سعد حجاج: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (تمیزکاری)
خط ۲۳: خط ۲۳:
'''سعد حجاج''' در روستای [[باشتیل]] از توابع شهر [[امبابه]] استان [[جیزه]]، از مناطق [[مصر]] در 25 مه 1925 م، به دنیا آمد. وی در خانواد‌ه‌ای فقیر زندگی می‌کرد و در آنجا رشد کرد، او هیچ برادر یا خواهری نداشت و تنها بزرگ شد. ایشان دوران کودکی خود را مانند سایر همسالان خود گذراند، اما پدرش مشتاق آموزش [[قرآن کریم]] به او بود، به همین دلیل از کودکی وارد دبستان شد و به عضویت آن درآمد و به حفظ [[قرآن کریم]] پرداخت و با عنایت [[خداوند]] در سن دوازده سالگی توانست آن را حفظ کند که تاثیر زیادی در شکل‌گیری شخصیت او داشت.<br>
'''سعد حجاج''' در روستای [[باشتیل]] از توابع شهر [[امبابه]] استان [[جیزه]]، از مناطق [[مصر]] در 25 مه 1925 م، به دنیا آمد. وی در خانواد‌ه‌ای فقیر زندگی می‌کرد و در آنجا رشد کرد، او هیچ برادر یا خواهری نداشت و تنها بزرگ شد. ایشان دوران کودکی خود را مانند سایر همسالان خود گذراند، اما پدرش مشتاق آموزش [[قرآن کریم]] به او بود، به همین دلیل از کودکی وارد دبستان شد و به عضویت آن درآمد و به حفظ [[قرآن کریم]] پرداخت و با عنایت [[خداوند]] در سن دوازده سالگی توانست آن را حفظ کند که تاثیر زیادی در شکل‌گیری شخصیت او داشت.<br>


==زندگی‌نامه==
== زندگی‌نامه ==
ایشان پس از اتمام دورۀ دبستان، در سال 1937 م. پس از آن با چند تن ازهم‌سن و سالان بد آشنا شد که مردم روستا از آنها می‌ترسیدند. پدرش پس از آنکه پسرش را در این حالت دید او را به عقد دختر عمویش درآورد. ایشان در سال 1968 م، از دانشکده حقوق فارغ‌التحصیل شد. به دلیل دستگیری پدرش در وزارت ادارات محلی کار کرد و در سال 2005 م، به‌عنوان معاون اول وزارت ادارات مشغول فعالیت شد و تا زمان بازنشستگی در آنجا ماند.<br>
ایشان پس از اتمام دورۀ دبستان، در سال 1937 م. پس از آن با چند تن ازهم‌سن و سالان بد آشنا شد که مردم روستا از آنها می‌ترسیدند. پدرش پس از آنکه پسرش را در این حالت دید او را به عقد دختر عمویش درآورد. ایشان در سال 1968 م، از دانشکده حقوق فارغ‌التحصیل شد. به دلیل دستگیری پدرش در وزارت ادارات محلی کار کرد و در سال 2005 م، به‌عنوان معاون اول وزارت ادارات مشغول فعالیت شد و تا زمان بازنشستگی در آنجا ماند.<br>


