توحید عبادی محور نزاع بین جریانهای تکفیری با سایر مسلمین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی «از آنجا که محور اصلی نزاع بین جریانهای تکفیری و سائر فرق اسلامی در مساله توحی...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
از آنجا که محور اصلی نزاع بین جریانهای تکفیری و سائر فرق اسلامی در مساله توحید در عبادت و مصادیق آن می باشد از اینرو در مقاله ذیل به تبیین این مرتبه توحید از منظر فریقین می پردازیم
از آن‌جا که محور اصلی نزاع بین جریان‌های تکفیری و سائر فرق اسلامی در مساله توحید در عبادت و مصادیق آن می‌باشد در مقاله ذیل به تبیین این مرتبه توحید از منظر فریقین می‌پردازیم. ضمنا در این مقاله ثابت شده است که نزاع بین شخصیت‌‌ها و جریان‌های تکفیری با سایر فرق اسلامی صغروی بوده و در مبانی نظری و کلی تفاوت چندانی بین آنان وجود ندارد.
    
    
== 1-عبادت در لغت ==
==1-عبادت در لغت ==
   
   
معاني كه براي واژه عبادت ذکر شده است عبارتند از :‌انقياد و خضوع  
معانی که برای واژه عبادت ذکر شده است عبارتند از: ‌انقیاد و خضوع  


عبد که ریشه کلمه عبادت است ضد کلمه حر بوده و بمعنای شخصی است که مملوک یا برده دیگری قرار گرفته است. <ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ج 8ص 1: مصبا- عَبَدْتُ‏ اللّه‏ أَعْبُدُهُ‏ عِبَادَةً، و هي الانقياد و الخضوع، و الفاعل‏ عَابِدٌ، و الجمع‏ عُبَّادٌ و عَبَدَةٌ. و العَبْدُ خلاف الحرّ، و أَعْبَدْتُ‏ زيدا فلانا: ملكته إيّاه ليكون له عبدا</ref>


عبد كه ريشه كلمه عبادت است ضد كلمه حر بوده  و بمعناي شخصي است كه مملوك يا برده ديگري قرار گرفته  است. <ref>التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ج 8ص 1: مصبا- عَبَدْتُ‏ اللّه‏ أَعْبُدُهُ‏ عِبَادَةً، و هي الانقياد و الخضوع، و الفاعل‏ عَابِدٌ،و الجمع‏ عُبَّادٌ و عَبَدَةٌ. و العَبْدُ خلاف الحرّ، و أَعْبَدْتُ‏ زيدا فلانا: ملكته إيّاه ليكون له عبدا</ref>
در برخی از کتب لغت برای کلمه [[عبادت]] دو اصل و ریشه مطرح شده است: ‌ الف - عبد که بمعنای نرمی و ذلت که مصداقش عبد مملوک است ب- العبده که بمعنای قوت و صلابت می‌باشد. <ref>همان: مقا- عبد: أصلان صحيحان، كأنّهما متضادّان. و الأوّل من ذينك الأصلين يدل علی لين و ذلّ، و الآخر علی شدّة و غلظ. فالأوّل- العبد، و هو المملوك، و الجماعة العبيد، و ثلاثة أعبد، و هم العباد. ..و المعبّد: الذلول، يوصف به البعير أيضا. و من الباب الطريق المعبّد، و هو المسلوك المذلّل. و الأصل الآخر- العبدة، و هي القوّة و الصلابة، و يقال هذا ثوب له عبدة، إذا كان صفيقا قويّا، و من هذا القياس العبد مثل الأنف و الحميّة يقال هو يعبد لهذا الأمر. و فسّر- إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ‏ الْعابِدِينَ‏، أی أوّل من غضب عن هذا و أنف من قوله.</ref>
شهید مطهری در تبیین معنای لغوی عبادت می‌گوید: ‌ در زبان عربی وقتی که چیزی رام، نرم، مطیع بشود به طوری که هیچ گونه عصیان و تعدی و مقاومتی نداشته باشد، این حالت را «تعبد» می‌‏‌گویند.
 
ایشان در ادامه می‌نویسد: ‌ در قدیم راه‌ها و جاده‏‌ها این طور نبود که مانند امروز به وسیله ماشین‌های راه‌‏سازی اول راه را بسازند بعد روی آن راه بروند، بلکه راه‌ها با رفتن ساخته می‌‏‌شد و لذا در روز‌های اول به طوری بود که سنگ و خار‌ها مانع رفت و آمد بودند ولی در اثر عبور و مرور کم‏‌کم سنگریزه‏‌ها خرد و نرم می‌‏‌شدند و مقاومتی در مقابل عابرین نداشتند، پای انسان‌ها و حیوان‌ها را آزار نمی‌‏‌دادند بلکه رام و آرام بودند، در حالی که راهی که بیراهه بود سنگ‌ها زیر پا ناآرام و عاصی بودند. این طریق را، یعنی راهی که نرم و رام شده بود می‌‏‌گفتند: طریق مُعَبَّد.
انسان عبد و معبّد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد.
 
ایشان در تطبیق معنای لغوی عبادت بر معنای اصطلاحی آن می‌نویسد: ‌ این‏گونه بودن یعنی رام و مطیع بودن، یک ذره عاصی نبودن، حالتی است که انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبد خدا بودن یعنی این حالت را نسبت به ذات حق و فرمان‌های ذات حق داشتن. <ref>مجموعه آثار شهيد مطهري ج 26ص 101</ref>


در برخي از كتب لغت براي كلمه عبادت دو اصل و ريشه مطرح شده است  :‌  الف - عبد كه بمعناي نرمي و ذلت كه مصداقش عبد مملوك است  ب- العبده كه بمعناي  قوت و صلابت مي باشد. <ref>همان : مقا- عبد: أصلان صحيحان، كأنّهما متضادّان. و الأوّل من ذينك الأصلين يدل على لين و ذلّ، و الآخر على شدّة و غلظ. فالأوّل- العبد، و هو المملوك، و الجماعة العبيد، و ثلاثة أعبد، و هم العباد. ..و المعبّد: الذلول، يوصف به البعير أيضا. و من الباب الطريق المعبّد، و هو المسلوك المذلّل. و الأصل الآخر- العبدة، و هي القوّة و الصلابة، و يقال هذا ثوب له عبدة، إذا كان صفيقا قويّا، و من هذا القياس العبد مثل الأنف و الحميّة يقال هو يعبد لهذا الأمر. و فسّر- إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ‏ الْعابِدِينَ‏، أى أوّل من غضب عن هذا و أنف من قوله.</ref>
==2- عبادت در قرآن ==
   
   
شهيد مطهري در تبيين معناي لغوي عبادت مي گويد :‌ در زبان عربى وقتى كه چيزى رام، نرم، مطيع بشود به طورى كه هيچ گونه عصيان و تعدى و مقاومتى نداشته باشد، اين حالت را «تعبد» مى‏گويند.
این کلمه در قرآن کریم هر چند با مشتقات مختلف در موارد زیادی استعمال شده است اما مشخصه اصلی در همه آنها محصور نمودن عبودیت و پرستش برای ذات احدیت و نفی آن از دیگران می‌باشد که بعنوان نمونه برخی از آنها را بیان می‌کنیم: ‌


ايشان در ادامه مي نويسد :در قديم راهها و جاده‏ها اين طور نبود كه مانند امروز به وسيله ماشينهاى راه‏سازى اول راه را بسازند بعد روى آن راه بروند، بلكه راهها با رفتن ساخته مى‏شد و لذا در روزهاى اول به طورى بود كه سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند ولى در اثر عبور و مرور كم‏كم سنگريزه‏ها خرد و نرم مى‏شدند و مقاومتى در مقابل عابرين نداشتند، پاى انسانها و حيوانها را آزار نمى‏دادند بلكه رام و آرام بودند، در حالى كه راهى كه بيراهه بود سنگها زير پا ناآرام و عاصى بودند. اين طريق را، يعنى راهى كه نرم و رام شده بود مى‏گفتند: طريق مُعَبَّد.
امر به عبادت الله همراه نهی از عبادت معبودان دیگر - 20مورد اعبدوا الله - نظیر ‌: اعبدواالله مالکم من اله غیره (مومنون23و 32؛ اعراف 85)
انسان عبد و معبّد يعنى كسى كه رام و تسليم و مطيع است و هيچ گونه عصيانى ندارد.


