راهکار ایجاد امت واحده اسلامی

از ویکی‌وحدت

بسمه تعالی

راهکار ایجاد امت واحده اسلامی

چکیده

مقاله حاضر مشتمل بر طرحی است در راستای ایجاد امت واحده اسلامی که استراتژی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی بر اساس ان پایه ریزی شده است . در بخش نخست این طرح ، مباحثی در زمینه وحدت قرانی نیاز مبرم جهان اسلام ، منازعات کلامی – فقهی و طائفه ای مذاهب اسلامی با یکدیگر ، سیاسی بودن شکل گیری مذاهب اسلامی و نیز عدم قصد مرجعیت ائمه اربعه اهل سنت مطرح گردیده و انگاه به مسائل اساسی دیگری نظیر : تاسیس مذاهب خلاف اموزه های قرانی ، اسلام و مسلمان عناوین برگزیده خداوند برای جوامع اسلامی و نیز پیشگوئی قران و پیامبر ص در تجزیه امت اسلامی به فرق و مذاهب پرداخته شده است .


بخش دوم مقاله به موضوع اصلی : راهکار ایجاد امت واحده اسلای ، اختصاص داده شده است . در این مرحله مباحثی از قبیل : جایگاه اهل بیت علیهم السلام در قران و روایات فریقین ، جایگاه اهل بیت در نگاه صحابه ، جایگاه اهل بیت در نگاه ائمه اربعه – اهل سنت - و نیز جایگاه انان در نزد قاطبه اهل سنت بیان گردیده ودر پایان چنین نتیجه گیری شده است که تنها راه برای ایجاد امت واحده اسلامی، قرائت دین بر مبنائی است که مورد اتفاق همه فرق اسلامی باشد و ان چیزی جز تفسیر دین با قرائت اهل البیت ع نخواهد بود .


کلید واژه

امت واحده ، تفرق مذاهب ، قران ، پیامبر ص ، اهل بیت ع ، مرجعیت ،

مقدمه

امت واحده از برجسته ترین ارمانهای قران کریم است که وعده تحقق ان به بشریت داده شده است : ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدوه ( الانبیاء :92 ) [۱] . امتی که بر اساس ان همه مرزهای نژادی و جغرافیائی یین بشریت فرو ریخته و جامعه جهانی اسلامی و انسانی بر مبنای وحدت در ایمان و عقیده شکل خواهد گرفت . بدیهی است گام نخست نیل به چنین ارمانی ، تحقق امت واحده در بین جوامع اسلامی است .

متاسفانه با تفرقی که بین مسلمانان در اثر تجزیه دین واحد به مذاهب بوجود امده است امت اسلامی به امتهای مختلف مبدل گردیده که اثار زیانبار ان در ممالک اسلامی بوفور مشاهد ه می گردد . هر چند در راستای عینیت بخشیدن به این ارمان متعالی قران ، تلاشهای گسترده ای در طول تاریخ توسط رهبران الهی ، اندیشمندان و منادیان وحدت صورت گرفته است اما بدلیل عدم اسیب شناسی عمیق از بحران جوامع اسلامی ونیز اوضاع پیچیده نظام سلطه که استراتژی اش را در تجزیه کشورهای اسلامی و نفی هویت حقیقی مسلمانان قرار داده است هنوز جهان اسلام فرسنگها از ارمان مقدس فاصله دارد . فقدان راهبرد و راهکاری جامع که بتواند به تفرقات مذهبی کنونی پایان داده و امت واحد ه اسلامی را در عرصه جهانی اش عینیت بخشد از جمله اسیبهائی است که جهان اسلام بشدت از ان رنج می برد .


در یک تحلیل علمی می توان ادعا و اثبا ت نمود که علت العلل این ناکامی و دور شدن مسلمانان از ارمان الهی ، فاصله گرفتن از قران کریم و مهجور ماندن این سرمایه عظیم الهی در بین انان است . هر گاه مسلمین به هویت اصلی خویش بازگشته و به مرجعیت قران بعنوان تنها قانون اساسی در همه ابعاد زندگی شان تن دهند بیقین شاهد عینیت بخشیدن به شعارقرانی در نیل به امت واحده خواهیم بود.


مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی که استراتژی اش ر ا رسیدن به این هدف متعالی قرار داده در صدد ان است که بکمک اندیشمندان و مصلحان دینی جهان اسلام برترین راهبرد ها و راهکارهای مناسب را در راستای عملی ساختن ان بکار گیرد ، همانطور که در حکم مقام معظم رهبری در اغاز دبیر کلی فعلی امده است : .....از مجمع تقریب مذاهب اسلامی در این برهه‌ی خطیر و حساس انتظار می‌رود با بهره‌گیری از تجربیات ارزشمند گذشته و نیز خلاقیت و ابتکارات مورد نیاز شرایط کنونی،‌ با همکاری و همدلی نخبگان جهان اسلام به‌ویژه اندیشمندان حوزه و دانشگاه «دیپلماسی وحدت اسلامی» را راهبرد خود قرار داده و پایه‌گذاری تشکیل امت واحده اسلامی را در مقابل اردوگاه استکبار به عنوان چشم‌انداز آینده ترسیم نماید ( مقام معظم رهبری ۲۰ /4/ ۱۳91 ) .


طرح حاضر گامی است در رسیدن به این هدف متعالی قرانی - امت واحده اسلامی - . این طرح مشتمل بر دو بخش بوده که بخش نخست انرا مباحث زیربنائی تشکیل داده و در بخش دوم به مباحث اصلی پرداخته شده است .

بخش نحست : مباحث مقدماتی طرح

وحدت قرانی نیاز مبرم جهان اسلام

الف - وحدت و اعتصامی که قرآن کریم به مسلمانان ابلاغ کرده و آنان را مکلف بدان نموده است وحدتی است که بر پایه دین واحد و صراط واحد استوار گردد: واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا ( ال عمران :103) وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ( انعام: 153)م ب – متاسفانه اختلافات مذهبی و سیاسی بین پیروان مذاهب اسلامی– اعم از سنی وشیعه - برغم تلاش گسترده منادیان وحدت تاکنون انگونه که شایسته است مرتفع نشده است . از دلائل عمده این امر ، عدم شناخت دقیق وریشه ای عوامل تفرقه و نیز عدم راهکارهای واقع بینانه و جامع می باشد .


ج - نگاهی هرچند کوتاه به تاریخ اختلافات بین پیروان مذاهب اسلامی نشان می دهد تا زمانی که وحدت حقیقی – نه مصلحتی و تاکتیکی - بین مسلمانان -که قران کریم و رسول اکرم ص منادی ان است - شکل نگیرد هیچگاه مسلمین از خطرتفرقه رهائی نخواهند یافت . هر چند بتوان نوعی وحدت مصلحتی بر پایه وجود دشمنان مشترک ونظائر ان را بین پیروان مذاهب اسلامی عینیّت بخشید اما بدیهی است که چنین امری ، وحدت اسلامی و قرآنی نبوده و از استواری لازم نیز برخوردار نخواهد بود چون وحدت قرآنی به معنای همفکری ، همدردی و همراهی می باشد.


اختلافات و منازعات تاریخی بین فرق اسلامی

مطالعات تاریخی نشان می دهد که از قرون گذشته اختلافات و منازعات مذهبی بین پیروان مذاهب اسلامی وجود داشته که تا کنون نیز استمرار دارد . در این مرحله به تبیین این منازعات در دو قسمت : اختلافات بین پیروان مذاهب اهل سنت ونیز اختلافات بین اهل سنت و شیعیان می پردازیم :


اختلافات و منازعات تاریخی بین مذاهب اهل سنت

درنگاه کلی اختلافات مذاهب اهل سنت به شرح ذیل می باشد : 1. اختلافات فقهی 2. اختلافات کلامی 3. اختلافات طائفه ای و جنگ های مذهبی بین پیروان مذاهب اهل سنت باید گفت : تبیین اختلافات فقهی که بین مذاهب اهل سنت وجود دارد مجال دیگری را می طلبد و در این مقاله تنها به این حد بسنده می کنیم که : از نظر فقهی مذاهب فراوانی در طول تاریخ اهل سنت پدیدار شده اند که در عهد عباسیان به جهت مشکلاتی که برای پیروان آنان از جهت کثرت فتاوای متعارض به وجود آمد مذاهب چهارگانه معروف تثبیت و باب اجتهاد مطلق بسته شد.


آیت الله تسخیری در یکی از آثارشان نسبت به تاریخ شکل گیری مذاهب اهل سنت ، تعداد فرق و مذاهب فقهی بین اهل سنت از اوائل قرن دوم تا نیمه اول قرن چهارم هجری را 138 مذهب دانسته که بسیاری از انها بتدریج منقرض شده اند نظیر : « 1. مذهب الحسن البصري، 2. مذهب ابن ابو ليلی، 3. مذهب الأوراعي، 4. مذهب سفيان الثوري، 5. مذهب الليث بن سعد، 6. مذهب ابراهيم بن خالد الکلبي، 7. مذهب ابن حزم داوود بن علي الأصبهاني الطاهري، 8. مذهب محمد بن الجرير الطبري، 9. مذهب سليمان بن حران الأعمش، 10. مذهب عامر بن شرحبيل السقبي(تسخیری ،1385 ص 37).


در زمینه اختلافات کلامی بین مذاهب اهل سنت و شیعی نیز باید گفت: هرچند مشترکات کلامی بین تسنن و تشیع گسترده و زمینه های تقریب فکری بسیار زیاد است اما شکی نیست که در مسائلی نیز نظیر : مراتب عصمت انبیاء، امامت معصومین ، عدالت صحابه بینشان اختلافاتی وجود دارد که تبیین انها نیاز به مباحث مبسوطی داشته و لازم است در جایگاه خودش مطرح گردد. در زمینه تعداد مذاهب کلامی اهل سنت باید گفت : "اهل سنت در اعتقادات به سه دسته ماتریدی، اشاعره و اصحاب حدیث تقسیم بندی می شوند. اکثر حنفی ها از نظر کلامی (که در جهان اسلام نزدیک به 350 میلیون پیرو دارند) از ابومنصور ماتریدی پیروی می کنند.

این فرقه قائل به حسن و قبح عقلی بوده و به شیعیان دوازده امامی نزدیک ترند. طرفداران فرقه اشاعره از ابوالحسن اشعری پیروی می کنند و در جهان اسلام حدود 450 میلیون اشعری وجود دارد (اینترنت ،سایت ویکی پدیاو...) . در زمینه منازعات طائفه ای و مذهبی بین مذاهب اهل سنت و پیروان آنان نیز باید گفت : طبق نقل برخی از منابع تاریخی و عقیدتی جنگها و فتنه های بزرگی بین پیروان مذاهب اهل سنت در تاریخ به وقوع پیوسته است.

در این زمینه استاد جعفر سبحانی از البدایة والنهاية ابن کثیر و الکامل ابن اثیر جنگها و منازعات فراوانی ر ا بین پیروان مذهب حنفی و شافعی ونیز بین پیروان مذهب حنبلی و شافعی درنیشابور و اصفهان نقل می کند که منجز به کشته و مجروح شدن بسیاری از انان گردیده و خسارات مادی فراوانی نیز بدنبال داشت (سبحانی ، 1410 ، ص25)


عبدالوهاب بن علی السبکي مولف کتاب الطبقات الشافعیه الکبری در زمينه تکفير حنابله نسبت به اشاعرة نقل می کند: خساراتی که این فتنه مذهبی در جهان اسلام ایجاد کرد به مناطق خراسان ، شام ، حجاز ، عراق و...رسید . انان در مجامع و منابر عمومی به تکفیر و لعن یکدیگر می پرداختند(السبکی ، ج3 ص 209-210) .


در سیر اعلام النبلاء ذهبی امده است : انگاه که فردی حنبلی را نزد ابی حاتم حاضر کردند او بمجرد اگاهی از مذهبش اظهار داشت که این شخص بدلیل حنبلی بودن ، مسلمان نیست و حکم به کفر او نمود (الذهبی ،1409ج 17ص 625). مؤلف کتاب «ورکبت السفينة» مروان خليقات به نقل از برخی کتب تاریخی نسبت به گسترش فتنه و جنگهای داخلی بین دو فرقه شافعی و حنفی در سال 323 هجری در اصفهان از قول یاقوت حموی نقل می کند که : در این جنگها پیروان مذهب شافعی برغم کمی نفرات به مدد الهی در برابر پیروان حنفی پیروز شدند (خلیفات ، ص70)


ایشان در ادامه از منابع مختلف اهل سنت در زمینه تکفیر حنابله توسط علمای شافعی نقل می کند که : ابن ابی حاتم حنبلی می گفت حنبلی ها مسلمان نیستند و ابومکر المقری حکم به تکفیر همه حنابله نمود و ملا علی قاری حنفی می گفت بین حنفی ها مشهور است که اگرکسی به مذهب شافعی بگرود تعزیر خواهد شد و اگر از شافعی به حنفی برگردد به او انعام داده می شود و از قول قاضی حنفی دمشق - ت 504 - هجری نقل می کند که می گفت : اگر قدرت داشتم جزیه را بر شافعی ها همانند کفار اهل کتاب واجب می کردم (خلیفات ، ص70).


