حجر بن عدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'ه‌ی' به 'ه')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:حجر بن عدی.jpg |جایگزین=حجر بن عدی]]
{{جعبه اطلاعات شخصیت
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
| عنوان = حُجْر بن عَدِی
!نام
| تصویر = حجر بن عدی.jpg
!حُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی
| نام = حُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی
|-
| نام‌های دیگر = {{فهرست جعبه افقی |حجر خیر|حجر بن ادبر }}
|القاب و سایر نام‌ها
| سال تولد =
|حجر خیر حجر بن ادبر
| تاریخ تولد =
|-
| محل تولد =
|درگذشت
| سال درگذشت =
|سال ۵۱ق یا۵۲ یا ۵۳ق • مرج عذراء
| تاریخ درگذشت = سال ۵۱ق یا۵۲ یا ۵۳ ق
|-
| محل درگذشت = مرج عذراء
|[[دین]] و [[مذهب]]
| استادان =
|[[اسلام]] [[تشیع]]
| شاگردان =
|-
| دین = [[اسلام]]
|فعالیت‌ها
| مذهب = [[تشیع]]
|شرکت در فتوحات اسلامی • [[جنگ جمل]] [[جنگ صفین]] [[جنگ نهروان]] • اعتراض به صلح [[امام حسن علیه السلام]]
| آثار =
|-
| فعالیت‌ها =
|}
| وبگاه =
</div>
}}
'''حُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی''' کنیه‌اش ابوعبدالرحمن، معروف به حجرالخیر، صحابی [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] و از یاران خاص و [[شیعیان]] [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] و از بزرگان و فضلای [[کوفه]] می‌باشد. در [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] از فرماندهان سپاه آن حضرت به شمار می‌رفت. «حجر» به دفاع از [[علی بن ابی طالب|امیرالمومنین (علیه‌السلام)]] و انتقاد از [[معاویه]] می‌پرداخت، که سرانجام به دستور او در منطقه مرج عذراء به همراه تعدادی از یارانش به [[شهادت]] رسید.


'''حُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی''' کنیه‌اش ابوعبدالرحمن، معروف به حجرالخیر، صحابی [[محمد (ص) خاتم الانبیاء|حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] و از یاران خاص و [[شیعیان]] [[علی بن ابی طالب|حضرت علی علیه السلام]] و از بزرگان و فضلای [[کوفه]] می‌باشد. در [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] از فرماندهان سپاه آن حضرت به شمار می‌رفت. «حجر» به دفاع از [[امیرالمومنین علی (ع)|امیرالمومنین علیه السلام]] و انتقاد از [[معاویه]] می‌پرداخت، که سرانجام به دستور او در منطقه مرج عذراء به همراه تعدادی از یارانش به [[شهادت]] رسید.  
== حُجر بن عَدی کیست ==
نام و نسب او ابو‌عبدالرحمن حجر بن عدی الأدبر<ref>در اسد الغابه آمده است: در جنگی بر یکی از اعضای او شمشیری اصابت کرده و او را مجروح ساخت. از این رو وی را به این لقب ملقب کردند. اسد الغابه، ابن اثیر 1: 461؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 329؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207، اعیان الشیعه، امین عاملی:4: 57.</ref> معاویه بن کنده<ref>. ابن سعد در طبقات چنین آورده: «مرتع بن معاویه بن کندی»؛ ابن عساکر گوید: نسب او به کهلان بن سبا می‌رسد. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207.</ref> الکندی الکوفی معروف به حجر الخیر است<ref>. اسد الغابه، ابن اثیر، 1: 461؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 329؛ الاصابه، ابن حجر عسقلانی 2: 32؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 468؛ اعیان الشیعه، امین عاملی 4: 750. اصل این قبیله از قبایل یمنی می‌باشند و بنا به دلائل تاریخی که مجال ذکرش نیست به سرزمین عراق کوچ کرده و در آنجا سکنی گزیدند.</ref>.


=حُجر بن عَدی کیست=
وی پیش از اسلام در قبیله کنده چشم به جهان گشود و به همراه برادرش هانی بن عدی به محضر [[رسول گرامی اسلام(ص)|رسول گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] شرفیاب و مسلمان شدند. از تولد و زمان اسلام آوردن این صحابی بزرگوار در کتاب‌های تاریخ و سیره مطلبی ذکر نشده است<ref>ابن سعد می‌نویسد: وفد کنده: عن الزهری قال: قدم الأشعث بن قیس علی رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فی بضعه عشر راکبا من کنده فدخلوا علی النبی(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) ..... الطبقات الکبری، 1: 328. شاید وی نیز جزء همین گروه بوده باشد.</ref>.


نام و نسب او ابو عبدالرحمن حجر بن عدی الأدبر<ref>در اسد الغابه آمده است: در جنگی بر یکی از اعضای او شمشیری اصابت کرده و او را مجروح ساخت. از این رو وی را به این لقب ملقب کردند. اسد الغابه، ابن اثیر 1: 461؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 329؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207، اعیان الشیعه، امین عاملی:4: 57.</ref> معاویه بن کنده<ref>. ابن سعد در طبقات چنین آورده: «مرتع بن معاویه بن کندی»؛ ابن عساکر گوید: نسب او به کهلان بن سبا می‌رسد. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207.</ref> الکندی الکوفی معروف به حجر الخیر است<ref>. اسد الغابه، ابن اثیر، 1: 461؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 329؛ الاصابه، ابن حجر عسقلانی 2: 32؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 468؛ اعیان الشیعه، امین عاملی 4: 750. اصل این قبیله از قبایل یمنی می‌باشند و بنا به دلائل تاریخی که مجال ذکرش نیست به سرزمین عراق کوچ کرده و در آنجا سکنی گزیدند.</ref>.
حجر بن عدی کندی یکی از شخصیت‌های برجسته جهان اسلام و از دوستداران ویژه خاندان پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) بود، در کتاب‌های تاریخی و سیره أوصافی برای وی نقل کرده‌اند که نشان از عظمت و بزرگی این صحابی جلیل‌القدر دارد. او زاهدی پرهیزگار و عابدی مجاهد بود که حکایت [[نماز]] هزار رکعتِ شبانه روزیِ وی میان سیره‌نویسان و مورخان مشهور است<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 121 و سفینه البحار، محدث قمی 1: 545.</ref>. ابن‌عبدالبر می‌­نویسد: حجر بن عدی با کمی سنش از بزرگان و فضلای [[اصحاب]] رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به شمار می‌آمد<ref>الاستیعاب: ابن عبدالبر 1: 329 و اسد الغابه، ابن اثیر 1: 461.</ref>. در اسد‌الغابه نوشته است، حجر بن عدی 2500 درهم عطا می‌گرفت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر 1: 462.</ref>. [[فضل بن شاذان]] وی را از رؤسای زهاد می‌داند<ref>رجال الکشی، کشی :69.</ref>. او را جزء ابدال به شمار آورده‌اند<ref> رجال الطوسی، شیخ طوسی: 60؛ اعیان الشیعه، امین عاملی 4: 570؛ سفینه البحار، محدث قمی 1: 545 و قاموس الرجال، شوشتری 3: 122.</ref>.


