته تقسیم کرد، یک دسته را علویین و دسته دیگر را امویین نام نهاد و چنین القا کرد که سید محسن امین و پیروانش در گروه امویون قرار دارند و از مردم خواست از آنها نترسند زیرا آنها جمعیتی اندک و غیرقابل اعتنا بوده و بیش‌تر آنها محافظه‌کار و جاه طلب می‌باشند. (پیشین، ص378و379).<br>
سخنرانی‌های عوام پسندانه سید صالح تأثیر عمیقی بر مردم گذاشت و مردم به راحتی، به سید محسن امین و هوادارانش ناسزا می‌گفتند و آنها را در ردیف بنی‌امیه به شمار می‌آوردند. حتی خود سید صالح آن قدر جرئت پیدا کرده بود که وقتی آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانی فتوا به حرمت قمه زنی و زنجیرزنی صادر کرد، به مخالفت با این مرجع بزرگ برخاست و این وضعیت باعث دوگانگی عمیقی در میان علما و طلاب گردد. از یک سو دانشمندانی نظیر شیخ عبدالحسین صادق و سید عبدالحسین شرف الدین در لبنان با سید محسن امین و هم چنین با فتوای مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی مخالفت کردند و به دنبال آن طلاب جبل عامل ساکن نجف نیز مخالفتشان بیش‌تر شد، و از سوی دیگر عالمان بزرگی نظیر سید مهدی قزوینی در بصره، سید هبة‌الدین شهرستانی در بغداد و استاد جعفر الخلیلی در نجف به دفاع از حرکت اصلاحی سید محسن پرداختند و در راستای فتوای آیت‌‎الله سید ابوالحسن، حکم به تحریم قمه زنی و کفن پوشی دادند. در این میان مجتهدان بزرگی مانند شیخ عبدالکریم جزائری، شیخ علی قمی و شیخ جعفر بدیری با این که خود از مخالفان سید محسن امین بودند، اما جانب احتیاط را پیش گرفته و در صدد خاموش کردن فتنه برآمدند. (پیشین، ص 379).<br>
به تدریج مخالفت با حرکت اصلاحی سید محسن در نجف و شهرهای دیگر بیش‌تر شد و تعداد عزادارانی که با شمشیر و قمه بر سر و صورت خویش می‌زدند، افزایش یافت و این اخبار لحظه به لحظه برای علامه سید محسن امین گزارش می‌شد و استاد جعفر الخلیلی که رابطه نزدیکی با علامه امین داشت برای مقابله با مخالفت‌های جاهلان، روزنامه «فجر صادق» را راه‌اندازی کرد و در صدد انتقام گرفتن از خطیب مشهور سید صالح حلّی برآمد. به همین منظور از خطیب توانا شیخ محمدعلی یعقوبی که در جعاره (نزدیک نجف) اقامت داشت دعوت به همکاری نمود و یعقوبی با خطابه‌های آتشین خود، طلاب و مردم را از حرکت اصلاحی سید محسن امین آگاه نمود و چنان از فتوای آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانی دفاع نمود، که آثار شکست و بی‌تأثیر شدن خطابه‌های سیدصالح حلّی نمایان گشت، چندان که لقب امویون بر پیروان علامه سید محسن امین برای همیشه از زبان‌ها افتاد. (پیشین).<br>


=بازگشت به دمشق=
== سفری دوباره به نجف اشرف ==
پس از خاموش شدن شعله‌هاى جنگ جهانى اول، علامه امین به اتفاق جمع زیادى از علما و زعماى جبل عامل به دمشق بازگشت تا در مراسم تاج گذارى ملک فیصل پادشاه دمشق، شرکت نموده و مقام پادشاهى را به او تبریک بگوید. به گفته وى، این جریان در سال 1339 ق اتفاق افتاد و در آن سال انگلیسى‌ها از سوریه خارج شدند اما فرانسوى‌ها تا یک سال دیگر در دمشق باقى ماندند. (پیشین، ص 369).<br>
در راستای موفقیت‌های حرکت اصلاحی امین، استاد خلیلی که جوانی کوشا بود و سهم بسزایی در این پیروزی‌ها داشت، عازم دمشق شد و قبل از هر چیز به دیدار علامه سید محسن رفت. منزل سید محسن در کنار مدرسه محسنیه بود و در آن جا استاد خلیلی اخبار نجف را به اطلاع امین رساند و تصمیمات لازم برای ادامه کار گرفته شد. پس از بازگشت استاد خلیلی به نجف، زمزمه‌های سفر علامه سید محسن به نجف اشرف به گوش رسید، اما همه هواداران امین، با آمدن او به نجف موافق نبودند و حتی برخی از آنها نامه‌هایی مبنی بر تأثیر این سفر به امین نوشتند و عزیمت او به نجف را بر خلاف مصلحت دانستند. ولی علامه امین که فردی شجاع و مصلحت اندیش بود، موقعیت کنونی را بهترین فرصت برای این سفر دید و عازم نجف شد.<br>
خبر حرکت امین به نجف همه جا پخش شد و آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانی با صدور اعلامیه‌ای علما و مردم را به استقبال از امین دعوت کرد. مردم نیز در آن روز چنان از علامه امین عاملی استقبال کردند که در تاریخ نجف نظیر نداشت. در این خیر مقدم گویی، علاوه بر علما، فضلا، تجار و اقشار مختلف مردم، شیخ کلو الحبیب نیز که در خط مقدم مخالفان او بود با پای خویش به استقبال آمد ودست علامه امین را بوسید و خطاب به او گفت: «لعن الله من غشّنی‌ها هو ذا وجهک النورانی یشع بالایمان فاغفرلی سوء‌ظنی؛ خداوند لعنت کند کسانی را که مرا گمراه کردند، این چهره نورانی توست که مملو از ایمان است، پس مرا به خاطر سوء‌ظنی که پیدا کرده بودم، ببخشن». (پیشین، ص380).<br>
در آن روز امین میهمان مرجع بزرگ سید ابوالحسن اصفهانی بود و پس از آن به اتفاق استاد خلیلی نزد عالم بزرگ شیخ خلیل مغنیه رفت تا با طلاب و فضلای جبل عامل دیدار کند. شیخ خلیل مغنیه که تاکنون علامه امین را ندیده بود در مقابل او زانو زده و تواضع نمود. فضلای جبل عامل نیز که تاکنون داعیه مخالفت با برنامه‌های امین داشتند، اکنون از رفتار خود پشیمان بودند و از ترس این که استاد خلیلی مواضع آنان را فاش کند، خود را به استاد خلیلی نزدیک نموده و بیش از حد به او توجه کردند. (پیشین).<br>
به هر حال، علمای نجف در تکریم و تجلیل از مقام شامخ علامه امین، از هیچ کوششی فروگذار نکردند و مدت‌ها به برکت قدوم وی، ولیمه دادند. علامه امین آن قدر در نجف ماند تا این که اسم «علویون و امویون» از زبان‌ها افتاد و این فرصت برای وی فراهم شد تا برنامه‌ها و نظریات اصلاحی خود را در رساله‌ای به نام «التنزیه» به چاپ برساند. (پیشین).<br>


=توجه امین به شیعیان و رفع سوءتفاهم‌هاى موجود بین شیعه و سنى=
== شیوع وبا در ایام جنگ جهانی اول ==
علامه امین در دوران قیمومت فرانسوى‌ها در سوریه، براى کسب استقلال و آزادى مسلمانان و حفظ حقوق و رفاه شیعیان تلاش بسیار نمود و براى بالا بردن سطح فرهنگ و اخلاق شیعیان از هیچ کوششى دریغ نکرد، حتى مؤسسه‌اى براى نجات و بازگرداندن زنان منحرف به زندگى شرافت مندانه و معالجه بیمارى‌هاى آنان احداث نمود.<br>
هنگام شروع جنگ جهانی اول در سال 1332 ق (1932 م)، علامه امین در جبل عامل به سر می‌برد. او با خود فکر کرد که اگر همسر و خانواده‌اش را به دمشق انتقال دهد با خطر کم‌تری روبه رو خواهد شد، از این رو تمام دارایی‌هایش در شقراء را فروخت و عازم دمشق گردید. اما معلوم شد که ماندن در دمشق خطراتی به همراه دارد و به همین خاطر دوباره به جبل عامل بازگشت. در همین ایام بیماری وبا موسوم به «هوای زرد» شیوع پیدا کرد و چنان شد که حتی در روستای کوچک شقراء در یک روز دوازده نفر جان خود را در اثر این بیماری از دست دادند و حتی برادر از حمل جنازه برادر خود امتناع می‌کرد و سعی داشتند جنازه‌ها را بدون غسل و کفن دفن کنند اما سید محسن امین که در آن جا حضور داشت مردم را برای تغسیل و تکفین مرده‌هایشان فرا می‌خواند و خود نیز در این راستا سختی‌های فراوان کشید، چندان که گاهی برای تشییع جنازه‌ها کسی پیدا نمی‌شد تا چهار طرف تابوت را بردارد و سید محسن خود این کار را انجام می‌داد.
او براى بهبود وضع تحصیل طلاب نیز قدم‌هاى بلندى برداشت و چون تجربه کرده بود وقت طلاب بیش از اندازه صرف فهم عبارات دشوار و کتاب‌هاى کهن مى‌شود و یا مباحثى را مى‌خوانند که فایده عملى ندارد، به تألیف کتاب‌هاى درسى در سطوح مختلف همت گماشت و کتاب‌ها و مقالات او شأن شیعه را در جامعه اسلامى سوریه و لبنان بالا برد و تا حد زیادى سوء تفاهمات را برطرف نمود و بین مذاهب مسلمان، آشتى و وحدت برقرار ساخت تا جایى که شیعى و سنى او را به رهبرى پذیرفتند و بیش‌تر علما و واعظانى که از اصلاحات مذهبى و فتواى او بر حرمت قمه زنى و زنجیرزنى به خشم آمده بودند، وقتى صداقت و ایمان او را آزمودند از کرده خویش پشیمان شده براى پوزش نزد او رفته و با زبان‌هاى مختلف، از او معذرت خواستند. (صدر حاج سید جوادى، پیشین، ص 531).<br>
به هر حال، سال‌های سختی پشت سر گذاشته شد و علامه امین در این سال‌ها به عنوان یک عالم دینی پیوسته مشغول برطرف ساختن مشکلات مردم و دلداری دادن به آنان بود و حتی در همان ایام جنگ، برای حل و فصل منازعات دامنه‌دار، به خارج از جبل عامل مانند «هرمل» سفر کرد و عاملی برای اصلاح منازعات قومی و قبیله‌ای بود. (پیشین، ص 368ـ366).<br>


=فعالیت‌هاى سیاسى علامه امین در دمشق=
== بازگشت به دمشق ==
علامه سید محسن امین علاوه بر مقام علمى و دینى، پیشاهنگ استقلال طلبان سوریه بود، چنان که جنبش آزادیخواهى «الحرکة الوطنیه فى سوریا» و اعتصاب شش ماهه سورى‌ها در سال 1355 ق که منتهى به خروج بیگانگان از سوریه گردید، از خانه او آغاز شد. امین براى جلب توجه اعراب و جهان اسلام به قضیه فلسطین و کمک به فلسطینیان، علاوه بر جمع آورى اعانات براى آنان و بیان نطق‌هاى مؤثر و نوشتن مقالات بسیار در این باره، روزى را هم به نام «یوم الفلسطین» اعلام نمود که همه ساله برگزار مى‌گردید. او تنها روحانى مسلمان شام بود که هرگز نزد فرانسویان نرفت و هیچوقت دعوت کمیسر عالى فرانسه را نپذیرفت و به صراحت اعلام نمود که من مأمور اوامر الهى هستم نه مأمور کمیسر عالى فرانسه. او به مأمور عالى رتبه فرانسوى که به خانه‌اش آمده بود و سخن نامناسبى درباره ملک فیصل اول بر زبان رانده بود گفت:<br>
پس از خاموش شدن شعله‌های جنگ جهانی اول، علامه امین به اتفاق جمع زیادی از علما و زعمای جبل عامل به دمشق بازگشت تا در مراسم تاج گذاری ملک فیصل پادشاه دمشق، شرکت نموده و مقام پادشاهی را به او تبریک بگوید. به گفته وی، این جریان در سال 1339 ق اتفاق افتاد و در آن سال انگلیسی‌ها از سوریه خارج شدند اما فرانسوی‌ها تا یک سال دیگر در دمشق باقی ماندند. (پیشین، ص 369).<br>
«چون در خانه من هستى وظیفه مهمان دارى اجازه نمى دهد سخن اهانت آمیزى بر زبان بیاورم ولى بدان که به گواهى تاریخ، روش سیاست مآبانه هرگز نتوانسته‌است براى همیشه بر حق غلبه کند و مطمئن باش عرب‌هاى سوریه سرانجام حق خود را از شما مى‌گیرند و بر شما پیروز مى‌شوند». (پیشین، ص 532).<br>
امین به شیعیان سوریه مى‌گفت مبارزه ایرانیان با انگلیس در ماجراى تنباکو باید سرمشق همه آزادى خواهان باشد. هر ملتى که تصمیم بگیرد و بر پاى خود بایستد کامیاب مى‌شود و هیچ بیگانه‌اى را یاراى مقاومت در برابر اراده آن ملت نخواهد بود. آنچه علامه امین مى‌گفت خود نیز به آن پاى بند بود و از این جهت، محبوب دل‌هاى مردم شده بود. مواضع سیاسى امین در برابر تصمیمات فرانسوى‌ها کاملا منطقى و شجاعانه بود. وقتى آنان «قانون طوائف» را که بر اساس آن مسلمانان به گروه‌هاى قومى و قبیله‌اى تقسیم مى‌شدند، تصویب کردند، امین موضع سختى در برابر این تصمیم گرفت و آن را مغایر با نص صریح شرع مقدس اسلام معرفى نمود و به دنبال آن، جمعى از علما نیز به هواخواهى امین درآمدند و بر لغو این قانون پافشارى کردند. از این رو فرانسوى‌ها به اجبار قانون مذکور را متوقف نموده و بیانیه‌اى صادر کردند مبنى بر این که قانون طوائف، فقط شامل مسلمانان سنّى مى‌شود. اما علامه امین با این مصوّبه نیز مخالفت نمود و طى اعلامیه‌اى که به دو زبان عربى و فرانسوى نوشته شد و روزنامه‌ها نیز آن را منتشر نمودند، مسلمانان را امت واحده معرفى کرد و فرق گذارى بین طوائف سنّى و شیعى را مردود اعلام کرد. <ref>متن عربى اين اعلاميه در پاورقى جلد دهم كتاب اعيان الشيعه، صفحه 370، آمده است.</ref><br>
فرانسوى‌ها تصمیم گرفتند امین را به عنوان ریاست و زعامت کل شیعیان لبنان و سوریه معرفى کنند و امور اوقاف و برخى مناصب دیگر را در اختیار او قرار دهند تا به این وسیله بتوانند او را ساکت نمایند. آنان تصور مى‌کردند که علامه امین با اشتیاق تمام این پیشنهاد را مى‌پذیرد، از این رو نماینده آنان با رایزنى‌هایى که قبلا با هواخواهان مطرح امین به عمل آورده بود، با کمال احترام نزد او رفت و حکم را تقدیم او کرد، اما امین به نماینده آنان گفت:<br>
«قل لصاحبه ان هذا الامر لا اسیر الیه بقدم و لا اخط فیه بقلم و لا انطق فیه بفم؛ برو به نویسنده این نامه بگو که من براى این امر هیچ قدمى بر نمى دارم و هیچ مطلبى نمى نویسم و هیچ سخنى بر زبان جارى نمى‌کنم». (امین‌عاملى، پیشین، ص 370).<br>
آنان پس از این ماجرا، از یک سو نماینده ویژه‌اى نزد امین فرستادند تا او را متقاعد کند و از سوى دیگر بزرگان لبنان و دمشق را براى ترغیب و تشویق او روانه کردند اما هیچ کدام مؤثر واقع نشد و علامه امین به طور کلى با برنامه‌هاى فرانسوى‌ها و حضور آنان در این کشور مخالف بود.<br>
در نتیجه مبارزات و مقاومت‌هاى امین، کشور سوریه در سال 1355 ق به استقلال رسید. در این راستا لازم بود مجلس نمایندگان براى کشور تشکیل شود اما این که این امر چگونه و با چه تعداد کرسى براى شیعه و سنى به وقوع بپیوندد موضوعى بود که مى‌بایست از طریق انتخابات مردمى روشن مى‌شد، که در این صورت، بر اساس تقسیم کرسى‌ها، شیعه در اقلیت قرار مى‌گرفت. از این رو سید محسن امین که اولا با روح این تقسیم که باعث تفرقه و جدایى مى‌گشت مخالف بود و ثانیاً آن را موجب در اقلیت قرار گرفتن شیعیان مى‌دانست، نامه‌اى به دولت نوشت که بر اساس مذهب شیعه همه مسلمانان امت واحده هستند و هیچ گاه شیعه اراده افتراق با برادران سنّى را ندارد. این نامه مورد استقبال همه وطن خواهان سورى قرار گرفت و به دنبال آن حکومت این چنین مقرر کرد: «ان المسلمین طائفة واحدة لا فرق بین سنیهم و شیعیهم و ان هذه المقاعد المعینة للمسلمین فى جمیع انحاء الدولة السوریة هى للسنیین و للشیعیین على السواء؛ مسلمانان امت واحده‌اند و فرقى بین سنى و شیعه نیست و این کرسى‌ها که براى مسلمانان در بخش‌هاى حکومت در نظر گرفته شده، براى سنى‌ها و شیعى‌ها به طور یکسان است). (پیشین).<br>
حکومت وقت براى علامه امین به خاطر نفوذى که در بین مردم و علما داشت، احترام خاص قائل بود و به دیدگاه‌هاى او اهمیت مى‌داد.<br>


