تجدید در اندیشه اسلامی و انعطاف پذیری در شرع (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - '[[آیت‌الله تسخیری' به '[[محمد علی تسخیری ')
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۲: خط ۱۲:
|-
|-
|نویسنده
|نویسنده
|[[تسخیری|آیت‌الله محمد علی تسخیری]]<ref>دبیرکل فقید مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى.</ref>
|[[محمد علی تسخیری
|آیت‌الله محمد علی تسخیری]]<ref>دبیرکل فقید مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.</ref>
|-
|-
|تعداد صفحات
|تعداد صفحات
خط ۲۵: خط ۲۶:
|}
|}
</div>
</div>
{{پانویس رنگی}}
'''تجدید در اندیشه اسلامی و انعطاف‌پذیری در شرع''' عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] شماره پنجم می‌باشد که به قلم [[محمد علی تسخیری
'''تجدید در اندیشه اسلامی و انعطاف‌پذیری در شرع''' عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] شماره پنجم می‌باشد که به قلم [[آیت‌الله تسخیری]] <ref>دبيركل سابق مجمع تقريب مذاهب اسلامى </ref>و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] تدوین و منتشر شده است. این مقاله در فصل زمستان سال 1384 منتشر شده است.</div>
]] <ref>دبيركل سابق مجمع تقريب مذاهب اسلامی </ref>و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] تدوین و منتشر شده است. این مقاله در فصل زمستان سال 1384 منتشر شده است.</div>


=چکیده=
== چکیده ==
تجدید نظر دائم در مضمون و شکل اندیشه اسلامى امرى ضرور و بدیهى است؛ زیرا واقعیت‌هاى متغیر و حوادث نوپیدا که اکنون با چنین سرعتى در جهان امروزى شاهد آن هستیم، ما را به سمت نوسازى در اندیشه اسلامى رهنمون مى‌سازد. نگارنده در این مقاله با تأکید بر این ضرورت، اجتهاد را ابزارى براى رام کردن واقعیت‌ها در برابر شرع معرفى مى‌کند و ایجاد فرمول‌هاى فکرى نو را که از منابع مقدس اسلامى الهام گرفته و مى‌تواند به پرسش‌هاى جدید برخاسته از تحولات زمانى و مکانى پاسخ دهد، مورد توجه قرار داده است و پروسه نوسازى را ناشى از عنصر انعطاف‌پذیرى اسلام دانسته، به معرفى نمودهاى انعطاف‌پذیرى در شریعت مى‌پردازد و در پایان قواعدى را که پروسه نوسازى با تجددگرایى را ضابطه‌مند مى‌سازد بیان کرده و ضمن هشدار به ورود غیر متخصصان در این روند، براى تحقق و سرعت در نوسازى اندیشه اسلامى دو ساز و کار اجتهاد جمعى و همکارى و همراهى مجتهدان، و متخصصان رشته‌هاى گوناگون علمى و حرفه‌اى را مورد تأکید قرار مى‌دهد. <br>
تجدید‌نظر دائم در مضمون و شکل اندیشه اسلامی امری ضرور و بدیهی است؛ زیرا واقعیت‌های متغیر و حوادث نوپیدا که اکنون با چنین سرعتی در جهان امروزی شاهد آن هستیم، ما را به سمت نوسازی در اندیشه اسلامی رهنمون می‌سازد. نگارنده در این مقاله با تأکید بر این ضرورت، اجتهاد را ابزاری برای رام کردن واقعیت‌ها در برابر شرع معرفی می‌کند و ایجاد فرمول‌های فکری نو را که از منابع مقدس اسلامی الهام گرفته و می‌تواند به پرسش‌های جدید برخاسته از تحولات زمانی و مکانی پاسخ دهد، مورد توجه قرار داده است و پروسه نوسازی را ناشی از عنصر انعطاف‌پذیری اسلام دانسته، به معرفی نمودهای انعطاف‌پذیری در شریعت می‌پردازد و در پایان قواعدی را که پروسه نوسازی با تجددگرایی را ضابطه‌مند می‌سازد بیان کرده و ضمن هشدار به ورود غیر متخصصان در این روند، برای تحقق و سرعت در نوسازی اندیشه اسلامی دو ساز و کار اجتهاد جمعی و همکاری و همراهی مجتهدان، و متخصصان رشته‌های گوناگون علمی و حرفه‌ای را مورد تأکید قرار می‌دهد. <br>
کلید واژه‌ها: تجددگرایى، انعطاف‌پذیرى، اندیشه اسلامى، اجتهاد، شریعت. <br>
کلید واژه‌ها: تجددگرایی، انعطاف‌پذیری، اندیشه اسلامی، اجتهاد، شریعت. <br>


=تجددگرایى در اندیشه اسلامى و انعطاف‌پذیرى در [احکام] شرع=
== تجددگرایی در اندیشه اسلامی و انعطاف‌پذیری در احکام شرع ==
وقتى از اهمیت تجدیدنظر دائم در مضمون و شکل اندیشه اسلامى به قصد تجددگرایى (نوسازى) و فعال‌کردن عناصر ایستاى آن سخن به میان مى‌آوریم، نکته تازه‌اى را مطرح نساخته ایم؛ چرا که درک این اهمیت از سوى اندیشه‌وران و متخصصان، چنان بدیهى است که به استدلال نیازى ندارد. مگر نه آن است که واقعیت‌هاى متغیر و حوادث نوپدید و سرعت پیشرفتى که هر روز شاهد آنیم، ما را دائم و مستقیم درگیر ضرورت نوسازى در اندیشه اسلامى مى‌کند؛ البته این بدان معنا نیست که بنا بر ضرورت، دروازه بر هر فراخوان جدید یا آیین تجددگرایى بگشاییم و مجال ورودش دهیم؛ بلکه برعکس افزایش آن اهمیت، درست متناسب با افزایش نیاز به کنترل نوسازى و قانونمند ساختن آن به گونه‌اى است که نوسازى را وسیله‌اى سازد تا اندیشه اسلامى همه عرصه‌هاى زندگى را در برگیرد و اجتهاد، ابزارى براى رام کردن واقعیت‌ها در برابر شرع شود و در این صورت، تجددگرایى یا نوسازى، خود نه هدف بلکه وسیله‌اى براى رسیدن به هدفى است که طى آن دین به اهداف و آماج‌هاى خود نایل مى‌آید. <br>
وقتی از اهمیت تجدیدنظر دائم در مضمون و شکل اندیشه اسلامی به قصد تجددگرایی (نوسازی) و فعال‌کردن عناصر ایستای آن سخن به میان می‌آوریم، نکته تازه‌ای را مطرح نساخته ایم؛ چرا که درک این اهمیت از سوی اندیشه‌وران و متخصصان، چنان بدیهی است که به استدلال نیازی ندارد. مگر نه آن است که واقعیت‌های متغیر و حوادث نوپدید و سرعت پیشرفتی که هر روز شاهد آنیم، ما را دائم و مستقیم درگیر ضرورت نوسازی در اندیشه اسلامی می‌کند؛ البته این بدان معنا نیست که بنا بر ضرورت، دروازه بر هر فراخوان جدید یا آیین تجددگرایی بگشاییم و مجال ورودش دهیم؛ بلکه برعکس افزایش آن اهمیت، درست متناسب با افزایش نیاز به کنترل نوسازی و قانونمند ساختن آن به گونه‌ای است که نوسازی را وسیله‌ای سازد تا اندیشه اسلامی همه عرصه‌های زندگی را در برگیرد و اجتهاد، ابزاری برای رام کردن واقعیت‌ها در برابر شرع شود و در این صورت، تجددگرایی یا نوسازی، خود نه هدف بلکه وسیله‌ای برای رسیدن به هدفی است که طی آن دین به اهداف و آماج‌های خود نایل می‌آید. <br>
برآنم که برگزارى کنفرانس‌ها و گردهمایى‌هایى در این باره، بیانگر پافشارى رهبران اندیشه اسلامى بر حمایت از این اندیشه در برابر امواج مستقیم و غیرمستقیم مخالفى است که انواع متنوع و گوناگونى از شعارهاى پرزرق و برق یا تیره سرمى‌دهند؛ امرى که ما را همان قدر به تداوم روند نوسازى علاقه‌مند مى‌سازد که به سلامت روش‌ها و اصالت نوسازى، حسّاسیت و پایبندى و علاقه‌مندى نشان مى‌دهیم. <br>
برآنم که برگزاری کنفرانس‌ها و گردهمایی‌هایی دراین‌باره، بیانگر پافشاری رهبران اندیشه اسلامی بر حمایت از این اندیشه در برابر امواج مستقیم و غیرمستقیم مخالفی است که انواع متنوع و گوناگونی از شعارهای پرزرق و برق یا تیره سرمی‌دهند؛ امری که ما را همان قدر به تداوم روند نوسازی علاقه‌مند می‌سازد که به سلامت روش‌ها و اصالت نوسازی، حسّاسیت و پایبندی و علاقه‌مندی نشان می‌دهیم. <br>
روند نوسازى مورد نظر ما، در واقع ایجاد فرمول‌هاى فکرى نوى است که از منابع مقدس اسلامى الهام گرفته باشد؛ خواه این فرمول‌ها، موضوع‌هاى نوى را دربرگیرند یا به موضوع‌هاى قدیم بپردازند و یا به بازسازى اندیشه‌هاى موروث پیشین همت گمارند، مهم آن است که این فرمول‌ها، توان پاسخگویى به پرسش‌هاى جدید و برآوردن نیازهاى متغیر برخاسته از تحولات زمانى و مکانى را داشته باشند.<br>
روند نوسازی مورد نظر ما، در واقع ایجاد فرمول‌های فکری نوی است که از منابع مقدس اسلامی الهام گرفته باشد؛ خواه این فرمول‌ها، موضوع‌های نوی را دربرگیرند یا به موضوع‌های قدیم بپردازند و یا به بازسازی اندیشه‌های موروث پیشین همت گمارند، مهم آن است که این فرمول‌ها، توان پاسخگویی به پرسش‌های جدید و برآوردن نیازهای متغیر برخاسته از تحولات زمانی و مکانی را داشته باشند.<br>
بر این اساس، اجتهاد در پیوندى تنگاتنگ با روند نوسازى قرارداد؛ ابزار آن است و تولیدکننده‌اى به شمار مى‌رود که مواد اولیه نوسازى را تولید مى‌کند و به رغم این که اجتهاد، در اصطلاح و بنابر برداشت سنتى، قابلیت استنباط حکم شرعى از منابع شریعت اسلامى است، تعمیم آن بر تمام عرصه‌هاى زندگى و به طریق اولى بر تمام عرصه‌هاى اندیشه اسلامى که در همه زوایاى زندگى دخالت دارند، آن را با اهداف خود شریعت، یعنى قانون زندگى، همسو و هماهنگ مى‌سازد؛ بنابراین مى‌توان نتیجه گرفت که اجتهاد، ابزار نوسازى در فقه اعم از فقه فرد یا جامعه در اندیشه اقتصادى، اندیشه سیاسى و اندیشه اجتماعى و جز آن و نیز در مسائل علم کلام و ابزارهاى استنباط و ساز و کار درک منابع مقدس اسلامى است. این‌ها همه براى نوسازى و تجددگرایى، نیازمند اجتهادند و این همانى است که پروسه نوسازى را ضرورى و در عین حال بسیار پراهمیت مى‌سازد. اهمیت آن نیز در حساسیت فوق العاده ابزارهاى ظریف و راه دشوار آن است؛ زیرا هرگونه سستى یا انحرافى خداى ناکرده به نتایج وحشتناک و فاجعه‌آمیزى مى‌انجامد که پیامدهاى آن گریبان‌گیر نه تنها مجتهد یا اندیشه‌ور یا تجدیدگر، بلکه تمام یا بخشى از امت مى‌شود. اگر حرکت اندیشه‌ور تجددگرا را به حرکت روى لبه تیغ تشبیه کنیم، مبالغه نکرده‌ایم. هر خطایى، زنجیره‌اى از خطاها را در پى خواهد آورد. <br>
بر این اساس، اجتهاد در پیوندی تنگاتنگ با روند نوسازی قرارداد؛ ابزار آن است و تولیدکننده‌ای به شمار می‌رود که مواد اولیه نوسازی را تولید می‌کند و به رغم این که اجتهاد، در اصطلاح و بنابر برداشت سنتی، قابلیت استنباط حکم شرعی از منابع شریعت اسلامی است، تعمیم آن بر تمام عرصه‌های زندگی و به طریق اولی بر تمام عرصه‌های اندیشه اسلامی که در همه زوایای زندگی دخالت دارند، آن را با اهداف خود شریعت، یعنی قانون زندگی، همسو و هماهنگ می‌سازد؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که اجتهاد، ابزار نوسازی در فقه اعم از فقه فرد یا جامعه در اندیشه اقتصادی، اندیشه سیاسی و اندیشه اجتماعی و جز آن و نیز در مسائل علم کلام و ابزارهای استنباط و ساز و کار درک منابع مقدس اسلامی است. این‌ها همه برای نوسازی و تجددگرایی، نیازمند اجتهادند و این همانی است که پروسه نوسازی را ضروری و در عین حال بسیار پراهمیت می‌سازد. اهمیت آن نیز در حساسیت فوق‌العاده ابزارهای ظریف و راه دشوار آن است؛ زیرا هرگونه سستی یا انحرافی خدای ناکرده به نتایج وحشتناک و فاجعه‌آمیزی می‌انجامد که پیامدهای آن گریبان‌گیر نه تنها مجتهد یا اندیشه‌ور یا تجدیدگر، بلکه تمام یا بخشی از امت می‌شود. اگر حرکت اندیشه‌ور تجددگرا را به حرکت روی لبه تیغ تشبیه کنیم، مبالغه نکرده‌ایم. هر خطایی، زنجیره‌ای از خطاها را در پی خواهد آورد. <br>
پروسه نوسازى، برخاسته از قاعده یا عنصر انعطاف‌پذیرى در اسلام است. عنصر انعطاف‌پذیرى همانى است که به اجتهاد، مشروعیت بخشیده و از آن ابزارى براى نوسازى در اندیشه اسلامى آفریده است؛ از این رو، درک روند نوسازى، با درک و فهم عنصر انعطاف‌پذیرى در شریعت اسلام و نمودها و موارد عملى آن آغاز مى‌شود که محورهاى بحث ما نیز بر همین نمودها و موارد مبتنى است. <br>
پروسه نوسازی، برخاسته از قاعده یا عنصر انعطاف‌پذیری در اسلام است. عنصر انعطاف‌پذیری همانی است که به اجتهاد، مشروعیت بخشیده و از آن ابزاری برای نوسازی در اندیشه اسلامی آفریده است؛ از این رو، درک روند نوسازی، با درک و فهم عنصر انعطاف‌پذیری در شریعت اسلام و نمودها و موارد عملی آن آغاز می‌شود که محورهای بحث ما نیز بر همین نمودها و موارد مبتنی است. <br>


=نوسازى (تجددگرایى) و انعطاف‌پذیرى=
== نوسازی (تجددگرایی) و انعطاف‌پذیری ==
تمییز نوسازى در اندیشه اسلامى از یک سو و عنصر انعطاف‌پذیرى در اسلام از سوى دیگر، درآمدى بر شناخت حقایق نوسازى و در عین حال کشف نمودهاى انعطاف‌پذیرى و موارد عملى آن است. این تمییز، بر دو پایه ذیل تحقق مى‌پذیرد:<br>
تمییز نوسازی در اندیشه اسلامی از یک سو و عنصر انعطاف‌پذیری در اسلام از سوی دیگر، درآمدی بر شناخت حقایق نوسازی و در عین حال کشف نمودهای انعطاف‌پذیری و موارد عملی آن است. این تمییز، بر دو پایه ذیل تحقق می‌پذیرد:<br>
* یکم. اندیشه، تصورى است که از اسلام سرچشمه گرفته و در واقع حاصل درک اندیشه‌ور از منابع مقدس اسلامى به وسیله ابزارهاى شرعى درک آن‌ها است. این درک و فهم که اندیشه‌ور تمام توان خود را به کار مى‌گیرد تا محصول کار هرچه بیشتر به منظور شارع مقدس نزدیک باشد، پیوندى نیز با طبیعت برداشت خود اندیشه‌ور از واقعیت‌ها دارد؛ در نتیجه، اندیشه تولیدى افزون بر اثرپذیرى از محیط اندیشه‌ور و واکنش وى به عوامل اختلاف و کم و کیف این واکنش‌ها و احاطه وى بر جنبه‌هاى گوناگون موضوع، تحت تأثیر فرهنگ اندیشه‌ور و شناخت وى از علومى قرار دارد که با موضوع اندیشه در ارتباطند. این عوامل، در مورد هر اندیشه‌ورى متغیر است؛ چیزى که به بروز نوعى تفاوت در محصولات فکرى مى‌انجامد؛ زیرا چنین روند استنباط یا فهم و درکى، عرصه‌هاى بشرى اندیشه اسلامى و صحنه‌هاى جولان انسانى آن است؛ در نتیجه، نوسازى فکرى تحت تأثیر همه این حقایق قرار مى‌گیرد؛ چون هدفى است که اندیشه‌ور براى نیل به آن، درک خود از اصول مقدس و واقعیت‌ها را به کار مى‌گیرد و اجتهاد نیز چیزى جز این نیست؛ ولى اسلام، نظام جامع و به هم پیوسته و بیانگر موارد ثابتى است که هیچ‌گونه تجدّدى را در خود نمى‌پذیرد. اسلام داراى شیوه‌هاى ثابت خود در برخورد با جنبه‌هاى ثابت زندگى انسانى و در عین حال، داراى شیوه‌هاى انعطاف‌پذیر در برخورد با جنبه‌هاى متغیر زندگى است. به عبارت دیگر، انعطاف‌پذیرى اسلام و شریعت آسان و روان آن فقط به متغیرهایى مربوط مى‌شود که صحنه حرکت پروسه نوسازى را تشکیل مى‌دهند.<br>
* یکم. اندیشه، تصوری است که از اسلام سرچشمه گرفته و در واقع حاصل درک اندیشه‌ور از منابع مقدس اسلامی به وسیله ابزارهای شرعی درک آنها است. این درک و فهم که اندیشه‌ور تمام توان خود را به کار می‌گیرد تا محصول کار هرچه بیشتر به منظور شارع مقدس نزدیک باشد، پیوندی نیز با طبیعت برداشت خود اندیشه‌ور از واقعیت‌ها دارد؛ در نتیجه، اندیشه تولیدی افزون بر اثرپذیری از محیط اندیشه‌ور و واکنش وی به عوامل اختلاف و کم و کیف این واکنش‌ها و احاطه وی بر جنبه‌های گوناگون موضوع، تحت تأثیر فرهنگ اندیشه‌ور و شناخت وی از علومی قرار دارد که با موضوع اندیشه در ارتباطند. این عوامل، در مورد هر اندیشه‌وری متغیر است؛ چیزی که به بروز نوعی تفاوت در محصولات فکری می‌انجامد؛ زیرا چنین روند استنباط یا فهم و درکی، عرصه‌های بشری اندیشه اسلامی و صحنه‌های جولان انسانی آن است؛ در نتیجه، نوسازی فکری تحت تأثیر همه این حقایق قرار می‌گیرد؛ چون هدفی است که اندیشه‌ور برای نیل به آن، درک خود از اصول مقدس و واقعیت‌ها را به کار می‌گیرد و اجتهاد نیز چیزی جز این نیست؛ ولی اسلام، نظام جامع و به هم پیوسته و بیانگر موارد ثابتی است که هیچ‌گونه تجدّدی را در خود نمی‌پذیرد. اسلام دارای شیوه‌های ثابت خود در برخورد با جنبه‌های ثابت زندگی انسانی و در عین حال، دارای شیوه‌های انعطاف‌پذیر در برخورد با جنبه‌های متغیر زندگی است. به عبارت دیگر، انعطاف‌پذیری اسلام و شریعت آسان و روان آن فقط به متغیرهایی مربوط می‌شود که صحنه حرکت پروسه نوسازی را تشکیل می‌دهند.<br>
* دوم. انعطاف‌پذیرى شریعت، عرصه بازى از متغیرها را ایجاد مى‌کند که اجتهادهاى گوناگون اندیشه‌ور و تصورات و عوامل متغیر در شخصیت و درک و فهم وى و آنچه در چارچوب آن‌ها به تنظیم شرعى جنبه‌هاى قانون‌گذارى و اجرایى زندگى مى‌پردازد، در آن دخالت مى‌کنند. از این‌جا است که مى‌توان نتیجه گرفت جنبه انعطاف‌پذیر شریعت، همانى است که عرصه‌هاى تجدّد و نوسازى در اندیشه اسلامى و ابعاد آن‌را مشخّص مى‌سازد؛ ابعادى که با افزایش متغیرها و فشارها و چالش‌هاى زمانه، گسترش بیشترى مى‌یابد. <br>
* دوم. انعطاف‌پذیری شریعت، عرصه بازی از متغیرها را ایجاد می‌کند که اجتهادهای گوناگون اندیشه‌ور و تصورات و عوامل متغیر در شخصیت و درک و فهم وی و آنچه در چارچوب آنها به تنظیم شرعی جنبه‌های قانون‌گذاری و اجرایی زندگی می‌پردازد، در آن دخالت می‌کنند. از این‌جا است که می‌توان نتیجه گرفت جنبه انعطاف‌پذیر شریعت، همانی است که عرصه‌های تجدّد و نوسازی در اندیشه اسلامی و ابعاد آن‌را مشخّص می‌سازد؛ ابعادی که با افزایش متغیرها و فشارها و چالش‌های زمانه، گسترش بیشتری می‌یابد. <br>


