دعبل خزاعی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی « <div class="wikiInfo">جایگزین=دعبل خزاعی|بندانگشتی|دعبل خزاعی {...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الأنبیاء)' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)')
 
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شخصیت
| عنوان = دعبل بن علی خزایی
| تصویر = آرامگاه دعبل خزاعی.jpg
| نام = دعبل بن علی خزایی
| نام‌های دیگر =
| سال تولد =
| تاریخ تولد = 148 ق
| محل تولد =
| سال درگذشت =
| تاریخ درگذشت = 246 ق
| محل درگذشت =
| استادان =
| شاگردان =
| دین = اسلام
| مذهب =
| آثار =
| فعالیت‌ها = شاعر
| وبگاه =
}}


<div class="wikiInfo">[[پرونده:دعبل خزاعی.jpg|جایگزین=دعبل خزاعی|بندانگشتی|دعبل خزاعی]]
'''دِعْبِل بْن عَلی خُزاعی''' (۱۴۸ - ۲۴۶ ق) شاعر [[شیعه]] در قرن دوم و سوم هجری قمری است. او از اصحاب [[موسی بن جعفر (کاظم)]] (علیه‌السلام) و [[علی بن موسی (رضا)]] (علیه‌السلام) بود و محضر امام جواد (علیه‌السلام) را نیز درک کرده است. او در زمان حضور [[علی بن موسی (رضا)]] (علیه‌السلام) در مرو به حضور ایشان رسید. زمانی که به [[خراسان]] آمد، قصیده تائیه خود را سروده بود و گفته بود که نباید کسی پیش از [[علی بن موسی (رضا)]] (علیه‌السلام) آن را بشنود.
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
او در طعن بسیار تندزبان بود. همین امر باعث می‌شد تا همواره در حال گریز و سفر باشد. سرانجام طعن‌هایش بر خلفای عباسی باعث کشته‌ شدنش شد. از جمله کتاب‌های او «الواحدة فی مناقب العرب و مثالبها» و «طبقات الشعراء» است. دعبل از زمره راویان [[حدیث]] نیز به شمار می‌آید.
!نام
|دعبل
|-
|نام کامل
|دعبل بن علی خزایی
|-
|دین و مذهب
|اسلام
|-
|زاد روز
|۶۰ قمری
|-
|درگذشت
|126 قمری
|-
|}
</div>


دِعْبِل بْن عَلی خُزاعی (۱۴۸-۲۴۶ق) شاعر شیعه در قرن دوم و سوم هجری قمری است. او از اصحاب امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) بود و محضر امام جواد(ع) را نیز درک کرده است. او در زمان حضور امام رضا(ع) در مرو به حضور ایشان رسید. زمانی که به خراسان آمد، قصیده تائیه خود را سروده بود و گفته بود که نباید کسی پیش از امام رضا(ع) آن را بشنود.
= زندگی‌نامه=
او در طعن بسیار تندزبان بود. همین امر باعث می‌شد تا همواره در حال گریز و سفر باشد. سرانجام طعن‌هایش بر خلفای عباسی باعث کشته‌ شدنش شد. از جمله کتاب‌های او «الواحدة فی مناقب العرب و مثالبها» و «طبقات الشعراء» است. دعبل از زمره راویان حدیث نیز به شمار می‌آید.
دعبل بن علی بن رزین بن سلیمان بن تمیم بن نهشل بن خداش بن خالد بن عبد بن دعبل بن انس بن خزیمة بن سلامان بن اسلم بن حارثة بن عمرو بن عامر بن مزیقیا<ref>الأغانی ج۲۰ ص۱۳۱؛ به نقل دیوان دعبل الخزاعی، ص۴.</ref> (۱۴۸ - ۲۴۶ ق)
نام دعبل را محمد، حسن و عبدالرحمن ذکر کرده‌اند و کنیه‌اش ابوجعفر<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۷۹.</ref> یا ابوعلی است.
دایه دعبل، وی را از جهت شوخ‌طبعی‌ای که در او بود، دعبل لقب داد و مقصودش ذعبل بود و ذال تبدیل به دال شد<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۵.</ref> چنانکه در دیوان دعبل آمده، وی در سال ۱۴۸ق متولد شد، ولی ابن حجر در «لسان»، سال تولد وی را ۱۴۲ق ذکر می‌کند. وی اصالتاً کوفی است و گفته شده که از قرقیس بوده است. او ساکن بغداد بود<ref>دیوان دعبل الخزاعی، ص۵.</ref>
دعبل در سال ۲۴۶ یا ۲۴۷ ق/۸۶۱<ref>مابن معتز، طبقات شعراء المحدثین، ص۹۷.</ref> کشته شد و دلیل قتلش هجو خلفای عباسی بود. درباره مکان دفن او اختلاف است: شوش زویله و اهواز<ref>ر. ک: امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۴۸.</ref>.