وی پیش از اسلام در قبیله ی کنده چشم به جهان گشود و به همراه برادرش هانی بن عدی به محضر [[رسول گرامی اسلام(ص)|رسول گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] شرفیاب و مسلمان شدند. از تولد و زمان اسلام آوردن این صحابی بزرگوار در کتاب‌های تاریخ و سیره مطلبی ذکر نشده است<ref>ابن سعد می‌نویسد: وفد کنده: عن الزهری قال: قدم الأشعث بن قیس علی رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فی بضعه عشر راکبا من کنده فدخلوا علی النبی(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) ..... الطبقات الکبری، 1: 328. شاید وی نیز جزء همین گروه بوده باشد.</ref>.
در [[جنگ جمل]] همراه امام علی (علیه‌السلام) بود و در [[جنگ صفین]] بر طایفه­ کنده امیر و در [[نهروان]] فرماندهی سمت راست لشکر امام علی (علیه‌السلام) را بر عهده داشت، وی دارای مقامی بسیار ارجمند و مردی شجاع و دلیر بود، به ویژه این‌که در راه [[دین]] هرگونه رنج و اذیت و مصیبتی را بر خود هموار می­‌کرد و از هیچ خطر و ملامتی در این راه نمی­‌هراسید و عاقبت در سال 51 هجری به دستور [[معاویه]] در مرج عذراء که به دست شخص او فتح شده بود به شهادت رسید<ref>اندک اختلافی در سال شهادت این صحابی پیامبر اکرم (صلی‌‌‌‌‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) وجود دارد که در پایان به آن اشاره خواهد شد.</ref>. حجر مردی مستجاب‌الدعوه بود، چنانکه نقل می­ شود در راه [[شام]] موقع [[وضو]] و [[نماز]] آب نداشت از نگهبانان آب خواست ولی آنها امتناع کردند، حجر دست به [[دعا]] برداشت ناگهان ابری ظاهر شد که از آن آب ریزش می­ نمود<ref>الاصابه، ابن حجر 2: 33 (روی ابراهیم بن الجنید فی کتاب «الاولیاء» بسند منقطع: أنّ حجر بن عدی اصابته جنابه فقال للموکل به «اعطنی شرابی أطهر به ولا تعطنی غدا شیئا» فقال: اخاف ان تموت عطشا فیقتلنی معاویه، قال: فدعا الله فانسبکت له سحاب بالماء فأخذ منها الذی احتاج الیه)؛ والاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 331.</ref>. [[حاکم نیشابوری]] وی را با عنوان راهب اصحاب [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] آورده است<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 468.</ref>.


حجر بن عدی کندی یکی از شخصیت‌ها ی برجسته ی جهان اسلام و از دوستداران ویژه خاندان پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلمبود، در کتاب‌های تاریخی و سیره أوصافی برای وی نقل کرده ­اند که نشان از عظمت و بزرگی این صحابی جلیل القدر دارد. او زاهدی پرهیزگار و عابدی مجاهد بود که حکایت [[نماز]] هزار رکعتِ شبانه روزیِ وی میان سیره نویسان و مورخان مشهور است<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 121 و سفینه البحار، محدث قمی 1: 545.</ref>. ابن عبدالبر می­نویسد: حجر بن عدی با کمی سنش از بزرگان و فضلای [[اصحاب]] رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلمبه شمار می‌آمد<ref>الاستیعاب: ابن عبدالبر 1: 329 و اسد الغابه، ابن اثیر 1: 461.</ref>. در اسد الغابه نوشته است، حجر بن عدی 2500 درهم عطا می‌گرفت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر 1: 462.</ref>. [[فضل بن شاذان]] وی را از رؤسای زهاد می‌داند<ref>رجال الکشی، کشی :69.</ref>. او را جزء ابدال به شمار آورده اند<ref> رجال الطوسی، شیخ طوسی: 60؛ اعیان الشیعه، امین عاملی 4: 570؛ سفینه البحار، محدث قمی 1: 545 و قاموس الرجال، شوشتری 3: 122.</ref>.
شخصیت حجر بن عدی چنان درخشان است که پس از شهادت وی به دستور مستقیم [[معاویه]]، بزرگان صحابه و همسران پیامبر به این سبب وی را سرزنش ­می­‌کردند<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 332 و البدایه و النهایه، ابن کثیر 6: 225.</ref> و سرانجام معاویه در پایان عمر بارها می­‌گفت: «مرا چه کار با حجر» و این جمله را پیوسته تکرار می­‌کرد<ref>اریخ الطبری، طبری 5: 207 «لما حضرته الوفاه جعل یغر غر بالصوت و یقول: یومی منک یا حجر یوم طویل». الاعلام من الصحابه و التابعین، حسین شاکرج6.</ref> و بالاخره این شخصیت بزرگوار علاوه بر صحبت و دیدار با رسول خداصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم از فضیلت [[جهاد]] در راه خدا و دین حق و حمایت از [[ولایت]] نیز برخوردار بوده است<ref> اعیان الشیعه از مرآه الجنان نقل می‌کند که وی در ضمن حوادث سال 51هجری می‌نویسد: «فیها قتل حجر بن عدی الکندی و اصحابه یقال: بامر معاویه وله صحبه و وفاده و جهاد و عباده». لازم به ذکر است که شهادت حجر بن عدی به دستور مستقیم معاویه بن ابی سفیان جزء مسلمات و مسائل قطعی تاریخی است. 4: 570.</ref>.