=نمودهاى انعطاف‌پذیرى در شریعت=
== نمودهای انعطاف‌پذیری در شریعت ==
انعطاف‌پذیرى به معناى عقب‌نشینى از اصول یا وادادگى نیست که این هر دو با عقیدتى بودن اصول و واقعگرایى عملى آن‌ها، منافات دارد؛ زیرا عقیدتى و واقعگرا بودن، باعث ثبات شالوده‌هاى عقیدتى و مفاهیم دیدگاهى و ثبات نظم و روبنایى است که برپایه آن دیدگاه مستحکم، شکل گرفته است؛ بنابراین، انعطاف‌پذیرى به معناى تاکتیک و گام‌به‌گامى واقع‌گرایانه‌اى است که فشارهاى واقعیت را مورد توجه قرار مى‌دهد و هدف از آن ژرفا بخشیدن به دیدگاه اصیل و نتیجه‌گیرى اجراى نظام به بهترین شکل است؛ چنان که به معناى توان این نظام در برگرفتن تمام تحولات و فراز و نشیب‌هاى زمانى و مکانى و پیچیدگى‌هاى اجتماعى و ارائه راه‌حل واقعگرایانه براى آن‌ها در چارچوب طرح کلى آن نظام است؛ بنابراین، انعطاف‌پذیرى، اتخاذ موضع موقّت و گذرایى است که براى حفظ موضع کلى، بسته به اوضاع و احوال، تغییر مى‌کند؛ ولى عامل انعطاف‌پذیرى، عقاید را در برنمى‌گیرد. آن‌ها مطلقاً ثابتند و تحت فشار واقعیت‌ها، تغییر نمى‌پذیرند؛ حال آن‌که فقط در قانون‌گذارى‌هاى شرعى و روش‌هاى اجرا و تبلیغ آن‌ها جنبه‌هاى متغیر مطرح است؛ بدین سبب عنصر انعطاف‌پذیرى نیز در شکل‌دهى و تنظیم آن‌ها دخیل است. <br>
انعطاف‌پذیری به معنای عقب‌نشینی از اصول یا وادادگی نیست که این هر دو با عقیدتی بودن اصول و واقعگرایی عملی آنها، منافات دارد؛ زیرا عقیدتی و واقعگرا بودن، باعث ثبات شالوده‌های عقیدتی و مفاهیم دیدگاهی و ثبات نظم و روبنایی است که برپایه آن دیدگاه مستحکم، شکل گرفته است؛ بنابراین، انعطاف‌پذیری به معنای تاکتیک و گام‌به‌گامی واقع‌گرایانه‌ای است که فشارهای واقعیت را مورد توجه قرار می‌دهد و هدف از آن ژرفا بخشیدن به دیدگاه اصیل و نتیجه‌گیری اجرای نظام به بهترین شکل است؛ چنان که به معنای توان این نظام در برگرفتن تمام تحولات و فراز و نشیب‌های زمانی و مکانی و پیچیدگی‌های اجتماعی و ارائه راه‌حل واقعگرایانه برای آنها در چارچوب طرح کلی آن نظام است؛ بنابراین، انعطاف‌پذیری، اتخاذ موضع موقّت و گذرایی است که برای حفظ موضع کلی، بسته به اوضاع و احوال، تغییر می‌کند؛ ولی عامل انعطاف‌پذیری، عقاید را در برنمی‌گیرد. آنها مطلقاً ثابتند و تحت فشار واقعیت‌ها، تغییر نمی‌پذیرند؛ حال آن‌که فقط در قانون‌گذاری‌های شرعی و روش‌های اجرا و تبلیغ آنها جنبه‌های متغیر مطرح است؛ بدین سبب عنصر انعطاف‌پذیری نیز در شکل‌دهی و تنظیم آنها دخیل است. <br>
رمز جاودانگى، بقا و توانایى اسلام دربرگیرندگى همه دگرگونى‌ها و پیشرفت‌ها و چالش‌ها نیز در همین نکته نهفته است. مهم‌ترین نمودهاى انعطاف‌پذیرى در شریعت اسلام، به قرار ذیل است: <br>
رمز جاودانگی، بقا و توانایی اسلام دربرگیرندگی همه دگرگونی‌ها و پیشرفت‌ها و چالش‌ها نیز در همین نکته نهفته است. مهم‌ترین نمودهای انعطاف‌پذیری در شریعت اسلام، به قرار ذیل است: <br>
# اهداف شرع و قواعد فرعى آن، که به تعبیر عالمان اصول فقه، بر دو نوعند: یکى اهداف کلى و مرتبط با آماج‌هاى کلى شرع که قرار است احکام کلى آن‌ها، مصالح امت را تحقق بخشند و دیگرى اهداف خاصى که در پیوند با آماج‌هاى بخش‌هاى مشخصى از احکامى است که مصلحت معینى از مصالح و منافع مردم را تحقق مى‌بخشند. اهداف یا مقاصد خاص، تقسیمات ریزترى هم دارند که در پیوند با حکم شرعى معینى قرار مى‌گیرند. فقیهان و اصولیان در مشخص ساختن انواع اهداف کلى شرع، اختلاف نظر دارند؛ ولى جملگى در خصوص خطوط عمده مرتبط با چارچوب تحکیم عدالت و برادرى و حفظ دین و نفس و عرض و نسل و مال و عقل و غیره، داراى اتفاق نظر هستند و از آن‌جا که مسأله اهداف (مقاصد) شرع، در پیوند با تحقق مصالح و پیشگیرى از مفاسد است، بیم در افتادن در وضعیت حدس و گمان‌هاى فردى که افراد درگیر آن مى‌شوند، ما را بر آن مى‌دارد تا این موضوع را فقط در عرصه‌هاى فردى، به تصمیم مجتهد حواله دهیم؛ ولى در عرصه‌هاى اجتماعى یا عرصه‌اى که به امت مربوط مى‌شود، موضوع به ولىّ شرعى امت واگذار مى‌شود تا یکى از وظایف وى در پروسه قانون‌گذارى باشد که در این صورت نیز عرصه انعطاف‌پذیرى در شریعت است که با اجتهاد ولىّ امر و تشخیص مصلحت از سوى وى که ـ چنان که خواهیم دید تحقق بخش هدف شریعت است ـ در پیوند خواهد بود. <br>
# اهداف شرع و قواعد فرعی آن، که به تعبیر عالمان اصول فقه، بر دو نوعند: یکی اهداف کلی و مرتبط با آماج‌های کلی شرع که قرار است احکام کلی آنها، مصالح امت را تحقق بخشند و دیگری اهداف خاصی که در پیوند با آماج‌های بخش‌های مشخصی از احکامی است که مصلحت معینی از مصالح و منافع مردم را تحقق می‌بخشند. اهداف یا مقاصد خاص، تقسیمات ریزتری هم دارند که در پیوند با حکم شرعی معینی قرار می‌گیرند. فقیهان و اصولیان در مشخص ساختن انواع اهداف کلی شرع، اختلاف نظر دارند؛ ولی جملگی در خصوص خطوط عمده مرتبط با چارچوب تحکیم عدالت و برادری و حفظ دین و نفس و عرض و نسل و مال و عقل و غیره، دارای اتفاق نظر هستند و از آن‌جا که مسأله اهداف (مقاصد) شرع، در پیوند با تحقق مصالح و پیشگیری از مفاسد است، بیم در افتادن در وضعیت حدس و گمان‌های فردی که افراد درگیر آن می‌شوند، ما را بر آن می‌دارد تا این موضوع را فقط در عرصه‌های فردی، به تصمیم مجتهد حواله دهیم؛ ولی در عرصه‌های اجتماعی یا عرصه‌ای که به امت مربوط می‌شود، موضوع به ولیّ شرعی امت واگذار می‌شود تا یکی از وظایف وی در پروسه قانون‌گذاری باشد که در این صورت نیز عرصه انعطاف‌پذیری در شریعت است که با اجتهاد ولیّ امر و تشخیص مصلحت از سوی وی که ـ چنان که خواهیم دید تحقق بخش هدف شریعت است ـ در پیوند خواهد بود. <br>
# احکام شرعى که موضوعات آن را عرف و اهل خبره معین مى‌کنند که مى‌توان از آن به تأثیر زمان و مکان در اجتهاد یاد کرد. کم و کیف این تأثیر نیز در پیوند با موضوع انعطاف‌پذیرى است؛ زیرا تأثیر زمان و مکان در موضوع حکم شرعى، چیزى است که مضمون حکم شرعى و شکل آن را تعیین مى‌کند و از جمله نمودهاى چنین تأثیرى، اختلاف مصداق‌هاى هر مفهوم در جاهاى گوناگون است، مانند اسراف، ثروت، احترام و تدارک نیرو و غیره؛ چنان که‌اى بسا نیازهاى زمان و مکان گاه مستلزم تعطیل یک حکم یا نظام براى دوره معینى به دلیل تزاحم میان ضرورت اجراى آن حکم و پیامدهاى منفى ناشى از اجراى آن در وضعیت خاص اضطرارى است، و زمانى که این حکم مربوط به کار امت باشد، ناگزیر باید تشخیص این تزاحم و تعیین اولویت را نیز به ولىّ امر واگذاشت.<br>
# احکام شرعی که موضوعات آن را عرف و اهل خبره معین می‌کنند که می‌توان از آن به تأثیر زمان و مکان در اجتهاد یاد کرد. کم و کیف این تأثیر نیز در پیوند با موضوع انعطاف‌پذیری است؛ زیرا تأثیر زمان و مکان در موضوع حکم شرعی، چیزی است که مضمون حکم شرعی و شکل آن را تعیین می‌کند و از جمله نمودهای چنین تأثیری، اختلاف مصداق‌های هر مفهوم در جاهای گوناگون است، مانند اسراف، ثروت، احترام و تدارک نیرو و غیره؛ چنان که‌ای بسا نیازهای زمان و مکان گاه مستلزم تعطیل یک حکم یا نظام برای دوره معینی به دلیل تزاحم میان ضرورت اجرای آن حکم و پیامدهای منفی ناشی از اجرای آن در وضعیت خاص اضطراری است، و زمانی که این حکم مربوط به کار امت باشد، ناگزیر باید تشخیص این تزاحم و تعیین اولویت را نیز به ولیّ امر واگذاشت.<br>
# گشودن باب اجتهاد در عرصه استنباط احکام شرعى که خود انعطاف‌پذیرترین عرصه در شرع به شمار مى‌رود. به عبارت دیگر، روند اجتهاد، روند بسیار ظریف و نیازمند تخصص ویژه‌اى است که هر کس را یاراى کسب آن نیست؛ حتى خود مجتهد نیز نمى‌تواند طبق نظر و ترجیح خویش، به اجتهاد بپردازد. وقتى مجتهد در منابع شرع به یافتن دلیل موفق نشد، در یک چارچوب روش شناختى مرتبط با شرع، به اصول عملى مراجعه مى‌کند. مثال آن نیز مسائل نوپدید و ابعاد نظام‌هاى جدید، چه در سطح فقه فردى و چه در سطح فقه جامعه همچون بسیارى از مسائل علوم کاربردى و مسائل مرتبط با امور حسبیه از جمله راهنمایى و رانندگى، قیمت‌گذارى، آموزش، مسائل رسانه‌اى، ارتباطات، هنرها، ادبیات و غیره است. حقیقت آن است که متون منابع شرعى (مشخصاً قرآن کریم و سنت شریف نبوى) مسائل مطرح در آن دوره و خطوط کلى نظام‌هاى اسلامى و نیز برخى احکامى را که موضوعات آن‌ها همراه با زمان و مکان ادامه مى‌یابد، دربرمى‌گیرند؛ حال آن‌که هر روزى که بر بشر سپرى مى‌شود، یک سرى مسائل و موضوعات تازه‌اى مطرح مى‌شود که شریعت، در تعیین احکام آن‌ها البته با بهره‌گیرى از دریچه گشوده اجتهاد، هرگز درنمى‌ماند. دریچه‌اى که در واقع هدیه علمى شریعت به امت (از طریق مجتهدان) است تا بتواند واقعیت‌هاى خود را با احکام روشن دین منطبق سازد؛ البته که موضوع اجتهاد شامل تعیین نقش عقل در روند استنباط، از جمله درک مصلحت‌هاى عام یا درک ملازمت آن با احکام شرع مى‌شود.  
# گشودن باب اجتهاد در عرصه استنباط احکام شرعی که خود انعطاف‌پذیرترین عرصه در شرع به شمار می‌رود. به عبارت دیگر، روند اجتهاد، روند بسیار ظریف و نیازمند تخصص ویژه‌ای است که هر کس را یارای کسب آن نیست؛ حتی خود مجتهد نیز نمی‌تواند طبق نظر و ترجیح خویش، به اجتهاد بپردازد. وقتی مجتهد در منابع شرع به یافتن دلیل موفق نشد، در یک چارچوب روش شناختی مرتبط با شرع، به اصول عملی مراجعه می‌کند. مثال آن نیز مسائل نوپدید و ابعاد نظام‌های جدید، چه در سطح فقه فردی و چه در سطح فقه جامعه همچون بسیاری از مسائل علوم کاربردی و مسائل مرتبط با امور حسبیه از جمله راهنمایی و رانندگی، قیمت‌گذاری، آموزش، مسائل رسانه‌ای، ارتباطات، هنرها، ادبیات و غیره است. حقیقت آن است که متون منابع شرعی (مشخصاً قرآن کریم و سنت شریف نبوی) مسائل مطرح در آن دوره و خطوط کلی نظام‌های اسلامی و نیز برخی احکامی را که موضوعات آنها همراه با زمان و مکان ادامه می‌یابد، دربرمی‌گیرند؛ حال آن‌که هر روزی که بر بشر سپری می‌شود، یک سری مسائل و موضوعات تازه‌ای مطرح می‌شود که شریعت، در تعیین احکام آنها البته با بهره‌گیری از دریچه گشوده اجتهاد، هرگز درنمی‌ماند. دریچه‌ای که در واقع هدیه علمی شریعت به امت (از طریق مجتهدان) است تا بتواند واقعیت‌های خود را با احکام روشن دین منطبق سازد؛ البته که موضوع اجتهاد شامل تعیین نقش عقل در روند استنباط، از جمله درک مصلحت‌های عام یا درک ملازمت آن با احکام شرع می‌شود.  
بدیهى است که شرع مقدس در اعمال پروسه اجتهاد، آن دسته قواعد گمانى را که براى اعتبار آن‌ها دلیل قطعى اقامه نشده باشد، رد مى‌کند و اجتهاد را در چارچوب قواعدى مرزبندى مى‌کند که دلیل قطعى براى اعتبار آن‌ها اقامه شده باشد؛ زیرا شارع، اجازه نمى‌دهد اندیشه بشرى چیزى از پیش خود به اسلام بیفزاید. این امر دلیلى بر دقت و ظرافت پروسه اجتهاد است و نشان مى‌دهد که به مجتهد اجازه داده نمى‌شود روش، قواعد یا اصول بیگانه با جنس شرع را اختراع کند. به عبارت دیگر، دست مجتهد و به طریق اولى غیرمجتهد را که مطلقاً اجازه دخالت در مواردى که در تخصص وى نیست ندارد. در اعمال تجدّد، اصلاح، تغییر و تحول در شریعت به دلخواه خود بازنمى‌گذارد. <br>
بدیهی است که شرع مقدس در اعمال پروسه اجتهاد، آن دسته قواعد گمانی را که برای اعتبار آنها دلیل قطعی اقامه نشده باشد، رد می‌کند و اجتهاد را در چارچوب قواعدی مرزبندی می‌کند که دلیل قطعی برای اعتبار آنها اقامه شده باشد؛ زیرا شارع، اجازه نمی‌دهد اندیشه بشری چیزی از پیش خود به اسلام بیفزاید. این امر دلیلی بر دقت و ظرافت پروسه اجتهاد است و نشان می‌دهد که به مجتهد اجازه داده نمی‌شود روش، قواعد یا اصول بیگانه با جنس شرع را اختراع کند. به عبارت دیگر، دست مجتهد و به طریق اولی غیرمجتهد را که مطلقاً اجازه دخالت در مواردی که در تخصص وی نیست ندارد. در اعمال تجدّد، اصلاح، تغییر و تحول در شریعت به دلخواه خود بازنمی‌گذارد. <br>
# صدور احکام ثانویه شرعى در حالت‌هاى اضطرارى: حکم شرعى بنا به اعتبارهاى گوناگون به حکم اولیه، حکم ثانویه و حکم ولایى تقسیم بندى مى‌شود. آنچه در این میان مورد نظر ما است، حکم ثانوى است که مى‌توان چنین تعریفى از آن ارائه داد: حکم در نظر گرفته شده براى موضوعى با توجه به مطرح شدن عناوین خاصى درباره آن‌که مستلزم تغییر حکم اولیه آن است. این حالت‌هاى اضطرارى را مى‌توان در "ضرر"، "عسر و حرج"، "ناتوانى"، "اجبار"، "ترس"، "بیمارى"، "تزاحم با حکم مهم‌تر" ، "وقوع حکم به مثابه مقدمه حکم دیگر" و نیز "تبدیل احکام واجب کفایى به واجب تعیینى در صورت منحصر شدن آن به یک نفر" و ... برشمرد؛ بنابراین، حکم ثانوى بیانگر انعطاف‌پذیرى شرع است؛ زیرا انعطاف‌پذیرى این‌جا به معناى پاسخگویى به حالت فشار متناسب با میزان آن است. حالت فشار نیز نه دائم، بلکه اضطرارى است؛ به طور مثال، براى حالت اضطرار، در باب تحریم ]گوشت [مردار و خون و گوشت خوک و غیره به آیه کریمه: «.... فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ باغ وَ لا عاد فَلا إِثْمَ عَلَیهِ (بقره(2):173)؛ ... امّا کسى که ناچار شود، هرگاه بى‌میلى جوید و از حد نگذراند، گناهى مرتکب نشده است»، و براى حالت حَرج (تنگنایى) به آیه کریمه: «وَ ما جَعَلَ عَلَیکمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَج (حج، 78)؛ و برایتان در دین هیچ تنگنایى پدید نیاورد»، و ... استناد مى‌کنیم. این‌جا حتماً باید یادآور شویم که احکام ثانویه با احکام ولایى (احکام صادره از سوى ولىّ امر) تفاوت دارند؛ چون احکام ثانویه، احکامى شرعى وضع شده براى عناوین اضطرارى هستند که این عناوین نیز به مواردى منحصر مى‌شود که در قرآن کریم و سنت شریف نبوى، از آن‌ها یاد شده و بر آن‌ها استوار است؛ حال آن‌که احکام ولایى، مبتنى بر مصلحت عمومى و نیازهاى وضع عمومى جامعه است و ولىّ فقیه بنا بر اختیاراتى که دارد، آن‌ها را صادر مى‌کند. او خود آن‌ها را تعیین مى‌کند؛ در حالى که هر کسى مى‌تواند در چارچوب شرایط و ضوابط وارده در متون اسلامى احکام ثانویه را تعیین کند. <br>
# صدور احکام ثانویه شرعی در حالت‌های اضطراری: حکم شرعی بنا به اعتبارهای گوناگون به حکم اولیه، حکم ثانویه و حکم ولایی تقسیم‌بندی می‌شود. آنچه در این میان مورد نظر ما است، حکم ثانوی است که می‌توان چنین تعریفی از آن ارائه داد: حکم در نظر گرفته شده برای موضوعی با توجه به مطرح شدن عناوین خاصی درباره آن‌که مستلزم تغییر حکم اولیه آن است. این حالت‌های اضطراری را می‌توان در "ضرر"، "عسر و حرج"، "ناتوانی"، "اجبار"، "ترس"، "بیماری"، "تزاحم با حکم مهم‌تر"، "وقوع حکم به مثابه مقدمه حکم دیگر" و نیز "تبدیل احکام واجب کفایی به واجب تعیینی در صورت منحصر شدن آن به یک نفر" و ... برشمرد؛ بنابراین، حکم ثانوی بیانگر انعطاف‌پذیری شرع است؛ زیرا انعطاف‌پذیری این‌جا به معنای پاسخگویی به حالت فشار متناسب با میزان آن است. حالت فشار نیز نه دائم، بلکه اضطراری است؛ به طور مثال، برای حالت اضطرار، در باب تحریم]گوشت [مردار و خون و گوشت خوک و غیره به آیه کریمه: «.... فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ باغ وَ لا عاد فَلا إِثْمَ عَلَیهِ (بقره(2):173)؛ ... امّا کسی که ناچار شود، هرگاه بی‌میلی جوید و از حد نگذراند، گناهی مرتکب نشده است»، و برای حالت حَرج (تنگنایی) به آیه کریمه: «وَ ما جَعَلَ عَلَیکمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَج (حج، 78)؛ و برایتان در دین هیچ تنگنایی پدید نیاورد»، و ... استناد می‌کنیم. این‌جا حتماً باید یادآور شویم که احکام ثانویه با احکام ولایی (احکام صادره از سوی ولیّ امر) تفاوت دارند؛ چون احکام ثانویه، احکامی شرعی وضع شده برای عناوین اضطراری هستند که این عناوین نیز به مواردی منحصر می‌شود که در قرآن کریم و سنت شریف نبوی، از آنها یاد شده و بر آنها استوار است؛ حال آن‌که احکام ولایی، مبتنی بر مصلحت عمومی و نیازهای وضع عمومی جامعه است و ولیّ فقیه بنا بر اختیاراتی که دارد، آنها را صادر می‌کند. او خود آنها را تعیین می‌کند؛ در حالی که هر کسی می‌تواند در چارچوب شرایط و ضوابط وارده در متون اسلامی احکام ثانویه را تعیین کند. <br>
# عرصه اجرایى احکام ولىّ امر یا آنچه در فقه به احکام ولایى یا حکومتى یا سلطانیه شناخته مى‌شوند که فقط ویژه ولىّ امر شرعى یعنى کسى است که در چارچوب ضوابط شرعى، متولى امور مسلمانان است. از جمله این ضوابط، توانایى بهره گیرى از این عرصه است که در واقع مترادف با توانایى و قابلیت استنباط [حکم شرعى] است. حکم ولایى را این گونه تعریف مى‌کنیم که اعتبار ناشى از حکم شرعى به اقتضاى صلاحیت شرعى او (ولىّ امر) درخصوص افعال مردم شامل احکام تکلیفىو احکام وضعى مى‌شود. [صدور] این احکام، شامل هر مجتهدى نمى‌شود؛ زیرا در این صورت به تعدد در اراده‌هاى اجتهادى و از آن‌جا به آسیب رسیدن به وحدت و کیان امت مى‌انجامد که چنین آسیبى، با مقاصد شریعت و روح و آماج‌هاى آن همخوانى ندارد. احکام ولایى منحصراً ویژه ولىّ فقیهى است که شریعت، خود، پایه و شالوده ولایتش را معین کرده است؛ نتیجه این که احکام ولایى با احکام اولیه و ثانویه‌اى که همه فقیهان مى‌توانند به شرط عدم مغایرت با احکام ولایى آن را تعیین کنند، تفاوت مى‌کند؛ چنان که شامل موضوعات مشخصى است که عرصه مباحات شرعى را تشکیل مى‌دهند و شامل روش‌هاى اجراى شریعت اسلام مى‌شود. شیوه‌هایى چون تحقق نظام مالى یا اقتصادى یا روش‌هاى اجراى اصل شورا. احکام قضایى نیز در این باب قرار مى‌گیرند. به عبارت مختصر، ولىّ امر، احکام ولایى را در چارچوب کلیات شرعى و اهداف شریعت صادر مى‌کند و در این زمینه چنان که امام خمینى مى‌فرماید نمى‌تواند مستبدانه عمل کند؛ بلکه باید با کارشناسان و متخصصان رایزنى کند و در پرتو نهاده‌هاى ذیل، حکم شرعى را نتیجه بگیرد: <br>
# عرصه اجرایی احکام ولیّ امر یا آنچه در فقه به احکام ولایی یا حکومتی یا سلطانیه شناخته می‌شوند که فقط ویژه ولیّ امر شرعی یعنی کسی است که در چارچوب ضوابط شرعی، متولی امور مسلمانان است. از جمله این ضوابط، توانایی بهره گیری از این عرصه است که در واقع مترادف با توانایی و قابلیت استنباط [حکم شرعی] است. حکم ولایی را این گونه تعریف می‌کنیم که اعتبار ناشی از حکم شرعی به اقتضای صلاحیت شرعی او (ولیّ امر) درخصوص افعال مردم شامل احکام تکلیفیو احکام وضعی می‌شود. [صدور] این احکام، شامل هر مجتهدی نمی‌شود؛ زیرا در این صورت به تعدد در اراده‌های اجتهادی و از آن‌جا به آسیب رسیدن به وحدت و کیان امت می‌انجامد که چنین آسیبی، با مقاصد شریعت و روح و آماج‌های آن همخوانی ندارد. احکام ولایی منحصراً ویژه ولیّ فقیهی است که شریعت، خود، پایه و شالوده ولایتش را معین کرده است؛ نتیجه این که احکام ولایی با احکام اولیه و ثانویه‌ای که همه فقیهان می‌توانند به شرط عدم مغایرت با احکام ولایی آن را تعیین کنند، تفاوت می‌کند؛ چنان که شامل موضوعات مشخصی است که عرصه مباحات شرعی را تشکیل می‌دهند و شامل روش‌های اجرای شریعت اسلام می‌شود. شیوه‌هایی چون تحقق نظام مالی یا اقتصادی یا روش‌های اجرای اصل شورا. احکام قضایی نیز در این باب قرار می‌گیرند. به عبارت مختصر، ولیّ امر، احکام ولایی را در چارچوب کلیات شرعی و اهداف شریعت صادر می‌کند و در این زمینه چنان که امام خمینی می‌فرماید نمی‌تواند مستبدانه عمل کند؛ بلکه باید با کارشناسان و متخصصان رایزنی کند و در پرتو نهاده‌های ذیل، حکم شرعی را نتیجه بگیرد: <br>
# مصلحت امت: این‌جا شریعت اجازه تشخیص و تعیین مصلحت را با استفاده از مشورت متخصصان به ولىّ امر مى‌دهد.
# مصلحت امت: این‌جا شریعت اجازه تشخیص و تعیین مصلحت را با استفاده از مشورت متخصصان به ولیّ امر می‌دهد.
# الاضویه الکاشفه (تابش‌هاى روشنگر) که تعبیرى متعلق به شهید محمدباقر صدر(رحمةالله) است؛ یعنى چیزى که شریعت در اختیار ولىّ فقیه قرار داده تا بر واقعیت‌ها بتاباند و حکم مطلوب را مشخص سازد. از جمله این تابش‌ها و رهنمون‌ها، احکام ولایى صادره از سوى پیامبر گرامى اسلام در جایگاه ولىّ امر است که البته باب گسترده‌اى است و نمى‌توان جزئیات آن را این‌جا مطرح ساخت.
# الاضویه الکاشفه (تابش‌های روشنگر) که تعبیری متعلق به شهید محمدباقر صدر(رحمةالله) است؛ یعنی چیزی که شریعت در اختیار ولیّ فقیه قرار داده تا بر واقعیت‌ها بتاباند و حکم مطلوب را مشخص سازد. از جمله این تابش‌ها و رهنمون‌ها، احکام ولایی صادره از سوی پیامبر گرامی اسلام در جایگاه ولیّ امر است که البته باب گسترده‌ای است و نمی‌توان جزئیات آن را این‌جا مطرح ساخت.
# اولویت‌ها یعنى مواردى که در حالت تزاحم احکام با یک‌دیگر و ترجیح مهم‌تر بر مهم یا در چارچوب احتیاط براى مسأله معینى مطرح مى‌شود. در این صورت [ولىّ فقیه یا ولىّ امر] حکمى را صادر مى‌کند که تحقق موضوع آن یا پیامدهایش را احتمال مى‌دهد که مثال آن نیز عرصه "سد الذرائع" (قطع بهانه) احتمالى است که گمان مفسده‌اى در آن مى‌رود؛ حال آن‌که در مورد بهانه‌هاى قطعى، با عنوان ثانوى تشخیصى از سوى خود مکلّف، حرامند و به حکم ولىّ امر نیازى ندارند.
# اولویت‌ها یعنی مواردی که در حالت تزاحم احکام با یک‌دیگر و ترجیح مهم‌تر بر مهم یا در چارچوب احتیاط برای مسأله معینی مطرح می‌شود. در این صورت [ولیّ فقیه یا ولیّ امر] حکمی را صادر می‌کند که تحقق موضوع آن یا پیامدهایش را احتمال می‌دهد که مثال آن نیز عرصه "سد الذرائع" (قطع بهانه) احتمالی است که گمان مفسده‌ای در آن می‌رود؛ حال آن‌که در مورد بهانه‌های قطعی، با عنوان ثانوی تشخیصی از سوی خود مکلّف، حرامند و به حکم ولیّ امر نیازی ندارند.
این‌جا ناگزیر باید به نقطه مشترک مهمى میان دو مکتب فقهى بزرگ یعنى مکتب اهل البیت(علیهم‌السلام) (شیعه) و مکتب اهل سنت اشاره کنم که مربوط به اجازه مکتب اهل بیت به ولىّ امر در و استفاده از قاعده‌هاى "مصالح مرسل" (قطع [آنچه در مورد آن‌ها حکمى صادر نشده است] سد الذرائع بهانه) و جز آن است؛ قاعده‌هایى که فقه امامى اجازه استفاده از آن‌ها را در پروسه اجتهاد، به هیچ یک از فقیهان نمى‌دهد. در بعد عملى نیز جمهورى اسلامى ایران عالى‌ترین مجمع مشورتى در حکومت یعنى "مجمع تشخیص مصلحت نظام" (مجمعى براى تشخیص و تعیین مصلحت‌هاى امت) را در نظر گرفته که پس از بررسى‌هاى دقیق و کارشناسى بر روى مسائل، تصمیم‌هاى اتخاذ شده در خود را در [به صورت پیشنهاد]اختیار ولىّ امر مى‌گذارد تا وى نیز حکم شرعى مناسب را صادر کند. واقع این مجمع در مورد اختلاف‌هاى پیش آمده در قانون‌گذارى میان مجلس شوراى اسلامى و شوراى نگهبان قانون اساسى تصمیم مى‌گیرد و با توجه به مصلحت امت و دولت، فرمول قانونى مناسب را برمى‌گزیند.
این‌جا ناگزیر باید به نقطه مشترک مهمی میان دو مکتب فقهی بزرگ یعنی مکتب اهل البیت(علیهم‌السلام) (شیعه) و مکتب اهل سنت اشاره کنم که مربوط به اجازه مکتب اهل بیت به ولیّ امر در و استفاده از قاعده‌های "مصالح مرسل" (قطع [آنچه در مورد آنها حکمی صادر نشده است] سد الذرائع بهانه) و جز آن است؛ قاعده‌هایی که فقه امامی اجازه استفاده از آنها را در پروسه اجتهاد، به هیچ یک از فقیهان نمی‌دهد. در بعد عملی نیز جمهوری اسلامی ایران عالی‌ترین مجمع مشورتی در حکومت یعنی "مجمع تشخیص مصلحت نظام" (مجمعی برای تشخیص و تعیین مصلحت‌های امت) را در نظر گرفته که پس از بررسی‌های دقیق و کارشناسی بر روی مسائل، تصمیم‌های اتخاذ شده در خود را در [به صورت پیشنهاد]اختیار ولیّ امر می‌گذارد تا وی نیز حکم شرعی مناسب را صادر کند. واقع این مجمع در مورد اختلاف‌های پیش آمده در قانون‌گذاری میان مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان قانون اساسی تصمیم می‌گیرد و با توجه به مصلحت امت و دولت، فرمول قانونی مناسب را برمی‌گزیند.