=سفرهاى مذهبى و زیارتى علامه امین=
== توجه امین به شیعیان و رفع سوءتفاهم‌های موجود بین شیعه و سنی ==
امین در سال 1321 ق به قصد زیارت خانه خدا از دمشق خارج شد و در این سفر خانواده‌اش را نیز به همراه داشت. وى از راه دریاى مدیترانه به مصر رفت و با عبور از شهرهاى پور سعید و اسماعیلیه به قاهره رسید. در آن جا مشهد «رأس الحسین» را زیارت کرد و مصرى‌ها را به خاطر گرامى داشتن مقام رأس الحسین ستایش نمود و پس از حضور بر سر مزار محمد بن ابى بکر و امام شافعى و تکریم مقام ایشان و هم چنین پس از بازدید از اهرام مصر، به دانشگاه الازهر رفت و چون ایام تعطیل بود توقف چندانى در الازهر نداشت. وى در مصر مهمان بعضى از شامیان مقیم قاهره بود. سپس از بندر پور توفیق به مکه رسید و پس از پایان اعمال حج تمتع، وارد مدینه گشت و قبر مبارک پیامبر اسلام(صلى‌الله‌علیه‌وآله) را زیارت نمود و از آن جا یک‌سره به دمشق بازگشت.<br>
علامه امین در دوران قیمومت فرانسوی‌ها در سوریه، برای کسب استقلال و آزادی مسلمانان و حفظ حقوق و رفاه شیعیان تلاش بسیار نمود و برای بالا بردن سطح فرهنگ و اخلاق شیعیان از هیچ کوششی دریغ نکرد، حتی مؤسسه‌ای برای نجات و بازگرداندن زنان منحرف به زندگی شرافت مندانه و معالجه بیماری‌های آنان احداث نمود.<br>
در این سفر میرزا على اصغر خان صدر اعظم که از ایران تبعید شده بود، نیز با او همراه بود. میرزا على اصغر خان ضمن بازدید از مدرسه علویه دمشق و کمک مالى به این مدرسه، بارگاهى براى حضرت رقیه بنا نمود. (پیشین، ص 364).<br>
او برای بهبود وضع تحصیل طلاب نیز قدم‌های بلندی برداشت و چون تجربه کرده بود وقت طلاب بیش از اندازه صرف فهم عبارات دشوار و کتاب‌های کهن می‌شود و یا مباحثی را می‌خوانند که فایده عملی ندارد، به تألیف کتاب‌های درسی در سطوح مختلف همت گماشت و کتاب‌ها و مقالات او شأن شیعه را در جامعه اسلامی سوریه و لبنان بالا برد و تا حد زیادی سوء تفاهمات را برطرف نمود و بین مذاهب مسلمان، آشتی و وحدت برقرار ساخت تا جایی که شیعی و سنی او را به رهبری پذیرفتند و بیش‌تر علما و واعظانی که از اصلاحات مذهبی و فتوای او بر حرمت قمه زنی و زنجیرزنی به خشم آمده بودند، وقتی صداقت و ایمان او را آزمودند از کرده خویش پشیمان شده برای پوزش نزد او رفته و با زبان‌های مختلف، از او معذرت خواستند. (صدر حاج سید جوادی، پیشین، ص 531).<br>
امین پس از این سفر، در همین سال براى بار دوم و سوم به مدینه منوره عزیمت نمود و از نزدیک با وضعیت شیعیان مدینه آشنا شد و با بررسى کشمکش‌هایى که بین اهالى مکه و شیعیان نخاوله وجود داشت، در رفع منازعات آنان تلاش نمود. (پیشین، ص 365و364).<br>
هم چنین امین در همین سال به بیت المقدس سفر نمود و بعد از جنگ جهانى اول (1336ـ1332ق) نیز سفرى دوباره به بیت المقدس داشت که در این سفرها وى با نوع عبادات و آیین‌هاى مذهبى یهود و نصارى آشنا شد و تجربه‌هاى خوبى در این باره کسب نمود.<br>
امین در سال 1341 ق بار دیگر توفیق زیارت بیت‌الله‌الحرام را به دست آورد و این بار با تجربیات بیش‌تر و دوستان بهترى همراه بود و از نظر مالى نیز دچار هیچ مضایقه‌اى نگشت. شرح این سفر در کتاب «رحلات مجازیه» امین نوشته شده‌است. (پیشین، ص 366).<br>
وى در سال 1352 ق به قصد زیارت امام رضا(علیه‌السلام) به ایران سفر کرد و حدود نه ماه در ایران بود و در روز جمعه نهم ربیع الاول همان سال وارد تهران شد.<br>
از آن جا که علامه امین به عنوان یک رهبر مصلح شیعه در ایران شناخته شده بود و آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانى نیز قبلا درباره او توصیه‌هاى لازم را به علماى ایران نوشته بود، از سوى علما و طلاب و مقامات دولتى، استقبال و پذیرایى شایانى از او در تهران و سایر شهرها به عمل آمد. او در مراسم افتتاح دانشکده معقول و منقول شرکت نمود و طلاب را تشویق کرد. به تقاضاى مردم امامت جمعه و جماعت را پذیرفت. آن مرحوم در اعیان الشیعه از استقبال و پذیرایى‌هاى دولت و ملت ایران تشکر بسیار کرده و نوشته است زبان و قلم من از شرح احترامات و محبت‌هایى که ایرانیان به من کردند عاجز است. (صدر حاج سید جوادى، پیشین، ص 531).<br>