زندگی
{{شعر}}{{ب|أ فاطم لو خلت الحسین مجدلا|و قد مات عطشانا بشط فرات}}{{شعر}}{{ب|إذا للطمت الخد فاطم عنده|و أجریت دمع العین فی الوجنات }}{{شعر}}{{ب|أ فاطم قومی یا ابنة الخیر و اندبی| نجوم سماوات بارض فلاة}}{{شعر}}{{ب|قبور بکوفان و اخری بطیبة|و اخری بفخ نالها صلواتی}}{{شعر}}{{ب|و اخری بأرض الجوز جان محل‌ها|و قبر بباخمری لدی الغربات}}{{شعر}}{{ب|و قبر ببغداد لنفس زکیة|تضمنها الرحمن فی الغرفات}}{{پایان شعر}}<ref>شبر، ادب الطف، ج۱، ص۲۹۷.</ref>.
دعبل بن علی بن رزین بن سلیمان بن تمیم بن نهشل بن خداش بن خالد بن عبد بن دعبل بن انس بن خزیمة بن سلامان بن اسلم بن حارثة بن عمرو بن عامر بن مزیقیا.[۱] (۱۴۸-۲۴۶ق)
نام دعبل را محمد، حسن و عبدالرحمن[۲] ذکر کرده‌اند و کنیه‌اش ابوجعفر،[۳] یا ابوعلی[۴] است.
دایه دعبل، وی را از جهت شوخ‌طبعی‌ای که در او بود، دعبل لقب داد و مقصودش ذعبل بود و ذال تبدیل به دال شد.[۵]
چنانکه در دیوان دعبل آمده، وی در سال ۱۴۸ق متولد شد، ولی ابن حجر در «لسان»، سال تولد وی را ۱۴۲ق ذکر می‌کند. وی اصالتاً کوفی است و گفته شده که از قرقیس بوده است. او ساکن بغداد بود.[۶]
دعبل در سال ۲۴۶[۷] یا ۲۴۷ ق/۸۶۱م[۸] کشته شد و دلیل قتلش هجو خلفای عباسی بود.[۹] [یادداشت ۱] درباره مکان دفن او اختلاف است: «سوس»(شوش)، زویله و اهواز.[۱۱]