==لبیک به اخوان==
== لبیک به اخوان ==
ایشان در سنین پایین به دعوت [[اخوان‌المسلمین]] به این جنبش پیوست. به محض اینکه ایشان به دعوت [[اخوان‌المسلمین]] لبیک گفت، تحت تأثیر قرار گرفت؛ پس با عزم خالصانه و قلبی سرشار از ایمان برای آن تلاش کرد، از این رو به [[باشتیل]] و روستاهای همجوار پرداخت تا دعوت خود را بر سر زبان‌ها بیاندازد و به برادرانش در [[امبابه]] در گسترش آن کمک کند و از حقوق والدین خود غافل نشود. جایی که با مردان انقلاب برخورد کرد و مردان انقلاب با تبدیل آن به گروهی وابسته به سازمان آزادی‌بخش که توسط [[جمال عبدالناصر]] تأسیس شده بود و همچنین وسوسه‌ها و توطئه‌هایی که جمال عبدالناصر برای از بین بردن آن نقشه می‌کشید، و تلاش می‌کردند تا دعوت [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] را از بین ببرند.<br>
ایشان در سنین پایین به دعوت [[اخوان‌المسلمین]] به این جنبش پیوست. به محض اینکه ایشان به دعوت [[اخوان‌المسلمین]] لبیک گفت، تحت تأثیر قرار گرفت؛ پس با عزم خالصانه و قلبی سرشار از ایمان برای آن تلاش کرد، از این رو به [[باشتیل]] و روستاهای همجوار پرداخت تا دعوت خود را بر سر زبان‌ها بیاندازد و به برادرانش در [[امبابه]] در گسترش آن کمک کند و از حقوق والدین خود غافل نشود. جایی که با مردان انقلاب برخورد کرد و مردان انقلاب با تبدیل آن به گروهی وابسته به سازمان آزادی‌بخش که توسط [[جمال عبدالناصر]] تأسیس شده بود و همچنین وسوسه‌ها و توطئه‌هایی که جمال عبدالناصر برای از بین بردن آن نقشه می‌کشید، و تلاش می‌کردند تا دعوت [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] را از بین ببرند.<br>
   
   
==حادثه منشیه==
== حادثه منشیه ==
در 26 اکتبر 1954 م، [[مصر]] به طور کلی با یک رویداد مهم، یعنی حادثه منشیه مواجهه شد. در جایی که [[جمال عبدالناصر]] در آن شب به مناسبت امضای توافقنامه تخلیه، در جمع حاضران ایستاده بود و ناگهان هشت گلوله به آسمان شلیک شد و هیاهو برپا شد، سپس اعلام کرد که یکی از برادران امبابه قصد ترور عبدالناصر را داشته است و خطبه به پایان نرسید و خودروهای تحقیقات عمومی به راه افتاد. اطلاعات نظامی از شرق تا غرب در خیابان‌های مصر پرسه می‌زند و [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] را دستگیر می‌کند و برای کسانی که محل اختفای برادری را فاش می‌کنند پاداش می‌دهند. قبل از انجام تحقیقات در مورد اینکه چه کسی به [[جمال عبدالناصر]] را شلیک کرد، زندان‌ها پر از برادران [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] بود.
در 26 اکتبر 1954 م، [[مصر]] به طور کلی با یک رویداد مهم، یعنی حادثه منشیه مواجهه شد. در جایی که [[جمال عبدالناصر]] در آن شب به مناسبت امضای توافقنامه تخلیه، در جمع حاضران ایستاده بود و ناگهان هشت گلوله به آسمان شلیک شد و هیاهو برپا شد، سپس اعلام کرد که یکی از برادران امبابه قصد ترور عبدالناصر را داشته است و خطبه به پایان نرسید و خودروهای تحقیقات عمومی به راه افتاد. اطلاعات نظامی از شرق تا غرب در خیابان‌های مصر پرسه می‌زند و [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] را دستگیر می‌کند و برای کسانی که محل اختفای برادری را فاش می‌کنند پاداش می‌دهند. قبل از انجام تحقیقات در مورد اینکه چه کسی به [[جمال عبدالناصر]] را شلیک کرد، زندان‌ها پر از برادران [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] بود.
   