در زمينه اختلاف بين شوافع وأحناف سخن ابن قدامه عجیب و قابل تأمل است: "سطح اذیت برخی متعصبین احناف نسبت به شوافع در طرابلس به حدی رسیده بود که برخی از شیوخ انان از مفتی شهر خواستند که مساجد رابین انان و احناف تقسیم کند بدلیل انکه برخی از فقهای حنفی ، ما را همانند اهل ذمه – کفار- می دانند و حتی در زمینه ازدواج مرد حنفی با زن شافعی تردید داشته و برخی از انان این ازدواج را بدلیل اینکه ایمان شوافع مشکوک است صحیح نمی دانند ( حیدر، ج 4 ص14-13).


اختلافات و منازعات بين پیروان مذاهب سنی و شیعی

اختلافات و منازعات بین پیروان مذاهب أهل سنت با مذاهب شیعی به ویژه شیعه امامیه از زمان خلفای بنی امیه و عباسی تشدید گردید. رسول جعفریان در این رابطه می نویسد : تقریباً تا پیش از روی کار آمدن حکومت بنی امیه این اختلافات سبب به وجود آمدن نزاع عمده ای نشده بود اما بنی امیه و به خصوص خود معاویه و جانشینانش بنا را بر دشمنی آشکار و خشن با اهل بیت و شیعیان گذاشتند و همین باعث شد اختلافات عمیق تر شود . بنی عباس هم با اینکه با شعارهای علوی و اندیشه های موافق شیعه روی کار آمدند اما بعد از مدتی به دلیل مطامع سیاسی بنای مخالفت با شیعیان را گذاشته و راهی را رفتند که بنی امیه پیش تر رفته بودند . از این رو مذهب آنان را به عنوان مذهب رسمی به رسمیت نشناخته و روند علوی کشی را پی گرفتند همین باعث شد اختلافات دامنه دار شود و از شهرهای کوفه و بصره به سراسر جهان اسلام برسد.


ایشان در ادامه نسبت به تلاش عباسیان در گسترش مذاهب اهل سنت و مبارزه با مذاهب شیعی می نویسد : بنی عباس به مذاهب مخالف و دشمنان شیعیان کمک مالی می کردند تا شیعیان را آزار و اذیت کنند البته این اقدامات بی پاسخ هم نمی ماند و شیعیان نیز تلافی برخی از حرکت ها را با رفتارهای متقابل انجام می دادند... در این میان خلفا با کمک برخی از علمای اهل سنت به تحریک علمای مخالف بر می آمدند که سرکوب بیش از پیش شیعیان و ایجاد فضای رعب و وحشت را به همراه داشت. با این همه علمای شیعه که مقصدشان یکپارچه کردن جهان اسلام بود توصیه می کردند که پشت سر ائمه جماعت اهل سنت نماز خوانده شود و از مریض های آن ها دیدن کنند و تلاش های بسیاری برای کم کردن این اختلافات داشتند اما به هر حال ریشه این اختلافات گسترده تر از این نکات بود .


آنگاه ایشان پیدایش دولت صفویه را نقطه عطفی در بروز جنگ های مذهبی بین دولت شیعی مذهب ایران و دولت سنی مذهب عثمانی قلمداد کرده و می گوید: تا قرن نهم هجری یعنی پیش از روی کار آمدن دولت صفویه به عنوان مهم ترین حکومت شیعی، بیشتر منازعات به آزار و اذیت شیعیان مختص می شود در حالی که بعد از روی کار آمدن این دولت شاهد بروز جنگ های مذهبی میان دولت شیعی مذهب ایران با دولت سنی مذهب عثمانی هستیم.


سپس ایشان در زمینه برخی از جنگ های مذهبی عثمانی ها و صفویه می نویسد: سلطان سلیم عثمانی در سال 920 هجری به اسم مبارزه با حکومت شیعی صفوی به ایران حمله کرد و برای توجیه اقدام خودش که چطور نیروهایش را از 1500 کیلومتر به سوی ایران گسیل داشت چه بهانه ای بهتر از این بود که به تعبیر خودش به مقابله با کافران شیعه که در همسایگی او قدرت گرفتند آمده است. او حتی برای رسیدن به هدف خود، ازبک ها را نیز از سمت شرق ایران تحریک کرد و با صدور فتوای مقابله با رافضیان شیعه، آنان را به جنگ با صفویان کشاند جنگی که صفویان با قدرت تمام مقابل آن ایستاده و آن ها را سر جای خود نشاندند.


آنگاه پیروزی ظاهری صفویه بر عثمانی ها را زمینه شکستی برای آنان دانسته و می گوید: با این حال ماجرا ادامه یافت و آتش این اختلاف تند بعد از یک قرن بار دیگر به چشم صفویه رفت زیرا افغانان با بهانه فتوای علمای اهل سنّت مکه به ایران حمله کردند و در سال 1135 ـ 1134 صفویه را از میان بردند( جعفریان ، 1388 ، سایت انلاین ) .


سیاسی بودن شکل گیری مذاهب اربعه

نگاهی هر چند کوتاه به نحوه رسمیّت یافتن مذاهب اربعه اهل سنت به خوبی نشان می دهد که حکومت ها نقش اساسی را در آن ایفا نموده اند . به عنوان نمونه مذهب حنفی به دلیل برخورداری پیروانش از امکانات دولت عباسی رواج بیشتری یافت و ابو یوسف قاضی القضاة دولت عباسی، به کسانی که منسوب به مذهب حنفی بودند منصب قضاوت می داد.


عالم بزرگ اهل سنت شیخ سید سابق در تحلیلی عمیق ، وابستگی علمای مذاهب معین به حکومت ها و ارتزاق از طریق آن را یکی از عوامل مهم انسداد باب اجتهاد مطلق در بین اهل سنت و انتشار مذاهب اربعه می داند .


آنگاه ایشان نمونه ای را در اثبات ادعای خویش بیان می کند: ابوزرعه از استادش پرسید : گناه شیخ تقی الدین سبکی چیست که برغم انکه اجتهادش محرز است اما چندان مورد عنایت قرار نمی گیرد ؟ استاد سکوت نموده و ابوزرعه اظهار داشت : ازنگاه من دلیلش امتناع او از اموری است که فقهای مذاهب اربعه را قادر به نشر مذاهبشان کرده و سلاطین وقت کسانی را که تن به خواسته های انان ندهند محروم از اموری نظیر قضاوت نموده و نسبت بدعت به انها می دهند . ابوزرعه می گوید وقتی این سخنان را گفتم استاد با تبسمی که نمود موافقتش رابا دیدگاه من اظهار داشت .


ایشان اوضاع کنونی پیش آمده از حصر مذاهب اسلامی به 4 مذهب معروف را، تحقق پیش گویی پیامبر ص نسبت به انحراف امت اسلامی از صراط مستقیم الهی دانسته و می گوید: با تکیه جوامع اسلامی به تقلید از مذاهب خاص و فاصله گرفتن از هدایتهای قرانی و سنت نبوی ونیز انسداد باب اجتهاد ، امت اسلامی مبتلا به شرور و بلائها گردید و به همان خطری که پیامبر ص مسلمین را نسبت به ان هشدار می داد مبتلا گردید که از اثار ان اختلافات گسترده بین فرق اسلامی است که برخی به تکفیر دیگران پرداخته و با انان معامله کفار می کنند ( سید سابق ، ج1،ص 11 ـ 16) .


مولف کتاب «ورکبت السفينه» نیز تحت عنوان: السياسة أوجدت المذاهب در زمينه نقش حکومت ها در پیدایش و به رسمیّت شناختن مذاهب اربعه می نویسد: سیاست حاکمان سبب ظهور و افول مذاهب خاص گردید. بهمین جهت می بینیم حاکمان درعصر خویش سبب گسترش مذاهب اربعه اهل سنت و کنار گذاشتن مذاهب دیگر شدند ( خلیفات ، ص 77-80 )


ایشان در زمینه عدم لزوم تبعیت از مذاهب اربعه می گوید: هذا کل ما في الأمر وليس في هذا دليل علی وجوب أتباعها.- هیچ دلیلی بر لزوم تبعیت از مذاهب اربعه نیست -


سپس از قول مقريزي می نویسد: بحدی ولایت قضات مذاهب اربعه در سال 566هجری استمرار یافت که در مجموع شهرهای اسلامی غیر از ان مذهبی دیده نمی شد و تاکید به تبعیت از مذاهب اربعه و نهی از غیر انها می شد که تا کنون این امر ادامه دارد با اینکه توسط بیبرس باب اجتهاد منسد شد و حکومت بیبرس منقضی شده است.


آنگاه از عبدالمتعال صعيدي نقل می کند که: من ادعا نمی کنم که انسداد باب اجتهاد بروش قهری و اجبار انجام گرفت اما شکی نیست که اگر مجال به مذاهب دیگر داده می شد انها نیر اکنون همانند مذاهب اربعه حضور داشتند ( خلیفات ، ص 77-80 ).


ائمه اربعه مذاهب اهل سنت و عدم قصد مرجعیت

از مسائل مهمی که می تواند دلیل روشنی بر سیاسی بودن تاسیس و رسمیت بخشیدن به مذاهب اربعه و انحصار مذاهب اسلامی در آن باشد گفتار امامان و رهبران این مذاهب است . اینان به انحاء گوناگون از مرجعیت خویش برای دیگران اجتناب ورزیده و معیار اصلی را در شریعت ، تبعیت از قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله می دانستند و سخن خویش را در صورتی لازم الاتباع می دانستند که پیروان آن ها، گفتارشان را با قرآن و حدیث پیامبر تطبیق دهند.


عالم بزرگ اهل سنت شیخ سید سابق در مقدمه کتاب فقه السنة نسبت به سعی امامان مذاهب اربعه در هدایت مردم به دین الهی و تاکید آنان در عدم مرجعیت خویش و لزوم اجتناب از تقلید مردم از انان ونیز لزوم تبعیت از حدیث صحیح می نویسد: ائمه اربعه نهایت سعیشان را در هدایتهای دینی به مردم انجام داده و بصورت مستمر انان را از تقلید نمودن از خود نهی نموده و می گفتند :جائز نیست کسی گفتار مارا بدون دلیل شرعی بپذیرد و تصریح می کردند که مذهب اصلی شان ، حدیث صحیح است . انان نمی خواستند همانند معصوم – پیامبر ص – مورد تقلید و تبعیت قرار گیرند بلکه فقط هدفشان این بود که مردم را در فهم دین یاری دهند.


ایشان در زمینه ضعف و سستی مردم در فهم احکام الهی و مرجعیت قرار دادن بی دلیل ائمه اربعه می گوید: روحیه مردم بعد از امامان اربعه به سستی گراییده و به تقلید از انها روی اوردند . هر جماعتی به مذهب خاصی گرایش پیدا کرده و گفتار امامان اربعه را بمنزله سخن شارع تلقی کردند . باب انسداد علم بحدی بود که هیچکس بخود اجازه نمی داد فتوائی مخالف ائمه اربعه داده شود چنانکه کرخی می گفت : هر ایه یا حدیثی که با سخن انان مخالف باشد موول یا منسوخ است..


ایشان سپس آثار منفی حصر مرجعيت در ائمه اربعه را اینچنین بیان می کند: تعصب و تقلید از مذاهب خاص سبب از بین رفتن هدایتهای قرانی وسنت نبوی و انسداد باب اجتهاد گردید و شریعت ، معادل گفتار فقها و گفتار فقها همان شریعت تلقی گردید و هر چیزی که مخالف گفتار انان بود بدعت نامیده می شد و اعتمادی به انها نبود. ( سید سابق ، ج1،ص13) نتیجه انکه از منظر امامان اربعه اهل سنت ، اسلام حقیقی فوق مذاهب بوده و از مردم نیز خواسته اند که حقایق اسلام را در منحصر در مذهب خاصی نبینند.