أ فاطم لو خلت الحسین مجدلا و قد مات عطشانا بشط فرات
پدر دعبل، علی بن رزین، عمویش، عبدالله، و پسر عمویش، ابوجعفر محمد ابوشیص بن عبدالله، از شاعران بوده‌اند. مرزبانی در «معجم الشعراء» شرح حال پدر دعبل را آورده، و در «البیان و التبیین» و برخی کتب دیگر شرح حال پسر عمویش ذکر شده است. ابوالحسن علی (۱۷۲ - ۲۸۳ ق)، برادر دعبل نیز شاعر بوده و دیوان شعری حدود ۵۰ برگ داشته است. او در سال ۱۹۸ ق همراه دعبل به محضر امام رضا (علیه‌السلام) رسید و تا سال ۲۰۰ ق در آن جا ماند. رزین، برادر دیگر دعبل نیز شاعر بوده است. ابوالحسن علی، برادر دعبل و پسرش حسن (متولد ۲۵۷)، از راویان این خاندان‌اند. حسن از پدرش بسیار روایت کرده و اقامتگاهش واسط و عهده‌دار امور حسبی بوده و کتاب‌هایی به نام «تاریخ الائمة» و «النکاح» داشته است.
إذا للطمت الخد فاطم عنده و أجریت دمع العین فی الوجنات
==بدیل بن ورقاء==
أ فاطم قومی یا ابنة الخیر و اندبی نجوم سماوات بارض فلاة
دعبل، از خاندان رزین است. این خاندان محدثان و شاعرانی داشته است. پیامبر در روز فتح مکه لبخند به لب، در حق نیای بزرگ آنها، بدیل بن ورقاء، این چنین دعا کرد؛ خداوند جمالت و سیه‌مویت را بیافزاید و تو و فرزندانت را متمتع کند.
قبور بکوفان و اخری بطیبة و اخری بفخ نالها صلواتی
==عبدالله بن بدیل و برادرانش==
و اخری بأرض الجوز جان محلها و قبر بباخمری لدی الغربات
از بزرگان این خاندان، عبدالله بن بدیل و برادرانش، عبدالرحمن و محمد، فرستادگان پیامبر به یمن بوده‌اند. این سه تن و برادر دیگرشان عثمان، از لشگریان علی (علیه‌السلام) در صفین بوده‌اند. برادر دیگرشان، نافع، در زمان پیامبر شهید شد.
و قبر ببغداد لنفس زکیة تضمنها الرحمن فی الغرفات
معاویه در جنگ صفین پس از به شهادت رسیدن عبدالله گفت: گذشته از مردان خزاعه، اگر زنانشان هم می‌توانستند با من می‌جنگیدند. [[علی (علیه‌السلام)]] با شنیدن خبر شهادت عبدالله درباره او گفت: «خدایش رحمت کند! در زندگی‌اش به همراه ما با دشمنانمان جنگید و در مرگش نیز نسبت به ما خیرخواهی کرد».
شبر، ادب الطف، ج۱، ص۲۹۷
==فرزندان==
پدر دعبل، علی بن رزین، عمویش، عبدالله، و پسر عمویش، ابوجعفر محمد ابوشیص بن عبدالله، از شاعران بوده‌اند. مرزبانی در «معجم الشعراء» شرح حال پدر دعبل را آورده، و در «البیان و التبیین» و برخی کتب دیگر[۱۲] شرح حال پسر عمویش ذکر شده است. ابوالحسن علی (۱۷۲-۲۸۳ق)، برادر دعبل نیز شاعر بوده و دیوان شعری حدود ۵۰ برگ داشته است. او در سال ۱۹۸ق همراه دعبل به محضر امام رضا(ع) رسید و تا سال ۲۰۰ق در آن جا ماند. رزین، برادر دیگر دعبل نیز شاعر بوده است.[۱۳]
او دو فرزند به نام‌های عبدالله و حسین داشت که از حسین دیوانی بر جای مانده که در حدود ۲۰۰ برگ است<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۱۹.</ref>.
ابوالحسن علی، برادر دعبل و پسرش حسن (متولد ۲۵۷)، از راویان این خاندان‌اند. حسن از پدرش بسیار روایت کرده و اقامتگاهش واسط و عهده‌دار امور حسبی بوده و کتاب‌هایی به نام «تاریخ الائمة» و «النکاح» داشته است.[۱۴]
==خلقیات، سفرها و مناصب==
بدیل بن ورقاء
او شاعری تندزبان و بدهجو بود<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۷۸.</ref>.اما در مسافرت‌هایی که داشت گاهی دزدان و رهزنان او را می‌دیدند و آزارش نمی‌کردند، بلکه با او به خوردن و نوشیدن می‌نشستند و درباره‌اش نیکی می‌نمودند. او نیز هرگاه آنان را می‌دید سفره خوراک می‌گسترد و آنها را دعوت می‌کرد و غلامان خود ثقیف و شعف را که خواننده بودند صدا می‌کرد تا برایش بخوانند.
دعبل، از خاندان رزین است. این خاندان محدثان و شاعرانی داشته است. پیامبر(ص) در روز فتح مکه، لبخند به لب، در حق نیای بزرگ آن‌ها، بدیل بن ورقاء، این چنین دعا کرد؛ خداوند جمالت و سیه‌مویت را بیافزاید و تو و فرزندانت را متمتع کند.[۱۵]
عبدالله بن بدیل و برادرانش
از بزرگان این خاندان، عبدالله بن بدیل و برادرانش، عبدالرحمن و محمد، فرستادگان پیامبر به یمن بوده‌اند. این سه تن و برادر دیگرشان عثمان، از لشگریان علی(ع) در صفین بوده‌اند. برادر دیگرشان، نافع، در زمان پیامبر(ص) شهید شد.[۱۶]
معاویه در جنگ صفین پس از به شهادت رسیدن عبدالله گفت: گذشته از مردان خزاعه، اگر زنانشان هم می‌توانستند با من می‌جنگیدند.[۱۷]. علی(ع) با شنیدن خبر شهادت عبدالله درباره او گفت: «خدایش رحمت کند! در زندگی‌اش به همراه ما با دشمنانمان جنگید و در مرگش نیز نسبت به ما خیرخواهی کرد».[۱۸]
فرزندان
او دو فرزند به نام‌های عبدالله و حسین داشت که از حسین دیوانی بر جای مانده که در حدود ۲۰۰ برگ است.[۱۹]
خلقیات، سفرها و مناصب
او شاعری تندزبان و بدهجو بود[۲۰] اما در مسافرتهایی که داشت گاهی دزدان و رهزنان او را می‌دیدند و آزارش نمی‌کردند، بلکه با او به خوردن و نوشیدن می‌نشستند و درباره‌اش نیکی می‌نمودند. او نیز هرگاه آنان را می‌دید سفره خوراک می‌گسترد و آنها را دعوت می‌کرد و غلامان خود ثقیف و شعف را که خواننده بودند صدا می‌کرد تا برایش بخوانند.[۲۱]
او بیشتر در بغداد می‌زیست و از ترس معتصم که به هجوش پرداخته بود، مدتی از آن شهر بیرون رفت و دوباره برگشت و به گشت و گذار در آفاق پرداخت. به بصره و دمشق رفت و در زمان مطلب بن عبدالله بن مالک به مصر رفت و به دست او والی «أسوان» شد. ولی وقتی دید دعبل او را هجو کرده عزل‌اش کرد.
او بیشتر در بغداد می‌زیست و از ترس معتصم که به هجوش پرداخته بود، مدتی از آن شهر بیرون رفت و دوباره برگشت و به گشت و گذار در آفاق پرداخت. به بصره و دمشق رفت و در زمان مطلب بن عبدالله بن مالک به مصر رفت و به دست او والی «أسوان» شد. ولی وقتی دید دعبل او را هجو کرده عزل‌اش کرد.
دعبل، با برادرش رزین، سفری به حجاز کرد و با دیگر برادرش علی، به ری و خراسان رفت.[۲۲] او هنگام گذر از قم مدتی در آنجا می‌ماند و شیعیان آن جا هر سال، پنجاه‌هزار درهم بدو می‌دادند.[۲۳]
دعبل، با برادرش رزین، سفری به حجاز کرد و با دیگر برادرش علی، به ری و خراسان رفت. او هنگام گذر از قم مدتی در آنجا می‌ماند و شیعیان آن جا هر سال، پنجاه‌هزار درهم بدو می‌دادند<ref>ابن معتز، طبقات شعراء المحدثین، ص۲۹۸.</ref>.
هجویات
==هجویات==
عبدالحسین امینی، نویسنده کتاب الغدیر، نوشته: هجو سرایی و بدگویی تند و بسیار از جانب دعبل، مربوط به کسانی است که او آن‌ها را از دشمنان خاندان پیامبر(ص) و غصب کننده مقام آنان می‌دانسته و به این وسیله به خدا تقرب می‌جسته است.[۲۴]
[[عبدالحسین امینی]]، نویسنده کتاب [[الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب|الغدیر]]،  این‌گونه نوشته: هجو سرایی و بدگویی تند و بسیار از جانب دعبل، مربوط به کسانی است که او آنها را از دشمنان خاندان [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی‌الله علیه وآله وسلم)]] و غصب کننده مقام آنان می‌دانسته و به این وسیله به خدا تقرب می‌جسته است<ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۷.</ref>.
از جمله کسانی که دعبل به هجوشان پرداخته، این افراد هستند:
از جمله کسانی که دعبل به هجوشان پرداخته، این افراد هستند:  
مطلب بن عبدالله بن مالک، حاکم مصر
*مطلب بن عبدالله بن مالک، حاکم مصر؛
محمد بن عبدالملک بن زیات[۲۵]
*محمد بن عبدالملک بن زیات؛
ابراهیم بن مهدی[۲۶]
*ابراهیم بن مهدی؛
مأمون، خلیفه عباسی به ویژه در قصیده رائیه‌ای که دعبل بعد از شهادتامام رضا(ع) سرود.[۲۷]
*مأمون، خلیفه عباسی به ویژه در قصیده رائیه‌ای که دعبل بعد از شهادت امام رضا (علیه‌السلام) سرود؛
