بررسی اندیشه جریانهای تکفیری در موضوع :‌ توحید و شرک: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:


مبنا و اساس تفکرات جریان‌های تکفیری که آنان را در برابر اکثریت مسلمانان قرار داده است به مساله بسیار مهم و محوری دین یعنی [[توحید|توحید]] و [[شرک]] بر می‌گردد. از اینرو شایسته است قبل از بیان عقائد آنان در بخش‌های مختلف به تبیین دیدگاه آنان در این مساله اساسی که زیربنای همه عقائد اسلامی است پرداخته شود.


مبنا و اساس تفكرات جريانهاي تكفيري كه انان را در برابر اكثريت مسلمانان قرار داده است به مساله بسيار مهم و محوري دين يعني  توحيد و شرك بر مي گردد. از اينرو شايسته است قبل از بيان عقائد انان در بخشهاي مختلف به تبيين ديدگاه انان در اين مساله اساسي كه زيربناي همه عقائد اسلامي است پرداخته شود .
<div class="wikiInfo"></div>


== توحید و شرک ==


<div class="wikiInfo">
در یک تحلیل جامع باید گفت:‌ مبنا و اساس تفکرات جریان‌های تکفیری که آنان را در برابر اکثریت مسلمانان قرار داده است به مساله بسیار مهم و محوری دین یعنی توحید و شرک بر می‌گردد. از اینرو شایسته است قبل از بیان عقائد آنان در بخش‌های مختلف به تبیین دیدگاه آنان در این مساله اساسی که زیربنای همه عقائد اسلامی است پرداخته شود.
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" |بررسي انديشه جريانهاي تكفيري در موضوع : توحيد و شرك
|-
|زبان مقاله
| data-type="authorfatherName" |فارسی
|-


|-
== توحید و شرک از منظر شخصیت‌ها و جریان‌های تکفیری ==
|نویسنده
| data-type="authorBirthPlace" |سید مصطفی حسینی رودباری
|-


|}
در یک نگاه کلی باید گفت بررسی گفتار و آثار جریان‌ها و شخصیت‌های تکفیری بخوبی گویای این است که بین آنان و سایر مسلمانان در مباحث نظری و فکری توحید و شرک تفاوت چندانی نیست. همه مسلمانان معتقدند که توحید محوری‌ترین مساله دینی بوده و لازم است این اصل اساسی در همه ابعاد مختلف زندگی مسلمانان حاکم باشد. همه معتقدند که خداوند متعال در ذات و صفات بی همتا بوده و مسبب الاسباب حقیقی همه حرکات و افعال در نظام هستی اوست. همه معتقدند تنها ذات اقدس الهی است که شایستگی عبودیت داشته و شایسته نیست بندگان جز او معبود و مقصودی را طلب کنند.
</div>


== توحيد و شرك == 
سوالی که در اینجا مطرح می‌گردد این است اگر همگان در مساله توحید و شرک اتفاق نظر دارند پس چگونه جریان‌های تکفیری حکم به کفر و شرک بسیاری از مسلمانان می‌کنند.
در پاسخ باید گفت اختلاف بین تکفیری‌ها و سایر مسلمانان در مصادیق توحید در عبادت است بعبارت دیگر نزاع بین جریان‌های تکفیری و مسلمانان دیگر صغروی است نه کبروی. از اینرو لازم است بعد از تبیین کلیات مساله توحید و شرک از منظر فریقین، به مصادیق این‌دو وبه نقد و بررسی دیدگاه تکفیری‌ها در آنها پرداخته شود.


در يك تحليل جامع بايد گفت :‌ مبنا و اساس تفكرات جريانهاي تكفيري كه انان را در برابر اكثريت مسلمانان قرار داده است به مساله بسيار مهم و محوري دين يعني  توحيد و شرك بر مي گردد. از اينرو شايسته است قبل از بيان عقائد انان در بخشهاي مختلف به تبيين ديدگاه انان در اين مساله اساسي كه زيربناي همه عقائد اسلامي است پرداخته شود .
== توحید و شرک از دیدگاه ابن تیمیه:‌==


اساس گفتار ابن تیمیه در زمینه توحید و شرک به شرح ذیل می‌باشد:‌


الف - اسلام بر دو اصل استوار می‌باشد:


== توحيد و شرك از منظر شخصيتها و جريانهاي تكفيري ==
‌1- عبادت خالصانه برای خداوند و نفی شرک در عبادت


2- توقیفی بودن شیوه عبادات - سبک عبادت باید بگونه باشد که در لسان شرع وارد شده باشد


در يك نگاه كلي بايد گفت بررسي گفتار و اثار جريانها و شخصيتهاي تكفيري بخوبي گوياي اين است كه بين انان و ساير مسلمانان در مباحث نظري و فكري توحيد و شرك تفاوت چنداني نيست . همه مسلمانان معتقدند كه توحيد محوري ترين مساله  ديني بوده و لازم است اين اصل اساسي در همه ابعاد مختلف زندگي مسلمانان حاكم باشد . همه معتقدند كه خداوند متعال در ذات و صفات بي همتا بوده و مسبب الاسباب حقيقي همه حركات و افعال در نظام هستي اوست . همه معتقدند تنها ذات اقدس الهي است كه شايستگي عبوديت داشته و شايسته نيست بندگان جز او معبود و مقصودي را طلب كنند .
ب - معنای االاله – لا اله الا الله –:‌ اله عبارتست از خداوندی که قلبها بهنگام عبادت و استعانت و همه امورات متوجه اوست و او مقصود واقعی است در همه امورات.


 
ج – خواستن فقط از خداوند در ادعیه
سوالي كه در اينجا مطرح مي گردد اين است اگر همگان در مساله توحيد و شرك اتفاق نظر دارند پس چگونه جريانهاي تكفيري حكم به كفر و شرك بسياري از مسلمانان مي كنند .
از آنجا که معبود و مقصود فقط خداست بنابراین خواسته‌ها و مسئلتها و غیر خداوند نمی‌تواند مخاطب در دعاها قرار گیرد چون دعا از عبادات است و عبادات توقیقی است.
در پاسخ بايد گفت اختلاف بين تكفيري ها و ساير مسلمانان در مصاديق توحيد در عبادت است بعبارت ديگر نزاع  بين جريانهاي تكفيري و مسلمانان ديگر صغروي است نه كبروي . از اينرو لازم است بعد از تبيين كليات مساله توحيد و شرك از منظر فريقين،  به مصاديق ايندو وبه نقد و بررسي ديدگاه تكفيري ها در انها پرداخته شود .
 
 
== توحيد و شرك از ديدگاه ابن تيميه :‌ ==
 
اساس گفتار ابن تيميه در زمينه توحيد و شرك به شرح ذيل مي باشد :‌
 
الف - اسلام بر دو اصل استوار مي باشد :
 
‌1- عبادت خالصانه براي خداوند و نفي شرك در عبادت
 
2- توقيفي بودن شيوه عبادات - سبك عبادت بايد بگونه باشد كه در لسان شرع وارد شده باشد
 
 
ب - معناي االاله – لا اله الا الله – :‌ اله عبارتست از خداوندي كه قلبها بهنگام عبادت و استعانت و همه امورات متوجه اوست و او مقصود واقعي است در همه امورات .
 
 
ج – خواستن فقط از خداوند در ادعيه
از انجا كه معبود و مقصود فقط خداست بنابراين خواسته ها و مسئلتها و غير خداوند نمي تواند مخاطب در دعاها قرار گيرد چون دعا از عبادات است و عبادات توقيقي است .
د- قدرت اجابت فقط از ان خداست  
د- قدرت اجابت فقط از ان خداست  
اجابت دعا فقط از ناحيه خداوند ممكن است چون غير او فاقد چنين قدرتي است اوست كه اگاه به ضمائر بوده و قادر بر انجام انها است .  
اجابت دعا فقط از ناحیه خداوند ممکن است چون غیر او فاقد چنین قدرتی است اوست که آگاه به ضمائر بوده و قادر بر انجام آنها است.  
ذ – مسبب الاسباب فقط الله است  
ذ – مسبب الاسباب فقط الله است  
فقط الله است كه خالق همه اسباب و موجودات بوده و همه مخلوقات در اسمانها و زمين اورا مي خوانند .  
فقط الله است که خالق همه اسباب و موجودات بوده و همه مخلوقات در آسمان‌ها و زمین اورا می‌خوانند. <ref>مجموعه الفتاوی ج 1ص 80-81</ref>
ر – انبيا فقط واسطه اخذ و اعلام احكام الهي به بندگان هستند  
ر – انبیا فقط واسطه اخذ و اعلام احکام الهی به بندگان هستند<ref>همان ص 307</ref>


ز- دلیل بر لزوم توحید و اخلاص و نفی شرک در دعاها
‌ایشان در لزوم منع قرار دادن نام غیر خدا – اعم ازانبیا و اولیای الهی و دیگران - در کنار خداوند می‌گوید عبادت خالصانه الهی حق خداوند بر بندگان است که هیچکس در ان سهیم نیست و بزرگ‌ترین گناه شرکت دادن دیگران در این حق الهی است. ایشان در اثبات این نکته به آیات و احادیث متعددی استناد می‌کند که برخی از این آیات عبارتند از:‌
{ إنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ } { وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إلَهَیْنِ اثْنَیْنِ إنَّمَا هُوَ إلَهٌ وَاحِدٌ فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ } { فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ } { وَإِلَی رَبِّکَ فَارْغَبْ } وَقَالَ تَعَالَی فِی فَاتِحَةِ الْکِتَابِ الَّتِی هِیَ أُمُّ الْقُرْآنِ { إیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ } وَقَالَ تَعَالَی: { وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ } وَقَالَ تَعَالَی: { الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَداً إلَّا اللَّهَ }.<ref>همان ص 304</ref>


ز- دليل بر لزوم توحيد و اخلاص و نفي شرك در دعاها
=== گفتار ابوزهره در تبیین کلام ابن تیمیه:‌===
‌ايشان در لزوم منع قرار دادن نام غير خدا – اعم ازانبيا و اولياي الهي و ديگران - در كنار خداوند مي گويد عبادت خالصانه الهي حق خداوند بر بندگان است كه هيچكس در ان سهيم نيست و بزرگترين گناه شركت دادن ديگران در اين حق الهي است . ايشان در اثبات اين نكته به آيات و احاديث متعددي استناد مي كند كه برخي از اين ايات عبارتند از :‌
{ إنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ } وَقَالَ تَعَالَى : { فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ } { وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إلَهَيْنِ اثْنَيْنِ إنَّمَا هُوَ إلَهٌ وَاحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ } { فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ } وَقَالَ تَعَالَى : { فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ } { وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ } وَقَالَ تَعَالَى فِي فَاتِحَةِ الْكِتَابِ الَّتِي هِيَ أُمُّ الْقُرْآنِ { إيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ } وَقَالَ تَعَالَى : { وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ } وَقَالَ تَعَالَى : { فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ } وَقَالَ تَعَالَى : { الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَداً إلَّا اللَّهَ } .


ایشان می‌گوید:‌
از منظر ابن تیمیه وحدانیت در عبادت بمعنای عبادت خالصانه برای خداوند بگونه‌ای که شرع تعیین نموده است می‌باشد. بنابر‌این اگر انسان بین خالق و مخلوق حتی بمقدار جزئی در عبادت شریک قائل شود وارد در حریم شرک شده است هرچند قائل به وحدانیت خداوند در خلقت و ذات و صفات باشد و از آنجا که دعا از جمله عبادات است بنابر‌این باید بر اساس دستور شرع انجام گیرد و شریعت اجازه نمی‌دهد بهمراه نام خداوند نام دیگری در دعا برده شود.<ref>محمدابوزهره، ابن تیمیه ص 268-269: و الوحدانیه فی العباده تقتضی امرین:‌
احدهما ان لا یعبدالا الله وحده ....و من سوی بین المخلوق و الخالق فی شیی من العباده فقد جعل مع الله الهه اخری و ان کان یعتقد بوحدانیه الخالق فی الخلق و الذات و الصفات...الامرالثانی مما یقتضیه التوحید فی الالوهیه و العباده ان نعبدالله سبحانه بما شرعه علی السنه رسله و لانعبده الا بواجب او مستحب او مباح قصد به الطاعه و شکر الله تعالی و یقول ابن تیمیه: ‌والدعاء من جمله العبادات فمن دعا المخلوقین من الموتی و الغائبین و استغاث بهم کان مبتدعا فی الدین مشرکا برب العالمین متبعا غیر سبیل المومنین و من سال الله بالمخلوقین او اقسم علیه بالمخلوقین کان مبتدعا بدعه ما انزل الله بها من سلطان – انتهی</ref>
 
=== توحید و شرک از دیدگاه محمدبن عبدالوهاب:‌===


=== گفتار ابوزهره در تبيين كلام ابن تيميه :‌ ===
اساس تفکرات ایشان در زمینه توحید و شرک عبارتست از:‌


1- معنای توحید:‌


ايشان مي گويد :‌
توحید اعتقاد، گفتار یا عملی است که شارع بدان امر نموده و ادمی انرا جهت رضا و امتثال فرمان او انجام دهد و شرک ان است که ان دستور برای غیر خداوند انجام گیرد. <ref>کتاب التوحید ص 44:‌ ... فکل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحید و ایمان و اخلاص و صرفه لغیره شرک و کفر</ref>
از منظر ابن تيميه وحدانيت در عبادت بمعناي عبادت خالصانه براي خداوند بگونه اي كه شرع تعيين نموده است مي باشد.بنابر اين اگر انسان بين خالق و مخلوق حتي بمقدار جزئي در عبادت شريك  قائل شود وارد در حريم شرك شده است هرچند قائل به وحدانيت خداوند در خلقت و ذات و صفات باشد  و از انجا كه دعا از جمله عبادات است بنابر اين بايد بر اساس دستور شرع انجام گيرد و شريعت اجازه نمي دهد بهمراه نام خداوند نام ديگري در دعا برده شود.
 