در [[جنگ جمل]] همراه امام علی علیه السلام بود و در [[جنگ صفین]] بر طایفه­ کنده امیر و در [[نهروان]] فرماندهی سمت راست لشکر امام علی علیه السلام را بر عهده داشت، وی دارای مقامی بسیار ارجمند و مردی شجاع و دلیر بود، به ویژه اینکه در راه [[دین]] هرگونه رنج و اذیت و مصیبتی را بر خود هموار می­ کرد و از هیچ خطر و ملامتی در این راه نمی­ هراسید و عاقبت در سال 51 هجری به دستور [[معاویه]] در مرج عذراء که به دست شخص او فتح شده بود به شهادت رسید<ref>اندک اختلافی در سال شهادت این صحابی پیامبر اکرم (صلی‌‌‌‌‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)  وجود دارد که در پایان به آن اشاره خواهد شد.</ref>. حجر مردی مستجاب الدعوه بود، چنانکه نقل می­ شود در راه [[شام]] موقع [[وضو]] و [[نماز]] آب نداشت از نگهبانان آب خواست ولی آنها امتناع کردند، حجر دست به [[دعا]] برداشت ناگهان ابری ظاهر شد که از آن آب ریزش می­ نمود<ref>الاصابه، ابن حجر 2: 33 (روی ابراهیم بن الجنید فی کتاب «الاولیاء» بسند منقطع: أنّ حجر بن عدی اصابته جنابه فقال للموکل به «اعطنی شرابی أطهر به ولا تعطنی غدا شیئا» فقال: اخاف ان تموت عطشا فیقتلنی معاویه، قال: فدعا الله فانسبکت له سحاب بالماء فأخذ منها الذی احتاج الیه)؛والاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 331.</ref>. [[حاکم نیشابوری]] وی را با عنوان راهب اصحاب [[حضرت محمد (ص)|محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] آورده است<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 468.</ref>.
ابومعشر گوید: حجر عابدی بود که [[محدث]] نمی‌شد مگر اینکه وضو می‌­گرفت و پس از هر [[وضو]] [[نماز]] می‌خواند و نیز آبی نمی‌ریخت مگر اینکه وضو می‌ساخت و نماز می‌خواند<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212. وی هیچ وقت بی‌وضو نبود، و هر وقت تجدید وضو می‌کرد حداقل دو رکعت نماز می‌‌‌‌خواند.</ref>.
برای این‌که مادرش در رخت‌خواب راحت استراحت کند، پیش از مادر دست بر رخت‌خواب می‌­کشید و گاهی خود بر آن می‌خوابید تا مبادا چیزی بدن مادر را آزار دهد<ref> تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>. روزی خانواده ‌ای نزد زیاد آمدند و از فردی شکایت کردند که یکی از ما را کشته است، اولیاء قاتل گفتند: البته مقتول نبطی است و قاتل عربی و هیچ عربی به خاطر نبطی [[قصاص]] نمی‌­شود!! زیاد گفت: البته دیه‌­اش را بپردازند. بستگان مقتول گفتند: ما نیازی به [[دیه]] نداریم فکر می‌­کردیم همه مردم مساوی هستند! حجر بن عدی برخواست وگفت: با این حکم و سخن کتاب خدا و سنت پیامبرش را تعطیل کردید. تا زمانی که جان دارم شمشیر می‌­زنم تا اینکه بمیرم و اسلام عزیز گردد. به خدا سوگند آرام نمی‌­گیرم تا اینکه چاقو زیر گلوی قاتل قرار گیرد<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>.


شخصیت حجر بن عدی چنان درخشان است که پس از شهادت وی به دستور مستقیم [[معاویه]]، بزرگان صحابه و همسران پیامبر به این سبب وی را سرزنش ­می­ کردند<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 332 و البدایه و النهایه، ابن کثیر 6: 225.</ref> و سرانجام معاویه در پایان عمر بارها می­ گفت: «مرا چه کار با حجر» و این جمله را پیوسته تکرار می­ کرد<ref>اریخ الطبری، طبری 5: 207 «لما حضرته الوفاه جعل یغر غر بالصوت و یقول: یومی منک یا حجر یوم طویل». الاعلام من الصحابه و التابعین، حسین شاکرج6.</ref> و بالاخره این شخصیت بزرگوار علاوه بر صحبت و دیدار با رسول خداصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلماز فضیلت [[جهاد]] در راه خدا و دین حق و حمایت از [[ولایت]] نیز برخوردار بوده است<ref> اعیان الشیعه از مرآه الجنان نقل می‌کند که وی در ضمن حوادث سال 51هجری می‌نویسد: «فیها قتل حجر بن عدی الکندی و اصحابه یقال: بامر معاویه وله صحبه و وفاده و جهاد و عباده». لازم به ذکر است که شهادت حجر بن عدی به دستور مستقیم معاویه بن ابی سفیان جزء مسلمات و مسائل قطعی تاریخی است. 4: 570.</ref>.
امام حسین (علیه‌السلام)  طی نامه توبیخ‌آمیزی به معاویه می‌نویسد:
 
[[ابو معشر]] گوید: حجر عابدی بود که [[محدث]] نمی شد مگر اینکه وضو می‌­گرفت و پس از هر وضو نماز می‌خواند و نیز آبی نمی ریخت مگر اینکه وضو می‌ساخت و نماز می‌خواند<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212. وی هیچ وقت بی‌وضو نبود، و هر وقت تجدید وضو می‌کرد حداقل دو رکعت نماز می‌‌‌‌خواند.</ref>.
برای اینکه مادرش در رخت خواب راحت استراحت کند، پیش از مادر دست بر رخت خواب می‌­کشید و گاهی خود بر آن می‌خوابید تا مبادا چیزی بدن مادر را آزار دهد<ref> تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>. روزی خانواده ­ای نزد زیاد آمدند و از فردی شکایت کردند که یکی از ما را کشته است، اولیاء قاتل گفتند: البته مقتول نبطی است و قاتل عربی و هیچ عربی به خاطر نبطی [[قصاص]] نمی ­شود!! زیاد گفت: البته دیه ­اش را بپردازند بستگان مقتول گفتند: ما نیازی به [[دیه]] نداریم فکر می‌­کردیم همه ی مردم مساوی هستند! حجر بن عدی برخواست وگفت: با این حکم و سخن کتاب خدا و سنت پیامبرش را تعطیل کردید. تا زمانی که جان دارم شمشیر می­زنم تا اینکه بمیرم و اسلام عزیز گردد. به خدا سوگند آرام نمی ­گیرم تا اینکه چاقو زیر گلوی قاتل قرار گیرد<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>.
[[امام حسین علیه السلام]] طی نامه توبیخ آمیزی به معاویه می‌نویسد:


«ألست قاتل حجر بن عدی اخی کنده و اصحابه الصالحین المطیعین العابدین، کانوا ینکرون الظلم و یستعظمون المنکر و البدع و یؤثرون حکم الکتاب و لا یخافون فی الله لومه لاثم و قتلتهم ظلماً و عدواناً. ...»
«ألست قاتل حجر بن عدی اخی کنده و اصحابه الصالحین المطیعین العابدین، کانوا ینکرون الظلم و یستعظمون المنکر و البدع و یؤثرون حکم الکتاب و لا یخافون فی الله لومه لاثم و قتلتهم ظلماً و عدواناً. ...»


آیا تو قاتل و کشنده­ ی حجر بن عدی و اصحاب صالحین و مطیعین و عابدین نیستی، آنهایی که ظلم ستیز بودند و منکر بدعت را عظیم می‌شمردند و حکم کتاب خدا به پا می‌کردند و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت‌گری نمی هراسیدند و تو ایشان را با ستم و دشمنی به قتل رسانیدی و. ..<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 297 و بحارالانوار، علامه مجلسی 44: 212.</ref>.
آیا تو قاتل و کشنده­ حجر بن عدی و اصحاب صالحین و مطیعین و عابدین نیستی، آنهایی که ظلم‌ستیز بودند و منکر بدعت را عظیم می‌شمردند و حکم کتاب خدا به پا می‌کردند و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت‌گری نمی‌هراسیدند و تو ایشان را با ستم و دشمنی به قتل رسانیدی و. ..<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 297 و بحارالانوار، علامه مجلسی 44: 212.</ref>.
 