=دریچه‌هاى اندیشه بشرى به گستره‌هاى شرعى=
== دریچه‌های اندیشه بشری به گستره‌های شرعی ==
تردیدى نیست که در اندیشه اسلامى، گستره‌هایى وجود دارد که در پیوند با فهم بشرى و حواس انسان و چند و چون دیدگاه وى به واقعیت و نگاهش به روش‌هاى تولید فکرى است؛ گستره‌هایى که مى‌توان آن‌ها را بشرى تلقى کرد و منحصر به متغیرها یعنى گستره‌هاى متغیر در اندیشه اسلامى است و ثوابت (گستره‌هاى ثابت) را در برنمى‌گیرد؛ زیرا این ثوابت جنبه مقدس دارند و در واقع خود دین هستند؛ با این حال مى‌توان دریچه‌هاى اندیشه بشرى را در عرصه‌هاى ذیل به اندیشه‌هاى اسلامى محدود ساخت: <br>
تردیدی نیست که در اندیشه اسلامی، گستره‌هایی وجود دارد که در پیوند با فهم بشری و حواس انسان و چند و چون دیدگاه وی به واقعیت و نگاهش به روش‌های تولید فکری است؛ گستره‌هایی که می‌توان آنها را بشری تلقی کرد و منحصر به متغیرها یعنی گستره‌های متغیر در اندیشه اسلامی است و ثوابت (گستره‌های ثابت) را در برنمی‌گیرد؛ زیرا این ثوابت جنبه مقدس دارند و در واقع خود دین هستند؛ با این حال می‌توان دریچه‌های اندیشه بشری را در عرصه‌های ذیل به اندیشه‌های اسلامی محدود ساخت: <br>
# درک اهداف (مقاصد) عام و خاص (جزئى) شریعت. این درک، براى هر اندیشه‌ورى متغیر است. نتایجى که اندیشه‌وران و فقیهان در مورد واقعه واحدى بدان مى‌رسند نیز ممکن است متفاوت باشد و این خود نشان‌دهنده بشرى بودن یا انسانى بودن این گستره است. این فهم و درک، به طور طبیعى تحت تأثیر عوامل متغیرى قرار مى‌گیرد که آن‌ها نیز بشرى هستند؛ از جمله برخوردارى از فرهنگ واقعیت و زمان، و عمق و بعد و شمولیت دید و... .
# درک اهداف (مقاصد) عام و خاص (جزئی) شریعت. این درک، برای هر اندیشه‌وری متغیر است. نتایجی که اندیشه‌وران و فقیهان در مورد واقعه واحدی بدان می‌رسند نیز ممکن است متفاوت باشد و این خود نشان‌دهنده بشری بودن یا انسانی بودن این گستره است. این فهم و درک، به طور طبیعی تحت تأثیر عوامل متغیری قرار می‌گیرد که آنها نیز بشری هستند؛ از جمله برخورداری از فرهنگ واقعیت و زمان، و عمق و بعد و شمولیت دید و... .
# درک مصداق‌ها یعنى تطبیق کلیات بر جزئیات و مفاهیم بر مصداق‌هاى آن‌ها و بدین‌گونه است که ذهنیت فقیه یا اندیشه‌ور نیز در نحوه تطبیق و کشف مصداق‌ها و جزئیات دخالت مى‌کند و در آن سهیم مى‌شود. تلاش‌هاى مجتهد براى تفسیر و تأویل فقهى پیمان‌هاى جدید (مثلا بیمه) نیز در همین چارچوب قرار مى‌گیرد. این فهم و تفسیر، تابعى از بشرى بودن اندیشه خواهد بود.
# درک مصداق‌ها یعنی تطبیق کلیات بر جزئیات و مفاهیم بر مصداق‌های آنها و بدین‌گونه است که ذهنیت فقیه یا اندیشه‌ور نیز در نحوه تطبیق و کشف مصداق‌ها و جزئیات دخالت می‌کند و در آن سهیم می‌شود. تلاش‌های مجتهد برای تفسیر و تأویل فقهی پیمان‌های جدید (مثلا بیمه) نیز در همین چارچوب قرار می‌گیرد. این فهم و تفسیر، تابعی از بشری بودن اندیشه خواهد بود.
# روند استدلال از نظر مجتهدان و اولویت‌بندى ادلّه آن‌ها.
# روند استدلال از نظر مجتهدان و اولویت‌بندی ادلّه آنها.
# مشخص ساختن موارد احکام ثانویه و شرایط و متغیرهایى که مى‌توان براساس وجود یا حضور آن‌ها، از حکم اولیه گذشت و به حکم ثانویه رسید که خود گستره بسیار ظریف و محدودى دارد و در هر حال برداشت و دیدگاه‌هاى مجتهد درباره موضوع (حکم)، در آن دخیل و در نتیجه گستره متغیرى است.
# مشخص ساختن موارد احکام ثانویه و شرایط و متغیرهایی که می‌توان براساس وجود یا حضور آنها، از حکم اولیه گذشت و به حکم ثانویه رسید که خود گستره بسیار ظریف و محدودی دارد و در هر حال برداشت و دیدگاه‌های مجتهد درباره موضوع (حکم)، در آن دخیل و در نتیجه گستره متغیری است.
# تعیین مصلحت امت در یک موضوع از سوى ولىّ امر و چگونگى بهره گیرى از "الاضویه الکاشفه" بر موضوعات و احکام و دیدگاه‌هاى وى در تشخیص مهم و مهم‌تر در احکام یا موارد احتیاط، جملگى گستره‌هایى است که تابعى از شیوه تفکر ولىّ امر و برداشت‌هاى وى از واقعیت و دقت او در مدیریت کارها و گزینش رأى درست در پى رایزنى‌هاى دریافتى به شمار مى‌روند. <br>
# تعیین مصلحت امت در یک موضوع از سوی ولیّ امر و چگونگی بهره گیری از "الاضویه الکاشفه" بر موضوعات و احکام و دیدگاه‌های وی در تشخیص مهم و مهم‌تر در احکام یا موارد احتیاط، جملگی گستره‌هایی است که تابعی از شیوه تفکر ولیّ امر و برداشت‌های وی از واقعیت و دقت او در مدیریت کارها و گزینش رأی درست در پی رایزنی‌های دریافتی به شمار می‌روند. <br>
در تمام گستره‌هایى که یاد شد، روندهاى بازگشت به اصول شریعت یعنى قرآن و سنت، اسلامى کردن، تجددگرایى و کشفى دخالت مى‌کند که هدف همگى آن‌ها گزینش روش برتر براى اجراى نظام‌هاى اسلامى نهفته در شریعت و همانى است که مى‌توان آن را قانون‌گذارى یا به طور مجازى تشریع نامید و گستره‌هایى با فراگیرى اندیشه بشرى و جولانگاه آن براى حرکت آزاد با رهنمون ضوابط شرعى و اهداف کلى شریعت است. <br>
در تمام گستره‌هایی که یاد شد، روندهای بازگشت به اصول شریعت یعنی قرآن و سنت، اسلامی کردن، تجددگرایی و کشفی دخالت می‌کند که هدف همگی آنها گزینش روش برتر برای اجرای نظام‌های اسلامی نهفته در شریعت و همانی است که می‌توان آن را قانون‌گذاری یا به طور مجازی تشریع نامید و گستره‌هایی با فراگیری اندیشه بشری و جولانگاه آن برای حرکت آزاد با رهنمون ضوابط شرعی و اهداف کلی شریعت است. <br>
اکنون یادآور مى‌شویم که پروسه قانون‌گذارى، حکم شرعى را به قانون بشرى تبدیل نمى‌کند؛ گو این که اندیشه بشرى در شکل‌دهى و تدوین آن نقش داشته است. پروسه قانون‌گذارى بیانگر کشف حکم شرعى موضوعى معین یا مشخص ساختن روش شرعى اجراى این حکم است؛ حال اگر اندیشه بشرى در تدوین این روش یعنى تبدیل حکم شرعى به قانون طبق مفهوم وضعى قانون دخالت کرد، به معناى تعطیل شریعت از سوى قانون یا کشاندن آن از آسمان به زمین نیست؛ نتیجه آن‌که چنین قانون‌گذارى، همسویى ضابطه‌مند با آیین قانون‌گذارى به قصد خدمت به شریعت و نیز همسویى با واقعیت با هدف سر سپردن آن به شریعت است. <br>
اکنون یادآور می‌شویم که پروسه قانون‌گذاری، حکم شرعی را به قانون بشری تبدیل نمی‌کند؛ گو این که اندیشه بشری در شکل‌دهی و تدوین آن نقش داشته است. پروسه قانون‌گذاری بیانگر کشف حکم شرعی موضوعی معین یا مشخص ساختن روش شرعی اجرای این حکم است؛ حال اگر اندیشه بشری در تدوین این روش یعنی تبدیل حکم شرعی به قانون طبق مفهوم وضعی قانون دخالت کرد، به معنای تعطیل شریعت از سوی قانون یا کشاندن آن از آسمان به زمین نیست؛ نتیجه آن‌که چنین قانون‌گذاری، همسویی ضابطه‌مند با آیین قانون‌گذاری به قصد خدمت به شریعت و نیز همسویی با واقعیت با هدف سر سپردن آن به شریعت است. <br>