دلیل دیگر بر اثبات این ادعا ، گفتاری است که از امام مالک در کتاب «معنی تفسیر القرآن و تأویله» ذکر شده است: انگاه که هارون الرشید از امام مالک خواست مذهبش ر اباحمایت او در سراسر بلاد اسلامی گسترش دهد بدو پاسخ داد : اسلام وسیعتر از مذهب و موطن من بوده و اصحاب رسول خدا در بلاد مختلف اسلامی حضور دارند که نمی توان نسبت به گفتار انان بی تفاوت بود . – باید از اراء و دیدگاه انان نیز بهره برد .


مؤلف ارزشمند کتاب ورکبت السفينة (مروان خليفات) در این زمینه می گوید: ابوشامه از علمای شافعی می گفت : شایسته است کسانی که به فقه اشتغال دارند به مذهب خاصی اکتفا نکنند . فقهای سلف بر اساس کتاب و سنت ، احکام الهی را استنباط نموده و از مرجعیت اجتناب داشتند امام شافعی مردم را از تقلید خویش و دیگران نهی می نمود وهمه امامان سلف اینچنین بودند تا اینکه مذاهب خاص تثبیت شده و سائر مذاهب متروک شدند در حالی که هیچکدام از امامان اربعه قصد تقلید مردم از خویش را نداشته و اثاری ر اکه تدوین کردند فقط استنباطات شخصی انها بود .


ایشان در ادامه می گوید: ابوشامه شافعی در کتابش – مختصر المومل – تحت عنوان "نصوص الأئمة في الرجوع إلی الکتاب والسنة والنهي عن تقليدهم" از علمای عصر خویش انتقاد نموده که مطالب گذشتگان ر ا بدون دلیل پذیرفته و فقط به نقل افکار سخیف.و سست دیگران اکتفا کرده اند و انگاه که از بعض عارفین نسبت به معنای مذهب سئوال شد بدو پاسخ داد : مذهب در واقع همان دین تحریف شده می باشد در حالی که خداوند فرمود : ولا تکونوا من المشرکين من الذين فرقوا دينهم وکانوا شيعاً ( خلیفات ، ص 52-54 ).


در پایان این قسمت سخنی از ابن ندیم را در زمینه خضوع احمد بن حنبل نسبت به امام علی (علیه السلام) و عدم تعصّب او بر مذهب خویش را نقل می کنیم: «وينقل ابن النديم في کتابه أنه ذکر له (احمد بن حنبل) مسألة فأجاب عنها فقال له الرجل: خالفت علي بن أبي طالب فقال: إثبت لي هذا عن علي بن أبي طالب حتی أضع خدي علی التراب وأقول: قد أخطأت وأرجع علی قولي إلی قوله (ابوعلم ،؟ ، ص 16).


این سخنان و سیره و گفتار دیگر ائمه مذاهب أربعه و عالمان أهل سنت، به خوبی بیانگر آن است که رهبران مذاهب اربعه قصد مرجعیت و نیز قصد تأسیس مذهب خاصی را نداشتند بلکه مرجعیت قرار گرفتن انان و انحصار مذاهب اسلامی بر چهار مذهب خاص صبغه سیاسی و حکومتی داشته است.


تجزیه دین به مذاهب ، مخالف اموزه های قرانی

ایات متعددی از قران دلالت بر لزوم تبعیت از دین واحد – اسلام - و اجتناب از تجزیه ان به فرق و مذاهب مختلف دارد : 1. ولا تکونوا من المشرکين من الذين فرّقوا دينهم وکانوا شيعاً کل حزب بما لديهم فرحون (مائده :49)


تبیین: در این آیه شریفه مسلمانان از پیروی سیره مشرکان ـ یهود و نصارا ـ تحذیر و از آنان خواسته شده است که از تاریخ یهود ، نصارا و سایر أهل کتاب عبرت بگیرند، کسانی که دین واحد و وحدت بخش الهی شان را به مذاهب و فرقه های مختلف تبدیل نموده و سرانجام خود نیز مبتلا به بیماری تفرقه و تشتّت گردیدند؛ برای خود مبانی، عقاید و فقه خاصی برگزیده و به همان بافته های خویش دل خوش کردند. از منظر قرآن کریم ، اسلام ، حقیقت واحد ی است که برزگترین عامل انسجام و همبستگی مسلمانان بوده و تفرق و انشعاب در ان عامل اصلی تشتت و منازعات بین مدعیان تبعیت از اسلام خواهد بود.


در تبیین آیه شریفه مذکور باید گفت: نگاهی هرچند اجمالی به تاریخ یهود و مسیحیت گویای ان است که دین یهود و مسیحیت در آغاز تأسیس و شکل گیری، توانست بزرگ ترین عامل وحدت ، انسجام و شکوفائی استعدادهای پیروان آن ها در زمینه های گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... باشد؛ سقوط و تنزّل اینان زمانی شروع شد که دین واحد را به مذاهب و فرقه های مختلف تبدیل نموده که این امر سبب شعله ور شدن فتنه های مذهبی و طائفه ای گردید .


نکته مهمی که در خطاب قرآنی به مسلمانان «ولا تکونوا من المشرکين» قابل توجه و دقت است به کارگیری واژه «مشرکین» در برابر واژه موحدین است؛ از آنجا که توحید، منشأ وحدت حقیقی در زندگی فردی و اجتماعی انسان هاست بیش از یک صراط را بر نمی تابد اما شرک از آن جهت که قرار گرفتن در بیراهه است اقتضاء و قابلیت قرار گرفتن در مسیرهای متعدد را دارد از این رو مجاری و طرق شرک آلود هیچگاه محدود به صراط و سبیل خاص نبوده و همچنان قابلیت تزاید را داراست ،


به همین جهت در قرآن کریم از مسلمانان خواسته شده است که فقط از طریق توحید تبعیت نموده و از مسیرهای شرک آلود که حدّی برایش متصور نیست تبعیت ننمایند: و ان هذا صراطی مستقیما فاتّبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ( انعام : 153)


در نظامات اقتصادی و اجتماعی نیز می بینیم جوامعی که بر مبنای توحید شکل گرفته اند از انسجام ، اتحاد و توانمندی خاصی برخوردارند اما نظاماتی که بر مبنای غیرتوحیدی بنا شده اند به تشتّت، تفرقه و منازعات همیشگی مبتلا گردیده اند . نمونه بارز جامعه توحیدی ، مدینه فاضله نبوی بود که در مدت کم وبا سپاهی اندک اما موّحد ، توانست بر نظامات شرک آلود عصر جاهلیت به رغم اقتدار پوشالی و فزونی سپاهیانش غلبه یابد و انگاه که روحیه توحیدی مسلمانان بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به تدریج رو به افول و دین واحد مبدل به مذاهب مختلفی گردید - بگونه ای که که در اوائل قرن دوم هجری فقط حدود 138 مذهب فقهی در جوامع اسلامی وجود داشت ( تسخیری 1385،، ص 37 ) انحظاط و تشتت و منازعات مذهبی و طائفه ای گسترش یافت که متاسفانه تا کنون ادامه دارد .


جهت تبیین تحذیر قرآن کریم (در آیه 34 سوره روم) مبنی بر عدم تبعیت مسلمانان از مشرکین در تفرّق دین، برخی از انشعابات دین مسیحیت و یهودیت را که در اثر فاصله گرفتن پیروانشان از توحید پدید آمده است به عنوان نمونه بیان می کنیم: مسیحیت در نگاه کلی به سه فرقه اصلی تقسیم می شود: کاتولیک، ارتودوکس و پروتستان، رهبری فرقه کاتولیک در دست پاپ است و هفت شعار: تعهد، تدهین، عشای ربانی، اعتراف، ازدواج، دستگذاری و تأیید در این فرقه وجود دارد.


فرقه ارتودوکس از انشعابات کلیسای کاتولیک بوده و در سال 1054 از آئین کاتولیک جدا شد. اینان معتقدند روح القدس تنها از خدای پدر صادر شده در حالی که کاتولیک ها و پروتستان ها صدور او را هم از خدای پدر و هم از خدای پسر می دانند. اینان نیز شعار هفتگانه فوق را می پذیرند. فرقه پروتستان با ظهور مارتین لوتر 1433 ـ 1546 به وجود آمد و اکثر فرقه های آن فقط دو شعار مذهبی را می پذیرند: تعمید و عشای ربانی. برخی از فرقه های پروتستان عبارتند از: لوتریسم، کالوتسم، تسوینگلباتیسم، و... امروزه مسیحیت به عنوان یکی از پر فرقه ترین دین ها شناخته می شود. (چنانکه در انشعابات داخلی پروتستان بیش از 500 فرقه نام برده می شود (اینترنت ، پایگاه پیامبر اعظم ).


دین یهود نیز دارای فرقه های گوناگونی است که برخی از آن ها عبارتند از: 1. فرقه فریسیان ـ به معنای جدا شوندگان ـ که خواهان اجرای بی چون و چرای شریعت موسی (علیه السلام) هستند. 2. صدوقیان که منسوب به یکی از روحانیون یهود به نام صدوق بوده و عده ای از روشنفکران و یونانی گرایان آن را پایه گذاری کرده که اینان منکر رستاخیز و مخالف احکام و اصول غیر علمی و عقلی دین یهود بودند. 3. فرقه اینسیان که با گرایش عرفانی که فراورده دوران تهیدستی و اسارت یهود است می باشد و فیلسین شاله فرانسوی این فرقه را اشتراکی مذهب می داند. 4. فرقه هرویان که بیشتر رنگ سیاسی داشت و در فلسطین پیدا شده و هواخواه سلسله سلطنتی هرود بود. 5. فرقه زیلوت که با گرایشات سیاسی همراهند و همیشه با رومیان در حال جنگ بودند. 6. فلقه قرائون که به دست مردی به نام عانان بن داود ساخته شد و فقط به عهد عقیق اقرار دارند. 7. فرقه عنائیه که منسوب به عنان بن داود ملقب به رأس الجالوت است. 8. فرقه کاتیان. 9. عیسویه که منسوب به عیسی بن یعقوب اصفهانی می باشد. 10. فرقه ربانیون که این فرقه را روحانیون یهود در بر گرفتند که کارشان ترجمه و تفسیر تورات و دیگر کتاب های مقدس بود . اینان وظیفه داشتند که مردم را موعظه کنند و به آنان معلم هم می گفتند. 11. فرقه تناسخیه که قائل به تناسخ بودند و می گفتند خداوند بخت النصر را مسخ کرده و به گونه هفت جانور درنده در آورده تا او را عذاب کند. 12. فرقه راعبه. 13. فرقه ساحره. 14. فرقه دوستانیه. 15. فرقه کوستانیه. 16. فرقه مقاربه. 17. فرقه بورغانیه. 18. فرقه موشکاتیه. 19. فرقه الکسائیه. 20. فرقه امنی ها. 21. فرقه سمیس ها. 22. فرقه ادیونی ها. 23. فرقه ماسیونی ها. 24. فرقه اوسی ها. 25. فرقه نزاری ها. 26. فرقه ناصورائی ها. 27. فرقه هوروباتسیت ها ( اینترنت ، پایگاه اطلاع رسانی پیامبر اعظم ص ).


باید گفت تعداد مذاهب و فرقه های ادیان یاد شده و نیز ادیانی نظیر مجوسیّت، در کتب تاریخ ادیان و مذاهب به صورت مفصّل بیان گردیده و انشعابات ذکر شده - در مسیحیت و یهود - تنها اشارتی از آن تفصیل می باشد.


درباره جنگ های مذهبی بین پروتستان و کاتولیک ها نیز که 300 الی 400 سال طول کشیدلازم است به کتاب های تاریخی رجوع شود.


گفتار مفسرین در ذیل آیه 32 سوره مبارکه روم: بعد از تبیین اجمالی دلالت آیه مذکور بر تحذیر مسلمانان از تبدیل دین واحد الهی به مذاهب و فرق مختلف ، اینک گفتار برخی از مفسرین فریقین ـ سنی و شیعه ـ را در تأیید برداشت فوق بیان می کنیم:


علامه طباطبایی (رحمه الله) در تفسیر المیزان : ایشان آیه شریفه "ولا تکونو من المشرکين..." را در ارتباط با آیه قبل " فأقم وجهک للدين حنيفاً... " دانسته و آیه 31 - 33 را بدین شکل تبیین می کند: «... إنّ الوسيلة إلی إقامة دين الفطرة الإنابة إلی الله وحفظ الإتصال بحضرته وعدم الإنقطاع عن سببه... وقد حذّر الله سبحانه المسلمين عن مثل هذه المصيبة المؤلمة ـ القاء العداوة والبغضاء بين اليهود وبين النصاري إلی يوم القيامة ـ التي سيملّها علی أهل الکتاب من اليهود والنصاری... وقد صدق جريان التاريخ ما أخبر به الکتاب من تشتّت المذاهب فيهم وإلقاء العداوة والبغضاء بينهم فحذّر الأمة الإسلامية أن يردوا موردهم من الإنقطاع عن ربهم وعدم الإنابة إليه في قوله: وأقم وجهک للدين حنيفاً فطرة الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلک الدين القيّم ولکن أکثر الناس لا يعلمون، منيبين إليه واتّقوه وأقيموا الصلاة ولا تکونوا من المشرکين (روم : 30 ـ 33).


