بهائیت

از ویکی‌وحدت

"بهائیت' را میرزا حسین على نورى تاسیس نموده است که بعد از ظهور و غوغاى على محمد باب، به وسیله تبلیغ ملاحسین بشرویه‏اى به باب گروید و به ادعاهاى او ایمان آورد و بعد از مرگ باب و سرپیچى از اطاعت برادرش ""یحیى صبح ازل"" که به جانشینى باب برگزیده شده بود، مدعى گردید که او همان کسى است که باب وعده‏ى ظهورش را داده بود. (من یظهره اللَّه) این گونه ادعاها هر روز بیشتر می‌‏شد تا این که با ادعاى رسالت و حلول خدا در او (تجسد و تجسم خدا در او) پایان پذیرفت.

زندگی‌نامه حسینعلی

حسینعلی در ۲ محرم ۱۲۳۳ ق/۱۲نوامبر۱۸۱۷م در تهران متولد شد. پدرش میرزا عباس نوری، ملقب به میرزا بزرگ، از منشیان و مستوفیان خوش نویس عصر محمد شاه قاجار، و در کرمان، تهران و قزوین، وزیر، پیشکار و معلم برخی از شاه زادگان و مورد توجه و علاقۀ قائم مقام بود. و چند نامه از او به میرزا بزرگ در دست است. [۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷]اینکه منابع بهایی او را از وزیران دستگاه قاجار شمرده‌اند. [۸][۹][۱۰] اطلاق واقعی نیست [۱۱] زیرا دستیاران و اتابکان شاه‌زادگان وگاه مستوفیان آن عهد را مجازاً در زمرۀ وزرا می‌شمرده‌اند.

تحصیلات حسینعلی

حسینعلی در تهران رشد کرد و به تحصیل علم پرداخت. این معنی را برخی از منابع بابی و بهایی، خاصه خواهر او عزیه، تأیید کرده‌اند. [۱۲][۱۳] با این همه خود حسینعلی و عبدالبهاء [۱۴][۱۵] تصریح کرده‌اند که وی درس نخواند. ولی در مجالس مباحثه و مناظره کسی با او هماورد نبود، [۱۶] بدین هدف که متصف به علم لدنی و پیامبرانه شود. از برخی اشارات و نیز از گزارش ایام اقامتش در سلیمانیه برمی‌آید که وی به تصوف و آثار متصوفه علاقه داشت و با صوفیان بسیار معاشرت می‌کرد. [۱۷][۱۸] این معنی از کتاب ایقان او هم به خوبی پیداست. این گزارش هم که گفته‌اند پس از مرگ میرزا عباس، از حسینعلی خواستند به جای پدر، وزارت را در دست گیرد، [۱۹] البته به کلی بی‌وجه است.

تبلیغ عقاید بابیت

میرزا حسینعلی در زمرۀ کسانی بود که خود، علی محمد شیرازی (باب) را ندید، ولی به او گروید و با جدیت به تبلیغ عقاید او برخاست. [۲۰][۲۱] کوششی که وی برای خلاصی قرّةالعین از زندان قزوین به خرج داد.، [۲۲][۲۳] از نخستین اقدامات مهم او به شمار می‌رود. نیز آورده‌اند که وقتی علی محمدشیرازی در زندان باکو بود، گروهی از پیروانش در بدشت شاهرود گرد آمدند تا تدبیری برای رهایی وی و مقابله با مخالفان بیندیشند، مخارج اقامت و پذیرایی آنان را گویا میرزا حسینعلی می‌پرداخت. برخی از سران بابیه در همین‌جا القابی یافتند و از جمله میرزاحسینعلی را بهاءالله خواندند. ([۲۴][۲۵][۲۶] که مدعی است سیدعلی محمد او را لقب بهاءالله داد.)

در پی بروز شورش بابیه در قلعۀ شیخ طبرسی (۱۲۶۵ق)، میرزا حسینعلی با چند تن از بابیان برای پیوستن به شورشیان راهی مازندران شد، ولی او را دستگیر، و مدتی زندانی کردند و حتی علما حکم به قتلش دادند؛ ولی سرانجام تنبیه و آزاد شد. [۲۷][۲۸][۲۹] پس از اعدام باب، همۀ بابیه میرزا یحیی، برادرکوچک‌تر میرزا حسینعلی و ملقب به صبح‌ازل را، بنا به برخی اشارات منسوب به سیدعلی محمد، به جانشینی او پذیرفتند و میرزا حسینعلی به عنوان پیشکار و نایب میرزا یحیی به کار برخاست. میرزا حسینعلی خود در کتاب ایقان به سروری و جانشینی میرزا یحیی تصریح کرده است. ([۳۰][۳۱][۳۲][۳۳] که معتقد است در این مورد ابداً نامی از میرزا یحیی و حسینعلی در میان نیست و شیخ علی ترشیزی ملقب به اعظم، جانشین علی محمد بوده است) در این زمان به سبب سرکوب شدید بابیه و فعالیت میرزا حسینعلی در تبلیغ، وی گویا به خواست میرزا یحیی به کربلا رفت (شعبان ۱۲۶۷) و تا قتل امیرکبیر در همان‌جا ماند و آنگاه به دعوت میرزا آقاخان نوری، صدراعظم جدید به تهران بازگشت. [۳۴][۳۵]

