توحید در مذاهب کلامی (مقاله)

از ویکی‌وحدت
فصلنامه چهارم اندیشه تقریب
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال اول، شماره چهارم، پاییز، 1384
عنوان مقاله توحید در مذاهب کلامی
نویسنده دکتر عزّالدین رضانژاد[۱]
تعداد صفحات 18
بخش اندیشه‌ای
زبان فارسی
توحید در مذاهب کلامی عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه‌ای فصلنامه اندیشه تقریب شماره چهارم می‌باشد که به قلم دکتر عزّالدین رضانژاد[۲] و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است. این مقاله در فصل پاییز، 1384 منتشر شده است.

توحید در مذاهب کلامى

عزالدین رضانژاد

چکیده

مسلمانان در بسیارى از موضوعات اعتقادى، فقهى و اخلاقى آراى مشترک دارند. برخى مى‌کوشند موارد اختلافى را بزرگ نشان دهند و در نتیجه راه وحدت و همدلى را دشوار یا ناممکن تلقّى کنند. این مقاله کوشیده‌است به یکى از اصول مشترک مذاهب کلامى بپردازد و با ارائه تفسیر و تبیین مذاهب از مهم‌ترین مسأله اعتقادى یعنى توحید، این حقیقت را گوشزد کند که همه شرایع آسمانى بر توحید و یکتاپرستى استوار بوده، و مسلمانان نیز با نداى توحید از هرگونه شرک و دوگانه پرستى تبرّى مى‌جویند.
در این مقاله، دیدگاه معتزله، اشاعره، ماتریدیه، سلفیه، فیلسوفان، عارفان و امامیه درباره توحید و اقسام آن آمده، و اهتمام هر یک از مذاهب کلامى به برخى از انواع توحید بیان شده‌است.
در بخش پایانى مقاله براى نشان دادن اهتمام مذاهب اسلامى به توحید و شناخت ذات و صفات بارى تعالى، به کتابشناسى وصفى «توحید» پرداخته شد. معرّفى بیش از بیست اثر علمى ماندگار از نویسندگان و عالمان شیعه و اهل سنت، نشان دیگرى از وحدت اندیشهوران مسلمانان در «توحید» است.

کلید‌واژه‌ها: توحید، توحید ذاتى، توحید صفاتى، توحید افعالى، توحید تشریعى، توحید ربوبى، شرک، مذاهب کلامى، امامیه، معتزله، اشاعره، ماتریدیه، معتزله، فلسفه، عرفان.

مقدّمه

بارزترین ویژگى اعتقادى که در شرایع آسمانى یکسان مطرح است، اعتقاد به وجود خدا است. در حقیقت اصل مشترک میان همه آیین‌هایى که پیامبران الاهى آورده‌اند و مى‌توان آن را فصل ممیز انسان الاهى از فرد مادى به شمار آورد، مسأله اعتقاد به وجود خدا است. براى اثبات وجود خداوند، راه‌هایى از سوى خداپرستان ارائه شده‌است که در جاى خود باید دنبال شود.
پیامبران پس از فراخوانى مردم به اعتقاد به خدا، نکته مهمّ دیگرى را سرلوحه دعوت خود بیان داشتند که اصل توحید بوده‌است. توجّه به مسأله توحید، افزون بر آن که حقیقت غیر قابل تغییر است، لازمه بازداشت مردم از ورود به عرصه‌هاى شرک و دوگانه پرستى به شمار مى‌رود؛ به همین جهت، همه شرایع آسمانى بر اساس توحید و یکتاپرستى استوار، و تبرّى از هر گونه شرک و انحراف از شعارهاى اصلى پیام آوران الاهى بوده‌است.
یکى از راه‌هاى وحدت میان مسلمانان، توجّه به اصول مشترک مذاهب اسلامى است. در این مقاله کوشیده شده اهمّیت توحید به صورت محور اصلى و تکیه‌گاه اعتقادى همه مسلمانان مورد توجه قرار گیرد و اختلافات جزئى و تفسیرهاى مهم ترین فرقه‌هاى اسلامى گزارش شود.

1. تعریف توحید

واژه «توحید»، مصدرِ باب «تفعیل» به معناى یگانه دانستن به کار رفته؛ به گونه‌اى که در مفهوم آن انفراد و یگانگى لحاظ شده‌است.
ریشه توحید که «وحّد» است و «وحدت» از آن مشتق مى‌شود به معناى انفراد است؛ از این رو، «واحد» به چیزى اطلاق مى‌شود که جزء ندارد. [۳] و با توجه به همین معنا، توحید یعنى تنها قرار دادن یک چیز. [۴] در مباحث خداشناسى، توحید به معناى یکتاپرستى، یگانگى خدا، تنها و بدون شریک بودن خدا است.

2. توحید در مذهب معتزله

معتزله در مباحث کلامى براى مسأله توحید اهتمام بسیارى قائلند. آنان، توحید را نخستین اصل از اصول پنجگانه قرار داده، و در تفسیر توحید، به بسط و تفصیل بیشتر در مورد توحید صفاتى پرداخته‌اند. با همین نگاه است که یکى از اندیشهوران معتزله، قاضى عبدالجبار در تبیین توحید فقط به دو مرتبه توحید ذاتى و صفاتى پرداخته‌است. وى مى‌گوید: توحید در اصطلاح متکلّمان آن است که ما به یگانگى خداوند اعتقاد داشته باشیم و غیر او را در صفاتى که فقط وى مستحق آن است، شریک قرار ندهیم. [۵]
معتزله مى‌گفتند: خداوند نه جسم است و نه عرض؛ بلکه خالق اعراض و جواهر است و به هیچ یک از حواس پنجگانه در نیاید و در دنیا و آخرت دیده نشود. خداوند در حیز و مکان در نمى‌آید و لم یزل و لایزال است و هر چیز غیر از ایزد تعالى «ممکن الوجود» است و خداوند «واجب الوجود» مى‌باشد و وجود او به خود او است و وجود غیر او از او. وى خالق موجودات است و دیگر موجودات «ممکن الوجود» و حادثند. آنان برداشت برخى از مسلمانان در توحید افعالى را که در افعال انسان به جبر ختم مى‌شد، مورد انتقاد قرار داده‌اند و مسأله تفویض را طرح کرده‌اند که در حقیقت، یک نوع موضعگیرى در برابر آنانى بود که اصرار داشتند: «خداوند خالق تمام کارهاى ]خوب و بد[انسان است».[۶] معتزله این تفسیر از توحید افعالى را با عدل الاهى در تنافى دانسته، به تبیین اصل آزادى و اختیار انسان در انجام افعال پرداخته‌اند و عدل الاهى را هم جزء اصول اعتقادى قرار داده‌اند تا کیفر و پاداش انسان از سوى خداوند به خاطر افعال آدمى، قابل توجیه باشد و در صورت مؤاخذه و مجازات با فرض نسبت فعل انسان به وى، از سوى حق تعالى ظلمى روا دانسته نشده تا با عدل ناسازگارى داشته باشد. عدل در دیدگاه معتزله، یعنى خداوند، شر و فساد را دوست ندارد و افعال بندگان را خلق نمى‌کند؛ بلکه بندگان، افعال خود را به وجود مى‌آورند؛ از این جهت مسؤول رفتار و کردار خویشند. اوامر الاهى براى مصلحت خلق و نواهى او براى جلوگیرى از فساد و کارهاى ناپسند مى‌باشد.
خداوند تکلیف ما لا یطاق به بندگان نمى‌کند؛ زیرا فرموده: لا یکلّف نفساً إلاّ وسعها ... [۷] و هیچ گاه از میزان عدل و داد خارج نمى‌شود و امر او به محال تعلّق نمى‌گیرد؛ زیرا او عادل است و اگر چنین کارى کند، بر خلاف عدل رفتار کرده‌است. [۸]