برخی از نکاتی که در دیدگاه علامه طباطبایی قابل توجه است: 1. تنها وسیله در برپایی دین الهی، اتصال فرد و جامعه اسلامی به خداوند از طریق انابه به درگاه الهی، تقوا و اقامه صلاة می باشد. 2. یهود و نصاری به دلیل تعدی از احکام الهی و تفرق دین واحد آسمانیشان به فرق و مذاهب مختلف، اتصال حقیقی به خداوند را ـ توحید ـ از دست داده و در وادی شرک قدم نهادند. 3. از آنجا که وادی شرک خواستگاه کثرت ها و منازعات است بین پیروانشان منازعات مذهبی و طائفی همچنان ـ تا قیامت ـ استمرار خواهد داشت. چون تبعیت از أهواء و دور شدن از مسیر توحید، حدّ انتهایی برایش متصور نخواهد بود. فأغرينا بينهم العداوة والبغضاء إلی يوم القيامة ( مائده :14 ) 4. خداوند در این ایه شریفه و نظائر ان ، امت اسلامی را از وقایع تأسف بار مشرکین ـ يهود و نصاری و... ـ برحذر داشته و به آنان هشدار داده است که تبدیل نمودن دین واحد الهی ـ اسلام ـ به مذاهب متعدّد، سرانجامی جز فرجام مشرکین یهود و نصاری ـ فأغرينا بينهم العداوة والبغضاء إلی يوم القيامة ـ نخواهد داشت. 5. مراجعه به تاریخ پیدایش فرقه ها و مذاهب در ادیانی نظیر یهود و مسیحیت و جنگ ها و منازعات گسترده آنان شاهد صدقی بر تحقق هشدارهای الهی نسبت به مسلمانان می باشد.


جامع البیان ابن جرير طبري:


قال ابن زيد في قوله "الذين فرقوا دينهم وکانوا شيعاً..." قال: هؤلاء يهود... وقوله: کل حزب بما لديهم فرحون يقول: کل طائفة وفرقة من هؤلاء الذين فارقوا دينهم الحق فأحدثوا البدع التي أحدثوا بما لديهم فرحون يقول: بما هم متمسکون من المذهب فرحون مسرورون يحبسون أن الصواب معهم دون غيرهم ( الطبری ،1415ج 21، ص 51). مفاد سخن فوق ان است که تمام کسانی که در ورطه تفرق در دین فرو رفتند فرجامشان به بدعت در دین کشیده شد در حالی که هر یک پندارشان ان بود که فقط تمسک به فرقه و مذهب خاص حق بوده و دیگران همگی بر باطل هستند .


تفسیر السمرقندی:


"ولا تکونوا من المشرکين" علی دينهم "من الذين فرقوا دينهم" يعني ترکوا دين الإسلام الذي أمروا به، "وکانوا شيعاً"فجعلوه أدياناً يعني ترکوا دينهم وصاروا فرقاً اليهود والنصاری والمجوس... ومن قرأ مزّقوا دينهم يعني افترقت اليهود إحدی وسبعين فرقة والنصاری اثنتين وسبعين والمسلمون ثلاثة وسبعين فرقة، "کل حزب بما لديهم فرحون" يعني کل أهل دين بماعندهم من الدين راضون ( سمرقندی ، ج 3، ص 11 ـ 12 ).


مفاد گفتار فوق ان است که قران کریم مسلمانان را از تفرق در مذاهب نظیر تفرقی که در دین یهود و نصارا و مجوس واقع گردید بر حذر داشته و با اشاره به حدیث معروف پیامبر ص که فرمود : دین یهود به هفتاد ویک فرقه و نصارا به هفتادو دو فرقه و مسلمانان به هفتادو سه فرقه منشعب خواهند شد ، ذیل ایه شریفه ”کل حزب بما لديهم فرحون"می گوید : پیروان هر فرقه و مذهب به انچه بدان معتقدند راضی بوده وگمان می کنند فقط خودشان بر حق و دیگران باطلند .


ابن کثیر در تفسير القران العظيم


"... فأهل الأديان قبلنا إختلفوا فيما بينهم علی آراء ومثل باطله وکل فرقة منهم تزعم أنّهم علی شيء وهذه الأمة أيضاً إختلفوا فيما بينهم علی خل کلها ضلالة إلاّ واحدة وهم أهل السنة والجماعة المتمسکون بکتاب الله وسنّة رسوله صلی الله عليه وآله وبما کان عليه الصدر الأول من الصحابة والتابعين وأئمة المسلمين من قديم الدهر وحديثه کما رواه الحاکم في مستدرکه أنّه سئل صلی الله عليه وسلم عن الفرقة الناجية منهم فقال: من کان علی ما أنا اليوم وأصحابي ( ابن کثیر ، 1412، ج 3، ص 443 ).


مفاد گفتار فوق ان است که از نگاه ابن کثیر در میان مذاهب کنونی اسلامی بر اساس روایت حاکم در مستدرک ، فرقه ناجیه اهل سنت و جماعت بوده و مذاهب دیگر باطلند .


سؤالی که در این قسمت می توان از ابن کثیر پرسید این است که به چه دلیل فقط اهل سنت را فرقه ناجیه دانسته و دیگر فرق و مذاهب را در جرگه باطل قرار می دهید؟ بعلاو ه مگر جز این است که حتی اهل سنت و جماعت نیز دربین خود به فرق و مذاهب مختلف منشعب گردیدند؟ آیا" من الذين فرقوا دينهم " در ایه مذکور شامل همه کسانی نمی گردد که دین واحد را به مذاهب و فرق مختلف مبدل کردند ؟


نکته دیگر انکه باید از ایشان پرسید : اگر پیروان هر یک از مذاهب اسلامی همین سخن شما را ادعا نموده و هر یک خود را مصداق «من کان علی ما أنا عليه اليوم وأصحابي» دانست چه موضعی خواهید داشت ؟ نکته دیگر انکه روایت مذکور حتی به فرض صحت سند ، نه تنها اثباتگر ادعایتان نبوده بلکه نافی ان می باشد چون مفاد ان لزوم اجتناب از تفرق در دین واحد – اسلام - و تبدیل آن به مذاهب می باشد .


با دقت و تأمل در گفتار مفسران أهل سنت نیز می توان چنین استنباط نمود که جعل مذاهب و تبدیل نمودن اسلام به فرقه های متنوع تبعیّت از شیوه یهود و نصاری بوده که آنان را از صف توحید به سمت شرک کشانید و امت اسلامی در این آیه شریفه از چنین فرجامی تحذیر شده اند.


2. إنّ الذين فرقوا دينهم وکانوا شيعاً لست منهم في شيء إنّما أمرهم إلی الله ثم ينبّئهم بما کانوا يفعلون ( انعام : 159 )


تبیین: در این آیه شریفه تمامی کسانی را که دین واحد الهی شان را تبدیل به مذاهب و فرقه های مختلف نمودند مورد مؤاخذه و نکوهش قرار گرفته و در بیانی شدید اللحن به پیامبر ص اعلام شده است که" لست منهم في شيء " هیچ نسبتی بین تو و چینن مسلمانانی نیست ، کنایه از اینکه اینان از حقیقت اسلام خارج گردیده و اتصالشان به رسول خدا ص را به طور کامل از دست داده اند. به طور کلی سه نوع تهدید و مؤاخذه برای کسانی که دین واحد وحیانی را مبدل به مذاهب و فرقه های مختلف نموده اند در این آیه شریفه بیان شده است:


1. "لست منهم في شيء": پیامبرص که اینان خود را منتسب به او می دانند هیچ نوع انتسابی به آنها نخواهد داشت. پس اینان به دروغ خود را تابع پیامبر می دانند. 2. "إنّما أمرهم إلی الله": مؤاخذه و مجازات اینان را ـ که سبب گمراهی جمعیت های زیادی گردیدند ـ خداوند بر عهده خواهد گرفت و به جنود خود نخواهد سپرد ـ . 3. "ثم ينبّئهم بما کانوا يفعلون": پیامدهای مخرب و گسترده انشعابات دینی در سطح جوامع بشری، در قیامت به عوامل پیدایش این بدعت ها ارائه خواهد شد. نکته مهم و اساسی دیگر در این آیه آن است که این آیه اختصاص به مذاهب یهود و نصاری را نداشته بلکه شامل تمامی کسانی که دین واحد را مبدّل به فرقه ها و مذاهب مختلف نمودند می گردد .


در اینجا دیدگاه برخی از مفسران شیعی و سنی را در تبیین آیه فوق که مؤيد برداشت های مذکور می باشد بیان می کنیم:


در تفسير الميزان علامه طباطبائی ذیل ایه مذکور امده است : قوله تعالی: "إنّ الذين فرّقوا دينهم" وجه الکلام السابق وإن کان مع المشرکين وقد ابتلوا بتفر يق الدين الحنيف وکان أيضاً لأهل الکتاب نصيب من الکلام وربما لوح إليهم بعض التلويح ولازم ذلک أن ينطبق قوله: "الذين فرقوا دينهم وکانوا شيعاً" علی المشرکين بل عليهم وعلی اليهود والنصاری لاشتراک الجميع في التفرق والاختلاف في الدين الإلهي لکن إتصال الکلام بالآيات المبيّنة للشرائع العامة الإلهية التي تبتدئ بالنهي عن الشرک وتنتهي إلی النهي عن التفرق عن سبيل الله يستدعي أن يکون قوله: "الذين فرقوا دينهم وکانوا شيعاً"موضوعاً لبيان حال النبي (صلی الله عليه وآله) مع من کان هذا وصفه. ایشان در ادامه می فرماید: «فالإتيان بصيغة الماضي في قوله: فرّقوا دينهم لبيان أصل التحقّق سواء کان في الماضي أو الحال أو المستقبل لا تحقق الفعل في الزمان الماضي فحسب ومن المعلوم أن تمييز النبي صلی الله عليه وآله وإخراجه من اولئک المختلفين في الدّين المتفرقين شيعة شيعة کل شيعة يتبع إماماً يقودهم ليس إلاّ لأنّه رسول يدعوا إلی کلمة الحق ودين التوحيد». ايشان سپس در تبیین معنای " لست منهم في شيء" می فرماید: «ومثال کامل يمثّل بوجوده الإسلام ويدعو بعمله إليه فيعود معنی قوله: "لست منهم في شيء"إلی أنّهم ليسوا علی دينک الذي تدعو إلیه ولا علی مستوی طريقتک الذي تسلکه».


سپس ایشان در یک جمع بندی نهایی دیدگاهشان را نسبت به مضمون آیه مذکور این گونه بیان می فرماید: «فمعنی الآية أن الذين فرقوا دينهم بالإختلافات التي هي لأعماله ناشئة عن العلم ـ ما اختلف الذين اوتوه إلاّ بغياً بينهم ـ والإنشعابات المذهبية ليسوا علی طريقتک التي بنيت علی وحدة الکلمة ونفي الفرقة إنّما أمرهم في هذا التفريق إلی ربّهم لا يماسک منهم شيء فينبئنّهم يوم القيامة بما کانوا يفعلون ويکشف لهم حقيقة أعمالهم التي هي رهناؤها. وقد تبيّن بما مرّ: أن لأوجه لتخصيص الآية بتبرئته صلی الله عليه وآله وسلم من المشرکين أو منهم ومن اليهود والنصاری أو من المختلفين بالمذاهب والبدع من هذه الأمة فلآية عامة تعمّ الجميع-انتهی- (طباطبائی ، ج 7، ص 389 ـ 390 ).


