اهل کتاب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'زمینه ساز' به 'زمینه‌ساز')
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''اهل کتاب''' به پیروان ادیانی گفته می‌شود که پیامبر آنان دارای کتابی الهی برای هدایت انسان‌ها بوده است. [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] از مصادیق مسلم این اصطلاح در فرهنگ اسلامی بوده‌اند. پیروان دین [[زرتشت]] و [[صابئین]] نیز نزد گروهی از عالمان اسلامی، از اهل کتاب دانسته شده‌اند.
'''اهل کتاب''' به پیروان ادیانی گفته می‌شود که پیامبر آنان دارای کتابی الهی برای هدایت انسان‌ها بوده است. [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] از مصادیق مسلم این اصطلاح در فرهنگ اسلامی بوده‌اند. پیروان دین [[زرتشت]] و [[صابئین]] نیز نزد گروهی از عالمان اسلامی، از اهل کتاب دانسته شده‌اند.


در بسیاری از باب‌های [[فقه]] اسلامی مانند [[طهارت]]، [[نماز]]، [[جهاد]]، [[ازدواج]] و [[صید]] و [[ذباحه]]، از زوایای مختلف درباره احکام اهل کتاب بحث شده است.اهل کتاب از سوی حاکم اسلامی بین پذیرش [[اسلام]] و التزام به شرایط ذمّه، آزاد گذاشته می‌شوند و در صورت عدم پذیرش این دو امر، جهاد با آنان واجب است.
در بسیاری از باب‌های [[فقه]] اسلامی‌ مانند [[طهارت]]، [[نماز]]، [[جهاد]]، [[ازدواج]] و [[صید]] و [[ذباحه]]، از زوایای مختلف درباره احکام اهل کتاب بحث شده است. اهل کتاب از سوی حاکم اسلامی بین پذیرش [[اسلام]] و التزام به شرایط ذمّه، آزاد گذاشته می‌شوند و در صورت عدم پذیرش این دو امر، جهاد با آنان واجب است.


=اهل کتاب در لغت=
=اهل کتاب در لغت=
اهل به معناى سزاوار و شایسته، خاندان، خانواده، اُنس، اختصاص و تعلق داشتن به چیزى است.<ref>بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌83‌ـ‌85‌؛ التحقيق، ج‌1، ص‌169، «اهل».</ref> از این‌ رو با اضافه شدن به كتاب معناى «وابستگان به كتاب» مى‌دهد. چون مقصود از كتاب در اینجا كتاب آسمانى است، «اهل كتاب» به معناى صاحبان كتاب آسمانى و پیروان ادیان الهى است. البته این تعبیر در [[قرآن]] و فرهنگ اسلامى براى [[مسلمانان]] بكار نمى‌رود. گزینش این اصطلاح كه گویا نخستین بار در قرآن آمده،<ref> دايرة‌المعارف تشيع، ج‌2، ص‌616‌.</ref> بدین جهت است كه وجود كتاب هاى آسمانى وجه مشترك همه ادیان‌الهى است و راه را براى مدعیان ادیان بر ساخته مى‌بندد.
اهل به معنای سزاوار و شایسته، خاندان، خانواده، اُنس، اختصاص و تعلق داشتن به چیزی است.<ref>بصائر ذوی التمییز، ج‌2، ص‌83‌ـ‌85‌؛ التحقیق، ج‌1، ص‌169، «اهل».</ref> از این‌ رو با اضافه شدن به کتاب معنای «وابستگان به کتاب» می‌دهد. چون مقصود از کتاب در اینجا کتاب آسمانی است، «اهل کتاب» به معنای صاحبان کتاب آسمانی و پیروان ادیان الهی است. البته این تعبیر در [[قرآن]] و فرهنگ اسلامی برای [[مسلمانان]] بکار نمی‌رود. گزینش این اصطلاح که گویا نخستین بار در قرآن آمده،<ref> دایرة‌المعارف تشیع، ج‌2، ص‌616‌.</ref> بدین جهت است که وجود کتاب‌های آسمانی وجه مشترک همه ادیان‌الهی است و راه را برای مدعیان ادیان بر ساخته می‌بندد.


=اهل کتاب در اصطلاح=
=اهل کتاب در اصطلاح=
اصطلاح اهل كتاب 31‌ بار در 31 آیه از 9‌ سوره [[قرآن]] و بیش از همه در سوره آل‌ عمران (12‌ بار) بكار رفته است. این موارد عبارتند از: (سوره بقره/2، 105، 109؛ سوره آل‌ عمران/3، 64 ـ 65‌، 69 ـ 72، 75، 98 ـ 99، 110، 113، 119؛ سوره نساء/4، 123، 153، 159، 171؛ سوره مائده/5‌، 15، 19، 59‌، 65‌، 68‌، 77؛ سوره عنكبوت/29، 46؛ سوره احزاب/33، 26؛ سوره حدید/57‌، 29؛ سوره حشر/59‌، 2، 11؛ سوره بینة /98، 1، 6)
اصطلاح اهل کتاب 31‌ بار در 31 آیه از 9‌ سوره [[قرآن]] و بیش از همه در سوره آل‌ عمران (12‌ بار) بکار رفته است. این موارد عبارتند از: (سوره بقره/2، 105، 109؛ سوره آل‌ عمران/3، 64 ـ 65‌، 69 ـ 72، 75، 98 ـ 99، 110، 113، 119؛ سوره نساء/4، 123، 153، 159، 171؛ سوره مائده/5‌، 15، 19، 59‌، 65‌، 68‌، 77؛ سوره عنکبوت/29، 46؛ سوره احزاب/33، 26؛ سوره حدید/57‌، 29؛ سوره حشر/59‌، 2، 11؛ سوره بینة /98، 1، 6)


قرآن كریم از اهل كتاب با تعبیرهاى دیگرى نظیر: «الَّذینَ اوتواالكِتبَ»<ref>سوره بقره/2، 101، 144 ـ 145؛ سوره آل‌ عمران/3،19</ref>، «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الكِتب»<ref>سوره بقره/2،121، 146</ref>، «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الكِتب»<ref>سوره نساء/4،51</ref> نیز یاد كرده و با اختصاص بخش قابل توجهى از آیات و خطاب هاى خود، صف آنان را از صف بت‌پرستان جدا ساخته است.<ref>سوره حج/22،17؛ سوره مائده/5‌،69‌؛ سوره بقره/2،62</ref> در آیات مربوط به اهل كتاب، روى سخن با یهود و نصارا و گاه یكى از آن دو است. در برخى آیات بر اثر انكار رسالت پیامبر گرامى اسلام یا نفوذ شرك در عقاید اهل‌كتاب به آنان «كافر» نیز گفته شده است.<ref>سوره بقره/2، 105؛ سوره بينة/ 98، 1</ref>
قرآن کریم از اهل کتاب با تعبیرهای دیگری نظیر: «الَّذینَ اوتواالکِتبَ»<ref>سوره بقره/2، 101، 144 ـ 145؛ سوره آل‌ عمران/3،19</ref>، «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتب»<ref>سوره بقره/2،121، 146</ref>، «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتب»<ref>سوره نساء/4،51</ref> نیز یاد کرده و با اختصاص بخش قابل توجهی از آیات و خطاب‌های خود، صف آنان را از صف بت‌پرستان جدا ساخته است.<ref>سوره حج/22،17؛ سوره مائده/5‌،69‌؛ سوره بقره/2،62</ref> در آیات مربوط به اهل کتاب، روی سخن با یهود و نصارا و گاه یکی از آن دو است. در برخی آیات بر اثر انکار رسالت پیامبر گرامی اسلام یا نفوذ شرک در عقاید اهل‌کتاب به آنان «کافر» نیز گفته شده است.<ref>سوره بقره/2، 105؛ سوره بینة/ 98، 1</ref>


كاربرد اصطلاح اهل كتاب در برابر «اُمّى»ها و دعوت هر دو گروه به توحید، نشان مى‌دهد كه ساكنان شبه جزیره عرب در آستانه بعثت پیامبر اسلام به این دو گروه عمده تقسیم مى‌شده‌اند: «...وقُل لِلَّذینَ اوتواالكِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیكَ البَلغُ...».<ref>سوره آل‌ عمران/3،20</ref> اقلیت پراكنده اهل كتاب كه یهودیان و مسیحیان بوده‌اند، با برخوردارى از كتاب آسمانى، تعالیم دینى مكتوب و نیز عالمانى آشنا به خواندن و نوشتن از برترى فرهنگى نسبت به «امى»ها برخوردار بوده‌اند. امّیها كه دین رایج آنان بت‌پرستى بوده است فاقد كتاب دینى و ادبیات نوشتارى در حوزه دینى و اغلب ناآشنا به خواندن و نوشتن بوده، برترى فرهنگى اهل كتاب را پذیرفته بودند. مراجعه آنان به اهل كتاب درباره صحت و سقم ادعاى پیامبر اسلام مؤید این معناست.
کاربرد اصطلاح اهل کتاب در برابر «اُمّی»ها و دعوت هر دو گروه به توحید، نشان می‌دهد که ساکنان شبه جزیره عرب در آستانه بعثت پیامبر اسلام به این دو گروه عمده تقسیم می‌شده‌اند: «...وقُل لِلَّذینَ اوتواالکِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیکَ البَلغُ...».<ref>سوره آل‌ عمران/3،20</ref> اقلیت پراکنده اهل کتاب که یهودیان و مسیحیان بوده‌اند، با برخورداری از کتاب آسمانی، تعالیم دینی مکتوب و نیز عالمانی آشنا به خواندن و نوشتن از برتری فرهنگی نسبت به «امی»ها برخوردار بوده‌اند. امّی‌ها که دین رایج آنان بت‌پرستی بوده است فاقد کتاب دینی و ادبیات نوشتاری در حوزه دینی و اغلب ناآشنا به خواندن و نوشتن بوده، برتری فرهنگی اهل کتاب را پذیرفته بودند. مراجعه آنان به اهل کتاب درباره صحت و سقم ادعای پیامبر اسلام مؤید این معناست.


=مصادیق اهل كتاب=
=مصادیق اهل کتاب=
بررسى آیات مربوط و شأن نزول آنها نشان مى‌دهد كه یهود و نصارا، مصداق روشن اهل كتاب از منظر قرآن‌اند و تورات و انجیل كتاب آسمانى آنان است. قرآن با استناد به نزول تورات و انجیل در زمان بعد از حضرت ابراهیم علیه السلام، احتجاج اهل كتاب بر سر یهودى یا نصرانى بودن آن حضرت را نابخردانه خوانده و نفى مى‌كند: «یاَهلَ الكِتـبِ لِمَ تُحاجّونَ فى اِبرهیمَ وما اُنزِلَتِ التَّورةُ والاِنجیلُ اِلاّ مِن بَعدِهِ اَفَلا تَعقِلون».<ref>سوره آل عمران/3،65</ref> نفى ارزش و بى‌پایه و اساس خواندن دین و آیین اهل كتاب بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل نیز به روشنى نشان مى‌دهد كه مصداق مورد اشاره آن، پیروان این دو كتاب‌اند: «قُل یاَهلَ الكِتبِ لَستُم عَلى شَىء حَتّى‌ تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیكُم مِن رَبِّكُم...».<ref>سوره مائده/5‌،68</ref>
بررسی آیات مربوط و شأن نزول آنها نشان می‌دهد که یهود و نصارا، مصداق روشن اهل کتاب از منظر قرآن‌اند و تورات و انجیل کتاب آسمانی آنان است. قرآن با استناد به نزول تورات و انجیل در زمان بعد از حضرت ابراهیم ‌علیه‌السلام، احتجاج اهل کتاب بر سر یهودی یا نصرانی بودن آن حضرت را نابخردانه خوانده و نفی می‌کند: «یاَهلَ الکِتـبِ لِمَ تُحاجّونَ فی اِبرهیمَ وما اُنزِلَتِ التَّورةُ والاِنجیلُ اِلاّ مِن بَعدِهِ اَفَلا تَعقِلون».<ref>سوره آل عمران/3،65</ref> نفی ارزش و بی‌پایه و اساس خواندن دین و آیین اهل کتاب بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل نیز به روشنی نشان می‌دهد که مصداق مورد اشاره آن، پیروان این دو کتاب‌اند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ لَستُم عَلی شَیء حَتّی‌ تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیکُم مِن رَبِّکُم...».<ref>سوره مائده/5‌،68</ref>


اگر اهل كتاب، مصداق دیگرى داشت باید از كتاب آسمانى سومى نیز در كنار تورات و انجیل یاد مى‌شد. مورد خطاب بودن یهود و نصارا یا یكى از آن دو در همه كاربردهاى اهل كتاب نیز مدعاى یاد شده را تأیید مى‌كند.<ref>براى نمونه: سوره نساء/4،153، 171؛ سوره مائده/5‌، 65 ـ 66‌؛ سوره حشر/59‌،11</ref>؛ اما اهل كتاب بودن صابئیان و مجوسیان هیچ مستند قرآنى ندارد و فقط یاد كرد آنان در كنار یهود و نصاراست كه چنین پندارى را پدید آورده است: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هادوا والصّبِینَ والنَّصرى والمَجوسَ والَّذینَ اَشرَكوا اِنَّ اللّهَ یَفصِلُ بَینَهُم یَومَ القِیمَةِ...».<ref>سوره حج/22،17</ref>
اگر اهل کتاب، مصداق دیگری داشت باید از کتاب آسمانی سومی نیز در کنار تورات و انجیل یاد می‌شد. مورد خطاب بودن یهود و نصارا یا یکی از آن دو در همه کاربردهای اهل کتاب نیز مدعای یاد شده را تأیید می‌کند.<ref>برای نمونه: سوره نساء/4،153، 171؛ سوره مائده/5‌، 65 ـ 66‌؛ سوره حشر/59‌،11</ref>؛ اما اهل کتاب بودن صابئیان و مجوسیان هیچ مستند قرآنی ندارد و فقط یاد‌کرد آنان در کنار یهود و نصاراست که چنین پنداری را پدید آورده است: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هادوا والصّبِینَ والنَّصری والمَجوسَ والَّذینَ اَشرَکوا اِنَّ اللّهَ یَفصِلُ بَینَهُم یَومَ القِیمَةِ...».<ref>سوره حج/22،17</ref>


=برخورد اهل كتاب با اسلام و مسلمانان=
=برخورد اهل کتاب با اسلام و مسلمانان=
در عصر نزول قرآن اهل كتاب در مناطقى از شبه جزیره عرب از جمله در شهر یثرب زندگى مى‌كردند. آنان ضمن مباهات به داشتن كتاب آسمانى و پیروى از پیامبران بزرگى چون حضرت موسى و حضرت عیسى علیهماالسلام خود را برتر از اعراب بت‌پرست، مشرك و فاقد كتاب آسمانى مى‌دانستند، بر همین اساس رعایت نكردن امانت درباره اموال آنان و تصرف در آن را جایز شمرده، آن را به حكم خداوند نسبت مى‌دادند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ... و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ‌ قائِمـًا‌ ذلِكَ بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فى الاُمِّیِّینَ سَبیلٌ...»<ref>تفسير قمى، ج‌1، ص‌106؛ التبيان، ج‌2، ص‌505‌؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌36.</ref>. <ref>سوره آل‌ عمران/3،75</ref>.
در عصر نزول قرآن اهل کتاب در مناطقی از شبه جزیره عرب از جمله در شهر یثرب زندگی می‌کردند. آنان ضمن مباهات به داشتن کتاب آسمانی و پیروی از پیامبران بزرگی چون حضرت موسی و حضرت عیسی علیهماالسلام خود را برتر از اعراب بت‌پرست، مشرک و فاقد کتاب آسمانی می‌دانستند، بر همین اساس رعایت نکردن امانت درباره اموال آنان و تصرف در آن را جایز شمرده، آن را به حکم خداوند نسبت می‌دادند: «و مِن اَهلِ الکِتبِ... و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیکَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ‌ قائِمـًا‌ ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیِّینَ سَبیلٌ...»<ref>تفسیر قمی، ج‌1، ص‌106؛ التبیان، ج‌2، ص‌505‌؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌36.</ref> <ref>سوره آل‌ عمران/3،75</ref>.


آنان گرچه دچار اختلاف شده (سوره آل عمران/3،19)، گاه دست به تحریف كتاب آسمانى خود مى‌زدند (سوره بقره/2،79)، با این حال همه با توجه به بشارت هاى ظهور و نیز اوصافى كه از پیامبر آخرالزمان در كتاب هاى خود دیده بودند او را بسان فرزندان خود مى‌شناختند (سوره بقره/2،146) و آمدن چنین پیامبرى را انتظار كشیده، آمدن او را به دیگران بشارت مى‌دادند با این گمان كه از میان آنان برانگیخته خواهد شد؛ اما چون پیامبر موعود از میان اعراب (امى) ظهور كرد، تنها از این‌رو كه از میان آنها برگزیده نشده، نه تنها رسالت او را انكار كردند (سوره بقره/2،89 ـ 90) بلكه دست به تحریف زدند و همه نشانه‌ها و بشارت هاى او را در كتاب هاى آسمانى خود تغییر دادند. (سوره مائده/5‌،13)<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌267؛ تفسير قرطبى، ج‌6 ص‌77؛ تفسير جلالين، ص‌138.</ref>
آنان گرچه دچار اختلاف شده (سوره آل عمران/3،19)، گاه دست به تحریف کتاب آسمانی خود می‌زدند (سوره بقره/2،79)، با این حال همه با توجه به بشارت‌های ظهور و نیز اوصافی که از پیامبر آخرالزمان در کتاب‌های خود دیده بودند او را بسان فرزندان خود می‌شناختند (سوره بقره/2،146) و آمدن چنین پیامبری را انتظار کشیده، آمدن او را به دیگران بشارت می‌دادند با این گمان که از میان آنان برانگیخته خواهد شد؛ اما چون پیامبر موعود از میان اعراب (امی) ظهور کرد، تنها از این‌رو که از میان آنها برگزیده نشده، نه تنها رسالت او را انکار کردند (سوره بقره/2،89 ـ 90) بلکه دست به تحریف زدند و همه نشانه‌ها و بشارت‌های او را در کتاب‌های آسمانی خود تغییر دادند. (سوره مائده/5‌،13)<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌267؛ تفسیر قرطبی، ج‌6 ص‌77؛ تفسیر جلالین، ص‌138.</ref>


دسته‌اى از آنان (یهود) چنان به دشمنى خود ادامه دادند كه به سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان تبدیل شدند. (سوره مائده/5‌،82) آنان (یهودیان مدینه) براى نابودى اسلام توطئه‌ها چیدند و با منافقان و مشركان همداستان شده (سوره آل عمران/3،111؛ سوره مائده/5‌،41)، سرانجام به جنگ تمام عیار با مسلمانان برخاستند كه به شكست و كوچاندن آنان از مدینه انجامید.<ref>تفسير قمى، ج‌1، ص‌196‌ـ‌197؛ التبيان، ج‌3، ص‌523‌؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌299، 301.</ref> (سوره حشر/59‌،2)
دسته‌ای از آنان (یهود) چنان به دشمنی خود ادامه دادند که به سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان تبدیل شدند. (سوره مائده/5‌،82) آنان (یهودیان مدینه) برای نابودی اسلام توطئه‌ها چیدند و با منافقان و مشرکان همداستان شده (سوره آل عمران/3،111؛ سوره مائده/5‌،41)، سرانجام به جنگ تمام عیار با مسلمانان برخاستند که به شکست و کوچاندن آنان از مدینه انجامید.<ref>تفسیر قمی، ج‌1، ص‌196‌ـ‌197؛ التبیان، ج‌3، ص‌523‌؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌299، 301.</ref> (سوره حشر/59‌،2)


=اهداف اهل كتاب در برخورد با اسلام=
=اهداف اهل کتاب در برخورد با اسلام=


1- دفاع از حقانیت آیین خود و منسوخ نشدن آن
1- دفاع از حقانیت آیین خود و منسوخ نشدن آن


2- نابودى اسلام از رهگذر تشكیك در عقاید مسلمانان و ایجاد تفرقه در میان آنان و برانگیختن دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان.
2- نابودی اسلام از رهگذر تشکیک در عقاید مسلمانان و ایجاد تفرقه در میان آنان و برانگیختن دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان.