میمون بن هارون[۲۸]
*میمون بن هارون؛
• ابوعباد[۲۹]
*ابوعباد؛
• معتصم[۳۰]
*معتصم؛
• متوکل[۳۱]
*متوکل؛
دینار بن عبدالله[۳۲]
*دینار بن عبدالله؛
یحیی بن عبدالله[۳۳]
* یحیی بن عبدالله؛
حسن بن سهل[۳۴]
*حسن بن سهل؛
سهل بن رجاء و پدرش[۳۵]
*سهل بن رجاء و پدرش؛
طاهریان، امیران خراسان و سیستان[۳۶]
*طاهریان، امیران خراسان و سیستان.
راویان شعر از دعبل
==راویان شعر از دعبل==
راویان شعر از جانب دعبل عبارتند از
راویان شعر از جانب دعبل عبارتند از  
محمد بن زید
*محمد بن زید
حمدوی شاعر
* حمدوی شاعر
محمد بن قاسم مهرویه[۳۷]
*محمد بن قاسم <ref>مهرویهامینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۹.</ref>.
نقل حدیث
دعبل از اصحاب امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) بوده[۳۸] و محضر امام جواد(ع) را نیز درک کرده است.[۳۹]
اساتید و شیوخ او
برخی کسانی که دعبل از آن‌ها روایت کرده:[۴۰]
• حافظ شعبه بن حجاج (متوفی ۱۶۰)
• حافظ سفیان ثوری (متوفی ۱۶۱)
• مالک بن انس، پیشوای مالکیان (متوفی ۱۷۹)
• ابوسعید سالم بن بصری (متوفی پس از ۲۰۰)
• ابوعبدالله محمد بن عمرو واقدی(متوفی ۲۰۷)
• مامون، خلیفه عباسی (متوفی ۲۱۸)
• ابوالفضل عبدالله بن سعد زهری بغدادی (متوفی ۲۶۰)
• محمد بن سلامه
• سعید بن سفیان اسملی مدنی
• محمد بن اسماعیل
• مجاشع بن عمر
• موسی بن سهل راسبی
راویان حدیث از او
برخی کسانی که از دعبل نقل حدیث کرده‌اند:[۴۱]
• ابوالحسن علی، برادر دعبل
• موسی بن حماد یزیدی
• ابوالصلت هروی (متوفی ۲۳۶)
• هارون بن عبدالله مهلبی (در امالی و عیون)
• علی بن حکیم (در اصول کافی)
• عبدالله بن سعید اشقری (اغانی و غیرآن)
• موسی بن عیسی مروزی
• ابن منادی، احمد بن ا بی‌داود(متوفی ۲۷۲) (تاریخ ابن عساکر)
• محمد بن موسی بریری (تاریخ ابن عساکر)
تائیه دعبل
نوشتار اصلی: تائیه دعبل
قصیده تائیه، مشهورترین قصیده دعبل است که درباره تاریخ اهل بیت پیامبر(ص) و ستمهایی است که بر آنها رفته است. وی این قصیده را برای نخستین بار برای امام رضا(ع) خواند.[۴۲]
پانویس
1. پرش به بالا↑ الأغانی ج۲۰ ص۱۳۱؛ به نقل دیوان دعبل الخزاعی، ص۴.
2. پرش به بالا↑ نک:خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۷۹
3. پرش به بالا↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۷۹
4. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۴
5. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۵
6. پرش به بالا↑ دیوان دعبل الخزاعی، ص۵.
7. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۴۷
8. پرش به بالا↑ ابن معتز، طبقات شعراء المحدثین، ص۹۷
9. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۴۷
10. پرش به بالا↑ لغت‌نامه دهخدا؛ ج۹، سوس
11. پرش به بالا↑ نک:امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۴۸
12. پرش به بالا↑ الشعر و الشعراء، الاغانی، وفیات الاعیان، طبقات ابن معتز و...
13. پرش به بالا↑ نک: امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۴-۵۲۳
14. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۴
15. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۱۹
16. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۱۹
17. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۱
18. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۲
19. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۴۹
20. پرش به بالا↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۷۸
21. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۵
22. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۵
23. پرش به بالا↑ ابن معتز، طبقات شعراء المحدثین، ص۲۹۸
24. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۷
25. پرش به بالا↑ نک: امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۸-۵۲۶
26. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۵
27. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۶
28. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۶
29. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۷
30. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۸-۵۳۷
31. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۸
32. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۹
33. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۹
34. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۴۰-۵۳۹
35. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۴۰-۵۳۹
36. پرش به بالا↑ مسعودی، التنبیه، ۱۹۴۸م، ص۳۴۸.
37. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۹
38. پرش به بالا↑ نک: ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص۱۵۱
39. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۱
40. پرش به بالا↑ نک:امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۲-۵۳۱
41. پرش به بالا↑ نک:امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۳
42. پرش به بالا↑ نک: امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۱۷-۵۰۳
1. پرش به بالا↑ علامه امینی، در جلد دوم الغدیر درباره کشته شدن او نوشته:
او ۹۷ سال و چند ماه عمر کرده است. آورده‌اند که او مالک بن طوق را به اشعاری هجو کرد و چون هجویه‌اش به مالک رسید وی را طلبید و شاعر گریخت و به بصره که اسحاق بن عباس عباسی فرماندارش بود آمد. اسحاق نیز از هجویه دعبل درباره نزار آگاهی داشت و چون شاعر به شهر درآمد، کسی را به دستگیری وی گماشت و نطع و شمشیر خواست تا گردن دعبل را بزند. دعبل در انکار آن قصیده سوگند به طلاق می‌خورد و به هر قسمی که او را از کشته شدن می‌رهاند، متوسل می‌شد و آن چکامه را ساخته و پرداخته دشمنانش می‌دانست، که به قصد کشته شدن او گفته و به وی نسبت داده‌اند. اسحاق چوبدستی خواست و با آن دعبل را تا می‌توانست زد و او را به کارهای تحقیر آمیزی وادار نمود. او بعد از این کار دعبل را رها کرد و دعبل به اهواز گریخت. مالک، ده هزار درهم به مردی داد تا او را ناآگاهانه بکشد. آن مرد او را در روستایی از نواحی سوس‌(شوش)[۱۰] پیدا کرد و بعد از نماز عشاء با چوبدستی که سرش زهرآگین بود به پشت پای دعبل زد و فردای آن روز دعبل از دنیا رفت.
منابع
• ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، تصحیح: محمد صادق بحر العلوم، المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، بی‌تا.
• ابن معتز، عبد الله بن محمد، طبقات شعراء المحدثین، تحقیق: عمر فاروق طباع،‌دار الارقم بن ابی الارقم، بیروت، بی‌تا.
• امینی، عبدالحسین، الغدیر، ترجمه محمدتقی واحدی، علی شیخ الاسلامی، ویرایش: علیرضا میرزا محمد، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۹۱.
• جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، قم: انصاریان، ۱۳۷۶.
• خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، أو، مدینة السلام، دراسة و تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا،‌ دار الکتب العلمیه، بیروت، بی‌تا.
• دیوان دعبل الخزاعی، شرحه وضبطه وقدم له ضیاء حسین الأعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، الطبعة الأولی، ۱۴۱۷ه/۱۹۹۷.
• شبر، جواد، أدب الطف، أو، شعراء الحسین علیه‌السلام من القرن الأول الهجری حتی القرن الرابع عشر،‌ دار المرتضی، بیروت.
• مسعودی، التنبیه، لیدن، چاپ دخویه، ۱۹۴۸م.