عبادت الهی معلول ربوبیت و خالقیت اوست و هدف از عبادت تحصیل تقواست: ‌اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون(‌ بقره /21)


ايشان در تطبيق معناي لغوي عبادت بر معناي اصطلاحي آن مي نويسد :‌ اين‏گونه بودن يعنى رام و مطيع بودن، يك ذره عاصى نبودن، حالتى است كه انسان بايد فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبد خدا بودن يعنى اين حالت را نسبت به ذات حق و فرمانهاى ذات حق داشتن. <ref>مجموعه اثار شهيد مطهري ج 26ص 101</ref>
عبادت خداوند بهمراه نهی از هر نوع شرک در آن: ‌اعبدوا الله و لاتشرکوا به شیئا (‌نساء‌/36)


امر به عبادت به همراه نهی از اطاعت طاغوت: ‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت (‌نحل 36)


2- عبادت در قران :‌
از این آیه و نظائر آن استفاده می‌شود که اولا در مفهوم عبادت، اطاعت و انقیاد وجود دارد ثانیا عبادت الله مستلزم اجتناب از طاغوت – هر چیزی که در برابر اراده الهی باشد-


اين كلمه در قران كريم هر چند با مشتقات مختلف در موارد زيادي استعمال شده است اما مشخصه اصلي در همه آنها محصور نمودن عبودیت و پرستش براي ذات احديت و نفي آن از ديگران مي باشد  كه بعنوان نمونه برخي از آنها را بيان مي كنيم  :‌
ماموریت اصلی انبیاء‌ امر به عبادت الهی و اجتناب از طاغوت: ‌ ‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت(نحل: 36)


امر به عبادت الله همراه نهي از عبادت معبودان ديگر - 20مورد اعبدوا الله -  نظير ‌: اعبدواالله مالكم من اله غيره (مومنون23و 32 ؛ اعراف 85 )
ما قلت لهم الا ما امرتنی به ان اعبدوالله ربی و ربکم‌ (مائده/117)


عبادت الهي معلول ربوبيت و خالقيت اوست و هدف از عبادت تحصيل تقواست : ‌اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم لعلكم تتقون(‌ بقره /21 )  
عبادت مختص ذات الهی بوده و عبادت الله همان صراط مستقیم الهی است: ‌ان اعبدونی هذا صراط مستقیم (یس: 61)


عبادت خداوند بهمراه نهي از هر نوع شرك در آن : ‌اعبدوا الله و لاتشركوا به شيئا (‌نساء‌/36 )
امر به عبادت خالصانه الهی: ‌ ‌امرت ان اعبدالله مخلصا له الدین (زمر/ 11)


امر به عبادت به همراه نهي از اطاعت طاغوت : ‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت (‌نحل 36 )
نهی از عبادت غیر خداوند: ‌ فلا اعبدالذین تعبدون من دون الله و لکن اعبدالله الذی یتوفاکم (یونس /104)


از اين آيه و نظائر آن استفاده مي شود كه اولا در مفهوم عبادت، اطاعت و انقياد وجود دارد ثانيا عبادت الله مستلزم اجتناب از طاغوت – هر چيزي كه در برابر اراده الهي باشد- 
‌قل انی نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله (غافر/66)


ماموريت اصلي انبياء‌ امر به عبادت الهي و اجتناب از طاغوت :‌ ‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت(نحل :36 )
‌نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله قل لا اتبع اهواء‌کم (سوره انعام / 56)  


ما قلت لهم الا ما امرتني به ان اعبدوالله ربي و ربكم‌ (مائده/117 )
(از آنجا که عبادت همیشه یا غالبا با دعا همراه است از اینرو می‌توان گفت بین «تعبدون من دون الله» در آیه شریفه سوره یونس و «تدعون من دون الله» در سوره غافر و انعام تنافی نیست.)  


عبادت مختص ذات الهی بوده و عبادت الله همان صراط مستقیم الهی است  : ‌ان اعبدوني هذا صراط مستقيم (يس : 61 )
امر به عبادت معبود واحد – اله واحد –‌:


امر به عبادت خالصانه الهي :‌ ‌امرت ان اعبدالله مخلصا له الدين (زمر/ 11)
اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا (توبه / 31)
از این آیه استفاده می‌شود که تبعیت و اطاعت نمودن از غیر خداوند حتی از عالمان دین اگر مستند به اوامر الهی نباشد ضد عبادت خداوند است یعنی عبادت و اطاعت منحصرا حق الهی است و غیر خداوند را نمی‌توان در آن شرکت داد.


نهي از عبادت غير خداوند:‌ فلا اعبدالذين تعبدون من دون الله و لكن اعبدالله الذي يتوفاكم ( يونس /104)
اله یعنی معبود باید واحد باشد: ‌ لا اله الا الله – لا اله الا هو (38مورد)


‌قل اني نهيت ان اعبد الذين تدعون من دون الله (غافر/66 )
دلیل این‌که غیر الله نمی'''‌'''تواند معبود باشد: ‌ إِنَّ الَّذِینَ‏ تَعْبُدُونَ‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً (29/ 17)


‌نهيت ان اعبد الذين تدعون من دون الله قل لا اتبع اهواء‌كم ( سوره انعام / 56 )
== عبادت از منظر عالمان فریقین ==


( از انجا كه عبادت هميشه يا غالبا با دعا همراه است از اينرو مي توان گفت بين « تعبدون من دون الله» در آيه شريفه سوره يونس و «تدعون من دون الله» در  سوره غافر و انعام  تنافي نيست.)
=== دیدگاه علامه طباطبائی درالمیزان ===


امر به عبادت معبود واحد – اله واحد –‌:
شاخصه‌های اصلی در معنای عبادت از دیدگاه علامه طباطبائی عبارتست از:  


اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسيح بن مريم و ما امروا الا ليعبدوا الها واحدا (توبه / 31 )
1-عبادت از ریشه عبد است و عبد عبارتست از هر چیزی که مملوک باشد اعم از انسان یا غیر انسان همان‌گونه که درآیه «إن کل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا»(مریم/ 93) عبد بدین معنا آمده است.
از اين آيه استفاده مي شود كه تبعيت و اطاعت نمودن از غير خداوند حتي از عالمان دين اگر مستند به اوامر الهي نباشد ضد عبادت خداوند است يعني عبادت و اطاعت منحصرا حق الهي است و غير خداوند را نمي توان در آن شرکت داد .  
2- ایشان با توجه به قول لغویین که عبودیت را بمعنای خضوع گرفته‌اند می‌فرماید: ‌ خضوع لازمه معنای عبادت است بدلیل آن‌که خضوع متعدی به لام و عبادت متعدی بنفسه می‌باشد.  


اله يعني معبود بايد واحد باشد :لا اله الا الله – لا اله الا هو (38مورد)
3-عبادت عبارتست از: نشان دادن عبد مملوکیت خویش را به خداوند؛ از اینرو چنین حالتی با استکبار دربرابر خداوند قابل جمع نیست اما با شرک قابل جمع می‌باشد. <ref>الميزان ج1 ص24: العبد هو المملوك من الإنسان أو من كل ذي شعور بتجريد المعنی كما يعطيه قوله تعالی: «إن كل من في السماوات و الأرض إلا آتي الرحمن عبدا»: مريم- 93. و العبادة مأخوذة منه و ربما تفرقت اشتقاقاتها أو المعاني المستعملة هي فيها لاختلاف الموارد، و ما ذكره الجوهري في الصحاح أن أصل العبودية الخضوع فهو من باب الأخذ بلازم المعنی و إلا فالخضوع متعد باللام و العبادة متعدية بنفسها. و بالجملة فكان العبادة هي نصب العبد نفسه في مقام المملوكية لربه و لذلك كانت العبادة منافية للاستكبار و غير منافية للاشتراك فمن الجائز أن يشترك أزيد من الواحد في ملك رقبة أو في عبادة عبد، قال تعالی: «إن الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين»: غافر- 60. و قال تعالی: «و لا يشرك بعبادة ربه أحدا»: الكهف-</ref>


دليل اينكه غير الله نمي تواند معبود باشد :‌ إِنَّ الَّذِينَ‏ تَعْبُدُونَ‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً (29/ 17)
=== شیخ طوسی در التبیان ===
عبادت عالی‌‌‌‌ترین مرتبه خضوع و نهایت شکر‌گزاری در مقابل خداوند است و چنین خضوعی فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست که مالک و خالق کل هستی است. هر چند شکر و اطاعت مطلق از غیر خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند می‌باشد. <ref>التبيان ج 1ص 39:‌ و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع بأعلی مراتب الخضوع مع التعظيم بأعلی مراتب التعظيم و لا يستحق إلا بأصول النعم التي هي خلق الحياة و القدرة و الشهوة و لا يقدر عليه غير الله تعالی فلذلك اختص سبحانه بأن يعبد و لا يستحق بعضنا علی بعض العبادة. كما يستحق بعضنا علی بعض الشكر و تحسن الطاعة لغير الله تعالی و لا تحسن العبادة لغيره و قول من قال أن العبادة هي الطاعة للمعبود يفسد بأن الطاعة موافقة الأمر و قد يكون موافقا لأمره و لا يكون عابدا له </ref>