=چند توضیح=
== چند توضیح ==
وجود قواعدى که پروسه نوسازى یا تجددگرایى را ضابطه‌مند سازد، ضرورتى آنچنان اساسى است که این پروسه هرگز نمى‌تواند بدون آن‌ها تحقق پذیرد، و در واقع قواعدى است که خود شریعت طى متون و ثوابت شرعى و به حکم عقل و در واقع شالوده‌ها و اصولى که عُقلا بر آن اتفاق نظر دارند، آن‌ها را دیکته مى‌کند. با توجه به این مطلب، ارائه چند توضیح ضرورت دارد: <br>
وجود قواعدی که پروسه نوسازی یا تجددگرایی را ضابطه‌مند سازد، ضرورتی آنچنان اساسی است که این پروسه هرگز نمی‌تواند بدون آنها تحقق پذیرد، و در واقع قواعدی است که خود شریعت طی متون و ثوابت شرعی و به حکم عقل و در واقع شالوده‌ها و اصولی که عُقلا بر آن اتفاق نظر دارند، آنها را دیکته می‌کند. با توجه به این مطلب، ارائه چند توضیح ضرورت دارد: <br>
یکم. تجددگرایى یا نوسازى، به خودى خود هدف نیست. به زبان دیگر، نوسازى براى نوسازى نیست؛ بلکه وسیله و ابزارى است که هدف از آن، برآوردن نیازهاى نوى جامعه، همسویى و همگامى با تغییرات زمانه، پاسخ به پرسش‌هاى شرعى و عقیدتى که انسان معاصر را از هر سو، فرا مى‌گیرند و سرانجام نگاه به واقعیت‌ها و تطابق آن‌ها با ویژگى‌هاى شرعى و از آن‌جا، ترسیم و تدوین پروژه پیشرفته اسلامى دربرگیرنده نیازهاى امروز و فرداى زندگى بشر و هموار کننده راه آخرت او است. به عبارت دیگر، نوسازى یا تجددگرایى در یک کلام، نه یک حرکت تئوریک و جدا از واقعیت و به دور از ضوابط شرعى، بلکه معلول نیازهاى عملى و محسوس است. <br>
یکم. تجددگرایی یا نوسازی، به خودی خود هدف نیست. به زبان دیگر، نوسازی برای نوسازی نیست؛ بلکه وسیله و ابزاری است که هدف از آن، برآوردن نیازهای نوی جامعه، همسویی و همگامی با تغییرات زمانه، پاسخ به پرسش‌های شرعی و عقیدتی که انسان معاصر را از هر سو، فرا می‌گیرند و سرانجام نگاه به واقعیت‌ها و تطابق آنها با ویژگی‌های شرعی و از آن‌جا، ترسیم و تدوین پروژه پیشرفته اسلامی دربرگیرنده نیازهای امروز و فردای زندگی بشر و هموار کننده راه آخرت او است. به عبارت دیگر، نوسازی یا تجددگرایی در یک کلام، نه یک حرکت تئوریک و جدا از واقعیت و به دور از ضوابط شرعی، بلکه معلول نیازهای عملی و محسوس است. <br>
دوم. انگیزه‌هاى نوسازى، به تعداد نیاز به آن، متعدد است. تجددگرایى هدفمند، سنت خدا در آفرینش است. متون مقدسى چون حدیث «خداوند متعالى در هر صد سال کسى را بر امت مبعوث مى‌سازد تا دین او را تازه کند» (مسند ابى داود، الملاحم 1) نیز آن را تأکید مى‌کنند. افزون بر این، نوسازى حقیقت مدعیان تجددگرایى را نیز که به جریان‌هاى انحرافى، التقاطى و غرب‌گرا وابسته‌اند و کسانى را که به بهانه اجتهاد و تجددگرایى، در جهت مسخ شریعت عمل مى‌کنند، رسوا مى‌سازد. <br>
دوم. انگیزه‌های نوسازی، به تعداد نیاز به آن، متعدد است. تجددگرایی هدفمند، سنت خدا در آفرینش است. متون مقدسی چون حدیث «خداوند متعالی در هر صد سال کسی را بر امت مبعوث می‌سازد تا دین او را تازه کند» (مسند ابی داود، الملاحم 1) نیز آن را تأکید می‌کنند. افزون بر این، نوسازی حقیقت مدعیان تجددگرایی را نیز که به جریان‌های انحرافی، التقاطی و غرب‌گرا وابسته‌اند و کسانی را که به بهانه اجتهاد و تجددگرایی، در جهت مسخ شریعت عمل می‌کنند، رسوا می‌سازد. <br>
سوم. نوسازى یا تجدّد را فقط افراد متخصص انجام مى‌دهند. شرع و عقل نیز همین را مى‌گوید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (نحل(16): 43)؛ اگر خود نمى‌دانید، از اهل کتاب بپرسید». «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیء فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَ الرَّسُولِ (نساء(4): 59)؛ و چون در امرى اختلاف کردید، به خدا و پیامبر رجوع کنید». این متخصصان نیز همچون متخصصان رشته‌هاى دیگر، ویژگى‌هاى مشخصى دارند و اگر به تخصص پزشک، مهندس، شیمیدان، ستاره شناس، جامعه شناس و روزنامه نگار احترام مى‌گذاریم، باید به تخصص فردى که قرار است به تجدد اقدام کند نیز احترام بگذاریم. این تخصص به معناى توانایى و استعداد استنباط از منابع شرعى و حلاجى اندیشه و دقّت تأمل در آن است. به عبارت دیگر کسى که قرار است نوسازى کند، مجتهد اندیشه‌ورى است که به علوم قرآنى احاطه دارد و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و اسباب نزول آیات را مى‌داند و با علوم حدیث، رجال، علوم عربى، کلام و عقیده و فقه و قواعد آن و علم اصول و قواعد آن‌که روى هم تخصّص عمیق و دقیقى است، کاملا آشنایى دارد، و این به هیچ وجه به معناى قیمومت بر اندیشه اسلامى از سوى گروهى از مردم نیست؛ بلکه برعکس، اعطاى آزادى کامل به اندیشه اسلامى براى حرکت در فضاى حقیقى خود و نه فضاى دروغینى است که از اصالت منحرفش مى‌کند. چنان که به پزشک آزادى عمل مى‌دهیم که به تنهایى در علم طب حرکت کند و به فقیه و اندیشه‌ور اجازه دخالت در کار و تخصص او را نمى‌دهیم و به پزشک قیمومت و ولایت بر علم طب و درمان بیمارى‌ها را مى‌سپاریم، باید به پزشک و فیلسوف و جامعه شناس و ادیب و نویسنده هم اجازه ندهیم در کارى که تخصص ندارند، دخالت کنند. مسائل شریعت و نوسازى در چارچوب آن، در همین جهت قرار دارد. <br>
سوم. نوسازی یا تجدّد را فقط افراد متخصص انجام می‌دهند. شرع و عقل نیز همین را می‌گوید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (نحل(16): 43)؛ اگر خود نمی‌دانید، از اهل کتاب بپرسید». «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیء فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ (نساء(4): 59)؛ و چون در امری اختلاف کردید، به خدا و پیامبر رجوع کنید». این متخصصان نیز همچون متخصصان رشته‌های دیگر، ویژگی‌های مشخصی دارند و اگر به تخصص پزشک، مهندس، شیمیدان، ستاره شناس، جامعه‌شناس و روزنامه نگار احترام می‌گذاریم، باید به تخصص فردی که قرار است به تجدد اقدام کند نیز احترام بگذاریم. این تخصص به معنای توانایی و استعداد استنباط از منابع شرعی و حلاجی اندیشه و دقّت تأمل در آن است. به عبارت دیگر کسی که قرار است نوسازی کند، مجتهد اندیشه‌وری است که به علوم قرآنی احاطه دارد و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و اسباب نزول آیات را می‌داند و با علوم حدیث، رجال، علوم عربی، کلام و عقیده و فقه و قواعد آن و علم اصول و قواعد آن‌که روی هم تخصّص عمیق و دقیقی است، کاملا آشنایی دارد، و این به هیچ وجه به معنای قیمومت بر اندیشه اسلامی از سوی گروهی از مردم نیست؛ بلکه برعکس، اعطای آزادی کامل به اندیشه اسلامی برای حرکت در فضای حقیقی خود و نه فضای دروغینی است که از اصالت منحرفش می‌کند. چنان که به پزشک آزادی عمل می‌دهیم که به تنهایی در علم طب حرکت کند و به فقیه و اندیشه‌ور اجازه دخالت در کار و تخصص او را نمی‌دهیم و به پزشک قیمومت و ولایت بر علم طب و درمان بیماری‌ها را می‌سپاریم، باید به پزشک و فیلسوف و جامعه‌شناس و ادیب و نویسنده هم اجازه ندهیم در کاری که تخصص ندارند، دخالت کنند. مسائل شریعت و نوسازی در چارچوب آن، در همین جهت قرار دارد. <br>
چهارم. تجددگرایى یا نوسازى، نیازمند اندیشه‌ور مجتهدى است که اندیشه باز و روشنى به زندگى و واقعیت داشته باشد و مشکلات و فشارهاى آن را کاملا درک کند و در جریان مسائل و اندیشه‌ها و فرهنگ زمان خود باشد و در یک کلام، اندیشه‌ور مجتهد، روشنفکر باشد و در غیر این صورت، مجتهد متحجّر و داراى اندیشه بسته و پایبند درک دیگران از متون و به دور از فرهنگ‌ها و نیازها و چالش‌هاى روزآمد و پرشتابى که زاییده انقلاب‌هاى پیاپى در ارتباطات و اتصالات و فن آورى و طب و مهندسى ژنتیک و بیولوژى و اقتصاد و حرکت پول و سیاست بین‌المللى و جز این‌ها و نیز چالش‌هاى تحمیلى شیوه‌ها و روش‌هاى اجراى شریعت در همه عرصه‌ها است، هرگز نمى‌تواند به وادى نوسازى و مسائل مربوط به تجدّد وارد شود؛ زیرا در این صورت، تصویر منفى و ناخوشایندى از شریعت آسان و دین حنیف ارائه خواهد داد. از این‌جا است که امام خمینى، شرایط جدیدى براى اجتهاد در نظر گرفته که مهم‌ترین آن‌ها، توانایى تشخیص نیازهاى جامعه یا دوره و تعیین منافع جامعه و درک واقعیت‌ها است. <br>
چهارم. تجددگرایی یا نوسازی، نیازمند اندیشه‌ور مجتهدی است که اندیشه باز و روشنی به زندگی و واقعیت داشته باشد و مشکلات و فشارهای آن را کاملا درک کند و در جریان مسائل و اندیشه‌ها و فرهنگ زمان خود باشد و در یک کلام، اندیشه‌ور مجتهد، روشنفکر باشد و در غیر این صورت، مجتهد متحجّر و دارای اندیشه بسته و پایبند درک دیگران از متون و به دور از فرهنگ‌ها و نیازها و چالش‌های روزآمد و پرشتابی که زاییده انقلاب‌های پیاپی در ارتباطات و اتصالات و فن آوری و طب و مهندسی ژنتیک و بیولوژی و اقتصاد و حرکت پول و سیاست بین‌المللی و جز این‌ها و نیز چالش‌های تحمیلی شیوه‌ها و روش‌های اجرای شریعت در همه عرصه‌ها است، هرگز نمی‌تواند به وادی نوسازی و مسائل مربوط به تجدّد وارد شود؛ زیرا در این صورت، تصویر منفی و ناخوشایندی از شریعت آسان و دین حنیف ارائه خواهد داد. از این‌جا است که امام خمینی، شرایط جدیدی برای اجتهاد در نظر گرفته که مهم‌ترین آنها، توانایی تشخیص نیازهای جامعه یا دوره و تعیین منافع جامعه و درک واقعیت‌ها است. <br>
پنجم. اندیشه قرائت‌هاى گوناگون از دین که بر اساس روش‌هاى علمى وارداتى دور از معیارهاى عقیدتى و بیگانه با جنس شریعت استوارند، مانند هرمونیتیک (تسامحاً تأویل) و ایده‌هاى باستانشناختى و تاریخ گرایانه، ایده‌اى تصادفى، بى در و پیکر و به لحاظ عملى غیردقیق است. ما منکر وجود اختلاف در فهم متون، در فهم موضوع و در تکیه بر قواعد فقهى و اصولى و نیز در پذیرش حدیث و غیره نیستیم؛ ولى این اختلاف، در چارچوب ضوابطى است که خود شرع آن‌ها را در نظر گرفته و در واقع تابع روش‌هاى ویژه هر کدام از علوم اسلامى است؛ چنان که اختلافى میان خود اندیشه‌وران و مجتهدان و نویسندگان، روزنامه‌نگاران و جامعه شناسان و فیلسوفان و سیاستمداران است و از آن‌جا که پلورالیسم، حقیقت را به نسبت‌هاى متعادلى میان هرکدام از صاحبان اندیشه تقسیم نمى‌کند، حقیقت یکى و ثابت است و این اندیشه‌وران و مجتهدانند که باید همه سعى خود را به کار گیرند تا از راه کشف حکم یا شیوه شرعى در چارچوب روش‌شناسى اسلامى برگرفته از شریعت و اهداف دین، بدان نایل آیند؛ وگرنه این سمت‌گیرى غربگرایانه‌اى که با شعار پلورالیسم و قرائت‌هاى متنوع و متعدد و در چارچوب روش‌ها و آیین‌هایى که براى علوم دیگرى در نظر گرفته شده و در جوامع و محیط‌هاى دیگر و در فضاهاى علمى و دینى کاملا مختلف با ما وضع شده‌اند، مثال بسیار روشنى از وادادگى فکرى است که به هر یک از افراد امت اسلامى اجازه مى‌دهد قرائت و دید خاص خود درباره دین را داشته باشد و در نتیجه اگر تن به این روش‌ها بدهیم، روزى خواهد رسید که از شریعت چیزى جز شبحى از احکام یا عقاید مسخ شده و به تعداد افراد، پاره شده، باقى نخواهد ماند. <br>
پنجم. اندیشه قرائت‌های گوناگون از دین که بر اساس روش‌های علمی وارداتی دور از معیارهای عقیدتی و بیگانه با جنس شریعت استوارند، مانند هرمونیتیک (تسامحاً تأویل) و ایده‌های باستانشناختی و تاریخ گرایانه، ایده‌ای تصادفی، بی در و پیکر و به لحاظ عملی غیردقیق است. ما منکر وجود اختلاف در فهم متون، در فهم موضوع و در تکیه بر قواعد فقهی و اصولی و نیز در پذیرش حدیث و غیره نیستیم؛ ولی این اختلاف، در چارچوب ضوابطی است که خود شرع آنها را در نظر گرفته و در واقع تابع روش‌های ویژه هر کدام از علوم اسلامی است؛ چنان که اختلافی میان خود اندیشه‌وران و مجتهدان و نویسندگان، روزنامه‌نگاران و جامعه شناسان و فیلسوفان و سیاستمداران است و از آن‌جا که پلورالیسم، حقیقت را به نسبت‌های متعادلی میان هرکدام از صاحبان اندیشه تقسیم نمی‌کند، حقیقت یکی و ثابت است و این اندیشه‌وران و مجتهدانند که باید همه سعی خود را به کار گیرند تا از راه کشف حکم یا شیوه شرعی در چارچوب روش‌شناسی اسلامی برگرفته از شریعت و اهداف دین، بدان نایل آیند؛ وگرنه این سمت‌گیری غربگرایانه‌ای که با شعار پلورالیسم و قرائت‌های متنوع و متعدد و در چارچوب روش‌ها و آیین‌هایی که برای علوم دیگری در نظر گرفته شده و در جوامع و محیط‌های دیگر و در فضاهای علمی و دینی کاملا مختلف با ما وضع شده‌اند، مثال بسیار روشنی از وادادگی فکری است که به هر یک از افراد امت اسلامی اجازه می‌دهد قرائت و دید خاص خود درباره دین را داشته باشد و در نتیجه اگر تن به این روش‌ها بدهیم، روزی خواهد رسید که از شریعت چیزی جز شبحی از احکام یا عقاید مسخ شده و به تعداد افراد، پاره شده، باقی نخواهد ماند. <br>
ششم. تجددگرایى یا نوسازى، شامل پروژه دینى یا خود دین و ثوابت آن نمى‌شود؛ چرا که این ثوابت (یعنى اصول مقدس اسلامى) ... جاودانه‌اند؛ زیرا «حلال محمد تا روز قیامت حلال و حرام او تا روز قیامت حرام باقى خواهد ماند» و نمى‌توان به هیچ بهانه‌اى در مورد ثوابت اجتهاد کرد یا در اصول مقدس، به نوسازى دست زد، مگر در چارچوب قواعد زمانى استثنایى که خود شریعت مشخص کرده و پیش از این، بدان اشاره کردیم؛ ولى گستره نوسازى یا تجددگرایى شامل همه اندیشه‌هاى اسلامى (اعم از آنچه مربوط به گذشتگان و معاصران مى‌شود و در واقع کل تولید فکرى اسلامى اندیشه‌وران و مجتهدان متقدم و متأخر و نیز درک ثوابت اسلامى و قواعد و اصول این درک و کشف قضایا (آیین‌ها، نظریه‌ها، علوم و دیدگاه‌ها)ى نو در منابع مقدس اسلامى و سرانجام در اسلامى کردن برخى آیین‌ها و نظریه‌هایى که انسان در عرصه‌هاى عمومى بى‌طرف، وضع کرده است) مى‌شود و در واقع تمام متغیرات را در بر مى‌گیرد. <br>
ششم. تجددگرایی یا نوسازی، شامل پروژه دینی یا خود دین و ثوابت آن نمی‌شود؛ چرا که این ثوابت (یعنی اصول مقدس اسلامی) ... جاودانه‌اند؛ زیرا «حلال محمد تا روز قیامت حلال و حرام او تا روز قیامت حرام باقی خواهد ماند» و نمی‌توان به هیچ بهانه‌ای در مورد ثوابت اجتهاد کرد یا در اصول مقدس، به نوسازی دست زد، مگر در چارچوب قواعد زمانی استثنایی که خود شریعت مشخص کرده و پیش از این، بدان اشاره کردیم؛ ولی گستره نوسازی یا تجددگرایی شامل همه اندیشه‌های اسلامی (اعم از آنچه مربوط به گذشتگان و معاصران می‌شود و در واقع کل تولید فکری اسلامی اندیشه‌وران و مجتهدان متقدم و متأخر و نیز درک ثوابت اسلامی و قواعد و اصول این درک و کشف قضایا (آیین‌ها، نظریه‌ها، علوم و دیدگاه‌ها)ی نو در منابع مقدس اسلامی و سرانجام در اسلامی کردن برخی آیین‌ها و نظریه‌هایی که انسان در عرصه‌های عمومی بی‌طرف، وضع کرده است) می‌شود و در واقع تمام متغیرات را در بر می‌گیرد. <br>
هفتم. تجددگرایى و اجتهاد، مرجعیت ثابتى دارد که در پیوند مستقیم با آن است که در زمان اختلاف در برداشت و نتیجه‌گیرى‌ها، باید بدان مراجعه کرد؛ وگرنه تجددگرایى یا نوسازى و اجتهاد که در خلا صورت نمى‌گیرد؛ بلکه فضایى دارد که در آن حرکت مى‌کند. این فضا همان مرجعیتى است که در قرآن کریم و بخش صحیح سنت شریف نبوى و ابزارهاى فهم و کشف حقایق اصول مقدس مانند عقل و اجماع و غیره، نمود مى‌یابد. <br>
هفتم. تجددگرایی و اجتهاد، مرجعیت ثابتی دارد که در پیوند مستقیم با آن است که در زمان اختلاف در برداشت و نتیجه‌گیری‌ها، باید بدان مراجعه کرد؛ وگرنه تجددگرایی یا نوسازی و اجتهاد که در خلا صورت نمی‌گیرد؛ بلکه فضایی دارد که در آن حرکت می‌کند. این فضا همان مرجعیتی است که در قرآن کریم و بخش صحیح سنت شریف نبوی و ابزارهای فهم و کشف حقایق اصول مقدس مانند عقل و اجماع و غیره، نمود می‌یابد. <br>