   
==ترویج اخوان==
== ترویج اخوان ==
او با برادرانش در امبابه و دوکی ملاقات کرد و در میان آنها بسیار تبلیغ [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] کرد، تا نسل‌های جوان را با این فراخوان آشنا کند و تاریخ آن و آنچه برای [[اخوان‌المسلمین]] اتفاق افتاد را به آنها بیاموزد و در سال 1975 م، به ریاست مجلس خلق انتخاب شد و تا سال 1987 م، در آنجا باقی ماند.<br>
او با برادرانش در امبابه و دوکی ملاقات کرد و در میان آنها بسیار تبلیغ [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] کرد، تا نسل‌های جوان را با این فراخوان آشنا کند و تاریخ آن و آنچه برای [[اخوان‌المسلمین]] اتفاق افتاد را به آنها بیاموزد و در سال 1975 م، به ریاست مجلس خلق انتخاب شد و تا سال 1987 م، در آنجا باقی ماند.<br>


==تحکیم پیوندهای خانوادگی==
== تحکیم پیوندهای خانوادگی ==
وی سعی در برطرف کردن اختلافات بین مردم داشت. درب منزل ایشان همیشه برای رفع اختلافاتی که بین مردم به وجود آمده بود به روی همه مردم باشتیل و روستاهای همجوار باز بود و همیشه در مناسبت‌های شادی و غم حضور داشت. که باعث شد مردم از حضورش در بین آنها بیشترقدردانی کنند، چرا که او برای ایجاد کلینیک‌های خصوصی برای مردم روستا تلاش کرد و به همین دلیل در خانه خود مکانی را آماده و تجهیز کرد. وی با برخی از پزشکان صحبت کرد و موافقت آنها را برای خدمت به مردم جلب نمود. به طوری که نزدیک به 500 عمل ختنه بر روی بچه‌های روستا انجام شد.<br>
وی سعی در برطرف کردن اختلافات بین مردم داشت. درب منزل ایشان همیشه برای رفع اختلافاتی که بین مردم به وجود آمده بود به روی همه مردم باشتیل و روستاهای همجوار باز بود و همیشه در مناسبت‌های شادی و غم حضور داشت. که باعث شد مردم از حضورش در بین آنها بیشترقدردانی کنند، چرا که او برای ایجاد کلینیک‌های خصوصی برای مردم روستا تلاش کرد و به همین دلیل در خانه خود مکانی را آماده و تجهیز کرد. وی با برخی از پزشکان صحبت کرد و موافقت آنها را برای خدمت به مردم جلب نمود. به طوری که نزدیک به 500 عمل ختنه بر روی بچه‌های روستا انجام شد.<br>


==درگذشت==
== درگذشت ==
ایشان در تاریخ 12/8/1994م، درگذشت.<br>
ایشان در تاریخ 12/8/1994م، درگذشت.<br>
   
   
=منبع=
=منبع=


*ر.ک: مدخل سعد حجاج در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].
* ر. ک: مدخل سعد حجاج در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].
 
 


   
   
[[رده: اخوان‌المسلمین]]
[[رده:اخوان‌المسلمین]]
[[رده: اعضای اخوان‌المسلمین]]
[[رده:اعضای اخوان‌المسلمین]]
[[رده: مصر]]
[[رده:مصر]]

نسخهٔ ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۵۳


سعد حجاج
سعد حجاج
نام سعد حجاج
زاده 1905 م / مصر
درگذشت 1994 م/ مصر
دین و مذهب اسلام، تسنن
فعالیت‌ها همکاری با اخوان‌المسلمین

سعد حجاج در روستای باشتیل از توابع شهر امبابه استان جیزه، از مناطق مصر در 25 مه 1925 م، به دنیا آمد. وی در خانواد‌ه‌ای فقیر زندگی می‌کرد و در آنجا رشد کرد، او هیچ برادر یا خواهری نداشت و تنها بزرگ شد. ایشان دوران کودکی خود را مانند سایر همسالان خود گذراند، اما پدرش مشتاق آموزش قرآن کریم به او بود، به همین دلیل از کودکی وارد دبستان شد و به عضویت آن درآمد و به حفظ قرآن کریم پرداخت و با عنایت خداوند در سن دوازده سالگی توانست آن را حفظ کند که تاثیر زیادی در شکل‌گیری شخصیت او داشت.