دستگیری و نجات

پس از سوءقصد نافرجام بابیان به جان ناصرالدین شاه، عده‌ای از بابیه، از جمله میرزا حسینعلی دستگیر و محبوس شدند. اگرچه میرزا حسینعلی مداخله در این کار را انکار کرده است. ([۳۶] نامه به ناصرالدین شاه) و منابع بهایی نیز همین را گفته‌اند [۳۷] عزیه نوری که از طرفداران میرزا یحیی و مخالف دعاوی بهاء بود، تصریح کرده است [۳۸] که این ترور با طرح و انگیزش حسینعلی صورت گرفت و با آن‌که بر اثر آن بسیاری از سران بابیه مقتول شدند، ولی حسینعلی با صرف اموال کلان و وساطت میرزا آقاخان نوری و کوشش‌ها کنسول و سفیر روسیه که پیشنهاد می‌کردند وی به روسیه برود، نجات یافت و با خانواده‌اش به بغداد رفت، در حالی که میرزا یحیی چند ماه پیش‌تر، مخفیانه و در جامۀ درویشان به آن‌جا کوچیده بود. ([۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶] note and introd، ص۳۲۳-۳۲۴) برای دعوی میرزا حسینعلی که می‌گفته در همین زندان بر اثر کشف و شهود، خود را مأمور دعوت به بهائیت یافت، [۴۷]) بعدها وی نامه‌ای به الکساندر دوم، امپراتور روسیه نوشت و از کوشش‌های سفیر دولت او قدردانی کرد. [۴۸]

وفات حسینعلی

اقامت میرزا حسینعلی در عکا ۲۴ سال به درازا کشید و سرانجام در ۲ ذیقعدۀ ۱۳۰۹ ق در ۵۷ سالگی در حیفا درگذشت.

اظهار بهائیت حسینعلی

میرزا حسینعلی در آغاز محرم۱۲۶۹ وارد بغداد شد و به اطاعت از یحیی صبح ازل، و به عنوان پیشکار او به ترویج و تبلیغ عقاید باب مشغول شد. در این دوره چند تن از بابیان دعوی کردند که همان «من یظهره الله» اند که باب از ظهور او خبر داده است. (در این‌باره و خاصه اسدالله خویی، ملقب به دیان، نک‌ [۴۹][۵۰]) اما عده‌ای از این مدعیان کشته شدند و برخی بازگشتند. ([۵۱] برای مداخلۀ میرزا حسینعلی در بعضی از این قتل‌ها. [۵۲][۵۳][۵۴]) سپس میرزا حسینعلی هم که به تعبیر برخی منابع ازلیه، «با هر طایفه و مشربی... معاشرت بسیاری کرده بود، لهذا یک نوع وسعت مشرب... به هم رسانیده»، ادعا کرد که در زندان بر اثر کشف و شهود، مامور به دعوت به بهائیت است خود به اظهار همان دعوی و مقابله با میرزا یحیی برخاست. ([۵۵] که از گزارش وی برمی‌آید که دعوی میرزا حسینعلی مقدم بر دعویهای دیگر بابیان و در دورۀ دوم اقامت او در بغداد بوده است.) ولی با مخالفت شدید بزرگان بابیه و میرزا یحیی که این ادعا را خلاف نظر و وصیت باب می‌دانستند.

(برای توقیعات سیدعلی محمد دربارۀ صبح ازل، نک‌، [۵۶][۵۷]) روبه‌رو شد. پس به ناچار بغداد را رها کرد و با نام مستعار و در جامۀ درویشان به سلیمانیه رفت و میان کردان سکنا گزید. وی دوسال آن‌جا ماند و با صوفیۀ مشهور مراوده یافت و در مجالس آنان حاضر شد. صاحب تنبیه‌النائمین نوشته است که میرزا حسینعلی در سلیمانیه هم به خیال ریاست بود، ولی او را به چیز نگرفتند. ناچار مدتی به تحصیل علوم غریبه پرداخت. [۵۸]براساس منابع بهائی، ظاهراً وی در کردستان به «درویش محمد» نام‌بردار بوده، و با صوفیان طریقت قادریه و خالدیه مراوده داشته است. [۵۹]