=== توحيد و شرك از ديدگاه محمدبن عبدالوهاب :‌ ===


اساس تفكرات ايشان در زمينه توحيد و شرك عبارتست از :‌
در کتاب کشف الشبهات از کتب محمدبن عبدالوهاب در تبیین معنای توحید امده است:‌ معنای حقیقی توحید و کلمه لا اله الا الله این است که هیچکس را بهمراه خداوند نخوانی و معنای اله یعنی انچیزی که قصد می‌شود و در زمان ما معادل الاله همان سید است مراد ا ز اله خالق و رازق و مدبر امور نیست و این را کفار عصر پیامبر می‌دانستند اما کفار و مشرکین زمان ما نمی‌دانند <ref>کشف الشبهات فی التوحید ص 4</ref>


1- معناي توحيد :‌
2- اصل جامع در عبادات
 
توحيد اعتقاد ، گفتار يا عملي است كه شارع بدان امر نموده و ادمي انرا جهت رضا و امتثال فرمان او انجام دهد و شرك ان است كه ان دستور براي غير خداوند انجام گيرد.  در كتاب كشف الشبهات از كتب محمدبن عبدالوهاب در تبيين معناي توحيد امده است :‌ معناي حقيقي توحيد و كلمه لا اله الا الله اين است كه هيچكس را بهمراه خداوند نخواني و معناي اله يعني انچيزي كه قصد مي شود و در زمان ما معادل الاله همان سيد است مراد ا ز اله خالق و رازق و مدبر امور نيست و اين را كفار عصر پيامبر مي دانستند اما كفار و مشركين زمان ما نمي دانند
اصل جامع درعبادت خالصانه الهی عبارتست از:‌ اطاعت از اوامر و نواهی الهی <ref>الشیخ محمدبن عبدالوهاب ص 65-70</ref>
 
2- اصل جامع در عبادات  
اصل جامع درعبادت خالصانه الهي عبارتست از :‌ اطاعت از اوامر و نواهي الهي 


3- حكم به كفر شخصي كه مشركين را كافر ندانسته يا در كفر انان شك نمايد .  
3- حکم به کفر شخصی که مشرکین را کافر ندانسته یا در کفر آنان شک نماید.<ref>همان ص 68-70</ref>


4-اساس دعوت انبياء‌ بر عبادت الهي و اجتناب از طاغوت و شرك  بوده است .  
4-اساس دعوت انبیاء‌ بر عبادت الهی و اجتناب از طاغوت و شرک بوده است.<ref>همان ص 105-106</ref>
   
   
5- توحيد ربوبي و عبودي
5- توحید ربوبی و عبودی


ايشان معتقد است :‌توحيد دو نوع است توحيد ربوبي و توحيد الوهي و ملاك در موحد بودن توحيد عبودي است و توحيد در عبوديت ان است كه در خواسته هاي بندگان فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گيرد.
ایشان معتقد است:‌توحید دو نوع است توحید ربوبی و توحید الوهی و ملاک در موحد بودن توحید عبودی است و توحید در عبودیت ان است که در خواسته‌های بندگان فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گیرد.<ref>همان</ref>


در كتاب كشف الشبهات في التوحيد امده است :‌ عظيم ترين اموزه هاي ديني توحيد در عبادت و اجتناب از شرك است بدليل ايه شريفه قران :‌‌و ان المساجد لله فلاتدعوامع الله احدا  
در کتاب کشف الشبهات فی التوحید امده است:‌ عظیم‌ترین آموزه‌های دینی توحید در عبادت و اجتناب از شرک است بدلیل آیه شریفه قرآن:‌‌و ان المساجد لله فلاتدعوامع الله احدا <ref>کشف الشبهات ص 42: ‌ان اعظم ما جاء‌به هذاالرسول ان لا یشرک مع الله فی عبادته احد و الدلیل قوله تعالی:‌و ان المساجد لله فلاتدعوامع الله احدا</ref>
   
   
6- مرز بين شرك و توحيد :‌
6- مرز بین شرک و توحید:‌
از منظر محمدبن عبدالوهاب شرك دو نوع است شرك اكبر و شرك اصغر . مراد از شرك اكبر ان است كه انسان عمل عبادي را براي غير خداوند انجام دهد و شرك اصغر يعني هر عمل غير عبادي كه سبب رفتن به سوي شرك اكبر باشد.
از منظر محمدبن عبدالوهاب شرک دو نوع است شرک اکبر و شرک اصغر. مراد از شرک اکبر ان است که انسان عمل عبادی را برای غیر خداوند انجام دهد و شرک اصغر یعنی هر عمل غیر عبادی که سبب رفتن به سوی شرک اکبر باشد. <ref>کتاب التوحید ص 44-45:‌ فان حد الشرک الاکبر و تفسیره الذی یجمع انواعه و افراده ان یصرف العبدنوعا او فردا من افراد العباده لغیر الله فکل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحید و ایمان و اخلاص و صرفه لغیره شرک و کفر فعلیک بهذاالضابط للشرک الاکبر الذی لا یشذ عنه شیئی کما ان حدالشرک الاصغر هو کل وسیله و ذریعه یتطرق منها الی الشرک الاکبر من الارادات و الاقوال و الافعال التی لم تبلغ رتبه العباده</ref>


 
=== دیدگاه شهید مطهری در تبیین توحید وشرک:‌===  
=== ديدگاه شهيد مطهري در تبيين توحيد وشرك :‌ ===  
   
   
اصول ديدگاه شهيد مطهري در زمينه توحيد و شرك عبارتست از :‌
اصول دیدگاه شهید مطهری در زمینه توحید و شرک عبارتست از:‌


1 - مراتب و درجات توحيد :‌ايشان مي فرمايد از قران كريم بدست مي ايد كه توحيد و شرك هر يك داراي مراتبي است :‌
1 - مراتب و درجات توحید:‌ایشان می‌فرماید از قرآن کریم بدست می‌آید که توحید و شرک هر یک دارای مراتبی است:‌
توحيد، درجات و مراتب دارد، همچنان كه شرك نيز كه مقابل توحيد است مراتب و درجات دارد. تا انسان همه مراحل توحيد را طى نكند، موحّد واقعى نيست. انگاه در تبيين مراتب توحيد پرداخته و مي فرمايد :‌
توحید، درجات و مراتب دارد، همچنان که شرک نیز که مقابل توحید است مراتب و درجات دارد. تا انسان همه مراحل توحید را طی نکند، موحّد واقعی نیست. آنگاه در تبیین مراتب توحید پرداخته و می‌فرماید:‌


1- توحيد ذاتى‏
1- توحید ذاتی‏
توحيد ذاتى يعنى شناختن ذات حق به وحدت و يگانگى. توحيد ذاتى يعنى اين حقيقت «دوئى» بردار و تعدّدپذير نيست، مثل و مانند ندارد لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ ، در مرتبه وجود او موجودى نيست‏ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ.... جهان نه از اصلهاى متعدّد پديد آمده و نه به اصلهاى متعدّد بازمى‏گردد، از يك اصل و از يك حقيقت پديد آمده‏ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ و به همان اصل و همان حقيقت بازمى‏گردد أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ و به تعبير ديگر، جهان هستى، يك قطبى و يك كانونى و تك محورى است.
توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی. توحید ذاتی یعنی این حقیقت «دوئی» بردار و تعدّدپذیر نیست، مثل و مانند ندارد لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ، در مرتبه وجود او موجودی نیست‏ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.... جهان نه از اصلهای متعدّد پدید آمده و نه به اصلهای متعدّد بازمی‏گردد، از یک اصل و از یک حقیقت پدید آمده‏ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ و به همان اصل و همان حقیقت بازمی‏گردد أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ و به تعبیر دیگر، جهان هستی، یک قطبی و یک کانونی و تک محوری است.


2- توحيد صفاتى‏
2- توحید صفاتی‏
ايشان در معناي توحيد صفاتي مي فرمايد :‌
ایشان در معنای توحید صفاتی می‌فرماید:‌
توحيد صفاتى يعنى درك و شناسايى ذات حق به يگانگى عينى با صفات و يگانگى صفات با يكديگر. توحيد ذاتى به معنى نفى ثانى داشتن و نفى مثل و مانند داشتن است و توحيد صفاتى به معنى نفى هر گونه كثرت و تركيب از خود ذات است... براى وجود لايتناهى همچنان كه دومى قابل تصوّر نيست، كثرت و تركيب و اختلاف ذات و صفات نيز متصوّر نيست.
توحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر. توحید ذاتی به معنی نفی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتی به معنی نفی هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات است... برای وجود لایتناهی همچنان که دومی قابل تصوّر نیست، کثرت و ترکیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصوّر نیست.


3- توحيد افعالى‏
3- توحید افعالی‏
توحيد افعالى يعنى درك و شناختن اينكه جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و كار او و ناشى از اراده اوست. موجودات عالم همچنان كه در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبير قرآن «قيّوم» همه عالم است، در مقام تأثير و علّيت نيز استقلال ندارند، و در نتيجه خداوند همچنان كه در ذات شريك ندارد در فاعليّت نيز شريك ندارد. هر فاعل و سببى، حقيقت خود و وجود خود و تأثير و فاعليّت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حولها و قوّه‏ها «به او» است (ما شاء اللّه و لا قوّة الّا به، لا حول و لا قوّة الّا باللّه).
توحید افعالی یعنی درک و شناختن اینکه جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و کار او و ناشی از اراده اوست. موجودات عالم همچنان که در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن «قیّوم» همه عالم است، در مقام تأثیر و علّیت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنان که در ذات شریک ندارد در فاعلیّت نیز شریک ندارد. هر فاعل و سببی، حقیقت خود و وجود خود و تأثیر و فاعلیّت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حولها و قوّه‏ها «به او» است (ما شاء اللّه و لا قوّة الّا به، لا حول و لا قوّة الّا باللّه).


4 توحيد در عبادت
4 توحید در عبادت
‏ايشان در معناي توحيد در عبادت مي نويسد :‌  
‏ایشان در معنای توحید در عبادت می‌نویسد:‌  
ايشان در ذيل تفسير ايه اياك نعبد كه بيانگر توحيد عبادي است مي نويسد :‌ و اما توحيد در عبد بودن و در عبادت به معنى اين است كه در مقابل هيچ موجود ديگر و هيچ فرمان ديگرى اين حالت را نداشته باشد، بلكه نسبت به غير خدا حالت عصيان و تمرد داشته باشد.
ایشان در ذیل تفسیر آیه ایاک نعبدکه بیانگر توحید عبادی است می‌نویسد:‌ و اما توحید در عبدبودن و در عبادت به معنی این است که در مقابل هیچ موجود دیگر و هیچ فرمان دیگری این حالت را نداشته باشد، بلکه نسبت به غیر خدا حالت عصیان و تمرد داشته باشد.
پس همواره انسان بايد دو حالت متضاد داشته باشد: تسليم محض خدا، و عصيان محض غير خدا. اين است معنى‏ ايّاكَ نَعْبُدُ خدايا تنها تو را مى‏پرستيم و غير تو را نمى‏پرستيم.  
پس همواره انسان باید دو حالت متضاد داشته باشد: تسلیم محض خدا، و عصیان محض غیر خدا. این است معنی‏ ایّاکَ نَعْبُدُ خدایا تنها تو را می‏پرستیم و غیر تو را نمی‏پرستیم. <ref>مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهری، ج‏26، ص:101- 102</ref>


ایشان در بیان فرق بین مراتب سه گانه با مرتبه اخیر – توحید در عبادت – می‌فرماید:‌
مراتب سه‏گانه توحید ذاتی صفاتی و افعالی، توحید نظری و از نوع شناختن است، امّا توحید در عبادت، توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحید، تفکّر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید، «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش کمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به کمال. توحید نظری پی بردن به «یگانگی» خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن». <ref>همان ص 99-103</ref>


ايشان در بيان فرق بين مراتب سه گانه با مرتبه اخير – توحيد در عبادت – مي فرمايد :‌
2- پرستش لازمه شناخت خدای یگانه:‌
مراتب سه‏گانه توحيد ذاتي صفاتي و افعالي ، توحيد نظرى و از نوع شناختن است، امّا توحيد در عبادت، توحيد عملى و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحيد، تفكّر و انديشه راستين است و اين مرحله از توحيد، «بودن» و «شدن» راستين. توحيد نظرى بينش كمال است و توحيد عملى جنبش در جهت رسيدن به كمال. توحيد نظرى پى بردن به «يگانگى» خداست و توحيد عملى «يگانه شدن» انسان است. توحيد نظرى «ديدن» است و توحيد عملى «رفتن».  
شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هر گونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیّت است، عکس‌العملی در ما ایجاد می‌کند که از آن به «پرستش» تعبیر می‏شود.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهان‏بینی توحیدی)، ج‏2، ص:-97 96</ref>


3- معنای پرستش:‌


2- پرستش لازمه شناخت خداي يگانه :‌
ایشان در معنای پرستش می‌فرماید:‌ پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار می‌کند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود می‏تواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غیر خدا نه صادق است نه جایز. <ref>همان</ref>
شناخت خداى يگانه به عنوان كاملترين ذات با كاملترين صفات، منزّه از هر گونه نقص و كاستى، و شناخت رابطه او با جهان كه آفرينندگى و نگهدارى و فيّاضيّت، عطوفت و رحمانيّت است، عكس العملى در ما ايجاد مى‏كند كه از آن به «پرستش» تعبير مى‏شود. 
3- معناي پرستش :‌
ايشان در معناي پرستش مي فرمايد :‌ پرستش نوعى رابطه خاضعانه و ستايشگرانه و سپاسگزارانه است كه انسان با خداى خود برقرار مى‏كند. اين نوع رابطه را انسان تنها با خداى خود مى‏تواند برقرار كند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غير خدا نه صادق است نه جايز.  


