دیدگاه شهید مطهری در زمینه روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می داند

از ویکی‌وحدت

در منابع روائی شیعه با روایاتی مواجه می شویم که شرط قبول عبادات و اعمال را معرفت امام معصوم می داند . برخی از فقیهان شیعه بر این اساس فتوا به بطلان اعمال منکرین امامت معصومین علیهم السلام داده اند . در متن ذیل دیدگاه شهید مطهری را نسبت به این روایات مرور می کنیم .

تحلیل و بررسی شهید مطهری نسبت به روایاتی که معرفت به امام را شرط قبولی اعمال می داند:‌

شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند :‌

در «كافى» كتاب الحجة، برخى روايات نقل مى‏ كند مبنى بر اينكه: كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة يجهد فيها نفسه و لا امام له من اللّه فسعيه غير مقبول «هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا برايش معيّن كرده نداشته باشد عملش مردود است».

و يا اينكه:

لا يقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته «خدا اعمال بندگان را بدون آنكه امام زمان خودشان را بشناسند نمى ‏پذيرد». [۱]

ایشان بعد از ذکر روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان نموده و می نویسد :‌

در عين حال در همان كتاب الحجة كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى ‏كند كه: من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم يعرفنا و لم ينكرنا كان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه عليه من طاعتنا، فان يمت على ضلالته يفعل اللّه ما يشاء

«هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه انكار كند كافر است و هر كه نه بشناسد و نه انكار كند «راه نايافته» است تا بازگردد به راه هدايت، اگر به همين حال بميرد از كسانى است كه كارش واگذار به خداست‏« مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».

محمد بن مسلم مى‏گويد: در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصير وارد شد و پرسيد: چه مى‏گويى درباره كسى كه در خدا شك كند؟

امام فرمود: - كافر است.

- چه مى‏گويى درباره كسى كه در رسول خدا شك كند؟ - كافر است.

در اين وقت امام به سوى زرارة توجه كرد و فرمود: «همانا چنين كسى آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد». [۲]


شهید مطهری آنگاه به ذکر روایتی دیگر از كافى که بیانگر اختلاف سه نفر از اصحاب امام صادق علیه السلام در مساله اشتراط یا عدم اشتراط اسلام به معرفت امام است می پردازد :

هاشم بن البريد (صاحب البريد) گفت: من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در يك جا گرد آمده بوديم؛ ابو الخطاب پرسيد عقيده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چيست؟ من گفتم: به عقيده من كافر است.


ابو الخطاب گفت : تا حجّت بر او تمام نشده كافر نيست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است. محمد بن مسلم گفت : سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مى‏شود؟! خير، غير عارف اگر جاحد نباشد كافر نيست.

به اين ترتيب ما سه نفر سه عقيده مخالف داشتيم.


موقع حج رسيد، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (عليه السلام) رسيدم.

جريان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم.

امام فرمود:

هنگامى ميان شما قضاوت مى‏كنم و به اين سؤال پاسخ مى‏دهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏گاه من و شما سه نفر همين امشب در منى نزديك جمره وسطى.


شب كه شد سه نفرى رفتيم. امام در حالى كه بالشى را به سينه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد: چه مى‏گوييد درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آيا آنها به وحدانيّت خدا شهادت نمى‏دهند؟

من گفتم: چرا.

- آيا به رسالت پيغمبر گواهى نمى‏دهند؟

- چرا.

- آيا آنها مانند شما امامت و ولايت را مى‏شناسند؟

- نه.

- پس تكليف آنها به عقيده شما چيست؟

- عقيده من اين است كه هر كس امام را نشناسد كافر است.

- سبحان اللّه! آيا مردم كوچه و بازار را نديده‏اى، سقّاها را نديده‏اى؟

- چرا، ديده و مى‏بينم.

- آيا اينها نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گيرند؟ حج نمى‏كنند؟ به وحدانيّت خدا و رسالت پيغمبر شهادت نمى‏دهند؟

- چرا.

- خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‏شناسند؟

- نه.

- پس وضع اينها چيست؟

- به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.

- سبحان اللّه! آيا وضع كعبه و طواف اين مردم را نمى‏بينى؟ هيچ نمى‏بينى كه اهل يمن چگونه به پرده‏ هاى كعبه مى ‏چسبند؟

- چرا.

- آيا اينها به توحيد و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آيا نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گيرند؟ حج نمى‏كنند؟

- چرا.

- خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‏شناسند؟

- نه.

- عقيده شما درباره اينها چيست؟

- به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.

- سبحان اللّه! اين عقيده، عقيده خوارج است.

امام آنگاه فرمود: حالا مايل هستيد كه حقيقت را بگويم؟

هاشم كه به قول مرحوم فيض، مى‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقيده او است، گفت: نه.


امام فرمود: بسيار بد است براى شما كه چيزى را كه از ما نشنيده‏ايد از پيش خود بگوييد.

هاشم بعدها به ديگران چنين گفت:

گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأييد مى‏كند و مى‏خواهد ما را به سخن او برگرداند. [۳]


همانگونه که در روایت مذکور می بینیم امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می داند .


شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد:‌

در «كافى» آخر «كتاب الايمان و الكفر» بابى دارد تحت عنوان: «با ايمان، هيچ عملى زيان نمى‏رساند و با كفر، هيچ عملى سود نمى‏بخشد.»

ولى رواياتى كه در ذيل اين عنوان آمده اين عنوان را تأييد نمى‏كند؛

از آن جمله‏ اين روايت است:

يعقوب بن شعيب گفت: 

از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم:

هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنين؟

قال: لا

«آيا جز مؤمنين كسى ديگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟

امام فرمود: نه».


شهید مطهری در تحلیل این روایت می فرماید:‌

مقصود اين روايت اين است كه خداوند تنها به مؤمنين وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏اى كه داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مى‏كند، ولى در غير مورد اهل ايمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد يا ندهد.


امام با اين بيان مى‏ خواهد بفهماند كه غير اهل ايمان از نظر اينكه خدا پاداش مى‏دهد يا نمى‏دهد در حكم مستضعفين و مرجون لامر اللّه مى‏باشند؛ بايد گفت كار اينها با خداست كه پاداش بدهد يا ندهد. [۴]


نتیجه

بطور کلی از مجموع مباحث مطرح شده در بررسی روایات چنین بدست می آید که :

حکم تکفیر منکران امامت معصوم تنها در صورتی با موازین شرع منطبق است که انکارشان از روی جحد و عناد باشد و در غیر اینصورت نمی توان حکم تکفیر را بر آنان مترتب نمود ؛

مضافا بر اینکه قاصران و مستضعفان فکری نیز از حکم مذکور- تکفیر – مستثنی هستند.

منابع

پانویس

  1. مجموعه آثار شهید مطهری(عدل الهی ) ج 1ص323-324
  2. همان ،ج 1ص324-325
  3. همان ، ج 1ص 325-326
  4. همان ، ج‏1، ص: 327-320