ندامت حسینعلی

میرزا آقاخان کرمانی آورده است که وی از آن‌جا نامۀ تضرع و ندامت به میرزا یحیی نوشت. [۶۰] و سرانجام به دعوت برادر به بغداد بازگشت و خود را مطیع او خواند و در کتاب ایقان که در همین ایام نوشت، به این معنی تصریح کرد. [۶۱][۶۲][۶۳][۶۴][۶۵] با این همه، مدتی بعد، گویا به تحریک و مساعدت میرزآقاجان کاشی، باز به دعوی برخاست. اگرچه به نظر می‌رسد که او این‌بار بسیار احتیاط می‌کرد و بیش‌تر در پی تهیۀ مقدمات کار بود. [۶۶] ولی به گفتۀ منابع بهائی در اواخر دورۀ اقامت در بغداد، درباغ نجیب پاشا ـ که بعداً بهائیان آن را به باغ رضوان نامیدند ـ خود را «من یظهره‌الله» خواند. [۶۷][۶۸][۶۹] از مطالب لوح شیخ پیداست که از ایام اقامت در عراق خود را نبی، یعنی «نیّر آفاق» می‌دانست که «از سوی عراق، اشراق کرده است». [۷۰]

تبعید بابیان

در این وقت به سبب تشدید جنگ و جدال میان شیعیان و بابیان، و توصیه‌های دولت ایران و علمای کربلا و نجف، دولت عثمانی که خود از بسط نزاع بیمناک بود، بابیان و رؤسای آنان را که اینک تابعیت عثمانی داشتند. [۷۱] در ذیقعدۀ ۱۲۷۹به استانبول، و چند ماه بعد، در رجب ۱۲۸۰ همه را به ادرنه تبعید کرد. [۷۲][۷۳][۷۴] این دوره هم ۵ سال به درازا کشید و میرزا حسینعلی در اینجا فرصت را مناسب یافت و خود را آشکارا و به تأکید «من یظهره الله» خواند و نامه‌ها یا الواح برای دعوت به اطراف بپراکند. از جمله نامه‌ای به ناصرالدین شاه فرستاد. (برای عین نامه، نک‌: [۷۵]) در این نامه خود را در واقعۀ سوءقصد به شاه بی‌گناه خواند و از مفسدان و اشرار برائت جست و تأکید کرد که به‌رغم آزارهای بسیار که در سال‌های تبعید دیده، برخلاف مصالح دولت و ملت کار نکرده است. [۷۶] نیز در این نامه، برخلاف آنچه برخی از نویسندگان آورده‌اند، [۷۷] از دعاوی خویش سخن گفته، و تلویحاً آورده است که از جانب خدا سخن می‌گوید و حاضر است در حضور شاه با علما مناظره کند. [۷۸][۷۹] وی همچنین از آن دسته از علمای بزرگ که متعرض او نشدند و به تعبیر او «از کأس انقطاع آشامیده‌اند»، مانند شیخ مرتضی انصاری، تجلیل کرد. وی نامه‌ای هم به پاپ، پیوس نهم، فرستاد و از او حمایت خواست. در اینجا بسیاری از بابیه به او پیوستند و کارش بالا گرفت. [۸۰][۸۱][۸۲] و این سومین بار بود که میرزا حسینعلی خود را «من یظهره الله» می‌خواند. یک‌بار در بغداد در ۱۲۶۹ق؛ بار دوم نیز در۱۲۷۵ق در بغداد که هر دو بار عقب‌نشینی کرد؛ و سوم بار در۱۲۸۰ق در ادرنه [۸۳] براون معتقد است که دعوی سوم در ۱۲۸۳ق رخ داد. [۸۴]

ادعای من‌یظهره‌الله

از همین زمان، یاران میرزا حسینعلی به کوشش‌هایی برای اثبات دعوی او، خاصه در برابر یاران صبح‌ازل، دست زدند؛ چنان‌که گفتند علی محمدشیرازی اصلاً مبشر ظهور او بود، ولی برای انصراف دشمنان از سوءقصد به این «من‌یظهره‌الله»، میرزا یحیی را پیش انداخت و چنان نموده شد که وی جانشین باب و میرزا حسینعلی کارپرداز و دستیار اوست. [۸۵][۸۶] نیز عبدالحسین آیتی، در سال‌هایی که کاتب میرزا حسینعلی و مبلّغ بهائیت بود، نوشت که علی محمد شیرازی در آخر عمر وسایل شخصی خود را توسط ملامحمدباقر برای بهاء ـ میرزا حسینعلی ـ فرستاد و او از سخنان علی محمد چنین دریافته که مقصود از «من یظهره الله» همان حسینعلی است. [۸۷] در این اوان، میرزا حسینعلی القاب بسیار بر خود می‌نهاد، اما از آن میان همان لقب بهاء یا بهاءالله رواج یافت [۸۸] این خود نکته‌ای است که بهاء در این دوره، دست‌کم در برابر عموم پیروان، دعویهای گران نمی‌کرد؛ چنان که مطابق صورت جلسه‌ای که از بازجویی برخی از بهائیان توسط کارگزاران دولت عثمانی در ادرنه باقی است، هیچ‌یک از متهمان از دعوت نبوت و ربوبیت او چیزی نشنیده بودند و حتی حاجی سیاح در محاکمۀ خود، او را یکی از اقطاب نعمت‌اللهی خوانده است. [۸۹]