4- قرآن كريم تأكيد و اصرار زياد دارد بر اينكه عبادت و پرستش بايد مخصوص خدا باشد، هيچ گناهى مانند شرك به خدا نيست.  
4- قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ گناهی مانند شرک به خدا نیست.<ref>همان</ref>


5- از منظر ايشان توحيد در عبادت انگاه محقق مي گردد كه انسان عبادتگر بداند :‌ ...جز او كامل مطلق نيست، جز او هيچ ذاتى منزّه از نقص نيست، جز او كسى منعم اصلى و منشأ اصلى نعمتها كه همه سپاسها به او برگردد نيست، جز او هيچ موجودى استحقاق مطاع محض بودن و تسليم محض در برابر او شدن را ندارد.  
5- از منظر ایشان توحید در عبادت آنگاه محقق می‌گردد که انسان عبادتگر بداند:‌ ...جز او کامل مطلق نیست، جز او هیچ ذاتی منزّه از نقص نیست، جز او کسی منعم اصلی و منشأ اصلی نعمت‌ها که همه سپاسها به او برگردد نیست، جز او هیچ موجودی استحقاق مطاع محض بودن و تسلیم محض در برابر او شدن را ندارد.  


ايشان در توسعه معناي توحيد عبادي مي فرمايد :‌ هر اطاعتى مانند اطاعت پيامبر و امام و حاكم شرعى اسلامى و پدر و مادر يا معلّم بايد به اطاعت از او و رضاى او منتهى شود وگرنه جايز نيست.اين است عكس العملى كه شايسته يك بنده در مقابل خداى بزرگ است و جز در مورد خداى يگانه در مورد هيچ موجودى ديگر نه صادق است نه جايز.
ایشان در توسعه معنای توحید عبادی می‌فرماید:‌ هر اطاعتی مانند اطاعت پیامبر و امام و حاکم شرعی اسلامی و پدر و مادر یا معلّم باید به اطاعت از او و رضای او منتهی شود وگرنه جایز نیست. این است عکس‌العملی که شایسته یک بنده در مقابل خدای بزرگ است و جز در مورد خدای یگانه در مورد هیچ موجودی دیگر نه صادق است نه جایز.<ref>همان ص 98-99</ref>
   
   
6- توحيد ذاتى و توحيد در عبادت جزء اصول اوليّه اعتقادى اسلامى است،  
6- توحید ذاتی و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادی اسلامی است،  
يعنى اگر كسى در اعتقادش به يكى از اين دو اصل خللى باشد جزء مسلمين محسوب نمى‏گردد. احدى از مسلمين با اين دو اصل مخالف نيست. ؟؟؟؟؟
یعنی اگر کسی در اعتقادش به یکی از این دو اصل خللی باشد جزء مسلمین محسوب نمی‏گردد. احدی از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری؛ ج‏3؛ ص71</ref>


7- نزاع اصلي وهابيت با مسلمين صغروي است:‌ ايشان معتقد است در مفهوم توحيد و پرستش بين عالمان ديني اعم از وهابي و غير وهابي اختلافي نيست اختلاف در مصاديق پرستش است :‌
7- نزاع اصلی وهابیت با مسلمین صغروی است:‌ ایشان معتقد است در مفهوم توحید و پرستش بین عالمان دینی اعم از وهابی و غیر وهابی اختلافی نیست اختلاف در مصادیق پرستش است:‌
اختلاف وهابيّه با ساير مسلمين در اين نيست كه آيا يگانه موجود شايسته پرستش، خداوند است يا غير خداوند، مثلًا انبياء و اولياء نيز شايسته پرستش‏اند؛ در اين جهت ترديد نيست كه غير خدا شايسته پرستش نيست، اختلاف در اين است كه آيا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است يا نه؟ پس نزاع فيما بين، صغروى است نه كبروى.  
اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستش‏اند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروی است نه کبروی.<ref>همان</ref>


8- مراتب و درجات شرک‏


8- مراتب و درجات شرك‏
ایشان بعد از بیان مراتب و درجات توحید به مراتب شرک پرداخته و می‌نویسد:‌


ايشان بعد از بيان مراتب و درجات توحيد به مراتب شرك پرداخته و مي نويسد :‌
همچنان که توحید، مراتب و درجات دارد شرک نیز به نوبه خود مراتبی دارد که از مقایسه مراتب توحید با مراتب شرک به حکم «تعرف الأشیاء بأضدادها»، هم توحید را بهتر می‏توان شناخت و هم شرک را.


همچنان كه توحيد، مراتب و درجات دارد شرك نيز به نوبه خود مراتبى دارد كه از مقايسه مراتب توحيد با مراتب شرك به حكم «تعرف الأشياء بأضدادها»، هم توحيد را بهتر مى‏توان شناخت و هم شرك را.
انگاه در بیان مراتب شرک می‌فرماید:‌


الف. شرک ذاتی‏


انگاه در بيان مراتب شرك مي فرمايد :‌
ایشان در تبیین مرتبه شرک ذاتی می‌فرماید:‌ اعتقاد به چند مبدئی، شرک در ذات است و نقطه مقابل توحید ذاتی‏ است. قرآن آنجا که اقامه برهان می‌کند (برهان تمانع) و می‏گوید: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبیاء‌ 22) در برابر قائلین به چند مبدئی عالم اقامه برهان می‌کند. این گونه اعتقاد سبب خروج از جرگه اهل توحید و از حوزه اسلام است. اسلام شرک ذاتی را در هر شکل و هر صورت بکلّی طرد می‌کند. <ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهان‏بینی توحیدی)، ج‏2، ص: 123
</ref>


الف. شرك ذاتى‏
ب. شرک در خالقیّت‏
این نوع از شرک در برابر توحید افعالی قرار دارد. شهید مطهری در تبیین ان می‌نویسد:‌
برخی از ملل، خدا را ذات بی‏مثل و مانند می‌دانستند و او را به عنوان یگانه اصل جهان می‏شناختند امّا برخی مخلوقات او را با او در خالقیّت شریک می‏شمردند. مثلا می‌گفتند خداوند مسئول خلقت «شرور» نیست، شرور آفریده بعضی از مخلوقات است. این گونه شرک که شرک در خالقیّت و فاعلیّت است، نقطه مقابل توحید افعالی است.


ايشان در تبيين مرتبه شرك ذاتي مي فرمايد :‌ اعتقاد به چند مبدئى، شرك در ذات است و نقطه مقابل توحيد ذاتى‏ است. قرآن آنجا كه اقامه برهان مى‏كند (برهان تمانع) و مى‏گويد: «لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبياء‌ 22) در برابر قائلين به چند مبدئي عالم  اقامه برهان مى‏كند. اين گونه اعتقاد سبب خروج از جرگه اهل توحيد و از حوزه اسلام است. اسلام شرك ذاتى را در هر شكل و هر صورت بكلّى طرد مى‏كند.  
ج. شرک صفاتی‏
شرک صفاتی که در برابر توحید صفاتی قرار دارد مخصوص برخی اندیشمندان است که در این گونه مسائل می‏اندیشند، امّا صلاحیّت و تعمّق کافی ندارند. اشاعره از متکلّمین اسلامی دچار این نوع شرک شده‏اند. این نوع شرک نیز شرک خفی است و موجب خروج از حوزه اسلام نیست.


د. شرک در پرستش‏
این نوع شرک در برابر توحید عبادی قرار دارد و به دو نوع شرک جلی و شرک خفی تقسیم می‌شود. شرک جلی همان بت‌پرستی‌های رائج است که در شکل پرستش خورشید یا ماه یا ستاره و نظائر ان در گذشته وجود داشته و اکنون نیز در برخی مناطق جهان وجود دارد.
ایشان در فرق مرتبه شرک در پرستش با سه نوع دیگر می‌فرماید:‌
سایر مراتب شرک (شرک ذاتی شرک در خالقیت و شرک صفاتی) شرک نظری و از نوع شناخت دروغین است، امّا این نوع شرک، شرک عملی و از نوع «بودن» و «شدن» دروغین است.


ب. شرك در خالقيّت‏
9- مراتب شرک عملی
اين نوع از شرك در برابر توحيد افعالي قرار دارد. شهيد مطهري در تبيين ان مي نويسد :‌
شرک عملی نیز به نوبه خود مراتب دارد که بالاترین مراتبش که سبب خروج از حوزه اسلام است شرک جلی خوانده می‏شود. امّا انواع شرک خفی وجود دارد که اسلام در برنامه توحید عملی با آنها سخت مبارزه می‌کند.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهان‏بینی توحیدی)، ج‏2، ص:119 -124</ref>
برخى از ملل، خدا را ذات بى‏مثل و مانند مى‏دانستند و او را به عنوان يگانه اصل جهان مى‏شناختند امّا برخى مخلوقات او را با او در خالقيّت شريك مى‏شمردند. مثلا مى‏گفتند خداوند مسئول خلقت «شرور» نيست، شرور آفريده بعضى از مخلوقات است . اين گونه شرك كه شرك در خالقيّت و فاعليّت است، نقطه مقابل توحيد افعالى است.


 
== معنای عبادت:‌==
ج. شرك صفاتى‏
شرك صفاتي كه  در برابر توحيد صفاتي قرار دارد مخصوص برخى انديشمندان است كه در اين گونه مسائل مى‏انديشند، امّا صلاحيّت و تعمّق كافى ندارند. اشاعره از متكلّمين اسلامى دچار اين نوع شرك شده‏اند. اين نوع شرك نيز شرك خفى است و موجب خروج از حوزه اسلام نيست.
 
د. شرك در پرستش‏
اين نوع شرك در برابر توحيد عبادي قرار دارد و به دو نوع شرك جلي و شرك خفي تقسيم مي شود . شرك جلي همان بت پرستي هاي رائج است كه در شكل پرستش خورشيد يا ماه يا ستاره و نظائر ان در گذشته وجود داشته و اكنون نيز در برخي مناطق جهان وجود دارد.
ايشان در فرق مرتبه شرك در پرستش با سه نوع ديگر مي فرمايد :‌
ساير مراتب شرك (شرك ذاتي شرك در خالقيت و شرك صفاتي ) شرك نظرى و از نوع شناخت دروغين است، امّا اين نوع شرك، شرك عملى و از نوع «بودن» و «شدن» دروغين است.
 
 
9- مراتب شرك عملي
شرك عملى نيز به نوبه خود مراتب دارد  كه بالاترين مراتبش كه سبب خروج از حوزه اسلام است شرك جلى خوانده مى‏شود. امّا انواع شرك خفى وجود دارد كه اسلام در برنامه توحيد عملى با آنها سخت مبارزه مى‏كند. 
معناي عبادت در لغت :‌  
   
   
== عبادت در لغت ==
=== عبادت در لغت ===


معاني كه براي واژه عبادت شده است عبارتند از :‌ انقياد و خضوع  
معانی که برای واژه عبادت شده است عبارتند از:‌ انقیاد و خضوع  
عبد كه ريشه كلمه عبادت است ضد كلمه حربوده و بمعناي شخصي است كه مملوك يا برده ديگري قرار گرفته است  
عبدکه ریشه کلمه عبادت است ضد کلمه حربوده و بمعنای شخصی است که مملوک یا برده دیگری قرار گرفته است <ref>مصبا- عَبَدْتُ‏ اللّه‏ أَعْبُدُهُ‏ عِبَادَةً، و هی الانقیاد و الخضوع، و الفاعل‏ عَابِدٌ، و الجمع‏ عُبَّادٌ و عَبَدَةٌ. و العَبْدُ خلاف الحرّ، و أَعْبَدْتُ‏ زیدا فلانا: ملکته إیّاه لیکون له عبدا</ref>
در برخي از كتب لغت براي كلمه عبادت دو اصل و ريشه مطرح كرده اند :‌ الف - عبد كه بمعناي نرمي و ذلت كه مصداقش عبد مملوك است ب- العبده كه بمعناي  قوت و صلابت مي باشد 
در برخی از کتب لغت برای کلمه عبادت دو اصل و ریشه مطرح کرده‌اند:‌ الف - عبدکه بمعنای نرمی و ذلت که مصداقش عبدمملوک است ب- العبده که بمعنای قوت و صلابت می‌باشد <ref>مقا- عبد: أصلان صحیحان، کأنّهما متضادّان. و الأوّل من ذینک الأصلین یدل علی لین و ذلّ، و الآخر علی شدّة و غلظ. فالأوّل- العبد، و هو المملوک، و الجماعة العبید، و ثلاثة أعبد، و هم العباد. ..و المعبّد: الذلول، یوصف به البعیر أیضا. و من الباب الطریق المعبّد، و هو المسلوک المذلّل. و الأصل الآخر- العبدة، و هی القوّة و الصلابة، و یقال هذا ثوب له عبدة، إذا کان صفیقا قویّا، و من هذا القیاس العبدمثل الأنف و الحمیّة یقال هو یعبدلهذا الأمر. و فسّر- إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ‏ الْعابِدِینَ‏، أی أوّل من غضب عن هذا و أنف من قوله. الاشتقاق</ref>


شهید مطهری در تبیین معنای لغوی عبادت می‌گوید:‌


شهيد مطهري در تبيين معناي لغوي عبادت مي گويد :‌  
در زبان عربی وقتی که چیزی رام، نرم، مطیع بشود به طوری که هیچ گونه عصیان و تعدی و مقاومتی نداشته باشد، این حالت را «تعبد» می‏گویند.
ایشان در ادامه می‌نویسد:‌ در قدیم راه‌ها و جاده‏ها این طور نبود که مانند امروز به وسیله ماشینهای راه‏سازی اول راه را بسازند بعد روی آن راه بروند، بلکه راه‌ها با رفتن ساخته می‏شد و لذا در روزهای اول به طوری بود که سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند ولی در اثر عبور و مرور کم‏کم سنگریزه‏ها خرد و نرم می‌شدندو مقاومتی در مقابل عابرین نداشتند، پای انسان‌ها و حیوانها را آزار نمی‏دادند بلکه رام و آرام بودند، در حالی که راهی که بیراهه بود سنگها زیر پا ناآرام و عاصی بودند. این طریق را، یعنی راهی که نرم و رام شده بود می‌گفتند: طریق مُعَبَّد.
انسان عبدو معبّد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد.