== عبادت از منظر عالمان فريقين  ==
=== زمخشری در کشاف ===


=== ديدگاه علامه طباطبائي درالميزان ===
ایشان عبادت را عالی‌‌‌ترین مرتبه خضوع و تسلیم دانسته و آنرا مختص ذات مقدس الهی می‌داند چون فقط اوست که مولای حقیقی و صاحب عظیم‌‌‌‌ترین نعمت‌هاست. <ref>الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل ج‏1 ص 15 :‌ و العبادة أقصی غاية الخضوع و التذلل. و منه ثوب ذو عبدة إذا كان في غاية الصفاقة و قوة النسج، و لذلك لم تستعمل إلا في الخضوع لله تعالی، لأنه مولی أعظم النعم فكان حقيقا بأقصی غاية الخضوع.</ref>


شاخصه های اصلي در معناي عبادت از ديدگاه علامه طباطبائی عبارتست از :
=== فخر رازی در مفاتیح الغیب ===


1-عبادت از ريشه عبد است و عبد عبارتست از هر چيزي كه مملوك باشد اعم از  انسان يا غير انسان همانگونه كه درآيه «إن كل من في السماوات و الأرض إلا آتي الرحمن عبدا»(مريم/ 93) عبد بدين معنا آمده است .
عبادت امتثال نمودن عبد نسبت به دستوراتی است که از روی تعظیم نسبت به خداوندی که کمال مطلق و مستغنی از همه است صورت گیرد بنابر‌این متعلق عبادت تمامی اوامر و نواهی الهی خواهد بود. <ref>مفاتيح الغيب ج 1 ص32 :‌ فاعلم أن العبادة عبارة عن الإتيان بالفعل المأمور به علی‏ سبيل التعظيم للآمر فما لم يثبت بالدليل أن لهذا العالم إلها واحدا. قادرا علی مقدورات لا نهاية لها، عالما بمعلومات لا نهاية لها، غنيا عن كل الحاجات، فإنه أمر عباده ببعض الأشياء، و نهاهم عن بعضها، و أنه يجب علی الخلائق طاعته و الانقياد لتكاليفه.... -</ref>
   
   
2- ايشان با توجه به قول لغويين كه عبوديت را بمعناي خضوع گرفته اند مي فرمايد :‌ خضوع لازمه معناي عبادت است بدليل آنكه خضوع متعدي به لام و عبادت متعدي بنفسه مي باشد.
=== صدر المتالهین در تفسیر القران الکریم ===


3-عبادت عبارتست از : نشان دادن عبد مملوكيت خويش را به خداوند ؛ از اينرو چنين حالتي با استكبار دربرابر خداوند قابل جمع نيست اما با شرك قابل جمع مي باشد. <ref>الميزان ج1 ص24: العبد هو المملوك من الإنسان أو من كل ذي شعور بتجريد المعنى كما يعطيه قوله تعالى: «إن كل من في السماوات و الأرض إلا آتي الرحمن عبدا»: مريم- 93. و العبادة مأخوذة منه و ربما تفرقت اشتقاقاتها أو المعاني المستعملة هي فيها لاختلاف الموارد، و ما ذكره الجوهري في الصحاح أن أصل العبودية الخضوع فهو من باب الأخذ بلازم المعنى و إلا فالخضوع متعد باللام و العبادة متعدية بنفسها. و بالجملة فكان العبادة هي نصب العبد نفسه في مقام المملوكية لربه و لذلك كانت العبادة منافية للاستكبار و غير منافية للاشتراك فمن الجائز أن يشترك أزيد من الواحد في ملك رقبة أو في عبادة عبد، قال تعالى: «إن الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين»: غافر- 60. و قال تعالى: «و لا يشرك بعبادة ربه أحدا»: الكهف-</ref>  
عبادت عالی‌‌‌ترین مرتبه خضوع در برابر خداوندی است که مالک و خالق و قادر به امورات هستی بوده بگونه‌ای که دیگران از انجام آنها عاجز هستند. بنابر‌این عبادت بغیر خداوند جائز نیست هر چند اطاعت از دیگران معقول است. بنابر‌این سخن آنان که عبادت را بمعنای اطاعت اوامر و نواهی الهی می‌دانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر کننده است و این در موالی عرفی نظیر اطاعت فرزند از پدر عبد از مولا صدق می‌کند؛ از طرفی به بت‌پرستانی که در عصر جاهلیت بت‌ها رامی پرستیدند مطیع اطلاق نمی‌گردد. بنابر‌این عبادت همان نهایت خضوع و شکر‌گزاری در برابر خداوند متعال خواهد بود. <ref>تفسير القران الكريم ص105: و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع و التذلل‏ يدل علی أعلی مراتب التعظيم و لا يستحقها أحد إلا بإعطاء اصول النعم الذي هو خلق الحيوة و القدرة و الحس و الشهوة و لا يقدر عليه أحد إلا الله فلذلك اختص سبحانه بأن يعبد، و لا يجوز العبادة لغيره بخلاف الطاعة فإنها قد تحسن لغيره كطاعة الأب و المولی و السلطان و الزوج، فمن قال: إن العبادة هي الطاعة فقد أخطأ لأنها غاية التذلل دون الطاعة فإنها مجرد موافقة الأمر، ألا تری إن العبد يطيع مولاه و لا يكون عابدا له؟ و الكفار يعبدون الأصنام و لا يكونون مطيعين لهم؟ إذ لا يتصور من جهتهم الأمر.</ref>
 
=== شهید مطهری ===
عبادت از ماده «عبد» است. تعبد تذلل است. آنچه در عبادت و عبودیت افراد بشر وجود دارد رابطه مالکیت و مملوکیت به مفهوم اقتصادی آن است. مملوک و برده از خود اراده و اختیاری ندارد، برای خود در قبال مالک مالکیتی قائل نیست، خودش و هرچه در اختیار دارد از آنِ مولی است: العبد و ما فی یده کان لمولاه


=== شيخ طوسي در التبيان ===
ایشان آنگاه به مفهوم عبادت در قرآن پرداخته و می‌گوید: ‌
 
عبادت عاليترين مرتبه خضوع و نهايت شكر گزاري در مقابل خداوند است و چنين خضوعي فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست كه مالك و خالق کل هستي است. هر چند شكر و اطاعت مطلق از غير خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند مي باشد. <ref>التبيان ج 1ص  39:و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع بأعلى مراتب الخضوع مع التعظيم بأعلى مراتب التعظيم و لا يستحق إلا بأصول النعم التي هي خلق الحياة و القدرة و الشهوة و لا يقدر عليه غير الله تعالى فلذلك اختص سبحانه بأن يعبد و لا يستحق بعضنا على بعض العبادة . كما يستحق بعضنا على بعض الشكر و تحسن الطاعة لغير الله تعالى و لا تحسن العبادة لغيره و قول من قال أن العبادة هي الطاعة للمعبود يفسد بأن الطاعة موافقة الأمر و قد يكون موافقا لأمره و لا يكون عابدا له </ref>
در قرآن کریم در مواردی که فردی بر فرد دیگر حکومت مطلقه و مستبده دارد و برای او هیچ گونه آزادی قائل نیست، عملًا با او معامله برده و مملوک می‌‏کند، عبادت و تعبید به کار برده شده آنچنان که درباره فرعون و بنی اسرائیل از زبان موسی نقل می‌‏کند: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ‏، یا از زبان فرعون نقل می‌‏کند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ‏ <ref>يادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 178</ref>
 
ولی مسلماً این گونه رابطه که صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنکه اختیاری و به صورت مشروع باشد و خواه غیر اختیاری، شرک به خدا نامیده نمی‌‏شود. عبادت خدا که باید خالصاً برای خدا باشد و اگر نه شرک و خروج از توحید و منافی با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنی این نیست که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد. البته درجه اعلای توحید این است که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد، <ref>يادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 179-178</ref>


بنابر‌این از منظر شهید مطهری عبادت یعنی مطیع محض بودن خداوند اما این سخن تمام دیدگاه ایشان در معنای عبادت نیست. از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض رکن دیگری هم دارد و آن عبارتست از تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس: ‌