[[زهیر بن قین]] در روز [[عاشورا]] وقتی مشاهده کرد سخنان امام حسین علیه السلام در لشکریان [[عمر سعد]] اثر نکرد، از امام علیه السلام اجازه گرفت تا او نیز نصیحت کند از این روی در مقابل لشکر قرار گرفت و گفت: ای اهل کوفه ما شما را برای یاری خاندان پیامبر (صلی لله ­علیه ­و­آله ­و­سلم) فرا می­ خوانیم و برای نابودی و خواری ظالمان و ستمگرانی چون عبیدالله بن زیاد دعوت می‌کنیم، به جز بدی و ناپسندی از [[یزید]] و عبیدالله چیزی نصیب شما نمی شود، پیشینه ی حکومت ایشان قتل و جنایت و مصلح کردن است، همین‌ها بودند که بزرگان و رهبران شما را کشتند افرادی چون حجر بن عدی و یاران او و. .. را به کام مرگ فرستادند<ref>موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 154.</ref>.
 
عبیدالله بن حر جعفی از عثمانیان کوفه بود، به شام رفت و به همراه آنان (پس از صلح امام حسن علیه السلام) به کوفه بازگشت، وقتی زیاد حجر بن عدی و ده نفر از اصحابش را گرفت آرزو می­ کرد اگر ده نفر یار داشت ایشان را از دست ماموران زیاد بن ابیه نجات می­داد<ref>موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 125.</ref>.
 
[[ابن شهر آشوب]] وقتی یاران [[حسن بن علی|امام حسن مجتبی علیه السلام]] را نام می‌برد می‌­نویسد: از خواص و یاران ویژه امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام حجر بن عدی می­ باشد<ref> مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 4: 40.</ref>.


=حجر بن عدی در محضر پیامبر=
[[زهیر بن قین]] در روز [[عاشورا]] وقتی مشاهده کرد سخنان امام حسین علیه‌السلام در لشکریان [[عمر سعد]] اثر نکرد، از امام علیه‌السلام اجازه گرفت تا او نیز نصیحت کند از این روی در مقابل لشکر قرار گرفت و گفت: ای اهل کوفه ما شما را برای یاری خاندان پیامبر (صلی لله ­علیه ­و­آله ­و­سلم) فرا می­‌خوانیم و برای نابودی و خواری ظالمان و ستم‌گرانی چون عبیدالله بن زیاد دعوت می‌کنیم، به جز بدی و ناپسندی از [[یزید]] و عبیدالله چیزی نصیب شما نمی‌شود، پیشینه حکومت ایشان قتل و جنایت و مصلح کردن است، همین‌ها بودند که بزرگان و رهبران شما را کشتند افرادی چون حجر بن عدی و یاران او و. .. را به کام مرگ فرستادند<ref>موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 154.</ref>.


حجر بن عدی به همراه برادرش‌ هانی بن عدی شرفیاب محضر رسول خداصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم شدند و به دست آن حضرت به اسلام گرویدند، ولی از فعالیت­‌های او در دوران [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] اطلاعاتی در دست نیست. برخی از منابع نوشته ­اند: وی در [[جنگ یرموک]] شرکت داشته است. و می‌­دانیم که مقدمات این جنگ در روزهای آخر عمر با برکت رسول خداصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلمتهیه شد و پیامبر خداصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلمسپاهی را به فرماندهی [[اسامة بن زید]] در بیرون [[مدینه]] آماده ­ی حرکت به سوی مرز [[روم]] نمود ولی با کارشکنی و بهانه‌های واهی عده­ ای از صحابه ی سرشناس حرکت این سپاه به تاخیر افتاد و پس از رحلت جانگداز پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، به دستور [[ابوبکر]] سپاه مذکور برای اجرای مأموریت خود حرکت نمود. پس تنها مطلبی که نسبت به حجر بن عدی در عصر پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلماز منابع به دست می‌آید حضور او در سپاه اسامه می‌­باشد. البته روایتی که حاکم نیشابوری از حجر نقل کرده دلالت دارد که حجر در سفر حجی به همراه پیامبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلمبوده است<ref> المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 68 ـ 465.</ref>.
عبیدالله بن حر جعفی از عثمانیان کوفه بود، به شام رفت و به همراه آنان (پس از صلح امام حسن (علیه‌السلام) به کوفه بازگشت، وقتی زیاد حجر بن عدی و ده نفر از اصحابش را گرفت آرزو می­‌کرد اگر ده نفر یار داشت ایشان را از دست ماموران زیاد بن ابیه نجات می­‌داد<ref>موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 125.</ref>.


=تاریخ شهادت=
[[ابن شهر آشوب]] وقتی یاران [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)]] را نام می‌برد می‌­نویسد: از خواص و یاران ویژه امام علی علیه‌السلام و امام حسن (علیه‌السلام) حجر بن عدی می­‌باشد<ref> مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 4: 40.</ref>.


سرانجام این مجاهد خستگی ناپذیر عاشق [[ولایت]] و فدایی [[امامت]] با نیرنگ حیله گران و دنیا طلبان به آرزوی دیرین خود رسید و در [[ماه شعبان]] سال 51 هجری سر مبارکش از بدن جدا شد<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 211؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 470. البته حاکم نیشابوری (المستدرک 3: 468) و ابن عساکر (تاریخ دمشق 12: 210) سال 53 هجری را نیز ذکر کرده‌اند و مسعودی در مروج الذهب سال 50 هجری را نیز ذکر آورده است.</ref>.
== حجر بن عدی در محضر پیامبر ==
حجر بن عدی به همراه برادرش‌ هانی بن عدی شرفیاب محضر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) شدند و به دست آن حضرت به اسلام گرویدند، ولی از فعالیت­‌های او در دوران [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] اطلاعاتی در دست نیست. برخی از منابع نوشته ­اند: وی در [[جنگ یرموک]] شرکت داشته است و می‌­دانیم که مقدمات این جنگ در روزهای آخر عمر با برکت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) تهیه شد و پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) سپاهی را به فرماندهی [[اسامة بن زید]] در بیرون [[مدینه]] آماده ­ی حرکت به سوی مرز [[روم]] نمود ولی با کارشکنی و بهانه‌های واهی عده­‌ای از صحابه سرشناس حرکت این سپاه به تاخیر افتاد و پس از رحلت جانگداز پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، به دستور [[ابوبکر]] سپاه مذکور برای اجرای مأموریت خود حرکت نمود. پس تنها مطلبی که نسبت به حجر بن عدی در عصر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از منابع به دست می‌آید حضور او در سپاه اسامه می‌­باشد. البته روایتی که حاکم نیشابوری از حجر نقل کرده دلالت دارد که حجر در سفر حجی به همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) بوده است<ref> المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 68 ـ 465.</ref>.