نزاع میان بابیان و بهائیان

به هر حال میرزا یحیی صبح‌ازل در برابر ادعای برادرش، میرزا حسینعلی به مقاومت برخاست و میان طرفداران هر دو نزاع‌های سخت رخ داد و چند تن از دو طرف کشته شدند. این حوادث و برخی مسائل دیگر، کارگزاران دولت عثمانی را واداشت تا میرزا یحیی را به قبرس، و میرزا حسینعلی را به عکا تبعید کنند. آن‌گاه به هر یک از این دو عده‌ای از یاران طرف مخالف را همراه کرد تا اخبار فعالیت و دیدارهای آن‌ها را به دولت گزارش کنند. به بهائیان همراه میرزا یحیی تعرضی نشد، اما گفته‌اند که هر ۷ تن ازلیان (پیروان صبح‌ازل) همراه میرزا حسینعلی به دست بهائیان، ظاهراً بدون اطلاع و دستور میرزا حسینعلی، به قتل رسیدند. شیخ ابراهیم بهائی که این داستان را برای براون نقل کرده، و همۀ این ازلیان و قاتلان آن‌ها را دیده، و می‌شناخته، اضافه کرده است که پس از این واقعه، دولت عثمانی میرزا حسینعلی را با خانواده‌اش توقیف کرد، اما چون قاتلان، خود را معرفی کردند و گفتند رهبرشان از این کار بی‌اطلاع بوده است، او را آزاد کردند. [۹۰][۹۱][۹۲]

تبعید میرزایحیی و حسینعلی

براساس سندی از آرشیو دولتی عثمانی، در کشمکش‌های ادرنه، میرزا حسینعلی نامه‌ای به والی آن‌جا نوشت و در آن میرزا یحیی و پیروانش را متهم به توطئه برضد عثمانی کرد (۱۲۸۵ق). والی ادرنه نیز به توقیف و بازجویی گروهی از بهائیان و ازلیان دست زد و گزارش آن بازجویی و نامۀ میرزا حسینعلی را به استانبول فرستاد. گویا صدراعظم نیز سلطان را مطلع گردانید و به فرمان او، میرزا یحیی و حسینعلی را به قبرس و عکا فرستاند. [۹۳] گزارش شوقی افندی واژگونۀ همان واقعه است که می‌گوید: نامه‌هایی بی‌امضا منتشر شد، حاکی از آن‌که میرزا حسینعلی و طرفدارانش با حمایت سفرای دول بیگانه، قصد طغیان دارند؛ و به علاوه، دوستی برخی از دولتمردان عثمانی با میرزا حسینعلی، مانند سلیمان پاشا که خود از سلسلۀ قادریه بود، دولت عثمانی را بیمناک کرد و به تبعید او واداشت. [۹۴]

از سوی دیگر محسن‌خان‌مشیرالدوله، سفیر دولت ایران در استانبول، به نقل از سلطان عثمانی گزارش داده است که دولت عثمانی برای سران بهائی و ازلی در ادرنه مقرری تعیین کرد و به سبب اهمیت حسینعلی، مبلغ بیشتری به او اختصاص داد و همین از اسباب نزاع طرفین شد. مشیرالدوله در گزارش دیگری نوشته است که به پیشنهاد سفیر انگلستان و موافقت سلطان، یکی را به قبرس و دیگری را به عکا فرستادند. [۹۵]