=اساتید و شاگردان علامه امین=
== فعالیت‌های سیاسی علامه امین در دمشق ==
مراحل تحصیل و تدریس علامه امین بیش‌تر در جبل عامل و نجف سپرى شد. نخستین استاد او در جبل عامل پسر عمویش «سید محمد فرزند سید عبدالله» بود که بخشى از علوم ادبى را نزد او فراگرفت و سپس براى تکمیل ادبیات عرب در مجلس درس «سید جواد مرتضى» در «عیثا الزط» (یکى از بخش‌هاى جبل عامل) حضور یافت. پس از آن براى فراگیرى منطق و اصول فقه نزد «سید نجیب الدین فضل الله عاملى عیثایى» به بنت جبیل رفت و کتاب‌هاى حاشیه ملا عبدالله، شرح شمسیه و معالم را از او درس گرفت.<br>
علامه سید محسن امین علاوه بر مقام علمی و دینی، پیشاهنگ استقلال‌طلبان سوریه بود، چنان که جنبش آزادیخواهی «الحرکة الوطنیه فی سوریا» و اعتصاب شش ماهه سوری‌ها در سال 1355 ق که منتهی به خروج بیگانگان از سوریه گردید، از خانه او آغاز شد. امین برای جلب توجه اعراب و جهان اسلام به قضیه فلسطین و کمک به فلسطینیان، علاوه بر جمع آوری اعانات برای آنان و بیان نطق‌های مؤثر و نوشتن مقالات بسیار دراین‌باره، روزی را هم به نام «یوم الفلسطین» اعلام نمود که همه ساله برگزار می‌گردید. او تنها روحانی مسلمان شام بود که هرگز نزد فرانسویان نرفت و هیچوقت دعوت کمیسر عالی فرانسه را نپذیرفت و به صراحت اعلام نمود که من مأمور اوامر الهی هستم نه مأمور کمیسر عالی فرانسه. او به مأمور عالی‌رتبه فرانسوی که به خانه‌اش آمده بود و سخن نامناسبی درباره ملک فیصل اول بر زبان رانده بود گفت:<br>
و اما استادان او در نجف نخست پسر عموى دیگرش «سید على فرزند سید محمود» بود که شرح لمعه را نزد او خواند و سپس براى سطوح بالاتر نزد اساتیدى مانند «سید احمد کربلایى»، «شیخ محمدباقر نجم آبادى»، و «شیخ ملا فتح الله اصفهانى معروف به شیخ الشریعه» زانو زد و استفاده‌هاى فراوانى از آنها برد. هم چنین براى درس خارج اصول در حلقه درس استاد بزرگ «شیخ ملاکاظم آخوند خراسانى» صاحب کتاب نفیس کفایة الاصول، حضور یافت و براى فراگیرى خارج فقه نزد اساتید صاحب نامى چون «شیخ حاج آقا رضا همدانى» و «شیخ محمد طه نجف» رفت و به این ترتیب مراحل اجتهاد را طى کرد و در ردیف یکى از علما و فضلاى موفق نجف درآمد.<br>
«چون در خانه من هستی وظیفه مهمان داری اجازه نمی‌دهد سخن اهانت‌آمیزی بر زبان بیاورم ولی بدان که به گواهی تاریخ، روش سیاست مآبانه هرگز نتوانسته‌است برای همیشه بر حق غلبه کند و مطمئن باش عرب‌های سوریه سرانجام حق خود را از شما می‌گیرند و بر شما پیروز می‌شوند». (پیشین، ص 532).<br>
علامه سید محسن امین هم در زمانى که خود مشغول تحصیل سطوح عالیه بود و هم پس از فراغت از تحصیل، شاگردان متعددى تربیت کرد که مهم‌ترین آنان عبارت اند از: 1ـ سید حسن امین فرزند سید محمود؛ 2ـ سید مهدى آل ابراهیم حسینى عاملى؛ 3ـ شیخ منیر عسیران؛ 4ـ سید امین بن سید على حسینى عاملى؛ 5ـ شیخ على بن شیخ محمد عاملى حداثى؛ 6ـ شیخ عبداللطیف شبلى ناصر عاملى حداثى؛ 7ـ استاد ادیب تقى دمشقى؛ 8ـ شیخ مصطفى خلیل صورى که در ایام جوانى جانش را از دست داد؛ 9ـ شیخ خلیل صورى؛ 10ـ شیخ على صورى؛ 11ـ شیخ سمرو حمصى غورى؛ 12ـ شیخ على شمیع حمصى غورى؛ 13ـ شیخ على جمال دمشقى. (امین عاملى، پیشین، ص 371).<br>
امین به شیعیان سوریه می‌گفت مبارزه ایرانیان با انگلیس در ماجرای تنباکو باید سرمشق همه آزادی خواهان باشد. هر ملتی که تصمیم بگیرد و بر پای خود بایستد کامیاب می‌شود و هیچ بیگانه‌ای را یارای مقاومت در برابر اراده آن ملت نخواهد بود. آنچه علامه امین می‌گفت خود نیز به آن پای بند بود و از این جهت، محبوب دل‌های مردم شده بود. مواضع سیاسی امین در برابر تصمیمات فرانسوی‌ها کاملا منطقی و شجاعانه بود. وقتی آنان «قانون طوائف» را که بر اساس آن مسلمانان به گروه‌های قومی و قبیله‌ای تقسیم می‌شدند، تصویب کردند، امین موضع سختی در برابر این تصمیم گرفت و آن را مغایر با نص صریح شرع مقدس اسلام معرفی نمود و به دنبال آن، جمعی از علما نیز به هواخواهی امین درآمدند و بر لغو این قانون پافشاری کردند. از این رو فرانسوی‌ها به اجبار قانون مذکور را متوقف نموده و بیانیه‌ای صادر کردند مبنی بر این که قانون طوائف، فقط شامل مسلمانان سنّی می‌شود. اما علامه امین با این مصوّبه نیز مخالفت نمود و طی اعلامیه‌ای که به دو زبان عربی و فرانسوی نوشته شد و روزنامه‌ها نیز آن را منتشر نمودند، مسلمانان را امت واحده معرفی کرد و فرق گذاری بین طوائف سنّی و شیعی را مردود اعلام کرد. <ref>متن عربی اين اعلاميه در پاورقی جلد دهم كتاب اعيان الشيعه، صفحه 370، آمده است.</ref><br>
=آثار و تألیفات=
فرانسوی‌ها تصمیم گرفتند امین را به عنوان ریاست و زعامت کل شیعیان لبنان و سوریه معرفی کنند و امور اوقاف و برخی مناصب دیگر را در اختیار او قرار دهند تا به این وسیله بتوانند او را ساکت نمایند. آنان تصور می‌کردند که علامه امین با اشتیاق تمام این پیشنهاد را می‌پذیرد، از این رو نماینده آنان با رایزنی‌هایی که قبلا با هواخواهان مطرح امین به عمل آورده بود، با کمال احترام نزد او رفت و حکم را تقدیم او کرد، اما امین به نماینده آنان گفت:<br>
مرحوم آیت‌‎الله سید محسن امین آثار و تألیفات ارزنده‌اى به جامعه اسلامى عرضه نمود که بعضى از آنها به زبان‌هاى غیرعربى ترجمه شده‌است و بیش‌تر کتاب‌هاى آن مرحوم بین پانصد تا هشتصد صفحه دارد. در این میان، کتاب گران سنگ اعیان الشیعه مهم‌ترین اثر او به شمار آمده ودر واقع حاصل عمرش محسوب مى‌شود. این کتاب تاکنون بارها به چاپ رسیده و چاپ متداول آن در ده جلد بزرگ و مشتمل بر 52 جزء مى‌باشد. جزء پنجاه و دوم این کتاب شامل زندگى نامه خود نوشت مؤلف و مقالاتى از دانشمندان درباره مقام علمى و کوشش‌هاى سیاسى و فرهنگى اوست که در این مقاله استفاده‌هاى فراوانى از این جزء برده شده‌است.<br>
«قل لصاحبه ان هذا الامر لا اسیر الیه بقدم و لا اخط فیه بقلم و لا انطق فیه بفم؛ برو به نویسنده این نامه بگو که من برای این امر هیچ قدمی بر نمی‌دارم و هیچ مطلبی نمی‌نویسم و هیچ سخنی بر زبان جاری نمی‌کنم». (امین‌عاملی، پیشین، ص 370).<br>
اما کتاب‌هاى دیگر آن مرحوم، طبق آن چه خود در جزء 52 اعیان الشیعه (صفحات 371 و 372) گفته، به قرار ذیل است:<br>
آنان پس از این ماجرا، از یک سو نماینده ویژه‌ای نزد امین فرستادند تا او را متقاعد کند و از سوی دیگر بزرگان لبنان و دمشق را برای ترغیب و تشویق او روانه کردند اما هیچ کدام مؤثر واقع نشد و علامه امین به طور کلی با برنامه‌های فرانسوی‌ها و حضور آنان در این کشور مخالف بود.<br>
# نقض الوشیعه، که در رد کتاب الوشیعه نوشته موسى جارالله زمخشرى است. زمخشرى در کتاب الوشیعه اتهاماتى به شیعه وارد کرده که وى آنها را نقض نموده‌است. (این کتاب بارها به چاپ رسیده‌است).
در نتیجه مبارزات و مقاومت‌های امین، کشور سوریه در سال 1355 ق به استقلال رسید. در این راستا لازم بود مجلس نمایندگان برای کشور تشکیل شود اما این که این امر چگونه و با چه تعداد کرسی برای شیعه و سنی به وقوع بپیوندد موضوعی بود که می‌بایست از طریق انتخابات مردمی روشن می‌شد، که در این صورت، بر اساس تقسیم کرسی‌ها، شیعه در اقلیت قرار می‌گرفت. از این رو سید محسن امین که اولا با روح این تقسیم که باعث تفرقه و جدایی می‌گشت مخالف بود و ثانیاً آن را موجب در اقلیت قرار گرفتن شیعیان می‌دانست، نامه‌ای به دولت نوشت که بر اساس مذهب شیعه همه مسلمانان امت واحده هستند و هیچ گاه شیعه اراده افتراق با برادران سنّی را ندارد. این نامه مورد استقبال همه وطن خواهان سوری قرار گرفت و به دنبال آن حکومت این چنین مقرر کرد: «ان المسلمین طائفة واحدة لا فرق بین سنیهم و شیعیهم و ان هذه المقاعد المعینة للمسلمین فی جمیع انحاء الدولة السوریة هی للسنیین و للشیعیین علی السواء؛ مسلمانان امت واحده‌اند و فرقی بین سنی و شیعه نیست و این کرسی‌ها که برای مسلمانان در بخش‌های حکومت در نظر گرفته شده، برای سنی‌ها و شیعی‌ها به طور یکسان است). (پیشین).<br>
حکومت وقت برای علامه امین به خاطر نفوذی که در بین مردم و علما داشت، احترام خاص قائل بود و به دیدگاه‌های او اهمیت می‌داد.<br>
 
== سفرهای مذهبی و زیارتی علامه امین ==
امین در سال 1321 ق به قصد زیارت خانه خدا از دمشق خارج شد و در این سفر خانواده‌اش را نیز به همراه داشت. وی از راه دریای مدیترانه به مصر رفت و با عبور از شهرهای پور سعید و اسماعیلیه به قاهره رسید. در آن جا مشهد «رأس الحسین» را زیارت کرد و مصری‌ها را به خاطر گرامی داشتن مقام رأس الحسین ستایش نمود و پس از حضور بر سر مزار محمد بن ابی بکر و امام شافعی و تکریم مقام ایشان و هم چنین پس از بازدید از اهرام مصر، به دانشگاه الازهر رفت و چون ایام تعطیل بود توقف چندانی در الازهر نداشت. وی در مصر مهمان بعضی از شامیان مقیم قاهره بود. سپس از بندر پور توفیق به مکه رسید و پس از پایان اعمال حج تمتع، وارد مدینه گشت و قبر مبارک پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را زیارت نمود و از آن جا یک‌سره به دمشق بازگشت.<br>
در این سفر میرزا علی اصغر خان صدر‌اعظم که از ایران تبعید شده بود، نیز با او همراه بود. میرزا علی اصغر خان ضمن بازدید از مدرسه علویه دمشق و کمک مالی به این مدرسه، بارگاهی برای حضرت رقیه بنا نمود. (پیشین، ص 364).<br>
امین پس از این سفر، در همین سال برای بار دوم و سوم به مدینه منوره عزیمت نمود و از نزدیک با وضعیت شیعیان مدینه آشنا شد و با بررسی کشمکش‌هایی که بین اهالی مکه و شیعیان نخاوله وجود داشت، در رفع منازعات آنان تلاش نمود. (پیشین، ص 365و364).<br>
هم چنین امین در همین سال به بیت المقدس سفر نمود و بعد از جنگ جهانی اول (1336ـ1332ق) نیز سفری دوباره به بیت المقدس داشت که در این سفرها وی با نوع عبادات و آیین‌های مذهبی یهود و نصاری آشنا شد و تجربه‌های خوبی دراین‌باره کسب نمود.<br>
امین در سال 1341 ق بار دیگر توفیق زیارت بیت‌الله‌الحرام را به دست آورد و این بار با تجربیات بیش‌تر و دوستان بهتری همراه بود و از نظر مالی نیز دچار هیچ مضایقه‌ای نگشت. شرح این سفر در کتاب «رحلات مجازیه» امین نوشته شده‌است. (پیشین، ص 366).<br>
وی در سال 1352 ق به قصد زیارت امام رضا(علیه‌السلام) به ایران سفر کرد و حدود نه ماه در ایران بود و در روز جمعه نهم ربیع الاول همان سال وارد تهران شد.<br>
از آن جا که علامه امین به عنوان یک رهبر مصلح شیعه در ایران شناخته شده بود و آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانی نیز قبلا درباره او توصیه‌های لازم را به علمای ایران نوشته بود، از سوی علما و طلاب و مقامات دولتی، استقبال و پذیرایی شایانی از او در تهران و سایر شهرها به عمل آمد. او در مراسم افتتاح دانشکده معقول و منقول شرکت نمود و طلاب را تشویق کرد. به تقاضای مردم امامت جمعه و جماعت را پذیرفت. آن مرحوم در اعیان الشیعه از استقبال و پذیرایی‌های دولت و ملت ایران تشکر بسیار کرده و نوشته است زبان و قلم من از شرح احترامات و محبت‌هایی که ایرانیان به من کردند عاجز است. (صدر حاج سید جوادی، پیشین، ص 531).<br>
 
== اساتید و شاگردان علامه امین ==
مراحل تحصیل و تدریس علامه امین بیش‌تر در جبل عامل و نجف سپری شد. نخستین استاد او در جبل عامل پسر عمویش «سید محمد فرزند سید عبدالله» بود که بخشی از علوم ادبی را نزد او فراگرفت و سپس برای تکمیل ادبیات عرب در مجلس درس «سید جواد مرتضی» در «عیثا الزط» (یکی از بخش‌های جبل عامل) حضور یافت. پس از آن برای فراگیری منطق و اصول فقه نزد «سید نجیب الدین فضل الله عاملی عیثایی» به بنت جبیل رفت و کتاب‌های حاشیه ملا عبدالله، شرح شمسیه و معالم را از او درس گرفت.<br>
و اما استادان او در نجف نخست پسر عموی دیگرش «سید علی فرزند سید محمود» بود که شرح لمعه را نزد او خواند و سپس برای سطوح بالاتر نزد اساتیدی مانند «سید احمد کربلایی»، «شیخ محمدباقر نجم آبادی»، و «شیخ ملا فتح الله اصفهانی معروف به شیخ الشریعه» زانو زد و استفاده‌های فراوانی از آنها برد. هم چنین برای درس خارج اصول در حلقه درس استاد بزرگ «شیخ ملاکاظم آخوند خراسانی» صاحب کتاب نفیس کفایة الاصول، حضور یافت و برای فراگیری خارج فقه نزد اساتید صاحب نامی چون «شیخ حاج آقا رضا همدانی» و «شیخ محمد طه نجف» رفت و به این ترتیب مراحل اجتهاد را طی کرد و در ردیف یکی از علما و فضلای موفق نجف درآمد.<br>
علامه سید محسن امین هم در زمانی که خود مشغول تحصیل سطوح عالیه بود و هم پس از فراغت از تحصیل، شاگردان متعددی تربیت کرد که مهم‌ترین آنان عبارت‌اند از: 1ـ سید حسن امین فرزند سید محمود؛ 2ـ سید مهدی آل ابراهیم حسینی عاملی؛ 3ـ شیخ منیر عسیران؛ 4ـ سید امین بن سید علی حسینی عاملی؛ 5ـ شیخ علی بن شیخ محمد عاملی حداثی؛ 6ـ شیخ عبداللطیف شبلی ناصر عاملی حداثی؛ 7ـ استاد ادیب تقی دمشقی؛ 8ـ شیخ مصطفی خلیل صوری که در ایام جوانی جانش را از دست داد؛ 9ـ شیخ خلیل صوری؛ 10ـ شیخ علی صوری؛ 11ـ شیخ سمرو حمصی غوری؛ 12ـ شیخ علی شمیع حمصی غوری؛ 13ـ شیخ علی جمال دمشقی. (امین عاملی، پیشین، ص 371).<br>
 
== آثار و تألیفات ==
مرحوم آیت‌‎الله سید محسن امین آثار و تألیفات ارزنده‌ای به جامعه اسلامی عرضه نمود که بعضی از آنها به زبان‌های غیرعربی ترجمه شده‌است و بیش‌تر کتاب‌های آن مرحوم بین پانصد تا هشتصد صفحه دارد. در این میان، کتاب گران سنگ اعیان الشیعه مهم‌ترین اثر او به شمار آمده ودر واقع حاصل عمرش محسوب می‌شود. این کتاب تاکنون بارها به چاپ رسیده و چاپ متداول آن در ده جلد بزرگ و مشتمل بر 52 جزء می‌باشد. جزء پنجاه و دوم این کتاب شامل زندگی‌نامه خود نوشت مؤلف و مقالاتی از دانشمندان درباره مقام علمی و کوشش‌های سیاسی و فرهنگی اوست که در این مقاله استفاده‌های فراوانی از این جزء برده شده‌است.<br>
اما کتاب‌های دیگر آن مرحوم، طبق آن چه خود در جزء 52 اعیان الشیعه (صفحات 371 و 372) گفته، به قرار ذیل است:
 
