جمال جعفر آل ابراهیم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|1}}↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
=تحصیلات=
=تحصیلات=


در سال ۱۳۵۲ش/۱۹۷۳م وارد دانشگاه «الجامعة التکنولوجیة» شد و در رشته مهندسی عمران مدرک کارشناسی گرفت. پس از آن به تحصیل در رشته علوم سیاسی پرداخت و با مدرک دکتری فارغ‌التحصیل شد. او همچنین دروس مقدماتی حوزه علمیه را در بصره در حوزه [[حکیم|آیت‌الله سید محسن حکیم]] فراگرفت.
در سال ۱۳۵۲ش/۱۹۷۳م وارد دانشگاه «الجامعة التکنولوجیة» شد و در رشته مهندسی عمران مدرک کارشناسی گرفت. پس از آن به تحصیل در رشته علوم سیاسی پرداخت و با مدرک دکتری فارغ‌التحصیل شد. او همچنین دروس مقدماتی حوزه علمیه را در بصره در حوزه [[سید محسن حکیم|آیت‌الله سید محسن حکیم]] فراگرفت.


=فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی=  
=فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی=  

نسخهٔ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۳۷

شهید ابو مهدی المهندس
نام جمال جعفر تمیمی
نام‎های دیگر ابو مهدی المهندس
نام پدر متن
متولد ۱۳۳۳ش/۱۹۵۴م
محل تولد بصره/ عراق
برخی مشاغل ‏جانشین فرمانده حشد الشعبی

تولد

جمال جعفر تمیمی، مشهور به ابومهدی المهندس در سال ۱۳۳۳ش/۱۹۵۴م در شهر بصره به‌دنیا آمد. پدر او عراقی و مادرش ایرانی بود.

تحصیلات

در سال ۱۳۵۲ش/۱۹۷۳م وارد دانشگاه «الجامعة التکنولوجیة» شد و در رشته مهندسی عمران مدرک کارشناسی گرفت. پس از آن به تحصیل در رشته علوم سیاسی پرداخت و با مدرک دکتری فارغ‌التحصیل شد. او همچنین دروس مقدماتی حوزه علمیه را در بصره در حوزه آیت‌الله سید محسن حکیم فراگرفت.

فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی

وی پس از اتمام خدمت سربازی وارد مؤسسه عمومی آهن و فولاد بصره شد و به عنوان مهندس عمران مشغول به کار شد. این شهید سرافراز پس از مشارکت در وقایع رجب در سال ۱۹۷۹ و دستگیری آیت‌الله شهید سید محمد باقر الصدر، از سوی دادگاه تحت تعقیب قرار گرفت و پس از به قدرت رسیدن صدام حسین در سال ۱۹۷۹، شهید ابو مهدی المهندس مجبور شد در سال ۱۹۸۰ عراق را ترک کند و از کویت وارد ایران شد. وی در سال ۱۹۸۵ عضو شورای مجلس اعلای اسلامی شد. ماهها قبل از سقوط صدام حسین، وی مسئولیت خود را در سپاه بدر و همچنین در شورای عالی رها و به عنوان یک چهره مستقل کار کرد، در حالی که وی از روابط خود با همه چشم‌پوشی نکرد. سپس در عراق وارد کار سیاسی شد، وی در تشکیل اتحاد ملی موحد نیز نقش مهمی ایفا کرد. وی از پایه گذران فراکسیون ائتلاف وطنی عراق و سپس ائتلاف وطنی کنونی است. ابومهدی در واشنگتن به اتهام عملیات نظامی علیه نیروهای آمریکایی محکوم شد. او از سمت خود در پارلمان کناره‌گیری کرد. پس از تشکیل الحشد الشعبی، المهندس به عنوان جانشین فرمانده انتخاب شد، جایی که دائم در همه جبهه‌های نبرد در شرکت می‌کرد. شهید ابو مهدی المهندس در برنامه‌ریزی و اجرای عملیات نابودی گروه تروریستی داعش در عراق نقش برجسته‌ای داشت. مهندس به دشمنی با آمریکا مشهور بود و گفته‌اند او جزو کسانی بود که در سال ۱۳۹۸ش/۲۰۱۹م به سفارت آمریکا در بغداد حمله کردند. آمریکا از سال۱۳۸۸ش/۲۰۰۹م او را در فهرست تروریست‌ها قرار داده بود.