تبیین برخی از گفتار علامه طباطبایی (رحمه الله علیه ):


در بیانات ایشان نکات مهمی به چشم می خورد که برخی از آن ها عبارتند از: 1. آیه شریفه: "إنّ الذين فرقوا دينهم" گرچه در ادامه بحث مربوط به مشرکین که مبتلا به تفرّق در دین شدند وارد شده است اما مقصود اصلی از این آیه بیان انحرافاتی است که برای امت اسلامی ایجاد می گردد که همان جعل فرقه ها و مذاهب به اصطلاح اسلامی است. 2. به کار گیری فعل ماضی «فرقوا دينهم» در بیان انشعابات مذهبی امت اسلامی، جهت بیان اصل تحقّق این انحراف بزرگ در امت اسلامی است نه اینکه مراد ، تحقق این انحراف در گذشته باشد. 3. مفاد جمله «لست منهم في شيء» این است هیچیک از انشعابات مذهبی در اسلام بر طریق پیامبر (صلی الله علیه و آله) نبوده و مرتبط با آن حضرت که به دین واحد دعوت نموده است نمی باشد. و از آنجا که پیامبر (صلی الله علیه و آله) تجسّم کامل دین است پس هیچیک از مذاهب اسلامی ارتباط به اسلام نخواهد داشت. 4. تمامی اختلافات و انشعابات مذهبی در اسلام ـ همانند امت های گذشته ـ ناشی از علم بوده است بدین معنا که عده ای عمداً و اگاهانه و براساس بغی و ستم مرتکب این خبط عظیم شده اند: "وما اختلف الذين اوتوه الأبغيا بينهم". 5. تمامی انشعابات مذهبی و تأسیس مذاهب اسلامی بر خلاف طریقت پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد چون طریقت ان حضرت بر اساس وحدت کلمه (دین واحد ) ونفی فرقه گرایی بنا شده است. 6. گناه تبدیل دین واحد الهی به مذاهب و فر ق مختلف ، آنقدر سنگین است که خداوند مؤاخذه عاملین آن را به عهده خودش گذاشته است: "إنّما أمرهم إلی الله". 7. آیه 159 سوره انعام تمامی کسانی را که دین واحد الهی را به مذاهب گوناگون تبدیل نمودند شامل می شود. بنابراین همه مذاهب مختلف از اسلام ، یهود و مسیحیت و... را در بر می گیرد .


آیه الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر الأمثل في تفسير کتاب الله المنزل


در این تفسیر ذیل ایه مذکورمی خوانیم: «... فيقول تعالی أولاً: " أنّ الذين فرّقوا دينهم وکانوا شيعاً لست منهم في شيء"أي أنّ الذين اختلفوا في الدين وتفرّقوا فرقا وطوائف لا يمنون إليک بصلة أبداً کما لا يرتبطون بالدين أبداً لأن دينک هو دين التوحيد ودين الصراط المستقيم والصراط المستقيم ما هو إلا واحد لا أکثر». در ادامه می خوانیم: «ثم قال تعالی مهددا موبخاً اولئک المفرقين: "إنّما أمرهم ذلی الله ثمّ ينبّئهم بما کانوا يفعلون أي إنّ الله هو الذي سيؤاخذهم بأعمالهم وهو عليم بما لا يغيب شيء منها». انگاه این سئوال مطرح شده است که  : «من هم المقصودون في الآية؟ يعتقد جماعة من المفسرين أن هذه الآية نزلت في اليهود والنصاری الذين اختلفوا وتفرقوا ذلی فرق وطوائف مذهبية مختلفة وبما غضوا وتشاحنوا وتنازعوا فيما بينهم ولکن يری آخرون أنّ هذه الآية اشارة إلی الذين يفرقون صفوف هذه الأمة الإسلامية بدافع التعصّب وحبّ الإستعلاء وحبّ المنصب والجاه».


سپس در یک جمع بندی از دو دیدگاه مذکور می گوید: «ولکن محتوی هذه الآية يمثّل حکماً عاماً يشمل کل من يفرق الصفوف وکل من يبذر ببذور النفاق والإتلاف بين عباد الله بابتداع البدع من دون فرق بين من کان يفعل هذا في الأمم السابقة أو في هذه الأمة وما نلاحظه من الروايات المنقولة عن أهل البيت عليهم السلام وهکذا روايات أهل السنة التي تصرح بأنّ هذه الآية إشارة إلی مفرقي الصفوف وأهل البدع في هذه الأمة فهو من باب بيان المصداق. » ( مکارم شیرازی ، ج 4، ص 528 ـ 534 ). امام باقر علیه السلام در ذیل آیه شریفه می فرماید: «جعلوا دين الله أدياناً لإکفار بعضهم بعضاً وصاروا أحزاباً وفرقاً لست منهم في شيء» ( مجلسی ، 1403، ج 4، ص 528 -534 ).


ابن جرير طبري در تفسیرجامع البيان:


ایشان در ابتدا بر اساس برخی روایات قرائت فارقوا دينهم را هم علاوه بر قرائت مشهور فرّقوا دينهم بیان کرده و ضمن ترجیح قرائت مشهور – فرقوا – می گوید : «ومن الصواب من القول في ذلک عندي أن يقال: إنّ الله أخبر نبيّه (صلی الله عليه وآله) أنّه برئ ممن فارق دينه الحق وفرقه وکانوا فرقاً فيه وأحزاباً شيعا وأنّه ليس منهم ولا هم منه لأن دينه الذي بعثه الله به هو الإسلام دين ابراهيم الحنيفية کما قال له ربه وأمره أن يقول: قل إنّني هداني ربي إلی صراط مستقيم ديناً فيما ملة إبراهيم حنيفاً وما کان من المشرکين فکان من فارق دينه الذي بعث به صلی الله عليه و آله من مشرک ووثني ويهودي ونصراني ومتحنف مبتدع قد ابتدع في الدين ما ضل به عن الصراط المستقيم والدين القيم ملة إبراهيم المسلم فهو برئ من محمد ومحمد منه برئ وهو داخل في عموم قوله: "إنّ الذين فرقوا دينهم وکانوا شيعاً لست منهم في شيء".


مفاد ایه شریفه از دید گاه ابن جریر طبری ان است که همه کسانی که دین واحد را به فرقه های مختلف مبدل کردند مشمول عموم ایه مذکور می باشند ، از جمله انکه خداوند در این ایه به پیامبرص خبر می دهد انان که دین اسلام را تجزیه به فرقه های مختلف کردند هیچ انتسابی به تو نداشته و بین تو و انان برائت حاکم خواهد بود .


و در ادامه می گوید: «... وأما قوله: "إنّما أمرهم إلی الله" فإنّه يقول: إنا الذي إلی أمر هؤلاء المشرکين فارقوا دينهم وکانوا شيعاً والمبتدعة من أمتک الذين ضلوا عن سبيلک دونک ودون کل أحد إما بالعقوبة إن قاموا علی ضلالتهم وفرقتهم دينهم فأهلکهم بها وإما بالعفو عنهم بالتوبة عليهم والتفضل من عليم. انتهی»( طبری ،1415 ، ج 8، ص 137 ـ 141 ). مفهوم بیان فوق ان است که گناه تفرق در دین بحدی است که عقوبتش ر ا خداوند متعال به جنودش واگذار نکرده بلکه خود بی واسطه متولی ان خواهد بود .


فخر رازی درالتفسیر الکبیر


«... واعلم أنّ المراد من الآية الحثّ علی أن تکون کلمة المسلمين واحدة وأن لا يتفرقوا في الدين ولا يبتدعوا البدع وقوله: " ليست منهم في شيء" فيه قولان: الأول: أنت منهم برئ وهم منک برأء وتأويله: إنّک بعيد عن أقوالهم ومذاهبهم والعقاب اللازم علی تلک الأباطيل مقصور عليهم ولا يتعداهم. والثاني: لست من قتالهم في شيء... . انتهی» (رازی ، ج 14، ص 7 ـ 8 ). مفاد سخنان فخر راز ی ان است که ایه شریفه در صدد ان است که مسلمانان را به وحدت واقعی و عدم تفرق در دین تحریک می کند .


نظیر همین بیان در تفاسیر دیگر از جمله در تفسیر ابن عربی امده است :


تفسیر ابن عربی  :


"إنّ الذين فرقوا دينهم" أي جعلوا دينهم أهواء متفرقه کالذين غلبت عليهم صفات النفس بجذبهم هذه إلی شيء وهذه إلی شيء فحدثت فيهم أهواء مختلفة فبقوا حياری لا جهة لهم ولا مقصد «وکانوا شيعاً» فرقا مختلفة بحسب غلبة تلک الأهواء يغلب علی بعضهم الغضب وعلی بعضهم الشهوة وإن دانوا بدين جعلوا دينهم بحسب غلبته هواهم مادة التعصب ومدد استيلاء تلک القوة الغالبة علی القلب ولم يتعبدوا الإبعادات وبدع ولم ينقادها إلاّ لأهواء وخذع يعبد کل منهم إلها مجعولاً في وهمه... کما نشاهد من أهل المذاهب الظاهرة.


ایشان در زمینه جمله «لست منهم في شيء» نیز می گوید: «أي لست من هدايتهم ودعوتهم إلی التوحيد في شيء إذ هم أهل التفرقة والإحتجاب بالکثرة لا يجتمع همهم ولا يتحد قصدهم». ودر معنای «إنما أمرهم إلی الله...» می گويد: «إنّما أمرهم إلی الله في جزاء تفرقهم لا إليک «ثمّ ينبّئهم» عند ظهور هيئات نفوسهم المختلفة والأهواء المتفرقة عليهم بمفارقة الأديان بما کانوا يفعلون. انتهی» ( ابن عربی ، ج 1، ص 248 ـ 249 ).


نتائج گفتار مفسرین شیعی و سنی پیرامون آیه شریفه 159 سوره انعام:


تمامی کسانی که دین واحد الهی را که تجلی و مظهر وحدت امت اسلامی است به عامل تفرقه و تشتت مبدل می کنند ـ از طریق جعل مذاهب و بدعت گذاری در دین و اشکال دیگر ـ مشمول خطاب شدید "لست منهم في شيء وإنما أمرهم إلی الله" در آيه مذکور می باشند. بعلاوه اینکه از مجموع أقوال و اراء مفسرین فریقین به خوبی به دست می آید که دین اسلام، به هیچ وجه کثرت پذیر نیست و انشعابات مذهبی به نام اسلام، پیروانش را از مسیر اسلام ناب و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جدا نموده و آنان را در وادی شرک قرار خواهد داد.


در اینجا برخی دیگر از آیاتی که متضمن نکته فوق بوده و اشتراک مضمونی با آیات 33 سوره روم و 159 سوره انعام داشته را بیان نموده و تفصیل و تبیین آنها را به مجالی دیگر می نهیم: - ولا تکونوا کالذين تفرّقوا واختلفوا من بعد ما جاءهم البينات واولئک لهم عذاب عظيم (آل عمران: 105) - وإنّ الذين اختلفوا في الکتاب لفي شقاق بعيد ( بقره :176) - إنّ هذا صراطي مستقيماً فاتبعوه ولا تتبعوا السبيل فتفرق بکم عن سبيله ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون (انعام:153) - وما تفرّق الذين أوتوا الکتاب إلاّ من بعد ما جائتهم البينة ( البينة: ) 4. - أن أقيموا الدين ولا تتفرقوا فيه فإن تنازعتم في شيء فرّدوه إلی الله ورسوله واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفّرقوا ( شوری: 31) - إنّ الدين عند الله الإسلام وما اختلف الذين أوتوا الکتاب إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغياً بينهم (آل عمران: 19) - شرع لکم من الدين ما وصی به نوحاً والذي أوحينا إليک وما وصينا به إبراهيم وموسی وعيسی أن أقيموا الذين ولا تتفرقوا فيه کبر علی المشرکين ما تدعوهم إليه ( شوری: 14) - وما تفرّقوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغياً ولو لا کلمة سبقت من ربک إلی أجل مسمّی لقضي بينهم (شوری: 14)


پیشگوئی قران کریم و پیامبرص در تجزیه اسلام به مذاهب مختلف

ازبیانات متنوع قرآنی در آیات متعددی که نقل شد می توان استشعار نمود که خداوند متعال به مسلمانان هشدار می کند که فتنه انشعابات مذهبی ، اختصاص به امتهای گذشته - نظیر یهود و نصاری ـ نداشته بلکه ممکن است نسبت به امت اسلامی نیز اجرا گردد . آیاتی از قبیل : ولا تکونوا من المشرکین من الذين فرقوا دينهم وکانوا شيعاً ، ولا تکونوا کالذين تفرّقوا واختلفوا من بعد ما جاءتهم البينات"، إنّ الذين فرّقوا دينهم وکانوا شيعاً لست منهم في شي، أن أقيموا الدين ولا تتفرّقوا فيه.


از طرفی می توان اظهار داشت  : آیاتی که در قران کریم مبین قصه بنی اسرائیل به صورت های مختلف می باشد به مسلمانان متذکر می شود که خطر انحراف مسلمانان از توحید در کلمه و رفتن به وادی شرک جدی بوده و آنان را به شدت از این جهت تحذیر می کند.