توحید در مذهب اشاعره

اشاعره مانند سایر مذاهب کلامى، در تعریف توحید به توحید ذاتى تصریح دارند و بر خلاف معتزله، به توحید افعالى اهتمام مىورزند و توحید صفاتى را آن گونه که سایر مذاهب کلامى قائلند، قائل نیستند؛ به ویژه مباحث صفات ذاتى و عینى، و تأویل صفات خبریه که عدلیه به آن مى‌پردازند، نه تنها مورد اهتمام اشاعره نیست، بلکه تفسیر آنان مخالف تفسیر دیگران است.
ابوالحسن اشعرى که در حقیقت ناشر علم کلام جدیدى میان اهل سنت (در پایان قرن سوم و ابتداى قرن چهارم) شده بود، در مقابل روش «معتزله» که شیوه برهان و کلام بود، طریقه «اهل سنت» را تأیید و تقویت کرد، و بر خلاف معتزله به قِدَم قرآن و تفاوت بین «ذات» و «صفات» خدا و ضرورت رؤیت خداوند در آخرت معتقد شد. وى کلام خود را بر چهار رکن، و هر رکن را بر ده اصل نهاده است. غیر از رکن چهارم که در باره قیامت و امامت است، سه رکن «ذات»، «صفات» و «افعال» بارى تعالى را به شرح ذیل بیان مى‌کند.
رکن اوّل: در ذات الاهى اصول دهگانه آن از این قرار است: خداوند وجود دارد؛ واحد است؛ قدیم است؛ جوهر نیست؛ جسم نیست؛ عرض نیست؛ مخصوص به جهتى که در مکانى باشد نیست؛ ممکن است دیده شود و همیشه باقى است.
رکن دوم: در صفات الاهى اصول دهگانه آن از این قرار است: خدا، حى، عالم، قادر، صاحب اراده، سمیع، بصیر، متکلّم است؛ محل حوادث نیست؛ کلامش قدیم است؛ علم و اراده‌اش ازلى و قدیم است.
رکن سوم: در افعال الاهى اصول دهگانه آن از این قرار است: خدا خالق افعال بندگان است؛ افعال بندگان مکتسب از خود آن‌ها است؛ صدور آن افعال را خدا خواسته؛ خلق و اختراعى که خدا کرده، از روى احسان است؛ براى خدا تکلیف ما لا یطاق معنا ندارد و جایز است؛ خداوند مى‌تواند مردم بى گناه را عذاب کند؛ خدا پایبند مصالح بندگان خود نیست؛ واجب آن را گویند که شرع واجب دانسته است؛ نبوّت محمد(صلى الله علیه وآله) رسول الله از معجزات ثابت خداوند است. [۹]
عبدالکریم شهرستانى، دیدگاه هم مسلکان اشعرى‌اش را در تبیین توحید چنین بیان مى‌کند:
اصحاب ما مى‌گویند که «واحد» به آن شىء گفته مى‌شود که در ذات خود قسمت پذیر نبوده، شرکت را نمى‌پذیرد؛ از این رو، خداوند در ذاتش واحد است. هیچ کس مثل او نیست و در صفاتش واحد است. هیچ کس شبیه او نیست و در افعالش واحد است. هیچ کس شریک او نیست. [۱۰]
یکى از متأخران اشاعره هم، با همین نگاه در تعریف توحید آورده‌است: توحید یعنى این که ما به یگانگى خداوند در ذات و افعالش اعتقاد یابیم و براى او شریک قائل نشویم. [۱۱]
بر اساس آیه «الله خالق کلّ شىء؛ [۱۲] خدا آفریدگار هر چیزى است»، همه مسلمانان به توحید در خالقیت معتقدند؛ اما در فهم و اطلاق آیه اختلاف دارند. اشاعره به سبب حفظ توحید در خالقیت و نظام سبب و مسبب، علت و معلول را نفى کرده، اعتقاد دارند که افعال انسان، مستقیم فعل خداوند است.
پیشواى اشاعره، شیخ ابوالحسن اشعرى مى‌گوید:
هیچ آفریننده‌اى جز خدا نیست و کارهاى بندگان مخلوق او است. ... بندگان قادر نیستند تا چیزى را بیافرینند؛ در حالى که خود آنان مخلوق خداوند هستند. [۱۳]
این نظریه، مورد نقد برخى دیگر از مذاهب همانند معتزله و امامیه قرار گرفت با این تحلیل که اگر آدمى فاعل فعل خویش نبوده، از خود اراده و اختیارى نداشته باشد، پاداش و کیفر وى، لغو خواهد بود و با عدل الاهى سازگارى نخواهد داشت.

4. توحید در مذهب ماتریدیه[۱۴]

مسأله توحید و مسائل مربوط به آن نزد ماتریدیه اهمّیت ویژه‌اى دارد. ابومنصور ماتریدى که آثار مهمى درباره تفسیر، کلام، اصول فقه و سایر علوم اسلامى از خود به یادگار گذاشته، کتاب مستقل و تا حدودى مفصل به نام التوحید نگاشته که پس از وى مورد توجّه شاگردان و پیروان مذهب ماتریدیه قرار گرفته است.
ماتریدى در آغاز کتاب توحید، نخست، نادرستى تقلید در عقیده و ایمان را یادآور شده و سپس به بیان ادوات و منابع معرفت پرداخته است. [۱۵]
ماتریدى یکى از فصل‌هاى کتاب توحید را به نقد نظریه متکلّم معتزلى معاصرش ابوالقاسم کعبى (متوفّاى 317 ق) درباره تقسیم صفات خدا به صفات ذات و صفات فعل اختصاص داده‌است. بر این اساس، وى صفات فعل را نیز مانند صفات ذات، ازلى و قدیم مى‌داند.
وى در سه فصل جداگانه از کتاب التوحید درباره اسما و صفات الاهى بحث کرده‌است؛ ولى در هیچ یک از این فصول درباره عینیت و زیادت صفات بحث نکرده‌است؛ گرچه نظریه مشهور میان پیروان ماتریدى همان قول به صفات زاید بر ذات است؛ چنان که در کتاب عقاید نسفى (متوفّاى 537) به این مطلب تصریح شده‌است.[۱۶]
ماتریدى مى‌گوید: اعتقاد به رؤیت خداى متعالى لازم و حق است، بدون درک حقیقت یا تفسیر آن .[۱۷]
وى ضمن این که فقط به استناد دلیل نقلى عقیده به رؤیت خدا را مطرح کرده، در پاسخ این سؤال که خدا چگونه دیده مى‌شود، گفته‌است: رؤیت خدا بدون کیفیت است؛ زیرا کیفیت مربوط به شىء داراى صورت است. خدا دیده مى‌شود بدون وصف قیام و قعود و اتصال و انفصال و مقابله و مدابره و نور و ظلمت و بدون هیچ معناى دیگرى که توهم شود یا عقل فرض کند. [۱۸]