در زبان عربى وقتى كه چيزى رام، نرم، مطيع بشود به طورى كه هيچ گونه عصيان و تعدى و مقاومتى نداشته باشد، اين حالت را «تعبد» مى‏گويند.
ایشان در تطبیق معنای لغوی عبادت بر معنای اصطلاحی آن می‌نویسد:‌
ايشان در ادامه مي نويسد :‌ در قديم راهها و جاده‏ها اين طور نبود كه مانند امروز به وسيله ماشينهاى راه‏سازى اول راه را بسازند بعد روى آن راه بروند، بلكه راهها با رفتن ساخته مى‏شد و لذا در روزهاى اول به طورى بود كه سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند ولى در اثر عبور و مرور كم‏كم سنگريزه‏ها خرد و نرم مى‏شدند و مقاومتى در مقابل عابرين نداشتند، پاى انسانها و حيوانها را آزار نمى‏دادند بلكه رام و آرام بودند، در حالى كه راهى كه بيراهه بود سنگها زير پا ناآرام و عاصى بودند. اين طريق را، يعنى راهى كه نرم و رام شده بود مى‏گفتند: طريق مُعَبَّد.
انسان عبد و معبّد يعنى كسى كه رام و تسليم و مطيع است و هيچ گونه عصيانى ندارد.


این‏گونه بودن یعنی رام و مطیع بودن، یک ذره عاصی نبودن، حالتی است که انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبدخدا بودن یعنی این حالت را نسبت به ذات حق و فرمانهای ذات حق داشتن.<ref>مجموعه آثار شهید مطهری ج 26ص 101
</ref>


ايشان در تطبيق معناي لغوي عبادت بر معناي اصطلاحي آن مي نويسد :‌
=== معنای عبادت در قرآن ===
 
اين‏گونه بودن يعنى رام و مطيع بودن، يك ذره عاصى نبودن، حالتى است كه انسان بايد فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبد خدا بودن يعنى اين حالت را نسبت به ذات حق و فرمانهاى ذات حق داشتن.
 
 
== معناي عبادت در قران ==
   
   
اين كلمه در قران كريم هر چند با مشتقات مختلف در موارد زيادي استعمال شده است اما مشخصه اصلي در همه انها محصور نمودن عبادت براي ذات احديت و نفي ان از ديگران مي باشد كه بعنوان نمونه برخي از انها را بيان مي كنيم  :‌
این کلمه در قرآن کریم هر چند با مشتقات مختلف در موارد زیادی استعمال شده است اما مشخصه اصلی در همه آنها محصور نمودن عبادت برای ذات احدیت و نفی ان از دیگران می‌باشد که بعنوان نمونه برخی از آنها را بیان می‌کنیم :‌


امر به عبادت الله همراه نهی از عبادت معبودان دیگر - 20مورد اعبدوا الله - نظیر ‌: اعبدواالله مالکم من اله غیره مومنون 23و 32اعراف 85


امر به عبادت الله همراه نهي از عبادت معبودان ديگر - 20مورد اعبدوا الله -  نظير ‌: اعبدواالله مالكم من اله  غيره مومنون 23و 32اعراف 85
عبادت الهی معلول ربوبیت و خالقیت اوست و هدف از عبادت تحصیل تقواست:‌بقره /21: ‌اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون


عبادت الهي معلول ربوبيت و خالقيت اوست و هدف از عبادت تحصيل تقواست :‌بقره /21: ‌اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم لعلكم تتقون
عبادت خداوند بهمراه نهی از هر نوع شرک در ان :‌نساء‌/36:‌اعبدوا الله و لاتشرکوا به شیئا


عبادت خداوند بهمراه نهي از هر نوع شرك در ان  :‌نساء‌/36:‌اعبدوا الله و لاتشركوا به شيئا
امر به عبادت به همراه نهی از اطاعت طاغوت: ‌نحل 36: ‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت


امر به عبادت به همراه نهي از اطاعت طاغوت : ‌نحل 36: ‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت
از این آیه استفاده می‌شود که:


از اين ايه استفاده مي شود كه :‌
اولا در مفهوم عبادت، اطاعت و انقیاد وجود دارد ثانیا عبادت الله مستلزم اجتناب از طاغوت – هر چیزی که در برابر اراده الهی باشد-
 
 
اولا در مفهوم عبادت، اطاعت و انقياد وجود دارد ثانيا عبادت الله مستلزم اجتناب از طاغوت – هر چيزي كه در برابر اراده الهي باشد-
امر به عبادت الهی ماموریت اصلی همه انبیاء‌: ماموریت اصلی انبیاء‌ امر به عبادت الهی و اجتناب از طاغوت – نحل / 36‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت
 
‌مائده /117:‌ ما قلت لهم الا ما امرتنی به ان اعبدوالله ربی و ربکم
امر به عبادت الهي ماموريت اصلي همه انبياء‌: ماموريت اصلي انبياء‌ امر به عبادت الهي و اجتناب از طاغوت – نحل / 36‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت
‌مائده /117:‌ ما قلت لهم الا ما امرتني به ان اعبدوالله ربي و ربكم


امر الهي به بندگان نسبت به عبادت خودش- يك مورد- و صراط مستقيم خواندن ان   : ‌ان اعبدوني هذا صراط مستقيم يس 61
امر الهی به بندگان نسبت به عبادت خودش- یک مورد- و صراط مستقیم خواندن ان: ‌ان اعبدونی هذا صراط مستقیم یس 61


امر به عبادت خالصانه الهي :‌ زمر / 11: ‌امرت ان اعبدالله مخلصا له الدين
امر به عبادت خالصانه الهی:‌ زمر / 11: ‌امرت ان اعبدالله مخلصا له الدین


نهي از عبادت غير خداوند :‌ يونس /104:‌ فلا اعبدالذين تعبدون من دون الله و لكن اعبدالله الذي يتوفاكم
نهی از عبادت غیر خداوند:‌ یونس /104:‌ فلا اعبدالذین تعبدون من دون الله و لکن اعبدالله الذی یتوفاکم


از انجا كه عبادت هميشه يا غالبا با دعا همراه است از اينرو مي توان گفت بين  تعبدون من دون الله در ايه شريفه سوره يونس و تدعون من دون الله در سوره غافر و انعام تنافي نيست :‌
از آنجا که عبادت همیشه یا غالبا با دعا همراه است از اینرو می‌توان گفت بین تعبدون من دون الله در آیه شریفه سوره یونس و تدعون من دون الله در سوره غافر و انعام تنافی نیست:‌


غافر /66:‌قل اني نهيت ان اعبد الذين تدعون من دون الله و سوره انعام /56:‌نهيت ان اعبد الذين تدعون من دون الله قل لا اتبع اهواء‌كم
غافر /66:‌قل انی نهیت ان اعبدالذین تدعون من دون الله و سوره انعام /56:‌نهیت ان اعبدالذین تدعون من دون الله قل لا اتبع اهواء‌کم


امر به عبادت معبود واحد – اله واحد – توبه 31‌:‌ اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسيح بن مريم و ما امروا الا ليعبدوا الها واحدا  
امر به عبادت معبود واحد – اله واحد – توبه 31‌:‌ اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا  


از اين ايه استفاده مي شود كه:‌
از این آیه استفاده می‌شود که:‌


اولا تبعيت و اطاعت نمودن از غير خداوند حتي از عالمان دين اگر مستند به اوامر الهي نباشد خلاف عبادت الهي است يعني عبادت و اطاعت منحصرا حق الهي است و غير خداوند را نمي توان در ان دخالت داد .
اولا تبعیت و اطاعت نمودن از غیر خداوند حتی از عالمان دین اگر مستند به اوامر الهی نباشد خلاف عبادت الهی است یعنی عبادت و اطاعت منحصرا حق الهی است و غیر خداوند را نمی‌توان در ان دخالت داد.


ثانيا توحيد در خالقيت لازم است همراه با توحيد در ربوبيت باشد يعني .
ثانیا توحید در خالقیت لازم است همراه با توحید در ربوبیت باشد یعنی.
اله يعني معبود بايد واحد باشد :‌ لا اله الا الله – لا اله الا هو (38مورد)
اله یعنی معبود باید واحد باشد:‌ لا اله الا الله – لا اله الا هو (38مورد)


دليل اينكه غير الله نمي تواند معبود باشد :‌ إِنَّ الَّذِينَ‏ تَعْبُدُونَ‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً- 29/ 17.
دلیل اینکه غیر الله نمی‌تواند معبود باشد:‌ إِنَّ الَّذِینَ‏ تَعْبُدُونَ‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً- 29/ 17.


== عبادت از منظر عالمان فریقین ==


== عبادت از منظر عالمان فريقين  ==
=== دیدگاه علامه طباطبائی درالمیزان ===


=== ديدگاه علامه طباطبائي درالميزان ===
:‌ نکات اصلی دیدگاه ایشان در معنای عبادت عبارتست از:


:‌  نكات اصلي ديدگاه ايشان در معناي عبادت عبارتست از :
1-عبادت از ریشه عبداست و عبدعبارتست از هر چیزی که مملوک باشد اعم از انسان یا غیر انسان همانگونه که درایه «إن کل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا»: مریم- 93 عبدبدین معنا امده است.


1-عبادت از ريشه عبد است و عبد عبارتست از هر چيزي كه مملوك باشد اعم از  انسان يا غير انسان همانگونه كه درايه «إن كل من في السماوات و الأرض إلا آتي الرحمن عبدا»: مريم- 93 عبد بدين معنا امده است .
2- ایشان با توجه به قول لغویین که عبودیت را بمعنای خضوع گرفته‌اند می‌فرماید:‌ خضوع لازمه معنای عبادت است بدلیل آنکه خضوع متعدی به لام و عبادت متعدی بنفسه می‌باشد.  
 
2- ايشان با توجه به قول لغويين كه عبوديت را بمعناي خضوع گرفته اند مي فرمايد :‌ خضوع لازمه معناي عبادت است بدليل انكه خضوع متعدي به لام و عبادت متعدي بنفسه مي باشد.
 
3-عبادت نشان دادن عبد مملوكيت خويش را به خداوند مي باشد از اينرو چنين حالتي با استكبار دربرابر خداوند قابل جمع نيست اما با شرك قابل جمع مي باشد.


3-عبادت نشان دادن عبدمملوکیت خویش را به خداوند می‌باشد از اینرو چنین حالتی با استکبار دربرابر خداوند قابل جمع نیست اما با شرک قابل جمع می‌باشد.<ref>المیزان ج1 ص24: العبدهو المملوک من الإنسان أو من کل ذی شعور بتجرید المعنی کما یعطیه قوله تعالی: «إن کل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا»: مریم- 93. و العبادة مأخوذة منه و ربما تفرقت اشتقاقاتها أو المعانی المستعملة هی فیها لاختلاف الموارد، و ما ذکره الجوهری فی الصحاح أن أصل العبودیة الخضوع فهو من باب الأخذ بلازم المعنی و إلا فالخضوع متعد باللام و العبادة متعدیة بنفسها. و بالجملة فکان العبادة هی نصب العبدنفسه فی مقام المملوکیة لربه و لذلک کانت العبادة منافیة للاستکبار و غیر منافیة للاشتراک فمن الجائز أن یشترک أزید من الواحد فی ملک رقبة أو فی عبادة عبد، قال تعالی: «إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»: غافر- 60. و قال تعالی: «و لا یشرک بعبادة ربه أحدا»: الکهف-</ref>
    
    
=== شيخ طوسي در التبيان :‌ ===
=== شیخ طوسی در التبیان:‌===
   
   


عبادت عاليترين مرتبه خضوع و نهايت شكر گزاري در مقابل خداوند است و چنين خضوعي فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست كه همه مالك و خالق هستي است. هر چند شكر و اطاعت از غير خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند مي باشد.
عبادت عالیترین مرتبه خضوع و نهایت شکر گزاری در مقابل خداوند است و چنین خضوعی فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست که همه مالک و خالق هستی است. هر چند شکر و اطاعت از غیر خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند می‌باشد.<ref>التبیان ج 1ص 39:‌ و العبادة ضرب من الشکر و غایة فیه لأنها الخضوع بأعلی مراتب الخضوع مع التعظیم بأعلی مراتب التعظیم و لا یستحق إلا بأصول النعم التی هی خلق الحیاة و القدرة و الشهوة و لا یقدر علیه غیر الله تعالی فلذلک اختص سبحانه بأن یعبدو لا یستحق بعضنا علی بعض العبادة. کما یستحق بعضنا علی بعض الشکر و تحسن الطاعة لغیر الله تعالی و لا تحسن العبادة لغیره و قول من قال أن العبادة هی الطاعة للمعبود یفسد بأن الطاعة موافقة الأمر و قد یکون موافقا لأمره و لا یکون عابدا له</ref>
   
   
=== زمخشري در كشاف : ===
=== زمخشری در کشاف:===


‌ايشان عبادت را عاليترين مرتبه خضوع و تسليم دانسته و انرا مختص ذات مقدس الهي مي داند چون فقط اوست كه مولاي حقيقي و صاحب عظيمترين نعمتهاست .  
‌ایشان عبادت را عالیترین مرتبه خضوع و تسلیم دانسته و انرا مختص ذات مقدس الهی می‌داند چون فقط اوست که مولای حقیقی و صاحب عظیمترین نعمت‌هاست. <ref>الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ج‏1 ص 15 :‌ و العبادة أقصی غایة الخضوع و التذلل. و منه ثوب ذو عبدة إذا کان فی غایة الصفاقة و قوة النسج، و لذلک لم تستعمل إلا فی الخضوع لله تعالی، لأنه مولی أعظم النعم فکان حقیقا بأقصی غایة الخضوع.</ref>


=== فخر رازی در مفاتیح الغیب :===


=== فخر رازي در مفاتيح الغيب  : ===
عبادت امتثال نمودن عبدنسبت به دستوراتی است که از روی تعظیم نسبت به خداوندی که کمال مطلق و مستغنی از همه است صورت گیرد بنابر‌این متعلق عبادت تمامی اوامر و نواهی الهی خواهد بود.<ref>مفاتیح الغیب ج 1 ص32 :‌ فاعلم أن العبادة عبارة عن الإتیان بالفعل المأمور به علی‏ سبیل التعظیم للآمر فما لم یثبت بالدلیل أن لهذا العالم إلها واحدا. قادرا علی مقدورات لا نهایة لها، عالما بمعلومات لا نهایة لها، غنیا عن کل الحاجات، فإنه أمر عباده ببعض الأشیاء، و نهاهم عن بعضها، و أنه یجب علی الخلائق طاعته و الانقیاد لتکالیفه.... -</ref>


عبادت امتثال نمودن عبد نسبت به دستوراتي  است كه از روي تعظيم نسبت به خداوندي كه كمال مطلق و مستغني از همه است صورت گيرد بنابر اين متعلق عبادت تمامي اوامر و نواهي الهي خواهد بود. 
== نقد شهید مطهری به دیدگاه فخر رازی در معنای عبادت:‌==


ایشان سخن فخر رازی را مبنی بر اینکه عبادت همان امتثال اوامر و نواهی الهی است تمام ندانسته و می‌گوید:‌ در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثواب‏آور هست و می‏توان گفت مستلزم عبادت بودن نیست.