=نقل حدیث =
دعبل از اصحاب امام کاظم (علیه‌السلام) و امام رضا (علیه‌السلام) بوده و محضر امام جواد (علیه‌السلام) را نیز درک کرده است <ref>امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۱.</ref>.
=استادان=
برخی کسانی که دعبل از آنها روایت کرده:
* حافظ شعبه بن حجاج (متوفی ۱۶۰)
*حافظ سفیان ثوری (متوفی ۱۶۱)
*مالک بن انس، پیشوای مالکیان (متوفی ۱۷۹)
*ابوسعید سالم بن بصری (متوفی پس از ۲۰۰)
*ابوعبدالله محمد بن عمرو واقدی(متوفی ۲۰۷)
*مامون، خلیفه عباسی (متوفی ۲۱۸)
*ابوالفضل عبدالله بن سعد زهری بغدادی (متوفی ۲۶۰)
*محمد بن سلامه
*سعید بن سفیان اسملی مدنی
*محمد بن اسماعیل
*مجاشع بن عمر
* موسی بن سهل راسبی.
=راویان حدیث از او=
برخی کسانی که از دعبل نقل حدیث کرده‌اند:
*ابوالحسن علی، برادر دعبل؛
*موسی بن حماد یزیدی؛
*ابوالصلت هروی (متوفی ۲۳۶)؛
* هارون بن عبدالله مهلبی (در امالی و عیون)؛
*علی بن حکیم (در اصول کافی)؛
*عبدالله بن سعید اشقری (اغانی و غیر آن)؛
*موسی بن عیسی مروزی؛
*ابن منادی، احمد بن ا بی‌داود(متوفی ۲۷۲) (تاریخ ابن عساکر)؛
*محمد بن موسی بریری (تاریخ ابن عساکر).