5. توحید در مذهب سلفیه (وهابیت)

مدّعیان سلفى گرى بر خلاف دو گروه پیشین، براى توحید عبادى اهمّیت ویژه‌اى قائلند؛ به گونه‌اى که توحید را به «عبادت» تفسیر مى‌کنند.
محمّد بن عبدالوهاب، در تعریف توحید مى‌گوید: توحید، پرستش خداوند یکتا است. [۱۹]
گاهى از توحید در الوهیت به توحید عبادى تعبیر مى‌کنند و توحید الوهیت را به این معنا مى‌گیرند که «فقط خداوند را عبادت کنیم و غیر او را نپرستیم» (همان). نیز تصریح مى‌کنند «توحید الوهیت آن است که فقط خداوند را عبادت کنیم همین معناى «لا اله‌الاّ الله» است؛ یعنى هیچ معبودى جز الله نیست». [۲۰]
تفسیر خاص وهابیت از توحید عبادى و توحید الوهى، باعث شد تا اعمال مسلمانان که قرن‌ها میان آنان رواج داشته و جزء فضایل به شمار مى‌رفت، مورد سؤال قرار گیرد و محکوم به شرک شود.
یکى از مفتیان آنان مى‌نویسد: اعمالى را که مردم در کنار... رأس الحسین در مصر و یا کارهایى که بعضى حجاج نزد قبر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) انجام مى‌دهند، همگى پرستش غیر خدا به‌شمار مى‌رود. [۲۱] قسم دیگرى از توحید که وهابیت در انواع توحید نام برده‌اند، توحید در اسما و صفات است. توحید در اسما و صفات یعنى که خداوند را با همان اسما وصفاتى که در قرآن و سنت ذکر شده بخوانیم وهمان اسما و صفاتى را که در قرآن براى خدا به اثبات رسیده، اثبات، و آن اسما و صفاتى را که در قرآن و سنّت نفى شده، نفى کنیم.[۲۲] ظاهر این کلام مورد پذیرش سایر مذاهب کلامى است؛ اما نمى‌توان سخن زیر را از آنان پذیرفت:
روش سلف در باب صفات این بوده که آن‌ها را بدون تحریف و تأویل و با همان معناى حقیقى آن‌ها به خداوند حمل مى‌کردند. [۲۳]
غیر قابل پذیرش‌تر، سخنى است که درباره صفات خبرى ابراز داشته‌است. وى معتقد است: کلماتى مانند «ید» در «یدالله» و مانند آن که در قرآن آمده، باید بدون تحریف، تأویل و با همان معناى واقعى آن‌ها به خداوند حمل شود.[۲۴]
در این دیدگاه، تأکید مى‌شود که باید در همه موارد، الفاظ را به همان معانى حقیقى و لغوى آن‌ها حمل کرد؛ زیرا معناى مجازى بر خلاف اصل است.[۲۵]
بدیهى است چنین دیدگاهى، تجسیم و تشبیه خداوند را به دنبال دارد که متأسفانه برخى از اهل حدیث و فرقه‌هایى چون کرّامیه و مشبّهه و... به این انحراف عقیدتى دچار شدند و اکثر متفکران مسلمان و مذاهب کلامى از آنان تبرّى جسته‌اند.

6. توحید در مذهب امامیه

چنان که پیش از این یادآور شدیم، «توحید» از اصول مشترک همه مذاهب اسلامى است. برداشت‌ها و تفسیرهایى که در این باره ارائه مى‌شود، نشان دهنده دیدگاه مذاهب و اهتمام آنان به مسأله و همچنین مبانى کلامى آنان است. به نظر مى‌رسد بتوان حقانیت و درستى دیدگاه‌ها را همراه با استدلال‌هاى نقلى و عقلى آن‌ها ملاحظه کرد.
امامیه اثنا عشریه، توحید را از اصول دین و عدل الاهى را از اصول مذهب مى‌داند و در کتب کلامى (به ویژه کتاب توحید شیخ صدوق) از توحید و مراتب گوناگون آن سخن گفته‌است که گزارش اجمالى آن را ملاحظه مى‌کنیم:
1. توحید ذاتى: توحید ذاتى دو تفسیر دارد:
أ. ذات خداوند یکتا و بى همتا است و براى او مثل و مانندى متصوّر نیست.
ب. ذات خداوند بسیط است و هیچ گونه کثرت و ترکیبى در آن راه ندارد.
سوره توحید (در قرآن کریم) که بیانگر عقیده مسلمانان در باره توحید است، به هر دو مرحله اشاره دارد: به قسم نخست با آیه وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفْواً أحَد، و به قسم دوم با آیه قُلْ هُوَ اللهُ أحَد پرداخته‌است.
2. توحید در صفات ذاتى خداوند: خداوند واجد همه صفات کمالى است و وحى و عقل بر وجود این کمالات در ذات بارى دلالت مى‌کنند. خداوند؛ عالم، قادر، حىّ، سمیع، بصیر و ... است. این صفات از نظر مفهوم با یک دیگر تفاوت دارند؛ اما در واقعیت خارجى، یعنى در وجود خدا مغایرت ندارند و در مقام عینیت، وحدت دارند. به دیگر تعبیر، ذات خداوند در عین بساطت، همه این کمالات را دارا است؛ بنابر این صفات ذاتى خداوند، در عین قدیم و ازلى بودن، عین ذات او است.
3. توحید در خالقیت و آفریدگارى: جز خداوند، آفریدگار دیگرى وجود ندارد و آنچه لباس هستى مى‌پوشد، مخلوق و آفریده او است. افزون بر تأکیدى که در این باره در آیه 16 سوره رعد و آیه 62 غافر (و آیات دیگر) آمده، خِرَد نیز بر توحید در «خالقیت» گواهى مى‌دهد؛ زیرا «ما سوى الله» ممکن و نیازمند است و رفع نیاز و تحقّق خواسته‌هاى وجودى او به طور طبیعى از جانب خدا خواهد بود.
توحید در خالقیت، البته به معناى نفى اصل سببیت در نظام هستى نیست؛ زیرا تأثیر پدیده‌هاى امکانى در یک‌دیگر، منوط به اذن الاهى است، و وجود سبب و نیز سببیت اشیا (هر دو) از مظاهر اراده او به شمار مى‌روند.
4. توحید در ربوبیت و تدبیر جهان و انسان: توحید ربوبى دو قلمرو دارد: 1. تدبیرتکوینى؛ 2. تدبیرتشریعى.
مقصود از تدبیر تکوینى، کارگردانى جهان آفرینش است بدین معنا که اداره جهان هستى (به سان ایجاد و احداث آن) فعل خداوند یکتا است.
تاریخ انبیا نشان مى‌دهد که مسأله توحید در خالقیت، مورد مناقشه امت‌هاى آنان نبوده و اگر شرکى در کار بوده‌است، نوعاً به تدبیر و کارگردانى عالم و به تبع آن عبودیت و پرستش مربوط مى‌شده‌است. مشرکان عصر ابراهیم خلیل(علیه‌السلام) فقط به یک خالق اعتقاد داشتند؛ ولى به غلط مى‌پنداشتند که ستاره، ماه یا خورشید ارباب و مدبّر جهانند، و مناظره ابراهیم نیز با آنان در همین مسأله بوده است (انعام (6)، 76 ـ 78)؛ البته باید توجه داشت که توحید در تدبیر، با اعتقاد به مدبّرهاى دیگر که با «اذن خدا» انجام وظیفه مى‌کنند، و در حقیقت جلوه‌اى از مظاهر ربوبیت خدا هستند، منافات ندارد؛ بدین جهت قرآن در عین تأکید بر توحید در ربوبیت، به وجود مدبّران دیگر تصریح کرده، مى‌فرماید: فالمدبّرات أمْراً [۲۶]
«تدبیر در تشریع» هم اهمّیت بسیارى دارد به این معنا که هر نوع امور مربوط به شریعت نیز (اعم از حکومت و فرمانروایى، تقنین و قانونگذارى، اطاعت و فرمانبردارى، شفاعت و مغفرت گناه) همگى در اختیار او است، و هیچ کس بدون اذن او حق تصرف در این امور را ندارد؛ از این رو، توحید در حاکمیت، توحید در تشریع، توحید در اطاعت و ... از شاخه‌هاى توحید در تدبیر شمرده مى‌شوند که در آیه 66 و 80 نساء و آیه 44 مائده و آیه 255 بقره و آیه 28 انبیاء به اقسام مذکور دلالت صریح دارد.
5. توحید در عبادت: این قسم از توحید هم اصل مشترک میان تمام شرایع آسمانى است، و به یک معنا، هدف از بعثت پیامبران الاهى یادآورى این اصل بوده‌است؛ چنان که مى‌فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى کلِّ أُمّة رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ [۲۷]؛ میان هر امّتى پیامبرى را برانگیختیم تا به مردم بگوید خدا را بپرستید و از پرستش طاغوت دورى گزینید.
همه مسلمانان در نماز به توحید در عبادت گواهى داده، مى‌گویند: ایاک نَعْبُد [۲۸]. فقط تو را مى‌پرستیم؛ البته باید توجّه داشت که «عبادت» غیر از «تکریم» است؛ پس تکریم پدر و مادر، بزرگان و اولیاى الاهى، عبادت به شمار نمى‌رود. پرستشى که از غیر خدا نفى و نهى شده، آن است که انسان در مقابل موجودى خضوع کند با این اعتقاد که او به طور مستقل سرنوشت جهان یا انسان یا بخشى از سرنوشت آن دو را در دست دارد و به تعبیر دیگر، «ربّ» و «مالک جهان و انسان» است؛ ولى اگر خضوع در مقابل موجودى از این نظر صورت گیرد که وى بنده صالح خدا و صاحب فضیلت و کرامت یا منشأ نیکى در مورد انسان است، چنین عملى تکریم و تعظیم خواهد بود، نه عبادت؛ پس بوسیدن ضرایح مقدّسه یا اظهار شادمانى در روز ولادت و بعثت پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) جنبه تکریم و اظهار محبّت به حضرت را دارد، و هرگز از امورى چون اعتقاد به ربوبیت او سرچشمه نمى‌گیرد.[۲۹]