=روش های مخالفت اهل کتاب با اسلام=
=روش‌های مخالفت اهل کتاب با اسلام=


==انكار رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله==
== انکار رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله ==
اهل كتاب بر اساس نام و خصوصیات ذكر شده در تورات و انجیل پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را همانند فرزندان خود دقیق و روشن مى‌شناختند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الكِتبَ یَعرِفونَهُ كَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم» (سوره بقره/2،146؛ سوره انعام/6‌،20)<ref>جامع‌البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌217‌ـ‌218؛ التبيان، ج‌2، ص‌21؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌423.</ref>؛ اما هنگامى كه آن حضرت برانگیخته شد، گروهى از آنان او را انكار كرده به‌ رغم آگاهى از حقانیت اسلام و قرآن، آموزه‌هاى آن را نادیده گرفته، تجاهل كردند: «...نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ كِتبَ اللّهِ وراءَ ظُهورِهِم كَاَنَّهُم لایَعلَمون». (سوره بقره/2،101)
اهل کتاب بر اساس نام و خصوصیات ذکر شده در تورات و انجیل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را همانند فرزندان خود دقیق و روشن می‌شناختند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ یَعرِفونَهُ کَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم» (سوره بقره/2،146؛ سوره انعام/6‌،20)<ref>جامع‌البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌217‌ـ‌218؛ التبیان، ج‌2، ص‌21؛ مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌423.</ref>؛ اما هنگامی که آن حضرت برانگیخته شد، گروهی از آنان او را انکار کرده به‌ رغم آگاهی از حقانیت اسلام و قرآن، آموزه‌های آن را نادیده گرفته، تجاهل کردند: «...نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ کِتبَ اللّهِ وراءَ ظُهورِهِم کَاَنَّهُم لایَعلَمون». (سوره بقره/2،101)


==لجاجت در درخواست هاى باطل==
== لجاجت در درخواست‌های باطل ==
اسلام با اهل كتاب از در مدارا وارد شد؛ اما آنان به این مدارا و مسالمت تن درنداده با لجاجت نه تنها به پیامبر ایمان نیاوردند، بلكه بر پیروى آن حضرت و مسلمانان از آیین آنان اصرار داشتند.(سوره بقره/2،120) گروهى (یهود)<ref>جامع‌البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌10؛ التبيان، ج‌3، ص‌376؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌205.</ref> از پیامبر، فرود آوردن كتابى مستقل را به صورت معجزه از آسمان درخواست مى‌كردند: «یَسـَلُكَ اَهلُ الكِتبِ اَن تُنَزِّلَ عَلَیهِم كِتبـًا‌ مِنَ‌ السَّماءِ‌ فَقَد سَاَلوا موسى اَكبَرَ مِن ذلِكَ...». (سوره نساء/4،153)
اسلام با اهل کتاب از در مدارا وارد شد؛ اما آنان به این مدارا و مسالمت تن درنداده با لجاجت نه تنها به پیامبر ایمان نیاوردند، بلکه بر پیروی آن حضرت و مسلمانان از آیین آنان اصرار داشتند. (سوره بقره/2،120) گروهی (یهود)<ref>جامع‌البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌10؛ التبیان، ج‌3، ص‌376؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌205.</ref> از پیامبر، فرود آوردن کتابی مستقل را به صورت معجزه از آسمان درخواست می‌کردند: «یَسـَلُکَ اَهلُ الکِتبِ اَن تُنَزِّلَ عَلَیهِم کِتبـًا‌ مِنَ‌ السَّماءِ‌ فَقَد سَاَلوا موسی اَکبَرَ مِن ذلِکَ...». (سوره نساء/4،153)


لجاجت معاندانشان -<ref>مجمع البيان، ج‌1، ص‌422.</ref> بر كفرورزى چنان بود كه به تصریح قرآن اگر هر آیه و معجزه الهى برایشان آورده مى‌شد تن به ایمان نمى‌دادند: «ولـَئِن اَتَیتَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ بِكُلِّ ءایَة ما تَبِعوا قِبلَتَكَ». (سوره بقره/2،145)
لجاجت معاندانشان -<ref>مجمع البیان، ج‌1، ص‌422.</ref> بر کفرورزی چنان بود که به تصریح قرآن اگر هر آیه و معجزه الهی برایشان آورده می‌شد تن به ایمان نمی‌دادند: «ولـَئِن اَتَیتَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ بِکُلِّ ءایَة ما تَبِعوا قِبلَتَکَ». (سوره بقره/2،145)


==كتمان حق==
== کتمان حق ==
كافران اهل كتاب در گفتگو یا مناظره با مسلمانان و به رغم آگاهى و اذعان به حقانیت امورى چون بعثت پیامبر اسلام و تغییر قبله<ref>جامع البيان، مج‌2، ج‌2، ص‌37؛ التبيان، ج‌2، ص‌21؛ فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌93.</ref> آن را پنهان مى‌ساختند: «و اِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَكتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون». (سوره بقره/2،146)
کافران اهل کتاب در گفتگو یا مناظره با مسلمانان و به رغم آگاهی و اذعان به حقانیت اموری چون بعثت پیامبر اسلام و تغییر قبله<ref>جامع البیان، مج‌2، ج‌2، ص‌37؛ التبیان، ج‌2، ص‌21؛ فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌93.</ref> آن را پنهان می‌ساختند: «و اِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَکتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون». (سوره بقره/2،146)


==تلاش براى منحرف ساختن مسلمانان==
== تلاش برای منحرف ساختن مسلمانان ==
گروهى از اهل كتاب چنان در آتش حسادت هدایت یابى مسلمانان و نعمت هاى خداداد آنان مى‌سوختند كه از هیچ كوششى براى تضعیف عقیده و ایمان آنان و بازگشت از اسلام فروگذار نمى‌كردند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَویُضِلّونَكُم» (سوره آل‌ عمران/3،69)، از این‌ رو خداوند مؤمنان را از پیروى آنها برحذر داشته تا مبادا آنان را از اسلام جدا ساخته، به كفر بازگردانند: «اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُواالكِتبَ یَرُدّوكُم بَعدَ ایمنِكُم كفِرین».<ref>التبيان، ج‌2، ص‌541‌؛ مجمع البيان، ج‌2، ص‌353.</ref>(سوره آل عمران/3،100)
گروهی از اهل کتاب چنان در آتش حسادت هدایت‌یابی مسلمانان و نعمت‌های خداداد آنان می‌سوختند که از هیچ کوششی برای تضعیف عقیده و ایمان آنان و بازگشت از اسلام فروگذار نمی‌کردند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ لَویُضِلّونَکُم» (سوره آل‌ عمران/3،69)، از این‌ رو خداوند مؤمنان را از پیروی آنها برحذر داشته تا مبادا آنان را از اسلام جدا ساخته، به کفر بازگردانند: «اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُواالکِتبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمنِکُم کفِرین».<ref>التبیان، ج‌2، ص‌541‌؛ مجمع البیان، ج‌2، ص‌353.</ref>(سوره آل عمران/3،100)


تلاش آنان براى گمراه كردن مسلمانان به درجه‌اى رسید كه در توطئه‌اى خطرناك تصمیم گرفتند صبحگاهان با اظهار اسلام به صف مسلمانان بپیوندند؛ اما شبانگاهان ارتداد خود را اعلام كنند<ref>التبيان، ج‌2، ص‌499؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.</ref> تا مسلمانان بپندارند كه آنان با اسلام مخالفتى ندارند؛ اما چون پس از تحقیق، بطلان آن را فهمیدند از آن دست كشیده‌اند.
تلاش آنان برای گمراه کردن مسلمانان به درجه‌ای رسید که در توطئه‌ای خطرناک تصمیم گرفتند صبحگاهان با اظهار اسلام به صف مسلمانان بپیوندند؛ اما شبانگاهان ارتداد خود را اعلام کنند<ref>التبیان، ج‌2، ص‌499؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.</ref> تا مسلمانان بپندارند که آنان با اسلام مخالفتی ندارند؛ اما چون پس از تحقیق، بطلان آن را فهمیدند از آن دست کشیده‌اند.


این توطئه چنان خطرناك بود كه مى‌توانست تهدیدى جدى براى نو مسلمانان سست ایمان باشد؛ اما قرآن خطر آن را به پیامبر صلى الله علیه و آله گوشزد كرد و مانع این توطئه شد: «و قالَت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ ءامِنوا بِالَّذى اُنزِلَ عَلَى الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واكفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون».<ref>جامع البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌422‌ـ‌425؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌381.</ref> (سوره آل‌ عمران/3،72)
این توطئه چنان خطرناک بود که می‌توانست تهدیدی جدی برای نو مسلمانان سست ایمان باشد؛ اما قرآن خطر آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله گوشزد کرد و مانع این توطئه شد: «و قالَت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واکفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون».<ref>جامع البیان، مج‌3، ج‌3، ص‌422‌ـ‌425؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌381.</ref> (سوره آل‌ عمران/3،72)


برخى آیه را در شأن 12 نفر از احبار یهود خیبر نازل دانسته‌اند. آنان با یكدیگر قرار گذاشتند پس از اجراى تصمیم یاد شده، بگویند كه ما پس از بررسى تورات و مشورت با‌عالمان خویش دریافتیم كه محمد صلى الله علیه و آله ویژگی هاى پیامبر موعود را ندارد و ادعاى باطلى مى‌كند.<ref>جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.</ref>
برخی آیه را در شأن 12 نفر از احبار یهود خیبر نازل دانسته‌اند. آنان با یکدیگر قرار گذاشتند پس از اجرای تصمیم یاد شده، بگویند که ما پس از بررسی تورات و مشورت با‌عالمان خویش دریافتیم که محمد صلی الله علیه و آله ویژگی‌های پیامبر موعود را ندارد و ادعای باطلی می‌کند.<ref>جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.</ref>


==ایجاد تفرقه میان مسلمانان==
== ایجاد تفرقه میان مسلمانان ==
اهل كتاب به‌ ویژه یهود همواره در پى انتقام از مسلمانان بودند و یكى از راههاى انتقام ایجاد تفرقه میان آنان بوده است و چون اهل كتاب از دیرباز در مدینه و پیرامون آن سكونت داشتند و از اختلافات دیرینه میان اوس و خزرج و ریشه این منازعات باخبر بودند با استفاده از هر فرصت مناسبى این منازعات را به یاد آنان انداخته، آتش فتنه را شعله ور مى‌ساختند. شمارى از مفسران،<ref>جامع‌البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.</ref> آیات 99 ـ 100 سوره آل‌ عمران/3، را اشاره به این تفرقه‌افكنى از سوى یهود دانسته‌اند: «قُل یاَهلَ الكِتبِ لِمَ تَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ مَن ءامَنَ تَبغونَها عِوَجـًا...».
اهل کتاب به‌ ویژه یهود همواره در پی انتقام از مسلمانان بودند و یکی از راه‌های انتقام ایجاد تفرقه میان آنان بوده است و چون اهل کتاب از دیرباز در مدینه و پیرامون آن سکونت داشتند و از اختلافات دیرینه میان اوس و خزرج و ریشه این منازعات باخبر بودند با استفاده از هر فرصت مناسبی این منازعات را به یاد آنان انداخته، آتش فتنه را شعله‌ور می‌ساختند. شماری از مفسران،<ref>جامع‌البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.</ref> آیات 99 ـ 100 سوره آل‌ عمران/3، را اشاره به این تفرقه‌افکنی از سوی یهود دانسته‌اند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ لِمَ تَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ مَن ءامَنَ تَبغونَها عِوَجـًا...».


گاهى نیز كار اختلاف برانگیزى چنان مؤثر مى‌افتاد كه دو طرف دست به سلاح مى‌بردند. در این‌ گونه موارد آتش فتنه با تماس هاى مكرر پیامبر صلى الله علیه و آله با اوس و خزرج و پند و نصیحت آنها خاموش مى‌شد.<ref>جامع‌البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.</ref>
گاهی نیز کار اختلاف برانگیزی چنان مؤثر می‌افتاد که دو طرف دست به سلاح می‌بردند. در این‌ گونه موارد آتش فتنه با تماس‌های مکرر پیامبر صلی الله علیه و آله با اوس و خزرج و پند و نصیحت آنها خاموش می‌شد.<ref>جامع‌البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.</ref>


==فشار اقتصادى==
== فشار اقتصادی ==
یهود با عدم پرداخت دیون خود به مسلمانان درصدد فشار اقتصادى به آنان برآمدند. این اقدام زمانى صورت گرفت كه وضعیت مالى مسلمانان در مدینه بسیار دشوار بود و آنان از پرداخت پول مسلمانان در ازاى خرید كالا به این دلیل كه این معامله در دوران جاهلیت و پیش از اسلام انجام گرفته، سرباز زدند.
یهود با عدم پرداخت دیون خود به مسلمانان درصدد فشار اقتصادی به آنان برآمدند. این اقدام زمانی صورت گرفت که وضعیت مالی مسلمانان در مدینه بسیار دشوار بود و آنان از پرداخت پول مسلمانان در ازای خرید کالا به این دلیل که این معامله در دوران جاهلیت و پیش از اسلام انجام گرفته، سرباز زدند.


به گفته برخى مفسران آیه 75 سوره آل‌ عمران/ 3 به این نكته اشاره دارد<ref>
به گفته برخی مفسران آیه 75 سوره آل‌ عمران/ 3 به این نکته اشاره دارد<ref>
  التبيان، ج‌2، ص‌504‌؛ الصحيح من السيره، ج‌6‌، ص‌32.</ref>؛ همچنین هنگامى كه پیامبر صلى الله علیه و آله ابوبكر را براى دریافت كمك مالى نزد رهبر قبیله بنى‌قینقاع فرستاد، آنان به طعنه گفتند كه خداى شما دست نیاز به سوى ما گشوده و او تهیدست و ما توانگریم. (سوره آل‌ عمران/3،181) -<ref>جامع البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌258‌ـ‌261؛ اسباب النزول، ص‌88‌.</ref>
  التبیان، ج‌2، ص‌504‌؛ الصحیح من السیره، ج‌6‌، ص‌32.</ref>؛ همچنین هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله ابوبکر را برای دریافت کمک مالی نزد رهبر قبیله بنی‌قینقاع فرستاد، آنان به طعنه گفتند که خدای شما دست نیاز به سوی ما گشوده و او تهیدست و ما توانگریم. (سوره آل‌ عمران/3،181) -<ref>جامع البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌258‌ـ‌261؛ اسباب النزول، ص‌88‌.</ref>


==آزار پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان==
== آزار پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان ==
برخى آیات نشان مى‌دهد كه افرادى از اهل كتاب همانند مشركان با شیوه‌هاى گوناگون، از جمله با سخنان خود، مسلمانان را اذیت مى‌كردند: «ولَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اُوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم ومِنَ الَّذینَ اَشرَكوا اَذىً كَثیرًا...». (سوره آل عمران/3،186) برخى آیه را در شأن كعب‌ بن اشرفِ شاعر از یهودیان مدینه نازل دانسته‌اند كه در اشعار خویش به تحریك مشركان و هجو پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان پرداخته و نام و زیبایی هاى زنان مسلمان را موضوع غزلهاى عاشقانه خود قرار مى‌داد.<ref>مجمع‌البيان، ج2، ص903؛ زادالمسير، ج1، ص520.</ref>
برخی آیات نشان می‌دهد که افرادی از اهل کتاب همانند مشرکان با شیوه‌های گوناگون، از جمله با سخنان خود، مسلمانان را اذیت می‌کردند: «ولَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اُوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم ومِنَ الَّذینَ اَشرَکوا اَذیً کَثیرًا...». (سوره آل عمران/3،186) برخی آیه را در شأن کعب‌ بن اشرفِ شاعر از یهودیان مدینه نازل دانسته‌اند که در اشعار خویش به تحریک مشرکان و هجو پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان پرداخته و نام و زیبایی‌های زنان مسلمان را موضوع غزل‌های عاشقانه خود قرار می‌داد.<ref>مجمع‌البیان، ج2، ص903؛ زادالمسیر، ج1، ص520.</ref>


برخى نیز آن را اشاره به سخن یكى از یهودیان دانسته‌اند كه با شنیدن آیه «مَن ذَاالَّذى یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا‌...». (سوره بقره/2،245) در تمسخر آن، خدا را تهیدست و خود را توانگر خوانده بود.<ref>تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌193.</ref>
برخی نیز آن را اشاره به سخن یکی از یهودیان دانسته‌اند که با شنیدن آیه «مَن ذَاالَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا‌...». (سوره بقره/2،245) در تمسخر آن، خدا را تهیدست و خود را توانگر خوانده بود.<ref>تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌193.</ref>


==مسخره كردن اسلام==
== مسخره کردن اسلام ==
گروهى از اهل كتاب، دین و آیات الهى را به بازى و تمسخر مى‌گرفتند، براى همین خداوند مسلمانان را از دوستى با آنان برحذر مى‌داشت: «...لاتَتَّخِذوا الَّذینَ اتَّخَذوا دینَكُم هُزُوًا ولَعِبـًا مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم والكُفّارَ‌ اَولِیاءَ...».(سوره مائده/5‌،57) مفسران آیه را اشاره به برخورد افرادى از اهل كتاب دانسته‌اند كه نزد مسلمانان اظهار اسلام كرده ولى در واقع بر كفر خود مانده بودند. آنان با این كار اسلام را بازیچه خود قرار مى‌دادند.<ref>جامع‌البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌391؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌328؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌27.</ref>
گروهی از اهل کتاب، دین و آیات الهی را به بازی و تمسخر می‌گرفتند، برای همین خداوند مسلمانان را از دوستی با آنان برحذر می‌داشت: «...لاتَتَّخِذوا الَّذینَ اتَّخَذوا دینَکُم هُزُوًا ولَعِبـًا مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم والکُفّارَ‌ اَولِیاءَ...». (سوره مائده/5‌،57) مفسران آیه را اشاره به برخورد افرادی از اهل کتاب دانسته‌اند که نزد مسلمانان اظهار اسلام کرده ولی در واقع بر کفر خود مانده بودند. آنان با این کار اسلام را بازیچه خود قرار می‌دادند.<ref>جامع‌البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌391؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌328؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌27.</ref>


آنان همچنین با شنیدن صداى اذان و دعوت مردم به سوى نماز، آن را به مسخره گرفته، مى‌خندیدند -<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌329؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌28.</ref> «و اِذا نادَیتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا ولَعِبـًا ذلِكَ بِاَنَّهُم قَومٌ‌ لایَعقِلون». (سوره مائده/5‌،58) قرآن ریشه چنین برخوردى را نابخردى و فقدان فهم درست معارف و معانى نهفته در این اعمال عبادى مى‌خواند -<ref>جامع البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌393؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌2، ص‌75؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌28.</ref> كه دلیل دیگرى جز ایمان مسلمانان به خداوند، قرآن، كتب آسمانى پیشین و فاسق بودن اغلب اهل كتاب نداشت: «قُل‌ یاَهلَ الكِتبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59)
آنان همچنین با شنیدن صدای اذان و دعوت مردم به سوی نماز، آن را به مسخره گرفته، می‌خندیدند -<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌329؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌28.</ref> «و اِذا نادَیتُم اِلَی الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا ولَعِبـًا ذلِکَ بِاَنَّهُم قَومٌ‌ لایَعقِلون». (سوره مائده/5‌،58) قرآن ریشه چنین برخوردی را نابخردی و فقدان فهم درست معارف و معانی نهفته در این اعمال عبادی می‌خواند -<ref>جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌393؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌2، ص‌75؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌28.</ref> که دلیل دیگری جز ایمان مسلمانان به خداوند، قرآن، کتب آسمانی پیشین و فاسق بودن اغلب اهل کتاب نداشت: «قُل‌ یاَهلَ الکِتبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَکثَرَکُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59)


==تحریف و كتمان بشارت بعثت پیامبر اسلام==
== تحریف و کتمان بشارت بعثت پیامبر اسلام ==
بر اساس برخى آیات، اهل كتاب بر پایه بشارت هاى آمده در تورات و انجیل، خیلى دقیق و روشن، پیامبر اسلام را مى‌شناخته‌اند (سوره بقره/2، 146؛ سوره آل‌ عمران/3، 20)؛ اما به رغم این بشارت ها، دست به تحریف و كتمان آنها زده، از تصدیق حقانیت قرآن و پیامبر اسلام خوددارى مى‌كردند.
بر اساس برخی آیات، اهل کتاب بر پایه بشارت‌های آمده در تورات و انجیل، خیلی دقیق و روشن، پیامبر اسلام را می‌شناخته‌اند (سوره بقره/2، 146؛ سوره آل‌ عمران/3، 20)؛ اما به‌رغم این بشارت‌ها، دست به تحریف و کتمان آنها زده، از تصدیق حقانیت قرآن و پیامبر اسلام خودداری می‌کردند.


