زین الدین قادری

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۰ توسط S.m.salehi.kh (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «<div class="wikiInfo">جایگزین= حسن بصری|بندانگشتی| {| class="wikitable ab...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
حسن بصری
نام زين الدين القادري الحسني البغدادي
نام‎های دیگر زین الدین قادری
درگذشت 1027ق

زين الدين القادري الحسني البغدادي امام وعالم دين از شيوخ صوفیه در شهر بغداد در زمان حکومت عثمانی، و از بزرگان طريقه قادریه و از خاندان گیلانی، عالم، فقيه، محدث. او در عصری می‌زیست که در جهان اسلام انواع آشفتگی‌های سیاسی و مذهبی وجود داشت.

نسب

زين الدين القادري بن شرف الدين بن شمس الدين محمد بن نور الدين علي بن عز الدين حسين بن شمس الدين محمد الأكحل بن حسام الدين شرشيق[۱]بن جمال الدين محمد الهتاك بن عبد العزيز بن الشيخ عبد القادر الجيلاني[۲] بن موسى الثالث بن عبد الله الجيلي بن يحيى الزاهد بن محمد المدني بن داود أمير مكة بن موسى الثاني بن عبد الله الصالح بن موسى الجون بن عبد الله المحض بن الحسن المثنى بن الحسن المجتبى بن علي بن أبي طالب[۳][۴].

زندگی

زین الدین کبیر: نقیب سادات در بغداد بود.سید زین الدین کیلانی در 15 شوال 891 هجری قمری / 1486 م در بغداد به دنیا آمد.وی با اعتبار و منزلت، عالمی فعال، در زمانی که فارغ التحصیل از علوم مختلف شد به کسوت شيخ السجادة القادرية درآمد و مشغول عبادت شد. و اوّل نقیب سادات در بغداد شد. و فردی سخاوتمند، خیرخواه و صاحب مال و منزلت فراوان بود. او در سال 914 هجری قمری / 1508 م تا سال 941 هجری قمری / 1534 م در دوران اشغال بغداد نقش بسزایی داشت.او بسیار مشتاق خدمت به کشور و حکومت [۵]به ویژه در زمان حضور در مسجد جدش شیخ عبدالقادر گیلانی بود. او به خانه خلافت اسلامی استانبول سفر کرد و پس از فتح در بغداد و در استانبول با سلطان سلیمان بزرگ ملاقات کرد. صاحب قلائد الجواهر ص 55 گفته است:و در بغداد جماعتی در حرم استاد ما شیخ عبدالقادر به ادّعای این که از اولاد او رضی الله عنهم نزد عوام شناخته می شدند و نزد آنان منزلت و حرمت داشتند و رزق و روزی و حقوقی داشتند. تا به فقرا و کسانی که به زاویه رفت و آمد می کردند کمک و خدمت کنند. در ص 56 گفته: یکی از آنها را در شهر قسطنطنیه در سال 946 ق / 1539 م ملاقات کردم و او را شیخ زین الدین نامیدند.و مقامات او بیشتر به برکت جدش استاد ما شیخ عبدالقادر رضی الله عنه بود. در همان سال در گوشه جدش به بغداد بازگشت و در همه امور خیریه مشارکت داشت.از جمله اینکه تمام دارایی خود را در داخل و خارج بغداد وقف کرد و این وقف در متن آن در نامه واو ذکر خواهد شد و سلطان سلیمان با تصرف نقابت سادات در بغداد او را به این امر منصوب کرد.او یک پسر داشت، ولی الدین بن الشیخ زین الدین کیلانی: دومین نقیب اشراف در بغداد بود: وی عالمی فاضل، زاهد و وارسته بود، نزد پدرش تحصیل کرد و پس از آنکه پدرش اداره جامع جدش سید شیخ عبدالقادر گیلانی را بر عهده گرفت. و اوست که به غریبان و در راه ماندگان را اجازه داد تا گوشه جدش قطب العارفین را برای سکونت غریبانی از مسلمانان قرار داد. و به آنان طعام می داد و نیکو و صالح با آنان رفتار می کرد و در سال 1027 ق / 1617 م وفات یافت. او در مقبره گیلانی به خاک سپرده شد[۶]. پس از او پسرش نورالدین ابن الشیخ، ولی الدین گیلانی: سومین نقیب اشراف در بغداد: دانشمند، عامل، سخنوری فصیح و خطیبی تیزبین بود. او امام جماعت مسجد جدش عبدالقادر گیلانی نماز می خواند بود و او بود که در یازدهم ربیع الثانی در ولادت عبدالقادر گیلانی در مسجد گیلانی دستور به خواندن مولودی داد. او به پاکدامنی و پرهیزگاری معروف بود و در سال 1075 هجری قمری / 1664 م در بغداد درگذشت[۷]. پس از او حسام الدین بن الشیخ نورالدین گیلانی: او مصداق پرهیزکاری و درستکاری، مرجع شکایت در خانه اش بود، عالم، نیکوکار، عادل و بسیار ترسان از خدای متعال بود. برخی از معاصران او درباره او گفته اند: مدت زیادی با شیخ حسام الدین قدری همراهی کردیم و در بغداد باتقواتر و پاکتر از شیخ حسام الدین قادری ندیدیم. در سال 1145 هجری قمری / 1732 م باران قطع شد و در بغداد خوشکسالی اوج گرفت، پس هر چه داشت بیرون آورد و بین فقرا و نیازمندان تقسیم کرد. وی در سال 1163 هجری قمری / 1749م در بغداد درگذشت و در صحن مقبره گیلانی به خاک سپرده شد. (این حسام الدین نقیب دو پسر داشت به نام های محمد درویش بن حسام الدین و از فرزندان نقیب عبدالرحمن گیلانی بودند)[۸].در بغداد خاندان مصطفی الحجی آلوسی و حسام الدین پسر دیگر به نام یحیی بن حسام الدین است و از اولاد او الحجیه فرزند ولی الدین قادری است وآل المطلك از فرزندان ابوبکر بن یحیی در دیالی است[۹].