توحید در فلسفه و عرفان

در فلسفه و عرفان اسلامى، مباحث مبسوطى در موضوع «توحید» طرح شده‌است. گرچه مى‌توان از توحید در هر یک از این دو علم به طور جداگانه سخن گفت، براى دورى از اطاله و با توجه به قرابت فلسفه و عرفان نظرى، به گزارشى مختصر از دیدگاه فیلسوفان و عارفان بسنده مى‌کنیم.
توحید در اصطلاح فلسفى و عرفانى، تفرید وجود محض است. [۳۰] بر همین اساس، به قول منصور، نخستین گام در توحید، فناى تفرید است.
هجویر مى‌گوید: حقیقت توحید، حکم کردن بر یگانگى خدا است و چون خدا یکى است، بى‌قسیم اندر ذات و صفات خود و بى‌شریک و بدیل اندر افعال خود؛ موحدان وى را بدین صفت دانند و دانش و علم آن‌ها را به یگانگى خدا توحید خوانند.
توحید بر سه گونه‌است: یکى علم حق مرحق را و آن علم او بود به یگانگى خود، و دیگر توحید حق مرخلق را و آن حکم وى بود به توحید بنده و آفرینش توحید اندر دل وى، و سوم توحید خلق باشد مرحق را و آن علم ایشان بود به وحدانیت خداى عزّوجل؛ پس چون بنده به حق عارف بود بر وحدانیت وى حکم تواند کرد. [۳۱]
برخى از اهل حکمت و ذوق، مراتب توحید را چهار مرتبه دانسته‌اند: اول توحید ایمانى، دوم توحید علمى، سوم توحید حالى و چهارم توحید الاهى. در شرح و تعریف هر یک از مراتب چهارگانه چنین آورده‌اند:
أ. توحید ایمانى آن است که بنده به تفرّد و صفت الاهى است و توحید استحقاقى معبودیت حق را بر مقتضاى اشارت آیات و اخبار تصدیق کند و این نتیجه تصدیق مجرد و اعتقاد صدق خبر است. ب. توحید علمى، مستفاد از باطن علم است که آن را علم یقین خوانند و آن چنان است که بنده در بدایت طریق تصوف از سر یقین بداند که موجود حقیقى و مؤثر مطلق، ذات خداوند است و از روى علم در ذات و صفات او محو گردد و هر ذاتى را فرع نور او داند که این مرتبت، مرتبت توحید متصوفه است.
ج. توحید حالى آن است که حال توحید وصف لازم ذات موجّه گردد و جمله ظلمات رسوم وجود او در غلبه اشراق نور توحید متلاشى گردد و نور علم توحید در نور حال او مستنیر و مندرج گردد و موحد در مشاهده جمال حق چنان مستغرق عین جمع گردد که جز ذات و صفات واحد در نظر شهود او نیاید و غرق جمع شود که چون بگرید، آسمان گریان شود.
عطار گوید:
گر تو خلوت خانه توحید را محرم شوى *** تاج عالم گردى و فخر بنى آدم شوى
سایه شو تا اگر خورشید گردد آشکار *** تو چو سایه محو خورشید آیى و محرم شوى
و منشأ این توحید نور مشاهده است و منشأ توحید علمى نور مراقبت است و بدین توحید بسیارى از رسوم منتفى گردد.
د. توحید الاهى آن است که حق سبحانه از ازل آزال به نعت خود نه به توحید دیگرى همیشه به وحدت وحدانیت و نعت فردانیت موصوف بود و اکنون همچون بر نعت ازلى واحد و فرد است و تا ابدآباد هم بدین صفت بود و این توحید است که از وصمت نقصان برى است، و این آخرین مرتبت توحید است که مرتبت کاملان و متوسطان در بحر وحدت است و در این مقام، سالک مقام، محو در ذات و صفات کبریایى حق گشته و از رسوم و عادات رخت بر بسته، زبان حال جانشین گفتار گردیده و جان ندارد تا جامه خواهد، جامه بدرد و تن رها کند؛ اسباب از میان برخاسته و از باده وحدت سرمست گشته]است [[۳۲]
توحید شهودى یکى دیگر از اصطلاحات عرفانى است. براى توحید شهودى عیانى و وجدانى ذوقى، سه مرتبه ذکر شده‌است:
مرتبه اول آن که حضرت حق به تجلّى افعالى بر سالک متجلى شود و سالک صاحب تجلّى جمیع افعال و اشیا را در افعال حق یابد و در هیچ مرتبت، هیچ شىء را غیر حق فاعل نبیند و غیر از او مؤثر نشناسد و این مقام را «محو» مى‌نامند.
مرتبه دوم آن که حضرت حق به تجلّى صفاتى بر سالک متجلّى گردد و سالک صفات تمام اشیاء را در صفات حق فانى یابد و صفات اشیا را صفات حق ببیند و غیر حق را مطلقاً هیچ صفت نبیند و اشیا را مظهر و مجلاى صفات الاهى بشناسد که این مقام را «طمس» گویند.
مرتبه سوم آن که حضرت حق به تجلّى ذاتى بر او متجلّى شود و سالک تمام ذوات اشیا را در پرتو نور تجلّى ذات خدا فانى یابد و تعینات عدمى و وجودى، به فنا در توحید ذاتى مرتفع شود و هیچ شىء را به غیر حق موجود نبیند و نداند و وجود را حق داند و به جز وجود واجب، موجود دیگرى نبیند که این را «محق» گویند که صاحب این مقام تمام اشیا و صفات و افعال را متلاشى درذات حق داند. [۳۳]
چنان که ملاحظه شد، حکیمان متألّه و عارفان واصل، مراتبى را براى توحید قائلند که افراد عادى و عامى بدان نرسند و جز صاحبان حکمت و معرفت، کسى را به آن راهى نباشد.