== نقد شهيد مطهري به ديدگاه فخر رازي در معناي عبادت :‌ ==
اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت می‌کند و بس، عبادت نیست. اینکه در «اصول» می‏گویند «تعبدی» آن است که قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلی هم که به قصد امتثال صورت گیرد عبادت است، درست نیست.


ايشان سخن فخر رازي را مبني بر اينكه عبادت همان امتثال اوامر و نواهي الهي است تمام ندانسته و مي گويد :‌ در مفهوم عبادت، اطاعت امر نيفتاده است. اطاعت ثواب‏آور هست و مى‏توان گفت مستلزم عبادت بودن نيست.
عبادت یک رکن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزی که خود را ببیند یک عکس‌العمل نشان می‏دهد؛ در مقابل جمال تحسین می‌کند، در مقابل عمل اخلاقی میل به انجام دادن در او پیدا می‏شود، در مقابل علم احساس طلب می‌کند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح می‌کند.


اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت كند آنچنان كه هر مملوكى مالك خود را اطاعت مى‏كند و بس، عبادت نيست. اينكه در «اصول» مى‏گويند «تعبدى» آن است كه قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلى هم كه به قصد امتثال صورت گيرد عبادت است، درست نيست.  
.... قصد قربت و امتثال امر ملاک تعبدیت و عبادت بودن عمل نیست، هرچند ملاک ثواب و حتی تقرب هست. ممکن است عملی عبادت باشد و مقرّب نباشد. ممکن است عبادتی که دارای ماهیت عبادت است ریا باشد، نه اینکه عمل ریایی عبادت صوری است ..
به هر حال عنوان فرمانبری به عقیده ما ملاک عبادت به آن معنی که در مقابل شرک و بت‌پرستی واقعی صورت می‏گیرد نیست، هرچند به معنی خفی شرک است. <ref>یادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 180</ref>


عبادت يك ركن و روح ديگرى دارد و آن تعظيم و تكريم مقرون به تقديس است، خواه امرى در كار باشد و يا نباشد، خواه آنكه قصد امتثال امر شده باشد يا نشده باشد. انسان به حكم فطرت در مقابل هر چيزى كه خود را ببيند يك عكس العمل نشان مى‏دهد؛ در مقابل جمال تحسين مى‏كند، در مقابل عمل اخلاقى ميل به انجام دادن در او پيدا مى‏شود، در مقابل علم احساس طلب مى‏كند و در مقابل كمال مطلق تقديس و تسبيح مى‏كند.
به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنی و تکوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. به عقیده ما صرف اعتقاد به تسلط معنوی و ماوراء الطبیعی موجودی شرک نیست، زیرا قرآن از قدرت‌های ماوراء الطبیعی در افراد بشر یاد می‌کند مثل آنچه که درباره یکی از نزدیکان سلیمان یاد می‌کند: قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ ...
قرآن با این تعبیر می‏گوید او به موجب علمی از لوح محفوظ این قدرت ماوراء الطبیعی را پیدا کرد.
اعتقاد به این گونه قدرت‌ها اگر مقرون به این اعتقاد باشد که به ارادة اللَّه و مشیة اللَّه و اذن اللَّه کار می‏کنند، شرک نیست ولی اگر چنین فرض شود که از خود استقلال دارند، نفس اعتقاد نوعی شرک است و تعظیم و احترام و قربانی برای آنها نیز شرک است‏ <ref>و به عبارت دیگر اگر آنها را رب النوع- آنچنان که مشرکین قائل بودند- بدانند و خداوند را فقط خالق بدانند و ربوبیت را از آنِ ستاره یا خورشید یا بت که مظهر و هیکل و طلسم رب النوع است بدانند، شرک است ولی اگر قائل به رب العالمین باشند و همه چیز را مجری قضا و قدر رب العالمین بدانند، این اعتقاد شرک نیست. اما اینکه در عمل حتی با این گونه اعتقاد نباید سجود یا قربانی یا دعا یا تسمیه را برای غیر خدا کرد، تکلیف فرعی است و عقیده‏ای نیست.</ref>


 
=== صدرالمتالهین در تفسیر القرآن الکریم:‌===
در دفتر 86 نمره 43 و هم در بعضى دروس مدرسه مروى گفتيم كه قصد قربت و امتثال امر ملاك تعبديت و عبادت بودن عمل نيست، هرچند ملاك ثواب و حتى تقرب هست. ممكن است عملى عبادت باشد و مقرّب نباشد. ممكن است عبادتى كه داراى ماهيت عبادت است ريا باشد، نه اينكه عمل ريايى عبادت صورى است ..
عبادت عالیترین مرتبه خضوع در برابر خداوندی است که مالک و خالق و قادر به امورات هستی بوده بگونه‌ای که دیگران از انجام آنها عاجز هستند. بنابر‌این عبادت بغیر خداوند جائز نیست هر چند اطاعت از دیگران معقول است. بنابر‌این سخن آنان که عبادت را بمعنای اطاعت اوامرونواهی الهی می‌دانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر کننده است و این در موالی عرفی نظیر اطاعت فرزند از پدر عبداز مولا صدق می‌کند؛ از طرفی به بت‌پرستانی که در عصر جاهلیت بت‌ها را می‌پرستیدند مطیع اطلاق نمی‌گردد. بنابر‌این عبادت همان نهایت خضوع و شکر گزاری در برابر خداوند متعال خواهد بود. <ref>تفسیر القرآن الکریم ص105: و العبادة ضرب من الشکر و غایة فیه لأنها الخضوع و التذلل‏ یدل علی أعلی مراتب التعظیم و لا یستحقها أحد إلا بإعطاء اصول النعم الذی هو خلق الحیوة و القدرة و الحس و الشهوة و لا یقدر علیه أحد إلا الله فلذلک اختص سبحانه بأن یعبد، و لا یجوز العبادة لغیره بخلاف الطاعة فإنها قد تحسن لغیره کطاعة الأب و المولی و السلطان و الزوج، فمن قال: إن العبادة هی الطاعة فقد أخطأ لأنها غایة التذلل دون الطاعة فإنها مجرد موافقة الأمر، ألا تری إن العبدیطیع مولاه و لا یکون عابدا له؟ و الکفار یعبدون الأصنام و لا یکونون مطیعین لهم؟ إذ لا یتصور من جهتهم الأمر.
به هر حال عنوان فرمانبرى به عقيده ما ملاك عبادت به آن معنى كه در مقابل شرك و بت پرستى واقعى صورت مى‏گيرد نيست، هرچند به معنى خفى شرك است. يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص: 180
</ref>
 
 
 
=== شهید مطهری:‌===
به عقيده ما عمل آنگاه عبادت است كه احترام و تعظيم باشد با قصد و اعتقاد به الوهيت معبود. الوهيت معبود به معنى اين است كه شخص معتقد باشد كه معبود تسلط باطنى و تكوينى بر او و جهان دارد و در اين تسلط خود مستقل است. به عقيده ما صرف اعتقاد به تسلط معنوى و ماوراء الطبيعى موجودى شرك نيست، زيرا قرآن از قدرتهاى ماوراء الطبيعى در افراد بشر ياد مى‏كند مثل آنچه كه درباره يكى از نزديكان سليمان ياد مى‏كند: قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ ...
قرآن با اين تعبير مى‏گويد او به موجب علمى از لوح محفوظ اين قدرت ماوراء الطبيعى را پيدا كرد.
اعتقاد به اين گونه قدرتها اگر مقرون به اين اعتقاد باشد كه به ارادة اللَّه و مشية اللَّه و اذن اللَّه كار مى‏كنند، شرك نيست ولى اگر چنين فرض شود كه از خود استقلال دارند، نفس اعتقاد نوعى شرك است و تعظيم و احترام و قربانى براى آنها نيز شرك است‏
 
 
== صدر المتالهين در تفسير القران الكريم :‌ ==
عبادت عاليترين مرتبه خضوع در برابر خداوندي است كه مالك و خالق و قادر به امورات هستي بوده بگونه اي كه ديگران از انجام انها عاجز هستند.بنابر اين عبادت بغير خداوند جائز نيست هر چند اطاعت از ديگران معقول است. بنابر اين سخن انان كه عبادت را بمعناي اطاعت اوامرونواهي الهي مي دانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر كننده است و اين در موالي عرفي نظير اطاعت فرزند از پدر عبد از مولا صدق مي كند؛ از طرفي به بت پرستاني كه در عصر جاهليت  بتها رامي پرستيدند مطيع اطلاق نمي گردد. بنابر اين عبادت همان نهايت خضوع و شكر گزاري در برابر خداوند متعال خواهد بود.  
 
 
=== شهيد مطهري :‌ ===
   
   


عبادت از ماده «عبد» است. تعبد تذلل است. آنچه در عبادت و عبوديت افراد بشر وجود دارد رابطه مالكيت و مملوكيت به مفهوم اقتصادى آن است. مملوك و برده از خود اراده و اختيارى ندارد، براى خود در قبال مالك مالكيتى قائل نيست، خودش و هرچه در اختيار دارد از آنِ مولى است: العبد و ما فى يده كان لمولاه ..
عبادت از ماده «عبد» است. تعبدتذلل است. آنچه در عبادت و عبودیت افراد بشر وجود دارد رابطه مالکیت و مملوکیت به مفهوم اقتصادی آن است. مملوک و برده از خود اراده و اختیاری ندارد، برای خود در قبال مالک مالکیتی قائل نیست، خودش و هرچه در اختیار دارد از آنِ مولی است: العبدو ما فی یده کان لمولاه ..
 


ايشان انگاه به مفهوم عبادت در قران پرداخته و مي گويد :‌  
ایشان آنگاه به مفهوم عبادت در قرآن پرداخته و می‌گوید:‌  


در قرآن كريم در مواردى كه فردى بر فرد ديگر حكومت مطلقه و مستبده دارد و براى او هيچ گونه آزادى قائل نيست، عملًا با او معامله برده و مملوك مى‏كند، عبادت و تعبيد به كار برده شده آنچنان كه درباره فرعون و بنى اسرائيل از زبان موسى نقل مى‏كند: وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ‏، يا از زبان فرعون نقل مى‏كند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ‏ ولى مسلماً اين گونه رابطه كه صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنكه اختيارى و به صورت مشروع باشد و خواه غير اختيارى، شرك به خدا ناميده نمى‏شود. عبادت خدا كه بايد خالصاً براى خدا باشد و اگر نه شرك و خروج از توحيد و منافى با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنى اين نيست كه انسان مطاعى غير از خدا نداشته باشد.
در قرآن کریم در مواردی که فردی بر فرد دیگر حکومت مطلقه و مستبده دارد و برای او هیچ گونه آزادی قائل نیست، عملًا با او معامله برده و مملوک می‌کند، عبادت و تعبید به کار برده شده آنچنان که درباره فرعون و بنی اسرائیل از زبان موسی نقل می‌کند: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ‏، یا از زبان فرعون نقل می‌کند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ‏ ولی مسلماً این گونه رابطه که صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنکه اختیاری و به صورت مشروع باشد و خواه غیر اختیاری، شرک به خدا نامیده نمی‏شود. عبادت خدا که باید خالصاً برای خدا باشد و اگر نه شرک و خروج از توحید و منافی با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنی این نیست که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد.
البته درجه اعلاى توحيد اين است كه انسان مطاعى غير از خدا نداشته باشد،
البته درجه اعلای توحید این است که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد،<ref>یادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 179</ref>


   
   
بيابر اين از منظر ايشان عبادت يعني مطيع محض بودن خداوند اما اين سخن تمام ديدگاه ايشان در معناي عبادت نيست .
بیابر این از منظر ایشان عبادت یعنی مطیع محض بودن خداوند اما این سخن تمام دیدگاه ایشان در معنای عبادت نیست.
 
 
از منظر ايشان عبادت علاوه بر اطاعت محض ركن ديگري هم دارد و ان عبارتست از تعظيم و تكريم مقرون به تقديس :‌
اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت كند آنچنان كه هر مملوكى مالك خود را اطاعت مى‏كند و بس، عبادت نيست ...عبادت يك ركن و روح ديگرى دارد و آن تعظيم و تكريم مقرون به تقديس است، خواه امرى در كار باشد و يا نباشد، خواه آنكه قصد امتثال امر شده باشد يا نشده باشد.
ايشان در تبيين قيد اخير مي گويد :‌ انسان به حكم فطرت در مقابل هر چيزى كه خود را ببيند يك عكس العمل نشان مى‏دهد؛ در مقابل جمال تحسين مى‏كند، در مقابل عمل اخلاقى ميل به انجام دادن در او پيدا مى‏شود، در مقابل علم احساس طلب مى‏كند و در مقابل كمال مطلق تقديس و تسبيح مى‏كند....به هر حال عنوان فرمانبرى به عقيده ما ملاك عبادت به آن معنى كه در مقابل شرك و بت پرستى واقعى صورت مى‏گيرد نيست، هرچند به معنى خفى شرك است.
به عقيده ما عمل آنگاه عبادت است كه احترام و تعظيم باشد با قصد و اعتقاد به الوهيت معبود. الوهيت معبود به معنى اين است كه شخص معتقد باشد كه معبود تسلط باطنى و تكوينى بر او و جهان دارد و در اين تسلط خود مستقل است.
 