تغییر كلماتى همچون «فارقلیطا» كه معادل كلمه «احمد» صلى الله علیه و آله است به «پاركلى طوس» نمونه‌اى از این تحریف ها است،<ref>كنزالدقائق، ج2، ص468؛ صيانة القرآن من التحريف، ص‌121‌ـ‌148؛ نورالبراهين، ج2، ص457‌ـ‌458؛ كشف‌الغطاء، ج2، ص388‌ـ‌389.</ref> از این‌ رو، قرآن اهل‌ كتاب را بدان جهت كه در كتاب هاى آسمانى دست برده و آن‌ را به صورت ناقص ارائه داده‌اند سرزنش‌ مى‌كند: «تَجعَلونَهُ قَراطیسَ تُبدونَها و‌ تُخفونَ كَثیرًا» (سوره انعام/6‌،91) و چون تحریف و تصرف آنها در كتاب خدا، موجب شد بخش هاى فراوانى از كتاب الهى از بین برود آنان را از كسانى مى‌شمارد كه تنها از بخشى از كتاب آسمانى بهره‌برده‌اند: «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الكِتبِ».<ref> الميزان، ج‌3، ص‌124، 308، 330.</ref> (سوره نساء/4، 51)
تغییر کلماتی همچون «فارقلیطا» که معادل کلمه «احمد» صلی الله علیه و آله است به «پارکلی طوس» نمونه‌ای از این تحریف‌هااست،<ref>کنزالدقائق، ج2، ص468؛ صیانة القرآن من التحریف، ص‌121‌ـ‌148؛ نورالبراهین، ج2، ص457‌ـ‌458؛ کشف‌الغطاء، ج2، ص388‌ـ‌389.</ref> از این‌ رو، قرآن اهل‌ کتاب را بدان‌جهت که در کتاب‌های آسمانی دست برده و آن‌ را به صورت ناقص ارائه داده‌اند سرزنش‌ می‌کند: «تَجعَلونَهُ قَراطیسَ تُبدونَها و‌ تُخفونَ کَثیرًا» (سوره انعام/6‌،91) و چون تحریف و تصرف آنها در کتاب خدا، موجب شد بخش‌های فراوانی از کتاب الهی از بین برود آنان را از کسانی می‌شمارد که تنها از بخشی از کتاب آسمانی بهره‌برده‌اند: «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتبِ».<ref> المیزان، ج‌3، ص‌124، 308، 330.</ref> (سوره نساء/4، 51)


=برخورد قرآن با اهل كتاب=
=برخورد قرآن با اهل کتاب=
قرآن به رغم همه دشمنی هاى اهل كتاب با اسلام و مسلمانان ضمن رعایت احترام و جداكردن صف آنان از بت‌پرستان، اصل دین و كتاب آسمانى آنان را تأیید (سوره آل عمران/3، 3، 65) و با جداكردن صف حقجویان از گمراهان اهل كتاب، ایمان و صفات نیك دسته‌اى را مى‌ستاید و كفر و عناد و صفات زشت گروهى دیگر را نكوهش مى‌كند: «مِنهُمُ المُؤمِنونَ و اَكثَرُهُمُ الفسِقون... و باءو بِغَضَب مِنَ اللّهِ و ضُرِبَت عَلَیهِمُ المَسكَنَةُ ذلِكَ بِاَنَّهُم كانوا یَكفُرونَ بِایتِ اللّه... × لَیسوا سَواءً مِن اَهلِ الكِتبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ و‌هُم‌ یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و یُسرِعونَ فِى الخَیرتِ و اُولئِكَ مِنَ الصّلِحین». (سوره آل‌ عمران/3،110 ـ 114)
قرآن به رغم همه دشمنی‌های اهل کتاب با اسلام و مسلمانان ضمن رعایت احترام و جداکردن صف آنان از بت‌پرستان، اصل دین و کتاب آسمانی آنان را تأیید (سوره آل عمران/3، 3، 65) و با جداکردن صف حقجویان از گمراهان اهل کتاب، ایمان و صفات نیک دسته‌ای را می‌ستاید و کفر و عناد و صفات زشت گروهی دیگر را نکوهش می‌کند: «مِنهُمُ المُؤمِنونَ و اَکثَرُهُمُ الفسِقون... و باءو بِغَضَب مِنَ اللّهِ و ضُرِبَت عَلَیهِمُ المَسکَنَةُ ذلِکَ بِاَنَّهُم کانوا یَکفُرونَ بِایتِ اللّه... × لَیسوا سَواءً مِن اَهلِ الکِتبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ و‌هُم‌ یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یُسرِعونَ فِی الخَیرتِ و اُولئِکَ مِنَ الصّلِحین». (سوره آل‌ عمران/3،110 ـ 114)


از آیات قرآن و نیز سیره رسول اكرم صلى الله علیه و آله برمى‌آید كه نخستین گام در برخورد با اهل كتاب دعوت آنان به پذیرش اسلام است: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم» (سوره نساء/4، 47)، بدین ترتیب قرآن در نخستین مرحله دین آنان را منسوخ و پایان یافته اعلام و براى دعوت آنان به پذیرش اسلام از شیوه استدلال و برهان استفاده و اعلام كرد: در صورتى كه این راه مجابشان نسازد تا سر حد مباهله و ملاعنه نیز پیش مى‌رود، (سوره آل‌ عمران/ 3، 61) تا جایى كه خداوند به آنان هشدار مى‌دهد كه اگر به قرآن و اسلام ایمان نیاورند آنان را مسخ یا لعن خواهد كرد: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم مِن قَبلِ اَن‌ نَطمِسَ وُجوهـًا فَنَرُدَّها عَلى اَدبارِها اَو‌نَلعَنَهُم‌...». (سوره نساء/4، 47)
از آیات قرآن و نیز سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله برمی‌آید که نخستین گام در برخورد با اهل کتاب دعوت آنان به پذیرش اسلام است: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم» (سوره نساء/4، 47)، بدین ترتیب قرآن در نخستین مرحله دین آنان را منسوخ و پایان یافته اعلام و برای دعوت آنان به پذیرش اسلام از شیوه استدلال و برهان استفاده و اعلام کرد: در صورتی که این راه مجابشان نسازد تا سر حد مباهله و ملاعنه نیز پیش می‌رود، (سوره آل‌ عمران/ 3، 61) تا جایی که خداوند به آنان هشدار می‌دهد که اگر به قرآن و اسلام ایمان نیاورند آنان را مسخ یا لعن خواهد کرد: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ اَن‌ نَطمِسَ وُجوهـًا فَنَرُدَّها عَلی اَدبارِها اَو‌نَلعَنَهُم‌...». (سوره نساء/4، 47)


از این‌ رو رسول‌ اكرم صلى الله علیه و آله به محض ورود به مدینه اهل كتاب را به اسلام فراخواند و چون سرباز زدند با آنان پیمانى را كه مشتمل بر اصول همزیستى مسالمت‌آمیز بود، امضا كرد<ref>البداية والنهايه، ج‌3، ص‌165، 176‌ـ‌177؛ سيرة‌النبى صلى الله عليه وآله، ص‌273.</ref>؛ اما هرگز آنان را به‌ پذیرش اسلام وادار‌ نساخت.
از این‌ رو رسول‌ اکرم صلی الله علیه و آله به محض ورود به مدینه اهل کتاب را به اسلام فراخواند و چون سرباز زدند با آنان پیمانی را که مشتمل بر اصول همزیستی مسالمت‌آمیز بود، امضا کرد<ref>البدایة والنهایه، ج‌3، ص‌165، 176‌ـ‌177؛ سیرة‌النبی صلی الله علیه وآله، ص‌273.</ref>؛ اما هرگز آنان را به‌ پذیرش اسلام وادار‌ نساخت.


همچنین اسلام با پیش‌بینى جزیه، جان، مال، عرض و مراكز دینى آنان را در پناه حكومت اسلامى محفوظ و محترم دانست و مسلمانان به رغم جواز ارتباط و اختلاط با اهل كتاب از دوست گرفتن آنان و اعتماد به آنها برحذر شدند: «لا‌تَتَّخِذوا الیَهودَ والنَّصرَى اَولِیاءَ». (سوره مائده/5‌،51)
همچنین اسلام با پیش‌بینی جزیه، جان، مال، عرض و مراکز دینی آنان را در پناه حکومت اسلامی محفوظ و محترم دانست و مسلمانان به رغم جواز ارتباط و اختلاط با اهل کتاب از دوست گرفتن آنان و اعتماد به آنها برحذر شدند: «لا‌تَتَّخِذوا الیَهودَ والنَّصرَی اَولِیاءَ». (سوره مائده/5‌،51)


قرآن همچنین اهل كتاب را مخاطب ساخته و كوشیده است بخشى از عقاید باطل و غلوآمیز آنان در حوزه فرهنگ دینى را اصلاح كند. نفى الوهیت مسیح و مریم علیهماالسلام و بنده خدا خواندن آنان، نفى پسر خدا بودن عُزَیر و عیسى و اعتقاد به تثلیث (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) همچنین تكذیب قتل و مصلوب شدن مسیح (سوره نساء/4،157) بدین منظور انجام گرفته است.
قرآن همچنین اهل کتاب را مخاطب ساخته و کوشیده است بخشی از عقاید باطل و غلوآمیز آنان در حوزه فرهنگ دینی را اصلاح کند. نفی الوهیت مسیح و مریم علیهماالسلام و بنده خدا خواندن آنان، نفی پسر خدا بودن عُزَیر و عیسی و اعتقاد به تثلیث (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) همچنین تکذیب قتل و مصلوب شدن مسیح (سوره نساء/4،157) بدین منظور انجام گرفته است.


قرآن در فراخوانى از اهل كتاب و با تأكید بر مشتركات فرهنگ دینى، از آنان مى‌خواهد با رها ساختن برخى از عقاید باطل همچون شرك و دوگانه پرستى بر محور عقاید مشترك با مسلمانان گرد آیند: «قُل یاَهلَ الكِتبِ تَعالَوا اِلى كَلِمَة سَواء بَینَنا وبَینَكُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِكَ بِهِ شیــًا ولا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ...» (سوره آل‌ عمران/3،64) و پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان سفارش شدند تا هنگام دعوت اهل كتاب غیر معاند به اسلام از روش نیكو در بحث و استدلال بهره گرفته، بر عقاید مشترك تأكید كنند: «ولا‌تُجدِلوا اَهلَ الكِتبِ اِلاّ بِالَّتى هِىَ اَحسَنُ اِلاَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنهُم وقولوا ءامَنّا بِالَّذى اُنزِلَ اِلَینا واُنزِلَ اِلَیكُم واِلهُنا واِلهُكُم واحِدٌ ونَحنُ لَهُ مُسلِمون» (سوره عنكبوت/ 29، 46) و در این راه هرگز با آنان از در ستیز و جدال وارد نشوند: «و قُل لِلَّذینَ اوتوا الكِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیكَ البَلغُ». (سوره آل عمران/ 3، 20)
قرآن در فراخوانی از اهل کتاب و با تأکید بر مشترکات فرهنگ دینی، از آنان می‌خواهد با رها ساختن برخی از عقاید باطل همچون شرک و دوگانه پرستی بر محور عقاید مشترک با مسلمانان گرد آیند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ تَعالَوا اِلی کَلِمَة سَواء بَینَنا وبَینَکُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِکَ بِهِ شیــًا ولا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ...» (سوره آل‌ عمران/3،64) و پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان سفارش شدند تا هنگام دعوت اهل کتاب غیر معاند به اسلام از روش نیکو در بحث و استدلال بهره گرفته، بر عقاید مشترک تأکید کنند: «ولا‌تُجدِلوا اَهلَ الکِتبِ اِلاّ بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ اِلاَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنهُم وقولوا ءامَنّا بِالَّذی اُنزِلَ اِلَینا واُنزِلَ اِلَیکُم واِلهُنا واِلهُکُم واحِدٌ ونَحنُ لَهُ مُسلِمون» (سوره عنکبوت/ 29، 46) و در این راه هرگز با آنان از در ستیز و جدال وارد نشوند: «و قُل لِلَّذینَ اوتوا الکِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیکَ البَلغُ». (سوره آل عمران/ 3، 20)


قرآن با وعده پاك شدن گناهان پیشین و ورود به بهشت، اهل كتاب را به پذیرش اسلام ترغیب مى‌كرد: «ولَو اَنَّ اَهلَ الكِتبِ ءامَنوا واتَّقَوا لَكَفَّرنا عَنهُم سَیِّاتِهِم ولاََدخَلنهُم جَنّتِ النَّعیم» (سوره مائده/5‌،65) و در ادامه و براى ترغیب بیشتر، پایبندى به تورات و انجیل را زمینه ساز برخوردارى از بركات آسمان و زمین مى‌خواند: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم». (سوره مائده/5‌،66)
قرآن با وعده پاک شدن گناهان پیشین و ورود به بهشت، اهل کتاب را به پذیرش اسلام ترغیب می‌کرد: «ولَو اَنَّ اَهلَ الکِتبِ ءامَنوا واتَّقَوا لَکَفَّرنا عَنهُم سَیِّاتِهِم ولاََدخَلنهُم جَنّتِ النَّعیم» (سوره مائده/5‌،65) و در ادامه و برای ترغیب بیشتر، پایبندی به تورات و انجیل را زمینه‌ساز برخورداری از برکات آسمان و زمین می‌خواند: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم». (سوره مائده/5‌،66)


با توجه به این كه عمل واقعى به این دو كتاب آسمانى و همه آموزه‌هاى آن مستلزم پذیرش اسلام است، مقصود قرآن آن است كه عمل به این دو كتاب به پذیرش اسلام انجامیده، چنین بركاتى را براى آنان به همراه خواهد داشت، از این‌رو در كنار عمل به تورات و انجیل از عمل به آنچه براى ایشان فرو فرستاده شده (قرآن) یاد كرده است.<ref> الميزان، ج‌6‌، ص‌38.</ref> قرآن، مسلمان شدن اهل كتاب را به خیر و صلاح خود آنان مى‌خواند: «...ولَو ءامَنَ اَهلُ الكِتبِ لَكانَ خَیرًا‌لَهُم...». (سوره آل عمران/3،110)
با توجه به این که عمل واقعی به این دو کتاب آسمانی و همه آموزه‌های آن مستلزم پذیرش اسلام است، مقصود قرآن آن است که عمل به این دو کتاب به پذیرش اسلام انجامیده، چنین برکاتی را برای آنان به همراه خواهد داشت، از این‌رو در کنار عمل به تورات و انجیل از عمل به آنچه برای ایشان فرو فرستاده شده (قرآن) یاد کرده است.<ref> المیزان، ج‌6‌، ص‌38.</ref> قرآن، مسلمان شدن اهل کتاب را به خیر و صلاح خود آنان می‌خواند: «...ولَو ءامَنَ اَهلُ الکِتبِ لَکانَ خَیرًا‌لَهُم...». (سوره آل عمران/3،110)


=ستایش و نكوهش اهل كتاب در قرآن=
=ستایش و نکوهش اهل کتاب در قرآن=
از ویژگی هاى قرآن مراعات انصاف در توصیف ها و دسته‌بندی هاست. به رغم آن كه اهل كتاب بر اثر لجاجت، رخدادهایى تلخ از خود در تاریخ اسلام به یادگار گذاشتند قرآن همه آنان را یكسان و همسان نمى‌شمارد: «لَیسوا سَواءً» (سوره آل عمران/3،113) بلكه دسته‌اى از ایشان را مؤمن خوانده، مى‌ستاید و بیشتر آنان را فاسق دانسته، نكوهش مى‌كند: «قُل‌ یاَهلَ الكِتبِ... و اَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59 و نیز سوره آل‌ عمران/3،110) صالحان اهل كتاب به سبب برخوردارى از پاره‌اى صفات نیك مورد ستایش قرار گرفته‌اند؛ از جمله:
از ویژگی‌های قرآن مراعات انصاف در توصیف‌هاو دسته‌بندی هاست. به رغم آن که اهل کتاب بر اثر لجاجت، رخدادهایی تلخ از خود در تاریخ اسلام به یادگار گذاشتند قرآن همه آنان را یکسان و همسان نمی‌شمارد: «لَیسوا سَواءً» (سوره آل عمران/3،113) بلکه دسته‌ای از ایشان را مؤمن خوانده، می‌ستاید و بیشتر آنان را فاسق دانسته، نکوهش می‌کند: «قُل‌ یاَهلَ الکِتبِ... و اَنَّ اَکثَرَکُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59 و نیز سوره آل‌ عمران/3،110) صالحان اهل کتاب به سبب برخورداری از پاره‌ای صفات نیک مورد ستایش قرار گرفته‌اند؛ از جمله:


==رسوخ در علم==
== رسوخ در علم ==
برخى از اهل كتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شده‌اند كه با پرهیز از كژاندیشى و كژروى افزون بر كتب آسمانى پیشین، به قرآن نیز ایمان داشتند؛ همچنین به روز قیامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زكات مى‌پرداختند: «لكِنِ الرّ‌سِخونَ فِى العِلمِ مِنهُم والمُؤمِنونَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیكَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِكَ...». (سوره نساء/4،162)
برخی از اهل کتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شده‌اند که با پرهیز از کژاندیشی و کژروی افزون بر کتب آسمانی پیشین، به قرآن نیز ایمان داشتند؛ همچنین به روز قیامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زکات می‌پرداختند: «لکِنِ الرّ‌سِخونَ فِی العِلمِ مِنهُم والمُؤمِنونَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ...». (سوره نساء/4،162)


==وجود دین باوران حقیقى در میان آنان==
== وجود دین‌باوران حقیقی در میان آنان ==
قرآن از مؤمنان حقیقى در میان اهل كتاب خبر داده است (سوره نساء/ 4، 162؛ سوره قصص/ 28، 52 ـ 53)؛ ایمانى كه آنان را به تلاوت آیات الهى، عبادت شبانه، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب در كارهاى خیر وامى‌دارد: «یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ وهُم یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و یُسرِعونَ فِى الخَیرتِ واُولئِكَ مِنَ الصّلِحین» (سوره آل عمران/3،113 ـ 114) و هنگامى كه آیات الهى بر آنان خوانده مى‌شود از دیدگانشان اشك مى‌بارد: «و اِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَى الرَّسولِ تَرَى اَعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ‌الدَّمع». (سوره مائده/5‌،83) برخى از مفسران مصداق این آیه و دو آیه پس از آن را نجاشى و اطرافیان او دانسته‌اند كه با تلاوت آیات قرآن از سوى جعفر‌ بن ابى‌طالب و تمجید از عیسى و مریم علیهماالسلام به حقانیت این آیات پى برده، ایمان آوردند.<ref>جامع البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌4‌ـ‌5‌.</ref>
قرآن از مؤمنان حقیقی در میان اهل کتاب خبر داده است (سوره نساء/ 4، 162؛ سوره قصص/ 28، 52 ـ 53)؛ ایمانی که آنان را به تلاوت آیات الهی، عبادت شبانه، امر به معروف و نهی از منکر و شتاب در کارهای خیر وامی‌دارد: «یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ وهُم یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یُسرِعونَ فِی الخَیرتِ واُولئِکَ مِنَ الصّلِحین» (سوره آل عمران/3،113 ـ 114) و هنگامی که آیات الهی بر آنان خوانده می‌شود از دیدگانشان اشک می‌بارد: «و اِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَی الرَّسولِ تَرَی اَعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ‌الدَّمع». (سوره مائده/5‌،83) برخی از مفسران مصداق این آیه و دو آیه پس از آن را نجاشی و اطرافیان او دانسته‌اند که با تلاوت آیات قرآن از سوی جعفر‌ بن ابی‌طالب و تمجید از عیسی و مریم علیهماالسلام به حقانیت این آیات پی برده، ایمان آوردند.<ref>جامع البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌4‌ـ‌5‌.</ref>


==امانتدارى==
== امانتداری ==
برخى از اهل كتاب چنان امانتدار توصیف شده‌اند كه اگر دینارهاى فراوانى‌ به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمى‌گردانند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار یُؤَدِّهِ اِلَیكَ». (سوره آل عمران/3،75) قنطار را به معناى مالى فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دینار و... دانسته‌اند.<ref> النهايه، ج4، ص113؛ لسان‌العرب، ج11، ص‌320، «قنطر»؛ مجمع‌البحرين، ج‌3، ص‌522‌ـ‌523‌، «قطر».</ref>
برخی از اهل کتاب چنان امانتدار توصیف شده‌اند که اگر دینارهای فراوانی‌ به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمی‌گردانند: «و مِن اَهلِ الکِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار یُؤَدِّهِ اِلَیکَ». (سوره آل عمران/3،75) قنطار را به معنای مالی فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دینار و... دانسته‌اند.<ref> النهایه، ج4، ص113؛ لسان‌العرب، ج11، ص‌320، «قنطر»؛ مجمع‌البحرین، ج‌3، ص‌522‌ـ‌523‌، «قطر».</ref>


==برخوردارى از مكارم اخلاقى==
== برخورداری از مکارم اخلاقی ==
پاسخ بدى را به خوبى دادن از رهنمودهاى مؤكد قرآن و تنها از عهده كسانى ساخته است كه از صفات انسانى و ایمانى بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهى از اهل‌ كتاب به سبب برخوردارى از همین صفت پسندیده ستایش شده‌اند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الكِتبَ... × و‌یَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَة». (سوره قصص/28،52‌، 54)
پاسخ بدی را به خوبی دادن از رهنمودهای مؤکد قرآن و تنها از عهده کسانی ساخته است که از صفات انسانی و ایمانی بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهی از اهل‌ کتاب به سبب برخورداری از همین صفت پسندیده ستایش شده‌اند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ... × و‌یَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَة». (سوره قصص/28،52‌، 54)


==انفاق==
== انفاق ==
رسیدگى به مستمندان از جمله صفات اخلاقى است كه برخى از اهل كتاب به سبب آن ستایش شده‌اند: «و مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون». (سوره قصص/28،54) از مجموع آیاتى كه برخى از اهل كتاب را ستایش كرده برمى‌آید كه مقصود از این گروه كسانى از اهل كتاب‌اند كه از عناد و استكبار به دور بوده و پس از شناخت حقانیت اسلام، به آن ایمان آورده‌اند.
رسیدگی به مستمندان از جمله صفات اخلاقی است که برخی از اهل کتاب به سبب آن ستایش شده‌اند: «و مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون». (سوره قصص/28،54) از مجموع آیاتی که برخی از اهل کتاب را ستایش کرده برمی‌آید که مقصود از این گروه کسانی از اهل کتاب‌اند که از عناد و استکبار به دور بوده و پس از شناخت حقانیت اسلام، به آن ایمان آورده‌اند.