=== زمخشري در كشاف ===
اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت می‌‏کند و بس، عبادت نیست... عبادت یک رکن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. <ref>يادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 180-179</ref>


ايشان عبادت را عاليترين مرتبه خضوع و تسليم دانسته و آنرا مختص ذات مقدس الهي مي داند چون فقط اوست كه مولاي حقيقي و صاحب عظيمترين نعمتهاست . <ref>الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل  ج‏1  ص 15  :‌ و العبادة أقصى غاية الخضوع و التذلل. و منه ثوب ذو عبدة إذا كان في غاية الصفاقة و قوة النسج، و لذلك لم تستعمل إلا في الخضوع لله تعالى، لأنه مولى أعظم النعم فكان حقيقا بأقصى غاية الخضوع.</ref> 
ایشان در تبیین قید اخیر می‌گوید: ‌  


=== فخر رازي در مفاتيح الغيب  ===
به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنی و تکوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. <ref>يادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 180</ref>


عبادت امتثال نمودن عبد نسبت به دستوراتي  است كه از روي تعظيم نسبت به خداوندي كه كمال مطلق و مستغني از همه است صورت گيرد بنابر اين متعلق عبادت تمامي اوامر و نواهي الهي خواهد بود. <ref>مفاتيح الغيب ج 1 ص32  :‌ فاعلم أن العبادة عبارة عن الإتيان بالفعل المأمور به على‏ سبيل التعظيم للآمر فما لم يثبت بالدليل أن لهذا العالم إلها واحدا. قادرا على مقدورات لا نهاية لها، عالما بمعلومات لا نهاية لها، غنيا عن كل الحاجات، فإنه أمر عباده ببعض الأشياء، و نهاهم عن بعضها، و أنه يجب على الخلائق طاعته و الانقياد لتكاليفه....-</ref>
=== نقد شهید مطهری به دیدگاه کسانی که اطاعت و قصد امتثال امر را در عبادت شرط می‌دانند ===  
=== صدر المتالهين در تفسير القران الكريم ===  


عبادت عاليترين مرتبه خضوع در برابر خداوندي است كه مالك و خالق و قادر به امورات هستي بوده بگونه اي كه ديگران از انجام انها عاجز هستند.بنابر اين عبادت بغير خداوند جائز نيست هر چند اطاعت از ديگران معقول است. بنابر اين سخن آنان كه عبادت را بمعناي اطاعت اوامر و نواهي الهي مي دانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر كننده است و اين در موالي عرفي نظير اطاعت فرزند از پدر عبد از مولا  صدق مي كند؛ از طرفي به بت پرستاني كه در عصر جاهليت  بتها رامي پرستيدند مطيع اطلاق نمي گردد. بنابر اين عبادت همان نهايت خضوع و شكر گزاري در برابر خداوند متعال خواهد بود. <ref>تفسير القران الكريم ص105: و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع و التذلل‏ يدل على أعلى مراتب التعظيم و لا يستحقها أحد إلا بإعطاء اصول النعم الذي هو خلق الحيوة و القدرة و الحس و الشهوة و لا يقدر عليه أحد إلا الله فلذلك اختص سبحانه بأن يعبد، و لا يجوز العبادة لغيره بخلاف الطاعة فإنها قد تحسن لغيره كطاعة الأب و المولى و السلطان و الزوج، فمن قال: إن العبادة هي الطاعة فقد أخطأ لأنها غاية التذلل دون الطاعة فإنها مجرد موافقة الأمر، ألا ترى إن العبد يطيع مولاه و لا يكون عابدا له؟ و الكفار يعبدون الأصنام و لا يكونون مطيعين لهم؟إذ لا يتصور من جهتهم الأمر.</ref>
ایشان به کسانی که در مفهوم عبادت اطاعت از اوامر و نواهی وقصد امتثال آنها را شرط می‌دانند- نظیر فخررازی-:
 
=== شهيد مطهري ===
عبادت از ماده «عبد» است. تعبد تذلل است. آنچه در عبادت و عبوديت افراد بشر وجود دارد رابطه مالكيت و مملوكيت به مفهوم اقتصادى آن است. مملوك و برده از خود اراده و اختيارى ندارد، براى خود در قبال مالك مالكيتى قائل نيست، خودش و هرچه در اختيار دارد از آنِ مولى است: العبد و ما فى يده كان لمولاه


ايشان آنگاه به مفهوم عبادت در قران پرداخته و مي گويد :‌
در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثواب ‏آور هست و می‌‏توان گفت مستلزم عبادت بودن نیست. اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت می‌‏کند و بس، عبادت نیست. اینکه در «اصول» می‌‏گویند «تعبدی» آن است که قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلی هم که به قصد امتثال صورت گیرد عبادت است، درست نیست.... قصد قربت و امتثال امر ملاک تعبدیت و عبادت بودن عمل نیست، هرچند ملاک ثواب و حتی تقرب هست. ممکن است عملی عبادت باشد و مقرّب نباشد. ممکن است عبادتی که دارای ماهیت عبادت است ریا باشد، نه اینکه عمل ریایی عبادت صوری است.. به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. <ref>همان</ref>


در قرآن كريم در مواردى كه فردى بر فرد ديگر حكومت مطلقه و مستبده دارد و براى او هيچ گونه آزادى قائل نيست، عملًا با او معامله برده و مملوك مى‏كند، عبادت و تعبيد به كار برده شده آنچنان كه درباره فرعون و بنى اسرائيل از زبان موسى نقل مى‏كند: وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ‏، يا از زبان فرعون نقل مى‏كند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ‏ <ref>يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص: 178</ref>
==3- توحید عبادی(پرستش)، لازمه شناخت خدای یگانه ==


ولى مسلماً اين گونه رابطه كه صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنكه اختيارى و به صورت مشروع باشد و خواه غير اختيارى، شرك به خدا ناميده نمى‏شود. عبادت خدا كه بايد خالصاً براى خدا باشد و اگر نه شرك و خروج از توحيد و منافى با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنى اين نيست كه انسان مطاعى غير از خدا نداشته باشد.البته درجه اعلاى توحيد اين است كه انسان مطاعى غير از خدا نداشته باشد، <ref>يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص: 179-178</ref>
معرفت عمیق به ذات مقدس الهی و درک مراتب توحید نظری مستلزم پرستش و عبادت ذات ربوبی خواهد بود.  


شهید مطهری در این زمینه می‌فرماید:


بنابر اين از منظر شهید مطهری عبادت يعني مطيع محض بودن خداوند اما اين سخن تمام ديدگاه ايشان در معناي عبادت نيست . از منظر ايشان عبادت علاوه بر اطاعت محض ركن ديگري هم دارد و آن عبارتست از تعظيم و تكريم مقرون به تقديس :
شناخت خدای یگانه به عنوان کامل‌‌‌‌ترین ذات با کامل‌‌‌‌ترین صفات، منزّه از هر گونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیّت است، عکس‌العملی در ما ایجاد می‌‏کند که از آن به «پرستش» تعبیر می‌‏شود. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهری (جهان‏بينی توحيدی)، ج‏2، ص:-97 96</ref>


اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت كند آنچنان كه هر مملوكى مالك خود را اطاعت مى‏كند و بس، عبادت نيست ...عبادت يك ركن و روح ديگرى دارد و آن تعظيم و تكريم مقرون به تقديس است، خواه امرى در كار باشد و يا نباشد، خواه آنكه قصد امتثال امر شده باشد يا نشده باشد. <ref>يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص: 180-179</ref>
نکته مهم در مساله پرستش و عبودیت حقتعالی این است که هر نوع خضوع و انقیادی را نمی‌توان مصداق پرستش دانست چون پرستش واقعی، خضوع و خشوعی است که معلول ارتباط معنوی و عرفانی عمیق بین انسان و معبودش بوده و بر احدی غیر الله جاری نمی‌گردد.  


ايشان در تبيين قيد اخير مي گويد :‌  
شهید مطهری در تبیین معنای پرستش می‌فرماید: ‌ پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار می‌‏کند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود می‌‏تواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غیر خدا نه صادق است نه جایز. <ref>همان</ref>


به عقيده ما عمل آنگاه عبادت است كه احترام و تعظيم باشد با قصد و اعتقاد به الوهيت معبود. الوهيت معبود به معنى اين است كه شخص معتقد باشد كه معبود تسلط باطنى و تكوينى بر او و جهان دارد و در اين تسلط خود مستقل است. <ref>يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص: 180</ref>
==4- شرک در عبودیت ممنوع است ==


توحید عبادی مستلزم خلوص ذهن و جان از هر نوع دوروئی و شرک می‌باشد؛ عدم توجه به این مساله مهم چه بسا زمینه خروج انسان عابد از اسلام و ورود در زمره کافرین یا مشرکین خواهد بود.