=در راه نوسازى=
== در راه نوسازی ==
در پرتو دیدگاه‌هایى که در این بررسى مطرح شد، این پرسش مطرح مى‌شود که براى تجدید یا نوسازى مورد نظر چه باید کرد؟ براى پاسخ به این پرسش، به نظر ما باید آگاهى جامع‌تر و دقیق‌ترى از اسلام با استفاده از منابع اصیل آن به دست آوریم و به حقیقت اهداف و آماج‌هاى آن واقف شویم و حتماً باید باب اجتهاد را دوباره و در چارچوب ضوابط آن، کاملا باز کنیم. متخصصان علوم دینى (اندیشه‌وران مجتهد) نباید به غیرمتخصصان اجازه دهند به بهانه اجتهاد و تجدد یا به بهانه امروزى ساختن دین یا به بهاى فداکردن اصالت در قربانگاه مدرنیسم و میراث نیاکان در قتلگاه تجددگرایى یا به قیمت قربانى کردن شریعت در کشتارگاه پلورالیسم و دین در مسلخ دانش، با شریعت خداوند و اعتقادات اسلامى بازى کنند. این بهانه‌ها و دوگانه‌هاى وارداتى، هیچ جایى میان اصول جاودانه اسلام ندارند؛ زیرا زاییده عقل و تصور غرب در دوران‌هاى پس از به اصطلاح رنسانس اروپا است که به هدف دور ساختن دین از زندگى، تولید شده‌اند و جملگى اشکالات ناشى از کارزار کلیسا با لائیست‌ها است. <br>
در پرتو دیدگاه‌هایی که در این بررسی مطرح شد، این پرسش مطرح می‌شود که برای تجدید یا نوسازی مورد نظر چه باید کرد؟ برای پاسخ به این پرسش، به نظر ما باید آگاهی جامع‌تر و دقیق‌تری از اسلام با استفاده از منابع اصیل آن به دست آوریم و به حقیقت اهداف و آماج‌های آن واقف شویم و حتماً باید باب اجتهاد را دوباره و در چارچوب ضوابط آن، کاملا باز کنیم. متخصصان علوم دینی (اندیشه‌وران مجتهد) نباید به غیرمتخصصان اجازه دهند به بهانه اجتهاد و تجدد یا به بهانه امروزی ساختن دین یا به بهای فداکردن اصالت در قربانگاه مدرنیسم و میراث نیاکان در قتلگاه تجددگرایی یا به قیمت قربانی کردن شریعت در کشتارگاه پلورالیسم و دین در مسلخ دانش، با شریعت خداوند و اعتقادات اسلامی بازی کنند. این بهانه‌ها و دوگانه‌های وارداتی، هیچ جایی میان اصول جاودانه اسلام ندارند؛ زیرا زاییده عقل و تصور غرب در دوران‌های پس از به اصطلاح رنسانس اروپا است که به هدف دور ساختن دین از زندگی، تولید شده‌اند و جملگی اشکالات ناشی از کارزار کلیسا با لائیست‌ها است. <br>
به نظر ما و با توجه به گستردگى عرصه دگرگونى در زندگى و سرعت پیشرفت، براى این که تجددگرایى این واقعیت را در خود بگنجاند، به دو ساز و کار نیاز دارد: <br>
به نظر ما و با توجه به گستردگی عرصه دگرگونی در زندگی و سرعت پیشرفت، برای این که تجددگرایی این واقعیت را در خود بگنجاند، به دو ساز و کار نیاز دارد: <br>
ساز و کار نخست: اجتهاد جمعى است که به طور خلاصه به صورت تشکیل کمیته‌هاى اجتهادى شامل مجموعه‌اى از اندیشه‌وران مجتهد براى بحث در یک یا چند موضوع است که پس از بحث و بررسى و تجزیه و تحلیل و مناقشه‌اى که با یک‌دیگر به عمل مى‌آورند، دیدگاه‌ها و آراى آنان، جنبه کامل‌ترى به خود مى‌گیرد و یک حکم شرعى و نظریه یا نظام اسلامى در عرصه‌اى معین را نتیجه مى‌گیرند. در این میان تجربه مجمع فقه اسلامى در جده، فراروى ما است که امیدواریم کمیته‌هاى اجتهادى آن، شکل ثابتى به خود بگیرد و براى پیگیرى پیشرفت‌هاى فوق العاده و شتاب آمیزى که بشر با آن روبه‌رو است، طى سال، همچنان فعال بمانند. اجتهاد جمعى مى‌تواند تمام موضوعات را دربرگیرد و در عین حال در زمان، صرفه‌جویى قابل ملاحظه‌اى به دنبال آورد و بهترین نظریات را عرضه کند. <br>
ساز و کار نخست: اجتهاد جمعی است که به طور خلاصه به صورت تشکیل کمیته‌های اجتهادی شامل مجموعه‌ای از اندیشه‌وران مجتهد برای بحث در یک یا چند موضوع است که پس از بحث و بررسی و تجزیه و تحلیل و مناقشه‌ای که با یک‌دیگر به عمل می‌آورند، دیدگاه‌ها و آرای آنان، جنبه کامل‌تری به خود می‌گیرد و یک حکم شرعی و نظریه یا نظام اسلامی در عرصه‌ای معین را نتیجه می‌گیرند. در این میان تجربه مجمع فقه اسلامی در جده، فراروی ما است که امیدواریم کمیته‌های اجتهادی آن، شکل ثابتی به خود بگیرد و برای پیگیری پیشرفت‌های فوق‌العاده و شتاب آمیزی که بشر با آن روبه‌رو است، طی سال، همچنان فعال بمانند. اجتهاد جمعی می‌تواند تمام موضوعات را دربرگیرد و در عین حال در زمان، صرفه‌جویی قابل ملاحظه‌ای به دنبال آورد و بهترین نظریات را عرضه کند. <br>
ساز و کار دوم: همکارى و همگامى و همراهى اندیشه‌وران مجتهد با متخصصان رشته‌هاى مختلف علمى و حرفه‌اى به صورت رایزنى اندیشه‌وران مجتهد با این متخصصان در موضوعات جدید و یارى گرفتن از آنان در درک علوم و روش‌هاى تازه و مسائل متنوع و پیچیده واقعیت و نیز در مشخص ساختن مصلحت امت و دولت است. چه این موضوع‌ها در کمیته‌ها یا شوراهاى مشترکى مورد بحث قرار مى‌گیرد؛ سپس به نظریه یا اجتهاد برترى مى‌رسند که تحقق بخشیدن به مصلحت امت و شکل‌دهى به واقعیت به منظور هماهنگ شدن با اهداف شرع را در پى دارد. این ساز و کار در جمهورى اسلامى ایران، مورد آزمون موفقى قرار گرفت و همچنان در جریان است که به صورت تشکیل "مجمع تشخیص مصلحت نظام" متشکل از فقیهان، متخصصان در عرصه‌هاى مختلف و در واقع نمایندگان نخبه‌اى است که سیاست‌هاى کلى نظام و دولت را ترسیم مى‌کنند و آن‌ها را براى تصویب، با ولىّ امر (رهبرى) در میان مى‌گذارند. <br>
ساز و کار دوم: همکاری و همگامی و همراهی اندیشه‌وران مجتهد با متخصصان رشته‌های مختلف علمی و حرفه‌ای به صورت رایزنی اندیشه‌وران مجتهد با این متخصصان در موضوعات جدید و یاری گرفتن از آنان در درک علوم و روش‌های تازه و مسائل متنوع و پیچیده واقعیت و نیز در مشخص ساختن مصلحت امت و دولت است. چه این موضوع‌ها در کمیته‌ها یا شوراهای مشترکی مورد بحث قرار می‌گیرد؛ سپس به نظریه یا اجتهاد برتری می‌رسند که تحقق بخشیدن به مصلحت امت و شکل‌دهی به واقعیت به منظور هماهنگ شدن با اهداف شرع را در پی دارد. این ساز و کار در جمهوری اسلامی ایران، مورد آزمون موفقی قرار گرفت و همچنان در جریان است که به صورت تشکیل "مجمع تشخیص مصلحت نظام" متشکل از فقیهان، متخصصان در عرصه‌های مختلف و در واقع نمایندگان نخبه‌ای است که سیاست‌های کلی نظام و دولت را ترسیم می‌کنند و آنها را برای تصویب، با ولیّ امر (رهبری) در میان می‌گذارند. <br>
تجربیات اجراى شریعت و نظام‌هاى اسلامى در کشورهاى ما، همواره باید در معرض ارزیابى باشد و نتایج این تجربیات و کارایى آن‌ها مورد موشکافى علمى قرار گیرد. تجربیاتى چون اقتصاد اسلامى، بانکدارى اسلامى، نظام قضایى، نظام سیاسى و نظام تأمین همیارى‌هاى اجتماعى و نظام آموزشى و غیره همگى تجربیات نوى هستند که باید موضوع این موشکافى قرار گیرند. نتیجه این بررسى‌ها و موشکافى‌ها، به صورت مطالعات و پژوهش‌ها و تنظیم و تدوین شیوه‌ها و اصول و جزئیات علوم اسلامى تخصصى از جمله علم اقتصاد اسلامى و جامعه‌شناسى اسلامى و روان شناسى اسلامى و جز آن در خواهد آمد. <br>
تجربیات اجرای شریعت و نظام‌های اسلامی در کشورهای ما، همواره باید در معرض ارزیابی باشد و نتایج این تجربیات و کارایی آنها مورد موشکافی علمی قرار گیرد. تجربیاتی چون اقتصاد اسلامی، بانکداری اسلامی، نظام قضایی، نظام سیاسی و نظام تأمین همیاری‌های اجتماعی و نظام آموزشی و غیره همگی تجربیات نوی هستند که باید موضوع این موشکافی قرار گیرند. نتیجه این بررسی‌ها و موشکافی‌ها، به صورت مطالعات و پژوهش‌ها و تنظیم و تدوین شیوه‌ها و اصول و جزئیات علوم اسلامی تخصصی از جمله علم اقتصاد اسلامی و جامعه‌شناسی اسلامی و روان‌شناسی اسلامی و جز آن در خواهد آمد. <br>


=تجدد (نوسازى) براى آینده=
== تجدد (نوسازی) برای آینده ==
تردیدى نیست که تاریخ اسلام شاهد ظهور و حضور نوآوران بزرگ و حتى گروه پیشگامان تجددگرایى بوده است. هر حرکت فکرى تجددگرایى ویژه اوضاع زمانى و اوضاع خود، و به عبارت دیگر، حرکتى متعلق به همان زمان بوده است. بدین ترتیب تلاش‌هاى تجددگرایانه کنونى که اندیشه‌وران مجتهد روشنفکر بدان دست یازیده‌اند، ویژه همین زمان است و آینده باید نوآورى‌ها و نوآوران خود را داشته باشد. در عین حال پروژه‌هاى بزرگى که در عرصه‌هاى سیاست بین‌المللى، رسانه‌ها، اقتصاد، فرهنگ و غیره از سوى کسانى تدارک مى‌شود که خود را "حاکمان جهان" و "مدعیان برترى" مى‌خوانند و نیز شتاب حوادث و جریان‌ها و تراکم متغیرها و جهش‌هاى پیاپى در عرصه علم و فن‌آورى، حاضر را به لحظه نامحسوسى تبدیل کرده و بشر را همواره در "آینده" قرار داده است؛ زیرا آنچه پژوهش‌هاى آینده نگرانه غربى از آن پرده برداشته‌اند، ما را درباره آنچه اکنون و در آینده اتفاق خواهد افتاد، دچار شگفتى و حیرتى ساخته که یکى از اندیشه‌وران غربى از آن به "ضربه آینده" یاد کرده است؛ چون نتایج آنچه بیست سال پیش براى آن برنامه‌ریزى شده اکنون عیان مى‌شود و نتایج آنچه اکنون برایش برنامه‌ریزى مى‌شود، بیست یا پنجاه سال بعد، عیان خواهد شد و در برابر همه این‌ها، اسلام و اندیشه اسلامى باید درباره آنچه در آینده اتفاق مى‌افتد یا در مورد آنچه از هم‌اکنون برایش تدارک مى‌شود، موضع خود را داشته باشد. این موضع به صورت آمادگى اندیشه اسلامى براى آینده و کوشش در جهت تدارک ضربه‌ها و غیرمنتظره‌هاى آن است؛ بدین سبب همگان را به اتخاذ چنین موضعى و بررسى و مطالعه در اندیشه آینده‌نگرانه اسلام که از بررسى آسیب‌شناسى و ریشه‌یابى آن آغاز مى‌شود؛ سپس آینده و چالش‌ها و گزینه‌هاى آن را مورد "بهْ‌نگرى" قرار مى‌دهد و پس از آن براى کشف بنا و کنترل جایگزینى‌هاى مطلوب به برنامه‌ریزى مى‌پردازد فرامى‌خوانیم؛ به طور مثال، مفاهیمى چون جهانى سازى و انسان‌گرایى که دیگران اکنون آن را تدارک دیده‌اند، به مرور و با گذشت زمان نمود مى‌یابد و نتایج نهایى آن در آینده ظهور خواهد کرد. بسیارى از کشفیات نیز چنین است؛ براى مثال، در مهندسى ژنتیک چنین اتفاق مى‌افتد که نتایج حاصل از مطالعات و بررسى‌هاى مربوطه، در آینده بروز مى‌کند. شریعت و فقه و علم کلام اسلامى نیز باید در این باره، آمادگى داشته باشند و نظر خود را ارائه دهند و در حد و اندازه چالش‌ها و فشارهاى آینده باشند. بر این اساس، در حال حاضر شیوه‌ها، اندیشه‌ها و دیدگاه‌هایى مطرح مى‌شود که هدف از آن‌ها، قرار دادن اندیشه اسلامى در سطح مسائل آینده است. اندیشه‌هایى چون فلسفه فقه، فقه اهداف (فقه المقاصد)، فقه اولویت‌ها و علم کلام جدید و تحول در اجتهاد و اسلامى کردن یا جستوجوى ریشه قرآنى و سنتى علوم اجتماعى و انسانى و حتى علوم کاربردى و غیره همگى در شمار پروژه‌هایى براى بحث و بررسى و مطالعه میان منادیان تجددگرایى اصیل در اندیشه اسلامى با هدف انتقال اندیشه اسلامى از اکنون به آینده است. بدین ترتیب، زمانى‌که ما احکام و نظام‌ها و نظریات دربرگیرنده دوره مربوط به نسل اسلامى امروزى را تدارک مى‌بینیم، بهترین خدمت را به او که زمام آینده را به دست خواهد داشت، مى‌کنیم. در واقع و پیش از هر چیز، این خدمتى به نسل کنونى است که چالش‌هاى آینده را در برابر دیدگان خود مجسم مى‌یابد و فشارها و دردهاى آن را حس مى‌کند؛ زیرا وقتى بشر احساس اکنونى خود را از دست مى‌دهد، اکنون به آینده تبدیل مى‌شود. این فراخوان هرگز به معناى فرار به جلو و نادیده گرفتن مرحله‌ها و گذرا از زمان نیست؛ بلکه برعکس، فراخوانى به درگیرى مستقیم با واقعیت و در نظر داشتن سنت‌هاى هستى و قوانین وجود و عمل به متون مقدس اسلامى است. <br>
تردیدی نیست که تاریخ اسلام شاهد ظهور و حضور نوآوران بزرگ و حتی گروه پیشگامان تجددگرایی بوده است. هر حرکت فکری تجددگرایی ویژه اوضاع زمانی و اوضاع خود، و به عبارت دیگر، حرکتی متعلق به همان زمان بوده است. بدین ترتیب تلاش‌های تجددگرایانه کنونی که اندیشه‌وران مجتهد روشنفکر بدان دست یازیده‌اند، ویژه همین زمان است و آینده باید نوآوری‌ها و نوآوران خود را داشته باشد. در عین حال پروژه‌های بزرگی که در عرصه‌های سیاست بین‌المللی، رسانه‌ها، اقتصاد، فرهنگ و غیره از سوی کسانی تدارک می‌شود که خود را "حاکمان جهان" و "مدعیان برتری" می‌خوانند و نیز شتاب حوادث و جریان‌ها و تراکم متغیرها و جهش‌های پیاپی در عرصه علم و فن‌آوری، حاضر را به لحظه نامحسوسی تبدیل کرده و بشر را همواره در "آینده" قرار داده است؛ زیرا آنچه پژوهش‌های آینده نگرانه غربی از آن پرده برداشته‌اند، ما را درباره آنچه اکنون و در آینده اتفاق خواهد افتاد، دچار شگفتی و حیرتی ساخته که یکی از اندیشه‌وران غربی از آن به "ضربه آینده" یاد کرده است؛ چون نتایج آنچه بیست سال پیش برای آن برنامه‌ریزی شده اکنون عیان می‌شود و نتایج آنچه اکنون برایش برنامه‌ریزی می‌شود، بیست یا پنجاه سال بعد، عیان خواهد شد و در برابر همه این‌ها، اسلام و اندیشه اسلامی باید درباره آنچه در آینده اتفاق می‌افتد یا در مورد آنچه از هم‌اکنون برایش تدارک می‌شود، موضع خود را داشته باشد. این موضع به صورت آمادگی اندیشه اسلامی برای آینده و کوشش در جهت تدارک ضربه‌ها و غیرمنتظره‌های آن است؛ بدین سبب همگان را به اتخاذ چنین موضعی و بررسی و مطالعه در اندیشه آینده‌نگرانه اسلام که از بررسی آسیب‌شناسی و ریشهابی آن آغاز می‌شود؛ سپس آینده و چالش‌ها و گزینه‌های آن را مورد "بهْ‌نگری" قرار می‌دهد و پس از آن برای کشف بنا و کنترل جایگزینی‌های مطلوب به برنامه‌ریزی می‌پردازد فرامی‌خوانیم؛ به طور مثال، مفاهیمی چون جهانی‌سازی و انسان‌گرایی که دیگران اکنون آن را تدارک دیده‌اند، به مرور و با گذشت زمان نمود می‌یابد و نتایج نهایی آن در آینده ظهور خواهد کرد. بسیاری از کشفیات نیز چنین است؛ برای مثال، در مهندسی ژنتیک چنین اتفاق می‌افتد که نتایج حاصل از مطالعات و بررسی‌های مربوطه، در آینده بروز می‌کند. شریعت و فقه و علم کلام اسلامی نیز باید دراین‌باره، آمادگی داشته باشند و نظر خود را ارائه دهند و در حد و اندازه چالش‌ها و فشارهای آینده باشند. بر این اساس، در حال حاضر شیوه‌ها، اندیشه‌ها و دیدگاه‌هایی مطرح می‌شود که هدف از آنها، قرار دادن اندیشه اسلامی در سطح مسائل آینده است. اندیشه‌هایی چون فلسفه فقه، فقه اهداف (فقه المقاصد)، فقه اولویت‌ها و علم کلام جدید و تحول در اجتهاد و اسلامی کردن یا جستوجوی ریشه قرآنی و سنتی علوم اجتماعی و انسانی و حتی علوم کاربردی و غیره همگی در شمار پروژه‌هایی برای بحث و بررسی و مطالعه میان منادیان تجددگرایی اصیل در اندیشه اسلامی با هدف انتقال اندیشه اسلامی از اکنون به آینده است. بدین ترتیب، زمانی‌که ما احکام و نظام‌ها و نظریات دربرگیرنده دوره مربوط به نسل اسلامی امروزی را تدارک می‌بینیم، بهترین خدمت را به او که زمام آینده را به دست خواهد داشت، می‌کنیم. در واقع و پیش از هر چیز، این خدمتی به نسل کنونی است که چالش‌های آینده را در برابر دیدگان خود مجسم می‌یابد و فشارها و دردهای آن را حس می‌کند؛ زیرا وقتی بشر احساس اکنونی خود را از دست می‌دهد، اکنون به آینده تبدیل می‌شود. این فراخوان هرگز به معنای فرار به جلو و نادیده گرفتن مرحله‌ها و گذرا از زمان نیست؛ بلکه برعکس، فراخوانی به درگیری مستقیم با واقعیت و در نظر داشتن سنت‌های هستی و قوانین وجود و عمل به متون مقدس اسلامی است. <br>