قرآن كریم در برابر ستایش اقلیت، اكثریت اهل كتاب را نكوهیده است. برخى از نكوهش هاى قرآن عام بوده، برخى دیگر ویژه یهود است. سبب نكوهش قرآن، وجود پاره‌اى از صفات زشت و نكوهیده در آنان است؛ از جمله:
قرآن کریم در برابر ستایش اقلیت، اکثریت اهل کتاب را نکوهیده است. برخی از نکوهش‌های قرآن عام بوده، برخی دیگر ویژه یهود است. سبب نکوهش قرآن، وجود پاره‌ای از صفات زشت و نکوهیده در آنان است؛ از جمله:


==خود برتربینى==
== خود برتربینی ==
اهل كتاب به سبب داشتن كتاب آسمانى و در برابر مشركان بت‌پرست خود را برگزیده و دوستان خدا مى‌دانستند. (سوره مائده/5‌،18) آنان بر اساس همین باور، بر این پندار باطل بودند كه كسى جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ‌ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111)
اهل کتاب به سبب داشتن کتاب آسمانی و در برابر مشرکان بت‌پرست خود را برگزیده و دوستان خدا می‌دانستند. (سوره مائده/5‌،18) آنان بر اساس همین باور، بر این پندار باطل بودند که کسی جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصری تِلکَ‌ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَکُم اِن کُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111)


==حسادت==
== حسادت ==
حسادت اهل كتاب به ویژه یهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزیده شدن پیامبر آخرالزمان صلى الله علیه و آله از میان غیر آنان، سبب مخالفت شدید آنها شده است. آنان چنان به نعمت هایى كه به مسلمانان مى‌رسید حسادت مىورزیدند كه در آتش خشم خود مى‌سوختند:<ref>جامع‌البيان، مج‌1، ج‌1، ص‌585‌؛ التبيان، ج‌1، ص‌349؛ مجمع البيان، ج‌1، ص‌314.</ref> «بَغیـًا اَن یُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلى مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباء و بِغَضَب عَلى‌ غَضَب». (سوره بقره/2،90) آنان همچنین به سبب حسادت، مشركان بت‌پرست را هدایت یافته‌تر از پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان مى‌خواندند. قرآن با توجه به این نكته كه خداوند بر اساس مصالح و حكمت ها نعمت هایش را به برخى از بندگان داده و از برخى دیگر دریغ مى‌كند، آنها را به سبب چنین رشكى سخت نكوهش كرده است: «اَلَم تَرَ اِلَى الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الكِتبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ كَفَروا هؤُلاءِ اَهدى مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا × اَم یَحسُدونَ النّاسَ عَلى ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (سوره نساء/4،51‌، 54 و نیز ر.ك: سوره بقره/2، 109)
حسادت اهل کتاب به ویژه یهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزیده شدن پیامبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله از میان غیر آنان، سبب مخالفت شدید آنها شده است. آنان چنان به نعمت‌هایی که به مسلمانان می‌رسید حسادت میورزیدند که در آتش خشم خود می‌سوختند:<ref>جامع‌البیان، مج‌1، ج‌1، ص‌585‌؛ التبیان، ج‌1، ص‌349؛ مجمع البیان، ج‌1، ص‌314.</ref> «بَغیـًا اَن یُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباء و بِغَضَب عَلی‌ غَضَب». (سوره بقره/2،90) آنان همچنین به سبب حسادت، مشرکان بت‌پرست را هدایت یافته‌تر از پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان می‌خواندند. قرآن با توجه به این نکته که خداوند بر اساس مصالح و حکمت‌ها نعمت‌هایش را به برخی از بندگان داده و از برخی دیگر دریغ می‌کند، آنها را به سبب چنین رشکی سخت نکوهش کرده است: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هؤُلاءِ اَهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا × اَم یَحسُدونَ النّاسَ عَلی ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (سوره نساء/4،51‌، 54 و نیز ر. ک: سوره بقره/2، 109)


این آیات در شأن شمارى از عالمان یهود نازل شده كه هنگام پرسش مشركان از آنها درباره مقایسه اسلام و آیین بت‌پرستى، مشركان را هدایت یافته‌تر مى‌خواندند.<ref>جامع‌البيان، مج‌4، ج‌5‌، ص‌187‌ـ‌188؛ التبيان، ج‌3، ص‌223؛ الميزان، ج‌4، ص‌375.</ref>
این آیات در شأن شماری از عالمان یهود نازل شده که هنگام پرسش مشرکان از آنها درباره مقایسه اسلام و آیین بت‌پرستی، مشرکان را هدایت یافته‌تر می‌خواندند.<ref>جامع‌البیان، مج‌4، ج‌5‌، ص‌187‌ـ‌188؛ التبیان، ج‌3، ص‌223؛ المیزان، ج‌4، ص‌375.</ref>


==بدخواهى==
== بدخواهی ==
اهل كتاب هماره به جاى خیرخواهى، بدخواه مسلمانان بودند به گونه‌اى كه اگر مسلمانان به موفقیتى چون همبستگى، پیروزى در جنگ، گسترش اسلام و... مى‌رسیدند ناراحت و اگر شرّى به آنان مى‌رسید خوشحال مى‌شدند: «اِن تَمسَسكُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبكُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها». (سوره آل عمران/3،120)<ref>جامع البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌90؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌376؛ الميزان، ج‌3، ص‌383.</ref>
اهل کتاب هماره به جای خیرخواهی، بدخواه مسلمانان بودند به گونه‌ای که اگر مسلمانان به موفقیتی چون همبستگی، پیروزی در جنگ، گسترش اسلام و... می‌رسیدند ناراحت و اگر شرّی به آنان می‌رسید خوشحال می‌شدند: «اِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها». (سوره آل عمران/3،120)<ref>جامع البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌90؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌376؛ المیزان، ج‌3، ص‌383.</ref>


آنان هماره در دلشان طالب آن بودند كه مسلمانان با ترك اسلام این نعمت را از كف داده، گمراه شوند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَو یُضِلّونَكُم» (سوره آل‌ عمران/3،69) و این مخالفت و برخورد به آنجا رسید كه با پیامبر از در جنگ وارد شدند و با پیروزى مسلمانان دسته‌اى از آنان كشته و دسته‌اى اسیر و دسته‌اى از دیارشان اخراج شدند. (سوره احزاب/33، 26؛ سوره حشر/ 59‌،2)
آنان هماره در دلشان طالب آن بودند که مسلمانان با ترک اسلام این نعمت را از کف داده، گمراه شوند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ لَو یُضِلّونَکُم» (سوره آل‌ عمران/3،69) و این مخالفت و برخورد به آنجا رسید که با پیامبر از در جنگ وارد شدند و با پیروزی مسلمانان دسته‌ای از آنان کشته و دسته‌ای اسیر و دسته‌ای از دیارشان اخراج شدند. (سوره احزاب/33، 26؛ سوره حشر/ 59‌،2)


==خیانت در امانت و پیمان شكنى==
== خیانت در امانت و پیمان‌شکنی ==
گروهى از اهل كتاب چنان در امانت خیانتكارند كه اگر دینارى به امانت به آنان سپرده شود به آن خیانت كرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نیستند، مگر آن كه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «...و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ قائِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،75)
گروهی از اهل کتاب چنان در امانت خیانت‌کارند که اگر دیناری به امانت به آنان سپرده شود به آن خیانت کرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نیستند، مگر آنکه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «...و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیکَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ قائِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،75)


گروهى از آنان (یهود) به شكستن پیمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهایى كه با مسلمانان مى‌بستند نیز وفادار نبودند: «اَو كُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَریقٌ مِنهُم» (سوره بقره/2، 100)؛ مانند‌ پیمان ترك تخاصم با مسلمانان كه با یارى مشركان از سوى یهود بنى قریظه و بنى نضیر در جنگ خندق شكسته شد.<ref> التبيان، ج1، ص‌367؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌328.</ref>
گروهی از آنان (یهود) به شکستن پیمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهایی که با مسلمانان می‌بستند نیز وفادار نبودند: «اَو کُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَریقٌ مِنهُم» (سوره بقره/2، 100)؛ مانند‌ پیمان ترک تخاصم با مسلمانان که با یاری مشرکان از سوی یهود بنی قریظه و بنی نضیر در جنگ خندق شکسته شد.<ref> التبیان، ج1، ص‌367؛ مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌328.</ref>


==فسق==
== فسق ==
قرآن اكثر اهل‌ كتاب را به سبب ایمان نیاوردن به پیامبر اسلام و اقرار نكردن به وجود بشارتِ آمدن وى در كتاب هایشان، فاسق دانسته است:<ref> التبيان، ج2، ص558‌؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌811‌؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌405.</ref> «...مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَكثَرُهُمُ الفسِقون». (سوره آل‌ عمران/3،110 و نیز ر.ك: سوره مائده/5‌، 59)
قرآن اکثر اهل‌ کتاب را به سبب ایمان نیاوردن به پیامبر اسلام و اقرار نکردن به وجود بشارتِ آمدن وی در کتاب‌هایشان، فاسق دانسته است:<ref> التبیان، ج2، ص558‌؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌811‌؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌405.</ref> «...مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَکثَرُهُمُ الفسِقون». (سوره آل‌ عمران/3،110 و نیز ر. ک: سوره مائده/5‌، 59)


قرآن همچنین از ارتكاب گناه همانند تمسخر آیات خدا زیر پا گذاشتن حدود الهى، حرامخوارى از جمله رشوه و رباگرفتن به وسیله اكثر یهود از اهل كتاب خبر مى‌دهد:<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌335؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌31.</ref> «و تَرى كَثیرًا مِنهُم یُسرِعونَ فِى الاِثمِ والعُدونِ واَكلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما كانوا یَعمَلون». (سوره مائده/5‌،62)
قرآن همچنین از ارتکاب گناه همانند تمسخر آیات خدا زیر پا گذاشتن حدود الهی، حرامخواری از جمله رشوه و رباگرفتن به وسیله اکثر یهود از اهل کتاب خبر می‌دهد:<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌335؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌31.</ref> «و تَری کَثیرًا مِنهُم یُسرِعونَ فِی الاِثمِ والعُدونِ واَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما کانوا یَعمَلون». (سوره مائده/5‌،62)


==پیروى بى‌چون و چرا از راهبان و احبار==
== پیروی بی‌چون و چرا از راهبان و احبار ==
پیروى اهل كتاب از راهبان و احبارشان به حدى رسید كه در مسائل دینى همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (سوره توبه/9،31)
پیروی اهل کتاب از راهبان و احبارشان به حدی رسید که در مسائل دینی همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (سوره توبه/9،31)


در روایتى از امام صادق علیه السلام این آیه به اطاعت بى‌قید و شرط اهل‌كتاب از احبار و رهبان تفسیر شده است. آنان هرچه را حلال و حرام مى‌كردند، از سوى عامه مردم پذیرفته مى‌شد،<ref>تفسير عياشى، ج‌2، ص‌86‌ـ‌87‌؛ التبيان، ج‌2، ص‌488؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌767.</ref> از این‌رو قرآن از اهل كتاب مى‌خواهد كه جز خداوند ربوبیت تشریعى هیچ‌ كسى را نپذیرند: «ولا‌یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّه». (سوره آل عمران/3،64) آنان با آن كه مى‌دیدند دانشمندانشان با جعل و تحریف از مردم رشوه مى‌گیرند از آنان فاصله نگرفتند.
در روایتی از امام صادق ‌علیه‌السلام این آیه به اطاعت بی‌قید و شرط اهل‌کتاب از احبار و رهبان تفسیر شده است. آنان هرچه را حلال و حرام می‌کردند، از سوی عامه مردم پذیرفته می‌شد،<ref>تفسیر عیاشی، ج‌2، ص‌86‌ـ‌87‌؛ التبیان، ج‌2، ص‌488؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌767.</ref> از این‌رو قرآن از اهل کتاب می‌خواهد که جز خداوند ربوبیت تشریعی هیچ‌ کسی را نپذیرند: «ولا‌یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّه». (سوره آل عمران/3،64) آنان با آن که می‌دیدند دانشمندانشان با جعل و تحریف از مردم رشوه می‌گیرند از آنان فاصله نگرفتند.


==ناهمدل بودن==
== ناهمدل بودن ==
اهل كتاب به ویژه یهودیان بیشتر از در مكر و نیرنگ با مسلمانان درمى‌آمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف كارزار اجتناب كرده، اگر هم تن به جنگ مى‌دادند از درون قلعه‌ها و بالاى برج و باروهاى مستحكم با پرتاب سنگ و تیراندازى به نبرد مى‌پرداختند. آنان برخلاف ظاهر كه متحد و یكپارچه به نظر مى‌آمدند به سبب اختلاف در انگیزه و هدف، با یكدیگر همدل و همراه نبودند: «لایُقتِلونَكُم جَمیعـًا اِلاّ فى قُرًى مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر بَأسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعـًا و قُلوبُهُم شَتّى...». (سوره حشر/59‌،14)
اهل کتاب به ویژه یهودیان بیشتر از در مکر و نیرنگ با مسلمانان درمی‌آمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف کارزار اجتناب کرده، اگر هم تن به جنگ می‌دادند از درون قلعه‌ها و بالای برج و باروهای مستحکم با پرتاب سنگ و تیراندازی به نبرد می‌پرداختند. آنان برخلاف ظاهر که متحد و یکپارچه به نظر می‌آمدند به سبب اختلاف در انگیزه و هدف، با یکدیگر همدل و همراه نبودند: «لایُقتِلونَکُم جَمیعـًا اِلاّ فی قُرًی مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر بَأسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعـًا و قُلوبُهُم شَتّی...». (سوره حشر/59‌،14)


=ادعاهاى اهل كتاب=
=ادعاهای اهل کتاب=
اهل كتاب براى خود، مدعى فضایل و درجاتى بودند كه ریشه در برترى‌جویى آنان داشت. قرآن چنین ادعاهایى را صرفاً آرزوهایى بى‌پایه و اساس دانسته است: «...تِلكَ اَمانِیُّهُم». (سوره بقره/ 2، 111) برخى از آن ادعاها عبارت است از:
اهل کتاب برای خود، مدعی فضایل و درجاتی بودند که ریشه در برتری‌جویی آنان داشت. قرآن چنین ادعاهایی را صرفاً آرزوهایی بی‌پایه و اساس دانسته است: «...تِلکَ اَمانِیُّهُم». (سوره بقره/ 2، 111) برخی از آن ادعاها عبارت است از:


==انحصارطلبى در هدایت یابى==
== انحصارطلبی در هدایت یابی ==
آنان همه را گمراه و هدایت را تنها در گرو آیین خود مى‌دانستند: «وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا». (سوره بقره/2،135) البته حقانیت یكدیگر را نیز قبول نداشته، هر یك آیین دیگرى را بى‌پایه و اساس و فقط آیین خود را بر حق مى‌خواند:<ref>مجمع البيان، ج‌1، ص‌402‌ـ‌403؛ املاء ما من به الرحمن، ج‌1، ص‌21؛ الميزان، ج‌1، ص‌309.</ref> «و قالَتِ النَّصرى لَیسَتِ الیَهودُ عَلى شَىء...». (سوره بقره/2،113)
آنان همه را گمراه و هدایت را تنها در گرو آیین خود می‌دانستند: «وَقَالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَیٰ تَهْتَدُوا». (سوره بقره/2،135) البته حقانیت یکدیگر را نیز قبول نداشته، هر یک آیین دیگری را بی‌پایه و اساس و فقط آیین خود را بر حق می‌خواند:<ref>مجمع البیان، ج‌1، ص‌402‌ـ‌403؛ املاء ما من به الرحمن، ج‌1، ص‌21؛ المیزان، ج‌1، ص‌309.</ref> «و قالَتِ النَّصری لَیسَتِ الیَهودُ عَلی شَیء...». (سوره بقره/2،113)


==پیروى ابراهیم علیه السلام از آیین آنها==
== پیروی ابراهیم ‌علیه‌السلام از آیین آنها ==
با توجه به جایگاه بلند حضرت ابراهیم علیه السلام به عنوان پدر ادیان توحیدى و آن كه خاستگاه اصلى دو دین یهود و نصارا از طریق موسى و پیامبران الهى بوده است، هر یك از دو گروه اهل كتاب مى‌كوشیدند آن حضرت و نیز دیگر پیامبران برخاسته از نسل او را پیرو آیین خود معرفى كنند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَ» (سوره بقره/2،140) و براى اثبات ادعاى خود به محاجه با یكدیگر مى‌پرداختند. (سوره آل‌ عمران/3،65)
با توجه به جایگاه بلند حضرت ابراهیم ‌علیه‌السلام به عنوان پدر ادیان توحیدی و آن که خاستگاه اصلی دو دین یهود و نصارا از طریق موسی و پیامبران الهی بوده است، هر یک از دو گروه اهل کتاب می‌کوشیدند آن حضرت و نیز دیگر پیامبران برخاسته از نسل او را پیرو آیین خود معرفی کنند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ کَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَ» (سوره بقره/2،140) و برای اثبات ادعای خود به محاجه با یکدیگر می‌پرداختند. (سوره آل‌ عمران/3،65)


قرآن با توجه به این كه دین یهود و نصارا پس از ابراهیم علیه السلام پیدا شده، ضمن عتاب آنان به سبب چنین ادعا و ستیزى، اعلام كرد كه ابراهیم علیه السلام بر دین یهود یا نصارا نبوده بلكه تابع دین حنیف بوده است: «ما‌كانَ اِبرهیمُ یَهودِیـًّا و‌لا‌نَصرانِیـًّا ولكِن كانَ حَنِیفـًا‌ مُسلِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،67)
قرآن با توجه به این که دین یهود و نصارا پس از ابراهیم ‌علیه‌السلام پیدا شده، ضمن عتاب آنان به سبب چنین ادعا و ستیزی، اعلام کرد که ابراهیم ‌علیه‌السلام بر دین یهود یا نصارا نبوده بلکه تابع دین حنیف بوده است: «ما‌کانَ اِبرهیمُ یَهودِیـًّا و‌لا‌نَصرانِیـًّا ولکِن کانَ حَنِیفـًا‌ مُسلِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،67)


==برگزیده خدا بودن==
== برگزیده خدا بودن ==
اهل كتاب خود را نسبت به دیگر ساكنان شبه جزیره عرب كه اغلب بت‌پرست و فاقد آیین و كتاب آسمانى بودند، به‌ ویژه مشركان مكه برتر مى‌دانستند (سوره بقره/2،135) و بدین جهت خود را در برابر آنان مسئول نیز نمى‌دانستند: «قالوا لَیسَ عَلَینا فى الاُمِّیِّینَ سَبیل». (سوره آل‌ عمران/3،75)
اهل کتاب خود را نسبت به دیگر ساکنان شبه جزیره عرب که اغلب بت‌پرست و فاقد آیین و کتاب آسمانی بودند، به‌ ویژه مشرکان مکه برتر می‌دانستند (سوره بقره/2،135) و بدین جهت خود را در برابر آنان مسئول نیز نمی‌دانستند: «قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیِّینَ سَبیل». (سوره آل‌ عمران/3،75)


آنان پا را فراتر گذاشته، مدعى بودند كه فرزندان و دوستان خدایند. گرچه ادعاى برگزیدگى بیشتر در میان یهود رواج داشت؛ اما نصارا نیز به تدریج این ادعا را مطرح كردند: «و‌قالَتِ الیَهودُ والنَّصرى نَحنُ اَبنؤُا اللّهِ واَحِبّؤُهُ». (سوره مائده/5‌،18)
آنان پا را فراتر گذاشته، مدعی بودند که فرزندان و دوستان خدایند. گرچه ادعای برگزیدگی بیشتر در میان یهود رواج داشت؛ اما نصارا نیز به تدریج این ادعا را مطرح کردند: «و‌قالَتِ الیَهودُ والنَّصری نَحنُ اَبنؤُا اللّهِ واَحِبّؤُهُ». (سوره مائده/5‌،18)


قرآن در پاسخ آنان آمرزش گناه را تابع اراده حكیمانه خداوند و نه در گرو یهودى یا نصرانى بودن خوانده و مجازات شدن آنها به سبب گناهانشان را دلیل بطلان ادعاى آنان مى‌آورد: اگر راست مى‌گویید چرا خداوند شما را به سبب گناهانتان كیفر مى‌كند: «قل فلم یعذّبكم بذنوبكم بَل اَنتُم بَشَرٌ مِمَّن خَلَقَ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ و یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ»؛ (سوره مائده/5‌،18) همچنین مى‌گوید: اگر به راستى اولیاى خدا هستید چرا مشتاق مرگ و دیدار خداوند نیستید؛ (سوره جمعه/62‌،6) گویا اهل كتاب بر اثر برخى جرم ها و گناهانى كه به ارتكاب آنها اذعان داشتند، خود را مستحق كیفر دوزخ مى‌دانستند؛ اما چون خود را دوست و برگزیده خداوند مى‌شمردند، معتقد بودند تنها چند روزى محدود در آتش دوزخ خواهند ماند.<ref>تفسير بيضاوى، ج‌1، ص‌246.</ref>
قرآن در پاسخ آنان آمرزش گناه را تابع اراده حکیمانه خداوند و نه در گرو یهودی یا نصرانی بودن خوانده و مجازات شدن آنها به سبب گناهانشان را دلیل بطلان ادعای آنان می‌آورد: اگر راست می‌گویید چرا خداوند شما را به سبب گناهانتان کیفر می‌کند: «قل فلم یعذّبکم بذنوبکم بَل اَنتُم بَشَرٌ مِمَّن خَلَقَ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ و یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ»؛ (سوره مائده/5‌،18) همچنین می‌گوید: اگر به راستی اولیای خدا هستید چرا مشتاق مرگ و دیدار خداوند نیستید؛ (سوره جمعه/62‌،6) گویا اهل کتاب بر اثر برخی جرم‌هاو گناهانی که به ارتکاب آنها اذعان داشتند، خود را مستحق کیفر دوزخ می‌دانستند؛ اما چون خود را دوست و برگزیده خداوند می‌شمردند، معتقد بودند تنها چند روزی محدود در آتش دوزخ خواهند ماند.<ref>تفسیر بیضاوی، ج‌1، ص‌246.</ref>


«قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیّامـًا‌ مَعدودت». (سوره آل عمران/3،24) این ادعا از سوى یهود مطرح مى‌شد و آنان مدعى بودند كه فقط به مدت 40 روز كه بنى‌اسرائیل در غیاب حضرت موسى علیه السلام به گوساله‌پرستى پرداختند، عذاب خواهند شد؛<ref>جامع‌البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌297‌ـ‌298؛ تفسير ابى السعود، ج‌1، ص‌344.</ref> اما قرآن ادعاى آنان را مردود دانسته، ضمن بیان‌ این نكته كه مورد لعن خداوند هستند (سوره مائده/5‌،60) از جاودانه بودن آنان در آتش دوزخ خبر داده است: «اِنَّ الَّذینَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكینَ فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها».(سوره بینة/98،6)
«قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیّامـًا‌ مَعدودت». (سوره آل عمران/3،24) این ادعا از سوی یهود مطرح می‌شد و آنان مدعی بودند که فقط به مدت 40 روز که بنی‌اسرائیل در غیاب حضرت موسی ‌علیه‌السلام به گوساله‌پرستی پرداختند، عذاب خواهند شد؛<ref>جامع‌البیان، مج‌3، ج‌3، ص‌297‌ـ‌298؛ تفسیر ابی السعود، ج‌1، ص‌344.</ref> اما قرآن ادعای آنان را مردود دانسته، ضمن بیان‌ این نکته که مورد لعن خداوند هستند (سوره مائده/5‌،60) از جاودانه بودن آنان در آتش دوزخ خبر داده است: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتبِ والمُشرِکینَ فی نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/98،6)


==انحصارى دانستن بهشت براى خود==
== انحصاری دانستن بهشت برای خود ==
اهل كتاب بر اساس امتیازات و فضایل پندارى، تنها خود را شایسته ورود به بهشت و پیروان سایر ادیان آسمانى را از آن محروم مى‌دانستند: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدى بهشت براى آنان اشاره دارد و حرف «أو» بیانگر این است كه یهود و نصارا هر دو این ادعا را داشتند.<ref> التبيان، ج‌1، ص‌409‌ـ‌410؛ مجمع البيان، ج‌1، ص‌350؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌159‌ـ‌160.</ref>
اهل کتاب بر اساس امتیازات و فضایل پنداری، تنها خود را شایسته ورود به بهشت و پیروان سایر ادیان آسمانی را از آن محروم می‌دانستند: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصری تِلکَ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَکُم اِن کُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدی بهشت برای آنان اشاره دارد و حرف «أو» بیانگر این است که یهود و نصارا هر دو این ادعا را داشتند.<ref> التبیان، ج‌1، ص‌409‌ـ‌410؛ مجمع البیان، ج‌1، ص‌350؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌159‌ـ‌160.</ref>


قرآن از یك سو چنین ادعایى را صرفاً آمال و آرزوى آنان و بى‌دلیل مى‌خواند و از سوى دیگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ایمان و عمل صالح امكان‌پذیر مى‌شمارد و این كه به دلخواه اهل كتاب و حتى مسلمانان نیز نیست: «والَّذینَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَیسَ بِاَمانِیِّكُم ولا اَمانِىِّ اَهلِ الكِتبِ مَن یَعمَل سوءًا یُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123)
قرآن از یک سو چنین ادعایی را صرفاً آمال و آرزوی آنان و بی‌دلیل می‌خواند و از سوی دیگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ایمان و عمل صالح امکان‌پذیر می‌شمارد و این که به دلخواه اهل کتاب و حتی مسلمانان نیز نیست: «والَّذینَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَیسَ بِاَمانِیِّکُم ولا اَمانِیِّ اَهلِ الکِتبِ مَن یَعمَل سوءًا یُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123)


=احكام فقهى و حقوقى اهل كتاب=
=احکام فقهی و حقوقی اهل کتاب=


==وجوب پذیرش اسلام==
== وجوب پذیرش اسلام ==
چون اسلام آخرین شریعت الهى است خداوند متعالى در آیات فراوانى همه انسانها و پیروان شرایع آسمانى را به پذیرش آن و ترك عقاید و احكام شرك‌آلود و منسوخ خود فراخوانده است: «قُل یاَیُّهَا النّاسُ اِنّى رَسولُ اللّهِ اِلَیكُم جَمیعـًا... فَامِنُوا بِاللّهِ ورَسُولِهِ النَّبىِّ‌ الاُمّىِّ». (سوره اعراف/7،158؛ سوره فرقان/25،1 و...)
چون اسلام آخرین شریعت الهی است خداوند متعالی در آیات فراوانی همه انسان‌ها و پیروان شرایع آسمانی را به پذیرش آن و ترک عقاید و احکام شرک‌آلود و منسوخ خود فراخوانده است: «قُل یاَیُّهَا النّاسُ اِنّی رَسولُ اللّهِ اِلَیکُم جَمیعـًا... فَامِنُوا بِاللّهِ ورَسُولِهِ النَّبیِّ‌ الاُمّیِّ». (سوره اعراف/7،158؛ سوره فرقان/25،1 و...)


