سری سقطی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|2}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱۲: خط ۱۲:
</div>
</div>


'''سری سقطی''' (د ۲۵3ق) از دیگر صوفیان سدۀ ۳ق شاگرد [[معروف کرخی]] و استاد و دایی جنید بود. او بر شفقت به خلق بسیار تأکید می‌کرد و معتقد بود به‌جز زهد و ریاضت، شفقت به خلق و ایثار نیز برای نجات ضروری است. این دیدگاه وی بر برخی از عارفانِ دوره‌های بعد تأثیر گذاشت؛ چنان‌که هجویری گفته است نخستین کسی که دربارۀ ترتیب مقامات و بسط احوال به تعمق پرداخت وی بود<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۳۷، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۱۲۳، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق</ref>.
'''سَرّی سَقَطی''' (د ۲۵3ق) از دیگر صوفیان سدۀ ۳ق شاگرد [[معروف کرخی]] و استاد و دایی جنید بود. او بر شفقت به خلق بسیار تأکید می‌کرد و معتقد بود به‌جز زهد و ریاضت، شفقت به خلق و ایثار نیز برای نجات ضروری است. این دیدگاه وی بر برخی از عارفانِ دوره‌های بعد تأثیر گذاشت؛ چنان‌که هجویری گفته است نخستین کسی که دربارۀ ترتیب مقامات و بسط احوال به تعمق پرداخت وی بود<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۳۷، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۱۲۳، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق</ref>.
کنیه‌اش را در « تاریخ گزیده » ابوالحسن و در « مجالس المؤمنین » و « نفحات الانس » ابوالحسین نامیده‌اند.
کنیه‌اش را در «تاریخ گزیده» ابوالحسن و در «مجالس المؤمنین» و «نفحات الانس» ابوالحسین نامیده‌اند.


در [[تصوف]] و [[عرفان]] و زهد و تقوی به جایی رسید که او را امام اهل تصوف خواندند. گفته می‌شود: اول کسی که در [[توحید]]، ترتیب مقامات و احوال عارفان سخن گفته است، اوست. جنید درباره او می‌گوید: «عابدتر از او ندیده‌ام»<ref>ملاعبدالرحمن جامی، نفحات الانس، ص۵۱</ref>.
در [[تصوف]] و [[عرفان]] و زهد و تقوی به جایی رسید که او را امام اهل تصوف خواندند. گفته می‌شود: اول کسی که در [[توحید]]، ترتیب مقامات و احوال عارفان سخن گفته است، اوست. جنید درباره او می‌گوید: «عابدتر از او ندیده‌ام»<ref>ملاعبدالرحمن جامی، نفحات الانس، ص۵۱</ref>.
خط ۱۹: خط ۱۹:
ابتدای حال وی آن بود که روزی معروف کرخی با کودکی یتیم به دکان او آمد، سری را فرمود که کودک را جامه بپوشان. سری چنان کرد. معروف او را دعا فرمود و به هر مقام که رسید از برکت دعای معروف بود. اوایل کار در بازار [[بغداد]] سقط فروشی می‌کرد و بدین جهت او را سقطی می‌خواندند.
ابتدای حال وی آن بود که روزی معروف کرخی با کودکی یتیم به دکان او آمد، سری را فرمود که کودک را جامه بپوشان. سری چنان کرد. معروف او را دعا فرمود و به هر مقام که رسید از برکت دعای معروف بود. اوایل کار در بازار [[بغداد]] سقط فروشی می‌کرد و بدین جهت او را سقطی می‌خواندند.


شیخ عطار حکایت کند که شیخ سری گفت: روزی بازار بغداد آتش گرفت. کسی نزد من آمد و گفت: دکان تو نسوخت. گفتم: الحمدالله، و از گفتن این کلام، در حال به علت سودجویی برای خود در قبال خلق نادم و پشیمان شدم و تاکنون سی سال است که از گفتن آن الحمدالله استغفار می‌کنم.
شیخ عطار حکایت کند که شیخ سری گفت: روزی بازار بغداد آتش گرفت. کسی نزد من آمد و گفت: دکان تو نسوخت. گفتم: الحمدالله، و از گفتن این کلام، در حال به علت سودجویی برای خود در قبال خلق نادم و پشیمان شدم و تاکنون سی سال است که از گفتن آن الحمدالله استغفار می‌کنم.