# نقض الوشیعه، که در رد کتاب الوشیعه نوشته موسی جارالله زمخشری است. زمخشری در کتاب الوشیعه اتهاماتی به شیعه وارد کرده که وی آنها را نقض نموده‌است. (این کتاب بارها به چاپ رسیده‌است).
# لواعج الاشجان، در تاریخ واقعه کربلا، (چاپ شده‌است).
# لواعج الاشجان، در تاریخ واقعه کربلا، (چاپ شده‌است).
# تاریخ جبل عامل.
# تاریخ جبل عامل.
# اصدق الاخبار في قصة الاخذ بالثار، (چاپ شده‌است).
# اصدق الاخبار في قصة الاخذ بالثار، (چاپ شده‌است).
# البحر الزخار في شرح احادیث الائمة الاطهار، (سه مجلد از این کتاب چاپ شده‌است).
# البحر الزخار في شرح احادیث الائمة الاطهار، (سه مجلد از این کتاب چاپ شده‌است).
# شرح ایساغوجى، در علم منطق.
# شرح ایساغوجی، در علم منطق.
# ارشاد الجهّال، در اصول اعتقادات.
# ارشاد الجهّال، در اصول اعتقادات.
# الدر الثمین في اصول الدین، (جلد نخست آن چند بار چاپ شده‌است).
# الدر الثمین في اصول الدین، (جلد نخست آن چند بار چاپ شده‌است).
# التقلید آفة العقول، در اصول اعتقادات.
# التقلید آفة العقول، در اصول اعتقادات.
# حذف الفضول عن علم الاصول.
# حذف الفضول عن علم الاصول.
# حواشى المعالم، که در ایام آموزش کتاب معالم، آن را نوشته‌است.
# حواشی المعالم، که در ایام آموزش کتاب معالم، آن را نوشته‌است.
# حاشیة القوانین.
# حاشیة القوانین.
# الدر المنظم فى مسئلة تقلید الأعلم.
# الدر المنظم فی مسئلة تقلید الأعلم.
# اساس الشریعة، در فقه، (یک جلد آن چاپ شده‌است).
# اساس الشریعة، در فقه، (یک جلد آن چاپ شده‌است).
# ارجوزة في النکاح.
# ارجوزة في النکاح.
# تحفة الاحباب فى احکام في آداب الطعام و الشراب، (چاپ شده‌است).
# تحفة الاحباب فی احکام في آداب الطعام و الشراب، (چاپ شده‌است).
# التنزیه لاعمال التشبیه، در آداب عزادارى عاشورا.
# التنزیه لاعمال التشبیه، در آداب عزاداری عاشورا.
# جوابات المسائل الدمشقیه.
# جوابات المسائل الدمشقیه.
# جوابات المسائل الصافیتیه.
# جوابات المسائل الصافیتیه.
# جوابات المسائل العراقیه.
# جوابات المسائل العراقیه.
# جناح الناهض الى تعلم الفرائض، ارجوزه‌اى در فقه است که بیت اول آن چنین است: الحمدلله القدیم الوارث المنشىء الخلق الممیت الباعث، (چاپ شده‌است).
# جناح الناهض الی تعلم الفرائض، ارجوزه‌ای در فقه است که بیت اول آن چنین است: الحمدلله القدیم الوارث المنشیء الخلق الممیت الباعث، (چاپ شده‌است).
# کشف الغامض في احکام الفرائض، (در دو جلد بزرگ در احکام میراث).
# کشف الغامض في احکام الفرائض، (در دو جلد بزرگ در احکام میراث).
# سفینة الخائض في بحر الفرائض (چکیده کتاب کشف الغامض).
# سفینة الخائض في بحر الفرائض (چکیده کتاب کشف الغامض).
# حواشى العروة الوثقى (رساله عملیه براى مقلدین).
# حواشی العروة الوثقی (رساله عملیه برای مقلدین).
# الروض الأریض في احکام تصرفات المریض (چاپ شده‌است).
# الروض الأریض في احکام تصرفات المریض (چاپ شده‌است).
# الدروس الدینیه (در 9 جلد چاپ شده‌است).
# الدروس الدینیه (در 9 جلد چاپ شده‌است).
# شرح التبصرة (چاپ شده‌است).
# شرح التبصرة (چاپ شده‌است).
# درر العقود في حکم زوجة الغائب و المفقود، در احکام همسرى که شوهرش ناپدید شده‌است.
# درر العقود في حکم زوجة الغائب و المفقود، در احکام همسری که شوهرش ناپدید شده‌است.
# دروس الحیض و الاستحاضة و النفاس (چاپ شده‌است).
# دروس الحیض و الاستحاضة و النفاس (چاپ شده‌است).
# الدر الثمین، در مهم‌ترین مسایل طهارت، نماز، زکات، خمس، روزه و احکام میت. (این کتاب بارها به چاپ رسیده‌است).
# الدر الثمین، در مهم‌ترین مسایل طهارت، نماز، زکات، خمس، روزه و احکام میت. (این کتاب بارها به چاپ رسیده‌است).
# الدرة البهیة، در بیان تطبیق معیارها و ملاکات شرعیه بر عرفیه، (چاپ شده‌است).
# الدرة البهیة، در بیان تطبیق معیارها و ملاکات شرعیه بر عرفیه، (چاپ شده‌است).
# کاشفة القناع في احکام الرضاع، منظومه‌اى است در احکام شیر دادن (چاپ شده‌است).
# کاشفة القناع في احکام الرضاع، منظومه‌ای است در احکام شیر دادن (چاپ شده‌است).
# صفوة الصفو في علم النحو.
# صفوة الصفو في علم النحو.
# الاجرومیة الجدیده، در علم نحو (به طور مکرر به چاپ رسیده‌است).
# الاجرومیة الجدیده، در علم نحو (به طور مکرر به چاپ رسیده‌است).
# المنیف في علم التصریف (دوبار به چاپ رسیده‌است)
# المنیف في علم التصریف (دوبار به چاپ رسیده‌است)
# حاشیة المطول (در ایام اشتغال به این درس، آن را در قالب اشعار نوشته‌است).
# حاشیة المطول (در ایام اشتغال به این درس، آن را در قالب اشعار نوشته‌است).
وى هم چنین ردیه‌ها و نقدهایى علیه مخالفان متعصب، به رشته تحریر در آورده که مهم‌ترین آنها ردیه‌هایى است بر رشیدرضا که در مجله المنار به چاپ رسانده‌است. ردیه‌هاى دیگر او نظیر الشیعة و المنار، الحصون المنیعة و دعاة التفریق در مجله عرفان به چاپ رسیده‌است. وى هم چنین در رد عقاید وهابیان، کتاب کشف الارتیاب في اتباع محمد بن عبدالوهاب را تألیف کرد که بارها به چاپ رسیده‌است. هم چنین قصیده‌اى در 400 بیت در این باره سروده که در حاشیه کتاب کشف الارتیاب چاپ شده‌است.<br>
وی هم چنین ردیه‌ها و نقدهایی علیه مخالفان متعصب، به رشته تحریردر‌آورده که مهم‌ترین آنها ردیه‌هایی است بر رشیدرضا که در مجله المنار به چاپ رسانده‌است. ردیه‌های دیگر او نظیر الشیعة و المنار، الحصون المنیعة و دعاة التفریق در مجله عرفان به چاپ رسیده‌است. وی هم چنین در رد عقاید وهابیان، کتاب کشف الارتیاب في اتباع محمد بن عبدالوهاب را تألیف کرد که بارها به چاپ رسیده‌است. هم چنین قصیده‌ای در 400 بیت دراین‌باره سروده که در حاشیه کتاب کشف الارتیاب چاپ شده‌است.<br>
سفرنامه‌هایى نیز که با قلم خود نوشته‌است در کتابى مستقل توسط پسر عمویش دکتر سید حسن امین با عنوان «رحلات السید محسن الامین» به چاپ رسیده‌است. بعضى از این سفرنامه‌ها مانند الرحلة الحمصیة و الرحلة العراقیه در انتهاى کتاب الرحیق المختوم نیز به چاپ رسیده‌است.<br>
سفرنامه‌هایی نیز که با قلم خود نوشته‌است در کتابی مستقل توسط پسر عمویش دکتر سید حسن امین با عنوان «رحلات السید محسن الامین» به چاپ رسیده‌است. بعضی از این سفرنامه‌ها مانند الرحلة الحمصیة و الرحلة العراقیه در انتهای کتاب الرحیق المختوم نیز به چاپ رسیده‌است.<br>
علامه امین هم چنین در شرح حال شاعران مشهور عرب و اسلام مانند ابو تمام طایى، ابو فراس حمدانى و ابونواس کتاب‌هاى مستقلى تألیف کرد که همه آنها به زیور طبع آراسته شده‌است. <br>
علامه امین هم چنین در شرح حال شاعران مشهور عرب و اسلام مانند ابو تمام طایی، ابو فراس حمدانی و ابونواس کتاب‌های مستقلی تألیف کرد که همه آنها به زیور طبع آراسته شده‌است. <br>
وى هم چنین در تألیفات خود به وحدت بین شیعه و سنى توجه ویژه‌اى داشت و دراین‌باره کتابى مستقل با عنوان «الحق الیقین في التألیف بین المسلمین» نوشته و چاپ نمود، چنان که در مورد مناقب و فضایل اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز کتابى با عنوان: «المجالس السنیة في مناقب العترة النبویة» نوشته‌است.<br>
وی هم چنین در تألیفات خود به وحدت بین شیعه و سنی توجه ویژه‌ای داشت و دراین‌باره کتابی مستقل با عنوان «الحق الیقین في التألیف بین المسلمین» نوشته و چاپ نمود، چنان که در مورد مناقب و فضایل اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز کتابی با عنوان: «المجالس السنیة في مناقب العترة النبویة» نوشته‌است.<br>


=غروب خورشید دمشق=
== غروب خورشید دمشق ==
سید محسن امین در اواخر عمر در اثر کهولت سن و ضعف جسمى بیمار شد و به بیمارستان بیروت انتقال داده شد اما معالجه پزشکان مؤثر نیفتاد و او در ساعت 11 شب یکشنبه چهارم رجب 1371 ق (1952 م) در همان شهر به ملکوت اعلى پیوست. پس از ارتحال آن بزرگمرد علم و فضیلت، خبر آن توسط رادیو سراسرى لبنان پخش شد و به دنبال آن تمام کشورهاى عربى و اسلامى وفات او را از طریق رادیو و روزنامه‌ها انتشار دادند و به این ترتیب عالم اسلام در سوگ این مرد بزرگ عزادار گشت. متفکران و دانشمندان مسلمان در ضایعه وفاتش مقالات و نامه‌هاى تسلیت، نوشتند و در سوگ او مراسم عزادارى بر پا کردند، چندان که این مراسم از کشورهاى عربى و اسلامى فراتر رفته، مهاجران مسلمان مقیم آمریکا و آفریقا نیز مجالس عزا بر پا نمودند.<br>
سید محسن امین در اواخر عمر در اثر کهولت سن و ضعف جسمی بیمار شد و به بیمارستان بیروت انتقال داده شد اما معالجه پزشکان مؤثر نیفتاد و او در ساعت 11 شب یکشنبه چهارم رجب 1371 ق (1952 م) در همان شهر به ملکوت اعلی پیوست. پس از ارتحال آن بزرگمرد علم و فضیلت، خبر آن توسط رادیو سراسری لبنان پخش شد و به دنبال آن تمام کشورهای عربی و اسلامی وفات او را از طریق رادیو و روزنامه‌ها انتشار دادند و به این ترتیب عالم اسلام در سوگ این مرد بزرگ عزادار گشت. متفکران و دانشمندان مسلمان در ضایعه وفاتش مقالات و نامه‌های تسلیت، نوشتند و در سوگ او مراسم عزاداری بر پا کردند، چندان که این مراسم از کشورهای عربی و اسلامی فراتر رفته، مهاجران مسلمان مقیم آمریکا و آفریقا نیز مجالس عزا بر پا نمودند.<br>
جنازه شریف او در روز دوشنبه پنجم رجب 1371 ق با حضور مقامات دولتى، احزاب، اساتید دانشگاه‌ها و حوزه‌ها، تجّار و انبوه مردم در بیروت تشییع شد. سپس بدن پاکش به دمشق انتقال داده شد و پس از تشییع با شکوه و طواف در حرم حضرت زینب(علیها‌السلام)، در مقبره‌اى در باب الکبیر دمشق به خاک سپرده شد. مراسم بزرگداشت علامه امین ماه‌ها ادامه داشت و در تهران نیز روز پانزدهم فروردین 1331 ش در مسجد جامع حضرت عبدالعظیم در شهر رى مجلس با شکوهى برگزار شد. (پیشین، صفحات 422 به بعد).<br>
جنازه شریف او در روز دوشنبه پنجم رجب 1371 ق با حضور مقامات دولتی، احزاب، اساتید دانشگاه‌ها و حوزه‌ها، تجّار و انبوه مردم در بیروت تشییع شد. سپس بدن پاکش به دمشق انتقال داده شد و پس از تشییع با شکوه و طواف در حرم حضرت زینب(علیها‌السلام)، در مقبره‌ای در باب الکبیر دمشق به خاک سپرده شد. مراسم بزرگداشت علامه امین ماه‌ها ادامه داشت و در تهران نیز روز پانزدهم فروردین 1331 ش در مسجد جامع حضرت عبدالعظیم در شهر ری مجلس با شکوهی برگزار شد. (پیشین، صفحات 422 به بعد).<br>
یاد و خاطره آن مرد بزرگ گرامى باد.<br>
یاد و خاطره آن مرد بزرگ گرامی باد.<br>
 
=منابع و مآخذ<ref>در اين مقاله اگر چه از منابع محدود استفاده شده است، اما مهم‌ترين اين منابع همان زندگى نامه اى است كه خود آيت الله امين در انتهاى كتاب اعيان الشيعه نوشته است و بقيه منابع نيز عمدتاً از اين كتاب سود جسته اند. بنابراين هدف از ذكر منابع فوق، صرفاً دسترسى خوانندگان عزيز به منابع موجود مى باشد.</ref>=
# آقابزرگ تهرانى، محسن، الذریعة الى تصانیف الشیعة، دار الاضواء، بیروت، 1400 ق.
# امین عاملى، محسن، اعیان الشیعه (قطع بزرگ)، تحقیق سید حسن امین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ج 10، 1403 ق.
# زرکلى، خیرالدین، الاعلام، دار العلم للملایین، بیروت، 1410 ق.
# صدر حاج سید جوادى، احمد، دائرة المعارف تشیع، انتشارات سعید محبى، تهران، 1379.
# صدر، حسن، تکملة أمل الآمل، کتابخانه آیت‌‎الله مرعشى، قم، 1406 ق.
# کاظمى، محمدصالح، احسن الاثر، بى‌تا، تهران.
# کاظمى، محمدمهدى، احسن الودیعة، بى‌تا، تهران، ج 2.
# مجله مجمع العلمى العربى، شماره 29.
# مجلة العرفان، آبریل 1928 م.
# مدرس تبریزى، محمدعلى، ریحانة الادب في تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب، کتابفروشى خیام، تهران، 1374 ش.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
== منابع  <ref>در اين مقاله اگر‌چه از منابع محدود استفاده شده است، اما مهم‌ترين اين منابع همان زندگی‌نامه ای است كه خود آيت الله امين در انتهای كتاب اعيان الشيعه نوشته است و بقيه منابع نيز عمدتاً از اين كتاب سود جسته‌اند. بنابراين هدف از ذكر منابع فوق، صرفاً دسترسی خوانندگان عزيز به منابع موجود می‌باشد.</ref> ==
# آقابزرگ تهرانی، محسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، دار الاضواء، بیروت، 1400 ق.
# امین عاملی، محسن، اعیان الشیعه (قطع بزرگ)، تحقیق سید حسن امین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ج 10، 1403 ق.
# زرکلی، خیرالدین، الاعلام، دار العلم للملایین، بیروت، 1410 ق.
# صدر حاج سید جوادی، احمد، دائرة المعارف تشیع، انتشارات سعید محبی، تهران، 1379.
# صدر، حسن، تکملة أمل الآمل، کتابخانه آیت‌‎الله مرعشی، قم، 1406 ق.
# کاظمی، محمدصالح، احسن الاثر، بی‌تا، تهران.
# کاظمی، محمدمهدی، احسن الودیعة، بی‌تا، تهران، ج 2.
# مجله مجمع العلمی العربی، شماره 29.
# مجلة العرفان، آبریل 1928 م.
# مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب في تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب، کتابفروشی خیام، تهران، 1374 ش.


مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره هفتم، تابستان 1385 می‌باشد.
مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره هفتم، تابستان 1385 می‌باشد.


[[رده:مقاله‌ها]]
[[رده:فصلنامه اندیشه تقریب]]
[[رده:فصلنامه اندیشه تقریب]]
[[رده:مقالات]]
[[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]
[[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۱

فصلنامه اندیشه تقریب - شماره هفتم، تابستان 1385
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال دوم/ شماره ششم/تابستان 1385
عنوان مقاله سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی شقراوی (بلندای استقامت)
نویسنده رحیم ابوالحسینی
تعداد صفحات 18
بخش پیشگامان تقریب
زبان فارسی

سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی شقراوی (بلندای استقامت)(1371-1284ق)/(1952-1866م) عنوان مقاله‌ای از بخش پیشگامان تقریب فصلنامه اندیشه تقریب در شماره هفتم می‌باشد که به قلم حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر رحیم ابوالحسینی تدوین و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.

نسب‌نامه آل‌امین

سیدمحسن فرزند سیدعبدالکریم فرزند سیدعلی فرزند محمدامین فرزند سیدموسی فرزند سیدحیدر فرزند سیدابراهیم می‌باشد که در نهایت نسب او به حسین ذی‌الدمعة (م 191 ق) فرزند شهید جاوید اسلام زید بن علی بن الحسین زین‌العابدین(علیه‌السلام)می رسد. برخی از قراین و شواهد تأیید شده حکایت از این دارد که نسبت سادات جبل عامل به عبدالله محض بن حسن مثنی بن حسن بن علی(علیه‌السلام)منتهی می‌شود. به همین دلیل گاهی از امین عاملی با نسبت «حسینی» و گاهی با نسبت «حسنی» یاد می‌شود. (امین عاملی، 1403 ق، ص 333).
نیاکان سید محسن در حله ـ از مراکز قدیم شیعه نشین در عراق ـ زندگی می‌کردند، اما یکی از اجداد او (احتمالا سید حیدر) از سوی شیعیان جبل عامل برای مرجعیت و ارشاد به لبنان دعوت شد و از حله به جبل عامل منتقل گردید و قریه شقراء را وطن خود قرار داد و تا هنگام وفات در آن جا ساکن بود. اکنون مزار جد او معلوم است و سال وفات او بر لوح مزارش 1175 ق ثبت شده‌است. (صدر حاج سید جوادی، ج 2، ص 529). گفتنی است صاحب کتاب مفتاح الکرامه، یعنی مرحوم سید جواد عاملی (م 1226 ق)، نوه پسری مرحوم سید حیدر است. (امین عاملی، پیشین، ص 334).
خاندان امین پیش از آن که به لقب «امین» شهرت یابند، معروف به «قشاقشی» یا «قشاقیشی» بودند اما علت انتساب این عنوان به این خاندان معلوم نیست. بعضی از دانشمندان احتمال داده‌اند «قشاقشی» تحریف و ترجمه «أقساسی» است و اقساس نام فردی است که مالک روستایی در نزدیکی کوفه بود و به همین جهت اهالی دهکده، نام روستایشان را أقساسی گذاشته‌اند و اینها طایفه بزرگی هستند که نسبتشان به حسین ذی الدمعه می‌رسد. از آن جا که یکی از اجداد سید محسن، به «محمد امین» لقب یافت، به خاندان آنها «آل امین» گفته شده‌است. (پیشین، ص 333).

تولد، خانواده و دوران تحصیل

سید محسن در سال 1284 هجری قمری در یک خانواده کاملا مذهبی در روستای شقراء از توابع جبل عامل لبنان چشم به جهان گشود. به همین دلیل گاه او را «عاملی» و گاه «شقراوی» می‌خوانند و چون فرزندی به نام محمدباقر داشت، کنیه‌اش ابومحمد الباقر شده‌است. برخی از سیره نویسان معاصر تاریخ ولادت او را سال 1282 ق نوشته‌اند (زرکلی، 1410 ق، ج 5، ص 287)، اما بر اساس قراین و شواهدی که خود امین در زندگی‌نامه خود نوشته‌اش در آخرین جزء کتاب نفیس اعیان الشیعه، بیان نموده‌است، سال 1284 ق صحیح است (امین عاملی، پیشین، ص 334).
پدرش سید عبدالکریم امین فردی با تقوا و پاک سیرت بود و بیش‌تر روزها را روزه می‌گرفت و از خوف عاقبتش همیشه گریان بود. در سفرهایش، به زیارت خانه خدا و بیت‌المقدس رفت و پس از آن، عتبات عالیات عراق را زیارت نمود و در همین راستا قصد عزیمت به سوی ایران برای زیارت امام رضا(علیه‌السلام) داشت که پسر عمویش سید کاظم امین او را از این سفر منصرف نمود و به او پیشنهاد کرد مخارج سفرش را برای طلاب علوم دینی هزینه کند و او نیز این پیشنهاد را پذیرفت و از عراق به جبل عامل بازگشت. وی سرانجام به همراه فرزندان و خانواده‌اش به عراق آمد و در سال 1315 ق در نجف درگذشت و در صحن شریف امام علی(علیه‌السلام) به خاک سپرده شد.
مادر سید محسن از زنان پرهیزگار و در تدبیر امور خانواده بسیار توانا بود و در سال 1300ق دار فانی را وداع گفت. پدر و مادر سید گرچه بهره بلندی از علم و دانش نداشتند اما در پرورش سید محسن و تعلیم علوم مقدماتی به او از قبیل حفظ قرآن، آموزش خط، فراگیری برخی اشعار و مانند اینها، نقش عمده‌ای داشتند. هنگامی که وی را به مکتب فرستادند رفتار نادرست و خشونت‌آمیز مکتب دار باعث فرار سید محسن از مکتب شد، اما مادرش او را رها نکرد و به تعلیم او همت گماشت. سید محسن در سن 16 سالگی مادرش را از دست داد و در سوگ او اشعار سوزناکی سرود که ترجمه بخشی از آن چنین است:
«ای قبر اگر بدانی که چه زن پاک سیرت را در خود جا داده‌ای که او لباس شرف بر تن داشت. ای بهترین مادر که به فرزندش نیکی و مهربانی فراوانی داشت مطمئن باش پسرت فرزند سختی‌هاست. چشمانت را با کارهای نیکش روشن می‌کند و انگار خود می‌دانستی که چه فرزند شایسته‌ای را به جای گذاشته‌ای. اما مادر، من که از فرط محبت و اشتیاق یک لحظه دوری تو قرار را از من می‌گرفت، اکنون چگونه می‌توانم طاقت بیاورم در حالی که دوری من و تو تا روز محشر است و رشته کارها از هم گسسته‌است». (پیشین).
این اشعار با توجه به این که سید محسن تنها فرزند خانواده بود، از روابط عمیق بین این مادر و فرزند حکایت دارد. مادرش دختر شاعر و دانشمند محترم شیخ محمدحسین فلحه میسی بود و طبع شعری سید محسن نیز ریشه در این امر دارد. جد پدری اش «سید علی امین عاملی» فقیهی نامدار در نجف بود و سید استفاده‌های شایانی از او برد.
سید محسن بعد از این که در سال 1291 ق در سن هفت سالگی، قرائت قرآن را از اول تا آخر تمام کرد و نوشتن را فرا گرفت به علم نحو و هنر خوشنویسی رو آورد. ابتدا متن اجرومیه [۱] را حفظ کرد و سپس کتاب قطر الندی و بل الصدی تألیف ابن هشام انصاری در علم نحو و کتاب تصریف سعد الدین تفتازانی را به پایان برد. وی این دو کتاب را در فاصله سال‌های 1295ق و 1296 ق نزد پسر عمویش سید محمدحسین امین فرا گرفت. (پیشین، ص 337). در همین ایام اشتیاق خواندن شعر در او تقویت شد و به یکی از دوستان پدرش به نام حاج محمود مروت که عازم بیروت بود سفارش کرد دیوان شعری برای او خریداری نماید. حاج محمود نیز دیوان ابو فراس حمدانی (م 357 ق) را که یکی از بهترین دیوان‌های شعر عربی است، برای او خریداری نمود و این نخستین مطالعه شعر او بود و چون اشتیاق فراوان داشت، اشعار این دیوان را به دقت مطالعه کرد و بسیاری از ابیات آن را حفظ کرد و از همین‌جا پایه‌های ذوق شعری او شکل گرفت. (پیشین). امین در سال 1297 ق برای ادامه تحصیل در مدرسه‌ای در روستای «عیثا الزط» نزد سید جواد مرتضی به خواندن شرح قطر الندی و شرح ابن ناظم بر الفیه ابن مالک پرداخت. هم چنین در همین ایام کتاب‌های شافیه ابن حاجب و مغنی اللبیب را آموزش دید و چون با سرودن شعر آشنایی پیدا کرده بود منظومه‌ای در علم صرف تألیف نمود. (صدر حاج سید جوادی، پیشین).
امین در ادامه تحصیلاتش به آبادی «بنت جبیل» رفت و در آن جا ضمن دیدار با شیخ موسی شراره که تازه از عراق آمده بود، دروس منطق، معانی بیان، اصول و فقه را نزد وی آموزش دید و استفاده‌های فراوان از او برد. در واقع مدرسه بنت جبیل با وجود شیخ موسی شراره از حرارت و رونق بالایی برخوردار بود، اما هنگامی که در شعبان 1304 ق این استاد زحمت کش چشم از جهان فرو بست، طلاب پراکنده شدند و مدرسه بنت جبیل رو به تعطیلی گرایید. از این رو امین به زادگاه خود شقراء بازگشت و تا سال 1308 ق در آن جا بود و در این مدت آموخته‌هایش را به طلاب مبتدی می‌آموخت و خود نیز مطالعاتی داشت. (امین عاملی، پیشین، ص 344).

سفر به عراق

شوق سفر به نجف اشرف در جان سید محسن شعله افکنده بود اما شرایط نامساعد مالی اجازه این سفر را به او نمی‌داد. اما جهت پاسخ دادن به اشتیاق درونی اش برای تحصیل علم، مسافرت‌های کوتاهی به شهرهای مختلف لبنان از جمله بعلبک، صیدا و جولان انجام داد اما بعد از مرگ شیخ موسی شراره هیچ گاه ماندن در لبنان برای او رضایت بخش نبود و حتی سعی و تلاش متنفذین منطقه برای دعوت از علمای عراق جهت عزیمت به لبنان نیز ثمربخش نبود. هر چند مرحوم سید مهدی حکیم دعوت آنان برای آمدن به لبنان را اجابت کرد و مساعدت‌های مالی قابل توجهی انجام داد، اما این مدت چندان به طول نینجامید و به هر حال سید محسن برای ادامه تحصیلات باید به نجف می‌رفت. (پیشین، ص 347).
این وضعیت از سال 1303 ق که شیخ موسی شراره دار فانی را وداع گفت تا سال 1308 هجری ادامه داشت تا این که روزی یکی از علمای لبنان به نام شیخ حسین مغنیه که خود عازم عراق بود، سید امین را برای رفتن به عراق تشویق نمود و از او دعوت به همراهی کرد. سید محسن که آرزوی رفتن به عراق را داشت نگران پدر پیرش بود که به تازگی بینایی خود را از دست داده بود. اما پدرش به او پیشنهاد کرد استخاره کند و بر خدا توکل نماید. استخاره سید محسن خوب آمد و به این ترتیب وی به اتفاق همسرش و به همراهی شیخ حسین مغنیه مهیای سفر گشت.
سید امین و مسافرین همراه، در آخرین روز ماه مبارک رمضان سال 1308 هجری از زادگاه خود شقراء حرکت نموده و از مسیر صیدا و بیروت به بندر اسکندرونه و از آن جا به حلب رفته و در روز دوم عید قربان به کاظمین و بغداد رسیدند. (پیشین، ص 350ـ348).

ورود به نجف اشرف

این سفر او بیش از سه ماه طول کشید. وقتی سید به کاظمین رسید مرقد مطهر دو امام بزرگوار موسی بن جعفر و محمدنقی(علیهما السلام) را زیارت کرد و سپس از راه بغداد و کربلا، عازم نجف گردید. زمانی که سید محسن وارد نجف شد آن شهر در اوج عظمت بود. شیعیان ایران، عراق، هند و پاکستان، روسیه، آفریقا و آسیای مرکزی و سایر نقاط جهان، وجوهات شرعی را تقدیم مراجع تقلید می‌کردند و به همین جهت مدارس آن جا آباد و پر از جمعیت بود. مهم‌تر از همه، وجود مجتهدان و مدرسان بزرگی از ایران، هم چون آخوند خراسانی، حاج آقا رضا همدانی، شیخ عبدالله حائری مازندرانی، سید محمدکاظم یزدی و میرزا حبیب الله رشتی، و از علمای عرب هم چون محمد طه نجف، شیخ علی رفیش، سید محمد طباطبایی فرزند سید محمدتقی طباطبایی آل بحرالعلوم، شیخ عباس علی و شیخ عباس حسن آل کاشف‌الغطاء، و سید حسین قزوینی الاصل بود که هر یک حوزه‌ای برای تدریس فقه و اصول داشتند. هم چنین در خارج از نجف، مانند سامرا، میرزا سید محمدحسن شیرازی زمام مرجعیت را در دست داشت و در کربلا شیخ زین‌العابدین مازندرانی و در کاظمین شیخ محمدتقی از نوادگان شیخ اسدالله تستری، سید اسماعیل صدر و سید حسن صدر و بزرگانی دیگر رهبری مردم را به عهده داشتند.