در برخى آیات، اهل كتاب به طور خاص مخاطب قرار گرفته و به پذیرش اسلام فرمان داده شده‌اند: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما‌ مَعَكُم». (سوره نساء/4،47 و نیز سوره بقره/2،41؛ سوره نساء/4، 170 ـ 171) از این آیات برمى‌آید كه پذیرش اسلام از سوى اهل كتاب نه فقط فرمان قرآن بلكه فرمان كتب آسمانىِ اهل كتاب نیز بوده است، از این‌ رو قرآن در آیاتى دیگر آن دسته از اهل كتاب را كه از پذیرش اسلام سر‌باز زده‌اند، به عذاب دردناك تهدید كرده است: «اِنَّ الَّذینَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتـبِ... فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/98،6)
در برخی آیات، اهل کتاب به طور خاص مخاطب قرار گرفته و به پذیرش اسلام فرمان داده شده‌اند: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما‌ مَعَکُم». (سوره نساء/4،47 و نیز سوره بقره/2،41؛ سوره نساء/4، 170 ـ 171) از این آیات برمی‌آید که پذیرش اسلام از سوی اهل کتاب نه فقط فرمان قرآن بلکه فرمان کتب آسمانیِ اهل کتاب نیز بوده است، از این‌ رو قرآن در آیاتی دیگر آن دسته از اهل کتاب را که از پذیرش اسلام سر‌باز زده‌اند، به عذاب دردناک تهدید کرده است: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ... فی نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/98،6)


اما در این كه اهل كتاب و دیگر كافران همان‌گونه كه به پذیرش اسلام و اصول آن موظف‌اند، در صورت نپذیرفتن اسلام آیا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند یا نه میان فقیهان دو دیدگاه است: برخى با استناد به آیاتى (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل‌ عمران/3،97) كه در آن همه انسان ها مخاطب برخى تكالیف‌اند معتقدند كه كافران همانند اصول، به فروع نیز مكلف‌اند؛<ref>المبسوط، ج1، ص265؛ كشف‌اللثام، ج5‌، ص130؛ موسوعة الفقهيه، ج‌3، ص‌269.</ref> اما برخى برآن‌اند كه كافران تنها در صورت پذیرش اصول، مكلف به فروع احكام اسلام‌اند.<ref>الحدائق، ج‌3، ص‌39 - 41؛ مستندالعروه، «زكاة»، ج‌1، ص‌124.</ref>
اما در این که اهل کتاب و دیگر کافران همان‌گونه که به پذیرش اسلام و اصول آن موظف‌اند، در صورت نپذیرفتن اسلام آیا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند یا نه میان فقیهان دو دیدگاه است: برخی با استناد به آیاتی (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل‌ عمران/3،97) که در آن همه انسان‌ها مخاطب برخی تکالیف‌اند معتقدند که کافران همانند اصول، به فروع نیز مکلف‌اند؛<ref>المبسوط، ج1، ص265؛ کشف‌اللثام، ج5‌، ص130؛ موسوعة الفقهیه، ج‌3، ص‌269.</ref> اما برخی برآن‌اند که کافران تنها در صورت پذیرش اصول، مکلف به فروع احکام اسلام‌اند.<ref>الحدائق، ج‌3، ص‌39 - 41؛ مستندالعروه، «زکاة»، ج‌1، ص‌124.</ref>


==نجاست یا طهارت اهل كتاب==
== نجاست یا طهارت اهل کتاب ==
قرآن در آیاتى گروهى از اهل كتاب را (یهود بنى قریظه و...) كه به تكذیب پیامبر اسلام و نبرد با وى پرداختند كافر مى‌خواند: (سوره حشر/59‌،2)؛ همچنین در آیاتى دیگر از عقاید شرك‌آمیز آنان سخن به میان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوى دیگر قرآن، مشركان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگیرى كنند.
قرآن در آیاتی گروهی از اهل کتاب را (یهود بنی قریظه و...) که به تکذیب پیامبر اسلام و نبرد با وی پرداختند کافر می‌خواند: (سوره حشر/59‌،2)؛ همچنین در آیاتی دیگر از عقاید شرک‌آمیز آنان سخن به میان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوی دیگر قرآن، مشرکان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگیری کنند.


«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِكونَ نَجَسٌ فَلا یَقرَبُوا المَسجدَالحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا». (سوره توبه/9،28) برخى فقیهان امامیه با استناد به این آیه و برخى روایات، همه اهل كتاب<ref> الحدائق، ج‌5‌، ص‌16.</ref> یا گروهى از آنان را كه عقاید شرك‌آمیز دارند<ref>مجمع الفائده، ج‌1، ص‌320.</ref> نجس و آن را دیدگاه مشهور امامیه دانسته‌اند؛<ref>جواهر الكلام، ج‌6‌، ص‌41‌ـ‌44.</ref> اما دسته‌اى با این استدلال كه واژه شرك در قرآن بیشتر به بت‌پرستان انصراف دارد و نیز تفكیك مشركان از اهل كتاب در آیات متعدد دیگر (سوره بقره/2،105؛ سوره آل‌ عمران/3،186؛ سوره مائده/5‌،82‌؛ سوره حج/22،17)، «المُشرِكوُن» در آیه فوق را به بت‌پرستان منحصر دانسته‌اند.
«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِکونَ نَجَسٌ فَلا یَقرَبُوا المَسجدَالحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا». (سوره توبه/9،28) برخی فقیهان امامیه با استناد به این آیه و برخی روایات، همه اهل کتاب<ref> الحدائق، ج‌5‌، ص‌16.</ref> یا گروهی از آنان را که عقاید شرک‌آمیز دارند<ref>مجمع الفائده، ج‌1، ص‌320.</ref> نجس و آن را دیدگاه مشهور امامیه دانسته‌اند؛<ref>جواهر الکلام، ج‌6‌، ص‌41‌ـ‌44.</ref> اما دسته‌ای با این استدلال که واژه شرک در قرآن بیشتر به بت‌پرستان انصراف دارد و نیز تفکیک مشرکان از اهل کتاب در آیات متعدد دیگر (سوره بقره/2،105؛ سوره آل‌ عمران/3،186؛ سوره مائده/5‌،82‌؛ سوره حج/22،17)، «المُشرِکوُن» در آیه فوق را به بت‌پرستان منحصر دانسته‌اند.


این گروه، روایاتى را كه بر نجاست اهل‌ كتاب دلالت دارد، بر نجاست عرضى آنان حمل كرده‌اند؛ نه نجاست ذاتى.<ref>الكاشف، ج4، ص28؛ جامع‌المدارك، ج1، ص201؛ مستمسك‌العروه، ج‌2، ص‌369.</ref> برخى از فقیهان نیز با استناد به آیه 125 سوره انعام/6 كه غیر مؤمنان را پلید (رجس) شمرده، به نجاست اهل كتاب حكم كرده‌اند.<ref>حقوق اقليت ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌205.</ref>
این گروه، روایاتی را که بر نجاست اهل‌ کتاب دلالت دارد، بر نجاست عرضی آنان حمل کرده‌اند؛ نه نجاست ذاتی.<ref>الکاشف، ج4، ص28؛ جامع‌المدارک، ج1، ص201؛ مستمسک‌العروه، ج‌2، ص‌369.</ref> برخی از فقیهان نیز با استناد به آیه 125 سوره انعام/6 که غیر مؤمنان را پلید (رجس) شمرده، به نجاست اهل کتاب حکم کرده‌اند.<ref>حقوق اقلیت‌ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌205.</ref>


اما عده‌اى دیگر با رد آن گفته‌اند: «رجس» در لغت و آیات به معناى امر مكروه، ناپسند، زشت، گناه، كفر و پلیدى آمده است، از این‌رو نجاست فقهى مراد نیست.<ref> حقوق اقليت ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌205.</ref> دسته‌اى نیز با اصل پذیرش نجاست اهل كتاب برآن‌اند كه این حكم سیاسى است؛ نه فقهى و حكمت آن این است كه مسلمانان با اهل‌كتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذیرند.<ref>حقوق اقليت ها، ص‌247‌ـ‌248.</ref> اهل سنت نیز جز افرادى اندك به طهارت ذاتى اهل كتاب فتوا داده‌اند.<ref>طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌210‌ـ‌211.</ref>
اما عده‌ای دیگر با رد آن گفته‌اند: «رجس» در لغت و آیات به معنای امر مکروه، ناپسند، زشت، گناه، کفر و پلیدی آمده است، از این‌رو نجاست فقهی مراد نیست.<ref> حقوق اقلیت‌ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌205.</ref> دسته‌ای نیز با اصل پذیرش نجاست اهل کتاب برآن‌اند که این حکم سیاسی است؛ نه فقهی و حکمت آن این است که مسلمانان با اهل‌کتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذیرند.<ref>حقوق اقلیت‌ها، ص‌247‌ـ‌248.</ref> اهل سنت نیز جز افرادی اندک به طهارت ذاتی اهل کتاب فتوا داده‌اند.<ref>طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌210‌ـ‌211.</ref>


==حلیت طعام اهل كتاب و مسلمانان بر یكدیگر==
== حلیت طعام اهل کتاب و مسلمانان بر یکدیگر ==
در آیه 5 سوره مائده/5 طعام اهل كتاب و مسلمانان براى یكدیگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذینَ اوتواالكِتبَ حِلٌّ لَكُم وطَعامُكُم حِلٌّ لَهُم». در این كه مقصود از طعام اهل كتاب چیست آراى گوناگونى بین مفسران و فقیهان اسلامى مطرح است؛ بیشتر مفسران و فقهاى اهل سنت<ref> جامع البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌138؛ الفقه الاسلامى، ج‌4، ص‌2760.</ref> و برخى امامیه<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref> مقصود از آن را ذبیحه اهل كتاب و برخى مراد از آن را مطلق طعام اهل كتاب، اعم از ذبیحه یا غیرذبیحه دانسته‌اند<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref> ولى عده‌اى برآن‌اند كه مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهایى است كه احتیاج به تزكیه ندارد.<ref> همان؛ الميزان، ج‌5‌، ص‌204.</ref> در بیشتر روایات اهل‌بیت علیهم السلام نیز كه در این‌باره نقل شده طعام همین گونه تفسیر شده‌است.<ref>نورالثقلين، ج1، ص593‌؛ الميزان، ج‌5‌، ص‌204.</ref>
در آیه 5 سوره مائده/5 طعام اهل کتاب و مسلمانان برای یکدیگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذینَ اوتواالکِتبَ حِلٌّ لَکُم وطَعامُکُم حِلٌّ لَهُم». در این که مقصود از طعام اهل کتاب چیست آرای گوناگونی بین مفسران و فقیهان اسلامی مطرح است؛ بیشتر مفسران و فقهای اهل سنت<ref> جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌138؛ الفقه الاسلامی، ج‌4، ص‌2760.</ref> و برخی امامیه<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.</ref> مقصود از آن را ذبیحه اهل کتاب و برخی مراد از آن را مطلق طعام اهل کتاب، اعم از ذبیحه یا غیرذبیحه دانسته‌اند<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.</ref> ولی عده‌ای برآن‌اند که مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهایی است که احتیاج به تزکیه ندارد.<ref> همان؛ المیزان، ج‌5‌، ص‌204.</ref> در بیشتر روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز که در این‌باره نقل شده طعام همین گونه تفسیر شده‌است.<ref>نورالثقلین، ج1، ص593‌؛ المیزان، ج‌5‌، ص‌204.</ref>


==ازدواج با اهل كتاب==
== ازدواج با اهل کتاب ==
در آیاتى، ازدواج مسلمان با زنان و مردان كافر و مشرك به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِینَ حَتَّى یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ...» (سوره بقره/2،221 و نیز ممتحنه /60‌،10)؛ اما در آیه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفیف اهل‌ كتاب جایز شمرده شده است: «الیَومَ اُحِلَّ لَكُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم اِذا ءاتَیتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ».
در آیاتی، ازدواج مسلمان با زنان و مردان کافر و مشرک به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشِرِکِینَ حَتَّی یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ...» (سوره بقره/2،221 و نیز ممتحنه /60‌،10)؛ اما در آیه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفیف اهل‌ کتاب جایز شمرده شده است: «الیَومَ اُحِلَّ لَکُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم اِذا ءاتَیتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ».


برخى از مفسران با توجه به عموم نهى از ازدواج با كافران در آیات قبل، برآن‌اند كه مقصود از زنان اهل كتاب در این آیه كسانى‌اند كه پس از كفر به اسلام گرویده‌اند و علت بیان این حكم از سوى خداوند این بود كه برخى از مسلمانان از ازدواج با چنین زنانى به جهت كفر پیشین اكراه داشتند؛ اما آیه فوق ازدواج با چنین زنانى را مباح شمرد.<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref>
برخی از مفسران با توجه به عموم نهی از ازدواج با کافران در آیات قبل، برآن‌اند که مقصود از زنان اهل کتاب در این آیه کسانی‌اند که پس از کفر به اسلام گرویده‌اند و علت بیان این حکم از سوی خداوند این بود که برخی از مسلمانان از ازدواج با چنین زنانی به جهت کفر پیشین اکراه داشتند؛ اما آیه فوق ازدواج با چنین زنانی را مباح شمرد.<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.</ref>


برخى نیز گفته‌اند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهل‌كتاب است<ref>همان؛ نمونه، ج‌4، ص‌282.</ref> و این را رأى مشهور فقیهان امامیه دانسته‌اند<ref>جواهرالكلام، ج‌30، ص‌28، 155‌ـ‌156.</ref>؛ اما برخى قائل به نسخ آیه فوق به وسیله آیات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل كتاب را به هر شكلى ممنوع مى‌دانند<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.</ref>؛ ولى به نظر بیشتر علماى اهل سنت<ref>الفقه الاسلامى، ج‌9، ص‌6653‌ـ‌6657‌.</ref> و برخى مفسران و فقیهان امامیه<ref> جواهرالكلام، ج30، ص31؛ الميزان، ج5، ص208.</ref> ازدواج دائم با زنان اهل كتاب جایز است.
برخی نیز گفته‌اند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهل‌کتاب است<ref>همان؛ نمونه، ج‌4، ص‌282.</ref> و این را رأی مشهور فقیهان امامیه دانسته‌اند<ref>جواهرالکلام، ج‌30، ص‌28، 155‌ـ‌156.</ref>؛ اما برخی قائل به نسخ آیه فوق به وسیله آیات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل کتاب را به هر شکلی ممنوع می‌دانند<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.</ref>؛ ولی به نظر بیشتر علمای اهل سنت<ref>الفقه الاسلامی، ج‌9، ص‌6653‌ـ‌6657‌.</ref> و برخی مفسران و فقیهان امامیه<ref> جواهرالکلام، ج30، ص31؛ المیزان، ج5، ص208.</ref> ازدواج دائم با زنان اهل کتاب جایز است.


==داورى میان اهل كتاب==
== داوری میان اهل کتاب ==
در صورتى كه اهل‌كتاب در اختلافات خود به حاكم اسلامى مراجعه كنند حاكم اسلامى مى‌تواند میان آنان داورى كرده، یا آن را نپذیرد:<ref>زبدة البيان، ص‌859‌؛ فقه القرآن، ج‌2، ص‌15.</ref> «فَاِن جاءوكَ فَاحكُم بَینَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5‌،42) این تخییر در صورتى است كه اهل كتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتى كه از اهل ذمه باشند داورى میان آنان بر حاكم اسلامى واجب است<ref> زبدة البيان، ص‌860‌.</ref>، در هر حال در صورت قضاوت باید بر اساس قوانین اسلام و قرآن در میان آنان حكم شود؛ نه بر اساس خواسته‌هاى باطل اهل كتاب:<ref>مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌313؛ فقه القرآن، ج‌1، ص‌417.</ref> «و اَنزَلنا اِلَیكَ الكِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الكِتبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیهِ فاحكُم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَكَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5‌،48 و نیز‌49)
در صورتی که اهل‌کتاب در اختلافات خود به حاکم اسلامی مراجعه کنند حاکم اسلامی می‌تواند میان آنان داوری کرده، یا آن را نپذیرد:<ref>زبدة البیان، ص‌859‌؛ فقه القرآن، ج‌2، ص‌15.</ref> «فَاِن جاءوکَ فَاحکُم بَینَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5‌،42) این تخییر در صورتی است که اهل کتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتی که از اهل ذمه باشند داوری میان آنان بر حاکم اسلامی واجب است<ref> زبدة البیان، ص‌860‌.</ref>، در هر حال در صورت قضاوت باید بر اساس قوانین اسلام و قرآن در میان آنان حکم شود؛ نه بر اساس خواسته‌های باطل اهل کتاب:<ref>مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌313؛ فقه القرآن، ج‌1، ص‌417.</ref> «و اَنزَلنا اِلَیکَ الکِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیهِ فاحکُم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَکَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5‌،48 و نیز‌49)


==گواهى اهل كتاب==
== گواهی اهل کتاب ==
در صورت امكان و دسترسى به مسلمان، پذیرش شهادت غیرمسلمان جایز نیست<ref> فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌417.</ref>، بر همین اساس قرآن، ابتدا شهادت دو نفر عادل مسلمان را در وصیت توصیه كرده است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهدَةُ بَینِكُم اِذا حَضَرَ اَحَدَكُمُ المَوتُ حینَ الوَصِیَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنكُم». (سوره مائده/5‌،106) مخاطب «مِنكُم» در آیه مذكور مسلمانان هستند؛<ref>همان؛ مجمع البيان، ج‌3، ص‌396.</ref> اما اگر ضرورت اقتضا كند و فرد مسلمانى براى گواه شدن نباشد شهادت غیرمسلمان نیز پذیرفته است: «اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِكُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِى الاَرضِ فَاَصبَتكُم مُصیبَةُ المَوت». (سوره مائده/5‌،106) به نظر برخى مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَیرِكُم» شاهدان از غیر اهل و عشیره هستند و برخى مراد از آن را اهل ذمه دانسته‌اند؛ لیكن به نظر بیشتر مفسران مقصود مطلق اهل كتاب‌اند كه در صورت نبود شاهد مسلمان، شهادت آنان پذیرفته است.<ref>مجمع البيان، ج‌3، ص‌396‌ـ‌397؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌196.</ref>
در صورت امکان و دسترسی به مسلمان، پذیرش شهادت غیرمسلمان جایز نیست<ref> فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌417.</ref>، بر همین اساس قرآن، ابتدا شهادت دو نفر عادل مسلمان را در وصیت توصیه کرده است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهدَةُ بَینِکُم اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ المَوتُ حینَ الوَصِیَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنکُم». (سوره مائده/5‌،106) مخاطب «مِنکُم» در آیه مذکور مسلمانان هستند؛<ref>همان؛ مجمع البیان، ج‌3، ص‌396.</ref> اما اگر ضرورت اقتضا کند و فرد مسلمانی برای گواه شدن نباشد شهادت غیرمسلمان نیز پذیرفته است: «اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِی الاَرضِ فَاَصبَتکُم مُصیبَةُ المَوت». (سوره مائده/5‌،106) به نظر برخی مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم» شاهدان از غیر اهل و عشیره هستند و برخی مراد از آن را اهل ذمه دانسته‌اند؛ لیکن به نظر بیشتر مفسران مقصود مطلق اهل کتاب‌اند که در صورت نبود شاهد مسلمان، شهادت آنان پذیرفته است.<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌396‌ـ‌397؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌196.</ref>


