تومنیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


==توجه به عقل گرایی==
==توجه به عقل گرایی==
با توجه به مطالبی که در شرح حال بیان شد، به علاوه گزارش افرادی چون مقریزی که ابومعاذ را فیلسوف مى‌دانستند <ref>مقریزی احمد، الخطط، قاهره، سال 1270 قمری، ج۲، ص۳۵۰</ref> و ابن قیم جوزیه که هنگام تخطئۀ عقل‌گرایان، ابومعاذ را در میان آن‌ها آورده است، <ref>ابن‌ قیم جوزیه محمد، الصواعق المرسلة،ریاض، سال 1412 قمری،  ج۲، ص۷۸۹</ref> به این نتیجه می رسیم که ابومعاذ روش عقل گرایی را در کلام برگزیده است. <br>
با توجه به مطالبی که در شرح حال بیان شد، به علاوه گزارش افرادی چون مقریزی که ابومعاذ را فیلسوف مى‌دانستند <ref>مقریزی احمد، الخطط، قاهره، سال 1270 قمری، ج۲، ص۳۵۰</ref> و ابن قیم جوزیه که هنگام تخطئۀ عقل‌گرایان، ابومعاذ را در میان آن‌ها آورده است، <ref>ابن‌ قیم جوزیه محمد، الصواعق المرسلة،ریاض، سال 1412 قمری،  ج۲، ص۷۸۹</ref> به این نتیجه می رسیم که ابومعاذ روش عقل گرایی را در کلام برگزیده است. <br>
او تلاش می‌کرد تا روش عقل گرایانه اش با نص و نقل تضاد پیدا نکند.با این حال می‌کوشید تا همراه با مشی عقل گرایی اش از نقل نیز فاصله نگیرد. به همین دلیل در افکارش تناقض دیده می‌شود.
او تلاش می‌کرد تا روش عقل گرایانه اش با نص و نقل تضاد پیدا نکند. با این حال می‌کوشید تا همراه با مشی عقل گرایی‌اش از نقل نیز فاصله نگیرد. به همین دلیل در افکارش تناقض دیده می‌شود.


==عقاید==
==عقاید==
ابومعاذ معتقد بود ایمان حالتى است که آدمى را از کفر نگه می‌دارد. از نگاه وی ایمان مجموعه خصلت هایى است که ترک همگى یا یکى از آن ها موجب کفر می‌شود. بنابراین با وجود یک خصلت یا چند خصلت ایمان محقق نمی‌شود مگر که تمام خصلت ها با هم باشد.
ابومعاذ معتقد بود ایمان حالتى است که آدمى را از کفر نگه می‌دارد. از نگاه وی ایمان مجموعه خصلت‌هایى است که ترک همگى یا یکى از آن‌ها موجب کفر می‌شود. بنابراین با وجود یک خصلت یا چند خصلت ایمان محقق نمی‌شود مگر که تمام خصلت‌ها با هم باشد.
وى مى ‏گفت که صرفا به دلیل ترک فرایض حکم به [[کفر]] کسی داده نمی‌شود مگر که نسبت به کفرش اجماع شود. البته چنین شخصی از آیین ایمان خارج نمی‌شود هر چند داخل مومنان نخواهد بود.
وى مى ‏گفت که صرفا به دلیل ترک فرایض حکم به [[کفر]] کسی داده نمی‌شود مگر که نسبت به کفرش اجماع شود. البته چنین شخصی از آیین ایمان خارج نمی‌شود هر چند داخل مومنان نخواهد بود.
معتقد بود فریضه ‏اى از ایمان نیست که ترکش «فسق» باشد. بر این باور بود که اگر کسى پیامبرى را بزند یا بکشد به تحقیق [[کافر]] است نه از این جهت که پیامبر را زده یا کشته بلکه به دلیل دشمنى و کینه ‏توزى است که با او داشته و حق وى را پای مال کرده است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول،  ص 129 همراه با ویرایش و اصلاح جملات</ref>
معتقد بود فریضه ‏اى از ایمان نیست که ترکش «فسق» باشد. بر این باور بود که اگر کسى پیامبرى را بزند یا بکشد به تحقیق [[کافر]] است نه از این جهت که پیامبر را زده یا کشته بلکه به دلیل دشمنى و کینه ‏توزى است که با او داشته و حق وى را پای مال کرده است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول،  ص 129 همراه با ویرایش و اصلاح جملات</ref>


