اهل کتاب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'زمینه ساز' به 'زمینه‌ساز')
 
(۳۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''اهل کتاب''' به پیروان ادیانی گفته می‌شود که پیامبر آنان دارای کتابی الهی برای هدایت انسان‌ها بوده است. [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] از مصادیق مسلم این اصطلاح در فرهنگ اسلامی بوده‌اند. پیروان دین [[زرتشت]] و [[صابئین]] نیز نزد گروهی از عالمان اسلامی، از اهل کتاب دانسته شده‌اند.
در بسیاری از باب‌های [[فقه]] اسلامی‌ مانند [[طهارت]]، [[نماز]]، [[جهاد]]، [[ازدواج]] و [[صید]] و [[ذباحه]]، از زوایای مختلف درباره احکام اهل کتاب بحث شده است. اهل کتاب از سوی حاکم اسلامی بین پذیرش [[اسلام]] و التزام به شرایط ذمّه، آزاد گذاشته می‌شوند و در صورت عدم پذیرش این دو امر، جهاد با آنان واجب است.
=اهل کتاب در لغت=
=اهل کتاب در لغت=
اهل به معناى سزاوار و شايسته، خاندان، خانواده، اُنس، اختصاص و تعلق داشتن به چيزى است.[۱]از اين‌ رو با اضافه شدن به كتاب معناى «وابستگان به كتاب» مى‌دهد. چون مقصود از كتاب در اینجا كتاب آسمانى است، «اهل كتاب» به معناى صاحبان كتاب آسمانى و پيروان اديان الهى است. البته اين تعبير در قرآن و فرهنگ اسلامى براى مسلمانان بكار نمى‌رود. گزينش اين اصطلاح كه گويا نخستين بار در قرآن آمده،[۲] بدين جهت است كه وجود كتاب هاى آسمانى وجه مشترك همه اديان‌الهى است و راه را براى مدعيان اديان بر ساخته مى‌بندد.
اهل به معنای سزاوار و شایسته، خاندان، خانواده، اُنس، اختصاص و تعلق داشتن به چیزی است.<ref>بصائر ذوی التمییز، ج‌2، ص‌83‌ـ‌85‌؛ التحقیق، ج‌1، ص‌169، «اهل».</ref> از این‌ رو با اضافه شدن به کتاب معنای «وابستگان به کتاب» می‌دهد. چون مقصود از کتاب در اینجا کتاب آسمانی است، «اهل کتاب» به معنای صاحبان کتاب آسمانی و پیروان ادیان الهی است. البته این تعبیر در [[قرآن]] و فرهنگ اسلامی برای [[مسلمانان]] بکار نمی‌رود. گزینش این اصطلاح که گویا نخستین بار در قرآن آمده،<ref> دایرة‌المعارف تشیع، ج‌2، ص‌616‌.</ref> بدین جهت است که وجود کتاب‌های آسمانی وجه مشترک همه ادیان‌الهی است و راه را برای مدعیان ادیان بر ساخته می‌بندد.


=اهل کتاب در اصطلاح=
=اهل کتاب در اصطلاح=
اصطلاح اهل كتاب 31‌ بار در 31 آيه از 9‌ سوره قرآن و بيش از همه در سوره آل‌ عمران (12‌ بار) بكار رفته است. این موارد عبارتند از: (سوره بقره/2، 105، 109؛ سوره آل‌ عمران/3، 64 ـ 65‌، 69 ـ 72، 75، 98 ـ 99، 110، 113، 119؛ سوره نساء/4، 123، 153، 159، 171؛ سوره مائده/5‌، 15، 19، 59‌، 65‌، 68‌، 77؛ سوره عنكبوت/29، 46؛ سوره احزاب/33، 26؛ سوره حديد/57‌، 29؛ سوره حشر/59‌، 2، 11؛ سوره بينة /98، 1، 6)
اصطلاح اهل کتاب 31‌ بار در 31 آیه از 9‌ سوره [[قرآن]] و بیش از همه در سوره آل‌ عمران (12‌ بار) بکار رفته است. این موارد عبارتند از: (سوره بقره/2، 105، 109؛ سوره آل‌ عمران/3، 64 ـ 65‌، 69 ـ 72، 75، 98 ـ 99، 110، 113، 119؛ سوره نساء/4، 123، 153، 159، 171؛ سوره مائده/5‌، 15، 19، 59‌، 65‌، 68‌، 77؛ سوره عنکبوت/29، 46؛ سوره احزاب/33، 26؛ سوره حدید/57‌، 29؛ سوره حشر/59‌، 2، 11؛ سوره بینة /98، 1، 6)
 
قرآن کریم از اهل کتاب با تعبیرهای دیگری نظیر: «الَّذینَ اوتواالکِتبَ»<ref>سوره بقره/2، 101، 144 ـ 145؛ سوره آل‌ عمران/3،19</ref>، «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتب»<ref>سوره بقره/2،121، 146</ref>، «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتب»<ref>سوره نساء/4،51</ref> نیز یاد کرده و با اختصاص بخش قابل توجهی از آیات و خطاب‌های خود، صف آنان را از صف بت‌پرستان جدا ساخته است.<ref>سوره حج/22،17؛ سوره مائده/5‌،69‌؛ سوره بقره/2،62</ref> در آیات مربوط به اهل کتاب، روی سخن با یهود و نصارا و گاه یکی از آن دو است. در برخی آیات بر اثر انکار رسالت پیامبر گرامی اسلام یا نفوذ شرک در عقاید اهل‌کتاب به آنان «کافر» نیز گفته شده است.<ref>سوره بقره/2، 105؛ سوره بینة/ 98، 1</ref>
 
کاربرد اصطلاح اهل کتاب در برابر «اُمّی»ها و دعوت هر دو گروه به توحید، نشان می‌دهد که ساکنان شبه جزیره عرب در آستانه بعثت پیامبر اسلام به این دو گروه عمده تقسیم می‌شده‌اند: «...وقُل لِلَّذینَ اوتواالکِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیکَ البَلغُ...».<ref>سوره آل‌ عمران/3،20</ref> اقلیت پراکنده اهل کتاب که یهودیان و مسیحیان بوده‌اند، با برخورداری از کتاب آسمانی، تعالیم دینی مکتوب و نیز عالمانی آشنا به خواندن و نوشتن از برتری فرهنگی نسبت به «امی»ها برخوردار بوده‌اند. امّی‌ها که دین رایج آنان بت‌پرستی بوده است فاقد کتاب دینی و ادبیات نوشتاری در حوزه دینی و اغلب ناآشنا به خواندن و نوشتن بوده، برتری فرهنگی اهل کتاب را پذیرفته بودند. مراجعه آنان به اهل کتاب درباره صحت و سقم ادعای پیامبر اسلام مؤید این معناست.
 
=مصادیق اهل کتاب=
بررسی آیات مربوط و شأن نزول آنها نشان می‌دهد که یهود و نصارا، مصداق روشن اهل کتاب از منظر قرآن‌اند و تورات و انجیل کتاب آسمانی آنان است. قرآن با استناد به نزول تورات و انجیل در زمان بعد از حضرت ابراهیم ‌علیه‌السلام، احتجاج اهل کتاب بر سر یهودی یا نصرانی بودن آن حضرت را نابخردانه خوانده و نفی می‌کند: «یاَهلَ الکِتـبِ لِمَ تُحاجّونَ فی اِبرهیمَ وما اُنزِلَتِ التَّورةُ والاِنجیلُ اِلاّ مِن بَعدِهِ اَفَلا تَعقِلون».<ref>سوره آل عمران/3،65</ref> نفی ارزش و بی‌پایه و اساس خواندن دین و آیین اهل کتاب بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل نیز به روشنی نشان می‌دهد که مصداق مورد اشاره آن، پیروان این دو کتاب‌اند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ لَستُم عَلی شَیء حَتّی‌ تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیکُم مِن رَبِّکُم...».<ref>سوره مائده/5‌،68</ref>
 
اگر اهل کتاب، مصداق دیگری داشت باید از کتاب آسمانی سومی نیز در کنار تورات و انجیل یاد می‌شد. مورد خطاب بودن یهود و نصارا یا یکی از آن دو در همه کاربردهای اهل کتاب نیز مدعای یاد شده را تأیید می‌کند.<ref>برای نمونه: سوره نساء/4،153، 171؛ سوره مائده/5‌، 65 ـ 66‌؛ سوره حشر/59‌،11</ref>؛ اما اهل کتاب بودن صابئیان و مجوسیان هیچ مستند قرآنی ندارد و فقط یاد‌کرد آنان در کنار یهود و نصاراست که چنین پنداری را پدید آورده است: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هادوا والصّبِینَ والنَّصری والمَجوسَ والَّذینَ اَشرَکوا اِنَّ اللّهَ یَفصِلُ بَینَهُم یَومَ القِیمَةِ...».<ref>سوره حج/22،17</ref>


قرآن كريم از اهل كتاب با تعبيرهاى ديگرى نظير: «الَّذينَ اوتواالكِتبَ» (سوره بقره/2، 101، 144 ـ 145؛ سوره آل‌ عمران/3،19)، «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتب» (سوره بقره/2،121، 146)، «الَّذينَ اُوتوا نَصيبـًا مِنَ الكِتب» (سوره نساء/4،51) نيز ياد كرده و با اختصاص بخش قابل توجهى از آيات و خطاب هاى خود، صف آنان را از صف بت‌پرستان جدا ساخته است. (سوره حج/22،17؛ سوره مائده/5‌،69‌؛ سوره بقره/2،62) در آيات مربوط به اهل كتاب، روى سخن با يهود و نصارا و گاه يكى از آن دو است. در برخى آيات بر اثر انكار رسالت پيامبر گرامى اسلام يا نفوذ شرك در عقايد اهل‌كتاب به آنان «كافر» نيز گفته شده است.(سوره بقره/2، 105؛ سوره بينة/ 98، 1)
=برخورد اهل کتاب با اسلام و مسلمانان=
در عصر نزول قرآن اهل کتاب در مناطقی از شبه جزیره عرب از جمله در شهر یثرب زندگی می‌کردند. آنان ضمن مباهات به داشتن کتاب آسمانی و پیروی از پیامبران بزرگی چون حضرت موسی و حضرت عیسی علیهماالسلام خود را برتر از اعراب بت‌پرست، مشرک و فاقد کتاب آسمانی می‌دانستند، بر همین اساس رعایت نکردن امانت درباره اموال آنان و تصرف در آن را جایز شمرده، آن را به حکم خداوند نسبت می‌دادند: «و مِن اَهلِ الکِتبِ... و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیکَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ‌ قائِمـًا‌ ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیِّینَ سَبیلٌ...»<ref>تفسیر قمی، ج‌1، ص‌106؛ التبیان، ج‌2، ص‌505‌؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌36.</ref> <ref>سوره آل‌ عمران/3،75</ref>.


كاربرد اصطلاح اهل كتاب در برابر «اُمّى»ها و دعوت هر دو گروه به توحيد، نشان مى‌دهد كه ساكنان شبه جزيره عرب در آستانه بعثت پيامبر اسلام به اين دو گروه عمده تقسيم مى‌شده‌اند: «...وقُل لِلَّذينَ اوتواالكِتبَ والاُمِّيِّينَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَيكَ البَلغُ...». (سوره آل‌ عمران/3،20) اقليت پراكنده اهل كتاب كه يهوديان و مسيحيان بوده‌اند، با برخوردارى از كتاب آسمانى، تعاليم دينى مكتوب و نيز عالمانى آشنا به خواندن و نوشتن از برترى فرهنگى نسبت به «امى»ها برخوردار بوده‌اند. امّيها كه دين رايج آنان بت‌پرستى بوده است فاقد كتاب دينى و ادبيات نوشتارى در حوزه دينى و اغلب ناآشنا به خواندن و نوشتن بوده، برترى فرهنگى اهل كتاب را پذيرفته بودند. مراجعه آنان به اهل كتاب درباره صحت و سقم ادعاى پيامبر اسلام مؤيد اين معناست.
آنان گرچه دچار اختلاف شده (سوره آل عمران/3،19)، گاه دست به تحریف کتاب آسمانی خود می‌زدند (سوره بقره/2،79)، با این حال همه با توجه به بشارت‌های ظهور و نیز اوصافی که از پیامبر آخرالزمان در کتاب‌های خود دیده بودند او را بسان فرزندان خود می‌شناختند (سوره بقره/2،146) و آمدن چنین پیامبری را انتظار کشیده، آمدن او را به دیگران بشارت می‌دادند با این گمان که از میان آنان برانگیخته خواهد شد؛ اما چون پیامبر موعود از میان اعراب (امی) ظهور کرد، تنها از این‌رو که از میان آنها برگزیده نشده، نه تنها رسالت او را انکار کردند (سوره بقره/2،89 ـ 90) بلکه دست به تحریف زدند و همه نشانه‌ها و بشارت‌های او را در کتاب‌های آسمانی خود تغییر دادند. (سوره مائده/5‌،13)<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌267؛ تفسیر قرطبی، ج‌6 ص‌77؛ تفسیر جلالین، ص‌138.</ref>


=مصاديق اهل كتاب=
دسته‌ای از آنان (یهود) چنان به دشمنی خود ادامه دادند که به سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان تبدیل شدند. (سوره مائده/5‌،82) آنان (یهودیان مدینه) برای نابودی اسلام توطئه‌ها چیدند و با منافقان و مشرکان همداستان شده (سوره آل عمران/3،111؛ سوره مائده/5‌،41)، سرانجام به جنگ تمام عیار با مسلمانان برخاستند که به شکست و کوچاندن آنان از مدینه انجامید.<ref>تفسیر قمی، ج‌1، ص‌196‌ـ‌197؛ التبیان، ج‌3، ص‌523‌؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌299، 301.</ref> (سوره حشر/59‌،2)
بررسى آيات مربوط و شأن نزول آنها نشان مى‌دهد كه يهود و نصارا، مصداق روشن اهل كتاب از منظر قرآن‌اند و تورات و انجيل كتاب آسمانى آنان است. قرآن با استناد به نزول تورات و انجيل در زمان بعد از حضرت ابراهيم عليه السلام، احتجاج اهل كتاب بر سر يهودى يا نصرانى بودن آن حضرت را نابخردانه خوانده و نفى مى‌كند: «ياَهلَ الكِتـبِ لِمَ تُحاجّونَ فى اِبرهيمَ وما اُنزِلَتِ التَّورةُ والاِنجيلُ اِلاّ مِن بَعدِهِ اَفَلا تَعقِلون». (سوره آل عمران/3،65) نفى ارزش و بى‌پايه و اساس خواندن دين و آيين اهل كتاب بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجيل نيز به روشنى نشان مى‌دهد كه مصداق مورد اشاره آن، پيروان اين دو كتاب‌اند: «قُل ياَهلَ الكِتبِ لَستُم عَلى شَىء حَتّى‌ تُقيموا التَّورةَ والاِنجيلَ و ما اُنزِلَ اِلَيكُم مِن رَبِّكُم...». (سوره مائده/5‌،68)


اگر اهل كتاب، مصداق ديگرى داشت بايد از كتاب آسمانى سومى نيز در كنار تورات و انجيل ياد مى‌شد. مورد خطاب بودن يهود و نصارا يا يكى از آن دو در همه كاربردهاى اهل كتاب نيز مدعاى ياد شده را تأييد مى‌كند. (براى نمونه: سوره نساء/4،153، 171؛ سوره مائده/5‌، 65 ـ 66‌؛ سوره حشر/59‌،11)؛ اما اهل كتاب بودن صابئيان و مجوسيان هيچ مستند قرآنى ندارد و فقط ياد كرد آنان در كنار يهود و نصاراست كه چنين پندارى را پديد آورده است: «اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا والَّذينَ هادوا والصّبِينَ والنَّصرى والمَجوسَ والَّذينَ اَشرَكوا اِنَّ اللّهَ يَفصِلُ بَينَهُم يَومَ القِيمَةِ...».(سوره حج/22،17)
=اهداف اهل کتاب در برخورد با اسلام=


=برخورد اهل كتاب با اسلام و مسلمانان=
1- دفاع از حقانیت آیین خود و منسوخ نشدن آن
در عصر نزول قرآن اهل كتاب در مناطقى از شبه جزيره عرب از جمله در شهر يثرب زندگى مى‌كردند. آنان ضمن مباهات به داشتن كتاب آسمانى و پيروى از پيامبران بزرگى چون حضرت موسى و حضرت عيسى عليهماالسلام خود را برتر از اعراب بت‌پرست، مشرك و فاقد كتاب آسمانى مى‌دانستند، بر همين اساس رعايت نكردن امانت درباره اموال آنان و تصرف در آن را جايز شمرده، آن را به حكم خداوند نسبت مى‌دادند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ... و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدينار لايُؤَدِّهِ اِلَيكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَيهِ‌ قائِمـًا‌ ذلِكَ بِاَنَّهُم قالوا لَيسَ عَلَينا فى الاُمِّيِّينَ سَبيلٌ...»[۳]. (سوره آل‌ عمران/3،75)


آنان گرچه دچار اختلاف شده (سوره آل عمران/3،19)، گاه دست به تحريف كتاب آسمانى خود مى‌زدند (سوره بقره/2،79)، با اين حال همه با توجه به بشارت هاى ظهور و نيز اوصافى كه از پيامبر آخرالزمان در كتاب هاى خود ديده بودند او را بسان فرزندان خود مى‌شناختند (سوره بقره/2،146) و آمدن چنين پيامبرى را انتظار كشيده، آمدن او را به ديگران بشارت مى‌دادند با اين گمان كه از ميان آنان برانگيخته خواهد شد؛ اما چون پيامبر موعود از ميان اعراب (امى) ظهور كرد، تنها از اين‌رو كه از ميان آنها برگزيده نشده، نه تنها رسالت او را انكار كردند (سوره بقره/2،89 ـ 90) بلكه دست به تحريف زدند و همه نشانه‌ها و بشارت هاى او را در كتاب هاى آسمانى خود تغيير دادند. (سوره مائده/5‌،13)[۴]
2- نابودی اسلام از رهگذر تشکیک در عقاید مسلمانان و ایجاد تفرقه در میان آنان و برانگیختن دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان.


دسته‌اى از آنان (يهود) چنان به دشمنى خود ادامه دادند كه به سرسخت‌ترين دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان تبديل شدند. (سوره مائده/5‌،82) آنان (يهوديان مدينه) براى نابودى اسلام توطئه‌ها چيدند و با منافقان و مشركان همداستان شده (سوره آل عمران/3،111؛ سوره مائده/5‌،41)، سرانجام به جنگ تمام عيار با مسلمانان برخاستند كه به شكست و كوچاندن آنان از مدينه انجاميد.[۵] (سوره حشر/59‌،2)
=روش‌های مخالفت اهل کتاب با اسلام=


=اهداف اهل كتاب در برخورد با اسلام=
== انکار رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله ==
اهل کتاب بر اساس نام و خصوصیات ذکر شده در تورات و انجیل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را همانند فرزندان خود دقیق و روشن می‌شناختند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ یَعرِفونَهُ کَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم» (سوره بقره/2،146؛ سوره انعام/6‌،20)<ref>جامع‌البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌217‌ـ‌218؛ التبیان، ج‌2، ص‌21؛ مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌423.</ref>؛ اما هنگامی که آن حضرت برانگیخته شد، گروهی از آنان او را انکار کرده به‌ رغم آگاهی از حقانیت اسلام و قرآن، آموزه‌های آن را نادیده گرفته، تجاهل کردند: «...نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ کِتبَ اللّهِ وراءَ ظُهورِهِم کَاَنَّهُم لایَعلَمون». (سوره بقره/2،101)


1- دفاع از حقانيت آيين خود و منسوخ نشدن آن
== لجاجت در درخواست‌های باطل ==
اسلام با اهل کتاب از در مدارا وارد شد؛ اما آنان به این مدارا و مسالمت تن درنداده با لجاجت نه تنها به پیامبر ایمان نیاوردند، بلکه بر پیروی آن حضرت و مسلمانان از آیین آنان اصرار داشتند. (سوره بقره/2،120) گروهی (یهود)<ref>جامع‌البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌10؛ التبیان، ج‌3، ص‌376؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌205.</ref> از پیامبر، فرود آوردن کتابی مستقل را به صورت معجزه از آسمان درخواست می‌کردند: «یَسـَلُکَ اَهلُ الکِتبِ اَن تُنَزِّلَ عَلَیهِم کِتبـًا‌ مِنَ‌ السَّماءِ‌ فَقَد سَاَلوا موسی اَکبَرَ مِن ذلِکَ...». (سوره نساء/4،153)


2- نابودى اسلام از رهگذر تشكيك در عقايد مسلمانان و ايجاد تفرقه در ميان آنان و برانگيختن دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان.
لجاجت معاندانشان -<ref>مجمع البیان، ج‌1، ص‌422.</ref> بر کفرورزی چنان بود که به تصریح قرآن اگر هر آیه و معجزه الهی برایشان آورده می‌شد تن به ایمان نمی‌دادند: «ولـَئِن اَتَیتَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ بِکُلِّ ءایَة ما تَبِعوا قِبلَتَکَ». (سوره بقره/2،145)


=روش های مخالفت اهل کتاب با اسلام=
== کتمان حق ==
کافران اهل کتاب در گفتگو یا مناظره با مسلمانان و به رغم آگاهی و اذعان به حقانیت اموری چون بعثت پیامبر اسلام و تغییر قبله<ref>جامع البیان، مج‌2، ج‌2، ص‌37؛ التبیان، ج‌2، ص‌21؛ فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌93.</ref> آن را پنهان می‌ساختند: «و اِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَکتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون». (سوره بقره/2،146)