برخی منابع به مداخلۀ مشیرالدوله و سفارت ایران در تبعید بهائیان و ازلیان هم اشاره کرده‌اند. [۹۶] از آن سوی به گزارش آیتی، [۹۷] وقتی دولت عثمانی تصمیم به تبعید حسینعلی به عکا گرفت، نایب کنسول فرانسه به ملاقاتش رفت و پیشنهاد کرد که وی تابعیت فرانسه را بپذیرد، ولی میرزا حسینعلی نپذیرفت و خود را موعود اسلام و مأمور اصلاح این دین خواند. به هر حال، میرزا حسینعلی را در ربیع‌الثانی ۱۲۸۵ به همراه چند نظامی به عکا روانه کردند. [۹۸][۹۹] وی از آغاز ورود به عکا (جمادی‌الاول ۱۲۸۵) ظاهراً در پادگان یا قلعه‌ای نظامی چند سال به حالت توقیف به سر برد. [۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲] آن‌گاه آزاد گردید و مدتی بعد اجازه یافت تا به بَهجی نزدیک حیفا رود. [۱۰۳] اقامت میرزا حسینعلی در عکا ۲۴ سال به درازا کشید و سرانجام در ۲ ذیقعدۀ ۱۳۰۹ق/۲۹ مۀ ۱۸۹۲م در ۵۷ سالگی در حیفا درگذشت. [۱۰۴][۱۰۵][۱۰۶]

عقاید بهائیه

دریافت بخش مهمی از عقاید بهائیه منوط به اطلاع دقیق از عقاید فرق اسلامی در باب امامت و مهدویت است. تاریخ این‌گونه دعوی‌ها، آثار و عقاید سیدعلی محمد شیرازی و برخی اصطلاحات و بیانات صوفیان و فیلسوفان، خاصه در باب «بساطت و وحدت و سریان وجود»، و مسألۀ «فیض» و تداوم آن است که خود از دلایل اثبات نبوت و امامت به شمار می‌رود. در حقیقت اگر دعوی‌های بهاء نسبت به نبوت و ربوبیت در میان نبود، دیگر عقاید و سخنان سیدعلی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی، پیش از ادعای نبوت و ربوبیت، با دیدگاه‌های تأویل‌گرایان و سخنان برخی طریقه‌های صوفیانه قابل تطبیق بود؛ چنان که برخی از بابیه و ازلیه هم‌ آیین خود را به تشیع منسوب می‌کنند و این معنی به خصوص از نوشتۀ عزیۀ نوری [۱۰۷] و نیز استنادهای بی‌شمار بهائیه و شخص میرزا حسینعلی به آیات قرآن و روایات و احوال پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و امامان شیعه (علیه‌السلام)، پیش و پس از دعوی‌های جدیدتر، پیداست. [۱۰۸][۱۰۹] اما دعوی‌های اخیر بهاء موجب شد که این آیین را نه فقط از تشیع، بلکه از دایرۀ اسلام نیز خارج کند. با این همه، برخی نویسندگان معاصر، لابد به سبب استنادهای بهائیه به آیات و روایات قرآنی و اسلامی و تأویل‌های عرفانی، بهائیت را مبتنی بر اسلام یا شاخه‌ای از بابیه شمرده‌اند. [۱۱۰][۱۱۱]

سیدعلی محمد شیرازی که مانند شیخیه، فیض الاهی در هدایت خلق را مستمر می‌دانست، قائل به استمرار دوره‌های «نبوت» بود و «خاتمیت» پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با خاتمیت دورۀ سابقه، و خود را مؤسس دورۀ جدید نبوت می‌خواند. وی معتقد بود که هر «ظهور» ی قیامت ظهور قبل است. مراد از معرفت به حق، معرفت به مظهر اوست. آنچه در مظاهر ظاهر می‌گردد، «مشیت» اوست که خالق هر چیزی و نقطۀ ظهور است و در هر دوری و کوری برحسب دور ظاهر می‌گردد.

پس ظهورات را نه ابتدایی است و نه انتهایی. وی آن‌گاه به ظهور کسی، اشرف و اعظم از خود که او را «من یظهره‌الله» خوانده، بشارت داده، و قیامت آیین خود، یعنی «بیان» را در ظهور او دانسته است. [۱۱۲][۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹] ه‌ د، بابیه) از این‌رو، بابیان در انتظار به سر می‌بردند. بیانات میرزا حسینعلی در ایقان که خود تکملۀ بیان باب است، برای اثبات همین معنی است که به خصوص‌ به‌طور گسترده با تأویلات و تعبیرات صوفیانه آمیخته شده، و بیانگر انس و هم‌نشینی او با جماعت صوفیه و تأثر از افکار آن‌هاست. [۱۲۰] افزون بر ایقان، این معنی از برخی آثار دیگر او هم‌ برمی‌آید و پیش‌تر نیز اشاره شد که برخی از معتقدانش او را از اقطاب صوفیه می‌دانستند. [۱۲۱][۱۲۲][۱۲۳][۱۲۴]