شهادت

ابومهدی المهندس در ۱۳ دی ۱۳۹۸ش در حمله هوایی آمریکا، در نزدیکی فرودگاه بغداد به همراه قاسم سلیمانی و چند نفر دیگر به شهادت رسید. پیکر آنها در شهرهای کاظمین، کربلا، نجف، اهواز، مشهد، تهران و قم تشییع شد و پیکر ابومهدی پس از تشییع در زادگاهش بصره، در وادی السلام نجف به خاک سپرده شد.

پیامد‌ها

در برخی کشورها از جمله بحرین[۱]، یمن[۲]، کشمیر و پاکستان[۳] تظاهرات مردمی در محکومیت ترور ابومهدی و سلیمانی برگزار گردید.

افکار و روحیات

دختر شهید در مورد بینش و اندیشه پدر این‌گونه می‌گوید: تفکر و منش پدرم این نبود که بگوید "من عراقی هستم" و مثلاً "فلانی ایرانی‌ست" و یا اینکه "من شیعه و فلانی سنی است"، عقیده اصلی ایشان عزت و کرامت انسان بود، عزت و کرامت انسان نیز رمز ایستادگی امام حسین(ع) بود، به‌طوری که امام حسین(ع) نیز برای عزت و کرامت انسان ایستاد. پدرم وقتی به مناطقی می‌رفت که فرزندان داعشی‌ها بودند، با پیرمردها و بچه‌هایشان صحبت می‌کرد، اعتقاد داشت که اینها ربطی به جنایات داعش ندارند، وی درباره حضور و امدادرسانی شهید ابومهدی المهندس در سیل آق‌قلا اظهار داشت:در زمان سیل آق‌قلا پدرم در عراق بودند و در الحشد الشعبی نیز جنگ با داعش تجربه‌های زیادی به‌دست آوردند، یک فرصتی به دست آمد تا خودشان را بهتر بسازند، مهندسی نظامی، بیمارستان صحرایی‌سازی، مراکز درمانی و روانی تأسیس و همه اینها را سازمان‌دهی می‌کردند؛ ایشان به‌کمک ایران توانستند ایده، ساختار و مکانیزم بنا کنند، به همین دلیل در سیل آق‌قلا گفتند شاید برای رساندن امکانات از پایتخت سخت باشد، به همین دلیل گفتند از بصره تا خوزستان فاصله‌ای نیست، وقتی کنار هم قرار می‌گرفت می‌گفتند شاید سخت باشد که از پایتخت ابزارآلات را منتقل کنند، بنابراین سیل آق‌قلا مرکز وحدت بود، پدرم اعتقاد داشتند که در سیل آق‌قلا می‌خواهند به ایران بگویند که "شما با وجود اینکه سیل‌زده هستید، اما تنها نیستید." پدرم برای همراهی حاج قاسم به هیچ کسی اعتماد نداشت، حاج قاسم برادرش بود، ایشان عموی ما بود، تنها پدرمان شهید نشده است، بلکه عموی‌مان هم شهید شده است، من همیشه به پدرم و حاج قاسم نگاه می‌کردم و تصورم این بود که اول کدام‌یک از اینها شهید می‌شوند، همیشه تصورم این بود که اول پدرم شهید می‌شود، زیرا او بدون حاج قاسم نمی‌توانست زندگی کند (برای مطالعه بیشتر به خبرگزاری تسنیم مراجعه کنید).

پانویس