=منابع=
== منابع ==
# قرآن کریم.
# قرآن کریم.
# آمدى، عبدالواحد التمیمى، غررالحکم و دررالکلم.
# آمدی، عبدالواحد التمیمی، غررالحکم و دررالکلم.
# الحر عاملى، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه الى تحصیل الشریعه.
# الحر عاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه.
# العلوانى، طه جابر، الفکر الاسلامى بین القدرات و العقبات.
# العلوانی، طه جابر، الفکر الاسلامی بین القدرات و العقبات.
# الفخر الرازى، التفسیر الکبیر.
# الفخر الرازی، التفسیر الکبیر.
# النیسابورى، مسلم، الصحیح.
# النیسابوری، مسلم، الصحیح.
# تسخیرى، محمدعلى، حول الدستور الاسلامى فى مواده العامه.
# تسخیری، محمدعلی، حول الدستور الاسلامی فی مواده العامه.
# ــــــــــــــــــــــــ ، اثر الزمان و المکان فى الاجتهاد.
# ــــــــــــــــــــــــ، اثر الزمان و المکان فی الاجتهاد.
# ــــــــــــــــــــــــ ، الظواهر العامه فى الاسلام.
# ــــــــــــــــــــــــ، الظواهر العامه فی الاسلام.
# خامنه‌اى، على، ادبیات و هنر در دیدگاه اسلامى.
# خامنه‌ای، علی، ادبیات و هنر در دیدگاه اسلامی.
# خمینى، روح الله الموسوى، صحیفه نور.
# خمینی، روح‌الله الموسوی، صحیفه نور.
# ریسونى، احمد، نظریه المقاصد عند الامام الشاطبى.
# ریسونی، احمد، نظریه المقاصد عند الامام الشاطبی.
# صدر، محمدباقر (الشهید)، الاسلام یقود الحیاه.
# صدر، محمدباقر (الشهید)، الاسلام یقود الحیاه.
# صدوق، ابن بابویه قمى، علل الشرایع.
# صدوق، ابن بابویه قمی، علل الشرایع.
# طباطبایى، محمدحسین (علامه)، المیزان فى تفسیر القرآن.
# طباطبایی، محمدحسین (علامه)، المیزان فی تفسیر القرآن.
# کلینى رازى، اصول کافى.
# کلینی رازی، اصول کافی.
# گارودى، روژه، الاسلام دین المستقبل.
# گارودی، روژه، الاسلام دین المستقبل.
# مطهرى، مرتضى (شهید)، احیاى اندیشه در اسلام.
# مطهری، مرتضی (شهید)، احیای اندیشه در اسلام.
# ـــــــــــــــــــ، اسلام و نیازهاى زمان.
# ـــــــــــــــــــ، اسلام و نیازهای زمان.
# مؤمن، على، الاسلام و التجدید ... رؤى فى الفکر الاسلامى المعاصر.
# مؤمن، علی، الاسلام و التجدید ... رؤی فی الفکر الاسلامی المعاصر.
# نهج‌البلاغه مولاى متقیان على‌بن ابى طالب(علیه السلام) تحقیق دکتر صبحى الصالح.
# نهج‌البلاغه مولای متقیان علی‌بن ابی طالب(علیه‌السلام) تحقیق دکتر صبحی الصالح.


== پانویس ==
{{پانویس}}


=پانویس=
[[رده:مقاله‌ها]]
[[رده: مقالات]]
[[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]
[[رده: مجله ها]]
[[رده: فصلنامه اندیشه تقریب]]
[[رده: کتاب‌ ها]]
[[رده: کتاب‌ های شیعه]]
[[رده: کتاب‌ های تقریبی]]
[[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۱

فصلنامه اندیشه تقریب شماره 5
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال دوم/ شماره پنجم/زمستان 1384
عنوان مقاله تجدید در اندیشه اسلامی و انعطاف پذیری در شرع
نویسنده [[محمد علی تسخیری آیت‌الله محمد علی تسخیری]][۱]
تعداد صفحات 16
بخش اندیشه
زبان فارسی

تجدید در اندیشه اسلامی و انعطاف‌پذیری در شرع عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه فصلنامه اندیشه تقریب شماره پنجم می‌باشد که به قلم [[محمد علی تسخیری

]] [۲]و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تدوین و منتشر شده است. این مقاله در فصل زمستان سال 1384 منتشر شده است.

چکیده

تجدید‌نظر دائم در مضمون و شکل اندیشه اسلامی امری ضرور و بدیهی است؛ زیرا واقعیت‌های متغیر و حوادث نوپیدا که اکنون با چنین سرعتی در جهان امروزی شاهد آن هستیم، ما را به سمت نوسازی در اندیشه اسلامی رهنمون می‌سازد. نگارنده در این مقاله با تأکید بر این ضرورت، اجتهاد را ابزاری برای رام کردن واقعیت‌ها در برابر شرع معرفی می‌کند و ایجاد فرمول‌های فکری نو را که از منابع مقدس اسلامی الهام گرفته و می‌تواند به پرسش‌های جدید برخاسته از تحولات زمانی و مکانی پاسخ دهد، مورد توجه قرار داده است و پروسه نوسازی را ناشی از عنصر انعطاف‌پذیری اسلام دانسته، به معرفی نمودهای انعطاف‌پذیری در شریعت می‌پردازد و در پایان قواعدی را که پروسه نوسازی با تجددگرایی را ضابطه‌مند می‌سازد بیان کرده و ضمن هشدار به ورود غیر متخصصان در این روند، برای تحقق و سرعت در نوسازی اندیشه اسلامی دو ساز و کار اجتهاد جمعی و همکاری و همراهی مجتهدان، و متخصصان رشته‌های گوناگون علمی و حرفه‌ای را مورد تأکید قرار می‌دهد.
کلید واژه‌ها: تجددگرایی، انعطاف‌پذیری، اندیشه اسلامی، اجتهاد، شریعت.

تجددگرایی در اندیشه اسلامی و انعطاف‌پذیری در احکام شرع

وقتی از اهمیت تجدیدنظر دائم در مضمون و شکل اندیشه اسلامی به قصد تجددگرایی (نوسازی) و فعال‌کردن عناصر ایستای آن سخن به میان می‌آوریم، نکته تازه‌ای را مطرح نساخته ایم؛ چرا که درک این اهمیت از سوی اندیشه‌وران و متخصصان، چنان بدیهی است که به استدلال نیازی ندارد. مگر نه آن است که واقعیت‌های متغیر و حوادث نوپدید و سرعت پیشرفتی که هر روز شاهد آنیم، ما را دائم و مستقیم درگیر ضرورت نوسازی در اندیشه اسلامی می‌کند؛ البته این بدان معنا نیست که بنا بر ضرورت، دروازه بر هر فراخوان جدید یا آیین تجددگرایی بگشاییم و مجال ورودش دهیم؛ بلکه برعکس افزایش آن اهمیت، درست متناسب با افزایش نیاز به کنترل نوسازی و قانونمند ساختن آن به گونه‌ای است که نوسازی را وسیله‌ای سازد تا اندیشه اسلامی همه عرصه‌های زندگی را در برگیرد و اجتهاد، ابزاری برای رام کردن واقعیت‌ها در برابر شرع شود و در این صورت، تجددگرایی یا نوسازی، خود نه هدف بلکه وسیله‌ای برای رسیدن به هدفی است که طی آن دین به اهداف و آماج‌های خود نایل می‌آید.
برآنم که برگزاری کنفرانس‌ها و گردهمایی‌هایی دراین‌باره، بیانگر پافشاری رهبران اندیشه اسلامی بر حمایت از این اندیشه در برابر امواج مستقیم و غیرمستقیم مخالفی است که انواع متنوع و گوناگونی از شعارهای پرزرق و برق یا تیره سرمی‌دهند؛ امری که ما را همان قدر به تداوم روند نوسازی علاقه‌مند می‌سازد که به سلامت روش‌ها و اصالت نوسازی، حسّاسیت و پایبندی و علاقه‌مندی نشان می‌دهیم.
روند نوسازی مورد نظر ما، در واقع ایجاد فرمول‌های فکری نوی است که از منابع مقدس اسلامی الهام گرفته باشد؛ خواه این فرمول‌ها، موضوع‌های نوی را دربرگیرند یا به موضوع‌های قدیم بپردازند و یا به بازسازی اندیشه‌های موروث پیشین همت گمارند، مهم آن است که این فرمول‌ها، توان پاسخگویی به پرسش‌های جدید و برآوردن نیازهای متغیر برخاسته از تحولات زمانی و مکانی را داشته باشند.
بر این اساس، اجتهاد در پیوندی تنگاتنگ با روند نوسازی قرارداد؛ ابزار آن است و تولیدکننده‌ای به شمار می‌رود که مواد اولیه نوسازی را تولید می‌کند و به رغم این که اجتهاد، در اصطلاح و بنابر برداشت سنتی، قابلیت استنباط حکم شرعی از منابع شریعت اسلامی است، تعمیم آن بر تمام عرصه‌های زندگی و به طریق اولی بر تمام عرصه‌های اندیشه اسلامی که در همه زوایای زندگی دخالت دارند، آن را با اهداف خود شریعت، یعنی قانون زندگی، همسو و هماهنگ می‌سازد؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که اجتهاد، ابزار نوسازی در فقه اعم از فقه فرد یا جامعه در اندیشه اقتصادی، اندیشه سیاسی و اندیشه اجتماعی و جز آن و نیز در مسائل علم کلام و ابزارهای استنباط و ساز و کار درک منابع مقدس اسلامی است. این‌ها همه برای نوسازی و تجددگرایی، نیازمند اجتهادند و این همانی است که پروسه نوسازی را ضروری و در عین حال بسیار پراهمیت می‌سازد. اهمیت آن نیز در حساسیت فوق‌العاده ابزارهای ظریف و راه دشوار آن است؛ زیرا هرگونه سستی یا انحرافی خدای ناکرده به نتایج وحشتناک و فاجعه‌آمیزی می‌انجامد که پیامدهای آن گریبان‌گیر نه تنها مجتهد یا اندیشه‌ور یا تجدیدگر، بلکه تمام یا بخشی از امت می‌شود. اگر حرکت اندیشه‌ور تجددگرا را به حرکت روی لبه تیغ تشبیه کنیم، مبالغه نکرده‌ایم. هر خطایی، زنجیره‌ای از خطاها را در پی خواهد آورد.
پروسه نوسازی، برخاسته از قاعده یا عنصر انعطاف‌پذیری در اسلام است. عنصر انعطاف‌پذیری همانی است که به اجتهاد، مشروعیت بخشیده و از آن ابزاری برای نوسازی در اندیشه اسلامی آفریده است؛ از این رو، درک روند نوسازی، با درک و فهم عنصر انعطاف‌پذیری در شریعت اسلام و نمودها و موارد عملی آن آغاز می‌شود که محورهای بحث ما نیز بر همین نمودها و موارد مبتنی است.

نوسازی (تجددگرایی) و انعطاف‌پذیری

تمییز نوسازی در اندیشه اسلامی از یک سو و عنصر انعطاف‌پذیری در اسلام از سوی دیگر، درآمدی بر شناخت حقایق نوسازی و در عین حال کشف نمودهای انعطاف‌پذیری و موارد عملی آن است. این تمییز، بر دو پایه ذیل تحقق می‌پذیرد:

  • یکم. اندیشه، تصوری است که از اسلام سرچشمه گرفته و در واقع حاصل درک اندیشه‌ور از منابع مقدس اسلامی به وسیله ابزارهای شرعی درک آنها است. این درک و فهم که اندیشه‌ور تمام توان خود را به کار می‌گیرد تا محصول کار هرچه بیشتر به منظور شارع مقدس نزدیک باشد، پیوندی نیز با طبیعت برداشت خود اندیشه‌ور از واقعیت‌ها دارد؛ در نتیجه، اندیشه تولیدی افزون بر اثرپذیری از محیط اندیشه‌ور و واکنش وی به عوامل اختلاف و کم و کیف این واکنش‌ها و احاطه وی بر جنبه‌های گوناگون موضوع، تحت تأثیر فرهنگ اندیشه‌ور و شناخت وی از علومی قرار دارد که با موضوع اندیشه در ارتباطند. این عوامل، در مورد هر اندیشه‌وری متغیر است؛ چیزی که به بروز نوعی تفاوت در محصولات فکری می‌انجامد؛ زیرا چنین روند استنباط یا فهم و درکی، عرصه‌های بشری اندیشه اسلامی و صحنه‌های جولان انسانی آن است؛ در نتیجه، نوسازی فکری تحت تأثیر همه این حقایق قرار می‌گیرد؛ چون هدفی است که اندیشه‌ور برای نیل به آن، درک خود از اصول مقدس و واقعیت‌ها را به کار می‌گیرد و اجتهاد نیز چیزی جز این نیست؛ ولی اسلام، نظام جامع و به هم پیوسته و بیانگر موارد ثابتی است که هیچ‌گونه تجدّدی را در خود نمی‌پذیرد. اسلام دارای شیوه‌های ثابت خود در برخورد با جنبه‌های ثابت زندگی انسانی و در عین حال، دارای شیوه‌های انعطاف‌پذیر در برخورد با جنبه‌های متغیر زندگی است. به عبارت دیگر، انعطاف‌پذیری اسلام و شریعت آسان و روان آن فقط به متغیرهایی مربوط می‌شود که صحنه حرکت پروسه نوسازی را تشکیل می‌دهند.
  • دوم. انعطاف‌پذیری شریعت، عرصه بازی از متغیرها را ایجاد می‌کند که اجتهادهای گوناگون اندیشه‌ور و تصورات و عوامل متغیر در شخصیت و درک و فهم وی و آنچه در چارچوب آنها به تنظیم شرعی جنبه‌های قانون‌گذاری و اجرایی زندگی می‌پردازد، در آن دخالت می‌کنند. از این‌جا است که می‌توان نتیجه گرفت جنبه انعطاف‌پذیر شریعت، همانی است که عرصه‌های تجدّد و نوسازی در اندیشه اسلامی و ابعاد آن‌را مشخّص می‌سازد؛ ابعادی که با افزایش متغیرها و فشارها و چالش‌های زمانه، گسترش بیشتری می‌یابد.