نتیجه‌گیرى

با نگاه گذرایى که به مسأله توحید در دیدگاه مذاهب کلامى و عرفانى شده است، امور ذیل به دست آمد:
أ. مسلمانان از هر گروه و طایفه‌اى که باشند، مسأله توحید برایشان مهم بوده‌است و آن را در رأس مباحث اعتقادى قرار داده‌اند.
ب. تفسیر و تبیینى که از توحید ارائه شده، همگى یک هدف اساسى را دنبال مى‌کند و آن وحدت کلمه مسلمانان در نفى هرگونه نقص و نیازمندى و شریک داشتن از ذات اقدس الاهى است و این که غیر او، وجود مستقلى ندارد تا انباز وى شود.
ج. همه فرقه‌ها و مذاهب کلامى بر توحید اعتقادى تأکید دارند و به طور گسترده کوشیده تا از انحراف فکرى و افراط و تفریط نجات یابند.
هـ . تجربه پیشین برخى از پیروان ادیان آسمانى نشان داده‌است که تحریف و برداشت نادرست از «توحید» به سادگى میسّر است؛ از این رو، پذیرش توحید به صورت اصلى از اصول اعتقادى، مورد اتفاق همه مسلمانان است و عالمان دین باید به زبان قابل فهم براى قشرهاى مختلف به‌گونه‌اى توحید را تفسیر و توجیه کنند تا از کجروى و انحراف فکرى جلوگیرى شود.

7. کتابشناسى «توحید» در مذاهب اسلامى

هدف از طرح کتاب شناسى «توحید» تأکید بر وجود هدف مشترک میان مسلمانان است. به عبارتى دیگر، عملکرد مشترک دانشمندان مذاهب اسلامى، اهتمام به تفسیر و تدوین این اصل مهم اعتقادى است. جمع آورى و دسته بندى روایات و ابراز دیدگاه‌ها در ارائه درست «توحید» نقطه مشترک مذاهب کلامى است. در این بخش، مهم ترین کتاب‌هایى که در موضوع توحید از سوى فریقین تألیف شده، معرفى مى‌شود.