 


نتيجه :
از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض رکن دیگری هم دارد و ان عبارتست از تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس:
اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت می‌کند و بس، عبادت نیست ...عبادت یک رکن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد.
ایشان در تبیین قید اخیر می‌گوید:‌ انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزی که خود را ببیند یک عکس‌العمل نشان می‏دهد؛ در مقابل جمال تحسین می‌کند، در مقابل عمل اخلاقی میل به انجام دادن در او پیدا می‏شود، در مقابل علم احساس طلب می‌کند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح می‌کند....به هر حال عنوان فرمانبری به عقیده ما ملاک عبادت به آن معنی که در مقابل شرک و بت‌پرستی واقعی صورت می‏گیرد نیست، هرچند به معنی خفی شرک است.
به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنی و تکوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. <ref>یادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 180-179</ref>


‌تفسيرهاي گوناگوني كه از توحيد و شرك ارائه گرديد بيانگر ان بود كه فريقين حتي جريانها و شخصيت هاي تكفيري در اين مساله محوري دين اتفاق نظر دارند .
نتیجه:
همگي اذعان به حصر عبادت و بندگي به خداوند يكتا داشته و عبادت و خضوع در برابر هر موجودي غير الله شرك شمرده خواهد شد.


‌تفسیرهای گوناگونی که از توحید و شرک ارائه گردید بیانگر ان بود که فریقین حتی جریان‌ها و شخصیت‌های تکفیری در این مساله محوری دین اتفاق نظر دارند.
همگی اذعان به حصر عبادت و بندگی به خداوند یکتا داشته و عبادت و خضوع در برابر هر موجودی غیر الله شرک شمرده خواهد شد.


==پانويس==
== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس}}{{پانویس|2}}
== پانویس ==
{{پانویس}}


==منابع ==
[[رده:مقاله‌ها]]
[[رده:جریان‌شناسی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۱

مبنا و اساس تفکرات جریان‌های تکفیری که آنان را در برابر اکثریت مسلمانان قرار داده است به مساله بسیار مهم و محوری دین یعنی توحید و شرک بر می‌گردد. از اینرو شایسته است قبل از بیان عقائد آنان در بخش‌های مختلف به تبیین دیدگاه آنان در این مساله اساسی که زیربنای همه عقائد اسلامی است پرداخته شود.

توحید و شرک

در یک تحلیل جامع باید گفت:‌ مبنا و اساس تفکرات جریان‌های تکفیری که آنان را در برابر اکثریت مسلمانان قرار داده است به مساله بسیار مهم و محوری دین یعنی توحید و شرک بر می‌گردد. از اینرو شایسته است قبل از بیان عقائد آنان در بخش‌های مختلف به تبیین دیدگاه آنان در این مساله اساسی که زیربنای همه عقائد اسلامی است پرداخته شود.

توحید و شرک از منظر شخصیت‌ها و جریان‌های تکفیری

در یک نگاه کلی باید گفت بررسی گفتار و آثار جریان‌ها و شخصیت‌های تکفیری بخوبی گویای این است که بین آنان و سایر مسلمانان در مباحث نظری و فکری توحید و شرک تفاوت چندانی نیست. همه مسلمانان معتقدند که توحید محوری‌ترین مساله دینی بوده و لازم است این اصل اساسی در همه ابعاد مختلف زندگی مسلمانان حاکم باشد. همه معتقدند که خداوند متعال در ذات و صفات بی همتا بوده و مسبب الاسباب حقیقی همه حرکات و افعال در نظام هستی اوست. همه معتقدند تنها ذات اقدس الهی است که شایستگی عبودیت داشته و شایسته نیست بندگان جز او معبود و مقصودی را طلب کنند.

سوالی که در اینجا مطرح می‌گردد این است اگر همگان در مساله توحید و شرک اتفاق نظر دارند پس چگونه جریان‌های تکفیری حکم به کفر و شرک بسیاری از مسلمانان می‌کنند. در پاسخ باید گفت اختلاف بین تکفیری‌ها و سایر مسلمانان در مصادیق توحید در عبادت است بعبارت دیگر نزاع بین جریان‌های تکفیری و مسلمانان دیگر صغروی است نه کبروی. از اینرو لازم است بعد از تبیین کلیات مساله توحید و شرک از منظر فریقین، به مصادیق این‌دو وبه نقد و بررسی دیدگاه تکفیری‌ها در آنها پرداخته شود.

توحید و شرک از دیدگاه ابن تیمیه:‌

اساس گفتار ابن تیمیه در زمینه توحید و شرک به شرح ذیل می‌باشد:‌

الف - اسلام بر دو اصل استوار می‌باشد:

‌1- عبادت خالصانه برای خداوند و نفی شرک در عبادت

2- توقیفی بودن شیوه عبادات - سبک عبادت باید بگونه باشد که در لسان شرع وارد شده باشد

ب - معنای االاله – لا اله الا الله –:‌ اله عبارتست از خداوندی که قلبها بهنگام عبادت و استعانت و همه امورات متوجه اوست و او مقصود واقعی است در همه امورات.

ج – خواستن فقط از خداوند در ادعیه از آنجا که معبود و مقصود فقط خداست بنابراین خواسته‌ها و مسئلتها و غیر خداوند نمی‌تواند مخاطب در دعاها قرار گیرد چون دعا از عبادات است و عبادات توقیقی است. د- قدرت اجابت فقط از ان خداست اجابت دعا فقط از ناحیه خداوند ممکن است چون غیر او فاقد چنین قدرتی است اوست که آگاه به ضمائر بوده و قادر بر انجام آنها است. ذ – مسبب الاسباب فقط الله است فقط الله است که خالق همه اسباب و موجودات بوده و همه مخلوقات در آسمان‌ها و زمین اورا می‌خوانند. [۱] ر – انبیا فقط واسطه اخذ و اعلام احکام الهی به بندگان هستند[۲]

ز- دلیل بر لزوم توحید و اخلاص و نفی شرک در دعاها ‌ایشان در لزوم منع قرار دادن نام غیر خدا – اعم ازانبیا و اولیای الهی و دیگران - در کنار خداوند می‌گوید عبادت خالصانه الهی حق خداوند بر بندگان است که هیچکس در ان سهیم نیست و بزرگ‌ترین گناه شرکت دادن دیگران در این حق الهی است. ایشان در اثبات این نکته به آیات و احادیث متعددی استناد می‌کند که برخی از این آیات عبارتند از:‌ { إنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ } { وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إلَهَیْنِ اثْنَیْنِ إنَّمَا هُوَ إلَهٌ وَاحِدٌ فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ } { فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ } { وَإِلَی رَبِّکَ فَارْغَبْ } وَقَالَ تَعَالَی فِی فَاتِحَةِ الْکِتَابِ الَّتِی هِیَ أُمُّ الْقُرْآنِ { إیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ } وَقَالَ تَعَالَی: { وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ } وَقَالَ تَعَالَی: { فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ } وَقَالَ تَعَالَی: { الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَداً إلَّا اللَّهَ }.[۳]

گفتار ابوزهره در تبیین کلام ابن تیمیه:‌

ایشان می‌گوید:‌

از منظر ابن تیمیه وحدانیت در عبادت بمعنای عبادت خالصانه برای خداوند بگونه‌ای که شرع تعیین نموده است می‌باشد. بنابر‌این اگر انسان بین خالق و مخلوق حتی بمقدار جزئی در عبادت شریک قائل شود وارد در حریم شرک شده است هرچند قائل به وحدانیت خداوند در خلقت و ذات و صفات باشد و از آنجا که دعا از جمله عبادات است بنابر‌این باید بر اساس دستور شرع انجام گیرد و شریعت اجازه نمی‌دهد بهمراه نام خداوند نام دیگری در دعا برده شود.[۴]

توحید و شرک از دیدگاه محمدبن عبدالوهاب:‌

اساس تفکرات ایشان در زمینه توحید و شرک عبارتست از:‌

1- معنای توحید:‌

توحید اعتقاد، گفتار یا عملی است که شارع بدان امر نموده و ادمی انرا جهت رضا و امتثال فرمان او انجام دهد و شرک ان است که ان دستور برای غیر خداوند انجام گیرد. [۵]

در کتاب کشف الشبهات از کتب محمدبن عبدالوهاب در تبیین معنای توحید امده است:‌ معنای حقیقی توحید و کلمه لا اله الا الله این است که هیچکس را بهمراه خداوند نخوانی و معنای اله یعنی انچیزی که قصد می‌شود و در زمان ما معادل الاله همان سید است مراد ا ز اله خالق و رازق و مدبر امور نیست و این را کفار عصر پیامبر می‌دانستند اما کفار و مشرکین زمان ما نمی‌دانند [۶]

2- اصل جامع در عبادات

اصل جامع درعبادت خالصانه الهی عبارتست از:‌ اطاعت از اوامر و نواهی الهی [۷]

3- حکم به کفر شخصی که مشرکین را کافر ندانسته یا در کفر آنان شک نماید.[۸]

4-اساس دعوت انبیاء‌ بر عبادت الهی و اجتناب از طاغوت و شرک بوده است.[۹]

5- توحید ربوبی و عبودی

ایشان معتقد است:‌توحید دو نوع است توحید ربوبی و توحید الوهی و ملاک در موحد بودن توحید عبودی است و توحید در عبودیت ان است که در خواسته‌های بندگان فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گیرد.[۱۰]

در کتاب کشف الشبهات فی التوحید امده است:‌ عظیم‌ترین آموزه‌های دینی توحید در عبادت و اجتناب از شرک است بدلیل آیه شریفه قرآن:‌‌و ان المساجد لله فلاتدعوامع الله احدا [۱۱]

6- مرز بین شرک و توحید:‌ از منظر محمدبن عبدالوهاب شرک دو نوع است شرک اکبر و شرک اصغر. مراد از شرک اکبر ان است که انسان عمل عبادی را برای غیر خداوند انجام دهد و شرک اصغر یعنی هر عمل غیر عبادی که سبب رفتن به سوی شرک اکبر باشد. [۱۲]

دیدگاه شهید مطهری در تبیین توحید وشرک:‌

اصول دیدگاه شهید مطهری در زمینه توحید و شرک عبارتست از:‌

1 - مراتب و درجات توحید:‌ایشان می‌فرماید از قرآن کریم بدست می‌آید که توحید و شرک هر یک دارای مراتبی است:‌ توحید، درجات و مراتب دارد، همچنان که شرک نیز که مقابل توحید است مراتب و درجات دارد. تا انسان همه مراحل توحید را طی نکند، موحّد واقعی نیست. آنگاه در تبیین مراتب توحید پرداخته و می‌فرماید:‌

1- توحید ذاتی‏ توحید ذاتی یعنی شناختن ذات حق به وحدت و یگانگی. توحید ذاتی یعنی این حقیقت «دوئی» بردار و تعدّدپذیر نیست، مثل و مانند ندارد لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ، در مرتبه وجود او موجودی نیست‏ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ.... جهان نه از اصلهای متعدّد پدید آمده و نه به اصلهای متعدّد بازمی‏گردد، از یک اصل و از یک حقیقت پدید آمده‏ قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ و به همان اصل و همان حقیقت بازمی‏گردد أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ و به تعبیر دیگر، جهان هستی، یک قطبی و یک کانونی و تک محوری است.

2- توحید صفاتی‏ ایشان در معنای توحید صفاتی می‌فرماید:‌ توحید صفاتی یعنی درک و شناسایی ذات حق به یگانگی عینی با صفات و یگانگی صفات با یکدیگر. توحید ذاتی به معنی نفی ثانی داشتن و نفی مثل و مانند داشتن است و توحید صفاتی به معنی نفی هر گونه کثرت و ترکیب از خود ذات است... برای وجود لایتناهی همچنان که دومی قابل تصوّر نیست، کثرت و ترکیب و اختلاف ذات و صفات نیز متصوّر نیست.

3- توحید افعالی‏ توحید افعالی یعنی درک و شناختن اینکه جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و کار او و ناشی از اراده اوست. موجودات عالم همچنان که در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن «قیّوم» همه عالم است، در مقام تأثیر و علّیت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنان که در ذات شریک ندارد در فاعلیّت نیز شریک ندارد. هر فاعل و سببی، حقیقت خود و وجود خود و تأثیر و فاعلیّت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حولها و قوّه‏ها «به او» است (ما شاء اللّه و لا قوّة الّا به، لا حول و لا قوّة الّا باللّه).

4 توحید در عبادت ‏ایشان در معنای توحید در عبادت می‌نویسد:‌ ایشان در ذیل تفسیر آیه ایاک نعبدکه بیانگر توحید عبادی است می‌نویسد:‌ و اما توحید در عبدبودن و در عبادت به معنی این است که در مقابل هیچ موجود دیگر و هیچ فرمان دیگری این حالت را نداشته باشد، بلکه نسبت به غیر خدا حالت عصیان و تمرد داشته باشد. پس همواره انسان باید دو حالت متضاد داشته باشد: تسلیم محض خدا، و عصیان محض غیر خدا. این است معنی‏ ایّاکَ نَعْبُدُ خدایا تنها تو را می‏پرستیم و غیر تو را نمی‏پرستیم. [۱۳]

ایشان در بیان فرق بین مراتب سه گانه با مرتبه اخیر – توحید در عبادت – می‌فرماید:‌ مراتب سه‏گانه توحید ذاتی صفاتی و افعالی، توحید نظری و از نوع شناختن است، امّا توحید در عبادت، توحید عملی و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحید، تفکّر و اندیشه راستین است و این مرحله از توحید، «بودن» و «شدن» راستین. توحید نظری بینش کمال است و توحید عملی جنبش در جهت رسیدن به کمال. توحید نظری پی بردن به «یگانگی» خداست و توحید عملی «یگانه شدن» انسان است. توحید نظری «دیدن» است و توحید عملی «رفتن». [۱۴]

2- پرستش لازمه شناخت خدای یگانه:‌ شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزّه از هر گونه نقص و کاستی، و شناخت رابطه او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیّت است، عکس‌العملی در ما ایجاد می‌کند که از آن به «پرستش» تعبیر می‏شود.[۱۵]

3- معنای پرستش:‌

ایشان در معنای پرستش می‌فرماید:‌ پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار می‌کند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود می‏تواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است، در مورد غیر خدا نه صادق است نه جایز. [۱۶]

4- قرآن کریم تأکید و اصرار زیاد دارد بر اینکه عبادت و پرستش باید مخصوص خدا باشد، هیچ گناهی مانند شرک به خدا نیست.[۱۷]

5- از منظر ایشان توحید در عبادت آنگاه محقق می‌گردد که انسان عبادتگر بداند:‌ ...جز او کامل مطلق نیست، جز او هیچ ذاتی منزّه از نقص نیست، جز او کسی منعم اصلی و منشأ اصلی نعمت‌ها که همه سپاسها به او برگردد نیست، جز او هیچ موجودی استحقاق مطاع محض بودن و تسلیم محض در برابر او شدن را ندارد.