نمودهای انعطاف‌پذیری در شریعت

انعطاف‌پذیری به معنای عقب‌نشینی از اصول یا وادادگی نیست که این هر دو با عقیدتی بودن اصول و واقعگرایی عملی آنها، منافات دارد؛ زیرا عقیدتی و واقعگرا بودن، باعث ثبات شالوده‌های عقیدتی و مفاهیم دیدگاهی و ثبات نظم و روبنایی است که برپایه آن دیدگاه مستحکم، شکل گرفته است؛ بنابراین، انعطاف‌پذیری به معنای تاکتیک و گام‌به‌گامی واقع‌گرایانه‌ای است که فشارهای واقعیت را مورد توجه قرار می‌دهد و هدف از آن ژرفا بخشیدن به دیدگاه اصیل و نتیجه‌گیری اجرای نظام به بهترین شکل است؛ چنان که به معنای توان این نظام در برگرفتن تمام تحولات و فراز و نشیب‌های زمانی و مکانی و پیچیدگی‌های اجتماعی و ارائه راه‌حل واقعگرایانه برای آنها در چارچوب طرح کلی آن نظام است؛ بنابراین، انعطاف‌پذیری، اتخاذ موضع موقّت و گذرایی است که برای حفظ موضع کلی، بسته به اوضاع و احوال، تغییر می‌کند؛ ولی عامل انعطاف‌پذیری، عقاید را در برنمی‌گیرد. آنها مطلقاً ثابتند و تحت فشار واقعیت‌ها، تغییر نمی‌پذیرند؛ حال آن‌که فقط در قانون‌گذاری‌های شرعی و روش‌های اجرا و تبلیغ آنها جنبه‌های متغیر مطرح است؛ بدین سبب عنصر انعطاف‌پذیری نیز در شکل‌دهی و تنظیم آنها دخیل است.
رمز جاودانگی، بقا و توانایی اسلام دربرگیرندگی همه دگرگونی‌ها و پیشرفت‌ها و چالش‌ها نیز در همین نکته نهفته است. مهم‌ترین نمودهای انعطاف‌پذیری در شریعت اسلام، به قرار ذیل است:

  1. اهداف شرع و قواعد فرعی آن، که به تعبیر عالمان اصول فقه، بر دو نوعند: یکی اهداف کلی و مرتبط با آماج‌های کلی شرع که قرار است احکام کلی آنها، مصالح امت را تحقق بخشند و دیگری اهداف خاصی که در پیوند با آماج‌های بخش‌های مشخصی از احکامی است که مصلحت معینی از مصالح و منافع مردم را تحقق می‌بخشند. اهداف یا مقاصد خاص، تقسیمات ریزتری هم دارند که در پیوند با حکم شرعی معینی قرار می‌گیرند. فقیهان و اصولیان در مشخص ساختن انواع اهداف کلی شرع، اختلاف نظر دارند؛ ولی جملگی در خصوص خطوط عمده مرتبط با چارچوب تحکیم عدالت و برادری و حفظ دین و نفس و عرض و نسل و مال و عقل و غیره، دارای اتفاق نظر هستند و از آن‌جا که مسأله اهداف (مقاصد) شرع، در پیوند با تحقق مصالح و پیشگیری از مفاسد است، بیم در افتادن در وضعیت حدس و گمان‌های فردی که افراد درگیر آن می‌شوند، ما را بر آن می‌دارد تا این موضوع را فقط در عرصه‌های فردی، به تصمیم مجتهد حواله دهیم؛ ولی در عرصه‌های اجتماعی یا عرصه‌ای که به امت مربوط می‌شود، موضوع به ولیّ شرعی امت واگذار می‌شود تا یکی از وظایف وی در پروسه قانون‌گذاری باشد که در این صورت نیز عرصه انعطاف‌پذیری در شریعت است که با اجتهاد ولیّ امر و تشخیص مصلحت از سوی وی که ـ چنان که خواهیم دید تحقق بخش هدف شریعت است ـ در پیوند خواهد بود.
  2. احکام شرعی که موضوعات آن را عرف و اهل خبره معین می‌کنند که می‌توان از آن به تأثیر زمان و مکان در اجتهاد یاد کرد. کم و کیف این تأثیر نیز در پیوند با موضوع انعطاف‌پذیری است؛ زیرا تأثیر زمان و مکان در موضوع حکم شرعی، چیزی است که مضمون حکم شرعی و شکل آن را تعیین می‌کند و از جمله نمودهای چنین تأثیری، اختلاف مصداق‌های هر مفهوم در جاهای گوناگون است، مانند اسراف، ثروت، احترام و تدارک نیرو و غیره؛ چنان که‌ای بسا نیازهای زمان و مکان گاه مستلزم تعطیل یک حکم یا نظام برای دوره معینی به دلیل تزاحم میان ضرورت اجرای آن حکم و پیامدهای منفی ناشی از اجرای آن در وضعیت خاص اضطراری است، و زمانی که این حکم مربوط به کار امت باشد، ناگزیر باید تشخیص این تزاحم و تعیین اولویت را نیز به ولیّ امر واگذاشت.
  3. گشودن باب اجتهاد در عرصه استنباط احکام شرعی که خود انعطاف‌پذیرترین عرصه در شرع به شمار می‌رود. به عبارت دیگر، روند اجتهاد، روند بسیار ظریف و نیازمند تخصص ویژه‌ای است که هر کس را یارای کسب آن نیست؛ حتی خود مجتهد نیز نمی‌تواند طبق نظر و ترجیح خویش، به اجتهاد بپردازد. وقتی مجتهد در منابع شرع به یافتن دلیل موفق نشد، در یک چارچوب روش شناختی مرتبط با شرع، به اصول عملی مراجعه می‌کند. مثال آن نیز مسائل نوپدید و ابعاد نظام‌های جدید، چه در سطح فقه فردی و چه در سطح فقه جامعه همچون بسیاری از مسائل علوم کاربردی و مسائل مرتبط با امور حسبیه از جمله راهنمایی و رانندگی، قیمت‌گذاری، آموزش، مسائل رسانه‌ای، ارتباطات، هنرها، ادبیات و غیره است. حقیقت آن است که متون منابع شرعی (مشخصاً قرآن کریم و سنت شریف نبوی) مسائل مطرح در آن دوره و خطوط کلی نظام‌های اسلامی و نیز برخی احکامی را که موضوعات آنها همراه با زمان و مکان ادامه می‌یابد، دربرمی‌گیرند؛ حال آن‌که هر روزی که بر بشر سپری می‌شود، یک سری مسائل و موضوعات تازه‌ای مطرح می‌شود که شریعت، در تعیین احکام آنها البته با بهره‌گیری از دریچه گشوده اجتهاد، هرگز درنمی‌ماند. دریچه‌ای که در واقع هدیه علمی شریعت به امت (از طریق مجتهدان) است تا بتواند واقعیت‌های خود را با احکام روشن دین منطبق سازد؛ البته که موضوع اجتهاد شامل تعیین نقش عقل در روند استنباط، از جمله درک مصلحت‌های عام یا درک ملازمت آن با احکام شرع می‌شود.

بدیهی است که شرع مقدس در اعمال پروسه اجتهاد، آن دسته قواعد گمانی را که برای اعتبار آنها دلیل قطعی اقامه نشده باشد، رد می‌کند و اجتهاد را در چارچوب قواعدی مرزبندی می‌کند که دلیل قطعی برای اعتبار آنها اقامه شده باشد؛ زیرا شارع، اجازه نمی‌دهد اندیشه بشری چیزی از پیش خود به اسلام بیفزاید. این امر دلیلی بر دقت و ظرافت پروسه اجتهاد است و نشان می‌دهد که به مجتهد اجازه داده نمی‌شود روش، قواعد یا اصول بیگانه با جنس شرع را اختراع کند. به عبارت دیگر، دست مجتهد و به طریق اولی غیرمجتهد را که مطلقاً اجازه دخالت در مواردی که در تخصص وی نیست ندارد. در اعمال تجدّد، اصلاح، تغییر و تحول در شریعت به دلخواه خود بازنمی‌گذارد.

  1. صدور احکام ثانویه شرعی در حالت‌های اضطراری: حکم شرعی بنا به اعتبارهای گوناگون به حکم اولیه، حکم ثانویه و حکم ولایی تقسیم‌بندی می‌شود. آنچه در این میان مورد نظر ما است، حکم ثانوی است که می‌توان چنین تعریفی از آن ارائه داد: حکم در نظر گرفته شده برای موضوعی با توجه به مطرح شدن عناوین خاصی درباره آن‌که مستلزم تغییر حکم اولیه آن است. این حالت‌های اضطراری را می‌توان در "ضرر"، "عسر و حرج"، "ناتوانی"، "اجبار"، "ترس"، "بیماری"، "تزاحم با حکم مهم‌تر"، "وقوع حکم به مثابه مقدمه حکم دیگر" و نیز "تبدیل احکام واجب کفایی به واجب تعیینی در صورت منحصر شدن آن به یک نفر" و ... برشمرد؛ بنابراین، حکم ثانوی بیانگر انعطاف‌پذیری شرع است؛ زیرا انعطاف‌پذیری این‌جا به معنای پاسخگویی به حالت فشار متناسب با میزان آن است. حالت فشار نیز نه دائم، بلکه اضطراری است؛ به طور مثال، برای حالت اضطرار، در باب تحریم]گوشت [مردار و خون و گوشت خوک و غیره به آیه کریمه: «.... فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ باغ وَ لا عاد فَلا إِثْمَ عَلَیهِ (بقره(2):173)؛ ... امّا کسی که ناچار شود، هرگاه بی‌میلی جوید و از حد نگذراند، گناهی مرتکب نشده است»، و برای حالت حَرج (تنگنایی) به آیه کریمه: «وَ ما جَعَلَ عَلَیکمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَج (حج، 78)؛ و برایتان در دین هیچ تنگنایی پدید نیاورد»، و ... استناد می‌کنیم. این‌جا حتماً باید یادآور شویم که احکام ثانویه با احکام ولایی (احکام صادره از سوی ولیّ امر) تفاوت دارند؛ چون احکام ثانویه، احکامی شرعی وضع شده برای عناوین اضطراری هستند که این عناوین نیز به مواردی منحصر می‌شود که در قرآن کریم و سنت شریف نبوی، از آنها یاد شده و بر آنها استوار است؛ حال آن‌که احکام ولایی، مبتنی بر مصلحت عمومی و نیازهای وضع عمومی جامعه است و ولیّ فقیه بنا بر اختیاراتی که دارد، آنها را صادر می‌کند. او خود آنها را تعیین می‌کند؛ در حالی که هر کسی می‌تواند در چارچوب شرایط و ضوابط وارده در متون اسلامی احکام ثانویه را تعیین کند.
  2. عرصه اجرایی احکام ولیّ امر یا آنچه در فقه به احکام ولایی یا حکومتی یا سلطانیه شناخته می‌شوند که فقط ویژه ولیّ امر شرعی یعنی کسی است که در چارچوب ضوابط شرعی، متولی امور مسلمانان است. از جمله این ضوابط، توانایی بهره گیری از این عرصه است که در واقع مترادف با توانایی و قابلیت استنباط [حکم شرعی] است. حکم ولایی را این گونه تعریف می‌کنیم که اعتبار ناشی از حکم شرعی به اقتضای صلاحیت شرعی او (ولیّ امر) درخصوص افعال مردم شامل احکام تکلیفیو احکام وضعی می‌شود. [صدور] این احکام، شامل هر مجتهدی نمی‌شود؛ زیرا در این صورت به تعدد در اراده‌های اجتهادی و از آن‌جا به آسیب رسیدن به وحدت و کیان امت می‌انجامد که چنین آسیبی، با مقاصد شریعت و روح و آماج‌های آن همخوانی ندارد. احکام ولایی منحصراً ویژه ولیّ فقیهی است که شریعت، خود، پایه و شالوده ولایتش را معین کرده است؛ نتیجه این که احکام ولایی با احکام اولیه و ثانویه‌ای که همه فقیهان می‌توانند به شرط عدم مغایرت با احکام ولایی آن را تعیین کنند، تفاوت می‌کند؛ چنان که شامل موضوعات مشخصی است که عرصه مباحات شرعی را تشکیل می‌دهند و شامل روش‌های اجرای شریعت اسلام می‌شود. شیوه‌هایی چون تحقق نظام مالی یا اقتصادی یا روش‌های اجرای اصل شورا. احکام قضایی نیز در این باب قرار می‌گیرند. به عبارت مختصر، ولیّ امر، احکام ولایی را در چارچوب کلیات شرعی و اهداف شریعت صادر می‌کند و در این زمینه چنان که امام خمینی می‌فرماید نمی‌تواند مستبدانه عمل کند؛ بلکه باید با کارشناسان و متخصصان رایزنی کند و در پرتو نهاده‌های ذیل، حکم شرعی را نتیجه بگیرد:
  3. مصلحت امت: این‌جا شریعت اجازه تشخیص و تعیین مصلحت را با استفاده از مشورت متخصصان به ولیّ امر می‌دهد.
  4. الاضویه الکاشفه (تابش‌های روشنگر) که تعبیری متعلق به شهید محمدباقر صدر(رحمةالله) است؛ یعنی چیزی که شریعت در اختیار ولیّ فقیه قرار داده تا بر واقعیت‌ها بتاباند و حکم مطلوب را مشخص سازد. از جمله این تابش‌ها و رهنمون‌ها، احکام ولایی صادره از سوی پیامبر گرامی اسلام در جایگاه ولیّ امر است که البته باب گسترده‌ای است و نمی‌توان جزئیات آن را این‌جا مطرح ساخت.
  5. اولویت‌ها یعنی مواردی که در حالت تزاحم احکام با یک‌دیگر و ترجیح مهم‌تر بر مهم یا در چارچوب احتیاط برای مسأله معینی مطرح می‌شود. در این صورت [ولیّ فقیه یا ولیّ امر] حکمی را صادر می‌کند که تحقق موضوع آن یا پیامدهایش را احتمال می‌دهد که مثال آن نیز عرصه "سد الذرائع" (قطع بهانه) احتمالی است که گمان مفسده‌ای در آن می‌رود؛ حال آن‌که در مورد بهانه‌های قطعی، با عنوان ثانوی تشخیصی از سوی خود مکلّف، حرامند و به حکم ولیّ امر نیازی ندارند.

این‌جا ناگزیر باید به نقطه مشترک مهمی میان دو مکتب فقهی بزرگ یعنی مکتب اهل البیت(علیهم‌السلام) (شیعه) و مکتب اهل سنت اشاره کنم که مربوط به اجازه مکتب اهل بیت به ولیّ امر در و استفاده از قاعده‌های "مصالح مرسل" (قطع [آنچه در مورد آنها حکمی صادر نشده است] سد الذرائع بهانه) و جز آن است؛ قاعده‌هایی که فقه امامی اجازه استفاده از آنها را در پروسه اجتهاد، به هیچ یک از فقیهان نمی‌دهد. در بعد عملی نیز جمهوری اسلامی ایران عالی‌ترین مجمع مشورتی در حکومت یعنی "مجمع تشخیص مصلحت نظام" (مجمعی برای تشخیص و تعیین مصلحت‌های امت) را در نظر گرفته که پس از بررسی‌های دقیق و کارشناسی بر روی مسائل، تصمیم‌های اتخاذ شده در خود را در [به صورت پیشنهاد]اختیار ولیّ امر می‌گذارد تا وی نیز حکم شرعی مناسب را صادر کند. واقع این مجمع در مورد اختلاف‌های پیش آمده در قانون‌گذاری میان مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان قانون اساسی تصمیم می‌گیرد و با توجه به مصلحت امت و دولت، فرمول قانونی مناسب را برمی‌گزیند.

دریچه‌های اندیشه بشری به گستره‌های شرعی

تردیدی نیست که در اندیشه اسلامی، گستره‌هایی وجود دارد که در پیوند با فهم بشری و حواس انسان و چند و چون دیدگاه وی به واقعیت و نگاهش به روش‌های تولید فکری است؛ گستره‌هایی که می‌توان آنها را بشری تلقی کرد و منحصر به متغیرها یعنی گستره‌های متغیر در اندیشه اسلامی است و ثوابت (گستره‌های ثابت) را در برنمی‌گیرد؛ زیرا این ثوابت جنبه مقدس دارند و در واقع خود دین هستند؛ با این حال می‌توان دریچه‌های اندیشه بشری را در عرصه‌های ذیل به اندیشه‌های اسلامی محدود ساخت:

  1. درک اهداف (مقاصد) عام و خاص (جزئی) شریعت. این درک، برای هر اندیشه‌وری متغیر است. نتایجی که اندیشه‌وران و فقیهان در مورد واقعه واحدی بدان می‌رسند نیز ممکن است متفاوت باشد و این خود نشان‌دهنده بشری بودن یا انسانی بودن این گستره است. این فهم و درک، به طور طبیعی تحت تأثیر عوامل متغیری قرار می‌گیرد که آنها نیز بشری هستند؛ از جمله برخورداری از فرهنگ واقعیت و زمان، و عمق و بعد و شمولیت دید و... .
  2. درک مصداق‌ها یعنی تطبیق کلیات بر جزئیات و مفاهیم بر مصداق‌های آنها و بدین‌گونه است که ذهنیت فقیه یا اندیشه‌ور نیز در نحوه تطبیق و کشف مصداق‌ها و جزئیات دخالت می‌کند و در آن سهیم می‌شود. تلاش‌های مجتهد برای تفسیر و تأویل فقهی پیمان‌های جدید (مثلا بیمه) نیز در همین چارچوب قرار می‌گیرد. این فهم و تفسیر، تابعی از بشری بودن اندیشه خواهد بود.
  3. روند استدلال از نظر مجتهدان و اولویت‌بندی ادلّه آنها.
  4. مشخص ساختن موارد احکام ثانویه و شرایط و متغیرهایی که می‌توان براساس وجود یا حضور آنها، از حکم اولیه گذشت و به حکم ثانویه رسید که خود گستره بسیار ظریف و محدودی دارد و در هر حال برداشت و دیدگاه‌های مجتهد درباره موضوع (حکم)، در آن دخیل و در نتیجه گستره متغیری است.
  5. تعیین مصلحت امت در یک موضوع از سوی ولیّ امر و چگونگی بهره گیری از "الاضویه الکاشفه" بر موضوعات و احکام و دیدگاه‌های وی در تشخیص مهم و مهم‌تر در احکام یا موارد احتیاط، جملگی گستره‌هایی است که تابعی از شیوه تفکر ولیّ امر و برداشت‌های وی از واقعیت و دقت او در مدیریت کارها و گزینش رأی درست در پی رایزنی‌های دریافتی به شمار می‌روند.

در تمام گستره‌هایی که یاد شد، روندهای بازگشت به اصول شریعت یعنی قرآن و سنت، اسلامی کردن، تجددگرایی و کشفی دخالت می‌کند که هدف همگی آنها گزینش روش برتر برای اجرای نظام‌های اسلامی نهفته در شریعت و همانی است که می‌توان آن را قانون‌گذاری یا به طور مجازی تشریع نامید و گستره‌هایی با فراگیری اندیشه بشری و جولانگاه آن برای حرکت آزاد با رهنمون ضوابط شرعی و اهداف کلی شریعت است.
اکنون یادآور می‌شویم که پروسه قانون‌گذاری، حکم شرعی را به قانون بشری تبدیل نمی‌کند؛ گو این که اندیشه بشری در شکل‌دهی و تدوین آن نقش داشته است. پروسه قانون‌گذاری بیانگر کشف حکم شرعی موضوعی معین یا مشخص ساختن روش شرعی اجرای این حکم است؛ حال اگر اندیشه بشری در تدوین این روش یعنی تبدیل حکم شرعی به قانون طبق مفهوم وضعی قانون دخالت کرد، به معنای تعطیل شریعت از سوی قانون یا کشاندن آن از آسمان به زمین نیست؛ نتیجه آن‌که چنین قانون‌گذاری، همسویی ضابطه‌مند با آیین قانون‌گذاری به قصد خدمت به شریعت و نیز همسویی با واقعیت با هدف سر سپردن آن به شریعت است.