تحصیلات در نجف اشرف

سید امین از این که به پایگاه علم و دانش قدم گذاشته بود بسیار خشنود بود و در مدت اقامتش در نجف که نزدیک به یازده سال طول کشید بهره‌های فراوانی برد. امین مرحله سطح، کتاب‌های شرح لمعه، قوانین، رسائل و مکاسب را در فقه و اصول نزد استادان درجه اول فرا گرفت و سپس مشغول درس خارج فقه و اصول شد. وی شرح لمعه را نزد پسر عمویش سید علی، قوانین را نزد شیخ محمدباقر نجم آبادی، رسائل را نزد ملافتح‌الله اصفهانی معروف به شیخ الشریعه و درس خارج فقه را در محضر شیخ آقارضا همدانی و شیخ محمد طه نجف فرا گرفت و مدتی نیز در جلسات فقه میرزا محمدحسن شیرازی که در سامرا اقامت داشت، حضور یافت. دوره کامل خارج اصول را نزد آخوند ملا محمدکاظم خراسانی صاحب کفایة الاصول گذراند.[۲] چیزی نگذشت که سید محسن امین در حوزه علمیه نجف در ردیف علما و دانشمندان صاحب اندیشه قرار گرفت و خود کرسی درسی به راه انداخت و شاگردان زیادی در حلقه درس او حاضر شدند.

شهرت امین در بلاد شام

سید محسن امین در حوزه علمیه نجف جزء افتخارات شیعه به شمار آمد و شهرتش از شهر نجف بیرون رفت، به ویژه از زمانی که وی به طور رسمی حلقه درسی تشکیل داد و شاگردان بسیاری در درس او شرکت داشتند، زیرا شاگردان بهترین مبلغ استادان خویش هستند؛ از این رو آوازه سید محسن امین علاوه بر عراق به جبل عامل و دمشق نیز رسید و شیعیان جبل عامل و دمشق با تهیه طوماری از او دعوت کردند تا به نزد ایشان بازگردد و مرجعیت این منطقه را بر عهده گیرد. وی این دعوت را پذیرفت و در اواخر جمادی الثانی 1319 ق بعد از ده سال و نیم اقامت در نجف در حالی که 35 سال از عمرش می‌گذشت رهسپار شام گردید. (صدر حاج سیدجوادی، پیشین، ص 530).
دوران زندگی ثمربخش امین که بیش از پنجاه سال به طول انجامید در دمشق که وطن دوم او به شمار می‌آمد سپری شد. آیت‌‎الله سید محسن امین عاملی شیعیان شام را با مشکلات و کمبودهای فراوان روبه رو دید که مهم‌ترین آنها بی سوادی و عقب ماندگی اجتماعی و سیاسی و فقر مادی و فرهنگی و وجود اختلافات عقیدتی و عشیرتی و از همه بدتر شیوع خرافات در بین ایشان به نام مذهب بود. روضه خوانان در تکایا احادیث دروغ می‌خواندند و مردم عوام در ایام عاشورا دیوانهوار بر سر و سینه می‌کوبیدند و قفل و زنجیر به بدن می‌زدند و تن را با گل می‌آلودند و بعضی هم با شمشیر و قمه، زخم‌هایی بر سر می‌نشاندند و خون جاری می‌کردند و این همه منکرات خلاف شرع، موجب استهزا و شماتت دیگران بود. چون منشأ همه این بلایا بی سوادی و بی فرهنگی بود، امین ابتدا به این امر پرداخت و در صدد برآمد از سویی مدارسی به سبک جدید و با برنامه‌های صحیح تأسیس کند و از سوی دیگر برای دختران مدرسه بسازد و برنامه‌های درسی مناسبی برای آنان تدارک ببیند. (پیشین).

فعالیت‌های علامه امین عاملی در برابر خرافات و فقر فرهنگی دمشق

آیت‌‎الله سید محسن امین در نخستین اقدام خود، رجال و بازرگانان شیعه دمشق را دعوت کرد و توجه ایشان را به این مسئله مهم جلب نمود و شرکتی تأسیس کرد و ساختمان‌هایی خریداری نمود و دبیرستان‌های دخترانه و پسرانه به نام‌های محسنیه و علویه تأسیس و راه‌اندازی کرد. علامه سید محسن امین خود نیز ساعاتی در این دبیرستان‌ها تدریس نمود و از نزدیک پیشرفت‌های اخلاقی و تعلیم و تربیت دانش‌آموزان را زیر نظر گرفت. امین به تعلیمات دینی توجه مخصوص نمود و 9 کتاب درسی در اصول عقاید، احکام شرعی، عبادات، معاملات، مواریث، حدود، دیات، تفسیر و اخلاق تألیف کرد که به طور مکرر به چاپ رسید و این کتاب‌ها علاوه بر دبیرستان‌های محسنیه و علویه، در سایر دبیرستان‌های سوریه و لبنان رایج گردید و به فارسی هم ترجمه شد.
در میدان مبارزه با خرافات و اصلاح وضع مراسم عزاداری کار امین دشوارتر بود. مخالفان او در شام و عراق تهمت‌هایی متوجه او نموده عوام را علیه وی می‌شوراندند و بر منابر و در جراید و مجلات و مجالس روضه از طعن و سب او کوتاهی نکرده حتی نسبت کفر و زندقه به او می‌دادند، اما سید محسن در جهاد خود صادق و جدی بود و با برنامه‌های دقیقی جنگ با جهل و خرافات را ادامه می‌داد. رفته رفته توجه مردم به امین جلب شد و بازار روضه خوان‌های بی سواد بی رونق گشت.
سید محسن در همین راستا کتاب‌های مهم مناقب و مقتل تألیف نمود که یکی از آنها کتاب لواعج الاشجان در شرح واقعه کربلا و اخبار صحیح شهادت امام حسین(علیه‌السلام) و اهل‌بیت آن حضرت است. کتاب دیگری هم به نام المجالس السنیه تألیف نمود که شامل پنج بخش است، چهار بخش آن در سیره امام حسین(علیه‌السلام) و بخش پنجم در سیره رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و فاطمه زهرا(علیها‌السلام) و امامان معصوم است. دو کتاب مذکور بعد از انتشار در سوریه و لبنان مورد استقبال فضلای اهل منبر قرار گرفت و نسخه‌های بسیاری از آنها به فروش رفت. آنگاه امین با جرئت و قدرت فتوایی صادر کرد که مضمون آن چنین است:
«مجروح کردن سر با قمه و شمشیر، پوشیدن کفن، زدن طبل، دمیدن در شیپورها و مانند این‌ها در مراسم عزاداری امام حسین حرام است. این اعمال به نص شرع مقدس و حکم عقل آزار روحی بوده و هیچ فائده دینی و دنیوی ندارند و علاوه بر این، بیگانگان شیعه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را قوم وحشی و مسخره‌آمیز معرفی می‌کنند، از این رو در این گونه اعمال نه رضایت خدا است و نه رضایت رسول خدا، و همه از عمل شیطان است». (امین عاملی، پیشین، ص 363ـ361 و صدر حاج سید جوادی، پیشین، ص531).

مخالفت با برنامه‌های امین

در راستای برنامه‌های اصلاحی سید محسن، برخی با او به مخالفت برخاستند و در بین عوام شایعه کردند که سید عزاداری امام حسین(علیه‌السلام) را حرام می‌کند و حتی نسبت خروج از دین به او دادند. بعضی از عمامه به سرها نیز که به طور کلی با افکار اصلاحی و تجددطلبی سید امین فاصله داشتند، مخالفت برخی از مردم را دست مایه قرار داده و به آنان گفتند: «سید امین در دمشق بازاری به راه‌انداخته و آرام آرام مردم عزادار را از عزاداریشان منع می‌کند، چه بسا چون آغاز کار است، با احتیاط حرف‌هایش را می‌زند اما ممکن است بعد از این از دین اسلام خارج گردد». (امین عاملی، پیشین، ص363).
آنان در ادامه مخالفت‌هایشان که کانون آن در نجف اشرف بود، خطبای منابر را تحریک کردند تا بر ضد افکار سید امین سخنرانی کنند. در رأس آنها خطیبی مشهور به نام سید صالح حلّی قرار داشت که از نظر قدرت بیان و چیره دستی و شجاعت، کم‌نظیر بود. سید صالح در سخنرانی‌هایش مردم را به دو دسته تقسیم کرد، یک دسته را علویین و دسته دیگر را امویین نام نهاد و چنین القا کرد که سید محسن امین و پیروانش در گروه امویون قرار دارند و از مردم خواست از آنها نترسند زیرا آنها جمعیتی اندک و غیرقابل اعتنا بوده و بیش‌تر آنها محافظه‌کار و جاه طلب می‌باشند. (پیشین، ص378و379).
سخنرانی‌های عوام پسندانه سید صالح تأثیر عمیقی بر مردم گذاشت و مردم به راحتی، به سید محسن امین و هوادارانش ناسزا می‌گفتند و آنها را در ردیف بنی‌امیه به شمار می‌آوردند. حتی خود سید صالح آن قدر جرئت پیدا کرده بود که وقتی آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانی فتوا به حرمت قمه زنی و زنجیرزنی صادر کرد، به مخالفت با این مرجع بزرگ برخاست و این وضعیت باعث دوگانگی عمیقی در میان علما و طلاب گردد. از یک سو دانشمندانی نظیر شیخ عبدالحسین صادق و سید عبدالحسین شرف الدین در لبنان با سید محسن امین و هم چنین با فتوای مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی مخالفت کردند و به دنبال آن طلاب جبل عامل ساکن نجف نیز مخالفتشان بیش‌تر شد، و از سوی دیگر عالمان بزرگی نظیر سید مهدی قزوینی در بصره، سید هبة‌الدین شهرستانی در بغداد و استاد جعفر الخلیلی در نجف به دفاع از حرکت اصلاحی سید محسن پرداختند و در راستای فتوای آیت‌‎الله سید ابوالحسن، حکم به تحریم قمه زنی و کفن پوشی دادند. در این میان مجتهدان بزرگی مانند شیخ عبدالکریم جزائری، شیخ علی قمی و شیخ جعفر بدیری با این که خود از مخالفان سید محسن امین بودند، اما جانب احتیاط را پیش گرفته و در صدد خاموش کردن فتنه برآمدند. (پیشین، ص 379).
به تدریج مخالفت با حرکت اصلاحی سید محسن در نجف و شهرهای دیگر بیش‌تر شد و تعداد عزادارانی که با شمشیر و قمه بر سر و صورت خویش می‌زدند، افزایش یافت و این اخبار لحظه به لحظه برای علامه سید محسن امین گزارش می‌شد و استاد جعفر الخلیلی که رابطه نزدیکی با علامه امین داشت برای مقابله با مخالفت‌های جاهلان، روزنامه «فجر صادق» را راه‌اندازی کرد و در صدد انتقام گرفتن از خطیب مشهور سید صالح حلّی برآمد. به همین منظور از خطیب توانا شیخ محمدعلی یعقوبی که در جعاره (نزدیک نجف) اقامت داشت دعوت به همکاری نمود و یعقوبی با خطابه‌های آتشین خود، طلاب و مردم را از حرکت اصلاحی سید محسن امین آگاه نمود و چنان از فتوای آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانی دفاع نمود، که آثار شکست و بی‌تأثیر شدن خطابه‌های سیدصالح حلّی نمایان گشت، چندان که لقب امویون بر پیروان علامه سید محسن امین برای همیشه از زبان‌ها افتاد. (پیشین).

سفری دوباره به نجف اشرف

در راستای موفقیت‌های حرکت اصلاحی امین، استاد خلیلی که جوانی کوشا بود و سهم بسزایی در این پیروزی‌ها داشت، عازم دمشق شد و قبل از هر چیز به دیدار علامه سید محسن رفت. منزل سید محسن در کنار مدرسه محسنیه بود و در آن جا استاد خلیلی اخبار نجف را به اطلاع امین رساند و تصمیمات لازم برای ادامه کار گرفته شد. پس از بازگشت استاد خلیلی به نجف، زمزمه‌های سفر علامه سید محسن به نجف اشرف به گوش رسید، اما همه هواداران امین، با آمدن او به نجف موافق نبودند و حتی برخی از آنها نامه‌هایی مبنی بر تأثیر این سفر به امین نوشتند و عزیمت او به نجف را بر خلاف مصلحت دانستند. ولی علامه امین که فردی شجاع و مصلحت اندیش بود، موقعیت کنونی را بهترین فرصت برای این سفر دید و عازم نجف شد.
خبر حرکت امین به نجف همه جا پخش شد و آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانی با صدور اعلامیه‌ای علما و مردم را به استقبال از امین دعوت کرد. مردم نیز در آن روز چنان از علامه امین عاملی استقبال کردند که در تاریخ نجف نظیر نداشت. در این خیر مقدم گویی، علاوه بر علما، فضلا، تجار و اقشار مختلف مردم، شیخ کلو الحبیب نیز که در خط مقدم مخالفان او بود با پای خویش به استقبال آمد ودست علامه امین را بوسید و خطاب به او گفت: «لعن الله من غشّنی‌ها هو ذا وجهک النورانی یشع بالایمان فاغفرلی سوء‌ظنی؛ خداوند لعنت کند کسانی را که مرا گمراه کردند، این چهره نورانی توست که مملو از ایمان است، پس مرا به خاطر سوء‌ظنی که پیدا کرده بودم، ببخشن». (پیشین، ص380).
در آن روز امین میهمان مرجع بزرگ سید ابوالحسن اصفهانی بود و پس از آن به اتفاق استاد خلیلی نزد عالم بزرگ شیخ خلیل مغنیه رفت تا با طلاب و فضلای جبل عامل دیدار کند. شیخ خلیل مغنیه که تاکنون علامه امین را ندیده بود در مقابل او زانو زده و تواضع نمود. فضلای جبل عامل نیز که تاکنون داعیه مخالفت با برنامه‌های امین داشتند، اکنون از رفتار خود پشیمان بودند و از ترس این که استاد خلیلی مواضع آنان را فاش کند، خود را به استاد خلیلی نزدیک نموده و بیش از حد به او توجه کردند. (پیشین).
به هر حال، علمای نجف در تکریم و تجلیل از مقام شامخ علامه امین، از هیچ کوششی فروگذار نکردند و مدت‌ها به برکت قدوم وی، ولیمه دادند. علامه امین آن قدر در نجف ماند تا این که اسم «علویون و امویون» از زبان‌ها افتاد و این فرصت برای وی فراهم شد تا برنامه‌ها و نظریات اصلاحی خود را در رساله‌ای به نام «التنزیه» به چاپ برساند. (پیشین).