در روایتى از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام این معنا تأیید شده است.<ref>الصافى، ج‌2، ص‌96؛ نورالثقلين، ج‌1، ص‌686‌.</ref> شأن نزول آیه فوق كه در مورد وصیت یكى از مسلمانان قبل از وفات و سپردن وصیت و اموال خود بدست دو نفر از اهل كتاب است نیز این معنا را تأیید مى‌كند.<ref> التبيان، ج‌4، ص‌42؛ مجمع البيان، ج‌3، ص‌395؛ زادالمسير، ج‌2، ص‌445.</ref>
در روایتی از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام این معنا تأیید شده است.<ref>الصافی، ج‌2، ص‌96؛ نورالثقلین، ج‌1، ص‌686‌.</ref> شأن نزول آیه فوق که در مورد وصیت یکی از مسلمانان قبل از وفات و سپردن وصیت و اموال خود بدست دو نفر از اهل کتاب است نیز این معنا را تأیید می‌کند.<ref> التبیان، ج‌4، ص‌42؛ مجمع البیان، ج‌3، ص‌395؛ زادالمسیر، ج‌2، ص‌445.</ref>


==دریافت جزیه==
== دریافت جزیه ==
در دوران اقتدار حكومت اسلامى چنانچه اهل كتاب از پذیرش اسلام خوددارى كنند حاكم اسلامى آنان را میان جنگ، كوچیدن از سرزمین اسلامى یا پرداخت جزیه به عنوان مالیاتى ویژه در ازاى مصونیت جان و مال آنان در سایه حكومت اسلامى مخیر مى‌سازد.<ref>فقه الصادق عليه السلام، ج‌13، ص‌53‌ـ‌54‌؛ الجزية و احكامها، ص52‌ـ‌94.</ref> (سوره توبه/ 9، 29)
در دوران اقتدار حکومت اسلامی چنانچه اهل کتاب از پذیرش اسلام خودداری کنند حاکم اسلامی آنان را میان جنگ، کوچیدن از سرزمین اسلامی یا پرداخت جزیه به عنوان مالیاتی ویژه در ازای مصونیت جان و مال آنان در سایه حکومت اسلامی مخیر می‌سازد.<ref>فقه الصادق ‌علیه‌السلام، ج‌13، ص‌53‌ـ‌54‌؛ الجزیة و احکامها، ص52‌ـ‌94.</ref> (سوره توبه/ 9، 29)


==جنگ با اهل كتاب==
== جنگ با اهل کتاب ==
در مواردى كه قدرت از آنِ مسلمانان و حكومت در دست پیامبر یا امام‌ معصوم باشد و اهل كتاب از كوچیدن از سرزمین اسلامى یا پرداخت جزیه امتناع كنند و نیز در مواردى كه پیمانشان با مسلمانان را بشكنند، جنگیدن به عنوان آخرین گام برخورد با آنان پیش‌بینى شده است: «قتِلُوا الَّذینَ لایُؤمِنونَ بِاللّهِ ولابِالیَومِ الأخِرِ ولایُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ و‌لایَدینونَ دینَ الحَقِّ مِنَ الَّذینَ اوتواالكِتبَ». (سوره توبه/9، 29)
در مواردی که قدرت از آنِ مسلمانان و حکومت در دست پیامبر یا امام‌ معصوم باشد و اهل کتاب از کوچیدن از سرزمین اسلامی یا پرداخت جزیه امتناع کنند و نیز در مواردی که پیمانشان با مسلمانان را بشکنند، جنگیدن به عنوان آخرین گام برخورد با آنان پیش‌بینی شده است: «قتِلُوا الَّذینَ لایُؤمِنونَ بِاللّهِ ولابِالیَومِ الأخِرِ ولایُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ و‌لایَدینونَ دینَ الحَقِّ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ». (سوره توبه/9، 29)


==فرجام اهل‌ كتاب==
== فرجام اهل‌ کتاب ==
از ظاهر برخى آیات (سوره بقره/2،62‌؛ سوره مائده/5‌،69) برمى‌آید كه صالحان اهل كتاب سرانجام اهل نجات بوده، به عذاب الهى گرفتار نخواهند شد؛ اما از صریح آیاتى دیگر كیفر اخروى كفرپیشگان آنان بدست مى‌آید: «اِنَّ الَّذینَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكینَ فى نارِ‌جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/ 98، 6)
از ظاهر برخی آیات (سوره بقره/2،62‌؛ سوره مائده/5‌،69) برمی‌آید که صالحان اهل کتاب سرانجام اهل نجات بوده، به عذاب الهی گرفتار نخواهند شد؛ اما از صریح آیاتی دیگر کیفر اخروی کفرپیشگان آنان بدست می‌آید: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتبِ والمُشرِکینَ فی نارِ‌جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/ 98، 6)


برخى آیات از ایجاد دشمنى و كینه میان نصارا تا روز قیامت خبر داده است: «فَاَغرَینا بَینَهُمُ العَداوةَ والبَغضاءَ اِلى یَومِ القِیمَةِ». (سوره مائده/5‌، 14)
برخی آیات از ایجاد دشمنی و کینه میان نصارا تا روز قیامت خبر داده است: «فَاَغرَینا بَینَهُمُ العَداوةَ والبَغضاءَ اِلی یَومِ القِیمَةِ». (سوره مائده/5‌، 14)
 
و از پاره‌اى دیگر بدست مى‌آید كه همه اهل كتاب پیش از مرگ عیسى علیه السلام به او ایمان مى‌آورند: «و‌اِن مِن اَهلِ الكِتبِ اِلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ‌ مَوتِهِ‌...» (سوره نساء/ 4، 159)؛ یعنى یهودیان نبوت او را مى‌پذیرند و مسیحیان از اعتقاد به الوهیت او دست مى‌كشند و این بر اساس روایات اسلامى، در زمانى است كه مسیح علیه السلام با ظهور مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان فرود مى‌آید<ref> نمونه، ج‌4، ص‌204.</ref> و بساط همه ادیان با جهانى شدن اسلام برچیده مى‌شود. (سوره توبه/9، 33) از مفهوم این گونه آیات مى‌توان نتیجه گرفت كه اهل كتاب تا دوران آخرالزمان و ظهور مهدى آل‌محمد علیه السلام همچنان حیات دینى خواهند داشت.


و از پاره‌ای دیگر بدست می‌آید که همه اهل کتاب پیش از مرگ عیسی ‌علیه‌السلام به او ایمان می‌آورند: «و‌اِن مِن اَهلِ الکِتبِ اِلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ‌ مَوتِهِ‌...» (سوره نساء/ 4، 159)؛ یعنی یهودیان نبوت او را می‌پذیرند و مسیحیان از اعتقاد به الوهیت او دست می‌کشند و این بر اساس روایات اسلامی، در زمانی است که مسیح ‌علیه‌السلام با ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان فرود می‌آید<ref> نمونه، ج‌4، ص‌204.</ref> و بساط همه ادیان با جهانی شدن اسلام برچیده می‌شود. (سوره توبه/9، 33) از مفهوم این گونه آیات می‌توان نتیجه گرفت که اهل کتاب تا دوران آخرالزمان و ظهور مهدی آل‌محمد ‌علیه‌السلام همچنان حیات دینی خواهند داشت.


=منابع=
=منابع=
مقاله اهل کتاب، على نصیرى و بخش ادیان دائرة المعارف قرآن کریم
مقاله اهل کتاب، علی نصیری و بخش ادیان دائرة المعارف قرآن کریم


دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص142-160.
دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص142-160.


=پانویس=
== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده: واژگان قرآنی]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۳

اهل کتاب به پیروان ادیانی گفته می‌شود که پیامبر آنان دارای کتابی الهی برای هدایت انسان‌ها بوده است. یهودیان و مسیحیان از مصادیق مسلم این اصطلاح در فرهنگ اسلامی بوده‌اند. پیروان دین زرتشت و صابئین نیز نزد گروهی از عالمان اسلامی، از اهل کتاب دانسته شده‌اند.

در بسیاری از باب‌های فقه اسلامی‌ مانند طهارت، نماز، جهاد، ازدواج و صید و ذباحه، از زوایای مختلف درباره احکام اهل کتاب بحث شده است. اهل کتاب از سوی حاکم اسلامی بین پذیرش اسلام و التزام به شرایط ذمّه، آزاد گذاشته می‌شوند و در صورت عدم پذیرش این دو امر، جهاد با آنان واجب است.

اهل کتاب در لغت

اهل به معنای سزاوار و شایسته، خاندان، خانواده، اُنس، اختصاص و تعلق داشتن به چیزی است.[۱] از این‌ رو با اضافه شدن به کتاب معنای «وابستگان به کتاب» می‌دهد. چون مقصود از کتاب در اینجا کتاب آسمانی است، «اهل کتاب» به معنای صاحبان کتاب آسمانی و پیروان ادیان الهی است. البته این تعبیر در قرآن و فرهنگ اسلامی برای مسلمانان بکار نمی‌رود. گزینش این اصطلاح که گویا نخستین بار در قرآن آمده،[۲] بدین جهت است که وجود کتاب‌های آسمانی وجه مشترک همه ادیان‌الهی است و راه را برای مدعیان ادیان بر ساخته می‌بندد.

اهل کتاب در اصطلاح

اصطلاح اهل کتاب 31‌ بار در 31 آیه از 9‌ سوره قرآن و بیش از همه در سوره آل‌ عمران (12‌ بار) بکار رفته است. این موارد عبارتند از: (سوره بقره/2، 105، 109؛ سوره آل‌ عمران/3، 64 ـ 65‌، 69 ـ 72، 75، 98 ـ 99، 110، 113، 119؛ سوره نساء/4، 123، 153، 159، 171؛ سوره مائده/5‌، 15، 19، 59‌، 65‌، 68‌، 77؛ سوره عنکبوت/29، 46؛ سوره احزاب/33، 26؛ سوره حدید/57‌، 29؛ سوره حشر/59‌، 2، 11؛ سوره بینة /98، 1، 6)

قرآن کریم از اهل کتاب با تعبیرهای دیگری نظیر: «الَّذینَ اوتواالکِتبَ»[۳]، «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتب»[۴]، «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتب»[۵] نیز یاد کرده و با اختصاص بخش قابل توجهی از آیات و خطاب‌های خود، صف آنان را از صف بت‌پرستان جدا ساخته است.[۶] در آیات مربوط به اهل کتاب، روی سخن با یهود و نصارا و گاه یکی از آن دو است. در برخی آیات بر اثر انکار رسالت پیامبر گرامی اسلام یا نفوذ شرک در عقاید اهل‌کتاب به آنان «کافر» نیز گفته شده است.[۷]

کاربرد اصطلاح اهل کتاب در برابر «اُمّی»ها و دعوت هر دو گروه به توحید، نشان می‌دهد که ساکنان شبه جزیره عرب در آستانه بعثت پیامبر اسلام به این دو گروه عمده تقسیم می‌شده‌اند: «...وقُل لِلَّذینَ اوتواالکِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیکَ البَلغُ...».[۸] اقلیت پراکنده اهل کتاب که یهودیان و مسیحیان بوده‌اند، با برخورداری از کتاب آسمانی، تعالیم دینی مکتوب و نیز عالمانی آشنا به خواندن و نوشتن از برتری فرهنگی نسبت به «امی»ها برخوردار بوده‌اند. امّی‌ها که دین رایج آنان بت‌پرستی بوده است فاقد کتاب دینی و ادبیات نوشتاری در حوزه دینی و اغلب ناآشنا به خواندن و نوشتن بوده، برتری فرهنگی اهل کتاب را پذیرفته بودند. مراجعه آنان به اهل کتاب درباره صحت و سقم ادعای پیامبر اسلام مؤید این معناست.

مصادیق اهل کتاب

بررسی آیات مربوط و شأن نزول آنها نشان می‌دهد که یهود و نصارا، مصداق روشن اهل کتاب از منظر قرآن‌اند و تورات و انجیل کتاب آسمانی آنان است. قرآن با استناد به نزول تورات و انجیل در زمان بعد از حضرت ابراهیم ‌علیه‌السلام، احتجاج اهل کتاب بر سر یهودی یا نصرانی بودن آن حضرت را نابخردانه خوانده و نفی می‌کند: «یاَهلَ الکِتـبِ لِمَ تُحاجّونَ فی اِبرهیمَ وما اُنزِلَتِ التَّورةُ والاِنجیلُ اِلاّ مِن بَعدِهِ اَفَلا تَعقِلون».[۹] نفی ارزش و بی‌پایه و اساس خواندن دین و آیین اهل کتاب بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل نیز به روشنی نشان می‌دهد که مصداق مورد اشاره آن، پیروان این دو کتاب‌اند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ لَستُم عَلی شَیء حَتّی‌ تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیکُم مِن رَبِّکُم...».[۱۰]

اگر اهل کتاب، مصداق دیگری داشت باید از کتاب آسمانی سومی نیز در کنار تورات و انجیل یاد می‌شد. مورد خطاب بودن یهود و نصارا یا یکی از آن دو در همه کاربردهای اهل کتاب نیز مدعای یاد شده را تأیید می‌کند.[۱۱]؛ اما اهل کتاب بودن صابئیان و مجوسیان هیچ مستند قرآنی ندارد و فقط یاد‌کرد آنان در کنار یهود و نصاراست که چنین پنداری را پدید آورده است: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هادوا والصّبِینَ والنَّصری والمَجوسَ والَّذینَ اَشرَکوا اِنَّ اللّهَ یَفصِلُ بَینَهُم یَومَ القِیمَةِ...».[۱۲]

برخورد اهل کتاب با اسلام و مسلمانان

در عصر نزول قرآن اهل کتاب در مناطقی از شبه جزیره عرب از جمله در شهر یثرب زندگی می‌کردند. آنان ضمن مباهات به داشتن کتاب آسمانی و پیروی از پیامبران بزرگی چون حضرت موسی و حضرت عیسی علیهماالسلام خود را برتر از اعراب بت‌پرست، مشرک و فاقد کتاب آسمانی می‌دانستند، بر همین اساس رعایت نکردن امانت درباره اموال آنان و تصرف در آن را جایز شمرده، آن را به حکم خداوند نسبت می‌دادند: «و مِن اَهلِ الکِتبِ... و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیکَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ‌ قائِمـًا‌ ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیِّینَ سَبیلٌ...»[۱۳] [۱۴].

آنان گرچه دچار اختلاف شده (سوره آل عمران/3،19)، گاه دست به تحریف کتاب آسمانی خود می‌زدند (سوره بقره/2،79)، با این حال همه با توجه به بشارت‌های ظهور و نیز اوصافی که از پیامبر آخرالزمان در کتاب‌های خود دیده بودند او را بسان فرزندان خود می‌شناختند (سوره بقره/2،146) و آمدن چنین پیامبری را انتظار کشیده، آمدن او را به دیگران بشارت می‌دادند با این گمان که از میان آنان برانگیخته خواهد شد؛ اما چون پیامبر موعود از میان اعراب (امی) ظهور کرد، تنها از این‌رو که از میان آنها برگزیده نشده، نه تنها رسالت او را انکار کردند (سوره بقره/2،89 ـ 90) بلکه دست به تحریف زدند و همه نشانه‌ها و بشارت‌های او را در کتاب‌های آسمانی خود تغییر دادند. (سوره مائده/5‌،13)[۱۵]

دسته‌ای از آنان (یهود) چنان به دشمنی خود ادامه دادند که به سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان تبدیل شدند. (سوره مائده/5‌،82) آنان (یهودیان مدینه) برای نابودی اسلام توطئه‌ها چیدند و با منافقان و مشرکان همداستان شده (سوره آل عمران/3،111؛ سوره مائده/5‌،41)، سرانجام به جنگ تمام عیار با مسلمانان برخاستند که به شکست و کوچاندن آنان از مدینه انجامید.[۱۶] (سوره حشر/59‌،2)

اهداف اهل کتاب در برخورد با اسلام

1- دفاع از حقانیت آیین خود و منسوخ نشدن آن

2- نابودی اسلام از رهگذر تشکیک در عقاید مسلمانان و ایجاد تفرقه در میان آنان و برانگیختن دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان.

روش‌های مخالفت اهل کتاب با اسلام

انکار رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله

اهل کتاب بر اساس نام و خصوصیات ذکر شده در تورات و انجیل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را همانند فرزندان خود دقیق و روشن می‌شناختند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ یَعرِفونَهُ کَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم» (سوره بقره/2،146؛ سوره انعام/6‌،20)[۱۷]؛ اما هنگامی که آن حضرت برانگیخته شد، گروهی از آنان او را انکار کرده به‌ رغم آگاهی از حقانیت اسلام و قرآن، آموزه‌های آن را نادیده گرفته، تجاهل کردند: «...نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ کِتبَ اللّهِ وراءَ ظُهورِهِم کَاَنَّهُم لایَعلَمون». (سوره بقره/2،101)

لجاجت در درخواست‌های باطل

اسلام با اهل کتاب از در مدارا وارد شد؛ اما آنان به این مدارا و مسالمت تن درنداده با لجاجت نه تنها به پیامبر ایمان نیاوردند، بلکه بر پیروی آن حضرت و مسلمانان از آیین آنان اصرار داشتند. (سوره بقره/2،120) گروهی (یهود)[۱۸] از پیامبر، فرود آوردن کتابی مستقل را به صورت معجزه از آسمان درخواست می‌کردند: «یَسـَلُکَ اَهلُ الکِتبِ اَن تُنَزِّلَ عَلَیهِم کِتبـًا‌ مِنَ‌ السَّماءِ‌ فَقَد سَاَلوا موسی اَکبَرَ مِن ذلِکَ...». (سوره نساء/4،153)

لجاجت معاندانشان -[۱۹] بر کفرورزی چنان بود که به تصریح قرآن اگر هر آیه و معجزه الهی برایشان آورده می‌شد تن به ایمان نمی‌دادند: «ولـَئِن اَتَیتَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ بِکُلِّ ءایَة ما تَبِعوا قِبلَتَکَ». (سوره بقره/2،145)

کتمان حق

کافران اهل کتاب در گفتگو یا مناظره با مسلمانان و به رغم آگاهی و اذعان به حقانیت اموری چون بعثت پیامبر اسلام و تغییر قبله[۲۰] آن را پنهان می‌ساختند: «و اِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَکتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون». (سوره بقره/2،146)

تلاش برای منحرف ساختن مسلمانان

گروهی از اهل کتاب چنان در آتش حسادت هدایت‌یابی مسلمانان و نعمت‌های خداداد آنان می‌سوختند که از هیچ کوششی برای تضعیف عقیده و ایمان آنان و بازگشت از اسلام فروگذار نمی‌کردند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ لَویُضِلّونَکُم» (سوره آل‌ عمران/3،69)، از این‌ رو خداوند مؤمنان را از پیروی آنها برحذر داشته تا مبادا آنان را از اسلام جدا ساخته، به کفر بازگردانند: «اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُواالکِتبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمنِکُم کفِرین».[۲۱](سوره آل عمران/3،100)

تلاش آنان برای گمراه کردن مسلمانان به درجه‌ای رسید که در توطئه‌ای خطرناک تصمیم گرفتند صبحگاهان با اظهار اسلام به صف مسلمانان بپیوندند؛ اما شبانگاهان ارتداد خود را اعلام کنند[۲۲] تا مسلمانان بپندارند که آنان با اسلام مخالفتی ندارند؛ اما چون پس از تحقیق، بطلان آن را فهمیدند از آن دست کشیده‌اند.

این توطئه چنان خطرناک بود که می‌توانست تهدیدی جدی برای نو مسلمانان سست ایمان باشد؛ اما قرآن خطر آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله گوشزد کرد و مانع این توطئه شد: «و قالَت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واکفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون».[۲۳] (سوره آل‌ عمران/3،72)

برخی آیه را در شأن 12 نفر از احبار یهود خیبر نازل دانسته‌اند. آنان با یکدیگر قرار گذاشتند پس از اجرای تصمیم یاد شده، بگویند که ما پس از بررسی تورات و مشورت با‌عالمان خویش دریافتیم که محمد صلی الله علیه و آله ویژگی‌های پیامبر موعود را ندارد و ادعای باطلی می‌کند.[۲۴]

ایجاد تفرقه میان مسلمانان

اهل کتاب به‌ ویژه یهود همواره در پی انتقام از مسلمانان بودند و یکی از راه‌های انتقام ایجاد تفرقه میان آنان بوده است و چون اهل کتاب از دیرباز در مدینه و پیرامون آن سکونت داشتند و از اختلافات دیرینه میان اوس و خزرج و ریشه این منازعات باخبر بودند با استفاده از هر فرصت مناسبی این منازعات را به یاد آنان انداخته، آتش فتنه را شعله‌ور می‌ساختند. شماری از مفسران،[۲۵] آیات 99 ـ 100 سوره آل‌ عمران/3، را اشاره به این تفرقه‌افکنی از سوی یهود دانسته‌اند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ لِمَ تَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ مَن ءامَنَ تَبغونَها عِوَجـًا...».

گاهی نیز کار اختلاف برانگیزی چنان مؤثر می‌افتاد که دو طرف دست به سلاح می‌بردند. در این‌ گونه موارد آتش فتنه با تماس‌های مکرر پیامبر صلی الله علیه و آله با اوس و خزرج و پند و نصیحت آنها خاموش می‌شد.[۲۶]

فشار اقتصادی

یهود با عدم پرداخت دیون خود به مسلمانان درصدد فشار اقتصادی به آنان برآمدند. این اقدام زمانی صورت گرفت که وضعیت مالی مسلمانان در مدینه بسیار دشوار بود و آنان از پرداخت پول مسلمانان در ازای خرید کالا به این دلیل که این معامله در دوران جاهلیت و پیش از اسلام انجام گرفته، سرباز زدند.