==انكار رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله==
== تلاش برای منحرف ساختن مسلمانان ==
اهل كتاب بر اساس نام و خصوصيات ذكر شده در تورات و انجيل پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را همانند فرزندان خود دقيق و روشن مى‌شناختند: «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتبَ يَعرِفونَهُ كَما يَعرِفونَ اَبناءَهُم» (سوره بقره/2،146؛ سوره انعام/6‌،20)[۶]؛ اما هنگامى كه آن حضرت برانگيخته شد، گروهى از آنان او را انكار كرده به‌ رغم آگاهى از حقانيت اسلام و قرآن، آموزه‌هاى آن را ناديده گرفته، تجاهل كردند: «...نَبَذَ فَريقٌ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ كِتبَ اللّهِ وراءَ ظُهورِهِم كَاَنَّهُم لايَعلَمون». (سوره بقره/2،101)
گروهی از اهل کتاب چنان در آتش حسادت هدایت‌یابی مسلمانان و نعمت‌های خداداد آنان می‌سوختند که از هیچ کوششی برای تضعیف عقیده و ایمان آنان و بازگشت از اسلام فروگذار نمی‌کردند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ لَویُضِلّونَکُم» (سوره آل‌ عمران/3،69)، از این‌ رو خداوند مؤمنان را از پیروی آنها برحذر داشته تا مبادا آنان را از اسلام جدا ساخته، به کفر بازگردانند: «اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُواالکِتبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمنِکُم کفِرین».<ref>التبیان، ج‌2، ص‌541‌؛ مجمع البیان، ج‌2، ص‌353.</ref>(سوره آل عمران/3،100)


==لجاجت در درخواست هاى باطل==
تلاش آنان برای گمراه کردن مسلمانان به درجه‌ای رسید که در توطئه‌ای خطرناک تصمیم گرفتند صبحگاهان با اظهار اسلام به صف مسلمانان بپیوندند؛ اما شبانگاهان ارتداد خود را اعلام کنند<ref>التبیان، ج‌2، ص‌499؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.</ref> تا مسلمانان بپندارند که آنان با اسلام مخالفتی ندارند؛ اما چون پس از تحقیق، بطلان آن را فهمیدند از آن دست کشیده‌اند.
اسلام با اهل كتاب از در مدارا وارد شد؛ اما آنان به اين مدارا و مسالمت تن درنداده با لجاجت نه تنها به پيامبر ايمان نياوردند، بلكه بر پيروى آن حضرت و مسلمانان از آيين آنان اصرار داشتند.(سوره بقره/2،120) گروهى (يهود)[۷] از پيامبر، فرود آوردن كتابى مستقل را به صورت معجزه از آسمان درخواست مى‌كردند: «يَسـَلُكَ اَهلُ الكِتبِ اَن تُنَزِّلَ عَلَيهِم كِتبـًا‌ مِنَ‌ السَّماءِ‌ فَقَد سَاَلوا موسى اَكبَرَ مِن ذلِكَ...». (سوره نساء/4،153)


لجاجت معاندانشان - [۸] بر كفرورزى چنان بود كه به تصريح قرآن اگر هر آيه و معجزه الهى برايشان آورده مى‌شد تن به ايمان نمى‌دادند: «ولـَئِن اَتَيتَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ بِكُلِّ ءايَة ما تَبِعوا قِبلَتَكَ». (سوره بقره/2،145)
این توطئه چنان خطرناک بود که می‌توانست تهدیدی جدی برای نو مسلمانان سست ایمان باشد؛ اما قرآن خطر آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله گوشزد کرد و مانع این توطئه شد: «و قالَت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واکفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون».<ref>جامع البیان، مج‌3، ج‌3، ص‌422‌ـ‌425؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌381.</ref> (سوره آل‌ عمران/3،72)


==كتمان حق==
برخی آیه را در شأن 12 نفر از احبار یهود خیبر نازل دانسته‌اند. آنان با یکدیگر قرار گذاشتند پس از اجرای تصمیم یاد شده، بگویند که ما پس از بررسی تورات و مشورت با‌عالمان خویش دریافتیم که محمد صلی الله علیه و آله ویژگی‌های پیامبر موعود را ندارد و ادعای باطلی می‌کند.<ref>جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.</ref>
كافران اهل كتاب در گفتگو يا مناظره با مسلمانان و به رغم آگاهى و اذعان به حقانيت امورى چون بعثت پيامبر اسلام و تغيير قبله[۹] آن را پنهان مى‌ساختند: «و اِنَّ فَريقـًا مِنهُم لَيَكتُمونَ الحَقَّ وهُم يَعلَمون». (سوره بقره/2،146)


==تلاش براى منحرف ساختن مسلمانان==
== ایجاد تفرقه میان مسلمانان ==
گروهى از اهل كتاب چنان در آتش حسادت هدايت يابى مسلمانان و نعمت هاى خداداد آنان مى‌سوختند كه از هيچ كوششى براى تضعيف عقيده و ايمان آنان و بازگشت از اسلام فروگذار نمى‌كردند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَويُضِلّونَكُم» (سوره آل‌ عمران/3،69)، از اين‌ رو خداوند مؤمنان را از پيروى آنها برحذر داشته تا مبادا آنان را از اسلام جدا ساخته، به كفر بازگردانند: «اِن تُطيعوا فَريقـًا مِنَ الَّذينَ اوتُواالكِتبَ يَرُدّوكُم بَعدَ ايمنِكُم كفِرين».[۱۰](سوره آل عمران/3،100)
اهل کتاب به‌ ویژه یهود همواره در پی انتقام از مسلمانان بودند و یکی از راه‌های انتقام ایجاد تفرقه میان آنان بوده است و چون اهل کتاب از دیرباز در مدینه و پیرامون آن سکونت داشتند و از اختلافات دیرینه میان اوس و خزرج و ریشه این منازعات باخبر بودند با استفاده از هر فرصت مناسبی این منازعات را به یاد آنان انداخته، آتش فتنه را شعله‌ور می‌ساختند. شماری از مفسران،<ref>جامع‌البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.</ref> آیات 99 ـ 100 سوره آل‌ عمران/3، را اشاره به این تفرقه‌افکنی از سوی یهود دانسته‌اند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ لِمَ تَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ مَن ءامَنَ تَبغونَها عِوَجـًا...».


تلاش آنان براى گمراه كردن مسلمانان به درجه‌اى رسيد كه در توطئه‌اى خطرناك تصميم گرفتند صبحگاهان با اظهار اسلام به صف مسلمانان بپيوندند؛ اما شبانگاهان ارتداد خود را اعلام كنند[۱۱] تا مسلمانان بپندارند كه آنان با اسلام مخالفتى ندارند؛ اما چون پس از تحقيق، بطلان آن را فهميدند از آن دست كشيده‌اند.
گاهی نیز کار اختلاف برانگیزی چنان مؤثر می‌افتاد که دو طرف دست به سلاح می‌بردند. در این‌ گونه موارد آتش فتنه با تماس‌های مکرر پیامبر صلی الله علیه و آله با اوس و خزرج و پند و نصیحت آنها خاموش می‌شد.<ref>جامع‌البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.</ref>


اين توطئه چنان خطرناك بود كه مى‌توانست تهديدى جدى براى نو مسلمانان سست ايمان باشد؛ اما قرآن خطر آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله گوشزد كرد و مانع اين توطئه شد: «و قالَت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ ءامِنوا بِالَّذى اُنزِلَ عَلَى الَّذينَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واكفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم يَرجِعون».[۱۲] (سوره آل‌ عمران/3،72)
== فشار اقتصادی ==
یهود با عدم پرداخت دیون خود به مسلمانان درصدد فشار اقتصادی به آنان برآمدند. این اقدام زمانی صورت گرفت که وضعیت مالی مسلمانان در مدینه بسیار دشوار بود و آنان از پرداخت پول مسلمانان در ازای خرید کالا به این دلیل که این معامله در دوران جاهلیت و پیش از اسلام انجام گرفته، سرباز زدند.


برخى آيه را در شأن 12 نفر از احبار يهود خيبر نازل دانسته‌اند. آنان با يكديگر قرار گذاشتند پس از اجراى تصميم ياد شده، بگويند كه ما پس از بررسى تورات و مشورت با‌عالمان خويش دريافتيم كه محمد صلى الله عليه و آله ويژگي هاى پيامبر موعود را ندارد و ادعاى باطلى مى‌كند.[۱۳]
به گفته برخی مفسران آیه 75 سوره آل‌ عمران/ 3 به این نکته اشاره دارد<ref>
التبیان، ج‌2، ص‌504‌؛ الصحیح من السیره، ج‌6‌، ص‌32.</ref>؛ همچنین هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله ابوبکر را برای دریافت کمک مالی نزد رهبر قبیله بنی‌قینقاع فرستاد، آنان به طعنه گفتند که خدای شما دست نیاز به سوی ما گشوده و او تهیدست و ما توانگریم. (سوره آل‌ عمران/3،181) -<ref>جامع البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌258‌ـ‌261؛ اسباب النزول، ص‌88‌.</ref>


==ايجاد تفرقه ميان مسلمانان==
== آزار پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان ==
اهل كتاب به‌ ويژه يهود همواره در پى انتقام از مسلمانان بودند و يكى از راههاى انتقام ايجاد تفرقه ميان آنان بوده است و چون اهل كتاب از ديرباز در مدينه و پيرامون آن سكونت داشتند و از اختلافات ديرينه ميان اوس و خزرج و ريشه اين منازعات باخبر بودند با استفاده از هر فرصت مناسبى اين منازعات را به ياد آنان انداخته، آتش فتنه را شعله ور مى‌ساختند. شمارى از مفسران،[۱۴] آيات 99 ـ 100 سوره آل‌ عمران/را اشاره به اين تفرقه‌افكنى از سوى يهود دانسته‌اند: «قُل ياَهلَ الكِتبِ لِمَ تَصُدّونَ عَن سَبيلِ اللّهِ مَن ءامَنَ تَبغونَها عِوَجـًا...».
برخی آیات نشان می‌دهد که افرادی از اهل کتاب همانند مشرکان با شیوه‌های گوناگون، از جمله با سخنان خود، مسلمانان را اذیت می‌کردند: «ولَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اُوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم ومِنَ الَّذینَ اَشرَکوا اَذیً کَثیرًا...». (سوره آل عمران/3،186) برخی آیه را در شأن کعب‌ بن اشرفِ شاعر از یهودیان مدینه نازل دانسته‌اند که در اشعار خویش به تحریک مشرکان و هجو پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان پرداخته و نام و زیبایی‌های زنان مسلمان را موضوع غزل‌های عاشقانه خود قرار می‌داد.<ref>مجمع‌البیان، ج2، ص903؛ زادالمسیر، ج1، ص520.</ref>


گاهى نيز كار اختلاف برانگيزى چنان مؤثر مى‌افتاد كه دو طرف دست به سلاح مى‌بردند. در اين‌ گونه موارد آتش فتنه با تماس هاى مكرر پيامبر صلى الله عليه و آله با اوس و خزرج و پند و نصيحت آنها خاموش مى‌شد.[۱۵]
برخی نیز آن را اشاره به سخن یکی از یهودیان دانسته‌اند که با شنیدن آیه «مَن ذَاالَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا‌...». (سوره بقره/2،245) در تمسخر آن، خدا را تهیدست و خود را توانگر خوانده بود.<ref>تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌193.</ref>


==فشار اقتصادى==
== مسخره کردن اسلام ==
يهود با عدم پرداخت ديون خود به مسلمانان درصدد فشار اقتصادى به آنان برآمدند. اين اقدام زمانى صورت گرفت كه وضعيت مالى مسلمانان در مدينه بسيار دشوار بود و آنان از پرداخت پول مسلمانان در ازاى خريد كالا به اين دليل كه اين معامله در دوران جاهليت و پيش از اسلام انجام گرفته، سرباز زدند.
گروهی از اهل کتاب، دین و آیات الهی را به بازی و تمسخر می‌گرفتند، برای همین خداوند مسلمانان را از دوستی با آنان برحذر می‌داشت: «...لاتَتَّخِذوا الَّذینَ اتَّخَذوا دینَکُم هُزُوًا ولَعِبـًا مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم والکُفّارَ‌ اَولِیاءَ...». (سوره مائده/5‌،57) مفسران آیه را اشاره به برخورد افرادی از اهل کتاب دانسته‌اند که نزد مسلمانان اظهار اسلام کرده ولی در واقع بر کفر خود مانده بودند. آنان با این کار اسلام را بازیچه خود قرار می‌دادند.<ref>جامع‌البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌391؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌328؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌27.</ref>


به گفته برخى مفسران آيه 75 سوره آل‌ عمران/ 3 به اين نكته اشاره دارد[۱۶]؛ همچنين هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله ابوبكر را براى دريافت كمك مالى نزد رهبر قبيله بنى‌قينقاع فرستاد، آنان به طعنه گفتند كه خداى شما دست نياز به سوى ما گشوده و او تهيدست و ما توانگريم. (سوره آل‌ عمران/3،181) - [۱۷]
آنان همچنین با شنیدن صدای اذان و دعوت مردم به سوی نماز، آن را به مسخره گرفته، می‌خندیدند -<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌329؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌28.</ref> «و اِذا نادَیتُم اِلَی الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا ولَعِبـًا ذلِکَ بِاَنَّهُم قَومٌ‌ لایَعقِلون». (سوره مائده/5‌،58) قرآن ریشه چنین برخوردی را نابخردی و فقدان فهم درست معارف و معانی نهفته در این اعمال عبادی می‌خواند -<ref>جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌393؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌2، ص‌75؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌28.</ref> که دلیل دیگری جز ایمان مسلمانان به خداوند، قرآن، کتب آسمانی پیشین و فاسق بودن اغلب اهل کتاب نداشت: «قُل‌ یاَهلَ الکِتبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَکثَرَکُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59)


==آزار پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان==
== تحریف و کتمان بشارت بعثت پیامبر اسلام ==
برخى آيات نشان مى‌دهد كه افرادى از اهل كتاب همانند مشركان با شيوه‌هاى گوناگون، از جمله با سخنان خود، مسلمانان را اذيت مى‌كردند: «ولَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ اُوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم ومِنَ الَّذينَ اَشرَكوا اَذىً كَثيرًا...». (سوره آل عمران/3،186) برخى آيه را در شأن كعب‌ بن اشرفِ شاعر از يهوديان مدينه نازل دانسته‌اند كه در اشعار خويش به تحريك مشركان و هجو پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان پرداخته و نام و زيبايي هاى زنان مسلمان را موضوع غزلهاى عاشقانه خود قرار مى‌داد.[۱۸]
بر اساس برخی آیات، اهل کتاب بر پایه بشارت‌های آمده در تورات و انجیل، خیلی دقیق و روشن، پیامبر اسلام را می‌شناخته‌اند (سوره بقره/2، 146؛ سوره آل‌ عمران/3، 20)؛ اما به‌رغم این بشارت‌ها، دست به تحریف و کتمان آنها زده، از تصدیق حقانیت قرآن و پیامبر اسلام خودداری می‌کردند.


برخى نيز آن را اشاره به سخن يكى از يهوديان دانسته‌اند كه با شنيدن آيه «مَن ذَاالَّذى يُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا‌...». (سوره بقره/2،245) در تمسخر آن، خدا را تهيدست و خود را توانگر خوانده بود.[۱۹]
تغییر کلماتی همچون «فارقلیطا» که معادل کلمه «احمد» صلی الله علیه و آله است به «پارکلی طوس» نمونه‌ای از این تحریف‌هااست،<ref>کنزالدقائق، ج2، ص468؛ صیانة القرآن من التحریف، ص‌121‌ـ‌148؛ نورالبراهین، ج2، ص457‌ـ‌458؛ کشف‌الغطاء، ج2، ص388‌ـ‌389.</ref> از این‌ رو، قرآن اهل‌ کتاب را بدان‌جهت که در کتاب‌های آسمانی دست برده و آن‌ را به صورت ناقص ارائه داده‌اند سرزنش‌ می‌کند: «تَجعَلونَهُ قَراطیسَ تُبدونَها و‌ تُخفونَ کَثیرًا» (سوره انعام/6‌،91) و چون تحریف و تصرف آنها در کتاب خدا، موجب شد بخش‌های فراوانی از کتاب الهی از بین برود آنان را از کسانی می‌شمارد که تنها از بخشی از کتاب آسمانی بهره‌برده‌اند: «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتبِ».<ref> المیزان، ج‌3، ص‌124، 308، 330.</ref> (سوره نساء/4، 51)


==مسخره كردن اسلام==
=برخورد قرآن با اهل کتاب=
گروهى از اهل كتاب، دين و آيات الهى را به بازى و تمسخر مى‌گرفتند، براى همين خداوند مسلمانان را از دوستى با آنان برحذر مى‌داشت: «...لاتَتَّخِذوا الَّذينَ اتَّخَذوا دينَكُم هُزُوًا ولَعِبـًا مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم والكُفّارَ‌ اَولِياءَ...».(سوره مائده/5‌،57) مفسران آيه را اشاره به برخورد افرادى از اهل كتاب دانسته‌اند كه نزد مسلمانان اظهار اسلام كرده ولى در واقع بر كفر خود مانده بودند. آنان با اين كار اسلام را بازيچه خود قرار مى‌دادند.[۲۰]
قرآن به رغم همه دشمنی‌های اهل کتاب با اسلام و مسلمانان ضمن رعایت احترام و جداکردن صف آنان از بت‌پرستان، اصل دین و کتاب آسمانی آنان را تأیید (سوره آل عمران/3، 3، 65) و با جداکردن صف حقجویان از گمراهان اهل کتاب، ایمان و صفات نیک دسته‌ای را می‌ستاید و کفر و عناد و صفات زشت گروهی دیگر را نکوهش می‌کند: «مِنهُمُ المُؤمِنونَ و اَکثَرُهُمُ الفسِقون... و باءو بِغَضَب مِنَ اللّهِ و ضُرِبَت عَلَیهِمُ المَسکَنَةُ ذلِکَ بِاَنَّهُم کانوا یَکفُرونَ بِایتِ اللّه... × لَیسوا سَواءً مِن اَهلِ الکِتبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ و‌هُم‌ یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یُسرِعونَ فِی الخَیرتِ و اُولئِکَ مِنَ الصّلِحین». (سوره آل‌ عمران/3،110 ـ 114)


آنان همچنين با شنيدن صداى اذان و دعوت مردم به سوى نماز، آن را به مسخره گرفته، مى‌خنديدند - [۲۱] «و اِذا نادَيتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا ولَعِبـًا ذلِكَ بِاَنَّهُم قَومٌ‌ لايَعقِلون». (سوره مائده/5‌،58) قرآن ريشه چنين برخوردى را نابخردى و فقدان فهم درست معارف و معانى نهفته در اين اعمال عبادى مى‌خواند - [۲۲] كه دليل ديگرى جز ايمان مسلمانان به خداوند، قرآن، كتب آسمانى پيشين و فاسق بودن اغلب اهل كتاب نداشت: «قُل‌ ياَهلَ الكِتبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَينا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59)
از آیات قرآن و نیز سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله برمی‌آید که نخستین گام در برخورد با اهل کتاب دعوت آنان به پذیرش اسلام است: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم» (سوره نساء/4، 47)، بدین ترتیب قرآن در نخستین مرحله دین آنان را منسوخ و پایان یافته اعلام و برای دعوت آنان به پذیرش اسلام از شیوه استدلال و برهان استفاده و اعلام کرد: در صورتی که این راه مجابشان نسازد تا سر حد مباهله و ملاعنه نیز پیش می‌رود، (سوره آل‌ عمران/ 3، 61) تا جایی که خداوند به آنان هشدار می‌دهد که اگر به قرآن و اسلام ایمان نیاورند آنان را مسخ یا لعن خواهد کرد: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ اَن‌ نَطمِسَ وُجوهـًا فَنَرُدَّها عَلی اَدبارِها اَو‌نَلعَنَهُم‌...». (سوره نساء/4، 47)


==تحريف و كتمان بشارت بعثت پيامبر اسلام==
از این‌ رو رسول‌ اکرم صلی الله علیه و آله به محض ورود به مدینه اهل کتاب را به اسلام فراخواند و چون سرباز زدند با آنان پیمانی را که مشتمل بر اصول همزیستی مسالمت‌آمیز بود، امضا کرد<ref>البدایة والنهایه، ج‌3، ص‌165، 176‌ـ‌177؛ سیرة‌النبی صلی الله علیه وآله، ص‌273.</ref>؛ اما هرگز آنان را به‌ پذیرش اسلام وادار‌ نساخت.
بر اساس برخى آيات، اهل كتاب بر پايه بشارت هاى آمده در تورات و انجيل، خيلى دقيق و روشن، پيامبر اسلام را مى‌شناخته‌اند (سوره بقره/2، 146؛ سوره آل‌ عمران/3، 20)؛ اما به رغم اين بشارت ها، دست به تحريف و كتمان آنها زده، از تصديق حقانيت قرآن و پيامبر اسلام خوددارى مى‌كردند.