به هر حال، مضمون اصلی کتاب ایقان اثبات همان معانی از راه تأویل اصولی چون «نبوت»، «امامت»، «خاتمیت» و «قیامت»، و مسائلی چون «اسماء و صفات»، «تداوم فیض حق»، «لقاءالله»، «مراتب و سریان وجود» و مانند آن است. چنان‌که آورده است، جمیع اشیاء حاکی از اسماء و صفات الاهیه‌اند و هر کدام به قدر استعداد خود برمعرفت او دلالت دارند. به گونه‌ای که همۀ غیب و شهود را ظهورات اسماء و صفا احاطه کرده است. همۀ انبیا و اصفیا، موصوف به صفات و اسماء الاهی‌اند، خواه بعضی از این صفات و اسماء در آن «هیاکل نوریه» برحسب ظاهر، ظاهر شود و خواه نشود؛ نهایت، بعضی در بعضی مراتب «اشدظهوراً و اعظم نوراً» ظاهر می‌شوند. نه این است که اگر صفتی برحسب ظاهر از آن ارواح مجرده ظاهر نشود، نفی آن صفت از آن شود. پس برهمۀ این «وجودات منیره و طلعات بدیعه»، حکم جمیع صفات الله جاری است. چنان‌که روایات صحیح بسیاری دربارۀ تسلط و سلطنت «قائم» آمده، ولی آن نه سلطنتی است که هر نفسی ادراک نماید. مقصود از سلطنت، احاطه وقدرت آن حضرت است برهمۀ «ممکنات»، خواه از عالم ظاهر به استیلای ظاهری ظاهر شود، یا نشود... [۱۲۵]

میرزا حسینعلی آن‌گاه برای اثبات مدعای خود به رد این معنی که «ابواب رحمت الاهی مسدود گشته است و دیگر از مشارق قدس معنوی شمسی طالع نمی‌شود...» پرداخته، و آورده است که مقصود قرآن از لقاءالله در قیامت، تجلی خدا در قیامت نیست، بلکه معنای آن تجلی عام است، زیرا «همۀ اشیاء محل و مظهر تجلی سلطان حقیقی‌اند و آثار اشراق شمس مجلّی در مرایای موجودات، موجود و لایح است... چنان‌که همۀ ممکنات و مخلوقات حاکی‌اند از ظهور...». وی پس از بحثی عرفانی و اشراقی دربارۀ تجلی خاص و تجلی ثانی، یعنی فیض اقدس و فیض مقدس، تأکید کرده که مراد از قیامت، قیام نفس‌الله است به مظهر کلیۀ خود؛ و سپس نتیجه گرفته که ظهور پیامبران، هریک یک قیامت است و ظهور «نقطه» (باب) نیز یک قیامت. [۱۲۶][۱۲۷] پس از آن به توجیه و تأویل مفهوم «خاتمیت» پرداخته، و دربارۀ «اولیت و آخریت» سخن رانده است و پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را جامع جمیع انبیا دانسته، و به استناد حدیثی، او را «آدم اول و آدم آخر» خوانده و آورده است که به همین قیاس، خاتمیت انبیا به آن جمال‌الاهی نسبت داده می‌شود، «پس مقصود از اولیت و آخریت، اولیت و آخریت ملکی نیست، زیرا هنوز اسباب ملکی به آخر نرسیده... بلکه در این رتبه، اولیت، نفسِ آخریت، نفس اولیت باشد... پس مظهر اولیت و ظاهریت و باطنیت و بدئیت و ختمیت برای این ذوات مقدسه و ارواح مجرده نفس الاهیه است» ([۱۲۸] برای بیان دیگر همو دربارۀ خاتمیت و «غیبت»، نک‌: [۱۲۹])