=بازتاب شهادت حجر بن عدی=
== تاریخ شهادت ==
سرانجام این مجاهد خستگی ناپذیر عاشق [[ولایت]] و فدایی [[امامت]] با نیرنگ حیله‌گران و دنیا طلبان به آرزوی دیرین خود رسید و در [[ماه شعبان]] سال 51 هجری سر مبارکش از بدن جدا شد<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 211؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 470. البته حاکم نیشابوری (المستدرک 3: 468) و ابن عساکر (تاریخ دمشق 12: 210) سال 53 هجری را نیز ذکر کرده‌اند و مسعودی در مروج الذهب سال 50 هجری را نیز ذکر آورده است.</ref>.


کشته شدن حجر در میان [[مسلمانان]] ایجاد ناراحتی عجیبی نمود، و نه تنها دوستان و [[شیعیان]] ناراحت شدند بلکه همان‌هایی که با علیعلیه السلام مخالف بودند از کشته شدن حجر اظهار تنفر و بیزاری نمودند؛ از جمله [[حسن بصری]] هنگامی که شنید حجر را کشته اند پرسید: آیا بر او نماز خواندند و [[کفن]] نموده، دفنش کردند و به جانب [[قبله]] خوابانیدند؟ گفته شد آری همه این دستورها را انجام دادند، گفت: به خدای [[کعبه]] خود را محکوم ساختند<ref>تاریخ الطبری، طبری 4: 207؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر 8: 27 و اسد الغابة، ابن اثیر 1: 462.</ref>.
== بازتاب شهادت حجر بن عدی ==
در همان سالی که حجر کشته شد معاویه به [[حج]] رفت، [[امام حسین علیه السلام]] را ملاقات کرد و گفت: می‌دانی با حجر و یارانش و دوستان پدر چه کردم؟ امامعلیه السلام فرمود: چه کردی؟ گفت: آنان را کشتیم، [[غسل]] داده، نماز خواندیم و دفن نمودیم. امامعلیه السلام فرمود: ایشان را خصم خود گردانیدی، ولی معاویه اگر من کسی از یاران تو را بکشم نه غسل می‌دهم و نه نماز برایش می‌خوانم و نه کفنش می‌کنم و نه دفنش می‌کنم (یعنی آنها [[کافران|کافرند]] و تو اینها را مسلمان دانستی و کشتی)<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 20 ـ 19 و الحدائق الناضرة، محقق بحرانی 3: 412.</ref>.
کشته شدن حجر در میان [[مسلمانان]] ایجاد ناراحتی عجیبی نمود، و نه تنها دوستان و [[شیعیان]] ناراحت شدند بلکه همان‌هایی که با علی علیه‌السلام مخالف بودند از کشته شدن حجر اظهار تنفر و بیزاری نمودند؛ از جمله [[حسن بصری]] هنگامی که شنید حجر را کشته‌اند پرسید: آیا بر او نماز خواندند و [[کفن]] نموده، دفنش کردند و به جانب [[قبله]] خوابانیدند؟ گفته شد آری همه این دستورها را انجام دادند، گفت: به خدای [[کعبه]] خود را محکوم ساختند<ref>تاریخ الطبری، طبری 4: 207؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر 8: 27 و اسد الغابة، ابن اثیر 1: 462.</ref>.
در همان سالی که حجر کشته شد معاویه به [[حج]] رفت، سید الشهدا علیه السلام را ملاقات کرد و گفت: می‌دانی با حجر و یارانش و دوستان پدر چه کردم؟ امام علیه‌السلام فرمود: چه کردی؟ گفت: آنان را کشتیم، [[غسل]] داده، نماز خواندیم و دفن نمودیم. امام علیه‌السلام فرمود: ایشان را خصم خود گردانیدی، ولی معاویه اگر من کسی از یاران تو را بکشم نه غسل می‌دهم و نه نماز برایش می‌خوانم و نه کفنش می‌کنم و نه دفنش می‌کنم (یعنی آنها [[کافران|کافرند]] و تو اینها را مسلمان دانستی و کشتی)<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 20 ـ 19 و الحدائق الناضرة، محقق بحرانی 3: 412.</ref>.


[[عایشه]] که ماجرای حجر را شنید عبدالرحمان بن حارث را پیش معاویه فرستاد تا از کشتن حجر جلوگیری کند، ولی موقعی عبدالرحمان رسید که حجر کشته شده بود. عبدالرحمان به معاویه گفت: پس حلم و بردباری [[ابوسفیان]] چه شد؟ معاویه گفت: از وقتی که افراد حلیم و بردباری مانند تو از طرف من پراکنده شدند، حلم را از دست دادم، و این کار را هم زیاد بر من تحمیل کرد و من پذیرفتم<ref> الغدیر، علامه امینی 11: 58 و الکامل، ابن اثیر 3: 487.</ref>.
[[عایشه]] که ماجرای حجر را شنید عبدالرحمان بن حارث را پیش معاویه فرستاد تا از کشتن حجر جلوگیری کند، ولی موقعی عبدالرحمان رسید که حجر کشته شده بود. عبدالرحمان به معاویه گفت: پس حلم و بردباری [[ابوسفیان]] چه شد؟ معاویه گفت: از وقتی که افراد حلیم و بردباری مانند تو از طرف من پراکنده شدند، حلم را از دست دادم و این کار را هم زیاد بر من تحمیل کرد و من پذیرفتم<ref> الغدیر، علامه امینی 11: 58 و الکامل، ابن اثیر 3: 487.</ref>.


عایشه همواره می‌گفت: اگر نبود که هر چه را تعقیب نمودم بدتر از اول شد و مفسده اش زیادتر از مصلحتش گردید، هر آینه قتل و کشتن حجر را تعقیب می‌کردم، زیرا آنچه از حجر می‌دانستم، او مردی بود که بسیار حج و [[عمره]] می‌گزارد<ref> تاریخ الطبری، طبری 4: 208؛ الکامل ابن اثیر 3: 487. موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 22.</ref>.
عایشه همواره می‌گفت: اگر نبود که هر چه را تعقیب نمودم بدتر از اول شد و مفسده‌اش زیادتر از مصلحتش گردید، هر آینه قتل و کشتن حجر را تعقیب می‌کردم، زیرا آنچه از حجر می‌دانستم، او مردی بود که بسیار حج و [[عمره]] می‌گزارد<ref> تاریخ الطبری، طبری 4: 208؛ الکامل ابن اثیر 3: 487. موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 22.</ref>.


عبدالله بن عمر در وسط بازار بود که خبر قتل حجر را شنید، عمامه از سر افکند و به زمین افتاد، هنگامی که برخواست با صدای بلند گریه می‌کرد<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 33 و الغارات، ثقفی کوفی 2: 812.</ref>.
عبدالله بن عمر در وسط بازار بود که خبر قتل حجر را شنید، عمامه از سر افکند و به زمین افتاد، هنگامی که برخواست با صدای بلند گریه می‌کرد<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 33 و الغارات، ثقفی کوفی 2: 812.</ref>.


