سلمانیه

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۳۲ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله')

سلمانیه‏ پیروان گزافه‏ گوى سلمان فارسى نخستین ایرانى که به اسلام مشرف شد؛ هستند.

شرح حال سلمان

سلمان از یاران قدیم رسول خدا (ص) بود و نام خویش را سلمان الاسلام نهاد. وی در اصل از زرتشتیان اصفهان به شمار مى ‏رفت و عمرش بسیار طولانی بود. در زادگاه وى اختلاف کرده ‏اند بعضى او را از پارس و بسیارى از جى اصفهان دانسته‏ اند. سلمان فارسى و صهیب رومى (یونانى) و بلال حبشى از مسلمانان غیر عربى هستند که بدین اسلام گرویدند. درباره نام او نیز اختلاف کرده‏اند، به قول محمد بن اسحاق که قدیمى‏ترین سیره نویس اسلام است، وى پسر دهقانى از مردم قریه جى اصفهان بود و ماهیه یا ماهویه (روزبه) نام داشت. بنا بر این، نام سلمان به درستى معلوم نیست و پیش از او کسى از عرب بدین اسلام خوانده نشد به نظر می رسد که سلمان پارسى پس از قبول مسیحیت و معاشرت با کشیشان آرامى نژاد نصرانى که در شامات مسکن داشتند، به این نام خوانده شده است و چون مردى درست کار و حقیقت جو بوده است آن کشیشان آرامى زبان، او را به سریانى (شلمانا) یعنى مردى کامل و درستکار و متقى خوانده‏ اند.با این که سلمان از موالى بوده ولى در اخذ حقوق و عطا مانند دیگر اصحاب پیغمبر که در جنگ بدر شرکت داشتند از دیوان عطا بهره‏مند مى‏شد و مستمرى او از چهار هزار تا شش هزار درهم بوده است. در جوانى دین زرتشتى را رها کرده به کیش مسیح درآمد و به دنبال راهبى به شام رفت و در شهرهاى موصل ، نصیبین و عموریه گردش کرد و کتاب هایى از رومیان و یهودان خواند. بعضى ها نوشته‏ اند که اصل وى از رامهرمز و در آیین مزدک بوده و سپس به مسیحیت گرائید. سلمان همواره در جستجوى دینى درست و حق بوده است و در طلب آن به شهرهاى شام و انطاکیه و اسکندریه رفته تا سرانجام گذرش به صحراى عربستان افتاد و به «وادى القرى» رسید و چون در کتب پیشینیان خوانده بود که پیامبری از آن سرزمین خواهد آمد و دین حنیف ابراهیم را زنده خواهد کرد، در آن وادى به جستجوى آن پیامبر رفت و مدتى در میان قبیله بنى کلب بود. سرانجام ایشان او را به بردگى گرفته و فروختند و مردى یهودى به نام عثمان بن اشهل از بنى قریظه وى را خرید و با خود به مدینه آورد و به باغبانى تاکستان خود گماشت. در آنجا سلمان بشارت ظهور پیامبر جدید را استماع کرد و در سال اول هجرى در «قبا» به خدمت آن حضرت شتافت و او را همچنان یافت که در فکر و خیالش بود. حضرت محمد (ص) به یارى دیگر صحابه، او را از آن یهودى باز خرید و در زمره اصحاب خویش درآورد. بهایى که براى بازخرید او پرداختند، چهل اوقیه طلا بود. در هر صورت، شخصیت سلمان در تاریخ بسیار مبهم و اسرارآمیز است و اخبار صحیحى از او در دست نیست. همینقدر مى ‏دانیم که سلمان در جنگ قادسیه همراه سعد وقاص‏ در لشکر عرب خدمت مى‏کرد و تیسفون بدون خون ریزى بسیار، با نصایح او به ایرانیان، و بر حذر داشتن ایشان از مقاومت فتح شد. وى از طرف عمر خلیفه ثانى به فرمانروایى آن شهر قدیمى تاریخى منسوب گشت، و سرانجام در همان شهر در نزدیکى طاق کسرى به خاک سپرده شد، مرگ وى در زمان خلافت عثمان بن عفان در سال 36 هجرى قمری اتفاق افتاد. آرامگاه او امروز مشهور به سلمان پاک است و سلطان مراد چهارم عثمانى (1623- 1640 م) آن را تجدید بنا کرد. سپس این بنا در سال 1322 هجرى 1904 میلادی نوسازى شد. گویند که سلمان در زمان حیات خویش با این که حکومت مداین را داشت از مستمرى و عطاى دولتى خویش بهره‏ مند نمى ‏شد و آن را به درویشان و تنگ دستان مى‏ داد و از خوص یعنى برگ خرما جامه‏ اى بر تن داشت و با نان جو سد جوع مى ‏کرد. بخارى و مسلم در صحاح خود شصت حدیث را از او روایت کرده ‏اند. ابن بابویه قمىّ نیز کتابى به نام «اخبار سلمان و زهده و فضائله» نگاشته است. کشّى مى ‏نویسد: سلمان جزء سه نفری بود که از بهشت بر ایشان تحفه نازل شد و جزء چهار نفری بود که خداوند رسول (ص) خود را به دوستى با ایشان امر کرد. او اسم اعظم را مى ‏دانست و پیامبر صلوات الله علیه به او فرمود که على علیه السلام را امیر المؤمنین بداند.