  1. دانشنامه جهان اسلام، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، ج۱، ص۲۲۰۶.    
  2. ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، منشآت، ج۱، ص۱۹-۲۵، تهران، ۱۲۸۰ق.
  3. ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی، نامه‌های پراکنده، ج۱، ص۳۷۶، به کوشش جهانگیر قائم‌مقامی، تهران، ۱۳۵۷ش.
  4. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۴، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  5. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۶، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  6. عبدالحسین آیتی، کشف‌ الحیل، ج۱، ص۲۹-۳۰، تهران، ۱۳۱۳ش.
  7. اسدالله فاضل مازندرانی، رهبران و رهروان، ج۲، ص۴۰۳.
  8. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۱۱، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  9. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۸۶، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  10. عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۶۲، تهران، ۱۳۴۱ش.
  11. عبدالحسین آیتی، کشف‌ الحیل، ج۱، ص۲۹-۳۰، تهران، ۱۳۱۳ش.
  12. عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴-۵.
  13. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  14. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۶۲-۶۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  15. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۱۱۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  16. حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱، تهران، ۱۳۷۸ش.
  17. محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۱۶، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.
  18. عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴-۵.
  19. اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج ا، ترجمۀ فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.
  20. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۸۸-۹۳، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  21. ER، ج۲، ص۴۰.
  22. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۳، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  23. محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، ج۱، ص۳۴-۳۷.
  24. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۷، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  25. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۳۰بب‌، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  26. اسلمنت، ج ا، بهاءالله و عصر جدید، ج۱، ص۲۸، ترجمۀ فارسی، حیفا، ۱۹۳۲م.
  27. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۲۲، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  28. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۵، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  29. محمدعلی فیضی، حضرت بهاءالله، ج۱، ص۴۷-۵۱.
  30. میرزا جانی کاشانی، نقطۀ الکاف، ج۱، ص۲۴۴، به کوشش ادوارد براون، لیدن، ۱۹۱۰م.
  31. براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).
  32. محمد محیط طباطبایی، عظیم پس از باب و پیش از ازل، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۳، همان، تهران، ۱۳۵۷ش، س۶، شم‌ ۳و۴.
  33. محمد محیط طباطبایی، عظیم پس از باب و پیش از ازل، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۳، همان، تهران، ۱۳۵۷ش، س۶، شم‌ ۳و۴.
  34. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۲۱۳-۲۲۲، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  35. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۵، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  36. عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۵، تهران، ۱۳۴۱ش.
  37. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۷، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  38. عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۵-۸.
  39. میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۱، هشت بهشت.
  40. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۴۷۴، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  41. نبیل زرندی، مطالع‌الانوار، ج۱، ص۵۲۲، ترجمۀ عبدالجلیل سعد، قاهره، ۱۹۴۰م.
  42. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۳۳۹، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  43. احمد کسروی، بهائیگری، ج۱، ص۵۵-۵۶، تهران، چاپ.
  44. حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۱۴۱، تهران، ۱۳۷۸ش.
  45. شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۴۳-۴۴، ترجمۀ نصرالله مودت.
  46. براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).
  47. حسینعلی نوری بهاء، لوح شیخ، ج۱، ص۱۵-۱۶، لانگنهاین.
  48. شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۴۸-۴۹، ترجمۀ نصرالله مودت.
  49. یحیی صبح‌ازل، مستیقظ، ج۱، ص۳.
  50. یحیی صبح‌ازل، مستیقظ، ج۱، ص۲۸.
  51. میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳، هشت بهشت.
  52. عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۴۲-۴۴.
  53. براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف، «م»، (نک‌: هم‌، کاشانی).
  54. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۸۲، تهران، ۱۹۷۸م.
  55. میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳، هشت بهشت.
  56. سیدعلی محمد شیرازی باب، قسمتی از الواح خط نقطۀ اولی، ج۱، ص۱، گردآوری حسن کاتب.
  57. سیدعلی محمد شیرازی باب، قسمتی از الواح خط نقطۀ اولی، ج۱، ص۳-۸، گردآوری حسن کاتب.
  58. عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۱۱-۱۴.
  59. شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۱، ص۱۱۷، ترجمۀ نصرالله مودت.
  60. میرزا آقاخان کرمانی، عبدالحسین و احمد روحی، ج۱، ص۳۰۲، هشت بهشت.
  61. براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف، «لط، م»، (نک‌: هم‌، کاشانی).