تغيير كلماتى همچون «فارقليطا» كه معادل كلمه «احمد» صلى الله عليه و آله است به «پاركلى طوس» نمونه‌اى از اين تحريف ها است،[۲۳] از اين‌ رو، قرآن اهل‌ كتاب را بدان جهت كه در كتاب هاى آسمانى دست برده و آن‌ را به صورت ناقص ارائه داده‌اند سرزنش‌ مى‌كند: «تَجعَلونَهُ قَراطيسَ تُبدونَها و‌ تُخفونَ كَثيرًا» (سوره انعام/6‌،91) و چون تحريف و تصرف آنها در كتاب خدا، موجب شد بخش هاى فراوانى از كتاب الهى از بين برود آنان را از كسانى مى‌شمارد كه تنها از بخشى از كتاب آسمانى بهره‌برده‌اند: «الَّذينَ اُوتوا نَصيبـًا مِنَ الكِتبِ».[۲۴] (سوره نساء/4، 51)
همچنین اسلام با پیش‌بینی جزیه، جان، مال، عرض و مراکز دینی آنان را در پناه حکومت اسلامی محفوظ و محترم دانست و مسلمانان به رغم جواز ارتباط و اختلاط با اهل کتاب از دوست گرفتن آنان و اعتماد به آنها برحذر شدند: «لا‌تَتَّخِذوا الیَهودَ والنَّصرَی اَولِیاءَ». (سوره مائده/5‌،51)


=برخورد قرآن با اهل كتاب=
قرآن همچنین اهل کتاب را مخاطب ساخته و کوشیده است بخشی از عقاید باطل و غلوآمیز آنان در حوزه فرهنگ دینی را اصلاح کند. نفی الوهیت مسیح و مریم علیهماالسلام و بنده خدا خواندن آنان، نفی پسر خدا بودن عُزَیر و عیسی و اعتقاد به تثلیث (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) همچنین تکذیب قتل و مصلوب شدن مسیح (سوره نساء/4،157) بدین منظور انجام گرفته است.
قرآن به رغم همه دشمني هاى اهل كتاب با اسلام و مسلمانان ضمن رعايت احترام و جداكردن صف آنان از بت‌پرستان، اصل دين و كتاب آسمانى آنان را تأييد (سوره آل عمران/3، 3، 65) و با جداكردن صف حقجويان از گمراهان اهل كتاب، ايمان و صفات نيك دسته‌اى را مى‌ستايد و كفر و عناد و صفات زشت گروهى ديگر را نكوهش مى‌كند: «مِنهُمُ المُؤمِنونَ و اَكثَرُهُمُ الفسِقون... و باءو بِغَضَب مِنَ اللّهِ و ضُرِبَت عَلَيهِمُ المَسكَنَةُ ذلِكَ بِاَنَّهُم كانوا يَكفُرونَ بِايتِ اللّه... × لَيسوا سَواءً مِن اَهلِ الكِتبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتلونَ ءايتِ اللّهِ ءاناءَ الَّيلِ و‌هُم‌ يَسجُدون × يُؤمِنونَ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ و يَأمُرونَ بِالمَعروفِ و يَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و يُسرِعونَ فِى الخَيرتِ و اُولئِكَ مِنَ الصّلِحين». (سوره آل‌ عمران/3،110 ـ 114)


از آيات قرآن و نيز سيره رسول اكرم صلى الله عليه و آله برمى‌آيد كه نخستين گام در برخورد با اهل كتاب دعوت آنان به پذيرش اسلام است: «ياَيُّهَا الَّذينَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم» (سوره نساء/4، 47)، بدين ترتيب قرآن در نخستين مرحله دين آنان را منسوخ و پايان يافته اعلام و براى دعوت آنان به پذيرش اسلام از شيوه استدلال و برهان استفاده و اعلام كرد: در صورتى كه اين راه مجابشان نسازد تا سر حد مباهله و ملاعنه نيز پيش مى‌رود، (سوره آل‌ عمران/ 3، 61) تا جايى كه خداوند به آنان هشدار مى‌دهد كه اگر به قرآن و اسلام ايمان نياورند آنان را مسخ يا لعن خواهد كرد: «ياَيُّهَا الَّذينَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم مِن قَبلِ اَن‌ نَطمِسَ وُجوهـًا فَنَرُدَّها عَلى اَدبارِها اَو‌نَلعَنَهُم‌...». (سوره نساء/4، 47)
قرآن در فراخوانی از اهل کتاب و با تأکید بر مشترکات فرهنگ دینی، از آنان می‌خواهد با رها ساختن برخی از عقاید باطل همچون شرک و دوگانه پرستی بر محور عقاید مشترک با مسلمانان گرد آیند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ تَعالَوا اِلی کَلِمَة سَواء بَینَنا وبَینَکُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِکَ بِهِ شیــًا ولا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ...» (سوره آل‌ عمران/3،64) و پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان سفارش شدند تا هنگام دعوت اهل کتاب غیر معاند به اسلام از روش نیکو در بحث و استدلال بهره گرفته، بر عقاید مشترک تأکید کنند: «ولا‌تُجدِلوا اَهلَ الکِتبِ اِلاّ بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ اِلاَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنهُم وقولوا ءامَنّا بِالَّذی اُنزِلَ اِلَینا واُنزِلَ اِلَیکُم واِلهُنا واِلهُکُم واحِدٌ ونَحنُ لَهُ مُسلِمون» (سوره عنکبوت/ 29، 46) و در این راه هرگز با آنان از در ستیز و جدال وارد نشوند: «و قُل لِلَّذینَ اوتوا الکِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیکَ البَلغُ». (سوره آل عمران/ 3، 20)


از اين‌ رو رسول‌ اكرم صلى الله عليه و آله به محض ورود به مدينه اهل كتاب را به اسلام فراخواند و چون سرباز زدند با آنان پيمانى را كه مشتمل بر اصول همزيستى مسالمت‌آميز بود، امضا كرد[۲۵]؛ اما هرگز آنان را به‌ پذيرش اسلام وادار‌ نساخت.
قرآن با وعده پاک شدن گناهان پیشین و ورود به بهشت، اهل کتاب را به پذیرش اسلام ترغیب می‌کرد: «ولَو اَنَّ اَهلَ الکِتبِ ءامَنوا واتَّقَوا لَکَفَّرنا عَنهُم سَیِّاتِهِم ولاََدخَلنهُم جَنّتِ النَّعیم» (سوره مائده/5‌،65) و در ادامه و برای ترغیب بیشتر، پایبندی به تورات و انجیل را زمینه‌ساز برخورداری از برکات آسمان و زمین می‌خواند: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم». (سوره مائده/5‌،66)


همچنين اسلام با پيش‌بينى جزيه، جان، مال، عرض و مراكز دينى آنان را در پناه حكومت اسلامى محفوظ و محترم دانست و مسلمانان به رغم جواز ارتباط و اختلاط با اهل كتاب از دوست گرفتن آنان و اعتماد به آنها برحذر شدند: «لا‌تَتَّخِذوا اليَهودَ والنَّصرَى اَولِياءَ». (سوره مائده/5‌،51)
با توجه به این که عمل واقعی به این دو کتاب آسمانی و همه آموزه‌های آن مستلزم پذیرش اسلام است، مقصود قرآن آن است که عمل به این دو کتاب به پذیرش اسلام انجامیده، چنین برکاتی را برای آنان به همراه خواهد داشت، از این‌رو در کنار عمل به تورات و انجیل از عمل به آنچه برای ایشان فرو فرستاده شده (قرآن) یاد کرده است.<ref> المیزان، ج‌6‌، ص‌38.</ref> قرآن، مسلمان شدن اهل کتاب را به خیر و صلاح خود آنان می‌خواند: «...ولَو ءامَنَ اَهلُ الکِتبِ لَکانَ خَیرًا‌لَهُم...». (سوره آل عمران/3،110)


قرآن همچنين اهل كتاب را مخاطب ساخته و كوشيده است بخشى از عقايد باطل و غلوآميز آنان در حوزه فرهنگ دينى را اصلاح كند. نفى الوهيت مسيح و مريم عليهماالسلام و بنده خدا خواندن آنان، نفى پسر خدا بودن عُزَير و عيسى و اعتقاد به تثليث (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) همچنين تكذيب قتل و مصلوب شدن مسيح (سوره نساء/4،157) بدين منظور انجام گرفته است.
=ستایش و نکوهش اهل کتاب در قرآن=
از ویژگی‌های قرآن مراعات انصاف در توصیف‌هاو دسته‌بندی هاست. به رغم آن که اهل کتاب بر اثر لجاجت، رخدادهایی تلخ از خود در تاریخ اسلام به یادگار گذاشتند قرآن همه آنان را یکسان و همسان نمی‌شمارد: «لَیسوا سَواءً» (سوره آل عمران/3،113) بلکه دسته‌ای از ایشان را مؤمن خوانده، می‌ستاید و بیشتر آنان را فاسق دانسته، نکوهش می‌کند: «قُل‌ یاَهلَ الکِتبِ... و اَنَّ اَکثَرَکُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59 و نیز سوره آل‌ عمران/3،110) صالحان اهل کتاب به سبب برخورداری از پاره‌ای صفات نیک مورد ستایش قرار گرفته‌اند؛ از جمله:


قرآن در فراخوانى از اهل كتاب و با تأكيد بر مشتركات فرهنگ دينى، از آنان مى‌خواهد با رها ساختن برخى از عقايد باطل همچون شرك و دوگانه پرستى بر محور عقايد مشترك با مسلمانان گرد آيند: «قُل ياَهلَ الكِتبِ تَعالَوا اِلى كَلِمَة سَواء بَينَنا وبَينَكُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِكَ بِهِ شيــًا ولا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ...» (سوره آل‌ عمران/3،64) و پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان سفارش شدند تا هنگام دعوت اهل كتاب غير معاند به اسلام از روش نيكو در بحث و استدلال بهره گرفته، بر عقايد مشترك تأكيد كنند: «ولا‌تُجدِلوا اَهلَ الكِتبِ اِلاّ بِالَّتى هِىَ اَحسَنُ اِلاَّ الَّذينَ ظَلَموا مِنهُم وقولوا ءامَنّا بِالَّذى اُنزِلَ اِلَينا واُنزِلَ اِلَيكُم واِلهُنا واِلهُكُم واحِدٌ ونَحنُ لَهُ مُسلِمون» (سوره عنكبوت/ 29، 46) و در اين راه هرگز با آنان از در ستيز و جدال وارد نشوند: «و قُل لِلَّذينَ اوتوا الكِتبَ والاُمِّيِّينَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَيكَ البَلغُ». (سوره آل عمران/ 3، 20)
== رسوخ در علم ==
برخی از اهل کتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شده‌اند که با پرهیز از کژاندیشی و کژروی افزون بر کتب آسمانی پیشین، به قرآن نیز ایمان داشتند؛ همچنین به روز قیامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زکات می‌پرداختند: «لکِنِ الرّ‌سِخونَ فِی العِلمِ مِنهُم والمُؤمِنونَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ...». (سوره نساء/4،162)


قرآن با وعده پاك شدن گناهان پيشين و ورود به بهشت، اهل كتاب را به پذيرش اسلام ترغيب مى‌كرد: «ولَو اَنَّ اَهلَ الكِتبِ ءامَنوا واتَّقَوا لَكَفَّرنا عَنهُم سَيِّاتِهِم ولاََدخَلنهُم جَنّتِ النَّعيم» (سوره مائده/5‌،65) و در ادامه و براى ترغيب بيشتر، پايبندى به تورات و انجيل را زمينه ساز برخوردارى از بركات آسمان و زمين مى‌خواند: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم». (سوره مائده/5‌،66)
== وجود دین‌باوران حقیقی در میان آنان ==
قرآن از مؤمنان حقیقی در میان اهل کتاب خبر داده است (سوره نساء/ 4، 162؛ سوره قصص/ 28، 52 ـ 53)؛ ایمانی که آنان را به تلاوت آیات الهی، عبادت شبانه، امر به معروف و نهی از منکر و شتاب در کارهای خیر وامی‌دارد: «یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ وهُم یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یُسرِعونَ فِی الخَیرتِ واُولئِکَ مِنَ الصّلِحین» (سوره آل عمران/3،113 ـ 114) و هنگامی که آیات الهی بر آنان خوانده می‌شود از دیدگانشان اشک می‌بارد: «و اِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَی الرَّسولِ تَرَی اَعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ‌الدَّمع». (سوره مائده/5‌،83) برخی از مفسران مصداق این آیه و دو آیه پس از آن را نجاشی و اطرافیان او دانسته‌اند که با تلاوت آیات قرآن از سوی جعفر‌ بن ابی‌طالب و تمجید از عیسی و مریم علیهماالسلام به حقانیت این آیات پی برده، ایمان آوردند.<ref>جامع البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌4‌ـ‌5‌.</ref>


با توجه به اين كه عمل واقعى به اين دو كتاب آسمانى و همه آموزه‌هاى آن مستلزم پذيرش اسلام است، مقصود قرآن آن است كه عمل به اين دو كتاب به پذيرش اسلام انجاميده، چنين بركاتى را براى آنان به همراه خواهد داشت، از اين‌رو در كنار عمل به تورات و انجيل از عمل به آنچه براى ايشان فرو فرستاده شده (قرآن) ياد كرده است.[۲۶] قرآن، مسلمان شدن اهل كتاب را به خير و صلاح خود آنان مى‌خواند: «...ولَو ءامَنَ اَهلُ الكِتبِ لَكانَ خَيرًا‌لَهُم...». (سوره آل عمران/3،110)
== امانتداری ==
برخی از اهل کتاب چنان امانتدار توصیف شده‌اند که اگر دینارهای فراوانی‌ به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمی‌گردانند: «و مِن اَهلِ الکِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار یُؤَدِّهِ اِلَیکَ». (سوره آل عمران/3،75) قنطار را به معنای مالی فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دینار و... دانسته‌اند.<ref> النهایه، ج4، ص113؛ لسان‌العرب، ج11، ص‌320، «قنطر»؛ مجمع‌البحرین، ج‌3، ص‌522‌ـ‌523‌، «قطر».</ref>


ستايش و نكوهش اهل كتاب در قرآن
== برخورداری از مکارم اخلاقی ==
از ويژگي هاى قرآن مراعات انصاف در توصيف ها و دسته‌بندي هاست. به رغم آن كه اهل كتاب بر اثر لجاجت، رخدادهايى تلخ از خود در تاريخ اسلام به يادگار گذاشتند قرآن همه آنان را يكسان و همسان نمى‌شمارد: «لَيسوا سَواءً» (سوره آل عمران/3،113) بلكه دسته‌اى از ايشان را مؤمن خوانده، مى‌ستايد و بيشتر آنان را فاسق دانسته، نكوهش مى‌كند: «قُل‌ ياَهلَ الكِتبِ... و اَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59 و نيز سوره آل‌ عمران/3،110) صالحان اهل كتاب به سبب برخوردارى از پاره‌اى صفات نيك مورد ستايش قرار گرفته‌اند؛ از جمله:
پاسخ بدی را به خوبی دادن از رهنمودهای مؤکد قرآن و تنها از عهده کسانی ساخته است که از صفات انسانی و ایمانی بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهی از اهل‌ کتاب به سبب برخورداری از همین صفت پسندیده ستایش شده‌اند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ... × و‌یَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَة». (سوره قصص/28،52‌، 54)


رسوخ در علم
== انفاق ==
برخى از اهل كتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شده‌اند كه با پرهيز از كژانديشى و كژروى افزون بر كتب آسمانى پيشين، به قرآن نيز ايمان داشتند؛ همچنين به روز قيامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زكات مى‌پرداختند: «لكِنِ الرّ‌سِخونَ فِى العِلمِ مِنهُم والمُؤمِنونَ يُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَيكَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِكَ...». (سوره نساء/4،162)
رسیدگی به مستمندان از جمله صفات اخلاقی است که برخی از اهل کتاب به سبب آن ستایش شده‌اند: «و مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون». (سوره قصص/28،54) از مجموع آیاتی که برخی از اهل کتاب را ستایش کرده برمی‌آید که مقصود از این گروه کسانی از اهل کتاب‌اند که از عناد و استکبار به دور بوده و پس از شناخت حقانیت اسلام، به آن ایمان آورده‌اند.


وجود دين باوران حقيقى در ميان آنان
قرآن کریم در برابر ستایش اقلیت، اکثریت اهل کتاب را نکوهیده است. برخی از نکوهش‌های قرآن عام بوده، برخی دیگر ویژه یهود است. سبب نکوهش قرآن، وجود پاره‌ای از صفات زشت و نکوهیده در آنان است؛ از جمله:
قرآن از مؤمنان حقيقى در ميان اهل كتاب خبر داده است (سوره نساء/ 4، 162؛ سوره قصص/ 28، 52 ـ 53)؛ ايمانى كه آنان را به تلاوت آيات الهى، عبادت شبانه، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب در كارهاى خير وامى‌دارد: «يَتلونَ ءايتِ اللّهِ ءاناءَ الَّيلِ وهُم يَسجُدون × يُؤمِنونَ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ و يَأمُرونَ بِالمَعروفِ و يَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و يُسرِعونَ فِى الخَيرتِ واُولئِكَ مِنَ الصّلِحين» (سوره آل عمران/3،113 ـ 114) و هنگامى كه آيات الهى بر آنان خوانده مى‌شود از ديدگانشان اشك مى‌بارد: «و اِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَى الرَّسولِ تَرَى اَعيُنَهُم تَفيضُ مِنَ‌الدَّمع». (سوره مائده/5‌،83) برخى از مفسران مصداق اين آيه و دو آيه پس از آن را نجاشى و اطرافيان او دانسته‌اند كه با تلاوت آيات قرآن از سوى جعفر‌ بن ابى‌طالب و تمجيد از عيسى و مريم عليهماالسلام به حقانيت اين آيات پى برده، ايمان آوردند.[۲۷]


امانتدارى
== خود برتربینی ==
برخى از اهل كتاب چنان امانتدار توصيف شده‌اند كه اگر دينارهاى فراوانى‌ به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمى‌گردانند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار يُؤَدِّهِ اِلَيكَ». (سوره آل عمران/3،75) قنطار را به معناى مالى فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دينار و... دانسته‌اند.[۲۸]
اهل کتاب به سبب داشتن کتاب آسمانی و در برابر مشرکان بت‌پرست خود را برگزیده و دوستان خدا می‌دانستند. (سوره مائده/5‌،18) آنان بر اساس همین باور، بر این پندار باطل بودند که کسی جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصری تِلکَ‌ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَکُم اِن کُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111)


برخوردارى از مكارم اخلاقى
== حسادت ==
پاسخ بدى را به خوبى دادن از رهنمودهاى مؤكد قرآن و تنها از عهده كسانى ساخته است كه از صفات انسانى و ايمانى بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهى از اهل‌ كتاب به سبب برخوردارى از همين صفت پسنديده ستايش شده‌اند: «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتبَ... × و‌يَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّيِّئَة». (سوره قصص/28،52‌، 54)
حسادت اهل کتاب به ویژه یهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزیده شدن پیامبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله از میان غیر آنان، سبب مخالفت شدید آنها شده است. آنان چنان به نعمت‌هایی که به مسلمانان می‌رسید حسادت میورزیدند که در آتش خشم خود می‌سوختند:<ref>جامع‌البیان، مج‌1، ج‌1، ص‌585‌؛ التبیان، ج‌1، ص‌349؛ مجمع البیان، ج‌1، ص‌314.</ref> «بَغیـًا اَن یُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباء و بِغَضَب عَلی‌ غَضَب». (سوره بقره/2،90) آنان همچنین به سبب حسادت، مشرکان بت‌پرست را هدایت یافته‌تر از پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان می‌خواندند. قرآن با توجه به این نکته که خداوند بر اساس مصالح و حکمت‌ها نعمت‌هایش را به برخی از بندگان داده و از برخی دیگر دریغ می‌کند، آنها را به سبب چنین رشکی سخت نکوهش کرده است: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هؤُلاءِ اَهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا × اَم یَحسُدونَ النّاسَ عَلی ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (سوره نساء/4،51‌، 54 و نیز ر. ک: سوره بقره/2، 109)


انفاق
این آیات در شأن شماری از عالمان یهود نازل شده که هنگام پرسش مشرکان از آنها درباره مقایسه اسلام و آیین بت‌پرستی، مشرکان را هدایت یافته‌تر می‌خواندند.<ref>جامع‌البیان، مج‌4، ج‌5‌، ص‌187‌ـ‌188؛ التبیان، ج‌3، ص‌223؛ المیزان، ج‌4، ص‌375.</ref>
رسيدگى به مستمندان از جمله صفات اخلاقى است كه برخى از اهل كتاب به سبب آن ستايش شده‌اند: «و مِمّا رَزَقنهُم يُنفِقون». (سوره قصص/28،54) از مجموع آياتى كه برخى از اهل كتاب را ستايش كرده برمى‌آيد كه مقصود از اين گروه كسانى از اهل كتاب‌اند كه از عناد و استكبار به دور بوده و پس از شناخت حقانيت اسلام، به آن ايمان آورده‌اند.