ایشان در توسعه معنای توحید عبادی می‌فرماید:‌ هر اطاعتی مانند اطاعت پیامبر و امام و حاکم شرعی اسلامی و پدر و مادر یا معلّم باید به اطاعت از او و رضای او منتهی شود وگرنه جایز نیست. این است عکس‌العملی که شایسته یک بنده در مقابل خدای بزرگ است و جز در مورد خدای یگانه در مورد هیچ موجودی دیگر نه صادق است نه جایز.[۱۸]

6- توحید ذاتی و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادی اسلامی است، یعنی اگر کسی در اعتقادش به یکی از این دو اصل خللی باشد جزء مسلمین محسوب نمی‏گردد. احدی از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست. [۱۹]

7- نزاع اصلی وهابیت با مسلمین صغروی است:‌ ایشان معتقد است در مفهوم توحید و پرستش بین عالمان دینی اعم از وهابی و غیر وهابی اختلافی نیست اختلاف در مصادیق پرستش است:‌ اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست که آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستش‏اند؛ در این جهت تردید نیست که غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است که آیا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروی است نه کبروی.[۲۰]

8- مراتب و درجات شرک‏

ایشان بعد از بیان مراتب و درجات توحید به مراتب شرک پرداخته و می‌نویسد:‌

همچنان که توحید، مراتب و درجات دارد شرک نیز به نوبه خود مراتبی دارد که از مقایسه مراتب توحید با مراتب شرک به حکم «تعرف الأشیاء بأضدادها»، هم توحید را بهتر می‏توان شناخت و هم شرک را.

انگاه در بیان مراتب شرک می‌فرماید:‌

الف. شرک ذاتی‏

ایشان در تبیین مرتبه شرک ذاتی می‌فرماید:‌ اعتقاد به چند مبدئی، شرک در ذات است و نقطه مقابل توحید ذاتی‏ است. قرآن آنجا که اقامه برهان می‌کند (برهان تمانع) و می‏گوید: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبیاء‌ 22) در برابر قائلین به چند مبدئی عالم اقامه برهان می‌کند. این گونه اعتقاد سبب خروج از جرگه اهل توحید و از حوزه اسلام است. اسلام شرک ذاتی را در هر شکل و هر صورت بکلّی طرد می‌کند. [۲۱]

ب. شرک در خالقیّت‏ این نوع از شرک در برابر توحید افعالی قرار دارد. شهید مطهری در تبیین ان می‌نویسد:‌ برخی از ملل، خدا را ذات بی‏مثل و مانند می‌دانستند و او را به عنوان یگانه اصل جهان می‏شناختند امّا برخی مخلوقات او را با او در خالقیّت شریک می‏شمردند. مثلا می‌گفتند خداوند مسئول خلقت «شرور» نیست، شرور آفریده بعضی از مخلوقات است. این گونه شرک که شرک در خالقیّت و فاعلیّت است، نقطه مقابل توحید افعالی است.

ج. شرک صفاتی‏ شرک صفاتی که در برابر توحید صفاتی قرار دارد مخصوص برخی اندیشمندان است که در این گونه مسائل می‏اندیشند، امّا صلاحیّت و تعمّق کافی ندارند. اشاعره از متکلّمین اسلامی دچار این نوع شرک شده‏اند. این نوع شرک نیز شرک خفی است و موجب خروج از حوزه اسلام نیست.

د. شرک در پرستش‏ این نوع شرک در برابر توحید عبادی قرار دارد و به دو نوع شرک جلی و شرک خفی تقسیم می‌شود. شرک جلی همان بت‌پرستی‌های رائج است که در شکل پرستش خورشید یا ماه یا ستاره و نظائر ان در گذشته وجود داشته و اکنون نیز در برخی مناطق جهان وجود دارد. ایشان در فرق مرتبه شرک در پرستش با سه نوع دیگر می‌فرماید:‌ سایر مراتب شرک (شرک ذاتی شرک در خالقیت و شرک صفاتی) شرک نظری و از نوع شناخت دروغین است، امّا این نوع شرک، شرک عملی و از نوع «بودن» و «شدن» دروغین است.

9- مراتب شرک عملی شرک عملی نیز به نوبه خود مراتب دارد که بالاترین مراتبش که سبب خروج از حوزه اسلام است شرک جلی خوانده می‏شود. امّا انواع شرک خفی وجود دارد که اسلام در برنامه توحید عملی با آنها سخت مبارزه می‌کند.[۲۲]

معنای عبادت:‌

عبادت در لغت

معانی که برای واژه عبادت شده است عبارتند از:‌ انقیاد و خضوع عبدکه ریشه کلمه عبادت است ضد کلمه حربوده و بمعنای شخصی است که مملوک یا برده دیگری قرار گرفته است [۲۳] در برخی از کتب لغت برای کلمه عبادت دو اصل و ریشه مطرح کرده‌اند:‌ الف - عبدکه بمعنای نرمی و ذلت که مصداقش عبدمملوک است ب- العبده که بمعنای قوت و صلابت می‌باشد [۲۴]

شهید مطهری در تبیین معنای لغوی عبادت می‌گوید:‌

در زبان عربی وقتی که چیزی رام، نرم، مطیع بشود به طوری که هیچ گونه عصیان و تعدی و مقاومتی نداشته باشد، این حالت را «تعبد» می‏گویند. ایشان در ادامه می‌نویسد:‌ در قدیم راه‌ها و جاده‏ها این طور نبود که مانند امروز به وسیله ماشینهای راه‏سازی اول راه را بسازند بعد روی آن راه بروند، بلکه راه‌ها با رفتن ساخته می‏شد و لذا در روزهای اول به طوری بود که سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند ولی در اثر عبور و مرور کم‏کم سنگریزه‏ها خرد و نرم می‌شدندو مقاومتی در مقابل عابرین نداشتند، پای انسان‌ها و حیوانها را آزار نمی‏دادند بلکه رام و آرام بودند، در حالی که راهی که بیراهه بود سنگها زیر پا ناآرام و عاصی بودند. این طریق را، یعنی راهی که نرم و رام شده بود می‌گفتند: طریق مُعَبَّد. انسان عبدو معبّد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد.

ایشان در تطبیق معنای لغوی عبادت بر معنای اصطلاحی آن می‌نویسد:‌

این‏گونه بودن یعنی رام و مطیع بودن، یک ذره عاصی نبودن، حالتی است که انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد. عبدخدا بودن یعنی این حالت را نسبت به ذات حق و فرمانهای ذات حق داشتن.[۲۵]

معنای عبادت در قرآن

این کلمه در قرآن کریم هر چند با مشتقات مختلف در موارد زیادی استعمال شده است اما مشخصه اصلی در همه آنها محصور نمودن عبادت برای ذات احدیت و نفی ان از دیگران می‌باشد که بعنوان نمونه برخی از آنها را بیان می‌کنیم :‌

امر به عبادت الله همراه نهی از عبادت معبودان دیگر - 20مورد اعبدوا الله - نظیر ‌: اعبدواالله مالکم من اله غیره مومنون 23و 32اعراف 85

عبادت الهی معلول ربوبیت و خالقیت اوست و هدف از عبادت تحصیل تقواست:‌بقره /21: ‌اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون

عبادت خداوند بهمراه نهی از هر نوع شرک در ان :‌نساء‌/36:‌اعبدوا الله و لاتشرکوا به شیئا

امر به عبادت به همراه نهی از اطاعت طاغوت: ‌نحل 36: ‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت

از این آیه استفاده می‌شود که:‌

اولا در مفهوم عبادت، اطاعت و انقیاد وجود دارد ثانیا عبادت الله مستلزم اجتناب از طاغوت – هر چیزی که در برابر اراده الهی باشد-

امر به عبادت الهی ماموریت اصلی همه انبیاء‌: ماموریت اصلی انبیاء‌ امر به عبادت الهی و اجتناب از طاغوت – نحل / 36‌ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت ‌مائده /117:‌ ما قلت لهم الا ما امرتنی به ان اعبدوالله ربی و ربکم

امر الهی به بندگان نسبت به عبادت خودش- یک مورد- و صراط مستقیم خواندن ان: ‌ان اعبدونی هذا صراط مستقیم یس 61

امر به عبادت خالصانه الهی:‌ زمر / 11: ‌امرت ان اعبدالله مخلصا له الدین

نهی از عبادت غیر خداوند:‌ یونس /104:‌ فلا اعبدالذین تعبدون من دون الله و لکن اعبدالله الذی یتوفاکم

از آنجا که عبادت همیشه یا غالبا با دعا همراه است از اینرو می‌توان گفت بین تعبدون من دون الله در آیه شریفه سوره یونس و تدعون من دون الله در سوره غافر و انعام تنافی نیست:‌

غافر /66:‌قل انی نهیت ان اعبدالذین تدعون من دون الله و سوره انعام /56:‌نهیت ان اعبدالذین تدعون من دون الله قل لا اتبع اهواء‌کم

امر به عبادت معبود واحد – اله واحد – توبه 31‌:‌ اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسیح بن مریم و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا

از این آیه استفاده می‌شود که:‌

اولا تبعیت و اطاعت نمودن از غیر خداوند حتی از عالمان دین اگر مستند به اوامر الهی نباشد خلاف عبادت الهی است یعنی عبادت و اطاعت منحصرا حق الهی است و غیر خداوند را نمی‌توان در ان دخالت داد.

ثانیا توحید در خالقیت لازم است همراه با توحید در ربوبیت باشد یعنی. اله یعنی معبود باید واحد باشد:‌ لا اله الا الله – لا اله الا هو (38مورد)

دلیل اینکه غیر الله نمی‌تواند معبود باشد:‌ إِنَّ الَّذِینَ‏ تَعْبُدُونَ‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً- 29/ 17.

عبادت از منظر عالمان فریقین

دیدگاه علامه طباطبائی درالمیزان

‌ نکات اصلی دیدگاه ایشان در معنای عبادت عبارتست از:

1-عبادت از ریشه عبداست و عبدعبارتست از هر چیزی که مملوک باشد اعم از انسان یا غیر انسان همانگونه که درایه «إن کل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا»: مریم- 93 عبدبدین معنا امده است.

2- ایشان با توجه به قول لغویین که عبودیت را بمعنای خضوع گرفته‌اند می‌فرماید:‌ خضوع لازمه معنای عبادت است بدلیل آنکه خضوع متعدی به لام و عبادت متعدی بنفسه می‌باشد.

3-عبادت نشان دادن عبدمملوکیت خویش را به خداوند می‌باشد از اینرو چنین حالتی با استکبار دربرابر خداوند قابل جمع نیست اما با شرک قابل جمع می‌باشد.[۲۶]

شیخ طوسی در التبیان:‌

عبادت عالیترین مرتبه خضوع و نهایت شکر گزاری در مقابل خداوند است و چنین خضوعی فقط در برابر خداوند سزاوار است چون اوست که همه مالک و خالق هستی است. هر چند شکر و اطاعت از غیر خداوند جائز اما عبادت فقط مختص به خداوند می‌باشد.[۲۷]

زمخشری در کشاف:

‌ایشان عبادت را عالیترین مرتبه خضوع و تسلیم دانسته و انرا مختص ذات مقدس الهی می‌داند چون فقط اوست که مولای حقیقی و صاحب عظیمترین نعمت‌هاست. [۲۸]

فخر رازی در مفاتیح الغیب :

عبادت امتثال نمودن عبدنسبت به دستوراتی است که از روی تعظیم نسبت به خداوندی که کمال مطلق و مستغنی از همه است صورت گیرد بنابر‌این متعلق عبادت تمامی اوامر و نواهی الهی خواهد بود.[۲۹]

نقد شهید مطهری به دیدگاه فخر رازی در معنای عبادت:‌

ایشان سخن فخر رازی را مبنی بر اینکه عبادت همان امتثال اوامر و نواهی الهی است تمام ندانسته و می‌گوید:‌ در مفهوم عبادت، اطاعت امر نیفتاده است. اطاعت ثواب‏آور هست و می‏توان گفت مستلزم عبادت بودن نیست.

اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت می‌کند و بس، عبادت نیست. اینکه در «اصول» می‏گویند «تعبدی» آن است که قصد امتثال امر در آن معتبر باشد و هر توصلی هم که به قصد امتثال صورت گیرد عبادت است، درست نیست.

عبادت یک رکن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزی که خود را ببیند یک عکس‌العمل نشان می‏دهد؛ در مقابل جمال تحسین می‌کند، در مقابل عمل اخلاقی میل به انجام دادن در او پیدا می‏شود، در مقابل علم احساس طلب می‌کند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح می‌کند.