شیوع وبا در ایام جنگ جهانی اول

هنگام شروع جنگ جهانی اول در سال 1332 ق (1932 م)، علامه امین در جبل عامل به سر می‌برد. او با خود فکر کرد که اگر همسر و خانواده‌اش را به دمشق انتقال دهد با خطر کم‌تری روبه رو خواهد شد، از این رو تمام دارایی‌هایش در شقراء را فروخت و عازم دمشق گردید. اما معلوم شد که ماندن در دمشق خطراتی به همراه دارد و به همین خاطر دوباره به جبل عامل بازگشت. در همین ایام بیماری وبا موسوم به «هوای زرد» شیوع پیدا کرد و چنان شد که حتی در روستای کوچک شقراء در یک روز دوازده نفر جان خود را در اثر این بیماری از دست دادند و حتی برادر از حمل جنازه برادر خود امتناع می‌کرد و سعی داشتند جنازه‌ها را بدون غسل و کفن دفن کنند اما سید محسن امین که در آن جا حضور داشت مردم را برای تغسیل و تکفین مرده‌هایشان فرا می‌خواند و خود نیز در این راستا سختی‌های فراوان کشید، چندان که گاهی برای تشییع جنازه‌ها کسی پیدا نمی‌شد تا چهار طرف تابوت را بردارد و سید محسن خود این کار را انجام می‌داد. به هر حال، سال‌های سختی پشت سر گذاشته شد و علامه امین در این سال‌ها به عنوان یک عالم دینی پیوسته مشغول برطرف ساختن مشکلات مردم و دلداری دادن به آنان بود و حتی در همان ایام جنگ، برای حل و فصل منازعات دامنه‌دار، به خارج از جبل عامل مانند «هرمل» سفر کرد و عاملی برای اصلاح منازعات قومی و قبیله‌ای بود. (پیشین، ص 368ـ366).

بازگشت به دمشق

پس از خاموش شدن شعله‌های جنگ جهانی اول، علامه امین به اتفاق جمع زیادی از علما و زعمای جبل عامل به دمشق بازگشت تا در مراسم تاج گذاری ملک فیصل پادشاه دمشق، شرکت نموده و مقام پادشاهی را به او تبریک بگوید. به گفته وی، این جریان در سال 1339 ق اتفاق افتاد و در آن سال انگلیسی‌ها از سوریه خارج شدند اما فرانسوی‌ها تا یک سال دیگر در دمشق باقی ماندند. (پیشین، ص 369).

توجه امین به شیعیان و رفع سوءتفاهم‌های موجود بین شیعه و سنی

علامه امین در دوران قیمومت فرانسوی‌ها در سوریه، برای کسب استقلال و آزادی مسلمانان و حفظ حقوق و رفاه شیعیان تلاش بسیار نمود و برای بالا بردن سطح فرهنگ و اخلاق شیعیان از هیچ کوششی دریغ نکرد، حتی مؤسسه‌ای برای نجات و بازگرداندن زنان منحرف به زندگی شرافت مندانه و معالجه بیماری‌های آنان احداث نمود.
او برای بهبود وضع تحصیل طلاب نیز قدم‌های بلندی برداشت و چون تجربه کرده بود وقت طلاب بیش از اندازه صرف فهم عبارات دشوار و کتاب‌های کهن می‌شود و یا مباحثی را می‌خوانند که فایده عملی ندارد، به تألیف کتاب‌های درسی در سطوح مختلف همت گماشت و کتاب‌ها و مقالات او شأن شیعه را در جامعه اسلامی سوریه و لبنان بالا برد و تا حد زیادی سوء تفاهمات را برطرف نمود و بین مذاهب مسلمان، آشتی و وحدت برقرار ساخت تا جایی که شیعی و سنی او را به رهبری پذیرفتند و بیش‌تر علما و واعظانی که از اصلاحات مذهبی و فتوای او بر حرمت قمه زنی و زنجیرزنی به خشم آمده بودند، وقتی صداقت و ایمان او را آزمودند از کرده خویش پشیمان شده برای پوزش نزد او رفته و با زبان‌های مختلف، از او معذرت خواستند. (صدر حاج سید جوادی، پیشین، ص 531).

فعالیت‌های سیاسی علامه امین در دمشق

علامه سید محسن امین علاوه بر مقام علمی و دینی، پیشاهنگ استقلال‌طلبان سوریه بود، چنان که جنبش آزادیخواهی «الحرکة الوطنیه فی سوریا» و اعتصاب شش ماهه سوری‌ها در سال 1355 ق که منتهی به خروج بیگانگان از سوریه گردید، از خانه او آغاز شد. امین برای جلب توجه اعراب و جهان اسلام به قضیه فلسطین و کمک به فلسطینیان، علاوه بر جمع آوری اعانات برای آنان و بیان نطق‌های مؤثر و نوشتن مقالات بسیار دراین‌باره، روزی را هم به نام «یوم الفلسطین» اعلام نمود که همه ساله برگزار می‌گردید. او تنها روحانی مسلمان شام بود که هرگز نزد فرانسویان نرفت و هیچوقت دعوت کمیسر عالی فرانسه را نپذیرفت و به صراحت اعلام نمود که من مأمور اوامر الهی هستم نه مأمور کمیسر عالی فرانسه. او به مأمور عالی‌رتبه فرانسوی که به خانه‌اش آمده بود و سخن نامناسبی درباره ملک فیصل اول بر زبان رانده بود گفت:
«چون در خانه من هستی وظیفه مهمان داری اجازه نمی‌دهد سخن اهانت‌آمیزی بر زبان بیاورم ولی بدان که به گواهی تاریخ، روش سیاست مآبانه هرگز نتوانسته‌است برای همیشه بر حق غلبه کند و مطمئن باش عرب‌های سوریه سرانجام حق خود را از شما می‌گیرند و بر شما پیروز می‌شوند». (پیشین، ص 532).
امین به شیعیان سوریه می‌گفت مبارزه ایرانیان با انگلیس در ماجرای تنباکو باید سرمشق همه آزادی خواهان باشد. هر ملتی که تصمیم بگیرد و بر پای خود بایستد کامیاب می‌شود و هیچ بیگانه‌ای را یارای مقاومت در برابر اراده آن ملت نخواهد بود. آنچه علامه امین می‌گفت خود نیز به آن پای بند بود و از این جهت، محبوب دل‌های مردم شده بود. مواضع سیاسی امین در برابر تصمیمات فرانسوی‌ها کاملا منطقی و شجاعانه بود. وقتی آنان «قانون طوائف» را که بر اساس آن مسلمانان به گروه‌های قومی و قبیله‌ای تقسیم می‌شدند، تصویب کردند، امین موضع سختی در برابر این تصمیم گرفت و آن را مغایر با نص صریح شرع مقدس اسلام معرفی نمود و به دنبال آن، جمعی از علما نیز به هواخواهی امین درآمدند و بر لغو این قانون پافشاری کردند. از این رو فرانسوی‌ها به اجبار قانون مذکور را متوقف نموده و بیانیه‌ای صادر کردند مبنی بر این که قانون طوائف، فقط شامل مسلمانان سنّی می‌شود. اما علامه امین با این مصوّبه نیز مخالفت نمود و طی اعلامیه‌ای که به دو زبان عربی و فرانسوی نوشته شد و روزنامه‌ها نیز آن را منتشر نمودند، مسلمانان را امت واحده معرفی کرد و فرق گذاری بین طوائف سنّی و شیعی را مردود اعلام کرد. [۳]
فرانسوی‌ها تصمیم گرفتند امین را به عنوان ریاست و زعامت کل شیعیان لبنان و سوریه معرفی کنند و امور اوقاف و برخی مناصب دیگر را در اختیار او قرار دهند تا به این وسیله بتوانند او را ساکت نمایند. آنان تصور می‌کردند که علامه امین با اشتیاق تمام این پیشنهاد را می‌پذیرد، از این رو نماینده آنان با رایزنی‌هایی که قبلا با هواخواهان مطرح امین به عمل آورده بود، با کمال احترام نزد او رفت و حکم را تقدیم او کرد، اما امین به نماینده آنان گفت:
«قل لصاحبه ان هذا الامر لا اسیر الیه بقدم و لا اخط فیه بقلم و لا انطق فیه بفم؛ برو به نویسنده این نامه بگو که من برای این امر هیچ قدمی بر نمی‌دارم و هیچ مطلبی نمی‌نویسم و هیچ سخنی بر زبان جاری نمی‌کنم». (امین‌عاملی، پیشین، ص 370).
آنان پس از این ماجرا، از یک سو نماینده ویژه‌ای نزد امین فرستادند تا او را متقاعد کند و از سوی دیگر بزرگان لبنان و دمشق را برای ترغیب و تشویق او روانه کردند اما هیچ کدام مؤثر واقع نشد و علامه امین به طور کلی با برنامه‌های فرانسوی‌ها و حضور آنان در این کشور مخالف بود.
در نتیجه مبارزات و مقاومت‌های امین، کشور سوریه در سال 1355 ق به استقلال رسید. در این راستا لازم بود مجلس نمایندگان برای کشور تشکیل شود اما این که این امر چگونه و با چه تعداد کرسی برای شیعه و سنی به وقوع بپیوندد موضوعی بود که می‌بایست از طریق انتخابات مردمی روشن می‌شد، که در این صورت، بر اساس تقسیم کرسی‌ها، شیعه در اقلیت قرار می‌گرفت. از این رو سید محسن امین که اولا با روح این تقسیم که باعث تفرقه و جدایی می‌گشت مخالف بود و ثانیاً آن را موجب در اقلیت قرار گرفتن شیعیان می‌دانست، نامه‌ای به دولت نوشت که بر اساس مذهب شیعه همه مسلمانان امت واحده هستند و هیچ گاه شیعه اراده افتراق با برادران سنّی را ندارد. این نامه مورد استقبال همه وطن خواهان سوری قرار گرفت و به دنبال آن حکومت این چنین مقرر کرد: «ان المسلمین طائفة واحدة لا فرق بین سنیهم و شیعیهم و ان هذه المقاعد المعینة للمسلمین فی جمیع انحاء الدولة السوریة هی للسنیین و للشیعیین علی السواء؛ مسلمانان امت واحده‌اند و فرقی بین سنی و شیعه نیست و این کرسی‌ها که برای مسلمانان در بخش‌های حکومت در نظر گرفته شده، برای سنی‌ها و شیعی‌ها به طور یکسان است). (پیشین).
حکومت وقت برای علامه امین به خاطر نفوذی که در بین مردم و علما داشت، احترام خاص قائل بود و به دیدگاه‌های او اهمیت می‌داد.

سفرهای مذهبی و زیارتی علامه امین

امین در سال 1321 ق به قصد زیارت خانه خدا از دمشق خارج شد و در این سفر خانواده‌اش را نیز به همراه داشت. وی از راه دریای مدیترانه به مصر رفت و با عبور از شهرهای پور سعید و اسماعیلیه به قاهره رسید. در آن جا مشهد «رأس الحسین» را زیارت کرد و مصری‌ها را به خاطر گرامی داشتن مقام رأس الحسین ستایش نمود و پس از حضور بر سر مزار محمد بن ابی بکر و امام شافعی و تکریم مقام ایشان و هم چنین پس از بازدید از اهرام مصر، به دانشگاه الازهر رفت و چون ایام تعطیل بود توقف چندانی در الازهر نداشت. وی در مصر مهمان بعضی از شامیان مقیم قاهره بود. سپس از بندر پور توفیق به مکه رسید و پس از پایان اعمال حج تمتع، وارد مدینه گشت و قبر مبارک پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را زیارت نمود و از آن جا یک‌سره به دمشق بازگشت.
در این سفر میرزا علی اصغر خان صدر‌اعظم که از ایران تبعید شده بود، نیز با او همراه بود. میرزا علی اصغر خان ضمن بازدید از مدرسه علویه دمشق و کمک مالی به این مدرسه، بارگاهی برای حضرت رقیه بنا نمود. (پیشین، ص 364).
امین پس از این سفر، در همین سال برای بار دوم و سوم به مدینه منوره عزیمت نمود و از نزدیک با وضعیت شیعیان مدینه آشنا شد و با بررسی کشمکش‌هایی که بین اهالی مکه و شیعیان نخاوله وجود داشت، در رفع منازعات آنان تلاش نمود. (پیشین، ص 365و364).
هم چنین امین در همین سال به بیت المقدس سفر نمود و بعد از جنگ جهانی اول (1336ـ1332ق) نیز سفری دوباره به بیت المقدس داشت که در این سفرها وی با نوع عبادات و آیین‌های مذهبی یهود و نصاری آشنا شد و تجربه‌های خوبی دراین‌باره کسب نمود.
امین در سال 1341 ق بار دیگر توفیق زیارت بیت‌الله‌الحرام را به دست آورد و این بار با تجربیات بیش‌تر و دوستان بهتری همراه بود و از نظر مالی نیز دچار هیچ مضایقه‌ای نگشت. شرح این سفر در کتاب «رحلات مجازیه» امین نوشته شده‌است. (پیشین، ص 366).
وی در سال 1352 ق به قصد زیارت امام رضا(علیه‌السلام) به ایران سفر کرد و حدود نه ماه در ایران بود و در روز جمعه نهم ربیع الاول همان سال وارد تهران شد.
از آن جا که علامه امین به عنوان یک رهبر مصلح شیعه در ایران شناخته شده بود و آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانی نیز قبلا درباره او توصیه‌های لازم را به علمای ایران نوشته بود، از سوی علما و طلاب و مقامات دولتی، استقبال و پذیرایی شایانی از او در تهران و سایر شهرها به عمل آمد. او در مراسم افتتاح دانشکده معقول و منقول شرکت نمود و طلاب را تشویق کرد. به تقاضای مردم امامت جمعه و جماعت را پذیرفت. آن مرحوم در اعیان الشیعه از استقبال و پذیرایی‌های دولت و ملت ایران تشکر بسیار کرده و نوشته است زبان و قلم من از شرح احترامات و محبت‌هایی که ایرانیان به من کردند عاجز است. (صدر حاج سید جوادی، پیشین، ص 531).