=== نقد شهيد مطهري به امثال فخررازی که اطاعت و قصد امتثال امر را در عبادت شرط می دانند ===
شهید مطهری در این زمینه می‌فرماید: قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ گناهی مانند شرک به خدا نیست. <ref>همان</ref>


ايشان به كساني كه در مفهوم عبادت اطاعت از اوامر و نواهي وقصد امتثال آنها را شرط مي دانند- نظير فخررازي- :‌
==5-توسعه در معنای توحید عبادی ==


در مفهوم عبادت، اطاعت امر نيفتاده است. اطاعت ثواب‏آور هست و مى‏توان گفت مستلزم عبادت بودن نيست. اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت كند آنچنان كه هر مملوكى مالك خود را اطاعت مى‏كند و بس، عبادت نيست. اينكه در «اصول» مى‏گويند «تعبدى» آن است كه قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلى هم كه به قصد امتثال صورت گيرد عبادت است، درست نيست.... قصد قربت و امتثال امر ملاك تعبديت و عبادت بودن عمل نيست، هرچند ملاك ثواب و حتى تقرب هست. ممكن است عملى عبادت باشد و مقرّب نباشد. ممكن است عبادتى كه داراى ماهيت عبادت است ريا باشد، نه اينكه عمل ريايى عبادت صورى است .. به عقيده ما عمل آنگاه عبادت است كه احترام و تعظيم باشد با قصد و اعتقاد به الوهيت معبود. <ref>همان</ref>
گاه چنین تصور می‌شود که حوزه توحید عبادی محصور در اوامر و نواهی الهی است بدین معنا که صرف اطاعت از این‌دو انسان را در جرگه عابدان قرار می‌دهد در حالی که مفهوم دقیق توحید عبادی مقتضی آن است که انسان هیچ مطاعی غیر از الله نداشته باشد بدین معنا که تمام اطاعت‌های از دیگران حتی تبعیت از اوامر و نواهی والدین، حاکم شرع، معلم و حتی اطاعت از پیامبر و امام نیز لازم است به اطاعت الهی منتهی گردد.  


شهید مطهری دراین زمینه می‌نویسد:


== 3- توحید عبادی(پرستش) ، لازمه شناخت خداي يگانه ==
هر اطاعتی مانند اطاعت پیامبر و امام و حاکم شرعی اسلامی‌ و پدر و مادر یا معلّم باید به اطاعت از او و رضای او منتهی شود وگرنه جایز نیست. این است عکس‌العملی که شایسته یک بنده در مقابل خدای بزرگ است و جز در مورد خدای یگانه در مورد هیچ موجودی دیگر نه صادق است نه جایز. <ref>همان ص 98-99</ref>


شهید مطهری در این زمینه می فرماید :  
از منظر ایشان توحید در عبادت آنگاه محقق می‌گردد که انسان عبادتگر بداند: ‌... جز او کامل مطلق نیست، جز او هیچ ذاتی منزّه از نقص نیست، جز او کسی منعم اصلی و منشأ اصلی نعمت‌ها که همه سپاس‌ها به او برگردد نیست، جز او هیچ موجودی استحقاق مطاع محض بودن و تسلیم محض در برابر او شدن را ندارد. <ref>همان ص 98-99</ref>


شناخت خداى يگانه به عنوان كاملترين ذات با كاملترين صفات، منزّه از هر گونه نقص و كاستى، و شناخت رابطه او با جهان كه آفرينندگى و نگهدارى و فيّاضيّت، عطوفت و رحمانيّت است، عكس العملى در ما ايجاد مى‏كند كه از آن به «پرستش» تعبير مى‏شود. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص:-97 96</ref>
==6- توحید ذاتی و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادی اسلامی‌ است، ==


ايشان در تبیین معناي پرستش مي فرمايد :‌ پرستش نوعى رابطه خاضعانه و ستايشگرانه و سپاسگزارانه است كه انسان با خداى خود برقرار مى‏كند. اين نوع رابطه را انسان تنها با خداى خود مى‏تواند برقرار كند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غير خدا نه صادق است نه جايز. <ref>همان</ref>
از جمله امور اعتقادی مشترک بین تمام مسلمین به گونه‌ای که حتی جریان‌‌ها و شخصیت‌‌های تکفیری نیز بدان معتقدند توحید ذاتی و توحید در عبادت است. بنابر‌این منکر این دو از دائره مسلمین خارج خواهد بود.  


== 4- شرک در عبودیت ممنوع است ==
شهید مطهری در این زمینه می‌فرماید:
   
   
ایشان می فرماید : قرآن كريم تأكيد و اصرار زياد دارد بر اينكه عبادت و پرستش بايد مخصوص خدا باشد، هيچ گناهى مانند شرك به خدا نيست. <ref>همان</ref>
یعنی اگر کسی در اعتقادش به یکی از این دو اصل خللی باشد جزء مسلمین محسوب نمی‌‏گردد. احدی از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهری؛ ج3؛ ص71</ref>
 
==7-نزاع بین مسلمین و تکفیری‌ها صغروی است نه کبروی ==
 
از نکات بسیار مهم که در تحریر محل نزاع بین تکفیری‌ها با سایر مسلمین لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که در مفهوم توحید و پرستش بین عالمان دینی اعم از وهابی و غیر وهابی اختلافی نیست اختلاف در مصادیق پرستش است. در نتیجه همه منازعات بین تکفیری‌ها با مسلمین در مساله توحید و شرک صغروی خواهد بود نه کبروی.
 
شهید مطهری در این زمینه می‌نویسد: ‌
 
‌اختلاف و‌هابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستش‏ند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروی است نه کبروی. <ref>همان</ref>


از منظر ايشان توحيد در عبادت آنگاه محقق مي گردد كه انسان عبادتگر بداند :‌ ...جز او كامل مطلق نيست، جز او هيچ ذاتى منزّه از نقص نيست، جز او كسى منعم اصلى و منشأ اصلى نعمتها كه همه سپاسها به او برگردد نيست، جز او هيچ موجودى استحقاق مطاع محض بودن و تسليم محض در برابر او شدن را ندارد.  
به همین دلیل در طرح بحث با جریان‌های تکفیری لازم است به تحلیل و بررسی اموری پرداخت که جریان‌های تکفیری آنها را مصادیق شرک در عبادت دانسته و مسلمین را به دلیل اعتقاد به آنها مورد تکفیر می‌دهند.  


== تبصره ==


ايشان در توسعه معناي توحيد عبادي مي فرمايد :‌ هر اطاعتى مانند اطاعت پيامبر و امام و حاكم شرعى اسلامى و پدر و مادر يا معلّم بايد به اطاعت از او و رضاى او منتهى شود وگرنه جايز نيست.اين است عكس العملى كه شايسته يك بنده در مقابل خداى بزرگ است و جز در مورد خداى يگانه در مورد هيچ موجودى ديگر نه صادق است نه جايز. <ref>همان ص 98-99</ref>
لازم به ذکر است که مساله توحید و شرک یا موحد و مشرك خواندن ديگران اموری عقلی بوده و از حوزه تعبدی بودن خارج است بنابر‌این نمي توان با استناد به ظواهر نصوص ديني كساني را مشرك دانست.


== 5- توحيد ذاتى و توحيد در عبادت جزء اصول اوليّه اعتقادى اسلامى است، ==
شهید مطهری در این زمینه می‌نویسد:
   
   
يعنى اگر كسى در اعتقادش به يكى از اين دو اصل خللى باشد جزء مسلمين محسوب نمى‏گردد. احدى از مسلمين با اين دو اصل مخالف نيست.<ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج3 ؛ ص71</ref>  
مسئله توحيد يك مسئله صرفاً تعبدی نيست كه تعبداً يك چيزی را توحيد و اخلاص بدانيم و تعبداً چيزی را شرك و بت‌پرستی بشناسيم، بلكه يك مسئله عقلی است. دستورهای ايجابی يا سلبی اسلام در اين زمينه براساس حقايق واقعی است كه برای عقل انسان قابل درك است و نمی‏تواند ضد حكم عقل بوده باشد. همچنان كه در توحيد ذاتی و توحيد صفاتی و توحيد افعالی نيز تقليد و تعبد جايز نيست، در توحيد در عبادت نيز تقليد و تعبد جايز نيست.
شهید مطهری معتقد است در مفهوم توحيد و پرستش بين عالمان ديني اعم از وهابي و غير وهابي اختلافي نيست اختلاف در مصاديق پرستش است :‌
 
ایشان توضیح می دهند:
 
ما مثلًا نمی‏توانيم به ديگران بگوييم كه اختلاف نظر ما و شما در يك مسئله فرعی و فقهی است، اصولی نيست، فقه ما استغاثه و توسل را جايز می‏ داند و فقه شما جايز نمی‌ی‏داند، فقه ما اينها را توحيد می‏داند و فقه شما شرك، همچنان كه فقه ما مثلًا در وضو مسح پا را واجب می‏داند و فقه شما شستن پا را.
 