قرآن كريم در برابر ستايش اقليت، اكثريت اهل كتاب را نكوهيده است. برخى از نكوهش هاى قرآن عام بوده، برخى ديگر ويژه يهود است. سبب نكوهش قرآن، وجود پاره‌اى از صفات زشت و نكوهيده در آنان است؛ از جمله:
== بدخواهی ==
اهل کتاب هماره به جای خیرخواهی، بدخواه مسلمانان بودند به گونه‌ای که اگر مسلمانان به موفقیتی چون همبستگی، پیروزی در جنگ، گسترش اسلام و... می‌رسیدند ناراحت و اگر شرّی به آنان می‌رسید خوشحال می‌شدند: «اِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها». (سوره آل عمران/3،120)<ref>جامع البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌90؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌376؛ المیزان، ج‌3، ص‌383.</ref>


خود برتربينى
آنان هماره در دلشان طالب آن بودند که مسلمانان با ترک اسلام این نعمت را از کف داده، گمراه شوند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ لَو یُضِلّونَکُم» (سوره آل‌ عمران/3،69) و این مخالفت و برخورد به آنجا رسید که با پیامبر از در جنگ وارد شدند و با پیروزی مسلمانان دسته‌ای از آنان کشته و دسته‌ای اسیر و دسته‌ای از دیارشان اخراج شدند. (سوره احزاب/33، 26؛ سوره حشر/ 59‌،2)
اهل كتاب به سبب داشتن كتاب آسمانى و در برابر مشركان بت‌پرست خود را برگزيده و دوستان خدا مى‌دانستند. (سوره مائده/5‌،18) آنان بر اساس همين باور، بر اين پندار باطل بودند كه كسى جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ‌ اَمانِيُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقين». (سوره بقره/2،111)


حسادت
== خیانت در امانت و پیمان‌شکنی ==
حسادت اهل كتاب به ويژه يهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزيده شدن پيامبر آخرالزمان صلى الله عليه و آله از ميان غير آنان، سبب مخالفت شديد آنها شده است. آنان چنان به نعمت هايى كه به مسلمانان مى‌رسيد حسادت مىورزيدند كه در آتش خشم خود مى‌سوختند:[۲۹] «بَغيـًا اَن يُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلى مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباء و بِغَضَب عَلى‌ غَضَب». (سوره بقره/2،90) آنان همچنين به سبب حسادت، مشركان بت‌پرست را هدايت يافته‌تر از پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان مى‌خواندند. قرآن با توجه به اين نكته كه خداوند بر اساس مصالح و حكمت ها نعمت هايش را به برخى از بندگان داده و از برخى ديگر دريغ مى‌كند، آنها را به سبب چنين رشكى سخت نكوهش كرده است: «اَلَم تَرَ اِلَى الَّذينَ اُوتوا نَصيبـًا مِنَ الكِتبِ يُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّغوتِ و يَقولونَ لِلَّذينَ كَفَروا هؤُلاءِ اَهدى مِنَ الَّذينَ ءامَنوا سَبيلا × اَم يَحسُدونَ النّاسَ عَلى ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (سوره نساء/4،51‌، 54 و نيز ر.ك: سوره بقره/2، 109)
گروهی از اهل کتاب چنان در امانت خیانت‌کارند که اگر دیناری به امانت به آنان سپرده شود به آن خیانت کرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نیستند، مگر آنکه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «...و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیکَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ قائِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،75)


اين آيات در شأن شمارى از عالمان يهود نازل شده كه هنگام پرسش مشركان از آنها درباره مقايسه اسلام و آيين بت‌پرستى، مشركان را هدايت يافته‌تر مى‌خواندند.[۳۰]
گروهی از آنان (یهود) به شکستن پیمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهایی که با مسلمانان می‌بستند نیز وفادار نبودند: «اَو کُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَریقٌ مِنهُم» (سوره بقره/2، 100)؛ مانند‌ پیمان ترک تخاصم با مسلمانان که با یاری مشرکان از سوی یهود بنی قریظه و بنی نضیر در جنگ خندق شکسته شد.<ref> التبیان، ج1، ص‌367؛ مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌328.</ref>


بدخواهى
== فسق ==
اهل كتاب هماره به جاى خيرخواهى، بدخواه مسلمانان بودند به گونه‌اى كه اگر مسلمانان به موفقيتى چون همبستگى، پيروزى در جنگ، گسترش اسلام و... مى‌رسيدند ناراحت و اگر شرّى به آنان مى‌رسيد خوشحال مى‌شدند: «اِن تَمسَسكُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبكُم سَيِّئَةٌ يَفرَحوا بِها». (سوره آل عمران/3،120)[۳۱]
قرآن اکثر اهل‌ کتاب را به سبب ایمان نیاوردن به پیامبر اسلام و اقرار نکردن به وجود بشارتِ آمدن وی در کتاب‌هایشان، فاسق دانسته است:<ref> التبیان، ج2، ص558‌؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌811‌؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌405.</ref> «...مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَکثَرُهُمُ الفسِقون». (سوره آل‌ عمران/3،110 و نیز ر. ک: سوره مائده/5‌، 59)


آنان هماره در دلشان طالب آن بودند كه مسلمانان با ترك اسلام اين نعمت را از كف داده، گمراه شوند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَو يُضِلّونَكُم» (سوره آل‌ عمران/3،69) و اين مخالفت و برخورد به آنجا رسيد كه با پيامبر از در جنگ وارد شدند و با پيروزى مسلمانان دسته‌اى از آنان كشته و دسته‌اى اسير و دسته‌اى از ديارشان اخراج شدند. (سوره احزاب/33، 26؛ سوره حشر/ 59‌،2)
قرآن همچنین از ارتکاب گناه همانند تمسخر آیات خدا زیر پا گذاشتن حدود الهی، حرامخواری از جمله رشوه و رباگرفتن به وسیله اکثر یهود از اهل کتاب خبر می‌دهد:<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌335؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌31.</ref> «و تَری کَثیرًا مِنهُم یُسرِعونَ فِی الاِثمِ والعُدونِ واَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما کانوا یَعمَلون». (سوره مائده/5‌،62)


خيانت در امانت و پيمان شكنى
== پیروی بی‌چون و چرا از راهبان و احبار ==
گروهى از اهل كتاب چنان در امانت خيانتكارند كه اگر دينارى به امانت به آنان سپرده شود به آن خيانت كرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نيستند، مگر آن كه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «...و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدينار لايُؤَدِّهِ اِلَيكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَيهِ قائِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،75)
پیروی اهل کتاب از راهبان و احبارشان به حدی رسید که در مسائل دینی همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (سوره توبه/9،31)


گروهى از آنان (يهود) به شكستن پيمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهايى كه با مسلمانان مى‌بستند نيز وفادار نبودند: «اَو كُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَريقٌ مِنهُم» (سوره بقره/2، 100)؛ مانند‌ پيمان ترك تخاصم با مسلمانان كه با يارى مشركان از سوى يهود بنى قريظه و بنى نضير در جنگ خندق شكسته شد.[۳۲]
در روایتی از امام صادق ‌علیه‌السلام این آیه به اطاعت بی‌قید و شرط اهل‌کتاب از احبار و رهبان تفسیر شده است. آنان هرچه را حلال و حرام می‌کردند، از سوی عامه مردم پذیرفته می‌شد،<ref>تفسیر عیاشی، ج‌2، ص‌86‌ـ‌87‌؛ التبیان، ج‌2، ص‌488؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌767.</ref> از این‌رو قرآن از اهل کتاب می‌خواهد که جز خداوند ربوبیت تشریعی هیچ‌ کسی را نپذیرند: «ولا‌یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّه». (سوره آل عمران/3،64) آنان با آن که می‌دیدند دانشمندانشان با جعل و تحریف از مردم رشوه می‌گیرند از آنان فاصله نگرفتند.


فسق
== ناهمدل بودن ==
قرآن اكثر اهل‌ كتاب را به سبب ايمان نياوردن به پيامبر اسلام و اقرار نكردن به وجود بشارتِ آمدن وى در كتاب هايشان، فاسق دانسته است:[۳۳] «...مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَكثَرُهُمُ الفسِقون». (سوره آل‌ عمران/3،110 و نيز ر.ك: سوره مائده/5‌، 59)
اهل کتاب به ویژه یهودیان بیشتر از در مکر و نیرنگ با مسلمانان درمی‌آمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف کارزار اجتناب کرده، اگر هم تن به جنگ می‌دادند از درون قلعه‌ها و بالای برج و باروهای مستحکم با پرتاب سنگ و تیراندازی به نبرد می‌پرداختند. آنان برخلاف ظاهر که متحد و یکپارچه به نظر می‌آمدند به سبب اختلاف در انگیزه و هدف، با یکدیگر همدل و همراه نبودند: «لایُقتِلونَکُم جَمیعـًا اِلاّ فی قُرًی مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر بَأسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعـًا و قُلوبُهُم شَتّی...». (سوره حشر/59‌،14)


قرآن همچنين از ارتكاب گناه همانند تمسخر آيات خدا زير پا گذاشتن حدود الهى، حرامخوارى از جمله رشوه و رباگرفتن به وسيله اكثر يهود از اهل كتاب خبر مى‌دهد:[۳۴] «و تَرى كَثيرًا مِنهُم يُسرِعونَ فِى الاِثمِ والعُدونِ واَكلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما كانوا يَعمَلون». (سوره مائده/5‌،62)
=ادعاهای اهل کتاب=
اهل کتاب برای خود، مدعی فضایل و درجاتی بودند که ریشه در برتری‌جویی آنان داشت. قرآن چنین ادعاهایی را صرفاً آرزوهایی بی‌پایه و اساس دانسته است: «...تِلکَ اَمانِیُّهُم». (سوره بقره/ 2، 111) برخی از آن ادعاها عبارت است از:


پيروى بى‌چون و چرا از راهبان و احبار
== انحصارطلبی در هدایت یابی ==
پيروى اهل كتاب از راهبان و احبارشان به حدى رسيد كه در مسائل دينى همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (سوره توبه/9،31)
آنان همه را گمراه و هدایت را تنها در گرو آیین خود می‌دانستند: «وَقَالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَیٰ تَهْتَدُوا». (سوره بقره/2،135) البته حقانیت یکدیگر را نیز قبول نداشته، هر یک آیین دیگری را بی‌پایه و اساس و فقط آیین خود را بر حق می‌خواند:<ref>مجمع البیان، ج‌1، ص‌402‌ـ‌403؛ املاء ما من به الرحمن، ج‌1، ص‌21؛ المیزان، ج‌1، ص‌309.</ref> «و قالَتِ النَّصری لَیسَتِ الیَهودُ عَلی شَیء...». (سوره بقره/2،113)


در روايتى از امام صادق عليه السلام اين آيه به اطاعت بى‌قيد و شرط اهل‌كتاب از احبار و رهبان تفسير شده است. آنان هرچه را حلال و حرام مى‌كردند، از سوى عامه مردم پذيرفته مى‌شد،[۳۵] از اين‌رو قرآن از اهل كتاب مى‌خواهد كه جز خداوند ربوبيت تشريعى هيچ‌ كسى را نپذيرند: «ولا‌يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّه». (سوره آل عمران/3،64) آنان با آن كه مى‌ديدند دانشمندانشان با جعل و تحريف از مردم رشوه مى‌گيرند از آنان فاصله نگرفتند.
== پیروی ابراهیم ‌علیه‌السلام از آیین آنها ==
با توجه به جایگاه بلند حضرت ابراهیم ‌علیه‌السلام به عنوان پدر ادیان توحیدی و آن که خاستگاه اصلی دو دین یهود و نصارا از طریق موسی و پیامبران الهی بوده است، هر یک از دو گروه اهل کتاب می‌کوشیدند آن حضرت و نیز دیگر پیامبران برخاسته از نسل او را پیرو آیین خود معرفی کنند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ کَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَ» (سوره بقره/2،140) و برای اثبات ادعای خود به محاجه با یکدیگر می‌پرداختند. (سوره آل‌ عمران/3،65)


ناهمدل بودن
قرآن با توجه به این که دین یهود و نصارا پس از ابراهیم ‌علیه‌السلام پیدا شده، ضمن عتاب آنان به سبب چنین ادعا و ستیزی، اعلام کرد که ابراهیم ‌علیه‌السلام بر دین یهود یا نصارا نبوده بلکه تابع دین حنیف بوده است: «ما‌کانَ اِبرهیمُ یَهودِیـًّا و‌لا‌نَصرانِیـًّا ولکِن کانَ حَنِیفـًا‌ مُسلِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،67)
اهل كتاب به ويژه يهوديان بيشتر از در مكر و نيرنگ با مسلمانان درمى‌آمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف كارزار اجتناب كرده، اگر هم تن به جنگ مى‌دادند از درون قلعه‌ها و بالاى برج و باروهاى مستحكم با پرتاب سنگ و تيراندازى به نبرد مى‌پرداختند. آنان برخلاف ظاهر كه متحد و يكپارچه به نظر مى‌آمدند به سبب اختلاف در انگيزه و هدف، با يكديگر همدل و همراه نبودند: «لايُقتِلونَكُم جَميعـًا اِلاّ فى قُرًى مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر بَأسُهُم بَينَهُم شَديدٌ تَحسَبُهُم جَميعـًا و قُلوبُهُم شَتّى...». (سوره حشر/59‌،14)


ادعاهاى اهل كتاب
== برگزیده خدا بودن ==
اهل كتاب براى خود، مدعى فضايل و درجاتى بودند كه ريشه در برترى‌جويى آنان داشت. قرآن چنين ادعاهايى را صرفاً آرزوهايى بى‌پايه و اساس دانسته است: «...تِلكَ اَمانِيُّهُم». (سوره بقره/ 2، 111) برخى از آن ادعاها عبارت است از:
اهل کتاب خود را نسبت به دیگر ساکنان شبه جزیره عرب که اغلب بت‌پرست و فاقد آیین و کتاب آسمانی بودند، به‌ ویژه مشرکان مکه برتر می‌دانستند (سوره بقره/2،135) و بدین جهت خود را در برابر آنان مسئول نیز نمی‌دانستند: «قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیِّینَ سَبیل». (سوره آل‌ عمران/3،75)


انحصارطلبى در هدايت يابى
آنان پا را فراتر گذاشته، مدعی بودند که فرزندان و دوستان خدایند. گرچه ادعای برگزیدگی بیشتر در میان یهود رواج داشت؛ اما نصارا نیز به تدریج این ادعا را مطرح کردند: «و‌قالَتِ الیَهودُ والنَّصری نَحنُ اَبنؤُا اللّهِ واَحِبّؤُهُ». (سوره مائده/5‌،18)
آنان همه را گمراه و هدايت را تنها در گرو آيين خود مى‌دانستند: «وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا». (سوره بقره/2،135) البته حقانيت يكديگر را نيز قبول نداشته، هر يك آيين ديگرى را بى‌پايه و اساس و فقط آيين خود را بر حق مى‌خواند:[۳۶] «و قالَتِ النَّصرى لَيسَتِ اليَهودُ عَلى شَىء...». (سوره بقره/2،113)


پيروى ابراهيم عليه السلام از آيين آنها
قرآن در پاسخ آنان آمرزش گناه را تابع اراده حکیمانه خداوند و نه در گرو یهودی یا نصرانی بودن خوانده و مجازات شدن آنها به سبب گناهانشان را دلیل بطلان ادعای آنان می‌آورد: اگر راست می‌گویید چرا خداوند شما را به سبب گناهانتان کیفر می‌کند: «قل فلم یعذّبکم بذنوبکم بَل اَنتُم بَشَرٌ مِمَّن خَلَقَ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ و یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ»؛ (سوره مائده/5‌،18) همچنین می‌گوید: اگر به راستی اولیای خدا هستید چرا مشتاق مرگ و دیدار خداوند نیستید؛ (سوره جمعه/62‌،6) گویا اهل کتاب بر اثر برخی جرم‌هاو گناهانی که به ارتکاب آنها اذعان داشتند، خود را مستحق کیفر دوزخ می‌دانستند؛ اما چون خود را دوست و برگزیده خداوند می‌شمردند، معتقد بودند تنها چند روزی محدود در آتش دوزخ خواهند ماند.<ref>تفسیر بیضاوی، ج‌1، ص‌246.</ref>
با توجه به جايگاه بلند حضرت ابراهيم عليه السلام به عنوان پدر اديان توحيدى و آن كه خاستگاه اصلى دو دين يهود و نصارا از طريق موسى و پيامبران الهى بوده است، هر يك از دو گروه اهل كتاب مى‌كوشيدند آن حضرت و نيز ديگر پيامبران برخاسته از نسل او را پيرو آيين خود معرفى كنند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَ» (سوره بقره/2،140) و براى اثبات ادعاى خود به محاجه با يكديگر مى‌پرداختند. (سوره آل‌ عمران/3،65)


قرآن با توجه به اين كه دين يهود و نصارا پس از ابراهيم عليه السلام پيدا شده، ضمن عتاب آنان به سبب چنين ادعا و ستيزى، اعلام كرد كه ابراهيم عليه السلام بر دين يهود يا نصارا نبوده بلكه تابع دين حنيف بوده است: «ما‌كانَ اِبرهيمُ يَهودِيـًّا و‌لا‌نَصرانِيـًّا ولكِن كانَ حَنِيفـًا‌ مُسلِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،67)
«قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیّامـًا‌ مَعدودت». (سوره آل عمران/3،24) این ادعا از سوی یهود مطرح می‌شد و آنان مدعی بودند که فقط به مدت 40 روز که بنی‌اسرائیل در غیاب حضرت موسی ‌علیه‌السلام به گوساله‌پرستی پرداختند، عذاب خواهند شد؛<ref>جامع‌البیان، مج‌3، ج‌3، ص‌297‌ـ‌298؛ تفسیر ابی السعود، ج‌1، ص‌344.</ref> اما قرآن ادعای آنان را مردود دانسته، ضمن بیان‌ این نکته که مورد لعن خداوند هستند (سوره مائده/5‌،60) از جاودانه بودن آنان در آتش دوزخ خبر داده است: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتبِ والمُشرِکینَ فی نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/98،6)


برگزيده خدا بودن
== انحصاری دانستن بهشت برای خود ==
اهل كتاب خود را نسبت به ديگر ساكنان شبه جزيره عرب كه اغلب بت‌پرست و فاقد آيين و كتاب آسمانى بودند، به‌ ويژه مشركان مكه برتر مى‌دانستند (سوره بقره/2،135) و بدين جهت خود را در برابر آنان مسئول نيز نمى‌دانستند: «قالوا لَيسَ عَلَينا فى الاُمِّيِّينَ سَبيل». (سوره آل‌ عمران/3،75)
اهل کتاب بر اساس امتیازات و فضایل پنداری، تنها خود را شایسته ورود به بهشت و پیروان سایر ادیان آسمانی را از آن محروم می‌دانستند: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصری تِلکَ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَکُم اِن کُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدی بهشت برای آنان اشاره دارد و حرف «أو» بیانگر این است که یهود و نصارا هر دو این ادعا را داشتند.<ref> التبیان، ج‌1، ص‌409‌ـ‌410؛ مجمع البیان، ج‌1، ص‌350؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌159‌ـ‌160.</ref>


آنان پا را فراتر گذاشته، مدعى بودند كه فرزندان و دوستان خدايند. گرچه ادعاى برگزيدگى بيشتر در ميان يهود رواج داشت؛ اما نصارا نيز به تدريج اين ادعا را مطرح كردند: «و‌قالَتِ اليَهودُ والنَّصرى نَحنُ اَبنؤُا اللّهِ واَحِبّؤُهُ». (سوره مائده/5‌،18)
قرآن از یک سو چنین ادعایی را صرفاً آمال و آرزوی آنان و بی‌دلیل می‌خواند و از سوی دیگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ایمان و عمل صالح امکان‌پذیر می‌شمارد و این که به دلخواه اهل کتاب و حتی مسلمانان نیز نیست: «والَّذینَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَیسَ بِاَمانِیِّکُم ولا اَمانِیِّ اَهلِ الکِتبِ مَن یَعمَل سوءًا یُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123)


قرآن در پاسخ آنان آمرزش گناه را تابع اراده حكيمانه خداوند و نه در گرو يهودى يا نصرانى بودن خوانده و مجازات شدن آنها به سبب گناهانشان را دليل بطلان ادعاى آنان مى‌آورد: اگر راست مى‌گوييد چرا خداوند شما را به سبب گناهانتان كيفر مى‌كند: «قل فلم يعذّبكم بذنوبكم بَل اَنتُم بَشَرٌ مِمَّن خَلَقَ يَغفِرُ لِمَن يَشاءُ و يُعَذِّبُ مَن يَشاءُ»؛ (سوره مائده/5‌،18) همچنين مى‌گويد: اگر به راستى اولياى خدا هستيد چرا مشتاق مرگ و ديدار خداوند نيستيد؛ (سوره جمعه/62‌،6) گويا اهل كتاب بر اثر برخى جرم ها و گناهانى كه به ارتكاب آنها اذعان داشتند، خود را مستحق كيفر دوزخ مى‌دانستند؛ اما چون خود را دوست و برگزيده خداوند مى‌شمردند، معتقد بودند تنها چند روزى محدود در آتش دوزخ خواهند ماند.[۳۷]
=احکام فقهی و حقوقی اهل کتاب=


«قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَيّامـًا‌ مَعدودت». (سوره آل عمران/3،24) اين ادعا از سوى يهود مطرح مى‌شد و آنان مدعى بودند كه فقط به مدت 40 روز كه بنى‌اسرائيل در غياب حضرت موسى عليه السلام به گوساله‌پرستى پرداختند، عذاب خواهند شد؛[۳۸] اما قرآن ادعاى آنان را مردود دانسته، ضمن بيان‌ اين نكته كه مورد لعن خداوند هستند (سوره مائده/5‌،60) از جاودانه بودن آنان در آتش دوزخ خبر داده است: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكينَ فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدينَ فيها».(سوره بينة/98،6)
== وجوب پذیرش اسلام ==
چون اسلام آخرین شریعت الهی است خداوند متعالی در آیات فراوانی همه انسان‌ها و پیروان شرایع آسمانی را به پذیرش آن و ترک عقاید و احکام شرک‌آلود و منسوخ خود فراخوانده است: «قُل یاَیُّهَا النّاسُ اِنّی رَسولُ اللّهِ اِلَیکُم جَمیعـًا... فَامِنُوا بِاللّهِ ورَسُولِهِ النَّبیِّ‌ الاُمّیِّ». (سوره اعراف/7،158؛ سوره فرقان/25،1 و...)


انحصارى دانستن بهشت براى خود
در برخی آیات، اهل کتاب به طور خاص مخاطب قرار گرفته و به پذیرش اسلام فرمان داده شده‌اند: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما‌ مَعَکُم». (سوره نساء/4،47 و نیز سوره بقره/2،41؛ سوره نساء/4، 170 ـ 171) از این آیات برمی‌آید که پذیرش اسلام از سوی اهل کتاب نه فقط فرمان قرآن بلکه فرمان کتب آسمانیِ اهل کتاب نیز بوده است، از این‌ رو قرآن در آیاتی دیگر آن دسته از اهل کتاب را که از پذیرش اسلام سر‌باز زده‌اند، به عذاب دردناک تهدید کرده است: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ... فی نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/98،6)
اهل كتاب بر اساس امتيازات و فضايل پندارى، تنها خود را شايسته ورود به بهشت و پيروان ساير اديان آسمانى را از آن محروم مى‌دانستند: «و قالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِيُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقين». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدى بهشت براى آنان اشاره دارد و حرف «أو» بيانگر اين است كه يهود و نصارا هر دو اين ادعا را داشتند.[۳۹]


قرآن از يك سو چنين ادعايى را صرفاً آمال و آرزوى آنان و بى‌دليل مى‌خواند و از سوى ديگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ايمان و عمل صالح امكان‌پذير مى‌شمارد و اين كه به دلخواه اهل كتاب و حتى مسلمانان نيز نيست: «والَّذينَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَيسَ بِاَمانِيِّكُم ولا اَمانِىِّ اَهلِ الكِتبِ مَن يَعمَل سوءًا يُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123)
اما در این که اهل کتاب و دیگر کافران همان‌گونه که به پذیرش اسلام و اصول آن موظف‌اند، در صورت نپذیرفتن اسلام آیا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند یا نه میان فقیهان دو دیدگاه است: برخی با استناد به آیاتی (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل‌ عمران/3،97) که در آن همه انسان‌ها مخاطب برخی تکالیف‌اند معتقدند که کافران همانند اصول، به فروع نیز مکلف‌اند؛<ref>المبسوط، ج1، ص265؛ کشف‌اللثام، ج5‌، ص130؛ موسوعة الفقهیه، ج‌3، ص‌269.</ref> اما برخی برآن‌اند که کافران تنها در صورت پذیرش اصول، مکلف به فروع احکام اسلام‌اند.<ref>الحدائق، ج‌3، ص‌39 - 41؛ مستندالعروه، «زکاة»، ج‌1، ص‌124.</ref>


احكام فقهى و حقوقى اهل كتاب
== نجاست یا طهارت اهل کتاب ==
وجوب پذيرش اسلام
قرآن در آیاتی گروهی از اهل کتاب را (یهود بنی قریظه و...) که به تکذیب پیامبر اسلام و نبرد با وی پرداختند کافر می‌خواند: (سوره حشر/59‌،2)؛ همچنین در آیاتی دیگر از عقاید شرک‌آمیز آنان سخن به میان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوی دیگر قرآن، مشرکان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگیری کنند.
چون اسلام آخرين شريعت الهى است خداوند متعالى در آيات فراوانى همه انسانها و پيروان شرايع آسمانى را به پذيرش آن و ترك عقايد و احكام شرك‌آلود و منسوخ خود فراخوانده است: «قُل ياَيُّهَا النّاسُ اِنّى رَسولُ اللّهِ اِلَيكُم جَميعـًا... فَامِنُوا بِاللّهِ ورَسُولِهِ النَّبىِّ‌ الاُمّىِّ». (سوره اعراف/7،158؛ سوره فرقان/25،1 و...)