==تفسیر ثواب و عذاب==
==تفسیر ثواب و عذاب==
ابومعاذ هم‌چون برخی از معتزلیان در نظام [[ثواب]] و [[عذاب]] قایل به موازنه و مقایسه بود و می‌گفت که خداوند اعمال نیک و اعمال بد انسان ها را با هم می‌ سنجد و اگر هر یک از آن دو بر دیگری رجحان داشت، شخص به بهشت یا جهنم می‌رود. با این‌ حال ابومعاذ به عقاید مرجئی خود پای بند بوده و معقتد بود که کیفر و عذاب ابدی تنها برای کافران است، از این‌رو فضل الٰهی ممکن است شامل حال فرد شود و او را از عذاب برهاند و وارد [[بهشت]] کند.<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص۱۵۱</ref>   
ابومعاذ هم‌چون برخی از معتزلیان در نظام [[ثواب]] و [[عذاب]] قایل به موازنه و مقایسه بود و می‌گفت که خداوند اعمال نیک و اعمال بد انسان‌ها را با هم می‌ سنجد و اگر هر یک از آن دو بر دیگری رجحان داشت، شخص به بهشت یا جهنم می‌رود. با این‌ حال ابومعاذ به عقاید مرجئی خود پای بند بوده و معقتد بود که کیفر و عذاب ابدی تنها برای کافران است، از این‌رو فضل الٰهی ممکن است شامل حال فرد شود و او را از عذاب برهاند و وارد [[بهشت]] کند.<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص۱۵۱</ref>   


==دیدن خدا==
==دیدن خدا==
ابومعاذ رؤیت خداوند را ممکن می‌دانست و برآن بود که خداوند روز رستاخیز در حالی که بر عرش خود تکیه زده است، دیده می‌شود؛ در این‌باره نیز او قائل به «بلاکیف» بودن موضوع بود. <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص۲۹۹</ref>  
ابومعاذ رؤیت خداوند را ممکن می‌دانست و برآن بود که خداوند روز رستاخیز در حالی که بر عرش خود تکیه زده است، دیده می‌شود؛ در این‌باره نیز او قائل به «بلاکیف» بودن موضوع بود. <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص۲۹۹</ref>
نسفی از اشعری نقل می‌کند که ابومعاذ از آن دسته بصریانی بود که مسئلۀ رؤیت را جدای از درک در آیۀ «لا تُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ...» <ref>سوره انعام، آیه۱۰۳</ref> می‌دانستند، و معتقد بودند که انسان خدا را می‌بیند، اما نمی‌ تواند او را درک کند.<ref>نسفی میمون، تبصرة الادلة، دمشق، سال 1990 میلادی، ص۴۳۷-۴۳۸
نسفی از اشعری نقل می‌کند که ابومعاذ از آن دسته بصریانی بود که مسئلۀ رؤیت را جدای از درک در آیۀ «لا تُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ...» <ref>سوره انعام، آیه۱۰۳</ref> می‌دانستند، و معتقد بودند که انسان خدا را می‌بیند، اما نمی‌ تواند او را درک کند.<ref>نسفی میمون، تبصرة الادلة، دمشق، سال 1990 میلادی، ص۴۳۷-۴۳۸
</ref>
</ref>

نسخهٔ ‏۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۱۰

تومَنیه‏ پیروان «ابومعاذ تومنى» هستند و از فرق «مرجئه» به شمار مى‌‏روند.

شرح حال موسس

ابومعاذ تومنی از روستای تومن مصر و از متکلمان مرجئه و رئیس فرقه تومنیه بوده است. گزارش قابل توجهی از سیر زندگی وی در دست نیست، مگر آن که اصالتش به روستای تومن در مصر باز می‌گردد.[۱] و گویا ادامه زندگی اش را در بصره گذرانده است.[۲] وی رییس فرقه تومنیه از شاخه‌های مرجئه بود. [۳][۴][۵] با این حال برخی از محققین آن‌ها را از مرجئۀ خالصه دانسته‌اند. [۶] [۷] [۸] اما ابوالحسن اشعری با این‌ که ابومعاذ را از مرجئه مى‌دانست، [۹] معتقد است که او و زهیر بن عبدالله اثری در «قدر» با معتزله موافق بوده‌اند. [۱۰]البته بزدوی تومنیه را مرجئی ندانسته و او را ذیل مذهب قدریه و معتزله آورده است. [۱۱] [۱۲]