كما اينكه آنها نيز به عنوان يك مسئله فرعی و فقهی نمی‏توانند ما را تخطئه كنند، بايد از نظر اصول دين با ما بحث كنند و بايد اعتراف كنند كه اين مطلب كه مربوط به اصول دين است مثل ساير مطالب مربوط به اصول دين جنبه عقلانی دارد. هرچند ممكن است كسی جنبه اصول دينی اين مطلب را اقرار داشته باشد ولی جنبه عقلانيت آن را اعتقاد نداشته باشد، بلكه از ضروريات خود دين بداند مثل معاد كه از اصول دين است و در عين حال بايد كيفيت و خصوصيت آن را از متن قرآن و گفتار رسول خدا اقتباس كرد.<ref>يادداشتهای استاد مطهری، ج‏ 8، ص 187-188</ref>
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
== منابع ==


‌اختلاف وهابيّه با ساير مسلمين در اين نيست كه آيا يگانه موجود شايسته پرستش، خداوند است يا غير خداوند، مثلًا انبياء و اولياء نيز شايسته پرستش‏اند؛ در اين جهت ترديد نيست كه غير خدا شايسته پرستش نيست، اختلاف در اين است كه آيا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است يا نه؟ پس نزاع فيما بين، صغروى است نه كبروى. <ref>همان</ref>
[[رده:مقاله‌ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۸

از آن‌جا که محور اصلی نزاع بین جریان‌های تکفیری و سائر فرق اسلامی در مساله توحید در عبادت و مصادیق آن می‌باشد در مقاله ذیل به تبیین این مرتبه توحید از منظر فریقین می‌پردازیم. ضمنا در این مقاله ثابت شده است که نزاع بین شخصیت‌‌ها و جریان‌های تکفیری با سایر فرق اسلامی صغروی بوده و در مبانی نظری و کلی تفاوت چندانی بین آنان وجود ندارد.

1-عبادت در لغت

معانی که برای واژه عبادت ذکر شده است عبارتند از: ‌انقیاد و خضوع

عبد که ریشه کلمه عبادت است ضد کلمه حر بوده و بمعنای شخصی است که مملوک یا برده دیگری قرار گرفته است. [۱]

در برخی از کتب لغت برای کلمه عبادت دو اصل و ریشه مطرح شده است: ‌ الف - عبد که بمعنای نرمی و ذلت که مصداقش عبد مملوک است ب- العبده که بمعنای قوت و صلابت می‌باشد. [۲]

شهید مطهری در تبیین معنای لغوی عبادت می‌گوید: ‌ در زبان عربی وقتی که چیزی رام، نرم، مطیع بشود به طوری که هیچ گونه عصیان و تعدی و مقاومتی نداشته باشد، این حالت را «تعبد» می‌‏‌گویند.

ایشان در ادامه می‌نویسد: ‌ در قدیم راه‌ها و جاده‏‌ها این طور نبود که مانند امروز به وسیله ماشین‌های راه‌‏سازی اول راه را بسازند بعد روی آن راه بروند، بلکه راه‌ها با رفتن ساخته می‌‏‌شد و لذا در روز‌های اول به طوری بود که سنگ و خار‌ها مانع رفت و آمد بودند ولی در اثر عبور و مرور کم‏‌کم سنگریزه‏‌ها خرد و نرم می‌‏‌شدند و مقاومتی در مقابل عابرین نداشتند، پای انسان‌ها و حیوان‌ها را آزار نمی‌‏‌دادند بلکه رام و آرام بودند، در حالی که راهی که بیراهه بود سنگ‌ها زیر پا ناآرام و عاصی بودند. این طریق را، یعنی راهی که نرم و رام شده بود می‌‏‌گفتند: طریق مُعَبَّد. انسان عبد و معبّد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد.

ایشان در تطبیق معنای لغوی عبادت بر معنای اصطلاحی آن می‌نویسد: ‌ این‏گونه بودن یعنی رام و مطیع بودن، یک ذره عاصی نبودن، حالتی است که انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبد خدا بودن یعنی این حالت را نسبت به ذات حق و فرمان‌های ذات حق داشتن. [۳]

2- عبادت در قرآن

این کلمه در قرآن کریم هر چند با مشتقات مختلف در موارد زیادی استعمال شده است اما مشخصه اصلی در همه آنها محصور نمودن عبودیت و پرستش برای ذات احدیت و نفی آن از دیگران می‌باشد که بعنوان نمونه برخی از آنها را بیان می‌کنیم: ‌

امر به عبادت الله همراه نهی از عبادت معبودان دیگر - 20مورد اعبدوا الله - نظیر ‌: اعبدواالله مالکم من اله غیره (مومنون23و 32؛ اعراف 85)

عبادت الهی معلول ربوبیت و خالقیت اوست و هدف از عبادت تحصیل تقواست: ‌اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون(‌ بقره /21)

عبادت خداوند بهمراه نهی از هر نوع شرک در آن: ‌اعبدوا الله و لاتشرکوا به شیئا (‌نساء‌/36)

امر به عبادت به همراه نهی از اطاعت طاغوت: ‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت (‌نحل 36)

از این آیه و نظائر آن استفاده می‌شود که اولا در مفهوم عبادت، اطاعت و انقیاد وجود دارد ثانیا عبادت الله مستلزم اجتناب از طاغوت – هر چیزی که در برابر اراده الهی باشد-

ماموریت اصلی انبیاء‌ امر به عبادت الهی و اجتناب از طاغوت: ‌ ‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت(نحل: 36)

ما قلت لهم الا ما امرتنی به ان اعبدوالله ربی و ربکم‌ (مائده/117)

عبادت مختص ذات الهی بوده و عبادت الله همان صراط مستقیم الهی است: ‌ان اعبدونی هذا صراط مستقیم (یس: 61)

امر به عبادت خالصانه الهی: ‌ ‌امرت ان اعبدالله مخلصا له الدین (زمر/ 11)

نهی از عبادت غیر خداوند: ‌ فلا اعبدالذین تعبدون من دون الله و لکن اعبدالله الذی یتوفاکم (یونس /104)

‌قل انی نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله (غافر/66)

‌نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله قل لا اتبع اهواء‌کم (سوره انعام / 56)

(از آنجا که عبادت همیشه یا غالبا با دعا همراه است از اینرو می‌توان گفت بین «تعبدون من دون الله» در آیه شریفه سوره یونس و «تدعون من دون الله» در سوره غافر و انعام تنافی نیست.)

امر به عبادت معبود واحد – اله واحد –‌: ‌

اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا (توبه / 31) از این آیه استفاده می‌شود که تبعیت و اطاعت نمودن از غیر خداوند حتی از عالمان دین اگر مستند به اوامر الهی نباشد ضد عبادت خداوند است یعنی عبادت و اطاعت منحصرا حق الهی است و غیر خداوند را نمی‌توان در آن شرکت داد.

اله یعنی معبود باید واحد باشد: ‌ لا اله الا الله – لا اله الا هو (38مورد)

دلیل این‌که غیر الله نمیتواند معبود باشد: ‌ إِنَّ الَّذِینَ‏ تَعْبُدُونَ‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً (29/ 17)

عبادت از منظر عالمان فریقین

دیدگاه علامه طباطبائی درالمیزان

شاخصه‌های اصلی در معنای عبادت از دیدگاه علامه طباطبائی عبارتست از:

1-عبادت از ریشه عبد است و عبد عبارتست از هر چیزی که مملوک باشد اعم از انسان یا غیر انسان همان‌گونه که درآیه «إن کل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا»(مریم/ 93) عبد بدین معنا آمده است.

2- ایشان با توجه به قول لغویین که عبودیت را بمعنای خضوع گرفته‌اند می‌فرماید: ‌ خضوع لازمه معنای عبادت است بدلیل آن‌که خضوع متعدی به لام و عبادت متعدی بنفسه می‌باشد.