.... قصد قربت و امتثال امر ملاک تعبدیت و عبادت بودن عمل نیست، هرچند ملاک ثواب و حتی تقرب هست. ممکن است عملی عبادت باشد و مقرّب نباشد. ممکن است عبادتی که دارای ماهیت عبادت است ریا باشد، نه اینکه عمل ریایی عبادت صوری است .. به هر حال عنوان فرمانبری به عقیده ما ملاک عبادت به آن معنی که در مقابل شرک و بت‌پرستی واقعی صورت می‏گیرد نیست، هرچند به معنی خفی شرک است. [۳۰]

به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنی و تکوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. به عقیده ما صرف اعتقاد به تسلط معنوی و ماوراء الطبیعی موجودی شرک نیست، زیرا قرآن از قدرت‌های ماوراء الطبیعی در افراد بشر یاد می‌کند مثل آنچه که درباره یکی از نزدیکان سلیمان یاد می‌کند: قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ ... قرآن با این تعبیر می‏گوید او به موجب علمی از لوح محفوظ این قدرت ماوراء الطبیعی را پیدا کرد. اعتقاد به این گونه قدرت‌ها اگر مقرون به این اعتقاد باشد که به ارادة اللَّه و مشیة اللَّه و اذن اللَّه کار می‏کنند، شرک نیست ولی اگر چنین فرض شود که از خود استقلال دارند، نفس اعتقاد نوعی شرک است و تعظیم و احترام و قربانی برای آنها نیز شرک است‏ [۳۱]

صدرالمتالهین در تفسیر القرآن الکریم:‌

عبادت عالیترین مرتبه خضوع در برابر خداوندی است که مالک و خالق و قادر به امورات هستی بوده بگونه‌ای که دیگران از انجام آنها عاجز هستند. بنابر‌این عبادت بغیر خداوند جائز نیست هر چند اطاعت از دیگران معقول است. بنابر‌این سخن آنان که عبادت را بمعنای اطاعت اوامرونواهی الهی می‌دانند خطاست چون اطاعت همان موافقت نمودن به امر صادر توسط امر کننده است و این در موالی عرفی نظیر اطاعت فرزند از پدر عبداز مولا صدق می‌کند؛ از طرفی به بت‌پرستانی که در عصر جاهلیت بت‌ها را می‌پرستیدند مطیع اطلاق نمی‌گردد. بنابر‌این عبادت همان نهایت خضوع و شکر گزاری در برابر خداوند متعال خواهد بود. [۳۲]

شهید مطهری:‌

عبادت از ماده «عبد» است. تعبدتذلل است. آنچه در عبادت و عبودیت افراد بشر وجود دارد رابطه مالکیت و مملوکیت به مفهوم اقتصادی آن است. مملوک و برده از خود اراده و اختیاری ندارد، برای خود در قبال مالک مالکیتی قائل نیست، خودش و هرچه در اختیار دارد از آنِ مولی است: العبدو ما فی یده کان لمولاه ..

ایشان آنگاه به مفهوم عبادت در قرآن پرداخته و می‌گوید:‌

در قرآن کریم در مواردی که فردی بر فرد دیگر حکومت مطلقه و مستبده دارد و برای او هیچ گونه آزادی قائل نیست، عملًا با او معامله برده و مملوک می‌کند، عبادت و تعبید به کار برده شده آنچنان که درباره فرعون و بنی اسرائیل از زبان موسی نقل می‌کند: وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ‏، یا از زبان فرعون نقل می‌کند: وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ‏ ولی مسلماً این گونه رابطه که صرفاً اطاعت مطلقه است، خواه آنکه اختیاری و به صورت مشروع باشد و خواه غیر اختیاری، شرک به خدا نامیده نمی‏شود. عبادت خدا که باید خالصاً برای خدا باشد و اگر نه شرک و خروج از توحید و منافی با لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* است به معنی این نیست که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد. البته درجه اعلای توحید این است که انسان مطاعی غیر از خدا نداشته باشد،[۳۳]


بیابر این از منظر ایشان عبادت یعنی مطیع محض بودن خداوند اما این سخن تمام دیدگاه ایشان در معنای عبادت نیست.

از منظر ایشان عبادت علاوه بر اطاعت محض رکن دیگری هم دارد و ان عبارتست از تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس:‌ اگر انسان صرفاً امر خدا را اطاعت کند آنچنان که هر مملوکی مالک خود را اطاعت می‌کند و بس، عبادت نیست ...عبادت یک رکن و روح دیگری دارد و آن تعظیم و تکریم مقرون به تقدیس است، خواه امری در کار باشد و یا نباشد، خواه آنکه قصد امتثال امر شده باشد یا نشده باشد. ایشان در تبیین قید اخیر می‌گوید:‌ انسان به حکم فطرت در مقابل هر چیزی که خود را ببیند یک عکس‌العمل نشان می‏دهد؛ در مقابل جمال تحسین می‌کند، در مقابل عمل اخلاقی میل به انجام دادن در او پیدا می‏شود، در مقابل علم احساس طلب می‌کند و در مقابل کمال مطلق تقدیس و تسبیح می‌کند....به هر حال عنوان فرمانبری به عقیده ما ملاک عبادت به آن معنی که در مقابل شرک و بت‌پرستی واقعی صورت می‏گیرد نیست، هرچند به معنی خفی شرک است. به عقیده ما عمل آنگاه عبادت است که احترام و تعظیم باشد با قصد و اعتقاد به الوهیت معبود. الوهیت معبود به معنی این است که شخص معتقد باشد که معبود تسلط باطنی و تکوینی بر او و جهان دارد و در این تسلط خود مستقل است. [۳۴]

نتیجه:

‌تفسیرهای گوناگونی که از توحید و شرک ارائه گردید بیانگر ان بود که فریقین حتی جریان‌ها و شخصیت‌های تکفیری در این مساله محوری دین اتفاق نظر دارند. همگی اذعان به حصر عبادت و بندگی به خداوند یکتا داشته و عبادت و خضوع در برابر هر موجودی غیر الله شرک شمرده خواهد شد.

پانویس

  1. مجموعه الفتاوی ج 1ص 80-81
  2. همان ص 307
  3. همان ص 304
  4. محمدابوزهره، ابن تیمیه ص 268-269: و الوحدانیه فی العباده تقتضی امرین:‌ احدهما ان لا یعبدالا الله وحده ....و من سوی بین المخلوق و الخالق فی شیی من العباده فقد جعل مع الله الهه اخری و ان کان یعتقد بوحدانیه الخالق فی الخلق و الذات و الصفات...الامرالثانی مما یقتضیه التوحید فی الالوهیه و العباده ان نعبدالله سبحانه بما شرعه علی السنه رسله و لانعبده الا بواجب او مستحب او مباح قصد به الطاعه و شکر الله تعالی و یقول ابن تیمیه: ‌والدعاء من جمله العبادات فمن دعا المخلوقین من الموتی و الغائبین و استغاث بهم کان مبتدعا فی الدین مشرکا برب العالمین متبعا غیر سبیل المومنین و من سال الله بالمخلوقین او اقسم علیه بالمخلوقین کان مبتدعا بدعه ما انزل الله بها من سلطان – انتهی
  5. کتاب التوحید ص 44:‌ ... فکل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحید و ایمان و اخلاص و صرفه لغیره شرک و کفر
  6. کشف الشبهات فی التوحید ص 4
  7. الشیخ محمدبن عبدالوهاب ص 65-70
  8. همان ص 68-70
  9. همان ص 105-106
  10. همان
  11. کشف الشبهات ص 42: ‌ان اعظم ما جاء‌به هذاالرسول ان لا یشرک مع الله فی عبادته احد و الدلیل قوله تعالی:‌و ان المساجد لله فلاتدعوامع الله احدا
  12. کتاب التوحید ص 44-45:‌ فان حد الشرک الاکبر و تفسیره الذی یجمع انواعه و افراده ان یصرف العبدنوعا او فردا من افراد العباده لغیر الله فکل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحید و ایمان و اخلاص و صرفه لغیره شرک و کفر فعلیک بهذاالضابط للشرک الاکبر الذی لا یشذ عنه شیئی کما ان حدالشرک الاصغر هو کل وسیله و ذریعه یتطرق منها الی الشرک الاکبر من الارادات و الاقوال و الافعال التی لم تبلغ رتبه العباده
  13. مجموعه ‏آثاراستادشهیدمطهری، ج‏26، ص:101- 102
  14. همان ص 99-103
  15. مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهان‏بینی توحیدی)، ج‏2، ص:-97 96
  16. همان
  17. همان
  18. همان ص 98-99
  19. مجموعه آثار استاد شهید مطهری؛ ج‏3؛ ص71
  20. همان
  21. مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهان‏بینی توحیدی)، ج‏2، ص: 123
  22. مجموعه آثار استاد شهید مطهری (جهان‏بینی توحیدی)، ج‏2، ص:119 -124
  23. مصبا- عَبَدْتُ‏ اللّه‏ أَعْبُدُهُ‏ عِبَادَةً، و هی الانقیاد و الخضوع، و الفاعل‏ عَابِدٌ، و الجمع‏ عُبَّادٌ و عَبَدَةٌ. و العَبْدُ خلاف الحرّ، و أَعْبَدْتُ‏ زیدا فلانا: ملکته إیّاه لیکون له عبدا
  24. مقا- عبد: أصلان صحیحان، کأنّهما متضادّان. و الأوّل من ذینک الأصلین یدل علی لین و ذلّ، و الآخر علی شدّة و غلظ. فالأوّل- العبد، و هو المملوک، و الجماعة العبید، و ثلاثة أعبد، و هم العباد. ..و المعبّد: الذلول، یوصف به البعیر أیضا. و من الباب الطریق المعبّد، و هو المسلوک المذلّل. و الأصل الآخر- العبدة، و هی القوّة و الصلابة، و یقال هذا ثوب له عبدة، إذا کان صفیقا قویّا، و من هذا القیاس العبدمثل الأنف و الحمیّة یقال هو یعبدلهذا الأمر. و فسّر- إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ‏ الْعابِدِینَ‏، أی أوّل من غضب عن هذا و أنف من قوله. الاشتقاق
  25. مجموعه آثار شهید مطهری ج 26ص 101
  26. المیزان ج1 ص24: العبدهو المملوک من الإنسان أو من کل ذی شعور بتجرید المعنی کما یعطیه قوله تعالی: «إن کل من فی السماوات و الأرض إلا آتی الرحمن عبدا»: مریم- 93. و العبادة مأخوذة منه و ربما تفرقت اشتقاقاتها أو المعانی المستعملة هی فیها لاختلاف الموارد، و ما ذکره الجوهری فی الصحاح أن أصل العبودیة الخضوع فهو من باب الأخذ بلازم المعنی و إلا فالخضوع متعد باللام و العبادة متعدیة بنفسها. و بالجملة فکان العبادة هی نصب العبدنفسه فی مقام المملوکیة لربه و لذلک کانت العبادة منافیة للاستکبار و غیر منافیة للاشتراک فمن الجائز أن یشترک أزید من الواحد فی ملک رقبة أو فی عبادة عبد، قال تعالی: «إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»: غافر- 60. و قال تعالی: «و لا یشرک بعبادة ربه أحدا»: الکهف-
  27. التبیان ج 1ص 39:‌ و العبادة ضرب من الشکر و غایة فیه لأنها الخضوع بأعلی مراتب الخضوع مع التعظیم بأعلی مراتب التعظیم و لا یستحق إلا بأصول النعم التی هی خلق الحیاة و القدرة و الشهوة و لا یقدر علیه غیر الله تعالی فلذلک اختص سبحانه بأن یعبدو لا یستحق بعضنا علی بعض العبادة. کما یستحق بعضنا علی بعض الشکر و تحسن الطاعة لغیر الله تعالی و لا تحسن العبادة لغیره و قول من قال أن العبادة هی الطاعة للمعبود یفسد بأن الطاعة موافقة الأمر و قد یکون موافقا لأمره و لا یکون عابدا له
  28. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ج‏1 ص 15 :‌ و العبادة أقصی غایة الخضوع و التذلل. و منه ثوب ذو عبدة إذا کان فی غایة الصفاقة و قوة النسج، و لذلک لم تستعمل إلا فی الخضوع لله تعالی، لأنه مولی أعظم النعم فکان حقیقا بأقصی غایة الخضوع.
  29. مفاتیح الغیب ج 1 ص32 :‌ فاعلم أن العبادة عبارة عن الإتیان بالفعل المأمور به علی‏ سبیل التعظیم للآمر فما لم یثبت بالدلیل أن لهذا العالم إلها واحدا. قادرا علی مقدورات لا نهایة لها، عالما بمعلومات لا نهایة لها، غنیا عن کل الحاجات، فإنه أمر عباده ببعض الأشیاء، و نهاهم عن بعضها، و أنه یجب علی الخلائق طاعته و الانقیاد لتکالیفه.... -
  30. یادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 180
  31. و به عبارت دیگر اگر آنها را رب النوع- آنچنان که مشرکین قائل بودند- بدانند و خداوند را فقط خالق بدانند و ربوبیت را از آنِ ستاره یا خورشید یا بت که مظهر و هیکل و طلسم رب النوع است بدانند، شرک است ولی اگر قائل به رب العالمین باشند و همه چیز را مجری قضا و قدر رب العالمین بدانند، این اعتقاد شرک نیست. اما اینکه در عمل حتی با این گونه اعتقاد نباید سجود یا قربانی یا دعا یا تسمیه را برای غیر خدا کرد، تکلیف فرعی است و عقیده‏ای نیست.
  32. تفسیر القرآن الکریم ص105: و العبادة ضرب من الشکر و غایة فیه لأنها الخضوع و التذلل‏ یدل علی أعلی مراتب التعظیم و لا یستحقها أحد إلا بإعطاء اصول النعم الذی هو خلق الحیوة و القدرة و الحس و الشهوة و لا یقدر علیه أحد إلا الله فلذلک اختص سبحانه بأن یعبد، و لا یجوز العبادة لغیره بخلاف الطاعة فإنها قد تحسن لغیره کطاعة الأب و المولی و السلطان و الزوج، فمن قال: إن العبادة هی الطاعة فقد أخطأ لأنها غایة التذلل دون الطاعة فإنها مجرد موافقة الأمر، ألا تری إن العبدیطیع مولاه و لا یکون عابدا له؟ و الکفار یعبدون الأصنام و لا یکونون مطیعین لهم؟ إذ لا یتصور من جهتهم الأمر.
  33. یادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 179
  34. یادداشتهای استاد مطهری، ج‏8، ص: 180-179

پانویس