==تائیه دعبل==
قصیده تائیه، مشهورترین قصیده دعبل است که درباره تاریخ اهل بیت پیامبر و ستم‌هایی است که بر آنها رفته است. وی این قصیده را برای نخستین بار برای امام رضا (علیه‌السلام) خواند.


=پانویس=
علامه امینی، در جلد دوم الغدیر درباره کشته شدن او نوشته:
او ۹۷ سال و چند ماه عمر کرده است. آورده‌اند که او مالک بن طوق را به اشعاری هجو کرد و چون هجویه‌اش به مالک رسید وی را طلبید و شاعر گریخت و به بصره که اسحاق بن عباس عباسی فرماندارش بود آمد. اسحاق نیز از هجویه دعبل درباره نزار آگاهی داشت و چون شاعر به شهر درآمد، کسی را به دستگیری وی گماشت و نطع و شمشیر خواست تا گردن دعبل را بزند. دعبل در انکار آن قصیده سوگند به طلاق می‌خورد و به هر قسمی که او را از کشته شدن می‌رهاند، متوسل می‌شد و آن چکامه را ساخته و پرداخته دشمنانش می‌دانست، که به قصد کشته شدن او گفته و به وی نسبت داده‌اند. اسحاق چوبدستی خواست و با آن دعبل را تا می‌توانست زد و او را به کارهای تحقیر‌آمیزی وادار نمود. او بعد از این کار دعبل را رها کرد و دعبل به اهواز گریخت. مالک، ده هزار درهم به مردی داد تا او را ناآگاهانه بکشد. آن مرد او را در روستایی از نواحی (شوش) پیدا کرد و بعد از نماز عشاء با چوبدستی که سرش زهرآگین بود به پشت پای دعبل زد و فردای آن روز دعبل از دنیا رفت.


[[رده:شاعر]]
== پانویس ==
{{پانویس}}


<references />
==منابع==
#ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، تصحیح: محمد صادق بحر العلوم، المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، بی‌تا.
#ابن معتز، عبدالله بن محمد، طبقات شعراء المحدثین، تحقیق: عمر فاروق طباع، ‌دار الارقم بن ابی الارقم، بیروت، بی‌تا.
#امینی، عبدالحسین، الغدیر، ترجمه محمدتقی واحدی، علی شیخ الاسلامی، ویرایش: علیرضا میرزا محمد، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۹۱.
#جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم‌السلام)، قم: انصاریان، ۱۳۷۶.
#خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، أو، مدینة السلام، دراسة و تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، ‌ دار الکتب العلمیه، بیروت، بی‌تا.
#دیوان دعبل الخزاعی، شرحه وضبطه وقدم له ضیاء حسین الأعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، الطبعة الأولی، ۱۴۱۷ه/۱۹۹۷.
#شبر، جواد، أدب الطف، أو، شعراء الحسین علیه‌السلام من القرن الأول الهجری حتی القرن الرابع عشر، ‌ دار المرتضی، بیروت.
#مسعودی، التنبیه، لیدن، چاپ دخویه، ۱۹۴۸ م.
 
[[رده:شاعران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۱۵

دعبل بن علی خزایی
آرامگاه دعبل خزاعی.jpg
نام کاملدعبل بن علی خزایی
اطلاعات شخصی
روز تولد148 ق
روز درگذشت246 ق
دیناسلام
فعالیت‌هاشاعر

دِعْبِل بْن عَلی خُزاعی (۱۴۸ - ۲۴۶ ق) شاعر شیعه در قرن دوم و سوم هجری قمری است. او از اصحاب موسی بن جعفر (کاظم) (علیه‌السلام) و علی بن موسی (رضا) (علیه‌السلام) بود و محضر امام جواد (علیه‌السلام) را نیز درک کرده است. او در زمان حضور علی بن موسی (رضا) (علیه‌السلام) در مرو به حضور ایشان رسید. زمانی که به خراسان آمد، قصیده تائیه خود را سروده بود و گفته بود که نباید کسی پیش از علی بن موسی (رضا) (علیه‌السلام) آن را بشنود. او در طعن بسیار تندزبان بود. همین امر باعث می‌شد تا همواره در حال گریز و سفر باشد. سرانجام طعن‌هایش بر خلفای عباسی باعث کشته‌ شدنش شد. از جمله کتاب‌های او «الواحدة فی مناقب العرب و مثالبها» و «طبقات الشعراء» است. دعبل از زمره راویان حدیث نیز به شمار می‌آید.

زندگی‌نامه

دعبل بن علی بن رزین بن سلیمان بن تمیم بن نهشل بن خداش بن خالد بن عبد بن دعبل بن انس بن خزیمة بن سلامان بن اسلم بن حارثة بن عمرو بن عامر بن مزیقیا[۱] (۱۴۸ - ۲۴۶ ق) نام دعبل را محمد، حسن و عبدالرحمن ذکر کرده‌اند و کنیه‌اش ابوجعفر[۲] یا ابوعلی است. دایه دعبل، وی را از جهت شوخ‌طبعی‌ای که در او بود، دعبل لقب داد و مقصودش ذعبل بود و ذال تبدیل به دال شد[۳] چنانکه در دیوان دعبل آمده، وی در سال ۱۴۸ق متولد شد، ولی ابن حجر در «لسان»، سال تولد وی را ۱۴۲ق ذکر می‌کند. وی اصالتاً کوفی است و گفته شده که از قرقیس بوده است. او ساکن بغداد بود[۴] دعبل در سال ۲۴۶ یا ۲۴۷ ق/۸۶۱[۵] کشته شد و دلیل قتلش هجو خلفای عباسی بود. درباره مکان دفن او اختلاف است: شوش زویله و اهواز[۶].

أ فاطم لو خلت الحسین مجدلاو قد مات عطشانا بشط فرات
إذا للطمت الخد فاطم عندهو أجریت دمع العین فی الوجنات
أ فاطم قومی یا ابنة الخیر و اندبی نجوم سماوات بارض فلاة
قبور بکوفان و اخری بطیبةو اخری بفخ نالها صلواتی
و اخری بأرض الجوز جان محل‌هاو قبر بباخمری لدی الغربات
و قبر ببغداد لنفس زکیةتضمنها الرحمن فی الغرفات

[۷].