سری سقطی در بازار بغداد می‌نشست و دکانی داشت و هیچ چیز در دکان نبود که بفروشد ولکن پرده‌ای از آن دکان آویخته بود و پس پرده نماز می‌کرد. وقتی کسی از جبل الکلام به زیارت وی به نشان بازار آمد تا به دکان وی رسید و آن پرده برگرفت بعد از سلام، سری سقطی را گفت: فلان پیر از جبل‌الکلام تو را سلام گفته است. سری گفت: وی از اینجا رفته است. در کوه رفتن مردی نبوَد، مرد باید به میان بازار در میان مردمان به خدای مشغول باشد و یک لحظه دل او از خدا غافل نشود.
سری سقطی در بازار بغداد می‌نشست و دکانی داشت و هیچ چیز در دکان نبود که بفروشد ولکن پرده‌ای از آن دکان آویخته بود و پس پرده نماز می‌کرد. وقتی کسی از جبل الکلام به زیارت وی به نشان بازار آمد تا به دکان وی رسید و آن پرده برگرفت بعد از سلام، سری سقطی را گفت: فلان پیر از جبل‌الکلام تو را سلام گفته است. سری گفت: وی از اینجا رفته است. در کوه رفتن مردی نبوَد، مرد باید به میان بازار در میان مردمان به خدای مشغول باشد و یک لحظه دل او از خدا غافل نشود.


از سخنان اوست:
از سخنان اوست:
خط ۳۲: خط ۳۲:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: تصوف]]
[[رده:تصوف]]
[[رده:صوفیه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۲

سری سقطی
مزار سری سقطی در بغداد
نام ابوالحسن سرّی سقطی
نام‎های دیگر مُغلّس
درگذشت 253ق

سَرّی سَقَطی (د ۲۵3ق) از دیگر صوفیان سدۀ ۳ق شاگرد معروف کرخی و استاد و دایی جنید بود. او بر شفقت به خلق بسیار تأکید می‌کرد و معتقد بود به‌جز زهد و ریاضت، شفقت به خلق و ایثار نیز برای نجات ضروری است. این دیدگاه وی بر برخی از عارفانِ دوره‌های بعد تأثیر گذاشت؛ چنان‌که هجویری گفته است نخستین کسی که دربارۀ ترتیب مقامات و بسط احوال به تعمق پرداخت وی بود[۱]. کنیه‌اش را در «تاریخ گزیده» ابوالحسن و در «مجالس المؤمنین» و «نفحات الانس» ابوالحسین نامیده‌اند.

در تصوف و عرفان و زهد و تقوی به جایی رسید که او را امام اهل تصوف خواندند. گفته می‌شود: اول کسی که در توحید، ترتیب مقامات و احوال عارفان سخن گفته است، اوست. جنید درباره او می‌گوید: «عابدتر از او ندیده‌ام»[۲].

ابتدای حال وی آن بود که روزی معروف کرخی با کودکی یتیم به دکان او آمد، سری را فرمود که کودک را جامه بپوشان. سری چنان کرد. معروف او را دعا فرمود و به هر مقام که رسید از برکت دعای معروف بود. اوایل کار در بازار بغداد سقط فروشی می‌کرد و بدین جهت او را سقطی می‌خواندند.

شیخ عطار حکایت کند که شیخ سری گفت: روزی بازار بغداد آتش گرفت. کسی نزد من آمد و گفت: دکان تو نسوخت. گفتم: الحمدالله، و از گفتن این کلام، در حال به علت سودجویی برای خود در قبال خلق نادم و پشیمان شدم و تاکنون سی سال است که از گفتن آن الحمدالله استغفار می‌کنم.

سری سقطی در بازار بغداد می‌نشست و دکانی داشت و هیچ چیز در دکان نبود که بفروشد ولکن پرده‌ای از آن دکان آویخته بود و پس پرده نماز می‌کرد. وقتی کسی از جبل الکلام به زیارت وی به نشان بازار آمد تا به دکان وی رسید و آن پرده برگرفت بعد از سلام، سری سقطی را گفت: فلان پیر از جبل‌الکلام تو را سلام گفته است. سری گفت: وی از اینجا رفته است. در کوه رفتن مردی نبوَد، مرد باید به میان بازار در میان مردمان به خدای مشغول باشد و یک لحظه دل او از خدا غافل نشود.

از سخنان اوست:

عارف آفتاب‌صفت است که بر همه عالم بتابد و زمین‌شکل است که بار همه موجودات بکشد و آب‌نهاد است که زندگانی دل‌های همه بدو بود و آتش رنگ است که عالم به او روشن گردد. حسن خلق آن است که خلق را نرنجانی و رنج خلق بکشی، بی کینه و مکافات.

تاریخ وفات او را بعضی ۲۵۳ هجری و برخی ۲۵۱ هجری دانسته‌اند[۳].

پانویس

  1. هجویری، علی، ج۱، ص۱۳۷، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۱۲۳، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق
  2. ملاعبدالرحمن جامی، نفحات الانس، ص۵۱
  3. سری سقطی