مشاوره در جنگ احزاب

معروف است که سلمان در جنگ احزاب که نام پارسى آن کندک است، مسلمانان را به حفر گودالى در مقابل کفار مکّه تشویق کرد. از این جهت آن جنگ مشهور به خندق شد. بعضى از خاورشناسان مانند هورویتز مى ‏نویسد که خبر حفر خندق به اشاره سلمان فارسى در منابع قدیمى ‏تر ذکر نشده است. بنا براین، ممکن است این خبر توسط مسلمانان ایرانى جعل شده و سیف بن عمرو آن را نقل کرده باشد.

در نگاه پیامبر و اهل بیت

سلمان آن قدر مورد محبت رسول خدا (ص) قرار گرفت که فرمود: «السلمان منّا اهل البیت» و آن حضرت او را از اهل بیت خود شمرد. حضرت امام محمد باقر (ع) در تأیید این خبر فرموده است: «سلمان امرؤ منى‏ و الینا اهل البیت و من لکم بمثل لقمان حکیم و کان بحر لا ینزف و لا یدرک ما عنده العلم الاول و العلم الآخر و الجنة تشتاق الیه کل یوم خمس مرات.» یعنى سلمان مردى از ما و اهل بیت ما بود و در میان شما مانند لقمان حکیم بود و او دریایى بود که هیچ‏گاه خشک نمى ‏شود و آن چه را که دارد ادراک نمى ‏گردد. او علم اول و آخر را مى ‏دانست و بهشت هر روز پنج بار مشتاق اوست.

فرقه های منسوب به سلمان

از آغاز قرن دوم هجرى قمری، نزدیکى سلمان به خاندان پیغمبر و ایرانى بودن او بسیارى از غلاة شیعه را مجذوب کرد. کیسانیه قدیمى‏ ترین فرقه ‏اى بودند که به سلمان فارسى ارادت مى ‏ورزیدند و حتی بعضى از ساده ‏لوحان عرب گمان مى‏ کردند که حضرت محمد (ص) اخبارى را که در قرآن آمده از او یاد مى ‏گیرد. به قول ایوانف در کتاب «اسماعیلیات» برخى از اسماعیلیه به همین اشتباه دچار شده و گفتند که: سلمان قرآن را به محمد (ص) سپرده است و فرشته جبرائیل فقط عنوانى است براى رسالت خدایى سلمان. امّا بنا بر اعتقاد امامیه معتدل، سلمان نخستین شخص از سه حوارى پیامبر (ص) است که همراه با مقداد و ابوذر، محرم سرّ و مشاور خاص او بوده است. او پس از فوت پیامبر (ص) نیز نزد على (ع) همین مقام را داشت و پیامبر (ص) در نهان او را به پنج تن دیگر از صحابه سوگند داده است تا دوستى خود را با على (ع) اظهار کند.

سینیه، عینیه و میمیه همان سلمانیه

بعضى از فرق سلمانیه بنا بر اختصار خود را «سینیه» مى‏ نامیدند و مى ‏گفتند: سلمان یعنى سین بالاتر از امام است و حتى تا مرتبه الوهیت بالا مى‏رود و نیز سلمان را در تثلیث محمد (ص) و على (ع) و سلمان داخل مى ‏کردند. از على (ع) تعبیر به عین و از محمد (ص) تعبیر به «م» مى‏ نمودند، گاهى خود را «سینیه» و «عینیه» و «میمیه» مى ‏خواندند که هر سه آن ها تجلى خداوند بزرگ بود. سبعیه و کیسانیه از «عینیه» و ابو الخطاب و پیروان او از «سینیه» و مغیرة بن سعید و پیروانش از «میمیه» بودند.

اعتقاد به نبوت سلمان

ابو حاتم رازى مى‏ نویسد که سلمانیه کسانى بودند که قایل به نبوت سلمان فارسى‏ اند و گروهى به خدایى او اعتقاد دارند و معتقدند که آیه: «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا ...» سوره زخرف، آیه 45 در باره سلمان است یعنی اى پیامبر (ص) از کسى که پیش از تو فرستادیم یعنی سلمان سؤال کن.

نفر ششم آل عبا

بنا به قول کشّى، بشّار شعیرى سلمان را در زمره پنج تن آورده است و عدد آنان را به شش تن رسانیده که عبارت است از: محمد (ص) و على (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) و سلمان. [۱] [۲] [۳] [۴][۵] [۶] [۷]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 230
  2. ابو عبدالله محمد بن سعد، طبقات ابن سعد، چاپ لیدن، سال 1322 هجری قمری، ج 4، ص 53- 67.
  3. اصفهانی ابی نعیم، حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، مطبعه السعادة، 1932 میلادی، انتشارات السعاده، ج 1، ص 185.
  4. اشعری ابو الحسن، مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلّين، چاپ مصر، سال 1950 میلادی، ج 1، ص 13
  5. اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقيق دکتر محمد جواد مشكور، چاپ تهران، سال 1963 میلادی، ص 52- 57- 59- 61.
  6. بدوی عبد الرحمن، شخصيات قلقه فى الاسلام، چاپ مصر، سال 1946 میلادی، ص 1- 52.
  7. فهرست رجال كشّى، ص 133.