در برخى آيات، اهل كتاب به طور خاص مخاطب قرار گرفته و به پذيرش اسلام فرمان داده شده‌اند: «ياَيُّهَا الَّذينَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما‌ مَعَكُم». (سوره نساء/4،47 و نيز سوره بقره/2،41؛ سوره نساء/4، 170 ـ 171) از اين آيات برمى‌آيد كه پذيرش اسلام از سوى اهل كتاب نه فقط فرمان قرآن بلكه فرمان كتب آسمانىِ اهل كتاب نيز بوده است، از اين‌ رو قرآن در آياتى ديگر آن دسته از اهل كتاب را كه از پذيرش اسلام سر‌باز زده‌اند، به عذاب دردناك تهديد كرده است: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتـبِ... فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدينَ فيها». (سوره بينة/98،6)
«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِکونَ نَجَسٌ فَلا یَقرَبُوا المَسجدَالحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا». (سوره توبه/9،28) برخی فقیهان امامیه با استناد به این آیه و برخی روایات، همه اهل کتاب<ref> الحدائق، ج‌5‌، ص‌16.</ref> یا گروهی از آنان را که عقاید شرک‌آمیز دارند<ref>مجمع الفائده، ج‌1، ص‌320.</ref> نجس و آن را دیدگاه مشهور امامیه دانسته‌اند؛<ref>جواهر الکلام، ج‌6‌، ص‌41‌ـ‌44.</ref> اما دسته‌ای با این استدلال که واژه شرک در قرآن بیشتر به بت‌پرستان انصراف دارد و نیز تفکیک مشرکان از اهل کتاب در آیات متعدد دیگر (سوره بقره/2،105؛ سوره آل‌ عمران/3،186؛ سوره مائده/5‌،82‌؛ سوره حج/22،17)، «المُشرِکوُن» در آیه فوق را به بت‌پرستان منحصر دانسته‌اند.


اما در اين كه اهل كتاب و ديگر كافران همان‌گونه كه به پذيرش اسلام و اصول آن موظف‌اند، در صورت نپذيرفتن اسلام آيا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند يا نه ميان فقيهان دو ديدگاه است: برخى با استناد به آياتى (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل‌ عمران/3،97) كه در آن همه انسان ها مخاطب برخى تكاليف‌اند معتقدند كه كافران همانند اصول، به فروع نيز مكلف‌اند؛[۴۰] اما برخى برآن‌اند كه كافران تنها در صورت پذيرش اصول، مكلف به فروع احكام اسلام‌اند.[۴۱]
این گروه، روایاتی را که بر نجاست اهل‌ کتاب دلالت دارد، بر نجاست عرضی آنان حمل کرده‌اند؛ نه نجاست ذاتی.<ref>الکاشف، ج4، ص28؛ جامع‌المدارک، ج1، ص201؛ مستمسک‌العروه، ج‌2، ص‌369.</ref> برخی از فقیهان نیز با استناد به آیه 125 سوره انعام/6 که غیر مؤمنان را پلید (رجس) شمرده، به نجاست اهل کتاب حکم کرده‌اند.<ref>حقوق اقلیت‌ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌205.</ref>


نجاست يا طهارت اهل كتاب
اما عده‌ای دیگر با رد آن گفته‌اند: «رجس» در لغت و آیات به معنای امر مکروه، ناپسند، زشت، گناه، کفر و پلیدی آمده است، از این‌رو نجاست فقهی مراد نیست.<ref> حقوق اقلیت‌ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌205.</ref> دسته‌ای نیز با اصل پذیرش نجاست اهل کتاب برآن‌اند که این حکم سیاسی است؛ نه فقهی و حکمت آن این است که مسلمانان با اهل‌کتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذیرند.<ref>حقوق اقلیت‌ها، ص‌247‌ـ‌248.</ref> اهل سنت نیز جز افرادی اندک به طهارت ذاتی اهل کتاب فتوا داده‌اند.<ref>طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌210‌ـ‌211.</ref>
قرآن در آياتى گروهى از اهل كتاب را (يهود بنى قريظه و...) كه به تكذيب پيامبر اسلام و نبرد با وى پرداختند كافر مى‌خواند: (سوره حشر/59‌،2)؛ همچنين در آياتى ديگر از عقايد شرك‌آميز آنان سخن به ميان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوى ديگر قرآن، مشركان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگيرى كنند.


«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِكونَ نَجَسٌ فَلا يَقرَبُوا المَسجدَالحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا». (سوره توبه/9،28) برخى فقيهان اماميه با استناد به اين آيه و برخى روايات، همه اهل كتاب[۴۲] يا گروهى از آنان را كه عقايد شرك‌آميز دارند[۴۳] نجس و آن را ديدگاه مشهور اماميه دانسته‌اند؛[۴۴] اما دسته‌اى با اين استدلال كه واژه شرك در قرآن بيشتر به بت‌پرستان انصراف دارد و نيز تفكيك مشركان از اهل كتاب در آيات متعدد ديگر (سوره بقره/2،105؛ سوره آل‌ عمران/3،186؛ سوره مائده/5‌،82‌؛ سوره حج/22،17)، «المُشرِكوُن» در آيه فوق را به بت‌پرستان منحصر دانسته‌اند.
== حلیت طعام اهل کتاب و مسلمانان بر یکدیگر ==
در آیه 5 سوره مائده/5 طعام اهل کتاب و مسلمانان برای یکدیگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذینَ اوتواالکِتبَ حِلٌّ لَکُم وطَعامُکُم حِلٌّ لَهُم». در این که مقصود از طعام اهل کتاب چیست آرای گوناگونی بین مفسران و فقیهان اسلامی مطرح است؛ بیشتر مفسران و فقهای اهل سنت<ref> جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌138؛ الفقه الاسلامی، ج‌4، ص‌2760.</ref> و برخی امامیه<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.</ref> مقصود از آن را ذبیحه اهل کتاب و برخی مراد از آن را مطلق طعام اهل کتاب، اعم از ذبیحه یا غیرذبیحه دانسته‌اند<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.</ref> ولی عده‌ای برآن‌اند که مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهایی است که احتیاج به تزکیه ندارد.<ref> همان؛ المیزان، ج‌5‌، ص‌204.</ref> در بیشتر روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز که در این‌باره نقل شده طعام همین گونه تفسیر شده‌است.<ref>نورالثقلین، ج1، ص593‌؛ المیزان، ج‌5‌، ص‌204.</ref>


اين گروه، رواياتى را كه بر نجاست اهل‌ كتاب دلالت دارد، بر نجاست عرضى آنان حمل كرده‌اند؛ نه نجاست ذاتى.[۴۵] برخى از فقيهان نيز با استناد به آيه 125 سوره انعام/6 كه غير مؤمنان را پليد (رجس) شمرده، به نجاست اهل كتاب حكم كرده‌اند.[۴۶]
== ازدواج با اهل کتاب ==
در آیاتی، ازدواج مسلمان با زنان و مردان کافر و مشرک به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشِرِکِینَ حَتَّی یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ...» (سوره بقره/2،221 و نیز ممتحنه /60‌،10)؛ اما در آیه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفیف اهل‌ کتاب جایز شمرده شده است: «الیَومَ اُحِلَّ لَکُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم اِذا ءاتَیتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ».


اما عده‌اى ديگر با رد آن گفته‌اند: «رجس» در لغت و آيات به معناى امر مكروه، ناپسند، زشت، گناه، كفر و پليدى آمده است، از اين‌رو نجاست فقهى مراد نيست.[۴۷]دسته‌اى نيز با اصل پذيرش نجاست اهل كتاب برآن‌اند كه اين حكم سياسى است؛ نه فقهى و حكمت آن اين است كه مسلمانان با اهل‌كتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذيرند.[۴۸] اهل سنت نيز جز افرادى اندك به طهارت ذاتى اهل كتاب فتوا داده‌اند.[۴۹]
برخی از مفسران با توجه به عموم نهی از ازدواج با کافران در آیات قبل، برآن‌اند که مقصود از زنان اهل کتاب در این آیه کسانی‌اند که پس از کفر به اسلام گرویده‌اند و علت بیان این حکم از سوی خداوند این بود که برخی از مسلمانان از ازدواج با چنین زنانی به جهت کفر پیشین اکراه داشتند؛ اما آیه فوق ازدواج با چنین زنانی را مباح شمرد.<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.</ref>


حليت طعام اهل كتاب و مسلمانان بر يكديگر
برخی نیز گفته‌اند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهل‌کتاب است<ref>همان؛ نمونه، ج‌4، ص‌282.</ref> و این را رأی مشهور فقیهان امامیه دانسته‌اند<ref>جواهرالکلام، ج‌30، ص‌28، 155‌ـ‌156.</ref>؛ اما برخی قائل به نسخ آیه فوق به وسیله آیات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل کتاب را به هر شکلی ممنوع می‌دانند<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.</ref>؛ ولی به نظر بیشتر علمای اهل سنت<ref>الفقه الاسلامی، ج‌9، ص‌6653‌ـ‌6657‌.</ref> و برخی مفسران و فقیهان امامیه<ref> جواهرالکلام، ج30، ص31؛ المیزان، ج5، ص208.</ref> ازدواج دائم با زنان اهل کتاب جایز است.
در آيه 5 سوره مائده/5 طعام اهل كتاب و مسلمانان براى يكديگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذينَ اوتواالكِتبَ حِلٌّ لَكُم وطَعامُكُم حِلٌّ لَهُم». در اين كه مقصود از طعام اهل كتاب چيست آراى گوناگونى بين مفسران و فقيهان اسلامى مطرح است؛ بيشتر مفسران و فقهاى اهل سنت[۵۰] و برخى اماميه [۵۱] مقصود از آن را ذبيحه اهل كتاب و برخى مراد از آن را مطلق طعام اهل كتاب، اعم از ذبيحه يا غيرذبيحه دانسته‌اند[۵۲] ولى عده‌اى برآن‌اند كه مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهايى است كه احتياج به تزكيه ندارد.[۵۳] در بيشتر روايات اهل‌بيت عليهم السلام نيز كه در اين‌باره نقل شده طعام همين گونه تفسير شده‌است.[۵۴]


ازدواج با اهل كتاب
== داوری میان اهل کتاب ==
در آياتى، ازدواج مسلمان با زنان و مردان كافر و مشرك به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ..(سوره بقره/2،221 و نيز ممتحنه /60‌،10)؛ اما در آيه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفيف اهل‌ كتاب جايز شمرده شده است: «اليَومَ اُحِلَّ لَكُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم اِذا ءاتَيتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ».
در صورتی که اهل‌کتاب در اختلافات خود به حاکم اسلامی مراجعه کنند حاکم اسلامی می‌تواند میان آنان داوری کرده، یا آن را نپذیرد:<ref>زبدة البیان، ص‌859‌؛ فقه القرآن، ج‌2، ص‌15.</ref> «فَاِن جاءوکَ فَاحکُم بَینَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5‌،42) این تخییر در صورتی است که اهل کتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتی که از اهل ذمه باشند داوری میان آنان بر حاکم اسلامی واجب است<ref> زبدة البیان، ص‌860‌.</ref>، در هر حال در صورت قضاوت باید بر اساس قوانین اسلام و قرآن در میان آنان حکم شود؛ نه بر اساس خواسته‌های باطل اهل کتاب:<ref>مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌313؛ فقه القرآن، ج‌1، ص‌417.</ref> «و اَنزَلنا اِلَیکَ الکِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیهِ فاحکُم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَکَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5‌،48 و نیز‌49)


برخى از مفسران با توجه به عموم نهى از ازدواج با كافران در آيات قبل، برآن‌اند كه مقصود از زنان اهل كتاب در اين آيه كسانى‌اند كه پس از كفر به اسلام گرويده‌اند و علت بيان اين حكم از سوى خداوند اين بود كه برخى از مسلمانان از ازدواج با چنين زنانى به جهت كفر پيشين اكراه داشتند؛ اما آيه فوق ازدواج با چنين زنانى را مباح شمرد.[۵۵]
== گواهی اهل کتاب ==
در صورت امکان و دسترسی به مسلمان، پذیرش شهادت غیرمسلمان جایز نیست<ref> فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌417.</ref>، بر همین اساس قرآن، ابتدا شهادت دو نفر عادل مسلمان را در وصیت توصیه کرده است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهدَةُ بَینِکُم اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ المَوتُ حینَ الوَصِیَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنکُم». (سوره مائده/5‌،106) مخاطب «مِنکُم» در آیه مذکور مسلمانان هستند؛<ref>همان؛ مجمع البیان، ج‌3، ص‌396.</ref> اما اگر ضرورت اقتضا کند و فرد مسلمانی برای گواه شدن نباشد شهادت غیرمسلمان نیز پذیرفته است: «اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِی الاَرضِ فَاَصبَتکُم مُصیبَةُ المَوت». (سوره مائده/5‌،106) به نظر برخی مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم» شاهدان از غیر اهل و عشیره هستند و برخی مراد از آن را اهل ذمه دانسته‌اند؛ لیکن به نظر بیشتر مفسران مقصود مطلق اهل کتاب‌اند که در صورت نبود شاهد مسلمان، شهادت آنان پذیرفته است.<ref>مجمع البیان، ج‌3، ص‌396‌ـ‌397؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌196.</ref>


برخى نيز گفته‌اند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهل‌كتاب است[۵۶] و اين را رأى مشهور فقيهان اماميه دانسته‌اند[۵۷]؛ اما برخى قائل به نسخ آيه فوق به وسيله آيات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل كتاب را به هر شكلى ممنوع مى‌دانند[۵۸]؛ ولى به نظر بيشتر علماى اهل سنت[۵۹] و برخى مفسران و فقيهان اماميه[۶۰] ازدواج دائم با زنان اهل كتاب جايز است.
در روایتی از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام این معنا تأیید شده است.<ref>الصافی، ج‌2، ص‌96؛ نورالثقلین، ج‌1، ص‌686‌.</ref> شأن نزول آیه فوق که در مورد وصیت یکی از مسلمانان قبل از وفات و سپردن وصیت و اموال خود بدست دو نفر از اهل کتاب است نیز این معنا را تأیید می‌کند.<ref> التبیان، ج‌4، ص‌42؛ مجمع البیان، ج‌3، ص‌395؛ زادالمسیر، ج‌2، ص‌445.</ref>


داورى ميان اهل كتاب
== دریافت جزیه ==
در صورتى كه اهل‌كتاب در اختلافات خود به حاكم اسلامى مراجعه كنند حاكم اسلامى مى‌تواند ميان آنان داورى كرده، يا آن را نپذيرد:[۶۱] «فَاِن جاءوكَ فَاحكُم بَينَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5‌،42) اين تخيير در صورتى است كه اهل كتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتى كه از اهل ذمه باشند داورى ميان آنان بر حاكم اسلامى واجب است[۶۲]، در هر حال در صورت قضاوت بايد بر اساس قوانين اسلام و قرآن در ميان آنان حكم شود؛ نه بر اساس خواسته‌هاى باطل اهل كتاب:[۶۳] «و اَنزَلنا اِلَيكَ الكِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَينَ يَدَيهِ مِنَ الكِتبِ و مُهَيمِنـًا عَلَيهِ فاحكُم بَينَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَكَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5‌،48 و نيز‌49)
در دوران اقتدار حکومت اسلامی چنانچه اهل کتاب از پذیرش اسلام خودداری کنند حاکم اسلامی آنان را میان جنگ، کوچیدن از سرزمین اسلامی یا پرداخت جزیه به عنوان مالیاتی ویژه در ازای مصونیت جان و مال آنان در سایه حکومت اسلامی مخیر می‌سازد.<ref>فقه الصادق ‌علیه‌السلام، ج‌13، ص‌53‌ـ‌54‌؛ الجزیة و احکامها، ص52‌ـ‌94.</ref> (سوره توبه/ 9، 29)


گواهى اهل كتاب
== جنگ با اهل کتاب ==
در صورت امكان و دسترسى به مسلمان، پذيرش شهادت غيرمسلمان جايز نيست[۶۴]، بر همين اساس قرآن، ابتدا شهادت دو نفر عادل مسلمان را در وصيت توصيه كرده است: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا شَهدَةُ بَينِكُم اِذا حَضَرَ اَحَدَكُمُ المَوتُ حينَ الوَصِيَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنكُم». (سوره مائده/5‌،106) مخاطب «مِنكُم» در آيه مذكور مسلمانان هستند؛[۶۵] اما اگر ضرورت اقتضا كند و فرد مسلمانى براى گواه شدن نباشد شهادت غيرمسلمان نيز پذيرفته است: «اَو ءاخَرانِ مِن غَيرِكُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِى الاَرضِ فَاَصبَتكُم مُصيبَةُ المَوت». (سوره مائده/5‌،106) به نظر برخى مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَيرِكُم» شاهدان از غير اهل و عشيره هستند و برخى مراد از آن را اهل ذمه دانسته‌اند؛ ليكن به نظر بيشتر مفسران مقصود مطلق اهل كتاب‌اند كه در صورت نبود شاهد مسلمان، شهادت آنان پذيرفته است.[۶۶]
در مواردی که قدرت از آنِ مسلمانان و حکومت در دست پیامبر یا امام‌ معصوم باشد و اهل کتاب از کوچیدن از سرزمین اسلامی یا پرداخت جزیه امتناع کنند و نیز در مواردی که پیمانشان با مسلمانان را بشکنند، جنگیدن به عنوان آخرین گام برخورد با آنان پیش‌بینی شده است: «قتِلُوا الَّذینَ لایُؤمِنونَ بِاللّهِ ولابِالیَومِ الأخِرِ ولایُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ و‌لایَدینونَ دینَ الحَقِّ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ». (سوره توبه/9، 29)


در روايتى از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام اين معنا تأييد شده است.[۶۷] شأن نزول آيه فوق كه در مورد وصيت يكى از مسلمانان قبل از وفات و سپردن وصيت و اموال خود بدست دو نفر از اهل كتاب است نيز اين معنا را تأييد مى‌كند.[۶۸]
== فرجام اهل‌ کتاب ==
از ظاهر برخی آیات (سوره بقره/2،62‌؛ سوره مائده/5‌،69) برمی‌آید که صالحان اهل کتاب سرانجام اهل نجات بوده، به عذاب الهی گرفتار نخواهند شد؛ اما از صریح آیاتی دیگر کیفر اخروی کفرپیشگان آنان بدست می‌آید: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتبِ والمُشرِکینَ فی نارِ‌جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/ 98، 6)


دريافت جزيه
برخی آیات از ایجاد دشمنی و کینه میان نصارا تا روز قیامت خبر داده است: «فَاَغرَینا بَینَهُمُ العَداوةَ والبَغضاءَ اِلی یَومِ القِیمَةِ». (سوره مائده/5‌، 14)
در دوران اقتدار حكومت اسلامى چنانچه اهل كتاب از پذيرش اسلام خوددارى كنند حاكم اسلامى آنان را ميان جنگ، كوچيدن از سرزمين اسلامى يا پرداخت جزيه به عنوان مالياتى ويژه در ازاى مصونيت جان و مال آنان در سايه حكومت اسلامى مخير مى‌سازد.[۶۹] (سوره توبه/ 9، 29)


جنگ با اهل كتاب
و از پاره‌ای دیگر بدست می‌آید که همه اهل کتاب پیش از مرگ عیسی ‌علیه‌السلام به او ایمان می‌آورند: «و‌اِن مِن اَهلِ الکِتبِ اِلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ‌ مَوتِهِ‌...» (سوره نساء/ 4، 159)؛ یعنی یهودیان نبوت او را می‌پذیرند و مسیحیان از اعتقاد به الوهیت او دست می‌کشند و این بر اساس روایات اسلامی، در زمانی است که مسیح ‌علیه‌السلام با ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان فرود می‌آید<ref> نمونه، ج‌4، ص‌204.</ref> و بساط همه ادیان با جهانی شدن اسلام برچیده می‌شود. (سوره توبه/9، 33) از مفهوم این گونه آیات می‌توان نتیجه گرفت که اهل کتاب تا دوران آخرالزمان و ظهور مهدی آل‌محمد ‌علیه‌السلام همچنان حیات دینی خواهند داشت.
در مواردى كه قدرت از آنِ مسلمانان و حكومت در دست پيامبر يا امام‌ معصوم باشد و اهل كتاب از كوچيدن از سرزمين اسلامى يا پرداخت جزيه امتناع كنند و نيز در مواردى كه پيمانشان با مسلمانان را بشكنند، جنگيدن به عنوان آخرين گام برخورد با آنان پيش‌بينى شده است: «قتِلُوا الَّذينَ لايُؤمِنونَ بِاللّهِ ولابِاليَومِ الأخِرِ ولايُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ و‌لايَدينونَ دينَ الحَقِّ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ». (سوره توبه/9، 29)


فرجام اهل‌ كتاب
=منابع=
از ظاهر برخى آيات (سوره بقره/2،62‌؛ سوره مائده/5‌،69) برمى‌آيد كه صالحان اهل كتاب سرانجام اهل نجات بوده، به عذاب الهى گرفتار نخواهند شد؛ اما از صريح آياتى ديگر كيفر اخروى كفرپيشگان آنان بدست مى‌آيد: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكينَ فى نارِ‌جَهَنَّمَ خلِدينَ فيها». (سوره بينة/ 98، 6)
مقاله اهل کتاب، علی نصیری و بخش ادیان دائرة المعارف قرآن کریم


برخى آيات از ايجاد دشمنى و كينه ميان نصارا تا روز قيامت خبر داده است: «فَاَغرَينا بَينَهُمُ العَداوةَ والبَغضاءَ اِلى يَومِ القِيمَةِ». (سوره مائده/5‌، 14)
دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص142-160.