سند اجازه طریقت

زين الدين الكبيرالقادري از شيخ و پدرش السيد شرف الدين القادري از شيخ و پدرش السيد شمس الدين القادري از شيوخ واجدادش از جدشان السيد محمد الهتاك از شيخ و پدرش السيد عبد العزيز القادري از شيخ و پدرش سلطان الأولياء والعارفين السيد الشيخ عبد القادر الجيلاني از القاضي الشيخ أبو سعيد المبارك المخزومي از الشيخ علي الحكاري از الشيخ أبو فرج الطوسي از الشيخ أبو بكر الشبلي از الشيخ عبد الواحد التميمي از شيخ الطائفتين الشيخ الجنيد از داییش السري السقطي از الشيخ معروف الكرخي از الشيخ داود الطائي از الشيخ حبيب العجمي از الشيخ التابعي الحسن البصري از أمير المؤمنين علي بن أبي طالب[۱۰][۱۱].

وفات

وی در سال 1027 ق / 1617 م درگذشت و او در صحن مقبره جدش عبدالقادر گیلانی به خاک سپردند[۱۲].

پانویس

  1. قال ابن الجزري في تاريخه: ورد الشيخ الصالح شمس الدين محمد الأكحل إلى دمشق سنة 722هـ/ 1322م ونزل بالزاوية السلارية قاصداً الحج. هو مشهور في دياره وله سماط ممدود ولأولاده وأصحاب البلاد، والرعايا يعظمونهم ويكرمونهم، ويقصدون زيارتهم، وتلبس الناس الخرقة منهم
  2. مخطوطة:سلسلة نسب ال يحيى بن حسام الدين الكيلاني وذريته، 1790 م، محفوظة عند الاسرة الكيلانية في ديالى، وطولها ،7 متر، تحقيق :المهندس عبد الستار هاشم سعيد الكيلاني والدكتور جمال الدين فالح الكيلاني ،1999
  3. كتاب :الانساب الهاشمية في العراق ،عبد القادر فتحي سلطان، نقيب اشراف القدس الشريف، مكتبة الامل ،بيروت ،ج3،ص242،2010
  4. كتاب :كشف الكربة برفع الطلبة ،للانصاري ،تحقيق عبد الرحيم عبد الرحمن عبد الرحيم، المجلة التاريخية ،مجلد32،لسنة 1976 ،ص54
  5. كتاب: محاظرات في التاريخ الإسلامي ،د/ جمال الدين فالح الكيلاني ،مكتبة المصطفى ،القاهرة ،2011 ،ص672
  6. كتاب :جامع الانوار في مناقب الابرار، نظمي زادة،ورقة 231 ،مخطوطة متحف طوب قابي باسطنبول، برقم1204e.h
  7. كتاب :كشف الكربة برفع الطلبة ،للانصاري ،تحقيق عبد الرحيم عبد الرحمن عبد الرحيم، المجلة التاريخية ،مجلد32،لسنة 1976 ،ص123
  8. كتاب:الاسر الحاكمة في العراق في العصور المتاخرة ،د/عماد عبد السلام رؤوف، دار الحكمة ،بغداد،1998 ،ص164
  9. مخطوطة:سلسلة نسب ال يحيى بن حسام الدين الكيلاني وذريته، 1790 م، محفوظة عند الاسرة الكيلانية في ديالى، وطولها ،7 متر، تحقيق :المهندس عبد الستار هاشم سعيد الكيلاني والدكتور جمال الدين فالح الكيلاني ،1999
  10. كتاب: محاظرات في التاريخ الإسلامي ،د/ جمال الدين فالح الكيلاني ،مكتبة المصطفى ،القاهرة ،2011 ،ص672
  11. كتاب :جامع الأنوار في مناقب الابرار، نظمي زادة ،مخطوطة متحف طوب قابي بإسطنبول، برقم1204e.h
  12. كتاب :تاريخ الاسرة الكيلانية في ديالى، منصور الكيلاني، مكتبة الأندلس ،بيروت،1958 ،ص612