أ. مذهب امامیه

* أـ 1. التوحید: کتاب التوحید، تألیف شیخ صدوق (محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى) متوفاى سال 381 قمرى است. این کتاب به توحید صدوق یا توحید ابن بابویه مشهور است. موضوع کتاب، روایات حضرت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امامان معصوم(علیهم‌السلام) درباره توحید، شناخت ذات، صفات، اسما و افعال خداوند متعالى و دیگر مباحث مهم کلامى متعلّق به آن، و مشتمل بر 583 حدیث است که مؤلّف آن را در 67 باب تنظیم کرده. کتاب توحید، پیوسته مورد توجّه عالمان و فقیهان شیعه قرار داشته و از معتبرترین اصول روایى شیعه به شمار مى‌آید.
شیخ صدوق درباره انگیزه نگارش این کتاب مى‌گوید: نکته‌اى که باعث شد تا این کتاب را بنویسم، این بود که دیدم برخى از مخالفان، به عالمان شیعه نسبت تشبیه و جبر مى‌دهند. دلیل آن‌ها، معانى غلط براى آن‌ها بیان مى‌کردند و با این کار، چهره مذهب ما را در برابر مردم، زشت و ناپسند نشان مى‌دادند. من هم به قصد قربت به درگاه الاهى به نگارش این کتاب، توحید و نفى تشبیه و جبر اقدام کردم.
این کتاب داراى چند شرح و تعلیقه است از جمله:
ـ شرح قاضى محمد بن سعید قمى، شاگرد فیض کاشانى که در سال 1099 قمرى نوشته شده‌است؛
ـ شرح امیر بن محمد على نائب الصداره؛
ـ شرح فارسى مولا محمد باقر سبزوارى متوفاى 1090 قمرى؛
* أـ2. تمهید الاصول فی علم الکلام: این کتاب تألیف شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسى متوفّاى 460 قمرى است. کتاب چهار بخش دارد که بخش اوّل آن در توحید و اثبات صفات خداوند (از جمله عدل الاهى) است. ترجمه فارسى این کتاب، به همت انتشارات انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران در سال 1358 شمسى چاپ شده‌است.
* أـ3. تجرید الاعتقاد: تألیف محمد بن محمد حسن طوسى، معروف به خواجه نصیرالدین طوسى متوفاى 671 قمرى. این کتاب با حجم کمى که دارد، از با ارزش‌ترین کتاب‌هاى کلامى به شمار مى‌رود که تا کنون تصنیف شده‌است. تجرید الاعتقاد، حاوى شش مقصد و مقصد سوم آن در اثبات صانع است و سه فصل دارد:
1. در وجود خداوند تعالى؛
2. در صفات بارى تعالى؛
3. در افعال خداوند.
هر یک از فصول سه‌گانه به چندین مسأله تقسیم مى‌شوند و هر کدام به موضوعى جزئى مى‌پردازد.
برخى از دانشمندان نامدار شیعى مانند علامه حلّى و از دانشمندان بزرگ اهل سنت همانند ملا على قوشجى بر این کتاب شرح نوشته‌اند. این دو شرح با حواشى معروف آن‌ها که جلال الدین دوانى و سیدصدرالدین دشتکى نگاشته‌اند، سال‌ها است در حوزه‌هاى علمیه شیعه و سنى به صورت کتاب درسى، مورد استفاده دانش‌پژوهان است.
تاکنون بیش از شصت شرح بر این کتاب نوشته شده‌است.[۳۴]
* أـ4. شرح باب حادى عشر: تألیف مقداد بن عبدالله سُیورى، متوفاى 828 قمرى. این کتاب در اصول عقاید شیعه است و به شرح کتاب باب حادى عشر، نوشته علامه حلّى که ضمیمه منهاج الصلاح فی المختصر المصباح است پرداخته و سالیان متمادى جزء متون درسى حوزه‌هاى علمیه بوده‌است.
فصل اول کتاب به مسأله توحید و فصل دوم به صفات ثبوتیه و فصل سوم به صفات سلبیه و فصل چهارم به مسأله عدل الاهى مى‌پردازد.
* أـ5. توحید مفضّل: جمع‌آورى و گزارش از ابو محمد مفضل بن عمر جعفى کوفى. وى از چهره‌هاى سرشناس و از شاگردان امام جعفر صادق و امام موسى کاظم و امام رضا(علیهما‌السلام) است. این کتاب، املاى امام جعفر صادق(علیه‌السلام) بر مفضل بن عمر جعفى کوفى است که امام آن را در چهار جلسه و در چهار روز، از صبح تا ظهر بر وى املا کرد.
مفضّل تدوین آن را چنین گزارش مى‌کند: یک روز عصر من در مسجد مدینه در کنار قبر مطهر حضرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نشسته بودم و در مقام و منزلت آن حضرت فکر مى‌کردم که ناگهان ابن ابوالعوجا و یارانش وارد شدند و در کنارى نشستند و شروع به صحبت کردند. آنان از پیامبر اکرم(صلى‌الله‌علیه‌وآله)به عنوان یک فیلسوف که با زیرکى فراوان نام خود را در جهان زنده نگه داشت، نام بردند و گفتند: این جهان خدایى ندارد و همه چیز خود به خود به وجود آمده و این جهان همیشه بوده و خواهد بود. من نتوانستم خشم خود را فرو بنشانم و بر سر آن‌ها فریاد زدم و گفتم: اى دشمنان خدا! آیا کافر شده‌اید؟! آنان در پاسخ من گفتند: اگر تو از یاران جعفر بن محمد(علیه‌السلام)هستى، او این گونه با ما سخن نمى‌گوید. من از نزد آن‌ها خارج شدم و به نزد امام جعفر صادق(علیه‌السلام) رفتم و ماجرا را براى آن حضرت تعریف کردم. آن حضرت فرمود: فردا صبح به نزد من بیا و قلم و کاغذى بیاور تا براى تو از حکمت خداوند متعال در آفرینش جهان سخن بگویم .... من هم فردا صبح به نزد آن حضرت رفتم و ایشان نیز این کتاب را به من املا فرمود.[۳۵]
* أـ 6. الابحاث المفیدة فی تحصیل العقیدة: تألیف علامه حلّى، متوفاى 726 قمرى. فصول هشتگانه این رساله، شامل مباحث عمده کلامى است. فصل چهارم آن، شانزده مبحث دارد که به اثبات واجب الوجود و بررسى صفات ثبوتى و سلبى حق تعالى مى‌پردازد. نسخه خطى این رساله در کتابخانه ملى به شماره 1946 وجود دارد و اخیراً در مجله تخصصى کلام اسلامى [۳۶] چاپ شده‌است.
* أـ7. مبدأ و معاد: تألیف ملا صدراى شیرازى (979ـ1050 ق). ترجمه فارسى مبدأ و معاد در سال 1242 قمرى به وسیله سید احمد بن محمد حسینى اردکانى صورت گرفته‌است. کتاب مبدأ و معاد که پس از کتاب اسفار از بزرگ‌ترین کتاب‌هاى ملا صدرا است، دو فن دارد: یکى در ربوبیات، مشتمل بر بحث در اقسام وجود و ماهیت و مبحث معرفت بارى تعالى و صفات و افعال او، و دومى در مباحث نفس شناسى و معاد و نبوات. بخش ربوبیات در سه مقاله آمده‌است که مقاله اول، دوازده فصل، و مقاله دوم (با موضوع صفات واجب تعالى)، هم دوازده فصل و مقاله سوم (با موضوع افعال بارى تعالى) هیجده فصل دارد. موضوع مقاله اول چنین است:
اشاره به مبدأ وجود و به آن که کدام وجود است که به مبدأ اول اختصاص دارد و آن که حق سبحانه واحد است که هیچ کثرت در آن نیست و بسیط است که ترکیب درباره او تحقق ندارد؛ یعنى وحدتش غایت وحدت است و بساطتش نهایت بساطت.
این کتاب را مرکز نشر دانشگاهى در سال 1362 به کوشش عبدالله نورانى در 590 صفحه منتشر کرد.
* أـ 8. گوهر مراد: تألیف حکیم ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجى (000ـ1072 ق). این کتاب به زبان فارسى و با مشرب فلسفى ـ عرفانى نگاشته شده‌است. گوهر مراد در سه مقاله و یک خاتمه تدوین شد. مقاله اول در علم خودشناسى و مقاله دوم در علم خداشناسى و مقاله سوم در فرمان خداشناسى است. در بخش علم خداشناسى، سه باب آورده شده: باب اول در اثبات واجب الوجود و بیان توحید و یگانگى او (شامل هفت فصل)، باب دوم در بیان صفات واجب الوجود (شامل شش فصل)، و باب سوم در افعال واجب الوجود که حاوى پانزده فصل است.
این کتاب با تصحیح و تعلیق و با مقدمه‌اى از استاد زین‌العابدین قربانى لاهیجى به مناسبت بزرگداشت کنگره حکیم لاهیجى در بهار سال 1372 منتشر شد.
* أـ 9. شرح الأسماء: تألیف حکیم متألّه ملا هادى سبزوارى (1212 ـ 1289ق). نام دیگر این کتاب، شرح دعاء الجوشن الکبیر است. یک دوره معارف توحیدى با ذوق تفسیرى، روایى، فلسفى و عرفانى در شرح الأسماء آمده‌است. عناوین توحیدى که در شرح اسماء و صفات بارى تعالى آمده، چنین است: التوحید إسقاط الإضافات، توحید الآثار، توحید الأفعال، توحید الإیجادى، توحید الخاصى، توحید الخاصّ الخاصّى، توحید الذات، توحید الصفات، توحید العامّى، توحید الفعل، توحید الوجودى.
این کتاب با تحقیق دکتر نجفقلى حبیبى از سوى مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران در فرودین ماه 1372 در 903 صفحه منتشرشد.
* أـ 10. رسائل التوحیدیة: تألیف مفسّر گرانقدر، استاد علاّمه سید محمدحسین طباطبایى است. سه رساله از هفت رساله کتاب در موضوع توحید و اسماء الله است:
1. رسالة فى التوحید (حاوى پنج فصل و نیز مقاله‌اى که به رسالة التوحید ملحق شده که خود سه فصل دارد)؛
2. رسالة فى اسماء الله تعالى (شامل چهار فصل) و سرانجام رساله سوم از کتاب توحید که داراى ده فصل است. این کتاب، از مهم ترین کتاب‌هاى فلسفى ـ عرفانى در موضوع توحید شمرده مى‌شود که در عصر ما تدوین، و از سوى بنیاد علمى و فکرى استاد سید محمدحسین طباطبایى با همکارى نمایشگاه و نشر کتاب قم، در خرداد 1365 در 314 صفحه منتشر شده‌است.