و از پاره‌اى ديگر بدست مى‌آيد كه همه اهل كتاب پيش از مرگ عيسى عليه السلام به او ايمان مى‌آورند: «و‌اِن مِن اَهلِ الكِتبِ اِلاّ لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ‌ مَوتِهِ‌...» (سوره نساء/ 4، 159)؛ يعنى يهوديان نبوت او را مى‌پذيرند و مسيحيان از اعتقاد به الوهيت او دست مى‌كشند و اين بر اساس روايات اسلامى، در زمانى است كه مسيح عليه السلام با ظهور مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان فرود مى‌آيد[۷۰] و بساط همه اديان با جهانى شدن اسلام برچيده مى‌شود. (سوره توبه/9، 33) از مفهوم اين گونه آيات مى‌توان نتيجه گرفت كه اهل كتاب تا دوران آخرالزمان و ظهور مهدى آل‌محمد عليه السلام همچنان حيات دينى خواهند داشت.
== پانویس ==
{{پانویس}}


پانویس
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
بصائر ذوى التمييز، ج‌2، ص‌83‌ـ‌85‌؛ التحقيق، ج‌1، ص‌169، «اهل».
دايرة‌المعارف تشيع، ج‌2، ص‌616‌.
تفسير قمى، ج‌1، ص‌106؛ التبيان، ج‌2، ص‌505‌؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌36.
مجمع البيان، ج‌3، ص‌267؛ تفسير قرطبى، ج‌6 ص‌77؛ تفسير جلالين، ص‌138.
تفسير قمى، ج‌1، ص‌196‌ـ‌197؛ التبيان، ج‌3، ص‌523‌؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌299، 301.
جامع‌البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌217‌ـ‌218؛ التبيان، ج‌2، ص‌21؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌423.
جامع‌البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌10؛ التبيان، ج‌3، ص‌376؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌205.
مجمع البيان، ج‌1، ص‌422.
جامع البيان، مج‌2، ج‌2، ص‌37؛ التبيان، ج‌2، ص‌21؛ فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌93.
التبيان، ج‌2، ص‌541‌؛ مجمع البيان، ج‌2، ص‌353.
التبيان، ج‌2، ص‌499؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.
جامع البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌422‌ـ‌425؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌381.
جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.
جامع‌البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.
جامع‌البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.
التبيان، ج‌2، ص‌504‌؛ الصحيح من السيره، ج‌6‌، ص‌32.
جامع البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌258‌ـ‌261؛ اسباب النزول، ص‌88‌.
مجمع‌البيان، ج2، ص903؛ زادالمسير، ج1، ص520.
تفسير قرطبى، ج‌4، ص‌193.
جامع‌البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌391؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌328؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌27.
مجمع البيان، ج‌3، ص‌329؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌28.
جامع البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌393؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌2، ص‌75؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌28.
كنزالدقائق، ج2، ص468؛ صيانة القرآن من التحريف، ص‌121‌ـ‌148؛ نورالبراهين، ج2، ص457‌ـ‌458؛ كشف‌الغطاء، ج2، ص388‌ـ‌389.
الميزان، ج‌3، ص‌124، 308، 330.
البداية والنهايه، ج‌3، ص‌165، 176‌ـ‌177؛ سيرة‌النبى صلى الله عليه وآله، ص‌273.
الميزان، ج‌6‌، ص‌38.
جامع البيان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌4‌ـ‌5‌.
النهايه، ج4، ص113؛ لسان‌العرب، ج11، ص‌320، «قنطر»؛ مجمع‌البحرين، ج‌3، ص‌522‌ـ‌523‌، «قطر».
جامع‌البيان، مج‌1، ج‌1، ص‌585‌؛ التبيان، ج‌1، ص‌349؛ مجمع البيان، ج‌1، ص‌314.
جامع‌البيان، مج‌4، ج‌5‌، ص‌187‌ـ‌188؛ التبيان، ج‌3، ص‌223؛ الميزان، ج‌4، ص‌375.
جامع البيان، مج‌3، ج‌4، ص‌90؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌376؛ الميزان، ج‌3، ص‌383.
التبيان، ج1، ص‌367؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌328.
التبيان، ج2، ص558‌؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌811‌؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌405.
مجمع البيان، ج‌3، ص‌335؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌31.
تفسير عياشى، ج‌2، ص‌86‌ـ‌87‌؛ التبيان، ج‌2، ص‌488؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌767.
مجمع البيان، ج‌1، ص‌402‌ـ‌403؛ املاء ما من به الرحمن، ج‌1، ص‌21؛ الميزان، ج‌1، ص‌309.
تفسير بيضاوى، ج‌1، ص‌246.
جامع‌البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌297‌ـ‌298؛ تفسير ابى السعود، ج‌1، ص‌344.
التبيان، ج‌1، ص‌409‌ـ‌410؛ مجمع البيان، ج‌1، ص‌350؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌1، ص‌159‌ـ‌160.
المبسوط، ج1، ص265؛ كشف‌اللثام، ج5‌، ص130؛ موسوعة الفقهيه، ج‌3، ص‌269.
الحدائق، ج‌3، ص‌39 - 41؛ مستندالعروه، «زكاة»، ج‌1، ص‌124.
الحدائق، ج‌5‌، ص‌16.
مجمع الفائده، ج‌1، ص‌320.
جواهر الكلام، ج‌6‌، ص‌41‌ـ‌44.
الكاشف، ج4، ص28؛ جامع‌المدارك، ج1، ص201؛ مستمسك‌العروه، ج‌2، ص‌369.
حقوق اقليت ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌205.
حقوق اقليت ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌205.
حقوق اقليت ها، ص‌247‌ـ‌248.
طهارت و نجاست اهل كتاب، ص‌210‌ـ‌211.
جامع البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌138؛ الفقه الاسلامى، ج‌4، ص‌2760.
مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.
مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.
همان؛ الميزان، ج‌5‌، ص‌204.
نورالثقلين، ج1، ص593‌؛ الميزان، ج‌5‌، ص‌204.
مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.
همان؛ نمونه، ج‌4، ص‌282.
جواهرالكلام، ج‌30، ص‌28، 155‌ـ‌156.
مجمع البيان، ج‌3، ص‌251.
الفقه الاسلامى، ج‌9، ص‌6653‌ـ‌6657‌.
جواهرالكلام، ج30، ص31؛ الميزان، ج5، ص208.
زبدة البيان، ص‌859‌؛ فقه القرآن، ج‌2، ص‌15.
زبدة البيان، ص‌860‌.
مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌313؛ فقه القرآن، ج‌1، ص‌417.
فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌417.
همان؛ مجمع البيان، ج‌3، ص‌396.
مجمع البيان، ج‌3، ص‌396‌ـ‌397؛ الميزان، ج‌6‌، ص‌196.
الصافى، ج‌2، ص‌96؛ نورالثقلين، ج‌1، ص‌686‌.
التبيان، ج‌4، ص‌42؛ مجمع البيان، ج‌3، ص‌395؛ زادالمسير، ج‌2، ص‌445.
فقه الصادق عليه السلام، ج‌13، ص‌53‌ـ‌54‌؛ الجزية و احكامها، ص52‌ـ‌94.
نمونه، ج‌4، ص‌204.
منابع
مقاله اهل کتاب، على نصيرى و بخش اديان دائرة المعارف قرآن کريم، دائرة المعارف قرآن کريم، ج5، ص142-160.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۳

اهل کتاب به پیروان ادیانی گفته می‌شود که پیامبر آنان دارای کتابی الهی برای هدایت انسان‌ها بوده است. یهودیان و مسیحیان از مصادیق مسلم این اصطلاح در فرهنگ اسلامی بوده‌اند. پیروان دین زرتشت و صابئین نیز نزد گروهی از عالمان اسلامی، از اهل کتاب دانسته شده‌اند.

در بسیاری از باب‌های فقه اسلامی‌ مانند طهارت، نماز، جهاد، ازدواج و صید و ذباحه، از زوایای مختلف درباره احکام اهل کتاب بحث شده است. اهل کتاب از سوی حاکم اسلامی بین پذیرش اسلام و التزام به شرایط ذمّه، آزاد گذاشته می‌شوند و در صورت عدم پذیرش این دو امر، جهاد با آنان واجب است.

اهل کتاب در لغت

اهل به معنای سزاوار و شایسته، خاندان، خانواده، اُنس، اختصاص و تعلق داشتن به چیزی است.[۱] از این‌ رو با اضافه شدن به کتاب معنای «وابستگان به کتاب» می‌دهد. چون مقصود از کتاب در اینجا کتاب آسمانی است، «اهل کتاب» به معنای صاحبان کتاب آسمانی و پیروان ادیان الهی است. البته این تعبیر در قرآن و فرهنگ اسلامی برای مسلمانان بکار نمی‌رود. گزینش این اصطلاح که گویا نخستین بار در قرآن آمده،[۲] بدین جهت است که وجود کتاب‌های آسمانی وجه مشترک همه ادیان‌الهی است و راه را برای مدعیان ادیان بر ساخته می‌بندد.

اهل کتاب در اصطلاح

اصطلاح اهل کتاب 31‌ بار در 31 آیه از 9‌ سوره قرآن و بیش از همه در سوره آل‌ عمران (12‌ بار) بکار رفته است. این موارد عبارتند از: (سوره بقره/2، 105، 109؛ سوره آل‌ عمران/3، 64 ـ 65‌، 69 ـ 72، 75، 98 ـ 99، 110، 113، 119؛ سوره نساء/4، 123، 153، 159، 171؛ سوره مائده/5‌، 15، 19، 59‌، 65‌، 68‌، 77؛ سوره عنکبوت/29، 46؛ سوره احزاب/33، 26؛ سوره حدید/57‌، 29؛ سوره حشر/59‌، 2، 11؛ سوره بینة /98، 1، 6)

قرآن کریم از اهل کتاب با تعبیرهای دیگری نظیر: «الَّذینَ اوتواالکِتبَ»[۳]، «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتب»[۴]، «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتب»[۵] نیز یاد کرده و با اختصاص بخش قابل توجهی از آیات و خطاب‌های خود، صف آنان را از صف بت‌پرستان جدا ساخته است.[۶] در آیات مربوط به اهل کتاب، روی سخن با یهود و نصارا و گاه یکی از آن دو است. در برخی آیات بر اثر انکار رسالت پیامبر گرامی اسلام یا نفوذ شرک در عقاید اهل‌کتاب به آنان «کافر» نیز گفته شده است.[۷]

کاربرد اصطلاح اهل کتاب در برابر «اُمّی»ها و دعوت هر دو گروه به توحید، نشان می‌دهد که ساکنان شبه جزیره عرب در آستانه بعثت پیامبر اسلام به این دو گروه عمده تقسیم می‌شده‌اند: «...وقُل لِلَّذینَ اوتواالکِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیکَ البَلغُ...».[۸] اقلیت پراکنده اهل کتاب که یهودیان و مسیحیان بوده‌اند، با برخورداری از کتاب آسمانی، تعالیم دینی مکتوب و نیز عالمانی آشنا به خواندن و نوشتن از برتری فرهنگی نسبت به «امی»ها برخوردار بوده‌اند. امّی‌ها که دین رایج آنان بت‌پرستی بوده است فاقد کتاب دینی و ادبیات نوشتاری در حوزه دینی و اغلب ناآشنا به خواندن و نوشتن بوده، برتری فرهنگی اهل کتاب را پذیرفته بودند. مراجعه آنان به اهل کتاب درباره صحت و سقم ادعای پیامبر اسلام مؤید این معناست.

مصادیق اهل کتاب

بررسی آیات مربوط و شأن نزول آنها نشان می‌دهد که یهود و نصارا، مصداق روشن اهل کتاب از منظر قرآن‌اند و تورات و انجیل کتاب آسمانی آنان است. قرآن با استناد به نزول تورات و انجیل در زمان بعد از حضرت ابراهیم ‌علیه‌السلام، احتجاج اهل کتاب بر سر یهودی یا نصرانی بودن آن حضرت را نابخردانه خوانده و نفی می‌کند: «یاَهلَ الکِتـبِ لِمَ تُحاجّونَ فی اِبرهیمَ وما اُنزِلَتِ التَّورةُ والاِنجیلُ اِلاّ مِن بَعدِهِ اَفَلا تَعقِلون».[۹] نفی ارزش و بی‌پایه و اساس خواندن دین و آیین اهل کتاب بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل نیز به روشنی نشان می‌دهد که مصداق مورد اشاره آن، پیروان این دو کتاب‌اند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ لَستُم عَلی شَیء حَتّی‌ تُقیموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیکُم مِن رَبِّکُم...».[۱۰]

اگر اهل کتاب، مصداق دیگری داشت باید از کتاب آسمانی سومی نیز در کنار تورات و انجیل یاد می‌شد. مورد خطاب بودن یهود و نصارا یا یکی از آن دو در همه کاربردهای اهل کتاب نیز مدعای یاد شده را تأیید می‌کند.[۱۱]؛ اما اهل کتاب بودن صابئیان و مجوسیان هیچ مستند قرآنی ندارد و فقط یاد‌کرد آنان در کنار یهود و نصاراست که چنین پنداری را پدید آورده است: «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ هادوا والصّبِینَ والنَّصری والمَجوسَ والَّذینَ اَشرَکوا اِنَّ اللّهَ یَفصِلُ بَینَهُم یَومَ القِیمَةِ...».[۱۲]

برخورد اهل کتاب با اسلام و مسلمانان

در عصر نزول قرآن اهل کتاب در مناطقی از شبه جزیره عرب از جمله در شهر یثرب زندگی می‌کردند. آنان ضمن مباهات به داشتن کتاب آسمانی و پیروی از پیامبران بزرگی چون حضرت موسی و حضرت عیسی علیهماالسلام خود را برتر از اعراب بت‌پرست، مشرک و فاقد کتاب آسمانی می‌دانستند، بر همین اساس رعایت نکردن امانت درباره اموال آنان و تصرف در آن را جایز شمرده، آن را به حکم خداوند نسبت می‌دادند: «و مِن اَهلِ الکِتبِ... و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیکَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ‌ قائِمـًا‌ ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیِّینَ سَبیلٌ...»[۱۳] [۱۴].

آنان گرچه دچار اختلاف شده (سوره آل عمران/3،19)، گاه دست به تحریف کتاب آسمانی خود می‌زدند (سوره بقره/2،79)، با این حال همه با توجه به بشارت‌های ظهور و نیز اوصافی که از پیامبر آخرالزمان در کتاب‌های خود دیده بودند او را بسان فرزندان خود می‌شناختند (سوره بقره/2،146) و آمدن چنین پیامبری را انتظار کشیده، آمدن او را به دیگران بشارت می‌دادند با این گمان که از میان آنان برانگیخته خواهد شد؛ اما چون پیامبر موعود از میان اعراب (امی) ظهور کرد، تنها از این‌رو که از میان آنها برگزیده نشده، نه تنها رسالت او را انکار کردند (سوره بقره/2،89 ـ 90) بلکه دست به تحریف زدند و همه نشانه‌ها و بشارت‌های او را در کتاب‌های آسمانی خود تغییر دادند. (سوره مائده/5‌،13)[۱۵]

دسته‌ای از آنان (یهود) چنان به دشمنی خود ادامه دادند که به سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان تبدیل شدند. (سوره مائده/5‌،82) آنان (یهودیان مدینه) برای نابودی اسلام توطئه‌ها چیدند و با منافقان و مشرکان همداستان شده (سوره آل عمران/3،111؛ سوره مائده/5‌،41)، سرانجام به جنگ تمام عیار با مسلمانان برخاستند که به شکست و کوچاندن آنان از مدینه انجامید.[۱۶] (سوره حشر/59‌،2)

اهداف اهل کتاب در برخورد با اسلام

1- دفاع از حقانیت آیین خود و منسوخ نشدن آن

2- نابودی اسلام از رهگذر تشکیک در عقاید مسلمانان و ایجاد تفرقه در میان آنان و برانگیختن دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان.

روش‌های مخالفت اهل کتاب با اسلام

انکار رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله

اهل کتاب بر اساس نام و خصوصیات ذکر شده در تورات و انجیل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را همانند فرزندان خود دقیق و روشن می‌شناختند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ یَعرِفونَهُ کَما یَعرِفونَ اَبناءَهُم» (سوره بقره/2،146؛ سوره انعام/6‌،20)[۱۷]؛ اما هنگامی که آن حضرت برانگیخته شد، گروهی از آنان او را انکار کرده به‌ رغم آگاهی از حقانیت اسلام و قرآن، آموزه‌های آن را نادیده گرفته، تجاهل کردند: «...نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ کِتبَ اللّهِ وراءَ ظُهورِهِم کَاَنَّهُم لایَعلَمون». (سوره بقره/2،101)

لجاجت در درخواست‌های باطل

اسلام با اهل کتاب از در مدارا وارد شد؛ اما آنان به این مدارا و مسالمت تن درنداده با لجاجت نه تنها به پیامبر ایمان نیاوردند، بلکه بر پیروی آن حضرت و مسلمانان از آیین آنان اصرار داشتند. (سوره بقره/2،120) گروهی (یهود)[۱۸] از پیامبر، فرود آوردن کتابی مستقل را به صورت معجزه از آسمان درخواست می‌کردند: «یَسـَلُکَ اَهلُ الکِتبِ اَن تُنَزِّلَ عَلَیهِم کِتبـًا‌ مِنَ‌ السَّماءِ‌ فَقَد سَاَلوا موسی اَکبَرَ مِن ذلِکَ...». (سوره نساء/4،153)

لجاجت معاندانشان -[۱۹] بر کفرورزی چنان بود که به تصریح قرآن اگر هر آیه و معجزه الهی برایشان آورده می‌شد تن به ایمان نمی‌دادند: «ولـَئِن اَتَیتَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ بِکُلِّ ءایَة ما تَبِعوا قِبلَتَکَ». (سوره بقره/2،145)

کتمان حق

کافران اهل کتاب در گفتگو یا مناظره با مسلمانان و به رغم آگاهی و اذعان به حقانیت اموری چون بعثت پیامبر اسلام و تغییر قبله[۲۰] آن را پنهان می‌ساختند: «و اِنَّ فَریقـًا مِنهُم لَیَکتُمونَ الحَقَّ وهُم یَعلَمون». (سوره بقره/2،146)

تلاش برای منحرف ساختن مسلمانان

گروهی از اهل کتاب چنان در آتش حسادت هدایت‌یابی مسلمانان و نعمت‌های خداداد آنان می‌سوختند که از هیچ کوششی برای تضعیف عقیده و ایمان آنان و بازگشت از اسلام فروگذار نمی‌کردند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ لَویُضِلّونَکُم» (سوره آل‌ عمران/3،69)، از این‌ رو خداوند مؤمنان را از پیروی آنها برحذر داشته تا مبادا آنان را از اسلام جدا ساخته، به کفر بازگردانند: «اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُواالکِتبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمنِکُم کفِرین».[۲۱](سوره آل عمران/3،100)

تلاش آنان برای گمراه کردن مسلمانان به درجه‌ای رسید که در توطئه‌ای خطرناک تصمیم گرفتند صبحگاهان با اظهار اسلام به صف مسلمانان بپیوندند؛ اما شبانگاهان ارتداد خود را اعلام کنند[۲۲] تا مسلمانان بپندارند که آنان با اسلام مخالفتی ندارند؛ اما چون پس از تحقیق، بطلان آن را فهمیدند از آن دست کشیده‌اند.

این توطئه چنان خطرناک بود که می‌توانست تهدیدی جدی برای نو مسلمانان سست ایمان باشد؛ اما قرآن خطر آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله گوشزد کرد و مانع این توطئه شد: «و قالَت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واکفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون».[۲۳] (سوره آل‌ عمران/3،72)

برخی آیه را در شأن 12 نفر از احبار یهود خیبر نازل دانسته‌اند. آنان با یکدیگر قرار گذاشتند پس از اجرای تصمیم یاد شده، بگویند که ما پس از بررسی تورات و مشورت با‌عالمان خویش دریافتیم که محمد صلی الله علیه و آله ویژگی‌های پیامبر موعود را ندارد و ادعای باطلی می‌کند.[۲۴]

ایجاد تفرقه میان مسلمانان

اهل کتاب به‌ ویژه یهود همواره در پی انتقام از مسلمانان بودند و یکی از راه‌های انتقام ایجاد تفرقه میان آنان بوده است و چون اهل کتاب از دیرباز در مدینه و پیرامون آن سکونت داشتند و از اختلافات دیرینه میان اوس و خزرج و ریشه این منازعات باخبر بودند با استفاده از هر فرصت مناسبی این منازعات را به یاد آنان انداخته، آتش فتنه را شعله‌ور می‌ساختند. شماری از مفسران،[۲۵] آیات 99 ـ 100 سوره آل‌ عمران/3، را اشاره به این تفرقه‌افکنی از سوی یهود دانسته‌اند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ لِمَ تَصُدّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ مَن ءامَنَ تَبغونَها عِوَجـًا...».

گاهی نیز کار اختلاف برانگیزی چنان مؤثر می‌افتاد که دو طرف دست به سلاح می‌بردند. در این‌ گونه موارد آتش فتنه با تماس‌های مکرر پیامبر صلی الله علیه و آله با اوس و خزرج و پند و نصیحت آنها خاموش می‌شد.[۲۶]

فشار اقتصادی

یهود با عدم پرداخت دیون خود به مسلمانان درصدد فشار اقتصادی به آنان برآمدند. این اقدام زمانی صورت گرفت که وضعیت مالی مسلمانان در مدینه بسیار دشوار بود و آنان از پرداخت پول مسلمانان در ازای خرید کالا به این دلیل که این معامله در دوران جاهلیت و پیش از اسلام انجام گرفته، سرباز زدند.