اساتید و شاگردان علامه امین

مراحل تحصیل و تدریس علامه امین بیش‌تر در جبل عامل و نجف سپری شد. نخستین استاد او در جبل عامل پسر عمویش «سید محمد فرزند سید عبدالله» بود که بخشی از علوم ادبی را نزد او فراگرفت و سپس برای تکمیل ادبیات عرب در مجلس درس «سید جواد مرتضی» در «عیثا الزط» (یکی از بخش‌های جبل عامل) حضور یافت. پس از آن برای فراگیری منطق و اصول فقه نزد «سید نجیب الدین فضل الله عاملی عیثایی» به بنت جبیل رفت و کتاب‌های حاشیه ملا عبدالله، شرح شمسیه و معالم را از او درس گرفت.
و اما استادان او در نجف نخست پسر عموی دیگرش «سید علی فرزند سید محمود» بود که شرح لمعه را نزد او خواند و سپس برای سطوح بالاتر نزد اساتیدی مانند «سید احمد کربلایی»، «شیخ محمدباقر نجم آبادی»، و «شیخ ملا فتح الله اصفهانی معروف به شیخ الشریعه» زانو زد و استفاده‌های فراوانی از آنها برد. هم چنین برای درس خارج اصول در حلقه درس استاد بزرگ «شیخ ملاکاظم آخوند خراسانی» صاحب کتاب نفیس کفایة الاصول، حضور یافت و برای فراگیری خارج فقه نزد اساتید صاحب نامی چون «شیخ حاج آقا رضا همدانی» و «شیخ محمد طه نجف» رفت و به این ترتیب مراحل اجتهاد را طی کرد و در ردیف یکی از علما و فضلای موفق نجف درآمد.
علامه سید محسن امین هم در زمانی که خود مشغول تحصیل سطوح عالیه بود و هم پس از فراغت از تحصیل، شاگردان متعددی تربیت کرد که مهم‌ترین آنان عبارت‌اند از: 1ـ سید حسن امین فرزند سید محمود؛ 2ـ سید مهدی آل ابراهیم حسینی عاملی؛ 3ـ شیخ منیر عسیران؛ 4ـ سید امین بن سید علی حسینی عاملی؛ 5ـ شیخ علی بن شیخ محمد عاملی حداثی؛ 6ـ شیخ عبداللطیف شبلی ناصر عاملی حداثی؛ 7ـ استاد ادیب تقی دمشقی؛ 8ـ شیخ مصطفی خلیل صوری که در ایام جوانی جانش را از دست داد؛ 9ـ شیخ خلیل صوری؛ 10ـ شیخ علی صوری؛ 11ـ شیخ سمرو حمصی غوری؛ 12ـ شیخ علی شمیع حمصی غوری؛ 13ـ شیخ علی جمال دمشقی. (امین عاملی، پیشین، ص 371).

آثار و تألیفات

مرحوم آیت‌‎الله سید محسن امین آثار و تألیفات ارزنده‌ای به جامعه اسلامی عرضه نمود که بعضی از آنها به زبان‌های غیرعربی ترجمه شده‌است و بیش‌تر کتاب‌های آن مرحوم بین پانصد تا هشتصد صفحه دارد. در این میان، کتاب گران سنگ اعیان الشیعه مهم‌ترین اثر او به شمار آمده ودر واقع حاصل عمرش محسوب می‌شود. این کتاب تاکنون بارها به چاپ رسیده و چاپ متداول آن در ده جلد بزرگ و مشتمل بر 52 جزء می‌باشد. جزء پنجاه و دوم این کتاب شامل زندگی‌نامه خود نوشت مؤلف و مقالاتی از دانشمندان درباره مقام علمی و کوشش‌های سیاسی و فرهنگی اوست که در این مقاله استفاده‌های فراوانی از این جزء برده شده‌است.
اما کتاب‌های دیگر آن مرحوم، طبق آن چه خود در جزء 52 اعیان الشیعه (صفحات 371 و 372) گفته، به قرار ذیل است:

  1. نقض الوشیعه، که در رد کتاب الوشیعه نوشته موسی جارالله زمخشری است. زمخشری در کتاب الوشیعه اتهاماتی به شیعه وارد کرده که وی آنها را نقض نموده‌است. (این کتاب بارها به چاپ رسیده‌است).
  2. لواعج الاشجان، در تاریخ واقعه کربلا، (چاپ شده‌است).
  3. تاریخ جبل عامل.
  4. اصدق الاخبار في قصة الاخذ بالثار، (چاپ شده‌است).
  5. البحر الزخار في شرح احادیث الائمة الاطهار، (سه مجلد از این کتاب چاپ شده‌است).
  6. شرح ایساغوجی، در علم منطق.
  7. ارشاد الجهّال، در اصول اعتقادات.
  8. الدر الثمین في اصول الدین، (جلد نخست آن چند بار چاپ شده‌است).
  9. التقلید آفة العقول، در اصول اعتقادات.
  10. حذف الفضول عن علم الاصول.
  11. حواشی المعالم، که در ایام آموزش کتاب معالم، آن را نوشته‌است.
  12. حاشیة القوانین.
  13. الدر المنظم فی مسئلة تقلید الأعلم.
  14. اساس الشریعة، در فقه، (یک جلد آن چاپ شده‌است).
  15. ارجوزة في النکاح.
  16. تحفة الاحباب فی احکام في آداب الطعام و الشراب، (چاپ شده‌است).
  17. التنزیه لاعمال التشبیه، در آداب عزاداری عاشورا.
  18. جوابات المسائل الدمشقیه.
  19. جوابات المسائل الصافیتیه.
  20. جوابات المسائل العراقیه.
  21. جناح الناهض الی تعلم الفرائض، ارجوزه‌ای در فقه است که بیت اول آن چنین است: الحمدلله القدیم الوارث المنشیء الخلق الممیت الباعث، (چاپ شده‌است).
  22. کشف الغامض في احکام الفرائض، (در دو جلد بزرگ در احکام میراث).
  23. سفینة الخائض في بحر الفرائض (چکیده کتاب کشف الغامض).
  24. حواشی العروة الوثقی (رساله عملیه برای مقلدین).
  25. الروض الأریض في احکام تصرفات المریض (چاپ شده‌است).
  26. الدروس الدینیه (در 9 جلد چاپ شده‌است).
  27. شرح التبصرة (چاپ شده‌است).
  28. درر العقود في حکم زوجة الغائب و المفقود، در احکام همسری که شوهرش ناپدید شده‌است.
  29. دروس الحیض و الاستحاضة و النفاس (چاپ شده‌است).
  30. الدر الثمین، در مهم‌ترین مسایل طهارت، نماز، زکات، خمس، روزه و احکام میت. (این کتاب بارها به چاپ رسیده‌است).
  31. الدرة البهیة، در بیان تطبیق معیارها و ملاکات شرعیه بر عرفیه، (چاپ شده‌است).
  32. کاشفة القناع في احکام الرضاع، منظومه‌ای است در احکام شیر دادن (چاپ شده‌است).
  33. صفوة الصفو في علم النحو.
  34. الاجرومیة الجدیده، در علم نحو (به طور مکرر به چاپ رسیده‌است).
  35. المنیف في علم التصریف (دوبار به چاپ رسیده‌است)
  36. حاشیة المطول (در ایام اشتغال به این درس، آن را در قالب اشعار نوشته‌است).

وی هم چنین ردیه‌ها و نقدهایی علیه مخالفان متعصب، به رشته تحریردر‌آورده که مهم‌ترین آنها ردیه‌هایی است بر رشیدرضا که در مجله المنار به چاپ رسانده‌است. ردیه‌های دیگر او نظیر الشیعة و المنار، الحصون المنیعة و دعاة التفریق در مجله عرفان به چاپ رسیده‌است. وی هم چنین در رد عقاید وهابیان، کتاب کشف الارتیاب في اتباع محمد بن عبدالوهاب را تألیف کرد که بارها به چاپ رسیده‌است. هم چنین قصیده‌ای در 400 بیت دراین‌باره سروده که در حاشیه کتاب کشف الارتیاب چاپ شده‌است.
سفرنامه‌هایی نیز که با قلم خود نوشته‌است در کتابی مستقل توسط پسر عمویش دکتر سید حسن امین با عنوان «رحلات السید محسن الامین» به چاپ رسیده‌است. بعضی از این سفرنامه‌ها مانند الرحلة الحمصیة و الرحلة العراقیه در انتهای کتاب الرحیق المختوم نیز به چاپ رسیده‌است.
علامه امین هم چنین در شرح حال شاعران مشهور عرب و اسلام مانند ابو تمام طایی، ابو فراس حمدانی و ابونواس کتاب‌های مستقلی تألیف کرد که همه آنها به زیور طبع آراسته شده‌است.
وی هم چنین در تألیفات خود به وحدت بین شیعه و سنی توجه ویژه‌ای داشت و دراین‌باره کتابی مستقل با عنوان «الحق الیقین في التألیف بین المسلمین» نوشته و چاپ نمود، چنان که در مورد مناقب و فضایل اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز کتابی با عنوان: «المجالس السنیة في مناقب العترة النبویة» نوشته‌است.

غروب خورشید دمشق

سید محسن امین در اواخر عمر در اثر کهولت سن و ضعف جسمی بیمار شد و به بیمارستان بیروت انتقال داده شد اما معالجه پزشکان مؤثر نیفتاد و او در ساعت 11 شب یکشنبه چهارم رجب 1371 ق (1952 م) در همان شهر به ملکوت اعلی پیوست. پس از ارتحال آن بزرگمرد علم و فضیلت، خبر آن توسط رادیو سراسری لبنان پخش شد و به دنبال آن تمام کشورهای عربی و اسلامی وفات او را از طریق رادیو و روزنامه‌ها انتشار دادند و به این ترتیب عالم اسلام در سوگ این مرد بزرگ عزادار گشت. متفکران و دانشمندان مسلمان در ضایعه وفاتش مقالات و نامه‌های تسلیت، نوشتند و در سوگ او مراسم عزاداری بر پا کردند، چندان که این مراسم از کشورهای عربی و اسلامی فراتر رفته، مهاجران مسلمان مقیم آمریکا و آفریقا نیز مجالس عزا بر پا نمودند.
جنازه شریف او در روز دوشنبه پنجم رجب 1371 ق با حضور مقامات دولتی، احزاب، اساتید دانشگاه‌ها و حوزه‌ها، تجّار و انبوه مردم در بیروت تشییع شد. سپس بدن پاکش به دمشق انتقال داده شد و پس از تشییع با شکوه و طواف در حرم حضرت زینب(علیها‌السلام)، در مقبره‌ای در باب الکبیر دمشق به خاک سپرده شد. مراسم بزرگداشت علامه امین ماه‌ها ادامه داشت و در تهران نیز روز پانزدهم فروردین 1331 ش در مسجد جامع حضرت عبدالعظیم در شهر ری مجلس با شکوهی برگزار شد. (پیشین، صفحات 422 به بعد).
یاد و خاطره آن مرد بزرگ گرامی باد.

پانویس

  1. كتاب كوچكی است در علم صرف كه در اكثر حوزه‌های آن زمان تدريس می‌شد، ولی اكنون بيش‌تر در حوزه‌های اهل سنت تدريس می‌شود.
  2. سيدمحسن امين با وجود مشكلات معيشتی و سختی روزگار، با انگيزه و جديت تمام تحصيلاتش را دنبال كرد. ضمن اين كه نگرانی‌هايی كه درباره پدر پيرش داشت و خاطر او را مكدر می‌نمود در سال‌های نخستين اقامتش در نجف برطرف شد، زيرا پدرش خبر حركت به سوی نجف به همراه تعدادی از اهالی مورد اعتماد جبل عامل را در نامه ای به او داد و او را بسيار خوشحال كرد و از آن پس برای ملاقات پدرش لحظه شماری می كرد تا اين كه در يكی از روزها در كربلا به استقبال پدرش رفت و استاد او شيخ محمد طه نجف برای استقبال از پدرش به كربلا آمد و به سيد امين تبريك گفت و اظهار اميدواری كرد كه با آمدن پدرش، سيد امين بتواند مدت بيش‌تری در نجف بماند. (پيشين، ص 357).
  3. متن عربی اين اعلاميه در پاورقی جلد دهم كتاب اعيان الشيعه، صفحه 370، آمده است.

منابع [۱]

  1. آقابزرگ تهرانی، محسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، دار الاضواء، بیروت، 1400 ق.
  2. امین عاملی، محسن، اعیان الشیعه (قطع بزرگ)، تحقیق سید حسن امین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ج 10، 1403 ق.
  3. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، دار العلم للملایین، بیروت، 1410 ق.
  4. صدر حاج سید جوادی، احمد، دائرة المعارف تشیع، انتشارات سعید محبی، تهران، 1379.
  5. صدر، حسن، تکملة أمل الآمل، کتابخانه آیت‌‎الله مرعشی، قم، 1406 ق.
  6. کاظمی، محمدصالح، احسن الاثر، بی‌تا، تهران.
  7. کاظمی، محمدمهدی، احسن الودیعة، بی‌تا، تهران، ج 2.
  8. مجله مجمع العلمی العربی، شماره 29.
  9. مجلة العرفان، آبریل 1928 م.
  10. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب في تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب، کتابفروشی خیام، تهران، 1374 ش.

مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره هفتم، تابستان 1385 می‌باشد.

  1. در اين مقاله اگر‌چه از منابع محدود استفاده شده است، اما مهم‌ترين اين منابع همان زندگی‌نامه ای است كه خود آيت الله امين در انتهای كتاب اعيان الشيعه نوشته است و بقيه منابع نيز عمدتاً از اين كتاب سود جسته‌اند. بنابراين هدف از ذكر منابع فوق، صرفاً دسترسی خوانندگان عزيز به منابع موجود می‌باشد.