عالم ارزشمند شیخ حسین الراضی در مقدمه کتاب المراجعات مدعی است که متاسفانه به رغم هشدارهای مکرر قران کریم ، پیش بینی مذکور بصورت کامل در جوامع اسلامی تحقق یافته است: «ونحن إذا قمنا بدراسته معمقة للقسم الأخير من الآيات ـ نظير ولا تکونوا من المشرکين من الذين فرقوا دينهم و... ـ وقارنا بينها وبين الأمة الإسلامية اليوم لرأينا أن ما حذّرنا القرآن منه قد وقع علی الأمة وانطبق عليها تماماً» ( کاشف الغطا ، 1402 ، ص 9 ).


از طرفی علاوه بر قران ، در روایات مختلفی که از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز رسیده ، آمده است که امت اسلامی نیز همانند امت های گذشته به فتنه انشعابات مذهبی – نظیر ادیان دیگر - مبتلا خواهد شد. در اینجا برخی از این روایات را بیان می کنیم:


- عن إبن عباس قال: قال رسول الله صلی الله عليه و آله: لترکبن سنن من کان قبلکم شبراً بشبر وذراعاً بذراع حتی لو أن أحدکم دخل حجر صب لدخلتم وحتی لو أن أحدهم جامع أمرأته بالطريق لفعلتموه ( الحاکم ، ج 4، ص 455 ). ترجمه : آنچه در میان اقوام گذشته واقع شده، مو به مو واقع خواهد شد، از هر راهی که آنها رفته اند شما نیز وجب به وجب و قدم به قدم از آن راه خواهید رفت، اگر یکی از آنها به لانه سوسماری وارد شده باشد، شما نیز انجام خواهید داد، اگر یکی از آنها با همسر خود در رهگذر تماس گرفته باشد شما نیز انجام خواهید داد.


- عن سهل بن سعد الأنصاري عن النبي صلی الله عليه وآله: والذي نفسي بيده لترکين سنن من کان قبلکم مثلاً بمثل ـ رواه أحمد والطبراني بنحوه وزاد: حتی لو دخلوا حجر صب لاتبعتموه قلنا يا رسول الله اليهود والنصاری قال: فمن إلاّ اليهود والنصاری ( الهیثمی ، 1408،ج 7، ص 261 ) مفاد روایت فوق همان روایت سابق است با این زیادتی که از رسول اکر م ص سئوال شد ایا مرادتان از سنن گذشتگان یهود و نصاراست ؟ پیامبر ص فرمود : اری ،چه کسی غیر از یهود و نصارا ؟


پیامبر صلی الله عليه و آله در حجة الوداع:


«أيّها الناس إنّما المؤمنون إخوة ولا يحل لمؤمن مال أخيه إلا عن طيب نفس منه ألا مد بلغت؟ اللهم اشهد فلا ترجعن کفّاراً يضرب بعضکم رقاب بعض فإنّي قد ترکت فيکم ما إن أخذتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتي أهل بيتي» (الحرانی ، ص 34 ). ترجمه  : ای مردم ، جز این نیست که مومنان با هم برادرند و حلال نیست برای کسی مال برادرش مگر با رضایت قلبی اش ، بدانید که آیا ابلاغ رسالت نکردم ؟ بار خدایا گواه باش، پس بعد از من برگشت به کفر نکنید و مرتد نشوید که برخی از شما گردن برخی دیگر را بزند . پس به درستی که من در میان شما دو امانت گذاردم تا زمانی که بدان متمسک شوید گمراه نشوید: و آن کتاب خدا و اهل بیت من است .


بنابراین از مجموعه چنین روایاتی می توان مذموم بودن فرقه گرایی و تفرقه در دین - که همان جعل و تأسیس به اصطلاح فرق اسلامی است- را استنباط نموده که قران کریم و رسول اکرم ص نسبت به ابتلای مسلمانان به این فتنه عظیم هشدار داده شده است.


عنوان "مسلمان "نام برگزیده قرانی برای معتقدان به شریعت مقدس اسلام

از اموری که نشانه مهجوریت قران در بین مسلمانان می باشد غفلت از نامی است که قران کریم برای معتقدان به شریعت مقدس اسلام بر گزیده است . نامهائی چون سنی ، شیعه و انشعابات مختلفی که هر یک با اسامی گوناگونشان دارند ، نوعی فاصله گرفتن از این اموزه زیبای قرانی است که نام مسلمان را برای معتقدان مکتب اسلام - قران و پیامبر ص - برگزیده است . در قران کریم می خوانیم : جهدوا فى اللّه حق جهاده هو اجتبئكم و ما جعل عليكم فى الدين من حرج مله ابيكم ابراهيم هو سماكم المسلمين من قبل و فى هذا ليكون الرسول شهيدا عليكم و تكونوا شهداء على الناس ( حج : 78 )


ترجمه : در راه خدا كارزار كنيد چنانكه كارزار كردن سزاوار براى او است او شما را برگزيد و در اين دين براى شما دشوارى ننهاده است این دین آئين پدرتان ابراهيم است و او شما را از پيش و هم در اين قرآن مسلمان نام داد تا اين پيغمبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد . مفاد ایه مذکور ان است که نام مقدس مسلمان از زمان ابراهیم علیه السلام برای پیروان مکتب اسلام برگزیده شده است .


بخش دوم  : راهکار ایجاد امت واحده اسلامی

در این قسمت که مهمترین بخش مقاله را تشکیل می دهد به راهکار اصلی در ایجاد امت واحده اسلامی پرداخته می شود . لازم به ذکر است که راهکار مذکور الهام گرفته از قران و پیامبر (ص ) علیهم السلام می باشد .


در یک بیان جامع باید گفت از منظر قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله، تنها روش و طریقی که می تواند تمامی جوامع اسلامی را مبدل به امت واحده اسلامی نموده و انسجام و اتحاد حقیقی را بین آنان تحقق بخشد تبیین اسلام به قرائت اهل بیت علیهم السلام می باشد. بدیهی است اگر این روش ، مبنا و محور در اسلام شناسی و التزام عملی به آن قرار گیرد تمامی قرائت های مختلف از صحنه خارج شده و اسلام به عنوان دین واحد ، سبب وحدت حقیقی تمامی مسلمانان خواهد بود.


لازم به ذکر است که صحابه رسول اکرم ص – بصورت کلی - گرچه جایگاه ویژه و شایسته ای را در بین مسلمانان دارا هستند اما بدلیل برخی از اختلافات و منازعاتی که بعد از رسول اکرم (ص )بین بسیاری از انان واقع گردید نمی توانند محور وحدت همه مسلمانان باشند . اثبات ادعای مذکور مبتنی بر تبیین امورذیل است : 1. جایگاه اهل البیت در قرآن و سنت پیامبر صلی الله عليه و اله 2. اهل البیت و مصادیق ان از منظر برخی صحابه 3. عظمت اهل بیت علیهم السلام در گفتار بر خی از امامان مذاهب اربعه: 4- جایگاه اهل بیت علیهم السلام در نزد اهل سنت تبیین :

جایگاه اهل بیت ع در قرآن و سنت پیامبر ص

بر اساس گفتار جمیع مفسران شیعی و سنی، موضوع اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در قرآن به شکل های گوناگون مورد عنایت قرار گرفته است. از جمله در ایه شریفه تطهیر، مودة، اطعام، مباهله و....( جمعی از نویسندگان ،ج5 ص 767- 798 )


بعلاوه در روایات مختلفی که از نبی اکرم صلی الله علیه و آله نیز رسیده است جایگاه ممتاز اهل بیت پیامبرعلیهم السلام اثبات گردیده است. از انجا که منزلت اهل البیت علیهم السلام در منابع شیعی بصورت گسترده ذکر شده است در این قسمت برخی از خصائص اهل البیت علیهم السلام را در گفتار رسول اکرم ص از منابع اهل سنت مرور می کنیم :


1- اهل بیت بمنزله سفینه نوح : اهل بیت (ع) همانند سفينه نوح عليه السلام بوده و کسانی که در این سفینه وارد شوند نجات یافته و انان که خارج از سفینه باشند غرق خواهند شد : عن حنش الكناني قال سمعت أبا ذر يقول وهو آخذ بباب الكعبة أيها الناس من عرفني فانا من عرفتم ومن أنكرني فانا أبو ذر سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول : مثل أهل بيتي مثل سفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلف عنها غرق . صاحب المستدرک بعد از نقل این حدیث می نویسد ُ: هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه (الحاکم ، 1408ج 2ص343 )


2- اهل بیت ، عامل وحدت ورفع اختلاف و تفرقه درجهان اسلام : همانطور که ستارگان سبب امنیت زمینیان از خطر غرق شدن می باشند اهل بیت من سبب امنیت امت من از خطر اختلاف می باشند از اینرو مخالفین شان در جرگه حزب ابلیس خواهند بود : قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم : النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق وأهل بيتي أمان لامتي من الاختلاف فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس ( الحاکم ،1408ج 3ص149 )


3- اهل البیت ع ، عدل و همسنگ قران : عن زيد بن أرقم قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم " إني تارك فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا بعدي ; أحدهما أعظم من الآخر ; كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي ولن يتفرقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تخلفوني فيهما (الترمذی ، 1403 ،ج 5ص 329 )


4- اساس اسلام ، حب اهل البیت ع : يا علي ! إن الاسلام عريان لباسه التقوى ، ورياشه الهدى ، وزينته الحياء ، وعماده الورع ، وملاكه العمل الصالح ،وأساس الاسلام حبي وحب أهل بيتي (الهندی ،1409 ،ج 12ص 105 )


5- پرسش از محبت اهل البیت ع درقیامت: عن بن عباس رضي الله عنهما قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لا تزول قدما عبد يوم القيامة حتى يسأل عن أربع عن عمره فيما أفناه وعن جسده فيما أبلاه وعن ماله فيما أنفقه ومن أين كسبه وعن حبنا أهل البيت (طبرانی ج 11ص 84 )


6- اهل البیت ع افضل الخلق : عن ابي رياح مولى أم سلمة رفعه :لو علم الله تعالى أن في الأرض عبادا أكرم من علي وفاطمة والحسن والحسين لامرني ( في ) أن أباهل بهم ، ولكن أمرني بالمباهلة مع هؤلاء ، وهم أفضل الخلق ، فغلبت بهم ( اليهود و ) النصارى (قندوزی ،ج 2ص 266 ).


7- هیچ انسانی با اهل البیت علیهم السلام قابل مقایسه نیست : عن رسول الله ص : نحن اهل بیت لا یقاس بنا احد (قندوزی ، ج 12ص 104 )


8- خشم خداوند بر خشم کنندگان بر اهل البیت ع : ن لكل بني أب عصبة ينتمون إليها إلا ولد فاطمة فأنا وليهم وأنا عصبتهم وهم عترتي خلقوا من طينتي ، ويل للمكذبين بفضلهم ،من أحبهم أحبه الله ومن أبغضهم أبغضه الله (الهندی ، 1409، ج 12ص 98 )


9- یهودی محشور شدن خشم کنندگان بر اهل البیت ع : جابر بن عبد الله قال خطبنا رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) فسمعته وهو يقولمن أبغضنا أهل البيت حشره الله يوم القيامة يهوديا قال قلت يا رسول الله وإن صام وصلى وزعم أنه مسلم فقال نعم وإن صام وصلى وزعم أنه مسلم إنما احتجز بذلك من سفك دمه وأن يؤدي الجزية عن يد وهو صاغر (ابن عساکر ، ج 20ص 149 )


10- وصیت پیامبر ص در محافظت مسلمین از اهل بیت ع : عن زید قال : قام رسول الله صلى الله عليه وسلم يوما فينا خطيبا بماء يدعى خما بين مكة والمدينة فحمد الله وأثنى عليه ووعظ وذكر ثم قال اما بعد الا أيها الناس فإنما انا بشر يوشك ان يأتي رسول ربى فأجيب وانا تارك فيكم ثقلين أولهما كتاب الله فيه الهدى والنور فخذوا بكتاب الله واستمسكوا به فحث على كتاب الله ورغب فيه ثم قال وأهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي ( الحجاج النیسابوری ، ج 7 ،ص 123 )


و دهها روایت دیگر که در منابع فریقین در عظمت اهل البیت علیهم السلام از رسول اکرم ص نقل شده است ( جمعی از نویسندگان ، ج5 ص 801-864 )


مصادیق اهل بیت علیهم السلام از منظر برخی صحابه

برغم انکه برخی از صحابه رسول اکرم ص بعد از رحلت ان بزرگوار - در اثر که حوادثی اتفاق افتاد - دچار اختلاف و منازعه گردیدند اما همگی انان به جایگاه ممتاز اهل بیت ع اعتراف داشته و می توان اهل بیت علیهم السلام را محور اشتراک و وحدت همه انان دانست . در همین راستا باید گفت : گرچه برخی از مفسران اهل سنت ، همسران و برخی از نزدیکان دیگر پیامبر صلی الله علیه و اله - غیر از امام علی ، فاطمه، حسن و حسین علیه السلام - را هم از مصادیق أهل بیت دانسته اما نقطه اشتراک اکثریت قریب به اتفاق مفسران اهل سنت و مفسران شیعی ان است که از مصادیق قطعی و یقینی اهل بیت پیامبر ص در ایات قران و روایات ، " امام علی، حضرت زهرا ، امام حسن و امام حسین علیهم السلام می باشند .