توجه به عقل گرایی

با توجه به مطالبی که در شرح حال بیان شد، به علاوه گزارش افرادی چون مقریزی که ابومعاذ را فیلسوف مى‌دانستند [۱۳] و ابن قیم جوزیه که هنگام تخطئۀ عقل‌گرایان، ابومعاذ را در میان آن‌ها آورده است، [۱۴] به این نتیجه می رسیم که ابومعاذ روش عقل گرایی را در کلام برگزیده است.
او تلاش می‌کرد تا روش عقل گرایانه اش با نص و نقل تضاد پیدا نکند. با این حال می‌کوشید تا همراه با مشی عقل گرایی‌اش از نقل نیز فاصله نگیرد. به همین دلیل در افکارش تناقض دیده می‌شود.

عقاید

ابومعاذ معتقد بود ایمان حالتى است که آدمى را از کفر نگه می‌دارد. از نگاه وی ایمان مجموعه خصلت‌هایى است که ترک همگى یا یکى از آن‌ها موجب کفر می‌شود. بنابراین با وجود یک خصلت یا چند خصلت ایمان محقق نمی‌شود مگر که تمام خصلت‌ها با هم باشد. وى مى ‏گفت که صرفا به دلیل ترک فرایض حکم به کفر کسی داده نمی‌شود مگر که نسبت به کفرش اجماع شود. البته چنین شخصی از آیین ایمان خارج نمی‌شود هر چند داخل مومنان نخواهد بود. معتقد بود فریضه ‏اى از ایمان نیست که ترکش «فسق» باشد. بر این باور بود که اگر کسى پیامبرى را بزند یا بکشد به تحقیق کافر است نه از این جهت که پیامبر را زده یا کشته بلکه به دلیل دشمنى و کینه ‏توزى است که با او داشته و حق وى را پای مال کرده است. [۱۵]

تفسیر ثواب و عذاب

ابومعاذ هم‌چون برخی از معتزلیان در نظام ثواب و عذاب قایل به موازنه و مقایسه بود و می‌گفت که خداوند اعمال نیک و اعمال بد انسان‌ها را با هم می‌ سنجد و اگر هر یک از آن دو بر دیگری رجحان داشت، شخص به بهشت یا جهنم می‌رود. با این‌ حال ابومعاذ به عقاید مرجئی خود پای بند بوده و معقتد بود که کیفر و عذاب ابدی تنها برای کافران است، از این‌رو فضل الٰهی ممکن است شامل حال فرد شود و او را از عذاب برهاند و وارد بهشت کند.[۱۶]

دیدن خدا

ابومعاذ رؤیت خداوند را ممکن می‌دانست و برآن بود که خداوند روز رستاخیز در حالی که بر عرش خود تکیه زده است، دیده می‌شود؛ در این‌باره نیز او قائل به «بلاکیف» بودن موضوع بود. [۱۷] نسفی از اشعری نقل می‌کند که ابومعاذ از آن دسته بصریانی بود که مسئلۀ رؤیت را جدای از درک در آیۀ «لا تُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ...» [۱۸] می‌دانستند، و معتقد بودند که انسان خدا را می‌بیند، اما نمی‌ تواند او را درک کند.[۱۹]

پانویس

  1. حموی یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۶۰.
  2. نسفی میمون، تبصرة الادله، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۰م.
  3. بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، نشر مکتبه محمد علی صبیح، ج۱، ص۱۹۰.
  4. بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج۱، ص۲۵۲.
  5. شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج۱، ص۱۶۶
  6. بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، نشر مکتبه محمد علی صبیح، ج۱، ص۲۰۲
  7. شهرستانی محمد، الملل و النحل،قاهره، سال 1387 قمری، ج۱، ص۱۶۶.
  8. شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج۱، ص۱۴۴
  9. اشعری ابوالحسن ، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص۱۳۹.
  10. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰
  11. بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج۱، ص۲۴۲.
  12. بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج۱، ص۲۵۲
  13. مقریزی احمد، الخطط، قاهره، سال 1270 قمری، ج۲، ص۳۵۰
  14. ابن‌ قیم جوزیه محمد، الصواعق المرسلة،ریاض، سال 1412 قمری، ج۲، ص۷۸۹
  15. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 129 همراه با ویرایش و اصلاح جملات
  16. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص۱۵۱
  17. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص۲۹۹
  18. سوره انعام، آیه۱۰۳
  19. نسفی میمون، تبصرة الادلة، دمشق، سال 1990 میلادی، ص۴۳۷-۴۳۸