پدر دعبل، علی بن رزین، عمویش، عبدالله، و پسر عمویش، ابوجعفر محمد ابوشیص بن عبدالله، از شاعران بوده‌اند. مرزبانی در «معجم الشعراء» شرح حال پدر دعبل را آورده، و در «البیان و التبیین» و برخی کتب دیگر شرح حال پسر عمویش ذکر شده است. ابوالحسن علی (۱۷۲ - ۲۸۳ ق)، برادر دعبل نیز شاعر بوده و دیوان شعری حدود ۵۰ برگ داشته است. او در سال ۱۹۸ ق همراه دعبل به محضر امام رضا (علیه‌السلام) رسید و تا سال ۲۰۰ ق در آن جا ماند. رزین، برادر دیگر دعبل نیز شاعر بوده است. ابوالحسن علی، برادر دعبل و پسرش حسن (متولد ۲۵۷)، از راویان این خاندان‌اند. حسن از پدرش بسیار روایت کرده و اقامتگاهش واسط و عهده‌دار امور حسبی بوده و کتاب‌هایی به نام «تاریخ الائمة» و «النکاح» داشته است.

بدیل بن ورقاء

دعبل، از خاندان رزین است. این خاندان محدثان و شاعرانی داشته است. پیامبر در روز فتح مکه لبخند به لب، در حق نیای بزرگ آنها، بدیل بن ورقاء، این چنین دعا کرد؛ خداوند جمالت و سیه‌مویت را بیافزاید و تو و فرزندانت را متمتع کند.

عبدالله بن بدیل و برادرانش

از بزرگان این خاندان، عبدالله بن بدیل و برادرانش، عبدالرحمن و محمد، فرستادگان پیامبر به یمن بوده‌اند. این سه تن و برادر دیگرشان عثمان، از لشگریان علی (علیه‌السلام) در صفین بوده‌اند. برادر دیگرشان، نافع، در زمان پیامبر شهید شد. معاویه در جنگ صفین پس از به شهادت رسیدن عبدالله گفت: گذشته از مردان خزاعه، اگر زنانشان هم می‌توانستند با من می‌جنگیدند. علی (علیه‌السلام) با شنیدن خبر شهادت عبدالله درباره او گفت: «خدایش رحمت کند! در زندگی‌اش به همراه ما با دشمنانمان جنگید و در مرگش نیز نسبت به ما خیرخواهی کرد».

فرزندان

او دو فرزند به نام‌های عبدالله و حسین داشت که از حسین دیوانی بر جای مانده که در حدود ۲۰۰ برگ است[۸].

خلقیات، سفرها و مناصب

او شاعری تندزبان و بدهجو بود[۹].اما در مسافرت‌هایی که داشت گاهی دزدان و رهزنان او را می‌دیدند و آزارش نمی‌کردند، بلکه با او به خوردن و نوشیدن می‌نشستند و درباره‌اش نیکی می‌نمودند. او نیز هرگاه آنان را می‌دید سفره خوراک می‌گسترد و آنها را دعوت می‌کرد و غلامان خود ثقیف و شعف را که خواننده بودند صدا می‌کرد تا برایش بخوانند. او بیشتر در بغداد می‌زیست و از ترس معتصم که به هجوش پرداخته بود، مدتی از آن شهر بیرون رفت و دوباره برگشت و به گشت و گذار در آفاق پرداخت. به بصره و دمشق رفت و در زمان مطلب بن عبدالله بن مالک به مصر رفت و به دست او والی «أسوان» شد. ولی وقتی دید دعبل او را هجو کرده عزل‌اش کرد. دعبل، با برادرش رزین، سفری به حجاز کرد و با دیگر برادرش علی، به ری و خراسان رفت. او هنگام گذر از قم مدتی در آنجا می‌ماند و شیعیان آن جا هر سال، پنجاه‌هزار درهم بدو می‌دادند[۱۰].

هجویات

عبدالحسین امینی، نویسنده کتاب الغدیر، این‌گونه نوشته: هجو سرایی و بدگویی تند و بسیار از جانب دعبل، مربوط به کسانی است که او آنها را از دشمنان خاندان پیامبر (صلی‌الله علیه وآله وسلم) و غصب کننده مقام آنان می‌دانسته و به این وسیله به خدا تقرب می‌جسته است[۱۱]. از جمله کسانی که دعبل به هجوشان پرداخته، این افراد هستند:

  • مطلب بن عبدالله بن مالک، حاکم مصر؛
  • محمد بن عبدالملک بن زیات؛
  • ابراهیم بن مهدی؛
  • مأمون، خلیفه عباسی به ویژه در قصیده رائیه‌ای که دعبل بعد از شهادت امام رضا (علیه‌السلام) سرود؛
  • میمون بن هارون؛
  • ابوعباد؛
  • معتصم؛
  • متوکل؛
  • دینار بن عبدالله؛
  • یحیی بن عبدالله؛
  • حسن بن سهل؛
  • سهل بن رجاء و پدرش؛
  • طاهریان، امیران خراسان و سیستان.

راویان شعر از دعبل

راویان شعر از جانب دعبل عبارتند از

  • محمد بن زید
  • حمدوی شاعر
  • محمد بن قاسم [۱۲].