در اینجا برخی از روایات صحابه پیامبر ص را نسبت به مصادیق اهل بیت در قران وروایات ذکر می کنیم  :


أبو سعید الخدري:- اهل بیت در ایه تطهیر - «قال رسول الله صلی الله عليه و آله: نزلت هذه الآية ـ "إنّما يريد الله ليذهب عنکم الرجس" في خمسة: في وفي علي وحسن و حسين وفاطمة» (الطبري،1415 ج 12، ص 22 ).


أنس بن مالک: - اهل بیت در ایه تطهیر - «إنّ رسول الله کان يمرّ بباب فاطمة ستّة أشهر، إذا خرج إلی صلاة الفجر يقول: الصلاة يا أهل البيت إنّما يريد الله ليذهب عنکم الرجس... » (الترمذي،1403، ج 5، ص 352).


جابر بن عبدالله الأنصاري: - اهل بیت در ایه تطهیر - «کنت عند النبي صلی الله عليه و آله في بيت أم سلمة فأنزل الله هذه الآية: "إنّما يريد الله ليذهب..." فدعا النبي صلی الله عليه وآله بالحسن والحسين وفاطمة وأجلسهم بين يديه فدعا علياً فأجلسه خلف ظهره وقال: اللهم هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً فقالت أم سلمة: وأنا معهم يا رسول الله فال ها: إنّک علی خير فقلت: يا رسول الله لقد أکرم الله هذه العترة الطاهرة والذرية المبارکة بذهاب الرجس عنهم قال يا جابر: لأنّهم عترتي من لحمي ودمي فأخي سيد الأوصياء وابني خير الأسباط وابنتي سيدة النسوان ومنّا المهدي» (الخزازالقمی ، ص 66 ) .


ابن عباس: - اهل بیت درایه تطهیر - «دعا رسول لله صلی الله عليه و آله الحسن والحسين وعلياً وفاطمة ومدّ عليهم ثرياً ثم قال: اللهم هؤلاء أهل بيتي وحامتي فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً» ( الحاکم ، 1408 ،ج 3، ص 160.


سعد ابن أبي وقاص: - اهل بیت در ایه مباهله - «لما نزلت هذه الآية: " فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءهم"دعا رسول الله صلی الله عليه و آله علياً وفاطمة وحسناً وحسيناً فقال: اللهم هؤلاء أهل بيتي» (الترمزی،1403 ج 2، ص 22 ).


عمر بن الخطاب: - مصادیق اهل بیت در روایات - «سمعت رسول الله صلی الله عليه و آله يقول: أيّها الناس إنّي فرط لکم وإنّکم واردون علی الحوض حوضاً عرضه ما بين صنعاء إلی بصري فيه قدحان عدد النجوم من فضه وإني سائلکم حين تردون علي عن الثقلين فانظروا کيف تخلفوني فيهما السبب الأکبر کتاب الله طرفه بيد الله وطرفه بأيديکم فاستمسکوا به ولا تبدلوا وعترتي أهل بيتي فإنّه قد نبأني اللطيف الخبير أنّهما لن يفترقا حتی يردا علی الحوض فقيل: يا رسول الله من عترتک؟ قال: أهل بيتي من ولد علي وفاطمة وتسعة من صلب الحسين أئمة أبرار هم عترتي من لحمي ودمي» (الخزاز القمی ، ص 91 ). و دهها روایات دیگر که در منابع روائی و تفسیری فریقین ذکر شده است (جمعی از نویسندگان ،ج 5 ص 863-885 ).


عظمت اهل بیت علیهم السلام در گفتار بر خی از امامان مذاهب اربعه:

امام صادق ع در نگاه امام مالک امام مالک در عظمت امام صادق علیه السلام می گوید: «ما رأت عيني وسمعت أذني ولا خطر علی قلب بشر أفضل من جعفر بن محمد الصادق علماً وعبادةً وورعاً» ( الانصاری ، ج 1، ص 53): تا کنون برتر از جعفربن محمد الصادق در علم و عبادت و تقوی ندیده و نشنیده و بر قلب هیچ بشری نیزخطور ننموده است .


امام صادق ع در نگاه ابوحنیفه محمد امین غالب در کتاب تاریخ العلويين: «إنّ الإمام أبا حنيفة سأل مرة: إذا قيل عن البعض أنّه وقف ماله للإمام ـ أي أطلق في لفظه الإمام ـ فمن يکون المستحق له؟ فقال مجيباً: يکون المستحق جعفر الصادق لأنّه هو الإمام بالحق... وکانت هذه الفتوی سبباً لنقمة العباسيين عليه وإنزالهم به بعض المظالم» (ابوعلم ، ص 16 ). از ابوحنیفه سئوال شد اگر سئوال شود اگر مالش را بصورت کلی وقف به امام کرد – کلمه امام را در صیغه وقف ذکر کرد – پس چه کسی مستحق ان است ؟ ابوحنیفه در پاسخ گفت : مستحق واقعی جعفر الصادق ع است چون فقط او امام بر حق است . ابوحنیفه بسبب همین فتوا مورد بی مهری و ظلم عباسیین قرار گرفت . و از ابی حنیفه نقل شده است که در عظمت علمی اما م صادق علیه السلام گفت : «ما رأيت أفقه من جعفر بن محمد» ( الذهبی ،ج 9ص 89 )


اهل بیت ع در نگاه احمدبن حنیل


در کتاب السيدة نفيسة – تالیف یکی از عالمان اهل سنت - در این زمینه آمده است: «.. أنّ الإمام أحمد بن حنبل زعم براعته وعلمه کان يتعامل مع أئمة وأبناء أهل البيت عليهم السلام کمراجع له منهم يأخذ بعض الأحکام وعنهم يروي بعض الإستدلالات وينزل عندهم برأيه فقد حکی ابن حجر في الصواعق عنه قوله: أخذت أحکام النجاة والخوارج من مقاتلة علي لأهل الجمل وصفين». و از شرح نهج البلاغه نقل می کند که احمد بن حنبل در اثبات حجّيت خبر واحد گفت: «وجدت علي بن الحسين وهو أفقه المدينة يعوّل علی أخبار الآحاد»


و از ابن ندیم نقل می کند که شخصی از او در مسأله ای سؤالی پرسید و او جوابی بدان داد. پس ان شخص گفت : «خالفت علي بن أبي طالب - این سخنت مخالف سخن علی بن ابی طالب است - او در پاسخ گفت : إثبت لي هذا عن علي بن أبي طالب حتی أضع خدّي علی التراب وأقول: قد أخطأت وأرجع عن قولي إلی قوله : سخنت را برایم اثبات کن تا صورتم را بر خاک گذاشته و اعتراف کنم که خطا کردم و از فتوای خودم به سخن امام علی عدول می کنم.


احمدبن حنیل در عظمت امیر المؤمنین علیه السلام می گوید: «علي ابن أبي طالب من أهل بيت لا يقاس بهم أحد»( ابوعلم ، ص 16 ). نکته مهمی که اشاره بدان لازم است این است که علاقه و محبت رهبران مذاهب اربعه به اهل بیت پیامبر علیهم السلام به حدی بود که حتی برخی آنان را متهم به شیعه بودن نمودند چنانکه ابو زهره در تمایل ابو حنیفه به تشیع می گوید: «... إنّ أبا حنيفة شيعي في ميوله وآماله في حکام عصره أي أنّه يری الخلافة في أولاد علي من فاطمة» (سبحانی1418 ، ج 2ص 587 ،): ابوحنیفه تمایلات شیعی داشته و خلافت را حق اولاد علی( ع ) از فاطمه (ع ) می دانست .


جایگاه اهل بیت علیهم السلام در نزد اهل سنت

اهل بیت پیامبر ص ـ از امام علی و حضرت زهرا علیهما السلام تا امام عسکری علیه السلام ـ در نزد قاطبه اهل سنت از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و دلیل و شاهد آن کتابهای متعددی است که توسط شخصیتهای بزرگ اهل سنت در عظمت و رتبه والای اهل بیت ع تدوین شده است . بعنوان نمونه می توان از کتاب الإمام الصادق علیه السلام تألیف عالم بزرگ اهل سنت و شیخ الأزهر محمد أبوزهره نام برد .


ایشان در مقدمه کتابش نسبت به عظمت امام صادق علیه السلام و برتری آن حضرت بر دیگران می نویسد: «وأما بعد فإنّنا قد اعتزمنا بعون الله وتوفيقه أن نکتب في الإمام الصادق وقد کتبنا عن سبعة من الأئمة الکرام وما أخرنا الکتابة عنه لأنّه دون أحدهم بل إنّ له فضل السبق علی أکثرهم وله علی الأکابر منهم فضل خاص فقد کان أبو حنيفة يروي عنه ويراه أعلم الناس باختلاف الناس وأوسع الفقهاء إحاطة وکان الإمام مالک يختلف إليه دارساً راوياً ومن کان له فضل الأستاذية علی أبي حنيفة ومالک فحسبه ذلک فضلاً ولا يمکن أن يؤخر عن نقص ولا يقدم غيره عليه عن فضل» ( ابوزهره ، ص 3 ).


مضمون سخنان فوق ان است که شخصیت امام صادق از تمامی علمای عصر خویش برتر بوده بگونه ای که ابوحنیفه اورا عالمترین انسانها نسبت به اختلافات علمی و بزرگترین فقیه عصر می دانست و امام مالک بصورت پیوسته با او ارتباط علمی داشت . آنگاه نسبت به عظمت اجداد طاهرین آن حضرت ـ امام زین العابدين و امام باقر علیهما السلام ـ می نویسد: «وهو فوق هذا حفيد علي زين العابدين الذي کان سيّد أهل المدينة في عصره فضلاً وشرفاً وديناً وعلماً وتتلمذ له ابن شهاب الزهري وکثيرون من التابعين وهو ابن محمد الباقر الذي بقر العلم ووصل إلی لبابه فهو ممّن جمع الله تعالی له الشرف الذاتي والشرف الإضافي بکريم النسب والقرابة الهاشمية والعترة المحمدية».


ایشان در ادامه نسبت به علت موخر قرار دادن کتابش - الامام صادق ع - نسبت به ائمه اهل سنت می نویسد: «ولکن تأخيرنا في الکتابة عنه تهيباً لمقامه ولأن طائفة من الناس قد غالوا في تقديره ومنهم من انحرفوا فادعوا له الألوهية وکثيرون ادعوا أنّه في مرتبة قريبة من مرتبة النبوة».


سپس دیدگاه علمای معاصر و پیشینیان را نسبت به عظمت امام صادق علیه السلام اینچنین بیان می کند: «... والعلماء الذين عاصروه والذين جاؤا من بعدهم وصفوه بأنه في الذروة في العلماء واعترفوا له بالإمامة في فقه الدين ولم يتجاوزوا مرتبة العالم الإمام والمجتهد المتتبّع الذي يؤخذ عنه وأخذ عنه الأئمة الأعلام وأضاف بذلک إلی شرف النسب وطهارة العرق فضل العلم والأمامة فيه فاجتمع الفضلان»


ایشان در زمینه مرجعیت امام صادق علیه السلام در فقه و تفاوت دیدگاه اهل سنت با پیروان مذهب جعفری در فقاهت آن حضرت می گوید: «ونحن ممن يرون أنّه إمام في الفقه متبع وندرسه علی ذلک الأساس ندرسه علی أنّه إمام صاحب منهاج قد أخذ عن الذين سبقوه من الصحابة والتابعين وخصوصاً أهل بيته الکرام فأخذ عن أبيه کما أخذ عن جده علي زين العابدين ولا نمس الناحية التقديسة التي أخذ بها حاملو مذهبه ندرسه علی أنّه تلقّی وألقی وتفقّه وفقّه ورَوی ورُوي عنه وأنّه أخذ من عصره وأعطی عصره لکل عالم عبقري يأخذ من جيله ويعطي جيله کما يعطي الأجيال من بعده وأنّه نتيجة لجيله ومقدمة لجيل بعده وأنّ له فضل الإجتهاد وفضل البحث والتحري»( ابوزهره ، ص 4-5 ).