3-عبادت عبارتست از: نشان دادن عبد مملوکیت خویش را به خداوند؛ از اینرو چنین حالتی با استکبار دربرابر خداوند قابل جمع نیست اما با شرک قابل جمع می‌باشد. [۴]

شیخ طوسی در التبیان

عبادت عالی‌‌‌‌ترین مرتبه خضوع و نهایت شکر‌گزاری در مقابل خداوند است و چنین خضوعی فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست که مالک و خالق کل هستی است. هر چند شکر و اطاعت مطلق از غیر خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند می‌باشد. [۵]

زمخشری در کشاف

ایشان عبادت را عالی‌‌‌ترین مرتبه خضوع و تسلیم دانسته و آنرا مختص ذات مقدس الهی می‌داند چون فقط اوست که مولای حقیقی و صاحب عظیم‌‌‌‌ترین نعمت‌هاست. [۶]

فخر رازی در مفاتیح الغیب

عبادت امتثال نمودن عبد نسبت به دستوراتی است که از روی تعظیم نسبت به خداوندی که کمال مطلق و مستغنی از همه است صورت گیرد بنابر‌این متعلق عبادت تمامی اوامر و نواهی الهی خواهد بود. [۷]

صدر المتالهین در تفسیر القران الکریم

عبادت عالی‌‌‌ترین مرتبه خضوع در برابر خداوندی است که مالک و خالق و قادر به امورات هستی بوده بگونه‌ای که دیگران از انجام آنها عاجز هستند. بنابر‌این عبادت بغیر خداوند جائز نیست هر چند اطاعت از دیگران معقول است. بنابر‌این سخن آنان که عبادت را بمعنای اطاعت اوامر و نواهی الهی می‌دانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر کننده است و این در موالی عرفی نظیر اطاعت فرزند از پدر عبد از مولا صدق می‌کند؛ از طرفی به بت‌پرستانی که در عصر جاهلیت بت‌ها رامی پرستیدند مطیع اطلاق نمی‌گردد. بنابر‌این عبادت همان نهایت خضوع و شکر‌گزاری در برابر خداوند متعال خواهد بود. [۸]

شهید مطهری

عبادت از ماده «عبد» است. تعبد تذلل است. آنچه در عبادت و عبودیت افراد بشر وجود دارد رابطه مالکیت و مملوکیت به مفهوم اقتصادی آن است. مملوک و برده از خود اراده و اختیاری ندارد، برای خود در قبال مالک مالکیتی قائل نیست، خودش و هرچه در اختیار دارد از آنِ مولی است: العبد و ما فی یده کان لمولاه

ایشان آنگاه به مفهوم عبادت در قرآن پرداخته و می‌گوید: ‌

در قرآن کریم در مواردی که فردی بر فرد دیگر حکومت مطلقه و مستبده دارد و برای او هیچ گونه آزادی قائل نیست، عملًا با او معامله برده و مملوک می‌‏کند، عبادت و تعبید به کار برده شده آنچنان که درباره فرعون و بنی اسرائیل از زبان موسی نقل می‌‏کند: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ‏، یا از زبان فرعون نقل می‌‏کند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ‏ [۹]

ولی مسلماً این گونه رابطه که صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنکه اختیاری و به صورت مشروع باشد و خواه غیر اختیاری، شرک به خدا نامیده نمی‌‏شود. عبادت خدا که باید خالصاً برای خدا باشد و اگر نه شرک و خروج از توحید و منافی با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنی این نیست که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد. البته درجه اعلای توحید این است که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد، [۱۰]

بنابر‌این از منظر شهید مطهری عبادت یعنی مطیع محض بودن خداوند اما این سخن تمام دیدگاه ایشان در معنای عبادت نیست. از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض رکن دیگری هم دارد و آن عبارتست از تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس: ‌

اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت می‌‏کند و بس، عبادت نیست... عبادت یک رکن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. [۱۱]

ایشان در تبیین قید اخیر می‌گوید: ‌

به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنی و تکوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. [۱۲]

نقد شهید مطهری به دیدگاه کسانی که اطاعت و قصد امتثال امر را در عبادت شرط می‌دانند

ایشان به کسانی که در مفهوم عبادت اطاعت از اوامر و نواهی وقصد امتثال آنها را شرط می‌دانند- نظیر فخررازی-: ‌

در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثواب ‏آور هست و می‌‏توان گفت مستلزم عبادت بودن نیست. اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت می‌‏کند و بس، عبادت نیست. اینکه در «اصول» می‌‏گویند «تعبدی» آن است که قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلی هم که به قصد امتثال صورت گیرد عبادت است، درست نیست.... قصد قربت و امتثال امر ملاک تعبدیت و عبادت بودن عمل نیست، هرچند ملاک ثواب و حتی تقرب هست. ممکن است عملی عبادت باشد و مقرّب نباشد. ممکن است عبادتی که دارای ماهیت عبادت است ریا باشد، نه اینکه عمل ریایی عبادت صوری است.. به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. [۱۳]

3- توحید عبادی(پرستش)، لازمه شناخت خدای یگانه

معرفت عمیق به ذات مقدس الهی و درک مراتب توحید نظری مستلزم پرستش و عبادت ذات ربوبی خواهد بود.

شهید مطهری در این زمینه می‌فرماید:

شناخت خدای یگانه به عنوان کامل‌‌‌‌ترین ذات با کامل‌‌‌‌ترین صفات، منزّه از هر گونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیّت است، عکس‌العملی در ما ایجاد می‌‏کند که از آن به «پرستش» تعبیر می‌‏شود. [۱۴]

نکته مهم در مساله پرستش و عبودیت حقتعالی این است که هر نوع خضوع و انقیادی را نمی‌توان مصداق پرستش دانست چون پرستش واقعی، خضوع و خشوعی است که معلول ارتباط معنوی و عرفانی عمیق بین انسان و معبودش بوده و بر احدی غیر الله جاری نمی‌گردد.

شهید مطهری در تبیین معنای پرستش می‌فرماید: ‌ پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار می‌‏کند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود می‌‏تواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غیر خدا نه صادق است نه جایز. [۱۵]

4- شرک در عبودیت ممنوع است

توحید عبادی مستلزم خلوص ذهن و جان از هر نوع دوروئی و شرک می‌باشد؛ عدم توجه به این مساله مهم چه بسا زمینه خروج انسان عابد از اسلام و ورود در زمره کافرین یا مشرکین خواهد بود.

شهید مطهری در این زمینه می‌فرماید: قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ گناهی مانند شرک به خدا نیست. [۱۶]

5-توسعه در معنای توحید عبادی

گاه چنین تصور می‌شود که حوزه توحید عبادی محصور در اوامر و نواهی الهی است بدین معنا که صرف اطاعت از این‌دو انسان را در جرگه عابدان قرار می‌دهد در حالی که مفهوم دقیق توحید عبادی مقتضی آن است که انسان هیچ مطاعی غیر از الله نداشته باشد بدین معنا که تمام اطاعت‌های از دیگران حتی تبعیت از اوامر و نواهی والدین، حاکم شرع، معلم و حتی اطاعت از پیامبر و امام نیز لازم است به اطاعت الهی منتهی گردد.

شهید مطهری دراین زمینه می‌نویسد:

هر اطاعتی مانند اطاعت پیامبر و امام و حاکم شرعی اسلامی‌ و پدر و مادر یا معلّم باید به اطاعت از او و رضای او منتهی شود وگرنه جایز نیست. این است عکس‌العملی که شایسته یک بنده در مقابل خدای بزرگ است و جز در مورد خدای یگانه در مورد هیچ موجودی دیگر نه صادق است نه جایز. [۱۷]

از منظر ایشان توحید در عبادت آنگاه محقق می‌گردد که انسان عبادتگر بداند: ‌... جز او کامل مطلق نیست، جز او هیچ ذاتی منزّه از نقص نیست، جز او کسی منعم اصلی و منشأ اصلی نعمت‌ها که همه سپاس‌ها به او برگردد نیست، جز او هیچ موجودی استحقاق مطاع محض بودن و تسلیم محض در برابر او شدن را ندارد. [۱۸]

6- توحید ذاتی و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادی اسلامی‌ است،

از جمله امور اعتقادی مشترک بین تمام مسلمین به گونه‌ای که حتی جریان‌‌ها و شخصیت‌‌های تکفیری نیز بدان معتقدند توحید ذاتی و توحید در عبادت است. بنابر‌این منکر این دو از دائره مسلمین خارج خواهد بود.