نقل حدیث

دعبل از اصحاب امام کاظم (علیه‌السلام) و امام رضا (علیه‌السلام) بوده و محضر امام جواد (علیه‌السلام) را نیز درک کرده است [۱۳].

استادان

برخی کسانی که دعبل از آنها روایت کرده:

  • حافظ شعبه بن حجاج (متوفی ۱۶۰)
  • حافظ سفیان ثوری (متوفی ۱۶۱)
  • مالک بن انس، پیشوای مالکیان (متوفی ۱۷۹)
  • ابوسعید سالم بن بصری (متوفی پس از ۲۰۰)
  • ابوعبدالله محمد بن عمرو واقدی(متوفی ۲۰۷)
  • مامون، خلیفه عباسی (متوفی ۲۱۸)
  • ابوالفضل عبدالله بن سعد زهری بغدادی (متوفی ۲۶۰)
  • محمد بن سلامه
  • سعید بن سفیان اسملی مدنی
  • محمد بن اسماعیل
  • مجاشع بن عمر
  • موسی بن سهل راسبی.

راویان حدیث از او

برخی کسانی که از دعبل نقل حدیث کرده‌اند:

  • ابوالحسن علی، برادر دعبل؛
  • موسی بن حماد یزیدی؛
  • ابوالصلت هروی (متوفی ۲۳۶)؛
  • هارون بن عبدالله مهلبی (در امالی و عیون)؛
  • علی بن حکیم (در اصول کافی)؛
  • عبدالله بن سعید اشقری (اغانی و غیر آن)؛
  • موسی بن عیسی مروزی؛
  • ابن منادی، احمد بن ا بی‌داود(متوفی ۲۷۲) (تاریخ ابن عساکر)؛
  • محمد بن موسی بریری (تاریخ ابن عساکر).

تائیه دعبل

قصیده تائیه، مشهورترین قصیده دعبل است که درباره تاریخ اهل بیت پیامبر و ستم‌هایی است که بر آنها رفته است. وی این قصیده را برای نخستین بار برای امام رضا (علیه‌السلام) خواند.

علامه امینی، در جلد دوم الغدیر درباره کشته شدن او نوشته: او ۹۷ سال و چند ماه عمر کرده است. آورده‌اند که او مالک بن طوق را به اشعاری هجو کرد و چون هجویه‌اش به مالک رسید وی را طلبید و شاعر گریخت و به بصره که اسحاق بن عباس عباسی فرماندارش بود آمد. اسحاق نیز از هجویه دعبل درباره نزار آگاهی داشت و چون شاعر به شهر درآمد، کسی را به دستگیری وی گماشت و نطع و شمشیر خواست تا گردن دعبل را بزند. دعبل در انکار آن قصیده سوگند به طلاق می‌خورد و به هر قسمی که او را از کشته شدن می‌رهاند، متوسل می‌شد و آن چکامه را ساخته و پرداخته دشمنانش می‌دانست، که به قصد کشته شدن او گفته و به وی نسبت داده‌اند. اسحاق چوبدستی خواست و با آن دعبل را تا می‌توانست زد و او را به کارهای تحقیر‌آمیزی وادار نمود. او بعد از این کار دعبل را رها کرد و دعبل به اهواز گریخت. مالک، ده هزار درهم به مردی داد تا او را ناآگاهانه بکشد. آن مرد او را در روستایی از نواحی (شوش) پیدا کرد و بعد از نماز عشاء با چوبدستی که سرش زهرآگین بود به پشت پای دعبل زد و فردای آن روز دعبل از دنیا رفت.

پانویس

  1. الأغانی ج۲۰ ص۱۳۱؛ به نقل دیوان دعبل الخزاعی، ص۴.
  2. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۷۹.
  3. امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۵.
  4. دیوان دعبل الخزاعی، ص۵.
  5. مابن معتز، طبقات شعراء المحدثین، ص۹۷.
  6. ر. ک: امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۴۸.
  7. شبر، ادب الطف، ج۱، ص۲۹۷.
  8. امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۱۹.
  9. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۷۸.
  10. ابن معتز، طبقات شعراء المحدثین، ص۲۹۸.
  11. امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۷.
  12. مهرویهامینی، الغدیر، ج۲، ص۵۲۹.
  13. امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۳۱.

منابع

  1. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، تصحیح: محمد صادق بحر العلوم، المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، بی‌تا.
  2. ابن معتز، عبدالله بن محمد، طبقات شعراء المحدثین، تحقیق: عمر فاروق طباع، ‌دار الارقم بن ابی الارقم، بیروت، بی‌تا.
  3. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ترجمه محمدتقی واحدی، علی شیخ الاسلامی، ویرایش: علیرضا میرزا محمد، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۹۱.
  4. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم‌السلام)، قم: انصاریان، ۱۳۷۶.
  5. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، أو، مدینة السلام، دراسة و تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، ‌ دار الکتب العلمیه، بیروت، بی‌تا.
  6. دیوان دعبل الخزاعی، شرحه وضبطه وقدم له ضیاء حسین الأعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، الطبعة الأولی، ۱۴۱۷ه/۱۹۹۷.
  7. شبر، جواد، أدب الطف، أو، شعراء الحسین علیه‌السلام من القرن الأول الهجری حتی القرن الرابع عشر، ‌ دار المرتضی، بیروت.
  8. مسعودی، التنبیه، لیدن، چاپ دخویه، ۱۹۴۸ م.