به گفته برخی مفسران آیه 75 سوره آل‌ عمران/ 3 به این نکته اشاره دارد[۲۷]؛ همچنین هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله ابوبکر را برای دریافت کمک مالی نزد رهبر قبیله بنی‌قینقاع فرستاد، آنان به طعنه گفتند که خدای شما دست نیاز به سوی ما گشوده و او تهیدست و ما توانگریم. (سوره آل‌ عمران/3،181) -[۲۸]

آزار پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان

برخی آیات نشان می‌دهد که افرادی از اهل کتاب همانند مشرکان با شیوه‌های گوناگون، از جمله با سخنان خود، مسلمانان را اذیت می‌کردند: «ولَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اُوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم ومِنَ الَّذینَ اَشرَکوا اَذیً کَثیرًا...». (سوره آل عمران/3،186) برخی آیه را در شأن کعب‌ بن اشرفِ شاعر از یهودیان مدینه نازل دانسته‌اند که در اشعار خویش به تحریک مشرکان و هجو پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان پرداخته و نام و زیبایی‌های زنان مسلمان را موضوع غزل‌های عاشقانه خود قرار می‌داد.[۲۹]

برخی نیز آن را اشاره به سخن یکی از یهودیان دانسته‌اند که با شنیدن آیه «مَن ذَاالَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا‌...». (سوره بقره/2،245) در تمسخر آن، خدا را تهیدست و خود را توانگر خوانده بود.[۳۰]

مسخره کردن اسلام

گروهی از اهل کتاب، دین و آیات الهی را به بازی و تمسخر می‌گرفتند، برای همین خداوند مسلمانان را از دوستی با آنان برحذر می‌داشت: «...لاتَتَّخِذوا الَّذینَ اتَّخَذوا دینَکُم هُزُوًا ولَعِبـًا مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم والکُفّارَ‌ اَولِیاءَ...». (سوره مائده/5‌،57) مفسران آیه را اشاره به برخورد افرادی از اهل کتاب دانسته‌اند که نزد مسلمانان اظهار اسلام کرده ولی در واقع بر کفر خود مانده بودند. آنان با این کار اسلام را بازیچه خود قرار می‌دادند.[۳۱]

آنان همچنین با شنیدن صدای اذان و دعوت مردم به سوی نماز، آن را به مسخره گرفته، می‌خندیدند -[۳۲] «و اِذا نادَیتُم اِلَی الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا ولَعِبـًا ذلِکَ بِاَنَّهُم قَومٌ‌ لایَعقِلون». (سوره مائده/5‌،58) قرآن ریشه چنین برخوردی را نابخردی و فقدان فهم درست معارف و معانی نهفته در این اعمال عبادی می‌خواند -[۳۳] که دلیل دیگری جز ایمان مسلمانان به خداوند، قرآن، کتب آسمانی پیشین و فاسق بودن اغلب اهل کتاب نداشت: «قُل‌ یاَهلَ الکِتبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَکثَرَکُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59)

تحریف و کتمان بشارت بعثت پیامبر اسلام

بر اساس برخی آیات، اهل کتاب بر پایه بشارت‌های آمده در تورات و انجیل، خیلی دقیق و روشن، پیامبر اسلام را می‌شناخته‌اند (سوره بقره/2، 146؛ سوره آل‌ عمران/3، 20)؛ اما به‌رغم این بشارت‌ها، دست به تحریف و کتمان آنها زده، از تصدیق حقانیت قرآن و پیامبر اسلام خودداری می‌کردند.

تغییر کلماتی همچون «فارقلیطا» که معادل کلمه «احمد» صلی الله علیه و آله است به «پارکلی طوس» نمونه‌ای از این تحریف‌هااست،[۳۴] از این‌ رو، قرآن اهل‌ کتاب را بدان‌جهت که در کتاب‌های آسمانی دست برده و آن‌ را به صورت ناقص ارائه داده‌اند سرزنش‌ می‌کند: «تَجعَلونَهُ قَراطیسَ تُبدونَها و‌ تُخفونَ کَثیرًا» (سوره انعام/6‌،91) و چون تحریف و تصرف آنها در کتاب خدا، موجب شد بخش‌های فراوانی از کتاب الهی از بین برود آنان را از کسانی می‌شمارد که تنها از بخشی از کتاب آسمانی بهره‌برده‌اند: «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتبِ».[۳۵] (سوره نساء/4، 51)

برخورد قرآن با اهل کتاب

قرآن به رغم همه دشمنی‌های اهل کتاب با اسلام و مسلمانان ضمن رعایت احترام و جداکردن صف آنان از بت‌پرستان، اصل دین و کتاب آسمانی آنان را تأیید (سوره آل عمران/3، 3، 65) و با جداکردن صف حقجویان از گمراهان اهل کتاب، ایمان و صفات نیک دسته‌ای را می‌ستاید و کفر و عناد و صفات زشت گروهی دیگر را نکوهش می‌کند: «مِنهُمُ المُؤمِنونَ و اَکثَرُهُمُ الفسِقون... و باءو بِغَضَب مِنَ اللّهِ و ضُرِبَت عَلَیهِمُ المَسکَنَةُ ذلِکَ بِاَنَّهُم کانوا یَکفُرونَ بِایتِ اللّه... × لَیسوا سَواءً مِن اَهلِ الکِتبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ و‌هُم‌ یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یُسرِعونَ فِی الخَیرتِ و اُولئِکَ مِنَ الصّلِحین». (سوره آل‌ عمران/3،110 ـ 114)

از آیات قرآن و نیز سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله برمی‌آید که نخستین گام در برخورد با اهل کتاب دعوت آنان به پذیرش اسلام است: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم» (سوره نساء/4، 47)، بدین ترتیب قرآن در نخستین مرحله دین آنان را منسوخ و پایان یافته اعلام و برای دعوت آنان به پذیرش اسلام از شیوه استدلال و برهان استفاده و اعلام کرد: در صورتی که این راه مجابشان نسازد تا سر حد مباهله و ملاعنه نیز پیش می‌رود، (سوره آل‌ عمران/ 3، 61) تا جایی که خداوند به آنان هشدار می‌دهد که اگر به قرآن و اسلام ایمان نیاورند آنان را مسخ یا لعن خواهد کرد: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ اَن‌ نَطمِسَ وُجوهـًا فَنَرُدَّها عَلی اَدبارِها اَو‌نَلعَنَهُم‌...». (سوره نساء/4، 47)

از این‌ رو رسول‌ اکرم صلی الله علیه و آله به محض ورود به مدینه اهل کتاب را به اسلام فراخواند و چون سرباز زدند با آنان پیمانی را که مشتمل بر اصول همزیستی مسالمت‌آمیز بود، امضا کرد[۳۶]؛ اما هرگز آنان را به‌ پذیرش اسلام وادار‌ نساخت.

همچنین اسلام با پیش‌بینی جزیه، جان، مال، عرض و مراکز دینی آنان را در پناه حکومت اسلامی محفوظ و محترم دانست و مسلمانان به رغم جواز ارتباط و اختلاط با اهل کتاب از دوست گرفتن آنان و اعتماد به آنها برحذر شدند: «لا‌تَتَّخِذوا الیَهودَ والنَّصرَی اَولِیاءَ». (سوره مائده/5‌،51)

قرآن همچنین اهل کتاب را مخاطب ساخته و کوشیده است بخشی از عقاید باطل و غلوآمیز آنان در حوزه فرهنگ دینی را اصلاح کند. نفی الوهیت مسیح و مریم علیهماالسلام و بنده خدا خواندن آنان، نفی پسر خدا بودن عُزَیر و عیسی و اعتقاد به تثلیث (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) همچنین تکذیب قتل و مصلوب شدن مسیح (سوره نساء/4،157) بدین منظور انجام گرفته است.

قرآن در فراخوانی از اهل کتاب و با تأکید بر مشترکات فرهنگ دینی، از آنان می‌خواهد با رها ساختن برخی از عقاید باطل همچون شرک و دوگانه پرستی بر محور عقاید مشترک با مسلمانان گرد آیند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ تَعالَوا اِلی کَلِمَة سَواء بَینَنا وبَینَکُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِکَ بِهِ شیــًا ولا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ...» (سوره آل‌ عمران/3،64) و پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان سفارش شدند تا هنگام دعوت اهل کتاب غیر معاند به اسلام از روش نیکو در بحث و استدلال بهره گرفته، بر عقاید مشترک تأکید کنند: «ولا‌تُجدِلوا اَهلَ الکِتبِ اِلاّ بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ اِلاَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنهُم وقولوا ءامَنّا بِالَّذی اُنزِلَ اِلَینا واُنزِلَ اِلَیکُم واِلهُنا واِلهُکُم واحِدٌ ونَحنُ لَهُ مُسلِمون» (سوره عنکبوت/ 29، 46) و در این راه هرگز با آنان از در ستیز و جدال وارد نشوند: «و قُل لِلَّذینَ اوتوا الکِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیکَ البَلغُ». (سوره آل عمران/ 3، 20)

قرآن با وعده پاک شدن گناهان پیشین و ورود به بهشت، اهل کتاب را به پذیرش اسلام ترغیب می‌کرد: «ولَو اَنَّ اَهلَ الکِتبِ ءامَنوا واتَّقَوا لَکَفَّرنا عَنهُم سَیِّاتِهِم ولاََدخَلنهُم جَنّتِ النَّعیم» (سوره مائده/5‌،65) و در ادامه و برای ترغیب بیشتر، پایبندی به تورات و انجیل را زمینه‌ساز برخورداری از برکات آسمان و زمین می‌خواند: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم». (سوره مائده/5‌،66)

با توجه به این که عمل واقعی به این دو کتاب آسمانی و همه آموزه‌های آن مستلزم پذیرش اسلام است، مقصود قرآن آن است که عمل به این دو کتاب به پذیرش اسلام انجامیده، چنین برکاتی را برای آنان به همراه خواهد داشت، از این‌رو در کنار عمل به تورات و انجیل از عمل به آنچه برای ایشان فرو فرستاده شده (قرآن) یاد کرده است.[۳۷] قرآن، مسلمان شدن اهل کتاب را به خیر و صلاح خود آنان می‌خواند: «...ولَو ءامَنَ اَهلُ الکِتبِ لَکانَ خَیرًا‌لَهُم...». (سوره آل عمران/3،110)

ستایش و نکوهش اهل کتاب در قرآن

از ویژگی‌های قرآن مراعات انصاف در توصیف‌هاو دسته‌بندی هاست. به رغم آن که اهل کتاب بر اثر لجاجت، رخدادهایی تلخ از خود در تاریخ اسلام به یادگار گذاشتند قرآن همه آنان را یکسان و همسان نمی‌شمارد: «لَیسوا سَواءً» (سوره آل عمران/3،113) بلکه دسته‌ای از ایشان را مؤمن خوانده، می‌ستاید و بیشتر آنان را فاسق دانسته، نکوهش می‌کند: «قُل‌ یاَهلَ الکِتبِ... و اَنَّ اَکثَرَکُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59 و نیز سوره آل‌ عمران/3،110) صالحان اهل کتاب به سبب برخورداری از پاره‌ای صفات نیک مورد ستایش قرار گرفته‌اند؛ از جمله:

رسوخ در علم

برخی از اهل کتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شده‌اند که با پرهیز از کژاندیشی و کژروی افزون بر کتب آسمانی پیشین، به قرآن نیز ایمان داشتند؛ همچنین به روز قیامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زکات می‌پرداختند: «لکِنِ الرّ‌سِخونَ فِی العِلمِ مِنهُم والمُؤمِنونَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ...». (سوره نساء/4،162)

وجود دین‌باوران حقیقی در میان آنان

قرآن از مؤمنان حقیقی در میان اهل کتاب خبر داده است (سوره نساء/ 4، 162؛ سوره قصص/ 28، 52 ـ 53)؛ ایمانی که آنان را به تلاوت آیات الهی، عبادت شبانه، امر به معروف و نهی از منکر و شتاب در کارهای خیر وامی‌دارد: «یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ وهُم یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یُسرِعونَ فِی الخَیرتِ واُولئِکَ مِنَ الصّلِحین» (سوره آل عمران/3،113 ـ 114) و هنگامی که آیات الهی بر آنان خوانده می‌شود از دیدگانشان اشک می‌بارد: «و اِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَی الرَّسولِ تَرَی اَعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ‌الدَّمع». (سوره مائده/5‌،83) برخی از مفسران مصداق این آیه و دو آیه پس از آن را نجاشی و اطرافیان او دانسته‌اند که با تلاوت آیات قرآن از سوی جعفر‌ بن ابی‌طالب و تمجید از عیسی و مریم علیهماالسلام به حقانیت این آیات پی برده، ایمان آوردند.[۳۸]

امانتداری

برخی از اهل کتاب چنان امانتدار توصیف شده‌اند که اگر دینارهای فراوانی‌ به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمی‌گردانند: «و مِن اَهلِ الکِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار یُؤَدِّهِ اِلَیکَ». (سوره آل عمران/3،75) قنطار را به معنای مالی فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دینار و... دانسته‌اند.[۳۹]

برخورداری از مکارم اخلاقی

پاسخ بدی را به خوبی دادن از رهنمودهای مؤکد قرآن و تنها از عهده کسانی ساخته است که از صفات انسانی و ایمانی بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهی از اهل‌ کتاب به سبب برخورداری از همین صفت پسندیده ستایش شده‌اند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ... × و‌یَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَة». (سوره قصص/28،52‌، 54)

انفاق

رسیدگی به مستمندان از جمله صفات اخلاقی است که برخی از اهل کتاب به سبب آن ستایش شده‌اند: «و مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون». (سوره قصص/28،54) از مجموع آیاتی که برخی از اهل کتاب را ستایش کرده برمی‌آید که مقصود از این گروه کسانی از اهل کتاب‌اند که از عناد و استکبار به دور بوده و پس از شناخت حقانیت اسلام، به آن ایمان آورده‌اند.

قرآن کریم در برابر ستایش اقلیت، اکثریت اهل کتاب را نکوهیده است. برخی از نکوهش‌های قرآن عام بوده، برخی دیگر ویژه یهود است. سبب نکوهش قرآن، وجود پاره‌ای از صفات زشت و نکوهیده در آنان است؛ از جمله:

خود برتربینی

اهل کتاب به سبب داشتن کتاب آسمانی و در برابر مشرکان بت‌پرست خود را برگزیده و دوستان خدا می‌دانستند. (سوره مائده/5‌،18) آنان بر اساس همین باور، بر این پندار باطل بودند که کسی جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصری تِلکَ‌ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَکُم اِن کُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111)

حسادت

حسادت اهل کتاب به ویژه یهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزیده شدن پیامبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله از میان غیر آنان، سبب مخالفت شدید آنها شده است. آنان چنان به نعمت‌هایی که به مسلمانان می‌رسید حسادت میورزیدند که در آتش خشم خود می‌سوختند:[۴۰] «بَغیـًا اَن یُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباء و بِغَضَب عَلی‌ غَضَب». (سوره بقره/2،90) آنان همچنین به سبب حسادت، مشرکان بت‌پرست را هدایت یافته‌تر از پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان می‌خواندند. قرآن با توجه به این نکته که خداوند بر اساس مصالح و حکمت‌ها نعمت‌هایش را به برخی از بندگان داده و از برخی دیگر دریغ می‌کند، آنها را به سبب چنین رشکی سخت نکوهش کرده است: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هؤُلاءِ اَهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا × اَم یَحسُدونَ النّاسَ عَلی ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (سوره نساء/4،51‌، 54 و نیز ر. ک: سوره بقره/2، 109)

این آیات در شأن شماری از عالمان یهود نازل شده که هنگام پرسش مشرکان از آنها درباره مقایسه اسلام و آیین بت‌پرستی، مشرکان را هدایت یافته‌تر می‌خواندند.[۴۱]

بدخواهی

اهل کتاب هماره به جای خیرخواهی، بدخواه مسلمانان بودند به گونه‌ای که اگر مسلمانان به موفقیتی چون همبستگی، پیروزی در جنگ، گسترش اسلام و... می‌رسیدند ناراحت و اگر شرّی به آنان می‌رسید خوشحال می‌شدند: «اِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها». (سوره آل عمران/3،120)[۴۲]

آنان هماره در دلشان طالب آن بودند که مسلمانان با ترک اسلام این نعمت را از کف داده، گمراه شوند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ لَو یُضِلّونَکُم» (سوره آل‌ عمران/3،69) و این مخالفت و برخورد به آنجا رسید که با پیامبر از در جنگ وارد شدند و با پیروزی مسلمانان دسته‌ای از آنان کشته و دسته‌ای اسیر و دسته‌ای از دیارشان اخراج شدند. (سوره احزاب/33، 26؛ سوره حشر/ 59‌،2)

خیانت در امانت و پیمان‌شکنی

گروهی از اهل کتاب چنان در امانت خیانت‌کارند که اگر دیناری به امانت به آنان سپرده شود به آن خیانت کرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نیستند، مگر آنکه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «...و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیکَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ قائِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،75)

گروهی از آنان (یهود) به شکستن پیمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهایی که با مسلمانان می‌بستند نیز وفادار نبودند: «اَو کُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَریقٌ مِنهُم» (سوره بقره/2، 100)؛ مانند‌ پیمان ترک تخاصم با مسلمانان که با یاری مشرکان از سوی یهود بنی قریظه و بنی نضیر در جنگ خندق شکسته شد.[۴۳]

فسق

قرآن اکثر اهل‌ کتاب را به سبب ایمان نیاوردن به پیامبر اسلام و اقرار نکردن به وجود بشارتِ آمدن وی در کتاب‌هایشان، فاسق دانسته است:[۴۴] «...مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَکثَرُهُمُ الفسِقون». (سوره آل‌ عمران/3،110 و نیز ر. ک: سوره مائده/5‌، 59)

قرآن همچنین از ارتکاب گناه همانند تمسخر آیات خدا زیر پا گذاشتن حدود الهی، حرامخواری از جمله رشوه و رباگرفتن به وسیله اکثر یهود از اهل کتاب خبر می‌دهد:[۴۵] «و تَری کَثیرًا مِنهُم یُسرِعونَ فِی الاِثمِ والعُدونِ واَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما کانوا یَعمَلون». (سوره مائده/5‌،62)

پیروی بی‌چون و چرا از راهبان و احبار

پیروی اهل کتاب از راهبان و احبارشان به حدی رسید که در مسائل دینی همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (سوره توبه/9،31)

در روایتی از امام صادق ‌علیه‌السلام این آیه به اطاعت بی‌قید و شرط اهل‌کتاب از احبار و رهبان تفسیر شده است. آنان هرچه را حلال و حرام می‌کردند، از سوی عامه مردم پذیرفته می‌شد،[۴۶] از این‌رو قرآن از اهل کتاب می‌خواهد که جز خداوند ربوبیت تشریعی هیچ‌ کسی را نپذیرند: «ولا‌یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّه». (سوره آل عمران/3،64) آنان با آن که می‌دیدند دانشمندانشان با جعل و تحریف از مردم رشوه می‌گیرند از آنان فاصله نگرفتند.