ربیع بن زیاد حارثی که از طرف معاویه حاکم [[خراسان]] بود، موقعی که شنید حجر را شهید کرده اند دست به دعا برداشت و گفت: خدایا اگر ربیع نزد تو مقامی دارد او را قبض روح کن؛ از جا حرکت نکرد و از دنیا رفت<ref>الامالی، شیخ طوسی: 266 ح 37 مجلس 6.</ref>.
ربیع بن زیاد حارثی که از طرف معاویه حاکم [[خراسان]] بود، موقعی که شنید حجر را شهید کرده‌اند دست به دعا برداشت و گفت: خدایا اگر ربیع نزد تو مقامی دارد او را قبض روح کن؛ از جا حرکت نکرد و از دنیا رفت<ref>الامالی، شیخ طوسی: 266 ح 37 مجلس 6.</ref>.


معاویه نیز از کشتن حجر پشیمان شد و سخت خود را ملامت می‌کرد؛ حتی در موقع جان دادن مکرر می‌گفت: «یومی منک یا حجر یوم طویل»؛ روز محاکمه من و تو روز طولانی و سختی خواهد بود<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 332؛ الغارات، ثقفی کوفی 2: 814؛ تاریخ الطبری، طبری 5: 257 و الکامل، ابن اثیر 3: 488.</ref>.
معاویه نیز از کشتن حجر پشیمان شد و سخت خود را ملامت می‌کرد؛ حتی در موقع جان دادن مکرر می‌گفت: «یومی منک یا حجر یوم طویل»؛ روز محاکمه من و تو روز طولانی و سختی خواهد بود<ref> الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 332؛ الغارات، ثقفی کوفی 2: 814؛ تاریخ الطبری، طبری 5: 257 و الکامل، ابن اثیر 3: 488.</ref>.


روزی همسر معاویه دید معاویه نمازش را طولانی کرد، خطاب به او کرد و گفت: ای امیرالؤمنین چه نماز نیکویی خواندی البته اگر حجر و اصحابش را به قتل نمی رساندی<ref> انساب الاشراف، بلاذری 5: 270.</ref>.
روزی همسر معاویه دید معاویه نمازش را طولانی کرد، خطاب به او کرد و گفت: ای امیرالؤمنین چه نماز نیکویی خواندی البته اگر حجر و اصحابش را به قتل نمی‌رساندی<ref> انساب الاشراف، بلاذری 5: 270.</ref>.


=منبع=
== پانویس ==
{{پانویس}}


== منابع ==
[https://www.alwahabiyah.com/fa/articleview/515/%D8%AD%D9%8F%D8%AC%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D9%8E%D8%AF%DB%8C/ برگرفته از سایت حُجر بن عَدی - پایگاه تخصصی وهابیت پژوهیhttps://www.alwahabiyah.com]  
[https://www.alwahabiyah.com/fa/articleview/515/%D8%AD%D9%8F%D8%AC%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D9%8E%D8%AF%DB%8C/ برگرفته از سایت حُجر بن عَدی - پایگاه تخصصی وهابیت پژوهیhttps://www.alwahabiyah.com]  


== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس|2}}
[[رده:اصحاب]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:شخصیت‌های تاریخی]]
[[رده:شخصیت‌های تاریخی]]
[[رده:صحابه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۲

حُجْر بن عَدِی
حجر بن عدی.jpg
نام کاملحُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی
نام‌های دیگر
  • حجر خیر
  • حجر بن ادبر
اطلاعات شخصی
روز درگذشتسال ۵۱ق یا۵۲ یا ۵۳ ق
محل درگذشتمرج عذراء
دیناسلام، تشیع

حُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی کنیه‌اش ابوعبدالرحمن، معروف به حجرالخیر، صحابی حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و از یاران خاص و شیعیان حضرت علی (علیه‌السلام) و از بزرگان و فضلای کوفه می‌باشد. در جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان از فرماندهان سپاه آن حضرت به شمار می‌رفت. «حجر» به دفاع از امیرالمومنین (علیه‌السلام) و انتقاد از معاویه می‌پرداخت، که سرانجام به دستور او در منطقه مرج عذراء به همراه تعدادی از یارانش به شهادت رسید.

حُجر بن عَدی کیست

نام و نسب او ابو‌عبدالرحمن حجر بن عدی الأدبر[۱] معاویه بن کنده[۲] الکندی الکوفی معروف به حجر الخیر است[۳].

وی پیش از اسلام در قبیله کنده چشم به جهان گشود و به همراه برادرش هانی بن عدی به محضر رسول گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) شرفیاب و مسلمان شدند. از تولد و زمان اسلام آوردن این صحابی بزرگوار در کتاب‌های تاریخ و سیره مطلبی ذکر نشده است[۴].

حجر بن عدی کندی یکی از شخصیت‌های برجسته جهان اسلام و از دوستداران ویژه خاندان پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) بود، در کتاب‌های تاریخی و سیره أوصافی برای وی نقل کرده‌اند که نشان از عظمت و بزرگی این صحابی جلیل‌القدر دارد. او زاهدی پرهیزگار و عابدی مجاهد بود که حکایت نماز هزار رکعتِ شبانه روزیِ وی میان سیره‌نویسان و مورخان مشهور است[۵]. ابن‌عبدالبر می‌­نویسد: حجر بن عدی با کمی سنش از بزرگان و فضلای اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به شمار می‌آمد[۶]. در اسد‌الغابه نوشته است، حجر بن عدی 2500 درهم عطا می‌گرفت[۷]. فضل بن شاذان وی را از رؤسای زهاد می‌داند[۸]. او را جزء ابدال به شمار آورده‌اند[۹].

در جنگ جمل همراه امام علی (علیه‌السلام) بود و در جنگ صفین بر طایفه­ کنده امیر و در نهروان فرماندهی سمت راست لشکر امام علی (علیه‌السلام) را بر عهده داشت، وی دارای مقامی بسیار ارجمند و مردی شجاع و دلیر بود، به ویژه این‌که در راه دین هرگونه رنج و اذیت و مصیبتی را بر خود هموار می­‌کرد و از هیچ خطر و ملامتی در این راه نمی­‌هراسید و عاقبت در سال 51 هجری به دستور معاویه در مرج عذراء که به دست شخص او فتح شده بود به شهادت رسید[۱۰]. حجر مردی مستجاب‌الدعوه بود، چنانکه نقل می­ شود در راه شام موقع وضو و نماز آب نداشت از نگهبانان آب خواست ولی آنها امتناع کردند، حجر دست به دعا برداشت ناگهان ابری ظاهر شد که از آن آب ریزش می­ نمود[۱۱]. حاکم نیشابوری وی را با عنوان راهب اصحاب محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) آورده است[۱۲].

شخصیت حجر بن عدی چنان درخشان است که پس از شهادت وی به دستور مستقیم معاویه، بزرگان صحابه و همسران پیامبر به این سبب وی را سرزنش ­می­‌کردند[۱۳] و سرانجام معاویه در پایان عمر بارها می­‌گفت: «مرا چه کار با حجر» و این جمله را پیوسته تکرار می­‌کرد[۱۴] و بالاخره این شخصیت بزرگوار علاوه بر صحبت و دیدار با رسول خداصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم از فضیلت جهاد در راه خدا و دین حق و حمایت از ولایت نیز برخوردار بوده است[۱۵].

