جهمیه

از ویکی‌وحدت

جهمیّه از جمله مکاتب جبر گرایانه کلامی در اسلام است که بنیانگذارش شخصی به نام جهم بن صفوان می باشد. این مکتب در قرن های سوم و چهارم هجری قمری مکتبی مطرح بود که در زمان های بعدی به افول گرایید. این فرقه برای اراده انسان هیچ نقشی را قایل نیست. مطابق با عقاید این مکتب، جهان فقط یک فاعل دارد آن هم خداوند است. بنا براین، انسان فاعل واقعی افعال خویش نیست، بلکه استناد فاعلیت به وی از روی مجاز است.به همین جهت در میان فرقه هایی که به جبر گرایی مشهورند، جهمیه نسبت به بقیه سخت گیرانه تر عمل می کند.از این فرقه متن و سندی باقی نمانده است، بلکه متکلمان مخالف این مکتب از جمله ابو الحسن اشعری در این باره مطالبی بیان و آرای ایشان را نقل کرده اند.

معرفی

جهمیه از فرقه های قدیمی کلامی و صاحب نام است به گونه ای که در منابع کلامی هر کجا بحث از عقاید مذاهب و مکاتب به میان می آید، به موسس این فرقه و نیز آرای آن نیز اشاره می شود. با این حال هیچ متن و سندی از عقاید جهمیه به دست نیامده و گزارش‌ های‌ موجود به‌ قلم‌ مخالفان‌ این‌ فرقه‌، تنها اطلاعات اندک اما مستندی به ما می دهد. این اطلاعات حداقل به فاصله نیم قرن پس از مرگ جهم بن صفوان تدوین شده است که البته با تفاوت ها و تعارض هایی همراه است.

جهم بن صفوان

جهم بن صفوان در بلخ به دنیا آمد. البته از سال تولد و نیز جزییات مربوط به خانواده وی اطلاعات دقیقی در دست نیست. کنیه وی ابومُحرِز، از موالی‌ بنی‌ رایب‌ از قبیله‌ اَزْد است و چون مدتی را در سمرقند و نیز ترمذ سکونت کرد به نام جهم بن صفوان ترمذی یا سمرقندی نیز خوانده می شد. [۱] [۲]

آشنایی با عقاید جهم بن صفوان

تقریباً همه آرای جهم بر این استوار است که خدا ذاتی منزه است، با قدرت مطلق که هیچ موجودی مثل او نیست و هرگونه تشبیهی در مورد او خلاف و طرح هر موجودی در کنار او نادرست است. » بنابر گزارش مذکور، فرقه جَهمیه در قرن سوم و چهارم فرقه مطرحی بوده و تا حدود قرن پنجم در نهاوند هنوز فرقه هایی که جهمی خوانده می شدند وجود داشتند که البته رو به زوال بودند. دانشنامه جهان اسلام همچنین با اشاره به بشر بن غیاث مریسی فقیه دوران مأمون (مؤسس فرقه مریسیه )، وی را از مبلغین برجسته جَهمیه برشمرده و به نقل از فرق نویسان، جَهمیه را گاه فرقه ای مستقل و گاه از مجبّره، گاه از مرجئه و گاه نیز از معتزله معرفی کرده و می نویسد: با ظهور معتزله که به صورت مبسوط تر و مستدل تر آرای عقل گرایانه جهم را مطرح می کردند، به تدریج جهم و اندیشه های او به حاشیه رفت و اندیشه معتزلی جای آن را گرفت.


پانویس

  1. ابن ‌کثیر، البدایه‌ و النهایه، ج‌ ۱۰، ص‌ ۲۹، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  2. ابن ‌حجر عسقلانی‌، لسان‌ المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۲، حیدرآباد دکن‌ ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ۱۳۹۰/۱۹۷۱.