چند توضیح

وجود قواعدی که پروسه نوسازی یا تجددگرایی را ضابطه‌مند سازد، ضرورتی آنچنان اساسی است که این پروسه هرگز نمی‌تواند بدون آنها تحقق پذیرد، و در واقع قواعدی است که خود شریعت طی متون و ثوابت شرعی و به حکم عقل و در واقع شالوده‌ها و اصولی که عُقلا بر آن اتفاق نظر دارند، آنها را دیکته می‌کند. با توجه به این مطلب، ارائه چند توضیح ضرورت دارد:
یکم. تجددگرایی یا نوسازی، به خودی خود هدف نیست. به زبان دیگر، نوسازی برای نوسازی نیست؛ بلکه وسیله و ابزاری است که هدف از آن، برآوردن نیازهای نوی جامعه، همسویی و همگامی با تغییرات زمانه، پاسخ به پرسش‌های شرعی و عقیدتی که انسان معاصر را از هر سو، فرا می‌گیرند و سرانجام نگاه به واقعیت‌ها و تطابق آنها با ویژگی‌های شرعی و از آن‌جا، ترسیم و تدوین پروژه پیشرفته اسلامی دربرگیرنده نیازهای امروز و فردای زندگی بشر و هموار کننده راه آخرت او است. به عبارت دیگر، نوسازی یا تجددگرایی در یک کلام، نه یک حرکت تئوریک و جدا از واقعیت و به دور از ضوابط شرعی، بلکه معلول نیازهای عملی و محسوس است.
دوم. انگیزه‌های نوسازی، به تعداد نیاز به آن، متعدد است. تجددگرایی هدفمند، سنت خدا در آفرینش است. متون مقدسی چون حدیث «خداوند متعالی در هر صد سال کسی را بر امت مبعوث می‌سازد تا دین او را تازه کند» (مسند ابی داود، الملاحم 1) نیز آن را تأکید می‌کنند. افزون بر این، نوسازی حقیقت مدعیان تجددگرایی را نیز که به جریان‌های انحرافی، التقاطی و غرب‌گرا وابسته‌اند و کسانی را که به بهانه اجتهاد و تجددگرایی، در جهت مسخ شریعت عمل می‌کنند، رسوا می‌سازد.
سوم. نوسازی یا تجدّد را فقط افراد متخصص انجام می‌دهند. شرع و عقل نیز همین را می‌گوید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (نحل(16): 43)؛ اگر خود نمی‌دانید، از اهل کتاب بپرسید». «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیء فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ (نساء(4): 59)؛ و چون در امری اختلاف کردید، به خدا و پیامبر رجوع کنید». این متخصصان نیز همچون متخصصان رشته‌های دیگر، ویژگی‌های مشخصی دارند و اگر به تخصص پزشک، مهندس، شیمیدان، ستاره شناس، جامعه‌شناس و روزنامه نگار احترام می‌گذاریم، باید به تخصص فردی که قرار است به تجدد اقدام کند نیز احترام بگذاریم. این تخصص به معنای توانایی و استعداد استنباط از منابع شرعی و حلاجی اندیشه و دقّت تأمل در آن است. به عبارت دیگر کسی که قرار است نوسازی کند، مجتهد اندیشه‌وری است که به علوم قرآنی احاطه دارد و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و اسباب نزول آیات را می‌داند و با علوم حدیث، رجال، علوم عربی، کلام و عقیده و فقه و قواعد آن و علم اصول و قواعد آن‌که روی هم تخصّص عمیق و دقیقی است، کاملا آشنایی دارد، و این به هیچ وجه به معنای قیمومت بر اندیشه اسلامی از سوی گروهی از مردم نیست؛ بلکه برعکس، اعطای آزادی کامل به اندیشه اسلامی برای حرکت در فضای حقیقی خود و نه فضای دروغینی است که از اصالت منحرفش می‌کند. چنان که به پزشک آزادی عمل می‌دهیم که به تنهایی در علم طب حرکت کند و به فقیه و اندیشه‌ور اجازه دخالت در کار و تخصص او را نمی‌دهیم و به پزشک قیمومت و ولایت بر علم طب و درمان بیماری‌ها را می‌سپاریم، باید به پزشک و فیلسوف و جامعه‌شناس و ادیب و نویسنده هم اجازه ندهیم در کاری که تخصص ندارند، دخالت کنند. مسائل شریعت و نوسازی در چارچوب آن، در همین جهت قرار دارد.
چهارم. تجددگرایی یا نوسازی، نیازمند اندیشه‌ور مجتهدی است که اندیشه باز و روشنی به زندگی و واقعیت داشته باشد و مشکلات و فشارهای آن را کاملا درک کند و در جریان مسائل و اندیشه‌ها و فرهنگ زمان خود باشد و در یک کلام، اندیشه‌ور مجتهد، روشنفکر باشد و در غیر این صورت، مجتهد متحجّر و دارای اندیشه بسته و پایبند درک دیگران از متون و به دور از فرهنگ‌ها و نیازها و چالش‌های روزآمد و پرشتابی که زاییده انقلاب‌های پیاپی در ارتباطات و اتصالات و فن آوری و طب و مهندسی ژنتیک و بیولوژی و اقتصاد و حرکت پول و سیاست بین‌المللی و جز این‌ها و نیز چالش‌های تحمیلی شیوه‌ها و روش‌های اجرای شریعت در همه عرصه‌ها است، هرگز نمی‌تواند به وادی نوسازی و مسائل مربوط به تجدّد وارد شود؛ زیرا در این صورت، تصویر منفی و ناخوشایندی از شریعت آسان و دین حنیف ارائه خواهد داد. از این‌جا است که امام خمینی، شرایط جدیدی برای اجتهاد در نظر گرفته که مهم‌ترین آنها، توانایی تشخیص نیازهای جامعه یا دوره و تعیین منافع جامعه و درک واقعیت‌ها است.
پنجم. اندیشه قرائت‌های گوناگون از دین که بر اساس روش‌های علمی وارداتی دور از معیارهای عقیدتی و بیگانه با جنس شریعت استوارند، مانند هرمونیتیک (تسامحاً تأویل) و ایده‌های باستانشناختی و تاریخ گرایانه، ایده‌ای تصادفی، بی در و پیکر و به لحاظ عملی غیردقیق است. ما منکر وجود اختلاف در فهم متون، در فهم موضوع و در تکیه بر قواعد فقهی و اصولی و نیز در پذیرش حدیث و غیره نیستیم؛ ولی این اختلاف، در چارچوب ضوابطی است که خود شرع آنها را در نظر گرفته و در واقع تابع روش‌های ویژه هر کدام از علوم اسلامی است؛ چنان که اختلافی میان خود اندیشه‌وران و مجتهدان و نویسندگان، روزنامه‌نگاران و جامعه شناسان و فیلسوفان و سیاستمداران است و از آن‌جا که پلورالیسم، حقیقت را به نسبت‌های متعادلی میان هرکدام از صاحبان اندیشه تقسیم نمی‌کند، حقیقت یکی و ثابت است و این اندیشه‌وران و مجتهدانند که باید همه سعی خود را به کار گیرند تا از راه کشف حکم یا شیوه شرعی در چارچوب روش‌شناسی اسلامی برگرفته از شریعت و اهداف دین، بدان نایل آیند؛ وگرنه این سمت‌گیری غربگرایانه‌ای که با شعار پلورالیسم و قرائت‌های متنوع و متعدد و در چارچوب روش‌ها و آیین‌هایی که برای علوم دیگری در نظر گرفته شده و در جوامع و محیط‌های دیگر و در فضاهای علمی و دینی کاملا مختلف با ما وضع شده‌اند، مثال بسیار روشنی از وادادگی فکری است که به هر یک از افراد امت اسلامی اجازه می‌دهد قرائت و دید خاص خود درباره دین را داشته باشد و در نتیجه اگر تن به این روش‌ها بدهیم، روزی خواهد رسید که از شریعت چیزی جز شبحی از احکام یا عقاید مسخ شده و به تعداد افراد، پاره شده، باقی نخواهد ماند.
ششم. تجددگرایی یا نوسازی، شامل پروژه دینی یا خود دین و ثوابت آن نمی‌شود؛ چرا که این ثوابت (یعنی اصول مقدس اسلامی) ... جاودانه‌اند؛ زیرا «حلال محمد تا روز قیامت حلال و حرام او تا روز قیامت حرام باقی خواهد ماند» و نمی‌توان به هیچ بهانه‌ای در مورد ثوابت اجتهاد کرد یا در اصول مقدس، به نوسازی دست زد، مگر در چارچوب قواعد زمانی استثنایی که خود شریعت مشخص کرده و پیش از این، بدان اشاره کردیم؛ ولی گستره نوسازی یا تجددگرایی شامل همه اندیشه‌های اسلامی (اعم از آنچه مربوط به گذشتگان و معاصران می‌شود و در واقع کل تولید فکری اسلامی اندیشه‌وران و مجتهدان متقدم و متأخر و نیز درک ثوابت اسلامی و قواعد و اصول این درک و کشف قضایا (آیین‌ها، نظریه‌ها، علوم و دیدگاه‌ها)ی نو در منابع مقدس اسلامی و سرانجام در اسلامی کردن برخی آیین‌ها و نظریه‌هایی که انسان در عرصه‌های عمومی بی‌طرف، وضع کرده است) می‌شود و در واقع تمام متغیرات را در بر می‌گیرد.
هفتم. تجددگرایی و اجتهاد، مرجعیت ثابتی دارد که در پیوند مستقیم با آن است که در زمان اختلاف در برداشت و نتیجه‌گیری‌ها، باید بدان مراجعه کرد؛ وگرنه تجددگرایی یا نوسازی و اجتهاد که در خلا صورت نمی‌گیرد؛ بلکه فضایی دارد که در آن حرکت می‌کند. این فضا همان مرجعیتی است که در قرآن کریم و بخش صحیح سنت شریف نبوی و ابزارهای فهم و کشف حقایق اصول مقدس مانند عقل و اجماع و غیره، نمود می‌یابد.

در راه نوسازی

در پرتو دیدگاه‌هایی که در این بررسی مطرح شد، این پرسش مطرح می‌شود که برای تجدید یا نوسازی مورد نظر چه باید کرد؟ برای پاسخ به این پرسش، به نظر ما باید آگاهی جامع‌تر و دقیق‌تری از اسلام با استفاده از منابع اصیل آن به دست آوریم و به حقیقت اهداف و آماج‌های آن واقف شویم و حتماً باید باب اجتهاد را دوباره و در چارچوب ضوابط آن، کاملا باز کنیم. متخصصان علوم دینی (اندیشه‌وران مجتهد) نباید به غیرمتخصصان اجازه دهند به بهانه اجتهاد و تجدد یا به بهانه امروزی ساختن دین یا به بهای فداکردن اصالت در قربانگاه مدرنیسم و میراث نیاکان در قتلگاه تجددگرایی یا به قیمت قربانی کردن شریعت در کشتارگاه پلورالیسم و دین در مسلخ دانش، با شریعت خداوند و اعتقادات اسلامی بازی کنند. این بهانه‌ها و دوگانه‌های وارداتی، هیچ جایی میان اصول جاودانه اسلام ندارند؛ زیرا زاییده عقل و تصور غرب در دوران‌های پس از به اصطلاح رنسانس اروپا است که به هدف دور ساختن دین از زندگی، تولید شده‌اند و جملگی اشکالات ناشی از کارزار کلیسا با لائیست‌ها است.
به نظر ما و با توجه به گستردگی عرصه دگرگونی در زندگی و سرعت پیشرفت، برای این که تجددگرایی این واقعیت را در خود بگنجاند، به دو ساز و کار نیاز دارد:
ساز و کار نخست: اجتهاد جمعی است که به طور خلاصه به صورت تشکیل کمیته‌های اجتهادی شامل مجموعه‌ای از اندیشه‌وران مجتهد برای بحث در یک یا چند موضوع است که پس از بحث و بررسی و تجزیه و تحلیل و مناقشه‌ای که با یک‌دیگر به عمل می‌آورند، دیدگاه‌ها و آرای آنان، جنبه کامل‌تری به خود می‌گیرد و یک حکم شرعی و نظریه یا نظام اسلامی در عرصه‌ای معین را نتیجه می‌گیرند. در این میان تجربه مجمع فقه اسلامی در جده، فراروی ما است که امیدواریم کمیته‌های اجتهادی آن، شکل ثابتی به خود بگیرد و برای پیگیری پیشرفت‌های فوق‌العاده و شتاب آمیزی که بشر با آن روبه‌رو است، طی سال، همچنان فعال بمانند. اجتهاد جمعی می‌تواند تمام موضوعات را دربرگیرد و در عین حال در زمان، صرفه‌جویی قابل ملاحظه‌ای به دنبال آورد و بهترین نظریات را عرضه کند.
ساز و کار دوم: همکاری و همگامی و همراهی اندیشه‌وران مجتهد با متخصصان رشته‌های مختلف علمی و حرفه‌ای به صورت رایزنی اندیشه‌وران مجتهد با این متخصصان در موضوعات جدید و یاری گرفتن از آنان در درک علوم و روش‌های تازه و مسائل متنوع و پیچیده واقعیت و نیز در مشخص ساختن مصلحت امت و دولت است. چه این موضوع‌ها در کمیته‌ها یا شوراهای مشترکی مورد بحث قرار می‌گیرد؛ سپس به نظریه یا اجتهاد برتری می‌رسند که تحقق بخشیدن به مصلحت امت و شکل‌دهی به واقعیت به منظور هماهنگ شدن با اهداف شرع را در پی دارد. این ساز و کار در جمهوری اسلامی ایران، مورد آزمون موفقی قرار گرفت و همچنان در جریان است که به صورت تشکیل "مجمع تشخیص مصلحت نظام" متشکل از فقیهان، متخصصان در عرصه‌های مختلف و در واقع نمایندگان نخبه‌ای است که سیاست‌های کلی نظام و دولت را ترسیم می‌کنند و آنها را برای تصویب، با ولیّ امر (رهبری) در میان می‌گذارند.
تجربیات اجرای شریعت و نظام‌های اسلامی در کشورهای ما، همواره باید در معرض ارزیابی باشد و نتایج این تجربیات و کارایی آنها مورد موشکافی علمی قرار گیرد. تجربیاتی چون اقتصاد اسلامی، بانکداری اسلامی، نظام قضایی، نظام سیاسی و نظام تأمین همیاری‌های اجتماعی و نظام آموزشی و غیره همگی تجربیات نوی هستند که باید موضوع این موشکافی قرار گیرند. نتیجه این بررسی‌ها و موشکافی‌ها، به صورت مطالعات و پژوهش‌ها و تنظیم و تدوین شیوه‌ها و اصول و جزئیات علوم اسلامی تخصصی از جمله علم اقتصاد اسلامی و جامعه‌شناسی اسلامی و روان‌شناسی اسلامی و جز آن در خواهد آمد.

تجدد (نوسازی) برای آینده

تردیدی نیست که تاریخ اسلام شاهد ظهور و حضور نوآوران بزرگ و حتی گروه پیشگامان تجددگرایی بوده است. هر حرکت فکری تجددگرایی ویژه اوضاع زمانی و اوضاع خود، و به عبارت دیگر، حرکتی متعلق به همان زمان بوده است. بدین ترتیب تلاش‌های تجددگرایانه کنونی که اندیشه‌وران مجتهد روشنفکر بدان دست یازیده‌اند، ویژه همین زمان است و آینده باید نوآوری‌ها و نوآوران خود را داشته باشد. در عین حال پروژه‌های بزرگی که در عرصه‌های سیاست بین‌المللی، رسانه‌ها، اقتصاد، فرهنگ و غیره از سوی کسانی تدارک می‌شود که خود را "حاکمان جهان" و "مدعیان برتری" می‌خوانند و نیز شتاب حوادث و جریان‌ها و تراکم متغیرها و جهش‌های پیاپی در عرصه علم و فن‌آوری، حاضر را به لحظه نامحسوسی تبدیل کرده و بشر را همواره در "آینده" قرار داده است؛ زیرا آنچه پژوهش‌های آینده نگرانه غربی از آن پرده برداشته‌اند، ما را درباره آنچه اکنون و در آینده اتفاق خواهد افتاد، دچار شگفتی و حیرتی ساخته که یکی از اندیشه‌وران غربی از آن به "ضربه آینده" یاد کرده است؛ چون نتایج آنچه بیست سال پیش برای آن برنامه‌ریزی شده اکنون عیان می‌شود و نتایج آنچه اکنون برایش برنامه‌ریزی می‌شود، بیست یا پنجاه سال بعد، عیان خواهد شد و در برابر همه این‌ها، اسلام و اندیشه اسلامی باید درباره آنچه در آینده اتفاق می‌افتد یا در مورد آنچه از هم‌اکنون برایش تدارک می‌شود، موضع خود را داشته باشد. این موضع به صورت آمادگی اندیشه اسلامی برای آینده و کوشش در جهت تدارک ضربه‌ها و غیرمنتظره‌های آن است؛ بدین سبب همگان را به اتخاذ چنین موضعی و بررسی و مطالعه در اندیشه آینده‌نگرانه اسلام که از بررسی آسیب‌شناسی و ریشهابی آن آغاز می‌شود؛ سپس آینده و چالش‌ها و گزینه‌های آن را مورد "بهْ‌نگری" قرار می‌دهد و پس از آن برای کشف بنا و کنترل جایگزینی‌های مطلوب به برنامه‌ریزی می‌پردازد فرامی‌خوانیم؛ به طور مثال، مفاهیمی چون جهانی‌سازی و انسان‌گرایی که دیگران اکنون آن را تدارک دیده‌اند، به مرور و با گذشت زمان نمود می‌یابد و نتایج نهایی آن در آینده ظهور خواهد کرد. بسیاری از کشفیات نیز چنین است؛ برای مثال، در مهندسی ژنتیک چنین اتفاق می‌افتد که نتایج حاصل از مطالعات و بررسی‌های مربوطه، در آینده بروز می‌کند. شریعت و فقه و علم کلام اسلامی نیز باید دراین‌باره، آمادگی داشته باشند و نظر خود را ارائه دهند و در حد و اندازه چالش‌ها و فشارهای آینده باشند. بر این اساس، در حال حاضر شیوه‌ها، اندیشه‌ها و دیدگاه‌هایی مطرح می‌شود که هدف از آنها، قرار دادن اندیشه اسلامی در سطح مسائل آینده است. اندیشه‌هایی چون فلسفه فقه، فقه اهداف (فقه المقاصد)، فقه اولویت‌ها و علم کلام جدید و تحول در اجتهاد و اسلامی کردن یا جستوجوی ریشه قرآنی و سنتی علوم اجتماعی و انسانی و حتی علوم کاربردی و غیره همگی در شمار پروژه‌هایی برای بحث و بررسی و مطالعه میان منادیان تجددگرایی اصیل در اندیشه اسلامی با هدف انتقال اندیشه اسلامی از اکنون به آینده است. بدین ترتیب، زمانی‌که ما احکام و نظام‌ها و نظریات دربرگیرنده دوره مربوط به نسل اسلامی امروزی را تدارک می‌بینیم، بهترین خدمت را به او که زمام آینده را به دست خواهد داشت، می‌کنیم. در واقع و پیش از هر چیز، این خدمتی به نسل کنونی است که چالش‌های آینده را در برابر دیدگان خود مجسم می‌یابد و فشارها و دردهای آن را حس می‌کند؛ زیرا وقتی بشر احساس اکنونی خود را از دست می‌دهد، اکنون به آینده تبدیل می‌شود. این فراخوان هرگز به معنای فرار به جلو و نادیده گرفتن مرحله‌ها و گذرا از زمان نیست؛ بلکه برعکس، فراخوانی به درگیری مستقیم با واقعیت و در نظر داشتن سنت‌های هستی و قوانین وجود و عمل به متون مقدس اسلامی است.

منابع

  1. قرآن کریم.
  2. آمدی، عبدالواحد التمیمی، غررالحکم و دررالکلم.
  3. الحر عاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه.
  4. العلوانی، طه جابر، الفکر الاسلامی بین القدرات و العقبات.
  5. الفخر الرازی، التفسیر الکبیر.
  6. النیسابوری، مسلم، الصحیح.
  7. تسخیری، محمدعلی، حول الدستور الاسلامی فی مواده العامه.
  8. ــــــــــــــــــــــــ، اثر الزمان و المکان فی الاجتهاد.
  9. ــــــــــــــــــــــــ، الظواهر العامه فی الاسلام.
  10. خامنه‌ای، علی، ادبیات و هنر در دیدگاه اسلامی.
  11. خمینی، روح‌الله الموسوی، صحیفه نور.
  12. ریسونی، احمد، نظریه المقاصد عند الامام الشاطبی.
  13. صدر، محمدباقر (الشهید)، الاسلام یقود الحیاه.
  14. صدوق، ابن بابویه قمی، علل الشرایع.
  15. طباطبایی، محمدحسین (علامه)، المیزان فی تفسیر القرآن.
  16. کلینی رازی، اصول کافی.
  17. گارودی، روژه، الاسلام دین المستقبل.
  18. مطهری، مرتضی (شهید)، احیای اندیشه در اسلام.
  19. ـــــــــــــــــــ، اسلام و نیازهای زمان.
  20. مؤمن، علی، الاسلام و التجدید ... رؤی فی الفکر الاسلامی المعاصر.
  21. نهج‌البلاغه مولای متقیان علی‌بن ابی طالب(علیه‌السلام) تحقیق دکتر صبحی الصالح.

پانویس

  1. دبیرکل فقید مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
  2. دبيركل سابق مجمع تقريب مذاهب اسلامی