ابومعشر گوید: حجر عابدی بود که محدث نمی‌شد مگر اینکه وضو می‌­گرفت و پس از هر وضو نماز می‌خواند و نیز آبی نمی‌ریخت مگر اینکه وضو می‌ساخت و نماز می‌خواند[۱۶]. برای این‌که مادرش در رخت‌خواب راحت استراحت کند، پیش از مادر دست بر رخت‌خواب می‌­کشید و گاهی خود بر آن می‌خوابید تا مبادا چیزی بدن مادر را آزار دهد[۱۷]. روزی خانواده ‌ای نزد زیاد آمدند و از فردی شکایت کردند که یکی از ما را کشته است، اولیاء قاتل گفتند: البته مقتول نبطی است و قاتل عربی و هیچ عربی به خاطر نبطی قصاص نمی‌­شود!! زیاد گفت: البته دیه‌­اش را بپردازند. بستگان مقتول گفتند: ما نیازی به دیه نداریم فکر می‌­کردیم همه مردم مساوی هستند! حجر بن عدی برخواست وگفت: با این حکم و سخن کتاب خدا و سنت پیامبرش را تعطیل کردید. تا زمانی که جان دارم شمشیر می‌­زنم تا اینکه بمیرم و اسلام عزیز گردد. به خدا سوگند آرام نمی‌­گیرم تا اینکه چاقو زیر گلوی قاتل قرار گیرد[۱۸].

امام حسین (علیه‌السلام) طی نامه توبیخ‌آمیزی به معاویه می‌نویسد:

«ألست قاتل حجر بن عدی اخی کنده و اصحابه الصالحین المطیعین العابدین، کانوا ینکرون الظلم و یستعظمون المنکر و البدع و یؤثرون حکم الکتاب و لا یخافون فی الله لومه لاثم و قتلتهم ظلماً و عدواناً. ...»

آیا تو قاتل و کشنده­ حجر بن عدی و اصحاب صالحین و مطیعین و عابدین نیستی، آنهایی که ظلم‌ستیز بودند و منکر بدعت را عظیم می‌شمردند و حکم کتاب خدا به پا می‌کردند و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت‌گری نمی‌هراسیدند و تو ایشان را با ستم و دشمنی به قتل رسانیدی و. ..[۱۹].

زهیر بن قین در روز عاشورا وقتی مشاهده کرد سخنان امام حسین علیه‌السلام در لشکریان عمر سعد اثر نکرد، از امام علیه‌السلام اجازه گرفت تا او نیز نصیحت کند از این روی در مقابل لشکر قرار گرفت و گفت: ای اهل کوفه ما شما را برای یاری خاندان پیامبر (صلی لله ­علیه ­و­آله ­و­سلم) فرا می­‌خوانیم و برای نابودی و خواری ظالمان و ستم‌گرانی چون عبیدالله بن زیاد دعوت می‌کنیم، به جز بدی و ناپسندی از یزید و عبیدالله چیزی نصیب شما نمی‌شود، پیشینه حکومت ایشان قتل و جنایت و مصلح کردن است، همین‌ها بودند که بزرگان و رهبران شما را کشتند افرادی چون حجر بن عدی و یاران او و. .. را به کام مرگ فرستادند[۲۰].

عبیدالله بن حر جعفی از عثمانیان کوفه بود، به شام رفت و به همراه آنان (پس از صلح امام حسن (علیه‌السلام) به کوفه بازگشت، وقتی زیاد حجر بن عدی و ده نفر از اصحابش را گرفت آرزو می­‌کرد اگر ده نفر یار داشت ایشان را از دست ماموران زیاد بن ابیه نجات می­‌داد[۲۱].

ابن شهر آشوب وقتی یاران امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) را نام می‌برد می‌­نویسد: از خواص و یاران ویژه امام علی علیه‌السلام و امام حسن (علیه‌السلام) حجر بن عدی می­‌باشد[۲۲].

حجر بن عدی در محضر پیامبر

حجر بن عدی به همراه برادرش‌ هانی بن عدی شرفیاب محضر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) شدند و به دست آن حضرت به اسلام گرویدند، ولی از فعالیت­‌های او در دوران پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) اطلاعاتی در دست نیست. برخی از منابع نوشته ­اند: وی در جنگ یرموک شرکت داشته است و می‌­دانیم که مقدمات این جنگ در روزهای آخر عمر با برکت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) تهیه شد و پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) سپاهی را به فرماندهی اسامة بن زید در بیرون مدینه آماده ­ی حرکت به سوی مرز روم نمود ولی با کارشکنی و بهانه‌های واهی عده­‌ای از صحابه سرشناس حرکت این سپاه به تاخیر افتاد و پس از رحلت جانگداز پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، به دستور ابوبکر سپاه مذکور برای اجرای مأموریت خود حرکت نمود. پس تنها مطلبی که نسبت به حجر بن عدی در عصر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از منابع به دست می‌آید حضور او در سپاه اسامه می‌­باشد. البته روایتی که حاکم نیشابوری از حجر نقل کرده دلالت دارد که حجر در سفر حجی به همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) بوده است[۲۳].

تاریخ شهادت

سرانجام این مجاهد خستگی ناپذیر عاشق ولایت و فدایی امامت با نیرنگ حیله‌گران و دنیا طلبان به آرزوی دیرین خود رسید و در ماه شعبان سال 51 هجری سر مبارکش از بدن جدا شد[۲۴].

بازتاب شهادت حجر بن عدی

کشته شدن حجر در میان مسلمانان ایجاد ناراحتی عجیبی نمود، و نه تنها دوستان و شیعیان ناراحت شدند بلکه همان‌هایی که با علی علیه‌السلام مخالف بودند از کشته شدن حجر اظهار تنفر و بیزاری نمودند؛ از جمله حسن بصری هنگامی که شنید حجر را کشته‌اند پرسید: آیا بر او نماز خواندند و کفن نموده، دفنش کردند و به جانب قبله خوابانیدند؟ گفته شد آری همه این دستورها را انجام دادند، گفت: به خدای کعبه خود را محکوم ساختند[۲۵]. در همان سالی که حجر کشته شد معاویه به حج رفت، سید الشهدا علیه السلام را ملاقات کرد و گفت: می‌دانی با حجر و یارانش و دوستان پدر چه کردم؟ امام علیه‌السلام فرمود: چه کردی؟ گفت: آنان را کشتیم، غسل داده، نماز خواندیم و دفن نمودیم. امام علیه‌السلام فرمود: ایشان را خصم خود گردانیدی، ولی معاویه اگر من کسی از یاران تو را بکشم نه غسل می‌دهم و نه نماز برایش می‌خوانم و نه کفنش می‌کنم و نه دفنش می‌کنم (یعنی آنها کافرند و تو اینها را مسلمان دانستی و کشتی)[۲۶].