  62. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۳۴۲-۳۴۴، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  63. محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۰، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.
  64. ER، ج۲، ص۴۰.
  65. عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۷۰، تهران، ۱۳۴۱ش.
  66. عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۱۴.
  67. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۸، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  68. بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۶، تهران، ۱۳۵۲ش.
  69. ER، ج۲، ص۴۰.
  70. حسینعلی نوری بهاء، لوح شیخ، ج۱، ص۱۷، لانگنهاین.
  71. محمد محیط طباطبایی، تاریخ قدیم و جدید، ص۳۴۵، گوهر، تهران، ۱۳۵۴ش، س ۳، شم‌ ۵.
  72. براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).
  73. بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، تهران، ۱۳۵۲ش.
  74. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، ج۱، ص۸۳، تهران، ۱۹۷۸م.
  75. عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۴-۱۱۵، تهران، ۱۳۴۱ش.
  76. عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۸، تهران، ۱۳۴۱ش.
  77. دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۷ش.
  78. عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۱۷-۱۲۵، تهران، ۱۳۴۱ش.
  79. عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۳۶، تهران، ۱۳۴۱ش.
  80. عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۳، تهران، ۱۳۴۱ش.
  81. براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).
  82. ER، ج۲، ص۴۰.
  83. محمد محیط طباطبایی، رسالۀ خالویه یا ایقان، ج۱، ص۸۳۰-۸۳۱، همان، تهران، ۱۳۵۶ش و ۱۳۵۷ش، س۵، شم‌ ۱۱و۱۲، س۶، شم‌ ۱.
  84. براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص «مج»، کاشانی).
  85. عباس عبدالبهاء، مقالۀ شخصی سیاح، ج۱، ص۶۸، تهران، ۱۳۴۱ش.
  86. محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۱۸، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.
  87. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۸۵، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  88. محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۵، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.
  89. محمدعلی موحد، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۹، همان، تهران، ۱۳۴۲ش، س۶، شم‌ ۱و۲.
  90. براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۵۱۲-۵۱۴، کاشانی).
  91. براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، کاشانی).
  92. حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۲۲۷، تهران، ۱۳۷۸ش.
  93. محمدعلی موحد، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۶، همان، تهران، ۱۳۴۲ش، س۶، شم‌ ۱و۲.
  94. شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۲۶۹-۲۷۳، ترجمۀ نصرالله مودت.
  95. اسدالله ممقانی، اختلاف بهاء و صبح ازل، ج۱، ص۳۸۳، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۴۲ش س۶، شم‌ ۴و۵.
  96. محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.
  97. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  98. شوقی ربانی، قرن بدیع، ج۲، ص۲۷۷، ترجمۀ نصرالله مودت.
  99. بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۷، تهران، ۱۳۵۲ش.
  100. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۸، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  101. بدیع‌الله فرید، کتاب اقدس، ج۱، ص۷، تهران، ۱۳۵۲ش.
  102. ER، ج۲، ص۴۰.
  103. ER، ج۲، ص۴۰.
  104. ابوالفضل گلپایگانی، الفرائد، ج۱، ص۱۶، قاهره، ۱۳۱۵ق.
  105. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۹، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  106. براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف (نک‌: هم‌، ج۱، ص۶۰-۶۱، کاشانی).
  107. عزیه نوری، تنبیه‌النائمین، ج۱، ص۱۲، جم‌.
  108. حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۳، ۱۳۱۰ق.
  109. حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷، ۱۳۱۰ق.
  110. شریف یحیی امین، معجم‌الفرق‌الاسلامیة، ج۱، ص۶۱، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
  111. The Encyclopaedia of the Qur’ān، ed، ج۱، ص۱۹۷، J D McAulife، Leiden/Boston، ۲۰۰۱.
  112. سیدعلی محمد شیرازی باب، بیان عربی، ج۱، ص۳-۱۱.
  113. سیدعلی محمد شیرازی باب، بیان فارسی، ج۱، ص۳۰.
  114. سیدعلی محمد شیرازی باب، بیان فارسی، ج۱، ص۵۰.
  115. سیدعلی محمد شیرازی باب، بیان فارسی، ج۱، ص۸۱-۸۲.
  116. سیدعلی محمد شیرازی باب، دلائل سبعه، ج۱، ص۲-۳.
  117. براون ادوارد، مقدمه بر نقطة الکاف، «ل ـ لا»، (نک‌: هم‌، کاشانی).
  118. ابوالفضل گلپایگانی، الفرائد، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۵، قاهره، ۱۳۱۵ق.
  119. احمد شاهرودی، مرآت‌العارفین فی دفع شبهات المبطلین، ج۱، ص۱۲۱، تهران، ۱۳۴۱ش.
  120. الهی ظهیر، احسان، البهائیة، نقد و تحلیل، ج۱، ص۱۱۰، لاهور ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
  121. حسینی طباطبایی، مصطفی، رهبران وادی ضلالت، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۵، تهران، ۱۳۷۸ش.
  122. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی مآثر البهائیة، ج۱، ص۲۵۸، قاهره، ۱۳۴۲ق/۱۹۲۳م.
  123. محمد مهدی زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب، ج۱، ص۲۲۷، ترجمۀ حسن فرید گلپایگانی، تبریز، ۱۳۳۵ش.
  124. محمدعلی موحد، اسنادی از آرشیو دولتی استانبول، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۶، همان، تهران، ۱۳۴۲ش، س۶، شم‌ ۱و۲.
  125. حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۷۹-۸۴، ۱۳۱۰ق.
  126. حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۷، ۱۳۱۰ق.
  127. حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۱۳۰، ۱۳۱۰ق.
  128. حسینعلی نوری بهاء، ایقان، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۳، ۱۳۱۰ق.
  129. عبدالحمید اشراق خاوری، گنج شایگان، ج۲، ص۸۰۳-۸۲۳، تهران، ۱۳۴۴ش.