  • أـ 7. عقائد الامامیة: تألیف شیخ محمدرضا مظفّر، متوفّاى 1392 قمرى. فصل اول این کتاب که در برخى از مجامع علمى به صورت کتاب درسى مورد بهره‌بردارى قرار گرفته، درباره الاهیات است.
  • أـ 8. عدل الاهي: تألیف شهید مرتضى مطهرى (1358 ش). این کتاب مجموعه‌اى از مسائل و شبهات مرتبط با عدل الاهى را در برداد.
  • أـ 9. محاضرات في الالهیات: تألیف استاد جعفر سبحانى (معاصر). چاپ اول این کتاب در دو جلد قطور نشر یافت که جلد اول آن در اثبات ذات حق تعالى و مسائل مربوط به صفات و توحید است. این کتاب از مفصل ترین کتاب تدوین یافته در این بخش است که با استفاده از آیات قرآن کریم و روایات پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و ادلّه عقلى به طرح مباحث و پاسخ به شبهات توحیدى است.

ب. مذاهب اهل سنّت

* ب ـ 1. الفقه الأکبر: تألیف امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفى، متوفاى 150 قمرى. این کتاب رساله‌اى کوچک در علم کلام و عقاید است که شامل بعضى مسائل علم کلام مانند بحث از ایمان، معجزه، کرامات، قَدَرْ و غیره مى‌شود. بسیارى از عالمان و بزرگان اهل سنّت توجّه خاصى به این کتاب داشته‌اند و چندین شرح و تعلیقه بر آن نگاشته شده‌است که برخى از آن‌ها عبارتند از شرح على قارى، شرح ابو لیث سمرقندى، شرح عطاء بن على جوزجانى.
* ب ـ 2. الإبانة عن اصول الدیانه: تألیف امام على بن اسماعیل ابوالحسن اشعرى، متوفاى 324 قمرى. وى که خود مؤسس مذهب اشاعره است، در این کتاب، دیدگاه مذهب اهل سنت و جماعت را در مورد علم توحید بیان، و اعتقادات فرقه‌هایى همچون جهمیه، حشویه، معتزله، قدریه و ... را نقد مى‌کند. وى عقیده اهل سنت را در ذات و صفات الاهى و ادله‌اى از قرآن و سنت در اثبات مدّعایش ذکر، و آن‌ها را با ادلّه عقلى تأیید مى‌کند و سپس با بیان دیدگاه مخالفان به پاسخ آن مى‌پردازد.
* ب ـ 3. کتاب التوحید و اثبات صفات الرّب: تألیف محمد بن اسحاق بن خزیمه (از علماى قرن چهارم هجرى). این کتاب یکى از کتاب‌هاى معتبر حنابله به شمار مى‌رود که به روش اهل حدیث و با استناد به ظواهر روایات به بیان توحید و صفات حق تعالى پرداخته‌است. اخذ به ظواهر و تأکید بر آن، کار را به جایى کشید که فخرالدین رازى (متوفّاى 606 ق) که اشعرى مذهب است، کتاب «توحید ابن خزیمه» را به «کتاب الشرک» وصف کرده و مؤلّف آن را مضطرب الکلام، قلیل الفهم و ناقص العقل دانسته‌است. [۳۷]
* ب ـ 4. التوحید: تألیف ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدى سمرقندى، متوفّاى 333 قمرى. این کتاب، نخستین مرجع کلام ماتریدیه به شمار مى‌رود و پیوسته مورد توجّه استادان و شاگردان مکتب ماتریدى بوده‌است. این کتاب را با مقدّمه و تحقیق دکتر فتح الله خلیف، در 412 صفحه انتشارات دارالمشرق بیروت در سال 1390 قمرى چاپ کرده‌است.
* ب ـ 5. شرح الاصول الخمسه: قاضى القضات ابوحسین عبدالجبار بن احمد معتزلى، متوفاى 415 قمرى این کتاب در علم کلام و اصول دین از نگاه مکتب معتزله است. نویسنده در ابتدا اصول پنجگانه (توحید، عدل، وعد و وعید، منزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهى از منکر) را به اجمال بیان کرده؛ سپس به شرح و بسط هر کدام پرداخته و در خاتمه فصلى را به مسأله توحید اختصاص داده‌است.
* ب ـ6. اصول الدین: تألیف ابومنصور عبدالقادر بن طاهر تمیمى بغدادى، متوفاى 429 قمرى این کتاب در موضوع علم کلام و مسائل اعتقادى همچون توحید، عدل، وعد و وعید طبق مذهب اهل سنت و جماعت است. افزون بر آن، اقوال و دیدگاه‌هاى مذاهب دیگر هم به اختصار در آن آمده‌است.
* ب ـ 7. الشامل فی أصول الدین: تألیف امام الحرمین عبدالملک بن عبدالله بن یوسف جوینى، متوفاى 478 قمرى. این کتاب که گویا پنج مجلد بوده و فقط جلد اوّل آن در دسترس است، عناوین ذیل را دارد: کتاب النظر، کتاب التوحید و کتاب العلل. ابن امیر الحاج در قرن هشتم این کتاب را تلخیص کرده و الکامل فی اختصار الشامل نامیده‌است. الشامل به تحقیق مستشرق آلمانى هلموت کلو، در سال 1381 قمرى چاپ شده‌است.
* ب ـ 8. عقائد النسفیه: تألیف شیخ نجم الدین ابو حفص عمر بن محمد نسفى، متوفّاى 537 قمرى این کتاب در علم توحید و عقاید اسلامى است که مورد توجّه و عنایت بسیارى از عالمان قرار دارد. عقائد النسفیه در بسیارى از حوزه‌هاى علمیه اهل سنّت و به ویژه در دانشگاه الازهر جزو کتب درسى است. از شروح و حواشى بسیارى که بر این کتاب نوشته شد، مهم‌ترین و مشهورترین آن‌ها شرح علامه سعد الدین مسعود بن عمر تفتازانى متوفاى 791 قمرى است.
* ب ـ 9. تبیین کذب المفترى: تألیف حافظ ابوالقاسم على بن حسن بن هبة‌الله بن عساکر، متوفاى 571 قمرى این کتاب در موضوع توحید و صفات خداى متعالى از دیدگاه مذهب اشاعره است. اثر مذکور، مورد توجه فراوان اهل سنت است که افزون بر مطالب کلامى، بهترین مرجع درباره زندگینامه مشاهیر عالمان اشعرى است تا جایى که گفته شده‌است: کلّ سنّی لا یکون عنده کتاب التبیین لابن عساکر فلیس من أمر نفسه على بصیرة [۳۸]
شیخ محمد زاهد کوثرى به تحقیق و تعلیقه بر کتاب مذکور پرداخته و کتاب به همت شیخ استاد حسام الدین القدسى در قاهره چاپ شده‌است.
* ب ـ 10. طوالع الأنوار: تألیف قاضى ناصر الدین عبدالله بن عمر بیضاوى، متوفاى 685 قمرى. این کتاب، در موضوع علم کلام و درباره توحید و اصول دین به بحث و بررسى پرداخته‌است. متن مختصر و دقیق آن، از بهترین کتاب‌ها در علم کلام به شمار مى‌رود.
شرح علامه محمود بن عبدالرحمن الاصفهانى (م 749 ق)، حاشیه شریف جرجانى (م 816 ق) و شرح قاضى عبیدالله بن محمد معروف به عبرى (م 743 ق) از جمله شروح و حواشى معروف این کتابند. کتاب مذکور با شرح اصفهانى، در قاهره به سال 1223 قمرى چاپ شده‌است.
* ب ـ 11. المواقف: تألیف عبدالرحمن بن احمد بن عضدالدین ایجى، متوفاى 759 قمرى این کتاب در موضوع علم کلام، و از زمان تألیف تا به حال، مورد توجه و عنایت دانشمندان بوده و جزو کتاب‌هاى درسى حوزه‌هاى علمیه‌است.
سید شریف على بن محمد جرجانى (م 816 ق) و شمس الدین محمد بن یوسف کرمانى (م 786 ق) هر یک جداگانه بر این کتاب شرح نوشته‌است.
* ب ـ 12. شرح الطحاویة فی العقیدة السفلیه: تألیف قاضى على بن على بن محمد بن ابوالعزّ متوفاى 792 قمرى. موضوع کتاب، عقاید، علم اصول دین و توحید، و در واقع شرح کتاب العقیدة السلفیه نوشته حافظ ابوجعفر احمد بن محمد (م 321 ق) است. دیدگاه سلفى در آن بیان شده و مورد تأیید قرار گرفته و آرا و افکار مذاهب دیگر مانند معتزله و قدریه نیز بیان شده‌است. این کتاب به تحقیق شیخ احمد شاکر، در سال 1373 قمرى در مصر چاپ شده‌است.[۳۹]