زندگی‌نامه

ایشان پس از اتمام دورۀ دبستان، در سال 1937 م. پس از آن با چند تن ازهم‌سن و سالان بد آشنا شد که مردم روستا از آنها می‌ترسیدند. پدرش پس از آنکه پسرش را در این حالت دید او را به عقد دختر عمویش درآورد. ایشان در سال 1968 م، از دانشکده حقوق فارغ‌التحصیل شد. به دلیل دستگیری پدرش در وزارت ادارات محلی کار کرد و در سال 2005 م، به‌عنوان معاون اول وزارت ادارات مشغول فعالیت شد و تا زمان بازنشستگی در آنجا ماند.

لبیک به اخوان

ایشان در سنین پایین به دعوت اخوان‌المسلمین به این جنبش پیوست. به محض اینکه ایشان به دعوت اخوان‌المسلمین لبیک گفت، تحت تأثیر قرار گرفت؛ پس با عزم خالصانه و قلبی سرشار از ایمان برای آن تلاش کرد، از این رو به باشتیل و روستاهای همجوار پرداخت تا دعوت خود را بر سر زبان‌ها بیاندازد و به برادرانش در امبابه در گسترش آن کمک کند و از حقوق والدین خود غافل نشود. جایی که با مردان انقلاب برخورد کرد و مردان انقلاب با تبدیل آن به گروهی وابسته به سازمان آزادی‌بخش که توسط جمال عبدالناصر تأسیس شده بود و همچنین وسوسه‌ها و توطئه‌هایی که جمال عبدالناصر برای از بین بردن آن نقشه می‌کشید، و تلاش می‌کردند تا دعوت اخوان را از بین ببرند.

حادثه منشیه

در 26 اکتبر 1954 م، مصر به طور کلی با یک رویداد مهم، یعنی حادثه منشیه مواجهه شد. در جایی که جمال عبدالناصر در آن شب به مناسبت امضای توافقنامه تخلیه، در جمع حاضران ایستاده بود و ناگهان هشت گلوله به آسمان شلیک شد و هیاهو برپا شد، سپس اعلام کرد که یکی از برادران امبابه قصد ترور عبدالناصر را داشته است و خطبه به پایان نرسید و خودروهای تحقیقات عمومی به راه افتاد. اطلاعات نظامی از شرق تا غرب در خیابان‌های مصر پرسه می‌زند و اخوان را دستگیر می‌کند و برای کسانی که محل اختفای برادری را فاش می‌کنند پاداش می‌دهند. قبل از انجام تحقیقات در مورد اینکه چه کسی به جمال عبدالناصر را شلیک کرد، زندان‌ها پر از برادران اخوان بود.

ترویج اخوان

او با برادرانش در امبابه و دوکی ملاقات کرد و در میان آنها بسیار تبلیغ اخوان کرد، تا نسل‌های جوان را با این فراخوان آشنا کند و تاریخ آن و آنچه برای اخوان‌المسلمین اتفاق افتاد را به آنها بیاموزد و در سال 1975 م، به ریاست مجلس خلق انتخاب شد و تا سال 1987 م، در آنجا باقی ماند.

تحکیم پیوندهای خانوادگی

وی سعی در برطرف کردن اختلافات بین مردم داشت. درب منزل ایشان همیشه برای رفع اختلافاتی که بین مردم به وجود آمده بود به روی همه مردم باشتیل و روستاهای همجوار باز بود و همیشه در مناسبت‌های شادی و غم حضور داشت. که باعث شد مردم از حضورش در بین آنها بیشترقدردانی کنند، چرا که او برای ایجاد کلینیک‌های خصوصی برای مردم روستا تلاش کرد و به همین دلیل در خانه خود مکانی را آماده و تجهیز کرد. وی با برخی از پزشکان صحبت کرد و موافقت آنها را برای خدمت به مردم جلب نمود. به طوری که نزدیک به 500 عمل ختنه بر روی بچه‌های روستا انجام شد.

درگذشت

ایشان در تاریخ 12/8/1994م، درگذشت.

منبع

  • ر. ک: مدخل سعد حجاج در ویکی‌اخوان؛ ikhwanwiki.com..