به گفته برخی مفسران آیه 75 سوره آل‌ عمران/ 3 به این نکته اشاره دارد[۲۷]؛ همچنین هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله ابوبکر را برای دریافت کمک مالی نزد رهبر قبیله بنی‌قینقاع فرستاد، آنان به طعنه گفتند که خدای شما دست نیاز به سوی ما گشوده و او تهیدست و ما توانگریم. (سوره آل‌ عمران/3،181) -[۲۸]

آزار پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان

برخی آیات نشان می‌دهد که افرادی از اهل کتاب همانند مشرکان با شیوه‌های گوناگون، از جمله با سخنان خود، مسلمانان را اذیت می‌کردند: «ولَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اُوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم ومِنَ الَّذینَ اَشرَکوا اَذیً کَثیرًا...». (سوره آل عمران/3،186) برخی آیه را در شأن کعب‌ بن اشرفِ شاعر از یهودیان مدینه نازل دانسته‌اند که در اشعار خویش به تحریک مشرکان و هجو پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان پرداخته و نام و زیبایی‌های زنان مسلمان را موضوع غزل‌های عاشقانه خود قرار می‌داد.[۲۹]

برخی نیز آن را اشاره به سخن یکی از یهودیان دانسته‌اند که با شنیدن آیه «مَن ذَاالَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا‌...». (سوره بقره/2،245) در تمسخر آن، خدا را تهیدست و خود را توانگر خوانده بود.[۳۰]

مسخره کردن اسلام

گروهی از اهل کتاب، دین و آیات الهی را به بازی و تمسخر می‌گرفتند، برای همین خداوند مسلمانان را از دوستی با آنان برحذر می‌داشت: «...لاتَتَّخِذوا الَّذینَ اتَّخَذوا دینَکُم هُزُوًا ولَعِبـًا مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم والکُفّارَ‌ اَولِیاءَ...». (سوره مائده/5‌،57) مفسران آیه را اشاره به برخورد افرادی از اهل کتاب دانسته‌اند که نزد مسلمانان اظهار اسلام کرده ولی در واقع بر کفر خود مانده بودند. آنان با این کار اسلام را بازیچه خود قرار می‌دادند.[۳۱]

آنان همچنین با شنیدن صدای اذان و دعوت مردم به سوی نماز، آن را به مسخره گرفته، می‌خندیدند -[۳۲] «و اِذا نادَیتُم اِلَی الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا ولَعِبـًا ذلِکَ بِاَنَّهُم قَومٌ‌ لایَعقِلون». (سوره مائده/5‌،58) قرآن ریشه چنین برخوردی را نابخردی و فقدان فهم درست معارف و معانی نهفته در این اعمال عبادی می‌خواند -[۳۳] که دلیل دیگری جز ایمان مسلمانان به خداوند، قرآن، کتب آسمانی پیشین و فاسق بودن اغلب اهل کتاب نداشت: «قُل‌ یاَهلَ الکِتبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَکثَرَکُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59)

تحریف و کتمان بشارت بعثت پیامبر اسلام

بر اساس برخی آیات، اهل کتاب بر پایه بشارت‌های آمده در تورات و انجیل، خیلی دقیق و روشن، پیامبر اسلام را می‌شناخته‌اند (سوره بقره/2، 146؛ سوره آل‌ عمران/3، 20)؛ اما به‌رغم این بشارت‌ها، دست به تحریف و کتمان آنها زده، از تصدیق حقانیت قرآن و پیامبر اسلام خودداری می‌کردند.

تغییر کلماتی همچون «فارقلیطا» که معادل کلمه «احمد» صلی الله علیه و آله است به «پارکلی طوس» نمونه‌ای از این تحریف‌هااست،[۳۴] از این‌ رو، قرآن اهل‌ کتاب را بدان‌جهت که در کتاب‌های آسمانی دست برده و آن‌ را به صورت ناقص ارائه داده‌اند سرزنش‌ می‌کند: «تَجعَلونَهُ قَراطیسَ تُبدونَها و‌ تُخفونَ کَثیرًا» (سوره انعام/6‌،91) و چون تحریف و تصرف آنها در کتاب خدا، موجب شد بخش‌های فراوانی از کتاب الهی از بین برود آنان را از کسانی می‌شمارد که تنها از بخشی از کتاب آسمانی بهره‌برده‌اند: «الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتبِ».[۳۵] (سوره نساء/4، 51)

برخورد قرآن با اهل کتاب

قرآن به رغم همه دشمنی‌های اهل کتاب با اسلام و مسلمانان ضمن رعایت احترام و جداکردن صف آنان از بت‌پرستان، اصل دین و کتاب آسمانی آنان را تأیید (سوره آل عمران/3، 3، 65) و با جداکردن صف حقجویان از گمراهان اهل کتاب، ایمان و صفات نیک دسته‌ای را می‌ستاید و کفر و عناد و صفات زشت گروهی دیگر را نکوهش می‌کند: «مِنهُمُ المُؤمِنونَ و اَکثَرُهُمُ الفسِقون... و باءو بِغَضَب مِنَ اللّهِ و ضُرِبَت عَلَیهِمُ المَسکَنَةُ ذلِکَ بِاَنَّهُم کانوا یَکفُرونَ بِایتِ اللّه... × لَیسوا سَواءً مِن اَهلِ الکِتبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ و‌هُم‌ یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یُسرِعونَ فِی الخَیرتِ و اُولئِکَ مِنَ الصّلِحین». (سوره آل‌ عمران/3،110 ـ 114)

از آیات قرآن و نیز سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله برمی‌آید که نخستین گام در برخورد با اهل کتاب دعوت آنان به پذیرش اسلام است: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم» (سوره نساء/4، 47)، بدین ترتیب قرآن در نخستین مرحله دین آنان را منسوخ و پایان یافته اعلام و برای دعوت آنان به پذیرش اسلام از شیوه استدلال و برهان استفاده و اعلام کرد: در صورتی که این راه مجابشان نسازد تا سر حد مباهله و ملاعنه نیز پیش می‌رود، (سوره آل‌ عمران/ 3، 61) تا جایی که خداوند به آنان هشدار می‌دهد که اگر به قرآن و اسلام ایمان نیاورند آنان را مسخ یا لعن خواهد کرد: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ اَن‌ نَطمِسَ وُجوهـًا فَنَرُدَّها عَلی اَدبارِها اَو‌نَلعَنَهُم‌...». (سوره نساء/4، 47)

از این‌ رو رسول‌ اکرم صلی الله علیه و آله به محض ورود به مدینه اهل کتاب را به اسلام فراخواند و چون سرباز زدند با آنان پیمانی را که مشتمل بر اصول همزیستی مسالمت‌آمیز بود، امضا کرد[۳۶]؛ اما هرگز آنان را به‌ پذیرش اسلام وادار‌ نساخت.

همچنین اسلام با پیش‌بینی جزیه، جان، مال، عرض و مراکز دینی آنان را در پناه حکومت اسلامی محفوظ و محترم دانست و مسلمانان به رغم جواز ارتباط و اختلاط با اهل کتاب از دوست گرفتن آنان و اعتماد به آنها برحذر شدند: «لا‌تَتَّخِذوا الیَهودَ والنَّصرَی اَولِیاءَ». (سوره مائده/5‌،51)

قرآن همچنین اهل کتاب را مخاطب ساخته و کوشیده است بخشی از عقاید باطل و غلوآمیز آنان در حوزه فرهنگ دینی را اصلاح کند. نفی الوهیت مسیح و مریم علیهماالسلام و بنده خدا خواندن آنان، نفی پسر خدا بودن عُزَیر و عیسی و اعتقاد به تثلیث (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) همچنین تکذیب قتل و مصلوب شدن مسیح (سوره نساء/4،157) بدین منظور انجام گرفته است.

قرآن در فراخوانی از اهل کتاب و با تأکید بر مشترکات فرهنگ دینی، از آنان می‌خواهد با رها ساختن برخی از عقاید باطل همچون شرک و دوگانه پرستی بر محور عقاید مشترک با مسلمانان گرد آیند: «قُل یاَهلَ الکِتبِ تَعالَوا اِلی کَلِمَة سَواء بَینَنا وبَینَکُم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِکَ بِهِ شیــًا ولا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ...» (سوره آل‌ عمران/3،64) و پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان سفارش شدند تا هنگام دعوت اهل کتاب غیر معاند به اسلام از روش نیکو در بحث و استدلال بهره گرفته، بر عقاید مشترک تأکید کنند: «ولا‌تُجدِلوا اَهلَ الکِتبِ اِلاّ بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ اِلاَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنهُم وقولوا ءامَنّا بِالَّذی اُنزِلَ اِلَینا واُنزِلَ اِلَیکُم واِلهُنا واِلهُکُم واحِدٌ ونَحنُ لَهُ مُسلِمون» (سوره عنکبوت/ 29، 46) و در این راه هرگز با آنان از در ستیز و جدال وارد نشوند: «و قُل لِلَّذینَ اوتوا الکِتبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیکَ البَلغُ». (سوره آل عمران/ 3، 20)

قرآن با وعده پاک شدن گناهان پیشین و ورود به بهشت، اهل کتاب را به پذیرش اسلام ترغیب می‌کرد: «ولَو اَنَّ اَهلَ الکِتبِ ءامَنوا واتَّقَوا لَکَفَّرنا عَنهُم سَیِّاتِهِم ولاََدخَلنهُم جَنّتِ النَّعیم» (سوره مائده/5‌،65) و در ادامه و برای ترغیب بیشتر، پایبندی به تورات و انجیل را زمینه‌ساز برخورداری از برکات آسمان و زمین می‌خواند: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم». (سوره مائده/5‌،66)

با توجه به این که عمل واقعی به این دو کتاب آسمانی و همه آموزه‌های آن مستلزم پذیرش اسلام است، مقصود قرآن آن است که عمل به این دو کتاب به پذیرش اسلام انجامیده، چنین برکاتی را برای آنان به همراه خواهد داشت، از این‌رو در کنار عمل به تورات و انجیل از عمل به آنچه برای ایشان فرو فرستاده شده (قرآن) یاد کرده است.[۳۷] قرآن، مسلمان شدن اهل کتاب را به خیر و صلاح خود آنان می‌خواند: «...ولَو ءامَنَ اَهلُ الکِتبِ لَکانَ خَیرًا‌لَهُم...». (سوره آل عمران/3،110)

ستایش و نکوهش اهل کتاب در قرآن

از ویژگی‌های قرآن مراعات انصاف در توصیف‌هاو دسته‌بندی هاست. به رغم آن که اهل کتاب بر اثر لجاجت، رخدادهایی تلخ از خود در تاریخ اسلام به یادگار گذاشتند قرآن همه آنان را یکسان و همسان نمی‌شمارد: «لَیسوا سَواءً» (سوره آل عمران/3،113) بلکه دسته‌ای از ایشان را مؤمن خوانده، می‌ستاید و بیشتر آنان را فاسق دانسته، نکوهش می‌کند: «قُل‌ یاَهلَ الکِتبِ... و اَنَّ اَکثَرَکُم فسِقون». (سوره مائده/5‌،59 و نیز سوره آل‌ عمران/3،110) صالحان اهل کتاب به سبب برخورداری از پاره‌ای صفات نیک مورد ستایش قرار گرفته‌اند؛ از جمله:

رسوخ در علم

برخی از اهل کتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شده‌اند که با پرهیز از کژاندیشی و کژروی افزون بر کتب آسمانی پیشین، به قرآن نیز ایمان داشتند؛ همچنین به روز قیامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زکات می‌پرداختند: «لکِنِ الرّ‌سِخونَ فِی العِلمِ مِنهُم والمُؤمِنونَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ...». (سوره نساء/4،162)

وجود دین‌باوران حقیقی در میان آنان

قرآن از مؤمنان حقیقی در میان اهل کتاب خبر داده است (سوره نساء/ 4، 162؛ سوره قصص/ 28، 52 ـ 53)؛ ایمانی که آنان را به تلاوت آیات الهی، عبادت شبانه، امر به معروف و نهی از منکر و شتاب در کارهای خیر وامی‌دارد: «یَتلونَ ءایتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ وهُم یَسجُدون × یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ و یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یُسرِعونَ فِی الخَیرتِ واُولئِکَ مِنَ الصّلِحین» (سوره آل عمران/3،113 ـ 114) و هنگامی که آیات الهی بر آنان خوانده می‌شود از دیدگانشان اشک می‌بارد: «و اِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَی الرَّسولِ تَرَی اَعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ‌الدَّمع». (سوره مائده/5‌،83) برخی از مفسران مصداق این آیه و دو آیه پس از آن را نجاشی و اطرافیان او دانسته‌اند که با تلاوت آیات قرآن از سوی جعفر‌ بن ابی‌طالب و تمجید از عیسی و مریم علیهماالسلام به حقانیت این آیات پی برده، ایمان آوردند.[۳۸]

امانتداری

برخی از اهل کتاب چنان امانتدار توصیف شده‌اند که اگر دینارهای فراوانی‌ به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمی‌گردانند: «و مِن اَهلِ الکِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار یُؤَدِّهِ اِلَیکَ». (سوره آل عمران/3،75) قنطار را به معنای مالی فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دینار و... دانسته‌اند.[۳۹]

برخورداری از مکارم اخلاقی

پاسخ بدی را به خوبی دادن از رهنمودهای مؤکد قرآن و تنها از عهده کسانی ساخته است که از صفات انسانی و ایمانی بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهی از اهل‌ کتاب به سبب برخورداری از همین صفت پسندیده ستایش شده‌اند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ... × و‌یَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَة». (سوره قصص/28،52‌، 54)

انفاق

رسیدگی به مستمندان از جمله صفات اخلاقی است که برخی از اهل کتاب به سبب آن ستایش شده‌اند: «و مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون». (سوره قصص/28،54) از مجموع آیاتی که برخی از اهل کتاب را ستایش کرده برمی‌آید که مقصود از این گروه کسانی از اهل کتاب‌اند که از عناد و استکبار به دور بوده و پس از شناخت حقانیت اسلام، به آن ایمان آورده‌اند.

قرآن کریم در برابر ستایش اقلیت، اکثریت اهل کتاب را نکوهیده است. برخی از نکوهش‌های قرآن عام بوده، برخی دیگر ویژه یهود است. سبب نکوهش قرآن، وجود پاره‌ای از صفات زشت و نکوهیده در آنان است؛ از جمله:

خود برتربینی

اهل کتاب به سبب داشتن کتاب آسمانی و در برابر مشرکان بت‌پرست خود را برگزیده و دوستان خدا می‌دانستند. (سوره مائده/5‌،18) آنان بر اساس همین باور، بر این پندار باطل بودند که کسی جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصری تِلکَ‌ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَکُم اِن کُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111)

حسادت

حسادت اهل کتاب به ویژه یهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزیده شدن پیامبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله از میان غیر آنان، سبب مخالفت شدید آنها شده است. آنان چنان به نعمت‌هایی که به مسلمانان می‌رسید حسادت میورزیدند که در آتش خشم خود می‌سوختند:[۴۰] «بَغیـًا اَن یُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباء و بِغَضَب عَلی‌ غَضَب». (سوره بقره/2،90) آنان همچنین به سبب حسادت، مشرکان بت‌پرست را هدایت یافته‌تر از پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان می‌خواندند. قرآن با توجه به این نکته که خداوند بر اساس مصالح و حکمت‌ها نعمت‌هایش را به برخی از بندگان داده و از برخی دیگر دریغ می‌کند، آنها را به سبب چنین رشکی سخت نکوهش کرده است: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هؤُلاءِ اَهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا × اَم یَحسُدونَ النّاسَ عَلی ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (سوره نساء/4،51‌، 54 و نیز ر. ک: سوره بقره/2، 109)

این آیات در شأن شماری از عالمان یهود نازل شده که هنگام پرسش مشرکان از آنها درباره مقایسه اسلام و آیین بت‌پرستی، مشرکان را هدایت یافته‌تر می‌خواندند.[۴۱]

بدخواهی

اهل کتاب هماره به جای خیرخواهی، بدخواه مسلمانان بودند به گونه‌ای که اگر مسلمانان به موفقیتی چون همبستگی، پیروزی در جنگ، گسترش اسلام و... می‌رسیدند ناراحت و اگر شرّی به آنان می‌رسید خوشحال می‌شدند: «اِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها». (سوره آل عمران/3،120)[۴۲]

آنان هماره در دلشان طالب آن بودند که مسلمانان با ترک اسلام این نعمت را از کف داده، گمراه شوند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتبِ لَو یُضِلّونَکُم» (سوره آل‌ عمران/3،69) و این مخالفت و برخورد به آنجا رسید که با پیامبر از در جنگ وارد شدند و با پیروزی مسلمانان دسته‌ای از آنان کشته و دسته‌ای اسیر و دسته‌ای از دیارشان اخراج شدند. (سوره احزاب/33، 26؛ سوره حشر/ 59‌،2)

خیانت در امانت و پیمان‌شکنی

گروهی از اهل کتاب چنان در امانت خیانت‌کارند که اگر دیناری به امانت به آنان سپرده شود به آن خیانت کرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نیستند، مگر آنکه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «...و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیکَ اِلاّ مادُمتَ عَلَیهِ قائِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،75)

گروهی از آنان (یهود) به شکستن پیمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهایی که با مسلمانان می‌بستند نیز وفادار نبودند: «اَو کُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَریقٌ مِنهُم» (سوره بقره/2، 100)؛ مانند‌ پیمان ترک تخاصم با مسلمانان که با یاری مشرکان از سوی یهود بنی قریظه و بنی نضیر در جنگ خندق شکسته شد.[۴۳]

فسق

قرآن اکثر اهل‌ کتاب را به سبب ایمان نیاوردن به پیامبر اسلام و اقرار نکردن به وجود بشارتِ آمدن وی در کتاب‌هایشان، فاسق دانسته است:[۴۴] «...مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَکثَرُهُمُ الفسِقون». (سوره آل‌ عمران/3،110 و نیز ر. ک: سوره مائده/5‌، 59)

قرآن همچنین از ارتکاب گناه همانند تمسخر آیات خدا زیر پا گذاشتن حدود الهی، حرامخواری از جمله رشوه و رباگرفتن به وسیله اکثر یهود از اهل کتاب خبر می‌دهد:[۴۵] «و تَری کَثیرًا مِنهُم یُسرِعونَ فِی الاِثمِ والعُدونِ واَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما کانوا یَعمَلون». (سوره مائده/5‌،62)

پیروی بی‌چون و چرا از راهبان و احبار

پیروی اهل کتاب از راهبان و احبارشان به حدی رسید که در مسائل دینی همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (سوره توبه/9،31)

در روایتی از امام صادق ‌علیه‌السلام این آیه به اطاعت بی‌قید و شرط اهل‌کتاب از احبار و رهبان تفسیر شده است. آنان هرچه را حلال و حرام می‌کردند، از سوی عامه مردم پذیرفته می‌شد،[۴۶] از این‌رو قرآن از اهل کتاب می‌خواهد که جز خداوند ربوبیت تشریعی هیچ‌ کسی را نپذیرند: «ولا‌یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّه». (سوره آل عمران/3،64) آنان با آن که می‌دیدند دانشمندانشان با جعل و تحریف از مردم رشوه می‌گیرند از آنان فاصله نگرفتند.

ناهمدل بودن

اهل کتاب به ویژه یهودیان بیشتر از در مکر و نیرنگ با مسلمانان درمی‌آمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف کارزار اجتناب کرده، اگر هم تن به جنگ می‌دادند از درون قلعه‌ها و بالای برج و باروهای مستحکم با پرتاب سنگ و تیراندازی به نبرد می‌پرداختند. آنان برخلاف ظاهر که متحد و یکپارچه به نظر می‌آمدند به سبب اختلاف در انگیزه و هدف، با یکدیگر همدل و همراه نبودند: «لایُقتِلونَکُم جَمیعـًا اِلاّ فی قُرًی مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر بَأسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعـًا و قُلوبُهُم شَتّی...». (سوره حشر/59‌،14)

ادعاهای اهل کتاب

اهل کتاب برای خود، مدعی فضایل و درجاتی بودند که ریشه در برتری‌جویی آنان داشت. قرآن چنین ادعاهایی را صرفاً آرزوهایی بی‌پایه و اساس دانسته است: «...تِلکَ اَمانِیُّهُم». (سوره بقره/ 2، 111) برخی از آن ادعاها عبارت است از:

انحصارطلبی در هدایت یابی

آنان همه را گمراه و هدایت را تنها در گرو آیین خود می‌دانستند: «وَقَالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَیٰ تَهْتَدُوا». (سوره بقره/2،135) البته حقانیت یکدیگر را نیز قبول نداشته، هر یک آیین دیگری را بی‌پایه و اساس و فقط آیین خود را بر حق می‌خواند:[۴۷] «و قالَتِ النَّصری لَیسَتِ الیَهودُ عَلی شَیء...». (سوره بقره/2،113)

پیروی ابراهیم ‌علیه‌السلام از آیین آنها

با توجه به جایگاه بلند حضرت ابراهیم ‌علیه‌السلام به عنوان پدر ادیان توحیدی و آن که خاستگاه اصلی دو دین یهود و نصارا از طریق موسی و پیامبران الهی بوده است، هر یک از دو گروه اهل کتاب می‌کوشیدند آن حضرت و نیز دیگر پیامبران برخاسته از نسل او را پیرو آیین خود معرفی کنند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ کَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَ» (سوره بقره/2،140) و برای اثبات ادعای خود به محاجه با یکدیگر می‌پرداختند. (سوره آل‌ عمران/3،65)

قرآن با توجه به این که دین یهود و نصارا پس از ابراهیم ‌علیه‌السلام پیدا شده، ضمن عتاب آنان به سبب چنین ادعا و ستیزی، اعلام کرد که ابراهیم ‌علیه‌السلام بر دین یهود یا نصارا نبوده بلکه تابع دین حنیف بوده است: «ما‌کانَ اِبرهیمُ یَهودِیـًّا و‌لا‌نَصرانِیـًّا ولکِن کانَ حَنِیفـًا‌ مُسلِمـًا». (سوره آل‌ عمران/3،67)

برگزیده خدا بودن

اهل کتاب خود را نسبت به دیگر ساکنان شبه جزیره عرب که اغلب بت‌پرست و فاقد آیین و کتاب آسمانی بودند، به‌ ویژه مشرکان مکه برتر می‌دانستند (سوره بقره/2،135) و بدین جهت خود را در برابر آنان مسئول نیز نمی‌دانستند: «قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیِّینَ سَبیل». (سوره آل‌ عمران/3،75)

آنان پا را فراتر گذاشته، مدعی بودند که فرزندان و دوستان خدایند. گرچه ادعای برگزیدگی بیشتر در میان یهود رواج داشت؛ اما نصارا نیز به تدریج این ادعا را مطرح کردند: «و‌قالَتِ الیَهودُ والنَّصری نَحنُ اَبنؤُا اللّهِ واَحِبّؤُهُ». (سوره مائده/5‌،18)

قرآن در پاسخ آنان آمرزش گناه را تابع اراده حکیمانه خداوند و نه در گرو یهودی یا نصرانی بودن خوانده و مجازات شدن آنها به سبب گناهانشان را دلیل بطلان ادعای آنان می‌آورد: اگر راست می‌گویید چرا خداوند شما را به سبب گناهانتان کیفر می‌کند: «قل فلم یعذّبکم بذنوبکم بَل اَنتُم بَشَرٌ مِمَّن خَلَقَ یَغفِرُ لِمَن یَشاءُ و یُعَذِّبُ مَن یَشاءُ»؛ (سوره مائده/5‌،18) همچنین می‌گوید: اگر به راستی اولیای خدا هستید چرا مشتاق مرگ و دیدار خداوند نیستید؛ (سوره جمعه/62‌،6) گویا اهل کتاب بر اثر برخی جرم‌هاو گناهانی که به ارتکاب آنها اذعان داشتند، خود را مستحق کیفر دوزخ می‌دانستند؛ اما چون خود را دوست و برگزیده خداوند می‌شمردند، معتقد بودند تنها چند روزی محدود در آتش دوزخ خواهند ماند.[۴۸]

«قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیّامـًا‌ مَعدودت». (سوره آل عمران/3،24) این ادعا از سوی یهود مطرح می‌شد و آنان مدعی بودند که فقط به مدت 40 روز که بنی‌اسرائیل در غیاب حضرت موسی ‌علیه‌السلام به گوساله‌پرستی پرداختند، عذاب خواهند شد؛[۴۹] اما قرآن ادعای آنان را مردود دانسته، ضمن بیان‌ این نکته که مورد لعن خداوند هستند (سوره مائده/5‌،60) از جاودانه بودن آنان در آتش دوزخ خبر داده است: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتبِ والمُشرِکینَ فی نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/98،6)

انحصاری دانستن بهشت برای خود

اهل کتاب بر اساس امتیازات و فضایل پنداری، تنها خود را شایسته ورود به بهشت و پیروان سایر ادیان آسمانی را از آن محروم می‌دانستند: «و قالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصری تِلکَ اَمانِیُّهُم‌ قُل هاتوا بُرهنَکُم اِن کُنتُم صدِقین». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدی بهشت برای آنان اشاره دارد و حرف «أو» بیانگر این است که یهود و نصارا هر دو این ادعا را داشتند.[۵۰]

قرآن از یک سو چنین ادعایی را صرفاً آمال و آرزوی آنان و بی‌دلیل می‌خواند و از سوی دیگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ایمان و عمل صالح امکان‌پذیر می‌شمارد و این که به دلخواه اهل کتاب و حتی مسلمانان نیز نیست: «والَّذینَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَیسَ بِاَمانِیِّکُم ولا اَمانِیِّ اَهلِ الکِتبِ مَن یَعمَل سوءًا یُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123)

احکام فقهی و حقوقی اهل کتاب

وجوب پذیرش اسلام

چون اسلام آخرین شریعت الهی است خداوند متعالی در آیات فراوانی همه انسان‌ها و پیروان شرایع آسمانی را به پذیرش آن و ترک عقاید و احکام شرک‌آلود و منسوخ خود فراخوانده است: «قُل یاَیُّهَا النّاسُ اِنّی رَسولُ اللّهِ اِلَیکُم جَمیعـًا... فَامِنُوا بِاللّهِ ورَسُولِهِ النَّبیِّ‌ الاُمّیِّ». (سوره اعراف/7،158؛ سوره فرقان/25،1 و...)