منابع و مآخذ

  1. قرآن کریم.
  2. مفردات راغب.
  3. تاج العروس.
  4. شرح الاصول الخمسه.
  5. اشعرى، الإبانه.
  6. فرهنگ فرق اسلامى، محمدجواد مشکور، با مقدّمه و توضیحات استاد کاظم مدیرشانه چى.
  7. نهایة الاقدام.
  8. محمد عبده، رسالة التوحید.
  9. الإبانة عن اصول الدیانه.
  10. کتاب التوحید.
  11. عمر النسفى، العقائد النسفیه.
  12. سعدالدین التفتازانى، شرح العقائد النسفیه.
  13. على ربانى گلپایگانى، فرق و مذاهب کلامى.
  14. کشف الشبهات.
  15. ابن‌باز، مجموعه فتاوى.
  16. العثیمین، شرح کشف الشبهات.
  17. این‌تیمیه، مجموعه فتاوى.
  18. محمد بن صالح العثیمین، فتاوى العقیده.
  19. سبحانى، جعفر، العقیدة الإسلامیه، بخش دوم.
  20. سبحانى، جعفر، الإلهیات، ج 1و2.
  21. سبحانى، جعفر، منشور عقاید امامیه.
  22. سجادى، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 1.
  23. شرح گلشن راز.
  24. مقدّمه شرح تجرید.
  25. محمد رضا ضمیرى، کتابشناسى تفصیلى مذاهب اسلامى.
  26. التفسیر الکبیر.
  27. طبقات الشافعیة الکبرى، ج 3.


پانویس

  1. دانشیار جامعة المصطفی العالمیة.
  2. دانشیار جامعة المصطفی العالمیة.
  3. مفردات راغب، ص 551.
  4. تاج‌العروس، ج 5، ص 298.
  5. شرح الاصول الخمسه، ص 80.
  6. اشعرى، ص 46.
  7. بقره (2)، 286
  8. محمدجواد مشکور، ص 417و418.
  9. همان، ص 55 و 56.
  10. نهایة الاقدام، ص 90.
  11. محمد عبده، ص 62.
  12. زمر (39)، 62
  13. الإبانة عن اصول الدیانه، ص 46.
  14. مؤسّس مذهب ماتريديه، ابومنصور محمد بن محمد بن محمدبن محمود ما تريدى سمرقندى متوفاى سال 333 قمرى است. ماتريدى، منسوب به ماتريد يكى از روستاهاى سمرقند است. وى صاحب مكتب كلامى بود و تأليفات و شاگردان خوبى را پس از خود به جاى گذاشت. اهميت مكتب كلامى ماتريديه به اندازه اى است كه افزون بر وجود طرفداران عقايد وى در بخشى از سرزمين هاى اسلامى، شيخ محمد عبده (متوفّاى 1323) يكى از پيشوايان نهضت جديد اصلاح طلبى در اسلام در كوشش هاى خود براى تأسيس مجدد كلام اسلامى از ماتريدى پيروى كرده است. (ر.ک: تاريخ فلسفه در اسلام، ج 1، ص 382و383).
  15. ر.ک: کتاب التوحید، ص 3ـ9.
  16. عمر النسفى، ص 2؛ سعدالدین التفتازانى، ص 36 و نیز على ربانى گلپایگانى، ص 232و233.
  17. کتاب التوحید، ص 77.
  18. همان، ص 85 و نیز ر.ک: فرق و مذاهب کلامى، ص 234و235.
  19. کشف الشبهات، ص 3.
  20. ابن باز، ج 1، ص 38.
  21. همان، ج 2، ص 21.
  22. العثیمین، ص 21.
  23. ابن تیمیه، ج 3، ص 6.
  24. همان، ص 8و9 و 17.
  25. محمد بن صالح العثیمین، ص 11.
  26. نازعات:(79)، 79.
  27. نحل (16)، 36.
  28. الفاتحه (1)، 5.
  29. جعفر سبحانى، بخش دوم؛ الإلهیات، ج 1و2؛ منشور عقاید امامیه، ص38ـ52.
  30. رشید الدین، ص 61، به نقل از دکتر سید جعفر سجادى، ج 1، ص 602.
  31. کشف المحجوب، ص 357، به نقل سجادى، ص 602ـ603.
  32. مصباح الهدایه، ص 4و14؛ مقدمه نفحات الانس، ص 129؛ به نقل: سجادى، ص 603و604.
  33. شرح گلشن راز، ص 268؛ به نقل همان، ص 605.
  34. مقدّمه شرح تجرید، ص 7.
  35. محمدرضا ضمیرى، ص 267و268.
  36. شماره مسلسل 6.
  37. ر.ک: التفسیر الکبیر، ج 27، ص 150.
  38. طبقات الشافعیة الکبرى، ج 3، ص 351.
  39. بخش معرّفى كتاب‌ها، از كتابشناسى تفصيلى مذاهب اسلامى، نوشته محمدرضا ضميرى، چاپ مؤسّسه آموزشى ـ پژوهشى مذاهب اسلامى، پاييز 82 بهره گرفته شده است.