عایشه که ماجرای حجر را شنید عبدالرحمان بن حارث را پیش معاویه فرستاد تا از کشتن حجر جلوگیری کند، ولی موقعی عبدالرحمان رسید که حجر کشته شده بود. عبدالرحمان به معاویه گفت: پس حلم و بردباری ابوسفیان چه شد؟ معاویه گفت: از وقتی که افراد حلیم و بردباری مانند تو از طرف من پراکنده شدند، حلم را از دست دادم و این کار را هم زیاد بر من تحمیل کرد و من پذیرفتم[۲۷].

عایشه همواره می‌گفت: اگر نبود که هر چه را تعقیب نمودم بدتر از اول شد و مفسده‌اش زیادتر از مصلحتش گردید، هر آینه قتل و کشتن حجر را تعقیب می‌کردم، زیرا آنچه از حجر می‌دانستم، او مردی بود که بسیار حج و عمره می‌گزارد[۲۸].

عبدالله بن عمر در وسط بازار بود که خبر قتل حجر را شنید، عمامه از سر افکند و به زمین افتاد، هنگامی که برخواست با صدای بلند گریه می‌کرد[۲۹].

ربیع بن زیاد حارثی که از طرف معاویه حاکم خراسان بود، موقعی که شنید حجر را شهید کرده‌اند دست به دعا برداشت و گفت: خدایا اگر ربیع نزد تو مقامی دارد او را قبض روح کن؛ از جا حرکت نکرد و از دنیا رفت[۳۰].

معاویه نیز از کشتن حجر پشیمان شد و سخت خود را ملامت می‌کرد؛ حتی در موقع جان دادن مکرر می‌گفت: «یومی منک یا حجر یوم طویل»؛ روز محاکمه من و تو روز طولانی و سختی خواهد بود[۳۱].

روزی همسر معاویه دید معاویه نمازش را طولانی کرد، خطاب به او کرد و گفت: ای امیرالؤمنین چه نماز نیکویی خواندی البته اگر حجر و اصحابش را به قتل نمی‌رساندی[۳۲].

پانویس

  1. در اسد الغابه آمده است: در جنگی بر یکی از اعضای او شمشیری اصابت کرده و او را مجروح ساخت. از این رو وی را به این لقب ملقب کردند. اسد الغابه، ابن اثیر 1: 461؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 329؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207، اعیان الشیعه، امین عاملی:4: 57.
  2. . ابن سعد در طبقات چنین آورده: «مرتع بن معاویه بن کندی»؛ ابن عساکر گوید: نسب او به کهلان بن سبا می‌رسد. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207.
  3. . اسد الغابه، ابن اثیر، 1: 461؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 329؛ الاصابه، ابن حجر عسقلانی 2: 32؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 207؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 468؛ اعیان الشیعه، امین عاملی 4: 750. اصل این قبیله از قبایل یمنی می‌باشند و بنا به دلائل تاریخی که مجال ذکرش نیست به سرزمین عراق کوچ کرده و در آنجا سکنی گزیدند.
  4. ابن سعد می‌نویسد: وفد کنده: عن الزهری قال: قدم الأشعث بن قیس علی رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فی بضعه عشر راکبا من کنده فدخلوا علی النبی(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) ..... الطبقات الکبری، 1: 328. شاید وی نیز جزء همین گروه بوده باشد.
  5. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 121 و سفینه البحار، محدث قمی 1: 545.
  6. الاستیعاب: ابن عبدالبر 1: 329 و اسد الغابه، ابن اثیر 1: 461.
  7. اسد الغابه، ابن اثیر 1: 462.
  8. رجال الکشی، کشی :69.
  9. رجال الطوسی، شیخ طوسی: 60؛ اعیان الشیعه، امین عاملی 4: 570؛ سفینه البحار، محدث قمی 1: 545 و قاموس الرجال، شوشتری 3: 122.
  10. اندک اختلافی در سال شهادت این صحابی پیامبر اکرم (صلی‌‌‌‌‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) وجود دارد که در پایان به آن اشاره خواهد شد.
  11. الاصابه، ابن حجر 2: 33 (روی ابراهیم بن الجنید فی کتاب «الاولیاء» بسند منقطع: أنّ حجر بن عدی اصابته جنابه فقال للموکل به «اعطنی شرابی أطهر به ولا تعطنی غدا شیئا» فقال: اخاف ان تموت عطشا فیقتلنی معاویه، قال: فدعا الله فانسبکت له سحاب بالماء فأخذ منها الذی احتاج الیه)؛ والاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 331.
  12. المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 468.
  13. الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 332 و البدایه و النهایه، ابن کثیر 6: 225.
  14. اریخ الطبری، طبری 5: 207 «لما حضرته الوفاه جعل یغر غر بالصوت و یقول: یومی منک یا حجر یوم طویل». الاعلام من الصحابه و التابعین، حسین شاکرج6.
  15. اعیان الشیعه از مرآه الجنان نقل می‌کند که وی در ضمن حوادث سال 51هجری می‌نویسد: «فیها قتل حجر بن عدی الکندی و اصحابه یقال: بامر معاویه وله صحبه و وفاده و جهاد و عباده». لازم به ذکر است که شهادت حجر بن عدی به دستور مستقیم معاویه بن ابی سفیان جزء مسلمات و مسائل قطعی تاریخی است. 4: 570.
  16. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212. وی هیچ وقت بی‌وضو نبود، و هر وقت تجدید وضو می‌کرد حداقل دو رکعت نماز می‌‌‌‌خواند.
  17. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.
  18. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.
  19. الاحتجاج، طبرسی 2: 297 و بحارالانوار، علامه مجلسی 44: 212.
  20. موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 154.
  21. موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 125.
  22. مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 4: 40.
  23. المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 68 ـ 465.
  24. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 211؛ المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 470. البته حاکم نیشابوری (المستدرک 3: 468) و ابن عساکر (تاریخ دمشق 12: 210) سال 53 هجری را نیز ذکر کرده‌اند و مسعودی در مروج الذهب سال 50 هجری را نیز ذکر آورده است.
  25. تاریخ الطبری، طبری 4: 207؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر 8: 27 و اسد الغابة، ابن اثیر 1: 462.
  26. الاحتجاج، طبرسی 2: 20 ـ 19 و الحدائق الناضرة، محقق بحرانی 3: 412.
  27. الغدیر، علامه امینی 11: 58 و الکامل، ابن اثیر 3: 487.
  28. تاریخ الطبری، طبری 4: 208؛ الکامل ابن اثیر 3: 487. موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 22.
  29. الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 33 و الغارات، ثقفی کوفی 2: 812.
  30. الامالی، شیخ طوسی: 266 ح 37 مجلس 6.
  31. الاستیعاب، ابن عبدالبر 1: 332؛ الغارات، ثقفی کوفی 2: 814؛ تاریخ الطبری، طبری 5: 257 و الکامل، ابن اثیر 3: 488.
  32. انساب الاشراف، بلاذری 5: 270.

منابع

برگرفته از سایت حُجر بن عَدی - پایگاه تخصصی وهابیت پژوهیhttps://www.alwahabiyah.com