در برخی آیات، اهل کتاب به طور خاص مخاطب قرار گرفته و به پذیرش اسلام فرمان داده شده‌اند: «یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتواالکِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما‌ مَعَکُم». (سوره نساء/4،47 و نیز سوره بقره/2،41؛ سوره نساء/4، 170 ـ 171) از این آیات برمی‌آید که پذیرش اسلام از سوی اهل کتاب نه فقط فرمان قرآن بلکه فرمان کتب آسمانیِ اهل کتاب نیز بوده است، از این‌ رو قرآن در آیاتی دیگر آن دسته از اهل کتاب را که از پذیرش اسلام سر‌باز زده‌اند، به عذاب دردناک تهدید کرده است: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ... فی نارِ جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/98،6)

اما در این که اهل کتاب و دیگر کافران همان‌گونه که به پذیرش اسلام و اصول آن موظف‌اند، در صورت نپذیرفتن اسلام آیا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند یا نه میان فقیهان دو دیدگاه است: برخی با استناد به آیاتی (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل‌ عمران/3،97) که در آن همه انسان‌ها مخاطب برخی تکالیف‌اند معتقدند که کافران همانند اصول، به فروع نیز مکلف‌اند؛[۵۱] اما برخی برآن‌اند که کافران تنها در صورت پذیرش اصول، مکلف به فروع احکام اسلام‌اند.[۵۲]

نجاست یا طهارت اهل کتاب

قرآن در آیاتی گروهی از اهل کتاب را (یهود بنی قریظه و...) که به تکذیب پیامبر اسلام و نبرد با وی پرداختند کافر می‌خواند: (سوره حشر/59‌،2)؛ همچنین در آیاتی دیگر از عقاید شرک‌آمیز آنان سخن به میان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5‌،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوی دیگر قرآن، مشرکان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگیری کنند.

«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِکونَ نَجَسٌ فَلا یَقرَبُوا المَسجدَالحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا». (سوره توبه/9،28) برخی فقیهان امامیه با استناد به این آیه و برخی روایات، همه اهل کتاب[۵۳] یا گروهی از آنان را که عقاید شرک‌آمیز دارند[۵۴] نجس و آن را دیدگاه مشهور امامیه دانسته‌اند؛[۵۵] اما دسته‌ای با این استدلال که واژه شرک در قرآن بیشتر به بت‌پرستان انصراف دارد و نیز تفکیک مشرکان از اهل کتاب در آیات متعدد دیگر (سوره بقره/2،105؛ سوره آل‌ عمران/3،186؛ سوره مائده/5‌،82‌؛ سوره حج/22،17)، «المُشرِکوُن» در آیه فوق را به بت‌پرستان منحصر دانسته‌اند.

این گروه، روایاتی را که بر نجاست اهل‌ کتاب دلالت دارد، بر نجاست عرضی آنان حمل کرده‌اند؛ نه نجاست ذاتی.[۵۶] برخی از فقیهان نیز با استناد به آیه 125 سوره انعام/6 که غیر مؤمنان را پلید (رجس) شمرده، به نجاست اهل کتاب حکم کرده‌اند.[۵۷]

اما عده‌ای دیگر با رد آن گفته‌اند: «رجس» در لغت و آیات به معنای امر مکروه، ناپسند، زشت، گناه، کفر و پلیدی آمده است، از این‌رو نجاست فقهی مراد نیست.[۵۸] دسته‌ای نیز با اصل پذیرش نجاست اهل کتاب برآن‌اند که این حکم سیاسی است؛ نه فقهی و حکمت آن این است که مسلمانان با اهل‌کتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذیرند.[۵۹] اهل سنت نیز جز افرادی اندک به طهارت ذاتی اهل کتاب فتوا داده‌اند.[۶۰]

حلیت طعام اهل کتاب و مسلمانان بر یکدیگر

در آیه 5 سوره مائده/5 طعام اهل کتاب و مسلمانان برای یکدیگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذینَ اوتواالکِتبَ حِلٌّ لَکُم وطَعامُکُم حِلٌّ لَهُم». در این که مقصود از طعام اهل کتاب چیست آرای گوناگونی بین مفسران و فقیهان اسلامی مطرح است؛ بیشتر مفسران و فقهای اهل سنت[۶۱] و برخی امامیه[۶۲] مقصود از آن را ذبیحه اهل کتاب و برخی مراد از آن را مطلق طعام اهل کتاب، اعم از ذبیحه یا غیرذبیحه دانسته‌اند[۶۳] ولی عده‌ای برآن‌اند که مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهایی است که احتیاج به تزکیه ندارد.[۶۴] در بیشتر روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز که در این‌باره نقل شده طعام همین گونه تفسیر شده‌است.[۶۵]

ازدواج با اهل کتاب

در آیاتی، ازدواج مسلمان با زنان و مردان کافر و مشرک به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشِرِکِینَ حَتَّی یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ...» (سوره بقره/2،221 و نیز ممتحنه /60‌،10)؛ اما در آیه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفیف اهل‌ کتاب جایز شمرده شده است: «الیَومَ اُحِلَّ لَکُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ مِن قَبلِکُم اِذا ءاتَیتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ».

برخی از مفسران با توجه به عموم نهی از ازدواج با کافران در آیات قبل، برآن‌اند که مقصود از زنان اهل کتاب در این آیه کسانی‌اند که پس از کفر به اسلام گرویده‌اند و علت بیان این حکم از سوی خداوند این بود که برخی از مسلمانان از ازدواج با چنین زنانی به جهت کفر پیشین اکراه داشتند؛ اما آیه فوق ازدواج با چنین زنانی را مباح شمرد.[۶۶]

برخی نیز گفته‌اند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهل‌کتاب است[۶۷] و این را رأی مشهور فقیهان امامیه دانسته‌اند[۶۸]؛ اما برخی قائل به نسخ آیه فوق به وسیله آیات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل کتاب را به هر شکلی ممنوع می‌دانند[۶۹]؛ ولی به نظر بیشتر علمای اهل سنت[۷۰] و برخی مفسران و فقیهان امامیه[۷۱] ازدواج دائم با زنان اهل کتاب جایز است.

داوری میان اهل کتاب

در صورتی که اهل‌کتاب در اختلافات خود به حاکم اسلامی مراجعه کنند حاکم اسلامی می‌تواند میان آنان داوری کرده، یا آن را نپذیرد:[۷۲] «فَاِن جاءوکَ فَاحکُم بَینَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5‌،42) این تخییر در صورتی است که اهل کتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتی که از اهل ذمه باشند داوری میان آنان بر حاکم اسلامی واجب است[۷۳]، در هر حال در صورت قضاوت باید بر اساس قوانین اسلام و قرآن در میان آنان حکم شود؛ نه بر اساس خواسته‌های باطل اهل کتاب:[۷۴] «و اَنزَلنا اِلَیکَ الکِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتبِ و مُهَیمِنـًا عَلَیهِ فاحکُم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَکَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5‌،48 و نیز‌49)

گواهی اهل کتاب

در صورت امکان و دسترسی به مسلمان، پذیرش شهادت غیرمسلمان جایز نیست[۷۵]، بر همین اساس قرآن، ابتدا شهادت دو نفر عادل مسلمان را در وصیت توصیه کرده است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهدَةُ بَینِکُم اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ المَوتُ حینَ الوَصِیَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنکُم». (سوره مائده/5‌،106) مخاطب «مِنکُم» در آیه مذکور مسلمانان هستند؛[۷۶] اما اگر ضرورت اقتضا کند و فرد مسلمانی برای گواه شدن نباشد شهادت غیرمسلمان نیز پذیرفته است: «اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِی الاَرضِ فَاَصبَتکُم مُصیبَةُ المَوت». (سوره مائده/5‌،106) به نظر برخی مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم» شاهدان از غیر اهل و عشیره هستند و برخی مراد از آن را اهل ذمه دانسته‌اند؛ لیکن به نظر بیشتر مفسران مقصود مطلق اهل کتاب‌اند که در صورت نبود شاهد مسلمان، شهادت آنان پذیرفته است.[۷۷]

در روایتی از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام این معنا تأیید شده است.[۷۸] شأن نزول آیه فوق که در مورد وصیت یکی از مسلمانان قبل از وفات و سپردن وصیت و اموال خود بدست دو نفر از اهل کتاب است نیز این معنا را تأیید می‌کند.[۷۹]

دریافت جزیه

در دوران اقتدار حکومت اسلامی چنانچه اهل کتاب از پذیرش اسلام خودداری کنند حاکم اسلامی آنان را میان جنگ، کوچیدن از سرزمین اسلامی یا پرداخت جزیه به عنوان مالیاتی ویژه در ازای مصونیت جان و مال آنان در سایه حکومت اسلامی مخیر می‌سازد.[۸۰] (سوره توبه/ 9، 29)

جنگ با اهل کتاب

در مواردی که قدرت از آنِ مسلمانان و حکومت در دست پیامبر یا امام‌ معصوم باشد و اهل کتاب از کوچیدن از سرزمین اسلامی یا پرداخت جزیه امتناع کنند و نیز در مواردی که پیمانشان با مسلمانان را بشکنند، جنگیدن به عنوان آخرین گام برخورد با آنان پیش‌بینی شده است: «قتِلُوا الَّذینَ لایُؤمِنونَ بِاللّهِ ولابِالیَومِ الأخِرِ ولایُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ و‌لایَدینونَ دینَ الحَقِّ مِنَ الَّذینَ اوتواالکِتبَ». (سوره توبه/9، 29)

فرجام اهل‌ کتاب

از ظاهر برخی آیات (سوره بقره/2،62‌؛ سوره مائده/5‌،69) برمی‌آید که صالحان اهل کتاب سرانجام اهل نجات بوده، به عذاب الهی گرفتار نخواهند شد؛ اما از صریح آیاتی دیگر کیفر اخروی کفرپیشگان آنان بدست می‌آید: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتبِ والمُشرِکینَ فی نارِ‌جَهَنَّمَ خلِدینَ فیها». (سوره بینة/ 98، 6)

برخی آیات از ایجاد دشمنی و کینه میان نصارا تا روز قیامت خبر داده است: «فَاَغرَینا بَینَهُمُ العَداوةَ والبَغضاءَ اِلی یَومِ القِیمَةِ». (سوره مائده/5‌، 14)

و از پاره‌ای دیگر بدست می‌آید که همه اهل کتاب پیش از مرگ عیسی ‌علیه‌السلام به او ایمان می‌آورند: «و‌اِن مِن اَهلِ الکِتبِ اِلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ‌ مَوتِهِ‌...» (سوره نساء/ 4، 159)؛ یعنی یهودیان نبوت او را می‌پذیرند و مسیحیان از اعتقاد به الوهیت او دست می‌کشند و این بر اساس روایات اسلامی، در زمانی است که مسیح ‌علیه‌السلام با ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان فرود می‌آید[۸۱] و بساط همه ادیان با جهانی شدن اسلام برچیده می‌شود. (سوره توبه/9، 33) از مفهوم این گونه آیات می‌توان نتیجه گرفت که اهل کتاب تا دوران آخرالزمان و ظهور مهدی آل‌محمد ‌علیه‌السلام همچنان حیات دینی خواهند داشت.

منابع

مقاله اهل کتاب، علی نصیری و بخش ادیان دائرة المعارف قرآن کریم

دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص142-160.

پانویس

  1. بصائر ذوی التمییز، ج‌2، ص‌83‌ـ‌85‌؛ التحقیق، ج‌1، ص‌169، «اهل».
  2. دایرة‌المعارف تشیع، ج‌2، ص‌616‌.
  3. سوره بقره/2، 101، 144 ـ 145؛ سوره آل‌ عمران/3،19
  4. سوره بقره/2،121، 146
  5. سوره نساء/4،51
  6. سوره حج/22،17؛ سوره مائده/5‌،69‌؛ سوره بقره/2،62
  7. سوره بقره/2، 105؛ سوره بینة/ 98، 1
  8. سوره آل‌ عمران/3،20
  9. سوره آل عمران/3،65
  10. سوره مائده/5‌،68
  11. برای نمونه: سوره نساء/4،153، 171؛ سوره مائده/5‌، 65 ـ 66‌؛ سوره حشر/59‌،11
  12. سوره حج/22،17
  13. تفسیر قمی، ج‌1، ص‌106؛ التبیان، ج‌2، ص‌505‌؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌36.
  14. سوره آل‌ عمران/3،75
  15. مجمع البیان، ج‌3، ص‌267؛ تفسیر قرطبی، ج‌6 ص‌77؛ تفسیر جلالین، ص‌138.
  16. تفسیر قمی، ج‌1، ص‌196‌ـ‌197؛ التبیان، ج‌3، ص‌523‌؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌299، 301.
  17. جامع‌البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌217‌ـ‌218؛ التبیان، ج‌2، ص‌21؛ مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌423.
  18. جامع‌البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌10؛ التبیان، ج‌3، ص‌376؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌205.
  19. مجمع البیان، ج‌1، ص‌422.
  20. جامع البیان، مج‌2، ج‌2، ص‌37؛ التبیان، ج‌2، ص‌21؛ فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌93.
  21. التبیان، ج‌2، ص‌541‌؛ مجمع البیان، ج‌2، ص‌353.
  22. التبیان، ج‌2، ص‌499؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.
  23. جامع البیان، مج‌3، ج‌3، ص‌422‌ـ‌425؛ جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌381.
  24. جوامع الجامع، ج‌1، ص‌182.
  25. جامع‌البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.
  26. جامع‌البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌32‌ـ‌33؛ تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌100؛ لباب النقول، ص‌65‌.
  27. التبیان، ج‌2، ص‌504‌؛ الصحیح من السیره، ج‌6‌، ص‌32.
  28. جامع البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌258‌ـ‌261؛ اسباب النزول، ص‌88‌.
  29. مجمع‌البیان، ج2، ص903؛ زادالمسیر، ج1، ص520.
  30. تفسیر قرطبی، ج‌4، ص‌193.
  31. جامع‌البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌391؛ مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌328؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌27.
  32. مجمع البیان، ج‌3، ص‌329؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌28.
  33. جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌393؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌2، ص‌75؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌28.
  34. کنزالدقائق، ج2، ص468؛ صیانة القرآن من التحریف، ص‌121‌ـ‌148؛ نورالبراهین، ج2، ص457‌ـ‌458؛ کشف‌الغطاء، ج2، ص388‌ـ‌389.
  35. المیزان، ج‌3، ص‌124، 308، 330.
  36. البدایة والنهایه، ج‌3، ص‌165، 176‌ـ‌177؛ سیرة‌النبی صلی الله علیه وآله، ص‌273.
  37. المیزان، ج‌6‌، ص‌38.
  38. جامع البیان، مج‌5‌، ج‌7، ص‌4‌ـ‌5‌.
  39. النهایه، ج4، ص113؛ لسان‌العرب، ج11، ص‌320، «قنطر»؛ مجمع‌البحرین، ج‌3، ص‌522‌ـ‌523‌، «قطر».
  40. جامع‌البیان، مج‌1، ج‌1، ص‌585‌؛ التبیان، ج‌1، ص‌349؛ مجمع البیان، ج‌1، ص‌314.
  41. جامع‌البیان، مج‌4، ج‌5‌، ص‌187‌ـ‌188؛ التبیان، ج‌3، ص‌223؛ المیزان، ج‌4، ص‌375.
  42. جامع البیان، مج‌3، ج‌4، ص‌90؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌376؛ المیزان، ج‌3، ص‌383.
  43. التبیان، ج1، ص‌367؛ مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌328.
  44. التبیان، ج2، ص558‌؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌811‌؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌405.
  45. مجمع البیان، ج‌3، ص‌335؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌31.
  46. تفسیر عیاشی، ج‌2، ص‌86‌ـ‌87‌؛ التبیان، ج‌2، ص‌488؛ مجمع‌البیان، ج‌2، ص‌767.
  47. مجمع البیان، ج‌1، ص‌402‌ـ‌403؛ املاء ما من به الرحمن، ج‌1، ص‌21؛ المیزان، ج‌1، ص‌309.
  48. تفسیر بیضاوی، ج‌1، ص‌246.
  49. جامع‌البیان، مج‌3، ج‌3، ص‌297‌ـ‌298؛ تفسیر ابی السعود، ج‌1، ص‌344.
  50. التبیان، ج‌1، ص‌409‌ـ‌410؛ مجمع البیان، ج‌1، ص‌350؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌1، ص‌159‌ـ‌160.
  51. المبسوط، ج1، ص265؛ کشف‌اللثام، ج5‌، ص130؛ موسوعة الفقهیه، ج‌3، ص‌269.
  52. الحدائق، ج‌3، ص‌39 - 41؛ مستندالعروه، «زکاة»، ج‌1، ص‌124.
  53. الحدائق، ج‌5‌، ص‌16.
  54. مجمع الفائده، ج‌1، ص‌320.
  55. جواهر الکلام، ج‌6‌، ص‌41‌ـ‌44.
  56. الکاشف، ج4، ص28؛ جامع‌المدارک، ج1، ص201؛ مستمسک‌العروه، ج‌2، ص‌369.
  57. حقوق اقلیت‌ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌205.
  58. حقوق اقلیت‌ها، ص‌245؛ طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌205.
  59. حقوق اقلیت‌ها، ص‌247‌ـ‌248.
  60. طهارت و نجاست اهل کتاب، ص‌210‌ـ‌211.
  61. جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌138؛ الفقه الاسلامی، ج‌4، ص‌2760.
  62. مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.
  63. مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.
  64. همان؛ المیزان، ج‌5‌، ص‌204.
  65. نورالثقلین، ج1، ص593‌؛ المیزان، ج‌5‌، ص‌204.
  66. مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.
  67. همان؛ نمونه، ج‌4، ص‌282.
  68. جواهرالکلام، ج‌30، ص‌28، 155‌ـ‌156.
  69. مجمع البیان، ج‌3، ص‌251.
  70. الفقه الاسلامی، ج‌9، ص‌6653‌ـ‌6657‌.
  71. جواهرالکلام، ج30، ص31؛ المیزان، ج5، ص208.
  72. زبدة البیان، ص‌859‌؛ فقه القرآن، ج‌2، ص‌15.
  73. زبدة البیان، ص‌860‌.
  74. مجمع‌البیان، ج‌3، ص‌313؛ فقه القرآن، ج‌1، ص‌417.
  75. فقه‌القرآن، ج‌1، ص‌417.
  76. همان؛ مجمع البیان، ج‌3، ص‌396.
  77. مجمع البیان، ج‌3، ص‌396‌ـ‌397؛ المیزان، ج‌6‌، ص‌196.
  78. الصافی، ج‌2، ص‌96؛ نورالثقلین، ج‌1، ص‌686‌.
  79. التبیان، ج‌4، ص‌42؛ مجمع البیان، ج‌3، ص‌395؛ زادالمسیر، ج‌2، ص‌445.
  80. فقه الصادق ‌علیه‌السلام، ج‌13، ص‌53‌ـ‌54‌؛ الجزیة و احکامها، ص52‌ـ‌94.
  81. نمونه، ج‌4، ص‌204.