ناهمدل بودن

اهل کتاب به ویژه یهودیان بیشتر از در مکر و نیرنگ با مسلمانان درمی‌آمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف کارزار اجتناب کرده، اگر هم تن به جنگ می‌دادند از درون قلعه‌ها و بالای برج و باروهای مستحکم با پرتاب سنگ و تیراندازی به نبرد می‌پرداختند. آنان برخلاف ظاهر که متحد و یکپارچه به نظر می‌آمدند به سبب اختلاف در انگیزه و هدف، با یکدیگر همدل و همراه نبودند: «لایُقتِلونَکُم جَمیعـًا اِلاّ فی قُرًی مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر بَأسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعـًا و قُلوبُهُم شَتّی...». (سوره حشر/59‌،14)

ادعاهای اهل کتاب

اهل کتاب برای خود، مدعی فضایل و درجاتی بودند که ریشه در برتری‌جویی آنان داشت. قرآن چنین ادعاهایی را صرفاً آرزوهایی بی‌پایه و اساس دانسته است: «...تِلکَ اَمانِیُّهُم». (سوره بقره/ 2، 111) برخی از آن ادعاها عبارت است از:

انحصارطلبی در هدایت یابی

آنان همه را گمراه و هدایت را تنها در گرو آیین خود می‌دانستند: «وَقَالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَیٰ تَهْتَدُوا». (سوره بقره/2،135) البته حقانیت یکدیگر را نیز قبول نداشته، هر یک آیین دیگری را بی‌پایه و اساس و فقط آیین خود را بر حق می‌خواند:[۴۷] «و قالَتِ النَّصری لَیسَتِ الیَهودُ عَلی شَیء...». (سوره بقره/2،113)

پیروی ابراهیم ‌علیه‌السلام از آیین آنها

با توجه به جایگاه بلند حضرت ابراهیم ‌علیه‌السلام به عنوان پدر ادیان توحیدی و آن که خاستگاه اصلی دو دین یهود و نصارا از طریق موسی و پیامبران الهی بوده است، هر یک از دو گروه اهل کتاب می‌کوشیدند آن حضرت و نیز دیگر پیامبران برخاسته از نسل او را پیرو آیین خود معرفی کنند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ کَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَ» (سوره بقره/2،140) و برای اثبات ادعای خود به محاجه با یکدیگر می‌پرداختند. (سوره آل‌ عمران/3،65)

قرآن با توجه به این که دین یهود و نصارا پس از ابراهیم ‌علیه‌السلام پیدا شده، ضمن عتاب آنان به سبب چنین ادعا و ستیزی، اعلام کرد که ابراهیم ‌علیه‌السلام بر دین یهود یا نصارا نبوده بلکه تابع دین حنیف بوده است: «ما‌کانَ اِبرهیمُ یَهودِیـًّا و‌لا‌نَصرانِیـًّا ولکِن کانَ حَنِیفـًا‌ مُسلِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،67)

برگزیده خدا بودن

اهل کتاب خود را نسبت به دیگر ساکنان شبه جزیره عرب که اغلب بت‌پرست و فاقد آیین و کتاب آسمانی بودند، به‌ ویژه مشرکان مکه برتر می‌دانستند (سوره بقره/2،135) و بدین جهت خود را در برابر آنان مسئول نیز نمی‌دانستند: «قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیِّینَ سَبیل». (سوره آل‌ عمران/3،75)

آنان پا را فراتر گذاشته، مدعی بودند که فرزندان و دوستان خدایند. گرچه ادعای برگزیدگی بیشتر در میان یهود رواج داشت؛ اما نصارا نیز به تدریج این ادعا را مطرح کردند: «و‌قالَتِ الیَهودُ والنَّصری نَحنُ اَبنؤُا اللّهِ واَحِبّؤُهُ». (سوره مائده/5‌،18)

قرآن در پاسخ آنان آمرزش گناه را تابع اراده حکیمانه خداوند و نه در گرو یهودی یا نصرانی بودن خوانده و مجازات شدن آنها به سبب گناهانشان را دلیل بطلان ادعای آنان می‌آورد: اگر راست می‌گویید چرا خداوند شما را به سبب گناهانتان کیفر می‌کند: «قل فلم یعذّبکم بذنوبکم بَل اَنتُم بَشَرٌ مِمَّن خَلَقَ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ و یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ»؛ (سوره مائده/5‌،18) همچنین می‌گوید: اگر به راستی اولیای خدا هستید چرا مشتاق مرگ و دیدار خداوند نیستید؛ (سوره جمعه/62‌،6) گویا اهل کتاب بر اثر برخی جرم‌هاو گناهانی که به ارتکاب آنها اذعان داشتند، خود را مستحق کیفر دوزخ می‌دانستند؛ اما چون خود را دوست و برگزیده خداوند می‌شمردند، معتقد بودند تنها چند روزی محدود در آتش دوزخ خواهند ماند.[۴۸]

«قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیّامـًا‌ مَعدودت». (سوره آل عمران/3،24) این ادعا از سوی یهود مطرح می‌شد و آنان مدعی بودند که فقط به مدت 40 روز که بنی‌اسرائیل در غیاب حضرت موسی ‌علیه‌السلام به گوساله‌پرستی پرداختند، عذاب خواهند شد؛[۴۹] اما قرآن ادعای آنان را مردود دانسته، ضمن بیان‌ این نکته که مورد لعن خداوند هستند (سوره مائده/5‌،60) از جاودانه بودن آنان در آتش دوزخ خبر داده است: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتبِ والمُشرِکینَ فی نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/98،6)

انحصاری دانستن بهشت برای خود

اهل کتاب بر اساس امتیازات و فضایل پنداری، تنها خود را شایسته ورود به بهشت و پیروان سایر ادیان آسمانی را از آن محروم می‌دانستند: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصری تِلکَ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَکُم اِن کُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدی بهشت برای آنان اشاره دارد و حرف «أو» بیانگر این است که یهود و نصارا هر دو این ادعا را داشتند.[۵۰]

قرآن از یک سو چنین ادعایی را صرفاً آمال و آرزوی آنان و بی‌دلیل می‌خواند و از سوی دیگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ایمان و عمل صالح امکان‌پذیر می‌شمارد و این که به دلخواه اهل کتاب و حتی مسلمانان نیز نیست: «والَّذینَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَیسَ بِاَمانِیِّکُم ولا اَمانِیِّ اَهلِ الکِتبِ مَن یَعمَل سوءًا یُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123)

احکام فقهی و حقوقی اهل کتاب

وجوب پذیرش اسلام

چون اسلام آخرین شریعت الهی است خداوند متعالی در آیات فراوانی همه انسان‌ها و پیروان شرایع آسمانی را به پذیرش آن و ترک عقاید و احکام شرک‌آلود و منسوخ خود فراخوانده است: «قُل یاَیُّهَا النّاسُ اِنّی رَسولُ اللّهِ اِلَیکُم جَمیعـًا... فَامِنُوا بِاللّهِ ورَسُولِهِ النَّبیِّ‌ الاُمّیِّ». (سوره اعراف/7،158؛ سوره فرقان/25،1 و...)

در برخی آیات، اهل کتاب به طور خاص مخاطب قرار گرفته و به پذیرش اسلام فرمان داده شده‌اند: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما‌ مَعَکُم». (سوره نساء/4،47 و نیز سوره بقره/2،41؛ سوره نساء/4، 170 ـ 171) از این آیات برمی‌آید که پذیرش اسلام از سوی اهل کتاب نه فقط فرمان قرآن بلکه فرمان کتب آسمانیِ اهل کتاب نیز بوده است، از این‌ رو قرآن در آیاتی دیگر آن دسته از اهل کتاب را که از پذیرش اسلام سر‌باز زده‌اند، به عذاب دردناک تهدید کرده است: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ... فی نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/98،6)

اما در این که اهل کتاب و دیگر کافران همان‌گونه که به پذیرش اسلام و اصول آن موظف‌اند، در صورت نپذیرفتن اسلام آیا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند یا نه میان فقیهان دو دیدگاه است: برخی با استناد به آیاتی (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل‌ عمران/3،97) که در آن همه انسان‌ها مخاطب برخی تکالیف‌اند معتقدند که کافران همانند اصول، به فروع نیز مکلف‌اند؛[۵۱] اما برخی برآن‌اند که کافران تنها در صورت پذیرش اصول، مکلف به فروع احکام اسلام‌اند.[۵۲]

نجاست یا طهارت اهل کتاب

قرآن در آیاتی گروهی از اهل کتاب را (یهود بنی قریظه و...) که به تکذیب پیامبر اسلام و نبرد با وی پرداختند کافر می‌خواند: (سوره حشر/59‌،2)؛ همچنین در آیاتی دیگر از عقاید شرک‌آمیز آنان سخن به میان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوی دیگر قرآن، مشرکان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگیری کنند.

«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِکونَ نَجَسٌ فَلا یَقرَبُوا المَسجدَالحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا». (سوره توبه/9،28) برخی فقیهان امامیه با استناد به این آیه و برخی روایات، همه اهل کتاب[۵۳] یا گروهی از آنان را که عقاید شرک‌آمیز دارند[۵۴] نجس و آن را دیدگاه مشهور امامیه دانسته‌اند؛[۵۵] اما دسته‌ای با این استدلال که واژه شرک در قرآن بیشتر به بت‌پرستان انصراف دارد و نیز تفکیک مشرکان از اهل کتاب در آیات متعدد دیگر (سوره بقره/2،105؛ سوره آل‌ عمران/3،186؛ سوره مائده/5‌،82‌؛ سوره حج/22،17)، «المُشرِکوُن» در آیه فوق را به بت‌پرستان منحصر دانسته‌اند.

این گروه، روایاتی را که بر نجاست اهل‌ کتاب دلالت دارد، بر نجاست عرضی آنان حمل کرده‌اند؛ نه نجاست ذاتی.[۵۶] برخی از فقیهان نیز با استناد به آیه 125 سوره انعام/6 که غیر مؤمنان را پلید (رجس) شمرده، به نجاست اهل کتاب حکم کرده‌اند.[۵۷]

اما عده‌ای دیگر با رد آن گفته‌اند: «رجس» در لغت و آیات به معنای امر مکروه، ناپسند، زشت، گناه، کفر و پلیدی آمده است، از این‌رو نجاست فقهی مراد نیست.[۵۸] دسته‌ای نیز با اصل پذیرش نجاست اهل کتاب برآن‌اند که این حکم سیاسی است؛ نه فقهی و حکمت آن این است که مسلمانان با اهل‌کتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذیرند.[۵۹] اهل سنت نیز جز افرادی اندک به طهارت ذاتی اهل کتاب فتوا داده‌اند.[۶۰]

حلیت طعام اهل کتاب و مسلمانان بر یکدیگر

در آیه 5 سوره مائده/5 طعام اهل کتاب و مسلمانان برای یکدیگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذینَ اوتواالکِتبَ حِلٌّ لَکُم وطَعامُکُم حِلٌّ لَهُم». در این که مقصود از طعام اهل کتاب چیست آرای گوناگونی بین مفسران و فقیهان اسلامی مطرح است؛ بیشتر مفسران و فقهای اهل سنت[۶۱] و برخی امامیه[۶۲] مقصود از آن را ذبیحه اهل کتاب و برخی مراد از آن را مطلق طعام اهل کتاب، اعم از ذبیحه یا غیرذبیحه دانسته‌اند[۶۳] ولی عده‌ای برآن‌اند که مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهایی است که احتیاج به تزکیه ندارد.[۶۴] در بیشتر روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز که در این‌باره نقل شده طعام همین گونه تفسیر شده‌است.[۶۵]

ازدواج با اهل کتاب

در آیاتی، ازدواج مسلمان با زنان و مردان کافر و مشرک به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشِرِکِینَ حَتَّی یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ...» (سوره بقره/2،221 و نیز ممتحنه /60‌،10)؛ اما در آیه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفیف اهل‌ کتاب جایز شمرده شده است: «الیَومَ اُحِلَّ لَکُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم اِذا ءاتَیتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ».

برخی از مفسران با توجه به عموم نهی از ازدواج با کافران در آیات قبل، برآن‌اند که مقصود از زنان اهل کتاب در این آیه کسانی‌اند که پس از کفر به اسلام گرویده‌اند و علت بیان این حکم از سوی خداوند این بود که برخی از مسلمانان از ازدواج با چنین زنانی به جهت کفر پیشین اکراه داشتند؛ اما آیه فوق ازدواج با چنین زنانی را مباح شمرد.[۶۶]

برخی نیز گفته‌اند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهل‌کتاب است[۶۷] و این را رأی مشهور فقیهان امامیه دانسته‌اند[۶۸]؛ اما برخی قائل به نسخ آیه فوق به وسیله آیات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل کتاب را به هر شکلی ممنوع می‌دانند[۶۹]؛ ولی به نظر بیشتر علمای اهل سنت[۷۰] و برخی مفسران و فقیهان امامیه[۷۱] ازدواج دائم با زنان اهل کتاب جایز است.

داوری میان اهل کتاب

در صورتی که اهل‌کتاب در اختلافات خود به حاکم اسلامی مراجعه کنند حاکم اسلامی می‌تواند میان آنان داوری کرده، یا آن را نپذیرد:[۷۲] «فَاِن جاءوکَ فَاحکُم بَینَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5‌،42) این تخییر در صورتی است که اهل کتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتی که از اهل ذمه باشند داوری میان آنان بر حاکم اسلامی واجب است[۷۳]، در هر حال در صورت قضاوت باید بر اساس قوانین اسلام و قرآن در میان آنان حکم شود؛ نه بر اساس خواسته‌های باطل اهل کتاب:[۷۴] «و اَنزَلنا اِلَیکَ الکِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیهِ فاحکُم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَکَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5‌،48 و نیز‌49)

گواهی اهل کتاب

در صورت امکان و دسترسی به مسلمان، پذیرش شهادت غیرمسلمان جایز نیست[۷۵]، بر همین اساس قرآن، ابتدا شهادت دو نفر عادل مسلمان را در وصیت توصیه کرده است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهدَةُ بَینِکُم اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ المَوتُ حینَ الوَصِیَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنکُم». (سوره مائده/5‌،106) مخاطب «مِنکُم» در آیه مذکور مسلمانان هستند؛[۷۶] اما اگر ضرورت اقتضا کند و فرد مسلمانی برای گواه شدن نباشد شهادت غیرمسلمان نیز پذیرفته است: «اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِی الاَرضِ فَاَصبَتکُم مُصیبَةُ المَوت». (سوره مائده/5‌،106) به نظر برخی مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم» شاهدان از غیر اهل و عشیره هستند و برخی مراد از آن را اهل ذمه دانسته‌اند؛ لیکن به نظر بیشتر مفسران مقصود مطلق اهل کتاب‌اند که در صورت نبود شاهد مسلمان، شهادت آنان پذیرفته است.[۷۷]

در روایتی از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام این معنا تأیید شده است.[۷۸] شأن نزول آیه فوق که در مورد وصیت یکی از مسلمانان قبل از وفات و سپردن وصیت و اموال خود بدست دو نفر از اهل کتاب است نیز این معنا را تأیید می‌کند.[۷۹]

دریافت جزیه

در دوران اقتدار حکومت اسلامی چنانچه اهل کتاب از پذیرش اسلام خودداری کنند حاکم اسلامی آنان را میان جنگ، کوچیدن از سرزمین اسلامی یا پرداخت جزیه به عنوان مالیاتی ویژه در ازای مصونیت جان و مال آنان در سایه حکومت اسلامی مخیر می‌سازد.[۸۰] (سوره توبه/ 9، 29)

جنگ با اهل کتاب

در مواردی که قدرت از آنِ مسلمانان و حکومت در دست پیامبر یا امام‌ معصوم باشد و اهل کتاب از کوچیدن از سرزمین اسلامی یا پرداخت جزیه امتناع کنند و نیز در مواردی که پیمانشان با مسلمانان را بشکنند، جنگیدن به عنوان آخرین گام برخورد با آنان پیش‌بینی شده است: «قتِلُوا الَّذینَ لایُؤمِنونَ بِاللّهِ ولابِالیَومِ الأخِرِ ولایُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ و‌لایَدینونَ دینَ الحَقِّ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ». (سوره توبه/9، 29)

فرجام اهل‌ کتاب

از ظاهر برخی آیات (سوره بقره/2،62‌؛ سوره مائده/5‌،69) برمی‌آید که صالحان اهل کتاب سرانجام اهل نجات بوده، به عذاب الهی گرفتار نخواهند شد؛ اما از صریح آیاتی دیگر کیفر اخروی کفرپیشگان آنان بدست می‌آید: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتبِ والمُشرِکینَ فی نارِ‌جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/ 98، 6)

برخی آیات از ایجاد دشمنی و کینه میان نصارا تا روز قیامت خبر داده است: «فَاَغرَینا بَینَهُمُ العَداوةَ والبَغضاءَ اِلی یَومِ القِیمَةِ». (سوره مائده/5‌، 14)

و از پاره‌ای دیگر بدست می‌آید که همه اهل کتاب پیش از مرگ عیسی ‌علیه‌السلام به او ایمان می‌آورند: «و‌اِن مِن اَهلِ الکِتبِ اِلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ‌ مَوتِهِ‌...» (سوره نساء/ 4، 159)؛ یعنی یهودیان نبوت او را می‌پذیرند و مسیحیان از اعتقاد به الوهیت او دست می‌کشند و این بر اساس روایات اسلامی، در زمانی است که مسیح ‌علیه‌السلام با ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان فرود می‌آید[۸۱] و بساط همه ادیان با جهانی شدن اسلام برچیده می‌شود. (سوره توبه/9، 33) از مفهوم این گونه آیات می‌توان نتیجه گرفت که اهل کتاب تا دوران آخرالزمان و ظهور مهدی آل‌محمد ‌علیه‌السلام همچنان حیات دینی خواهند داشت.

منابع

مقاله اهل کتاب، علی نصیری و بخش ادیان دائرة المعارف قرآن کریم

دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص142-160.

پانویس

  1. بصائر ذوی التمییز، ج‌2، ص‌83‌ـ‌85‌؛ التحقیق، ج‌1، ص‌169، «اهل».
  2. دایرة‌المعارف تشیع، ج‌2، ص‌616‌.
  3. سوره بقره/2، 101، 144 ـ 145؛ سوره آل‌ عمران/3،19
  4. سوره بقره/2،121، 146
  5. سوره نساء/4،51
  6. سوره حج/22،17؛ سوره مائده/5‌،69‌؛ سوره بقره/2،62
  7. سوره بقره/2، 105؛ سوره بینة/ 98، 1
  8. سوره آل‌ عمران/3،20
  9. سوره آل عمران/3،65
  10. سوره مائده/5‌،68
  11. برای نمونه: سوره نساء/4،153، 171؛ سوره مائده/5‌، 65 ـ 66‌؛ سوره حشر/59‌،11
  12. سوره حج/22،17
  13. تفسیر قمی، ج‌1، ص‌106؛ التبیان، ج‌2، ص‌505‌؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌36.
  14. سوره آل‌ عمران/3،75
  15. مجمع البیان، ج‌3، ص‌267؛ تفسیر قرطبی، ج‌6 ص‌77؛ تفسیر جلالین، ص‌138.
  16. تفسیر قمی، ج‌1، ص‌196‌ـ‌197؛ التبیان، ج‌3، ص‌523‌؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌299، 301.
  17. جامع‌البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌217‌ـ‌218؛ التبیان، ج‌2، ص‌21؛ مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌423.
  18. جامع‌البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌10؛ التبیان، ج‌3، ص‌376؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌205.
  19. مجمع البیان، ج‌1، ص‌422.
  20. جامع البیان، مج‌2، ج‌2، ص‌37؛ التبیان، ج‌2، ص‌21؛ فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌93.
  21. التبیان، ج‌2، ص‌541‌؛ مجمع البیان، ج‌2، ص‌353.
  22. التبیان، ج‌2، ص‌499؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.
  23. جامع البیان، مج‌3، ج‌3، ص‌422‌ـ‌425؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌381.
  24. جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.
  25. جامع‌البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.
  26. جامع‌البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.
  27. التبیان، ج‌2، ص‌504‌؛ الصحیح من السیره، ج‌6‌، ص‌32.
  28. جامع البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌258‌ـ‌261؛ اسباب النزول، ص‌88‌.
  29. مجمع‌البیان، ج2، ص903؛ زادالمسیر، ج1، ص520.
  30. تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌193.
  31. جامع‌البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌391؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌328؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌27.
  32. مجمع البیان، ج‌3، ص‌329؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌28.
  33. جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌393؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌2، ص‌75؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌28.
  34. کنزالدقائق، ج2، ص468؛ صیانة القرآن من التحریف، ص‌121‌ـ‌148؛ نورالبراهین، ج2، ص457‌ـ‌458؛ کشف‌الغطاء، ج2، ص388‌ـ‌389.
  35. المیزان، ج‌3، ص‌124، 308، 330.
  36. البدایة والنهایه، ج‌3، ص‌165، 176‌ـ‌177؛ سیرة‌النبی صلی الله علیه وآله، ص‌273.
  37. المیزان، ج‌6‌، ص‌38.
  38. جامع البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌4‌ـ‌5‌.
  39. النهایه، ج4، ص113؛ لسان‌العرب، ج11، ص‌320، «قنطر»؛ مجمع‌البحرین، ج‌3، ص‌522‌ـ‌523‌، «قطر».
  40. جامع‌البیان، مج‌1، ج‌1، ص‌585‌؛ التبیان، ج‌1، ص‌349؛ مجمع البیان، ج‌1، ص‌314.
  41. جامع‌البیان، مج‌4، ج‌5‌، ص‌187‌ـ‌188؛ التبیان، ج‌3، ص‌223؛ المیزان، ج‌4، ص‌375.
  42. جامع البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌90؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌376؛ المیزان، ج‌3، ص‌383.
  43. التبیان، ج1، ص‌367؛ مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌328.
  44. التبیان، ج2، ص558‌؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌811‌؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌405.
  45. مجمع البیان، ج‌3، ص‌335؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌31.
  46. تفسیر عیاشی، ج‌2، ص‌86‌ـ‌87‌؛ التبیان، ج‌2، ص‌488؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌767.
  47. مجمع البیان، ج‌1، ص‌402‌ـ‌403؛ املاء ما من به الرحمن، ج‌1، ص‌21؛ المیزان، ج‌1، ص‌309.
  48. تفسیر بیضاوی، ج‌1، ص‌246.
  49. جامع‌البیان، مج‌3، ج‌3، ص‌297‌ـ‌298؛ تفسیر ابی السعود، ج‌1، ص‌344.
  50. التبیان، ج‌1، ص‌409‌ـ‌410؛ مجمع البیان، ج‌1، ص‌350؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌159‌ـ‌160.
  51. المبسوط، ج1، ص265؛ کشف‌اللثام، ج5‌، ص130؛ موسوعة الفقهیه، ج‌3، ص‌269.
  52. الحدائق، ج‌3، ص‌39 - 41؛ مستندالعروه، «زکاة»، ج‌1، ص‌124.
  53. الحدائق، ج‌5‌، ص‌16.
  54. مجمع الفائده، ج‌1، ص‌320.
  55. جواهر الکلام، ج‌6‌، ص‌41‌ـ‌44.
  56. الکاشف، ج4، ص28؛ جامع‌المدارک، ج1، ص201؛ مستمسک‌العروه، ج‌2، ص‌369.
  57. حقوق اقلیت‌ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌205.
  58. حقوق اقلیت‌ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌205.
  59. حقوق اقلیت‌ها، ص‌247‌ـ‌248.
  60. طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌210‌ـ‌211.
  61. جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌138؛ الفقه الاسلامی، ج‌4، ص‌2760.
  62. مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.
  63. مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.
  64. همان؛ المیزان، ج‌5‌، ص‌204.
  65. نورالثقلین، ج1، ص593‌؛ المیزان، ج‌5‌، ص‌204.
  66. مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.
  67. همان؛ نمونه، ج‌4، ص‌282.
  68. جواهرالکلام، ج‌30، ص‌28، 155‌ـ‌156.
  69. مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.
  70. الفقه الاسلامی، ج‌9، ص‌6653‌ـ‌6657‌.
  71. جواهرالکلام، ج30، ص31؛ المیزان، ج5، ص208.
  72. زبدة البیان، ص‌859‌؛ فقه القرآن، ج‌2، ص‌15.
  73. زبدة البیان، ص‌860‌.
  74. مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌313؛ فقه القرآن، ج‌1، ص‌417.
  75. فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌417.
  76. همان؛ مجمع البیان، ج‌3، ص‌396.
  77. مجمع البیان، ج‌3، ص‌396‌ـ‌397؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌196.
  78. الصافی، ج‌2، ص‌96؛ نورالثقلین، ج‌1، ص‌686‌.
  79. التبیان، ج‌4، ص‌42؛ مجمع البیان، ج‌3، ص‌395؛ زادالمسیر، ج‌2، ص‌445.
  80. فقه الصادق ‌علیه‌السلام، ج‌13، ص‌53‌ـ‌54‌؛ الجزیة و احکامها، ص52‌ـ‌94.
  81. نمونه، ج‌4، ص‌204.