نتیجه گیری

از مجموعه مباحثی که مطرح گردید امور ذیل را می توان استنباط کرد : 1- تا زمانی که قران مرجعیت علمی و عملی مسلمانان قرار نگیرد هر نوع راهکار در نیل به جامعه ارمانی اسلام - امت واحده – محکوم به شکست می باشد .


2- تنها راهکاری که می تواند جوامع متفرق اسلامی را به امتی واحده مبدل سازد تفسیر و تبیین دین با قرائت اهل البیت علیهم السلام خواهد بود که قابلیت ایجاد وفاق و اتحاد را در بین همه مسلمانان داراست .


3- اگر اسلام آن گونه که اهل بیت علیهم السلام مبین ان بودند مورد توجه و عمل مسلمین جهان قرار گیرد مفترقات بین مسلمانان به حد اقل خواهد رسیده وامت واحده اسلامی بمعنای واقعی اش در جهان اسلام تحقق خواهد یافت . چون شکی نیست همانگونه که اهل سنت به اهل بیت علیهم السلام محبت و مودت می ورزند شیعیان نیز خود را ملتزم به تبعیت از اهل بیت علیهم السلام دانسته و هیچگاه به رفتار و گفتاری که سبب فاصله گرفتن از آن بزرگواران گردد تن نخواهند داد .


4- هر گاه سیره ائمه علیهم السلام و نوع تعاملشان با خلفای عصر و نیز شیوه تعاملشان با اهل سنت عصرخویش به دقت مورد توجه قرار گیرد قطعا جوامع اسلامی از تعصبات و حرکات افراطی که ناشی از جهل به مکتب این بزرگواران است رهائی خواهد یافت همان گونه که امام رضا علیه السلام فرمود: « فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا» (صدوق ، 1404ج 1 ص 275 ) : اگر مردم زیبایی های کلمات ما را می فهمیدند قطعاً از ما تبعیت می کردند.


حسن ختام

در پایان مقاله جهت تذکر ، روایتی زیبا از امام صادق علیه السلام را بیان نموده به امید انکه مبنای همه مسلمانان در شیوه تعاملشان نسبت به یکدیگر قرار گیرد : شخصی از اصحاب امام صادق علیه السلام نسبت به نوع تعامل شیعیان با اهل سنت اظهار داشت : «إنّا لنبرأ منهم إنّهم لا يقولون ما نقول، - ما از کسانی که نسبت به اسلام و ولایت همانند ما نمی اندیشند برائت می جوئیم - إمام عليه السلام با شگفتی پرسید : يتولونا ولا يقولون ما تقولان ؟- ایا انان در حالی که مثل شما نمی اندیشند نسبت به ما محبت دارند؟ او گفت : نعم. انگاه امام علیه السلام در بیانی هشدار گونه نسبت به اتخاذ چنین روشی از شیعیان در برابر اهل سنت فرمودند  : هو ذا عندنا ما ليس عندکم فينبغي لنا أن نبرأ منکم...- بنابر این طبق معیارتان با دیگران ، ما نیز باید از شما برائت بجوئیم بدلیل انکه مرتبه معرفتمان با شما متفاوت است.

إلی أن قال: فتولّوهم ولا تبرأوا منهم إن من المسلمين من له سهم ومنهم من له سهمان... فليس ينبغي أن يحمل صاحب السهم علی ما عليه صاحب السهمين...»(عاملی ، ج16 ص 160 ).


انگاه امام در مقام تصحیح نگرش مخاطب فرمود : با انان که در برخی مسائل اسلامی مثل شما نمی اندیشند - اما ولایت و محبت ما را دارند – دوستی داشته و از انان برائت نجوئید ، چون اسلام دارای مراتبی است که برخی همه ان مراتب را داشته و برخی فقط برخی از ان مراتب را دارا هستند .بنابر این انان که دارای مراتب بیشتری هستند نیاید کسانی را که از مرتبت نازلتری برخوردارند طرد نمایند .


بر اساس روایت مذکور تنها اختلافي که ممکن است بین مسلمانان - باهمه مذاهبی که بدان معتقد هستند - موجود باشد اختلاف در مراتب اسلام است که این نیز امری طبیعی بوده و تعامل در آن بر اساس فرموده امام علیه السلام ممکن و میسور خواهد بود. به امید آنکه حقیقت اسلام با قرائت اهل بیت علیهم السلام محور و مبنای مسلمانان جهان در معرفت دینی شان قرار گرفته و امت واحده اسلامی بر اساس آن تحقق یابد . انشاءالله . والسلام


سید مصطفی حسینی رودباری 1/8/1396

پانویس

  1. قران

منابع

1- 2- حسینی ، سید شهاب الدین ، ،الوحدة الاسلامیة في الأحادیث المشترکة بین السنة والشیعة ، ناشر : المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، المعاونیه الثقافیه، 1385، 3- سبحانی ، جعفر ، فی ظل اصول الاسلام ، ناشر : موسسه امام صادق علیه السلام ، 1373 4- السبكي ، لتاج الدين أبي نصر عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي 727 - 771 ه‍ ،طبقات الشافعيةالکبری ،دار إحياء الكتب العربية ، تحقيق محمود محمد الطناحي - عبد الفتاح محمد الحلو 5- الذهبي ، الامام شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان المتوفى748 ه‍ 1374 م، سیر اعلام النبلاء لمؤسسة الرسالة ، الطبعة مؤسسة الرسالة - بيروت ، التاسعة 1413 ه‍ 1993 م 6- خليفات ، مروان ، ورکبت السفينة، مركز الغدير للدراسات الاسلامية، الطبعه الثانیه 7- السابق ، السيد، فقه السنة، خمسه اجزاء، الناشر: دار الكتاب العربي بيروت - لبنان 8- أبو علم ،توفیق ، السيدة نفیسة ـ تحقيق شوقي شالباف ، ؟؟؟؟؟؟ 9- الطبري ، تأليف أبي جعفر محمد بن جرير المتوفى سنة 310 ه‍ جامع البيان عن تأويل آي القرآن - 30جلد - ضبط وتوثيق وتخريج :صدقي جميل العطار، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع ، 1415 ه‍ / 1995 م 10- السمرقندی ، ابواللیث ،تفسیر السمرقندی سه جلد ، تحقیق : محمود مطرجی – بیروت – دارالفکر 11- القرشي ، الإمام الحافظ عماد الدين ، أبو الفداء إسماعيل بن كثير الدمشقي المتوفى سنة 774 ه ، تفسير القران العظيم 4جلد – معروف به تفسیر ابن کثیر - دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزيع بيروت – لبنان 1992 م - 1412 ه‍ 12- السعدی، عبدالرحمن بن ناصر – 1376ف ، تيسير الکريم الرحمن في کلام المنان - سال طبع 1421 - بیروت موسسه الرساله 13- الطباطبائي ، العلامة السيد محمد حسين ، تفسير الميزان، منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة 14- المجلسي ، المولى الشيخ محمد باقر ، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، مؤسسة الوفاء، بيروت – لبنان الطبعة الثانية المصححة 1403 ه‍ - 1983 م 15- الرازي، فخرالدین ، تفسير الكبيرمعروف به تفسیر الرازی، الوفاة : 606- 32 الطبعة الثالثة 16- إبن عربي ، الوفاة : 638 تفسیر ابن عربي، 2جلد المؤلف : تحقيق : الشيخ عبد الوارث محمد علي الطبعة : الأولى سنة الطبع : 1422 - 2001م المطبعة : لبنان/ بيروت - دار الكتب العلمية 17- الموسوي ، الإمام عبد الحسين شرف الدين ،المراجعات، تحقيق وتعليق: حسين الراضي ،الطبعة الثانية - بيروت 1402 ه‍ 1982 م 18- الامام الحافظ أبي عبد الله ، المستدرك على الصحيحين – 4جلد - دار المعرفة بيروت - لبنان - 19- الهيثمي، حافظ نور الدين علي بن أبي بكر ، المتوفى سنة 807 ،مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، بيروت – لبنان 1408 ه‍ . - 1988 م 20- الحراني ، ت الأقدم أبو محمد الحسن بن علي بن الحسين بن شعبة ، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليهم ،عنى بتصحيحه والتعليق عليه علي أكبر الغفاري ، الطبعة الثانية 1363 - ش 1404 – ق ، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة 21- جمع من المحققین ، السنه النبویه فی مصادر المذاهب الاسلامیه -20جلد – 1437ه ،الناشر : المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه ، المطبعه : دارالولاء ، لبنان - بیروت 22- الترمذي ، الحافظ أبي عيسى محمد بن عيسى بن سورة، سنن الترمذي 279- 209 تحقيق : تحقيق وتصحيح : عبد الوهاب عبد اللطيف ،الطبعة : الثانية سنة الطبع : 1403 - 1983 م الناشر : دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان 23- البرهان فوري ، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين ، معروف به المتقی الهندی ، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال- 16جلد تحقيق : ضبط وتفسير : الشيخ بكري حياني ، سنة الطبع : 1409 - 1989 م الناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - لبنا975 24- الطبراني ، حافظ أبي القاسم سليمان بن أحمد 260 ه – 360ه - ، المعجم الكبير- 24جلد - الطبعة الثانية حققه وخرج أحاديثه : حمدي عبد المجيد السلفي ، الطبعة الثانية ، دار إحياء التراث العرب 25- القفيندوزي الحنفی ، سليمان بن إبراهيم 1220ه – 1294ه - ، ينابيع المودة لذوي القربى ،تحقيق : سيد علي جمال أشرف الحسيني الناشر : دار الأسوة للطباعة والنشر ، المطبعة : أسوة الطبعة : الأولى 26- الشافعي ، الحافظ أبي القاسم علي بن الحسن ابن هبة الله بن عبد الله المعروف بابن عساكر ،499ه-571ه ، تاريخ مدينة دمشق- 70جلد - دراسة وتحقيق علي شيري بيروت ، لبنان ، دار الفكر -28-القشيري النيسابوري، أبو الحسين مسلم بن الحجاج ابن مسلم ، ا لجامع الصحيح معروف به صحیح مسلم – 8جلد ، دار الفكر ،بيروت ، لبنان 29- الخزاز القمي الرازي ، أبي القاسم علي بن محمد بن علي ، من علماء القرن الرابع ،کفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر حققه السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي ، انتشارات بيدار مطبعة الخيام – قم ( 1401 ه‍ ) 30- الأنصاري ، الشيخ محمد علي ، ا لموسوعة الفقهية الميسرة- 4جلد - مجمع الفكر الإسلامي قم -الناشر : مجمع الفكر الإسلامي الطبعة : الأولى / 1415 المطبعة : باقري 31-الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان المتوفى سنة 748 ه‍ ، تاريخ الاسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، تحقيق الدكتور عمر عبد السلام تدمري ، دار الكتاب العربي ، بيروت ، الطبعة الثانية1409 ه‍ - 1998 م 25- 32- ابوزهره ، محمد الإمام الصادق علیه السلام، ، مطبعه احمد علی مخیمر 33- القمي ، أبي جعفر الصدوق محمد بن علي بن الحسين بن بابويه ، المتوفى سنه 381 ، عيون أخبار الرضا ع صححه وقدم له وعلق عليه العلامة الشيخ حسين الأعلمي ، منشورات مؤسسة الأعلمي للمطبوعات بيروت – لبنان ،الطبعة الأولى 1404 ه‍ - 1984 م 34- العاملی ، محمدبن الحسن ، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة ، تحقيق مؤسسة آل بيت عليهم السلام لإحياء التراث ، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ،قم 1414 ق = 1372 . 35- مكارم الشيرازي ، ا ناصر ، الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل 36- اللجنة العلمية في مؤسسة الإمام الصادق ( ع ) ، موسوعة طبقات الفقهاء تحقيق : اشراف : جعفر السبحاني الطبعة : الأولى الناشر : مؤسسة الإمام الصادق عليه السلام الممطبعه : اعتماد ، قم ، سنة الطبع : 1418 المطبعة : اعتماد - قم 37- سایت آنلاین ، گفتاری از رسول جعفریان ، زمان انتشار، 15/2/1388. 38- پایگاه اطلاع رسانی پیامبر اعظم (ص ) 39- من أبو حنيفة، مرکز المصطفی