شهید مطهری در این زمینه می‌فرماید:

یعنی اگر کسی در اعتقادش به یکی از این دو اصل خللی باشد جزء مسلمین محسوب نمی‌‏گردد. احدی از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست. [۱۹]

7-نزاع بین مسلمین و تکفیری‌ها صغروی است نه کبروی

از نکات بسیار مهم که در تحریر محل نزاع بین تکفیری‌ها با سایر مسلمین لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که در مفهوم توحید و پرستش بین عالمان دینی اعم از وهابی و غیر وهابی اختلافی نیست اختلاف در مصادیق پرستش است. در نتیجه همه منازعات بین تکفیری‌ها با مسلمین در مساله توحید و شرک صغروی خواهد بود نه کبروی.

شهید مطهری در این زمینه می‌نویسد: ‌

‌اختلاف و‌هابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستش‏ند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروی است نه کبروی. [۲۰]

به همین دلیل در طرح بحث با جریان‌های تکفیری لازم است به تحلیل و بررسی اموری پرداخت که جریان‌های تکفیری آنها را مصادیق شرک در عبادت دانسته و مسلمین را به دلیل اعتقاد به آنها مورد تکفیر می‌دهند.

تبصره

لازم به ذکر است که مساله توحید و شرک یا موحد و مشرك خواندن ديگران اموری عقلی بوده و از حوزه تعبدی بودن خارج است بنابر‌این نمي توان با استناد به ظواهر نصوص ديني كساني را مشرك دانست.

شهید مطهری در این زمینه می‌نویسد:

مسئله توحيد يك مسئله صرفاً تعبدی نيست كه تعبداً يك چيزی را توحيد و اخلاص بدانيم و تعبداً چيزی را شرك و بت‌پرستی بشناسيم، بلكه يك مسئله عقلی است. دستورهای ايجابی يا سلبی اسلام در اين زمينه براساس حقايق واقعی است كه برای عقل انسان قابل درك است و نمی‏تواند ضد حكم عقل بوده باشد. همچنان كه در توحيد ذاتی و توحيد صفاتی و توحيد افعالی نيز تقليد و تعبد جايز نيست، در توحيد در عبادت نيز تقليد و تعبد جايز نيست.

ایشان توضیح می دهند:

ما مثلًا نمی‏توانيم به ديگران بگوييم كه اختلاف نظر ما و شما در يك مسئله فرعی و فقهی است، اصولی نيست، فقه ما استغاثه و توسل را جايز می‏ داند و فقه شما جايز نمی‌ی‏داند، فقه ما اينها را توحيد می‏داند و فقه شما شرك، همچنان كه فقه ما مثلًا در وضو مسح پا را واجب می‏داند و فقه شما شستن پا را.

كما اينكه آنها نيز به عنوان يك مسئله فرعی و فقهی نمی‏توانند ما را تخطئه كنند، بايد از نظر اصول دين با ما بحث كنند و بايد اعتراف كنند كه اين مطلب كه مربوط به اصول دين است مثل ساير مطالب مربوط به اصول دين جنبه عقلانی دارد. هرچند ممكن است كسی جنبه اصول دينی اين مطلب را اقرار داشته باشد ولی جنبه عقلانيت آن را اعتقاد نداشته باشد، بلكه از ضروريات خود دين بداند مثل معاد كه از اصول دين است و در عين حال بايد كيفيت و خصوصيت آن را از متن قرآن و گفتار رسول خدا اقتباس كرد.[۲۱]

پانویس

  1. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ج 8ص 1: مصبا- عَبَدْتُ‏ اللّه‏ أَعْبُدُهُ‏ عِبَادَةً، و هي الانقياد و الخضوع، و الفاعل‏ عَابِدٌ، و الجمع‏ عُبَّادٌ و عَبَدَةٌ. و العَبْدُ خلاف الحرّ، و أَعْبَدْتُ‏ زيدا فلانا: ملكته إيّاه ليكون له عبدا
  2. همان: مقا- عبد: أصلان صحيحان، كأنّهما متضادّان. و الأوّل من ذينك الأصلين يدل علی لين و ذلّ، و الآخر علی شدّة و غلظ. فالأوّل- العبد، و هو المملوك، و الجماعة العبيد، و ثلاثة أعبد، و هم العباد. ..و المعبّد: الذلول، يوصف به البعير أيضا. و من الباب الطريق المعبّد، و هو المسلوك المذلّل. و الأصل الآخر- العبدة، و هي القوّة و الصلابة، و يقال هذا ثوب له عبدة، إذا كان صفيقا قويّا، و من هذا القياس العبد مثل الأنف و الحميّة يقال هو يعبد لهذا الأمر. و فسّر- إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ‏ الْعابِدِينَ‏، أی أوّل من غضب عن هذا و أنف من قوله.
  3. مجموعه آثار شهيد مطهري ج 26ص 101
  4. الميزان ج1 ص24: العبد هو المملوك من الإنسان أو من كل ذي شعور بتجريد المعنی كما يعطيه قوله تعالی: «إن كل من في السماوات و الأرض إلا آتي الرحمن عبدا»: مريم- 93. و العبادة مأخوذة منه و ربما تفرقت اشتقاقاتها أو المعاني المستعملة هي فيها لاختلاف الموارد، و ما ذكره الجوهري في الصحاح أن أصل العبودية الخضوع فهو من باب الأخذ بلازم المعنی و إلا فالخضوع متعد باللام و العبادة متعدية بنفسها. و بالجملة فكان العبادة هي نصب العبد نفسه في مقام المملوكية لربه و لذلك كانت العبادة منافية للاستكبار و غير منافية للاشتراك فمن الجائز أن يشترك أزيد من الواحد في ملك رقبة أو في عبادة عبد، قال تعالی: «إن الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين»: غافر- 60. و قال تعالی: «و لا يشرك بعبادة ربه أحدا»: الكهف-
  5. التبيان ج 1ص 39:‌ و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع بأعلی مراتب الخضوع مع التعظيم بأعلی مراتب التعظيم و لا يستحق إلا بأصول النعم التي هي خلق الحياة و القدرة و الشهوة و لا يقدر عليه غير الله تعالی فلذلك اختص سبحانه بأن يعبد و لا يستحق بعضنا علی بعض العبادة. كما يستحق بعضنا علی بعض الشكر و تحسن الطاعة لغير الله تعالی و لا تحسن العبادة لغيره و قول من قال أن العبادة هي الطاعة للمعبود يفسد بأن الطاعة موافقة الأمر و قد يكون موافقا لأمره و لا يكون عابدا له
  6. الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل ج‏1 ص 15 :‌ و العبادة أقصی غاية الخضوع و التذلل. و منه ثوب ذو عبدة إذا كان في غاية الصفاقة و قوة النسج، و لذلك لم تستعمل إلا في الخضوع لله تعالی، لأنه مولی أعظم النعم فكان حقيقا بأقصی غاية الخضوع.
  7. مفاتيح الغيب ج 1 ص32 :‌ فاعلم أن العبادة عبارة عن الإتيان بالفعل المأمور به علی‏ سبيل التعظيم للآمر فما لم يثبت بالدليل أن لهذا العالم إلها واحدا. قادرا علی مقدورات لا نهاية لها، عالما بمعلومات لا نهاية لها، غنيا عن كل الحاجات، فإنه أمر عباده ببعض الأشياء، و نهاهم عن بعضها، و أنه يجب علی الخلائق طاعته و الانقياد لتكاليفه.... -
  8. تفسير القران الكريم ص105: و العبادة ضرب من الشكر و غاية فيه لأنها الخضوع و التذلل‏ يدل علی أعلی مراتب التعظيم و لا يستحقها أحد إلا بإعطاء اصول النعم الذي هو خلق الحيوة و القدرة و الحس و الشهوة و لا يقدر عليه أحد إلا الله فلذلك اختص سبحانه بأن يعبد، و لا يجوز العبادة لغيره بخلاف الطاعة فإنها قد تحسن لغيره كطاعة الأب و المولی و السلطان و الزوج، فمن قال: إن العبادة هي الطاعة فقد أخطأ لأنها غاية التذلل دون الطاعة فإنها مجرد موافقة الأمر، ألا تری إن العبد يطيع مولاه و لا يكون عابدا له؟ و الكفار يعبدون الأصنام و لا يكونون مطيعين لهم؟ إذ لا يتصور من جهتهم الأمر.
  9. يادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 178
  10. يادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 179-178
  11. يادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 180-179
  12. يادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 180
  13. همان
  14. مجموعه آثار استاد شهيد مطهری (جهان‏بينی توحيدی)، ج‏2، ص:-97 96
  15. همان
  16. همان
  17. همان ص 98-99
  18. همان ص 98-99
  19. مجموعه آثار استاد شهيد مطهری؛ ج3؛ ص71
  20. همان
  21. يادداشتهای استاد مطهری، ج‏ 8، ص 187-188

منابع